باب بیست و هفتم؛ رفق در امور
رفق (سازگاری) و خُرق (ناملایمتی) در تقابل هم هستند
خودم، خودم را بستهام!
قاعده طلایی، "اِرحَم تُرحَم"
پاداش دادن خدا به رفق با دوستان خدا
دوست خدا و دشمنِ من!
قفل ایمان چیست؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
باب بیست و هفتم از کتاب شریف جهاد النفسِ وسائلشیعه، دربارهی استحباب رفق در امور است. خب، اینها همه یک ظرافتی شیخ العاملی دارد که بالاخره در تمام اینها یک نحو مبارزه با هر کدامش نوعی مبارزه با نفس شده. رفق در امور هم بالاخره مبارزه با نفس میطلبد. انسان مدارا کند، راه بیاید.
بله، تازگی میخواندم از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در سال ۹۰، خطاب به مجلس شورای اسلامی و هیئت رئیسه: «نمایندهی دولت باهاش راه بیا، کمکش کنیم.» دولت دهم. حضرت فرمودند که: «رفق به خرج بدهید.» همین رفق که ما یک باب اینجا داریم، ما تقریباً ۱۴–۱۵ تا روایت خوب هم هست. در مسائل سیاسی، در مسائل خانوادگی، رفق همه جا کارایی دارد و باید زندگی اداره بشود.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «والخل..» از امام صادق علیه السلام که از پیامبر اکرم نقل کردند. حضرت فرمودند: «رفق یُمن و خلق ضِد رفق.» چیست؟ مثل خلْقَت. میگویند خلْق. خلق یعنی درشتی کردن. کوتاه نیامدن. راه نیامدن. بعضیها راه نمیآیند. به اداره کمک بکند، راهنمایی بکند. گاهی همان اول مثلاً میرویم برمیگردیم، ناملایمتی و خیالش نیست. با طرف راه نمیآید. نمیخواهد کمکی بکند. نمیخواهد تصادفی که انسان میکند با ماشینش، گرفته کلاس درس، گرفته توی ارتباط با هممباحثه، گرفته توی ارتباط با همسایه. آدم حالا مهمان داشته امشب، آمده. خوب توی خیابان. «خیابانی که مال من نیست! مهمان بشه. ماشین مهمانشون امشب گذاشتن. به چه حقی؟ تو باید بدونی که اینجا جای ماشین منه! خیابان رو خریدی؟» این هم اهل راه آمدن نیست. اهل رفق نیست. اهل درشتی کردن است. این خرْم رفق یُمن، برکات خلق شوم.
بارها عرض کردیم، حالا شاید توی این بحث نبوده. میگویند: «آقا! کی ما رو بسته؟ ببینیم کی کجا ما رو بسته؟ بریم ببینیم سحر جنی...» من یک جوانی توی تهران بعدِ منبر ما آمده بود. «تهران که واقعاً الان ماجرایی شده، رکود و بیکاری و اینها بیداد میکند. همه رو آوردن به جن و رمالی. هر جا خواستگاری میروم، نمیشود و اینها.» به من گفتند: «سحرت کردند، بستن.» گفتم: «بله، بستن. خودت خودت رو بستی!» او یکی که آدم رو میبنده خودش. تعجب کرد. گفتند: «استغفار، مشکلش برطرف بشود.» ولی اصل ماجرا همین است. استغفار. آدم خودش یک مشکلاتی دارد زندگیاش هست. زندگی آدم را میبندد. برکات را میبندد. باب توفیق را میبندد.
وقتی میفرماید یک گناه کوچک انسان را از نماز شب محروم میکند، و محرومیت از نماز شب، محرومیت از رزق میآورد، رزق معنوی و برکات معنوی، کوچکترین معصیتی ازش سر میزند، چه توفیقاتی چه برکاتی را از دست میدهد! کمی دیر پیاده شده است. یک نفر چند ثانیه تأخیر کرد، بهش گفتم: «کف دست رو نگاه کن.» دید نوری رفت. بهش گفتن: «ما نبوت رو از سلب تو...» خودش کاری میکند محرومیتهایی میآید. بحث رفق و راه نمیآیی با دیگران، خدا با ما راه نمیآید. یک قاعده است: هر جور با مردم باشیم، هر جور با مردم راه بیایم، هر جور با خدا معامله کنیم... برخورد کنیم...
بحث خیلی زیبا و محشری اینجا دارند که با ادله عقلی اثبات میکند چرا این شکلیه. زبان حال انسان این است و خدای متعال استجابت دارد چه به زبان قال و چه به زبان حال. یعنی خدای متعال میبیند که زبان حال انسان چیست، همان را اجابت میکند. کسی که با دیگران درشتی میکند، زبان حالش این است که «درشتی، آها، انسان درشتی لازم دارد.» این زبان حالش است. خواسته حقیقی او این است.
خب، از امام باقر علیه السلام: «قال انالله رفیق.» خدا رفیق است. آدم بیرفیق نداریم. رفیق بیکلکم رفیق. «یحب الرفق.» رفق را دوست میدارد. «مالا یعتی علی الانس.» خدا به حساب رفق پاداشی میدهد، درشتی و سختگیری و اینها نمیدهد. خلاصه برکات و الطاف خدای متعال کجاست؟ توی رفق. توی راه آمدن. ساختوسازاش. سازش نه با دشمن، نه با دوستان. مروت با دشمنان، مدارا. دشمنان چی؟ دشمنان من نه. دشمنان دین. نظم و متشابهات. حافظ: این بیت که اونایی که در دلشون ضیقِ خلاصه دنبال متشابهات رو میرن میگن: «سیاست ما، سیاست خارجی ما، سیاست خارجیمون از حافظ گرفته: با دوستم مروت، با دشمنان دارم مدارا.» با دوست دشمن خودم، دوست خدا، و دشمن خودم دوست خدا باشه دیگه. دشمن بر اساس تکلیف، بر اساس احساس وظیفه. بعضیها بودند در بین مراجع، در بین شخصیتهای معتبر، خیلی خوب اینها با حرکت حضرت امام موافق نبودند، مخالفت داشتند. نگاهشون این بود که: «الان وقت این کارها نیست. زوده. یک عده و عده و جمع بشه. حداقل شما مجلس مثلاً مجلس شورای اسلامی را بنداز اول، بعد بیا برو بیرون.» در حد مثلاً مجلس، مجلسی که مرحوم مدرس فعالیت میکرد و ها... در اون حد یک چیز داشته باش. خب این دوست خداست، ولی دشمن من. «منو قبول نداره ولی دوست خدا.» نه اینکه دشمن خدا و دوست من در ارتباطیم. حالا دشمن خودش به درک. همینی که امام سجاد در دعای به نظرم استحلال، استحلال رؤیت رمضان، قرائت فرمودند. حالا مال ماه رمضانه این دعا یا اول ماه رمضان یا آخر ماه که: «حاشا من عودی فیک و لک.» «خدایا ما با دشمن من، دشمنان خودم را میبخشم و ازش از تو طلب استغفار میکنم برای اونها الّا مگر کسی که دشمن تو باشه و به خاطر تو با او دشمنی کند، من استغفاری براش ندارم. مدارایی باهاش ندارم.»
رهزنی نکن. قفلها. کلید که همه جا هست. قفل هم همه جا هست. هر چیزی یک قفلی دارد. «و قفل الایمان الرفق.» قفل ایمان رفق. قفل ایمان رفق یعنی چی؟ ایمان را قفل کنی. دزد نبره. قفل اینجا معنی نیست که ببندهها. اون قلفه که قرآن میگوید: «مراقب باش تو حجابن دیگه.» بدن قلف با غین. «قلوبنا غلف». در غلاف. اینکه قفل میفرماید این منظور اینه که برای محافظت ازش مراقبت بکند. ایمان را با چی میشه قفل کرد که دزد نبره؟ تعبیر چه وارد ایمان که بخوای بشی، فلایمان را باز کنی وارد بشی. با رفق میتونی وارد بشی بمفتاح. کلید باشه. حالا ما توی فارسی هم برای باز کردن هم برای قفل کردن کلید رو با کلید هم باز میکنیم. توی عربی اینجوری نیست. مغلاق و مفتاح. اگه اینوری بندازی که میخواد باز کنه میشه مفتاح. اونوری بندازی که میخواد ببنده میشه... تعابیر عربی خیلی رسالت لباس خیلی زیبا. رفق خودش را، رفیقی که با ما دارد را نصیب ما کن. امام با دیگران همچین رفی... الحمدلله رب.
در حال بارگذاری نظرات...