اهمیت تشکیل خانواده
محبوب و مقدس بودن خانواده نزد خدا
فیض و رحمت خدا از طریق خانواده
این قسمت رو مجردها زیادتر گوش کنند
فرهنگ بیماری تمسخر خانواده و ازدواج
افرادی که مطمئناً گرفتاری برزخی شدیدی دارند
مهمترین بخش روابط انسانی
آثار فوقالعاده برای خیر رساندن به دیگران
حقالناس بدحجابی و راه جبران آن
باطن تزویج دنیوی
پیامدهای ناخوشایند برای کسی که بین زن و شوهر تفرقه میاندازد
نقد جدی به تولیدات رسانهای در جهت تضعیف جایگاه خانواده
جاذبه و دافعه خدا
اصل مبارزه با نفس خانمها
راه هموار بهشت و جهنم رفتن خانمها
نکتهای در مورد کسانی که پوشش متفاوتی دارند
قابل توجه پدران و مادران که برای ازدواج فرزندشان کاری نکردند
یکی از ملاکهای سن ازدواج
حق دختر و پسر بر گردن پدر
توقع امام زمان عج از شیعیان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله العالمین، صلیالله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان لا قیام یوم الدین.
بحثی که در این جلسه داریم، با شروع ماه محرم، آغاز میشود. هنگام شنیدن این بحث، من شرایط و اوضاعی را بنا نداشتم که در دهه اول محرم، بحث ادامه داشته باشد. برای این بحث افزایش سه دقیقه در قیامت، مطالعهی وسیعی نیاز است؛ کار پژوهشی طولانی میخواهد. یک ساعت و نیم، چندین ساعت مطالعه، لازم است تا کار، پخته و کارشدهای باشد؛ مطلب، دقیق باشد و وبال گردنم نشود. خصوصاً که در مورد بحثهای عالم_برزخ است و نمیشود همینجور بیگدار به آب زد، حرف باید حسابشده، با منبع، مستند و مستدل باشد. خلاصه بنا نبود که این بحث را داشته باشیم؛ ولی از این جهت، عزیزان از بحث خانه و خانواده خیلی استقبال کردند و این درخواست بود که این بحث ادامه پیدا کند. معمولاً در بحث «سه دقیقه در قیامت» خیلی این را تجربه نکردیم که یک بحث استمرار پیدا کند. معمولاً گفته میشد که آقا زودتر رد شویم و برویم. البته این اواسط بحث تقریباً این معضل حل شد. یکی دو مورد دیگر نقد این شکلی داشتیم که روی یک موضوع خاص زیاد تمرکز میکند؛ ولی در مورد بحث خانواده و ازدواج و همسر و اینها، این درخواست زیاد بود که استمرار داشته باشد.
یک جنبهی کار و جنبهی دیگر کار این است که بحث واقعاً مهمی است و از این زاویه کمتر این بحث مطرح شده. و جنبهی سوم هم اینکه خب ماه محرم است، امام حسین (علیهالسلام) شهید این ایام است. و ماجرای کربلا؛ اصلاً هدف چه بود در رقم خوردن این اتفاق؟ هدف این بود که ما بنده خدا بشویم، انسان بشویم، صلاحیت پیدا کنیم برای ملاقات حق تعالی. امام حسین (علیهالسلام) در ماه محرم؛ خب این بحثها مگر چیزی غیر از این است؟ این نکات مگر چیزی غیر از اصلاح ما، برای نورانی شدن، برای قرب ماست؟ هدف امام حسین (علیهالسلام) قرب بشریت به خدای متعال است. او ایجاد قرب میکند. این بحثها هم از جهت آیات و روایات و نکاتی که مطرح میشود، همین است. پس با هدف امام حسین (علیهالسلام) تناسب دارد، همراستا و همسوست. لذا مناسبت دارد که ما این بحثها را داشته باشیم.
پس ما بحث را ادامه میدهیم در همین بحث ملکوت خانه و خانواده و دو جلسهای که میخواستیم در دهه اول محرم تعطیل بکنیم، این سه ساعت را مغتنم میشماریم و همین بحث خانواده را مطرح میکنیم به جای تعطیل کردنش. نکات فراوانی هست و کتاب «سه دقیقه در قیامت» به تازگی بخشهای بهشت به آن اضافه شد و مطالبی به کتاب ملحق شد؛ غنیتر شد مباحث این کتاب. کتاب نکات جالبی به آن اضافه شده، خصوصاً سه چهارتا نکته در مورد بحث خانواده است. آقا که با خواهر خانمش ارتباطی داشته و ازدواج با همسرش دچار مشکل شده و بچهها مشکلدار بودن که این دوست ما برادر در تخت بیمارستان بوده این را دیده بوده، جز مراجعین تو اون بیمارستان بودند، برزخ این آدم را دیده بود که بچههام هر کدوم چه آینده افتضاحی دارند. خب یک نکته از کتاب در مورد خانواده، یک نکتهی دیگر همین بحث خدمت شما عرض کنم که بخشی که رسیده بودیم و مقداری از آن را خوانده بودیم و حالا باز باید بخوانیم، در مورد تشکیل خانواده است.
یک بخش دیگر در مورد بحث حجاب اواخر کتاب نکات جالبی اضافه شده است و عزیزانی که این کتاب را در این چند وقت مطالعه کردهاند، ما رقم مراجعهی زیاد داشتیم. در بین خواهران عزیز و محترم، خواهرانی که احساس میکردند که این حق به گردنشان هست، مثل این خانمی که در کتاب شرح حالش گفته شده است، بحث حق الناس ناشی از حجاب و خیلی پریشان شده بودند بعضی از عزیزان و درخواست داشتند که راه حلی گفته بشود برای اینکه از این حق الناس در بیایند. خب این هم یک بحثی است که در مورد خانواده است؛ یعنی حق الناسی که مربوط به خانواده است، در مورد این هم باید چند کلامی صحبت کنیم.
بخش دیگهای که در کتاب هست این است که پدر و جد این برادر عزیزمان در عالم برزخ، خوشحال بودهاند از اینکه این فرزند تربیت شده و صالح است. این هم یک بحثی است که یکی دو جلسه بحث میخواهد در مورد روابط خانوادگی در عالم برزخ که آن طرف که میرود، خانوادهاش را فراموش نمیکند، میآید و به خانواده سر میزند. روابط خانوادگی برقرار است. آثاری که اعمال ما دارد برای رشد ما، خصوصاً پدر و مادرمان در عالم برزخ و اجداد، این هم یک بحثی است، باید در موردش بحث بکنیم و نکات زیادی دارد.
یک بحث دیگر هم بحث تعلقات خانوادگی بود که یکی از این برادران عزیز، که اینها همه بخشهایی است که به کتاب اضافه شده است، به خاطر تعلقات مادی که به خانوادهاش داشت، از شهادت محروم شده بود. این هم یک بحثی است، بحث تعلقات به خانواده، تعلقات غیر الهی. خلاصه، این بخشهایی که به کتاب اضافه شده، مقداریش بحثهای خانواده است. ما هم دیگر حالا کتاب را اینجا که رسیدیم، بعضی مطالبی که اضافه شده قبل از این بخش است. لذا سعی میکنیم این مباحث مونده را به صورت موضوعی مطرح بکنیم و تلفیق بکنیم همین بحث خانواده را. فعلاً چند جلسهای داریم. همینجوری هم بحث سه دقیقه در قیامت، طولانی و مفصل بود. حالا الان با این بخشهایی که ملحق شده به کتاب، تعداد جلساتمان خیلی بالا میرود؛ قاعدتاً بیش از ۱۰۰ جلسه. تا حالا حدود ۷۰ جلسه بوده، میرود بالای ۱۰۰. بحثهای کتاب اشکالی هم ندارد؛ چون بنا نداریم بعد از این، کتابهای دیگری را در این موضوع کار بکنیم. کتاب خوبی هم نوشته شده است. کتاب «بازگشت» کتاب خوبی است. کتاب «شنود» که در دست چاپ است، کتاب بسیار خوبی است، بسیار اثرگذار و جذاب. مطالب را ما دیگر همینجا عرض میکنیم و دیگر آن کتابهای دیگری که خوانده میشود، الحاق باید بشود به هر مباحثی که اینجا داریم.
پس بحث خانواده، این بخش از کتاب را مقداری خوانده بودیم، دوباره میخوانیم. یک کار خوبی هم که شده در ویراست جدید کتاب، نکتهای که قبلاً به عزیزانمان عرض کرده بودیم، شهید ابراهیم هادی، برادرانمان متواضعانه و خالصانه این نکته را پذیرفتند و ترتیب اثر دادند. روایات و آیات را همه را بردند در پاورقی متن کتاب. همان بحث در واقع نکاتی است که برادر عزیزمان نقل کرده است. جای آیات و روایات قاطی نشده با مباحث که خیلی خوب شده است. با این متن ویرایش شده که متن جدیدی است، دوباره پخش خانواده را از اول میخوانیم. یک سری روایات ناب اینجا داریم که باید مطرح بکنیم و یک سری کلمات و جملات از بزرگان داریم که خیلی مهم است در مورد ازدواج و خانواده که اینها را انشاءالله خواهیم خواند. خلاصه، مطلب الان اینجا زیاد است و چندین جلسه در این بحث خواهیم بود. در ادامه متن کتاب میگویند که در مورد اهمیت تشکیل خانواده شاید لازم به هیچگونه تذکری نباشد. درست است که قبول بار خانواده کار سخت و سنگینی است؛ اما در روایات ما، ازدواج سنت پیامبر اسلام معرفی شده است و تکامل نیمی از دین انسان منوط به ازدواج و تشکیل خانواده است. وقتی هم که فرزندی متولد میشود، خیرات و برکات بر اهل خانه نازل میشود. البته این را هم باید اشاره کرد: تمام امور دنیا، به خصوص همین تشکیل خانواده، با سختی و گرفتاری همراه است. چرا که خداوند در آیه ۴ سوره بلد میفرماید: «به درستی که ما انسان را همواره در سختی و رنج آفریدیم.» یعنی حال دنیا اینگونه است که با سختیها و مشکلات آمیخته است؛ اما در آن سوی هستی مشاهده کردم که هر بار انسان در کنار خانواده و همسر خود قرار میگیرد، خیرات و برکات الهی بر او نازل میشود.
از طرفی، بسیاری از خیرات توسط فرزند بر او ارسال میشود. شاید هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. برای همین است که امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: «وقتی خداوند خیر بنده و وی را نمیمیراند تا فرزندش را ببیند.» خب، این مقدار را الان خواندیم. این بخشی که خواندیم، احتمالاً سه جلسه شرح این مقدار و توضیحات در مورد این است. البته دو سه جلسه هم قبلاً صحبت شده است.
نکات دیگری مانده است که عرض میکنم. روایاتی ما، بخش اصلی بحث شرح کتاب سه دقیقه در قیامت، همین روایات ماست و اذعان برخی از آن، اکثریت مطلق، اکثریت قریب به اتفاق، خوب همیشه استقبال کردهاند و محبت داشتهاند و لطف داشتهاند. تک و توکی برخی عزیزان از تعداد زیاد روایات گاهی گله میکنند. به هر حال چارهای نداریم. درست است یک کم ریتم بحث خستهکننده میشود گاهی که تعداد روایات زیاد است؛ ولی چارهای نداریم. بحثمان باید بحث مستندی باشد. از طرفی روایاتمان خیلی مهم است. ما اصلاً دسترسی نداریم برای فهم عالم برزخ و قیامت غیر از همین روایت. کار میشود، کار تحقیقی انجام میشود، مطالعه میشود، کار پژوهشی سنگینی روی این بحث روایی انجام میشود که مطالب، پخته و مستدل باشد و خدمت عزیزان داشته باشیم. اینها را بحثهای آن سوی مرگمان دو سویه بود: عقل و نقل. یعنی بحثهای فلسفی را داشتیم در کنار بحثهای نقلی و آیات و روایات. در سه دقیقه در قیامت، جنبهی نقلی ماجرا را تقویت کردیم؛ چون به هر حال بحثمان عمومیتر بود و دایرهی مخاطبین وسیعتر بود. بحث تخصصی اینجا نیاوردیم.
یک سری بحثهای تخصصی را در بحث معاد و برزخ، چند وقتی است که شروع کردهایم. جلساتی با متصدی اولیه این جلسات، برادران و خواهران عزیزمان در آمریکای شمالی هستند. آنها پا پیش گذاشتند و اصرار این عزیزان بود و جلسه شکل گرفت به عنوان "با پای عقل در برزخ" که چندین جلسه تا حالا انجام شده است. من انشاءالله اگر حیاتی باشد، استمرار پیدا میکند. البته این بحثها عمومی نیست و منتشر هم نشده و منتشر هم به صورت عمومی نخواهد شد. عزیزانی ثبت نام کردهاند در ایران و کشورهای دیگر و این جلسه را ما به صورت آنلاین برخی روزهای هفته داریم و بعد از این انشاءالله منتشر خواهد شد در مدرسه مجازی تعالی که به همت برادران عزیزمان شکل گرفته و دارد پا میگیرد. حالا بعداً اطلاعرسانی خواهد شد از مبادی خودش که مدرسه به چه نحو است، چه کسانی میتوانند عضو بشوند در مدرسه تعالی. حالا الان که بحثها را ما داریم مطرح میکنیم و ضبط میشود. بعداً عزیزانی که میخواهند بیایند، آنجا بخشهای فلسفی داریم؛ دیگر بحثهای تخصصی عقلی، بحثهای مربوط به معاد.
یعنی ما بحثهای مرگ را در دو عنوان شرح دادیم: «در قیامت» بود که آیات و روایات آن بحثی که آنجا کردیم و داریم اینجا شرح میدهیم، و یکی «با پای عقل در برزخ» یک بخش فلسفی آنجا را داریم اینجا شرح میدهیم. اگر دوست داشتند، مقدماتی دارد، بحثهای منطقی و فلسفی و اینها دارد طی میشود، بعد میرسند به بحثهای فلسفی در مورد معاد. که خب آنجا هم بحمدالله خیلی دوستان استقبال شدید و مضاعف و اصرار بر اینکه هر روز باشد آن جلسات، که ما همان هفتهای یک بار را با فشار قبول کردیم و تعطیلی هم نداشتیم بینش، زیاد بود. به هر حال آن بحثها را هم عزیزان میتوانند پیگیری کنند.
خب، پس ما اینجا در سه دقیقه در قیامت، بیشتر محوریتمان بحث آیات، روایات و مباحث نقلی بزرگان است و بیشتر تمرکز بحثهای عقلی را تخصصیاش کردیم؛ چون به هر حال همه فهم و همهگیر نیست و برخی مطالب سخت است، برخیاش هم به شبهه میاندازد واقعاً برخی عزیزان را، ممکن است ضررش از منفعتش بیشتر باشد. در مورد خانواده نکاتی گفته شده، برخی نکات آیات و روایاتش را خواندیم، برخیاش را نخواندیم. آنهایی که از رو بخوانیم، تحلیل و دقت بیشتری نیاز دارد. یک نکتهی خیلی مهم این است که خانه و خانواده برای خدای متعال خیلی مقدس و محبوب است و خیلی ارزشمند است، چه در دنیا، چه در برزخ، چه در قیامت. خدا برای خانواده ارزش قائل است و فیض و رحمتش را از کانال خانواده جاری میکند، نه فقط در دنیا، در برزخ و قیامت. ارتباط خانوادگی دنیایی ما، بسیار در سعادت و عاقبت بخیریمان اثرگذار است. بسیار در خانواده برزخیمان اثر میگذارد.
روایت عجیب و فوق العادهای میخوانیم. بعضی روایات آدم شاخ در میآورد از بس که این روایت زیباست و گفتم نمیشود، چون یک پکیج معرفتی میخواهد. این پکیج معرفتی وقتی نباشد، بحثهای اینگونه تعابیر روایات فهمیده نمیشود. همش فکر میکنیم دارند وعدهی سر خرمن میدهند. این کار را بکن، تو قیامت آن را بهت میدهند، تو برزخ آن شکلی میشود. در حالی که اینها اگر آن پکیج معرفتی، خصوصاً مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در آثارشان، در المیزان، در رسائل سبعه هفتاد سالهای که دارند، مباحث توحیدی دارند، در رساله «الان»، در رساله «الولایهٔشان»، در برخی آثاری که شاگردان ایشان نوشتهاند، مثل همین کتاب «ث مرات حیات»، مثل آن کتاب «جمال آفتاب»، مثل کتاب «گلشن راز» و آثار شهید مطهری و برخی آثار دیگر که از ایشان هست، پکیج معرفتی که مرحوم علامه طباطبایی ارائه میدهند، باعث میشود که این بحثها فهمیده بشود. به عمق جان لذت ببریم این همه معارف نهفته در این آیات و روایات را. در منبرها شنیدیم، در مجالس ختم و اینها ولی ابداً ما را نگرفته و بیشتر هم شبهه ایجاد کرده، چون پکیج معرفتی کنارش نیست.
پس خانه و خانواده خیلی مقدس است. مردههاتون اگه بخوان برگردن دنیا، پیامبر فرمودند، مجرداشون میخوام برگردم اولین کاری که میکنن ازدواج است. مردههای مجرد بخوام برگردم دنیا اول کاری که میکنن ازدواج. این یعنی چی؟ یعنی وقتی میرن اونجا میفهمن. روایت عجیبی در مورد متاهل بودن و مجرد بودن. بدترین مردههاتون مجرداتونن. مردههای مجرد، اینها صرف مجرد بودن برای یک جوان باعث میشه که در نگاه خدای متعال خیلی، مگر اینکه یک جوانی که مضطر است و شرایطش «فلم تجدوا نکاحات» سوره مبارکه نور. یعنی شرایط ازدواج واقعاً ندارد، خیلی هم دست و پا میزند و تلاش میکند و تقلا میکند، جور نمیشود. آن جداست از این ماجرا. وگرنه بقیه که جدی نگرفتند و اعتنا نمیکنند. الان زود، الان مدرکمو بگیرم، کارم جور نشده، سربازی نرفتم. این شرایط که حالا در موردش صحبت میکنیم اینها دلیل و توجیه نمیشود برای خدای متعال. هیچکدام، مگر اینکه دلیل واقعاً محکمهپسند، قانعکننده، عاقلانه و حکیمانه و موحدانه باشد. همه دلایل ما مشرکانه است. خدا که آن گوشه نشسته، بالاخره من سربازیم مهمه دیگه. درست است خدا میرسونه ولی سربازی هم کنار خداست. ورود آدم به عالم برزخ مساوی با دیدن اینها و محرومیتی که خود این ازدواج و این زوجیت و این همسر داشتن چه برکاتی دارد، چه نورانیتی دارد و نداشتنش این خانه و خانواده انسان ازش محروم است. جدای از اینکه زندگی شیرین و دلچسبی ندارد. یعنی در واقع همسر اصلی او پیتزافروشی سر کوچه است با آن انگار زوجیت دارد. دیگر شب به شب زنگ میزند آن هم یک پیتزایی واسش میآورد و با آدمیزاد جماعت طرف نیست. و واقعاً اسم این زندگیها را نمیداند آدم چی بگذارد. حالا وقتی تعابیری میشه به کار برد ولی به کار نمیبرم. همش درگیر یا کار یا دچار مسائل دیگری است. از کانالهای دیگری دارد نیازهایش را تأمین میکند.
گاهی آدم میبیند که بعضی در مورد خانه و خانواده تحقیرآمیز صحبت میکنند. این باید در جامعه ما یک منکر به حساب بیاید. حالا در بحثهای مربوط به سوره نور یک اشارهای به اینها شد. مثلاً یک بازیگر را میآورند در تلویزیون ازش میپرسند ازدواج کردی؟ میگوید خوشبختانه نه. خانم بیش از ۴۰ سالم سن دارد، خوشبختانه چیه؟ بعد هیچ کسی هم توبیخ نمیکند. این یک فرهنگ بیمار است در جامعه ما. کیک سی دارد میزند تو سر خانه و خانواده و هیچکس توبیخ نمیکند. الان یک نفر را بیاورند در تلویزیون، بهش بگویم شما بیرون ماسک میزنی؟ بگوید خوشبختانه نه. مردم چه واکنشی نشان میدهند؟ دستت را میشوری؟ بگوید خوشبختانه نه. فاصلهی اجتماعی را رعایت میکنی؟ خوشبختانه نه. افتخار میکنم به اینکه لیس میزند عقلی و فکری و عقبماندگی ذهنی و فکری. چه فرقی میکند این دو تا آدم؟ چرا آنقدر واکنش منفی که به او نشان میدهیم، به این نشان نمیدهیم؟ چون فرهنگمان بیمار است. این فرهنگ الهی و توحیدی نیست. راست هم میگوید. بابا میخواهی ازدواج کنی که چی بشود؟ این پسره آمده، بچه ۲۲ ساله به من میگوید زن میخواهم. این آدم گاهی از باباها میشنود و منکر دیده میشود در یک جامعه که پسر ۲۲ ساله مثلاً میگوید من زن میخواهم. پسر ۱۸ ساله، ۲۰ ساله میگوید من زن میخواهم. خیلی قوی است. من در مشاورههایی که داشتیم، در دانشگاه، این بچهها باباهاشان را میآوردند برای مشاوره و آن بابایه باید اضطرابی با بچه حرف میزد. میگفتیم هم بچه گفته شود هم بابا گفته شود. یعنی دوتا را به هم میرسانیم؛ یک ولی خیلی برایش عجیب بود که بچه ۲۰ ساله میآمد میگفت من زن میخواهم. خب، مثل اینکه مثلاً بچه کوچک من پاشه بگوید من غذا میخواهم و همانقدر مثلاً تعجب بکنم. یک نیاز فیزیولوژیک طبیعی انسان است این نیازها و آنقدر ما دور شدیم و پرت شدیم که از این نیازهای غریزی طبیعی مادیم محروم شدیم. بدتر از این این است که در جامعه این فرهنگ ذلیل شده است، چشم یک منکر نگاه کرد. هر کسی دارد ارزش خانه، خانواده، ازدواج را پایین میآورد، به هر نحو، به هر شکلی، باید به شکل منکر نگاه کنیم و برخورد شدید و انتقام سخت باید بگیریم از این کسی که دارد این شکلی برخورد میکند. کسی نباید دیگر ابداً جرأت بکند که این شکلی در مورد ازدواج و خانواده حرف بزند. ارزش و عیار خانواده و ازدواج را پایین بیاورد. همه باید افتخار کنند به اینکه همسرند. یک نفر اگه ازدواج نکرده، باید رویش نشود که بگوید من ازدواج نکردم. آن هم مخصوصاً سنی که دیگر از این سن و سالها گذشته، شرایط مالی خوب، فضاهای خوب. به هر حال البته ممکن است به هر حال ما نمیخواهیم در مورد هیچکس قضاوت کنیم. به هر حال ممکن است هر کسی یک دلیلی تاخیر افتاده باشد؛ ولی همانم حق ندارد بیاید با افتخار بگوید. غلط است ازدواج نکرده، متاسفانه شرایطش جور نیست. از خدا میخواهم که توفیقش را به من بدهد. از شما میخواهم دعا کنید برایم که موانعش برطرف شود. اینها ادبیات درست در مورد ازدواج است. الحمدلله! بابا بچهام مگه دیوانهام، مگه خلم؟ مگه این خود این حرف علامت دیوانگی است. کسی وقتی این حرف را میزند، هر کسی که به خانه و خانواده، فرهنگ ازدواج، زوجیت کمک میکند، این آدم پاک است، نورانی است، محبوب خداست. هر کسی که خیانت میکند، جهنمی است. جهنمی سفت. این آدم برزخ بسیار سختی خواهد داشت. کتاب مینویسد، ماه عسل کتاب نوشتنش این است که من انرژیم را برای ازدواج از دست میدهم. انرژی ازدواج من کم میشود با حرف زدنش، با سبک زندگیاش، با معاشرتش کاری میکند که اطرافیان و مخاطبین انرژیشان نسبت به ازدواج از دست میرود، سست میشوند. این آدم قطعاً برزخ بسیار سختی خواهد گرفت؛ گرفتاریهای سنگینی.
حالا بنده چندتا از این روایتها را میخواهم بخوانم براتون. روایات بسیار فوقالعادهای است. خیلی این روایات زیباست. یکیاش همین است که مرحوم صدوق در این کتاب “ثواب الاعمال و عقاب الاعمال” نقل کرده است. این کتاب بارها عرض کردیم، حتی عزیزانی پرسیده بودند: ما میخواهیم رمان بنویسیم در مورد ملکوت اعمال. عرض کردیم شما همین “ثواب الاعمال و عقاب الاعمال” را بردارید؛ رمان میخواهیم ببینیم در ملکوت چه خبر است و چه اتفاقاتی دارد میافتد. همین کتاب “ثواب الاعمال و عقاب الاعمال” کفایت میکند. میفرماید: “من مشا فی صلح بین اثنین” در مورد زوجیت. حالا این زوجیت چه در قالب رفاقتی که دو نفر با هم رفیق باشند، چه در قالب ازدواج دو نفر با هم زن و شوهر باشند، چطور ارتباط با پدر و مادر. به هر حال این تقویت ارتباطات خدا دوست دارد. دستور داده است. رابطهی دستور خداست. ما مکلفیم به داشتن رابطه. باید با همدیگر مرتبط باشیم. که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در این آیه، آیه آخر سوره مبارکه آل عمران ۷۰ صفحه ذیل این مطلب نوشتهاند که جز بخشهای بینظیر تفسیر المیزان است در مورد رابطه. روابط محبوب خداست. در مورد صله رحم در آیه اول سوره مبارکه نساء فرمود که من سوال میکنم از شما “تسائلون به و” مورد سوال قرار میگیرید یا از همدیگر سوال میکنید به واسطه صله رحم. از شما سوال میشود. واسطه رحم، رحم ارزش دارد پیش خدا. خانواده ارزش دارد. این روابط برای خدای متعال مهم است. اصلاً ساخت و فیزیک انسان یکجوری آفریده خدای متعال که این در اثر ارتباط است که رشد میکند. خلیفت الله میشود. بنده اگر بخواهم عالم بشوم باید شاگردی کنم، بعد مدرسه برم، باید کلاس برم. ارتباط با استاد داشته باشم. ارتباط با درس داشته باشم. آنی که کتاب مینویسد باهاش ارتباط داشته باشم. با مدرسه، همش در اثر ارتباط؛ علم یک فضیلت در مورد انسان بدون ارتباط کجا و همینطور سایر فضایل را شما حساب کنید. انفاق کردن، زکات، من میخواهم زکات بدهم. بدون ارتباط میتوانم زکات بدهم؟ بدون ارتباط میتوانم پولی دربیاورم که زکات بدهم؟ میخواهم حج برم در اثر ارتباط. میخواهم کربلا برم در ارتباطات برای امام حسین شعر بگویم، اشکی جاری کنم. شعری بشنوم اشکم جاری بشود. همش در اثر ارتباطات است. همه این کمالات در ارتباط حاصل میشود. اگر کسی به این ارتباطات ضربه زد، ارتباطش با خدای متعال قطع میشود و هر کی به این ارتباطات و تقویتش در جهت نورانیت این ارتباط خدمت میکند، ارتباطش با خدای متعال قویتر میشود. خصوصاً در رأس این ارتباطات، ارتباط زن و شوهر است. هیچ ارتباطی نصف دین ما و دوسوم دین ما را کامل نمیکند. ارتباط زن و شوهری که دوسوم نصف دین را تکمیل میکند، مهمترین بخش ارتباطات ما، روابط انسانی ما این بخش است. هر کی به اینجا ضربه بزند، دارد یک دوسوم دین را ضربه میزند. دارد نصف دین را نابود میکند.
میفرماید: «اگه کسی گام برداره برای اینکه بین دو نفر صلح ایجاد کنه، صلواتالله علیه و ملائکته» صلواتالله علیه! در مورد کی ما میگیم پیامبر اکرم این صلواتالله علیه میشه. کسی که گام برمیداره برای اینکه دو نفر رابطهشون رو خوب کنه، خدا صلوات میفرسته بر او و ملائکه. ملائکه امینالله و ملائکته که میگیم دامنش وسیع میشه، میآید شامل میشه کسی رو که قدم میگذاره، اقدام میکنه برای اینکه دو نفر با هم رابطهشون خوب بشه. یک کلمهای، پستی در فضای مجازی، یک در همین حد یک اقدام میکنه. دو نفر آقا، دوتا قوم با هم خوب بشن. دوتا خانواده با هم خوب بشن. دوتا آدم با هم خوب بشن. دوتا رفیق. زن و شوهر. این خدا و ملائکهاش بر او صلوات میفرستند. «حتی یرجع» اینکه رفته اینا رو خوب کنه، تا برمیگرده صلوات خدا و ملائکه بر او هست که حالا این آثار صلوات چیه؟ اون دیگه ۵۰ ۶۰ جلسه لااقل بحث میخواد صلوات چیه و آثارش. چون صلوات معنای انعطاف، تمایل نشون دادن. صلوات ما به خداست، نماز صلوات جمع صلات. صلات ما به خدا یعنی ما به خدا ابراز تمایل میکنیم. ما به تو محتاجیم. ما به تو مشتاقیم. صلات خدا به ما یعنی او به ما اظهار تمایل میکنه. این کجا اون کجا؟ صلات مقدمهی صلات او به ماست. «علیهم صلوات من ربهم و رحمة» اونایی که اهل صبرند، آیه «انا لله و انا الیه راجعون» که همه ادامش اینه، اینایی که میگن «انا لله و انا الیه راجعون» تو مصیبت و سختیها خودشون را مال خدا میدونن. خدا صلوات و رحمت بر اونها. صلواتالله علیه. برخی بزرگان از اساتیدشون وقتی میخواستن آب بیارن، میگفتن صلواتالله علیه. تعجب میکردم. برخی میگفتن آقا چه شکلی میگویی صلواتالله؟ قرآن در مورد صابرین گفته صلواتالله علیه. این استاد موجود صابرین. یعنی شما وقتی رابطه زن و شوهری رو خوب میکنی، ملائکه اسمت رو که صلواتالله علیه، خدا اسم تو رو با صلواتالله علیه میاره. ادامش اگه قدم برداشتی برای اینکه رابطه دو نفر رو خوب کنی، «اعطیه اجر لیلة القدر» اجر شب قدر رو به این آدم میدن. اجر شب قدر. ما در بین روزها و ایام وقتهای سال وضعیت زمانی افضل از لیلة القدر نداریم که از هزار ماه، از اجر شب قدرم بالاتر. که بالاترین مواهب اولاً در شب قدر نوشته میشه، بعد در شب قدر نازل میشه. اینجا که رفتی حالا تو شب قدر از دست دادی. میخوای هر روزت بشه شب قدر؟ میخوای هر روز ۸۳ سال پیشرفت کنی؟ اثر و اجری که تو هزار ماه میگیری، بگیری. رابطه دو نفر رو خصوصاً اگه زن و شوهر باشن که میخواستی زن و شوهر باشن، چیه؟ اون یک چیز دیگر است. گنجینه معارف و روایات دیوانه میکنه آدم رو.
«و من مشا فی قتیة بین اثنین» حالا اگه یک کسی گام برداره که بین دو نفر رابطه را ببرد، حرف پشت سر بردن، سخنچینی با غیبت، با تهمت، با دروغ. تازه اگه راست باشه میشه سخنچینی که جهنم قطعی است. دروغ و غیبت و تهمت و اینها باشه که دیگه هیچی. میخواهد بین دو نفر با هم بزند. رابطه دو نفر را شکرآب کند. این چی میشه؟ «کان من الوَزَر». این دقیقاً معکوس اونیه که داشت بین دو نفر صلح ایجاد میکرد. وزرش به قدر «من اصلح بین اثنین من الاجل» اونی که بین دو نفر صلح ایجاد میکرد چقدر اجر داشت. این همانقدر وزر. «مکتوب علیه لعنت الله» بر او نوشتهاند لعنت. یعنی هر وقت اسمشو میآرند خدا میگوید لعنت الله علیه. ملائکه به اسم لعنت الله علیه میشناسند او را. «حتی یدخل جهنم دائمةً» لعنت الله علیه برایش نوشته شده تا بندازندش تو جهنم. «له العذاب» عذاب، عذاب مضاعف. همانجور که شب قدری هزار برابر بود، این اجر شب قدر داشت. این هم انگار شب قدر گناه. انگار تو کعبه گناه مضاعف. این شکلی.
خوب! حالا ادامه روایتو میخونم. بانکِ بحث ازدواج نیست ولی چون بحث خیلی قشنگیه و بیربط نیست، ادامه روایت: «من مشافی عون اخ.» هرکی قدم برداره برای اینکه به برادرش کمک کنه و منفعت، خیر. به هر نوع خیری دیگه. هر کمکی. هر خیری. هر شکلی. یک ماسک ببرم براش که این ایام کرونا به دردش بخوره. بهش یک شماره تلفن بدهم. بعدش برم سر کوچه ماسک بگیرم. هر کار کوچکی. اقدام تو فضای مجازی هم باشه کفایت میکنه. اینها اقدام به هر شکلی، به هر نحوی، هرجور کمکی و خیری. «فلهو ثواب المجاهدین فی سهام.» مجاهدین در راه خدا. انگار جزو مدافعین حرم است. انگار آنور دارند داعشیها تیراندازی میکنند. گام برمیدارد.
«و من مشا فی عیب اخی و کشف عورت.» اگر کسی میخواهد برود یک آبروریزی از یک کسی بکند. بدی را از او لو بدهد. «کان اول خطبه خطاها و وضعها فی جهنم.» اولین گامی که برداشت، افتاد تو جهنم. اولین جهنم، یک جایی بیرون از اینجا نیست. جهنم باطن همین برزخ، قیامت، جهنم همه باطن همینجاست. همین الان این حرفو که زد این دهن که باز شد کلمه اومد بیرون. این دریچهی جهنم بود. پرت شد تو جهنم. همین الان. من که باید بمیرم بعد هزار سال و «کشف الله عورته علی رؤوس الخلایق.» آبروریزی کند، خدا آبروشو جلو همه خلایق میبرد.
«و من مشا الی قرابت و ذی رحم.» کسی گامی برداره برای اینکه به فامیل نزدیک بره سمتش. بهش سر بزند برای ارتباط. «یصل بهی اعطاه الله اجر مئة شهید.» سر بهش بزند، بهش رسیدگی کند. خدا بهش اجر صد شهید را میدهد. «و ان سل به و وصله بماله.» اگه حالش را بپرسد، یک چون اصل صله رحم اینه دیگه. یک کمکی هم بهش بکند. غصه از او برطرف بکند. مشکلی از او حل بکند. پولی بهش بدهد. اصل صله رحم این پول دادن است. این کمک است. هدیهای ببرد. گوشی ببرد. مرغی ببرد. برنجی ببرد. میوهای ببرد. کارت هدیه برای پولی بدهد. هر چی. «و وصله بماله و نفسه جمیعاً.» اگه همه اینها باشه خودش خدمت کند، پول بدهد اینها. «کان له به کل خطبة اربعون الف الف حسنه.» به هر گامی که برمیدارد، ۴۰ میلیون حسنه برایش مینویسند. به هر گامش. «و رفع له اربعین الف الف درجه.» برایش چهل میلیون درجه مینویسند. «و کنما ابدأ الله تعالی.» انگار صد سال در حال عبادت خدا بوده است. چه نورانیتی میآورد صد سال عبادت. چه لطافتی میآورد. این همانقدر نورانیت و لطافت دارد.
«و من مشى فساد» حالا اون عزیزانی هم که میپرسن، تو بحث حقالناس خصوصاً بحث حقالناس حجاب و اینها، این روایات کمک میکنه دیگه. ببینید، یه گام برداشتن، یه خیر رسوندن به خانواده، به رحم، اینها درمان اینها، چارههاست. بعضی کارا آدمو ۲۰ سال عقب میندازه، بعضی کارا آدم ۲۰۰ سال جلو. حقالناسها سنگینه و گرفتار میکنه. از اینور اینها به شدت گرفتاریزداست. گشایشزاست. برزخ انسان رو آزاد میکنه. راه دررو و راه میانبر.
«و من مشى فی فساد ما بینهما و قطیعت ما بینهما.» کسی گام برداره برای اینکه بین این دوتا ب هم بزنه، خراب بکنه. «غضب الله تعالی علیه.» خدا بر او غضب میکنه. یکی از اینایی که ما تو نماز هر روز میگیم خدایا ما را جزو یکی از اینایی که خدا بهشون غضب میکنه گیان. اونایین که دو به هم رابطه را خراب میکنن. ما هر روز تو نماز یعنی روزی ۱۰ بار داریم میگیم خدایا ما را جزو دو بهمزنا قرار نده. اقسام مغضوب علیهم. خدا به اینها غضب میکنه. «و لعنه فی الدنیا والاخره.» شما زیارت عاشورا میخوانید، خصوصاً تو این چلهای که از عاشورا تا اربعین که عزیزان ایشالا حتماً از دست ندند این چله رو که صد تا لعن و صد تا سلام رو میگند. صد بار لعن میکنی ظالمین رو. خب، با این کار خودت جزو ظالمین به حساب مییایی. خودت جزو ملعونین به حساب مییایی. در دنیا و آخرت. خدا لعن میکنه از رحمت دور میکنه. در دافعه خدا ببینید یه رحمت داریم، یه لعنت. رحمت جاذبۀ خداست، لعنت دافعه. میافته تو دافعه. این دو سر آهنربا رو دیدید؟ یکی جاذبه سریع میکشه، یکی دافعه. پس این رحمت و لعنت این جلوه رحمت و لعنت این میشه لعنت حق تعالی. بعد فرمود که: «و کان علیه من الوذر که عدل قاطع الرحم.» وزر کسیه که قطع رحم کرده.
«و من آها! این تیکهی اصلی روایت اینجاست. من عمل فی تزویج بین مومنین» کسی برای اینکه دوتا مومن را به هم برساند، ازدواج کنند این دوتا با هم، کاری بکند به هر نحو، اقدام به فعالیت. البته کار خطیری است. حساب شده است. باید توش دقت کرد. بیگدار نباید به آب زد. کارشناسی باید باشد. همه اینها را باید لحاظ کرد. ولی خیلی کار عالی است. و کار بسیار، خیلی ریزهکاری دارد. خیلی حوصله میخواهد. خیلی تحمل میخواهد. چون معمولاً این شکلیه دیگه اگه بد بشه میگویند فلانی واسطه شده. اگه خوب بشه، خودمان امام رضا گرفتیم و اربعین رفتیم. بد باشه که نه دیگه! فلانی برای چی از اول معرفی کرد؟ به هر حال اینها دیگه تحملهایی میخواهد. کسی اگه اقدام بکند برای اینکه دو تا مومن را به هم برساند، «حتی یجمع بین» اقدام بکند تا اینکه این دوتا به هم برسند، ازدواج صورت بگیرد. «زوجه الف الف امرئة من الحور العین» خدا یک میلیون حورالعین تزویج میکند به دست. یعنی این عمل، باطن این عمل، یک تزویج دنیایی، باطنش یک میلیون تزویج اخروی. یک تزویج دنیایی، باطنش یک میلیون تزویج. این حورالعینها هر کدام یک برجستگی دارند، یک جلوهای دارند، یک کرشمهای دارند. هر کدام یک جلوه یک حقیقتی هستند، یک مظهری هستند. هزار اسم حق تعالی است، حالا اسمای جمالی حق تعالی. حالا این اسمارا ترکیب شما حساب کنید. دوتاییاش را حساب کنید، سهتاییاش را حساب کنید، چهار تاییاش را. یک چیز دیوانهکننده. شما ببینید مثلاً الان علمای هر عالمی، هر این شهدای ما هر کدام یک جذابیتی دارند. حاج قاسم سلیمانی، شهید چمران، مصطفی احمدی روشن، شهید دستغیب، شهید مطهری، شهید صدر، بنتالهدی. دیگر بفرمایید شهید نواب صفوی. نواب صفوی دلرباست. رهبر انقلاب فرمود که ما نواب را دیدیم، عاشق مجاهدت و خط. این نواب را، آن قاسم سلیمانی است. قاسم سلیمانی دل میبرد. شهید ابو مهدی المهندس دل میبرد. چه میدانم شهید عماد مغنیه دل میبرد. شهید محسن حججی دل میبرد. شهید مصطفی صدرزاده دل میبرد. دیگر بفرمایید همینجور این شهدای مختلف. مشهدیهاش یکجور، قُمیهاش یکجور، تهرانیهاش یکجور، لبنانیهاش یکجور، عراقیهاش یکجور. شهیدی جدید آشنا شدم، حالا اسم نمیبرم، غلط تلفظ بکنم از شهدای عراق. جوانهای عزیز عراق. پارسال چند روز قبل از شهادت حاج قاسم، ایشان تو همان آشوبهای عراق کشته شده بود، عکاس حشد شعبی احمد. من نباید باشه احتمالاً اسم ایشان، حالا اگر یا احمد مهنا، یا اگر تلفظ یک جوان مومن دوست داشتنی پاک، شهید آوینی یکجور شهید صیاد شیرازی یکجور. و همینطوری شهدا مظهر اسماءالله هستند. بعد این میشه تنوعش. یکی دوتا اسم، یکی سه تا اسم، یکی یک دانه اسم، یکی پنج تا. شهید چمران یک اسامی هم اسم علم حق تعالی را بروز داده هم اسم مثلاً غدیر رو هم اسامی مختلف جلوههای شهید دستغیب یک فضای شهید مطهری فضای حوریهای بهشتی این شکلی است.
یک میلیون تو یک تزویج دنیایی که جور میکنی، یک میلیون همسر بهشتی از حورالعین. حالا اینو گفتم چون جلوتر خیلی این بحث ازدواج گفته شده است. چندین بار گفتیم حالا و کج فهمی هم نسبت بهش زیاد است. حورالعین اینی که ما فکر میکنیم نیست. باز عرض میکنم نگاه سکسوالیته نباید داشت به این مسائل. همش توحید است، همش حقیقت است، همش عبودیت است، همش نور حق تعالی است، هم اسماءالله. حیوانیت نیست، جفتگیری نیست. یک میلیون حورالعین. حالا «کلهم رائعةٌ فی قصر من در و یاقوت» یک میلیون که هر کدامشان تو یک قصری هستند. پس یک میلیون قصر هم میشود. هر قصری هم از در و یاقوت است. پس معلوم میشود که در و یاقوت هر کدام فرق میکند. یک میلیون در، یک میلیون یاقوت با اینها یک میلیون قصر ساختهاند. تو هر کدام یک همسر. بعد فرمود: از همینجا میشود فهمید، از اینجور روایات میشود فهمید که حورالعین هم مال زن هست هم مال شوهر. این را نفهمیدند که اگه یک مردی واسطه بشود که دختر و پسری را به هم برساند، بهش حورالعین میدهند. «من عمل فی ت» هر کی، اگه یک زنی هم باشد، یک میلیون حور بهش میدهند. و این حورالعین مثل دنیا دیگر نیستش که مثلاً مرده یک زن دارد با مثلاً ۱۰۰ تا کنیز، بعد دیگر زنه فقط یک شوهر دارد. آن، این محدودیتهای این شکلی را ما تو عالم برزخ نداریم. زایمان و چه میدانم جفتگیری و عده و این حرفها که آنجا ندارند که جلو حقیقت اسماءالله. حورالعین برای هر و «کان له بکل خطوت خطوت خطاها فی ذالک» اینجا روایت داشته باشید. خیلی جالب است. به هر یک گامی که این فرد برمیدارد برای اینکه دختر و پسری، زن و مردی را به هم. حالا زن و مردش هم لزوماً دختران پسران نیستند دیگر. ممکن است این دو نفر طلاق گرفته باشند. ممکن است این دو نفر همسر از دست داده باشند. اطلاق دارد روایت هم نسبت به زن و مردش اطلاق دارد هم نسبت به عرض کنم خدمتتان که سنش اطلاق دارد. ازدواج اولش، ازدواج دومش. البته ازدواج دوم نه یعنی آن یکیها مجدد. تعدد زوجات نیست، تجدد زوجات است. دوباره میخواهد ازدواج کند.
به هر یک گامی که برمیدارد برای اینکه زن و مردی را به هم برساند برای ازدواج. «او کلمت تکلم» به هر یک کلمهای که میگوید، هر یک کلمهای که میگوید «به فعالک تو این مسیر». هر یک کلمهای که میگوید «عمل و سنة» عمل یک سال برایش مینویسند که «قیام لیلها» که همه شبها در حال عبادت بوده و «سیام نهارها» روز روزه دار.
«و من عمل فی فرقتا بین امرِأة و زوجها.» هرکی اقدامی بکند، کاری بکند برای اینکه بین زن و شوهری تفرقه بیندازد، فاصله بیندازد، اینها را از هم جدا کند که آن بحث حجاب و اینها که آخر کتاب آمده است، از همین جنس میشود. دلها را سرد میکند دیگر. این کرشمهها و دلرباییها، جلوهها و اینها، زن و شوهری را نسبت به همدیگر سرد میکند. چه مردش بخواهد دلربایی و کرشمهای داشته باشد، بنده میدانم خانمی تو محل کار من هست، رابطهاش با شوهرش شکرآب است. هی بیایم یکجوری جلوه بکنم، کمالاتی از خودم نشان بدهم، آن خانمه را به خودم جلب بکنم، جذب بکنم. این هم همین است. خانم هم اگر بخواهد کاری حالا چه بحث حجاب است، چه در بحث معاشرت و گفتگو به صورت طبیعی این اتفاق میافتد. آن یک بحث دیگر است، ما به آن کار نداریم. ممکن است که یک خانمی با شوهرش رابطهاش بد است، یکی از این شهدا، یکی از مدافعان حرم ای کاش من یک شوهری مثل محسن حججی داشتم. مثلاً خب این دیگر ربطی ندارد. محسن حججی اینجا دخیل نیست. این بنده خدا کارهای نبوده. یا یک خانمی به صورت طبیعی کمالاتی دارد، حافظ قرآن، مولف خوبی است. مثلاً یک جوانی مثلاً او را علاقهمند به اینکه با او ازدواج بکند. همش سحر خانم کتاب نویسنده کتاب میگفتش که نمیدانی چقدر آمدند پیش ما که این را به ما معرفی کن. میگفت یک سیدی آمده، گفته فقط همین را برای من جور کن که من این سحر را بگیرم. یک همچین چشم برزخی دارد، هم از اهل بیت عنایت شده، هم خوشگل است، هم ویژگیها را دارد، تو همین را برای من جور کن فقط. مال ۶ سال پیش بوده. الان خبر نداری از این. دل برده از بعضیها. حالت اثر قلم هم بوده. خودمان نویسنده میگفت، بالاخره ما آنجا قلم، قلم هم اثر داشت در اینکه خیلی برازندهاش بکنیم. انتقادبرانگیز بود کتاب. کاری نداریم ورای انتقاد. ما یک کمی ناراحتی پیش آمده بود که چرا انتقاد. نکتهای که هست این است که به صورت طبیعی دخالتی نداریم؛ ولی وقتی انسان خودش یک کاری میکند، یک جلب توجه. مخصوصاً با این اینستاگرام که خندق بلا است.
همش دلربایی و دل بردن. این با این وضعیت این شکلی هر کاری به هر نحوی باشه که زن و مردی رو از هم سرد بکنه، تفرقه، رابطه و استحکام زندگی اینها رو سست، شکراب بکنیم، هرچی اینجوری باشه، «کان علیه غضب». این جزو مغضوب علیه. غضب میکنه خدا. غضب خدا هم که دیگه در مورد غضب خدا و دهها جلسهی صحبت کردیم که غضب خدا چیه و چه شکلی و چه آثاری داره. همین تو دافعهی خدا قرار گرفتن آدم، هرچی کار میکنه میبینه اثر نمیبینه. دعاش مستجاب نمیشه. نذر و نیازش فایده نداره. این یک کاری کردی که مغضوب خدا شدی. کارهای مختلفی است. یکیاش همین است. بسیار اثر دارد در مغضوب خدا شدن. آدم کاری بکنه رابطه زن و شوهری سرد بشه، فاصله بیفته بین آنها. خب اینجا به این مناسبت یک اشارهای هم بکنم دیگه این فیلمهای ما که ماشاالله لجن میبارد از برخی از این فیلم سینما و تلویزیون. تا شوهرش با همکارش مثلاً حرف میزند، این اول یک زنی پیدا میکند، بعد از ۷۰ تا کانال اقدام میکند برای طلاق. باباشو میگیرد میزند تو خواب میبینه که بچه سیاه آمده. اینجور فیلم ساختنها قشنگ مصداق همین است. فاصله انداختن بین زن و شوهر است که زنها و شوهرها را حساس کردهاند به این مسائل. حساسیت بیش از حد خصوصاً تو مسائلی که خدای متعال آنقدر حساسیت به خرج نداده. نمیخواهم بگویم نه دفاع کنم نه رد کنم. من میخواهم بگویم این مقدار حساسیتی که دارد زاییده میشود، این حساسیت، حساسیت الهی نیست و فقط موجب سست شدن خانوادهها میشود. این سریالهای ما، فیلمهای از جهات مختلف آسیبهای مختلف. این یک نکته.
نکته بعدی هم خانوادهها. تا دختره میآید میگوید شوهر سر من داد زده، برو طلاقتو بگیر. بعد داداشم از پشتش در میآید. آن یکی هم میگوید که من خرجتو میدهم، تو برو طلاق بگیر. آن یکی میگوید اصلاً من خودم دادگاهت میآیم. آن میگوید من پدرشو در میآورم. اینها قشنگ مصداق همین روایتند که مغضوب خدا هستند و لعنت خدا بر اینهاست. «لعنت فی الدنیا و الآخره» در دنیا و آخرت لعنت خدا بر اینهاست. طلاق میکنی تا اولین چالشی که میافتد. نمیخواهم بگویم هیچکسی طلاق نگیرد. نمیخواهم بگویم همیشه هر وقت طلاق، اگه حرف بزنیم، همین است و همیشه نابجاست. نه، طلاق هم بالاخره جایی دارد، شرایطی دارد. واقعاً بعضی طلاق، بعضی جاها قطعاً سفارش میشود. جدی گرفته نمیشود. گاهی قطعاً طلاق جا دارد. تشویق به طلاق هم گاهی لازم است. ولی این موارد استثنایی و نادر، مال شرایط خاصه. نه همان اولی که دعوا میشود، چالش میشود. این زن و شوهر باید قوی بشوند. باید با عرضه بشوند. باید با جنم بشوند. باید عرضه پیدا کنند زندگیشان را اداره کنند. با کنار بیایند با مسائل کوچک را از کاه کوه نسازند. تحمل کنند همدیگر را. بتوانند زندگی کنند. و این همینجور الان مشتعل است. تا از یکی مشورت میخواهد، آن هم سریع بهش میگوید طلاق. آن هم میگوید برو فلان. این هم میگوید فلان کار. چارچوب قانونی میگذارد پیش که اینها همش این اشتعال را تشدید میکند. اینها همش مصداق همین روایاتی است که فرمود غضب خدا بر اینهاست و لعنت خدا بر اینهاست. «و کان حق علی الله تعالی» حقی است بر خدا. یعنی خدا عهدهدار این است. حقی بر خدا است. خدا عهدهدار شده که این آدمی که بین زن و شوهر فاصله میاندازد، جدایی میاندازد، با هزار تا سنگ از آتش (با صخره از آتش) او را سنگسار کند. خیلی تعبیر سنگینی است.
«و من مشا فی فساد ما بینهما هرکی قدم برداره برای اینکه بین این دوتا رو خراب کنه، به هم بزنه، و لم یفرق» اقدام کرد ولی به جدایی کشیده نشد. من فعالیت خودمو کردم ولی بالاخره من حرف زدم، حرفی زدم که اثرش این بود که از هم جدا شوند. تو قبلی کاری کردم و جدا هم شدم. او هزار تا سنگی که صخره از آتش. خدا سنگسار میکند ولی اقدام کردن و جدا نشدن. تاثیر ولی به آنجا نرسید. اینجا چی میشه؟ «کان فی سخط الله و لعنته فی الدنیا». در سخط و لعنت خداست در دنیا و آخرت. حالا لعنت و غضب با سخط تفاوت دارد. بحث تفسیری میخواهد که دیگر الان نمیتوانم بهش بپردازم. در برخی آیات قرآن بعضی بحثهای تفسیری هم احتمالاً اشاره کردیم بهش. حالا یادم نیست تو کدوم سوره بوده ولی فرقی بین غزل و سخط روی تو ذهنم هست. هم در سخط خداست هم در لعنت خدا در دنیا و آخرت. «و حرم الله النظر الیه» خدا حرام کرده نگاه به وجه او را. یعنی خدا به او نگاه نمیکند. نگاه هم یعنی چی؟ توجه دیگه. یک توجه. الان اگه سر یک کلاس ۳۰ تا دانشآموز باشم، یک نفر که خوب درس بخواند، استاد به او یک نگاه خاصی، توجه خاص دارد. یک نفر که خوب جواب میدهد. این نگاه نگاه فیزیکی و مادی نیست. خدا که سر ندارد، چشم ندارد. آن نگاهی که معلم به شاگرد میکند، یعنی توجه بیشتر. آن وقت این وقتی که گرفتار میشود استاد بهش بیشتر توجه میکند. وقتی کار خوب انجام میدهد، مرحبایی که از استاد میگیرد، تحسین او، بذل عنایت او. استاد هرجا که میرود حرف از او میزند. من یک شاگردی دارم. اله بله تو ناحیه نشستن با معلمین کشور. نشستن اجلاس کشوری. من یک شاگرد دارم اینجوری است. آنجوری است. یعنی توجه خاص به آن شاگرد. یعنی نظر خاص به آن شاگرد. کسی اگر به هر نحو اقدامی کرد که برخی از مواردش را عرض کردم، مصادیقی. هر کدام از اینها بود که دلسرد میکند زن و شوهری را از همدیگر. از هم جدا نشوند. به هر نحوی بود باعث میشود که خدا توجه به او را برگرداند.
تو کتاب شنود خیلی مطالب عجیبی است. یکیاش این است. حالا دارم میگویم پیشاپیش اسپویل میکنی مطالب کتاب را. یکیاش این است. میگوید که یک مسئولی با زیر دستش، با کارمندش بد صحبت کرد و این عصبانی بود، رفت خانه با خانمش داد زد و آن خانم عصبانی با بچهاش داد زد. تمام این دادهای بعدی را به حساب یک نفر دیدم که به حساب مدیر نوشته بودم. یعنی این فاصله انداختن اینجاها هم هست ها. بعد موارد دیگری میگوید که اصلاً دیگر خیلی عجیب است که این حقوق او را نداده و بعد باعث شد که کمکم income نداشته، بعد خانم مجبور شد که درآمدزایی بکند، بعد کمکم کار به جایی باریک به فحشا کشید و همشان مدیری که و خرج دکوراسیون ساختمان اینها میکرد. در مورد مدیران و مسئولین چیزهای عجیب غریبی گفته است. نه برزخ اینها، امیدوارم که کتاب مجوز چاپ پیدا کند و چاپ بشود. جهنم واقعی مال اینهاست دیگر. مگر اینکه واقعاً آنقدر خالص و پاک باشند که از جهنم وارد جهنم میشوند. باید اقدام و تلاش بکنیم در بیاورد. جهنم رفتن مدیران و مسئولین که قطعی است. مگر مواردی که دیگر خیلی ضجه زدهاند و زور زدهاند، التماس و اصرار به خدا که از جهنم خودشان را درآوردهاند و این مواردی که آدم میبیند قشنگ. خدا به داد همهمان برسد، خصوصاً مسئولین و مدیران. به هر حال اینجا گفت داد زده بود. در اثر داد این شوهر سر زنش داد زد تو پرونده. آن زن سر بچهاش داد زد پرونده. یعنی موارد این شکلی است. خیلی اینها حساس است. هر کاری بکنی که دلسرد بشوند اینها از هم فاصله بگیرند، ولو به این شکل. خب وقتی من آمدم با هفت قلم آرایش تو اینستاگرام با صد قاب و فیلتر و اینها عکس خودم را گذاشتم. شوهر نگاه کرد. یکی نگاه کرد و گفتش که تو خیابان نگاه کن. تو کتاب شنود اینم به نظرم پشت فرمان بود. گفت اینو میگن زن، اونی که من تو خونه دارم بشکه است. بشکه است. گفت این دویست و چند نفر آن روز دیده بودندش. دیدم تو برزخ تکتک اینها و آسیبهایی که تو زندگی همه اینها را دیدم.
یک نفر با کرشمه و ناز و عشوه و ادا که توجه بشود، اصل جهنم رفتن زنها با جلب توجه. اتم وقتی که خانم، آن بحث حکم کلی سریعم که جلسات قبل اشاره کردیم، آن هم باز به خاطر جلب توجه نیست که من تو زندگی تو هیچ خیری ندیدم. هیچ وقت به حرف من نکردی. همیشه تو داد من را درآوردی. همیشه لج من را درآوردی. همیشه طرف آن را گرفتی. این همیشه و فلان و اینها. این اثر جوشش احساسات و برای جلب توجه. یعنی من هیچ لذتی از تو ندیدم. یک محبتی به من کن. اعمال حسن داشته است حسن داشته، پت میشود جهنم رفتن خانمها. همانجور که با اشک، به قول آیتالله جوادی آملی در کتاب بسیار زیبای «زن در آیینه جمال و جلال» که این کتاب را بنده در ۱۵، ۱۶ سالگی خواندم و جزو کتابی بود که خیلی تو زندگیام اثرگذار بود، به لطف خدا. خیلی کتاب زیبایی است. جا دارد کتاب شرح داده بشود. مباحثه بشود. خانمها به خاطر اشکی که دارند، خدای متعال فرموده که «صلاح البکا». سرمایهمان امید سلاحمان هم اشک عاطفه، محبت رحمت، جوشش عاطفه و رحمتی که در خانمهاست، بهشت اینها را خیلی هموار کرده. برای همین هم تا مادر میشود، بهشت زیر پایش است دیگر. افتاد تو بهشت. همین که بچه را زایید، افتاد دیگر تو بهشت. افتاد تو کانال بهشت. این بچه را باید بشوید، شیر بدهد، غذا بدهد. همه اینها مظهر رحمت است و همش بهشت است دیگر. رحمت، آب دادن به بچه بهشت. غذا دادنش بهشت. شیر دادنش بهشت است. همه اینها از جنس بهشت است. زن چی میخواهد از خدا؟ یک بچه زایید، به دنیا آورد، بهشتی شد، تمام شد. ولی جهنم نزدیکش کجاست؟ همین که با جلب توجه، نیاز به جلب توجه، وصل مبارزه با نفس زن، این بخش مبارزه با تمایل به جلب توجه. دوست دارد او را ببینند. دوست دارد لایک بشود. دوست دارد تحسین بشود. دوست دارد بهش بگویند چقدر بهت میآید. وای عزیزم چقدر ناز شدی. مثل همیشه خوشگلی. همیشه این رنگ بهت میآید. آن موهات همیشه فلان است. این ابرات را چقدر زدی فلان شده. این رژ لبت چقدر همیشه فیکس است. اینها تمام است دیگر. یک نفر را، یک خانم را به همین سادگی، به همان سادگی میرود بهشت و به همین سادگی میرود جهنم. در دایره رحمت و لعنت خدا قرار گرفتن به همین سادگی. همین جلب توجه، محبتی که میخواهد جلب بکند تو خیابان. خیلی هم حواسشان نیست ها. این نکته خیلی مهمی است در مورد خانمهایی که پوشش متفاوت با خانمهای محجبه دارند. بنده تعبیر بدحجاب و بیحجاب به کار نمیبرم. میگویم خانمهایی که پوشش متفاوتی با خانمهای محجبه دارند. واقعاً ۹۹ درصد اینها هیچ عمدی ندارند در این. اصلاً توجه به این ندارند. بنده خودم یک نوجوان در دوران نوجوانی لباسهایی که میپوشیدم، بعضیاش همین الان آنتیک است. الطاف خدا بود که از آن فضا درآمدم. اولین بار یادم است وقتی یک نفر از دوستان مومن ما به من تذکر داد در مورد نحوه پوششم. برای اولین بار بود که متوجه به این شدم که اصلاً مگر پوششم روی افراد دیگر تاثیری دارد؟ واقعاً فکر نکرده بودم. واقعاً میتواند اثر داشته باشد و نکند دختری در اثر دیدن لباس من مجذوب بشود، خوشش بیاید. و آن برای اولین بار بود که به این متوجه شدم. تازه خانم در اثر دیدن که خیلی کمتر آقا چشم شکار خانمها خیلی کمتر، خیلی کمتر از راه چشم شکار میشود. به هر حال اولین بار و واقعاً عوض شدم. حرف خیلی اثر گذاشت و عوض شدم. یعنی لباسها، فرم لباس پوشیدنم را عوض کردم. خب اینها خیلی اثر عمدی نیست. اثر توجه و دقت نیست. در مورد بقیه کارهایمان هم همین است دیگر. فقط حجاب نیست. خیلی حرفهایی که میزنیم غیبت است. مگر میخواهیم غیبت کنیم؟ حواسمان نیست که غیبت. خیلی وقتها هم که دلمان میخواهد، میکنیم که نمیگوییم بسم الله الرحمن الرحیم قربةالیالله. میخواهم دل این را بشکنم. حواسم به این نیست که این دل شکستن است. چرا ما نباید حواسمان باشد؟ آدم با تقوا آیه قرآن فرمود وقتی شیاطین میآیند بهش نزدیک میشوند، شیطان شیاطین که میآیند، حواسش جمع میشود. خودش را نگه میدارد، کنترل میکند. اگر ما با تقوا باشیم از علائم نبودن تقواست دیگر. که ما حواسمان به این چیزها نیست. به هر حال اگه با تقوا بشویم، حواسمان جمع میشود که بابا این لباسی که من میپوشم ممکن است همچین اثری داشته باشد. اینجور حرف زدن من، کامنت گذاشتن من تو یک گروه خانوادگی این شکلی، یا تو گروه غیرخانوادگی که میدانند من زنام. آن هم میدانم مرد است. آن هم میدانم من زنام. اینجوری برایش مینویسم: مرسی. فداتون بشم. قربونتون بشم. خیلی ممنون. لطف کردید. ایشالا. اینجور دل و قلوه دادن خانمه حواسش نیست که این اثرش ذهن مردانه و خوانشش در ذهن مردانه چیه. ولی مرد میفهمد که دارد چی میشود و اصلاً یک پالس دیگر برای یک چیز دیگر. طبیعتاً از زن خودش فاصله میگیرد. جهنم ساده. هلو برو تو گلویی برای خانم در دسترس. خیلی سرسرهوار میافتد توش، میرود. خانم جمع. آن بخش رحمتش، عواطفش، محبتش، بهشت هموار و راحت الحلقوم. اینور هم جهنم سریع و هموار. خدایی ناکرده جهنم زنانه این شکلی است. خلاصه حواس پس فرمود که خدا نظر به این آدم نمیکند و توجهش را از او برمیدارد. اول بود عرض کردیم.
روایت دیگری هم هست در مورد واسطه شدن در ازدواج. روایت دوم از امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «مَن زوج اعذب» اگر کسی به یک جوان «عذبی» بیهمسر، حالا این بیهمسر یا اصلاً ازدواج نکرده یا ازدواج کرده، طلاق گرفته، به هر نحوی که کان، «کمن ینظر الله عزوجل الیه یوم القیامه» جزو کسانی میشود، کسی اگر واسطه ازدواج بشود برای یک جوان مجرد، واسطه بشود، جزو کسانی است که خدا روز قیامت به او نظر میکند و توجه پس این هم که گفتیم روز قیامت یعنی همینجا. روز قیامت فقط صحنه بروز است. ما در قیامت هیچ اتفاق جدیدی نداریم. هرچی که تو دنیا بوده بروز پیدا میکند. پس اینکه خدا روز قیامت بهش توجه میکند، یعنی همینجا توجه کرد. مورد توجه خدا قرار میگیرد. فلانی عنایت شده امام حسینه. فلانی عنایت شده امام زمان، عنایت شده امیرالمؤمنین. همان سحر خانم میگفتیم عنایت شده اهل بیت است. یک کسی سالها بچهدار نمیشده با توسل به امام رضا بچهدار شده. بچهاش را به عنوان عنایت شده، نظر شده، نظریافته. معلم مسجد تو مشهد داریم. مسجد نظریافته. به مسجد عنایت شده. یک مسجدی اگه پنجره فولاد که میرویم پشت پشت این پنجره بهشون توجه شده. پنجره فولاد به بقیه جاهای حرم برای آن فرق میکند. حالا آن پنجره فولاد بهش توجه شده است. این یک آدمی است که بهش توجه شده. کی؟ کسی که واسطه ازدواج دو نفر شده. آدمی که مورد عنایت و توجه است. توجه به این آدم هست تا قیامت.
روایت دیگر فرمود که حالا این روایت یک کم ترسناک است. فرمود: «من بلغ ولده النکاح» خیلی هشدار برای پدر و مادرهاست. اگه پیغمبر اکرم فرمودند: کسی بچهاش به سن ازدواج برسد. «و عنده ما ینکحه» چیزی هم دارد برای اینکه این را به ازدواج در بیاورد، میتواند شرایطش را دارد. «فلم یُنکَحه» کاری نکند برای اینکه این بچه را سر و سامان بدهد. «ثم أحدَثَ حَدَثا» بعد خدای نکرده این بچه دامنش آلوده بشود، کاری بکند. «فالاسم علیه» گناه به گردن آن پدر و مادر، والدینی است که میتوانستند کاری بکنند، نکردند. البته این به این معنا نیست که اختیار از آن بچه برداشته شده و دیگر مسئولیت عملش با او نیست. خودش را حفظ بکند، کنترل. بالاخره او زمینه گناه را فراهم کرد. شرایط گناه را مساعدتر کرد. و همین میزان سهم دارد در این گناه. هر کسی در هر گناهی، اگر زمینهساز باشد، همکاری داشته باشد، به نحوی دارد جادهصافکن میشود برای گناه، در آن گناه شریک است. دیگر این پدر و مادر هم انگار یکجورایی جادهصافکن هستند.
«اقدامی اَم کسی برای برادر مومنش یه زنی بگیره، تزویج یانَس بها.» که این مرد با آن زن انس پیدا کنه و «تشتد از ده» اون خانم بازوهای این مرد رو قوی کنه و «یستریح الیها» به آرامش برسند، راحت براشون حاصل بشه. «زوجه الف الف» خدا کسی که واسطهی ازدواج بوده، یک میلیون حورالعین تزویج میکنه. خب یه بخش دومش خیلی زیباست:
«و آنسه بمن احبه من الصدیقین من اهل اخوانه و آنسهم به» خدا ایجاد انس میکنه این کسی که واسطهی ازدواج بود، خدا براش ایجاد انس میکنه به من احبّه من الصدیقین. یعنی هرکی از صدیقین رو که دوست داره، اگر بنده واسطهی ازدواج دو نفر شدم، یکی از صدیقین رو دوست دارم. مثلاً شهید قاسم سلیمانی که ایشالا از صدیقینن. ایشون رو دوست دارم. خدا بین من و او ایجاد انس میکنه. حالا این صدیقین چه از خانوادهی من باشند، چه از دوستان من باشند، از برادران مومن من. و «آنسهم به». هم ایجاد انس میکنه از طرف من با اونا همین جا درست میکنه از اونا با من. اجازه بده من برم تو پی وی اینا مثلاً دلم بره. ارتباط خاصی چون از جنس مؤانسته، از جنس محبته، از جنس رفاقته. من واسطهی انس دو تا مومن به هم بودن. خدا منو ایجاد انس میکنه برا من با هرکی دوست دارم. میگه دوست داری با کی انس داشته باشی. که خود امیرالمؤمنین هم جزو صدیقینن. تا اون دایره وسیع ایجاد انس. ایجاد انس کردی برات ایجاد انس میکنم. بینت یه زن و مردی به نحو حلال ایجاد انس کردی. من بین تو و یکی از اولیای خودم ایجاد.
در مورد واسطهگری در ازدواج فرزند و اقدام کردن، نکتهای که مهم است این است که این دختر و پسر ندارد. یعنی برای پسر به نحوی، برای دختر به نحو دیگری، شرایط و زمینههایی که هست و آدم باید فراهم کند. یکیاش بحث تر، حالا ببینید حقوق در واقع فرزند به عهدهی پدر است. یکیاش همین است که بروید ازدواج برایش ایجاد بکنید. ازدواجش بدهید. زنش بدهید. شوهرش. روایت فرمود پیغمبر: «من حق الولد علی والده» بابا! یکی از حقالناسهایی که به گردنش است، حق فرزند است. «اُجقْ» و یکی اینکه بهش کتابت یاد بدهد، سواد نوشتن. و یکی هم اینکه «یوزوجه اذا بلغ» وقتی به بلوغ میرسد، ازدواج، شرایط ازدواج را دارد، همسرش. خب این جنبههای مختلفی دارد. همین هم که ما بچه را یکجور تربیت کردیم که عرضه ندارد کار اقتصادی، عرضه ندارد خانواده، جهت اخلاقی، فکری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی یک بچه بیعرضه. یک وقت از خود او تربیتپذیر نبودیم. وقتی من کاری نکردم در تربیت. اقدامی نکردم. زمینه را ایجاد نکردم. این حقالناس. این حق بچه سه شعبه دارد. بحث حق فرزند یکیش تو حوزه نامگذاری شخصیت اجتماعی برایش ایجاد میکند. یکی تو حوزه تعلیم اوست. آموزش. یکی هم تو حوزه تزویج. این سه تا بحثهای اصلی در تربیت به حق فرزند به گردن پدر. این هم دختر و پسر ندارد. هم پسرش را آدم باید جوری تربیت بکند، زمینه را بر او ایجاد بکند که وقتی وقت ازدواج رسید، ازدواج کند.
در واقع کار پدر و مادر، ازدواج کار بچه. جوان بگویند برو زن بگیر یا شوهر کن، در واقع وظیفه پدر و مادر است. دخالت کنند، زورکی زن بدهند یا شوهر برایش بگیرند. یعنی زمینهها. آن بچه تا یک حدی باید کار بلد باشد، راه افتاده باشد، یاد گرفته باشد؛ ولی کی باید تسهیل کرده باشد؟ اصل کار با کی بوده؟ با پدر و مادر. نکتهی اصلی ماجراست و قرآن هم دستور در واقع تزویج داده است. یعنی گفته است که «نکاح» نگفته است. گفته است «انْکاح» کنیم. ازدواج در بیاورید. «انکح الأیام» اینهایی که زن ندارند، «اَیمه» یعنی مجرد. «اَیمَه» تعبیر مجردِ قرآن است. «اَیمهها را، ایام را زن بدهید». یعنی دستور اصلی به ماهاست. ما زمینه ازدواج را فراهم کنیم. بنده به عنوان یک طلبه روحانی که میشد تو دانشگاه با امکانات کم، هفت دولت آزاد، تا جایی که میشد، مورد خوبی میدیدیم معرفی میکرد. برای پسرش جوری، برای دختر.
گاهی هم مواردی بود که دختران میآمدند میگفتند آقا فلان پسر، پسر خوبیه، به یک نحوی، یک جوری پشتتان را میکردیم حفظ کرامت این دختر، روشویی شرایطی. کسی به کسی ذهنیت خاص پیدا نکنه. دختر گفته بوده به فلانی و نسبت طلبههاش. مرغ خوبی اگه دیده میشد، خانواده تو اصل وظیفه با ماست. یکی از جنبههای حقالناس اینه. من اگر بتوانم کاری بکنم در تزویج دوتا جوون، ازدواج دختری، پسری میشناسم. به هم میخورن، شرایطشان هم جور با دلایل واهی مسخره، نه یک وقت فلان نشه باز، فلان نشه، حرف نزنن پشت سرمون. اینجوری نشه، ال نشه با این حرفای تو دستور به من داده «انکح الایّام»، ازدواج در بیار و خصوصاً این تکلیف با پدر و مادر چه نسبت به پسر چه نسبت به دختر. حالا اینجا روایت جالبی داریم در مورد اینکه حق دختر به گردن پدر چیه که هم بحث حقالناسه هم بحث این روایت. اون روایت معروفیه که طرف بچهدار شده بود، دختردار شده بود. حضرت فرمودن اسمشو گذاشتی؟ گفت فاطمه که اینا همه شنیدین. این جزو راویان. راویشم سکونیه. سکونی جزو راویان ثقه است. کسی شیعه نبوده ولی توثیق شده. راویان خیلی معروف. میگه که من خدمت امام صادق (علیهالسلام) رسیدم مغموم، مکروب. خیلی غم داشتم و کرب داشتم. خیلی به هم ریخته بودم. یا سکونی منم غم بچه ناراحتم کرده. دختر دختردار شده. یعنی تو سونوگرافی وقتی میفهمند بچه دختره ناراحت میشه. زن پسر به دنیا میآره دستشو میبوسه. دختر به دنیا میآره غر میزنند. وقتی باردار شده و چشم دختر، رویش نمیشه به خانواده شوهر بگه. اگه پسر باشه همون دقیقه اول میگه. اینا بالاخره اصل جاهلیت هنوزم هست، ریشه داره. گفتم که من دختردارم یا سکونی. «علی الارض ثقلها» تو برای چی غصه میخوری؟ سنگینیش رو زمینه و «علی الله رزقها» رزقشم با خداست. «تعیش فی غیر اجل» زنده موندنش به اجل تو. از اجل تو نمیگیرن. به اون بدن. و «تأکل من غیر رزقک» از رزق تو هم نمیگیرد. به اون بودن رزق خودشو میخوره. نه رزقش به تو بسته است. نه اجلش به تو بسته است. نه سنگینیش به توست، همش با خداست. به تو چه؟ به من گفتن «فسری والله ان» گفتم آقا حالم خوب شد. غمم رفت. «ما سمیتها» حالا اسمشو چی گذاشتی؟ یعنی امام زمان از ما توقع دارند در مورد اسم فرزندان. امام زمانش بود. امام صادق، امام زمان سکونی بودند. حضرت حساسیت اولشان به این بود که اسم بچه را چی گذاشتی. آن کسی که اسم اهل بیت را داشته و خوشحال بوده از اینکه این اسم را دارد، ها! چون بعضی میگویند اسممو عوض کن، مزخرف خندهدار. میگویند اسم سنگین است بیتوفیقی. شاخ و دم ندارد. آن کسی که اسم اهل بیت را دارد و افتخار میکند، یکی از دروازههای شفاعت. گرهگشایی میکند خدا از او به خاطر اسمش، به برکت اسمش. و امام زمان از ما توقع دارند بابت اسم بچه. اسمش را چی گذاشتی؟ گفتم فاطمه. اینجا بود که حضرت فرمودند: «آه آه.» «ثم وضع یدهُ علی جبهت». اینجا چند بار حضرت آه گفتند و دست گذاشتند رو پیشانی. بعد این روایت از پیغمبر فرمودند بعد آخر در مورد فاطمه بودن این بچه نکتهای گفتهاند. روایت از پیغمبرش چیه؟ فرمود: «حق الولد علی والده» حق بچه به گردن پدر و مادرش، خصوصاً پدرش چیه؟ «اذا کان ذکرا» اگه پسر باشه، اگه دختر. سند روایتمان هم سند خوبی است.
فرمود: «اگه پسر باشه حقش اینه ان یستفلح امه.» خیلی حق عجیبیه ها! و اون حق پسر به گردن باباش اینه که بابایه باید مامان اینو بهش رسیدگی کنه. تحویل بگیره. بهش محبت کنه. حق بچه است به این. یعنی وقتی به زنت احترام نذاشتی، محبت نکردی، دو تا حق الناسه. یکی حق همسر، یکی حق بچه است. چون بچه حالا جنبههای مختلفی هم داره. یکیاش اینه که مادر تا محبت نبینه نمیتونه محبت کنه. این به کرات به تجربه به عینه دیده شده. وقتی تو خونهای مادر از طرف شوهرش محبت نمیبینه، نسبت به بچهاش هم نمیتونه. مادری محبت میکنه که محبت میبینه. روابطش با بچهها دچار اختلال میشود. یک بخشش است. یک بخش دیگه اینه که مادر نصفی از وجود بچه است. شما به نصف بچه آسیب زدی. جنبه جمالی بچه بروزش در مادر است دیگر. جمال را از مادر میگیرد. جلال را از پدر میگیرد. حوزهی جمالیش آسیب دیده. لذا حضرت هارون وقتی که حضرت موسی (علیهالسلام) ریشاشو میکشید، پسر مادرم یاد مادر آورد او را. پسر و مادر. فرزند مادر. این ریشای من را اینطور نکش. یعنی وقتی میخواهد رحمت را و جمال را در او بروز بدهد، او را به یاد مادرش میاندازد. مادر مرکز جمال و عاطفه است. لذا اگه پدر به مادر بچههاش محبت نکنه، جمال را آسیب زده. و این حقالناس پسر محبت نمیبینه و احساس خلأ شخصیتی میکنه و وقتی به مادر او احترام نمیگذاشتی، بیحرمتی میکنه. آسیب شخصیتی.
«و یستحسن اسمه.» اسم او را قشنگ بکنند، حقش این است. «و یعلمه کتاب الله.» کتاب خدا را بهش یاد بدهد. این هم یکی دیگر از حقوق حقالناس است. ما برزخ گرفتار میشویم با اگر پدری کوتاهی کرده باشد در اینکه بچهاش قرآن یاد بگیرد. با حقایق الهی و معارف الهی آشنا بشود. حقالناس را گرفتار است. اگر از آنور کار کرده باشد، آثاری دارد که در جلسات بعد انشاءالله عرض میکنم چقدر برکات.
« و یطَهِره.» تطهیرش کند در اخلاق، شخصیت و حتی نسبت به مسائل مادی او. کاری بکنیم که اهل طهارت. «و یُعلمه السباحه.» شنا بهش یاد بدهد. جزو حق بچه است. اگه بابا شنا یاد بچه نداده یا خودش یاد نداده یا کلاس نفرستاده به هر نحوی، این حقالناس طبق این روایت دختر به پسرش باید شنا یاد بدهد.
«و اذا کانت انثی» وقتی که دختر باشد چی؟ حق دختر به گردن بابا چیه؟ «ان یستفره امها» اولین حقش اینه که باید مادرش را احترام بذاریم. خب این در مورد دختر چه اثری دارد؟ اثرش اینه که این از زنانگی خودش لذت میبرد. وقتی میبیند یک زن در خانه آنقدر مورد احترام، محبت، مورد توجه. لذت میبرد و افتخار میکند از اینکه زن است و خود همین شوق تشکیل خانواده را در او بالا میبرد. نیاز او به مردهای غریبه، به بیرون کم میشود. آن حس جلب توجهش تا حد زیادی فروکش میکند. بخش عمدهای از این حس جلب توجه به خاطر اینکه محبت ندیده در پدر و مادرش. ندیده که پدر به مادر او محبت کرده. این باعث میشود که این از زن بودن خودش لذت نمیبرد. جلب توجهش تو خانه تأمین نشده و احساس میکند بعداً هم تأمین نخواهد شد. اینکه مادر من این است، بعداً من چی؟ که عمده مسائل هم همین است دیگر. یعنی دختر وقتی به این ماجراها میافتد، عمدتاً برمیگردد به پدرش. مجرد به پدرش برمیگردد. تا حد زیادی متأهل هم باشد به شوهرش برمیگردد. اگر اینها تأمین بشود، نیازی به جلب توجه، اینها معمولاً تا حد زیادی به بیرون پیدا نمیشود. پس اولین حقش این است که باید مادر او را احترام کند و محبت کند و تحویل بگیرد و اینها.
دومیش چیه؟ دوباره بحث اسمشه. اسم خوب روش بگذاره. معنی اسمش چیه؟ گفتن مگه معنی داشته باشه. «و یعلمها سوره النور.» به دختری سوره نور باید یاد بدهد. حق حق دختر. معارف سوره، نه همان اول شروع کند از همه احکامش، با همه جزئیات و اینها. چون از اولش به بحث یکجور خاصی شروع میشود. معارف سوره نور که بحث خانواده است. بحث عفاف، ارتباط با نامحرم، حریم خانه است. کنار ما در بحث سوره نور تا حد زیادی بحث کردهایم و حالا لازمم است که بیشتر بحث بکنیم. «اگه ولا یعلمها سوره یوسف» سوره یوسف بهش یاد بدهد. به بچه، دختربچه. بعداً که ازدواج کرد بهش یاد بدهد. تا وقتی بچه است چرا سوره یوسف؟ قرآنه چون ریزهکاری یاد داده است برای اینکه دختران چه شکلی مخ یک پسری را میزنند. راههای مختلف، حیلههای زنانه. این ممکن است بدآموزی داشته باشد. با اینکه قرآنه. گفتهاند این را یاد ندهید. بعد ما همین مدلسازی کردهایم باهاش سریال میسازیم، فیلم سینمایی میسازیم. آن دیگر چیست؟ سوره یوسف یادش ندهید. «و لا ینزله القرف.» او را در غرفهها جا ندهید که گفتهاند محلهای خاصی بوده این غرفهها که جای خاصی بوده که غرفهها آن در واقع ایوانی بوده که دید داشته از بیرون. گفتهاند که جوری نباشد که نامحرم دید داشته باشد. در معرض دید نامحرم قرار ندهید. حق دختر به گردن پدر این است که از همان اول این مسائل را بهش یاد بدهد و این حریمها را بفهمد و در معاشرتش دقت داشته باشد. و آخریش این است: «و یعجل سراحها الی بیت زوجها.» آخریش این است که فرستادنش را به خانه شوهرش در آن تعجیل کند و جزو دغدغههای مرد باشد ازدواج دختر. البته جلسات قبل یک اشارهای کردیم مفصل. نکاتی گفتیم با توجه به آنها داریم این را عرض میکنیم که نه اینکه مثلاً از ۱۴ سالگی، ۱۵ سالگی سن بچه و کودکهمسری. اینها نکاتی است که جلسه بعد انشاءالله عرض میکنم.
یک نکته، حضرت یک نکتهای گفتن. انشاءالله من جلسه بعد اگه توفیق باشه عرض میکنم. خیلی نکته زیبایی است که یادمون نره بابت اینکه تشنه بشیم. حضرت فرمودند که نباید انقدر بچه باشه که نتونه انس بگیره و الفت داشته باشه. یعنی در ملاک سن ازدواج اینه. اونقدری که بتونه ارتباط برقرار کنه. من که بچه کوچیکی که داره عروسک بازی میکنه، ما این مورد داشتیم رفته بوده ازدواج کرده بوده. اون دختر ۱۵ ساله بوده. من میرم خونه اینا و دختره داره عروسک بازی میکنه، پیش من نمیاد. طلاق هم گرفتن بندگان خدا. خلاصه ملاکش اینه در سن اونقدر ارتباط برقرار کنه. حالا یک دختری از ۱۳ سالگی این رو داره، یکی تا ۲۵ سالگی. یک پسری ۱۸ سالگی این رو داره. ملاکش اینه که انس و الفت پیدا کنه. تعجیل کنه. یعنی همون اولی که دیدید دیگه میتونه و ارتباط میگیره و از پس زندگی بر میاد. البته هرکی هر وقت ازدواج کنه بالاخره اولشه. به بچه است. ۴۰ سالگی هم ازدواج کنه طول میکشه تا پخته بشه و راه بیفته در ارتباط. هرچی بیشتر طول بکشه از این جهت مشکل که دیرتر ارتباطشون با هم برقرار میشه و دیرتر با رفیق میشن. هرچی زودتر باشه زودتر با هم رفیق میشن. طول میکشه تا یاد بگیره خانهداری رو، همسرداری رو، ارتباط با خانواده همسر و از این قبیل ماجراها. پس باید زود بفرستی خانه شوهر. یعنی مانع نتراشی. سر اولین خواستگاری که حق دختر به گردن پدر اگه نباشه، حقالناس است. اولین خواستگاری که دینش رو راضی بود بهش. اگه این کارو نکنید و رد کنید او را، هر کاری بعداً گناه داماد حقالناس سنگین. همون اول اول شرایط، مورد خوبی، همدیگر را پسندیدند، دوست دارند، موقعیتش جور است، فلان. هندوانه نیست که بفرستی بره. یعنی مانعتراشی نکن، سختگیری نکن. الکی گیر نده به مسائل الکی. گیر نده مدرکشو بگیره، دانشگاهش تموم بشه، باید فلان بشه، اینجوری بشه، اونش اینجوری بشه. نه، اون دختر بزرگه باید اول ازدواج کنه. این یکی این همه مانعتراشی الکی. این دختر سومات خواستگار زودتر، حق اوست. حقالناس اوست. این هم از این روایت.
نکات دیگری هست اگر ثواب ولایت اهل بیت داشته باشد، هدیه باشد به محضر اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و عنایتی از جانب حضرت شامل حال همه ما بشود و برکت روضهی حضرت، عنایات امام حسین، انشاءالله حال دلمان خوب باشد و روابطمان خوب بشود و وضع خانوادههایمان خوب بشود. خانوادههایمان گرم باشد به گرمای محبت اباعبدالله و گرمای روضههای امام حسین (علیهالسلام).
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه شصت و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شصت و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شصت و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شصت و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شصت و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شصت و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شصت و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتادم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...