چه سورههایی برای اموات بخوانیم؟
عمل برد-برد برای میت و زنده
سورهای که مانع عذاب برزخ است
بنیانگذار عمل خوب، در آن عمل همیشه شریک است
ملحقات مومن پس از مرگش
ترفیع درجات در بهشت
چند جملهای در مورد شهید مطهری و مرحوم راستگو
احوال مرده در قبر
نجات اموات با اذکار
۴ عمل زنده برای اموات
اثر دعای معروف اهل قبور
آداب قبرستان
سورهها و اذکاری که در قبرستان بهتر است بخوانیم!
در قیامت به شدت محتاج نور هستیم!
دستور ویژه برای هدیه به اموات
در قبرستان دنبال چه باشیم؟
سوره یس قلب قرآن است به چه معناست؟
نقل داستانهایی زیبا از مرحوم آیتالله حسینیتهرانی ره
آیا اموات به خانوادهی خود سر میزنند؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
خب، این روایت مربوط به هدایای به اموات و اثر برزخیاش را چندتایی خواندیم. بنا بود، انشاءالله بیشتر بخوانیم و روایات بیشتری را ببینیم. ادامه روایات را ببینید.
میفرمایند که امام رضا علیهالسلام: «ما مِن عبدٍ مؤمَنٍ زارَ قَبرَ مؤمِنٍ»؛ بنده مؤمنی که برود زیارت قبر بنده مؤمن، «فَقَرَأَ عِندَهُ إِنَّا أَنزَلنَاهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ سَبعَ مَرَّاتٍ»؛ کنار قبر این مؤمن هفت بار سوره قدر را بخواند، چه خاصیتی دارد؟ «إِلَّا غَفَرَ اللهُ لَهُ و لِصاحِبِ القَبرِ»؛ خدا اول خودش را میبخشد، بعد مغفرت جاری میشود با قبر.
حالا در عدد هفت چه سری هست؟ خود این سوره چه ویژگی دارد که باعث مغفرت میشود؟ «سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطلَعِ الفَجرِ»؛ دیگر در سَلم قرار میدهد. سُوره حامل سلام الهی است، شب قدر حامل سلام الهی است و خود سوره قدر هم حامل این سلام است. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ»؛ این باعث تنزل روح میشود. خب، در ادعیه هم که میگوییم خدایا: «اَنْزِلْ عَلَیْهِمْ روحاً مِنکَ و سلاماً مِنکَ»؛ یکی از دعاهای در قبرستان این است دیگر. یک روحی از جانب خودت و یک سلامی از جانب خودت بر اینها نازل کن. سه تا کلمه: نازل. روحی از جانب تو، سلامی از جانب تو. هر سهتایش در سوره «إنا أنزلناه» است؛ هم نزول است، هم روح است، هم سلام. روح بر او نازل میشود، هم سلام نازل میشود. و در این عدد هفت نیز فعلیت ویژگیای است که سر درنمیآوریم بقیه چیست، چطور است.
روایت دیگر میفرماید: «مَن عَمِلَ مِنَ الْمُسلِمِینَ عَمَلًا صَالِحًا لِمَیِّتٍ»؛ هر که از جانب مرده، یک مسلمان از جانب مردهای عمل صالحی بکند، «أُضُعِّفَ لَهُ اَجرُهُ»؛ اجرش مضاعف میشود، «وَ نَفَعَ اللهُ بِهِ الْمَیِّتَ»؛ خدا واسطه این به آن میت نفع میدهد. اینجا تعبیر "نفع" دارد؛ مرده نفع میبرد از این عمل، آن کسی هم که این کار را کرده، اجر مضاعف نصیبش میشود. یعنی هم خودش اجر کار خودش را میبرد. نماز خوانده، دیگر خودش هم روزه گرفته. بله، روزه گرفته برای پدرش. کی روزه گرفته؟ خودت هم روزه گرفتی دیگر. روزه خودت برای خودت هم نوشته شده، برای پدرت هم ثواب هدیه دادنت هم نوشته شده. دو تا مستحب برای خودت بگیری، اینقدر ارج ندارد که برای پدرومادر.
آن میت هم بهش یک سودی میرسد، نفع میبرد که: «ما مِنْ أَرْبَعِينَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَشْفَعُونَ لِمُؤْمِنٍ»؛ اگر چهل نفر از مؤمنین برای مؤمنی شفاعت کنند، درست شد؟ چهل تا مؤمن شفاعت مؤمنی را کنند، «اِلّا شَفَّعَهُمُ اللهُ»؛ خدا شفاعت اینها را میپذیرد. چهل تا من بیایم بگویم خدایا ببخش. چهل تا من واسطه بشوم. چهل تا شهادت بدهند. حالا همهاش هست. عدد چهل عضویتی است که عدد وصال و فصال است. چهل وصال در این عدد چهل خدا مستقر میکند این شفاعت. انگار دیگر جاری میشود؛ چون تثبیت میرسد به شفاعت. چهل نفر وقتی واسطه شدند برای اینکه بخشیده بشود، دیگر بخشش به او میرسد. وصال به شفاعت، وصال به رحمت و مغفرت برایش حاصل میشود.
عاص بن وائل، پسرش به پیغمبر گفت که پدرم وصیت کرد از طرفش صد تا بنده آزاد کنم. پیغمبر فرمودند که: «إِنَّهُ لَوْ كَانَ مُسْلِماً فَعَتَقْتُمْ عَنْهُ أَوْ تَصَدَّقْتُمْ عَنْهُ أَوْ حَجَجْتُمْ عَنْهُ بَلَغَهُ ذَلِكَ»؛ اگر او مسلمان بود، شما از طرفش بنده آزاد میکردید یا صدقه میدادید یا حج به جا میآوردید، عمل به او میرسید. تعبیر "بَلَغَهُ" به کار برده؛ میرسید بهش. میرسد. میگوید ما رسید. بعضیها زندگان میدانند. خبر سر در. آقا گفته بود که دعایی که کردی امشب بهم رسید. مخفیانه رفت و برای اون دعا کرده بود. بهم رسید. لطیف میفهمند که دعا برات کردم. فلانی دعا کرده. اینجور دعا کرده. بهش میرسد. حالا به چه نحوی میرسد؟ حقیقتش میرسد. نورش میرسد. صورتش میرسد. همهاش میرسد. همهاش بهش داده میشود.
باز پیامبر فرمود به یکی از اصحابشان که این طرف سوره مُلک را کنار قبری خوانده بود: «مَانِعَةٌ الْمُنْجِيَةُ، تُنَجِّي مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ»؛ این سوره مانع صاحب قبر از عذاب قبر نجات میدهد. حالا وقتی الان داریم ضبط میکنیم بحث را، شب جمعه است، ده تا مؤمن هم که خوب است آدم یاد بکند ازشان. ما حالا از همه مؤمنی یاد میکنیم. مؤمنین و مؤمنات، مسلمین و مسلمات، اینها. خدا انشاءالله تأمین ثواب برساند. اگر کسی حالا حالی داشت یک سوره مُلک هم بخواند، به نیابت از همهمان برای همه اموات که به همه برسد، همهمان تو ثوابش شریک باشیم، انشاءالله. این باعث نجات از عذاب قبر میشود. اذان قبرم که همان عذاب قبر میگویند؛ یعنی برزخ دیگر. به هر نحو عذابی که در برزخ دارد، به مدلی که بشود برایش رفع عذاب حاصل میشود. حالا به میزان خودمان عمل حذف، به میزان اخلاص آن عمل، توجه در آن عمل. شما توجه در عمل داری، اخلاص داری، اینها هم اثرگذار است تو آن هدیهای که به مرده میرسد. سوره مُلک هم به هر حال سوره خاصی است.
روایت دیگر فرمودند که کسی سنت حسنه اگر به جا بگذارد: «فَلَهُ اَجْرُهَا وَ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ»؛ عمل کند. این باز اجر آن کاری که او بدی انجام میدهد، داروی تکثیر میشود برایش. آن هر باری که این رخ میدهد، این برای این نوشته میشود. حالا حسنه باشد، سیئه باشد. بعضی بنیان کار خوبی که اولین بار خاطرات شهدا را چاپ کرد، راهیان نور برد. مثلاً روایتگری کرد. مثلاً خیلیهایشان هم از خود اهل بیت بوده البته. مثلاً خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای راستگو، شب جمعه اولش است که مهمان اباعبدالله هم هست، انشاءالله. ایشان بنیانگذار کار برای کودک بود در صدا و سیما. سنت حسنه به جا گذاشت و قبح این کار را شکست. چقدر هم هنرمند، چقدر شیرین، چقدر خوشمزه. خدا رحمتش کند. اهل مشهد هم بود. انشاءالله مورد عنایت خاص امام زمان باشد. مرد انقلابی بود. وقتی که ایشان صفایی در دوران حضور در تلویزیون داشت، بیش از این را صفایی بود که دوران غیبت از تلویزیون داشت. به هر حال شوخی نیست. وقتی کسی از نردبان شهرت بالا میرود، پایین آمدن راحت نیست. حرص و این شهوت تو چشم بودن، دیده شدن، پیگیری و مشهور بودن و سر زبانها بودن و اینها آدمها را بیچاره میکند. خب، خیلیها بودند مشهور بودند، کمتر از ایشان شهرت ایشان را داشتند، نه محبوبیت ایشان را داشتند و چقدر دست و پا زدند به طرق مختلف خودشان را نگه دارند توی چشم مردم. آمدند با پیج اینستا و فحش دادن به نظام و انقلاب، هذیانگویی و بین آن پریدن. و ایشان سالها برنامه نداشت تلویزیون. بعد هم که دعوتش میکردند، متواضعانه میآمد. همان روحیه، همان فضای خاکی بودن، همان شخصیت و انقلابی تا آخر انقلابی بود و تا آخر با این نظام و تا آخر پای آن چیزهایی که از اول با همینها سر زبانها افتاد. از همان روز اول که میرفت جبهه و فلان و اینها تا آخر همینها را باورش قبول داشت.
خب، ایشان هم ارتباط خاصی با مرحوم جواد آقای تهرانی داشت و شاگرد ایشان بود. بالاخره نفس قدسی یک مرد بزرگ هم در ایشان اثر داشت و خاطرات جالبی هم داشت راستگو از ایشان و اصلاً ایشان را هم انقلابی کرده بود راستگو و حمایتی که شخصیتهایی مثل ایشان از راستگو داشتند، دلش گرم شده بود. سنت حسنه به جا گذاشت. هر کسی بعد از ایشان آمد تو تلویزیون، هر طلب برای کودک کار کرد، که واقعاً کار افتخارآمیز به هر نحوی، فعالیت اینشکلی بود که لازم هم هست قطعاً و ضرورت همه اینها. آقا ثواب به مرحوم راستگو هم میآید. تکرار کار اوست. او سنگ اولیه را گذاشت. او این حصار را شکست. حاج آقای قرائتی به نحوی و حالا شخصیتهای دیگر که این سنتهای حسنه را به جا گذاشتند توی سبکهایی، بعضی روشها را آوردن، بعضی کارهایی آموزش دادن، یاد دادن کارهای خوب. نه کارهای بد. یاد دادن که آقا این، اینجور کاری میشود انجام داد. این مدلی. هر کسی اینجوری باشد، بعداً هر که از او مینویسد انگار این بنیانگذار و عمل و تو همه این اعمال حضور دارد. شما وقتی به کسی نماز یاد دادی، انگار هر وقت نماز میخواند، تو نمازش حضور داری. وقتی به کسی روضه خواندن یاد دادی، هر وقت روضه میخواند، تو روضهاش حضور داری. و این آموزش اینقدر اثر دارد، به شرط اینکه چی باشد؟ اخلاص باشد. خداحافظی کن. اخلاص. اگر برای این باشد که ببینند خوششان بیاید، کف بزنند، سروصدا و هیاهو، باریکالله، احسنت، مرحبا و اینها که خب، اجرش همان است دیگر. عربها تو را گفتند، دیگر چی میخواهی؟ اگر برای خدا باشد این دیگر هست تا ابد ماندگار و خوش بارانی که میآید. چهل سال، پنجاه سال زندگی میکند، بنیان این را میگذارد. ببینید، بعضی تو این منطقه بنیانگذار جهاد و مقاومت بودند. شهید حاج قاسم سلیمانی، کم کم ده نفرمان دارد تکمیل میشود از این اسامی خوب. ایشان به این فلسطینیها شهامت داد. به لبنانیها شهامت داد. مجهز شروع کرد. یمن، جاهای دیگر. خب، حضرت امام، رضوانالله علیه، که دیگر در اوج. هر کسی الان مشق مقاومت مینویسد، اول ثواب برای امام. هر کسی شهید میشود، اول ثواب برای امام. هر کسی روبروی استکبار بلند میشود، قد علم میکند، اول ثواب برای امام. پرونده بسیار روشن و طیبی است که برای آدم رقم میخورد. خوش به حال اینها که بنیانگذار کار اینشکلیاند. به خدا توفیق دهد ما بتوانیم لااقل یک کاری اینجوری انجام بدهیم که به اسم ما شناخته بشود این کار بعد از ما.
بعضیها بعضی کار به جا میماند. اینها بدن دلار، مثلاً به اسم کیک و چه میدانم، مثلاً چه میدانم کارهای اینشکلی که شبانه مثلاً یک چیز سه برابر کردند و فلان و اینها. اینها سنتهایی است دیگر. رزمایش سنت حسنه به جا بماند. بگویند که این مدل را فلانی آورد و تکثیر.
روایت دیگری هست که این هم خیلی زیباست، به همین موضوع هم ربط دارد. پیامبر فرمود: «مَنْ عَلَّمَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ، كَانَ ثَوَابُهَا مَا تُلِيَتْ»؛ هر که یک آیه از قرآن اگر یاد بدهد، هر چقدر این آیه تلاوت بشود، تا وقتی که این آیه تلاوت میشود، ثواب این تلاوت، البته یعنی آن فردی که یاد میگیرد دیگر. شما خواندن و نوشتن یاد میدهی، هر چه طرف میخواند و مینویسد، ثوابش مال شما. فقه یاد میدهی، تجوید یاد میدهی، قرائت یاد میدهی، قرآن یاد میدهی، معرفت قرآنی، یک تذکر قرآنی، یک نکته قرآنی. هر چه مرور میشود، هر چه یادآوری میشود، هر جا تلنگری، تذکری، انگار تو حضور داری آنجا. طرف این آیه را یکهو یادش میآید: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»؛ یکهو یک تکونی میخورد. خدا دارد میبیند. اثر با شماست. تو آن تلنگر بودین. برای تو هم تکثیر میشود عمل و اگر هم از دنیا رفته باشد، همینجور دارد ارتقاء پیدا میکند از این عملی که برایش هست. انگار تو این گناه آدم خودش هفتاد سال گناه. خودش کم است. این خوانندههایی که خواننده زن بنام، چهل سال مرده بدبخت، هنوز که هنوز است میبینی همهجا صدایش هست. اگر دستش برسد، تکتک میآید التماس میکند که این را پاک کن. گوش نده تو را قرآن. گوش نده. دستش نمیرسد بدبخت. بعد این سادهلوح هم فکر میکند گوش میدهد، برای او میگوید خدا بیامرزد. میگوید این برام خدا بیامرز میشود؟ این خدا بیامرزت بابت گوش دادن این، این نشود تو از صدای این. این خدا بیامرزی نیست. لعنت به او. خدا بیامرزت. دیگر چقدر خوب ما را سیخ میدهی تو گناه. ترجمان ملکوتیاش این خدا بیامرز نیست که. آنجا که میرود، میشود خدا لعنتت کند که منجلاب. ده سال خوانندگی که، دو سال خوانندگی کردی، چهار سال خوانندگی کردی، چهل ساله دارند گوش میدهند. چهل ساله همینجوری داری میروی پایین. انگار هر روز کنسرت داری. انگار هر روز برای پنج میلیون آدم کنسرت. هر چه گوش میدهند تو بدبخت. این هم یک سنتی است دیگر. کتابی مینویسد، آهنگ بعضی گناهان حضور داری. هنر حرام است. عکس خاصی گرفته. مثلاً در تمسخر کاریکاتوری کشیده. این تا وقتی هست، هر که میبیند این را، هر اثر ملکوتی فاسدی که دارد، اول بر آن کسی که این کاریکاتور کشیده، این کتاب را نوشته، این جوک را گفته، جوک را ساخته، اینها همهاش هست.
«مَا يَلْحَقُ الْمُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَ حَسَنَاتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ»؛ از چیزهایی که بعد از مرگ به مؤمن ملحق میشود، تعبیر ملحق شدن دارد اینجا، از عملش و حسناتش. «عِلْماً نَشَرَهُ»؛ علمی که نشر داده، فقط واسطه بوده، کتابی چاپ کرده یا مطالب دیگری بوده، او وارد نشر. دو نفر هم به واسطه تو اینها را خواندهاند و شنیدهاند. وقتی مطلب دست به دست میشود، ثوابش برای تو، اجرش و اثرش. «وَ وَلَدًا صَالِحًا تَرَكَهُ»؛ بچه خوبی که به جا میگذارد. «وَ مُصْحَفًا وَرَّثَهُ»؛ قرآنی که به جا میگذارد، به ارث میگذارد. قرآن نوشته. «تَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ»؛ بهش ملحق میشود بعد از مرگش. ملحق میشود. پس اینجا تعبیر ملحق شدن دارد؛ الحاق.
روایت قشنگی است، شاید هم خواندیم، نمیدانم. البته روایتش از منابع اهل سنت است: «دَرَجَةٌ لِلعَبدِ الصّالحِ فِي الجَنَّةِ»؛ گاهی خدا یک آدم را، یک بنده صالح را تو بهشت ترفیع درجه میکند. اینجا بحث ترفیع دارد. رفعت میدهد، بالا میبرد. کی رفعت؟ همان رفعت ادراکی و نوری و حقیقی و باطنی و اینها. قرب به حق تعالی است. حجابها ازش کنار میرود. به قول حضرت: «يا ربّ أنّا لِي هاذا؟»؛ خدایا، از کجا بهم رسید؟ پس گاهی میفهمد از کجا، نمیفهمد کجا رسید. میفرماید: «بِاسْتِغْفَارِ وَلَدِكَ لَكَ»؛ بچهات برات استغفار کرد. استغفار بچه ترفیع درجه میآورد. بالا میرود. یکی، دو تا، صد تا، هزار تا. و استغفار هم فقط ذکر «استغفرالله» نیست. کارهایی بکنید که باعث مغفرت بشود. روزه برایش میگیری، این هم استغفار عملی. نماز بخوانی، استغفار عملی. ثواب هدیه بهش میدهی، استغفار عملی. وقف برایش بکنیم، صدقه بدهیم، اینها همهاش استغفار عملی است دیگر. توجه داشته باشیم که رفعت آقا. «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»؛ عمل صالح رفعت میآورد. رفعت چی میآورد؟ رفعت کلمه طیب میآورد. این را تو بحثهای سبک زندگی در المیزان مطرح شد. چند جلسه صحبت شد. اگر دوستان خواستند. عمل صالح خودش صورتی است که خب هی ملکوتی است که گفته میشود. نماز خواندی، روزه گرفتی. اینها صورتش یک صورت ملکوتی دارد. حقیقت ملکوتی این است که رشد میدهد عقاید که همان کلمه طیب باشد. توحید، کلمه توحید است. عمل صالحی در توحید تو را بالا میبرد؛ چه در دنیا، چه در آخرت.
هدیه برای پدر و مادر اینها میفرستی، این فقط صورت اعمال نیستش که مثلاً انفاق کردی، سفره پهن کردی، نان دادی. به اینها آنور نان برایش میفرستند. این صورت عملت است. پذیرایی کردی، مهمان آمد، هدیه کردی، او را مهمانش میکنند. مثل آن طرف مهمان شهدا شد. مهمان صالحین شد. صورت عمل است. باطن عمل چیست؟ «يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»؛ کلمه طیب را عمل صالح باعث چی میشود؟ باعث رفعت عقیده، رفعت توحید میشود. آنور هی در توحید پیشرفت میکند. اصل کارM هم همین است دیگر. خدا را میبیند. حضور قیامتیاش تقویت میشود. آن همان کودکی که دارد به سمت «شیباً»، به سمت شیب شدن دارد میرود، آماده میشود. اکثر اهل برزخ باز یک ترس و دلهره و یک فضای جدی دارند در قیامت که صحنه عوض میشود. ولی حضور برزخی پیدا کرده، تقویت شده. همانجور که الان اینجا تو دنیا اگر روش حسابی کار بکنید، برای مرگ آماده میشود. یکی میشود محسن حججی. فرق محسن حججی با من چیست؟ او باور دارد. او قلبش آماده است. از مرگ نمیترسد. صحنه ورود به برزخ برای فضا ندارد. ولی طرف تا احساس کرونا میکند دیگر تست مثبت درمیآید، سکته. خیلیها داریم که الان با کرونا بخشی قرار میگیرد که همه فضا. بعد یکی دو تا میبینی که مردهاند. اینها از ترس. هواپیما دارد سقوط میکند. خیلیها سکته میکنند از ترس سقوط، زمین و اینها. این فضاست دیگر. چون حضور برزخی ندارد. آمادگی ندارد برای رفتن. قلبش آماده نیست. انسی ندارد. آخر هم میرود آنجا. وحشتی که حالا بعد از این دارد آنجا این باز حضور قیامتی پیدا میکند. هدایایی که برایش میفرستی باعث حضور قیامتیاش میشود. انس پیدا میکند و چه بسا به عوالم توحید راه پیدا کند؛ که بالاتر از عالم قیامت وارد عالم مخلصین بشود. اینها دیگر بحثهایی است که باید روش کار جدی بشود و نیاز به یک پژوهش جدی دارد که واقعاً میشود، نمیشود. کسی با اینجور اعمالی که بهش هدیه میشود به مخلصین راه پیدا کند؟ بعید نیست که بشود. کما اینکه بعضی از شهدای بزرگ انقلاب را که خب اینها خیلی تو مراتب سلوکی بالا نبودند، حق معلمی دارند به گردن افراد بسیاری. چون مرحوم آیتالله حسینی طهرانی این را به وضوح مطرح میکنند در مورد شهید مطهری، رضوان الله علیه. که شهید مطهری خوب معلم نمونه بود. از جهت سلوکی مقامات عالی نرسیده بود. ولی معلم نمونهای بود و انصافاً زحمت کشید. بعضی بزرگان فرمودند که این آثاری که ازشان ماند که واقعاً باقیات صالحات بود و سنت حسنه، یک اجر ماندگار بود. آن طرف درجات بسیار فوقالعادهای برای شهید مطهری ایجاد کرده که بعضی، آن شهید بزرگواری که، آن استاد بزرگ فرمودند که آیتالله بهجت شفاعت کرده او را برده آسمان هفتم. از آسمان چهارم، آسمان هفتم. شهید مطهری بودند. از آسمان چهارم به آسمان هفتم راه پیدا کردی، شهید مطهری؟ به واسطه چی؟ شما ببینید همین کتابها، آثار چقدر آدم را نجات داده است. شبهات فکری و این تاریکیها و گرفتاریها. و این عمل همینجور دارد به صورت مضاعف از ایشان. انگار خودش دارد عبادت میکند. انگار حضور دارد. این آثار عمل و اخلاص او و حالا سطح توجهات او وقتی دنیا بود پایینتر بود در مراتب توحیدی. آن وقت کلاسهای ویژهای دارد که حالا گفته همسر ایشان هم گفتند که من خوابش را دیدم. چیکار میکنی؟ گفت: من اینجا با امام حسین علیه السلام کلاس دارم توحید. از امام حسین علیه السلام. نشد ایشان از علامه طباطبایی استفاده خاص توحیدی بکند. ولی بذل جهد کرد. هر چه در توان داشت گذاشت. آنور دارد از امام حسین استفاده. شاگرد توحیدی امام حسین شده. و از این قبیل ماجراها ما داریم، زیاد داریم. این شهدا و این بزرگان آن طرف ارتقاء پیدا میکنند و این سیرشان ادامه دارد. این آثار و اعمال و این دعاها و چقدر الان ذکر خیر ایشان، ذکر خیر علامه طباطبایی، شهدای بزرگ دیگری که داریم، علمایی که داریم، حق به گردنمان دارند. این آثار برایشان اثر دارد و اینها ثبت میشود و رشدشان میدهد. ترفیع درجه میآورد. آن طرف درجات هی میرود بالا. این درجاتم عرض میکنم فقط به صورت نیست که مثلاً تا قبلش زرشکپلو با مرغ میدادند، حالا مثلاً شیشلیک میدهند. ترفیع پیدا کرد. نه. ترفیع باطنی است. حجابها میرود کنار و آن ادراکات قویتر میشود.
علامه یک وقت تماس گرفته بودند. شهید مطهری تماس. چشمهایش جمع شده پای تلفن و شب جمعه است، انشاءالله این عزیزان همه دعاگوی ما. سلام ما را برسانند. من لایق نیستم. من قابل نیستم. قطع کردم. گفتم: چیست؟ گفت: آقای طباطبایی بود. تماس گرفتن. گفتند که دیشب امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم. علامه فرموده بودند که نمیدانم چه شد که ناخودآگاه از حضرت پرسیدم نظرتان نسبت به آقای مطهری چیست؟ علاقه داشتند به شهید مطهری. با اینکه جز شهیدان خاص سلوکی ایشان هم نبودند. سالگرد مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی هم هست. این بزرگوارم انشاءالله دعاگوی ما باشد در آن حظیره قدس، در محضر احدیت، در عالم احدیتی که ایشان مستقر است. امام حسین علیه السلام: آقای مطهری از دوستان من. قابل نیستم. من لایق نیست. خب، این بالاخره مورد عنایت بود و خودشان هم که خواب دیده بود لب پیغمبر را بوسیده بود و همین بحث شهادتشان و اینها را اینجوری به ایشان فهمانده بودند و خیلی لطیف و روح بود.
شهید مطهری. رهبر انقلاب فرمودند که ما سحرها صدای ناله ایشان را میشنیدیم، قرائت قرآنش که شبها ترک نمیشد، تهجدش و سحرخیزیش. آن آقا که از دوستان ایشان بود، بعداً مشکلاتی برایش پیدا شد و جز ارکان فتنهها شد. بعداً که حالا قائم مقامی بود که عزلش کردند و اینها. اینها همانجوری بودند با شهید مطهری. من سحر بیدار نمیشوم و نماز شب. ایشان پا میشد. میرفت رودخانه قم پشت فیضیه. از آنجا میرفت آب برمیداشت. میآورد به من گفت: وضو بگیر. گفتم: آب سرد است. گفت: یک شب آب گرم کرد برایم. شهید مطهری آورد که باز هم اهل این مسائل نشده بود. به هر حال شهید مطهری اهل این مسائل و این حقایق بود و این بروزش این شد که اینجا توانست همینجور خدماتی انجام بدهد. و این خدمات هم برای ایشان همینجور پشت مضاعف میآورد و پردهها از جلوی چشم قلب ایشان کنار میرود و رشد میکند.
خب، روایت بعدی روایت جالب و عجیبی است از پیامبر اکرم. میفرماید: «مَا الْمَيِّتُ فِي الْقَبْرِ إِلَّا كَالْغَرِيقِ الْمُتَغَوِّثِ»؛ مرده تو قبر، قبر برزخی، فقط مثل غریقی است که آقا دارد استغاثه میکند. حال مرده اینجوری است. خیلی روایت عجیب و هولناک است. خدا همهمان را کمک کند. مرده در قبر مثل کسی است که دارد غرق میشود و آدمی که غرق میشود به همه چی دست میاندازد: «يَتَشَبَّثُ بِكُلِّ حَشٍّ»؛ هر چه دم دستش میآید دست میاندازد که کنده بشود، از این حالت دربیاید. دست و پا میزند. دنبال یک آویزی میگردد. به یک چیزی دست بندازد که این کنده بشود. نجات پیدا کند، بالا بکشندش. این حالت استغاثه و حالت اِضطرار و درماندگی و بیپناهی. حال مرده اینشکلی است. خب، قطع شده این. تا حالا تصورش این بود که من همین بدنم و همه زندگیاش را تصور و ادراکش همین طعم بود ازش گرفتند. قلب برزخی ندارند. به همین دنیا و مافیها و اینها وابستگی دارند و تلویزیون، گوشی و موبایل و فلان. همه هوش و گوش و فکر و ذکر و تازه اگر حرام نبوده باشد، حلال بوده باشد. حلال بودنش لطافتهایی میآورد برای طرف و راحتتر کنده میشود، سریعتر کنده میشود. ولی حرام بوده باشد که هیچی، واویلا. وابستگی به آهنگهایی که گوش میکرده و وابستگی به تصاویری که میدیده، یکهو میکنند اینها همه را ازش و این میماند تو آن حالت لنگ در هوا. چنگ میاندازد، هی نجات پیدا کند. کمک.
فرمود: «إِنَّ هَدِيَّةَ الْأَحْيَاءِ إِلَى الْأَمْوَاتِ (هي) إِلَّا الِاسْتِغْفَارُ وَ الدُّعَاءُ»؛ حالا هدیه میخواهد. هدیهاش چیست؟ آنی که این دست بندازد نجات پیدا کند، خلاص بشود، چی کمکش میکند؟ چی به دادش میرسد؟ استغفار. استغفار برای اموات که عرض کردیم همین «اللهم اغفر لفلانی» خوب است. حالا سحرها آدم دعا کند. در نماز شب مثلاً به صورت مطلق دعا کنیم: «اللهم اغفر لنا»، «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات»، «اللهم اغفر لوالدی». یک مقدار قشنگی که عراقیها دارند: «غفر الله والدیک»، «رحم الله والدیک». دعا که میکنند برای پدر و مادر دیگران. برای والدین. دعای قشنگ است. دعا کنیم برای اموات. چه شکلی؟ اللهم استغفار برای آنها هدیه است. و امام صادق فرمودند که مرده خوشحال میشود از این ترحمی که بهش میشود و استغفاری که برایش میشود. همانجور که آدم زنده خوشحال میشود از هدیهای که برایش فرستاده میشود. قبلاً خواندیم.
پیامبر اکرم فرمود: «أَرْبَعٌ مِنْ عَمَلِ الْأَحْيَاءِ يَجْرِي لِلْأَمْوَاتِ». فرمود: چهار تا چیز از عمل زندههاست که برای اموات جاری است. «رَجُلٌ تَرَكَ عَقَبًا صَالِحًا يَدْعُو لَهُ»؛ یکیش این فرزندی که به جا میگذارد و برایش دعا میکند. یکیش این است. «كُلُّ مَيِّتٍ يُخْتَمُ عَلَى عَمَلِهِ إِلَّا الَّذِي يَمُوتُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ این روایت خیلی جالبی است. اینجا تعبیر جریان خیلی قشنگ است. میفرماید: همه چی برام میت تمام میشود. عملش ختم میشود، بسته میشود، مگر کسی که در راه خدا میمیرد. که حالا در راه خدا میمیرد هم شهید در واقع همین است، هم کسی که مهاجر بوده برای خدا و در مسیر رفتن به جهاد بوده، تو مسیر از دنیا رفته، سکته کرده یا هر جور، خلاصه اینها همهاش میشود. کسی که در راه خدا مرده، «فَإِنَّهُ يَجْرِي عَلَيْهِ أَجْرُ عَمَلِهِ حَتَّى الْقِيَامَةِ»؛ عملش جاری است. تعبیر خیلی عجیب و جالبی است. عملش جاری است. این پرونده بسته نمیشود. برای بقیه بسته میشود. در مورد این بسته نمیشود.
باز روایت دیگری دارد. تعبیر نمو دارد که این عملش رشد میکند. عمل آن طرف تمامشدنی نیست که شما بگویی مثلاً پنج تا نماز داشت، خواند، نماز تمام شد رفت. عمل تمام نمیشود. مثل دنیا نیست که شما یک بار پنج تا نان بگیری. به یکی میدهی، استفاده میکند، تمام میشود. نه، آنجا هست. بلکه نمو دارد. خب، این نان را میخورد، انرژی میشود. ماده است. آنجا آن نور را میگیرد، نور میشود برایش و تمام هم نمیشود. این همینجوری هی دارد ازدیاد پیدا میکند، تقویت میشود.
فرمود: «كُلُّ مَيِّتٍ يُخْتَمُ عَلَى عَمَلِهِ»؛ پرونده همه بسته میشود، «إِلَّا الَّذِي مَاتَ مُرَابِطًا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ مگر کسی که مرزبان بوده در راه خدا. مرزبانی میکرده. این وقتی میمیرد، پرونده عملش بسته نمیشود. «فَإِنَّهُ يَنْمُو لَهُ عَمَلُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ این عمل تا روز قیامت نمو پیدا میکند. تا قیامت. چون در این حالت مرده، این مردن در یک حالتی خیلی آثار خاصی دارد. اگر در طاعتی باشد، انسان انگار این را تو این وزن ثابت نگه میدارند. حالا همین که الان یا «اتو سیو» میگویند، اتوماتیک سیو میشود، ذخیره میشود. تو این حالت، این اتوماتیک ذخیره میشود. انگار تو حالت طاعت داشته. قرآن میخوانده. تو نماز بوده. انگار دیگر همهاش تو نماز. تو نماز بود که شهید شد. تو نماز بود که از دنیا رفت. حالت ذخیره، چون نماز. این با آن حال نماز وارد میشود و انگار تو نماز حضور دارد تا عالم برزخ. و این هم که مجاهد بوده و مرزبان بوده، آن طرف انگار تو این مرزبانی هنوز هست و این عمل بسته نمیشود. این تا قیامت انگار مرزبان است و مرزداری دارد و مینویسند و رشدش میدهند. عملش رشد میکند. همان بحث رفعت عمل و اینها هم هست که هی صعود پیدا میکند از جهت باطنی، تقرب پیدا میکند.
باز روایت دیگری دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام دعایی را خواندند در مورد زیارت اهل قبور. اثر این دعا را عرض میکنم، بعد دعایش را میخوانم. البته دعا را همه را بلدیم. یعنی تو قبرستانها معمولاً این دعا هست. بعد یک سری نکات عرض میکنم در مورد کلاً آداب قبرستان و زیارت اهل قبور، ادعیهای که وارد شده. چند تایی را میخوانیم که این عزیزان توجه داشته باشند. یکی از هدایای خیلی خوب برای اموات همین است که تو قبرستانها همین دعاها را برایشان داشته باشند. معروف «لا اله الا الله» که همه بلدیم در قبرستانها.
امیرالمومنین خواندند. فرمودند که من از پیغمبر شنیدم. فرمود: هر کسی این دعا را بخواند، «أَعْطَاهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ثَوَابَ خَمْسِينَ سَنَةً»؛ خدا برایش ثواب پنجاه سال عمل مینویسد. «وَ كَفَّرَ عَنْهُ سَيِّئَاتِ خَمْسِينَ سَنَةً»؛ و برایش گناه پنجاه ساله را تکفیر میکند، برمیدارد. اینجایش خیلی مهم است. کسی این دعا را میخواند، پنجاه سال حسنه برای خودش و رفع پنجاه سال سیئه برای خودش و پنجاه سال حسنه برای پدر و مادرش و رفع پنجاه سال سیئه برای پدر و مادرش. این دعای اهل قبور وقتی خوانده میشود، اثرش این آقا، اثر پنجاه سال دارد. بهترین کارهایی که میشود برای پدر و مادر انجام داد، همین است که آثار فوقالعادهای دارد. دعای معروفی هم هست. همه بلدیم. ما میخوانیم حالا که از باب اینکه یک بار هم شنیده باشیم. نیازی هم نیستش که حالا حتماً تو قبرستان باشیم. حالا از راه دور هم میتوانیم متوجه اهل قبرستانها، اهل قبور بشویم. از همینجا بهشون خطاب میکنیم:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، يَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، کَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، يَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِيُّ اللَّهِ». که حالا خود امیرالمؤمنین هم این را خواندند. «ولی الله»اش هم گفتند. این اثر را دارد که آثار اینشکلی برای آدم دارد. برای پدر و مادرش هم همینطور.
خب، روایات زیادی داریم در مورد اینکه زیارت اهل قبور چه شکلی بریم. یک چندتایی شد بخوانیم و ببینیم چیست و اینها اثر دارد. هم برای خودمان، هم برای پدر و مادرمان، هم برای امواتمان. روایت دارد که بهترین چیزی که خوب است تو مقابر، قبرستانها گفته بشود وقتی رد میشوی، این است. وایسی بگویی: «اللَّهُمَّ وَلِّهِمْ مَا تَوَلَّوْا وَ احْشُرْهُمْ مَعَ مَنْ أَحَبُّوا». ببر تحت ولایت آنهایی که ولایتشان را داشتند و محشورشان با آنهایی کن که محبتشان را داشتند. این دعا به نحو کلی برای همه اینها خوب است.
جای دیگر دارد که از پیغمبر فرمود: «مَنْ دَخَلَ الْمَقَابِرَ فَقَرَأَ سُورَةَ یس»؛ کسی قبرستان میرود، سوره یاسین بخواند. حالا به نحو عمومی، به نحو خصوصی. برای مرده خودش، برای آن قطعه، برای کل اموات این قبرستان، برای همه امواتی که از دنیا رفتند، از مؤمن و مؤمنات. «خَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُمْ يَوْمَئِذٍ»؛ خدا آن روز تخفیف میدهد به اینها. سوره یاسین اثرش این است. «وَ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ مَنْ فِيهَا حَسَنَاتٌ»؛ به تعداد افرادی که تو آن قبرستان هستند، به این حسنه میدهند. چون شما همان بحث تکثیر عملت است دیگر. همانجوری که خودت یک نماز میخواندی، هدیه میکردی. دو تا ثواب میبردی. یکی بابت نماز خودت، یکی بابت هدیه به این نفر. اینجا به تعداد این افراد حسنه داری. چون به تکتک اینها خیر رساندی. ده هزار نفر بودند، ده هزار حسنه برایت نوشته شد که روایت شریفه.
باز هدیه دیگری داریم. امام حسین علیه السلام، این کار معروف است، ولی اجرش را نمیدانیم چقدر است، ثوابش چقدر است. فرمود: «مَن أَتَى قَبْرًا فَقَالَ: اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ الْفَانِيَةِ وَ الْأَجْسَادِ الْبَالِيَةِ»؛ هر کسی وارد قبرستان بشود این را بگوید: خدایا ای رب این ارواحی که از این دنیا «وَ الْأَجْسَادِ الْبَالِيَةِ»؛ جسدهایی که پوسیده. «وَ الْعِظَامِ النَّخِرَةِ»؛ استخوانهای پوسیده. «الَّتِي خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْيَا وَ هِيَ بِكَ مُؤْمِنَةٌ»؛ اینها که از دنیا رفتند و به تو ایمان داشتند. «أَدْخِلْ عَلَيْهِمْ رُوحاً مِنْكَ وَ سَلَاماً»؛ بر اینها یک روحی از جانب خودت و سلامی از جانب خودت نازل کن. اینجا فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِعَدَدِ خَلْقٍ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حَسَنَاتٍ»؛ به تعداد افرادی که از زمان حضرت آدم آمدند تا روز قیامت، به تعداد این مخلوقات خدا بهش حسنه. اثر این دعاست.
باز پیامبر اکرم فرمودند که اگر مؤمن آیتالکرسی بخواند و «جَعَلَ ثَوَابَ قِرَاءَتِهِ لِقُبُورِ الْمُسْلِمِينَ»؛ ثواب این را هدیه کند به اهل قبور، «أَدْخَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي قَبْرِ كُلِّ مَيِّتٍ»؛ خدا این را وارد هر قبر هر مردهای میکند. یک دانه آیتالکرسی به همهشان میرسد. «وَ يَرْفَعُ اللَّهُ لِلْقَارِئِ دَرَجَةَ سِتِّينَ نَبِيّاً»؛ خدا به آن کسی که قرائت کرده، آیتالکرسی خوانده، درجه شصت پیغمبر را میدهد. «وَ خَلَقَ اللَّهُ مِنْ كُلِّ حَرْفٍ مَلَكاً يُسَبِّحُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ بابت هر حرفی که تو آیتالکرسی خوانده، خدا یک ملک خلق میکند که تا روز قیامت تسبیح میکند. آن ملک. شما خالق ملک میشوی به واسطه این. از عمل شما ملک خلق میشود. نورانیترین عمل.
باز فرمود که پیامبر اکرم فرمود: اگر کسی یک آیهای از قرآن در یک قبرستانی از قبرستانهای مسلمین بخواند، «أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ سَبْعِينَ نَبِيّاً»؛ خدا ثواب هفتاد پیغمبر بهش میدهد. «وَمَنْ تَرَحَّمَ عَلَى أَهْلِ الْمَقَابِرِ نَجَا مِنَ النَّارِ»؛ اگر کسی ترحم کند بر اهل قبرستانها، طلب رحمت کند برای اینها، از آتش نجات پیدا میکند. «وَدَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هُوَ يَضْحَكُ»؛ در حالی که دارد میخندد وارد بهشت میشود. خندان. باعث گشایش و خنده و نجات این اموات شده با این کارش. خواندیم که حضرت زهرا هر شنبه میآمدند، طلب رحمت میکردند، استغفار میکردند برای حمزه سیدالشهدا.
جالب از امام کاظم علیه السلام: «اِذَا دَخَلْتَ الْمَقَابِرَ فَاسْتَقْبِلْ الْقِبْلَةَ فَقُلْ»؛ وقتی وارد قبرستانها که میشوی، پایت را رو اسماءالله و اینها نباشد. «فَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً اسْتَرْوَحَ إِلَى ذَلِكَ»؛ اگر کسی مؤمن باشد، از این کار شما آرامشی پیدا میکند. مؤمن آرامش پیدا میکند از اینکه یک مؤمنی پایش را گذاشته رو قبری، نور وجود او مؤمنی که پایش را گذاشته، در واقع اُنس پیدا میکند این مؤمن صاحب و خوشش میآید. «وَمَنْ كَانَ مُنَافِقًا وَجَدَ أَلَمَهُ»؛ اگر هم کسی منافق باشد، دردش میآید. منافق باشد، درد.
روایت دیگر از محمد بن مسلم. میگوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ نَزُورُ الْمَوْتَى»؛ محمد بن مسلم میگوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آقا بریم زیارت مردهها؟ فرمود: بله. گفتم: «فَيَعْلَمُونَ بِنَا إِذَا أَتَيْنَاهُمْ»؛ وقتی ما میرویم میفهمند که ما میرویم؟ خوشحال میشوند؟ «وَ يَسْتَأْنِسُونَ»؛ و اُنس میگیرند. گفتم: وقتی میرویم چی بگوییم؟ این را بگو: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي الْأَرْضِ عَنْ جَنْبِهِمْ وَ صَاعِدَةً إِلَيْكَ أَرْوَاحُهُمْ وَ أَلْحِقْهُمْ مِنْكَ رِضْوَاناً»؛ خدایا این پهلوهای اینها را از زمین تهی کن. زمینی نباشد. اینها حال و هوای زمینی نداشته باشند. گرفتاریهای مات. «وَ ارْفَعْ أَرْوَاحَهُمْ وَ الْحِقْهُمْ مِنْ رِضْوَانِكَ»؛ ارواح اینها را صعود بده به سمت خودت و رضوانتی از جانب خودت به اینها تلقین کن. «وَ أَسْكِنْ إِلَيْهِمْ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا تَصِلُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ»؛ و سکونت ده به سمت اینها یک رحمتی از رحمت خودت که تنهایی اینها را بگیرد، وصل بشود به تنهاییها و «وَ تُونِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ»؛ و اُنسشان باشد در وحشت اینها انیسشان باشد. «إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». تو بر هر چیزی قادری.
«وَ إِذَا كُنْتَ بَيْنَ الْقُبُورِ فَقَرَأْتَ أَحَدَ عَشْرَةَ مَرَّةً»؛ فرمودند: وقتی میروی بین قبرها یازده بار «قل هو الله» بخوان. «فَقَرَأْتَ أَحَدَ عَشَرَ مَرَّةً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَ أَهْدَيْتَ ذَلِكَ لَهُمْ»؛ و این را هدیه کن بهشان. تعبیر هدیه را هم دارند اینجا. امام صادق علیه السلام یازده تا «قل هو الله» هدیه کن به این اموات. «فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُثِيبُ الْأَمْوَاتَ بِعَدَدِ الْأَمْوَاتِ فِي الْقَبْرِ»؛ فقط روی آنکه خدا ثواب میدهد به عدد اموات. این یازده تا را خدا ثواب میدهد به همه این تعداد اموات. هر چقدر. ده هزار تا اموات هم اینجا تو این یک بار یازده «قل هو الله» به همه آن اهل قبرستان بدهیم. این هم جزو سفارشهاست.
باز دارد که فرمودند: وقتی که زیارت مؤمنین میروی، خوب است که «أَنْ يَكُونَ يَوْمَ الْخَمِيسِ»؛ روز پنجشنبه خوب است زیارت اهل. وگرنه هر وقت دیگر دوست داشتی. برو رو به قبله باش. دستت را بگذار رو قبر. اگر میخواهی برای تکتک هدیه بفرستی و بگو: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ اسْكُنْ إِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا يَسْتَغْنِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ وَ الْحِقْهُ بِمَنْ كَانَ يَتَوَلَّاهُ». خدایا به غربت این رحم کن. و وصل وحدت او را در تنهایی این بهش وصل باش. و اُنس وحشت او در وحشت این انیسش باش. و امن روعت او در این دلهره او امانش باش. و سکونت ده به سمت این از رحمت خودت یک چیزی برایش بفرست، رحمتی، «يَسْتَغْنِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ». یک رحمت باشد که از رحمت غیر از تو دیگر بینیاز بشود. «وَ الْحِقْهُ بِمَنْ كَانَ يَتَوَلَّاهُ»؛ ملحقش کن به کسی که ولایت او را پذیرفته بوده. بعد هفت بار «إنا أنزلناه» را قرائت کن. این هم سفارش بعدی در مورد زیارت اهل قبور.
و امام صادق علیه السلام وقتی میآمدند سمت جبانه، که قبرستانی بوده آنجا، وایمیستادند و این را میگفتند: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ». سلام فقط به بهشتیان دادند. بیا. حالا همه اینها را بهشتی میدیدند یا به بهشتیان سلام. بر اهل بهشت.
باز روایت دیگر از ابوبصیر دارد از امام صادق علیه السلام: «يَخْرُجُ أَحَدُكُمْ إِلَى الْقُبُورِ فَيُسَلِّمُ»؛ یکی از شماها میآید سمت قبرستان و سلام میدهد. بعد میگوید: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ، السَّلَامُ عَلَى مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ». همین سلام به این شکل هم اگر داده بشود که بگوید: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ»، سلام بر کسی که قبرستان از مسلمین و مؤمنین. «أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ»؛ شما پیشاپیش ما حرکت کردین، رفتین. «وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ»؛ و ما در پس شما داریم میآییم. «وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَاحِقُونَ»؛ ما به شما ملحق میشویم. «وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ». ما همه مال خداییم، به خدا برمیگردیم. «يَا أَهْلَ الْقُبُورِ بَعْدَ سُكْنَى الْقُصُورِ»؛ ای کسانی که اینجا ساکن قصر بودید، الان رفتین اهل قبر شدید. «يَا أَهْلَ الْقُبُورِ بَعْدَ النَّعِيمِ وَ السُّرُورِ»؛ کسانی که اینجا تو نعمت بودید، خوشحال و شادمان و خوش و خرم بودید، الان اهل قبر شدید. «صِرْتُمْ إِلَى الْقُبُورِ»؛ رفتید اهل قبر شدید. «يَا أَهْلَ الْقُبُورِ كَيْفَ وَجَدْتُمْ طَعْمَ الْمَوْتِ»؛ ای اهل این قبرها، طعم مرگ را چه شکلی دیدید؟ «ثُمَّ تَقُولُ يَا وَيْلَ مَنْ سَارَ إِلَى النَّارِ»؛ بعدش بگو که وای به حال کسی که جهنمی شده باشد. این آداب قبرستان این مدلی. این اذکار را بگو. بعد هم وایسا بگو که وای به حال کسی که جهنمی شده باشد. «فَيُحَرِّقُ دَمْعَتَهُ ثُمَّ يَنْصَرِفُ»؛ یک اشکی هم آدم بریزد و برگردد. یعنی در قبرستان این خوب است. اشک برای خودش آدم بریزد. نه بر آنکه مرده، اوجا خوب است یا بد است. اگر خوب است که باز گریه ندارد. اگر هم بد است که نیاز به کمک دارد و گریه خیلی به دردش نمیخورد. هر چند گریه هم حالا بد نیست. حالا نمیگویم کسی گریه نکند ولی این اصل اینکه خودمان متوجه خودمان بشویم که ما رفتنیایم و جایمان آنجاست.
روایت دیگر دارد که امیرالمؤمنین علیه السلام از کنار قبرستانی رد میشد. «فَأَخَذَ فِي الْجَادَّةِ»؛ آمد تو جاده. و بعد به سمت راستش نگاه کرد. گفت: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْقُبُورِ، مِنْ أَهْلِ الْقُصُورِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَاحِقُونَ». راست نگاه. «ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى يَسَارِهِ وَ قَالَ مِثْلَ ذَلِكَ»؛ یک بار هم چپ را نگاه کرد. همین را. اطراف شاید زمین خیلی اکثر جاها قبر است دیگر. در طول این سالیان سال، دهها هزار سال، جاهای مختلفی از این زمینها قبرستان بوده و الان خانه شده، برج شده. اینها شده. خدا میداند چقدر قبر، قبر چه کسانی. حالا اینجا اطراف جاده لابد قبرستان بوده. امیرالمؤمنین به چپ و راست نگاه کردن. این اذکار را گفتند و این هم یکی دیگر از اذکار بود برای سلام به اهل قبور.
علی بن ابی حمزه میگوید از امام صادق پرسیدم که آقا چه شکلی سلام بدهیم به اهل قبور؟ حضرت فرمود: اینجوری بگو: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَاحِقُونَ» که تو قبرستانها هست. پیغمبر وقتی کنار قبورشان رد میشدند این را میگفتند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دِيَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَاحِقُونَ». همین یک جمله کفایت میکند اگر گفته بشود.
و محمد بن سنان از مفضل نقل میکند. میگوید: «مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ عِنْدَ قَبْرِ مُؤْمِنٍ سَبْعَ مَرَّاتٍ، بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً»؛ اگر کسی کنار قبر مردهای هفت بار «إنا أنزلناه» بخواند، خدا یک ملکی را به سمت او برانگیزد. «يَعْبُدُ اللَّهَ قَبْرَهُ»؛ بیا بنشین کنار قبر این بابا. آن ملک عبادت کند. «وَ يُكْتَبُ لِلْمَيِّتِ ثَوَابُ مَا يَعْمَلُ ذَلِكَ الْمَلَكُ»؛ هر چه این فرشته انجام میدهد، ثوابش میرسد به آن مرده. خواندیم. یک ملک را خدا میفرستد کنار قبر همین مرده. عمل میکند. ثواب این عمل عبادتش میرود برای مرده. «فَإِذَا بَعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ لَمْ يَمُرَّ عَلَى هَوْلٍ إِلَّا انْصَرَفَ عَنْهُ ذَلِكَ الْمَلَكُ». وقتی که این از قبر در میآید، این مرده، «لَمْ يَمُرَّ عَلَى هَوْلٍ»؛ به هر هولی که برسد، به هر هراسی که برسد، این ملک که ملک «إنا أنزلناه» بود، میآید این را منصرفش میکند از آن هول و هراس، نجاتش میدهد. «حَتَّى يُدْخِلَهُ اللَّهُ بِهِ الْجَنَّةَ»؛ تا این را وارد بهشت کند خدا. به شرط اینکه مشکلات دیگری نداشته باشد؛ حق الناس و مسائل این.
«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ سُورَةَ الْحَمْدِ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ»؛ حمد هم بخواند، سوره ناس و فلق هم بخواند. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» هم بخواند. آیتالکرسی هم سه بار بخواند. «آيَةُ الْكُرْسِيِّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، كُلَّ سُورَةٍ»؛ هر کدامش را سه بار بخواند. «وَ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ». پس سه بار هم سه بار فلق، سه بار ناس، سه بار «قل هو الله»، سه بار آیتالکرسی، هفت بار. دستورات ویژه است برای هدیه به اموات در قبرستان.
باز یکی دیگر از ادعیه این است: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ رَحِمَ اللَّهُ الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ الْمُسْتَأْخِرِينَ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَلَاحِقُونَ». و راوی میگوید که با امام باقر علیه السلام بقیه رد میشدیم. قبر یک مردی از اهل کوفه رسیدیم که از شیعیان بود. یکی از شیعیان. حضرت کنارش وایسادند، این دعا را کردند: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ كُنْ إِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا يَسْتَغْنِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ». این هم بازم از اذکار و ادعیه و سلامهایی برای اهل قبور بود.
و روایت جالبی هم دارد اینجا از امام صادق علیه السلام فرمودند که وقتی مردههایتان را زیارت میکنید، اگر قبل از طلوع خورشید باشد، میشنوند و جواب میدهند. وقتی بعد از طلوع خورشید باشد، میشنوند، دیگر جواب نمیدهند. چون طول روز آنجا دیگر روز برزخی است. روز برزخی هم از جهت زمانی و اینها خب آنجا شب و روز مثل دنیا ندارد که خورشید و آفتاب و اینها بیاید و برود و اینها. بعد مثلاً روز عوض بشود، بشود شنبه و یکشنبه مثل اینجا نیست. البته ایام را داریم آنور شنبه و یکشنبه اینها داریم که جمعههایی اتفاق میافتد، شنبههایی اتفاق میافتد. زمان در برزخ یک بحث مفصل و جدایی است که در موردش باید یک بحث جداگانه مطرح بشود. کلی معاشها دیگر. قرآن میفرماید که ما روز را مایه معاش کردیم. شب لباس مایه آرام، سکنا. «و الليل سكَن»؛ شب سکونت از حرکت و فعالیت متوقف میشوند، استراحت میکنند. روز مشغول فعالیت و تحرک. در برزخ این را داریم. فعالیتهای اجتماعی دارند آنجا با هم اهل برزخ. وقتش هم بعد از طلوع آفتاب. لذا شما دیگر اگر رفتی زیارت اهل قبور، اگر روز رفتی با خبر میشوند، اُنس هم میگیرند. دیگر به گفتگو کشیده نمیشود. چون مشغولاند. قبل از طلوع خورشید گفتگو دارند. خلوتشان است. یعنی وارد فضای عمومی و اجتماعی عالم برزخ انگار نشدند و میشنوند و اجابت میکنند. حالا این هم روایتی است، وجهش اینجور میتواند باشد.
و یکی دیگر از دعاهایی که در مورد اهل قبور دارد که پیغمبر با یک تعدادی از مردم با اصحابشان «كُلَّ عَشِيَّةِ خَمِيسٍ»؛ هر شب جمعهای میآمدند در بقیع مدینه و میگفتند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ». سه بار هم گفتند: «رَحِمَكُمُ اللَّهُ». بعد ملتفت به اصحابشان میشدند. میگفتند که: «هَؤُلَاءِ خَيْرٌ مِنكُمْ». اینها از شما بهترند. اصحاب گفتند: برای چی یا رسول الله؟ اینها ایمان آوردند. اینها جهاد کردند. ما هم جهاد کردیم. حضرت فرمودند: «إِنَّ هَؤُلَاءِ آمَنُوا وَ لَمْ يُلَبِّسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ وَ اسْتَشْهَدُوا وَ أَنْتُمْ تُعَيِّرُونَ بَعْدِي وَ لَا أَدْرِي مَا تُحْدِثُونَ». اینها ایمان آوردند. ایمانشان را آمیخته با ظلم نکردند. با همین بودن تا دنیا رفتند. منم شهادت این مسئله. ولی شما بعد از من میمانید. نمیدانم چه کار خواهیم کرد. که حالا فتنهها کردند اینها. لذا اینهایی که مرده بودند بهترند. این روایتی که خواندیم و کاملش اینجاست.
ابن عباس میگوید که یک مردی آمد کنار یک قبری و نمیدانست که این قبر، قبر کیست. این قبری که اینجا بغل است. کیست؟ یک سوره ملک خواند: «تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ». و شنید یک نفری یک صدایی شنید که گفت که: «هي المنجية، نجاة بخش». حالا یا صاحب قبر گفته یا ملکی گفته. بله، نجاتبخش بود از عذاب قبر. این حدیث را خواندیم.
و به امام صادق علیه السلام داوود رقی گفتش که: «يَقُومُ الرَّجُلُ عَلَى قَبْرِ أَبِيهِ وَ قَرِيبِهِ وَ غَيْرِ قَرِيبِهِ»؛ یکی میآید کنار قبر پدرش، خویشانش و غیر خویشانش. «هَلْ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ؟»؛ این خاصیت هم دارد؟ حضرت فرمود: بله. «إِنَّ ذَلِكَ لَيَدْخُلُ عَلَيْكُمْ»؛ وارد میشود بر او ثوابش و این بودنش خاصیت دارد. بر آن صاحب قبر. همانجور که اگر هدیه خوشحال میشوید، این برای مرده هم همینطور. و این دست گذاشتن رو قبر هم از اینجا آمده که عبدالرحمن سؤال میکند از امام صادق علیه السلام که چه شکلی دستم را بگذارم رو قبر مسلمین؟ حضرت دستشان را این مدلی گذاشتند. یک مدل که میگذاریم. اشاره «اشار بيده إلى الأرض فوضعها عليها»؛ با دستش اشاره به زمین کرد، فوضعها علیها. این دستشان را گذاشتن. دستشان را گذاشتند روی قبر. این پنج تا انگشت اینجوری باز کردن و روی قبر گذاشتن. این سفارش شده. حالا یا یک انگشت میزند یا پنج تا. این بزرگان مثلاً آیتالله جوادی همین پنج تا باز میکردند، میگذاشتند. رو به قبله مینشستم بالا سر قبر، پنج تا دستم را اینجوری باز میکند. این سفارش رو قبر این کار را بکنید و آثاری دارد. حالا از این دست و اینها نوری وارد میشود. تو آن کتاب «آنسوی مرگ» هم بود که از این لای انگشتها دیدم دارد نور وارد قبر میشود.
و نازنین با سفارش شده. امام رضا علیه السلام فرمودند: کسی بیاید کنار قبر برادر مؤمنش، دست بگذارد رو قبر، هفت تا «إنا أنزلناه» بخواند، «أَمِنَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ»؛ او روزی که روز ترس بزرگ است، این در امان است. یعنی چی؟ یعنی هم آن کسی که خوانده، هم آنی که برایش خوانده. کسی نمیتواند زیارت ما بیاید، برود زیارت «موالی صالح» ما. اینهایی که ولایت ما را داشتند و صالح بودند. ثواب زیارت. نه فقط حضرت عبدالعظیم. شما همین بزرگان شهدا. شهید برونسی هم که میروی زیارت میکنی. شهید زیارت میکنی. این افرادی که اینجا هستند، خواجه ربیاند. مشهد مثلاً بهشت زهرا میروی مثلاً حاج قاسم سلیمانی را زیارت میکنی. کربلا زیارت امام خمینی (ره). امام حسین (ع). کربلا زیارت احمد کاظمی. امام حسین (ع). همینجور این شهدا بزرگان. شهید حججی را زیارت. اینها فرمودند: ثواب زیارت را برایشان را برای ما مینویسند. هر کسی نمیتواند با ما صله داشته باشد، وصل ما بشود، «فَلْيَصِلْ صَالِحِي مَوَالِينَا»؛ برود با موالی صالح ما وصل بشود. برای ثواب سلیمان را. انگار آمده به ما سر زده. خب این هم یک تعداد دیگری از این روایات در مورد آداب قبرستان بود و در مورد آثار هدیه و اموات.
باز هم روایت دیگری داریم. میفرماید که روایت خیلی جالبی. کسی میخواهد به باباش صله بدهد تو قبرش. هدیه. یک چیزی به پدرت برسانی. صله. یک چیزی برسان به پدرت که در قبر است. چیکار کن؟ «فَلْيَصِلْ إِخْوَانَ أَبِيهِ مِنْ بَعْدِهِ»؛ برو یک صلهای بده به آن رفیقهای پدرت بعد از پدرت. برو به رفیقهای پدرت برس. این برای چه گشایشی میآورد؟ برای پدر شما. قبرش در پر بره. هدیه برایش ببر. سر بهشان بزن. حال و احوالی بپرس. عیادت. این آثار برای پدرت دارد. انگار خود پدرت رفته سر زده. دیگر که میدانی یکی از بهترین اعمال همین است دیگر. عیادت مریض و سر زدن و حال پرسیدن و دلجویی و اینها. انگار خود پدر رفته. به نیابت از پدرت برو سر بزن به رفیقش. این بهش میرسد.
قبلاً خواندیم که قبر نورانی میشود وقتی از طرف مرده صدقه بدهی که دیگر حالا قبلاً بیشتر خواندیم، تکرار نمیکنیم. و این نور هم آقا با ما هست و اصل ماجرا نور است. عرض کردیم. فرمود که روز قیامت منافقین را میگویند به مؤمنین میگویند که: «انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ»؛ یک کم به ما نگاه کن. از آن نور تو نصیب ما بشود. آنجا همهاش بحث نور است. سرمایه آدم نور. اینجا دیگر جای کسب نور نیست. مال مراحل قبل. اصلش دنیا بود. اگر هم دنیا جمع نکردی برزخ. آنجا نور جمع میشود. اینجا مثل نور است. برو برگرد دنیا، برو برگرد برزخ. آنجا جمع کردن نیست. کسی نور کسب نمیشود. منافقین هم که در ظلمتاند و بهرهای از نور ندارند.
و به امام صادق علیه السلام گفتند که آقا میشود به جای مرده نماز خواند؟ بله. «اِنَّهُ لَيَكُونُ فِي ضِيقٍ»؛ گاهی مؤمن در تنگنا. «فَيُوَسِّعُ اللَّهُ عَلَيْهِ ذَلِكَ الْقَبْرَ»؛ خدا برایش توسعه میدهد. توسعه، گشایش ایجاد میشود به واسطه این نماز که برایش بخوانند. «يَقُولُونَ: خَفَّفَ عَنْكَ هَذَا الضِّيقَ بِصَلَاةِ فُلَانٍ أَخِيكَ». پیش مرده میآیند بهش میگویند که: میدانی تنگنا چطور از تو برداشته شدیم؟ فشار تنگی و سختی و اینها. کابوسی بشود. خواب بدی باشد. خواب بد. گرفتار شدی. از پشت حمله کردند. میخواهند سرت را ببرند. این حس را تو خواب داری. یکهو میبینی یک نفر نجاتت میدهد. این حال، اینشکلی بهش میگویند که این بابت آن نمازی بود که فلانی از طرف تو خواند. این باعث گشایش، تخفیف داده شد به تو. بحث تخفیف را دارد. به بحث توسعه. جفتش را تو روایت.
باز جای دیگر میفرماید: که اعمال ما میرسد به مرده. فرمودند که: «يَصِلُ إِلَيْهِ»؛ میرسد بهشان. خوشحال میشوند وقتی بهشان هدیه داده بشود. امیرالمؤمنین فرمود که: زیارت مردههایتان، «فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ»؛ بابت زیارت شما خوشحال میشوند و اُنس میگیرند. و دارد که اگر شما سوره یاسین بخوانید برای مرده کنار یک مردهای. حالا این تازه مرده. عرض کنم که حال جنازهاش را میخوانی، کنار قبرش میخوانی. این هم خوب است. یعنی تا دفن میکنند، پا نشوم برم بنشینم یک یاسینی بخوانم. کار اینشکلی.
پیغمبر فرمود که: سوره یاسین اگر بخوانید برای این مرده، «هَوَّنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ»؛ خدا برایش هَون ایجاد میکند. سبک و ساده میشود فضا. از آن فضای سنگین در میآید. دیدید بعضی وقتها فضا چقدر سنگین است. یک جلسهای وارد میشوید، همه مثلاً مخالفند با شما. نگاهها سنگین است. سکوت سنگینی حاکم است. جو سنگینی حاکم است. این جو سنگین شوخی میکند. یک اتفاقی میافتد، میشکند این سنگینی. این سوره یاسین سنگینی فضای مرده را که دارد وارد عالم برزخ میشود را میشکند برایش. یا اگر آنجا هست، از دنیا رفته قبلاً، این برایش شکسته میشود و اثر دارد. سوره یاسین خیلی سفارش شده. سوره خاصی است. قلب قرآن است دیگر. ببینید، قلب مرکز پمپاژ است. از اینجا پمپاژ میشود. انگار این به خودت حرف. سین هم قلب حروف. یاسین. یاسین خطاب. سینش هم که سینه یا سید المرسلین. مثلاً گفتن اینجوری خطاب به پیغمبر اکرم و سین قلب حروف، وسط حروف و در واقع قرآن هم قلب سوره یاسین. این پمپاژ میکند. این معارف از سوره یاسین پمپاژ میشود و ملکوت در واقع آن قرآنی که میخوانند بالا میروند. قلب آن قرآن با چیست؟ با سوره یاسین. قلبش از کار میافتد گاهی و قلبش کار میکند. این حیات از قلب است دیگر. اصلش. لذا معارف سوره یاسین، معارف حیاتی قلب قرآن، اصل معارف که از قرآن و کسی یاد بگیرد سوره یاسین است. و که ارتباط خاصی هم با پیامبر اکرم دارد. پیغمبر هم خودش قلب عالم هستی است و معارف سوره مبارکه یاسین هم معارف خواستی. «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ». یکی از آیات فوقالعادهاش. «إِمَامٍ مُبِينٍ». از آیات فوقالعاده و همینطور آیاتی که هست در سوره مبارکه یاسین، مضمون اصلیش هم همان فضای معاد و برزخ و اینهاست و قلب، کار آن مرکز پمپاژ به قلب ملکوتی. این اتصال انگار مثل شوک. قلب را به کار میاندازند. وقتی طرف دارد میمیرد، قلبش را کار میاندازند. دست و پایش را کار ندارند. قلبش اگر کار افتاد، آن که سکته کرده، این حیات پیدا. در واقع این شوک ملکوتی سوره یاسین، هدیه کردن به این مرده، قلبش را به کار. قلب ملکوتی. باعث گشایش میشود. حالا چه به این یک نفر، چه به همه اموات.
رضوانالله علیه فرمودند که: برخی مؤمنین هر روز سوره یاسین میخوانند برایشان. مثل قند بود. مادر خود ایشان هم مقید بود به این کار. مادر آیتالله وحید. هر روز سوره. هر روز سوره مبارکه یاسین را میخواندند و هدیه میکنند به اموات. و حالا برخی باز مدلهای خاصی دارند. آن کلمات مبین سوره یاسین مثلاً هفتم آثار خاصی دارد. خود یاسینش مثلاً آثار خاصی دارد. به هر حال اینجا سوره مبارکه یاسین سفارش شده.
فرمود: «چرا بر نداری نسبت به پدر و مادرتون». کنار بچهها خواندین. فرمود که: «هرکس از مؤمنین عملی کند نسبت به مردهای، عملاً صالحا به جای مرده عمل صالح انجام، زیارت از اف الله اجره». خدا اجرش را مضاعف میکند. «وَ يَنْفَعُ بِذَلِكَ الْمَيِّتَ». اینجا تعبیر نعمت دارد. خدا اینجا در نعمت قرار میدهد و میت را نعمت برایش حاصل میشود. ملائکه با طبقهای بهشتی میآیند سمتش و برایش هدیه میآورد. جای دیگر دارد که اُنس میگیرند مردهها با شما. اینها که میآیند زیارت قبرشان اُنس میگیرند. و رأفت و رحمت الهی جاری میشود که تو همین ادعیه بود. خواندیم. «اَسْكِنْ اِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ». و رفتوآمد اهل بیت هم میخواندند و طلب رحمت میکردند برای اموات و این قطعاً آثار دارد.
خود امام زمان آنجوری که برخی بزرگان فرمودند، مقیدند به زیارت اهل قبور. ظاهراً هر روز. برخی گفتند هر روز حضرت زیارت اهل قبور میروند. و خصوصاً قبرستان وادیالسلام را حضرت عنایت دارند و زیاد میروند یا هر روز میروند. و گفتند قرائت قرآن حضرت. وقت بزرگان گفت: قرائت قرآنشان آنجاست. قبرستان وادیالسلام. به هر حال اینها خوب است. قبرستان رفتن ما مستقیم آثار و برکاتی که دارد. هم به ما میرسد، هم به آن اموات. و این عمل هم همینجور پیوسته میماند و هم برای خودمان، هم برای آن شخص.
اینم از روایت جالبی است. میفرماید که: اگر کسی قرآن بخواند و عمل کند به قرآن، «أَلْبَسَ وَالِدَيْهِ تَاجاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ». یکی از بهترین چیزهایی که برای پدر و مادر اثر، شما قرآن میخوانی، عمل میکنی، خواندن قرآن، اُنس با تفسیر قرآن، تدبر قرآن. عمل وقتی میکنی به پدر و مادر تاج میدهند روز قیامت. در مورد تاج قبلاً یک صحبتی. «أَحْسَنَ مِنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ فِي بُيُوتِ الدُّنْيَا». پرتو این تاجی که سر پدر بابت قرآنی که خواندی، پرتو خورشید تو خانههای دنیا شفافتر و خوشگلتر است. خورشید میافتد تو خانهها. چقدر قشنگ است. دلنواز، چشمنواز. این پرتو خورشید تو خانهها میافتد. از لای پرده نور میآید. چقدر قشنگ است. تاجی که پدر و مادر سرشان میگذارند بابت قرآنی که بچه خوانده و یاد گرفته است، از نور این خورشید قشنگتر است. «لَوْ كَانَتْ فِيكُمْ، فَمَا ذَنْبُكُمْ بِالَّذِي عَمِلَهُ بِهَذَا». گمانتان چیست در مورد پاداش کسی که خودش عمل کند به قرآن؟ به پدر و مادرش وقتی اینقدر میدهند، خودش چقدر گیرش؟ قرآن نورش عجین میشود با باطن او، حقیقت و نفس. تاج بحث. عرض کردیم قبلاً. و ترقی میآورد برای هم اموات، هم خود اینی که اینها خوانده.
و جای دیگر دارد که اینها وارد میشود در قبر. «مَهْرِي يَدْخُلُ عَلَى الْمَيِّتِ فِي قَبْرِهِ»؛ داخل در نماز و روزه و حج و صدقه و بر و دعا. خصوصاً از دعا غافل نشویم. ادعیهای که ذکر شده را بخوانیم به نیابت اموات که این را قبلاً هم در موردش عرض کردیم. بهترین چیزی که خلیفه آدم میشود بعد از مرگش این سه تاست. یکی بچه خوبی که دارد. صدقهای که ازش میماند. علمی که بهش عمل میشود. بعد خلیفه ماست. انگار خودت نیستی. اینها را جای خودت گذاشتی و دارد جای تو کار میکند. این را هم برای آن کسی که انجام میدهد مینویسم، هم برای میت. این اعمالی که انجام میشود، را خشم خدا برداشته میشود وسط این کارهایی که انجام میشود.
امام صادق فرمودند که: آدم حج خودش یا عمره خودش یا بعضی از نماز یا طوافش را برای برخی از خانوادهاش که از دنیا رفتند انجام بدهد. آن میت از این عمل بهره میبرد تا آنجا که ممکنه قبل از آن مغضوب خدا بوده باشد، با این عمل بخشیده. «مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغفَرُ». در سخت الهی بود، غفران شامل حالش. و چه بسا قبل از این تو فشار و تنگی بود، «مَضِيقاً». در ضیق بود، توسعه، گشایش برایش ایجاد میشود. با خبر میشود. مرده میفهمد که اینجوری شد. «افعل ذالک الناسب لخوف عنه». کارا را اگر از طرف ناصبی انجام بدهی، باعث تخفیف. آدمی که با اهل بیت هم خوب نبوده، مشکل داشته با اهل بیت. برای این هم اثر دارد. هدیه به اموات برای اینها هم اثر دارد. حتی اگر ناصبی باشد. البته ناصبی به حدی که به شرک و اینها کشیده نشده باشد. یعنی بالاخره صاف نبوده دلش با اهل بیت. ولی برای او هم به هر حال بیاثر نیست این اعمال. بهش میرسد.
و روایت دیگری که هست که حالا در مورد رشد اطفال در عالم برزخ که این یک بحث جداگانه در مورد صحبت خواهیم کرد به عنایت حق تعالی. و میفرمایند که: قرآن را بهش یاد میدهند تو عالم برزخ که این هم قبلاً نوبتش به مناسبتی قبلاً تو بحث قبلیمان خوانده شد. و این دعا برای ترفیع درجه. دعا میکنیم و رفع درجته. این هم از دعاهای خوب است برای پیغمبر اکرم و دعایی برای اهل بیت و خود ذکر صلوات و دعاهای اینشکلی که: «تَقَبَّل شفاعت». تشهد بخوانیم و خوب است برای مردهایم که تازه از دنیا رفته. اینشکلی دعا کنیم و «ارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ». این هم از چیزهایی که خوب است انجام میشود. معمولاً دعا کنیم که: خدایا اینا درجهاش را بالا ببر در اعلى علیین مرده را. خب این هم این چهل تا روایتی که اینجا تو این کتاب آورده شده بود از کتاب شریف بحار. هم تقریباً دیگر مطلبی نماند. و روایات را تقریباً کامل اشاره کردیم. اینهایی که بود و یک نگاه اجمالی سریع دیگر فقط بکنیم ببینیم که روایتی نمانده که میبینم الان. آهان، این روایت خوبی است در بحار که نخواندیم. چند تا روایت اینجا داریم. بله، اینها را نخواندیم. اینها را بگوییم.
امام صادق فرمودند: این ذکر هفتاد بار بگویید: «يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ، وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ، وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ، وَ يَا أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ». این چهار تا کلمه را هفتاد بار بگوییم. فرمود: «أَنَا ضَامِنٌ لَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ انا ضامن له فی دنیا و آخرت. «أَنَّ اللَّهَ يَلْقَاهُ بِهِ وَ يُبَشِّرُهُ»؛ خدا را ملاقات میکند با بشارتی، موقع مردنش. و بابت هر کلمه که گفته یک خانهای تو بهشت بهش میدهم. آقا کاری ندارد. هفتاد بار «يا اسمع السامعين و ابصر الناظرين و اسرع الحاسبين و احكم الحاكمين». اینقدر اثر دارد. من ضامن هستم که بشارت بدهند موقع مرگش. به هر کلمهای که گفته، چهار تا کلمه بود. یک خانهای در بهشت بهش بده.
پیامبر اکرم فرمودند که: زیاد صلوات بر من بفرستید. «فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَيَّ نُورٌ فِي الْقَبْرِ»؛ این صلوات بر من نور در قبر، برزختان را نورانی میکند. «وَ نُورٌ عَلَى الصِّرَاطِ»؛ صراطه راهتان را نورانی میکند. «وَ نُورٌ فِي الْجَنَّةِ»؛ نوری در بهشت. همهاش نور، نور، نور میخواهیم. این نور کجاست؟ تو ذکر صلوات. ذکر صلوات نور است و ازش غافل نشو.
روایت بعدی. امام صادق فرمودند که: کسی سوره «نون» بخواند، «نون والقلم» در نماز واجب یا نافله، «أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ ضَمَّةِ الْقَبْرِ»؛ خدا از فشار قبر نجاتش میدهد. که قبلاً در مورد فشار قبر یک اشاراتی شد. خدای متعال وحی کرد به موسی: «قم في ظلمة الليل»؛ تو تاریکی شب پاشو. «اجْعَلْ قَبْرَكَ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ»؛ این قبرت را یک باغی از باغهای بهشت قرار بده. اینکه پا میشوی تو تاریکی شب برای عبادت و مناجات. انگار قبرت میشود یک بوستانی از بوستانهای بهشت. برزخت اینشکلی میشود. خیلی اثر.
«زوروا قبور موتاكم»؛ قبر مردههایتان را زیارت کنید «وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِمْ»؛ و سلام بدهید به اینها. «فَإِنَّ لَكُمْ فِيهِمْ عِبَرًا»؛ عبرت. امام باقر فرمودند: «لَا يَدْخُلُ الْوَحْشَةُ فِي الْقَبْرِ لِلَّذِي يَتِمُّ رُكُوعَهُ»؛ اگر کسی رکوعش را تمام کند. رکوع درست حسابی. هولهولکی نباشد تا رفت پایین بلند بشوی. رکوع درست حسابی به جا بیاورد، وحشت در قبر بر او داخل نمیشود. که حالا این از اسراری است نسبت به خود عمل رکوع و ملکوت رکوع. در این رکوع چه ویژگیای است که باعث وحشت قبر برداشته بشود، نیاید سمت آدم.
داوود رقی روایتش را خواندیم در مورد سوره ملک هم را خواندیم. از امام باقر علیه السلام نقل که فرمودند از پیامبر پرسیدند: کی بیشترین حق بر مرد دارد؟ «وَ الْوَالِدُ وَ الْوَالِدَةُ». و آن والد، پدر و مادرت هم هستند. روایت دیگر از امام صادق که فرمودند: «مَنْ سَرَّهُ اللَّهُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِخَفَائِهِ»؛ هر کسی دوست دارد خدا موقع مرگش از این سکرات مرگ تخفیف بدهد. این حال گیجی که موقع مرگ ایجاد میشود. آدم مات و مبهوت کنده میشود از این بدن. خدا ثواب کند برایش. «فَلْيَكُنْ بِقَرَابَتِهِ وَصُوِّلًا»؛ این زیاد صله رحم کند به فامیلاش و «وَ بِوَالِدَيْهِ بَارًّا»؛ و به والدینش بارّ باشد. وقتی این کار را کند «هَوَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ»؛ این سکرات مرگ را برایش صادر میکند. «وَ لَمْ يُصِبْهُ فِي حَيَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً»؛ تو زندگی هم هیچ وقت فقیر نمیشود. از آثار جالب این کار. و این هم از بابی بود که خلاصه عرض کردیم روایاتش را. آثار این اعمال. هدیه برای اموات.
چند تا نکته دیگر میماند اینجا عرض بکنیم و بحث خانواده و پدر و مادر و فرزند و اینها میرود برای جلسه بعد. یک دو سه تا داستان اینجا داریم و نکاتی هست از مرحوم آیتالله حسینی طهرانی. این را بخوانیم و عرض بکنیم در مورد آثار این هدایا برای اموات که حالا به چه نحوی است. تغذیه میشوند، اثر دارد برایشان، نور میشود و رشد میکنند، فایده دارد.
مرحوم آقای حسینی طهرانی در «معادشناسی»، جلد سه، صفحه ۱۹۸ این داستان را نقل میکند. میفرمایند که سال ۱۳۶۴ هجری قمری. الان ۱۴۰۲. «۱۳۶۴ مرحوم شيخ الفقها و المحدثين، آقاي آيتالله ميرزا محمد طهراني». ایشان که دایی پدر ما بودند. دایی پدر آیتالله حسینی طهرانی. از علمای برجسته اسلام و مقیم سامرا و صاحب تألیفات نفیسه از جمله «مستدرك البحار». مسلک البحار کار ایشان است که بعد از علامه، کتابی مانند آن تا به حال نوشته نشد. «با تمام اقرباء خود برای زیارت حضرت ثامنالائمه به ایران مسافرت کردم». ایشان، آقای طهرانی، آیتالله طهرانی، مرحوم دایی پدر آیتالله حسینی طهرانی. ایشان با همه فامیلهایشان آمدند مشهد زیارت امام رضا علیه السلام. «آن وقت سنشان ۸۵ سال بود. بسیار مرد متعبد و متهجد و پارسا و خوشاخلاق. اولاد ایشان و دامادها همه عالم و صاحب فضل و کمال و تقوا بودند. البته به مناسبت قرابت و خویشاوندی در منزل مرحوم والد ما، آیتالله حاج سید محمد صادق طهرانی، یعنی پدر آیتالله حسینی طهرانی که از علمای تهران بودند، وارد شدند». بالاخره اینها فامیل بودند. دایی پدر ایشان بود. دایی آمده بود خانه خواهرزاده که پدر آقای طهرانی میشود. «هر روز جماعتی از علمای اعلام و محترمین از تجار و اصناف به دیدن ایشان میآمدند و منزل مملو از جمعیت آمد و رفت». هر روز میآمدند، میرفتند و دیدار این عالم ربانی. «چندین نفر مختص به پذیرایی از واردین بودند». چند نفر کارشان این بود که از اینها که میآیند پذیرایی کنند. «از آن جمله اعمام ما که همشیرزادگان ایشان بودند». یعنی عموهای ما که خواهرزادههای طهرانی بزرگ. حضرت آیتالله حاج سید محمدتقی و سید کاظم و سید محمدرضا که اول وقت چاشتگاه میآمدند و تا پاسی که از شب میگذشت، بعد از صرف شام مراجعت به منزلهای خود میکردند. اینها از اول صبح میآمدند، عموهای آیتالله حسینی طهرانی. اول تا بعد شام.
«چند روز که از این قضیه گذشت، یک روز آقا میرزا نجمالدین آقازاده بزرگ مرحوم دایی، آقا میرزا محمد، آن آیتالله طهرانی بزرگ». آقازادهاش، آقازاده بزرگش میرزا نجمالدین که خودش از علمای برجسته و دارای تألیفات عدیدهای است «رو کرد به یکی از عموهای ما، حاج سید محمدرضا. گفت: من دیشب عمهام را خواب دیدم». یعنی والده این عموی ما. مادربزرگ آیتالله حسینی طهرانی. قاطی نشوید. یعنی پدر ایشان، مادر پدرش. مادر پدر آیتالله حسینی طهرانی که هم مادر پدرشان بوده، هم مادر عمو. «آن آقا نجمالدین به این عموی ایشان گفته بود: من مادرت را خواب دیدم. در عالم رؤیا به من گفت: به محمدرضا بگو چرا چند شب غذای ما را نفرستادی؟». این جمله را آقا میرزا نجمالدین به عموی ما. عموی ما هر چه فکر کرد، چیزی به نظرش نرسید. تا فردای آن روز که تو منزل ما آمدند، گفتند: «معنی خواب را پیدا کردم. من سی ساله عادتم این است که بعد از نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز والدین میخوانم، ثوابش را به روح پدر و مادرم هدیه میکنم. چند شبی است که به خاطر پذیرایی از اینهایی که آمدند، نتوانستم بخوانم. حالا مادرم آمده به خواب آقا میرزا نجمالدین. بنده خدا خبر نداشته از من گلایه کرده که چرا غذای ملکوتی ما را نمیفرستی؟». نماز والدین آنجا غذای اینهاست. بر روش اثر دارد. برای اینها. آقا میرزا نجمالدین ساکن سامرا بود. تازه وارد بود به تهران. عموی ما ساکن تهران بود. ابداً آقا میرزا از این عمل عموی ما مطلع نبوده است. این خواب باعث تعجب همه حضار شد. اینها ارتباط عالم ارواح است با عالم طب و شهادت. نشان میدهد اینها ارتباطشان نمیشود. اینور حضور دارند. اثر دارد. میگیرد. فایده دارد. این اعمال به اینها میرسد. خاصیت دارد و چشم دارند به اینها، امید دارند. شب جمعه است. انشاءالله همه امواتمان بهرهمند بشوند از عنایات حق تعالی و رحمت خدای متعال جاری بشود به همه اموات. به هر حال این یک داستان.
یک داستان دیگر هم داریم. توضیحات دارد در همان جلد سه، صفحه ۲۲۰. یک عنوانی دارد ایشان: «ارواح برای دیدار اهل خود به دنیا نزول میکنند». این نشان میدهد که آقا نسبت خویشاوندی نمیشود. یکی از نشانههاست. چندین نشانه ما در قرآن داریم که حالا انشاءالله بعداً اشاره بهش میشود. نسبت خانوادگی. برادر برادر، پدر پدر، مادر مادر، بچه بچه است. پدربزرگ. جد هفتم و جد صدم. همین را برقرار. نسبت خویشاوندی ملکوتش و رحم آن برقرار. او نظام اعتباریش البته دیگر جمع شده است. قبلاً اشاره. و بلکه هنوز حضور دارد به نحوی تو این خانه و این خانواده.
روایتی در کافی مرحوم آقای حسینی طهرانی اینجا نقل میکند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُزَارُ أَهْلَهُ»؛ مؤمن میآید به زیارت خویشش «وَ يُسْتَرُ عَنْهُمْ مَا يُكْرِهُ»؛ و پوشانده میشود از آنها آنچه را او ناخوش دارد. اگر کارهای بدی دارند میکنند که این خوشش نمیآید، ازش میپوشاند. گناهی دارد انجام میشود. کار ناجوری دارد میشود. نشانش نمیدهند آنهایی که نشان. آنهایی که خوب است و خوشش میآید، نشانش میدهند. «وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيُزَارُ أَهْلَهُ»؛ کافر میروند به خانوادهاش «فَيُرَى مَا يُكْرِهُ»؛ و به او نشان میدهند آنچه را او ناخوش دارد. آنهایی که خوشش میآید را بهش نشان نمیدهند. «و منهم من يزور كل جمعة»؛ بعضی از اینها هر جمعه میآیند سر میزنند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ»؛ روایت مهمه. بعضیها هر جمعه میآیند. بعضیشان به مقدار عملشان میآیند. یعنی یا کمتر یا بیشتر. بعضی اشراف بیشتر دارند. اشراف کمتر. مثل مرحوم آیتالله بهاءالدینی میفرمود که این پسر معاصر حمید از دنیا رفته بود و گفت: «همهاش میآید اینجا. اینقدر سر میزند. اینقدر پیش من است که بهش میگویم: بابا، تو آنور خانه و زندگی نداری تو عالم برزخ که همهاش پیش منی؟». آقای بهاءالدینی. بازاری بود. از دنیا رفته بود. بهاءالدینی: «من میخواهم با شما اُنس بگیرم. شما از من احساس تنهایی نکنی». من رفتم و بلکه او افتخار بهاءالدینی سر میزده. یعنی چقدر آقای بهاءالدینی بزرگ بوده. به او هم دستش باز بوده. پسر که راحت میتوانسته بیاید سر بزند و پدر اینقدر محضر شریف و مبارک بوده که این بچه افتخار میکرده بیاید اینجا به کنار پدر.
«زَوَالُ الشَّمْسِ»؛ ظهر. مؤمن و کافر میآیند به خانوادهشان سر میزنند. میگوید از دنیا رفتن «زوال شمس» یعنی اذان ظهر. «فَيَرَوْنَ أَهْلَهُ يَعْمَلُونَ بِالصَّلَاةِ»؛ اگر بیایند ببینند که خانواده دارند کار خوب انجام میدهند. آماده نماز شدند و این حجاب دارد. آن نمیدانم نماز میخواند. این تقوا دارد. این حرام گوش نمیدهد. آن حرام نمیبیند. تو گوشیشان حواسشان جمع است. حرفهای خوب میزنند. سخنرانی گوش میدهند. «حَمِدَ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ». خدا را حمد میکند در مؤمن. «وَ إِذَا رَأَوْا أَهْلَهُمْ يَعْلَمُونَ بِالصَّالِحَاتِ كَانَتْ عَلَيْهِ حَسْرَةٌ كَافَّةٌ»؛ وقتی میبیند خانوادهاش دارند کارهای خوب میکنند، حسرت میخورد. ما نماز نخوندیم و طاعت نداشتیم. ما کاری نکردیم. این دردش بیشتر. فشار.
روایت موسی بن جعفر پرسید که: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ يَزُورُ أَهْلَهُ»؛ حالا ما میرویم سر میزنیم به اموات. اموات هم میآیند به ما؟ فرمود: بله. پرسیدم: چند وقت یک بار سر میزند؟ «جُمْعَةً بِجُمْعَةٍ»؛ هفته به هفته، جمعه به جمعه. «رُبَّ شَهْرٍ لِشَهْرٍ وَ رُبَّ سَنَةٍ لِسَنَةٍ»؛ ماه به ماه و «فَسَنَةٌ لِسَنَةٍ»؛ سال به سال. «عَلَى قَدْرِ مَنْزِلَتِهِ»؛ بستگی به درجه طرف. اگه خوب باشد، جمعه به جمعه. بلکه کمتر از جمعه. متوسط باشد، ماه به ماه. بد باشد، سال به سال. اینجوری. گفتم: تو چه صورتی؟ «طَائِرٌ لَطِيفٌ». در صورت یک پرنده لطیف. نه پرنده یعنی پرندهای که حیوانات. نه. یعنی خودش پرواز میکند دیگر. بال دارد و مثلاً پرواز میکند. حالت کسی. یک موجودی که پرواز. «يَسْقُطُ عَلَى جِدَارِهِ»؛ میآید کنار این دیوارها «وَ يُشْرِفُ عَلَيْهِمْ»؛ و مشرف میشود بر اینها. «فَإِنْ رَأَاهُمْ بِخَيْرٍ فَرِحَ»؛ پس اگر آنها را به خیر دید، خوشحال میشود. «وَ إِنْ رَأَاهُمْ بِشَرٍّ وَ حَاجَةٍ حَزِنَ وَ غَمَّ»؛ من رآهم به شر و حاجت حزن و غم. وقتی میبیند که اینها تو شرند و گرفتارند. حاجتمندم. به فکر آنورشان نیستند، ناراحت میشود. غم میگیردش. غصه میخورد که چرا اینها حالیشان نیست آنور چه خبر.
باز روایت دیگر که ایشان نقل میکند. عبدالرحیم قصیر میگوید که به حضرت گفتم که: «الْمُؤْمِنُ يَزُورُ أَهْلَهُ»؛ مؤمن بله. «يَسْتَأْذِنُ رَبَّهُ»؛ از خدا اجازه میگیرد. که کدام بهش اجازه میدهد؟ «بِمَلَكَيْنِ»؛ با دو تا ملک. راه میافتد، میآید. در یک صورت خلاصه پرندهواری میآید برای این خانه واقع میشود. «يَدْخُلُ إِلَيْهِ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُ»؛ میآید و نگاه میکند، کلام اینها را میشنود. آن داستان مهندس هم تو «آنسوی مرگ» همینشکلی بود دیگر. آمدند تو خانه، وجودیت باباش هم دنبال پیچگوشتی میگشت و اینها. مگر تصرف هم کرد؟ آن پیدا کرد و اینها. خلاصه میتوانند به این نحو بیایند، حضور پیدا میکنند. و گفت: دیدم که اینها دارند ناراحت میشوند. دیگر نخواستند تصویر ببینم. خیلی مطابقت با این روایات دارد. و همین جنس اینکه مردهها میآیند سر میزنند و خبردار میشوند و به صورت پرنده، منظور این نیست که این به صورت مرغ و حیوان و اینهاست و تمثیل میکنند که همانجور که مرغها میآیند رو خانه و اینها، اینها هم همانشکلی پرواز میکنند، میآیند باخبر.
پیغمبر فرمودند که: «قَسَماً بِالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ»؛ قسم به کسی که جان محمد در دست اوست. «لَوْ يَرَوْنَ مَكَانَهُ»؛ اگر شما، اگر این بازماندههای مرده، موقعیت و محل مرده را میدیدند، «وَ يَسْمَعُونَ كَلَامَهُ»؛ حرفش را میشنیدند، «لَذَهِلُوا عَنْ مَيِّتِهِمْ»؛ دیگر مردهشان غافل میشدند، «وَلَبَكُوا عَلَى نُفُوسِهِمْ»؛ برای خودشان، به حال خودشان گریه میکردند. دیگر اصلاً مرده یادشان میرود. برای خودشان گریه میکردند که ما وضعمان. «حَتَّى إِذَا خَفَّ مِنْ الْمَيِّتِ عَلَى نَعْشِهِ»؛ مرده را میگذارند روی تابوتش. «رَفْرَفَتْ فَوْقَهُ الرُّوحُ»؛ روح این مرده بالای این جنازه پرواز میکند. حرکت دارد. این روح بالای این جنازه داد میزند، صدا میزند: «يَا أَهْلِي وَ يَا وَلَدِي»؛ آی خانواده من، آی بچههای من. «لَا تَلْعَبُ بِكُمُ الدُّنْيَا كَمَا لَعِبَتْ بِي»؛ دنیا بازیتان ندهد آنجوری که مرا بازی داد. «فَجَمَعْتُ الْمَالَ مِنْ حِلِّهِ وَ غَيْرِ حِلِّهِ»؛ حلال و حرام مال جمع کردن «لِغَيْرِي»؛ حالا گذاشتم برای شماها، برای دیگران. خودم رفتم، پولهایم مانده. «فَالْمُهْنَا لَهُ وَ الْتَّبَعَةُ عَلَيْهِ»؛ خوشیهایش مال شماست که پولها مانده. تبعاتش مال من است. گردنگیر من است. گریبانگیر. «فَاحْذَرُوا مِثْلَ مَا حَلَّ بِي». حواستان باشد من چه بلایی سرم آمد. بترسید از این اوضاعی که من دارم.
من اینجا یک بحثی را ایشان مطرح میکند در مورد اینکه عمل خیر بازماندهها و ارواح میرسد که خب روایت را میآورند که اکثر این روایات را با هم خواندیم. و مطالبی را اینجا مطرح میکنند. زیارت اهل قبور خیلی فایده دارد. خصوصاً زیارت قبور علما و شهدا و مقربین درگاه خدا. زیارت قبور ائمه مثل این میماند که تو آب کُر وارد بشود. ظاهر را پاک میکند. از هر آلودگی درمیآورد. نتیجه زیارت ارتباط با روح متوفی. زیارت کننده از آن روح مدد میگیرد. هر چه روح متوفی پاکتر و عالیتر باشد، زائر بهره بیشتری میبرد. و آن روح متوفیان به قبر خودش ارتباط بیشتری دارد. زیارت ارواح در سر قبرشان اثر بیشتری دارد. مؤمن زائر به واسطه دریچه قبر خودش را به روح آن معصوم و مقرب درگاه خدا مرتبط میکند و ارتباط برقرار میکند. مشهور است که سر قبر علما حاجت بیشتر برآورده است. اصولاً جاهایی که مردمان بزرگ، اولیا خدا دفن شدند، وحدت بیشتر است. محسوس است که آن بقعهها و اماکن روشنی خاصی دارند و گرفتگی و تاریکی ندارد. به خلاف قبور کفار که تاریک است، خستهکننده است و باعث قبض و تنگی میشود. میبینی تو قبرستان میروی بهشت زهرا، قطعه شهدا میروی، چه حالی پیدا میکنی! پشت مشت قطعههای دیگر چقدر آدم دلش میگیرد. حالش گرفته میشود. شاید تو یک قطعه یک دانه نمازخوان گاهی نباشد. یک قطعه قبرستان بهشت زهرای تهران. یک قطعه. یک دانه نمازخوان. آن سیاهی لجنش میگیرد آدم. قبرستان گلزار شهدای بهشت زهرا و جاهای دیگر.
چند تا داستان نقل میکند اینجا مرحوم آیتالله حسینی. دیگر اینها میرود برای جلسه بعد که داستانهای قشنگی هم هست. نکاتی هست. انشاءالله جلسه بعد با هم.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه هشتاد و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...