‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
در بحث سیره متشرعه، عرض کردیم که اعتراضی هست و مرحوم شهید صدر به این اعتراض پاسخ میدهند. این اعتراض را مرحوم محقق اصفهانی، معروف به مرحوم کمپانی اصفهانی، در نهایتِ دقت و درایت مطرح فرمودند. خب، مرحوم شهید صدر اسم نمیآورند و اشاره سریع هم به اشکال نمیکنند؛ ولی پاسخ آن را مطرح میفرمایند، در مورد اینکه اجماع خودش حجت نیست. بلکه آن چیزی که به واسطۀ اجماع کشف میشود، حجت است. در واقع، چیزی که اجماع اقتضا دارد، در نهایت این است که (یعنی اقتضای خود اجماع این است که) این آقایان علمای بزرگ با تقوا و پرهیزگار، بدون مدرک فتوا ندادند. نهایتاً این امر، اثبات کشف از وجود روایت صحیح نمیکند. اولاً، روایت صحیح به آنها رسیده باشد و به ما نرسیده باشد، این کاشف از این نیست. لزوماً روایت وجود نداشته؛ بالاخره بدون مدرک فتوا ندادند. اینکه یک روایت صحیحهای به آنها رسیده که به ما نرسیده، لزوماً از آن کشف نمیشود مدرک است. بله، اینکه چطور میشود مرحوم شارعیت نقل نکرده است؟ استناد به روایت معمولاً میشود؛ در استدلالها مطرح میکند به قول فلان یا روایت فلان صحیحه فلان. این همه در مسائل دیگر داریم؛ چطور اینجاها که رسیدیم، کتابی که با آن کار داریم کتاب استدلالی است؟ سلام علیکم و رحمة الله.
پس یک مسئله این است که اگر اینها تکیهشان روایت صحیحی بوده، چرا نقل نکردند؟ برایم نقل میکردند. برخی از این حضرات که اینجا فتوا را دادند، استناد به روایت نکردند. جای دیگر روایت ضعیف هم نقل کردهاند؛ مرحوم صدوق مثلاً چقدر مَهَن و مفید، همینطور این امالیهایی که حضرات دارند: امالی مفید، امالی طوسی، امالی سید مرتضی. این حضرات، بله خب، اینها اینجاها فتوا را دادند، مدرک داشته، روایت صحیحه داشته، نقل نکردند و روایات ضعیفه را جای دیگر نقل کردهاند. این اشکال مرحوم محقق اصفهانی به بحث اجماع، یکی این است.
یکی هم، بر فرض که روایت بوده، از کجا معلوم که آن روایت اگر به ما میرسید، با ضوابطی که ما داریم، آن روایت را صحیح میدانستیم و حجت میدانستیم؟ شاید سنداً مشکل داشت، چون بالاخره در تصحیح اسانید اختلاف مبنا زیاد است. همین الان شما مبانی را که در اسانید حس (اصطلاح حوزوی) مقایسه بکنید، زمین تا آسمان اختلاف است. حاج آقای شبیری مثلاً مبانی دارند، حضرت آقا مبانی دارند. سه تا فحل رجالی الان، یکی حضرت آقا، یکی آقای شبیری، یکی سبحانی؛ و اینها با همدیگر اختلاف مبنا دارند. در حالی که هر سه تا خبر ندارم، چون من درس ایشان نرفتم؛ ولی خب دوستانی که رفته بودند و خبر داشتند. حالا من نگرفتم متن بحث ببینم چی بوده. اختلاف مبنا زیاد است. به هرحال معلوم نیستش که اگر روایات به دست ما میرسید، سندش با مبنای ما درست درمیآمد یا دلالتش درست درمیآمد. ممکن است که ما به چیزی التفات پیدا میکردیم که آنها التفات نداشتند و مناقشه میشد؛ کما اینکه الی ماشاءالله اینطور میشود. مناقشاتی که میشود، قدما بر یک مسئلهای تکیه دارند، دست متأخرین که میرسد، یک مناقشهای در یک دقتی میکنند، کلاً مبنای متقدمین خراب میشود. خیلی اوقات مثلاً هست که متأخر توی قدمایی، حتی روی همین مبانی آقای مرحوم محقق اصفهانی.
خب، پس اشکال اصفهانی این است که اجماع کاشف از دلیل شرعی نیست. مرحوم مظفّر هم، چون خیلی تحت تأثیر مرحوم محقق اصفهانی است، خیلی آرام، مبانیش نزدیک است به ایشان و میگوید: اجماع کردند، اگر نص برای ما میگفتند، اینجا تازه باز ارزش برای چی بود؟ مال نص بود یا مال اجماع بود؟ مال نص. حالا که نگفتند، فقط به اعتبار اینکه اینها حمله حدیث، فقط به این اعتبار این که خب هیچی نبود. همین. وگرنه ما از سر این به فتوا نمیرسیم، به دلیل نمیرسیم.
حالا پاسخ مرحوم شهید صدر چیست؟ رضوان الله علیهما. ایشان میفرمایند که کسی ادعای این را ندارد که اینهایی که اجماع کردند، استنادشان به یک نص روایی بوده. اگر این باشد، اشکالی که مرحوم محقق اصفهانی کرده درست است. حرف ما چیست؟ میگوییم آن چیزی که به آن استناد کردهاند، ارتکاز شرعی بوده. ارتکاز شرعی از روایت هم قویتر است. یعنی یک ارتکاز متشرعه داریم، یک سیره متشرعه داریم. این هم نکته مهمی است. در دلیل عقلی، خاطرتان هست گفتیم یک عقلی داریم، یک عقلایی. عقلایی، سیره عقلاست که احتیاج به امضای شارع دارد. عقلی، حکم عقل است که دیگر احتیاج به امضای شارع ندارد؛ چرا؟ چون شارع خودش یکی از عقلاست. این عقلی و عقلایی. ولی در متشرعه، چه ارتکاز باشد چه سیره باشد، هر دو بدون امضا حجت است. در سیره که بحث کردیم، کشف انّی دارد از دلیل؛ در ارتکاز هم همینطور. یعنی ارتکاز، آن فرهنگ که شارع به او متشرعه داده، دارد نشئت میگیرد.
یک کسی در اثر این مثالی که من بارها عرض میکردم، یک کسی انس با آقای بهجت اگر مثلاً داشته، ایشان را اگر دیده، با ایشان زندگی کرده، بعد ۲۰ سال از او بپرسند، اگر آقای بهجت امروز اینجا بود، چهکار میکرد؟ توی این عروسی بود چهکار میکرد؟ توی انتخابات این صحنه را میدید چهکار میکرد؟ کما اینکه مثلاً در مورد امام خمینی برای عموم مردم انقلابی روشن است. اگر امام بود، در مورد فتنه ۸۸ چه موضعی داشت؟ اگر امام بود، در مورد این قمهزنیها و لحنها و اینها چه موضعی داشت؟ حضرت امام امروز بود. او هم همین موضع را پنج شش سال بعد از رحلت امام بود، فرمودند که اگر امام امروز بود، همین موضع را میگرفت. خب، این از کجاست؟ از آن ارتکاز است. یعنی او ما را یک جوری بارآورده، ما میدانیم که فرهنگ او، مبانی او را یک جوری برای ما ذهنیت درست کرده. بدون اینکه ما گزارهای داشته باشیم، میدانیم که او نظرش به چیست. ظن و گمان و اینها هم نیست؛ یقینی است، قطعاً اینطور است. نمیشود.
ارتکاز متشرعه، ارتکاز راه وحشت. میفهمند که من قائل به پنج تا دلیلم: کتاب، سنت، عقل، اجماع، ارتکاز. (ادله خمسه) آقای وحید هم همینطور. ادله خمسه. اعتکاز، بحث بسیار مهمی است. ما در خارج درس خارج بحث کردیم. یکی از استاد ما پرسید که آقا این دلیل قرآنی هم دارد؟ ایشان فرمودند که ندیدم دلیل قرآن داشته باشد. من یک آیه را عرض کردم. استاد جلسه بعد فرمودند که این دیگر چون دلیل قرآنی ما، بله که از آن به بعدش دیگر: «وَ مَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا». «یتَّبِع غَیرَ سَبِیلِ الْمُؤمِنِینَ» را من عرض کردم که آیا میتواند ارتکاز متشرع دلیل قرآنی باشد؟ ۱۱۵ آیه ۱۱۵ سوره نساء آموزش مفصل از اعلم مفسرین، خلاصه بله؛ یعنی سبیل مؤمنین یعنی چی؟ یعنی ارتکازی که مؤمنین و متشرعید دارند. چرا؟ جفتش جفتش. سبیل مؤمنین است. فرعون چی میشود؟ شما همین اشکال فرمودید، ما همین پاسخ را دادیم خدمتتان. حیدری، ما شاء الله ذهن ایشان عجیب و غریب. یک وقتی توی درس خارج یکی اشکالی کرد، ۱۲ سال پیش دم در آسانسور. این را از من نپرسیده. خاک تو سرت فلان. جوادی، خاک تو سرتم دیگر، کلامشان است. آخه همیشه به همه میگوید: آره خیلی ماشاءالله عجیب و غریب مثل ایشان. این جوری ندیدم. فلان وقت ۱۳ سال پیش یاد فلان روز. آنجا دم تاکسی من داشتم سوار میشدم، این را پرسید، من به چی گفتم یادم نمیآید. یادت نمیآید؟ برای چی یادت نمیآید؟ گاهی شوخی باربارفروشه، آن ۱۵ سال پیش تو دستش تیکهای انداختی، او خودش یاد حیدری میخندد.
خلاصه اینجا حالا ما همان پاسخ را به آن تکه آخرش خدمت شما عرض میکنیم. اینجا سیره متشرعه و ارتکاز در واقع مستند ماست در اجماع. یعنی وقتی که این مجمعین اتفاق کردند بر یک فتوا و نص روایت پیدا نمیشود، قطع پیدا میکنیم که اینها استنادشان به سلوک بوده، به ارتکاز متشرعه بوده. برای همین این فتوا را دادند. بعد شاهدی را ایشان میآورند، میفهمند که اگر استناد به روایت بود، روایت نقل میکرد. فراوان میبینیم شهید لَمعه که تازه مثلاً کتاب استدلالی کامل نیست، هر جا که بسته شده و روایتی بود، «لا حول و لا قوه الا بالله» قول زراره «لصحیحت» محمد بن مسلم ضعیف فلان؛ حتی ضعیف را هم ذکر میکند و «لمرسلت» فلان. مثلاً در عین حال، بعد اینجور فتاوایی که اجماع با شکل میگیرد، هیچکس هیچ روایتی را به آن اشاره نکند. این خیلی بعید است. این مبنای خیلی مهمی ایشان مطرح میکند. اینها الان تقریباً صد سال از حوزه فعلی جلوترند. شما وقتی مشکل واستون پیش نیاید، حوزه الان فعلاً درگیر شیخ و آخوند است. ما الان آمدیم اختلاف بین شهید صدر و عاطفه اصفهانی را بررسی میکنیم در حلقات. بله، اینجا میفهمیم که اینها استنادشان به ارتکاز و سیره متشرعه بوده و این هم قابل نقل نیست، چون عملی است که متشرعه با آن ممارست آمده بود. آن آقا مرحمت پرسیده بود که آقا تلقیح مصنوعی چه حکمی دارد؟ حاج آقا، دلیلتان چیست؟ روایت داریم؟ مگر ارتکاز متشرعه بر این است که این ولد، من را به حساب نمیآید؟ کسی نمیگوید این بچه من است؟ آیاو. فهیم، اجارۀ تلقیح مصنوعی، خارج از همین است؟ زن و شوهر است. درست است. حالا بحث اسپرم اجارهای داریم و تخمک اجارهای داریم و اینها، اینها میرود تو آن قضیه. این را من ۱۲ سال پیش توی درس از آقای جوادی شنیدم. ایشان میفرمودند که بوعلی در شفا میفرماید که ۲۰۰۰ سال پیش همچین چیزی یاد ۲۰۰۰ سال پیش در فلان شهر، لطفاً از مردی گرفتن توی یک ظرفی چیز کردم، بعد فریز کردن، بعد یک مدتی منتقل کردن به رحم زنی، بچه تولید کردن. بوعلی در شفا میگوید ۲۰۰۰ سال پیش. چقدر سابقه دارد. کل من، حتماً دیگر بله اسپرم ندارند. خب، اینجا اجماع، اجماعی قیمت دارد که مدرک اصفهانی نداشته باشد، وقتی مدرک نداشته باشد. شاهد میشود بر ارتکاز وسیله متشرع. محکمتر از آنی است که مدرک دارد؛ چرا؟ چون سیره متشرعه از نقل یک روایت قویتر است. ارتکاز متشرع از یک روایت قویتر است. قطعاً دلیل قطعی است. سیره و ارتکاز دلیل قطعی است.
آقای وحید عرض کرد: اگر یک بحث به محض اینکه بوی این بیاید که اجماع دارد مدرکی میشود، ما میرویم سراغ مدرک. دست از اجماع برمیداریم. خدای وحشت هم همینطور بود. به محض اینکه بوی اجماع و بر اینکه مصطفی در این روایت این بوده، شما از این روایت این را برداشت، بله بحث چرا باز استنادشان به روایت ذکر نکردند؟ با این مبنای شهید صدر، وقتی استناد به روایت نمیکنند، یعنی ارتکاز بوده. این مبنای ایشان آنجا هم حتی باز تقویت میکند همین را که اینها احتمالاً در ارتکاز عمل میکنند، به سیره عمل میکنند. در هر صورت استناد میکنیم. اینجا وقتی مدرک نداشتیم، شاهد قوی میشود برای اینکه ارتکازی در میان بوده. ارتکاز کاشف از دلیل شرعی است. لذا اهتمام به کلمات متقدمین از فقها را ما ضرورتش را از همین جا میفهمیم. بسیاری از احکام از طریق نص به ما نرسیده، از طریق فتوای متقدمین میرسد. چطور؟ فتوایی که منشأش سیره متشرعه، ارتکاز متشرعه است. لذا از این مباحث الان هم هست. یعنی مثلاً شاگردان یک آقا در فلان مسئله مثلاً نظرشان بر چیست. گاهی نظر اینها که آدم جمع میکند، کم کم میرسد به اینکه اینها یک ارتکازی داشتند از آن استادشان. ناخودآگاه توی ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته. آدم به رأی آن استاد هم میرسد.
گاهی اینطور مخزن بین این اساتید سیر و سلوکی عرفانی و اینها اینطوری میشود. یعنی آن استاد توی فلان زمینه مطلبی نفرمودند؛ ولی این شاگردها را یک جوری تربیت کرده. همانطور که حضرت علی (ع) فرمود که: از مالک اگر حرف بپرسید، حرف من را میگوید، قبل از اینکه از من شنیده باشد، حرف علی را میگوید. مالک اینطور است. یعنی یا سلمان مثلاً اینطور است: «جُعِلَ هَوَاهُ هَوَایَ» علی بن ابیطالب. او دیگر از خودش درکی ندارد. هر چه هست، درک علی است. درک علی را دارد و تحلیل امیرالمؤمنین. اینجور تربیت شده. بله. یعنی یک جوری تربیت شده که یک اتحادی توی درکش و فهمش و اینها شکل گرفته. او را به قول آقا، طول موجش یکی شده، دارد آن را میگیرد. لذا این توی بحث سیره متشرعه خیلی مهم است که اهل بیت اینجور وقتی آدم را تربیت میکنند. حالا خود این یک بحث است، بحث تقوا و اینها بحث دیگری. مبنایش مفصل بحث بشود که شما توی منطق حدس را قبول میکنید، یکی از بدیهیات؛ ولی توی فقه هیچ حرفی از حدس نیست، غیر از مرحوم کاشف الغطا که حرف از حدس میزند، به حص و حساب حدس فتوا میدهد. حرف دیگر ما روی ضوابط فقهی نداریم در مورد حدس. نه اجماع است. خود حدس. توی حدس ما میگوییم که مقدمات را میپرد ازش. حدسی که توی منطق میگفتیم، خوب یعنی چی؟ ناخودآگاه یقین میکنم که احسنت. خب، حالا غیر اجباری چی؟ حالا آن وقتی که حالا اگر یک کسی که توی ذهن آقای بهجت خیلی به این اصرار داشتند، میفرمودند که باید به یک جایی برسیم. حالا همان طول موج، انقدر متصل بشود. اول فتوا را بدهیم، بعد روایتش را ببینیم. انقدر آدم با معصوم هماهنگ باشد، چفت باشد. بعد میفهمیدند که ابوحنیفه شاگردهایش را اینطور تربیت کرد. دو سال برای اینها درس گفت. ۱۴۰۰ سال. ۱۲۰۰ سال است دارم فتوا میدهند بر اساس همان دو سال. یک جوری به خورد اینها داد. افکار را با خودش تنظیم کرد. ۱۴۰۰ ساله، چند ساله؟ ۲۰۰ ساله دارند میگویند که حرف ابوحنیفه این است، روی مبانی او دارند میروند. بعد امام صادق با این همه روایت، با این همه شاگرد، یک همچین کاری نتوانسته بکند. ضعف ماست. ایشان اشکالی که مباحث تصمیم گرفتن، این مبانی عجیب و غریبی داشتند در مباحث فقهی، خیلی نوآوریهای بکر. استادمان جایی بودیم، توی مسیر صحبت میکردیم، همینها را میفرمود. روحانی از حرکت امام حسین چطور ارتفاع؟ بله دیگر، آن بستگی به باطن آدم هم دارد. پس اینجا مسئلهای که هست این است که بسیاری از مسائل نظری در آن نبوده، حتی سنت نبوده، بلکه به نحو ارتکاز بوده که پخش شده و منشأ فتوا شده در عصر غیبت. و ما بعدش تا زمان شیخ الطائفه خصوصاً این دوره. بسیاری از مباحث ارتکازی بین شیعیان رد و بدل شده. کسی تاریخ را با این نگاه، تاریخ اصحاب را خصوصاً بررسی بکند، خیلی نکات گیرش میآید.
یک زمانی یک مطالعه مفصلی کردم در مورد عصر غیبت، غیبت صغری. خیلی مطالب عالی، مطالب بکر. اصلاً غیبت صغری از مباحثی است که پروندهاش باز نشده بین ما. غیبت صغری چی بود؟ فرقش با غیبت کبری چیست؟ چند نفر این را میدانند؟ غیبت صغری چه اتفاقی میافتد که بعدش توی غیبت کبری نیفتاد؟ خب، چطور اجتهاد میکردند؟ بعد اصلاً خود این ارتباط چطور بوده؟ اینها میآمد. امام. حالا اینها یک بحث مفصلی دارد. بعدش هم توضیح دادیم، هفت جلسه سخنرانی کردیم، مباحث تقریباً تا حدی توضیح دادیم. توی عصر غیبت صغری است باید باشد. بله، اسم و عنوان بحثش "پایداری بر عقیده مهدویت" بود که حالا ما بیشتر ریزشهای توی عصر غیبت صغری را مطرح کرده بودیم؛ ولی خب یک فضای کلی از غیبت صغری مطرح کردیم. ماجرای شلمغانی و اینها را که اینها ریزشهایی که داشتند، فضای شیعه چطور بوده؟ آنجا خلاصه شما وقتی بررسی میکنید، میبینید که چطور مدیریت قویای، مخصوصاً توی این بحثهای ارتکازی. یعنی یک سری چیزها را پایهها را سفت کردند، پیچها را سفت کردند که اصلاً هیچکس به اینها نمیتواند رخنه بکند و دست بزند. روی همان حساب خورد هی دارند شیر میبرند جلو. هی از معصوم دارند جداش میکنند. بچه که از شیر میخواهند بگیرند، یک سری چیزها را برایش اول سفت میکنند. یک ماست پلویی واسش گذاشتند. سفت. این بدیهی است که این را دارد. این بچه خیالش از این جمع است. بعد خورد خورد همه چی ازش میگیرند، هی چیزهای دیگر. این توی فضای اجتهادی شیعه از امام صادق علیه السلام یادم میآید قشنگ دارند اینها کم کم از خودشان دور میکند. پخش و پلا. قبلش خیلی اینطور نیست. از خود دوران پیغمبر بود. سعد را فرستادن به یمن، گفتند برو قضاوت کن و اینها. از آن اول بحث اجتهادی بود؛ ولی هی ضابطهمند میشود، هی دارد این ارتکازات قوی میشود، سؤالات اینها دارد عوض میشود، جنسش از فضاها دارد عوض میشود. هی کلیات دارد روشن میشود، مبانی دارد حل میشود، هی دارند میآیند. این خیلی مهم است. این فضای ارتکازی اینها به چه نحوی بوده که حالا تا زمان شیخ الطائفه دیگر قشنگ کامل این مبانی سفت شده. در هر صورت، پس ما اجماع را هم در واقع با چه مَناتی داریم میپذیریم؟ با مَنات سیر متشرع. این ادعای مرحوم شهید صدر. کس دیگری من ندیدم.
یک اجماعی داریم. از اجماع نمیرسیم به دلیل، از اجماع میرسیم به سیره متشرع، از سیره متشرع میرسیم به دلیل. ارتکاز و سیره بر این بوده. خب، این هم پاسخ مرحوم محقق اصفهانی. این چند خطی که خواندیم را توضیحش را دادیم، بخوانیم. حالا انشاءالله بقیهاش جلسه بعد. شرمنده.
چرا ارتکاز و سیره با هم؟ ارتکاز، خوب اگر که بیان بشود، این یک ارتکاز بیان نمیشود. فتوا بر اساس آن داده میشود. یعنی چیزی که بر اساس آن عمل میشود، عمل. ارتکاز مبنا برای هم عمل و هم برای قول است. مبنایی برای نظر است. برای بهجت عمل کردن، مگر توی این مسئله گفتند که: تلقیح اینجوری حرام است. از عمل ایشان ما پی بردیم نظر ایشان چیست. از ارتکاز به نظر رسیده. از نظر ایشان به عمل ما رسید. به ارتکاز. یک ارتکاز داریم، یک سیره داریم. این ارتکاز را از کجا میخواهید کشف کنید؟ از این ارتفاع چیزی لازم داریم. اینکه عمل، اول عمل یعنی چی؟ یعنی کاری که انجام میدهند یا کاری که انجام نمیدهند. بعد کاری که انجام نمیدهند، یک وقت ممکن است که طرف وقتی از او میپرسی، باید برود توی آن اعماق ارتکاز. ارتکاز همین است دیگر. رکوزی که توی فکرش از مرکزیت افکارش برود آنجا در بیاورد که این از کجا دارد نشئت میگیرد؟ از یک حس تعبدی که شارع به او داده. در مورد همین بحث تلقیح مثلاً، عموم مردم انجام نمیدهند. از سر مشی عقلاییشان نیست که این را دارد میگوید. اثر روحیه متشرعهای است که شریعت به او داده. فرهنگ از شریعت گرفته. آن حس تعبد، عبودیتی است که در عبادیات نیست، توی مسائل مختلف میتواند باشد. خدمت شما عرض کنم که ارتکاز میرود به یک... لزومی ندارد که بگوییم همین الان دارند عمل میکنند. ممکن است اصلاً مشرف هم عمل بکنند. نمیدانم عمل دانسته. ارتکاز نمیتواند باشد توی عمل. عمل مستند یک فهمی است. عملی که معلوم نیست عمل شخص مستند به یک فهمی است. آن فهم در فقیه میشود فتوای او. عموم متشرعه به خاطر فهمی که دارند عمل میکنند. فقیه آمده این را ضابطهمند کرده، فتوایش. بحث توی سیره متشرعه است و «یونادر الاجماعُ السیرَةَ المعاصرةَ و الغريبةَ من عصر المعصومین علیهم السلام للمتشرعه بِما هم متشرّع». اینجا قید معاصر و غریب را هم میزند ها! یا باید معاصر معصوم باشند این متشرعه، یا باید قریب باشند به عصر معصوم. در مورد این بحث، حالا سیره الانها چی میشود؟ سیره متشرع ارتکاز مکرَر الان چطور میشود؟ بحثی داریم.
خب، پس اجماع یعنی سیره معاصر و قریب از عصر معصوم، شبیه به اجماع است. کدام سیره؟ «سیرة للمتشرع بما هم متشرّعة» برای متشرع از آن جهت که متشرع است. توضیحش چیست؟ «ان العقلا المعاصرین للمعصومین» آن عقلایی که معاصر معصومند، «اذا توجهوا الی سلوک معین» وقتی که به سمت سلوک معینی میروند، «فتارة یسلکونَه بما هم عقلا» یک وقت هستش که این رو سلوکی دارند از آن جهت که عاقلند. «کسلوکهم القائم علی التملک بالحیازت مثلا». مثل سلوکی که اینها دارند بر تملک به حیازت. مثلاً یک کسی برود از توی بیابان چیزی را بردارد بیاورد. ارتکاز متشرع بر این است که او مالک است. همه میگویند مالک است؛ بلکه در مورد حیوانات. مثلاً یک لاکپشتی را من از لب دریا پیدا کردم، توی خانهام کی خورده میگیرد؟ اشکال میکند؟ کسی هست بگوید آقا تو مالکش نشدی؟ چرا؟ این ملکیت از کجا دارد در میآید؟ ارتکاز متشرع. سلوک ایشان که قائم است بر تملک به حیازت مثلاً. یعنی بر اساس اینکه خودشان را مالک میدانند رفتار. و «اخرا یسلکونه» حالا این «بما هم عقلا» بود. حیازت بحث حیرت سلوک عقلایی است بود. یعنی عاقل بما هو عاقل اینجور رفتار میکند. ولی اینی که ما عرض میکنیم متشرع بما هو متشرع. «و اخرا یسلکونَه بما هم متشرّعه کمسح القدم فی الوضوء ببعض الکف مثلا». مثال چیست؟ اینها پا را با یک انگشت، دو انگشت مسح میکنند. همه دست را نمیکشند روی پا. سیره متشرع بر این است. «و الفرق بین السیرتین» فرق بین این دو تا سیره چیست؟ «انّ الأوّلا لا تکون بنفسها کاشفتاً عن موقف الشارع». عقلایی لزوماً کاشف از موقف شارع نیست. امضا میخواهد. «ذلک بعدم سکوته الدال علی الإمضا.» یک سکوتی لازم داری که از آن سکوت امضای شارع فهمیده بشود. «و اما سیره المتشرعه فبالإمکان عدم ردّه»، یعنی همینقدر که سکوت کند، از سکوت امضا میفهمیم. اسپاتی، بله دیگر. بله. بله. همینقدر که رد نکند، یعنی تأیید کرد. هم بر اساس آن مبانی که داشتیم: اساس عقلی و اساس استظهاری. «و اما سیره المتشرعه فبالامکان اعتبارها، بنفسها کاشفتاً عن دلیل» اینجا ممکن است که ما او را معتبر بدانیم. خودش را از آن جهت که کاشف از دلیل شرعی است. یعنی دیگر احتیاج به چیز دیگری ندارد. خالی خالی حجت است. احتیاج به اینکه چیزی بخواهد به آن ضمیمه بشود ندارد. «علی اساس ان المتشرع سلوکاً بوصفه متشرّعه یجب ان یکون مطلقین ذالک من الشارع». بر اساس اینکه متشرع وقتی که یک سلوکی را دارند با آن وصف که متشرعند، اینجا واجب است که این را از شارع بگیرد. «هناک فی مقابل ذلک احتمال ان یکون السلوک المذکور مبنياً علی الغفلته عن الاستعلام». اینجا در واقع آنجا. «هناکه» در مقابل احتمال این است که سلوک مذکور مبنی باشد بر غفلت از استعلام. در برابر آن سیره عقلایی.
یعنی در سیر متشرعه ما سه تا احتمال میدهیم: یکی ممکن است که اینها اصلاً از معصوم نپرسیده باشند. پرسیدند و دارند خطا میکنند. یا پرسیدند و دارند درست انجام میدهند. چرا شما فقط دارید میگویید که این لزوماً از شارع گرفته؟ ممکن است از انواع خودشان باشد. ممکن است از شارع گرفتن، اشتباه باشد. جلسه قبل عرض کردم که «ابو الغفله فی فهم الجواب الا تقدیر استعلام» گرفتن، پرسیدن ولی غفلت کردند در فهمش. «غیر آن هذا احتمال یضعفه و بحسبه» روی همان مبنای حساب احتمالی که عرض کردیم، این احتمال ضعیف میشود. «کلما لوحظ الشمول السیرة» وقتی شمول سیره را ببینیم. یک نفر خطا کرد، در مورد یک نفر احتمال یک دوم است. وقتی دو نفر شدند میشود یک چهارم. سه نفر شدند هشتم. ضرب میشود. چهار نفر شدند یک شانزدهم و همینجور هی میرود بالا. یعنی کسرش میرود بالا، احتمالش کم میشود. «و تطابق عدد کبیر من المتشرعه علیها». هم در مورد اینکه اصلاً سؤال نکرده باشند، هم در مورد اینکه سؤال کردند و خطا بکنند، با حساب احتمال میآید پایین احتمالش. «و منهنا قلنا» از اینجاست که گفتیم: «انّ سيرة المتشرعة تو ناظر الإجماع»، نظیر اجماع سیره متشرعه، نظیر اجماع. «لأنّهما معاً یقومان فی کشفهما» این دو تا با همدیگر قائمند بر در کشفشان. «علی اساس حساب الاحتمال» جفتشان مبنایشان چیست؟ حساب احتمال. «غیر أن الإجماع یمثل موقفاً فتوائياً نظریاً للفقهاء والأخر یمثل سلوکاً عملیاً دینیاً للمتشرعه». اجماع یک موقف فتوایی نظری است برای فقها، فتوای فقهاست. سیره متشرع سلوک عملی متشرع است. یکی نظری است، یکی عملی است. بله. «و کثیراً ما تشکل سیره المتشرّع بالمعنيَ المذکورِ الحلقةَ الوسیطةَ بین الاجماع و دلیل شرعی». عرض کردیم اسمی از مرحوم اصفهانی اینجا نیامده، ولی ایشان دارند پاسخ مرحوم محقق اصفهانی را مطرح میفرمایند. خیلی وقتها سیره متشرع با این معنایی که گفتیم حلقه واسطه است بین اجماع و دلیل شرعی. «بمعنی ان تطابق اهل الفتوی علی حکم من عدم کونه منصوصاً فی ما بیدینا من نصوص، قال بإطمینانٍ انتطابقِ سلوکین و ارتکازین من المتشرعة المعاصرین، و هذا به دورهِ دلیل». به معنای اینکه تطابق اهل فتوا بر حکم. همه بر حکمی جمع شدند. همراه اینکه نصیم ندارد. از او نصوصی که دست ماست. اینی که با هم جمع شدند کاشف از چیست؟ با ظنّ غالب اطمینانی کاشف از این است که یک تطابق سلوکی بوده، تطابق ارتکازی بوده از متشرعهای که معاصر اصل نص بودند. نص نداشتند، بلکه ارتکاز داشتند. و حالا به دورهای این است که کاشف از دلیل شرعی است. یعنی اینجا کاشف از دلیل شرعی در اجماع چیست؟ نص؟ یعنی اجماع از اینکه نصی بوده دست آنها به ما نرسیده؟ یا اینکه ارتکازی آنها داشتند بر اساس «و بكلمه أخرى». به عبارت دیگر: «ان الاجماع المذکور یکشف عن روایة غیر مكتوبة». خیلی قشنگ است. ارتکاز متشرعه روایت غیر مکتوب است، روایت نانوشته. نه قانون نانوشته میگوییم. آیا قانون نانوشته قانون نانوشتهای داریم؟ اینطوری است. یک روایت نانوشته داریم. همه میفهمیدند، همینطور عمل میکردند. ارتکازشان بر این بوده، سلوک در عین حال ضابطه نشده، مطرح نشد. «ولاکنها معاشت سلوکاً و ارتکازاً بین عموم المتشرعه». اینها همه معاششان، سبک زندگیشان در واقع این بوده. و سیره رفتاری و ارتکازیشان بر این بوده که ارتکازشان بر این بوده، رفتارشان بر این بوده.
مثل خیلی از مسائل. مثلاً شما بگویی آقا به بچه خردسال مثلاً چه میدانم آموزش جنسی. کاری که توی این سند ۲۰۳۰ کردند. بیحیایی، مشکل شرعی دارد. از کجا؟ روایت داریم؟ روایت گفته بچهها یاد ندهیم؟ آیه قرآن داریم؟ عقل ما که میگوید. وضعیتی که بیماریهای بهداشتی فلان. عقل یکی از آنها الان یادش بدهد که بله توی هلند وقتی که سن بارداری از ۱۱ سال شروع میشود بلکه پایینتر. ۱۱ سالگی. ما جوانانمان را تا ازدواج نکرد معلوم. تظاهرات کردند. عقلا قانون تصویب کنید. خودمان به بچههایمان، پسرانمان. خب حالا اینجا چهکار کنیم؟ چی بگوییم؟ روایتی ما نداریم. روایت نانوشته بر این است که کجا متشرع میآید ۵ سالش به قول فیلم، چیزی پخش میکرد. اولین فیلمی که توی ایران مثبت ۱۷ بود. بعد راجع به پناهیان از منتقدین جدی بود که سر همان هم تقریباً بعدش ایشان ممنوعالتصویر شد. صدا و سیما. سال نو ۸۵ و ۸۶. آن موقع بحث امیر احم اجاره مثبت ۱۷ بود. زیر ۱۷ سال. پناهیان انتقادش میگفتش که شبکه گفتش که یعنی شماها آقای کارگردان، آقای تهیهکننده، آقای مدیر شبکه، تو برای دختر ۱۷ ساله اجارهای بگویی مثبت ۱۷ سال، یعنی دختر ۱۷ سالم مینشینم اینها را بگویم؟ کدام آدم مسلمانی این کار را میکند؟ برای دختر ۱۷ سالهات مینشینی اینها را توضیح بدهی که این چی به چی است؟ قبول میکند؟ چرا؟ ارتکازشان بر این است، سیرهشان بر این است. یعنی کدام متشرعی پیدا میشود میآید از بچگی اینها را به بچهاش یاد بدهد؟ از آن حیث که متشرع است، مقید است به این مسائل. پایبندی داریم. اینها میشود ارتکاز. خب، حالا اگر کسی فتوا داد چی؟ شما الان رفتید به یک مرجعی گفتید. او گفتش که تعلیم این دروس به کودک ۶ ساله حرام است. ۱۰ تا شدند. خود این را حساب احتمال برود بالا. اول مخالف نداشته باشد. با همه آن شرایطی که در اجماع گفتیم. همه قیود و مسائلی که داشت، این ور روی مسائل اجماعیاش که سفت شد. میگوییم تکیه بحث روی چیست? وقتی نص و اینها نگفتند، روی ارتکازشان یا ارتکاز یا سیره تکیهشان. خب، این هم از بحث سیره متشرعه.
حالا بحث بعدی که داریم، میرود در خدمتتان عرض کنم که احراز وجدانی دلیل شرعی غیر لفظی. مباحث خیلی خوبی داریم. خیلی خوب. این امتیازات حلقات در این بحث. یک بحث فوقالعادهای مرحوم صدر را مطرح میکنند که از آن حلقههای گمشده مباحث اصولی است. ۵ تا راه را میگویند که ما چطور اثبات کنیم یک چیزی به معصوم میرسد. بحثهای خیلی خوبی است که انشاءالله جلسه بعد مطرح شود. و الحمدلله ربالعالمین.
در حال بارگذاری نظرات...