ارتباط متقابل طبقات و تأثیر فساد یا صلاح بر کل جامعه
طبقه نظامیان بهعنوان نخستین و مهمترین رکن جامعه
نقش کاتبان و قوه مقننه در تنظیم قراردادها و ریلگذاری
قضات؛ ستون عدالت اجتماعی و اعتماد عمومی
مدیران و کارگزاران؛ مجریان اصلی سیاستها
بازاریان، صنعتگران و اهمیت تولید در اقتصاد اسلامی
جایگاه فقرا و مستمندان در ساختار اجتماعی علوی
معیارهای انتخاب فرماندهان: حلم، دلسوزی و تقوا
وظیفه حکومت در تأمین معیشت نظامیان و قضات
عدالت و رضایت مردم؛ محور بقای حکومت اسلامی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. در انتهای مبحثی هستیم که سال گذشته طرحش کردیم و امروز یا فردا باید بحث را به اتمام برسانیم. امیرالمؤمنین (ع) طبقات اجتماعی را هفت گروه یا هفت طبقه کردند و فرمودند که هیچ طبقهای صلاحیت پیدا نمیکند و روبهراه نمیشود، مگر اینکه طبقات دیگر کارشان را درست انجام دهند. نمیشود یک گروه مطلقاً سالم در جامعه داشت که نه تأثیرگذار باشد و نه تأثیرپذیر. یعنی [اینطور نیست که] دو تا طبقه خراب باشند و پنج تا طبقه درست. نه؛ همه طبقات از فساد همدیگر اثر میگیرند، همه طبقات هم از خوبیهای همدیگر اثر میگیرند. اگر یک طبقه کارش را درست انجام ندهد، کل طبقات آسیب میبینند.
طبقه اول، طبقه نظامیان بود که امیرالمؤمنین (ع) مطرح کردند. طبقه دوم، طبقه بفرمایید کاتبان بود که تنظیم قرارداد میکردند، برنامهریزی میکردند، ریلگذاری میکردند؛ بهنحوی قوه مقننه هم محسوب میشدند. طبقه سوم، قضات بودند؛ قوه قضاییه. طبقه چهارم، مدیران بودند؛ عُمّال بودند که مجری بودند. طبقه پنجم، بازاریان بودند و اهل صناعات. طبقه ششم، طبقه فقرا و اهل حاجت بودند و یک طبقه، طبقه خراج و مالیات. اینها طبقه پنجم بودند، طبقه ششم بازاریان، طبقه هفتم هم مستضعفین و کمیته امدادیها.
خدا برای هر کدام از اینها وسعتی ایجاد کرده، ولی کلاً «علی الوالی حق به قدر ما یصلحه»؛ هر کدام به میزان اصلاحی که در جامعه دارند و تأثیرگذاری مثبتی که دارند، حقی به گردن حکومت و والی دارند. حالا ادامه را خیلی سریع [میخوانم].
نامه امیرالمؤمنین (ع)، در عین حالی که مشهورترین نامه امیرالمؤمنین (ع) است، محتوایش غریبترین محتواست. همه بلدند نامه امیرالمؤمنین (ع) به مالک را، همه میشناسند، ولی محتوا را شاید یک بار هم هیچکدام از ما نخوانده باشیم. [این نامه] برای مدیران است.
خوب، عزیز من! شما خودتان همهتان مدیران آیندهاید. بعدش هم حیطه مدیریت که فقط این نیست که آدم بخواهد رأی بیاورد، رئیسجمهور بشود، وزیر بشود. در محدودهای که هستید مدیر هستید. توی تشکلهای دانشجویی اگر فعالیت دارید، با مدیریت سروکار دارید. فعالیت فرهنگی دارید، با مدیریت سروکار دارید. فعالیت اقتصادی [دارید]، چون مغازه هم بخواهی راهاندازی کنی باید مدیر باشی. شما بچه هم میخواهی تربیت کنی، [باید] مدیر باشی.
یک طرحی را چند روز پیش بنده در درس حوزه علمیه خواهران عرض کردم. فکر نمیکردیم بگیرد. بعد ریاست حوزه گفتند که من فایلهای صوتی شما را گوش کردم که من تنم لرزید که فایلهای صوتی ما را گوش کردند. [بعد گفتند:] «سه تا درس را پیشنهاد دادی، از امسال میخواهیم این سه تا درس را بیاوریم توی سیستم.» ما گفتیم در حوزه باید روانشناسی، جامعهشناسی و مدیریت هر کدام دو واحد خوانده بشود. اول کار اساتیدش را بردار، بیار به تهران رایزنی کنیم. اگر مشهد بلد باشند، مجموعهای که دو نفر، سه نفری که با شما در ارتباطاند، چهشکلی اینها را با همدیگر درگیر کنیم؟ آن مقداری که هر کدام وظیفه دارد و توانمندی دارد. یک توانمندیهایی شما داری من ندارم، یا توانمندیهایی من دارم شما نداری. مدیری که بتواند توانمندیها را، توانمندیهای بنده را با توانمندیهای شما «پلاس» کند، درست شد؟ بتواند روی هم بیاورد، این توانمندیها را با هم هماهنگ کند، با هم موافق کنیم.
والی یعنی کسی که حکومت دستش است و مدیر نباید از زیر کار در برود. باید اهتمام داشته باشد، استعانت به خدا داشته باشد. میخواهم سریع برایتان بخوانم، فقط لذتش را ببرید: «و خودش را موطّن برای خودش اتخاذ کند، بر لزوم حق مقید بشود که از حق خارج نشود. او کسی است که حق را انجام دهد و صبر کند در آن چیزی که برایش اتفاق میافتد؛ میخواهد سبک باشد، میخواهد سنگین باشد.»
بعد میفرماید که: «نظامیان چه ویژگیهایی داشته باشند؟» این را گوش بدهید؛ خیلیخیلی زیباست، خیلی جالب است. مهمترین طبقه که بهمحض اینکه گرایش به فساد پیدا کرد، کل طبقات آلوده میشود و نابود میشود، طبقه نظامیان است که حساسترین هم هستند. معیارهایی هم که امیرالمؤمنین (ع) برای انتخاب اینها میدهند، برای بقیه نمیدهند. اینها از همه طبقات حساسترند. همه اینها را هم امیرالمؤمنین (ع) میفرماید که خودت انتخاب کن.
خیلی جالب است. الان یک حرفی است، میگویند آقا ما دیگر نظامیان را هم بیاوریم به رأی مردم بگذاریم، مردم رأی بدهند. امیرالمؤمنین (ع) فرمود که: «نظامیان را خودت انتخاب میکنی، قاضیها را خودت انتخاب میکنی، قوه مقننه را خودت انتخاب میکنی، قوه قضاییه را خودت انتخاب میکنی، اهل صناعت و بازار را که بازار دست چه کسانی باشد، آنها را هم خودت انتخاب میکنی.» دموکراسی اسلام فدایش! همه را خودت انتخاب میکنی. تازه همه را خود مالک انتخاب کرد، [بااینحال] آن مشکلات اصلا نرسید، بنده خدا کشتنش. خودش انتخاب بکند، این است!
امیرالمؤمنینی که همه را خودش انتخاب کرد، آن بیانات را در نهجالبلاغه دارد. امروز من داشتم صبحی نهجالبلاغه میخواندم، واقعاً خون به دل آدم میشود. یعنی جان آدم به لب آدم میرسد. وقتی نهجالبلاغه یک کلمه میخواندم، یک ده دقیقه مکث میکردم، فقط هی خودمو میخوردم. تعبیری که الان داشتم میخواندم این بود: حضرت فرمودند که: «اگر عشق به این نباشد که من در یکی از این جنگها میخواهم شهید بشوم، میگذارم و میروم یک جایی که دستتان به من نرسد، چشمم به چشمتان نیفتد.» نهجالبلاغه خیلی حرف عجیبی است. این کسی که این منطقش است، این نامهاش است، این روشش است، این مانیفست اجراییاش است، بعد تو مقام عمل که خودش قرار میگیرد، این همه مشکلات دارد. نه رأی هست و نه در اختیار خودت است. همه آدمها را خودش انتخاب میکند، این همه مشکلات دارد. شوخی نیست مدیریت. اداره کار شوخی نیست.
«لا یمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم به مواضع الحق.» امر ما خیلی سخت است. در حکومت علی (ع) کسی بخواهد مسؤولیت مدیریت داشته باشد، خیلی سخت است. حکومت معاویه نیست، حکومت علی (ع) است. «لا یحتمله الا ملک مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه بالیمن» یا «امتحن الله نور قلبه»، تعابیر مختلف. کسی میتواند این امر را در این حکومت به دوش بکشد که یا ملک مقرب باشد، شما را به خدا تعابیر را ببینید، یا ملک مقرب باشد، یا نبی مرسل باشد، یا یک عبدی باشد که خدا دل او را بارها محک زده و جز ایمان هیچی در وجود او نیست. یک سلمان و ابوذر؛ یک ذره ناخالصی داشته باشی پس میخوری، نمیتوانی بکشی به کار. خیلی سخت است. قاعده سیستم این است، پس میزند.
حالا میفرماید که: «از بین فرماندهان نظامی کسی را انتخاب کن که بیش از همه نسبت به خدا و پیغمبر و ولی تو اَنصَح باشد؛ نصیحت و دلسوزی و یکرنگیاش بیش از همه باشد. اَنقاهم جیباً باشد؛ گریبان پاکی داشته باشد، یقه چرکین نداشته باشد.» منتظری شرح خوبی داده به بخشهایی از این نامه. بعد «أفضلهم حلماً». خیلی جالب است. همه جای دنیا نظامی میخواهند تعیین بکنند، میگویند آقا بیشتر باشد قاطعیتش از همه بیشتر باشد، برخورد چکشیاش از همه بیشتر باشد، بیشتر از همه حساب ببرد ازش. [ولی اینجا میگوید] حوصلهاش از همه بیشتر باشد، فحشخورش ملس باشد، «أفضلهم حلماً» باشد، تحملش زیاد باشد. مدل حکومتی علی (ع) فرق میکند. دیگران با دیکتاتوری همه را به خفقان میرسانند، سیستم علی (ع) اینجوری نیست. هر که اینجا مسؤول میشود بیشتر باید فحش بخورد.
«لقد اصبحت الامم» خیلی تعابیر فوقالعاده است در نهجالبلاغه. میفرماید: «لقد اصبحت الامم تخاف ظلم رُعاتِها و اِنی اخاف ظلم رعیتی.» همه حکومتها اینشکلی است که مردم از طغیان حکومت میترسند، مردم از دیکتاتوری حکومت میترسند. حکومت علی (ع) اینشکلی است که علی (ع) از دیکتاتوری مردم میترسد. یعنی چی؟ خیلی مطلب گیرتان میآید. مدل ولایت، مدل ولایت الهی، تنها مدلی است که ولی تویش مظلوم میشود، تنها مدل حکومتی که بیش از همه او آسیب میبیند. مدلهای دیگر اینجوری است که مردم له میشوند، او عیش و نوش و عشق و حالش را دارد، بهدرک! گاهی ذیل حکومت دینی دیکتاتوری است؛ کما اینکه استانداران بعضی از استانهای امیرالمؤمنین (ع) دیکتاتوری میکردند، فشارش به امیرالمؤمنین (ع) میرسید. خیلی جالب است!
بعد هر که به آن نزدیکتر است، بیشتر باید فشار تحمل کند. روی پایههایی که به این مرکز نزدیک است، قدرتش باید بیش از همه باشد. این مسابقه چی بود؟ مسابقه ماکارونی بود اینجا، توی این دانشکده خودمان راهانداخته بودند، سازههای ماکارونی. یک دستگاهی میآورند، این فشار میدهد. این ماکارونیهایی که بیشتر مقاومت میکنند، بار بیشتری را، فشار بیشتری را، آن برنده [میشود]. مدیریتی که به شما یاد میدهند این است: چهشکلی این ماکارونی (ماکارونی فرق نمیکند)، شما باید بلد باشی چهشکلی اینها را با همدیگر یک سازه کنی، به هم متصل کنی؟ هر چه فشار بهش وارد شد نشکند. ماکارونیک [یعنی] ماکارونی علی (ع) آدمها را میخواهد یکجوری کنار هم بچیند، فشار تحمل کند.
اولین کسی که باید فشار تحمل کند، نیروی نظامی است؛ هم از بیرون میخورد هم از درون. یعنی وقتی فساد ایجاد میشود، خیلی این را میگیرند که: «این فساد تو هستی!» چه فسادی است؟ وقتی میرود فساد را برطرف میکند: «قتلعام کردی! آیتالله! قتلعام!» مثلاً نیروی نظامی متهم [میشود به اینکه] «امنیت نیست، ما امنیت نداریم!» خیلی حوصله میخواهد. فرمانده نظامی، پیغمبر بوده دیگر. میفهمد مشکلات دیده. کسی باشد که دیر عصبانی بشود. فرمانده نظامی باید اینشکلی باشد. عذر بپذیرد، خیلی جالب است. ضعفا را نسبت به ضعفا رؤوف باشد، نسبت به اقلیت تسلیم نشود. از کسانی باشد که وقتی باهاش بد برخورد کردند، برخورد بد دیگران او را تحریک نکند، [او را] از اقدام بازمانَد.
بعد میفرماید که: بریم جلوتر. میفرماید که: «برو سراغ کسانی که در خانوادههای خوب تربیت شدند. از آنها نیروهایت را پیدا بکن.» بحث مفصلی بماند.
بعد به اینها رسیدگی کن، به این فرماندهها. «ما یتفقد الوالدان من ولدهما». کلیدواژه طلایی مدیریت امیرالمؤمنین (ع) که نسبت تو با عوامل زیردست، نسبت پدری است؛ چه نسبت به فرماندار، چه نسبت به مردم. بعد احساس پدری کنیم. مردم یک اهرم نیستند برای اینکه به تو قدرت بزنند، قدرت بدهند، بزنی تو دهن جناح رقیبت! بعضیها نسبت به رأی مردم تصورشان این است: «مردم رأی میدهند که بزنند تو دهن جناح رقیب!» مردم تو را رأی میدهند ولی باشی، پدری کنی برای مردم. رفتار پدرانه، رفتار با ترحم و محبت و دلسوزی، این فرق حکومت امیرالمؤمنین (ع) با بقیه است. بقیه میآمدند [و میگفتند:] «مردم باید توجه کنند. همین که نمیکشمت، همین که بهت فحش نمیدهم، برو دیگر! خدا را شکر کن!» خیلی سخت نیست اداره جامعه. اینشکلی کار سختی است.
دامادش اعدامش میکند. دامادش اشرف کامل بود؟ (چه بود اسمش؟ [اسمش را] «اردن» گذاشتم!) بعد صدام بهش گفتش که: «برگرد! کاری ندارم آقا، دامادتم!» من حالا تو همون عروسی [دیدم] چقدر گرفته بودند. جلو پای این دختر و دامادش چند نفر از مخالفین را سربریده بودند جای گوسفند! حکومت صدام، نطق بکشی، میکِشَند! یک فرمانده [مثل این] من میخواهم که همه مثل چی ازش بترسند. اسمش میآید خودش را نجس [میکند]. فرماندههای نظامی که دنیا از اینها میترسد، تو مملکت خودمان بدترین توهینها، بدترین کاریکاتورها، بیشترین اهانتها به همین [اشخاص] موجه [میشود]. یک نسبت، نسبت پدری باشد.
در مورد روش حقوق دادن و رسیدگی به اینها نکاتی را میفرمایند. بعد میفرمایند که: «از بین سپاهیانت ولیکن آثر رؤس جندک من واساهم فی معون. سرآمدان و لیدرهای تو، از بین این فرماندهها، کسی باشد که بیشتر از همه با نیروهای تحت امرش مواسات دارد و افضل علیهم من جدته [نظامی نباید دغدغه معیشت داشته باشد].» خانواده [نظامی] باید [به اندازه کافی] حقوق بگیرد. نیروی نظامی نباید مشکل معیشتی و دغدغه معیشتی داشته باشد. باید فقط یک غصه و همّ داشته باشد، آن هم جهاد. درگیر معیشت و زندگی اینها نباشد. همه اینها باید تأمین بشود. در مورد قاضی هم همین را میفهمند. در مورد همه نیروها هم همین را میفهمند: «علیهم الإرضاء»؛ بپاش برای اینها، سرشارشان کن از رزق. در حکومت اسلامی کسی نباید کمبود داشته باشد، کسی نباید کم حقوق بگیرد. سرازیر بشود حقوق، سرازیر بشود. البته دشمن خارجی را و مفسدین داخلی را وقتی که دستشان را قطع کردی، تولید را وقتی راهانداختی و از کسی که تولید میکند حمایت کردی، فضا برای تولیدکننده خوب بود، نه برای قاچاقچی، نه برای دلال. وقتی تولیدکننده محترم بود، نه دلال، مردم را به تولید میآورند. ثروت عمومی کشور بالا میرود. برخورد تو هم محکمتر میشود. کسی یک قدم خواست پایش را کج بگذارد، گردن [او را بزن].
یک طبقه، طبقه ضعیفی از جهت اجتماعی [است و] مشکلات فراوان دارد. همه به هم مرتبط است. مسائل اقتصادی هم اصل ماجراست. یعنی از جهت اقتصادی وقتی آسیب وارد شد، کل این طبقات، ۵۰ درصد، همه جا آلوده میشود.
«استقامة العدل فی البلاد نور چشم تو». هدف تو باید به چه چیزی راضی بشوی؟ اینکه عدالت در این مناطقی که زیردست تو است، حاکم میشود. رضایت عمومی باید بالا برود. مردم باید دوست داشته باشند، مردم مسئولین را دوست داشته باشند. در حکومت اسلامی مردم باید عاشق مسئولین باشند. «الا بسلامة صدورهم». مردم هم ابراز محبت و علاقه نمیکنند به مسئولین، مگر اینکه سینهشان صاف باشد با مسئولین، غل و غش در سینهها نباشد، کینه و کدورت در سینهها نباشد.
بعد تعابیر فوقالعاده امیرالمؤمنین (ع) [است]. میفرماید: «مردم کی دلسوز میشوند؟ خالص میشوند نسبت به مسئولین؟» «الا بِحِفظِهِم عَلی وُلاتِ الامور». وقتی دور مسئولین بمانند و «غل استثقال دولتهم»، آن دولت را احساس سنگینی نکنند، ازش احساس نکنند این چه بار سنگینی است روی دوش ما این دولت و این حکومت، و «ترک استبطاء انقطاع مدتهم»؛ زودتر دوره اینها تمام بشود، زودتر اینها به آخر خط برسند، زودتر اینها بروند، یکی دیگر بیاید. مردم این موقع میآیند پای کار.
یک نکته بهتان بگویم. این نکته را داشته باشید؛ یادگاری. نکته یادگاری زیاد گفتیم، این هم یکی از آن یادگاریهاست. امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: «حکومت پیش من از استخوان خوک در دست جذامی بیارزشتر است»، درست است یا نه؟ فرمود: «بز وقتی عطسه میکند، از عطسه او یک آبی از بینیاش میآید روی این موهای صورتش. حالا موهای [آن] آب بینی عطسه هم آمده آنجا، چقدر ارزش دارد؟» فرمود: «حکومت بر شما پیش من از او بیارزشتر است.»
همین امیرالمؤمنین (ع) به مالک میفرماید: «تا جایی که میتوانی مردم را راضی نگه دار.» حکومت اصالت دارد. حکومت، نظام باید حفظ کرد. حالا یک نادانی پیدا میشود میگوید که: «آقا، حفظ نظام وسیله است، هدف نظام هدف است!» هدف عالی نیست، هدف وسطایی است، هدف دانی است. چند باری به نظرم مطرح کردیم. شما درس میخوانید که نمره بگیرید، که مدرک بگیرید، که کار بکنید، صد تا چیز دیگر. تقرب. خب حالا من دارم وضو میگیرم. وضو میگیرم که نماز بخوانم. نماز میخوانم که «تنهی عن الفحشاء و المنکر». همینجور «و لذکر الله اکبر». همینجور مراتبی دارد دیگر. یک هدفی سطح پایینتر است برای یک چیزی که سطح بالاتری است. برای امیرالمؤمنین (ع) حفظ حکومت اصالت دارد. هدف کی حکومت حفظ میشود؟ وقتی که مردم راضی بشوند. بله، البته نگاه امیرالمؤمنین (ع) نگاه ماکیاولیستی نیست که بگوید از هر راهی شده با دروغ و فریب و دغل مردم را راضی نگه دار. نه، با تأمین نیاز مردم، مردم را راضی نگه دار. [مشکل] برطرف میشود. دو قطبی کنیم: ما نبودیم بدتر بود، آنها بیایند بدتر میشود. [من این کارها را] انجام میدهم بهخاطر اینکه تو میتوانی من را دوست داشته باشی، بهخاطر اینکه تو میتوانی یک حکومت را بخواهی. اینجوری مردم را نگه دار. ادامه فردا انشاءالله.
۱۲ تا ویژگی در مورد قضات امیرالمؤمنین (ع) مطرح میکند. میفرمایند که: «برای قضاوت کسی را انتخاب کن که از نظر، از در نگاه تو، بین همه شهروندان از همه شریفتر باشد.» او باید قاضی بشود. بسیار مهم است. «کسی باشد که امور او را به تنگنا نیاورد.» مهمترین ویژگی این است که در فشار وقتی قرار گرفت نشکند، تحت فشار تصمیم نگیرد، حوصله داشته باشد. این مهمترین ویژگی کسی است که میخواهد در هر گوشهای از حکومت امیرالمؤمنین (ع)، در این حکومت ولایی، فعالیت بکند. خیلی مهم است. ماها باید در دانشگاه خودمان تربیت بکنیم. چه در دانشگاه، چه در حوزه. کسی الان ما را برای مسئولیتی نمیسازد. خب در حوزه، امام جمعههای نسل بعد دارد الان ساخته میشود. کی دارد روی اینها کار میکند؟ در دانشگاه، مدیران نسل بعد دارد ساخته میشود. کی دارد روی اینها کار میکند؟ این ویژگیهایی که لازم دارد یک مدیر، کجا دارند بهش میدهند؟ [او] فرهنگ جامعه را میگیرد، با همان مدیریت میکند. مدیر تربیت نمیکنیم؛ یک نقطه ضعف مهم است.
«دشمنان خستهاش نکنند.» «دعواها او را خسته نکند.» «و لا تُمادوا فی الزلّه»؛ اگر تو لغزشی افتاد کشش نده، توجیه نکند، سریع بپذیرد. «و لا یُحصر من الفیء الی الحق اذا عرفه»؛ وقتی حق طرفین دعوا را شناخت، دیگر برای اینکه برگردد توجیه نیاورد، بگوید نه من تا حالا اینجوری فکر میکردم، الان فهمیدم این درست است.
بعد اهل طمع نباشد. اولین چیزی که میفهمد [به آن] ترتیب اثر ندهد. آدم قاضی است دیگر، نخبه جامعه است، خوشفهم است، خوشذهن است، تیزهوش است. یک آفتی که آدم تیزهوش دارد چیست؟ همانی که اولین دریافت ذهنی اوست، با همان ترتیب اثر میدهد. آفت برای قاضی. وقتی یک چیزی را فهمید درست است، زیرکی سریع میفهمد، ولی هی ابعاد مسئله را بررسی کند، بسنجد، مشورت کند. در شبهات بیش از همه توقف کند، بیش از همه دنبال استدلال باشد.
«به مراجعة الخصم»، دعوا میکنند، دیرتر از همه خسته بشود. «و أصبرهم علی تکشف الأمور»؛ وقتی حکم بازش شد، بیش از همه پافشاری کند، زود جا نزند. تا قبل حکم، تا قبل اینکه حکم بدهد، حرف همه را بشنود. «و لا یُترا و بالتعریف»؛ با تعریف [و تمجید] نشود. سرش را شیر بمالید، چهار نفر که زیر بغلش هندوانه گذاشتند، خود را شل کند. «و لا یستعجل اقراء»؛ و وقتی تحریکش کردند، به عمل و واکنش وادار نشود. «و اولئک قلیل». آخر خود امیرالمؤمنین (ع) که این حرفها را میزند، شرح قاضی شد. شورای قاضی که پسرش اختلاس کرده بود و سالیان سال احکامی که فسادهای سنگین ازش درمیآمد صادر کرده بود. امیرالمؤمنین [چگونه درگیر] بازی اینها باشد. خودش در مقام عمل که میرسد به شورای قاضی. خیلی درس است، خیلی نکته است.
معطلتان نکنم. فرمود که: «زیاد به قاضیها رسیدگی کن، خیلی به اینها برس، پول به اینها بده، حاجتشان را برطرف کن، احساس نیاز به جیب مردم نداشته باشند. هر وقت نیاز به جیب مردم احساس کنند، به فساد کشیده میشوند.» سالها در دست اشرار اسیر بود [یعنی قاضی فاسد]، دنبال دنیا بود.
بعد در مورد مدیرانشان نکاتی را میفرمایند که خیلی نکات خوبی است. من آورده بودم تا سر چیز بخوانم برایتان. در ۱۰ فصل دیگرش هم بخوانم ولی دیگر وقت گذشته. ببینم خسته [نشدید]. [به] «نامه ۵۳ نهج البلاغه» مراجعه بفرمایید.
خدایا، در فرج امام عصر (عج) تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...