دو رویکرد غدیر؛ اثبات خارجی برای مخالفان و اصلاح داخلی برای شیعیان
تشیع واقعی؛ «محقق لما أحققتم و مبطل لما أبطلتم»
اطاعت کامل سلمان و مالک اشتر از امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
چرا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اهل بصره را اسیر نگرفت؟
«اذا قام سار فیهم»؛ دو اصل قیام مهدوی: شمشیر و اسارت
شرط ظهور؛ آمادهبودن شیعیان برای اطاعت مطلق از ولایت
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. اول از همه، تبریک عرض میکنم عیدالله سعید غدیر را. محضر شما عزیزان مبارک باشد. برای همه شیعیان و محبین امیرالمؤمنین علیه السلام، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
ابتدای بحث، نکتهای در مورد غدیر عرض بکنم و وارد ادامه بحث سابقمان بشویم. جریان غدیر خم دو بخش دارد، دو زاویه دارد؛ یک زاویه داخلی دارد، یک زاویه خارجی. از جهت خارجی، کسانی که غدیر را نپذیرفتند، واقعه غدیر را قبول ندارند. اینها معمولاً مخاطبین ما هستند. ما هر سال عید غدیر را که برگزار میکنیم، رویکردمان به این طیف است. میخواهیم که جریان غدیر را به کسانی که غدیر را نپذیرفتهاند، بقبولانیم و باوراندن آن را محور اثبات امیرالمؤمنین قرار دهیم. کاری که مرحوم علامه امینی در سی جلد کتاب شریف "الغدیر" انجام دادند، مرحوم میرحامد حسین در "نفحات الانوار" انجام دادند، مرحوم شرفالدین عاملی در "المراجعات" انجام دادند؛ آثار فاخری که بزرگان ما نوشتند و زحمتها هم کشیدند.
مرحوم علامه امینی گاهی برای اینکه یک روایت را پیدا بکند، از منابع اهل سنت، فقط یک روایت؛ سفر کرده، مصر رفته، کتابخانهها را گشته و آن کتابی که میخواسته پیدا کرده و آن یک خط مطلبی که میخواسته به آن ارجاع بدهد را پیدا کرده است. و سفر کرده، هند رفته، پیدا کرده است. میرحامد حسین برای اینکه یک روایت را پیدا بکیند، مدتها خادمی کرده در یک کتابخانهای به این عنوان که «من مستخدم این کتابخانه باشم.» اجازه دادند آن کتابخانه در اختیارش باشد تا کتابها را بتواند بررسی بکند و آن کتابی که میخواهد و آن روایتی که میخواهد را پیدا بکند و نقلش کند. این زحمات را کشیدند برای اثبات امیرالمؤمنین.
البته مرحوم علامه امینی فرمود: «من روز قیامت یقهٔ کسانی را میگیرم که مرا مجبور کردند بنشینم چنین کتابی بنویسم. من باید به کمالات میرسیدم. مانع من شدند، وقت مرا تلف کردند سر اینکه من حقانیتِ امیرالمؤمنین را اثبات بکنم.» برخی بزرگان دیگر میفرمودند: «اگر جریان غدیر به ثمر مینشست و مزاحمت و مانعیتی برایش پیش نمیآمد، اقلِ ابناء بشر، کمترینِ آنها، علامه طباطبایی میشد. کمترین ابناء بشر، علامه طباطبایی.» اگر این فکر و این ایده و این فرهنگ ترویج پیدا میکرد و این معارف میرسید، کمترین کس، علامه طباطبایی میشد؛ نه اینکه علامه طباطبایی یک قلهٔ دستنیافتنی باشد. پس ما در جریان غدیر با یک طرفی که مواجهیم، اینها معمولاً هم در عید غدیرمان مخاطبین مایند. ما از قدیم میگوییم در برابر کسانی که غدیر را قبول ندارند.
یک بخش دومی دارد جریان غدیر؛ جریان داخلی. کسانی که غدیر را قبول دارند و اینها هم دچار مشکلاتی هستند؛ آسیبهایی دارد. اصلاً تشیع ولایت یعنی چه؟ صرف اینکه ما بگوییم ما منتحل به مودت هستیم؟ منتحل به مودت یعنی این نحله را پذیرفتی، این آقا را دوست میداریم، این شخصیت را پذیرفتیم، بغض او را نداریم؛ این برای شیعه بودن کفایت میکند؟ قطعاً نه! البته چنین آدمی شیعه است. در فرهنگ روایی ما این آدم را شیعه میداند. صرف اینکه حب، سرمایهٔ محبت ما را در وجود خودش احساس بکند. بَردِ مودّتِنا. یک سرمایهٔ محبت را وقتی احساس کرد (دعا و روایت برای مادرش زیاد است؛ دعا میکند). کسی که این سرما را احساس میکند، یعنی کنایه از اینکه او نطفهٔ حلالی است، از مجرای حلالی به دنیا آمده است.
صرف محبت برای تشیع کفایت میکند؟ ولی آیا مشکلات امیرالمؤمنین مشکلات خارجی است (مشکلات با کسانی که غدیر را قبول ندارند) یا مشکلات داخلی (مشکلات با کسانی که غدیر را قبول دارند)؟ مثل فردایی [که] آیه نازل میشود که «امروز دیگر کفار هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. هرچه هست از خودتان است. از این به بعد هر آسیبی که بخورید درونی است، از همین کسانی است که غدیر را پذیرفتهاند.» خب، اینها چه آسیبی میتوانند بزنند؟
امیرالمؤمنین را میپذیرد، یک قالب را میپذیرد، ولی قلب، این قالب را نمیپذیرد. بافت این شاکله را به تمام و کمال نمیپذیرد. زیر بار نمیتواند برود، برایش سنگین است. معنای اولیه تشیع این است که هر آنچه او باور دارد، من باور داشته باشم؛ «**مُحقِّقٌ لِما أحققتم، مُبطِلٌ لِما أبطَلتم**» در زیارت جامعه کبیره میخوانید. هرچه را تو حق میدانی، من حق بدانم، [و آنچه را تو] باطل بدانی، [من هم] باطل بدانم. همافق شدن در این جهت خیلی سخت است. اصل معنای تشیع این است. سلمانها اینجایند. خیلی سخت است همراهی با امیرالمؤمنین تا اینجا. از آن تفکر و آن باوری که یک آدم از اهل بیت گرفته، دقیقاً نگاه او، نگاه امام است.
دربارهٔ مالک، روایت بسیار عجیبی است. فرمود: «هرچه مالک به ذهنش برسد، به ضمیر ناخودآگاهش، حتی اگر از من شنیده نشده باشد، هرچه به ذهن مالک میرسد از من است. مالک آنقدر با من همافق شده است، هر آنچه که به ذهنش میرسد، همان خواست من است.»
در مورد سلمان گفتند که خیلی مهم است. اهل بیت شدن سه تا عامل داشت. امام صادق علیه السلام فرمودند، عامل اولش این است: «**جَعَلَ هَواهُ تَبَعاً لِهَوا عَلِیٍّ**»؛ او خودش را برداشت؛ هرچه که او بود، هرچه از افکار و آرا و اوهام و خیال و آرزو و اندیشه و باور و هرچی بود، برداشت؛ به جایش علی را [گذاشت]. شیعهٔ خالص. سلمان چه گفتند؟ گفتند: «ما علم اولین و آخرین را به سلمان از امیرالمؤمنین [یاد دادیم].» علم اولین و آخرین را گرفت. گشایش علمی را اهل بیت که ایجاد میکند؟ اهل بیت آمدند برای اینکه فضای علمی را متحول کنند. امام عصر وقتی که تشریف میآورند، اول دروازههای علم را میگشایند. آن بیست و پنج باب علم را باز میکنند. اول ساختار را درست میکند.
تا وقتی که ما تحت تأثیر هژمونی کفاریم، فرهنگ و باورهایشان آنهاست، بدیهیات میدانیم که آنها برای ما بدیهیسازی کردهاند؛ تا وقتی که این است، حضرت بابی از علم نمیگشایند. چون اگر اینجا بابی از علم گشوده شود، سه بر صفر باز هم به نفع کفار میشود. رشد علمی، تا وقتی که ساختار شما تحت تأثیر و منفعل از کفار است، این رشد علمی جز خسارت بیشتر، هیچ خاصیتی ندارد.
ذهنم درگیر با این است. روایت این است: من این را قبلاً شنیدهام، از یکی از اساتید شنیدهام، باور نکردم. گفتم انشاءالله سندش ضعیف باشد، باورم نشود. روایت این است. میفرماید که امیرالمؤمنین ظاهراً در جنگ صفین – حالا دقیق روایت خاطرم نیست – ظاهراً هم از فرات رد میشدند، به اصحاب رو کرد، فرمود: «اگر شما مطیع من بودید (اگر حرفگوشکن بودید) – که این بسیار عجیب است و باید بدان توجه کرد – اگر حرفگوشکن بودید، مطیع بودید، من کاری میکردم برایتان از زیر این زمین موادی را استخراج بکنید که شب منزلتان را روشن کند.» در پاورقی همین کتاب شریف "دانشنامه امیرالمؤمنین" – پانزده جلد چاپ شده، کتاب فوقالعادهای هم هست. هرکس میخواهد یک کتاب کامل و جامع در مورد امیرالمؤمنین بخواند، این کتاب را بخواند. از آقای ریشهری است و مجموعه انتشارات دارالحدیث – در این کتاب این روایتی که نقل میکنم پاورقی زدهاند، گفتهاند که احتمالاً منظور حضرت نفت بوده است.
من با بخش اول روایت کار دارم. میفرماید: «اگر حرفگوشکن بودید، این کار را میکردم. استخراج کنید.» چرا ایجاد نمیکنند؟ تا وقتی قالب و ساختار مال علی نباشد، هرچه در این ساختار بدَمَد، مانند رباتی است که کنترلش دست دیگری است؛ آن ربات را هرچه پیشرفتهتر کنی، پرواز کند، برود سیبری برایت آب بیاورد، آب یخ بیاورد در کسری از ثانیه؛ خیلی پیشرفته است دیگر. مشکل ما در (جریان) غدیر، (فقط) نپذیرفتن [واقعه غدیر] نیست؛ مشکل، اینهایند که این جریان را در ابتدا فیالجمله، اجمالاً قبول میکنند، ولی کنترل را دست علی نمیدهند.
(مثالی) فراوانی را آوردم. دوران امام زمان (عج)، حضرت اول کنترل را در دست میگیرند، بعد دنیا را آباد میکند. این را داشته باشید. جملات ماندگار تاریخی که باید در ذهنمان بماند. (اینها) حرفهای عجیبی (برخلاف سیرهٔ) علی نیست. جامعهٔ پیشرفته خطرش بیشتر است. مثل یک ماشین پیشرفتهای که یک بچهٔ نوزاد پشت فرمانش نشسته است؛ یک بچهٔ ششماهه، پنجماهه پشت فرمان نشسته است. خیلی هم پیشرفته است. این اصلاً دستش را لمس کند، این راه میافتد با صد و بیست تا میرود؛ خطر آن خیلی بیشتر است. تا وقتی فکر دست معصوم نباشد، قوهٔ عاقله، این است (که باید چنین باشد). مدتها با همدیگر مقایسه کردیم: قوهٔ عاقله دست معصوم نباشد، باید احساس خطر کنیم. ما چقدر عاقله را پذیرفتیم؟ چقدر این هندسه را پذیرفتیم؟ مدیریت ما، ساختار نظامی ما، ساختار اقتصادی ما، چقدر تحت تأثیر قوهٔ عاقله است؟
آقا، من روایت فراوان برایتان میآورم؛ آوردهام اینجا. چند روایت داریم در مورد اینکه بسیاری (در زمان) امام زمان (عج) میگویند، به امام زمان (عج) میگویند: «تو مرتدی!» (چرا که) اینها را ما [قبول] نداریم، چون بدیهیسازی کردهاند برایش (به نام) آزادی بیان. «همه حق دارند حرف بزنند.» درست است. آزادی بیان یعنی هر کسی که انسان، با هر عقیدهای اجازه دارد عقیده خودش را منتشر کند. من روایت برایتان آوردهام از کتاب "وسائل الشیعه"، کتاب "وسائل الشیعه"، جلد پانزده. روایت فراوان. فقط یک باب (با عنوان) «حکم سَبیِ اهل بغی و غنا»، باب حکم اینکه کسانی که سرکشی کنند، میشود اسیر کرد یا نه؟ منِ بندهٔ محقق و پژوهشگر، هزار سال هم کارم به این ابواب نمیافتد. بعد یکدفعه این باب تقریباً هشت تا روایت دارد. در مورد امام زمان (عج) اشارهای بخوانم. آن بحث بردهداریمان انشاءالله از شنبه، همان مباحث استدلالیمان ادامه میدهیم. از تشیع ولایت و اینها بشنوید؛ جالب است، فکر آدم را درگیر میکند.
من خداوکیلی خودم درگیر ذهنم با این روایات هستم. میگوید که از امام صادق علیه السلام شنیدم، حضرت فرمودند که امیرالمؤمنین درباره اهل بصره (اهل بصره چه کسانی بودند؟ جنگ جمل در بصره بود. جنگ شام (با معاویه در) صفین بود. محرمها (جنگ) کوفیان (با خودشان) بود.) امیرالمؤمنین در مورد اهل بصره کاری کرد؛ این یک کار او از هر آنچه که خورشید بر آن میتابد برای شیعه بهتر بود. امیرالمؤمنین چه کار کرد آقا جان؟ امیرالمؤمنین با اهل بصره که جنگید (اهل بصره طلحه و زبیر بودند دیگر، اینها مسلمان بودند یا نبودند؟) امیرالمؤمنین به اسارت نگرفت. [چراکه میدانست] شیعیان به زودی شکست میخورند. خیلی اگر امیرالمؤمنین از دشمنان خودش اسیر میگرفت، بابش باز میشد؛ (و) اثر تلافی کردن از آن به بعد هر جنگی که با شیعیان میکردند، شیعیان امیرالمؤمنین به اسارت میرفتند. چون میدانست که بعد از آن شیعیان در جنگها شکست میخورند، یک سری احکام را اجرا نکرد.
این عبارت شریف را که ما معمولاً عادت کردهایم بلند شویم (نه؛ وجوبی ندارد. مخاطب بلند شده بود). از قائم علیه السلام گفتم: «آقا، از قائم (عج) به من خبر بدهید.» (ایشان فرمودند:) «امام زمان (عج) هم همین کار امیرالمؤمنین (ع) را میکنند. با مخالفین داخلی، آزادی بیان؟ آزاد باشم؟ «اینها حرفهایشان را بزنند؟» اصطلاحات جدید حقوق مخالف؟ «زندهباد مخالف من!»» میگوید، پرسیدم: «امام زمان (عج) هم بیایند همین کارها را میکنند؟ شورش کردند، درست است آقا؟ طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که بیعت کردند. اینها ریزشهای داخلی امیرالمؤمنین بودند. [اما حضرت احکام سَبی را] جاری نکردند.»
(امام) زمان با کسانی که طغیان داخلی میکنند، همین برخورد را میکنند. اگر کسی در حکومت امام زمان (عج) باشد و اقدامی علیه امنیت ملی انجام دهد، همان اول او را میگیرند و اسیرش میکنند. اگر نکُشندش، (خودشان) همان اول شکست میخورند؛ چون بعد از شیعیان امام زمان (عج) قرار نیست شکستی بخورند دیگر. امام زمان (عج) رحمی به کسی ندارد. الان خداوکیلی (امام زمان) به سیرهٔ امیرالمؤمنین (ع) عمل میکند. نه اینکه (بگوید) «من آمدهام به سیرهٔ جدم پیغمبر (ص) و سیرهٔ جدم امیرالمؤمنین (ع) عمل کنم.» این شعار امام زمان (عج) است: (اگر) مخالفین (بگویند:) «آقا، این کار شما مانع داشته.» (او پاسخ میدهد:) «چه ربطی دارد؟ او هم اگر میتوانست همین کار را میکرد. من قرار است منطق او را پیاده کنم، نه اینکه ببینم او چه کار کرده است.» منطق او پیاده بشود. خیلی وقتها ممکن است منطقی داشته [باشد]، در مقام عمل اضطرار برایش پیش آمده، نتوانسته آنچه را که میخواهد عمل کند. اکثر اوقات اینجور بود. همه میدانستند علی (ع) نظرش فرق میکند ولی نمیتواند نظرش را اعمال کند. قدرت سیاسی و اجتماعی را نداشت. امام زمان (عج) قدرت را دارد.
گیرپاچ میکنیم. خداوکیلی! یعنی آدم با امام زمان (عج) مواجه میشود. آقا! ما هرچه از بچگی شنیدیم، گفتند: «گل نرگس و گل نرگسم خار ندارد و حرفهای نرم و لطیف و قشنگ و امامِ همهکس و مهربان.» بله، (اما اگر بگویید) «من مخالفم»، شما (باید بدانید) آقا، مخالفی که سکوت بکند، حرف نزند، توطئه نکند، برنامهریزی نکند، اخلال نکند، (یا) یک ذهنیت را در ذهن مردم خراب بکند، مسائل را به هم بریزد، (نباید ترحمی داشته باشد)؛ ترحمی ندارد. آقا، پیغمبر (ص) صلح حدیبیه کرد. امام حسن (ع) کوتاه آمد. امیرالمؤمنین (ع) کوتاه آمد. نه دیگر؛ کوتاهآمدنی نیست. تاریخ را اشتباه نخوان؛ درست بخوان! بخوانم! امام زمان (عج) وقتی قیام میکند، پیغمبر (ص) وقتی که آمد، به آن سیره عمل کرد تا اسلام ظاهر شد. گفتم: «آقا، آن سیره چه بود؟» حضرت [فرمودند:] «**أبطلَ ما کان**»؛ با همه با عدل برخورد کرد.
اصلاً میدانید؟ امام زمان (عج) وقتی که ظهور میکنند، همان جمعه که اولین کار و اولین بخشنامهٔ حکومتیشان این است: همان جایی که هستند (کنار) جناب کعبه، دستور میدهند که این حجرالأسود را [بردارند]. یک عده دیدهاید میروند آنجا، میایستند که چهل دقیقه طول میکشد تا استلام حجر کنند. بعد دستگیر میکنند. آل فلان (کسانی که تولیت حرمین و مسجدالحرام و اینها دستشان است) را ازشان میگیرند، دستها[یشان] را میبرند، با شمشیر آویزان میکنند به پردهٔ کعبه. میفرمایند: «**هَؤلاءِ سَرّاقُ الکَعبةِ**. اینها دزدان بیت بودند. اینها دزدان خانهٔ خدا بودند.»
بله، آن محبت و لطافتم (نیز هست). در اوج [آن، با] کفاری که در عرصه میخواهند تقابل بکنند، هر آنچه که صلح و پیمان و آتشبس و اینها بوده، امام زمان (عج) باطل میکند. (روایتی است) که من جرئت نمیکنم برایتان بخوانم ولی میخوانم، [و آن را] میفهمم. «**إِذا قَامَ سَارَ فِیهِم**». امام زمان (عج) وقتی قیام میکند، دو کار اصلی دارد: شمشیر (و) سَبی (اسیر گرفتن). شیعیان دیگر شکستی نمیخورند. شدیدترین برخوردها را با دشمنان دارد. این (سیره) لباس (زیبا و) خوبی برای تشیع ماست؛ (و ما) پذیرش اینها را (باید داشته باشیم). [از این بحث نتیجه میگیریم.]
بله، من این را به شما رک و روراست بگویم: بعضی عزیزان به من گفتند که «آقا، شما به جای این بحثها، بیا بحث روابط دختر و پسر را مطرح کن؛ هم خیلی استقبال میشود، جمعیت چند برابر میشود.» بنده در مورد روشهای جذب کتاب نوشتهام. عزیز دلم! جذاب بشود؟ میآیی برای وصل کردن؟ آمدی برای جذب [جمعیت] بیاورم؟ آقا، پانصد نفری که آمدهاند، اینها را (در این مسیر) راه بینداز. آمادهام؛ پذیرش دارم. این دیالوگ را داشته باش. این حرفها برای اینها [مناسب است]. خیلی از اساتید بهشان برمیخورد. خیلی از دانشجوها بهشان برمیخورد. «شمشیر و خون و خونریزی و بزن و بِکُش و اسیر بگیر و به بردگی بگیر.» بله، بلدم کارهایی بکنم که خیلی جذاب باشد؛ خیلی هم پرستیژ بیاورد برای من. عناوین جذاب درست بکنم، موضوعات جذاب، مباحث جذاب؛ که لابهلای بحثم گاهی از این مباحث مطرح میشود. (اما) مباحث ضروری و حیاتی را بحث بکنیم؛ مباحث کلیدی است. به نظر من (مباحث جذاب) تمام شده باشد. ما در دوران امام زمان (عج) با (حقایقی) مواجهیم. این را هم بگویم: حضرت وقتی میآیند، (میگویند:) «یکی اینکه دین جدید میآورم، یکی اینکه امر جدید میآورم، یکی اینکه حکم جدید میآورم، یکی اینکه کتاب جدید میآورم، یکی اینکه اسلام جدید.» امام زمان (عج) که آمد، با خودت نگویی: «من دین بلدم؛ یک سری چیزها شنیدهام.» با همان پا رکاب (همراهی) امام زمان (عج)، او میآید. یک سری چیزها (هست) که نشنیدهای، (همان) روایتها و احکامی که تا حالا اجرا نشده؛ او میآید برای اجرا کردنش. متن دین هم بوده، (اما) به خاطر موانعی تا حالا پیاده نشده بود.
صبح جمعه دعای ندبه برو. یک صدقهای هم بده. به یاد حضرت باش. دعا کن، عزیز من. اصل تشیع (این است که) امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «مطیع من باشی، من این را میخواهم.» (این سخن) علی بن ابیطالب (ع) است. تا وقتی امام زمان (عج) ببیند که اگر بیاید قرار است شیعیان را توجیه کند، نمیآید. (تا وقتی که) پا رکاب آماده بود، برای اینکه حرفگوش بدهد، بیاید تو میدان، آن وقت میآید. ضرورت این بحث را اینجا فهمیدهایم.
خدا انشاءالله (ما را) به امیرالمؤمنین (ع) خالص کند. اهل بیت باورهامان، انگیزههایمان، علایقمان، همه انشاءالله در راستای (خواست اهل بیت) باشد. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (ص).
در حال بارگذاری نظرات...