نقد نظام قضایی و معضل زندانهای ایران
تفاوت نگاه اسلام با بردهداری رایج
تأکید قرآن بر پیشگیری پیش از وقوع جرم
سیره امام سجاد (علیهالسلام) در آزادی و تربیت بردگان
امام کاظم (علیهالسلام) و تحول زندانبانان و فاسدان
تربیت خانوادههای اسیر بهجای جداسازی آنان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. تبریک مجدد با سعید غدیر و میلاد علیهمالسلام. تبریک [به] امام عصر؛ به مناسبت [این] سلام، با ذکر یک صلوات بر محمد و آل محمد.
در جلسات قبل درباره رویکرد تربیتی اسلام در برابر متجاوزین صحبت کردیم. واژهای که به کار بردم، واژه «بردهداری» است که در موردش صحبت مفصلی شده است.
بعد از اینکه این ماجراها نقل شد، اتفاقی برای ما افتاد؛ در چهارشنبهشب، اتفاق شیرینی که چه ربطی به بحثمان دارد؟ ارجاع میدهم به این مسئله روشن و جذاب. بعضی از دوستان —یعنی این چندین بار مطرح شد— که آقا، این رویکرد، رویکردی خشونتآمیز است و با فطرت تناسبی ندارد. نحوه برخورد با دشمن در جنگ و شمشیر، و چه بحثهایی مطرح میشود؟
من قصد ندارم واقعه را مطرح بکنم؛ چون حالا نه به درد شما میخورد و نه خیلی برای خود بنده خوشایند است دوباره یادآوریاش. ولی نکتهای [در آن] است؛ چون [در] جلسهای بودیم، سخنرانی داشتیم. بعد از جلسه با خانواده، همسر و فرزندانمان داشتیم برمیگشتیم سمت منزل. یک مسیری را که بلد نبودیم، رفته بودیم؛ [دستگاه آدرسیاب] آدرس اشتباه به ما داد، یعنی [به کوچهای] فرعی و تنگ که اصلاً نباید میرفتیم. حالا فهمیدیم که این آدمرباست و جانی دنبالش بود. این [فرد] دندهعقب، باز با سرعت برگشت؛ با سرعت بیشتری آمد و هی زد به ماشین ما. زد، زد، زد! [تا] ته در خانه [بودم]. صحنهای ترسناک بود. بچهها [ترسیده بودند]. پلیس آمد. استعلام کردند: «ماشین سرقتی [است]!»
دوستان، تشکر ویژه از راهنمایی و رانندگی داریم که یک ساعت و نیم معطل کرد و نیامد [که نیامد]! مجبور شدیم که ما [خودمان کاری کنیم]. واقعاً فیلم سینمایی بود. فیلم خیلی زوایای عجیبی داشت. [مثلاً در مورد] نکته اصطلاحات مختلف بود، واژههایی که به کار میرفت —من به کار نمیبردم— [مثل] «این را چه نحوی باید اعدامش کرد؟» من فقط کلیتش این بود که این را باید بگیرند، اعدامش کنند، اعدامش کنم. باشد؛ [یک] ثانیه برخوردهایی را دیدم. نه، اتفاقاً من متن واقعی دیدم، نه فطرت مردم. قشنگ دستم آمد که دقیقاً فطرت (مردم) خیلی جالب بود.
قرآن و اسلام لزوماً برخورد بازدارنده شدید نمیخواهند داشته باشند؛ یک مرحله از این بالاتر است. رویکردش، رویکرد تربیتی است. بازدارندگی داشته باشد، [تا] جرم اتفاق نیفتد. همه دنیا فهمیدهاند ما کارهایی بکنیم که وقوع جرم، هزینهاش برای مجرم زیاد باشد. پیشگیری، درمانِ مرحله بعد از پیشگیری است؛ [یعنی اگر] اتفاق بیفتد که درمان کنیم. قبل از اینکه اتفاق بیفتد، باید پیشگیری کنیم. اینها را دیگر همه فهمیدهاند.
خیلی جالب است، نگاه کردید: با یک خانواده مجرم در این حد که طرف به خودش اجازه داده بیاید، با شما بایستد، بجنگد و شما را بکشد، چه برخوردی را تجویز میکند؟ از علامه حلی و شیخ [طوسی]، نحوه برخورد را چطور تبیین میکنند؟ تو معرکه بوده، خب با او درگیر شدی و پسش زدی. در رفته، [حالا] ایستاده. اگر تو معرکه گرفتی که حکمش روشن است. یا [اگر] تو جنگ بوده، ولی جنگ خوابیده، [و] بعد حالا دستگیرش کردیم...
بردهداری به این نیست که بیگاری بکشی. یک آدمی را در حد مثلاً گاو و الاغ [دیدن]، نگاه اسلامی نیست؛ تربیت است. اگر کنیز خوب دارید و «صالحین من عبادکم و ماعکم» و «اَنکه العیام من» و «صالحین من عبادکم و ماعکم». اکثر مردم در مورد بچههایشان عمل نمیکنند. [ما که] نکاح دستور [به آن] نداریم؛ اصل دستور نکاح، مستحب است. «به ازدواج درآوردن، شوهر بده، زن بده، بچهات را فقط نه، و [بلکه] صالحین من عباد[کم]». این کنیز و این برده را تربیتش کن، بعد خودت همسر برایش انتخاب کن.
خیلی جالب است. نگاه [اسلام]، یک نگاه تربیتی [است]. خانواده [اگر] محل جرم بوده، [این] نگاه دیگر پیشگیری هم نیست؛ بالاتر از این است. میگوید همسر و فرزندش را هم تحت تربیت داشته [باشید]. همسر کسی که من در میدان جنگ گرفتم و همسر او هم باقی بماند. همسر، همسر و فرزندش هم با هم بیایند در اختیار شما. و حالا قوانینی که از عنوان خیلی تند و تیزی یدکی [مثل] «برده» میگیری، ولی واقعاً بردهداری اسلام، برده نیست؛ تربیت است. تحت تربیت گرفتن؛ این دورههای کانون اصلاح و تربیت، اصلاً نگاه اسلامی [به آنها]، همچین نگاهی است. [این] نگاه زندانداری نیست.
یکی از مشکلات بزرگ کشور ما الان بحث زندانهایمان است. طرف مهریه نداشته، انداختند زندان. بعد خب این زندان [چیست]؟ آن وقت آن سلول بغلی [که] بابک زنجانی [و] خفاش شب [هستند]، این آقا مهریه نداشته، انداختند زندان، [و او] یاد میگیرد؛ آنجا دوره کارآموزی است. الان شما بعضیهایتان دوره کارآموزی [میگذرانید]؛ دوره کارآموزی خلافکارها در زندان است. میرود، قشنگ دو ماه، سه ماه بغل اینها مینشیند؛ تازه میفهمی چه کارهایی [را تا به حال] انجام نداده! نان مفتی هم که به او میدهند، بغل بقیه خلافکارها میگذارندش. بیمحل بوده، دستچکش را دزدیدهاند. آدم واقعاً جگرش کباب میشود وقتی [اینها را] [میبینی]. این پیرمرد موجه [و] موقت [حبس شده بود]. من اول تلویزیون را روشن کردم. تلویزیون بعد [از] حادثه. یک لحظه زدم شبکه ۳. پدر شهید آوردند. [میگفت]: «مرا دزدیدند، رفتند با پیرمرد [دیگر].» خیلی بد است این قوانین و این نوع نظام قضایی و جزایی؛ خیلی فاجعه است. البته قطعاً در دوران امام زمان این سیستم عوض خواهد شد. زندان این پیرمردی که ۸۰ سال با آبرو زندگی کرده [چیست؟]
نگاه [آنها] چیست؟ نگاه این است که آقا، تازه تو [اگر] آن انسان درندهای که از فضای معرکه و جنگ گرفتهای را بیاوری بغل آدم [خوب] بگذاری؛ چهار تا آدم مؤمن صالح اینها را میگیرند، تربیتشان میکنند. [اینکه] داشته باشد، اینجا به شما ربطی ندارد. مولا بود، دستور میداد: «بنشین، پاشو، برو، بیا.» [به او] عزت [میداد].
در واقع کسی که درنده بود در میدان جنگ... حالا این [فردی] که ماشین به ما زد و در رفت، واقعاً حکمش اعدام نبود، ولی همه حق میدادند این را بگیرند، اعدام کنند. [اما اگر] کشته یا حمایت کرده [یا] لجستیک [او] بوده، اعدام است. مؤمنی، چون خانواده، [برای] یکی [از آنها]، محل جرم است. اولاً، اینها را از هم جدا نکنیم؛ مرد جدا، زن و بچه جدا. [اگر] زن [جدا شود]، [این] نقطه ضعف اسلام تعریف میشود! [درحالیکه] بحث بردهداری اتفاقاً یکی از نقاط قوت بسیار زیبای اسلام است؛ در نحوه مجازات و برخورد آدمهایی که مجاری ادراکیشان فعال است. با مجاری ادراکی [خودشان] زندگی میکنند. تربیت میکنند کسانی را که فقط با مجریِ اداری زندگی میکنند. [اینها] غیر از اینها نه درکی از اینها دارند، نه فهمی از اینها دارند؛ پس غیر از شکم و شهوت هیچی نمیفهمند. انسان صالح، مجاری ادراکیاش فعال است؛ این تربیت میکند.
امام سجاد علیهالسلام چندین هزار برده این شکلی داشتند. بنیامیه که دشمن اهل بیت [بودند]، اینها مرزدارانشان [بودند]. امام سجاد دعا میکردند. دیدید؟ در صحیفه سجادیه دعایی برای مرزداران [هست]. این مرزداران مثلاً بنیامیه بودند، شهر میفروختند. یکی از این بردهها را امام سجاد تربیت میکنند، [که] میشود ابوخالد کابلی، [از] منطقه کابل؛ کابلی. ابوخالد کابلی کیست؟ در روایت فرمود: «هر امامی روز قیامت وقتی محشور میشود، حواریونی دارد، یک تعداد اصحاب خاص دارد، با اینها محشور [میشود].» مثلاً امام حسین با ۷۲ شهید کربلا. امام سجاد سه تا یار دارد روز قیامت. و «أقَلُّ ناصِراً» (کمترین یار) روز قیامت. خیلی روایت [است]. ما این بخش [را از کتاب] «بهار» درس میگرفتیم، مباحث مربوط به معاد را از استادمان درس میگرفتیم. استادمان از علامه طباطبایی درس گرفته بودند. این [اشاره به کتاب] «بهار» [بود]. من واقعاً جا خوردم! روز قیامت آن امامی که کمتر از همه یار دارد، امام سجاد علیهالسلام، کمیابترین امام، «أقَلُّ ناصِراً» از همه ائمه، خالد کابلی! این منطقه شرق ما، منطقه افغانستان و پاکستان که بخش عظیمی از ایران را [دربرمیگیرد]، [حالا] خوبی است [یا] سرافکندگی؟ من چقدر جذاب بود! درست است؟
امام کاظم علیهالسلام، مدل تربیتشان این بوده: مدل تربیتی انسان صالحی. خب البته [اگر] بله، آدم بکشی، دیگر اموالش در اختیار من است. به اصطلاح فقهی مهجور است (با ه جیم). اردوگاه راه بیندازم، مرکز فتنه میشود. خودمان اردوگاه [راه میاندازیم]، [که] نخور اضافی [؟] تربیت میشود! تبادل چهار نفر [انجام دهی]؟ مثلاً چهار نفر را تربیتش کنیم؟ این حرفها [به] گوشش نخورده.
امام سجاد علیهالسلام چه شکلی تربیت میکردند؟ اینهایی که شنیدی؛ دعای ادعیه صحیفه سجادیه و گریه مداوم امام سجاد در [عزای] اباعبدالله، این مدل تربیتی امام سجاد بود. غلام [و] کنیز [ایشان]، اَبَر [خدمتکار] برای امام سجاد علیهالسلام آب میآورده. حضرت فقط شب عید فطر چند هزار تا از اینها را آزاد میکردند؛ به مناسبتهای مختلف آزاد میکردند؛ عید غدیر آزاد میکردند؛ دوباره نسل جدیدی میآمدند. کشورهایی که اسلام به اینها نرسیده [بود]. آفریقا گنجینهای از معارف است. [برای] منطقه تبلیغ میکنند. امام سجاد عبدی داشتند. [یک بار برایشان مشکلی] پیش آمد. گفتم: «من این بابا را فقط ببینم [و بگویم که] از امام سجاد [آمدهام].» طرف کباب درست کرده [بود].
روایات اهل بیت خیلی به کباب عنایت داشتند. روایت هم زیاد داریم: «کُلُ الکَباب» (کباب بخورید). کباب در روایات، باب استحباب «اَکلُ الکَباب» (خوردن کباب) مستحب است. کباب بخوریم؟ ناشتا کباب بخورید. کباب ناشتا خیلی خوب است؛ صبح، خونساز [است]، مشکلات روانی، روحی و فلان اینها [را حل میکند]. البته عرض کردم، مال قبل تحریم بودیم [که] کباب [آن را] رد کند! [یک بار امام] سیخ دستش بود. [فردی را] از میدان جنگ تو خانه میگرفتند، اعدامش میکردند؛ مثل همین که اینها گفتند: «اعدام! کشته [شد].» امام سجاد را... حضرت چهرهشان برافروخته شد. این آیه را خواندند: «والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس، والله یحب المحسنین». حضرت فرمودند: «آزادید، برو.»
واقعه [ی دیگری]: آدم [ی] قرار بگیرد، عبدش را صدا کردند، جواب نمیدهد. دوباره صدا کردند، جواب نمیدهد. بار سوم: «شما که بیداری، مشغول استراحت هم نیستی؟ مشغول عبادتم نیستی؟ چرا جواب ندادی؟ من چند بار شما را صدا کردم. شما [اگر] صدا بزنی، من جواب ندهم، شما با من کاری ندارید؟» [غلام] سجده شکر [کرد]. گریه کردم، گفتم: «خدایا، از تو ممنونم. علی بن الحسین را در نگاه مردم طوری قرار دادی [که...].»
از موسی بن جعفر بگویم. آن زن بدکاره را فرستادند توی زندان موسی بن جعفر. زن بدکاره هفتقلم آرایش کرده بود. آمده که حماقت آنها را بگو! آمده که حضرت را فریب بدهی؟ آره، [میخواستند] تو سلول دامن امام کاظم آلوده شود. دیگر تمام است! دیگر ما! همه امامانمان [به] زندان بند [بودند]، [به آنها] آب [میدادند]، سلول انفرادی! آن هم امام کاظمی که در روایت فرمود بعد از نماز صبح در سلول میرفت سجده، برای نماز ظهر بلند [میشد]. موسی بن جعفر کف سجدههای [ایشان بودند]. صاحب «سجده الطویله» (سجدههای طولانی) در [تاریخ] اسلام، موسی بن جعفر [است]. امام کاظم علیهالسلام تو سجده بود. باخبر شدیم زن آمده برای فریب و برای تننمایی و عرضه و اینها. تو سجده موسی بن جعفر صدای گریهشان بلند شد: «خدایا، گناه بنده زیاد شده، تو باید عفو کنی.» این زن افتاد به سجده، گریه کرد، سر و صورت خودش را زد. [او را] بردند بالا، به هارون گفتند که اینجور شده است. نفسشان به کسی بخورد، طرف عوض [میشود]! [این است] مدل تربیتی آدمها! ببینند.
من [به] زندان میرفتم. [یکی از] پهلوانیهای تهرانی و خیلی [از] بزرگان [که در] زندان [بودند]. آنجا میرفتم، نماز میخواندم. [بزرگی] فرمود: «من خاطراتی [دارم که] بخندیم؛ بامزه است.» اما خاطرات از بزرگان [این بود که] میگفتند: «سجاده [ای] داد.» بعد چند وقت خدمت آقای بهجت بودیم. آقای بهجت میخواستم نماز بخوانم. من سجادهای که آن زندانی داده بود، با پول دزدی گذاشتم زیر مهر آقای بهجت. [آقای بهجت] نماز تحیت میخواندند. «الله اکبر» گفتند، رفتند رکوع، بلند شدند، رفتند سجده. این سجاده را از زیر مهر کشیدند، انداختند! [پرسیدند:] «از کجا رسیده؟» [گفتند:] «زندان.» حضرت یوسف در زندان بلبشویی راه انداخت! اینها خیلیهایشان، بله، یک جرمی انجام دادهاند. همه ما در معرض جرمیم. [پس] جای نگاه تحقیرآمیزی نیست. کنار هم [باشند] که از هم یاد بگیرند.
وقتی یکی جرمی انجام [دهد، این] مدلی که در اسلام دارد، این شکلی است که مدل فوقالعاده پیشرفته و بینظیری است. و انشاءالله امام عصر تشریف بیاورند، این مدل، جامعه را و دنیا را اصلاح بکند.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما.