تفاوت دستهبندی امیرالمومنین (علیهالسلام) با مکاتب غربی
فساد نظامیان و سقوط حکومتها
جایگاه مغفول حکومت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
هشدار امام خمینی درباره مرفهان بیدرد
تأکید امیرالمومنین (علیهالسلام) بر تولید ثروت و اقتصاد قوی
خطر رانت و نان خوردن از دین
نقش بازار و صنعت در رضایتمندی مردم
دانشگاه بهعنوان ابزار تغییر ساختارهای اجتماعی
وابستگی اقتصادی و آسیبپذیری در قراردادهای بینالمللی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
قبل از آغاز، نکتهای را عرض میکنم. ما وعده کرده بودیم از بین اساتید و نخبگانی که باخبر میشویم مشهد مقدس مشرف میشوند، آنقدری که بتوانیم اینجا خدمتشان باشیم. برخی اساتید را خدمتشان بودیم. برخی عزیزان و سروران را دوست داشتیم خدمتشان باشیم؛ دعوت کردیم، نشد؛ هماهنگ نشد. یعنی وقتشان اجازه نداد که خدمتشان باشیم.
یکی از عزیزان که از نخبگان و نوابغ قرآنی هستند، حقیقتاً دیروز به بنده خبر دادند که دارند مشهد مشرف میشوند. یک سالی بود که بنده تقریباً پیگیر بودم که خدمت ایشان باشیم در دانشگاه و قبول کردند. با همه زحمت و سختی، [اصرار ما را] زمین نزدند و قبول کردند. وقتشان واقعاً اجازه نمیداد.
جناب آقای استاد هانی، فردا انشاءالله خدمت ایشان باشیم بعد از نماز ظهر. از عزیزان درخواست دارم که همه تشریف داشته باشند. عزیزان دیگر را هم دعوت بکنند که محضر ایشان باشیم. ایشان جزء مدرسه دانشجویی قرآن و عترت هستند که زیر نظر دانشگاه تهران کار میکند.
عسل تولید کردند در تولید علمِ قرآنبنیان، که بخش اعظمی از تولیدات و محصول، خودِ ایشان است. تردید دارم دو بارش قطعی است یا فقط در ذهنم هست سه بار فرمود که: «من سه بار المیزان را کامل خواندهام و خط به خطش را نمایه زدهام و بر اساس المیزانها تولید علم کردهام.» کارهای فوقالعادهای انجام دادهاند؛ فرصت نیست برایتان بگویم. یک قلمش فقط در مورد افسردگی بود که اینها تولید علم کردند و دانشگاه تهران متون افسردگیاش را حذف کرد. کتاب درسی که اینها نوشتند، دانشگاه تهران درس میدهد. کتاب اینها هیچچیزی غیر از قرآن هم مبنای علمیشان نیست. همه را بر اساس قرآن آمدهاند، روشن کردهاند و پیاده کردهاند.
نظام آماریشان هم [جالب است]: ما گفتیم ما با این متد میآییم درمان میکنیم. شما متد دانشگاه بروید در... ما رفتیم ۹۸ درصد درمان کردیم، آنها ۸۰ درصد درمان کردند. کتاب خودشان [را] حذف کردند و...
و در حوزههای مختلف، الان ایشان کل ۱۲ سال مدرسه را درسِ قرآنش را از ابتدا تا انتها نوشته است و یک کلمه بیرون از قرآن ندارد. قرار شده آموزشی بشود؛ ۱۲ کتاب قرآنی که این بزرگوار نوشته، دههشصتی هم هست ایشان؛ یک نخبه و دههشصتی.
در این حال، [این] بزرگوار را کم پیش میآید کسی چشم ما را پر بکند و نظر ما را جلب بکند. ایشان از معدود کسانی است که واقعاً نظر ما را جلب کرده است؛ یک جوان دانشمند، حکیم، فرهمند، متخلق و استاد به معنی واقعی کلمه. افتخاری برای بنده، رفاقت با ایشان. فردا انشاءالله با افتخار محضرشان هستیم بعد از نماز ظهر. عزیزان! این ساعت، [این] ۲۰ دقیقه را مغتنم بدانند و از دست ندهند.
مهندسی طبقات اجتماعی را داشتیم و اینکه جامعه را امیرالمؤمنین هفت طبقه کردند که این هفت طبقه فقط در اثر ارتباطشان با همدیگر است که درست میشود و کار رهبر، مهندسی [این] هفت طبقه است. این هفت طبقه حکم چرخدندههایی را دارد که باید در تعامل با همدیگر درست فعالیت بکند؛ دچار اصطکاک با همدیگر نشود؛ سر راه همدیگر خلاصه مانعی ایجاد نکنند؛ و در تعاملشان با همدیگر، آن مقداری که وظیفهشان است و آن مقداری که به عهدهشان است، انجام دهند. هرکدام از اینها که آسیب ببیند، کل این هفت تا آسیب میبیند.
یک دور دیگر مرور بکنیم این هفت طبقه چه چیزهایی بود. طبقه اول چه کسانی بودند؟ طبقه اول نظامیها بودند. طبقه دوم: کُتّاب و العامة و الخاصه. این نکته را هم عرض بکنم: بعضی دوستان گفتند آقا، دانشمندان کجایند؟ علما، دانشمندان حوزه و دانشگاه؟ آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر نهجالبلاغهشان که ۱۵ جلد تفسیر نهجالبلاغه دارد، در جلد ۱۰ و ۱۱ این کتاب که «پیام امام» اسمش است، این نامه ۵۳ را آنجا شرح کردهاند. خاصه دانشمندان را هم آنجا آوردهاند؛ گفتند: «آنهایی که تعلیم و تربیت دارند و متون را آموزش میدهند، [و] خواندن و نوشتن را [یاد میدهند].»
این نوشتن هم بدانید فقط این نیست که قرارداد بنویسند. نقشه هم وقتی نوشته میشود، یعنی فقط بعد از عمل نیست، قبل از آن [هم] شامل میشود. از این جهت، تمام کسانی که فعالیت علمی انجام میدهند، به نحوی میشود جزء کُتّاب و عُمّال به حساب آیند.
خب، دسته دوم کُتّاب بودند. دسته سوم قضات بودند، قاضیان. دسته چهارم: عُمّال، کارگزاران. کارگزاران یا مدیران، گفتیم تعبیر بهتری است. هر کسی که در امور اجرایی [فعالیت میکند]. باز اینجا مهندسین را هم میشود جزء عُمّال به نحوی به حساب آورد که در فعالیت [اجراییاند]، نه به عنوان عمله [بلکه] به عنوان اینکه فعالیت اجرایی [انجام میدهند].
اهل جزیه و الخراج: آنهایی که جزیه دریافت میکنند و خراج میگیرند. خراج هم مربوط به اراضی خراجیه است. یک سری زمین را حکومت مثلاً در درگیریها و جنگها و اینها فتح میکند: مفتوحالعَنوه. بعضیها را میگویند بحثهایی دارد در کتاب جهاد، کتاب احیای موات و بحثهای این شکلی در مباحث فقهی. زمینهایی را میگیرند، آباد میکنند. این زمینها را که آباد میکنند، در اختیار مردم قرار میدهند. مردم کشاورزی میکنند، مالیات میدهند؛ از این خراجی که گفته میشود، اینهاست. بخش عمدهای از مالیات مسلمانان [از این دست است].
طبقه ششم: تجار و اهل صناعات؛ کسانی که تولید میکنند، فروشندهها و تولیدکنندهها. و طبقه آخر که طبقه سفلی بود: کسانی که حاجت و مسکنت دارند؛ یعنی یا دیگر توان کار کردن ندارند، از کار افتاده شدهاند به دلیل بیماری، به دلیل بازنشستگی، سن و سال، به هر دلیلی. اینها طبقه هفتماند که امیرالمؤمنین (ع) در این جامعه مطرح [میکنند].
نکته قشنگ و جالب این است که معمولاً طبقات اجتماعی را غربیها بر اساس ثروت دستهبندی [میکنند]. امیرالمؤمنین (ع) بر اساس بهرهوری دستهبندی میکند. این یک تفاوت بسیار ممتاز و ویژهای است. میگویند طبقه اول، طبقه بالاشهریها و طبقه اول شهری، طبقه پولدار و اشراف. اشراف و مُترفین که قرآن اتفاقاً با این طبقه درگیر است. پولدارها و امکاناتدارها و بالاشهریها بودند. حضرت امام هم در کلماتشان خیلی با اینها درگیرند.
جالب است؛ امامی که آنقدر به اتحاد نظر دارد، امام خمینی، [گاهی] برای اتحاد و وحدت مردم کوتاه نمیآید و هی مردم را دو دسته میکند! میفرماید: «بروید تو جبههها بگردید: مرفهِین بیدرد.» این واژههایی است که امام خیلی استفاده میکند. هی پولدارها و این طبقه اول شهری را – نه حالا هر که پول دارد – یعنی [این] طبقهای است که ما با اینها یک چالشی داریم. و اگر تدبیر امور مردم افتاد دست این طبقه، مملکت بدبخت [میشود].
اگر مسئولین آنجا نشین بودند – آنجا نشین حالا مثلاً میتواند ولنجک باشد، شمیران باشد، نیاوران باشد – اینجاها مثلاً اگر یک روزی بر فرض محال مسئولینی مال آنجا بودند، آن روز فاتحه اسلام را باید آن روز بخوانید شما. آن روز، روزی است که اگر ارتش ما، مسئولین ما، دولت ما، مجلس ما متمایل به آنجا شد، باید فاتحه همه را خواند. آن روز ما بدبخت میشویم. مقدراتمان اگر افتاد دست اینها، ما بدبخت میشویم.
امام، نظرش به مستضعفین و طبقات پایین، [یا] طبقه آخر (فقرا) نیست [که صرفاً آنها مهم باشند]. [بلکه] میگوید: این عُمّال و کُتّاب و قضات و... یعنی بزرگترین جایگاه در جامعه دست نظامیان است. بحث بسیار مهم [این است که] دست اول و دوم [و] دسته اول و چهارم را در واقع امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که اگر نظامیها درست کار بکنند، این مملکت اداره میشود و رعیت سرپا نمیایستد مگر به اینکه نظامیهایش درست [باشند].
که در دوران امام حسن مجتبی (ع) دیدید دیگر: نظامیان خائن کل این مملکت را به باد دادند. یک نکته عجیب و جالب برایتان بگویم که کمتر به آن توجه میشود. یک تعمدی دارند نویسندگان مخالف شیعه؛ در نام خلفا هیچوقت نام امام حسن مجتبی (ع) را نمیآورند. هیچوقت بحث امام حسن مجتبی (ع) مطرح [نمیشود]. امیرالمؤمنین (ع) را چهارمی میدانند، معاویه را پنجمی میدانند، یزید را ششمی میدانند. در حالی که راحتترین بیعت در تاریخ اسلام، بیعت مردم با امام حسن مجتبی (ع) بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) [بود]. همه اهل کوفه بدون یک کلمه اختلاف با او بیعت کردند.
خود ما هم به آن توجه نداریم. امام حسن مجتبی (ع) شش ماه حکومت کرده است. ما حکومت را فقط از پیغمبر و امیرالمؤمنین (ع) میدانیم. راحتترین و بیدردسرترین حکومت بین ۱۲ امام، مال امام حسن مجتبی (ع) است. پیغمبر تنش و چالش داشت برای تشکیل حکومت. امیرالمؤمنین (ع) مشکلات جدی داشت برای تشکیل حکومت. تنها امامی که با اصرار و راحت همه با او بیعت [کردند]، امام حسن مجتبی (ع) [بود].
به خاطر چی؟ نظامیان فاسد! ما نظامیان فاسد را نباید دستکم بگیریم؛ خیلی مهم است. نظامیان فاسد، آنهایی هم که پهلوی را نابود کردند، اولین طبقهای بودند که با امام بیعت کردند و بیعت اینها به معنای تمام [بود]. همافران پهلوی بودند، نظامیان [هم بودند]. یک مملکت وقتی دیگر دست از حمایت از اینها برداشت، و خیانت کرد، آن حکومت تمام شده است. توجه به آن نمیکنیم.
نظامیان سالم، بله. حالا اشکالات جدی هست. دیروز هم یک اشارهای کردم که مملکت وقتی چرخهای دیگرش نمیچرخد، وقتی نظامی میآید دارد کار اجرایی میکند، بانک میزند – بانک، نه [به معنای] بانک [زنی، بلکه] یعنی بانک ایجاد میکند – میآید کار اجرایی و مسائل این شکلی [انجام میدهد]؛ روزنامه میزند، رسانه میزند، این یک نقطه ضعف است. این چیز خوبی نیست؛ چیز خوبی نیست، جانم.
فعالیت دارد به درخواست دولت، فعالیت کدام طبقه [است]؟ بازار دست مردم است. آن تولید اگر نباشد، نظامی نمیتواند کار بکند. بیتالمال را تأمین [باید] کرد. بسیاری از این مسئولیتها، مسئولیتهایی است که از بیتالمال باید تأمینش [کرد].
امیرالمؤمنین (ع) بسیار به تولید ثروت نظر دارد و اینکه دولت، دولت ثروتمند و قدرتمندی باشد. و بسیاری از مشاغل را اگر دولت تأمین نکند... نماز جماعت [آیا برایش] پول میگیرید؟ در مورد نماز جماعت اختلافی است. در مورد طب، خیلی از مراجع، شاید اکثر، فتوا دادهاند اگر طبیبی [به] مریضی افتاد دستش که این مریض دارد از دنیا میرود، برایش واجب کفایی است که این را درمان کند و حرام است که پول بگیرد.
دولت، بیتالمال. دیگر کسی نمیآید بگوید بابت نمازش [پول میگیرد]؛ فقط میگوید قدمش، رفت و آمدش را میگیرد. ولی دکتر بابت عملش پول میگیرد. مریض [برای] عملش ۱۰ میلیون میگیرد، ۲۰ میلیون میگیرد. در ازای واجب عینیش هم دارد پول میگیرد. خب، وقتی دولت تأمین نمیکند، هزار و یک [کس] [میگوید] امیرالمؤمنین [باید بگذارد] سرشار از مردم پول بگیرند. اینها از مردم میخواهند پول بگیرند. هر که پولدارتر، خراج و مالیات درست بگیر. صنعت و تولیدت را هم درست کن.
تولید وقتی درست بود، مملکت پولدار است. پولدار وقتی بودی، اینها را تأمین میکنی. آن هستههای مرکزی قدرت که سلامت نظام دست اینهاست و رضایتمندی مردم [با تأمین اینها،] به فساد نمیافتد. کاتب را وقتی نیروهای امنیتی و اقتصادی [خوب] تربیت کنند، به فساد نمیافتد. سران [مملکت] را وقتی محکمتر هم میتوانی [توبیخ کنی]. حضرت فرمود که: «هم محکمتر میتوانی توبیخش کنی و سیلی بزنی، وقتی خوب تربیتش کردی، از تو حساب میبرد.»
من [وقتی] به بیمارستان دولتی که میآیم، یک هفتهاش به اندازه یک ساعتی است که میروم مطب. این [هم] منت دارد سرت که میآید بیمارستان دولتی. بالاخره زندگی [سخت است]. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند که آن علاقه قطعاً، آنی که مهم است اینجا، سرشار است [از اهمیت]. این نامه، مخصوصاً اولش، حضرت به مالک و کارگزاران [میفرمایند]: «احبّ الذخائر الیک العمل الصالح.»
این تعبیر امیرالمؤمنین (ع) [است]: «دنبال این نباش که بار اقتصادیت را ببندی، [بلکه] تو در مدیریت، عمل صالح جمع کنی برای قیامت.» احبّ ذخائر برای تو [این است که] ذخیره جمع نکنی که بگویی برای دوران بازنشستگی دارم جمع میکنم. احبّ ذخائر، چهار سال مهلت گیرم آمده، فقط عمل صالح جمع کنم، فامیلم را آباد کنم. احبّ ذخائر، مال تو، عمل صالح باشد.
در عین حال باید تأمین کرد و حمایت کرد. بالاخره وقتی در مشکلات اقتصادی بودی، وقتی پوشک بچهاش را نتوانسته تأمین بکند، ۹۵ هزار تومان پول [بابتِ] کنترل [تخلف کرده]؛ سبقت بیجا گرفته. حالا من این را جریمه میکنم، بعد تازه حقوق آخر ماهم را مثلاً میخواهم دو میلیون به ما بدهد. خیلی ایمان و تقوا میخواهد. شما [اگر] همه ایمان و تقوا [را داشته باشی]، عملاً آن سازمان، ساختار شما کارش را از دست میدهد.
شما خلوص سازمانیتان را [باید] بگذاری بر اینکه آقا من تو را مستغنی از جبهه کفر میکنم. اینجور خالصش کن. انگیزهمندی مؤمنانه او را اینجوری تأمین کن، نه اینکه بگو آقا اینجا دیگر پولیش نکنید، دیگر به خاطر خدا بیا برو، مفتی باشد، رفت و آمد و هزینههای این... یک نکته مهم. عرض ما تمام.
همه این طبقات قوام [دارند]؛ ببینید تجار و صنعتگران چه شکلی کار میکنند. صنعت هم به عنوان عامش دیگر، نه فقط صنعتی که الان من و شما میدانیم، [بلکه] رابطه دانشگاه و صنعت، صنایع دستی را مثلاً شامل [میشود]، هر چیزی که تولید میشود را دربر [میگیرد].
مرافق. هند: مرفهها آنجا جمع میشود. مرافق را گفتند که نرمی و مدارا و رفق. مردم کی حالشان خوب است؟ وقتی که اشتغالشان درست [باشد]. جوان کی سرحال است؟ کی شاداب است؟ مملکت فلج است. از کارش لذت ببرد. کنسرت ندارم در مقام نفی آن نیستم. مشهد باشی یا غیر مشهد و اینها را هم کار ندارم. میخواهم بگویم شما وقتی که میآیی این را طرح میکنی، جوان را میخواهی تو کنسرت شاد کنی، معلوم میشود که جوان تو، جوانی که کاری که دوست دارد را دارد انجام میدهد، حقوق مورد نیازش را دارد میگیرد، این شاد است. تشکیل خانواده بدهد، پیش زن و بچه شرمنده نیست.
مرافق اینجا جمع میشود. رضایتمندی مردم وقتی [حاصل میشود] که تولید درست باشد. بازار اینها را بچرخاند. کالا بیاورد، بفروشد. بخرند ازش. رو دستش نماند. کسادی نباشد. بنجل نماند دستش. و «یکفونهم من الترفق بأیدیهم مما لا یبلغه رزق غیرهم.» کار کردن [و] تجارت به دست میآورند که همهشان را کفاف میدهد و دیگران نمیتوانند یک همچین درآمدی [داشته باشند]. یعنی اصل اشتغال خیلی تعبیر مهمی است.
کاری کن که مردم از راه دینشان پول درنیاورند، از راه کارشان پول درآورند. احساس کنند باید از راه دین نان بخورند. خیلی نکته مهمی است. خیلی هم توش حرف [دارد]. احساس کنند که آقا هر که رانت کجا پیدا [میکند؟] وقتی شما قدرت را متمرکز کردی جایی، اقتصاد را متمرکز کردی جایی، تنها راهی که [برای] دسترسی به این منابع داری، این است که باید خودم را نزدیک کنم به صاحبان ثروت.
[این] مؤلفههایی دارد. آدمِ مذهبی و مؤمن است. من باید یک ظواهری برای خودم درست بکنم که [او به] من اعتماد کند. [این میشود] بابک زنجانی یا خاوری. بابک زنجانی راننده فلان آقا بوده، جلب اعتماد کرده بوده. این گفته بوده: «ببین دلاری که قرار است تو بازار تزریق [کنم،] تو بیا برو تزریق کن.»
از راه دین نان خوردن، یعنی نه نماز مثلاً با نمازش پول دربیارد، نه با ظواهر. بعد میبیند هرچه متملقتر، نزدیکتر. هرچه نوکرصفتتر، کارایی [بیشتر]. فلانی دستور که میدهی، گوش میدهد، اِن قُلت ندارد. چه شکلی درمیآورد؟ چقدر تخصص دارد؟ چقدر بلد است؟ چقدر زحمت میکشد؟ چقدر مایه میگذارد؟ این باعث مافیای قدرت میشود. این شبکه قدرت را منحصر در یک جا میکند. برای دهجا گزینه وزارت است. بستن وزارت نفت؛ میگوید فلانی. آن تبرک یادتان است؟ وزارت نفت کی را داری؟ فلانی. آموزش و پرورش فلانی. وزارت علوم فلانی. گردشگری فلانی. شهردار تهران فلانی. همه جا.
نساختید و باختید! قدرت، فساد اقتصادی و اداری [میآورد]. آقا، من تو بر اساس تولید و کارم است که ثروت ایجاد میکنم. در این مملکت هم به من اهمیت داده میشود. خب اینها خیلی سخت است. یک حرفی میزنیم. چقدر توی عمل... خدایا! همه گریبان بدریدندی و سر به بیابان بگذاشتندی و جملگی به گفتند: «یا شیخا! عجب متن زیبایی!» رئیس قوه قضائیهاش را نتوانست عوض کند. ساخت و پاخت ۲۵ سال کرده بودند. اینها مثلاً مگس میپراندند؟ ساختارها را همه را متبدل کردند. انقلاب ساختاری؛ هرچه پیغمبر تولید کرده بود، نابودش کردند. طرف گفت: «یک کاری کردم تا ۷۰ سال بعد، علی نمیتواند بین مردم حکومت کند.» همچین ساختارها ریخت به هم. شوخی نیست.
در مورد نقش دانشگاه، این یک بحث بسیار مفصلی است. لازم هم هست آن را مطرح کنیم. نمیدانم وقت میشود یا نمیشود. غربیها با آوردن دانشگاه در هر کشوری کلاً ساختارهای سیاسی و اجتماعی و اداری آن کشورها را متحول کردند. جایی که پا گذاشتند و نیاز را تولید کردند، اینجاست: قلعه دانشگاه. که دیگر نمیتوانیم در دانشگاه قیام بکنیم. ما تحریم... من بلاکت کنم، میخواهی چهکار کنی؟ از آسیبها فاصله بگیر. خیلی کار سخت و معونت [میطلبد]. اینها حقشان است؛ فکر نکنید صدقه میدهی. حق اینهاست، حق و معونهشان است. رفت بهشت، گفتند که: «بخشش صله [است].» صله دادن به اینها حق اینهاست.
مفصل بحث کردیم: «فی اموالهم حق معلوم لسائل والمحروم.» سائل [و] محروم [و] از کار افتاده [و] علیل. من باخبر شدم که مالیات گاز را ثبت کردند. مالیات گاز را گفتند که این حقوق معلولین است. حقوق معلولین میگیرند. یعنی وجه قانونی که مالیات گاز را میگیرند این است که این حق معلولین است. مالیات بگذاری، این فقط حق اینهاست، مال اینهاست، سهم اینهاست؛ معونه اینها حق است، یعنی وظیفه حکومت.
وضعیت شیلات خلیج فارس. چهار تا ماهی بگیر از خلیج فارس، همه زندگیش با هم می... زد و بندهای اقتصادی. آدمحسابی باشند که حالا میخوانی قراردادی که میبندند به نفع تو در بیاید. قرارداد ببندد که میخواهد نفتش را بفروشد. نفت که نمیشود فروخت. امتیاز چیست؟ خلیج فارس باشد. کتاب! در قراردادها، در مذاکرات، آدمحسابیها را بفرستید. [این] مال اینجاست. ساختاری طراحی میکند که هر عملیاتی انجام بدهی، به بدبختتر شدن و فلجتر شدن اقتصاد خودت [میانجامد].
جنس بهت بفروشم. دورههایی پول میدادند با قایق میآوردی از تو دریا با چه سیستم امنیتی. یک قایق پول میآورد. با هواپیما و اینها مثلاً میآورد. «پول نمیدهیم ما، کالا میدهیم.» خب کالا که میدهد چه اتفاقی میافتد؟ مملکت شما پر کالای چینی میشود، کارخانهها تعطیل میشود، کارگرهایت بیکار میشوند، اقتصاد بیشتر وابسته به چین میشود. سیستم یکی دوتا نیست. مسائل، مسائل اجتماعی و سیاسی اینجوری است. درهم تنیده است. از یک گوشه [نمیشود] به خیر [رساند].
این بحث را باید با هم ادامه دهیم. خیلی نکته دارد. خیلی گرههای ذهنی را [حل میکند]. در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...