‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد من الان الی قیام یوم الدین.
قرار است که شبها در این ساعت، با هم کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» را بررسی کنیم. پیشنهاد من به دوستان این بود که ما از آخر کتاب شروع بکنیم؛ یعنی از بحث ولایت، که آخرین بحث مطرحشده در این کتاب است و معمولاً کمتر به مباحث آن پرداخته میشود. این بحث، که در کتاب، شش جلسه سخنرانی حضرت آقا است، اگر ما بخواهیم با مدل خودمان آن را بحث بکنیم، شصت جلسه میشود؛ ولی مختصری از نکات کلیدی و مهم بحث ولایت را با هم مرور داشته باشیم. مدل بحثمان هم اینجوری است که قرار است نیم ساعت طرح بحث ارائه شود و یک ربع هم به سوالات عزیزان، مرتبط با موضوع بحث، اختصاص یابد.
در مورد خود کتاب، نیازی به توضیح و معرفیِ دیگر نیست. این کتاب یکی از بهترین کتب در طول تاریخ شیعه است برای معرفی کلی معارف اسلامی و الهی. نظم و هارمونی کتاب بسیار عالی است؛ وحدت بسیار زیبایی دارد. مطالب، مطالب متقنی هستند و هیچ وقت پشت مطلب، از استدلال خالی نمیشود؛ دائماً تکیه به منابع و سورس و نگاهِ ویژه دارد؛ یک نگاه جدید و ویژهای که از آن نگاه قالب و جامد خیلی فاصله دارد. همین بحث ولایتی که الان میخواهیم مطرح بکنیم، همین امروز، با اینکه این سخنرانی را حضرت آقا در آغاز سال ۵۳ فرمودند، ناشنیده است. ایشان ارائه نداده است. بعد از ۵۰ سال هنوز حوزههای علمیه و پایگاههایی که باید تولید فکر بکنند، نرسیدهاند به این ادبیات. متأسفانه هنوز فاصله داریم با دهه ۵۰؛ حضرت آقا در یک مسجدی در مشهد این مباحث را ارائه دادند.
یکی از دلایل اینکه ما الان به بحث ولایت نیاز داریم و باید در مورد ولایت بحث بکنیم، این است که ما خیلی نیاز داریم به اینکه بدانیم تعریف از ولایت چیست. بسیاری از شبهات روز جامعه ما برمیگردد به اینکه ولایت چیست. در مورد ۳۰۰ نفری که به رهبری اعتراض کردند، اصلیترین اشکالشان این بود که اینها رهبری را جوری تعریف میکنند که آقا رهبری اصلاً تعریف ندارد و با مشکل داشتند. بسیاری از انتقادات در فضای رسانه ما و توقعات از رهبری کاملاً غلط هستند؛ زیرا تعریفشان از ولایت یک مشکل دارد.
یک مشکلی که هست این است که در تمام سالهایی که امام و رهبری مسئولیت به عهده داشتند، در مورد خودشان و مدل کارشان با مردم حرف نزدند، یا به ندرت حرف زدند. این سخنرانی اخیر رهبری در حرم امام چه مدل خوبی است؛ یعنی شباهتهای مدل مدیریتی امیرالمؤمنین و الگوبرداری حضرت امام از آن مدل، شباهتهای مدل حکومتی امام با امیرالمؤمنین. این سخنرانی خیلی نکات تویش بود. دقیقاً امیرالمؤمنین را نقل کردند. چون خود ذهنت میآمد به اینکه یک تطبیقی هم باید کنارش از خود تاریخ رهبری باشد. حالا چند سال باید بگذرد که یک ۲۱ رمضانی با ۱۴ خرداد یکی شوند و یک بحث این شکلی مطرح بشود که حالا شباهتهای امام خمینی با امیرالمؤمنین، شباهتهای امام خمینی با پیغمبر مطرح بشود.
آن چیزی که خیلی به ما کمک میکند در این فضا، قبل از رهبری، منابع اولیه است. آن بحثهای آکادمیک و بحثهای علمی که ایشان در مورد ولایت داشتند، در تعریف ولایت چی بوده است. اخیراً، یعنی دهه ۸۰، مباحثی که ما مشهد داشتیم، اسلامی، آنها بحثهایی بود که حالا به تعبیر امروزی، "بیس" مبانی فکری، یعنی "بیس" ایدئولوژی و کادرسازی نظام، یا به تعبیر آقای مصباچی، مبانی معرفتی که قرار است در انقلاب جاری بشود، آنها مباحثی هستند که ما در کتاب داریم. لذا بحث ولایت فقیه و شبهات مربوط به امروز را خیلیهایش را اینجا میشود بحث کرد.
من میخواستم بفهمم که خسته نشوند. دیروز یکی از عزیزان تماس گرفتند و گفتند که این بچهها صبح تا ظهر کلاس مبانی و امام و اینها دارند، دیگر شب هم بخواهد یک همچین بحثی باشد، دیگر اینها مشکل پیدا میکنند و خسته میشوند. گفتم: نه، بحثهای ما آنقدر جذاب و کتککاری است که کسی خسته نمیشود. تطبیقات روز نسبت به مسائل سیاسی الی ماشاالله داریم. همین امشب چهار، پنج تا شبهه را جواب میدهم: شبهات روز و مسائلی که همین الان مطرح هستند، مانند اینکه اقتدار رهبری کمتر از امام خمینی است.
عبارات رهبری در این ولایت هست. ما متن را نمیخواهیم کامل بخوانیم، آن نکات کلیدی و اصلی را میخواهم از متن با هم بررسی کنیم. دو، سه تا نکته اول، پیشزمینه بحث را مطرح میکند. مدلشان، با اینکه منبری است، ولی کاملاً آکادمیک است. مدل طرح بحث آقا: اول یک دورنمایی از بحث میدهد و میگوید در این درس چه چیزهایی خواهید آموخت. حتی وقتی در بانک ملت نشستند، برای کشاورز و کاسب و بازاری هم روش بحثشان خیلی مؤثر است. ذهن ایشان کلاً یک ذهن مهندسی است دیگر. ذهن ایشان از بچگی اینجور بوده؛ علم رجالشان خیلی قوی است. مثل سبحانی. این سه نفر، بحث علم رجال را وقتی میگویند، میفهمی که اینها أعلم هستند. خیلی قوی است، یعنی قشنگ در ذهنش پردازش کرده که از فلان أس تا فلان أس چند نفر داریم؟ در چه دورههایی بودند؟ مهندسی و قوی، تا بتواند نمودار درختی درست بکند. آدمی که این قدرت را لازم دارد، این قوت فکر ایشان خیلی به درد ما میخورد.
اول میگویند که من اینی که دارم میگویم به چه درد شما میخورد؟ بحث ولایت ما، اولاً، بحث ولایت یک بحثی است که همیشه شیعه با آن مواجه بوده. یکی از واژههای پربسامدی که ما در فرهنگ و گفتمان استفاده میکنیم، و در فضای مذهبی و معنویمان داریم، واژهای است که خیلی از آن استفاده میشود: "با ولایت امیرالمؤمنین محشور بشی" و حتی در صلواتهایی که میخواهیم بگیریم، معمولاً واژه ولایت داریم. در پیام تسلیت که میخواهیم بدهیم، ولایت را داریم. در تعریفی که از یک کسی میخواهیم بکنیم، واژه ولایت را داریم. این واژهای که خیلی بین ما است، خیلی رایج میشود و بازاری میشود، آن عمق محتوایی خود را از دست میدهد. بعد میخواهی بیایی آن را معرفی دقیقش بکنی، آن یک حجاب میشود. چیزهایی که خیلی مطرح میشود، بعداً حجاب میشود.
مثل حدیث خیلی معروف "النظافت من الایمان." اگر وقت بگذاریم، تحمل بکنیم، دقت بکنیم، خیلی جاها اوضاعمان، در وقتها، اوضاع خوبی نبود در مورد ایمان. و ایمان، ادامه روایت: "همه دین را میشود آورد در شرح این روایت." موضوع سخنرانی کرده اند. خیلی بحث دارد، بحثی ندارد. هرچه دستشویی، سرویس بهداشتی است، به بالا حجاب میشود. ولایت چیست؟ ولایت دیگر همین است. ولایت ولایت علی، ولایت اهل بیت! این نیست. حجاب میشود؛ نمیتوانی داغ بحث را بگیری.
ایشان مسئله را میفرمایند که ولایت اصل مدرن و مترقی جالبی است و یک ملت، یک جمعیت، پیروان یک پیک و یک عقیده اگر دارای ولایت نباشند، چطور بیخودی ول معطلاند. همان اول کار دارد ماستها را ماسه میکند برای مخاطبین: ولایتی که میخواهم اینجا بحث بکنم، اگر جامعهای این را ندارد، ولی معطل است. جوامعی که ولایت حقه و ولایت الهی ندارد، که اگر امروز برسیم، انشاالله، خیلی بحثش مفصل است. به این هم یک... پس یک نکتهای که در طرح بحث ولایت میفهمیم این است که یعنی آقا میخواهند، هدفشان این است در این بحث که جامعهای که ولایت ندارد، مریض، بیمار، مشکلدار و عقبمانده است و علت اصلی عقبماندگی و بیماریهای متعدد اخلاقی و فرهنگی این است که ولایت در آن جامعه ضعیف است.
نکته بعدی این است که حالا در سطح جامعه روشن شد. در سطح فرد، کسی که ولایت ندارد، نمازش نماز، روزهاش روزه و عبادتش عبادت نیست. حالا سیاستمون با ولایت حل میشود، عباداتمان هم با ولایت حل میشود. بله، اگر ولایت نباشد، عبادتت هم عبادت نیست. امام حسینت هم امام حسین نیست. آن هیئت امام حسینی که از تویش ولایت با این تعریف درنیاید، اصلاً امام حسین عزاداری نیست. آن مسجدی که ازش ولایت درنیاید، اصلاً مسجد نیست. نماز نیست. امیرالمؤمنین: «خیلی از ماها واقعاً ولایت را به معنای واقعی نپذیرفتیم، نماز و روزه نیست مگر به ولایت.» یعنی همین. یعنی آن مناسک را طراحی بکند، مهندسی بکند. «اگر همه عمرش را به نماز و روزه و تصدق تمام اموال بگذراند، باز لایق نیست.» گفتم در لطف خدا معروفی هست که همه تقریباً شنیدید: نهار شبها را یک کسی مشغول عبادت باشد، روزها را روزه باشد، همه مالش را صدقه بدهد، همه عمرش را حج برود، ولی الله، ولایت امیرالمؤمنین، ولایت ولی الله را اگر نشناسد، خیلی دایره... یک کسی یک عمر عبادت بکند ولی ولایت ولی الله را نشناسد و همه اعمال او با دلالت ولی الله نباشد، این اعمالش مفت نمیارزد.
اول بحث سنگمان را وا میکنیم: این ولایت، مرگ و زندگی همه دین است، بند به مسئله ولایت. در دنباله بحث نبوت است. حالا میخواهیم برویم جغرافیای بحث را در منظومه معارف پیدا بکنیم: ولایت کجای دین است؟ بحثیه مندرآوردیه؟ علم کلام از کجا دارد درمیآید؟ اصلاً علم کلام تقلیدی نیست؛ خودت باید تحقیق بکنی. اول من خودم رفتم بپرسم: چی کار کنیم؟ ایمان، ایمان به ملائکه. قرآن میفرماید یکی از اصول دین است. کجای این بحث آمده؟ در کدام کتاب است؟ عقاید. ایمان ملائکه که «آمنا بالله و رسوله و ملائکته»؛ ایمان به خدا، رسل، کتب، ملائکه. ایمان ملائکه را کدام کتاب در اصول عقاید بحث کرده؟ اصول دین تحقیقیه دیگر، تقلیدی نیست.
در واقع همه دین برمیگردد به توحید و ولایت. یک توحید و یک ولایت. نبوت هم نکن. بگو ولایت. ولایت هم نبوت شامل میشود، هم امامت شامل میشود، هم خیلی چیزهای دیگر. درست شد؟ ولایت تتمه نبوت، ولی در واقع باید بگوییم عنوان جامعتر است نبوت. نبوت پوشش است. اگر ولایت نباشد، نبوت هم ناقص میماند.
ولایت مسائل ضعیف و سست و غیرمنطقی در زمینهی ولایت، در ذهنهای افراد عامی رسوخ پیدا کرده که وقتی آن حرف درست را، آن حرفی را که با متن قرآن و متن حدیث منطبق است، در باب ولایت میخواهی بگویی؛ یکی از دو اشکال پیش میآید، یا اشتباه میشود با همان حرفهایی که در ذهنها هست، یا احساس بیگانگی میشود نسبت به آنچه که به عنوان ولایت گفته میشود. در دو گروه، لذا خیلی دشوار و مشکل است. مثل میثم و همین طایفهی متحجرین لندنیه. خیلی جالب است، نقطه مشترکمان ولایت است. اساساً تعریفشان از ولایت امیرالمؤمنین غلط است.
بحث یک نکاتی را در مورد اینها عرض بکنم. خسته نشوید، خوابتان نبرد. پیغمبر خدا برای چه میآید؟ گفتیم که پیغمبر میآید برای... آها، اصل نکته را داشته باشید. از اینجا بحثمان شروع میشود. پیغمبر میآید برای به تکامل رساندن انسان، میآید برای تخلق دادن انسانها به اخلاق الله، میآید برای کامل کردن و به اتمام رساندن مکارم اخلاق. آنچه که گفتم، مضمون احادیث است، مثل: «لأُتَمِّمَ مکارِمَ الاَخلاق». پیغمبر برای ساختن انسانها میآید، برای به قوام رساندن این مایعی که نامش انسان است. موضوع کار ولایت چیست؟ با انسان است. انسان بساز. خروجی ولایت چیست؟
سال ۸۴، ۸۳، ۸۴ سفت و سخت و اینها بودند و یک چند سالی ارتباطمان کم شد. اینها دانشجو شدند و رفتند اصفهان و مازندران. چند سالی با اینها ملاقات نداشتیم، دیدار نداشتیم. گذشت ماجرای ۸۸. بعد از ماجرای ۸۸، ماجراهایی زندگی کردیم. فروردین ۹ نمیدانم چه سالی کرج بودم و بعد لپ تاپ ما خراب شده بود. گفتم: "آقا بختیاری، یک سر بیای لپ تاپ منو بهت بده، یکی از دوستان هم بیا اینجا، خلاصه راحت باش." لپ تاپ را که باز کرد درست بکند، عکس سخنرانی روز اول سال رهبری در حرم امام رضا بود. پایین آقا بودند، بالا عکس امام بود، بالای سر گنبد امام رضا بود. یک بحث ما شروع شد. ۱۰ ساعت در سه روز بحثمان ادامه پیدا کرد. اول بحثشان را ضبط نکردیم. همینطور که کف خیابان بودیم شروع کرد یم با دل پر از نظام و انقلاب و رهبری و اینها گفتن. خیلی تند بودند. دفاعی از رهبری ندارم. ولایت داره. «الله ولی الذین آمنوا یُخرجُهم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ». این آیهای که آیتالکرسی میخوانی. بعدش آیتالکرسی نیست. آیتالکرسی یک آیه است. از ظلمات خارج شدن، و آمدن در نور، اینجوریه. مکانیسمی داره، یک سیستمی داره. سیستماتیک از ظلمات خارج میکند، میآورد در نور. اگر بخواهد ارتباط باشد، دربیاره، بیاره در نور تکوینی، که ظلمه. اگر هم بخواهد همه را دربیاره از ظلمات به نور، میشود جبر. با اختیار بخواهد دربیاره از ظلمات به نور، باید قاعده و منطق و دستورالعمل و پروتکلی باشد، براساس آن همه خودشان عمل کنند. وقتی به من فرصت داد، گفتم که حالا همینجور آمدیم جلو. خیلی جالب شد. گفتش: فطرت انسان یک فطرتی داره، یک عقلی داره و میبیند و میفهمد و اینها. منبع اولیه اگر نباشه و هیچ راهی هم برای اثبات حقانیت آن منبع اولیه نباشه، همه چیز دلبخواهی میشود.
آمدیم رسیدیم به بحث وحی، عصمت، نبوت، شاهرگ حیاتی هستند. این روز سوم بود. بعد ۱۰ ساعت مباحثه که اول اصلاً نپذیرفتیم انسان روح دارد. اعتقاد خیلی نداشت و به روح اعتقاد نداشت. که پیدا کرد، بعد دیگر روحش به طراوت روح که اثبات کردیم. تیکه اصلی بحثمان اینجا بود. نماز جماعت میخواندیم، به ما اقتدا میکردند، نماز میخواندیم. اینجا که رسیدیم، این گفتش که نه، من این را قبول بکنم، که او بخواهد وحی را بگیرد به من بدهد. رفیقش شانهاش را گرفت و گفتش که خیلی شسته رفته است. این مسیر اتوماتیک مکانیسم میآید تا آنجا. ادامه نبوت، ادامه نبوت است. اصلاً خدا را قبول نداری، اگر این تعریف از ولایت فقیه را با این تعریف قبول نداری، خدا را نمیتوانی قبول بکنی. خدا نیست. خیلی جالب است ها! حذف عقلی؛ یا قبول داری یا قبول نداری. یا ولایت دارد یا ولایت ندارد. یا ولایتش استمرار دارد یا استمرار ندارد. یا استمرارش در بشر هست یا نیست. اگر استمرارش در بشر هست، یا عصمت دارد یا ندارد. اگر عصمت دارد، یا وقت میگیرد یا نمیگیرد. اگر وقت میگیرد، یا ابلاغ میکند یا نمیکند. اگر ابلاغ میکند، یا بعد از خودش یک حافظ برای شریعت دارد یا ندارد. اگر حافظ بشریت دارد، آن یا یک معصوم، معصوم ۵۰ درصد است. امام اگر ۵۰ درصد معصوم است، یعنی عصمت از خطای عمدی دارد، میشود فقیه. فقیه عادل! غضنفر، بلاغ غضنفر، حل است. عین توحید است. خروجیاش چیست؟ انسان. موضوع کارش چیست؟ انسان و تربیت. آدمسازی.
جمله آخر، بقیهاش باشد برای فردا شب. مکانیسم آدمسازی چه شکلی است؟ این ولایت تکتک کار میکند یا یک کارخانه است؟ اگر برای تکتک ما باشد، که هر یک دانه ما یک پیغمبر از بیرون میخواهیم. خصوصی من. معلم خصوصی باید بشود. پیامبر خصوصی! پیغمبر پیغمبر بیرونی دیگر قرار نیست بیاید یک کار ویژه برای تکتک ما انجام دهد. برای نوع ما میخواهد کار کند.
قلّه بحث امشبمان این است که از اینجا همه دعواها شروع میشود. اگر سوالی دارید، امشب مطرح بکنید. اگر نه، فردا شب ادامه دهیم این کارخانه را. آقا سال ۵۳، زمان طاغوت میفرماید: «این کارخانه را که بهش حکومت میگویند»، حکومت کارخانه آدمسازی نوعاً یک کارخانه بشر خام میگیرد، بشر تکاملیافته تحویل میدهد. یک چارچوبی دارد، یک ساختاری دارد، یک نظامی دارد. قوانین جزا، کیفرش، حقوق، اقتصادش، اجراییاتش. همه اینها با همدیگر خروجیاش تقویت آدم سال است.
فردی نداریم. «اسلام همش اجتماعی است»، «سیاست». این جمله را علامه طباطبایی در جلد ۴ المیزان ۷۰ صفحه راجع به در موردش بحث میکند. آیه آخر سوره آل عمران: «اسلام همش سیاست است.» فردی ندارد اصلاً، حرف فردی ندارد. آدمها که دارد میسازد، باهاش حرف میزند. خاطره یادمان یک نکتهای بیفتید. تکتک با شما صحبت بکنم. من با همهتان دارم یک جا صحبت میکنم. مخاطب من هم یک کلیه به اسم "بچههای طرح ولایت" است. یک نفر، ۱۰ نفر هم پا شدند رفتند، آن کلیه سر جایش است. ۱۰۰ نفر هم اضافه شدند، کلیه سر جایش است. این کلیه جابهجا نمیشود. دارم بحث میکنم که آن کلی را بسازم. قرآن آمده با نوع بشر کار دارد. ولایت با نوع بشر کار دارد. نوع بشر اگر شد، اولین کارش این است که باید حکومت دست بگیرد. کار بکند. دادم دارد درمیآید! بعد میگوید اسلام و سیاست و فلان و اینها از هم جداست و اینها. یک استادی داشتیم: «این مسجد نیست اصلاً! اینجا پیغمبر آقا مسجد را خراب کرد. مسجد ضرار مسجدی که به اسم اینکه تو سیاست کار ندارد. تو سیاست کار هم میکند و خراب میکند.»
مدینه، نماز جمعه، کلاس حوزه علمیه نیست. از توی متد و مدل و حرف برای حکومت اگر درنیاید، هیچی نیست. پشتش نبود. عبادت نیست. ارتباط دارد. آن مکانیسمی که قرار است حکومت کند، خیلیها برای امیرالمؤمنین گریه میکنند که گریه کنند، یا برای امام حسین گریه میکنند. رسماً کتاب نوشته شده: کتاب "شهید جاوید" در دهه ۵۰. امام حسین آقای صالحی نجفآبادی. واقعیت ندارد. توش مُرده خارجی ندارد. پیغمبر گفت که بدترین، شدیدترین برخوردی که امیرالمؤمنین کرده این است. این را بگویم، این را بگویم، تمام. جدیدترین برخورد این است. ولایت نیست اسمش. خیلیها برای خدایی، عبادت میکنند در حالی که خدا وجود ندارد. برای امیرالمؤمنین وجود ندارد. برای امام حسین وجود ندارد. تا وقتی معنای دقیق ولایت فهمیده نشود، ما با این مسائل گیریم. ولایت متأسفانه. ۵ دقیقه دیگر چون فرصت بیشتر باقی نیست پاس میدهم که در این ۵ دقیقه آخر اگر سوالی دارند، مطرح کنند.
در حال بارگذاری نظرات...