توضیحاتی در مورد کتاب وسائل الشیعه شیخ حرعاملی
اهمیت جهاد با نفس
نفس، حمال نفس باشد
معنای هوای نفس
بهترین دارو و طبیب برای انسان
مبانی چهارگانه زندگی
بهترین جهاد
وجه شباهت جهاد اصغر و جهاد اکبر
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
کتاب «جهاد با نفس» از «وسائل الشیعه» متعلق به مرحوم شیخ حره عاملی است که ایشان در جوانی از دنیا میرود. وقتی از دنیا میرود، متوسل میشود و به حضرت ولیعصر (عج) میگوید: «آقاجان، من کاری نکردم، جوان از دنیا رفتم. اگر میشود، به من مهلتی بدهید دوباره برگردم و کاری عظیم انجام دهم.» ایشان اجازه میدهند و شیخ برمیگردد و یک دور کتاب «وسائل الشیعه» را مینویسد که تقریباً میتوان گفت همه مجتهدین ما از قرن ۱۱ و ۱۲ به بعد سر سفره مرحوم شیخ عاملی نشستهاند. ایشان همه روایات فقهی را جمعآوری کرده، موضوعبندی خیلی قشنگ و دستهبندی فوقالعادهای انجام داده که همه فقها را بینیاز کرد از مراجعه به کتب حدیثی. تقریباً وقتی نظر میدهند، «وسائل» را نگاه میکنند و برایشان کفایت میکند.
ایشان در این کتاب، به مناسبت بحث جهاد و اینها، به بحث جهاد با نفس میپردازد که خب، یکی از اقسام جهاد است و بحث مفصلی را تقریباً میآورد. ابواب خوبی را دستهبندی میکند، در حالی که مبنای کتاب ایشان بیشتر گرایش فقهی دارد. البته اینگونه نیست که اخلاقیات هم در آن نباشد. کتاب «جهاد با نفس» دستهبندی خوبی دارد و روایات انصافاً فوقالعاده تنبیهآمیزی را شامل میشود.
وحشت میفرمودند که کسی دستورالعمل شما را به یکی از دوستان ما فرموده بودند. فرمودند که روزی چند تا حدیث از «وسائل الشیعه» را بخوانید و بعد از یک سال، مثل کسی که مداوا شده، احساس میکند که داروها کمکم رویش اثر گذاشته، حالش عوض شده؛ به میزان غیرقابل باور. روزی ۱۰ دقیقه، انشاءالله ۵ دقیقه ۱۰ دقیقه، احادیثش را بخوانیم. انشاءالله یک تلنگری باشد، مخصوصاً که ماه مبارک رمضان هم خود همین مزید بر علت است برای اینکه بالاخره تلنگری به ما زده شود.
جهاد با نفس: ایشان باب اولی که میآورد، باب وجوب جهاد است. جهاد با نفس واجب است. یکی از واجبات! این بحث خیلی مهمی است. ما معمولاً به عنوان واجب به آن نگاه نمیکنیم. یک فضیلت اخلاقی نگاه میکنیم. واجب است، بلکه اوجب است از خیلی از واجبات ما، بلکه از اکثرش، بلکه شاید از همه واجبات ما. این وجوب، وجوب شدیدتر و اکیدتر است.
روایت اول از امام صادق (ع) است که ایشان نقل میکنند از پیغمبر اکرم (ص): "عَن النَبِیّ صلی الله علیه و آله و سلّم: بَعْدَ سَرِیَّتَاً، فَلَمَّا رِجِعوا قالَ: مَرْحَبا بِقومٍ قَضوا الجِهادَ الأصغَرَ، وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الجِهادُ الأکْبَرُ. قیلَ: یا رَسولَ اللهِ، وَ مَا الجِهادُ الأکْبَرُ؟ قالَ: جهادُ النفسِ." حدیث مشهوری هم هست. پیامبر اکرم (ص) دیدند لشکر برگشت. فرمودند: «مرحبا به کسانی که جهاد اصغرشان را قضا کردند و بقِیَ علیهم الجهاد الأکبر.» هنوز برایشان مانده. پرسیدند: «یا رسولالله، «مَا الجهاد الأکبر؟» جهاد اکبر دیگر چیست؟» فرمودند: «جهاد النفس.» اینجا بحثهای فراوانی را داشتند بزرگان. جهاد اصغر چیست؟ جهاد اکبر چیست؟ به مناسبت این «هجرت صُغری» و «کُبری» را مطرح کردند بزرگان ما. جهاد کبیر گفتند. حالا دستهبندی که بر اینها شده و تقسیمبندیها و اینها، مختلف است. عرفا و بزرگواران خیلی اینجا سخن دادهاند.
"قالَ ابوعبدالله (علیه السلام): اِحمِل نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ، فَاِنَّ الْلَمْ تَفْعَل، لَمْ یَحْمِلْکَ غَیْرُکَ." امام صادق (ع) فرمودند که: «نفست را حمال نفست کن که اگر نفست حمال نفست نباشد، دیگری حمال نفس تو نمیشود.» خیلی نکته قشنگی است. خودت باید بالاخره حمال نفس شوی. این هم نشان میدهد که نفس دارای ابعاد و وجوهی است. برخی از وجوه و ابعادش باید نوکری بکند برای برخی وجوه و ابعاد دیگر. جنبههایی که تمایل به عالم ماده دارد، باید در اختیار آن جنبههایی که تمایل به عالم بالا دارد، قرار گیرد. نفس اینگونه است دیگر، درجاتش به این نحو است. اینگونه نیست که ما چند تا نفس داریم. بعضی وقتها اشتباه آدم میفهمد. مثلاً چند تا نفس مطمئنه داریم، نفس لوامه داریم. نفس جلوههای متنوعی دارد و درجاتش. خب، نفس وقتی که آزاد باشد و به کار گرفته نشود، اولین اثر و ظهوری که از این نفس دیده میشود، «امّاره» است. امر میکند هر کاری که دلش میخواهد. کمکم وقتی به کار گرفته میشود، «لوّامه» میشود و حالا تا درجات بالاتر. این نفس باید مراحل پایینترش، و آن بخشی که تمایل دارد، هوای نفس هم همین است دیگر. هوا یعنی تمایل به پایین. وقتی یک پرندهای به پایین تمایل پیدا میکند، از آن اوج دارد میآید پایین، میگویند: «هَبَت الطیر.» هوا پیدا کرد، آمد پایین. و «نَجمَ راهَ» هوا هم همین است. ستاره وقتی میآید پایین. هوای نفس یعنی اینکه این نفس به جای اینکه نگاهش به عالم بالا باشد، نگاهش به عالم پایین است، میشود هوا. که این هوای نفس را باید ذبح کرد به پای آن تمایلات عالی نفس. وقتی فراموش نکرده، تا وقتی تزکیه نشده، زیر خاک و غبار ننشسته، این تزکیه میشود.
"قالَ ابوعبدالله (علیه السلام) لِرَجُلٍ: اِنَّکَ قَدْ جَعَلْتَهُ طَبیبَ نَفْسِکَ، وَ اَبَانَ لَکَ، وَ عَرَّفْتَ آیتَ الصِحَّةَ، وَ دَلَلْتَ علی الدّوا. فَانْظُرْ کَیْفَ قِیامُکَ علی نَفْسِکَ." این هم روایت خیلی زیبایی است. و بین لک عرف آیه الصحه و دللت علی الدوا. فنظر کیف قیامک علی نفسک. حضرت به نحوی تبیین میفرمایند انگار یک اتاق عمل، اتاق جراحی است و انسان نشسته بر سر نفس خودش و میخواهد این را جراحی بکند. میفرمایند که: «تو دکتر خودتی. هم طبیب خودتی. درد برایت تبیین شده.» یعنی دورههای دردشناسی را هم گذراندهای. «آیه صحت هم برایت تعریف شده.» یعنی میدانی که باید چه کار کنی که این خوب بشود. «دارو را هم بهت گفتهام.» تو جراحیاش میکنی. همه چیز در اختیار خودت است. کس دیگری هم نیست. «خودت سر فرصت.» این هم دست خودت است. نمیتوانی بگویی: «آقا من نمیدانستم و نشد و کس دیگری آمد و... .» خودت. ببینم چه کار میکنی این عمل جراحیات را؟
"قالَ ابوعبدالله (علیه السلام) لِرَجُلٍ: اِجْعَلْ قَلْبَکَ قَرینًا بَرًّا، وَ وُلْدًا واصلاً، وَ اِجْعَلْ عِلْمَکَ وَالِدًا تَتْبَعُ، وَ اِجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوًّا تُجَاهِدُهُ، وَ اِجْعَلْ مَالَکَ عَارِیَةً تَرُدُّهَا." این هم فرمایش امام صادق (ع) به مرد دیگری است. «قلبت را به عنوان یک قرین، یک دوست خیلی با محبت، اهل کار خیر تصور کن.» باید قلب اینگونه باشد. یک رفیق همپای صادق، هرچه گویی حرف گوشکن، داری؛ آن هم قلبت است. «به یک فرزندی که هر جا بروی دنبالت است.» قلبت اینگونه است. دلت. نگاهت به دلت اینگونه باشد. «نگاهت به علمت این باشد که یک پدری است که باید دنبالش راه بیفتی.» «نگاهت به نفست این باشد که یک دشمنی است که باید با او درگیر باشی همیشه.» و «نگاهت به مالت این باشد که یک عاریهای است که باید برگردانی.»
نگاهمان معمولاً نسبت به همه اینها مشکل دارد. نسبت به قلبمان ذهنیت یک چیز دیگری است. فکر میکنیم من باید دنبالش راه بیفتم، دنبال علممان راه بیفتیم. قلب باید دنبال ما راه بیفتد. ما معمولاً تحت تأثیر عواطفمان هستیم دیگر. عواطف دنبال علم راه بیفتد؛ و اصلاً نفس کلاً باید برود به کنار. از آن طرف هم مال باید بیاید توی حاشیه به عنوان عاریه. همه، کلاً اینها انگار مبانی چهارگانه زندگیمان، خودش نیست. جاهای دیگر. وقتی درست نیست، آدم احساس میکند که مبارزه بکند، خیلی به او سخت میگذرد. چون روی یک پایه بند باشد. در حالی که این سه پایه دیگر را هم ازت به او توجه میدهند. نگاه به مال وقتی درست بشود، نگاه به دل وقتی درست بشود، نگاه به علم وقتی درست بشود، آن وقت نگاه به نفس هم درست میشود و توی میدان قرار میگیرد.
"وَ عَنْهُ (صلّی الله علیه و آله و سلّم): اَشَدُّ النّاسِ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ." آدم قوی، آدم شدید، کسی است که به نفس خودش غلبه کند.
امام صادق (ع) نقل میکنند: "مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ، وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ، اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِهِ." کسی که یک واعظی از دل خودش نداشته باشد، از درونش کسی او را موعظه نکند، از درون او، از نفسش «زاجِر» نداشته باشد، کسی که نگهش دارد، و یک قرین مرشدی هم نداشته باشد، رفیقی که به او راه را نشان بدهد، راه و چاه را نشان بدهد، خط را نشان بدهد؛ پس این سه تا، کسی که واعظ نداشته باشد، زاجر نداشته باشد، رفیق مرشد هم نداشته باشد، دشمن خودش را روی گردن خودش سوار میکند. این سه تا که نباشد، دیگر دشمن سوار است. بعد میآید میگوید: «آقا هر کار میکنم انگار دشمن و شیطانم به من غلبه دارد، نفسم غلبه دارد.» یک کاره گفتی: «آقا برو مبارزه کن با نفس.» دقت کنید.
امام صادق (ع) از آباءشان در وصیت پیغمبر اکرم (ص) نقل میکنند که به امیرالمومنین (ع) فرمود: "یا علیّ، اَفْضَلُ الجِهادِ مَنْ اَصْبَحَ لا یَهُمُّ بِظُلْمِ اَحَدٍ." بهترین جهاد این است که کسی وقتی صبح از خواب بیدار میشود، روزش را شروع میکند، نیتش این باشد که به هیچ احدی ظلم نکند. محلّی از مراقبه است. صبح به صبح که پا میشویم، یک توجه به این داشته باشیم. برنامه خیلی سخت است. نیت از عمل سختتر است. واقعاً همین است. شما ببینید گاهی آدم نیت میخواهد بکند که من تا آخر عمرم میخواهم یک نگاه حرام نکنم. خود نیت را شیطان نمیگذارد. «یکی دو ماه حالا سعیت را بکن، بالاخره آدم گناه ندارد، نیتش را انجام بدهم.» یا مثلاً آدم نیتش این باشد که من حاضرم کور بشوم ولی یک نگاه حرام نکنم. همین نیتش را نمیگذارد. آن نیت که افضل جهاد است، خیلی سخت است. یعنی این نفس زیر بار نمیرود که بخواهد این را قبول بکند، حتی به عنوان یک برنامه، برنامه نظری. برنامه عملی هم نه. معتقد، یک چیزی که قبولش داشته باشد، پذیرفته باشد. همین قبول را هم نمیگذارد. صبح که از خواب پا میشوم، نیتم باشد به کسی ظلم نکنم. ولی این نیت را شیطان نمیگذارد، نفس نمیگذارد. به او سخت است.
امام صادق (ع) فرمود: "مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ اِذَا رَغَبَ، وَ اِذَا رَهِبَ، وَ اِذَا اشْتَهَی، وَ اِذَا غَضَبَ، وَ اِذَا رَضِیَ، حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ علی النّارِ." کسی که مالک نفسش باشد، آن وقتی که رغبت دارد، آن وقتی که رهبت دارد، پا پس میکشد، آن وقتی که پا پیش میکشد، آن وقتی که اشتها دارد، آن وقتی که غضب میکند، آن وقتی که راضی میشود، این پنج مورد، مالک نفسش باشد، خدا جسدش را بر آتش حرام میکند.
امیرالمومنین (ع) فرمودند. پیغمبر اکرم (ص) این دوباره همان حدیث اول. آن سری آمدند و حضرت فرمودند که شما جهاد اصغر را انجام دادید و جهاد اکبر را نه. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: "اِنَّ اَفْضَلَ الجِهادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْهِ." بالاترین جهاد این است که کسی با همان نفسی که بین دو تا پهلویش است، مبارزه کند. هم او خودش، خودِ خودت. آگاهی. نفس را اما آنقدر انتزاعی میگیریم، یک چیز در آسمان. با همین مبارزه کن. بالاترین است.
"وَ عَنْهُ (علیه السلام) اِنَّهُ قَالَ: المُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ." خیلی تعبیر فوقالعادهای است. الف و لامش، الف و لام حالا یا جنس است یا تعریف است. حالا یا عهد است. به هر نحوی باشد، مجاهد کسی است که با خودش جهاد میکند. مجاهد که شنیدی، مجاهدی که میدانی، این است. آن یکی هم به خاطر شباهت با این است که به او میگویند مجاهد. خیلی نکته مهمی است. ما فکر میکنیم که جهاد با نفس به خاطر شباهتش با جهاد اصغری است که به او میگویند جهاد. حضرت برعکسش را میفرمایند. آن جهاد با دشمن به خاطر اینکه شبیه جهاد با نفس است، به او میگویند جهاد. و الا جهاد فقط همین است. آن واقعیتی ندارد، تأثیری ندارد. حالا یک کافر کشته بشود، تحولی در من؟ تحول در این عالم صغیر؟ چون دو تا عالم داریم، عالم صغیر و عالم کبیر. عالم کبیر خودمان هستیم، عالم صغیر بیرون است. با این کشتن کافر، کفر و اینها، توی عالم صغیر تحولی صورت میگیرد، ولی هنوز عالم کبیر مانده. جهاد اکبر چون شما ریشه کفر را توی عالم کبیر میزنی، میشود جهاد اکبر. "تَزْعُمُ اَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ وَ فیکَ انْطَوَی الْعالَمُ الاَکْبَرُ؟" تو فکر کردی که جرم صغیری هستی؟ در تو عالم اکبر منطوی شده. خدا عالم اکبر را مهندسی کرده، فرمولیزه کرده، همه را ریخته در شما. خودت عالم اکبری. لذا جهادی که توی خودمان است، میشود جهاد اکبر. آنی که بیرون است، میشود جهاد صغیر یا جهاد اصغر.
الحمدلله رب... .
در حال بارگذاری نظرات...