به وقت شام

جلسه چهارم : تقویم خروج سفیانی تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)

00:51:12
149

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

* نبرد امام زمان ارواحنافداه با سفیانی، با محوریت شام و مقابله دوگانه ایرانی و یمانی بعنوان حوادث حتمی پیش از ظهور.[01:20]

*خروج سفیانی در ماه رجب، نشانه حتمی ظهور به روایت امام صادق علیه‌السلام.[03:58]

*تاریخ و جغرافیای حکومت سفیانی؛ دورانی کوتاه اما پرحادثه که با ماه رجب آغاز و به محرم ختم می‌شود.[07:20]

*صراحت و قطعیت در تعیین زمان خروج سفیانی، به استناد روایات امام صادق علیه‌السلام.[08:46]

*روایت امیدبخش امام باقر علیه‌السلام مبنی بر امنیت و آرامش نسبی شیعیان در آغاز فتنه‌های پیش از ظهور![10:47]

*چهره فریبنده سفیانی! بزرگ‌ترین تهدید برای شیعیان اهل بیت، با ادعای نابودی دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام.[13:55]

*قتل‌عام گسترده شیعیان واقعی عراق توسط سفیانی، با فریب و اغفال مردم به ظاهرشیعه.[15:55]

*مکه ، پناهگاه شیعیان در دوران فتنه سفیانی به توصیه امام، تا خاتمه فتنه به دست سپاه خراسانی و یمانی. [19:40]

*چرا ظهور تغییرناپذیر است؟! تبیین تفاوت «امر حتمی» و «میعاد الهی» در کلام امام جواد علیه السلام.[39:19]

*روضه: کودک‌کشی سفیانی، تکرار تاریخی خباثت و قساوت، یزید...یادآور تراژدی تلخ کودکی که با دیدن سر بریده پدرش جان سپرد...[45:20]

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
در جلسه گذشته این نکته مطرح شد که سفیانی جزو علائم قطعی و حتمی آخرالزمان و حوادث متصل به ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) است. خروج امام زمان، قیامی که خود حضرت در آن حضور داشته باشند و منجر به تشکیل حکومت امام زمان شود، آن وقتی است که با سفیانی درگیر می‌شوند. البته این درگیری با سفیانی هم این‌گونه است که از قبلش جریاناتی شکل می‌گیرد: یک طرف خراسانی‌ها و ایرانی‌ها، یک طرف یمانی‌ها و یمنی‌ها، که این‌ها از دو طرف با سفیانی درگیر می‌شوند. منطقه درگیری هم شام است که خب، در مورد این ان‌شاءالله با جزئیات بیشتری صحبت خواهیم کرد؛ چون در روایاتمان جزئیاتی را فرموده‌اند که چه اتفاقاتی رقم می‌خورد و حتی زمانش را گفته‌اند.
پی در پی اتفاقاتی پشت سر هم رخ می‌دهد که آن منجر به خروج و ظهور سفیانی و غلبه سفیانی و تشکیل دولت سفیانی می‌شود که البته خیلی طولانی هم نیست. دولت و ظهور سفیانی با امام زمان در یک سال است و فاصله زیادی با ظهور امام زمان ندارد. ان‌شاءالله این‌ها را عرض خواهیم کرد.
روایاتی که در مورد حتمی بودن داستان سفیانی است، در کتاب شریف «غیبت نعمانی» که جزو معتبرترین آثار شیعه در زمینه مهدویت و روایات مرتبط با امام زمان است، صفحه ۲۹۹، باب هجدهم با عنوان «ما جاء فی ذکر السفیانی و أن أمره من المحتوم» آمده است. اصلاً عنوانی که مرحوم نعمانی برای این باب گذاشته، درباره سفیانی و اینکه اصلاً سفیانی حتمی است. اصلاً عنوان این باب این است که خب، چندین روایت آنجا (ذکر شده است). روایت اولی که ایشان به ترتیب مرور کرده‌اند، این است:
عیسی بن اَعیَن از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند، فرمود: «السفیانی من المحتوم»؛ سفیانی جزو امور حتمی، جزو امور قطعی است و «خروجه فی رجب»؛ خروج سفیانی در رجب است. اینکه حرکت می‌کند و اقدام به عمل می‌کند، این در ماه رجب اتفاق می‌افتد که بعدها ان‌شاءالله جلوتر (حالا نمی‌دانم دقیقاً کی، دو یا سه جلسه جلوتر به آن خواهیم رسید) یک بحثی را خواهیم داشت. آن عنوانی که در روایاتمان داریم، «العجب کل العجب» یا تعابیری شبیه به این، بین جمادی و رجب که فرموده‌اند اتفاقات مهمی بین جمادی و رجب رخ می‌دهد. از قبلش، این روایت این‌طور فرمود. از قبلش گفته‌اند: چه می‌شود در ذی‌القعده؟ چه می‌شود در شوال؟ چه می‌شود در ذی‌القعده و ذی‌الحجه؟ سایر... که آنجا بین جمادی و رجب اتفاقات مهمی رقم می‌خورد. چند تا ان‌شاءالله، اگر عمری باشد و توفیقی باشد، می‌رسیم به آن.
ماه رجب، ماه رجبی است که سفیانی خروج می‌کند. البته آن خروج سفیانی در ماه رجب، خروج خراسانی در همان ماه رجب و خروج یمانی هم در همان ماه رجب است و در یک روز است. یعنی هر سه با هم حرکت شروع می‌شود.
«مِن أوَّلِ خُروجِهِ إلَی آخِرِهِ خَمسَةَ عَشَرَ شَهرَاً.» این را داشته باشید؛ (این‌ها) کنار هم زنجیر شود تا بتوانیم ان‌شاءالله به نتیجه‌ای برسیم. فرمود: از اول خروجش تا آخر خروجش، یعنی مجموعاً داستان سفیانی از آن وقتی که قیام می‌کند، پانزده ماهه است. «سِتَّةُ أشهُرٍ یُقاتِلُ فیها»؛ شش ماه می‌جنگد. «فَإِذا مَلَکَ کُورَ الخَمسِ»؛ وقتی آن پنج منطقه‌ای که گفتیم را مالک شد (آن پنج منطقه را یادتان هست چیا بود؟) اردن بود، فلسطین بود، قنسرین (که حلب می‌شود)، حِمص و دمشق بود که منبرش بر دمشق بود و پایتختش دمشق. این پنج منطقه را که دست بگیرد، «مَلَکَ تِسعَةَ أشهُرٍ»؛ نُه ماه مالک منطقه خواهد بود. یعنی حکومتش در دمشق (که این پنج تا همه در شام است دیگر) حکومتش در شام نُه ماه است. «لَم یَزِد عَلَیها یَومٌ»؛ یک روز هم اضافه نمی‌شود. دقیقاً نُه ماه است؛ دقیقاً نُه. اگر بخواهیم حساب و کتاب بکنیم، یک‌جورهای خاصی می‌شود دیگر. که حالا آن روز اول که از خود رجب خروج بکند، شش ماه برویم جلوتر و بعد هم نُه ماه برویم جلوتر، زمان‌بندی‌های جالبی (خواهد بود).
شش ماه بعدش چه اتفاقی می‌افتد؟ شش ماه بعد رجب چه ماهی می‌شود؟ می‌شود محرم. و بعد دیگر حالا آن نُه ماه بعدش که خیلی مهم و حیاتی و کلیدی است. البته در بعضی روایات هشت ماه ذکر شده است. این‌گونه نیست که تناقض با همدیگر پیدا کند. یکی گفته هشت ماه، یکی گفته نُه ماه، پس یا هشت ماه یا نُه ماه (است). نتیجه‌اش این می‌شود: نه هیچ، نه هشت ماه، نه نُه ماه! حالا اینکه چرا یکی هشت ماه گفته و دیگری نُه ماه، بحث دیگری دارد که فعلاً نمی‌خواهم به آن بپردازم.
پس این روایت اول بحث ما، این‌گونه است که باید روایت زیاد بخوانیم؛ چون جایی برای کار دیگری نداریم. اینجا که بنشینیم و با همدیگر تحلیل بکنیم، چرتکه بیندازیم و مثلاً اسطرلاب این وسط بیاوریم و حساب و کتاب بکنیم، این‌ها را نداریم. هرچه که داریم، نسبت به آینده و روایاتمان باید این روایات را کنار همدیگر بچینیم تا به یک نقشه منظوم نسبت به آینده برسیم. فعلاً قدم اول سیر بحثی که داشتیم، این بود که اصل داستان سفیانی قطعی است و داستان سفیانی جزو آن داستان‌هایی است که بَداء در آن صورت نمی‌گیرد. دیشب در مورد بَداء صحبت کردیم؛ برو و برگرد ندارد، تغییر و تحول ندارد. این روایت اول.
روایت دوم نیز از عیسی بن اَعیَن است که از مُعَلَّی بن خُنَیس نقل می‌کند. مُعَلَّی بن خُنَیس جزو اصحاب نزدیک امام صادق علیه السلام بود و آخر هم شهید شد. او مسئول امور مالی امام صادق علیه السلام بود. امام برای قاتلش با اسم نفرین کردند و همان‌جا که حضرت (سخنانشان) با او تمام شد، خبر آمد از خانه قاتل که به درک واصل شد؛ چون هم مُعلّی را کشته بود و هم مقداری از مال امام صادق که در دست مُعلّی بود، برداشته بود. امام صادق علیه السلام فرمود: «مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ مِنْهُ مَا لَیْسَ بِمَحْتُومٍ»؛ بعضی از این مسائل حتمی است و بعضی از آن‌ها حتمی نیست. و «مِنَ الْمَحْتُومِ»؛ آن بخشی که حتمی است، برو و برگرد ندارد، چیست؟ «خُروجُ السُفیانی فی رجب»؛ خروج سفیانی در ماه رجب است. این را داشته باشید. تا حالا دو روایت داشتیم که خروج در ماه رجب را هم جزو امور حتمی گرفته‌اند. این‌ها به دردمان می‌خورد؛ چون بعضی‌ها خدشه کرده‌اند و گفته‌اند ممکن است سفیانی بیاید، ولی در غیر ماه رجب. این دو روایت فعلاً این را گفت که می‌آید و در ماه رجب هم خروج می‌کند. خب، یک سری وقایع دیگر است که حتمی نیست. حالا ان‌شاءالله جلوتر روایاتش را می‌خوانم. چند تا چیز را گفته‌اند که این‌ها قطعی و حتمی است. یک سری چیزها هم هست که حتمی نیست؛ یک سری وقایع ممکن است به طرز دیگری رقم بخورد که حالا ان‌شاءالله اشاره خواهم کرد، ولی داستان سفیانی حتمی است و برو و برگرد ندارد.
روایت سوم از محمد بن مسلم (است). می‌گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم (طولانی است، ولی نکته‌اش این است که) حضرت فرمودند: «اِتَّقُوا اللَّهَ»؛ تقوا داشته باشید و «وَ اسْتَعِینُوا عَلَی مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ»؛ بر این چیزی که هستید، از خدا کمک بگیرید. از چه کمک بگیرید؟ از ورع؛ (یعنی کسی که) حواسش جمع باشد به وظایفش، تلاش بکند و این‌ها در راه خدا. و فرمود: آنی که بیشتر از همه دیگران به شما غبطه خواهند خورد، دینتان است. روز قیامت در آخرت، آنی که دیگران بهش غبطه می‌خورند، دین آدم است. اینجا به پولش و زیباییش و اسم و رسمش و فالوورهایش و این‌ها غبطه می‌خورند، آن ور، چیزی که غبطه خواهند خورد، دین است. سعی کنید این را به خودتان ببرید و این را داشته باشید. حضرت توضیح دادند در مورد اینکه حواستان جمع باشد که اهل گناه نباشید، آلوده نباشید. بعد فرمود: اگر کسی اهل تقوا باشد، از آن چیزهایی هم که خوفش را دارد، در امان خواهد بود و یقین دارد که اگر بر مسیر حق حرکت کرد، به نتیجه می‌رسد. هر کسی هم که روبرویش باشد و در مسیر حق نباشد، هلاک می‌شود.
دلتان شاد باشد! دلتان شاد باشد! «لِمَا تُرِیدُونَ»؛ به آن چیزی که می‌خواهید، دلتان شاد باشد؛ می‌رسید. «أَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أَعْدَاءَکُمْ یَقْتَتِلُونَ فِی مَعَاصِی اللَّهِ»؛ آیا دشمنان خود را نمی‌بینید که در گناهان خدا (یعنی برای گناه و با گناه) با یکدیگر می‌جنگند؟ ببینید! خیلی قشنگ دشمنانتان را ببینید سر چه می‌جنگند؟ برای چه می‌جنگند؟ برای هرزگی، برای آدم‌کشی و برای غصب زمین دیگران! برای این‌ها دارند می‌جنگند. خودشان را به کشتن می‌دهند که آخرش به این‌ها برسند. «عَلَی الدُّنیا»؛ به خاطر دنیا همدیگر را می‌کشند. «دُونَکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ آمِنُونَ»؛ (این) برای شماست و شما در خانه‌هایتان در امان هستید. اینجا روایت مهم است. با اینکه البته مطلبش مطلبی است که یک‌کم جلوتر از بحث ماست (یک‌کم جلوتر بهش خواهیم رسید)، ولی نکته مهمی را حضرت می‌فرمایند: یک روزگاری می‌آید، دشمن همدیگر را تکه‌پاره می‌کنند سر دنیا. شماها در امنیتید. این مال کیست؟ مال خروج سفیانی است. آقا، مگر خروج سفیانی قرار نیست ما را بکشند؟ اولش نه! یک نکته‌ای دارد. سفیانی اول اولش دست به سمت شیعه دراز نمی‌کند. اول اولش این‌ها همدیگر را تکه‌پاره می‌کنند. منطقه شام، اول داستان سفیانی این‌جوری است که این‌ها همدیگر را لَت و پاره می‌کنند. یک‌کم شیعه جان می‌گیرد، در امان (است)، یک نفس راحتی می‌کشد. حسابی هم دشمنان (ما) خوب همدیگر را تکه‌پاره می‌کنند. این خودش یک فرصتی می‌دهد به شیعه.
فرمود: اگر آن‌ها همدیگر را تکه‌پاره نکنند، می‌آیند سر وقت شما، شماها را تکه‌پاره می‌کنند. قضایایی دارد. یکی‌شان قضیه قرقیسیا است که ان‌شاءالله جلوتر مرورش خواهیم کرد که دقیقاً آنجا چه اتفاقی رخ می‌دهد. فرمود: دشمنانتان همدیگر را تکه‌پاره می‌کنند، شما در امانید، غصه نخورید. «وَ کَفَی بِالسُّفْیَانِی نِقْمَةً لَکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ»؛ سفیانی برای انتقام شما از دشمنانتان خیلی چیز خوبی است. البته این باعث می‌شود یک‌کمی بعضی‌ها نسبت به سفیانی فریب بخورند و فکر کنند سفیانی رفیق شیعه است. این‌ها را داشته باشید ها! این ایام بنده زیاد دیدم، هی می‌گفتند: آقا این ویژگی‌های سفیانی به ترامپ می‌خورد. مثلاً بعضی افرادی که از آدم توقع ندارد، از این‌ها خودشان محقق هم هستند! خیلی مطلب دوری است، خیلی مطلب اشتباهی است. ترامپ کجا بود؟ بله، یک سری ویژگی‌هایش به ترامپ می‌خورد: صورت سرخی دارد، چشم‌های رنگی دارد، چشم‌های فلانی (ترامپ) موهای زردی دارد. ویژگی‌های سفیانی یک‌کمی به ترامپ می‌خورد و اینکه گفته‌اند نصرانی، مسیحی، صلیب به گردن دارد که حالا یا خود صلیب است یا همین کراوات‌هایی است که امروز می‌زنند. از بلاد روم هم می‌آید؛ آمریکا و اروپا می‌آید در این منطقه. این‌هایش خب بله، یکی که می‌خواند، فکر می‌کند این‌ها به ترامپ می‌خورد.
البته ویژگی‌های دیگر هم دارد. می‌گوید که هر کس نگاهش می‌کند، می‌فهمد این کافر است. نه مکه را دیده، نه مدینه را دیده. جلسات بعد خواهم خواند. این‌هایش خیلی به ترامپ و امثال ترامپ می‌خورد، ولی مسئله این است که یک کسی است که اولاً از بنی‌امیه است. ثانیاً یک ظواهری دارد که این مردم مسلمان فریبش را می‌خورند. بعد هم اولاً یک‌طوری رفتار می‌کند که شیعه فکر می‌کند که اصلاً با این‌ها مشکلی ندارد. برای همین اصلاً پایش باز می‌شود به عراق. یک جماعتی که در روایت ما هست، جماعتی‌اند که به ظاهر شیعه. این‌ها فریب می‌خورند. البته یک شخصی هم هست، (در) مواقعی اسمش را گفته‌اند (که) آدم نقاب‌دار است، کنایه از دروغ بودن و دغل‌باز بودن؛ یک مورقّعی است که این خب البته اسم نیست، لقب است؛ یک نقاب‌دار که این با سفیانی همدست می‌شود. از این ور هم شیعه به این آدم اعتماد دارد. این شیعیان را زیر چنگ سفیانی (می‌اندازد) و قتل عام عجیب و وسیعی در عراق صورت می‌گیرد به دست سفیانی. یک بخشی از این هم که اصلاً پای سفیانی به عراق باز می‌شود و خصوصاً حالا به کوفه می‌رسد که بعداً باید در موردش صحبت بکنیم، به این داستان برمی‌گردد.
قضیه این‌طوری است که سفیانی اولش غیرشیعه را می‌زند. بعضی شیعیان می‌گویند: «عجب! این رفیق ماست! این آمده ما را از دست دشمنانمان نجات بدهد.» در حالی که آن دعوایش با غیرشیعه به خاطر این نیستش که حمایت از شیعه می‌خواهد بکند؛ دعوا سر دنیاست، سر پول است، سر منابع و منافع سرزمین شام است. یک ارتباطات پشت پرده‌ای هم با یهود دارد سفیانی که بعداً باید در موردش صحبت بشود. داستان سفیانی این است، ولی ابتدای کارش این شکلی است که خب، انتقامی می‌گیرد سفیانی از دشمنان شما. این عبارت از امام صادق علیه السلام است: «وَ کَفَی بِالسُّفْیَانِی نِقْمَةً لَکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ»؛ سفیانی برای اینکه انتقام شما را از دشمنانتان بگیرد، خوب انتقام می‌گیرد.
«وَ هُوَ مِنَ الْعَلَامَاتِ»؛ او از علامت‌های قبل از ظهور، از علامت‌های فَرَج است. «لَکُمْ مِنَ الْعَلَامَاتِ لَکُمْ إِنَّ الْفَاسِقَ لَوْ وَقْتَ خَرَجَ لَمَکَثْتُمْ شَهْراً أَوْ شَهْرَیْنِ بَعْدَ خُرُوجِهِ.»؛ برای شما از علامت‌هاست که اگر فاسق (سفیانی) خروج کند، یک ماه یا دو ماه آسایش خواهید داشت.
البته این فاسق وقتی که خروج می‌کند، شما یک ماه دو ماه تقریباً یک آسایشی (دارید). آن پانزده ماهی که گفته‌اند که شش ماهش جنگ بود، از آن شش ماه، یک یا دو ماه اولش سفیانی درگیر کشتن و رنده‌کردن غیرشیعه است. یک نفسی می‌کشید، یک یا دو ماهی خوش‌خوشانه، ماه عسل برای شیعه است. خوب هم رنده‌شان می‌کند، یعنی قشنگ یک فشار جدی بر دشمنان شیعه وارد می‌شود. یکی‌شان قضیه قرقیسیا است که ان‌شاءالله عرض خواهم کرد. در یک روز صد هزار کشته بر زمین می‌ماند جنازه‌شان. صد هزار کشته! دو سال است که غزه را تکه‌پاره می‌کنند، تازه رسیده به شصت هزار کشته. در یک روز صد هزار کشته! در یک روز! فرمود: یک دانه از این صد هزار تا شیعه نیست. همه‌شان از دشمنان (هستند) که در قرقیسیا با همدیگر درگیر می‌شوند که نمی‌توانند جنازه‌ها را دفن بکنند. کرکس‌ها و کفتارها می‌آیند جنازه‌هایشان را می‌خورند. جنازه‌ها بر زمین رها می‌شود، سیل خونی راه می‌افتد. سر منابعی با همدیگر درگیر می‌شوند در منطقه قرقیسیا. این، آن یک یا دو ماهی است که شیعه یک نفسی می‌کشد. فرمود: یک انتقام برای شماهاست اولش. اولش به شما فشاری نمی‌آورد سفیانی.
«حَتَّی یَقْتُلَ خَلْقاً کَثِیرًا دُونَکُمْ»؛ تا جایی که بسیاری را جز شما می‌کشد. (یعنی هیچ شیعه‌ای در این‌ها نیست).
که اینجا یکی سوال کرد: «آقا وقتی که این‌جوری شد ما چکار کنیم؟» «فَکَیْفَ نَصْنَعُ بِالْعِیَالِ؟» زن و بچه چکار کنیم؟ اینجا فرمود: «إِذا کَانَ ذَلِکَ فَإِلَیْنَا»؛ وقتی این‌جوری شد، بیایید سمت خودمان. (یعنی دیگر داستان سفیانی یک‌جوری نیست که آواره و سرگردان باشید. داستان یک‌جوری است که به ظهور ختم می‌شود، ما را پیدا می‌کنید، زیر چتر ما جمع می‌شوید). این‌جوری نیست که غصه این را داشته باشید که حالا در این فتنه چکار کنیم؟ بروید مکه که همه دور هم آنجا جمع شوید، قایم شوید، یک غاری پیدا کنید، یک شهری یا روستایی پیدا کنید. نه، بروید آنجا که ما می‌آییم، همان‌جا همه با هم کار سفیانی را تمام می‌کنیم. این هم شد روایت هفتم.
روایت هشتم چیست؟ از جابر جُعفِی که جزو راویان درجه‌یک ماست. می‌گوید: از امام باقر علیه السلام سوال کردم در مورد سفیانی. حضرت فرمودند: «أَنَّا لَکُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ»؛ ما را با سفیانی چکار؟ «حَتَّی یَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّیْصَبَانِیُّ»؛ تا اینکه قبل از او شیصبانی خروج کند. (اول قبل از شیصبانی بیاید.) حالا این شیصبانی خودش یک داستانی دارد، یک پروژه‌ای دارد که در عراق است و حالا کیست و چیست، یک بحثی می‌طلبد. «یَخْرُجُ مِنْ أَرْضِ کُوفَانَ یَنْبُعُ کَمَا یَنْبُعُ الْمَاءُ»؛ این شیصبانی از زمین کوفه می‌آید، خروجش از کوفه است. مثل آب می‌جوشد، یک‌دفعه مثل آبی که یک‌دفعه می‌زند و می‌جوشد، راه می‌افتد. این هم از کوفه و نجف یک‌دفعه می‌جوشد و راه می‌افتد، آدم می‌کشد. «فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِکَ السُّفْیَانِیَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ»؛ پس بعد از آن، منتظر سفیانی باشید و منتظر خروج قائم (و ظهور امام زمان) باشید. این‌ها به همدیگر متصل‌اند. قبل از ظهور سفیانی، قبل از سفیانی شیصبانی است. البته قبل از سفیانی قضایای دیگری هم هست، خصوصاً در مصر که وقایع مهمی در مصر رقم می‌خورد، ولی در عراقش داستان شیصبانی... این هم شد روایت چندم؟ ببینم حواستان جمع است یا نه؟ اختلاف شد بین علما!
روایت نهم از علی بن ابی حمزه. می‌گوید: «ضِمَامَةِ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام»؛ من با امام کاظم علیه السلام همراه شدم، بین مکه و مدینه. یک روزی حضرت به من فرمودند: «یَا عَلِیُّ، لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَرَجُوا عَلَی بَنِی الْعَبَّاسِ لَسُقِیَتِ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ»؛ ای علی، اگر همه اهل آسمان‌ها و زمین علیه بنی‌العباس قیام کنند، زمین از خونشان سیراب می‌شود. خیلی کلام عجیبی است (فرموده) به این علی بن ابی حمزه. (علی بن ابی حمزه بعدها چپ کرد، سر همین هم در مورد روایاتش مطالبی هست. جزو علمای درجه‌یکی بود که نائب امام بود، وجوهات می‌گرفت. بعد موسی بن جعفر گفتند: «وجوهات را تحویل امام رضا بده.» نداد و داستان واقفی شد؛ اصلاً ما بعد از موسی بن جعفر امام نداریم. خیلی شخصیت درجه‌یکی بود که بعداً خیلی یعنی داستانش، داستان تلخی شد. قضیه خیلی تلخ تمام شد، هم خودش هم پسرش. حالا اینکه با روایاتش چطور برخوردی شده، یک داستان دیگری است). علی بن ابی حمزه بطائنی (نام راوی، به معنای همراهی با امام) می‌گوید: در مسیر مکه و مدینه بودیم، امام کاظم به من فرمودند که: «یا علی» (اسمش علی بود)، «اگر همه اهل آسمان‌ها و زمین خروج کنند علیه این بنی‌العباس» (بنی‌العباسی که زمان موسی بن جعفر، هارون‌الرشید خلیفه‌شان بود و بعد، بعداً مأمون و دیگران) «فرمود: همه این‌ها جمع شوند علیه بنی‌العباس، زمین از خونشان سیراب می‌شود.» خون همه‌شان ریخته می‌شود، همه با هم کشته می‌شوند، زمین از خونشان سیراب می‌شود. با خروج و جنگ و این‌ها داستان بنی‌العباس تمام نمی‌شود. فکر نکنید که اگر یک قیامی انجام بدهیم، کار بنی‌العباس تمام می‌شود. (نام) ابومسلم را که خواندند. فرمودند: «کوه را می‌شود جابجا کرد، حکومتی که هنوز اَجَلش نرسیده را که نمی‌شود جابجا کرد.» فرمود: تا کی؟ تا کی؟ اگر خروج انجام بشود، همه کشته می‌شوند، پرونده این‌ها جمع نمی‌شود. «حَتَّی یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ»؛ تا سفیانی خروج کند.
ربط سفیانی به بنی‌العباس چیست که سوال خوبی است؟ بعدها ان‌شاءالله فرصت بشود، یک اشاره‌ای بهش می‌کنم. چرا؟ روایت دیگری دارد که بنی‌العباس یک دور منقضی می‌شوند، تمام می‌شوند. یک دور دیگر قبل از ظهور امام زمان، بنی‌العباس سر کار می‌آیند، خصوصاً در همین منطقه عراق. شاید این شیصبانی هم مرتبط با همان بنی‌العباس باشد. از بعضی روایات این‌طور به نظر می‌رسد که بنی‌العباس هم ویژگی‌شان این بود که ظاهرشان طرفدار اهل بیت بود، واقعشان این بود که دشمن اهل بیت بودند. جماعتی در (آن زمان) سکاندار می‌شوند که آدم این‌ها را نگاه می‌کند، فکر می‌کند این‌ها شیعه‌اند و محب اهل بیت‌اند و این‌ها. در باطن می‌بینی که دارند تبر می‌زنند به شیعیان، (به) محبین واقعی اهل بیت. فرمود: این‌ها پرونده‌شان جمع نمی‌شود تا وقتی که سفیانی بیاید.
گفتم: «یَا سَیِّدِی، أَمْرُهُ مِنَ الْمَحْتُومِ»؛ داستان سفیانی قطعی است دیگر؟ فرمود: «لاَ، بَلْ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ»؛ نه، بله قطعی است. بعد می‌گوید یک سکوتی کرد حضرت، یک چند لحظه‌ای سر مبارکشان به سمت سینه (بود) و یک سکوتی کردند و این‌ها. بعد سر آوردند بالا. فرمود: «مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ مَکْرٌ»؛ این حکومت بنی‌العباس که همه‌اش حقه بازی و خدعه است، این‌ها می‌روند. «ثُمَّ یَتَجَدَّدُ حَتَّی یُقَالَ: مَا أَمَرَ بِهِ شَیْءٌ»؛ دوباره برمی‌گردند تا جایی که گفته می‌شود: اصلاً چیزی از آن نگذشته بود. یک دور از بین می‌رود بنی‌العباس، یک‌جور که می‌گویند اصلاً این‌ها نبودند. یک‌جور برمی‌گردند که می‌گویند اصلاً این‌ها از بین نرفتند. پس این داستان بنی‌العباس قبل از ظهور، یکی از آن پایه‌های جدی است و نابودی بنی‌العباس گره خورده به نابودی سفیانی. آن وقت است که بنی‌العباس را با جنگ می‌شود نابود کرد. آن وقت است که سفیانی را نابود می‌کنند. این هم یک نکته مهم دیگر.
روایت دهم را بخوانم. دیگر خسته هستم. بقیه‌اش ان‌شاءالله فردا شب. فردا شب چند روایت خیلی مهم داریم. امشب وقت نشد به آن بپردازیم که ان‌شاءالله چند کلید به ما می‌دهد از فردا شب که دیگر به صورت جزئی‌تر می‌خواهیم بگردیم سفیانی را پیدایش بکنیم، ببینیم کیست، چیست، داستان چیست، کی می‌آید، از کجا می‌آید، چه اتفاقاتی قبل از آن رقم می‌خورد که هوشیار باشیم نسبت به آن.
دهم: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری. این روایت، آن سوالی که عزیزمان پرسید در مورد بَداء، این روایت این را یک‌جوری می‌خواهد بگوید. این روایت را داشته باشید. یک‌دفعه داستان دارد عوض می‌شود. خدمت امام جواد علیه السلام بودیم، حرف از سفیانی شد و حرف از این روایت شد که فرموده که «مَحتوم» است. با امام جواد حرف از این شد که گفتند: «آقا داستان سفیانی حتمی است.» من سوال کردم: «آقا، «هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ»؛ آیا برای خدا در امر حتمی هم بداء حاصل می‌شود؟ آیا خدا در امر حتمی هم بداء انجام می‌دهد؟» حضرت فرمودند: «بله.» یک عده همین تکه روایت را که دیدند، گفتند: «عجب! پس در داستان سفیانی هم بَداء صورت می‌گیرد!» نه آقا، این اصلاً در این روایت نیست! می‌گوید که گفت: فرمود حتمی است. بعد گفتم: می‌شود در قضیه حتمی بداء بشود؟ فرمود: بله، می‌شود در قضیه حتمی بداء صورت بگیرد، ولی آیا در این مورد سفیانی هم این قضیه رخ می‌دهد؟ پاسخ: خیر. برای اینکه ده روایت دیگر بود. گفت: آقا، در قضیه سفیانی بَداء صورت (نمی‌گیرد). توضیح می‌دهند که بابا، یک وقتی گول نخورید فکر کنید حالا اینجا این‌جور گفتند، منظور این است که می‌شود در قضیه سفیانی بَداء صورت بگیرد و سعی می‌کنند بگویند که حالا مثلاً شاید در کیفیت خروج سفیانی بَداء صورت بگیرد. یکی دیگر از علما که اسم شریفشان را نمی‌آورم، ایشان می‌فرماید که نه، مثلاً حضرت می‌خواهند بفهمانند در جزئیاتش، در کیفیتش بَداء صورت می‌گیرد، مثلاً ممکن است خروجش در ماه رجب نباشد. امشب (گفتیم) این حرف قابل پذیرش نیست. فرمود: حتمی است. قطعاً خروجش هم فرمود: «لاَ یَخْرُجُ إِلَّا فِی رَجَبٍ.» پس نه در خود قضیه سفیانی بَداء صورت می‌گیرد، نه در این (جز

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00