این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
هشدار رهبر انقلاب: «سوءظن به وعدههای الهی، گناه بزرگ منافقین است». [01:35]
آزمون واقعی ایمان، تقابل محاسبات مادی در برابر وعده نصرت الهیست. [03:00]
دشمنی با استکبار و غده سرطانی اسرائیل، محور وحدت امت اسلام.[28:19]
بشارت رهبر انقلاب به جوانان: «شما روز اوج و اقتدار امت اسلامی را خواهید دید». [31:10]
تحلیل بنیادین رهبر انقلاب: «جهان با اراده خمینی وارد “عصر جدید” شده است». [35:35]
اولین ویژگی عصر خمینی؛ بازگشت جهان به معنویت و شکست پروژه دینزدایی غرب. [38:55]
دومین شاخصه دوران جدید، پیروزی خون بر شمشیر است، الگویی که امامخمینی به جهان صادر کرد. [44:20]
قدرت مردم غزه، تجلی استراتژی خمینی: با ایثار جان خود، حکومت غاصب را به زانو درمیآورند. [47:00]
رمزگشایی از آیه قرآن: «روح الله» شما را به «یوسف زهرا» میرساند. [51:41]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
این فرمایشات حضرت آقا در تاریخ ۱۰ بهمن ۹۰ را با جوانان بیداری اسلامی خواندیم. رسیدیم به این بخش مطلب. میفرمایند:
«ما در این ۳۲ سال، تجربیات زیادی داریم. ۳۲ سال است که ما با دشمن معارضه کردهایم، ایستادگی کردهایم، و بر دشمنیها فائق آمدهایم. هیچ توطئهای نبوده که غرب و آمریکا بتوانند علیه جمهوری اسلامی انجام دهند و انجام نداده باشند. هر کاری نکردند، چون نمیتوانستند. هر کاری توانستند، کردند و در همه مراحل تو دهنشان خورده و شکست خوردند. بعد از این هم همینجور خواهد بود. بعد از این هم در همه توطئهها علیه جمهوری اسلامی شکست خواهند خورد. این وعده الهی است به ما و ما شک نداریم. ما در صدق وعده الهی تردید نمیکنیم.»
سپس بحثی را اینجا میآورم؛ بحث تفسیری فوقالعادهای که چند جلسه به آن میپردازیم. ما به خدای متعال سوءظن نداریم. یکی از گناهان بزرگی که در قرآن، ویژگی منافقینِ عدم صدق وعده است، این است که «اینها الظّانّین بالله ظنّ السوء» ظن بد به خدا دارند. خدای متعال منافقین را عذاب میکند؛ منافقینی که به خدا ظن بد دارند. یعنی نشان میدهد که علت این عذابشان، بخشیش به خاطر همین سوءظن به خداست.
سوءظن به خدا یعنی چه؟ حسن ظن به خدا یعنی چه؟ سوءظن به خدا یعنی چه؟ عمدهاش همین است: وقتی خدا چیزی را گردن گرفته، شما بگویی الکی است. دلت قرص نمیشود، میگویی اگر نشد چی؟ این خودش تکذیب است؛ «مکذّبین» نسبت دروغ دادن به خدا، خدا را دروغگو دانستن. و این سوءظن به خداست.
خیلی مهم است! یعنی خیلی چیز سادهای به نظر میرسد، در حالی که خیلی مهم است. آقا خدا گفته که: «اِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه.» فرموده که به هر جوانی که میخواهد دامن خود را حفظ کند، اگر مسئلهاش فقط بحث اقتصادیاش باشد، چالش دیگری نیست و خوب است و مؤمن به درد همسری میخورد و صلاحیت عقلی و فلان و اینها هست. اگر بحث اقتصادی باشد، «یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه.» خدا از فضل خودش بینیاز خواهد کرد. دارد وعده میدهد دیگر. نه، حالا خدا معلوم نیست که، حالا خدا گفته باشد و اینجوری که تو میگویی گفته باشد و اینها معلوم نیست!
یعنی من مثلاً چک بکشم، بعد سر ماه اجاره داشته باشم، فلان و اینها برساند. بعد من خودم یک نفر باشم، یک بدبختی، یک خاکی به سرم میکنم، اجاره خانه و فلان. بعد دو نفر باشیم، یک دختر را بردارم بیاورم بدبخت بشود. فلان. عاقلانه است؟ آدم عاقل و باتدبیر نه. این عقلانیت نیست. این سوءظن به خداست. اصلاً جنس عقلانیت یک جنس دیگری است. عقلانیت یعنی قدم به قدمت را تدبیر بکنی به اینکه داری تکلیف را انجام میدهی یا نه. این میشود عقلانیت.
جدا از محاسبات، بعد بنشینی هی فکر بکنی که قدم به قدم سودی، نتیجهای حاصل میشود یا نه. سود چی هست؟ کی هست؟ کجاست؟ خیلی بحث مهمی است. میفرماید: این انقلاب پیش رفته به خاطر اینکه ما سوءظن به خدا نداشتیم، وعدههای خدا را باور کردیم.
صوت و تجویز و اینها وقتی بخوانی، چند تا دستگاه و اینها خیلی کیف میدهد. خب، یعنی چه؟ الان مصداقش چیست؟ این نصرت خدا یعنی چه؟ کجا میتوانم خدا را کمک کنم؟ چه شکلی میتوانم خدا را کمک کنم؟ بله، مثلاً یک انتشارات میزنم کتاب چاپ کنم، بر فرض خوب میشود. کتاب چاپ کنم برای اینکه پول چاپ کنم؛ یعنی پول بچاپم، بچاپم برای چاپیدن، کتاب چاپیدن برای چاپیدن.
میتوانم کتاب چاپ بکنم برای نصرت دین خدا. اصلاً دو جنس متفاوت است. اسمش انتشارات است؛ هم به آن میگویند انتشارات، هم به این میگویند انتشارات، ولی به آن میگویند انتشارات چاپیدن، به این میگویند انتشارات یاری کردن. این مصداق نصرت و یاری خدا قرار میگیرد.
یکی هم میآید تریبون دست میگیرد برای اینکه بلاگر بشود و دیده بشود و مطرح بشود و شنیده بشود و ضریب پیدا کند، حرفش قدرت پیدا کند، دست روی یکی گذاشت، برود بالا، دست یکی گذاشت، بیاید پایین. یکی هم میآید هزینه بشود، فدا بشود. یک خلئی تو جامعه احساس میکند، میآید آن را داد بزند، ولو فحشها نصیبش بشود، آسیبها نصیبش بشود. نه دنیا گیرش بیاید، نه شهرت گیرش بیاید، نه پول گیرش بیاید. دو جنس است دیگر.
این میشود نصرت. این که نصرت شد! خدا وعده کرده نصرت. این دیگر همه دغدغهاش باید به این باشد که من چگونه نصرت میکنم، نه اینکه دغدغهاش به این باشد که من چگونه نصرت میشوم. اگر دغدغهاش به این است که من چگونه نصرت میشوم، این سوءظن به خداست. عقلانیت به این نیست که بنشیند فکر کند من چگونه نصرت میشوم. عقلانیت به این است که بنشیند فکر کند من چگونه نصرت بکنم. این را میگویند عقلانیت.
خوب باشد، خوب الان خدا میخواهد نصرت کند یعنی چیکار میخواهد بکند؟ به تو چه؟ کاری که من دارم میکنم درست است، دقیقاً همین را از من میخواهد، همین شکلی میخواهد. نکند اینجایش غلط است، آنجایش غلط است، اینجایش کم است، آنجایش زیاد است. هی باید چک کنم، هی باید بروم بیایم، مشورت از آدمهای اهل فن، هی باید نیتم را با سوءظن به خودم نگاه کنم. هر جایم که خراب شد، به خودم سوءظن داشته باشم.
راز حسنظن داشتن به خدا نهفته است در اینکه آدم به خودش سوءظن دارد. تا کسی به خودش سوءظن نداشته باشد، خدا را پیدا نمیکند. برای همین اکثر ظنهایی که ما به خدا داریم، کشک است، حرف مفت است، دروغ است. حسنظنهای الکی که خدا کریم است. بابا نمیخواهد، بابا کی گفته درست میشود پول. بابا قبول. حسنظن این شکلی به خدا نیست. حسنظن به خودم است. یعنی من کارم درست است، من که کارم گیر ندارد. آخه کجای کارم را میخواهد به آن گیر بدهد؟ برای چی باید به من گیر بدهد؟ به خودم است و حسنظن به خودم معادل سوءظن به خداست؛ یا خودت یا او، به یکی. چون دو تا ظن با هم، یا به این ظن داشته باشی، یا به آن. و تا به خودت سوءظن نداشته باشی، حسنظن بالله پیدا نمیکنی.
هر جا نشد، باید برگردی به خودت نهیب بزنی، من خرابش کردم، من یک جایش را ایراد داشتم. رفتیم نشد، استغفار کن. یکی پیام داده بود که ما تو صحبتهای فلانی شنیده بودیم یک ذکر استغفاری، آن ذکر استغفار چهارصدتایی که امام صادق فرمود: «دو ماه انجام بدهید و اینها مالی نصیبتان میشود یا دانشی.» پیام داده بود که من به توصیه فلانی رفتم این کار را انجام دادم، دو ماهش تمام شده و هیچ کدامش نشده واسم. نه پولی رسیده، نه دانشی. خواستم بهش بگین که چیزی که مطمئن نیستی، اینجوری نگو، ملت را سر کار بگذاری، ما را هم بیاعتقاد کنی. از اهل بیت رسیده، بلکه شاید بیشتر.
همین خود این ذکر را چند نفر تو همین چند وقت گفتند که آقا گشایشی برای ما شد، تحولاتی داشته. روایت، بعدش هم اصلاً فراتر از روایت، وعده قرآن است. بله، حالا روایتش، سندش ممکن است بحثی باشد. خدا وعده داده اگر استغفار کنید. سوره مبارکه نور. هود هم، نوح هم قبلش. «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا ۰ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ۰ وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ.» این وعده خداست در قرآن، آیه قرآن. هم آسمان بر شما «مدرارًا» یعنی میپاشد، هم ادرارًا بر شما جاری میشود، هم آسمان. بعد این آسمان هم اعم از آسمان مادی و معنوی، هم همین آسمان و همین باران ظاهریه، هم آسمان معنوی که از آن آسمان معنوی علم میریزد. مدرارًا از آسمان علم است. یکیش علم است. خدا مدد میرساند به شما با پول و بچه. بله، مگر اینکه کلاً مصلحت نباشد برا آدم دارا بشود، کافر نمیگذارم دارا، کلاً مصلحتش نیست بچهدار. ولی اگر موانعی باشد از طرف خودش با استغفار برداشته میشود.
حالا اگر نشد، من باید یقه کی را بگیرم؟ خودم را بگیرم. خدا لعنت کند فلانی را، آن واسه ما استخاره کرد. بیندازم گردن آنی که استخاره کرد و آنی که به من گفت این ذکر را بگو و ذکر اصلاً فیک و قلابی. عرض کنم که خراب بوده ذکرش، به ما انداختهاند و از این حرفها. آن که بابا روایت، آن که قرآن است. اینها همش میشود مصداق سوءظن بالله. این سوءظن به من اصلاً نیست، به این طلبه که روایت را خوانده که بعدش هم قبل و بعدش هم آیاتش را خوانده، به خداست. راهش هم این است که خودت برگردی ببینی چاره کار چیست و چه کردی.
که بعضی دوستان میگفتند، عرض میکردیم بهشان، این استغفار فقط گفتنه که نیست، تو آن دو ماه تو کارت هم نباید کاری بکنی که استغفار را نقض بکند. استغفار یعنی چی؟ یعنی من طلب مغفرت میکنم از خدا. «مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ وَ جُرْمٍ وَ إِسْرَافٍ عَلَى نَفْسِی.» و «أتوب». از هر ظلمی که کردم، از هر جرمی که کردم و هر جا که از حد گذراندم، اسراف کردم. خب این باید تصدیق بشود با فعل من دیگر. وگرنه که باد هواست که، این حرف مفت است که مثل که مثلاً من وایستادم دارم کنار این حاج احمد آقا گوش پسرش را اینجوری میتابانم، دستش را هم اینجوری دارم میچرخانم. بعد به حاج احمد میگویم: «حاج احمد، هم عاشق خودتم، هم بچههات، یکم محکم میخوانم دور پس کله پسرش.» کدامش را الان از تو بپذیرم؟ اصلاً نمیخواهد به زبان بگویی، تو همان که این را نزنی، منظورت را قبول میکنم فشار و غلظت بیشتری. الهی قربونت برم این دسته را قشنگ میچرخاند. این مثل این است دیگر. من استغفار روزی چهارصد تا. هیچ فحشی را نه بهش نگویم، هر جایی هم که به هر کسی برسم یک بددهنی یک زخمی اذیت یا آزاری، فلان و این که نمیشود که. اگر آن اثر نکرده خودم خرابش کردم. تو فعل من چیزی بوده که استغفار من را نقض میکرده، خلاف استغفار من بوده.
امام رضا علیه السلام: «آن کسی که دعا بکند ولی کار مناسب با آن دعا انجام ندهد، فقط استهزا به نفسه، خودش را مسخره میکند.» حالا عین عبارتش یادم همین روایت مد نظر شما. استغفار هم همین. «کسی که ترک معصیت نکنه ولی استغفار کنه.» «مَنِ اسْتَغْفَرَ وَ لَمْ یَتْرُک.» استغفار بکند، گناه را رها نکند، مسخره کرد و از این قبیل. این اینها همش میشود مصداق چی؟ حسن ظن به خدا. حسن ظن به خدا این است که تو که دروغ نمیگویی. تو که خلاف نمیشود حرفت. کار من گیر داشته. اینی که بعد این یک تیکه جوابش است، یک تیکهاش هم این است که بابا نگفتند که فردا. یعنی دو ماه تمام شد پیامکش فردا صبحش میآید برات. تو روایت نیامده که اگر مثلاً چیز شد تا یارانه است مگر، که سر دوازده شب پیامکش میآید دیگر. بعد تو چرا مال را هم فقط تو همان که پیامکش میآید میبینی که چک میکنی؟ میگویی چهارصد تا استغفار فرستادم، نیامد، باز دروغ گفتی. نیست.
بعد فردای چهارصد تا استغفارت نیست، کی باشد؟ کجا باشد؟ چطور باشد؟ پول است، موقعیت دنیایی. البته تو نباید مالدار باشی، ولی خب حالا خود مال هم به هر حال توسعه دارد. یعنی ابعاد وسیعی دارد. جهت زمانیش هم، امروز و فردایش بگویم. بعد یا مالی یا علمی، که خودمان علم وسیعتر همان عزیزی که آمده این اشکال را مطرح کرده و گله دارد، همین پاسخ یک گنجی از علم است برایش. آن هم هست. بله، بله، بله. آن هم هست که ممکن است به هر حال البته چون آنجا ده روز تمدید میشود، اینجا دو ماه وعده دادهاند، ولی اینکه حالا به چه کیفیتی، کجا؟ اوّلاً که آنور قضیه را باید نگاه کنیم که من درست انجام دادم یا نه. فردا منتظر نباشد که یا یک علم قلمبه از تو آسمان بیفتد تو شکمم یا یک پول بیفتد دم در خانهمان، پس دروغ گفتی. آن علم ممکن است یک بستری باشد که توی یک فضای یک مدت مثلاً بیست ساله، آرام آرام توی موقعیتی قرار میگیری، زمینههایی برایش شکل میگیرد. استاد خوب، مسیر راه خوب برایت کشف میشود. همان را حرکت میکنی، استغفار زحمت کشیدن است. از امام رضا علیه السلام: «المستغفِرُ مِن ذَنب و یَفعَلُهُ کَالمُستَهزئِ بِرَبِّه.» کسی که استغفار میکند از گناهی و انجامش هم میدهد، انگار خدا را مسخره کرده. عاشق بچهها ایشان هم مسخره میکنند دیگر. یعنی چی؟
یعنی دارم با این محاسبه میآیم جلو که شما که اصلاً انگار نمیفهمی، حالیت نیست. باور من که تو انگار اینقدر زبان چی میگویند، این قدر خامی که با زبان میشود گولت زد، دهنبین که به همین کلمه از من راضی هستند. عاشق همین کلمه را من بهت بگویم. بابا خداست. خدا خودش حق محض. با حق کار دارد. مگر نگفتی؟ تو رفتارت وقتی دیدم که مهار کردی خودت را، پشیمان شدی، عوض کردی مسیرت را، من همین را به عنوان استغفار ازت میپذیرم. این استغفار واقعی است. «استغفروا ربکم» به تلفظ کلمه استغفار نیست. آیات دیگر فرمود: «همین که گناه نکند»، «یَجْتَنِبُونَ الْكَبَائِرَ.» اجتناب از کبائر، توبه و استغفار خدایان ازش قبول میکند. همین که دیگر انجام نمیدهد، دیگر سمتش نرفت. در عمل دارد نشان میدهد. فاصله.
حالا همه اینها میشود مصداق چی؟ میشود مصداق حسن ظن به خدا و سوءظن به خدا نسبت به تک تک وعدهها. یکیش هم همین است. گفت آقا شما زیر بار کفار نروید، شما از کفار نترسید، از هارت و پورت اینها، از امکانات و اینها، هراس به دل شما نیفتد. باز یک عده میترسند، نه اینها یک دکمه میزنند، همه چیز ما را به باد میدهند. میشود سوءظن به خدا. معناش تو عالم قدس این است که خدا روم نمیشود آن کلمه زشتش را بگویم، که واقعیت این کار، سادهتر و محترمانهترش این است که خدا یک چیزی گفت برای خودش، حرف خودت چیست؟ بابا وعده خدا چیست؟ این دارد میگوید میزند. بعد تو میگویی خدا کنار ماست. «إِنَّ مَعِی رَبِّی.» خدا کیست؟ بابا این فرعون و سربازانش و سپاهش و شمشیرش و اینها میزنند، پودرمان را کتلت میکنند. خدا فرعون را غرق خواهد کرد مثل کشتی تایتان. درست شد. دریا هم انگار طرف خداست. جالب است. ما همیشه فکر میکردیم دریا طرف فرعون است. مثل که موشکها هم از خدا فرمان میگیرند. باد و اینها هم دارد. خدا از باد و آتش و اینها میتواند استفاده کند. ویروس خوراک. آب گلو، آب گلوی نتانیاهو هم تو فرمان خداست. اراده خدا باشد، همان میافتد، خف. پشه میرود تو مغزت، نمرود را میکشدش. از این قبیل. اینها میشود چی؟
ایمان یک چیز حسی که مثلاً فقط یک حال خوب بهت بدهد که نیستش که. ایمان کل ساختار زندگیت را به هم میزند. چون ایمان از تو اطمینان به وعدههای خدا را میخواهد و اطمینان به وعدههای خدا ساختار زندگیت را عوض میکند. این را ما خیلی دیدیم تو فضاهای حالا کارهای فرهنگی تشکیلاتی اینها. طرف آدم خوبی است، دعایی، ولی موقع پول درآوردن دیگر حسابکتاب اینکه خدا چی گفته و کجا باید بروم اینها را دیگر ندارد. موقع ازدواج کردن دیگر به این چیزها فکر نمیکند. آدم خوبی است، خدایش در حد دعای کمیل و حرم و اینها. ولی اینکه حالا من تو زن گرفتنم این جور محاسبات را داشته. میفرماید: «تو به خاطر مال و جمالش نرو جلو، به خاطر دینش برو. من مال و جمال بهش میدهم.» روایت بله. ولی اگر به خاطر مال و جمالش رفتی، هم دینت میرود، هم خدا مال و جمالش را ازش میگیرد.
این گرفتنم به این نیست که پول کارت راه نمیافتد. نه مالش کفاف کار تو و نیاز تو را میدهد، نه جمالش. این است که مال، جمالش، جمال میدهد. یعنی همین. یعنی یا مالی میدهد که کار تو راه بیندازد یا همان قدی که هست، کار تو راه بیندازد. یا جمالی میدهد که کار تو راه بیندازد. یا چشم تو زیباست، زیبا میبینی. چون زیبایی یک چیزی است که باید تو انگاره آدم باشد، تو قلب آدم. بر زیبای خوشگلترین آدمهای عالم، قیافهاش را نگاه میکنی، متنفر میشوی از قیافه. «گویم که چهره در تو.» همین شهدایی که بهشت رضا دفن هستند. یا قیافههایی که آدم میبیند. یک آدم معمولی. اگر این جنبه شهید بودنش و معنویتش نبود، آخه کی برای این قیافه تره خرد میکند. ولی ملت خودشان را میکشند برای صاحب این قیافه. قیافه فوقالعاده آن چنانی هم نیست. ولی دل برده از آدمها. آن یکی هم میبینی قیافهاش محشر، فوقالعاده. همین شهید بابک نوری که حالا عکسهای قدیمش را بچه خوشگل بوده. آن خیلی بچه خوشگلتر از آن آدم هستند که ما عکسهایشان را هم تف هم نمیاندازیم تو عکسهایشان. بچه خوشکلیش نیستش که الان اسمش را میآوری همه قلباً واکنش نشان میدهند. این به خاطر آن شهادت و ایمانش است. اتفاقاً وقتی که میآید سمت جهاد و ایمان از آن بچهخوشکلی هم دست برمیدارد، ولی آن روزهایش خوشگلتر است. عکس خوشگل به خودش بگوید کدام روز تو خوشگلتر میدانی؟ میگوید این روز را، نه آن روز را. جمال این است.
حالا حرفم خیلی طول کشید، ولی خب اینها همه به بحث مرتبط بود. اینها میشود مصداق حسن ظن به خدا. ما میگوییم خدا را قبول داریم، بعد میآید تو ازدواج، تو پارامتر، یعنی وعدهها هیچ جای این فرایند ازدواج من نیست. یک داستان دیگری است. اصلاً خدا نیست اینجا. آقای بهجت تعبیر میکرد از یکی از بزرگان، «کافر ماجرایی.» میرزا شیرازی بوده، کی بوده؟ کافر ماجرایی. یعنی بحثی دارد این کافر ماجرا. اینجا که میآید، میگوید کافر ماجرایی است برای خودش. یعنی این ور داستان اصلاً هر چی هست کفر است. یک قرون بهش نمیخورد خدا و پیغمبر. گاهی خود ما هم درگیریم با این قضایا دیگر. مثلاً بعضی رفقا میآیند تو صحبت و مشاوره و اینها. میگویند که بابا مثلاً خانواده خانم ما یا خانواده مثلاً خانواده شوهر ما خیلی مؤمن و حزباللهی و بسیجی و نماز جمعه و اینها دیده میشدند، ولی تو قضیه ازدواج ما، ما را چلاندند، پدر ما را درآوردند. همه تکیهشان به نمیدانم آن مهریه و آن بیمه و آن فلانه. و خدا پیغمبری نمیبینیم تو این قضیه. خدایش کجا بود؟ اعتقاداتش کو پس؟ به هیچی اعتماد ندارد. مثل کفار رفتار میکند. بلکه آن کفار باز یک دو زار انصاف دارند که همان را هم ندارد. خب، این چه ایمانی است؟ اینها مصداق چیست؟ مصداق سوءظن به خداست.
میگوید: «تو به خاطر تدینش ازدواج کن.» خواستگار آمد به خاطر تدینش دختر بده. خواستگاری رفتی به خاطر تدینش ازدواج کن، نه اینکه بقیه چیزها را کلاً نگاه نکن. تو فرع این قضیه، تو پستو این قضیه بهش نگاه کن. تو نمرهدادن هی بگو که خوب ایمان را دارد، اینم تا اینقدرش کوتاه میآیم. هی به خاطر ایمان، به خاطر خدا. آره، حالا اینها بود نبود، حالا صحبت میکنیم بهتر بشود، من که ایمان که هیچی، خوشگل باشد، نمازم میخواند یا نه؟ بعد یک وقتهایی تو چالش میماند که آره، خیلی خوشگل است، نماز هم نمیخواند. نماز را میشود باهاش کنار آمد، آرام آرام روش کار، خیلی قضایا. به خدا جمالم از آن آدم میگیرد. برکت هم میگیرد. گرفتاریهای عدیده که بعضی از اینها تو زندگیهایشان پیش آمده و دیدیم گاهی به چشم. تعیین تکلیف کردن برای خدا، اینها همش مصداق سوءظن به خدای متعال است.
یک بخش جدی که ماها نشان میدهیم ایمان نداریم تو همین مسائل سیاسی، باورمان نیست که خدا از این ور وعده و بشارت به رحمت داده، از آن ور وعده به عذاب داده. گفته اگر پشتوانهات بشوند ظالمی، «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ.» اینها اگر محل اعتماد تو باشند، به اینها اگر تکیه بکنی، باورشون کنی، روی حساب اینها بخواهی بیایی جلو، جات جهنم است. آیات فراوانی هم بود که مفصل خواندیم آیاتش در مورد حزبالله و حزب شیطان و اینها. به اینها اگر پشت کردی، وارد حزب الهی میشوی. به من پشت کن، تو را دارم، من تأییدت میکنم. فرمود از ابراهیم الگو بگیرید. اول سوره مبارکه ممتحنه: «اینها اسوه برای شما.» وقتی که به همه اینها نه گفتند. اینها را یاد بگیرید. مصداق حسن ظن و سوءظن.
آقا میفرماید: «ما در صدق وعده الهی تردید نمیکنیم. ما به خدای متعال سوءظن نداریم.» خدای متعال ملامت میکند کسانی را که منافقین: «وَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ.» آنی که به خدا سوءظن دارد، خدا میاندازش تو کانون زشتیها و بدبختیها و گرفتاریها. خیلی عجیب است. اینکه فکر میکند از خدا قرار است بهش گرفتاری و بدبختی برسد و باور نمیکند که آنی که میتواند کشف سوء از او بکند، «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ.» توجه میکنید. کسی که «مَن یُجِیب المضطَر» وقتی که او را دعا میکند، میخواند، او هم اجابت میکند هم «یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ.» «یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ.» وقتی با حالت اضطرار دعا کردی، هم اجابت میکند، هم کشف سوء میکند، هم شما را خلیفه در زمین میکند. هم اجابت میکند، هم کشف، هم گرفتاری را رد میکند، هم آن میرود تو میمانی خودش منبع بدبختی. بد میبینی. بدبختیها را میافتی تو چنبره این گرفتاریها و، «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ.» خدا به اینها غضب میکند. مغضوب علیهم. سوءظن به خدا اول گرفتاریهایت را شدید میکند، بعد غضب خدا را شامل حالت میکند، بعد تو را ملعون میکند و «وَ لَهُمْ جَهَنَّمُ.» بعدش میاندازد تو جهنم و «وَ سَاءَتْ مَصِیرًا.» بدبختی همش از چی در آمد؟ سوءظن.
نحوۀ مصداق سوءظن به خدا بود مواردی که وعده خدای متعال وعده صادقه. ما چون وارد میدانیم داخل عرصه مبارزه هستیم، ملت ایران همه امکانات خود را وارد عرصه کرده، بنابراین نصرت الهی قطعی است. در همه کشورهای دیگر هم همینجوری است، منتها باید هوشیار باشیم. همه ما باید هوشیار باشیم. همه ما بایستی متوجه مکاید دشمنان باشیم. کید دشمن سعی میکند حرکتها را خنثی کند، اختلاف ایجاد کند. امروز نهضت اسلامی در دنیای اسلام شیعه و سنی نمیشناسد. شافعی و حنفی و جعفری و مالکی و حنبلی و زیدی نمیشناسد. عرب و فارس و بقیه قومیتها را نمیشناسد. توی میدان عظیم همه هستند. سعی کنیم دشمن بین ما تفرقه نیندازد. همه با هم احساس برادری کنیم. هدف را مشخص کنیم. هدف اسلام است. هدف حکومت قرآنی و اسلامی است. البته بین کشورهای اسلامی مشترکاتی وجود دارد. تمایزهایی هم وجود دارد. هیچ الگوی واحدی برای همه کشورهای اسلامی وجود ندارد. تو کشورهای مختلف شرایط جغرافیایی، شرایط تاریخی، شرایط اجتماعی مختلف است. اما اصول مشترکی وجود دارد. همه با استکبار دشمنیم. همه با تسلط و سیطره خباثتآمیز غرب مخالفیم. همه با وجود غده سرطانی اسرائیل مخالفیم. خیلی جالب است. «بحبل الله جمیعا.» همین میشود مصداق حبلالله دیگر. نه گفتن به رژیم صهیونیستی خودش حبلالله است.
دور این نه بیاییم سر فلان قضیه تاریخی هم با همدیگر دعوا بکنیم. بله، آن درست است. اعتقادات قیامتم حسابکتابش را دارد. ولی الان تو همه انرژی را میخواهی بگذاری برای اینکه دانلود فلان شخص که او قبول دارد، تو قبول نداری، بنشینیم همه انرژیمان را اینجا تلف بکنیم؟ در حالی که ما میتوانیم فارغ از آن اختلافات این یک دونه که همین امروز دارد پدرمان را درمیآورد، نابودش کنیم. خیلی عجیب است. شیعه انگلیسی هیچ کاری به اسرائیل و فلان و این داستانها ندارد. شاخ درمیآورد. هر جایی که احساس بشود کاری دارد انجام میگیرد که به نفع اسرائیل است، به نفع آمریکاست، آنجا باید هوشیار باشیم. بدانیم این حرکت بیگانه است، حرکت غریبه است، حرکت خودی نیست. آنجایی که حرکت یک حرکت اسلامی و ضد صهیونیستی و ضد استکباری و ضد استبدادی و ضد فساد است، آنجا حرکت حرکت درستی است. آنجا همه با هم خودی هستیم. دیگر شیعه هستیم، سنی هستیم، از این کشوریم، از آن کشوریم. تفاوت نمیکند. باید همه یک جور فکر کنیم.
ببینید امروز این یک مثال پیشپاافتاده جلو چشم است. تمام دستگاههای رسانهای دنیا سرشان بر این است که مردم بحرین و حرکت بحرین را تو انزوا قرار بدهند. دعوای بنی کار چیست؟ یعنی انگیزه چیست؟ چون مسئله، مسئله شیعه و سنی است. میخواهند اختلاف ایجاد کنند. میخواهد تمایز و خطکشی به وجود بیاورند بین آن مسلمانان و مؤمنینی که به این مذهب یا آن مذهب اسلامی گرایش دارند. تفاوتی وجود ندارد. وجه مشترک همه اسلام است. وجه مشترک همه امت اسلامی است. وحدت امت اسلامی است. رمز پیروزی و تداوم حرکت توکل به خدا، حسن ظن به خدا، رمز پیروزی توکل به خدا، حسن ظن به خدا، اعتماد به خدای متعال و حفظ وحدت و پیوستگی.
دوباره این جمله را میخوانم چون خیلی مهم است: رمز پیروزی و تداوم حرکت توکل به خدا، حسن ظن به خدا، اعتماد به خدای متعال و حفظ وحدت و پیوستگی. عزیزان من، فرزندان من، مواظب باشید دشمن حرکت شما را متوقف نکند. خدای متعال در دو جای قرآن به پیغمبرش میفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ.» به جای دیگرش «مُسْتَقِیماً کَمَا أُمِرْتَ.» استقامت کن. استقامت یعنی ایستادگی کردن، ادامه دادن راه را دنبال کردن، متوقف نشدن. این رمز کار را باید پیش ببریم. این حرکت حرکت موفقی است چون آفاق روشنی دارد. افق روشن است. آینده، آینده بسیار روشنی است. آن روزی خواهد رسید، اینجایش دیگر محشر است، آن روزی خواهد رسید که امت اسلامی به حول و قوه الهی در اوج اقتدار و استقلال قرار بگیرد. ملتهای مسلمان با حفظ خصوصیات خود، تمایزهای خود در زیر چتر واحد دعوت الی الله و الی الاسلام قرار بگیرند. همه با هم باشند. آن وقت است که امت اسلامی عزت خودش را پیدا خواهد کرد.
ما در کشورهای خودمان منابع زیرزمینی داریم، مناطق راهبردی و استراتژیک داریم، امکانات طبیعی فراوان داریم، انسانهای برجسته داریم، نیروهای انسانی پیشرفته و با استعداد داریم. بایستی همت کنیم. خدای متعال هم انشاءالله به این همت برکت خواهد داد. من به شما جوانها بگویم آینده مال شماست. شما جوانها به حول و قوه الهی و به اذن الله آن روز را خواهید دید و انشاءالله افتخارات خودتان را به نسلهای بعد از خودتان تحویل خواهید داد. السلام علیکم و رحمة الله.
خب این از این مطلب. آن صحبت دوم حضرت آقا را هم یک بخشش را بخوانم و یک بخشش را ساعت بعدی، آن صحبتهای بعدیشان تو همین کتاب «دوران جدید عالم» است که حالا آدرس صفحه ۲۳، همان اولهای کتاب. این هم ظاهراً سخنرانی حضرت آقا بوده. فقط من آدرسش را الان ندارم. یعنی باید باز کتاب را نگاه کنم و آخر پیدا کردم. مختلف از جاهای مختلفی مطالب کنار هم چیدهاند. یک بخشی این است.
آن مطلب اصلی که میخواستم عرض بکنم این است. فرمود: «دوران جدید عالم، دوران خمینی است.» اوّلاً که در مورد خود دوران جدید عالم، همین بحثی بود که اینجا مطرح کردند که خواندیم که اینجا میفرمایند که دوران جدید شکل گرفته و سر پیچ تاریخی است. دنیا عوض شده و دیگر نه آنها جاذبه دارند نه اینها. آن چیزی که جاذبه دارد اسلام و مکتب وحی و قرآن و اینها. این مال آن صحبت ۱۰، ۱۱ سال ۹۰ است.
یک صحبت دیگر هم دارند. خطبههای نماز جمعه ۱۴، ۱۱، ۹۰، چهار روز بعدش. میفرمایند که: «انقلاب اسلامی ایران موفقترین تجربه اسلامی عصر جدید است.» تو عصر جدید هیچ حرکت اسلامی اینقدر موفق، اینقدر به ثمر ننشست، اینقدر آفاتش کم نبود. از خود مشروطه گرفته تا این بیداری اسلامی و قضایایی که تو کشورهای مختلف رخ داد. کاملترین نمونه حرکت اسلامی تو زمان ما همین حرکت انقلاب است. البته خود انقلاب به هر حال تو خودش بیعیب که نبوده. حالا البته انقلاب را باید از جمهوری جدا کنیم دیگر. یک انقلاب اسلامی داریم، یک جمهوری اسلامی داریم. جمهوری اسلامی که قطعاً خیلی عیب دارد. ولی آن چیزی که پیش جمهوری اسلامی را و موفق کرده و اهدافی که برایش حاصل شده، برکاتی که دیده، همش انقلاب اسلامی، مال انقلاب اسلامی. درست شد؟
انقلاب اسلامی فراتر از جمهوری اسلامی است. انقلاب اسلامی شامل حزبالله و حماس و اینها میشود. آنها جمهوری اسلامی نیستند. آیا حزبالله داریم و جمهوری اسلامی داریم؟ یک حماس داریم و یک جمهوری اسلامی داریم. ولی انقلاب اسلامی داریم که آنجا دیگر جمهوری اسلامی و حماس و حزبالله و یمن و اینها همه یک جا جمعند. اینها نکات مهمی است باید بهش توجه کرد. در عرصه خودباوری ملتها و مردم باوری نخبگان، در عرصه نفی اسطوره شکستناپذیری رژیمهای طاغوتی و اربابشان، در عرصه شکستن غرور کمونیسم و سرمایهداری، ارائه مدلهای کارآمد در پیشرفتهای بزرگ کشور با حفظ مردمسالاری و دفاع از ارزشهای اساسی. این مطلب خطبه نماز جمعهشان بود که مال ۱۴، ۱۱، ۹۰ است.
مطلب بعدی آقا، این مطلب فوقالعاده است. خیلی مطلب محشر است. مال همان خطبههای، نه خطبه نماز جمعهشان نیست. بهتان بگویم این سخنانشان کجاست؟ آدرسش که تو آن کتاب عرض کردم سالگرد ارتحال امام خمینی ۱۴/۳/۱۳۶۹. اولین سال رحلت، ارتحال امام. سالگرد. این مطالب مال آنجاست. داشته باشید، کیف کنید. خیلی مطالب عمیق و فوقالعاده است.
میفرمایند که: «با انقلاب اسلامی در ایران و با تشکیل نظام اسلامی در این نقطه از عالم و با مبارزات طولانی که ما پشت سر رهبر عظیمالشأن برای حفاظت از انقلاب اسلامی انجام دادیم، عصر جدیدی با خصوصیاتی متمایز با دوران قبل در عالم به وجود آمد. قدرتهای مادی دنیا چه بخواهند و چه نخواهند، آمریکا چه بخواهد و چه نخواهد، این دوران در دنیا آغاز شده و پیش هم رفته است و تأثیرات این عصر جدید روی ملتها و دولتهای ضعیف و نیز روی دولتهای قوی و ابرقدرتها محسوس است.»
یک کتابی هم نوشته شد به نام «عصر جدید» از همین کلمه عصر جدید آقا گرفته شده. مضمونش هم این است که نقش امام تو تحولات بینالمللی، مجموعه مطالب جمع کرده. آن هم کتاب قشنگی است. مال اولهای دهه هشتاد، به نظرم کتاب آن موقع تعدادی از رفقایمان بود. مقایسه میکردند. کتاب آن هم اگر بشود معرفی بشود به دوستان، کتاب خوبی است. به نظرم آقای حاجتی نوشته، کتاب امام جمعه موقت اهواز.
«وقتی عصر جدیدی در تاریخ بشر، دقت بکنید، حواستان جمع باشد، مطلب فوقالعاده است. وقتی عصر جدیدی در تاریخ بشر آغاز میشود، هیچکس نمیتواند خودش را از تأثیرات آن عصر برکنار بدارد. دوران گذشته تاریخ بشر هم همینطور بوده. هیچکس ممکن نیست خودش را از تأثیرات دورانی که با پایههای محکم الهی و انسانی در جهان شروع شده، دور بدارد. ما میخواهیم این را اعلام بکنیم. اگرچه بسیاری از ملتها و دولتهای سطح زمین تحت تأثیر این عصر جدید قرار گرفتند، حتی نقشه سیاسی دنیا عوض شده، اما توقع نداریم که تحلیلگران و قضاوتکنندگان قدرتمند و سیاسی عالم اقرار کنند که این عصر آغاز شده است. آنها اعتراف نمیکنند که دوران جدید آغاز شده، اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفتهاند و آن را احساس میکنند. این عصر و این دوران جدید را باید دوران امام خمینی نامید.»
عصر جدید، بخواهند و نخواهند، همه دارند تو دوران امام خمینی تنفس میکنند. حتی ترامپ. مناسبات دوران امام خمینی حاکم بر کل دوران و کل عالم است. حتی نتانیاهو. خیلی حرف عجیب و اصلاً نمیدانم، خیلی عمیق است. این اولین سال بعد رحلت امام، عصر امام خمینی است. عصر جدید. آقای میرباقری نوشتهاند، «تبیین بیانیه گام دوم، عصر جدید.» آقا در تحلیل بیانیه گام دوم نوشتند. این کتاب آقای حاجتی، احمدرضا حاجتی، کتاب «عصر امام خمینی». آن هم کتاب قشنگی است. البته من کامل نخواندم. مقداری که حالا خواندم و تو مباحث این رفقا بودم که مقایسه میکردم سال ۸۳. دیدم که مطالب نابی دارد. جملات اندیشمندان دنیا و اینها در مورد امام.
میفرماید که: «چند خصوصیت در این دوران هست که از آن تفکیکناپذیر است.» حالا خصوصیتهای دوران امام خمینی، دوران جدید تاریخ. یکی از این خصوصیتها، خب من دانه به دانه میگویم. فهرست دیگر حالت درسی باید پیدا کند. این اولیش: «گسترش باورهای مذهبی.» دومیش: «معنا بخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههای میلیونی مردم.» و سومی هم: «آزادی از سلطه و تصرف قدرتهای بزرگ.» اینها سه تا ویژگی عصر امام خمینی که حالا وظیفه ما چیست نسبت به این و چه باید بکنیم برای اینکه این دوران امام خمینی هم نقش خودمان را تو دوران امام خمینی ایفا کنیم، هم توسعه بدهیم عالم را. خیلی بحث قشنگ و طولانی هم هست. یک چند صفحهای بحث که حالا تو این ساعت و ساعت بعد انشاءالله میخوانیم.
چند خصوصیت تو این دوران هست که ازش تفکیک ناپذیر است. یکی از این خصوصیتها گسترش اعتقاد و باورهای مذهبی است. بعد از اینکه سیاست قدرت و نظام سلطه جهانی این بود که دین و معنویت را به کلی از زندگی مردم حذف کنند، جامعه بشری را یک جامعه بیدین و بیایمان و بیاعتقاد به ارزشهای الهی تربیت بکنند. این دوران جدید درست عکس آن سیاستها عمل کرد. نه فقط تو ایران یا کشورهای اسلامی مردم به باورهای دینی برگشتند، بلکه در سطح جهان و در بین جوامعی که ده ها سال ضد مذهب زندگی کرده بودند، اعتقاد مذهبی و گرایش معنوی رشد کرده. ای کاش دو جلد کتاب نوشته بشود. همین همین پاراگراف را توضیح بدهد با آمار و گزارش کمبود کار که لازم است. کار بشود بیاید گزارش بدهد که آقا صد سال پیش مردم از جهت دینی و اعتقادی، کل مردم دنیا کجا بودند و امروز کجا هستند.
البته آینده این حرکت به این ترتیب خواهد بود که هر جا معنویتی عمیقتر و خالصتر و سالمتر و منطبقتر با فطرت بشر باشد، جاذبه بیشتری برای ملتها خواهد داشت. همین کتاب «کیمیای محبت» آقای ریشهری برای شیخ رجب خیاط فکر کنم به سی زبان ترجمه شده، تو جاکارتا تدریس میشده. تو جاکارتا اندونزی، اقبالی که نسبت به این شخصیتها، قاضی نسبت به علامه طباطبایی، نسبت به شخصیتهای خودمان، نسبت به ملاصدرا، نسبت به ابن عربی، بنی شیعه و سنی، فراتر از شیعه و سنی. همین تجربیات نزدیک به مرگ بالاخره داستانی است که مربوط به ماوراست دیگر. نسبت به عالم غیب است دیگر. بشر نسبت به اینها اقبال نشان داده یا ادبار نشان داده؟ اینها همش نشان میدهد که ما وارد دوران جدیدی شدیم که تو این دوران معنویت حاکم است. ولی هر چی خالصتر و سالمتر و بیشتر منطبق با فطرت باشد که این وظیفه ماهاست که این را ارائه بدهیم و بیاوریم به میدان. بیشتر میدان را تصاحب خواهد کرد.
جاذبه بیشتری برای ملتها خواهد داشت. آن روزی که دین و معنویت ضد ارزش به حساب میآمد و مورد استهزا قرار داده میشد، گذشت. امروز بیدینی و بیایمانی و تهی بودن از اعتقاد معنوی یک ضد ارزش است. سال ۶۹ دارد این را. در بسیاری از نقاط عالم این کار انجام گرفته و در بسیاری دیگر هم انجام خواهد گرفت. کجاست این آدم. افقهایی که میبیند در عالم. این یکی از ویژگیهای عصر جدیدی است که این مرد بزرگ پرچم آن را در دنیا برافراشت و در حالی که کسی باور نمیکرد، داعیه آن را سر داد و دلها را به آن متوجه کرد. همان فواره که رفت. بشر دیگر خسته شده از این همه بیدینی و بیاعتقادی و خیلی جالب است. بشر دیگر حالش دارد به هم میخورد از این همه بیا اهل نماز شب بشویم و ذکر بگند و نمیدانم هفته یک بار قبرستان بروند و فلان و، ولی آن آهنگ معنویت جاذبه دارد برای مردم دنیا شنیده میشود. خیلی چیز عجیبی است. همین خاطرات شهدا، همین کتاب ابراهیم هادی به زبان انگلیسی چاپ شده، پرفروش بوده. روسی چاپ شده، پرفروش. عربی چاپ شده، پرفروش بوده. بانک خیریه رماننویسی و اینها که نبود. یک چند تا جلو است از یک آدم معمولی، جوانی، رزمندگان. البته ملکوتی، قدسی. همه آن عطش را دارند. التهاب را دارند. وقتی یک کالای معنوی عرضه میشود، خواهان زیاد دارد تو دنیا. اینها همه ویژگیهای این دوران جدید است. این پیچ تاریخی است. دوران جدیدی در عالم شروع شده. خدا با امام خمینی فصل جدیدی از تاریخ را شروع کرد. تیتر خورده صفحات تاریخ. آمده، تیتر خورده، آمده اول صفحه. خیلی جالب است.
این نگاه. این ویژگی اول. ویژگی دوم: «معنا بخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههای میلیونی مردم.» تو این دوران جدید حالا میخوانم متنش را. توده مردم چقدر نقش دارند. راهپیماییها، تظاهراتها، اعلام موضع کردنها. انقلاب اسلامی این کار را کرد. به عالم نشان داد که آی آدمهای معمولی کنج خانهها و تو روستا و تو دامداری و کشاورزی و اینها. شما دانه به دانه کنار هم جمع بشوید، میتوانید کارهایی را ایجاد بکنید، انجام بدهید که عالم را تکان بدهد. واسه همین وارد یک سبک جدیدی سیاست ورزی شدیم که تودهها اینقدر احساس هویت میکنند، احساس قدرت میکنند و واقعاً هم قدرت دارند. ابداعات عجیب امام خمینی.
خصوصیت دیگر این عصر جدید معنا بخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههای میلیونی مردم است. در دوران جدیدی که به وسیله امام ما آغاز شده و دایره آن محدود به ایران هم نیست، تودههای مردم اصل و تعیینکننده و تصمیمگیرنده و آنند که جریانها را هدایت میکنند. در گذشته ما انقلابهای زیادی را سراغ داریم که با احساسات مردم پیش رفته، ولی امروز وضع فرق میکند. امروز تو دنیایی که دههها سال بعد از جنگ دوم بینالمللی، قدرتهای مسلط بر عالم همه مردم دنیا را عادت داده بودند که تسلیم خواستههای آنها باشند و در مقابل اراده قدرتهای جهانی حرفی نزنند و ارادهای از خودشان بروز ندهند، ناگهان شما میبینید که در کشورهای اروپای شرقی تودههای میلیونی مردم با همان سبکی حرکت میکنند و به میدان میآیند که ملت مسلمان ما در مقابله و معارضه با رژیم ستمشاهی وارد میدان شدند. طرح جدیدی ما دادیم به دنیا. سیاستورزی جدید. حرکت جدید. به آدمها هویت دادیم که آقا دانه دانه تان اینقدر میتوانید اثرگذار باشید. خیلی عجیب است تحلیلهای فوقالعادهای.
اینها به تعبیر دیگر، مشخصه یا مشخصه (مشخصه به نظرم درستتر است) مشخصه انسانی این دوران و عصر جدید عبارت از پیروزی خون بر شمشیر است. وارد دورهای شدیم که خون بر شمشیر پیروز است. خیلی اینها حرفهای عجیبی است. خیلی عجیب است. برویم تو عمقش. یعنی در این دوران جدید، همچنان که در ایران اتفاق افتاد، آحاد مردم بدون تجهیزات و سلاح، فقط با جسم و جان خودشان به میدان آمدند و فضا را بر حکومت قاصر و ظالم تنگ کردند. الان ملت غزه، مردم غزه با چی دارند؟ پدر با مردنشان، با کشته شدنشان، با اینکه ول نمیکنند بروند، کوچ نمیکنند. استقامت آدمها تو دنیا بعد انقلاب ما و بعد خمینی فهمیدند که میشود همینقدر ساده، اینقدر نقش ایفا کرد. همین که نترسی، فرار نکنی، وایستی، کشته هم بشوی، اینقدر تو نقش داری. میتوانی نابود کنی حکومت را، ظالم را. میتوانی نابود کنی قاصر را. میتوانی نابود کنی. هر کی هم بهت گفت نمیشود، بگو چطور تو ایران شد؟ چطور خمینی توانست؟ آنها اگر دارند آنجا دفاع میکنند، وایمیستند، چون الگوی جمهوری اسلامی بوده. ایران و خمینی اگر نبود. غزه ای. چون دیدند که این مدل پیروز شده و غلبه کرده. باور دارند که میشود. مشخصههای دوران جدید عالم، دوران خمینی است. نمیشود دیگر به این بشر جور دیگری گفت و این بشر دیگر باورش نمیشود که شکست میخورد. ارادهها جوشیده و این است که پیروزیش قطعی است. این موج میرود تا آن سرانجام و نهایت خودش که ظهور حضرت بقیة الله خواهد بود، حاکمیت الهی خواهد بود. اینها نشانههایش است. اینها بشارتهایش است. این بشارت از آن بشارتهای با ابجد و خواب و مکاشفه و اینها بالاتر است. سنت الهیه است. اینها قاعده عالم تکوین خدا است. اینها خدا عالم بر اساس این قواعد آفریده، آب را ده دقیقه روی این آتش بگذارید میجوشد. کدام عارفی در مکاشفه دیده؟ عارفی در مکاشفه ندیده. این ناموس خلقت است. این قاعده عالم تکوین است. همه آن مبشرات یک طرف، این بشارت اصلی است. چون اینها قواعد این عالم است.
دوران جدیدی آغاز شده. حرکت جدیدی آغاز شده و روز به روز این حرکت دارد توسعه پیدا میکند. معلوم است که پیروز میشود. معلوم است که چیزی از آمریکا و نظام سلطه نمیماند. معلوم است که اسرائیل نابود میشود. چه جور میخواهد در برابر این اراده بایستد؟ چیکار بکند دیگر؟ چقدر بکشد؟ کیا را بکشد؟ سران حزبالله را زد، سران حماس را زد، سران فرماندهان ایران را زد. به قطر حمله کرد. خب باید چیکار کند الان؟ دیگر کی را بزند؟ برود ماکرون را بکشد؟ دولت فرانسه را بکشد؟ استرالیا بود که اعلام مخالفت با اسرائیل کرد، بهترین دولتها بود این منطقه. یک چیزی گفته بود علیه اسرائیل. البته استرالیا که چیز کرد، از دولتش. اسپانیا. اسپانیا گفته بود این باشد، من جام جهانی نیستم. فیفا چیکار کند. اسپانیا؟ خب مگر میشود نباشد جام جهانی؟ جدی بشود. کشتی صمود که نیستش که بخواهند بزنندش.
این اگر باب بشود که تو ورزش دنیا اسرائیل را به حساب نیاورند، به رسمیت نشناسند، رقابت نکنند، اینها بلایی بود که خمینی سر تاریخ این صهیونیستها آورده. زحمت داشت. باخت ورزشکارانمان، طلا نگرفتنشان، تعلیق فدراسیون جودو و فلان و اینها. خسارتهایش را دادیم، ولی امروز تو یک نقطهای قرار گرفتیم که هزینههایش را ما دادیم، کارتش را ما کشیدیم. الان دیگر کیفش را اسپانیا میبرد. پزش مال اسپانیاست. برای تو دیگر خرجی ندارد. فیفا تو را که نمیتواند تعلیق کند. تعلیقش را ما کشیدیم. بقیه کشورها مردمشان فشار میآورند به دولتهایشان که آخه فلان فلانشده، تو از اسپانیا مگر کمتری؟ اسپانیا گنده گندهای. جام جهانی من نیستم. تو یک مثال پرتغالی، فلان فلانشده نمیخواهی یک زری بزنی؟ فرانسه فلان فلانشده، تو نمیخواهی چیزی بگویی؟ ایتالیای گوربهگور، تو نمیخواهی یک چیزی بگویی؟ رئیس فدراسیونها را بزند، رئیسجمهورهایشان را بزند. باز بعد این چی میشود؟ بزرگتری سرش میآید. این را که نمیشود مهار کرد. اینها شرایط ظهور است. اینها بیداری جهانی است. اینها آن فراخوان بینالمللی برای منجی است. موجش راه افتاده. نسیمش همه جا را گرفته. «وَ تَفَحَّصُوا مِنْ یُوسُفَ یا بَنِیَّ یا بَنِیَّ تَفَحَّصُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ.» فرزندان من، بروید و تفحص کنید. بگردید یوسف را پیدا کنید. ولی تو این تفحصی که میخواهید بگردید پیدا کنید، از روح خدا ناامید نشوید. یعنی روحالله که میآید، دست شما را میگذارد تو دست یوسف. الخمینی فی القرآن. آنی که دست شما را میگذارد تو دست یوسف، روح خدا. از این روح خدایی که قرار است دست شما را تو دست یوسف بزند، ناامید نباشید. جالب شد.
خب میفرمایند که: «این روش امروز در دنیا روش شناخته شدهای است. قدرت حضور تودههای مردم ولو بدون سلاح امروز در دنیا معلوم شد. سلاح نداریم ما، امکانات نداریم، رسانه نداریم. قدرتها باید بدانند که بعد از این در هیچ جای دنیا علیرغم خواست تودههای میلیونی مردم، نمیشود حکومت را ادامه داد. هر چی این موج تو دنیا گسترش پیدا کند، کار بر سلطههای غیرقانونی و ظالمانه و غیر بشری سختتر خواهد شد. این آن حرکتی بود که امام بزرگوار ما به برکت آگاهی و ایمان این ملت در کشور ایران انجام داد. به وقت ایران و الگویی برای دنیا شد. به وقت شام، آخرش آنجا کار اینها، بذری که اینها کاشتند محصولش آنجا خودش را نشان میدهد. لذا شما میبینید که بعد از سالها داخل سرزمینهای اشغالی ملت مظلوم فلسطین قیام میکنند و علیرغم شدت و سطوت دولت قاصر و ظالم صهیونیستی، کار را پیش میبرد.»
این هم شد دومی. یک سومی هم دارد که انشاءالله ساعت بعد با هم مرور خواهیم کرد. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...