حدیث امام صادق علیه السلام
دستاری از آتش، نمای ملکوتی تعصب
محرومیت از حقیقت و دوری از خدا؛ نتیجه تعصب
حمیت، به معنای جوشش درونی
حمیت از جنس بهشت نیست مگر برای حق
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حق محض
حمزه سیدالشهدا، نماد حمیت برای حق
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «مَن تَعَصَّبَ، عَصَبَهُ اللهُ بِإِصَابَةٍ مِن نَارٍ».
امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس که تعصب داشته باشد، خدای متعال، او را با یک "إصابَه" از آتش خواهد بست.» همین عمامهای که دور سر میبندند، دستاری که میبندند، این را میگویند "إصابَه". یک "إصابَه" از آتش، یک دستاری از آتش که یک سلسله مدوری است که انسان بر سر دارد. در دنیا هم این شکلی است؛ یعنی یک اتصالات و ارتباطات توهمآلود که مبنای حق ندارد، در خیال و در فکر اوست. جلوه باطنی این میشود همین "إصابَه" تعصب. انگار این "إصابَه" را به سر کرده، این عمامه را به سر بسته. بروز پیدا میکند امشب، همین آتش جهنم و این آتشی که استعدادهای او را سوزانده و محرومیت از حقیقت، دوری از خدای سبحان و حجاب.
و بعد، روایت بعدی:
عن علی بن الحسین علیه السلام قال: «لَم یَدخُلِ الجَنَّةَ حَمِيَّةٌ غَيرَ حَمِيَّةِ حَمزَةَ بنِ عَبدِالمُطَّلِبِ؛ ذلِكَ حِينَ غَضِبَ لِلنَّبِىِّ صلى الله علیه و آله فِي حَديثِ الصَّلاةِ الَّذِى أُلقِيَ عَلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله و سلم».
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «حمیّت و خشم، حمیّت - یعنی حالت جوشش درونی، یکهو آتیشی در آدم به پا میشود، آتش تعصّبی - این آتش وارد بهشت نمیشود. این آتش حمیّت و آتش تعصّب از جنس بهشت نیست؛ مگر حمیّت جناب حمزه سیدالشهدا که برای پیغمبر اکرم حمیّت به خرج داد.» پیغمبر اکرم حق محض است و به هر نحو، تعصبی برای او، تعصب حق است. تعصب حق نه تنها اشکال ندارد، بلکه درست است. اساساً تعصب جایگاهش تعصب برای حقانیت است؛ مثلاً رگ غیرتش بجوشد و آتش درونیش شعلهور شود، گر بگیرد برای حق، نه برای اینکه فامیل ماست، رفیق ماست، همسایه ماست، شاگرد ماست یا استاد ماست. این امور این شکلی نه برای حق - که حق دارد پامال شود.
«ألا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ؟» پیغمبر اکرم فرمود: «مَرأني فَقَد رَعَی الحَقّ.» هر که مرا ببیند، حق را دیده است. حق مجسم، حق مسلم، حق تمامعیار و کامل، حق محض. به هر نحو، تعصب برای پیامبر اکرم، ابراز ارادت به پیامبر اکرم، تعصب برای حق است. لذا اهمیتی که حضرت حمزه به خرج داد و تعصبی که به خرج داد برای نبی اکرم، این از جنس بهشت است. بهش برخورد، چه طور؟ شکمبه گوسفند را به صورت برادرزادهاش پاشیدند مشرکین. ایشان بهش برخورد، عصبانی شد. و آن لحظه که عصبانی شد، خدای متعال به او عنایت کرد و مسلمان شد. و این خصلت محمود و ممدوحی که در ایشان بود، آخر رتبه عالی که ایشان در شهدای صدر اسلام، سیدالشهدا به حساب میآید. و آن ابراز ارادت بیبّی دو عالم، صدیقه طاهره سلام الله علیها، به حضرت حمزه، این دیگر برگ افتخاری برای ایشان است. تعابیر خود پیغمبر اکرم و آن پیادهرویهای حضرت زهرا به سمت مزار حمزه؛ تسبیح تربتی که حضرت زهرا از مزار حمزه درست کردند، تا قبلش تسبیحشان تسبیح پشمی بود، از بعد از شهادت حمزه، بیبّی دو عالم تسبیح تربت درست کردند از مزار حضرت حمزه و تا زمان شهادت آقا و مولایمان حضرت اباعبدالله الحسین ارواحنا فدا، این قضیه بود. به این نحو بود که تربت حضرت حمزه برای تسبیح بود و اتخاذ تربت از مزار حضرت حمزه میشد.
ایشان را همین تعصب به آن درجه رساند؛ تعصب به حق. بر یک امری که حق است، خوب تعصب ورزیدن در مورد پیامبر اکرم. به ظاهر تعصب ورزیدند برای برادرزاده بود، ولی اینجا تعصبی بود که خودشو باید به کام سختی و خطر میانداخت. همین کار هم کرد. در قبال این کفار قریش و این جمیعت بسیار مسلح، از جهت تجهیزات نظامی، از جهت تجهیزات هدایتی، داراییهای اقتصادی، برخورداریهای مادی، به هر حال کار سادهای نبود رو در روی اینها در آمدن و به مخالفت اینها قیام کردند. حضرت حمزه علیه اینها خروشید، غیرتش به جوش آمد، تعصب ورزید. تعصب برای حق، تعصب برای حق، امر ممدوحی است و همانی است که حالا تعبیر میشود به غیرت. که حالا متاسفانه در زمانه ما امری است که دائماً در حال کمرنگ شدن است؛ بیغیرتی در حال رواج است. در روابط هم هستش. موسیقی حرام بسیار اثرگذار است در از بین رفتن روح غیرت، روح تعصب برای حق. موسیقیها دیگر اجازه نمیدهند کسی غیرتمند باشد. روح غیرت و سلحشوری و حمیّت الهی را در افراد میخشکاند، بیبخار میکند، به اصطلاح. ما میبینید الان در این قضایای اخیر در فضای مجازی، قیام علیه غیرت، به مناسبت قتلی که مثلاً در یکی از شهرهای جنوبی کشور صورت گرفته. حمله به تعصب، به غیرت، برای اینکه ریشهاش زده بشود. اساساً فرهنگ غرب، خیلی در این جهت مؤثر بود و سرمایهگذاری اصلیاش بر همین از بین بردن روح تعصب و غیرت بود. که البته در دورانی که دوران قبل از رنسانس، خوب مسیحیت واقعاً مایه آبروریزی بود و تعصبورزی جاهلانه و احمقانه آن تعصب که آنها نشان دادند، کلیسا نشان داد، خب طبعاً تعصبهای الهی و تعصب دینی را لکهدار و بیحیثیت کرد. طبعاً کسی هم توقع ندارد که آنجور تعصبی باشد؛ تعصب بیمعنا، بیبنیاد، افراطی، خشونتآمیز؛ نه، تعصبی که انسان رگش به جوش بیاید، بیاید به میدان و عاقلانه رفتار کند، شجاعانه رفتار کند، رشیدانه رفتار کند، از خودگذشتگی کند، رو خودش پا بگذارد، فداکاری کند، هر آنچه دارد در طبقی از اخلاص عرضه کند، خودش را ندید بگیرد. از امکانات خودش و موقعیت خودش چشمپوشی کند برای حق، برای پیشبرد حق.
از جنس کاری که امام بزرگوار ما رضوان الله تعالی علیه انجام دادند و بعد از ایشان رهبر معظم انقلاب انجام دادند و حالا برخی از بزرگان شاخص بودند در این زمینهها، مثل استاد علامه مصباح یزدی. اینجور فداکاریها در مسیر حق، اینجور تعصبورزیها برای پیشبرد حق، اینها تعصب است که از جنس بهشت است، از جنس عشق به خداست. این تعصبها، تعصبهای درستی و تعصبهای خوبی است. این خیلی نکته مهمی است. بعضی بزرگان دیده شدهاند. یک وقت یکی از بزرگان، خدمت ایشان عرض شد که فلان آقا در فلان قضیه، یک عبارتی در مورد امام صادق علیه السلام به کار بردند. در جایی که کاربرد محل احترام نیست، آن شخص، یک آقایی در مورد توی قضیه، در مورد امام صادق علیه السلام یک تعبیری به کار برد. این عالم ربانی این تعبیر را که شنید، خونش به جوش آمد، برافروخته شد. با یک تعبیر تندی، با عصبانیت، که مثلاً این چه تعبیری است که در مورد امام صادق به کاربرده؟ مثلاً این آدم باید تعبیرات تند بشنود. بعد که خب باب گفتگو باز شد و اینها، بهشان عرض شد که به شما هم توهین کرده، این آقا، به شما، پدرتان. بعد این بزرگوار خبر نداشت که آن شخص در مورد ایشان چه توهینی کرده، به ایشان و پدرش. بعد سؤال شد برای ایشان و اطرافیان که چه توهینی شده؟ دیگر اثر اجبار و اضطرار گفته شد این توهین. طبعاً ما هم شکلی هستیم که مثلاً میگویند در مورد امام صادق یک چیزی گفتند، خب مثلاً به روی مبارک نمیآوریم. به خودمان چیزی گفتند، دیگر عصبانی میشویم. به بابامان یک چیزی گفتند، عصبانی میشویم. اینجا این عالم ربانی بزرگوار، اول بهشان نقل شد این قضیه در مورد امام صادق علیه السلام. عصبانی شدند، تعابیر تندی به کار بردند. بعد که گفته شد که در مورد شما و پدرتان این توهین، توهین هم نقل شد برای ایشان که این توهین را به کار برده، آن شخص در یک سخنرانی عمومی، همهجا پخش شده این سخنرانی. این را در مورد شما و پدرتان، خصوصاً در مورد پدر ایشان، تعبیر خیلی بدی بود، این تعبیر را به کار برده. یک کلمه آن عالم ربانی بزرگوار حرف نزدند، هیچ. سکوت مطلق. سکوت مطلق. یک کلمه هم نه دفاع کردند، نه اعتراض کردند، نه عصبانی شدند. خیلی درسآموز بود این حرکت. خب اگر برعکسش بود، باز آنجا آدم میگفت این عصبانیت جنبه نفسانی دارد؛ یعنی اول میشنیدند که مثلاً به خودشان و پدرشان توهین شده، سکوت میکردند. بعد میشنیدند به امام صادق توهین شده، بعد یک چیزی میگفتند. آنجا شائبه این بود که آن عصبانیت را اینجا بروز دارد، عصبانیت شخصی و نفسانی را. ولی اینجا برعکس بود. یعنی وقتی احساس کردند که به امام صادق علیه السلام توهین شده، رگشان جوشید. بعد که دیدند به خودشان و پدرشان توهین شده، هیچی نگفتند. اینها خیلی درس است برای ما. اینها گذشتن از نفس است. اینها گذشتن از حواس است. اینها آن انسانی است که قرآن تربیت میکند. خودرو ندیدن. همه وجودش عشق است. همه وجودش عشق است به آن آستان مقدسه.
ما معمولاً برای خودمان عصبانی میشویم. تعصباتمان در مورد خودمان است. در مورد اموری است که مربوط به خودمان است. یک عالمی را توهین کرد، خب حالا دیگر به هر حال عقلشان کم است دیگر. مثلاً یکجوری حالا ماستمالی. آره خب دیگر پیش میآید دیگر. ولی اینکه آدم ببیند برای یک عالم ربانی، کسی فداکاری میکند، عصبانی میشود، خودش که میرسد، نه. این همین تعصبی است که تربیت شده. این همین قوایی است که جهت پیدا کرده. خودش را بر اساس حق تربیت کرده، بر اساس حق خلاصه تطبیق داده به حق. و عصبانیت او برای حق است، نه برای خودش. خشم او، تعصب او، وقتی است که حق پایمال بشود. وقتی احساس بکند که حق لگدمال شده. که در مورد پیامبر اکرم گفتند که غضبش برای حق بود. «للهِ غَضِبَ» میکرد، نه «لِنَفسِهِ». برای خودش غضب نمیکرد، برای خدا غضب میکرد. به هر حال دو نکات دقیقی است که خدای متعال انشالله به ما عنایت بکند و این غضبها و این تعصبها را خدای متعال دوست دارد. حضرت حمزه با همین تعصب هدایت شد و عاقبت بخیر شد و بهشتی شد و به آن درجات عالی بهشت نائل شد. و بسیاری از شهدای ما هم با همین تعصبها به آن درجات عالی رسیدند. که انسان در خاطرات این شهدا میبیند. فرزند محل نماز شب بودن نه. بعضی از شهدا را خبر داریم، سراغ داریم، تا چند وقت قبل از شهادتشان اهل رقص بودند، اهل موسیقی بودند، اهل تیپهای آنچنانی بودند. یک چیزی در وجودشان بود که خدای متعال این را در واقع پسندید و خوشش آمد. جانم، تعصب بود. تعصب به خرج دادند وقتی دیدند که حق دارد لگدمال میشود. این حق هم حق شخصی نیست که مثلاً بفرمایید حرمت پدر حق است. اینها همه شخصی. حالا حرمت پدر حق است، نمیدانم از کجا درآمده این روایت. راوی این حقوق شخصی نیست. این حق الهی است. این حق نوعی است. این حق عمومی. نام شقای شخصی میشود تعصب برای حق، بین حق خودم و خانوادهام. امشب، تعصب حق، حق، حق. یعنی مثلاً نادیدن که به حرم حضرت زینب سلام الله علیها که ارحلت رحلتش شونه، دارد تعرض میشود، دارد جسارت میشود. نتوانستند تحمل کنند دیدن ناموس شیعه دارد مورد تعرض و هتک قرار میگیرد. نتوانستند تحمل بکنند.
در زمان دفاع مقدس خودمان باز به نحوی در دورانهای مختلف، در جاهای مختلف، به انحای مختلف. گاهی برخی شهدا، مثل شهید خلیلی، دیدند که مثلاً دارند تعدادی به یک دختر جوانی در خیابان تعرض میکنند. غیرت الهیشان جوشید. آمدند و بدن شان چاقو به گلوی اینها خورد و بعد هم که به شهادت رسیدند بعد از مدتی. اینها نشان میدهد که خدای متعال این غیرت و این تعصب را دوست دارد. البته تعصب، تعصبی هم که برای دفاع از ناموس خودم هم باشد، آنجا هم بله، وقتی وارد هتک و تعرض قرار گرفته، آنجا هم طبعاً وظیفه انسان دفاع است. آن بحثش جداست. بله، وقتی به من توهین کردند، مثلاً پدر و مادر من را توهین کرد، اگر اینکه میگویی راست است، خدا پدر و مادر منو بیامرزد. اگر که میگوید دروغ است، خدا تو را بیامرزد. این شکلی برخورد کنید با کسی که توهین میکند. حالا یک چیزی دارد نسبت میدهد، یک چیزی دارد میگوید. خوب میجوشد و عصبانی. نه عصبانیتی که به ناحق باشد، بلکه اگر به حق باشد. آنجاها وقتی که آدم میبیند آبرویی دارد لگدمال میشود و حقی به آن معنا دارد آسیب میبیند.
به هر حال، خدا انشالله ما را کمک بکند، موفقمان بکند که بتوانیم با وظایفمان آشنا بشویم و به وظایف عمل بکنیم انشالله.
**الحمدلله رب العالمین**
در حال بارگذاری نظرات...