حدیث امام صادق علیهالسلام
آشکار شدن حمیت و غضب در ابلیس
تعصب و غضب، کفرعملی
فجور و طغیان در نفس
پناه بردن به رحمت الهی، عامل مهار نفس از طغیان
محبت اهل بیت سبب رحمت
تببین اهداف و یاد امیرالمومنین، بیان فضایل و احترام به ذریه ایشان عامل جلب رحمت
محدود بودن علم ملائکه
روز ولادت امیرالمومنین علیهالسلام، روز نزول رحمت
نعمت امیرالمومنین، بزرگترین نعمت
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم
«عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان الملائکه کانو یحسبون ان ابلیس منهم و کان فی علم الله انه لیس منهم فستخرج ما فی نفسه بالحمیه والغضب و قال خلقتنی من نار و خلقه منتین.» (امام صادق علیه السلام فرمودند.)
ملائکه اینطور حساب میکردند که ابلیس از آنهاست؛ ابلیس را جزء خودشان به حساب میآوردند. معلوم میشود که علم ملائکه هم محدود است و در عوالم بالا هم همه قضایا برای همه به هر نحوی مکشوف نیست. بههرحال، ابلیس را در آسمان خودشان، در موقعیتی که خودشان حضور داشتند، میدیدند. فکر میکردند که ابلیس از اینهاست و در علم خدا این بود که ابلیس از اینها نیست. در علم خدا اینطور بود. پس خدا استخراج کرد آن چیزی را که در نفس ابلیس بود؛ با "الحمیّة والغضب"، آن چیزی که در نفس ابلیس بود که حمیت و غضب بود. خدای سبحان استخراج کرد و خدا این را استخراج کرد. شد آن کلام ابلیس که گفت: «خلقتنی من نار و خلقته منتین.»
این حمیت و غضبی بود که در درون ابلیس پنهان بود، کتمان میکرد یا هنوز به مرحله بروز نرسیده بود؛ ولی این را حضرت حق از درون او به بیرون کشید، هویدا کرد. حمیت را — این حالت، خلاصه همان تعصب و همان وابستگیهای غیرعقلانی، پناه ببریم به خدا — و غضب را. غضب در برابر حق. این تعلق به حق نداشتن و بلکه غضب بر حق کردن؛ در برابر حقیقت تابع نیست، عاجز نیست، بلکه در برابر حقیقت میشورد، غضب میکند، بیباکی نشان میدهد. اینها بود در باطن او؛ ولی هنوز موقعیتی برای بروز پیدا نکرده بود، شرایطی پیش نیامده بود که بخواهد این را بروز دهد و بیرون بریزد.
ملائکه او را از خودشان به حساب میآوردند؛ ولی خدا میدانست که این از ملائکه نیست. حالا خب چرا پس آنجا بود و به چه نحوی بوده و اینها دیگر حالا مفصلی است. بهحسب ظاهر به خاطر عباداتش، ظاهر عبادتش. عبادت ظاهریاش در مرتبهای بود که صورت اعمالش با آن عالم تناسب داشت؛ ولی آن باطن، آن اخلاص، آن مودّت نبود. «کان من الکافرین.» از کافرین بود. کفرش بروز پیدا، بلکه کفری را در درون داشت، پنهان میکرد. «کان من الکافرین.» همان تعصب بود، همان غضب بود. اینها کفر عملی است. این است که خیلیها به هر چه که دارند دل نمیبندند؛ برای اینکه چیزهایی در وجودشان هست که همینها میتواند آدم را زمینگیر کند. در امان نیستیم. من که خدای متعال تفضل بکند و که به این سمت نریم؛ وگرنه فجور در نفس همه هست. «الهَمَها فُجورها و تق» در هر نفس فجور هست: سرکشی و طغیان و رذائل هست. فقط خدای متعال رحم بکند. «الاّ ما رحم ربّ ما.» «او اَبَرِءُ نفسی ان النفسَ لَاَمَارَهٌ بِـ السوءِ الا ما رحم ربی.» فقط رحمت پروردگار است که باعث میشود انسان نجات پیدا بکند. رحمت خدای متعال است که مانع میشود از بروز این بدیهایی که در درون انسان است. برای مهار کردن این بدیها باید هی به رحمت خدا پناه برد و هی اسباب رحمت را فراهم کرد و خود را در معرض رحمت خدای متعال قرار داد که خدای متعال با رحمتش، «نجیناهم به رحمت منا.» با رحمتی از جانب خودش نجات دهد، مهار بکند نفس را، نگه دارد از این طغیانها. این اسباب رحمت بههرحال خیلی چیزهاست.
برای ماه، محبت اهلبیت، محبت امیرالمؤمنین، مولود امروز است که این اسباب رحمت است. «ان ذکر الصالحین تنزل الرحمن.» وقتی که انسان توجه به صالحین میکند، رحمت جاری میشود. ذکر علی، عباده. توجه به امیرالمؤمنین، یاد امیرالمؤمنین، ابراز ارادت به امیرالمؤمنین، دفاع از امیرالمؤمنین، بیان فضائل و مناقب امیرالمؤمنین، ترویج معارف و کلام امیرالمؤمنین، تبیین اهداف امیرالمؤمنین، دفاع از میراث امیرالمؤمنین، دشمنی با دشمنان امیرالمؤمنین، دوستی با دوستان امیرالمؤمنین، ابراز ارادت به ذریه امیرالمؤمنین. اینها همه اسباب جلب رحمت الهی است. در همه اینها رحمت نهفته است. در حدیث کسا فرمود: «هر کسی بیاید بنشیند در یک جمعی همین قضیه ما رو نقل بکنه، رحمت برشون جاری میشه، رحمت برشون جاری میشود.»
خوب همه اینها به همان رحمت است؛ وگرنه در باطن ما هست. در باطن ما تکبر هست، تعصب هست، غضب هست. اگر یک آن خدای متعال ما را به خودمان واگذار کند، کاری میکنیم که برخیها تو صد سال معصیت نتوانستند بکنند که یک شبانهروزم را هزار ساله رو در مسیر معنویت میتواند برود در مسیر طغیان هم میتواند برود. یکشنبه میتواند کاری بکند که دیگران در هزار سال معصیت نکردند و نشدند، نرسیدند. سقوط انسان را نجات میدهد از سقوط. رحمت و انسان باید چنگ بزند به اسباب رحمت. اعتصام باید بکند که اعتصام به حبلالله. فرمودند: اعتصام به امیرالمؤمنین. چنگ بندازد، این حبلالله، این ریسمان دست او را بگیرد، او را مهار بکند، نگه دارد.
خوب ابلیس هم دقیقاً نقطه مقابل امیرالمؤمنین است. دقیقاً نقطهای است که «ان الشیطان عدو مبین.» دقیقاً همان جایگاهی را که امیرالمؤمنین در مسیر ولایت حق دارد، ابلیس در مسیر ولایت طاغوت. و از این ابلیسهای بیرون و درون و از این خوهای ابلیس نجات پیدا نمیکنی مگر به واسطه امیرالمؤمنین و چنگ اندازی به امیرالمؤمنین. به صفات علوی، ملکات علوی، برکات علوی، عنایات علوی و هر چه که هست در این توسل است و در عنایات مولاست که همه هستی وابسته به عنایت و تفضل و گوشه چشمی از جانب اوست. راه نجاتی چیزی نیست که خدای متعال به واسطه امیرالمؤمنین با این یداللهی از ما دستگیری کند و ما را نجات دهد با این دستان مبارک.
انشاءالله که دستان ساقی کوثر تطهیر کنند، شستوشو کنند، سیراب کنند در این روز میلاد، در این روز عید، بهترین روزی که خدای متعال بر این هستی اینطور رحمتش را جاری کرد. اگر انسان به اینها توجه بکند، پی میبرد چقدر خدای متعال این مخلوقات را دوست دارد. چقدر به این مخلوقات نعمت و توجه دارد که همین ذات مقدس را از این همه مراتب عالی تنزل داد، به عالم دنیا آورد، او را در بستر این همه زحمت و رنج و سختی قرار داد برای اینکه در این عالم دنیا برای بشریت بدمد و بتابد و روشنایی ببخشد. خدایی که انقدر مهربان است، اینطور نعمتی را بر ما در ۱۳ رجب نازل کرد. از او میخواهیم که ما را با امیرالمؤمنین محشور کند در دنیا و برزخ و قیامت انشاءالله و ما را آینه کمالات امیرالمؤمنین کند و از این ابلیس درون و شیطان درون که نفسمان باشد ما را نجات دهد و خلاص کند انشاءالله.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...