روایت امام علی علیه السلام در مورد تعصب
ویژگیهایی که عامل دوری از خدا میشود.
هرصنفی زمینه ساز یک رذیله شاخص
عرب در عصببت
روسا وکدخداها در کبر
امرا درظلم؛ حسد در علما؛ خیانت در تاجران
نوعی ازتعصب که موجب گناه است!!
جناح گرایی، مصداق تعصب قومی
علقهها برحق غلبه نکند!
استعانت بر قبیله به هرنحو، ممنوع
حشر متعصبین با اعراب جاهلی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «إن الله یعذب السبعة بسبعة»: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «خدای متعال هفت گروه را به خاطر هفت چیز عذاب میکند:
«العرب بالعصبیة»: عرب را به خاطر تعصب.
«و الدهاقین بالکبر»: دهقانها را به خاطر تکبر، روسا و کدخداها و اینها.
«و الأمراء بالجور»: آن کسانی که امیرند و ریاست دارند، به خاطر جور و بهعدالت رفتار نکردن.
«و الفقهاء بالحسد»: فقها را به خاطر حسادت.
«و التجار بالخیانة»: تاجران را به خاطر خیانت.
«و أهل الرساطیق بالجهالة»: اهل روستاها را به خاطر جهالت.
در هر کدام از این اصناف، یک ویژگیهایی رایج است که خدای متعال هم از این ویژگیها بدش میآید. این ویژگیها زمینهساز دوری از خداست و معذب شدن. حالا چون بحث تعصب است، آن بخش تعصب در عرب اینجا بیشتر مطرح است، به این باب که این نژاد را خلاصه، برتری برایش قائل شدهاند و دیگران را با دیده تحقیر نگاه میکنند. کسانی که اهل نجات نیستند، این نشان میدهد که هر صنفی، زمینهساز یک سری رذایل و یک سری خطاها و توهماتی است که اگر مراقبت صورت نگیرد، بهصورت ابتدایی و زمینهای آن فضا غلبه میکند و این آلودگی در این فضا دامنگیر افراد میشود.
نوعاً همیشه نیست؛ یعنی معمولاً خوب، کدخداها و اینها حالت تکبری دارند؛ چون امورات مردم دستشان است، خودشان را برتر میبینند. کسانی که امیران و ریاست دستشان است، تنها معمولاً مقید به اینکه عدالت را با همه شاخصههایش عمل بکنند، نیستند، مبتلا به جور میشوند.
در فضای فقاهت و علم، به هر حال چون علم ذو ابعاد است و وسیع است و معمولاً همه علم در اختیار یک نفر نیست و هر کس یک ابعادی از علم را دارد و برجسته، این نفر این عالم چیزهایی دارد که آن یکی ندارد، آن یکی چیزهایی دارد که این یکی ندارد، زمینه رقابت شکل میگیرد و زمینه حسادت شکل میگیرد، خصوصاً وقتی که اقبالی هم از بیرون میآید و به کسی اقبال میشود و به دیگری این اقبال اینجا دیگر حسادت شدیدتر میشود. این تجار که اهل داد و ستد و اینها، اینها فضای خیانتشان غالب معمولاً. و چون امانتها معمولاً به اینها داده میشود و امین دانسته میشوند، معمولاً از این امین دانسته شدنها سوء استفاده میکنند.
اهل روستاها هم بهدلیل دور بودن از مرکز تمدن و مرکز حکومت، محرومیتهایی که هست از فضاهای فرهنگی و تعلیم و تعلم و کلاس و منبر، اینها معمولاً محرومند و معمولاً فضای اینها فضایی است که جهل درش غالب است. البته اینها هیچگونه به این معنا نیست که همه افراد فضا را ما باید به این شکل ببینیم و حکم برایشان جاری کنیم. نه، اهل روستاها بعضاً از اهل شهر مؤمنترند و داناترند. به این معنا نیستش که حالا همه اهل روستاها به این معنا جَور باشد، نه! ولی به هر حال خود روستا و زندگی روستایی زمینهساز این قضایا بهنحو اولی است.
خوب، این هم در مورد تعصب. و نوبت بعدی است.
صحیح از علی بن الحسین علیه السلام: عن العصبیة: از امام سجاد علیه السلام در مورد تعصب سؤال شد.
قال: «العصبیة التی یأثم علیها صاحبها»: تعصبی که اگر کسی داشته باشد، گناهکار به حساب میآید، «أن یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین»: این است که آدم بدهای قوم خودش را بهتر از خوبهای بقیه قومها ببیند.
معیار فقط این است که مال قوم ما باشد. اگر از قوم ما باشد، بد هم باشد، ترجیح دارد به بقیه خوبیها. دیگر همینهایی که در فضای سیاسی الی ماشاء الله دیده میشود: از قبیله ما، از جناح ما. یکی سیبیل زنش را میکشد، میگوییم هیچی نگو! که ملامت نکن، ممکن است سرت بیاید. بعد یک جای دیگر از بیریشهای یک کسی رفته زنش را کشته، این را مرتبط میکند با جناح مقابل که شماها که مذهبی هستید و غیرت دارید و تعصب دارید و اینها. این برمیگردد به این قضیه. کسی هیچ ربطی هم ندارد. یعنی هیچ این طیف مذهبی اصلاً همچین کاری را سر سوزنی جایز نمیدانند، نمیپذیرند و تقبیح میکنند و بهشدت با آن برخورد میکنند. برخورد این شکلی، برخورد قبیلهای است که نگاه میکند به قبیله. وقتی کسی کاری میکند، اول نگاه میکند مال کدام قبیله است؟ اگر مال قبیله خودش باشد، توجیه میکند. اگر مال قبیله مقابل باشد یا میشود یک جوری به قبیله مقابل چسباندش.
تعصب، تعصبی است که در جهنم است. «أهل مرید شیطان». فضای سیاسی بسیار رایج است این قضیه که هر چیزی را اول نگاه میکنیم مال کدام جناح است؟ بدهای جناح ما از خوبهای جناح رقیب هم بهتر است! آره بابا! جمله معروفی که آن بنده خدا گفته بود که «ما سربازهای - نمیدانم - چیچی را در لیستی که انتخابات داده بودند، این لیست درجه سه ما بود، در این انتخابات بر ژنرالهای رقیب غلبه کرد». جمله معروفی شد و تحقیر خود افراد. هم گناهی خودشان البته بود. کسی هستیم از یک لیستی حمایت کردیم، اینها بانک درجه سه بودند، بر آن ژنرالهای رقیب غلبه کرد که خودش از دنیا رفت و الآن دارد حساب کتاب همان لیست درجه سه را بنده خدا میدهد. چرا حمایت کرد؟ تمام شد. ریاست، چون رفتن و ما از همه حساب کتاب هست. خلاصه این که با ما باش، درجه سه باش، از آن کسانی که با ما نیستند و درجه یک بهتر است. سواد نداشته باش، عرضه نداشته باش، هیچی نداشته باش، فقط با ما باش. جز قبیله ما باش، جز جناح ما باش، از هر آن چیزی که دیگران دارند در جناح دیگری، تو بهتری فقط به خاطر اینکه با مایی، جناح مایی، تیم مایی، حزب مایی، گروه مایی.
«لیس من العصبیة أن یحب الرجل قومه»: ولی اگر کسی قومش را دوست داشته باشد، لزوماً به معنای تعصب نیست. به هر حال آدم علاقههایی است که طبعاً پیش میآید. «ولاکن من العصبیة أن یعین الرجل قومه علی الظلم»: از تعصب این است که کسی قومش را بر ظلم کمک بکند. صرف دوست داشتن قوم این معصیت و تعصب نیست. به هر حال آدم این افراد علاقهمند، یک علقههایی هست، یک روابطی هست، این اشکالی ندارد. اینکه این علقهها غلبه بکند بر حق، بر حقگرایی، حقخواهی، حقطلبی، برای اینکه انسان محورش حق باشد. اینها شاخص است، نه حق و این افراد را بر ظلم کمک بکند. این ارتباط باشد ولو در این حد که کمککار ظلم او بشود. ولو در این حد که ظلم هم میخواهد بکند، باز من حمایتم پابرجاست. اینها تعصب است. تعصب این است.
محل روایت آخر را هم بخوانیم: «عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم رفعه قال: من تعصب حشره الله یوم القیامة أعراب الجاهلیة»: از رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم روایت شده که فرمودند: «هر کس تعصب بورزد، خداوند او را در روز قیامت با بادیهنشینان جاهلیت محشور میکند».
معصوم است که اگر کسی تعصب به این نحو داشته باشد، روز قیامت خدای متعال او را با اعراب جاهلیت محشور میکند که اینها بویی از تمدن اسلام نبرده بودند و بر اساس شاخصهای جاهلی خودشان تعصب میورزیدند. چون روز قیامت با این عناوین ظاهری و این امور اعتباری کسی محشور نمیشود. با ملکات و ویژگیهای باطنی افراد دستهبندی میشوند و گروهبندیها بر اساس ملکات است. اینجا بنده خودم را مثلاً انقلابی میدانم، حزباللهی میدانم، ادعاست اینها. ولی ملکات من تعیین میکند که با کی باشم و اهل کجا و چطور باشم.
خوب، باب ۵۷ هم تمام شد. باب تعصب. تا انشاءالله از جلسه بعد تحریم تکبر، باب بعدی که در مورد تکبر است. خدا ما را از این صفات زشت نجات بدهد. و چند بابی در بحث تکبر، انشاءالله بحث هست، متعددی هست که انشاءالله از جلسه بعد واردش خواهیم شد.
و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...