برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. یک جملهی عجیب و ویژه میخواهم بگویم که این جمله در بدو امر خیلی خوشایند نیست و جذاب نیست و دلزننده است. آن جمله این است که انسان بما هو انسان باردار است؛ چه مرد باشد، چه زن، چه بالغ باشد، چه غیربالغ. آدم تا وقتی که زنده است، باردار است، باردار است.
چه باری دارد؟ باری که ما داریم چیست؟ کودکِ روانمان است. یک "حمل" داریم، یک جنینی داریم، یک جنینی را به ما سپردهاند؛ آن هم کودک عزیز روانمان است. من دقیقاً از همین واژهی روانشناسیش میخواهم و روانشناسانش میخواهم استفاده بکنم برای اینکه طرح بحث بکنم.
نکتهی قرآنی: همهی ما بارداریم و باید مراقب باشیم. اصلاً این که به ما گفتهاند مراقب باشید، به خاطر همین است که بارداریم. اگر باردار نبودیم، نمیگفتند مراقب باشیم. اینها مراقبتهای بارداری است.
چقدر مراقبتهای بارداری جذاب است؟ چقدر از واژهی "مراقبتهای بارداری" احساس محدودیت میکنید؟ احساس بگیروببند میکنی؟ احساس میکنی میخواهند شما را بکنند توی گونی؟
آقا، چرا اینقدر به باردارها گیر میدهید؟ بگذار راحت باشند دیگر! این مگر دل ندارد؟ دوست دارد از سر شاخه بپرد زمین؟ روز آزاد باشد، بپرد؟ بپر عزیزم، راحت باش! من طرفدار حقوق زنان که هیچ، کلاً طرفدار حقوق... [این حرفها] خیلی ظاهر قشنگی دارد، دیگر.
آقا، این فرق میگذارید و هی بگیروببند و هی این کار را نکن و آن کار را نکن و هر چیزی نخور و ترشی نخور و نمیدانم غذای فلان نخور، زیاد روی پا واینستا و این مقدار نمیدانم استراحت بکند... استراحت مطلق! آن که اصلاً دیگر هیچی! استراحت مطلق [گفتن] خیلی زشت است. باری داری؛ باید از آن مراقبت بکنی. مراقبتهای بارداری.
خب، این بار الان هم این بار من و شماست. این کودک روان، بار ما هست یا نیست؟ ما بارداریم؛ تست و اینها هم نمیخواهد. راحت باش. من خودم به تو میگویم: قطعی است. تلویزیون که تست بارداری [نمیکند]! [در] تلویزیون، علامت بارداری استفراغ است. یعنی نه داروخانه میروند، نه چیزی میخرند، نه تستی میکنند، نه آزمایشگاه میروند؛ فقط یک «اوه» که میزنند، فقط [نشانهی] بارداری است.
بدون آزمایش و فلان و اینها. از من قبول بکنید. از قرآن در واقع قبول بکنیم. قرآن میگوید شما همگی حاملهاید. همهی شما عزیزانی که الان مخاطب هستید، مخاطب این آیهی قرآن هستید. قرآن میفرماید همه... حامل. بخوانم برایتان: «وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَمْلًا» (سورهی مبارکهی طه، آیهی ۱۰۱).
بعضیها بچه، بچهی زشت میزایند آن ور. حمل (بارداریِ زاییده) زشت است. خودش جرأت ندارد نگاهش بکند. هر چه هست، کار خودت است؛ محصول خودت است. خودت زاییدی، خودت هم باید بزرگش کنی. عذاب هم همین است؛ همین مدارا با این. حالا یک چیزی زاییدی که نه دست دارد، نه پا دارد، نه حلق دارد، نه شش دارد. غذا این است دیگر! این را باید آنجا تأمینش بکنیم.
چقدر عذاب است! یک بچهای مثلاً شما در دنیا به دنیا بیاوری. خدا نیاورد! برای همهی آن عزیزانی هم که مبتلا هستند به این گرفتاری و این مصیبت، خدا انشاءالله نجاتشان دهد. واقعاً سخت است. من چون در اقوام بودهاند، فراوان بودهاند. اقوام نزدیک، اقوام نسبتاً نزدیک داشتیم. بچهی بیمار خیلی مشکلات دارد. معدهاش مریض باشد، مشکل خون داشته باشد. پسرخالهام همسن ما و همبازی ما بود و سرطان خون داشت.
مشکلات جدی داشت. خون اگر میآمد، نمیتوانست قطع بکند. یعنی این پلاکت را نداشت که اگر [خونریزی اتفاق میافتاد] قطع [نمیشد]. چون قطع خون با خود خون است، دیگر، با پلاکت خون. این را نداشت. اگر یک بخشی از بدن از آن خون جاری میشد، دیگر قطع نمیشد. تخم بدن، خون بدن تمام بشود. به این بچه دیگر ماهی یک بار خون میزدند.
بعد این خونها خودش باز حاوی ژنهایی بود. باعث شده بود که این بچه توی ۱۰ سالگی بالغ بشود، یا کمتر؛ ۹ سالگی، ۸ سالگی، ۹ سالگی بالغ بشود. خیلی مشکلات جدی. آخر هم به طرز فجیعی از دنیا رفت. مشکل است توصیف بکنم چه شکلی از دنیا [رفت]. این بچهی بیمار خیلی سخت است. با هم مصیبت و عذاب است.
حالا اینجا ابتلاست. ابتلایی است که رشدت میدهد. آن ور ابتلایی است که دیگر رشد نیست. خودت آوردی! همه دارند غذا میخورند، این کودکِ روانِ شما اینجا از این غذا محروم است. تنفس نمیتواند بکند. ششاش را باید ایجاد میکردی.
با یکی از اهل معنا که سیری داشت در عالم برزخ و تسلط داشت به عالم برزخ... هر روز دنبال ما [میآمد]. دوست بودیم. هستیم هم هنوز. مشهد که میآیند، خبر میدهند. خیلی اصرار داشت با هم استخر برویم. اهل معنا استخر میروند. بزرگوار عنایت ویژهای به سونای خشک و سونای بخار داشتند و خیلی اصرار داشتند که بیا سونای بخار، من حسابی ماساژت بدهم.
بعد در سونای بخار... حالا ماجراها فراوان داریم از ایشان. خاطرات زیاد است. خیلیهایش را نگفتهام. بعضیهایش را شاید گفته باشم. در سونای بخار ایشان یک بار به من گفت که: «ببین! حال و هوای اهل برزخ این شکلی است.» روایات را توصیف بکند. حال برزخ این شکلی [است]. هوا، هوا... چه غلظتی؟ غلیظ است.
بعد در که باز میشود، یک اکسیژنی میرسد، یک هوایی میرسد. گفت: «این صدقات و خیراتی که به اموات میدهند، همین است.» این حالتی که تنفس ندارد. عذابش آتش یک گوله است، نه. یک عذاب است این شکلی: از این سینه از تو گر گرفته، نفس ندارد. این حالت را تصور کنیم. این که قرآن توصیف میکند: «الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (فی احمد مده) از درون گر گرفته، نفس میخواهد.
به من بپاش! «أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ»! آب بپاش [روی ما]. آبپاشی نداریم! امکانات است! باید ببری! مثل کوه میماند دیگر. کوه: هرچه امکانات بردی، سفر است؛ هرچه امکانات بردی، استفاده است؛ هرچه نبردی، عذاب است؛ اضافه بردی، عذاب است.
بله. هرچه اضافه میبری، عذاب است؛ باری روی دوش [است]. [کسی که] یک پیکنیکی اضافه برداشته بود، دستش را روی شانهاش گذاشته، دارد میرود. قدم به قدم آتش است و اجاق است و سیگار اضافی برایش آورد.
قرآن میفرماید که بعضیها «حمل و وزر» میکنند؛ حاملاند ولی چیزی را [که] حمل میکنند، به دنیا میآورند. روی دستشان زاییده. «كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا» (آیهی ۱، سورهی مبارکهی حج).
همه زایمان میکنند. بعضیها فکر کردهاند یعنی مثلاً هر زن بارداری آنجا زایمان میکند. شاید این هم باشد ولی اصل معنا، لطافت معنایش به این است که همه آنجا آنی که آن کودک روانشان را زایمان میکند [و] بزرگش کنی... [نه!] بزرگکردنی هم نیست. همین است. هیچ رشد و هیچ تحول و هیچ تغییری در آن حاصل نمیشود.
صورت ملکوتی اعمال ما: ما داریم با اعمالمان آن کودک روانمان را شکل میدهیم. در مورد [آن] بیشتر صحبت میکنم. دیگر [بگذارید] بخوانم و یک داستان بگویم و تمام باشد. انشاءالله فردا بیشتر، کلاً در این موضوع باید بیشتر با هم صحبت کنیم. موضوع خیلی مهمی است.
قرآن میفرماید که بعضیها روز قیامت [با بارِ] «حَمَلَ ظُلماً» [میآیند]؛ حاملاند، حاملِ دنیا! ظلم کردند. حاملِ ظلم، یک چیزی میزایند که آنی که میزایند اسمش چیست؟ ظلم. ظلمش را میزایند.
خب، ظلم یعنی چه؟ تناسب ندارد دیگر. تناسب ندارد. شما مثلاً یک دایناسور در ابعاد مثلاً ۱۸ متر در ۱۲ متر برداری [و] بیاوری توی این نمازخانه! از شما این دایناسور به دنیا بیاید! حالا میخواهی چهکارش بکنی؟ نه از این در رد میشود، نه آن زیر میتوانی بروی به آن جا بدهی، نه از این پنجره میتوانی پروازش بدهی، نه غذایش را داری، نه میدانی اصلاً چه میخواهد. اصل عذاب است دیگر! نمیتوانی ولش بکنی. حاملهای! اینجور حامله.
گفتهاند که: «برای چه گوسفند فلانی را خوردی؟» [باید] بر روز قیامت جواب بدهی. اگر روز قیامت از تو پرسیدند چرا گوسفند این را خوردی، چه میگویی؟ «من نخوردم!» گوسفند را میآورند آنجا. گوسفند را میآورند و گوسفند میگوید: «عمو! چرا مرا خوردی؟»
گوسفند تحویل نمیگیرد! ماییم و اصلاً ما هنگام از دنیا رفتن زایمان میکنیم. چرا بعضی از مرگ [میترسند]؟ چرا؟ چون میدانند این که باردارش شدهاند، موجود ناقصالخلقهای است. از زایمان این میترسند. از این بچه میترسند. میدانند این را شب اول قبر میبینند. این بچه را میدهند بغلش.
علامت این که ما باردار چه موجودی هستیم، این است که چقدر آمادگی برای مرگ داریم. اصلاً برزخ خودمان... چند سال پیش این مشهد کاروانی برده بودیم راهیان نور، یکی از دانشگاههای مشهد. بعد قم رفتیم. من به اینها گفتم که: «آقا، من یکی از علما را هماهنگ میکنم. یکی از علمای درجه یک [است]. نباید هر جایی [کسی را] بزنیم؛ کرامات و چشم برزخی و اینهایش...» گفتیم: «علمای بزرگ مشهد، کاروان دانشجویان شما، برای اینها صحبت کن.»
ایشان هم قبول کرد. حالا [وقتی] آمدیم [که] برای اینها صحبت کنیم که: «آقا، بریم اینجا که داریم میرویم؟ ایشان کیستند؟ شاگرد فلان آقا بوده، مثلاً به فلان 'دکلمه' نماینده میشود؟ نرویم؟» گفتم: «برای چه؟» گفت: «این دوستان میگویند ایشان چشم برزخی دارد. همه خجالت میکشند، میترسند بروند خدمت ایشان.»
خجالت نمیکشی؟ آقا! چشم برزخی دارد! از آن فرار کردیم، دیگر! مشکل حل شد. خیلیها [که از] نماز صحبت میکردی... مرد حسابی! همان که از آن میترسی، شب اول قبر میگذارند بغلت! از دنیا که میروی هم که میترسی که آقای بهجت نبیند؛ خودت باید ببینیش! نه تنها باید ببینیش، [بلکه] باید بغلش کنی، با او زندگی کنی.
خدا انشاءالله به آبروی اهل بیت، عاقبت ما را ختم به خیر کند.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما.
صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
جلسات مرتبط

جلسه دوازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سیزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهارده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پانزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شانزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هجده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نوزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت