تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو : نقش نور قرآن در آشکارسازی حقایق عالم

00:11:27
192

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

قرآن؛ نرم‌افزار جهت‌دهی همه‌جانبه

«تبیانٌ لکل شیء»؛ بیان همه حقایق یا فقط هدایت؟

نور قرآن و روشن‌سازی ذات و عرض اشیا

فهم قرآن برای عموم یا فقط معصومین؟

روایت امام صادق از اسرار سوره حمد

طی‌الارض در آیات؛ کشف‌های عرفانی بزرگان

آیه‌ای که راز گفت‌وگو با مردگان را فاش می‌کند

مراتب فهم؛ از بیان ساده تا تبیین باطنی

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
نکته‌ای را جلسه‌ی قبل عرض کردیم درباره‌ی اینکه قرآن کریم مثل نرم‌افزار جهت‌دهی می‌ماند؛ که انسان اگر اتصال به نرم‌افزار داشته باشد، موقعیت‌های خودش را بتواند تعریف بکند. برای این [امر، انسان] از این نرم‌افزار استفاده می‌کند تا از این طریق، جهتش را بیابد. نرم‌افزاری که دیروز معرفی کردیم و تشبیه کردیم، شرایطی برای استفاده از آن داشت و موانعی بر سر راه بهره‌مندی از آن بود.
نکته‌ای که هست، این است که آیا واقعاً قرآن چنین قابلیتی دارد که بخواهد تمام مسیرها را برای هر کسی [بیان کند]؟ خب، شرایط متفاوت است؛ هر کسی نوعی مواجهه دارد، نوعی آسیب دارد، نوعی مشکل دارد. بعد، باز در خود یک مشکل، گاهی می‌بینید تفاوت‌های فراوانی وجود دارد. حضرت استاد آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمودند: «من برای سردرد، اوایل انقلاب، سال‌های ۶۰ و ۶۱ به انگلستان رفته بودم. آنجا به من گفتند که ما اکنون بیش از ۳۰۰۰ نوع سردرد کشف کرده‌ایم.» آن موقع (سال‌های ۶۰-۶۱) بود. اکنون [که زمان زیادی گذشته است]، حتماً وضعیت [پزشکی] بسیار متفاوت شده است. وقتی که یک سردرد این همه اقسام دارد، این همه مدل دارد، بعد شما ادعا داشته باشید که قرآن می‌تواند همه‌ی مشکلات را در همه ابعاد، لااقل به شما جهت‌دهی کند؟!
ببینید، گاهی ما اندکی گزافه‌گویی می‌کنیم، در جهت اینکه مسیر برای خودمان روشن نشده، خودمان استفاده نکرده‌ایم و خودمان دقیقاً نمی‌دانیم چه می‌گوییم و یک ادعای کلی می‌کنیم. خیلی آدم می‌شنود که «آقا، همه‌ی علوم در قرآن است؛ آدم از همه‌ی علوم می‌تواند بیاید و از قرآن استفاده بکند.» جوان دانشجویی می‌گوید: «خب، الان این رشته‌ای که من دارم می‌خوانم، مثلاً هوافضایی که من دارم می‌خوانم، در این شاخه‌ای که دارم می‌خوانم، این الان کجای قرآن است؟ قرآن می‌تواند چنین چیزی داشته باشد؟ اصلاً چه ربطی به قرآن دارد؟»
مسئله‌ای است. حرف این نیست که این رشته و آن رشته و این ماده‌ی درسی و فلان چیز در قرآن هست یا نیست. حرف این است: شما اگر بخواهید جهت‌دهی شوید و جهت‌دهی داشته باشید، موقعیت شما را قرآن تعریف می‌کند. از این موقعیت، به نسبت آن هدفی که می‌خواهید بروید، چه مسیرهایی را در پیش دارید، قرآن برای شما تعیین می‌کند. اصل حرف این است. من در این موقعیتی که هستم، با این رشته‌ای که دارم، با این مواد درسی که دارم، با آن جهتی که دارم، اول جهت را قرآن به من معین می‌کند که کدام طرف باید بروم. بعد به من می‌گوید: «از اینجا تا آنجایی که می‌خواهید بروید، این مسیرها را دارید، این موانع را دارید.» اصل ماجرا این است.
بله، آن هم بحث دیگری است در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «تبیانٌ لکل شیء». مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) بحثی را دارند که این «تبیانٌ لکل شیء» برای هر چیزی است که ربط به هدایت دارد یا برای هر چیزی که در عالم هست، قرآن تبیان است؛ یعنی همه چیز را بیان کرده است. «تبیان» صیغه‌ی مبالغه‌ی بیان است. نمی‌خواهیم بحث‌های خیلی تخصصی بکنیم در این چند دقیقه. چیزی وقتی که کامل واضح می‌شود، این مسئله از مسائل دیگر جدا می‌شود، بینونت می‌افتد بین این و آن، می‌شود بیان. یعنی یک چیز واضح. یک کتاب را شما از کتابخانه برمی‌دارید، این الان واضح است و در دست شماست. برای شما نمود دارد. در قیاس با سایر کتب، این الان بیان است. این تبیین شده است. این مبین است. این [وضوح] دیگر وقتی به اوج خود می‌رسد، می‌شود تبیان؛ یعنی به هر چیزی که اصابت بکند، در برابر هر چیزی که قرار بگیرد، او را هم روشن می‌کند. این می‌شود تبیان. قرآن هم بیان است و هم تبیان است. در برابر هر چیزی که واقع شود، به شما نشان می‌دهد حقیقت این چیست. این نوری است که بر هر چیزی بتابانی، تا اعماقش را به شما نشان می‌دهد. ذاتیات و عرضیات و جواهرش را به شما نشان می‌دهد؛ کامل تعریف می‌کند برای شما این چه چیزی است.
خب، حالا چگونه می‌شود از این استفاده کرد؟ قرآن مال همه است. مرحله‌ی بیانش مال همه است. «بیانٌ للناس». بیان، مرتبه‌ی سطحی خود، معارفی دارد، حرف‌هایی دارد. این حرف‌ها را ساده گفته است. هر کسی که عربی بلد باشد، به قول مرحوم علامه طباطبایی، قرآن را که دست بگیرد، عربی در حد ابتدایی بلد باشد، یعنی فقط بلد باشد که این فعل و این فاعل و این ضمیر و این‌ها به کجا برمی‌گردد، معنایش چیست؛ همین قدر می‌فهمد. مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه‌ی «المیزان» بحثی دارند که فهم قرآن مخصوص انبیا و اولیا و معصومین است یا مال همه است؟ یک حرف غلطی رایج است که آقا، فهم قرآن مال امام است، مال معصوم است. نه، این حرف غلط است. همه قابلیت فهم قرآن را دارند. قرآن «بیانٌ للناس» است. با همه حرف می‌زند. هر کسی مقداری عربی بلد باشد، مخاطب قرآن باشد، بنشیند و قرآن بخواند، [می‌فهمد]. اعماقش را البته کسانی می‌فهمند که «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ یعنی آن‌هایی که به مقام تطهیر رسیده‌اند. آن بحث دیگری است.
ولی در حد این ظواهر، قصص؛ «وَ مَنْ أَحْیَاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً» (هر کس نفسی را حیات بخشد، گویا همه‌ی مردم را حیات بخشیده است) [و نیز آیه‌ی دیگر:] «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا... فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً» (هر کس یک نفر را بکشد، گویا همه مردم را کشته است). الان این آیه را کسی مقداری عربی بلد باشد، بخواند، متوجه می‌شود یا نمی‌شود؟ برای او مفهوم هست یا نیست؟ می‌تواند بگوید من نفهمیدم چه می‌گوید؟ برای همه روشن است. این [مقام] «بیانٌ للناس» است. [اما] مرتبه‌ی دوم، مقام «تبیانٌ لکل شیء» است.
حالا در برابر هر چیزی که قرار بگیرد، آن شیء را هم واضح می‌کند. این چه می‌خواهد؟ این دیگر مراتب بالاتری می‌خواهد، تطهیر را می‌خواهد. آن کسی که خودش وقتی منور شده، قرآن به درون او تابیده، اول خودش را برای او روشن کرده، او حالا در برابر هر چیزی که قرار بگیرد، با نور قرآن می‌تواند تبیینش کند. هر آنچه که در عالم رخ دهد. و ما روایت عجیبی داریم؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «من از ذیل سوره‌ی مبارکه‌ی حمد، در تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی حمد، تمام وقایعی که در عالم رخ خواهد داد تا قیامت را به شما می‌گویم. از «هذا خبرکم و خبر من قبلکم و خبر من بعدکم و خبر ما هو کائن» [این کلمات] هست، ولی در باطن آن است.» امام وقتی این را می‌خواند، معصوم وقتی این را می‌خواند، می‌داند که در دوره‌ی مثلاً غزنوی چه کسانی حاکم می‌شوند، از چه سالی تا چه سالی. [امام می‌فرماید:] «من هرچه که می‌گویم، از من بپرسید این مال کدام آیه‌ی قرآن است، من از قرآنش به شما می‌گویم.» این عجایب عالم!
خب، پس این نیست که حالا من دانشجو اگر با این رشته‌ی خاص خودم رفتم به قرآن مراجعه کردم، بتوانم این ریزه‌کاری‌های فرمول‌های پیچیده را از آیات قرآن در بیاورم؛ مثلاً صنعت موشک را بتوانم بدانم مثلاً در آیه‌ی چندم سوره‌ی کهف [آمده است]؟ اهل باطنی هستند، مثل مرحوم آیت‌الله سید علی آقای قاضی. علامه طباطبایی [در خصوص ایشان] می‌فرمودند که در کتاب شریف «مهر تابان»، علامه تهرانی از ایشان نقل می‌کند: «قاضی از آیات ابتدایی سوره‌ی مبارکه‌ی طه، که به ظاهر هیچ ربطی هم به طی‌الارض ندارد، ایشان قواعد و فرمول‌های طی‌الارض را کشف کرده‌اند و طی‌الارض ایشان با آیات ابتدایی سوره‌ی مبارکه‌ی طه [بوده است].» حالا برخی دیگر هستند، قواعد را از سوره‌ی مبارکه‌ی توحید کشف کرده‌اند. طی‌الارض آن‌ها متفاوت است؛ طی‌الارض‌ها هم، سیرها هم متفاوت است. حالا این بحث [دیگر]. یک کسی از سوره‌ی «قل هو الله» کشف می‌کند، بعد مثلاً می‌گوید در آن کلمه‌ی «صمدش» چه ویژگی [دارد]؟ کلمه‌ی «صمدش» یک ویژگی است، شما اگر بروید در باطنش، به طی‌الارض می‌رسید. این تازه یک مرتبه‌ی طی‌الارض است؛ یکی از مراتب پایین است.
خواص آیات قرآنی... خود قرآن می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتیٰ» (اگر قرآنی بود که کوه‌ها به آن به حرکت درمی‌آمد، یا زمین به آن قطعه قطعه می‌شد، یا مردگان به آن سخن می‌گفتند). [یعنی قرآن می‌فرماید:] شما می‌توانید با اموات صحبت بکنید. [قرآن می‌گوید:] من فرمول‌هایی دارم؛ شما با هر میتی بخواهید صحبت بکنید، من این فرمول را در اختیارتان می‌گذارم، می‌توانید با او صحبت کنید. [قرآن می‌گوید:] من فرمول‌هایی دارم؛ کوه را می‌توانید با آن جابجا کنید. [قرآن می‌گوید:] من فرمول‌هایی دارم؛ زمین را می‌توانید با آن قطع کنید (یعنی طی‌الارض کنید). این‌ها را چه کسی کشف می‌کند؟ این دیگر حالا توضیحاتی دارد و باید در جلسات بعد با هم صحبت کنیم. این‌ها تبیان است. بله، ولی مال هر کسی نیست. «تبیانٌ لکل شیء» هست، ولی مال هر کسی (کل نفس) نیست. آن بیانش مال همه است؛ «لِلناس». مقام بیانیت قرآن مال همه‌ی مردم است. مقام تبیانیت قرآن مال همه‌ی مردم نیست و درجاتی می‌خواهد.
خداوند ان‌شاءالله ما را با اعماق حقایق قرآن آشنا بفرماید. و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00