نقد بردهداری غربی و تفاوت بنیادین آن با اسلام
ظرافت برخورد با دشمن در جنگ
تفاوت «ازدواج با اسیر» با مفهوم تجاوز در شبهات رایج
جایگاه امولد و آزادی خودکار پس از تولد فرزند
ممنوعیت تجارت برده و لزوم رفتار انسانی با آنان
پیشبینی فتنههای پس از ظهور و چالش جامعه با حکومت امام زمان (عج)
پیوند نظام دانشگاهی مدرن با بردهداری فکری و علمی غرب
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در ادامه بحث گرم و تند بردهداری که در جلسات وارد بحثش شدیم، جلسه قبل تا حدود پاسخهایی که داده شده و نکاتی که هست، مطرح کردیم. در ادامه بحث، نکتهای که هست این است:
پس اول ما گفتیم که با هر مخالف و هر کسی که همکیش و همعقیده نیست، نمیشود درگیر شد. (این شخص) مراحلی را طی میکند؛ او را دعوت میکند، استدلال میآورد. بعد اگر او دست به شمشیر شد، (باید) دفاع کند. وقتی کار به میدان جنگ کشید، حالا چند حالت پیدا میکند.
من این نکاتی که عرض میکنم خدمتتان، از کتاب «نگاهی به بردگی» (تألیف) حضرت آیتالله العظمی گرامی قمی است. کتاب خیلی خوبی است، ۱۵۰ صفحه است. حالا اگر به صورت پاورپوینت میتوانستیم در بیاوریم و ارائه بکنیم که خب خیلی بهتر بود؛ ولی به همین نحو جلسه، بحث را ارائه کنم. خیلی بحث زیبایی است؛ یعنی اسم بردهداری عنوانش خیلی چیزی ندارد، تف سربالاست! اگر وارد ظرافتهایش بشویم، هر مسلمانی افتخار میکند به احکام بردهداری که در دین (اسلام است). واقعاً به جای اینکه نقطه ضعف باشد که بخواهیم ازش فرار بکنیم، یک نقطه قوت است که میشود با افتخار، به جای اینکه دیگران سؤال بکنند و ما را به چالش بکشند، بعد ما بنشینیم جواب بدهیم، ما به چالش میکشیم؛ کاری که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با احکام بردهداری غرب میکند: "جواب بدهید! این منطق فطری ماست. شما دارید چه میکنید با بشر؟"
این کتاب را طی چند جلسه انشاءالله من ارائه میدهم خدمت عزیزان. نمیخواهم بروید کتاب را مطالعه بکنید، هم آن کتاب در بازار نیست. من گفتم سال ۵۹، سال ۵۱ کتاب نوشته شده، نزدیک ۵۰ سال پیش؛ هم در بازار نیست، هم میدانم که (شما وقت) مطالعه بکنید (ندارید). سعی میکنم چکیده مطالب اهم را در چند جلسه خدمتتان (ارائه کنم).
یکی از نکات خوبی که کتاب دارد، این است که خیلی عقلی و منطقی دستهبندی کرده است. ما الان که رفتیم میدان جنگ؛ یعنی ما را بردند میدان جنگ، جنگ را به ما تحمیل کردند، چون همه جنگها در عالم اسلام تحمیلی است. جنگ را که به ما تحمیل کردند، از چند حالت خارج نیست: یا میبری. (این به شوخی اشاره به سریال «برره» است، آنجا رفته بودند از دشمن فرضی شکست خورده بودند، آمده بودند!) یا شکست میخوری، یا براو غلبه میکنی و پیروز میشوی. اگر شکست بخوری که هیچ! (در این باره) روایت خیلی عجیب و غریب (داریم). فردا برایتان (میگویم): امیرالمؤمنین (ع) یک سری احکام، خیلی از احکام را اجرا نکرد. روایت ما خیلی اصرار بر این دارد: حضرت در حکومتداری بسیار مماشات کرد، بسیار کوتاه آمد. خیلی از قوانین را اجرا نکرد که امیرالمؤمنین این کارها را نکرد، اما امام زمان (عج) این کارها را میکند. (در مورد) عید غدیر (هم همینطور). توی جنگ اگر شکست خوردیم که خب معلوم است. اگر پیروز شدیم، چه؟
اگر پیروز شدیم، یک عدهای فرار میکنند؛ در معرکه، در حال آدم کشتن، (آنها را) میگیریم. (آیا) یکدفعه اسیر آزاد کنیم؟ اگر آزاد کنی، جنگ دوباره راه میافتد، یا (ما دوباره) شکست میخوریم. این دور تسلسل است؛ آزادی اینها اصلاً معنا (پیدا) نمیکند. یا اینکه برداریم همگی را بکشیم؛ این معقول هست، ولی راه بهتر نداری؟ البته، راه بهتر هم داری. یک کارش مبادله است. خطر دارد. به قول امروزیها، این شاخها[ی] اینها را اگر شما بخواهید مبادله کنی... (یا شاید منظور: «شاخ و برگ» اینها را اگر بخواهی مبادله کنی، «شاخههای» (فرقهها)ی اینستاگرام (یا امثال آن) خیلی بدتر است؛ یعنی شاخههای خطرناکتری را ایجاد میکنی). (بله) مبادله هست، ولی راه بهتر چیست؟ اینکه شما تربیت بکنید! به تعبیر حضرت استاد آیتالله جوادی آملی، احکام تربیتی؛ این پرورش، بهترین فضایی است که داری برای اینکه از جبهه مقابل بگیری و تربیتش بکنی. واقعاً بردهداری هم تربیت است. اسم «بردهداری» اسم زمخت است؛ به فارسی نهچندان سخت اگر بخواهم بهتان بگویم، باید بگویم که ما اصلاً بردهداری نداریم در اسلام.
خواندهام و (خودم هم) دفاع میکردم. (چرا که این اسلام) مفصل بحث میکند. چرا؟ چون بردهداری رایج چیست؟ این است که شما میروی بر اساس قدرتی که داری، یک ضعیف را به استخدام خود درمیآوری. در اسلام همچین چیزی (نیست). بردهداری در اسلام «تتمه جنگ» است؛ یعنی شما در میدان جنگ یک سری اموال دستت آمده، یک سری آدم دستت آمده. جداگانه (فصلی) نداریم در فقه که بگوییم «بردهداری». باز به قول حضرت استاد آیتالله جوادی (آملی)، خیلی این تعبیر قشنگی است. در بحثهای فقهی میگوییم «کتاب العتق»، «کتاب الاعتاق». یعنی چه؟ (مثل اینکه در) رمضان که میکنیم، «عتق رقبه» (داریم). یعنی چه؟ آزاد کردن. آزاد کردن «رقیق» (برده) یعنی چه؟ (این به معنای) به بردگی گرفتن (نیست). ما احکام به بردهگیری نداریم، ما احکام به برده آزاد کردن داریم!
برده را بگیرید. به ما گفتند: «رفتی میدان جنگ، آدمهایی که دستت آمد، چه شکلی آزادش کنیم؟» گرفتید فضای دنیا را؛ در بروکسل نشستید، ۱۸۷۰ بیانیه دادید، اجماع جهانی کردید: «بردهها را آزاد کنید!» خیلی قشنگ است اینها! یک حجمی از اطلاعات دیگری در مغز ماها پر است! مسخره (است!) بس که آن اطلاعات رگباری آمده در مغز. «قانون بروکسل»، «قانون چند مرحله آزاد کردن» هلند و آمریکا و کانادا (میگفتند). بردهداری آمریکای شمالی به این صورت بود که فقط از باب تجمل بود. آمریکای جنوبی نه، واقعاً استخدام بود. اصلاً مزرعه را که میفروختند، دهقان را هم با او میفروختند، زارع را هم با او؛ ولی آمریکای شمالی اینطور نبود، یک کلاس (اجتماعی) بود. اینها آمدند چند مرحله غرامت هم دادند و گفتند که این کشورها آزاد بکنند، این هم خسارت بابت این هزینههایی که دارد. خسارتش هم (از) آفریقاییها بود! کی آمریکا و اروپا رفتند به آفریقا جنگیدند؟ جنگ اروپاییها و آفریقاییها؟ شما اصلاً بردهداری که توی جنگ نبوده (را میگویید). آن آقای افسر پرتغالی، آن افسر فرانسوی میرفته کجا؟ (جایی که) زور داشته! یک معدنی را میگرفته. (آیا) جنگ نبوده (که) یک جنگ متعادل معقول (باشد) که تو بایستی روبهروی من، حرفهایمان را بزنیم؟
چه جنگی؟ اسلام چه جنگی را میگوید؟ پیشرفتهتر از این حرفها پیدا میکنی در این دنیایی که دارد با یک موشک ۵۰ تا بچه را میفرستد هوا؟ یک دنیای لال! هیچکس صدایش در نمیآید؛ مثل ریگ بچه میکشند، نسلکشی میکند.
«وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ». سوره مبارکه توبه است. آدم متحیر میشود از این همه ظرافت و زیبایی! الله اکبر! ۱۴ قرن پیش، آن دوران بربریت و تحجر و در آن اوضاع، حرفی مطرح بشود؟ وسط میدان جنگ، یکی از مشرکین دست (بالا) آورد، داد زد و گفت: «آقا! من میخواهم حرف شما را بشنوم، استدلال شما را بشنوم.» (این) وسط میدان جنگ است ها، نه قبل جنگ! دارد میجنگد با شما. «احد من المشرکین». مشرک هم هست؛ چون عرض میکنم احکام مشرکین با اهل کتاب فرق میکند. مشرکین امان بهشان نمیدهند، اهل کتاب را با آنها... (نه!) از مشرکین هم هست که اگر گرفتی، وسط میدان جنگ گرفتی، باید بکشی. وسط جنگ اگر مشرک را گرفتی، باید بکشی. اگر بعد جنگ گرفتی، این بحث احکام برده و اسیر و اینها قرآن است دیگر. (این) نیست (که فقط همین باشد)؟
«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ». همه بلدند. داد زد و گفت: «من میخواهم استدلال شما را بشنوم.» باید چکار کنیم؟ (آیا) شرمندگیاش (این است که) گیرش آوردی؟ فرصت نداری؟ طرحی باشد؟ (خیر!) یک برنامه (الهی) میگوید: تحت الحفظ. نقطه مرزی معین میکنیم. مشرک را تحویل میگیری، تحت الحفظ میآوری «حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ». یک مبلغ خوشبیان میآوری، مینشیند برایش مفصل اثبات میکند خدا و پیغمبر و معاد و این حرفها را. یا قبول میکند (و) از میدان میآید بیرون، یا قبول نمیکند (و) میخواهد به دشمن ملحق بشود. اگر گفت: «من قبول نکردم.» همان جایی که تحویل گرفتی، تحت الحفظ (او را میبری). این (همه) ظرافتهای دین است! (مثالی دیگر:) فیلم یکی از فیلمهای جشنواره را هیئت داوران، (که از) هیئت داوران معروف (هستند)، گفتند فیلم خشونت داشت. «خشونت؟! من اصلاً خون و جنگ و اینها چون آلرژی دارم.» (در حالی که) موضوع فیلم قمهکشی است! جنگ مذاکره (نیست). اگر (فیلم) مذاکره میساختند، من مشکل نداشتم. فضایی درست میکنند، (که اسلام) تئوریسین خشونت است! خرج خورد و خوراک این را هم بدهیم؟ جامعه اسلامی، بندگان خدا، خودشان مشکل اقتصادی دارند، (بعد) بروند یکدفعه توی هر جنگ هم ۵۰۰۰ تا آدم اضافه بشود، (و این یک) بار اضافی (شود)؟
در ازای تربیتی که برایش داری، میتوانی تملک بر اموالش داشته باشی، تملک بر عقودش داشته باشی. میتوانی تملک داشته باشی. (اگر) همسر دارد، میتوانی (با رعایت احکام شرعی او را به همسری بگیری). (اینکه) اجازه دادی (که به همسرش) تجاوز (کنی)؟ تفاوت این دو تا (خیلی زیاد است). میتوانی همسری که او در عقدش است، شما به عقد خودت در بیاوری، همسر خودت بگیری؛ (این) یک حرف (است). تجاوز کنی، حرف دیگر است. تازه میتوانی، میتوانی هم تاییدش کنی! (یعنی اگر) گرفتی، همسری که او دارد را تایید کنی. (حتی اگر) شوهر دارد! تازه اگر همسر او را گرفتی به عنوان همسر (خودت)، آن میشود «امولد». «امولد» که شد، به محض اینکه از او بچه به دنیا آوردی، اتوماتیک آزاد میشود. مکاتبه داریم، تدبیر داریم. امولد (شاید منظورش احکام امولد است). تازه وقتی (بردهای را) میگیری، بیش از ۷ سال اجازه ندادند یک برده را داشته باشی، چون سن تربیت ۷ سال است دیگر.
ملعونترین آدمها کسی است که بیفتد توی تجارت اینها، از این بگیرد، به آن بفروشد. اصلاً این حرفها را نداریم. (بحث) برای تربیت است؛ (نه) بازی (یا) تجاوز. ببین چه معنایی دارد واژه «تربیت» و «همسرداری»! الان دیشب شوخی میگویم، بخندید: دیشب پشت در منزل ما عروسی بود. ساعت دو و خردهای از شب، (صدای) بزن و بکوب کوچه و خیابان از پشت در خانه (میآمد). خب، الان من مثلاً برگردم بگویم که: «آقا! دیشب نبودید، یک آقایی...؟» بار معنایی چقدر فرق میکند! «آقا! یک آقایی یک خانمی را میخواست ببرد (که به او) تجاوز کند!» آمده بودند یک ساعت هم میزدند و میکوبیدند که «این خانم را دارند میبرند (که به او) تجاوز کنند!» این آقا، چقدر احمقانه! آقا! اینها ازدواج همسرشان است! (آیا در) جنگ، وقتی کسی را که اسیر گرفتی، به همسرش تجاوز کنیم؟! آقا! این همسر او دارد میشود (که آن هم) تازه با این همه پروتکل! یا (طرف مقابل را) تایید میکند (و) زوجیت سابقش (را حفظ میکند). چون تمام مایملک آن آقا در اختیار من است وقتی برده میشود. مال و اموال (او) به ملکیت (من در میآید). معنی (این) اینکه: هر عقدی که او به عهده دارد، هر چیزی که در ملک اوست، هر چیزی که زوج اوست، هر چیزی که در اجاره اوست، هرچه هست، اینها همیشه مال من (میشود)، درست است؟
نانش بدهم، آبش بدهم. اسیر را بردی خانه، برده (اش کردی). پیغمبر فرمود: «حق نداری بهش بگویی برده. 'عبدی' صدایش نکنی، باید بهش بگویی 'بُنیَّ' (پسرم)، 'اَمَتِی' (کنیز من)، 'بُنَیَّتی' (دخترم).» بین بچهات با کنیزت نباید فرق بگذاری! الله اکبر! (آیا این) خطرناک و ترسناکی است؟! نه! ما افتخار میکنیم به این احکام! با دشمنی که تا قبلش داشتی. آقا! این که شما اسیر گرفتی، احکام دارد. چند مدل است. آن هم اگر دیدی که آدمی است که خیلی قدرت ندارد. امیرالمؤمنین (ع) تعداد زیادی (از اسرا را) آزاد میکرد. چرا در جنگ با معاویه آزاد نمیکرد؟ در جنگ با خوارج آزاد میکرد؟ توضیحش را فردا عرض میکنم که خیلی قشنگ است. بحث فردا که (برای آن) اشتیاق پیدا کنیم، فردا را گوش بدهید.
فتنههای بعد از آخرالزمان است. فتنههای بعد از ظهور شدیدتر از فتنههای آخرالزمان است. فتنههای اول ظهور، آخرالزمان: (در مورد) منافقین. «لَا تَکْرَهُوا الْفِتْنَةَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ فَإِنَّهَا تَبِینُ الْمُنَافِقِینَ.» (فتنه) تبیر و بائر میکند، منافقین را از بین میبرد. (ولی) فتنههای بعد از ظهور، منافقین را از بین نمیبریم، (بلکه) مؤمنین را نابود میکند. آقا امام صادق (ع) برای شاگردانشان ۱۰ روایت در این موضوع فرمودند که بسیاری از این شیعیان و مؤمنین بعد از ظهور امام زمان (عج) نسبت به حقانیت امام زمان شک میکنند؛ تا (آنجا که) مسجدش را گفتند؛ در فلان مسجد شهر کوفه ۴۰۰۰ نفر تجمع میکنند، شمشیر (میکشند) از کسانی که اولین (کسانی که) در ظهور پشت امام زمان بودند! بعد از چند دوره که میبینند حضرت به کسی رحم نمیکند، مذاکره ندارد، یا میکشد یا برده میگیرد، (مردم) کلمه مخالفت میکنند و (این) پای این حرف، اعتراض و سؤال، (و) مخالفت جدی به عرصه میآید. خیلی از اینها شک میکنند (و میگویند:) «تو امام نیستی!» عین (همین) ۴۰۰۰ نفر را (حضرت) گردن میزند! نه، خودت را آماده کن. مدل حکومتداری امام زمان (عج) چه شکلی است؟ پس فردا ما گیرپاژ نکنیم، بگوییم: «آقا! اینها از کجا درآمد؟» متن دین است. بسیاری از مباحثی که (در) متن دین (است، در) کتاب جهاد عجیب و غریبی دارد.
حالا اگر بشود فردا (خود کارهایی) که (شاید) باورتان نشود، مهدی ما انجام میدهد و مردم سر همین دچار تزلزل میشوند. شما (فکر میکنی) اهل (یک) خوب مهربان (مثل) امام زمان میآید؟ امام زمان (عج) مذاکرهای ندارند. یک مذاکره دارند با غرب، یک پیمان هفتساله میبندند. اگر لازم شد، برایتان میخوانم؛ اول پیمان هفتساله با غرب میبندند. (در مورد) بیتالمقدس: به هیچ یهودی (که در آنجا مقاومت کند) هم رحم نمیکند. حالا در مورد احکام اهل کتاب برایتان میخوانم که با اهل کتاب باید مدارای ذمّی کرد. ولی امام زمان (عج) عجیب و غریب است دیگر! آقا! اینها تند و تیز است؟ تند و تیز نیست؟ فضای علمی، جای این حرف شمشیر است! بله، منطق من، منطق امیرالمؤمنین (ع) است؛ یعنی اونی که به عنوان عالم قبول دارم، امیرالمؤمنین (ع) است. امیرالمؤمنین (ع) عالمی (نیست) که صبح به صبح سر کلاس پروژه تعیین کند و پروپوزال تعریف کند و نمره بدهد و نمودار بالا بیاورد و همه اینها کارهای خوبی است، دست همه اساتیدمان را میبوسیم. امیرالمؤمنین (ع) عالمی است که اعلم از او نیست؛ عالمی که شمشیر در دستش است، شمشیر از دستش نمیافتد. کسانی که وقتی که لازم شد رفتند جبهه، هستند. زیاد شهدایی که میبینید، اینها همه عالمانی هستند که به وقت (نیاز)، شمشیر در دستشان است. بین علمای خودمان، بین مراجع خودمان کسانی هستند که وقتی که لازم شد، رفتند میدان جنگ. (عالم یعنی) صبح به صبح (بیاید) کارت بزند (و) چادر (در) نمره (کلاسها بگذارد)؟ عاقل باید بود؛ یعنی شما عرصه را بشناسی. آن جایی که کار علمی است، کار علمی کنیم، کار مطالعاتی کنی، کار پژوهشی کنی، دفاع کنی. قواعد سیاست را بشناس، قواعد جنگ را بشناس، دشمن را بشناس. افتخار نیست که یک آدمی اهل علم باشد (اما) از سیاست سر درنیاورد.
بعد از این بحث بردهداریمان، (وارد میشویم) به نقش جامعه، (و) نقش دانشگاه در جامعه که بحث خیلی مهم و سنگینی است. آن از این بحثهای بردهداری سختتر است. رسماً دانشگاه، حالا کاری که باید بکند در جامعه چیست؟ که حالا بهش میرسیم و کاری که الان دارد میکند در جامعه... دانشگاه (آدم را) ناامید میکند. گفتم: «چرا مثلاً من با این ساختار مشکل دارم؟» (چون) خاصیت (اصلی) را نداشت! دانشگاه کجا خاصیت دارد؟ برای پول، برای اقتصاد؟ تنها خاصیت دانشگاه این است که یک آدم نخبه را یک «عبد ذلیل» در برابر غرب پرورش میدهد، (بعد) ولش میکند (و میگوید) «پول بدهی» (به او)! همه اساتید ما، همه تحصیلکردههای ما، دستشان را میبوسیم. (اما) ساختار دانشگاه یک همچین ساختاری است. میگویم برایتان از کی (اینطور شد)؛ وقتی بردهداری را جمع کردند، دانشگاه را راه انداختند! (یک نظام) عجیب و غریبی! نظام بردهداری (که) متحول کرد نظام بردهداری (قدیم را). (آیا) باید «اعتباری» کرد؟ شلاق بزنی؟ نظام اعتباری «شلاقی» درست کنی؟ (آیا منظور) کسی را از حیز انتفاع ساقط کنی؟ به یک کسی اعتبار (ندهی؟) یک هژمونی علمی میکنم، علمی. من ابرقدرتیام را اثبات میکنم، (و) بردهداری میکنم. چند دسته کفار داریم؟ چند دسته اسیر داریم؟
اشاره بکنم: بسیاری از فقهای اهل سنت، اینها کسانی هستند که در جنگ گرفته شدند، توسط پیغمبر تربیت شدند. من اسامی (زیادی) را (در ذهنم) دارم؛ بیش از ۱۲ نفر فقط اسامیشان را اینجا دارم از فقهای بزرگ اهل سنت، از آن ربّانیهایی که قرائتهای قرآن از اینها رسیده. شخصیتهای درجهیک. اینها کسانی هستند که در همین نظام تربیت شدند؛ نظام بردهداری اسلام، نظام تربیت است. فردا عرض میکنم، چون از باب تربیت، حالا خود آن آدم را داریم میگیریم. (آیا) همسر او در تربیت کی باشد؟ همسر او رها باشد؟ (آیا) فرزندانمان را هم بگیریم تربیت کنیم؟ (آیا باید) لگد بزنیم توی سرش، تحقیرش بکنیم؟ نه! کجا؟ بسیاری از فرماندهان سپاه پیغمبر اینها برده بودند. آقا! جناب سلمان برده بود. ابوذر برده بود. (بعضی) برده و بردهزاده بودند؛ مثل اسامة بن زید، یک پسر ۱۸ سالهای که هم برده بود، هم بردهزاده. (اینها) احترام و جایگاه داشتند در جامعه، چون پیغمبر اینها را تربیت میکرد. این نکته (بسیار مهم است). فردا بیشتر بحث خواهیم کرد.
خدایا! در فرج امام عصر (عج) تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.