لوکیشن شیطان
وقتی بازی شیطان بهم میریزد
دشمنی که شوخی ندارد
شیطان حرفه ای است
قرآن شیطان را دست کم نگرفته است!
مسیر بمب گذاری شیطان
حساسیت اصلی شیطان
ورودی صراط مستقیم
واکنش شیطان به نمادها
شیطان را دست کم میگیریم
شیطان شناسی ما عمق ندارد
زیر و زبَر شیطان در قران
اصل داستان را بگیر
مهریه ی صراط مستقیم!
فوران رحمت الهی
منطق احمقانه شیطان
وقتی خدا به آدمیزاد خطاب میکند
شیطان با اهل خانه کار ندارد
اهل خانه شدن، جان کندن میخواهد
نقاط ضعف را دیدن؛ مسلک شیطانی ست
نمازت الاغی نباشد!
پشت عبارات گستاخانه ابلیس، حق پنهان است
شیطان میخواهد، یکی یکی ما را به جهنم ببرد
سواره نظام و پیاده نظام شیطان
وقتی شیطان نمیتواند هیچ غلطی بکند
رب شیطان؛ وکیل بندگان
بندگان غیر قابل نفوذ
زهر پاشی شیطان فقط در حد دنیاست
فرماندهی شیطان در جنگها
میدان دار لشکر شمر، شیطان بود
                
             
            
                
                    ‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)، و لعنت الله من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: روز عاشورا، روز جشن خالکوبی و قهقهه مستانه ابلیس بود. شیطان در میدان کربلا احساس پیروزی کرد و دستورالعمل صادر کرد به یارانش که این پیروزی را نگه دارید. نگه داشتن این پیروزی هم در این است که تشکیک ایجاد کنید نسبت به شهدای کربلا، نسبت به واقعه کربلا. ذهنها را منحرف کنید، دلها را منحرف کنید. شک، شبهه، تردید و نفرت ایجاد بکنید نسبت به امام حسین (علیه السلام) و شهدا و کربلا که بتوانیم اثرات این پیروزی را... البته امام سجاد (علیه السلام) و زینب کبری (سلام الله علیها) بازی شیطان را به هم ریختند. این پیروزی شیطان را خراب کردند و شیرینی این پیروزی را در کام ابلیس تلخ کردند.
اگر بخواهیم یک نقشهای ارائه دهیم از شیطان و فعالیتهای شیطان، خدای متعال شیطان را به عنوان یک دشمن معرفی کرد. فرمود: «دشمن بگیرید.» دشمنی که خدا خیلی از چیزها را به آن اهمیت نداده است. در مورد این دنیا با این همه عظمت و شیرینی و سر و صدا، خدای متعال فرموده: «متاع دنیا قلیل است، کم است، چیزی نیست.» به حساب نمیآورد، ولی شیطان را جدی گرفته، دشمنی شیطان را جدی گرفته. بارها و بارها نسبت به شیطان و دشمنی شیطان تأکید کرده است. اگر قرار باشد ما در مورد این دشمن جدی باشیم، در این میدان حواسمان به او باشد، مراقب باشیم که از جانب او آسیب نبینیم، اولین چیزی که لازم داریم، یا لااقل جزو اولین چیزهایی که لازم داریم، این است که بدانیم این دشمن من کجاست؟ جای او کجاست؟
این چند روز خبردار شدید حتماً که تعدادی از داعشیهای ملعون وارد کشور شده بودند با یک سری عناوین و قصد بمبگذاری داشتند. روز عاشورا تعدادی از اینها را آن اول دستگیر کردند و تعدادی از آنها تا صبح عاشورا دستگیر نشده بودند. صبح عاشورا رفقای خوبمان برای بچههای فداکار محافظ امنیت همه تلاششان را کردند. میدیدیم از نزدیک بعضی از دوستان چطور با دل و جان همه وقتشان را گذاشته بودند. بعضیهایشان از تهران آمده بودند مشهد برای پیدا کردن این داعشیها. این دشمن را باید اول ببینی کجاست. آن چیزی که مهم است به قول امروز، "لوکیشن" است. اصطلاح "لوکیشن" را حتماً زیاد شنیدهاید دیگر. "یک لوکیشن برای ما بفرست، لوکیشن خانهات را بده." لوکیشن دشمنمان را باید داشته باشیم. باید بدانیم کجاست. لااقل اینها میدانستند که آقا! این چند تا داعشی رفتهاند مشهد. اگر ندانی این داعشیها اصلاً کجا رفتند خب طبعاً نمیتوانند با اینها درگیر بشوند، نمیتوانند دستگیرشان کنند. تیر بیندازند کجا را باید بگردند؟ در کدام منطقه؟ در کدام محدوده؟
منطقه و محدوده شیطان را اول باید شناخت. اول باید لوکیشن شیطان را پیدا کرد. شیطان کجا با ما درگیر میشود؟ کجا منطقه درگیری شیطان است؟ کجا لانه شیطان است؟ از کجا به ما تیر میاندازد؟ کدام مسیر را مسدود میکند؟ دیشب عرض کردم ما در مورد شیطان مطالب متفرقه زیاد میشنویم. بعضاً هم مطالب جذابی است. بالاخره در مورد شیطان، ذریه شیطان. این شیطان این شکلی است، آن شیطان آن شکلی است. این کار را کرد، آن آنطور گفت. اینها خوب است، درست است، مهم است. نقشه کلان دستمان باشد، بدانیم با کی درگیریم. مثل اینکه بنده بیایم برای شما توصیف کنم فلان داعشی مدل ریشش این شکلی بود. شما با این مطلبی که میشنوید لزوماً میتوانید با داعشیها بجنگید؟ کمکتان میکند این مطلب در جنگ با داعش؟ میتواند ایجاد نفرت بکند، میتواند تا حدی هم به شما چهار تا داعشی را در خیابان معرفی بکند. ولی اگر کسی میخواهد با داعش بجنگد، با این مطالب و با این سطح از اطلاعات نمیتواند بجنگد. یک نقشه کلانی میخواهد. داعش یعنی چه؟ داعش یعنی کیا؟ کجا مستقرند؟ هدفشان چیست؟ با کیا کار دارم؟ تا اینها را آدم نداند وارد میدان هم بشود بلند میگوید: "داعشیه!" خب بابا این شاید اصلاً شیعه باشد! به این سادگی نیست.
تشخیص شیطان کار دشواری است. انشاءالله به مرور بعضی روایتها را خواهیم خواند. بعضاً برای انبیا و اولیا دامهایی پهن میکند. در روایات ما هست. بعضی وقتها انبیا جا میخورند، رکب میخورند. آیه قرآن، حضرت موسی (علیه السلام) فرمود: «هَذَا مِن عَمَلِ الشَّیْطَانِ؛ این از عمل شیطان است.» تعبیر امروزی چیست؟ که من از شیطان رکب خوردم. حضرت موسی کلیمالله. شیطان تشخیصش به این سادگیها نیست. شیطان خیلی وارد است، خیلی حرفهای است. به او میگویند "شیطان مَرید". این کلمه "مَرید" کلمه بسیار جالبی است. چند تا ترجمه برایش شده است. نظر علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در مورد این کلمه این است که "مَرید" از ماده "مَردَ". جایی به کار میرود که "مردوا علی النفاق". آیه قرآن هم دارد. «به آن کسی که وارد، حرفهای، کاربلد هستند میگویند مرید.» شیطان مرید، ترجمه فارسیش میشود "شیطان اُوستا"، "شیطان کاربلد"، "شیطان حرفهای".
شیطان را خدا هیچ وقت در قرآن دست کم نگرفت. در قیاس با خود شیطان؛ هیچ. بارها و بارها فرموده: «این شیطان برای من هیچ است، برای تو مانع بزرگ است، میاندازدت، میگیردت، میبردت.» و یاد میکند از بعضیها در قرآن که اینها را شیطان ربود: «فَاتَّبَعَهُ الشَّیْطَانُ؛ شیطان او را دنبال کرد.» طرف مستجاب الدعوه بود. قرآن میگوید: "بلعم باعورا" در سوره مبارکه اعراف میفرماید: «آتَيْنَاهُ آياتِنَا؛ به او آیات ما را داده بودیم،» حقایقی به او نشان داده بودیم. افتاد در دام، او را برد شیطان، برد. «فَاتَّبَعَهُ.» در تبعیت خودش انداخت شیطان او را.
لوکیشن شیطان را به ما بده از قرآن، لوکیشن. لوکیشن شیطان را بگیریم. شیطان کجاست؟ کدام مسیر است؟ با کیا کار دارد؟ کدام مسیر را بمبگذاری میکند؟ الان شما میگویید داعشیها کجا هستند؟ خطر داعشیها کجا بیشتر احساس میشود؟ در کدام مسیر؟ میگوییم مثلاً مسیر زیارت کربلا، مسیر اربعین. قاعدتاً داعشیها مثلاً شاید با مسیر تایلند شاید خیلی مشکل نداشته باشند، با مسیر دبی حالا شاید یک وقتی بالاخره اینها عقلشان کم است شاید آنجاها را هم زدند، ولی آنجور دشمنی با شیعه مشکل دارد، با مساجد شیعه مشکل دارد، با هیئتها مشکل دارد، با حسینیهها مشکل دارد، با امام حسین (علیه السلام). اینجاها حواست را جمع کن. اینجاها داعشیخیز است. اینجا داعشیستیز است. اینجا داعشیها میآیند.
شیاطین به کجا حساساند؟ به چی حساساند؟ به چی واکنش نشان میدهند؟ بحث بسیار مهمی است عزیزان. کمتر هم دیده میشود که این بحث مطرح بشود در مورد شیطان. این بحث بسیار مهم است. حساسیت اصلی شیطان نسبت به صراط مستقیم است. «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ؛ نمیگذارم اینجا کسی بیاید.» آدرس من، لوکیشن من کجاست؟ ورودی صراط مستقیم. همه یاران و سپاه و رفقایم را آنجا جمع کردم، کاشتم. کسی به صراط مستقیم نرسد. صراط مستقیم چی بود؟ دیشب خاطرتان هست؟ همهاش قرآن است اینها. هرچه که میگوییم آیات قرآن است. در سوره مبارکه یاسین فرمود: «لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ؛ شیطان را نپرستید که او دشمن آشکاری برای شماست.» بعد فرمود: «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و مرا بپرستید که این راهی راست است.» «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبالاً كَثِيراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ؛ و همانا گروه بسیاری از شما را گمراه کرده است. آیا عقل ندارید؟!» خیلیها را از راه به در کرد. از راه به در کرد. با راه کار دارد، با صراط کار دارد، با صراط مستقیم کار دارد. میخواهد از راه به در کند. راه چیست؟ بندگی. بندگی بنده خدا. با گوشت و پوست و استخوان کار ندارد. از آدمیزاد به قول طلبهها، به قول علما، با آدمیزاد "بِما هُوَ آدمیزاد" کار ندارد. اتفاقاً خیلی از این آدمیزادها را دوست دارد برای اینکه نوکرشاند، عبادشاند، بردههایشاند. آدمیزادها ناموس شیطانند. رگ گردنش برای اینها میجنبد.
در روایت دارد: «وقتی ذکر دشمنان ما اهل بیت (ع) میآید، شیطان چاق میشود.» روایت است. کیف میکند! اسم دشمنان ما گذاشته میشود روی بچهها، گذاشته میشود... شیطان لانه میکند، مست میشود. هر وقت این اسامی به کار میرود که برخی اسامی را اهل بیت (ع) تصریح کردند. بنده نمیتوانم الان بالای منبر بگویم. روی جهال هم اسمش. اسمی است که رایج است در ایران. هم اسم یک خانمی است که نام بردن ازش مخالف وحدت است. حضرت فرمودند: «این اسم را به بچههایتان نگذارید.» شیطان به این اسم علاقه دارد. شیطان در خانه حاضر میشود. ابزارها و نشانهها و نمادهای او وقتی جایی هست، واکنش مثبت نشان میدهد. نمادهای رقیب وقتی هست، واکنش منفی نشان میدهد، اضطراب نشان میدهد، نفرت نشان میدهد، درگیر میشود. اصل حساسیتش نسبت به بندگی خداست. صراط مستقیم یعنی بندگی خدا. اصل حساسیتش نسبت به بندگان خداست.
چند تا آیه قرآن را با هم مرور کنیم. ببینید چقدر این قرآن مطالب عمیق و فوقالعادهای دارد. اینها باید منظم بشود، کنار هم بنشیند. تمام محتوا به ما منتقل بشود. مطالب در مورد شیطان. بعضی مقالات، برخی سخنرانیها، بعضی صحبتها حاشیه رفتهاند. آدم احساس میکند خود شیطان دارد در مورد خودش صحبت میکند، یا خود شیطان دارد تریبون میدهد. میگوید: «من بودجه میدهم، پول میدهم، امکانات میدهم. بنشینید در مورد من صحبت کنید ولی همه چیز را بگویید غیر از آن اصل کاری که باید.» مقالات نوشته شده: «شیطان جن بوده، ملک بوده، جزو آن ملائکه بوده، جزو این ملائکه؟» هزار تا بحث فرعی شده. این آیهای که اینجور گفته. «این ملائکه گفته سجده کنیم. بر شیطان را استثنا کرده.» استثنای متصل است؟ استثنای منفصل است؟ استثناء... حالا بحثهای علمی خوبی است. بابا! قرآن که نخواسته داستان... قرآن که نیامده ادبیات عرب به ما... همه چیز در مورد شیطان میگوییم.
مثلاً پس کلهٔ یکی آمد بزند توی گوشش گفت: «وایسا! یک لحظه صبر کن. بیا با همدیگر بنشینیم گفتگو کنیم. این صدایی که آمد از صدای دست من بود یا صدای پس کله تو بود؟» میزند حالا که باید جواب بدهی، مشغول بحث فرعی و حاشیهای میکند. قرآن آمده زیر و زبر شیطان را به ما داده. میخواهی بنشینی بخوانی، میبردت توی حاشیه. نه، «ببین شیطان جزو ملائکه بود یا نبود؟ این جن است یا نیست؟ بابای بقیه جنها است یا غیر از آن هم جنی بوده آن موقع؟» حالا بنشین دو ساعت بحث کن. اصل داستان را بگیر، بابا! دشمن خونی است. با خود تو هم مشکل ندارد، با این دست و پوست و استخوان مشکل ندارد، با بنده بودن تو مشکل دارد. با بندگی تحمل نمیکند، نمیگذارد آنجا بروی. هر جای دیگر بخواهی بروی مشکل ندارد. بندگی، صراط مستقیم، خط قرمز ابلیس است.
حالا ابلیس با شیطان فرق میکند. شیطان حالا باز هزار تا بحث فرعی. هر کی... این سگ درگاه خدا. این مانع. این مانعی است برای صراط مستقیم. خدا هم گذاشته. معلوم بشود. میخوانم برایتان. میفرماید: «من اینها را گذاشتم ببینم کی این کاره است.» شما خواستگار برای دخترت میآید. بعضی وقتها سنگ میاندازی جلو پایش. چرا؟ عاقلانه است. این سنگ... چقدر وارد است؟ چقدر بلد است؟ چقدر شیفته است؟ چقدر هزینه میکند؟ چقدر جدی است؟ هرکی از راه برسد میگوید: «من دختر شما را میخواهم.» نکاح را جاری میکنی؟ شرط میگذاری. حضرت شعیب برای حضرت موسی شرط گذاشت: «دختر بهت میدهم به شرط هشت سال چوپانی.» گفت: «تازه بهتر است. ده سال چوپانی.» پیغمبر خدا دختر اینجوری داد. آقا! دختر میخواهی بگیری؟ باشه. فلان مسئله، فلان چیز. از فلان چیز بگذر یا فلان کار را انجام بده. فلان چیز را به او هدیه کن. فلان چیز را برایش بیاور. البته حالا سختگیری هم نباید کرد. اسم مهریه به عربی چیست؟ کیا میدانند؟ میگویند: «صداق.» مهریه به عربی. البته خود مهر عبارت عربی است. «علی المهر المعلوم.» گاهی میگویند: «علی الصداق المعلوم.» صداق یا صداق مهریه است. چرا به آن میگویند صداق؟ برای اینکه آقا داماد دست میکند توی جیبش. صدقش را نشان میدهد. پولی که خرج میکند معلوم میشود چقدر این دختر را میخواهم. چقدر واقعی است.
خدای متعال مانع گذاشته سر راه ما. صدق ما را کشف بکند. عالمی بود در همین حرم امام رضا (علیه السلام). افرادی میآمدند هی میگفتند: «آقا! ما میخواهیم شاگردت بشویم، ازت استفاده کنیم و این حرفها.» ایشان میگفت: «من مشکل ندارم. فردا با سر تراشیده بیا. من تو را به عنوان شاگرد قبول میکنم.» که نمیآید. گفت: «وقتی از چهار تا تار مو برای شاگردی من نمیگذرد، این از بقیه چیزهایش میتواند بگذرد؟» محکی. ببینم این کاره هست یا نیست؟ از عمر و جان و همه چیزت باید بگذری. خدای متعال خواسته محک بزند چقدر ما جدی هستیم. مانع گذاشته سر راهمان. مانع ابلیس است. سگ گذاشته پشت در. «هر کسی نیاید، غریبهها نیایند.» معلوم میشود کی جدی است. صداقت معلوم بشود. کیا با خدا روراستند: «صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛ و از مؤمنان مردانی هستند که با خدا عهد و پیمان بستند، کسانی از آنها پیمان خود را به سر بردند و شهید شدند و کسانی دیگر در انتظارند و هرگز پیمانشان را تغییر ندادند.» چقدر زیباست. از مؤمنین هستند افرادی که ایستادهاند پای عهدشان. یک عده کارشان رفتن است. یک عده هنوز هستند. «وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛ و هرگز پیمانشان را تغییر ندادند.» حرفشان دو تا نشد. صفر ایستادند تا لحظه آخر. به این میگویند صادق. «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ؛ با صادقین باشید.» کنار صادقین باشید. اهل صدق باشید. از جانب شیطان رنج میآید، آسیب میآید، زحمت میآید. باید تحمل کرد، باید مقابله کرد، باید فرار کرد تا به منزل رسید. به منزل که برسی خلاص میشود.
پس لوکیشن شیطان ورودی صراط مستقیم است. اینجا مستقر است. همه زور را میگذارد به صراط نرسی. این صراط مستقیم بندگی است. این صراط مستقیم اتصال به خداست. صراط مستقیم جایی است که رحمت خدا فوارهوار دارد میبارد و میریزد. «ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا؛ یادآور رحمت پروردگارت را برای بنده اش زکریا.» اول سوره مبارکه مریم که سوره مریم سوره امام حسین (علیه السلام) است. «کاف هاء یاء عین صاد. ذکر رحمت ربک عبده زکریا.» خدای متعال یاد میکند رحمت رب تو یاد میکند کی را؟ عبدش را. رحمت خدا به کی میخورد؟ به عبد. «ذکر رحمت ربک عبده زکریا.» اگر کسی عبد شد، خدا دائماً با رحمتش به او توجه میکند. شیطان طاقت ندارد این صحنه را ببیند. شیطان حسود است. از این خانه انداختنش بیرون. چشم ندارد ببیند کسی توی آن خانه برود، محترم بشود، احترامش کنند، پذیراییاش کنند. میخواهد بیرون در همه را قتل عام کند با خیال احمقانه خودش. چون قرآن به شیطان میگوید در سوره مبارکه جن: «يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا؛ سفيه ما دروغهای بزرگی بر خدا میگفت.» احمق، کودن، نفهم. خیلی ادعا دارد، خیلی هارت و پورت و سر و صدا دارد ولی نفهم است. سفیه، بیعقل. این کودن، این بیعقل، این نادان خیال کرد آخر معاذالله روی خدا را کم میکند. با خیال احمقانه خودش گفته که من همه این انسانها را از مسیر بندگی قتل عام میکنم. آخر خدا به این نتیجه میرسد در مورد من اشتباه فکر کرد. مثل نقل و نبات توی فیلمهای هالیوودی این جمله گفته میشود. شیطان را نشان میدهد. این جمله از زبان شیطان به کرات گفته میشود که: «خدا در مورد من اشتباه کرد و به اشتباهش پی میبرد یا پی برده. فهمیدی؟ آدمیزاد ارزش این را نداشت که به ملائکه بگوید به اینها سجده کنند. حرفی که من در مورد این زدم درست بود. این بیارزش است. آخرش جز من بنده لایقی ندارد. آخرش خدا پشیمان میشود. خدا به من رو میکند، میگوید: آقا! من اشتباه کردم. در مورد آدمیزاد اشتباه فکر کردم.» همه را میفرستد جهنم وامیستد نعره مستانه میزند. «دیدی؟ اینها را گفتی به خاطر اینها سجده کنم؟ دیدی؟ ببین! اراذل اوباش را! ببین یکی یکی لجنتر. لایق نیستند برای سجده.»
داستان را داشته باش. یک طرف دیگر داستان از آن هم خیلی عجیبتر است ها. این هم روایت است. این بخش احمقانه گفتگوی شیطان با خدا. یک گفتگوی مهربانانه هم خدا با ما دارد. روایت خطاب میکند به بنی آدم. روایت، البته آیه قرآن نیست. خطاب میکند بنی آدم. میگوید: «بچه آدم، فرزند آدم، آدمیزاد! من به خاطر تو ابلیس را از این خانه بیرون کردم. بعد تو رفتی پشت در بردهاش شدی، نوکرش شدی. تو رفتی نوکر این شدی. این چون چشم نداشت تو را ببیند انداختمش بیرون. بعد تو رفتی دست به یکی کردی با این؟» دست... خیلی جمله عجیبی است. این روایت از خدای متعال است. شیطان چشم ندارد آدمیزاد را ببیند. آدمیزادی که قرار باشد بنده باشد. این وقتی بنده بشود، رحمت خدا برایش جاری میشود.
قرآن میفرماید: «شیطان به این منطقه راه ندارد. این لوکیشن، این منطقه، این بخش قفل است. ورود برای شیطان. اینجا راه ندارد، تسلط ندارد نسبت به بندههای من.» چند تا آیه در قرآن داریم این عبارت را فرمود. یکی در سوره مبارکه اسرا، آیات ۶۱ تا ۶۵. آن حدیث عنوان بصری که دیشب اشاره کردیم واردش خواهیم شد حالا اگر امشب فرصت بشود، امشب نشود شبهای بعد انشاءالله که عبودیت یعنی چی. امام صادق (علیه السلام) به زیباترین بیان عبد را تعریف کردند، عبودیت را تعریف کردند. «من کسی اینجا باشد...» هان! «...علیه ابلیس؛ شیطان دسترسی به او ندارد.» اینجا منطقهای است که به منزل رسیدی. از شیطان گریختی. شیطان تا دم در. شیطان را انداختند از خانه بیرون. «رجیم» است. پرتش کردند بیرون. بیرون در ایستاده پارس میکند. با اهل خانه کار ندارد. «إِنَّمَا یُرِیدُ الله لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ؛ همانا خدا میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید.» کسی وقتی اهل بیت شد تطهیر شده، رجس و رکس از او دور است. شیطان و کثافت و خباثت و آلودگی از او دور است. از این پارس سگ در امان است. از این پاچهگرفتن سگ در امان است. مگر کسی به آن مقام میتواند برسد؟ به این راحتیها کسی اهل بیت میشود؟ مگر سلمان منا اهل بیت؟ سلمان میخواهد، ابوذر میخواهد. جان کندن.
سوره مبارکه اسراء میفرماید که خدای متعال به ملائکه گفت: «اسْجُدُوا لِآدَمَ؛ برای آدم سجده کنید.» «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ؛ همه سجده کردند جز ابلیس.» چی گفت وقتی سجده نکرد؟ گفت: «أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا؛ آیا برای کسی سجده کنم که از گل آفریدی؟» اگر فرصتی باشد انشاءالله اگر شد توی این دهه، اگر نشد یک وقت دیگری باید در مورد این صحبت کرد. یکی از بارزترین ویژگیهای شیطان که عرض کردم خود را عقل کل میداند ولی احمق است، سفیه است. یکی از بارزترین ویژگیهای او ظاهرنگری اوست. در حد ظاهر فقط نگاه میکند و میفهمد. بر اساس ظاهر قضاوت میکند و فقط توجهش به نقاط ضعف، به نقص. خودش این شکلی است. شیاطینی هم که پرورش میدهد همه این شکلاند. هرکی هم که توی دامش میافتد به خاطر همین توی دامش میافتد: ظاهرگرایی. به آدم نگاه کرد. دیدید ظاهرش گل است؟ گفت: «به همچین کسی سجده کنم که گلی است. لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا.» به آن حقیقت حضرت آدم نگاه نکرد، به آن باطن نگاه نکرد. ظاهر، بر اساس ظاهر قضاوت کرد.
بعض از ماها گاهی یک نفر را نگاه میکنیم: «جوراب پاره، عبای پاره، ریش کج، عمامه به هم ریخته.» آقا ولی خداست این. حسن: «ولی خدا برای چی شق و رق باشد؟ شیک و پیک باشد؟» این با این لباسش... گفت: «نشسته بودیم توی مسجد.» مرحوم شهید دستغیب نقل میکند (رضوان الله علیه): «یک آقایی آمد با یک سیمای بیابانی، نماز جماعت بود. چهره چهره سوخته از بیابان و عملگی و کارگری. بقچهای دستش. بقچه را گذاشت کنار و اقتدا کرد. صف اول هم بود. رکعت اول را به جماعت خواندیم. رکعت دوم فرادا کرد و خودش برای خودش نماز را تمام کرد و هنوز ما داشتیم نماز جماعت میخواندیم، بقچهاش را پهن کرد. نان و پنیر و سبزی.» فلان فلان شده! اینجا مسجد، نماز جماعت، صف اول ایستاده. «ما بر اساس ظاهر...» خوبی شما! ربط ندارد. «بیشتر جری شد: چرا اینجوری کردی؟» «نماز رکعت اول شروع کردی، من هم بهت اقتدا کردم. رکعت اول داشتی با خودت میگفتی: من دیگر پیر شدم. تا مسجد که میآیم اذیت میشوم. یک الاغی برای خودم بخرم. از خانه تا مسجد میآیم با الاغ.» دیدم: «نماز الاغی را شروع کرد. حرکت اول باهات آمدم. رکعت دوم توی بازار دنبال الاغها میگشتی: او گران است، این ارزان است، او پیر است.» «نماز الاغی به درد خودت میخورد.» پشت این ظاهرهای ساده خدا میداند چه باطنی است. شیطان در همین حد به همین نقصهای ظاهری فقط نگاه میکند.
این کار بسیار سختی است. درآمدن از این. بنده خدا کسی که منزل رسیده این شکلی نگاه نمیکند، به باطن نگاه میکند، گول ظاهر را نمیخورد. خیلیها ظاهرهای شق و قُرُق داشتن یار امام حسین (علیه السلام) نشدند. کربلا. یکی! همیشه جون غلام آفریقایی سیاه پوست شد شهید کربلا. امام حسین (علیه السلام) میدانست این پشت این پوست سیاه چه دل سفید و پاکی است. اسم و رسمشان، صحابه پیغمبر و سردار و کجا و حسابی نکرد. فرمود: «چرا به آدم سجده نکردی؟» «گل! برای موجود گلی سجده کنم؟» «قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ؛ [گفت: به من بنما این (آدم) را که تو کرامت بخشیدی؟!].» خیلی عبارت، عبارت جالبی است. سرشار از تکبر و نخوت است این عبارت. برگشت به خدا گفت: «آخه تو میگی؟ آخه تو خیالت این است، فکرت این است که مثلاً تو فقط این به چشمت میآید؟» «هَٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ؛ این را به من ترجیح میدهی این را؟» «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی...» تعابیر گستاخانه است و البته پشتشان همهاش پشت این عبارت حقه. همینطور هم هست. «تو به من تا قیامت فرصت بده.» «لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا؛ فرزندان او را از راه بدر خواهم کرد مگر عدهای کم.» تو به من یک فرصت بده تا قیامت. «تو تا قیامت به من فرصت بده. من روی تک تک ذریهای مینشینم تک تکشان را میبرم. فرصت بده. زرین یکی یکی بیآبرو میکنم.»
خدای متعال چی فرمود؟ فرمود: «اذْهَبْ؛ برو.» حسین! که سگ بگوید: «به من اجازه بده پاچه این را بگیرم.» «فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ؛ پس هر که از آنان از تو پیروی کند...» البته اینجا بیانیهای است که باید شبهای بعد در موردش صحبت بکنیم. «فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ؛ هر کدام از اینها از ذریه این آدم دنبال تو راه افتاد.» «فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَّوْفُورًا؛ پس جهنم جزای شماست، جزایی تمام و کامل.» هر کدام دنبال تو راه افتاد، همهتان را میبرم جهنم. نه همهشان را، همهتان را، همهتان را میبرم جهنم. «وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ؛ (با هر وسیله ممکن) هر که را توانستی با صدای خودت تحریک کن.» این هم باز عبارتی است که باید در موردش مفصل صحبت بشود. فرمود: «هر کدام را که میتوانی با صدایت، با نغمه خنیاگر، با صدای کرشمهناک اغواگر فریبنده. من به تو این اجازه را میدهم. تکویناً این را ایجاد میکند.» این خیلی حرف میدهد. خدای متعال این را ایجاد کرده. خدای متعال این اجازه را داد. «من این را به تو میدهم. برو. هر کدام را میتوانی با صدای خودت جذب کن، بیار.» «وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِكَ وَ رَجِلِكَ؛ و با سوارهنظام و پیادهنظام خود بر آنان بتاز.» «جلب» کن اینها را. «تور بنداز. بکش.» «بِخَیْلِكَ وَ رَجِلِكَ.» عبارت مهمی است. با سوارهنظام و پیادهنظامت. اصلاً عبارات، عبارات نظامی و جنگی است. در مورد عدو مبین صحبت میکند. رفیقت میگوید: «با سوارهنظام پیادهنظامت؟» حالا سوارهنظام پیادهنظام شیطان جمع کن. «وَ شَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ؛ و در اموال و اولادشان شریک شو.» اینکه خودش یک دهه منبر میخواهد. شریک شو در اموالشان و در اولادشان. سفارش اخلاقی. شیطان میگوید: «برو عزیزم این کار را بکن.» نه عزیزم ندارد. این «برو.» شبیه همان است. این سگ میخواهد برود پاچه بگیرد. این قلادهاش را وا میکند. «برو بگیر.» داد میزند: «خودتان را بپایید. همه بروید تو اتاقاتون. سگ داره میاد.» هرکی تو اتاق نرفته، هرکی حرف گوش نداده، هرکی حصار ندارد، «برو بگیر پاچهاش.» دقت بکنید. «وَ شَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ؛ و به آنها وعده بده!» به اینها وعده بده. همه راهکارهایی است که خدای متعال، اجازههایی است که خدای متعال به ابلیس داده در باطن این عالم و دارد برای ما مطرح میکند که ما بدانیم، بشناسیم. «وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا؛ و شیطان جز فریب و وعده باطل، به آنان وعدهای نداد.» همه وعدههایش هم توخالی و پوچ و قلابی است. هرچی وعده بده قلابی است. «إِلَّا غُرُورًا.»
خب، آخر یک جمله فرمود. حساب کار ابلیس را گذاشت کف دستش. فرمود: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ؛ یقیناً تو را بر بندگان من سلطهای نیست.» ولی حالیت باشد نسبت به کی؟ «عبادی.» «عبادی» یعنی کی؟ بندههای من. ببین چقدر قرآن همه چیزش با همه چیزش جور است. نسبت به بندههای من سلطنت نداری. اگر کسی بنده باشد، هیچ غلطی نمیتوانی نسبت به او بکنی. این جمله را که ابلیس شنید غش کرد. بهش آب قند دادند. خیلی جمله سنگینی است. «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ.» اینجا سلطان فرمود. جای دیگر هم سلطان دارد. فرصت بشود برایتان عرض میکنم. هیچ سلطانی نداری، هیچ نفوذ سلطانی. نفوذ، نفوذی نداری در بندههای من. «وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا؛ و پروردگار تو برای وکالت کافی است.» «كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا.» خیلی قشنگ است. فرمود: «رب تو برای وکالت این بندهها کافی است.» نگفت: «رب اینها.» نگفت: «خودم وکیلشان میشوم.» وکیل من، ربشان هم وکیلشان میشوم. فرمود: «من رب توام و وکیل آنان میشوم.» «كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا.» من وکیل آنهایم. من رب توام و وکیل آنها. «تو هم سگ تو مشت منی، فکر کردی از دست من در میروی؟ این قلاده تو مشت خودمه. جرأت داری برو سمت عباد من ببین چه جور پدرت را در میآورم.»
به خون عباد خدا تشنه است. خودش که نمیتواند به اینها آسیب بزند، تحریک میکند لشکرش را، پیادهنظامش را، سوارهنظامش را. اینها را به خط میکند، اینها را میفرستد برای آسیب. البته آسیبی هم که میزند فقط در حد دنیاست، فقط در حد ماده است. هیچ آسیب معنوی نمیتواند بزند. لذا زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً؛ جز زیبایی چیزی ندیدم.» ما که آسیب ندیدیم. در کربلا همهاش زیبایی بود. شیطان که آسیبی نمیزند. شیطان یک سر سوزن نمیتواند بین خدا و امام حسین (علیه السلام) شکاف ایجاد کند، فاصله بیندازد، رخنه کند، آسیب بزند. هیچ غلطی نمیتواند بکند. هرچی زور دارد میزند فقط در مورد بدن این حضرات. حالا دیشب عرض کردم قبور مطهر ائمه بقیع. بعضی عزیزان گفتند که خب اینجور به ذهن میآید که انگار فقط به این چهار امام آسیب زده شیطان. نه. به هر کدام بتواند، به هر نحو که بتواند آسیب میزند. به این چهار بزرگوار آسیبی که زده به قبور مطهرشان آسیب زده. به سیدالشهدا (علیه السلام) در گودی قتلگاه آسیب زده. به امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نحو دیگری آسیب زده در کوفه. با امام حسن مجتبی (علیه السلام)، به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با این طولانی شدن غیبتشان آسیب میزند. هرکی را هرطور بتواند. این معصومین را زهرش... «كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا.» نسبت به بندههای من سلطان نداری.
جلسات بعد بیشتر صحبت بکنیم. بنا داریم انشاءالله خیلی طولانی نشود که. هر کاری که توانست کرد. لذا قهقهه مستانهاش در کربلا برای این بود. هر دستوری که داد در مورد امام حسین (علیه السلام) پیاده کردند. هرچی گفت گوش دادند. خود اباعبدالله فرمود: «لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ؛ ملازمت دارند با طاعت شیطان.» حرف گوشکن شیطانند. گوششان به درد شیطان میخورد. هرچی گفت پیاده کردند. هرچی گفت، هر دستوری داد. آیه قرآنی که میفرماید در سوره آل عمران، میفرماید شیطان در جنگها، برخی جنگها میآمد تجسم پیدا میکرد. حالا وقتمان متأسفانه کم است. با ده جلسه نمیشود در مورد شیطان صحبت بفرمایید. حق ایشان بیشتر از اینهاست. با یک سخنرانی حقش ادا... کنگرهها گرفت. با ده جلسه و بیست جلسه که بحث شیطان تمام نمیشود. حالا دیگر پشت سر هم باید مطالبی را فقط گفت. در برخی جنگها مجسم میشد شیطان و خود شخصاً فرماندهی میکرد. آیه قرآن در سوره آل عمران. دستور میداد، مدیریت میکرد. بلاشک در روز عاشورا در کربلا میداندار لشکر شمر؟ لشکر عبیدالله؟ همه تابع بودند. اصلاً بعضی چیزها منطقی ندارد فهمیدنش. اصلاً قابل فهم نیست بعضی از جنایتهایی که روز عاشورا کردند در کربلا. اصلاً قابل فهم نیست. آدم میفهمد اینها اختیار از دست داده بودند.
جناب سکینه (سلام الله علیها) میفرماید: «ریختند در خیمه ما برای غارت ما. دیدم مرد کوفی دارد خلخال از پای من میکشد و گریه میکند.» گفتم: «خدا لعنتت کند. چرا گریه میکنی؟» گفت: «یسلب بنات آل رسول الله. دختران پیغمبر دارند به غارت میروند. چطور گریه نکنم؟» گفتم: «خوب نامرد! تو که میفهمی، تو که میدانی دختران رسول الله... چرا غارت میکنی؟» گفت: «من غارت نکنم دیگران میآیند غارت میکنند. جا میمانم، از دستم میبرند، از دست میدهم.» آدم احساس میکند اینها عقلشان از کار افتاده بود. البته تقصیر خودشان بود. این شیطانپرستی اینها را به یک مستی و دیوانگی و جنونی رسیده، رسانده بود. نمیفهمیدند چه غلطی دارند میکنند. اختیار از دستشان در رفته بود. شیطان هر کاری که دوست داشت در به واسطه اینها، با ابزار اینها میکرد. جنایتهایی خلق کرده. سه روز این بدن مطهر زیر آفتاب سوزان رها کرد. این بدن پارهپاره و عریان را. هیچ وقت سابقه نداشت در هیچ جنگی در طول تاریخ اینطور بکشند، اینطور غارت کنند، اینطور... این بدن را. پیغمبر اکرم با دشمنانش میجنگید به خانواده اینها احترام میگذاشت. اگر مسلمان بودند اجازه نمیداد اهل و عیال او را غارت بکنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) که با مسلمانان میجنگید. دشمنان او همه از مسلمین بودند دیگر. خوارج، سپاه معاویه ادعای اسلام میکردند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) اجازه نمیداد از سپاه اینها کسی به غارت برود و فرمود: «مسلمان.» اجساد اینها را دفن میکرد. خوارج را کشت ولی جسدهایشان را دفن کرد. نوه رسول الله را کشتند، غارت کرده، عریان کردند، اسب به طرح مبارکش دوان در بهار کردند.
عزیزان! فردا بود. بنیاسد که قبیلهای بودند در نزدیکی کربلا. اینجور نرم شده. دیدند از سمت بیابان بوی خون میآید. این پیکرهای مطهر بنا به نقل ۱۵۵ شهید بودند شهدای کربلا. ۱۵۰ و خردهای پیکر روی زمین رها. بدنهای تکه تکه شده. خون این تنها روی زمین جاری است. طبق برخی نقلها رسم الان در عراق اگر مشرف بشوید مثل فردا که سیزدهم محرم است، حرم را قرق میکنند مخصوص خانمها، بانوان به یادبود این داستان. میگویند زنهای بنیاسد آمدند. دیدند این پیکرهای مطهر روی... برگشتند به شوهرانشان گفتند: «با یک مشت بدن غریب توی بیابان دیدی؟» گفتند: «اینها کلنگ بلند کردن گفتن یا شما میروید قبر میکنید اینها را دفن میکنید و یا خودمان. ما خود زنها راه میافتیم میرویم برای اینها قبر میکنیم.» به غیرت مردهایشان برخورد. زنها پیش قدم شدند. لذا سیزدهم محرم حرم اباعبدالله را قرق زنها میکنند به یادبود بنیاسد.
«السلام علی من دفنه اهل القُرَى؛ سلام بر آن آقایی که او را اهل روستاها دفن کردند.» سلام بر آن آقایی که هیچ کدام از خویشان زن، بچه، خواهر، برادر در تشییع او شرکت نداشتند غیر از امام سجاد (علیه السلام) که به معجزه الهی از زندان کوفه آمد به کربلا با طیالارض. سلام بر آن آقایی که اهل بیابان و روستاییها او را دفن کردند. ببینید چه غربتی است، چه مظلومیتی است. کجا شنیدهاید بگویم: «توی خیابان یک بدنی افتاده. اینقدر بیکس و کار بود خود مردم جمع شدند یک گودالی کندند، دفنش کردند.» گور بزرگی کندند، قبر بزرگی کندند. دیدند این بدنها را نمیشود یک به یک دفن کرد. بنیاسد آمدند کلنگ زدند. یک قبر بزرگ. مزار شهدای کربلا، چیزی اندازه بین الحرمین امام حسین (علیه السلام). خیلی بزرگ. یک قبر دستهجمعی، قبر بزرگ کندند. نه آبی برای شستشو داشتند، نه کفنی داشتند. قرار شد این بدنها را بگذارند توی این گودال. روی آن خاک بریزند دفن بشود. سرهای مطهر این بدنها را هم که برده بودند، بدنهای بیسر. «السلام علی الرؤوس المشالَات، السلام علی الابدان سلی.» یک قبر بزرگ کندند. البته قمر بنیهاشم را دیدند فاصله دارد تا شهر کربلا و این پیکر قطعه قطعه او را نمیشود جابجا کرد. گذاشتند برای ایشان قبر جداگانهای. البته دستور امام سجاد (علیه السلام) هم بود. ایشان را در یک قبر جداگانه پایینتر از همه قبور دفن کردند. پایین پای همه شهدای کربلا. قمر بنی هاشم. شهدای کربلا را همه را در یک قبر بزرگ. علی اکبر (علیه السلام) را هم برایش یک قبر اختصاصی قرار دادند. پایین پای امام حسین (علیه السلام). نزدیکترین قبر و نزدیکترین جسد به امام حسین (علیه السلام) از بعد علی اکبر (علیه السلام)، شهدای کربلا شروع میشود. حضرت علی اکبر (علیه السلام) نزدیکترین شهید به اباعبدالله (علیه السلام).
اینجا برخی مقاتل گفتند: «این پیکر آخر را که آمدند دفن کنند به عکس افتادند بنیاسد.» اینقدر که این بدن قطعه قطعه بود. اینقدر که زخم بر این تن بود. از ۸۰ زخم نوشتند در مقاتل تا ۱۹۰۰ زخم و «کلها علی مقدمه.» گفتند: «تمام این زخمها هم در جلویش بود.» هیچ وقتی از پشت سر نداشت چون یک لحظه به دشمن پشت نکرد. همه زخمها از روبرو. این بدن قطعه قطعه و پاره پاره را خواستند دفن کنند، امام سجاد (علیه السلام) حاضر شدند کنار این پیکر. به بنیهاشم فرمودند: «کنار برید.» بعد فرمودند: «اعْطُونِي بِبُورِيَا؛ یک بوریا برای من.» دیگر کار از کفن گذشته بود. چون بدنها را همانجور کفن که نبود. این سر، آن سر را کمک میکردند. این بدن را دو نفر، سه نفر میگرفتند، میگذاشتند در قبر. تنش را، جلویش را رو به قبله میکردند. شهید بعدی را کشته بود. شهید بعدی پشت او. این شکلی دفن کردند. ولی اباعبدالله (علیه السلام) جوری بود که نمیشد دو سه نفر، دو سه سر را بگیرند، جمع کنند، رو به قبله کنند. لذا حضرت فرمودند: «در یک بوریا این تن را باید جمع کنیم.» این بدن مطهر را جمع کرد. صورت را رو به قبله میکنم. صورتی نبود. سر مطهر دست به دست میشود در کوفه. این بریده را رو به قبله کرد. لب گذاشت روی این رگهای غصههای دنیا ولی زن و بچه... لعنت الله علی القوم الظالمین. «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ؛ و به زودی کسانی که ستم کردند، خواهند دانست به کدام بازگشتگاه بازمیگردند.»
خدایا! در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمرمان نوکری حضرتش، قرار نسل ما نوکران حضرتش. قرار اموات، علما، شهدا، فقها از سفر سر سفره با برکت اباعبدالله مهمان بفرما. شب اول قبر به فریادمان برس. ما را از شر شیطان و نفس اماره در امان بدار. دشمنان ظالمین را به خودشان برگردان. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، ولایت رهبر عزیز انقلاب را حفظ و نصرت عنایت بفرم. در دنیا زیارت در آخرت شفاعت اهل بیت نصیب ما بفرما. مرضای اسلام را کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان را از سایه برآورده بفرما. گفتیم و صلاح ما بود. هرچه نگفتیم و صلاح ما میدانیم برای ما رقم بزن. بن نبی.
                
             
            
        
در حال بارگذاری نظرات...