‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه قبل این را عرض کردیم که شدت و ضعف جزئی از ماهیت و جزئی از تعریف نیست. اگر اینطور بود، مثال عدد را گفتیم که مثلاً اگر عدد «سه» بودند، جزئی از عدد بودن بود. وقتی که «چهار» نمیتواند همان «سه» باشد، «چهار همان سه ضعیفتر» است و «سه همان چهار قویتر» است. این شدت و ضعف داخل در جزئی از این نیست. بنابراین، نکتهای که اینجا داریم این است که از خلال این بحثی که گذشت، واضح میشود که میتوان تصور کرد حدود حقیقت واحده را که مراتب مختلف و متعدد دارد و تعدد مراتب هم منافاتی با وحدت حقیقت، حقیقتی که محفوظ است در همه مراتب، ندارد. بلکه کثرت برمیگردد به روش. مطلب را توضیح داد از خلال مثال حرکت.
مثال دوم، مثال حرکت: اگر دو تا جسم با همدیگر حرکت بکنند، سرعت یکی بیشتر از دیگری باشد، اختلاف سرعت جسم اول از سرعت جسم دوم معنایش این نیست که حقیقت حرکت در این دو تا مختلف است. ما یک معنا از حرکت بیشتر نداریم، یک حرکت بیرونی هم بیشتر نداریم. نه فقط مفهومش، مصداق هم. یک حرکت شدید و ضعیف میشود، تکثر پیدا نمیکند. مصادیق متباین نمیشود. حرکت وصل شده برای آن. و این اذعان است: حرکت وصل شده برای چیزی که هم این مصداقش است، هم آن مصداقش است. هم دویدن خرگوش، هم حرکت لاکپشت، هم حرکت خورشید، هم حرکت ابر، هم حرکت جت، هم حرکت زمین، هم حرکت جوهری، و هم حرکت قوه فعل. حرکت با یه سرعت و یکی کندتره یکی سریع. شدت و اصلش با همدیگر تفاوت. پس حرکت در جسم اول همان معنایی را دارد که حرکت در جسم. و اگر یکی از دو تا حرکت سریعتر و دیگری کندتر باشد، حقیقت حرکت در یکی از این دو تا مختلف باشد از حقیقت حرکت در جسم دیگر. بنابراین وحدت حقیقت منافاتی ندارد با اینکه مراتبش...
پاورقی داشت که من دیشب میخواستم بخوانم در مورد تشکیک. ردش نکنیم. تشکیک بر چند مورد اطلاق میشود:
یکی به شک گفته میشود در برابر یقین، در لغت. «امینی در فلان مسئله تشکیک نکن».
مفهوم کلی که صادق است بر افراد کثیره و وصل میشود برای مفهوم به لحاظ صدقش بر افراد. تشکیک در مفهوم از این جهت که بر مصادیق متعدد صدق میکند. تشکیک مفهومی. مثلاً سفیدی، مفهوم سفید یا مفهوم سرما. الان دست شما را میگوییم سرد، قطب شمال را هم میگوییم سرد. مفهوم سرما، خود مفهومش مفهومی است که وصل شده برای مراتب.
در مقابل متواتی که باز... یا حرکت. تشکیک فلسفی که حالا عرض میکنم، مفهومش مفهوم باشد، مشکل ندارد. تشکیک فلسفی، تشکیک لغوی هم میتواند باشد. مفهوم کلی، تشکیک مفهومی. از اسم دیگر که اگر حیثیت ما به الاشتراک، غیر حیثیت ما به الامتیاز باشد، تشکیک عام. تشکیک عام: ما به الاشتراک ماهیت، ما به الامتیاز، یا ماهیت دیگر است. این تشکیک منطقی. پس تشکیک عامی، تشکیک منطقی، و تشکیک مفهومی فلسفی که وصف برای حقیقت خارجی است. وصف بر مفهوم تشکیک وصف مفهوم نیست. تشکیک وصف مصداق است. این تشکیک اختلاف دارد از قبلی به اینکه ما به الاشتراک در تشکیک منطقی اینجا همانی که ما الاشتراکیه، خود حرکت. اما الاشتراک در عدد هم قابل اشتراک. سفیدی چهجوری؟ ما به الاشتراکش فرق میکند. سفیدی مثلاً برف با سفیدی اشتراک تو سفیدی. و امتیازش در کدام ماهیت است؟ در شدت و ضعف ماهیت. در حرکت شدت و ضعف حرکت. خود حرکتشان با هم فرق. مصداق، مصداق. مصداق حرکت، مصداق شدت هم داره میره. این لاکپشت هم داره میره، تو همون رفتن. آره، هم اشتراک، هم شدت و ضعف امتیاز دارند تو مصدر. بیاز اشتراک در شدت، در تر بودن، در ابیضیت یکی نسبت به یکی دیگر. مفهومش، مفهوم سفیدی مفهومی است که اصلاً خودش در واقع ما به الامتیاز را گذاشته روی مصادیق خارجی. در حالی که تشکیک فلسفی ما به الامتیاز را خودش متولیه، نه بیرون. میگوید: خودم بهت میگویم این با آن فرق میکند. فرقش چیست؟ من حرکت بهت میگویم. من سفیدی. دیگر بهت نمیگویم، یعنی ماهیت این و ماهیت آن تعیین میکند مفهوم مرا. تشکیک مفهومی. حالا درست است که الان تو بحث سفیدی میتوان تشکیل فلسفی باشد. مفهومش، مفهوم شک یا حقیقت مفهومی، مفهوم شک. یه چیزی مصداق است که وجود اصلاً این شکلیه. ماهیت تشکیک برنمیدارد. واقعیت بیرونی ماهیات هیچ وقت تشکیک. مفهوم انسانیت تشکیک دارد، ولی شخص انسان، فرد انسان تشکیک وجود انسان. تشکیک تو ماهیت تکثر میشود. درست است. تو وجود، هشتگ اشتراک. تشکیک خاصی که همون چیزیه که مدنظر ماست در این نکته بعدی: کثرت. کثرت طولی و عرضی. کثرت طولی، کثرت عرضی. کثرت طولی از اصل حقیقت میجوشد. شدت و ضعف نفس حقیقت است با اختلاف در که بعضیاش در طول عوالم. یعنی شما کثرتهاتون تو یک فردی برای چندتایی. چندتایی به حسب کثرت طولی اهلبیت. چند تا از استاد پرسیدم که از کلاس گفتم که اینطوری که شما تبیین کردید، پیغمبر خودشون جبرئیل را نازل میکنند بر خودشون. چه شکلی میشود نازل و منزل یکی باشد؟ جواب، همه تلگرافی. کلمه کدام پیغمبر؟ بله. این پیغمبر ملکی، آن پیغمبر ملکوتی، آن پیغمبر لداللهی. پیغمبر لدواللهی واسطه خلق جبرئیل است، که جبرئیل واسطه است برای رساندن پیام به این پیغمبر ملکی. "مکه" که میگویند مثال بشه، اینجوری گفت. مثلاً مثل ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه. همهاش مال یک نفر است. ناخودآگاه، اونا یه کمی، دوتاییش با هم ارزیاند، ولی مراتبی. ناخودآگاه، خودآگاه. تو تعریف بیارتباطی که در ناخودآگاه باشد به خودآگاه میآید و اینجوری نیست دیگه. بینایی قوت. بگویید ضمیر انسان و ضمیر انسان و نفسش. بله. دوت. من خودم به حال خودم. «الانسان علی نفسه بصیره». مبصر آزادی. انسان مرکبه. کسی خودش، خودشو محکوم بکند؟ یعنی هم کسی که حاکم است، حاکم و محکوم، و آن کسی هم که انگار قاضی و محکوم. یه کسی که یک نفر را کشته، خودش به علیه خودش شکایت میکند. خودشم قاضیه.
پیغمبر کسی را. خیر و شر از وجود پیغمبر. حالا اینکه شیطان و مشرکین دیگر، آن کسی که میآید و انگار حضرت علیاکبر وقتی که به امام «قتلنی» گفت، «من کشته شدم». حالا تو زندهام کن. شاید کشتن پیغمبر، دادن حیات. به نه. کشتن بو معنایی که از این دنیا. تمام تولد زمانی برای خودتون. به دنیا آمدن که حیوانم داره. دیگه چه خصوص. جنگی گردن کسی را نزدم. بروزشون حساب و کتاب داره. مثلاً پیغمبر نظیرند. امیرالمؤمنین هادیه. تبیین جایگاه پیغمبر فلسفه الان. حضرت علی رسالت خدا. خدا کجاست؟ ولی هر جا که هست ابوالفضل. پیغمبر اصلاً مسئولیتشون تحویل و بیان و ابلاغ وقوع و تحقق و اجرا. لذا پیغمبر توی مباحث این شکلی وقوعی مادی روزی نداره. و خیلی تو اینم نکته است. و خیلی روایات. روایات مثلاً دوازده ماه را تطبیق دادند به دوازده امام. بعد میفرماید که «وَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ». سال پیغمبره. دوازده ماه، دوازده. به امیرالمؤمنین. یکی از ماههاست. ما الان چیزی نداریم که امسال ماه رمضان. امسال درک کردم. خود ماه رمضان اعتباریه، ولی جنبه وقوعی ماهه. ما سال نداریم. دوازده تا ماهه میچرخه. به همه اینا با هم میگوییم سال.
پیغمبر اطلاق. میخوام بخوانم. امام حسن، امام حسین و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا خود پیغمبر مصیبتی ندیدند. ما حضرت ایوب داریم. کیو داریم؟ کیو داریم؟ میگوید: هیچ پیغمبری به نظر من اذیت نشد. گنده و خوب خوردید و خوب چرخیدید و با احترام خیلی بهتون فشار اومد. خیلی اذیت میشدند. حضرت دیگه لت و پار میشدند. هفتاد تا پیغمبر، اسرائیل میکشتند صبحونه میخوردند. عایشه با پیغمبر. همه هیچی. پیغمبر ما خیلی اذیت شدند. حضرت عیسی چیکار کردم؟ موسی که دیگه فداش بشم، چقدر ماجرا داشته و اینا. آقا پیغمبر ما بروز پیدا کرد تو این دوازده تا واقعه. عاشورا واقعی است که اولاً و بالذات رسول الله کشته میشود. ثم و بالعرض امام حسین. «منی» یعنی چی؟ همین نسبت سال و ماهه. او از من است و من از او. هم دقیقاً نسبت سال و ماهه. سال و ماه. الان شما میگویید شوال از امسال است و امسال از شوال است. یعنی دین من توسط خیرات میرسه. آقا «انا من حسین». وجود من تعلق به او داره. مثل سنه که وجودش تعلق به ماه داره. و ماه که تعلقش موجود است به سنه داره. ظرایف و ریزهکاریهای خیلی از اینا روش کار نشده. خیلی ما معارف از این جنس. امیر جنبه وقوعی اصلاً با پیغمبر نبوده. قاتل علی تحویل جنگ جلوتر از همه بودن. حضرت علی را به رسول الله از همه شلاق. استار رحمتن. رحمت این شکلی. درد پیغمبر که نه شلاق بزند، نه بر زانی و زانیه. انقدر نادان که نمیفهمی نسبت پیغمبر و امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین نامه به معاویه گفتش که: من همه خانوادهات را کشتم. جالب صحبت مرکز حضرت عباس روز عاشورا میگویند که «لَقَدْ ضَاقَ صَدْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ». بکشم عملیات فروغ جاویدان بود.
پس این شد کثرت طولی و کثرت. این پیغمبر کسالت طولی داره. طولی اهلبیت. باز پیغمبر هستا، لحاظ داشته. باید همچین نگاهی. انسان ۲۵۰ ساله. وحدت اینا را طولی. پیغمبر دوباره آخر نماز که داریم برمیگردیم به عالم کثرات. اول میگوییم: «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله». و انگار از عالم توحید که داریم برمیگردیم به عالم ولایت. از عالم وحدت، چون نماز معراج بود. معراج کردی، داریم از آن عالم توحید برمیگردیم به عالم کثرات. اولین کسی که کثرت به او، کثرت میشود، کیه؟ نبی اکرم. اول مخ خدا. یک خلق بیشتر نداشته. واسه پیغمبر اول اوئه. حقیقت محمدی. حقیقت خدا آفریده. «اول ما خلق الله نور نبیک یا جابر». بعد پیغمبر قلم، پیغمبر. و پیغمبر قلم. قلم یعنی چی؟ الان تو خودکار. من به شما میگویم که آقا پنجاه صفحه جزوه تو این جوهر است. درست است یا غلط؟ پنجاه صفحهای که پیاده شده را دوباره برگردانند تو این جوهر. در عین حالی که اینجاست آنجا هم داشته باشد. جلوه بده. ماهیت مثال جور در نمیآید. همین جلوه پیدا میکند، میشود کثرات. قلم پیغمبر قلم. همه عالم تجلی نفس. بعد از طرف دیگر احترام ما. اول به پیغمبر سلام میدهیم. بعد «علینا و علی عباد الله الصالحین». جواد صالح. واسطه خلقت به واسطه فیضم. بعد «السلام علیکم». «السلام علینا». خود ما معراج باشه. ما در حقیقت خودمان را هم تو معراج میگذاریم و میآییم. ماهیتی نگاه کردن هستیم. دیگه هستیم. توجه و تذکر پیدا میکند. فطرت دیگه. با نماز به فطرت برگشتیم. ولی آنجا دیگه نماز که تمام میشود، دیگه جدا. عدم توجه. دیگه توجه ضعیف به کثرات برمیگردیم. توجه به کثرات دریایی از مطلب از تویش در کثرت طولی.
کثرت عرضی هم از نفس حقیقت نمیجوشد، بلکه از قوابل است. اینجا روشن است. سقف روشن، اتاق پشتی روشن است. به کثرت عرضیه. دیگه چند تا روشنی داریم. دیگه نه از باب نور، نور را تکثیرش نمیکنی. قوابلی که دارند میگیرند. قابلهایی که از حیث این پنج میلیون بیننده دارد گوینده است. گوینده تکثیر نمیشود. چه میخواهد یک مخاطب ببیند، چه میخواهد ده میلیارد تریلیارد آدم ببیند. یک کلام هم دارد. عرضه قوابل تکثیر میشود. کثرت یکی از مباحثی که خیلی رویش باید کار بکنیم برای فهم فلسفه و ادبیات دادن برای امتداد فلسفه توی علوم رایج. یکی فیزیک. بحثش جداست. یکی مباحث مهندسی کامپیوتر. پیچ. مهندسی برق. خیلی اینها برای فهم یک سری مباحث سیگنال و امواج بروز مادی یک سری مفاهیم عقلی را خیلی سادهتر کرد. مخصوصاً کامپیوتر، مخصوصاً برنامهنویسی. در میآورند و فرمول و قاعده میشود.
اگر پس، عرض کنم که شما عدم شرط دارید. بحث جبر و اختیار. بهش میگویم: «آقا شما سایت مثلاً اگر الان آیکون را مثلاً رویش آمدی، ده تا برنامه زیرش باز میشود و باز اختیار داری که کدام یک از این ده تا را انتخاب کنی. ولی تو آن یکی که انتخاب کردی. آن ده تا ده تا و یازده تا جبری، و هی تغییر مسیرم. تویش همهاش ترتیب داده شده است. مدار بینهایت. اگر این نگاه به نامحرم کردی، با یک شبکه میلیاردی از اتفاقات و قضایا و تقدیرات مواجه میشوی که اگر آن نگاه نمیکردی، با یک شبکه میلیاردی دیگر مواجه میشدی. تفویض بحث اصل قانوننویسیش که من آنی که مینویسم از این عوض نمیشود. جبر و اختیاری دارد که تشکیکی میشود، دیگه. بالاخره چون آن یه دونه سایت جبر، ولی باز تو این باز یک مقدار جبر و تفویض دارد. باز تو همون آیکونم که رفتی، باز یه جبریه که تویش تفویضی هم جبر و هم تفویض. آره، هم جبر، هم تفویض. اصلاً نمیتوانیم. واقعاً نمیتوانیم بگوییم تو انتخاب آن مختاریم یا مجبوریم. انتخاب میکنیم. هم جبره، هم قشنگترش بازی کامپیوتری خیلی کمک میکند برای فهماندن بسیاری از مفاهیم. حالا ساده چهار تا دکمه برداری. چهار تا دکمه برداری چهار تا چهار تا دکمه مجموعه دوازده و بینهایت اتفاق با این دوازده تا دکمه رقم میخورد. در ترکیب اینها با هم. ما استعدادهامان محدود است، ولی ترکیب بینهایت حروف الفبای الفبا داریم. ولی تو تا بینهایت باهاش حرف بزن. ولی من یک کلمه. خیلی دیگه. چون این را گفته. بعد آمدند اینور یه کتابی ساختند. گفتم بهتون. اثر مرکب. یکی از بهشدت کتابهای معروف توی مباحث روانشناسی که مخاطب. بعد این کتاب مثلاً معروف. تمام این کتابم که انیشتین درباره این آدم نوشته که: «من موفقیت این را اینجوری کردم و اینجوری کردم». گُندهها برایش چیزی نوشتند. بحث سر ترکیب. لذا هیچ وقت تو فکر نکن که پسر مرکب اثر دارد.
چهار شخصیتی بود و فلان کتاب. از نفس حقیقت نمیجوشد، بلکه از قوابلی است که حقیقت بر آن واقع میشود. در هر مرتبه منعکس میشود بر یک جسمی. یک اثری را منتج میشود. و گاهی منعکس میشود بر یک جسم دیگری که کثافت بیشتری دارد. کثیفتر از. فلسفی آثار مختلف است. ارتباطی به یک مرتبه نور ندارد. نور خورشید، نور مهتابی. اینجا نور مراتب دارد. به قابل هم کار ندارد. خود نور این دو تا شده. ضعف دارد در مصداق. همان نور است. ضعیفتر میگوید: نور مهتابی همون نور خورشید است. ضعیفتر. یه نور داره تولید میشود. آینه هم داره میگیرد. سنگ، سنگم داره میگیرد. گچ هم داره میگیرد. و ادامه. وجود خدا هستیم. قابل برای نور خدا هم است. ماهیت یکی ماهیت است. بعد همان نوری که خدا. نور همان وجودیه. نور وجودی. به همان معنای وجودی خدا. همان نوری که دارد به یک سنگ میدهد و آن افاداتی که مثلاً به سنگی دارد میکند، به منم دارد میکند. فقط قابلیت من گاهی وقتها بیشتر است. گاهی وقتها قابلیت من اینقدر کمتر است که «کَمَثَلِ الْحِمَارِ». چون مثال نور حسی را زدیم، با قابلهای حسی داریم تطبیق میکنیم. تو مج. حسب قوابله. ایشان میگوید: وقتی یک نور واحد از یک نافذه مصنوعه. «نافذه مصنوعه» یعنی دریچه، یه سوراخی که ساختیم، از آنجا از قطعهای که مختلف است از شیشه. قطعات مختلف از شیشه میتابد. هر قطعهای از آن یک رنگ معینی دارد. یک سبغه معین و لون مختلف. خیابان کاشانی، پنجره قرصی، گره چینی میکند. هر کدام یک رنگی دارد. قیمت منطقه حرم حضرت معصومه دارد. حرم حضرت در کامله. همه شیشههای رنگی. حالا خاصیت چیز هم دارد. نور رنگی. هر قطعهای از شیشه نوری را منعکس میکند با یک شکل مختلفی که تابع رنگش است. این اشکال مختلفه نشأت نگرفته از یک نور واحد که بخواهد اختلاف. اینجا اختلاف ناشی از قوابلی است که واقع شده بر آن آن مرتبه. این را از کثرت میگویند. کثرت عرضیه. چندین نوری که ما اینجا داریم، نه در طول هم. یه نور تکثر پیدا کرده. تکثرات در عرض از جهت قیاسش با آن منبع. نور همان نور است، ولی قیاسش با بقیه نورها. رنگهایی که الان ما در بیرون داریم، اینها ضعیف شده آن نور نیستند. اینها تکثیر شده آن نورند. در عرض تجزیه نسبت به بقیه موجودات. کثرت طولی است.
خب، الان این من دومی که اینها، اینم وجودش یکی است، ولی ماها تو این زمینه موبایل از این فرش بهتره. این مثلاً وجودش، وجود قیمت، وجود کثرت طولی است. بهش میگویند کثرت ذاتیه، چون ناشی میشود از ذات حقیقت. عرضیه را بهش میگویند عرضیه، چون ناشی میشود از چیزی که نور بر آن. با این وسیله واضح میشود فرق بین ادعای صدر و متعلقین که قائل است به اینکه وجود حقیقت واحدی است که مراتب مختلف دارد و ادعای مشائین. قائل است به اینکه وجود حقایق متباینهای است با همه ضوابط. تأیید میکند. قائل به مراتب بوده بین اشیاء. ولی مشایی نه، همه را نوک ساده میگویند که حقایق وجود متباینند بعضی از بعضی دیگر با همه ذات. مثل تمایزی که بین مقوله کم و مقوله. ذاتاً قابل قسمت باشد، میگویند کم است. قابل قسمت. قابل قسمت نباشد، کیف. طول و حجم و مساحت و اینها کمند، ولی رنگ سیاه. دو قسمت، دو تا شار. سه، چند روز ماندنش که پس اجناس مثل اجناس عالیه که پیدا نمیشود بینش جزء مشترکی. وجودات دلیل بر تمایز موجودات. هفت پنج دقیقه بریم. با دو تا رنگتون پریده. ماجرای مولوی میگوید تو کتاب آوردیم، تو اینستاگرام مادربچهها آمدند. میمیرم فردا. دلیل بر تبادل موجودات که مشائین میآورند. استدلالی که اینها دارند، حالا استدلال خودشون. بعد حالا ردش توسط ما. دلیل و تشکیک وجود. دلیل بر توین موجودات توی همین قضیه نور بخواهیم بگیریم. بازم شدت و ضعف. یعنی اگر این نور قرمز. پاسخ به مشائین است، من اشتباه. سبزی و قرمزی هم دلیل شدت و ضعف است. درست است. سبزی قرمزی ماهیت این نور است. درست است. این شیشه سبز است. اینم فیزیک. چون طول موج فرق میکند، رنگها تغییر. طول موج عریضتر میشود زمانی که خود نور به علت آن فرکانس سبز میشود، نه به واسطه شیشه. خروجی با سوراخهای متفاوت. شما آبی که تو این صافی میریزی با آب. یک آبی که تو اینستا نگاه میکنید میگوید: از این طرف نگاه میکند میگوید: «این موجودات مختلف است». موجودات که از من. وجودم با ایشان دارد که یکی نشسته تدریس دارد میکند. پس آن خروجیاش بیشتر از حمید. دو تا با همدیگر متفاوت. اگر من اشتباه نکرده باشم، تو صحبت قبلی آقای حیدری جان، شما میگویید که این شیشه با این شیشه کثرت عرضی ندارند با نور آبی. کثرت طولی است. وجود آمده. آنجا نگاه میکنید نقد مشائین شدت نور آبی با شدت نور قرمز تو خروجی شدت فرق.
در حال بارگذاری نظرات...