*امپراطوری ایران در اذهان بیگانگان ونگرش غالب آنها به ایران بعنوان منجی، فرصتی استثنایی برای ریشه کنی صهیونیسم.
*با عنایت الهی دست برتر با ماست، و واقعیتِ نبرد امروز ما، نه به جنگ تحمیلی!، نه به صلح تحمیلی!
*تأکید رهبری بر کارهای خدماتی، تبلیغی و تبیینی، بویژه در فضای بین الملل، بعنوان فرصتی برای معرفی شیعه به عالم.
*هوشیاری در تبدیل "تهدید" تفرقه و رعب افکنی مرجفون، به "فرصت" تجلیِ جلوه های رحما بینهم، در میان مردم.
*بشارتِ قرار گرفتن جبهه حق در آستانه فتح و خلاصی دنیا از شر کرونای اسرائیل.
*به تعبیر قرآن، علت تلاش کفار برای ارتداد مؤمنین، حسادت به حقانیت آنهاست، و راه تقابل با آن، بی اعتنایی.
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
همراهتان از پیغمبر روایتی داریم و همچنین روایتی از امیرالمؤمنین (ع) که میفرمایند: «من از آنچه که برای امت خود میترسم، منافق است، منافق چربزبان، زبانی بلد، خوب حالش را میداند، خوب رگ خواب ملت دستش است، خوب میداند چه بگوید، چه چیزی را عَلَم کند، چه چیزی را دست بگیرد.»
کافر که ترسی ندارد. نتانیاهو که ترسی ندارد. نتانیاهو هر یک دونهای که میزند، حق عیانتر و شفافتر میشود، جبهه روشنتر میشود. معلوم است کی به کی است. این که ترسی ندارد. اونی که ترس دارد، منافق است. اونی که ترس دارد، این فهم ضعیف عمومی است، این جوانی است که نمیتواند تشخیص دهد، نفهمیده کی به کی است، نفهمیده چی به چی است. این همه نشانه جلو چشمش است، باز هم نمیفهمد. این همه نشانههای قدرت ما، این همه نشانههای ضعف آنهاست.
در آمریکا این فیلمها موجود است که فلان مجری طنزپرداز آمده و میگوید: «آقا این چه وضعی است؟ ما هرچه دست میگذاریم در این مملکت، انتقاد میکنیم، میگویند تقصیر ایران است. مشکل مسکنمان، بیکاریمان، فسادمان، اینها چه ربطی به ایران دارد؟» موجود است. نکته جالبش چیست؟ این فضاسازی ذهنی دروغینی که در آمریکا هست که هی همه چیز را به ایران برمیگرداند. حتی یک سری مسائل امنیتی و دعوایی با پوتین و اینها را به ایران نسبت میداد. یا مثلاً اینکه آقا پوتین اینهایی که دارد به سر زلنسکی میزند و در اوکراین میزند، اینها را ایران بهش داده. اینها میدانی معنایش چیست؟ اینها یک چهرهسازی ابرقدرتی از ایران در ذهن و مغز ملت آمریکاست که من و شما از این خبر نداریم، نمیدانیم. ما ناخواسته امپراتوری و قدرتیم، یک قدرت بلامنازعیم در ذهن ملت آمریکا.
آنها خبر ندارند. بزباش! بتوانیم درست کنیم. ایرانی جماعت مگر کاری میتواند بکند؟ خدا رحمت کند شهید فریدون عباسی را. در جلسه خصوصی کنار ایشان نشسته بودم، یک خاطرهای گفت که نمیخواهم تعریف بکنم که از بعضی از دولتمردان که ایشان اشاره کرد کیه که نمیخواهم من هم اشاره بکنم. در دانشگاه فردوسی وقتی آمده بود، گفت فلان شخصیت برگشته به من میگوید که ایران مگر جای زندگی است؟ وزیر بوده طرف. خودش در عالیترین موقعیتهای دولتی بوده. گفتم: «از مسئولیت بازنشسته بشوید. دورتان تمام بشود. دولت عوض بشود. چکار کنیم؟» گفت: «(طرف) گفته میگذارم و میروم. اینجا مگر جای زندگی است؟» نرفته. هنوز هست. اینها که نمیروند که.
«من نماد اعتدالم. فردا ما رأی میدهیم که اینها باشند که آن جنگطلبها و افراطیها (مردم) به اشباحمیل (اشباحالحمیل، یعنی ارواح بستر مرگ) میرسند.» آنور در ذهن آنها چیست؟ «ما یک ابرقدرتیم. هیچکس نمیتواند با ما بجنگد.» از نتانیاهو میپرسند: «کابوست چیست؟» میگوید: «ایران. ایران.» میگوید: «چرا؟» میگوید: «این (ایران) امپراطوری تشکیل داده. امپراطوری ایران در ذهن ملت آنها، ما اینیم.» یک فرصت بینظیر است.
لذا میبینید ملتشان هم به نظرم ۶۰ درصد در نظرسنجی گفته بودند ما مخالف ورود آمریکا به جنگ با ایرانیم. هراس دارد. و تازه اتفاقاً در این نبرد با اسرائیل تا به حال اگر یک احساس دشمنی و نفرت و ترس و اینها بوده، الان یک اظهار شوق و امید و کششی شکل گرفته در همه عالم. این فرصت، یک فرصت استثنایی و بینظیر است. دنیا ما را به چشم منجی دارد نگاه میکند. ما داریم دنیا را از شر صهیونیست خلاص میکنیم. در قضیه داعش ما دنیا را خلاص کردیم، ولی آمریکاییها به نام خودشان زدند. الان دیگر شرایط یک طوری است که هیچکس دیگر نمیتواند کندن این غده سرطانی را به نام خودش ثبت بکند.
جلو چشم همه دنیا، در روز روشن، یک جوری که هیچکسی تعریفش بکند و سانسورش بکند. ما داریم عمل جراحی میکنیم. این کرونا را داریم. ما داریم این بدن، این کره خاکی را از این ویروس خلاص میکنیم. شب به شب هم که اینها رو نگینی میکنیم. پیاز نگینی میکند، سبزیجات نگینی میکند. شب به شب بچههایمان صهیونیست نگینی میکنند. کمکم بعد فکری شورای شهر هم باشیم. انتخابات شورای شهر تلآویو و حیفا را بشینیم برنامهریزی کنیم. اتوبان شهید حاجیزاده را کجای تلآویو بگذاریم؟ یک جای خوب باید بگذاریم دیگر. حیف است. شهید متوسلیان، مثلاً کجای اسرائیل، مثل اتوبان خوب برایش بزنیم؟
ما در آستانه فتحیم. ما در این موقعیت بزرگیم. جنگ جدیتر بشود، به تعبیر رهبر عزیز انقلاب فرمودند: «وقتی که محکم بکوبانمش، تازه منتشر میشود.» مقاومت این است. هنوز تازه مانده. هنوز هستههای مقاومت در مصر فعال نشده. مصر یک پایگاه جدی است. اگر یک روزی هستههای فعال بشوند، بیایند وسط، خواهیم دید چه غوغایی میشود در این منطقه. ما همین پاکستان، ما پاکستان غوغای همین کشورهای اطرافمان. از دل خود اروپا، خواهید دید. خواهیم دید انشاءالله چه کسانی به ما ملحق خواهند شد، چه کسانی پشت این پرچم حرکت خواهند کرد که باورمان نمیشود. حالا حالاها مانده.
در خود آمریکایش اوضاع یک طور دیگر است. به ما چطور وانمود میکنند؟ «ما یک جماعت بدبخت عقبافتاده در دنیاییم. هیچکس با ما کار ندارد. امل، ازگل (گولخورده)، طالبانی، متحجر، نادان، بیسواد، بدون امکانات، نه جنگ بلدیم، نه کسی از اینها حاضر است خودش را به خطر بیندازد. جنگ هم بشود، اولین کسی که فرار میکند همین کله گندهها. علت بدبختی را آوار (به گردن) میمانند، بیچاره میشوند.» (اینها) خناسها اینها را دمیدند در شیاطین. شیاطین انس و جن. دو تا با هم، انس و جن با هم. در مغزها دارند هی (این افکار را) فرو میکنند که (کسی که) اهل تقوا نیست، اهل لطافت باطنی نیست، (سیگنال را) میگیرد، سیگنال دریافت میکند از شیاطین.
«اذا مستهم طائف من شیطان مبصرون» وقتی که این شیاطین دارند سیگنال میدهند، اونی که اهل تقواست میفهمد، حالیش میشود. مبصرون. (چون) چشمش باز است، میگوید شیطان. اونی هم که اهل تقوا نیست، حالیش نمیشود. خب، واسه اینکه ملت سیگنال دریافت بکنند، چکار کردند؟ هی این حصارهای تقوا را شکستند. همه را وادار کردند به فحشا و بیعفافی، بیعفتی و آلودگی، آلودگی جنسی و چشم و گوش و دامن و زبان. موسیقی حرام، رابطه حرام و تصویر حرام. آلودگیها زمینه را فراهم میکند که شیطان بتواند سیگنالش را در وجود اینها بریزد. خدا همه را در امان بدارد. ما را اهل تقوا کند. ما را از شر شیطان نجات بدهد. اینها میشود زمینهساز اینکه به شیاطین القا میکنند: «و لتصغی الیه افئده الذین لا یؤمنون» دیگر این دل ما به سمت اینهاست. گیرندههایمان به سمت اینهاست. اینها را میفرستم. حالا الان دارد یک کمی دو زار حقیقت عیان میشود که از بعضی افراد میبینید پویش راه انداختند که آقا این اینترنشنال را حذف کنید و پاک کنید. و بعضی افرادی که توقع نمیرفت، خیلی سخت نبود فهمیدنش، خیلی زودتر از اینها مسئله باید معلوم میشد. اینها باید در سرمان بخورد تا مثلاً حالا انشاءالله که اینجا فهمیده بشود، اینجا دیگر معلوم بشود.
انشاءالله باز از یک جای دیگر فریبمان ندهند. یک طور دیگر با یک پرچم دیگر، از یک زاویه دیگر. پس آن نکته کلیدی چی بود؟ نکته کلیدی این است که ما در همچین موقعیتی هستیم. اینها واقعیتهای این نبرد امروز ماست و باعث میشود که ما نه به جنگ تحمیلی تن میدهیم، نه به صلح تحمیلی. برای اینکه ما در موقعیت ضعف نیستیم که بخواهیم تسلیم بشویم. ما دستمان دست برتر است. ولی یک عدهای در خودمان میخواهند این را القا کنند که شما ضعیفید. «شما نمیتوانید ادامه پیدا کند. همه رو بر باد دادید، به افلاک دادید، ملت بیچاره گردید، همه رو به کشتن دادید. میآیند میکشند، از رویمان رد میشوند، مملکتمان را تجزیه میکنند.» خندهدار این است که کسانی هم این واهمه را در وجود شما میاندازند که یک روزی ائتلاف کرده بودند با تجزیهطلبها. یک روزی که خیلی دور نبود، همین چند سال پیش، دوش به دوش تجزیهطلبها داشتند با شما میجنگیدند. اینها الان یکهو نگران تجزیه مملکت میشوند. یک روزی حرفشان با حرف همینهایی که دارند ما را میکشند یکی بود. اینها یکهو نگران میشوند که آنها به ما غلبه کنند، پیروز بشوند، مملکت دست آنها بیفتد. خندهدار نیست؟ جفتی با هم میگفتند: «زن، زندگی، آزادی.» حالا یکهو نگران شدند که اسرائیل نیاید مملکتمان را بگیرد.
چرا؟ چرا میترسی از اسرائیلی که میگوید: «زن، زندگی»؟ آن هم که حرف تو را میزند. تو چرا حالا استرس گرفتهای؟ تو که باید بگوید: «بگذار ما بجنگیم. میبازیم. مملکت ما را میگیرد. به نفع تو میشود.» حالا تو چرا به خودت پاشیدهای؟ تو چرا میلرزی؟ ترس تو از چیست؟ یا شکستش میدهیم یا شکست میخوریم. شکستش بدهیم که مملکت پیروز شده. شکست هم بخوریم، طرفداران «زن، زندگی، آزادی» پیروز شدند. خب، مملکت در «زن، زندگی، آزادی» است. خوب خیر شده دیگر. دولت که خارج نیست. راهی جز جنگ نمیماند. شما که تا دیروز حرفتان یکی بود، حالا چی شده که نگران شدید (که) آنها غلبه کنند؟ از چی؟ از فردای پیروزی این (ترس) از چیش میترسی؟ اگه این ترس داشت، پس چرا دیروز با هم ائتلاف کرده بودید؟ جالب نیست این تناقضها برای شما؟ دیگر باید گفت. دیگر خدا میداند من هم خستهام. یعنی من هم حرف زدن دیگر ندارم. یعنی گاهی اوقات در ذهنم میآید که چی آخه؟ مثلاً حرفهای ما آخه کسی میخواست حالیش بشود، دیگر حالیش شده بود دیگر. ولی به هر حال وظیفه داریم دیگر تا جان داریم. اولاً که از خدا بخواهیم که ما هم دچار تناقض نشویم. ما هم در این مسیر بمانیم. خدا ما را به خودمان واگذار نکند که اگر ما را به خودمان واگذار بکند، از این جماعت هرزه و کثیف و رذل و جنایتکار هم بدتر میشویم.
یادم هست مهدی نصیری وقتی سال ۹۶ یک مطلبی نوشته بودم در مورد قدرت امنیتی مملکت در کانال آن موقع منتشر کرده بودم. در مورد اینکه یکی از زیردریاییهای طارق را (در) بندرعباس رفتیم (و) به ما نشان دادند. با آن سرهنگی که مسئولیت آن زیردریایی را داشت، گفتگو میکردیم. آن خاطراتی که او میگفت. از یک سری خطراتی که تهدیدشان میکرد، چند هزار متر زیر دریا میرفتند. چند بار تا مرز غرق شدن رفته بودند و سی چهل روز زیر دریا بودند. و سی چهل روز فقط به اندازه یک جایی که بتوانند در حد اینکه بایستند نماز بخوانند و بتوانند نصفه بخوابند، در چهار هزار متر زیر دریا ۳۰–۴۰ روز سر میکردند. اینها را نوشته بودم.
خاطرات همین آقای مهدی نصیری به بنده پیام داد. اولاً درخواست کرد که: «اجازه میدهید این را فلانجا من منتشر کنم؟» و اینطور گفت که: «مثلاً شما چه نعمتی را به یاد ما آوردی که این بچهها دارند تلاش میکنند، میجنگند. مثلاً امنیت ما را اینها تأمین میکنند.» خیلی متأثر شده بود. بعد نوشته بود: «خدا قلمت را برای انقلاب نگه دارد.» و این حرفها. خب، ترسناک است دیگر. این رفیق شما که با شما یک روز این جور صحبت کرده، حالا دارد میآید میگوید: «باید بزند. اسرائیل باید مقامات را بزند. بالا و پایین را بزند. ملت هم نگویند که ما را دارد میزند. نه، این جمهوری اسلامی است. بهای نابودی جمهوری اسلامی.» این حرف، این گفتگوی بنده با ایشان سال ۹۶ بود. هشت سال از این گفتگو گذشته. چی میشود در یک بازه ۸ ساله که کمتر، دو سه سال بعدش ایشان کمکم فضایش عوض شد و بعد دیگر آرامآرام رفت بین آنها. دیگر پناهنده شده به کانادا.
یک لحظه ما را به خودمان واگذار بکند، همینهایی که ما این جوری داریم مسخرهشان میکنیم بابت افکار پوچشان. تولید نجاست میکنیم. در این حال وظیفه از آنور میترسیم از عاقبتمان، از اینور هم میگوییم صد هزار بار شاید این دفعه صد هزارمین بار یک کسی یک تلنگری برایش ایجاد بشود. شاید این یک دونه یکی را متحول کند. چند سال است حرفهایم همین است. دیگر همهاش همینهاست.
این شد موقعیت جنگ. به چه مناسبتی وارد این بحث شدیم؟ به مناسبت صلح و سازش. حالا قبل اینکه رد بشوم، یک نکته دیگر هم بگویم. برگردیم ادامه بدهیم. یک نکته مهمی. امروز چند نکته، همه نکات رهبر عزیزمان مهم بود. یکیش خب بیشتر جلب توجه میکرد. یکی همین کلمه صلح تحمیلی بود. یکی هم بحث اینکه آن کسانی که کارهای خدماتی میکنند و کارهای تبلیغی و تبیینی میکنند، ادامه بدهند. فرمودند خصوصاً من میخواهم نسبت به فضای بینالملل عزیزان وارد بشوند. خیلی هم ندیدم که این تکانی بدهد فضاهای ما را که وارد این فضاها بشویم. خیلی جدی است این قضیه.
ببینید، دنیا الان منتظر روایت ماست. از نبرد با اسرائیل و اینکه چه شد که ما اینطور قدرتمند شدیم و توانستیم به اسرائیل نه بگوییم. و وایستادیم، از اسرائیل خوردیم و اینطور زدیم و اینطور تحقیرش کردیم. اینطور وادارش کردیم به عجوله (عجولانه عمل کردن). دنیا دوست دارد بداند این از کجا در آمد. این جمهوری اسلامی و این انقلاب اسلامی و قدرت دفاعی و قدرت هجومی پشتش چی بوده؟ منطق ما چیست؟ نگاه ما چیست؟ کی ما را اینجور تربیت کرد؟ آقا، الان بهترین فرصت معرفی شیعه به عالم است. ما ملت امام حسین. قشنگ جملات حاج قاسم که دانه به دانه که فرمود، قشنگ الان دارد جلوه میکند. «ما ملت شهادتیم. ما ملت امام حسینیم.»
دنیا منتظر این واقعه است. امام حسین را به دنیا معرفی میکنیم. ملت امام حسین که الان میتواند امام حسین را به دنیا معرفی کند که امام زمان بیایند بگویند: «من پسر امام حسینم.» امام زمان خودشان این جوری معرفی میکنند. معلوم میشود دنیا با امام حسین آشنا شده و فهمیده، این امام حسین جریان دارد. یک امام حسین بدل دارد، مانند دارد، مثل دارد، شبیه او هنوز هست. دنیا آماده و منتظر ملاقات او شده. او میآید. خود را معرفی میکند به امام حسین. امروز روزی است که این نبرد ما دارد امام حسین را به عالم معرفی میکند. این خیلی امر خطیر و مهمی است.ها! در این عرصه فوقالعاده ضعیفیم.
چند وقت قبل هم به مناسبت غدیر نکاتی را عرض کردم که در عرصه معرفی غدیر برای فضای بینالملل هم خیلی ضعیفیم. تقریباً هیچی. هیچ خبری در دنیا نیست از اینکه آقا غدیر چی بود. ما منطقمان چیست؟ استدلالمان چیست؟ سه کلمه اهل دنیا حرف بزنیم. غدیر را معرفی کنیم. اسلام را از زاویه غدیر معرفی کنیم. ضعیفیم این فرهنگ را. ببینید چقدر. هی خدا مهلت داد. در این سالهای اخیر هی تبلورش داد. خیلی جالب همین قضیه پذیراییهایی که راه افتاده که اینها خیلی قشنگ است باید تکثیر بشود و باید تبلیغ بشود. که مثلاً مردم در بنزین، خب این خودش یک واقعهای است که مرجفون میتوانند ازش سوءاستفاده کنند و دارند سوءاستفاده میکنند.
آقا، صفای کیلومتری، دو ساعت در صف بنزین. شما این تهدید را تبدیل به فرصت کن. پمپبنزینها را تبدیل به موکب کن. موکب امام حسینش کن. موکب غدیرش کن. موکب پذیراییش کن. و قشنگ این است که این موکبها را ما زیست کردیم. خصوصاً در این ده، پانزده سال اخیر، قشنگ ملت آمدند، هندوانه آورده پخش میکند در صف پمپبنزین، شربت پخش میکند در صف پمپبنزین. یا واقعه دیگری که عزیزی تعریف میکرد که در صف نانوایی، نان کم بود، متقاضی زیاد بود. نفر اول گفت: «من نمیخواهم.» نفر دوم گفت: «من نمیخواهم.» نفر سوم گفت: «من یک دانه میخواهم.» نانوا زد زیر گریه. دانه دانه اینها را بوسید. الان وقت جلوه کردن این است.
فلان، انشاءالله اگر خدا توفیقی بدهد، ماه محرم یکی از مباحثمان همین «رحماء بینهم» است. امروز روز جلوهکردن «رحماء بینهم» است. دنیا ببیند ما در گرفتاری برای هم جان میدهیم. این «اذلهٌ علی المؤمنین»مان را ببیند. قرآن فرمود: «این مؤمنین آخرالزمانی که یک چیزی دارند که شماها نداشتید و به خاطر همین شماها مرتد بودید.» یکیش «اعزه علی الکافرین.» امروز روز جلوه «عزت علی الکافرین» ماست. و روز جلوه «اشداء علی الکفار» ماست. و روز جلوه «رحماء بینهم» ما. جفت اینها با همدیگر مهم است. این دو تا به دنیا عرضه بشود. همه عاشقند. همه قلوب متمایلاند. مگر این دیگر، مگر اینکه چی باشند، چه کثافت و نجاستی باشند. همه وجدانهای پاک و آگاه، همه فطرتهای دستنخورده تصدیق میکنند اینها برحقاند.
این درست است. اینها آدماند. اینها خوباند. باید به دنیا حاکم باشد. این منطق باید به دنیا حاکم باشد. اینها نمیگذارند کسی به کسی ظلم بکند. اینها حق و حقوق و عدالت را بر عالم حاکم میکنند. این منطق، این توقع وقتی شکل بگیرد در مردم دنیا، توقع اینکه این جنس آدمها حاکم بشوند، زمین را دست بگیرند، بر عالم حکومت کنند. این توقع وقتی در عالم شکل بگیرد، این میشود مقدمهسازی ظهور امام زمان. انتظار در همه عالم شکل و دیدن تجربهاش کردهاند. امروز روزی است که ما این تجربه را میتوانیم به اشتراک بگذاریم برای مردم دنیا. میتوانیم نشانشان بدهیم. از «اذله علی المؤمنین» و «اعزه علی الکافرین» که دست بیرونی را قطع میکنیم. بعد اونی که در خانهمان است، بین رفقایمان پخش میکنیم. چقدر این صحنه باشکوه و فوقالعاده است. چقدر بشر تشنه دیدن این صحنه است. و خدا این فرصت را برای من و تو خلق کرده. من و تو بتوانیم این صحنه را خلق کنیم. به کل عالم نشان (بدهیم).
ولی کو اونی که این را به عالم نشان بدهد؟ مملکت ما، آدمهای ما، همین امثال این روستایی پلشت، جعفر پناهی احمق... و اینها دیگر. این تصویری که از ما ایجاد میکنند. دم تکان میدهند، ماتحت آنها را لیس میزنند. جایزه بهشان بدهند. هی بروند بگویند: «ما بدبختیم، ما احمقیم، ما نادانیم، ما سیاهیم، ما چرکیم، ما کثیفیم.» هی این تصویر را مخابره کنند. مرتیکه احمق برگشته گفته: «من شیرینی ندیدم که بخواهم ازش بسازم. شیرین و قشنگ دیده باشم. قشنگی ندیدم که بسازم.» دست این مرتیکه کور را بگیرید بیاورید در این پمپبنزینها بهش نشان بدهید. این سر کوچه ما، این صحنهای که اتفاق افتاد. این میوهفروشی سر کوچهمان که عکسش هم خیلی وایرال شد، قیمتها را همه را آورده پایین. حالا قبلش هم گران نمیفروخت بندهی خدا. همه را آورده روی قیمت خرید. «هرکی بیاید با قیمت پایینتر.»
الان که مردم نیاز دارند، ارزانتر میفروشم. الان که در فشاریم، ارزانتر میفروشم. ما اینیم. احمق! کودن! کور! نشان بدهید این میوهفروشی را. نشان بدهید (کسانی که) در مازندران بغل خیابان وایسادهاند. اسکان رایگان دست گرفتهاند. الان وقت سر بریدن. مازندران وایساده، میگوید: «من خانهام جا دارد، بیا برویم.» در حسینیهها را باز کردهاند. در مسجدها را باز کردهاند. خب، آن کور است. آن مزدور است. آن نانش به وطنفروشی است. من و تو چرا نمیگوییم؟ چرا نمیسازیم؟ من و تو چرا نشر نمیدهیم؟ فقط هم برای خودمان کفایت نمیکند. این باید سریع تبدیل بشود به یک گفتمان جهانی. این باید منتقل بشود به اهل عالم. دیوانه مست میکند اهل عالم (را). این صحنهها اهل عالم را (مست میکند). بعد بیاییم اینها را اینجا نشان بدهیم.
انشاءالله به لطف امام حسین، به عنایت حق تعالی، امنیت برقرار باشد. انشاءالله مردم عراق هم قدر نعمت امنیتشان را و کاری نکنند که این نعمت ازشان سلب بشود. امروز اینجا نشان بدهیم این موکبها و این پذیراییها را. فردا ازمان بپرسند که از کجا اینها را یاد گرفتیم. ببریشان پیادهروی اربعین و بهشان نشان بدهیم. بگوییم: «اینها را از امام حسین کربلا یاد گرفتیم. ملت امام حسین.» بعد شما میبینید که همه عالم: «اذا جاء نصرالله یدخلون فی دینالله افواجا.» همه میآیند. همه تشنه امام حسین میشوند. همه پرواز میکنند به سمت کربلا. ما در زمانه بینظیری هستیم.
نگذارید چهار تا خناس و آدمهای چرک و کثیف دلتان را خالی کنند. امیدتان را بگیرند. انگیزههایتان را کم کنند. وادارتان کنند به تسلیم، به ذلت، به خاک سیاه بنشانندتان. باز یک تعبیر قشنگ دیگر که رهبری فرمودند این بود که: «اگر ملت ما بترسد، دیگر گریبانش را دشمن ول نمیکند. اتفاقاً از شما ترس میخواهد.» اونهایی که دارند میترسانند، اینها سربازهای بیمزد و مواجب نتانیاهو هستند. حتماً هم باید باهاشان برخورد جدی بشود. برخورد بازدارنده.ها! برخورد بازدارنده فوری. همین امشب باید چهار تاشان دستگیر بشوند. همین فردا باید چهار تا محاکمه جدی، حکم مشتی برایشان صادر بشود. کسی جرئت نکند بترساند. دقیقاً او همین را میخواهد. اصلاً این همه دارد خرج میکند که شما را بترساند. اینهایی که برمیدارند آتش میزنند کنار اتوبان و اینور و آنور که دود راه بیفتد، ملت فکر کنند اینجا هم خورده. بترسند. فرار کنند. حتماً باید سریع با اینها برخورد بشود. برخورد بازدارنده و جدی. ملت هم خودشان بگردند اینها را پیدا کنند. پدر اینها را در بیاورند. البته کار بیقانونی نکنند. تحویل قانون بدهند.
ما در این موقعیتیم. ما دستمان دست برتر است. ما در آستانه فتحیم. ما تازه داریم خلاص میشویم. داریم دنیا را خلاص میکنیم از کرونای اسرائیل. همه عالم فهمیده اسرائیل کرونا است. کرونا میگفتند کووید ۱۹. به عالم معرفی کنیم. این ویروسی که میکشد، بزرگ را میکشد، کوچک را میکشد. هر جا میرود، ناامنی میآورد. اقتصاد را فلج میکند. آدمها را به جان هم میاندازد. عواطف را خشک میکند. هر جا که هست، جنایت. هر جا هست، ترس. هر جا هست، فرار. هر جا هست، گرسنگی و آوارگی. این ویروس باید از این هستی قلع و قمع بشود. همانطور که با کرونا برخورد کردیم و اهل عالم برخورد کردند، باید با این ویروس برخورد بشود.
و این مطالبه در مردم دنیا شکل گرفته. الان همه دنیا آماده است. همه دنیا مشتاق نابودی رژیم صهیونیستی است. فقط اینجا وضعیت داخلیمان، افکار هنوز میزان نیست. تنظیم، فرمان، تنظیم موتور میخواهد. بمباران بودیم، بمباران فکری و اعتقادی و خائنین. اینجا دیگر باز نمیخواهم وارد این حرفها بشوم. شما همین قضیه واتساپ را ببینید. بهعنوان خدمات آنچنانی معرفیش کردند. امروز معلوم شد. خیلی عجیب. خود این حقیر چند ماه پیش در مورد واتساپ در جلسه عرض کردم. (اما) ما را متهم میکنند به نادانی و ناتوانی و فیلتر (کردن) و دیوار کشیدن بین ملت. خب، رفتیم در واتساپ. چی شد؟ رفتیم در واتساپ. تهران را باید خالی کنیم (تا) به «بیگ دیتا» (کلانداده) برایش درست کردید. کلاندادهها. آمار همه را دارد در میآورد. دانه به دانه خانهها، محلهها، همه زیر ذرهبین. کی اینجور برای دشمنش سفره پهن میکند؟ برای دشمنی سفره پهن میکند و آنهایی که سفره پهن کردهاند را تمجید میکند. مقدس میکند؟ چیست آخه این چه وضعی است؟ نه! به هر حال تجربیات است دیگر. اینها این وقایع، هزینههایی است که ما چشممان باز میشود. انشاءالله که این چشم که باز شد، باز به خواب نرویم. باز از جای دیگر نیایند سراغمان. فریبمان ندهند.
خب، یک چند کلمه دیگر بخوانم و بحث امشب را فعلاً تمام کنیم. علامه اینجا چی میفرمود؟ میفرمود که: «آقا، آن وضعیت ابتدایی مواجهه با کفار، جنگیدن نیست.» به این مناسبت بحث صلح را مطرح کردیم که: «وضع ابتدایی در قبال با دشمن، سازش است، ولی سازش مقتدرانه و پیشبرنده. نه این سازشی که صلح تحمیلی باشد و شما را وادار به عقبنشینی و شکست و ذلت و خود کوچکپنداری و اینها بکند.» این نکته کلیدی بود که مفصل، تقریباً یک ساعتی به این پرداختیم در مورد تفاوت این دو تا سازش: «تا جایی که میشود، مدارا میکنیم. آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا.» آقای روحانی از این بیت خیلی خوشش میآمد. میخواند این بیت را که حافظ هم همین را گفته: «با دشمنان مدارا.» نه آن مدارایی که آقای روحانی میگوید. نه آن! اصلاً هرچی میگوید، از تو بزنیم. برای اینکه یک جایش مشکل دارد. چون آدم خودش مشکل دارد. هرچیزی گفت، اگر گفت: «الان هوا چه خوبه.» ولو تا قبلش تو هم احساست این بود که هوا خیلی خوب است. یک دچار یک لرزهای بشو که این چه حقه ای توش بود؟ چه بلایی میخواهد سر من بیاورد با این هوای خوب؟ یک استرسی در وجودت باشد.
این «با دشمنان مدارا» آن مدارا نیست. این مداراست. این مدارای قبل از هجوم است. یعنی اینکه تا وقتی که چپاول نکرده، تا وقتی دست تعرض دراز نکرده، تا وقتی میشود همزیستی داشته باشیم با تفاوت اعتقادیمان، ولی حد و حدودی داشته باشیم. هرکی مقید به حد و حدود خودش باشد: «لکم دینکم، ولی دین.» باشد. اون در مدار خودش، با سبک زندگی خودش، با افکار خودش، من هم با افکار خودم، سبک زندگی خودم. هیچکدام وارد حریم آن یکی نشویم. دست دراز نکنیم. آسیب نزنیم. تا وقتی میشود اینگونه بود، سازش کنید. این سازش مال اینجاست. جنگ مطلوبیت ابتدایی ندارد. ولی وقتی دست چپاول دراز کرد، کُشتت، ناموست را گرفت، اموالت را غارت کرد، امنیتت را به مخاطره انداخت، سردارت را کُشت، حریم هواییت را نقض کرد، تأسیساتت را آتش زد، بچه کوچیکت را، بچه دو ماههات را کُشت، اینجا دیگر سازش معنا ندارد. اینجا باید بنشانیش سر مرز خودش. باید به تُمَرْگونیش سر جایش. و باید داد بزند که «تُمَرْگیدم سر جام! دیگر از این غلطهای اضافی نمیکنم.» آنجا دوباره میشود در یک وضعیت سازش، دوباره تصور داشت نسبت به یک سازشی. تا وقتی این اتفاق نیفتاده، تا وقتی پشیمانش نکردی، تا وقتی ضربه کاری متقابل بهش نزدی، سازش معنا ندارد. این عین بیدینی است. این سازش عین کفر است. این سازش، و تسلیم این دیگر تسلیم نیست. تبعیت و بیعت با اون. این دیگر جزء اونها شدن است. هرکی که اینجا حرف از سازش میزند، شریک ظلم است. این خودش شریک قاتل است.
مطالب مهمی است. حالا خیلی جنجال نمیکنیم سرش که آقا: «ای ایها الناس! بیایید چه حرفی آوردهام!» چون گویندهاش ارزشی ندارد. ولی حرف، حرف مهمی است. و «کان هذه الایه تشیر الی قوله سبحانه و تعالی» که این آیه را میآورد. علامه میفرماید که این آیه قشنگ اشاره میکند به این مطلب که: «آقا وضعیت ابتدایی مواجهه با کفار، کنار آمدن با همدیگر است و سر جنگ باز نکردن.» آیه ۱۱۰ سوره مبارکه بقره: «ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفاراً حسداً من عند انفسهم.» خیلی از این کفار دوست دارند شماها از این اعتقاداتتان برگردید. بعد از اینکه مؤمن شدید، مرتد بشوید. برگردید. از سر حسادتشان هم هست. اتفاقاً از سر همین است که میفهمند شماها خوبید و به خوب چیزی چسبیدید و چون میخواهند شماها از این چیزهای خوب جدا بشوید، از این موقعیت خوب و برتر جدا بشوید، حسادت میکنند به شماها.
«میخواهم درست شد؟» «من بعد ما تبین لهم الحق» بعد از اینکه حق برایشان معلوم شده. میدانند حق با کیست. معاویه نمیدانست امیرالمؤمنین بر حق است؟ بهتر از همه میدانست. صدام نمیدانست خمینی بر حق است؟ شاپور بختیار (را) ببرید، فایلهای صوتیش (را) وقتی که امام میخواست بیاید ایران در توصیف امام ببینید چیا میگوید. یک آدم زاهدی است. اینطور کلی تعریف میکند بختیار از امام. در این حال وقتی صدام حمله کرد به ایران، رفت همدست صدام شد. میدانند کی (به کی) است. دیدند آقا این هم پهلوی را دیده، هم خمینی را دیده، هم آمریکا را دیده. میدانند کی به کی است.
درست است، سیاسیون، همین بعضی از این سیاسیون لجن ما نمیدانستند تفاوت رئیسی با دیگران (چیست)؟ نمیفهمیدند کی درست است، کی خوب است، کی سالم است، کی مؤمن است. اتفاقاً چون خوب است، چون مؤمن است، چون پاک است، لجش میگیرد. حسادت میکند. عجیب نیست. میگوید که: «این کفار حسودیشان میشود به شماها که مؤمن شدید. میخواهم برتون گردونم مثل خود اونها چرک و کثیف بشوید. فاعفوا و اصفحوا.» خب، چکار کنیم؟ اینها میخواهند ما را برگردانند. فعلاً هنوز چون کار به کشتار و تجاوز حقوق و اینها نرسیده، فعلاً فقط «ود» است. فعلاً فقط دوست دارند شما برگردید. اقدامی نکردند. تازه آن اقدام مرتبهبندی دارد. هر اقدامی بکنند، پاسخش کشتار نیست. فعلاً فقط در حد علاقه و میل و انگیزه است که دوست دارند شماها برگردید. خب، چکار کنیم؟ «شما بیمحلی کنید. اعتنا نکنید. کاریش نداشته باشید. ولش کن.» جوامعی که هنوز به حکومت دینی نرسیدهاند، خیلی این آیات مهم است.ها! عزیزانی که از خارج از کشور بحث پیگیری میکنند: «تا کی؟ حتی یاتی الله بامره.» تا دستور بیاید. «اعلام میکنم این وضعیت ثابت و همیشگی نیست. این وضعیتی است که باید تغییر کند. باید به قدرت برسید. باید دفع شر کنید. باید یک کاری بکنید که این طمع از او بریده بشود.»
چرا در شما این طمع را کرده که شماها را برگرداند؟ یک انگیزه بعد از او دربیاید. بعد ماسه را کیسه کند. «ترهبون به عدو الله.» باید بترسانیدش. این دیگر آیات بعدی است. «لهم ما استطعتم من قوه ترهبون به عدو الله و عدوکم.» یکم که حالا جان گرفتید، قوی شدید، تشکیلات پیدا کردید، هویت پیدا کردید، استقلال پیدا کردید، امنیت داخلی پیدا کردید، میتوانید با هم اشتراک بگذارید توانمندیها و افکار و حمایتهایتان را. آنجا دیگر باید یک کار کنی که او بترسد. طمع نکند. میل نداشته باشد. در خواب شبش هم نبیند که بخواهد کاری بکند که شما را برگرداند. خارجتان کند. سیر بحث روشن است دیگر. پس یک وضعیت ابتدایی داریم، مداراست. سازش است. تا کی؟ تا وقتی که او بخواهد تجاوز بکند. پایش را از گلیمش بیشتر دراز بکند. آسیب بزند. البته اگر آسیب هم زد، شما اگر در موضع ضعفی (هستید)، بختتقی است. شما در موضع قدرتی، سلاح دارید، امکانات دارید، امنیت دارید، نیرو دارید، آنجا دیگر وقت دفاع و حمله است. که علامه میفرماید یک بیست تایی باید باشید: «جای دیگری (در قرآن) منکم عشرون صابرون.»
خیلی جالب. یک ۲۰ تا باشد بین شماها که وایستید دفاع کنید. این کلمه را ظاهراً اینجور در ذهنم است که امیرالمؤمنین هم در مدینه همین ۲۰ تا را ذکر کردند که من اگر ۲۰ نفر داشتم، سکوت نمیکردم، با اینها میجنگیدم. یک ۲۰ تا نفر از منده (اهل حق) اگر باشند، ۲۰ تا دلاور باشند، ۲۰ تا جان فدا باشند، دیگر کار به تقیه و سازش و اینها نمیرسد. (میرویم) در شکم اینها. خب، الآن ۲۰ تا کجاست؟ این ۲۰ میلیون امروز ما، این ۴۰ میلیون، ۶۰ میلیون ما کجاست؟ آن پویش ملت ما عاشق جنگ با نبرد با صهیونیستهاست که ۱۰ سال پیش راه افتاد. به همین پویش اخیری که دو سال پیش بعد (از) طوفان (الاقصی) افتاد. این پویش اخیر را ۱۰ میلیون ثبت نام کرده. فقط پیامک داده بودند که اعلام کرده بودند که در اولین فرصت آماده اعزام به غزه و جنگیدن با اسرائیل. ۱۰ میلیون اینطور اعلام حضور کردند. وقتی آتش وارد کشور بشود، این ۱۰ میلیون میشود ۵۰ میلیون. با این وضعیت، حرف از سازش میزند. اینها اسمشان چیست؟ اینها کیند؟ صهیونیست. اینها اسرائیله (اسرائیلی هستند). گاهی عمامه دارند، ریش دارند، قرآن به سر میگیرند، امام جماعتند، روضه هم میخوانند، گریه هم میکنند. اینها همهاش فریب است. ادا است. اینجا خودش را نشان میدهد.
«حتی یاتی الله بامره، ان الله علی کل شیء قدیر. و اقیموا الصلوه و اتوا الزکاه.» فعلاً نمازهایتان را بخوانید. زکاتهایتان را بدهید. منتظر باشید دستور بیاید. فعلاً واکنش نشان ندهید. اینها هم دوست دارند شما را برگردانند از سر حسادتشان. واکنش نشان ندهید. بیمحلی کنید. ببخشید کفار را. یک آیه دیگر دارد (که) پیدا کنم. آیه مهمی است. شما بیکار نباشید، شما یک صلوات بفرستید. اللّهم صل علی محمد و آل محمد. در سوره جاثیه، آیه ۱۴: «قل للذین آمنوا یغفروا للذین لا یرجون ایام الله.» جالبی به مؤمنان بگو که این کافرانی که هیچ امیدی به یوم الله ندارند، یعنی قیامت و ظهور حقیقت و اینها، معنویت و عالم غیب و هیچ باوری به این چیزها ندارند، به مؤمنان بگو اینها را ببخشند. «یغفروا للذین لا یرجون.» یعنی آقا، سر به سر اینها نگذارید. گلاویز نشوید با اینها. این مال همان... مال کیه؟ آقا این آیه مال اول است. مال وقتی است که هنوز پایش را از گلیمش بیشتر دراز نکرده. صرفاً یک تفاوت در یک چالش اعتقادی است. نهایتاً یک چالش اعتقادی است. بگو مگو. دست به کشتن شما دراز نکرد. اموالت را توقیف نکرده، مصادره نکرده، بچهات را نکشته، زمینت را تصرف نکرده، غصب نکرده. خب، حرفهای مفتی میزند. محیط خودت. کاسبی خودت. گوشت ازش میگرفتی، مرغ بهش میفروختی. ولی وقتی داستان به آنجا میرسد، نه! دیگر آنجا دیگر وقت درگیری است که البته درگیری هم همیشه کی شروع میکند؟ آقا، آنها شروع میکنند. یعنی ما همیشه در موضع دفاع. این تا اینجای داستان را فعلاً داشته باشید. فردا شب انشاءالله ادامه قضیه که خب، پس از کی وارد جنگ و درگیری میشویم، ادامه قضیه است که انشاءالله توفیقی باشد، فردا شب ادامه بحث را خواهیم داشت که آخرین شب، شب جمعه ماه ذیالحجه و آخرین شب جمعه سال (سال قمری) هم محسوب میشود. انشاءالله خدمت عزیزان باشیم. حیات باشد.
در حال بارگذاری نظرات...