*نقد صریح، به تناقض در رفتار برخی جریانهای داخلی و ضربه به کشور با نقاب شهروند![0:42]
*روایت خیانتهایی با ژست انقلابیگری، بازیهای مافیایی در دیپلماسی، و فریب افکار عمومی.[9:18]
*هشدار به فریب ظواهر امارات و بنسلمان، تحریف حقیقت و تطهیر چهره دشمنان واقعی توسط مافیای شهروندنما.[15:32]
*از قناتهای یزد تا غدیر امسال، نمونه هایی از خودباوری، مقاومت، عقلانیت ملی و عدم وابستگی.[19:32]
*به فرموده رهبری، ساخت موشک بدون ایمان توسط سعودی، موجب خوشحالی و غنیمتی ست برای ما![23:42]
*هشدار! تعویض جای جلاد و شهید توسط چهرههای نفوذی و شهروندنما، و شعلهور کردن زبانههای ملامت در بزنگاهها.[24:42]
*خطر ریشههای داخلی تضعیف نظام، وقتی ریشدارها، برجام را قهرمان و مقاومت را محکوم میکنند![29:28]
*در جنگ تبیینی، ما شهر بیدفاعیم؛ قدرت نظامی بدون پشتوانه فکری، یعنی تبدیل شدن به سرنوشت لیبی![42:32]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
چقدر علیه سپاه آقای روحانی صحبت کرد؟ چقدر تضعیف کرد؟ چقدر تخریب کرد؟ اسم دولت را «با یک کلمه نامفهوم تفنگ» گذاشت. چه کلماتی، چه اصطلاحاتی! چقدر اذیت کرد؟ در پول دادن به اینها چقدر اذیت کرد؟ چقدر صداوسیما را اینها تحقیر کردند؟ چقدر تخریب کردند؟ چقدر توهین کردند؟ چقدر به صداوسیما پریدند؟ بودجهٔ اینها را قطع کردند. همین پارسال از خود تریبون صداوسیما به صداوسیما میپریدند. چجوریه که باز آخر هم صداوسیما را اسرائیل میزند؟ مگر نمیگویید ما دشمن اسرائیلیم؟ ما خوبیم، اسرائیل بد است و شما بدید؟ خب، چجوریه که این اسرائیلی که بد است، این بدهای شماها را حالم نمیشود؟
من هرچه نگاه میکنم میبینم الان این اسرائیل اینجا بد بود. این اینجا بد، اینها هم حالا نمیدانم چه اسمی رویشان بگذاریم. هرچی چیچیطلب، هرچی این، این وسط اینها خوب بودند، خیرخواه مملکت بودند، بهدردبخور بودند و اینها دشمن درجهیک اسرائیل بودند و اسرائیل هم میدانست که اینها اتفاقاً این مملکت را آباد میکنند، اینها به درد این مملکت میخورند، اینها پیشرفت و آبادانی میآورند؛ بعد چجوریه که اسرائیل میآید از روی اینها رد میشود، آنها را میزند، لپ اینها را هم نمیکشد؟
یکی به من توضیح بدهید! ما شهروند مافیا بازی میکنیم، اصلاً بحث سیاسی نیست. من میخواهم رأی بدهم. کمکم کنید. میخواهم رأی بدهم. آیا یک مافیا را بیرون اندازم، رأی بدهم، یک شهروند نگه دارم؟ بعد چطور است که این میگوید صداوسیما بد است، این هم میگوید صداوسیما بد است، بعد این صداوسیما را میزند؟ چطوری است که این میگوید سپاه بد است، این هم میگوید سپاه بد است، بعد این سپاه را میزند؟ این میگوید بسیجی بد است، این هم میگوید بسیجی بد است، باز این بسیجی را میزند؟ چی من نمیفهمم واقعاً! «زن، زندگی، آزادی». این میگوید نه غزه، نه لبنان. این هم میگوید نه غزه، نه لبنان.
توضیح بدهید. به خدا دوست داریم بفهمیم. یکی توجیه کند. یا ببندند دهانشان را. توضیح بدهید، استدلال بیاورید یا ببندید دیگر! تا یک جایی دیگر این داستان ماست. اصطلاحاً «سایدبندی» میگویند در بازی مافیا که فلانی «سایدش» را با آن بسته یا علیه این بسته. میگویند این فلانی با فلانی روی جعبه کرده با هم. این را چون مافیا دارد، آن یکی هم چون به این متمایل است پشت دست این بازی میکند، این هم مافیا گرفته.
بنده به شما میخواهم با ضرس قاطع عرض بکنم ما از این مافیا ۱۰۰ و اینهایی که ما را شات شب میکنند نمیخوریم. ما از اینهایی که بین خودمان هستند و فکر میکنیم شهروندند، از اینها خوردیم و باز هم از اینها خواهیم خورد. اسرائیلی اگر بخواهد نابود بشود اینها نمیگذارند.
این درگیری با اسرائیل خیلی سخت نیست. یک دسته برتری داریم، یک روحیه بهتری داریم، یک ملت مقاومی داریم. ملت جنگیده و امتحان پسدادهای داریم. ملت ترسو و بزدل و غاصب و نزولخور و حرامخور و گرگصفتی هم در مقابلمان داریم، مثل سگ از مرگ میترسد، سودجو، منفعتطلب، از یک جایی بیگانه بلند شده، آمده. هیچکدامشان اکثراً مال اینجا نیستند. مگر چقدر مثلاً اینجا عقبه دارد؟ تقابل این دو تا که مؤونهای ندارد. که معلوم است که چه کسی برتر است.
داستان کجا سخت میشود؟ آنجایی که سامریها میآیند وسط. از پارسال بحث سامریها مطرح شد. خناسها میآیند وسط به اسم اینکه آقا مردم را نجات بدهیم، چرا مردم را داریم به کشتن میدهید؟ بسه دیگر! زدی، تنبیه شد دیگر! فهمیدند این کارها را نکند. آقا عقبنشینی کرده، قول داده دیگر نزند، قول داده هستهایات را به رسمیت بشناسد، قول داده به موشکت کار نداشته باشد. آقا قول میدهد دیگر. دیگر چه کار کند؟ دیگر چه خبرت است؟ دیگر بس است دیگر! کوتاه بیا! دیگر چرا به کشتن میترسید با این حرفها؟ یا نه حتی از تصور اینکه اینها بخواهد مطرح بشود.
اما ترس و مطرح کردن، مطرح خواهد شد. این حرفها دارد میشود. هنوز که هیچی نشده، دارد میشود. از همین امروز بعضی تماسها و گفتگوها اعلام میکنند که قشنگ توی این ریل افتاده. هنوز که هیچ خبری نیست، هنوز که هیچکس هم پرچم سفیدی بلند نکرده. شیطان است دیگر! خود ابلیس توی قلوب، توی آن دلهایی که زمینه و استعداد پذیرش کثافتها و آلودگیها را دارد، امواج را دریافت میکند، گیرندگی دارد، موج ابلیس را میگیرد.
خب بسه دیگر! زدیم دیگر! حالشان را گرفتیم دیگر! آخ جون! خب آدم شدند دیگر! نه. شما میگویی باید نابود بشود. شما میگویی باید از غزه بیاید بیرون. غزه به تو چه؟ نابودی اسرائیل به تو چه؟ فلسطینیها این حرفها را نمیزنند که اسرائیل نابود بشود. یادتان آمد دیگر این حرفها را چه کسی گفته بود؟ اینها جمهوری اسلامی دارد شعار میدهد؛ که خود فلسطینیها اینها را نمیگویند. مردم ایران تا کی باید هزینه بدهند برای فلسطین؟ اول طوفان الاقصی نیز گفته بود.
توی دولت آقای رئیسی یک آقا بعد آمد برای شما دولت انتخاب کرد. یهودی بود. ۲۰ تا امتیاز داشت، بود، امتیاز نداشت؟ و آنی که هنوز اینها را شهروند میداند، خیلی خیلی .... است. هرکه فکر میکند ما هنوز میتوانیم با اینها اتحاد داشته باشیم، بله، نمیگوییم جنگ راه بیندازیم، بگیریم، بکشیمشان، محاکمهشان کنیم، دادگاهیشان کنیم، نه. فعلاً باهاشان کاری نداریم. حالا کمکم یک سری اسناد هم درمیآید. بهمرور معلوم میشود این حجم طبیعی نیست، یک چیزی باید پشت پرده باشد. روال عادی نمیشود. یک کسی از سر شیفتگی قلبیاش اینجوری نیست. قطعاً یک روابطی هم پشت پرده هست. اینها باید کمکم، لااقل این است که، این را چند بار عرض کردم، لااقل این است که در افکار عمومی محکوم بشود؛ نه اینکه بازی یک کلمه نامفهوم ایجاد بکند.
امروز یکی از اینها یک توئیتی زده بود. به یکی از رفقا گفتم این قضیه، حالا بعضیها میگویند آقا شما خیلی سوءظن. به مؤمن باید حسن ظن داشته باشید. تو بیا ایمان اینها را برای ما ثابت کن. بعد هم امام هادی علیهالسلام فرمودند، آنجایی که جور غلبه دارد، از امیرالمؤمنین فرمودند، آنجایی که جور غلبه دارد جای حسن ظن نیست. وقتی کسی صد بار موضع گرفته، نود تایش به ضرر تو بوده، غضنفر است و باید بگذاری بیرون. رونالدو را ول کن! غضنفر را بچسب! همه گلها را از خود همین داری میخوری.
زور میزنند یک تقه به هستهای تو نمیتوانند وارد کنند. مذاکره کردن، با دست خودمان تعطیل کردیم. اینهمه زور میزنم پیدا کنم این موشکها از کجا دارد بلند میشود، نمیتوانند. یکجوری حرف میزدند، دنیای آینده که دنیای موشک نیست. موشک میزنیم. مذاکرات ما را خراب میکنیم. «مرگ بر اسرائیل» رویش مینویسیم، آن کاری که آن ایران آرزویش بود. نمیتواند. اسم این چیست؟ تو هنوز به این میگویی شهروند؟ من تو را دیگر شهروند ندارم. اگر تو هنوز به این میگویی شهروند، من کافرم به آن شهری که تو شهروندش باشی. خیلی جالب است. بازی شهروند و مافیا امشب. فقط داریم شهرِ مافیا بازی میکنیم. اصلاً بحث خاصی نیست، یعنی دوست دارم تحلیل کنم اینها را. بحث سیاسی، عقاید، حرفهای نظریات سیاسی خودتان فلان نکنید. دوست دارم، میشناسم شماها میشناسیدشان.
البته همهاتان عدد قبلی جلسه تماس گرفته بودید. مثلاً وقتی شام گفتی که همش شد، که حالا نه، چون بنده گفتم من اصلاً ارزشی ندارم. این منطقی است که دین به ما داده. قرآن دارد میگوید، این خط فکر یکی را دارد نشان میدهد، از دل نهجالبلاغه در میآید، از دل روایات ما در میآید، از کلمات بزرگان ما در میآید. برداشته توئیت زده که گروسی خیلی نامرد است، خیلی کثیف است. بیا! یکی دیگر از آن مسئولین برگشته گفته که گروسی آژانس را تبدیل کرد به شریک اسرائیل. گروسی تبدیل کرد به شریک اسرائیل. خب، اول که شما نگاه میکنید اصلاً نفاق، یعنی هم دمش گرم چه موضع شجاعانهای این هم با ماست. «بازی هم میزند». «هم زدن» یکی از اصطلاحات بازی مافیاست. وقتی یک مافیا گیر افتاده، یکهو یک همی میزند، میآورد روی یکی دیگر. آقا اصل آژانس پتش روی آب است. آژانس، سازمان صهیونیستی است. مشارکت با آژانس آن چیزی است که اسرائیل از تو میخواهد و سودش صددرصد توی جیب اسرائیل است. میآید بازی را میآورد روی این خیلی کثیف است، حتماً باید عوضش کنم که یعنی چی؟ یکی دیگر را بیاورند که ما از این به بعد با آن فرد جدید همکاری داشته باشیم و دوباره آژانس سر بزند و ما ارتباطمان با آژانس و زیر نظر آژانس و بازی از آن خروج از امپیتی و اینها همه بخورد. و خیلیها متوجه نمیشوند این چه حرکت شگفتانگیز مافیایی بود. برعکس میگویند دمش گرم، این هم پس انقلابی است. حالا یک جایی ما بهشان انتقاد داریم، توافق داریم. آره جون عمت! اسرائیل را نجات میدهند، هر وقت گیر افتاده اینها نجاتش دادهاند. اینها سرمایههای اسرائیلند. خط مقدم اینها تیپ «گولمالی» هستند. یک تیپ گولانی دارد. اینها تیپ گولمالیاند. گولمالی سر ملت گل میمالند. تیپ گولانی بهکار نمیآید. تیپ گولمالی است که کار میکند.
تا یک جایی احتمال جهل اینها داده میشود. تا یک جایی میشود گفت چه خوب، واقعاً طرف نمیفهمد، واقعاً سواد سیاسیاش کم است، تجربهاش پایین است، رکب میخورد. دو تا حرف حالا اینوری میزند، دو تا حرف آنوری میزند. اینها را میشود حالا با ارفاق که اینها هم نباید، اگر واقعاً اینها چنیناند، نباید وارد مدیریتهای کلان بشوند. یعنی حقالناس است. وقتی نمیتوانی اینها را از همدیگر تشخیص بدهی، خب برای چه میآیی مسئولیت میگیری؟ تو قرار است راهبری کنی کل این دستگاه را، روابط خارجی ما را، روابط داخلی ما را. وقتی اینقدر دیگر نتواند تشخیص بدهی، هنوز نفهمیدی که چه کسی کارشناس است، چه کسی کارشناس نیست، حرف چه کسی را میشود پشت دست چه کسی بازی کرد، پشت دست چه کسی نمیشود بازی کرد، چرا خودت را میاندازی جلو؟ چرا میگویی شهر پشت دست من بازی کند؟ من دکترم. آمدهام شهر را نجات بدهم. هرشب هم که بعضی دکترها هستند توی بازی مافیا، هرشب بیدار میشوند، یک مافیا را نجات میدهند، میخوابند. دیدی این بغلدستیاش گاهی خودش تیر شب شده! همان کسی که این را تیر کرده، شب بیدار میشود، آن را نجات میدهد، میخوابد. اینور توی رژیم مینشینند این کارشناسهای بازی مافیا. خدا! اگه با این وارد بازی بشی، بازی حـرام است. چرا مسئولیت به عهده میگیری؟ چرا خودت را پیش میاندازی؟ برای قیامتت درست میکنی.
شهروند معمولی باش. گوشهای. یک خطایی هم حالا توی تحلیل و نظر و اینهایت میکنی، حالا تهش به اندازه خودت مسئولی. جهنم آدم نهایت اندازه خودش مسئول است. خیلی این حرفها مهم است، ها! ولی چون همهاش سیاسی است، زهر دارد و فلان فحش است. فعلاً فحش دارد. بعد چند وقت، بعد چند ثانیه. این هم اینجوری بوده. جالب بود، نه؟ گویندهاش هست، نه حرفش، نه حرفش خیلی به درد کسی میخورد. آن موقع هنوز هم، باز هم خیلی اثری برای خیلیها. بعد ۲۰ سال هم که همهچیز معلوم میشود، باز هم شهید دیالم پتۀ چه کسانی را کی ریخته بود روی آب که اینها فلاناند. شهید آیت در مورد بعضیها چه چیزهایی گفته بود؟ از کی گفته بود؟ بعد ۲۰ سال، بیستوخردهای سال. سال ۶۰ اینها ترور شدهاند. ۵۸، ۵۹ دیالم و آیت و اینها موضعشان نسبت به بعضی افراد بود. ۸۸ معلوم شد اینها چه میگفتند. بعد ۳۰ سال، ۳۰ سال جلوتر فهمیده بود. شهید صدوقی ۱۰ سال جلوتر فهمیده بود بنیصدر چه کسی است. مسجدش خلوت میشد. تهمت زد به مؤمن، به این سید اولاد پیغمبر. بنیصدر سید بود که! بابای خودت هم عالم ربانی بود. به این سید عالمزاده تهمت زد. از حاجآقا توقع نداشتیم. کاش حاجآقا تقوا را رعایت میکرد. بعد قضیه بنیصدر که فرار کرد، دور شهید صدوقی شلوغ شد که بعد چند ماه هم شهیدش کردند. بعدش گفتند صدوقی هستیم، فلانیم، بنیصدر نه.
میخواهم بگویم مسائل خیلی وقتها از این جنس است. به هر حال ماها دلدادگیهایی داریم، باورهایی داریم، اعتمادهایی داریم. دوست داریم زندگی مدرن باشد. این مدلی باشد، آنجوری. سبک زندگیمان شبیه همدیگر است. باور میکنیم حرف یک نفر. باورمان میآید. آمریکا آقا کوتاه میآید. آمریکا جنگی ندارد. اسرائیل ما دست و لونش کردیم. برای چه؟ آخه اسرائیل باید بخواهد کره زمین را محروم بکند؟ چهکار به ما دارد؟ مثل بقیه کشورها آدم باشید، زندگی کنید، تعامل کنید. ترکیه باشید، مثل اردن باشید، مثل امارات باشید. هم خودتان پیشرفت میکنید، مملکتتان پیشرفت میکند. اینهمه شاخ و شانه برای بقیه نکشید. قشنگ شبهات الان توی مغز تعداد زیادی فرو رفته. ببین عربستان روزبهروز پیشرفت میکند. امارات روزبهروز تکنولوژیها. مملکتش را ببین، آباد شده. برج را نگاه کن. انگشت توی لانه کسی نمیکند. کسی نمیخواهد روی کره زمین محو کند. دنبال نابودی اسرائیل نیست. با آمریکا سرشاخ نشده. ماجراجویی نمیکند. دنبال پیشرفت مردم خودش است. به فکر جوانهای خودش است. عربستان را ببین، بن سلمان اصلاً معلوم نیست شبها خواب دارد. ترامپ بهش میگفت اصلاً شبها خوابت میبرد؟ اینقدر که فکر این است که چهکار کنیم مملکتش را آباد کنیم. بعد یک آگهی استخدام میآید برای شرکت درپیت، یهو جمعیت جوانی میریزد. همه خود آنها متعجب که اینهمه ما آدم آویزون داشتیم برای یک همچنین زپرتی، اینهمه جوان التماس بکند.
اینها چه میگفتند؟ همین عربستانی که رونالدو و نیمار را برمیدارد میآورد. میشود نماد توسعه و پیشرفت ورزشی. یک دانه مدال المپیک ندارد، یک دانه! بابا دیگر بورکینافاسو هم مدال میگیرد توی المپیک. اینهمه پول خرج کرده. این مربی تا سه تا گل میخورد، فردا یک مربی درجهیک را برمیدارند میآورند جایش میگذارند. به اینها که پیشرفت نمیگویند! که از خودت باید بجوشد، ملتت باید رشد کند. با گل مصنوعی که نمیشود یک جا را گلخانه کرد. گل اداش را درمیآورند. فقط قیافه. این باید کود بدهی، باید آب بدهی، باید جوانه بزند، سم بزنی و مراقبت کنی سرما، گرما، نور، آب تا آروم آروم فَاسْتِغْلَاظَ بَعْضِهِمْ بَعْضًا وَاعْتِبَارَ قَدْ بَقِيَ مِنْ سَوْقِهِ لِلذِّرَاعِ. این را میگویند پیشرفت. این موشک را بهش میگویند پیشرفت. این پدافند را بهش میگویند پیشرفت. خونها ریخته شده، خون دلها خورده شده. این درآمد. این پدافند درآمد. این پهپاد درآمد. صددرصدش هم مال خودمان است. حالا چه کسی میتواند از ما بگیرد، در بیاورد؟ چه کسی میتواند به ما بگوید این را نداشته باش؟ چه کسی میتواند بگوید فلان کار را بکنی دیگر بهت پول نمیدهم؟ دیگر پهپاد نمیدهم؟ دیگر موشک نمیدهم؟ حالا موشک را داری، آن آدم است که انگیزه و جرئتش را داشته باشد به نفع مملکتت موشک استفاده بکند. اینها فرق داستان است.
نصفش ماجراجویی نیست. اینها دنبال حق رفتن است. اینها ما را مانا کرده. ولی همینها را چهکار میکند؟ آن مافیای شهروندنما. اصل حرف امشب هم این نکته بود، ها! حالا ادامه مطالب علامه را انشاءالله خواهیم خواند. اصل حرف امشب که خیلی حرف مهمی است این است: ما اگر باخت بخواهیم بدهیم خدای نکرده، یا تضعیف بشویم، یا آسیب ببینیم، همهاش از همین مافیاهای شهروندنماست. از بیرون آسیبی نداریم. «فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا». هنوز اندرون خراب نشود.
قشنگ در غدیر امسال ما این را دیدیم. دشمن بیرونی، کافر بیرونی از ما ناامید و غلط است. چه کار کرد؟ اینهمه ترور کرد، چه شد؟ ۲۴ ساعت نرسیده، فرماندهها همه سر جای خودشاناند. همه یگان رزم آماده، در مرتبه هجوم اسرائیل زیر رگبار، از بیرون هیچ غلطی نمیتوان کرد. بعد هم دیدیم بعضیهایشان اعلام کردند، گفتند که آقا ما با این جنگها نمیتوانیم کاری بکنیم. اگر اغتشاش داخلی ایران را از تو به هم بریزد. از بیرون چه کسی ظرفیت این بههمریختن را دارد؟ چگونه میشود به هم ریخت مملکت را که از داخل با همین حرفها. رهبری فرمودند اینی که من گفتم بیایید توضیح بدهید چرا ما تسلیم نمیشویم. حالا انشاءالله توفیقی باشد یکی از بحثهای دهه اول تو همین موضوع هست. انشاءالله محرم به این بحث بیشتر خواهیم پرداخت. این باید جا بیفتد.
چرا میگویی مذاکره نه؟ چرا میگویی من زیر بار تحمیل نمیروم؟ چرا میگویی تسلیم نمیشوم؟ راه بیا دیگر! ملتت آباد میشوند. چهار روز دیگر این دعوا ادامه پیدا کند، دیگر نه آب داری، نه برق داری، نه نان داری. اگر شما زیر پشت هم باشید، اگر با استراتژی «رحماء بینهم» بیایید جلو، به فکر هم باشید، برای هم دل بسوزانید، به هم رحم بکنید، هیچ غلطی از بیرون نمیتوان کرد.
این مملکتی که آقا! بالا آب، پایین آب، خاک حاصلخیز. دستش به بیرون دراز نمیشود. شما بروید آبادترین شهرهای این ایران را نگاه کنید. شهرهای تاریخیاش، شهرهای کویری، یزد را بروید نگاه کنید. این شهری که آب نداشته، ببینید چه کرده است. خیلی عجیب است! وقتی بنده روی شهر مطالعه، روی شهر یزد مطالعه خاصی داشتم، چند سال پیش به مناسبت یک کاری، این قناتهای یزد را بروید نگاه بکنید، یعنی عملاً شما هرچه بکنی به آب نمیرسی. آبی نیست تو این شهر. صنعتشان را راه انداختند. شهر یزد با چیا شده؟ یزد، این شهر بیآبوعلف! خیلی عجیب است این استعداد ایرانیه، این توان ایرانیه. وقتی آب ندارد، نمیرود التماس بکند. مزیت نسبی من چیست؟ من چه کارهای دیگری میتوانم با این خاک و با این آتش و با این گرمای آفتاب و اینها بکنم که از بقیه بر نمیآید، آن را انجام میدهد. میشود شهر آباد، میشود تمدن. فیلم تمدن یزد از کی بوده و چه بوده؟ خیلی جالب است.
ماها را مفتخور و تنپرور بار میآورد. محتاج و وابسته بار میآورد. هی عطش مصرف و میترساندت از اینکه بهت دیگر نمیدهم، مصرف کنی، ها! هی وابستهتر، هی محتاجتر، هی ضعیفتر. این اتفاقاً عین ضعف است. این کجا قوت است؟ کجا پیشرفت است؟ برمیگردد میگوید من دو هفته بالاسرتان نباشم، باید فارسی حرف بزنی. دیدی چقدر تحقیر کرد هم عربستان و هم قطر؟ و من هستم که شما زندهاید. یک جمله زیبای رهبری فرمودند. این ایام خیلی جمله بهدردبخور است. فرمودند سعودیها میخواهند موشک بسازند یا مثلاً هستهای بشوند و اینها، ما که خوشحال میشویم، استقبال میکنیم. چون بهزودی میافتد دست خودمان. هرچه آنها بسازند. روز اول فروردین سال ۹۸ توی مشهد این را فرمودند. چون او آدم است، آن باوری است که بخواهد از این استفاده بکند. آن را تو نداری. موشک را چه کسی میخواهد خون بدهد برای اینکه نگه دارد؟ به نفع چه کسی قرار است هزینه بشود؟ تو فکر کردی که آمریکا میگذارد این را به نفع مردم خودت هزینه کنی؟ تو باید به نفع آمریکا این را هزینه کنی. عاشق چشم و ابروی مردم تو نبوده که! برای تأمین امنیت او بوده. پس آن چالش جدی این است.
شهروندنماها بین شماها: «یتسلمون منکم» لِإِرْضَائِكُمْ. خودشان را بین شماها جا میزنند. ظاهری که نگاه میکنی فکر میکنی که این هم طرفدار جمهوری اسلامی است، این هم قانون اساسی را قبول دارد، این هم ضد آمریکاست، این هم ضد اسرائیل است، این هم مرگ بر اسرائیل. این هم چفیه سر میکند، حتی سابقه جبهه دارد، ولی بازی دارد به هم میریزد. شهروندان را مافیا میکند، مافیاها را شهروند میکند. جای جلاد و شهید را عوض میکند. متهم یکی دیگر میکند. آنی که دارد اتفاقاً به تو قدرت میدهد. به او میگوید بیا استقامت کن، وایسا، بزن. آن را توی چشم تو میکند، عامل بدبختیات. این قلدر است، این نادان است، این نفهم است. این فقط میخواهد خودش شاخ و شانه بکشد. این حرف مفت زیاد میزند. این بیعقل است، این بیتدبیر است.
آنی که میگوید بس کنیم، جمعش کنیم. پارچه سفید بگیریم بالا. دیگر شعار ندهیم، دیگر دعوا نکنیم. همه دعواها پرتغالی است. سر آب پرتقال و پوست پرتقال است. الان دعوای ما با اسرائیل هم همین است. جمله را همین بابا گفته بود دیگر، گفته بود که از آن چیزهایی که میزنم جلو چشمم هر روز نگاهش کنم. مثل دعوای لیبی که مادری آمد، دید که بچهها دعوا میکنند. گفت دعواتان چیست؟ گفت سر پرتقال است. گفت خب تو چی میخواهی؟ گفت پوست پرتقال میخواهم مربا کنم. تو چی میخواهی؟ گفت من آب پرتقال میخواهم بخورم، تشنهام. پوستش را جدا کرد، داد به آن، خود پرتقال را هم داد به... .
همه دعوا این شکلی است. اینها دوباره اینها برمیگردند. فکر نکنید تمام شد. با چهار تا حرف گندهای که اینها میزنند، فکر نکنید اینها مثلاً انقلابی شدند، اینها متحول شدند، اینها جانفدای وطن شدند، اینها امیرکبیر زماناند. نه! اینها برمیگردند. یکم آب از آسیاب بیفتد، یکم بهانه پیدا بشود برای تحقیر جبهه خودی، برای سرزنش، برای سرزنش. یکم جمهوری اسلامی زیر ضرب بینالمللی برود، چهار تا سوتی ایجاد بشود، یک هواپیما اوکراینی زده بشود، یک ترکش به بیمارستان بخورد، چهار تا شکست ظاهری برای شما رخ بدهد، این زبانههای ملامتکننده میآید و خودش را پیروز نشان میدهد و میگوید پشت دست من بازی نکردید که باختید.
اینها وعده قرآن است. اینها که خواندم برایتان، سوره آلعمران بود. من که این چه صوت و لحنی! جون! دستگاهت را عوض کرد. دستگاه خود را عوض کن. قرآن برای فهمیدن اونا ناهاوند بیندازد توی حجاز و برود آنور و هی کیف کنی! دستگاه فکرت را درست کن. اینها برمیگردند. اینها این شکلی برمیگردند. اینها آن روزی که روز فتح توست، روز جان دادن تو ست، هیچ خبری ازشان نیست. این روزها هیچی ازشان نیست. نه تیری سمت اینها میآید، نه شعار سفت و سختی میدهند، نه کف میداناند، نه بچهشان توی میدان خطر است. نجاتشان امن است. مفت دارند میخورند، مفت میچرخند. چهار تا محافظ هم اتفاقاً درگیر خودشان کردند. تهدیدشان نمیکند. هیچکس اینها را تهدید نمیکند. اسم بیاورند مثلاً از آقای روحانی، از آقای خاتمی، از آقای ظریف. اسمی اصلاً از اینها شنیدید؟ حرفی اصلاً از آنها بود؟ اسمش هم نیست. چه کسی به اینها کار دارد؟ ولی فردایی که شما یک جای کارت، یک آسیبی ببینی، شروع میشود. من چقدر گفتم؟ من نگفتم؟ آی ملت! دیدید چطور شد؟ من میترساند، الان آقای بایدن بگذار آن یکی بیاید. آفرین! همین قرآن تعبیر «مرجفون» میکند. ما هم البته وظایفمان را درست انجام ندادیم. اول باید محکومیت در افکار عمومی شکل بگیرد، بعد برسیم انشاءالله به محکومیت قضایی و دادگاهی که قرآن به ما دستور داده و با «تلفن آنچنانی» که قرآن گفته برخورد کنید. اشکال به ماها برمیگردد. اینها آن مؤلفههای قدرتسوز ماست.
بله، امروز که خب الان همه دور همیم، جانم فدای رهبر و بله. بگذار فردا رهبری را بیاورند زیر ضرب. انگشت اتهام را بگیرند روی رهبری که این نمیگذارد، این نمیخواهد شما خوشبخت بشوید، این بدبختتان کرده. این جنگ میخواهد وگرنه ترامپ که با شما دعوا ندارد. نتانیاهو که ترسیده، عرضه جنگ ندارد. نتانیاهو حرف گوشکن آمریکاست. آمریکا هم گفته من میخواهم اینجا صلح برقرار کنم. ترامپ هم کاسب است. شما نمیگذارید. اینها این دلواپسها، این بسیجیها، این پاسدارها، رهبری. آن روز من و تو کجای داستانیم؟ چه خواهیم کرد؟ فتنهها را آماده کنیم. محصول چشم برزخی؟ نه، آمار غیبی مطلقاً چنین هیچی نیست. نمیخواهم بگویم مطلقاً چیزی هست. محصول تجربه است و کلاندادههایی است که از مجموعه، از تحلیل مجموعه آیات قرآن در مورد نحوه رفتار منافقین در جامعه در آسیب زدن به پیروزیهای شما و ایجاد شکستهای شما و جانبگیری از دشمنان شما. قرآن به ما داده که بشناسید این است. آنها کار را خراب میکنند وگرنه جنگ با یکی مثل اسرائیل که اصلاً چیزی کاری ندارد. اینکه برد محض است. اینکه اصلاً فقط برای تو اتحاد ایجاد میکند. رهبر تو را تبدیل به ابرقدرت و ستاره، قهرمان میکند. اسرائیل که نمیتواند رهبر تو را چرک بکند. آن هرچه بیشتر موضع بگیرد، رهبرت میرود بالا. اینها، اینها این ریشوها، اینها، اینها، اینها، این عمامهدارها. اینها، اینها میتوانند خراب بکنند. اینها میآیند عملیات نجات انجام میدهند. از اینها بترس. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا».
شهید مطهری چند بار این نکته را عرض کردم، در تحلیل این آیات میفرماید که قرآن میگوید از بعد غدیر دیگر از جبهه بیرونی نترسید. هر مشکلی برای شما باشد از این به بعد از جبهه داخلی است. از تو میخورید. از این به بعد هرچه بخورید از خودتان میخورید. از منافقین میخورید، از آنهایی که به حسب ظاهر شکل خودتانند، چهار تا حرفشان هم به حسب ظاهر منطقی است، حرف خودتاند. اتفاقاً از همان نقاط ضعفتان استفاده میکنند. با همان ادبیات خودتان، از کربلا درس مذاکره میگیرد. کربلا درس مذاکره! خیلی چیز عجیبی است. این باید برای پشت نعل بزنی. این حجم از جرئت، چه کسی جرئت دارد روبرو اینها حرف بزند؟ طرف خودش عضو مجلس خبرگان، آیتالله. تو میخواهی بیایی بگویی نفهمیده؟ تو بهتر فهمیدهای؟ لابد دکتری، حقوقدان، دکتر خارج درسخوانده. چهار تا جمله از این آموزش میآورند که آن تأییدش است. چه گفته؟ تو ششکلاسه بیسواد که زبان دنیا را نمیفهمید. شما از فهمیدن زبان مردم خودتان عاجزید، شما زبان مردم دنیا را میفهمید؟ چه جور آب و صابون بیاوریم رویتان بشوییم اعتمادبهنفس و این قدرت بیان و این حقبهجانبی را و یک فحش ششکلاسه بیندازند وسط به روحانی میخورد یا به رئیسی؟ خودت بگو چه کسی بیسواد میخورد؟ دنیا ناشناس، دنیاندیده میخورد.
امتحان پس دادهایم. ما تا به حال چندین بار چوب اینها را خوردهایم. خیلی دلمان نمیتواند قرص کنیم که نه آقا دیگر تمام شد. نه آقا! تا به حال همین بوده. خواهیم خورد. روندش این است. روندش آن نیست که نه آقا! ملت ما الحمدلله همیشه خوب تشخیص دادهاند، الان هم خوب الحمدلله. تا به حال همه رأیهایم معمولاً غلط بوده، مگر از این به بعد هم غلط است؟ تو بفهمی. یک اصل حرف این چند شب بنده بود: همه گرفتهاند روی اسرائیل. من میگویم اسرائیل را ولش کن! به او فکر کن. که شمایی و این وجدان عمومی و این انتخاب عمومی و این فضای عمومی. شمایی و صد تا ساختمان خرابشده. شمایی و آب و برق قطعشده ... .
یکی سه چهار ماه بعد گفته باشد، بگو زلزله میآید. آماده زلزله باشند. حالا این به بابا فحش میخورد. ما رفتیم دوربینی که خودمان علم کردیم و بچههایی که خودشان عاشقانه آمدند. نه، همین الان که آمدند ضبط میکنند. نه به اینها پول دادیم، نه پول اینترنت دادیم، همهاش همین است. همین بچهها از جیب گذاشتند، گذاشتند، آمدیم اینجا دور هم. نه چیزی برای از دست دادن داریم، نه پروانهای داریم که ملغی بشود، نه شغلی داریم. که لااقل یکی یک بار این را بگوید دیگر! بابا یکی بگوید! بابا ملت! اگر از این به بعد هم با همین دستفرمان بخواهیم برویم، به چخ عظما رفتیم. بدبخت میشویم. اگر اینجوری که تا به حال هرچی مرجفون گفتند و هرچی این آدمهای مریض و منافق گفتند، باور کردیم، باز هم بخواهیم باور کنیم، تا کی؟ مگر چقدر دیگر مهلت داریم؟ چند بار دیگر باید پاسوز این انتخابها بشویم؟ سیوخردهای جلسه، چهل ساعت پارسال در مورد انتخاب حیاتی صحبت کردیم. در مورد اصل قضیه انتخاب. همان فصل نهم از حیوانیت و حیات. حرفهای تلخی هم آنجا زدیم. اصلاً داستان انتخاب چیست؟ اصلاً چه میشود؟ دو تا گزینه چه شکلی انتخاب میکنیم و ثمرات و نتایج انتخابها چیست. یک بار این حرفها مطرح بشود. یک جایی. بابا! اینهمه شما پشت دست اینها رفتید، اینهمه آسیب دیدید. معلوم شد چی دارند میگویند؟ معلوم شد فکرشان چیست؟ معلوم شد تحلیلشان چیست؟ خودشان که هستند. بابا! شما تجربه کردید. روحانی را هم تجربه کردید. رئیسی را هم تجربه کردید. امیرعبداللهیان را هم تجربه کردی. دیگران را هم تجربه کردید. توی این سه سال وضعیتتان با دنیا را دیدید. قبلش هم دیده بودید. توی این یک سال هم دیدید. مدیریتها را دیدید. سلامتها را دیدید. صداقتها را دیدید. شما را به خدا دیگر باور نکنید این چیزهایی که اینها میگویند. یک بار وایسا روبروی اینها. یک بار باورتان بیاید که از اینها آبی گرم نمیشود. یک بار باورتان بیاید اینها به دردتان نمیخورند. یک بار مشتی، مردانه، صادقانه، سالم، خدا پیغمبری پشت رهبری وایسیم. با دستفرمان او برویم جلو. سیاستگذاری که او میکند. آنجایی که او میگوید اینجا محل اعتماد هست. آنجا که میگوید محل اعتماد نیست. آنی که باید باور کنیم. آن که نباید باور نکنیم. آنجایی که باید باشیم. آنجا که نباید باشیم. یک بار بیاییم پشت این برویم. امتحانی. امتحانی یک سال. اینهمه پشت دست بقیه رفتیم، هی فقط بدبخت شدیم.
مگر ما نبودیم کف خیابان جشن گرفتیم؟ مگر ما ملت نبودیم بعد برجام؟ یادم نمیرود. توی این خیابان عمار یاسر. تیرماه سال ۹۴ بود دیگر. برجام را امضا کردند. رفته بودم ماست بگیرم از بقالی. اخبار داشت نشان میداد و پیرمردی بود. خیلی خوشحال. پیرمرد مثلاً ۶۰ ساله. گفتم حاجی خوشحالی؟ این توافق اگه نمیشد دلار میشد ۳۰ تومان. دلار چند تحویل داد آیا روحانی؟ همین ۳ و ۳ و اینها. ۳۰ و خردهای. خوشحال! بعد میخواست بخواباند توی دهان من. چی میگویی ابله! اینها دارند نجات میدهند مملکت را. روزی ۷۰۰ تا کشتهای که نمیتوانستیم محترمانه دفنش کنیم. فک و فامیل درجه یکش نمیآمدند دورش. طلبهها اینها را جمع کردند، بردند، غسلشان دادند، دفنشان کردند. با این وضعیت تحویل داده آقای روحانی. این است داستان ما.
احمق، نادان، کاسب تحریمیم. منافع ما به خطر افتاده. یکی بود به ما پیام میداد که تو را روسیه تربیت کرد که. کو این روسیه؟ گفت به جمهوری اسلامی بیام کمکت علیه اسرائیل. جمهوری اسلامی بهش گفت تو بشین بازی نکن. مگر آقای خامنهای رفیق پوتین و اینها نبود؟ مگر تربیتشده روسیه و اینها نبودیم؟ چی شد؟ تا یک جایی بهش میگویند خریت. تا یک جایی بهش میگویند حماقت. از یک جایی به بعد تو خودت ببین دیگر باید یک جاهایی را بررسی کنیم. من کار ندارم. روایت ما گفته. البته چند سال قبل و اینها. بررسی بشود. مسجد دامنه دارد خیلی. کشش از یک جاهای جدیتری قضیه آسیب دارد. الان فهمیدی؟ هنوزم نفهمیدی؟ نفهمیدی اینها نوکر روسیه نیستند و این حرفها و این ماجراها و اینها. لو نرفت؟ باز هم بگویم؟ دیگر چه کارت کنم من؟ چه کار میشود کرد؟ گفت حضرت عیسی گفتم چی شد؟ گفت کور شفا دادم، لال شفا دادم، مرده زنده کردم. احمق را نمیتوانم. هرچه میگویم حالیش نمیشود. دارم درمیروم. احمق را فقط میتوانم فرار کنم ازش. چه کارش کنم؟ دیگر چه بهت بگویم؟ دیگر آخه چه جور حالیت کنم؟ چه کسی به کیست؟ چه کسی با کیست؟ چه کسی علیه کیست؟ چه کسی مهره کیست؟ چه کسی مهره کی نیست؟ چه جور دیگر قرار است بفهمی چه کسی خوب است، چه کسی بد است؟
این بحثها بحثهای تلخی است. نمیدانم واقعاً نسبت به طرحش تردید دارم. هر وقت هم میگویم بدنم میرود. جلسه تمام میشود میگویم آقا اینجایش را حذف کن، اینجایش را پاک کن، بهمان کن. الان نسبت به کل حرفهایی که امشب توی این جلسه زدم تردید دارم که اصلاً منتشر بشود یا نشود. گاهی هیچ خاصیتی که ندارد. فقط یک چهار تا آسیب برای ما و برای اساتیدمان و اینها دارد که آقا بیایید جمعش کنید. طلبه فلان و… دارد هزینه درست میکند برای شما. کما اینکه سیر قضای سابق این طور است. بعد یک سال، دو سال مثلاً یکهو ورق برمیگردد. عجب، عجب! پس این اینطور بود. ای چه جالب! این هم روی آن یکی بود. نمیدانم دیگر. حالا به هر حال انشاءالله که خدا راضی باشد از این گفتهها، لااقل یک جایی از زخمهای ما را بتواند درمان بکند. خاصیت برای یک جایی داشته باشد، فایدهای داشته باشد. و البته دلهره توی وجودمان نباید بیفتد. ترس! جبهه حق پیروز است. انشاءالله رهبریمان از هر گزند زمینی و آسمانی انشاءالله در امان باشد. هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند. هزینههایی هست, اطلاعاتی هست. آخرش هم هم ایشان، هم منطقش، هم دلدادگانش همه برحقاند و همه بر نصرت الهیاند و چرخ زمین و زمان بر پاشنه این جماعت میچرخد. این مطلب اینجا عرض بکنم که دلهره نیفتد و این حرفها باعث نشود که کسی ولی به هر حال باید آماده بود. هم ما آماده باشیم برای یک سری میدانهای جدیدتری که آنجا حضور جدیتری میطلبد.
رهبری نفرمودند بروید برای تقویت دفاعی و اینها مثلاً کاری بکنیم. فرمودند بروید توی این میدانی که قرار است توضیح بدهید چرا تسلیم نمیشوید. همه راه بیفتند این را بروند برملا کنند. اینجا! و میدان خالی است. اینجا آنجایی است که خناسها میآیند موش دوانی، اینجا معلوم نیست خود ماها چه هستیم. معلوم نیست. از خودمان بپرسند چرا نباید تسلیم بشویم. خودمان دو دقیقه نمیتوانیم دفاع کنیم. خیلی خلع سلاحیم اینجا. خیلی ضعیفیم. این میدانها را باید قوی کرد. آنجا نیروش هست، تربیتشده، آمادگیش را دارد، سلاحش هم دارد. آنجا ما کمبودی نداریم. کار اطلاعاتی امنیتی میکند. اینجا خالی است. و تا این درست نشود موشکمان هم مفت نمیارزد. میشود لیبی. موشکهایشان را هم تحویل میدهند. این فکره باید درست بشود. آن فکر عمومی، آن فهم عمومی باید درست باشد. این اصل قضیه ما بود و اینکه افرادی از این زمینه و از این فرصت چه سوءاستفادههایی خواهند کرد. این هم یک خبر غیبی و اینها نبود. بر اساس یک سری تجربیات و بر اساس تحلیل مسائلی بود که مشابهش را قبلاً گذراندیم. انشاءالله خدای متعال همهمان را کمک کند. بحث المیزان عمومی انشاءالله فردا شب ادامه خواهیم داد. شب جمعه آخر ماه ذیالحجه است و شب جمعه بعدی شب اول ماه محرم. و میخواهیم از خود امام حسین علیهالسلام که از همه ما دستگیری کنند و در این شب جمعه که شب رحمت است، نصرتشان را انشاءالله جاری کنند. شهدای عزیزمان که امشب در جوار قرب حضرت اباعبدالله الحسین در کربلا با چرا آنجا دعا کنند برای ما و دعا کنند برای سربلندی ما توی این اطلاعات. آن نقش کلیدی و تاریخی که روی دوش ماست. دیگران وظیفه تاریخیشان را انجام دادند. به سر منزل مقصود رساندند. حاجیزادهها و سلامیها و سلیمانیها و رئیسیها و باکریها و همتها و متوسلیانها، حججیها و آرمان علیوردیها و اینها. آن لحظهای که لازم بود، آن کاری که باید بکنند، کردند. ماییم الان این بار تاریخی که دوشبهدوش رفته، روی دوش ما رسیده. الان روی گرده ماست. از شهدا بخواهیم، بخواهند از خدای متعال، از صدیقه طاهره این بار را درست به منزل برسانیم، به مقصد برسانیم. شانه خالی نکنیم از زیر آن چیزی که از ما متوقع میرود و آن چیزی که به ما تکلیف است را به احسن وجه انشاءالله بتوانیم از عهدهاش برآییم. و خدا هم دشمنان بیرونی ما را خوار و خفیف و ذلیل کند و نابود کند. هم این جبهه درونی که دنبال آسیب، دنبال قلعوقمع و دلداده به آن جبهه بیرونی است. همان اهداف را پیگیری میکند. همان را میخواهد. اینجا هم همان نسخه را میخواهد سر ما پیاده بکند. اینها را هم خدای متعال خوارشان کند، رسواشان کند، ذلیلشان کند، طرح و برنامهشان را پوچ کند، خاکستر کند و مکرشان را به خودشان برگرداند. انشاءالله آن فرج و فتح نهایی را نزدیک کند و چشم ما را به جمال دلربای آقا و مولایمان حضرت بقیهاللهالاعظم ارواحنا فداه روشن کند. انشاءالله رهبریمان هم تا آن روز از همه آسیبها و خطرها و بلیات در امان بدارد. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
در حال بارگذاری نظرات...