* اصول سه گانه جهاد قرآنی، هر کسی کافر نیس، هر کافری مستحق قتل نیست ، اولین برخورد با کافر کشتن نیست.
* تبیین تفاوت میان مدارا و پرهیز از جنگ ابتدایی با کافر در اسلام، با سازش و وادادگی منافقانه!
* تأکید رهبر حکیم و فرزانه مدظلهالعالی در عدم پذیرش صلح تحمیلی در موضع ضعف، ترس، تردید و خود متهم بینی.
* لزوم جهاد تبیین در پرده برداری از اسرار پشت پرده و هم پوشانی اسرائیل و آمریکا در برابر جبهه اسلام.
* هشدار! به استناد روایات، باید از خناس های منافق چرب زبان ترسید نه از کافران عیانی چون نتانیاهو!
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد، فعالیت الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری ولل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
بنا شد مطالبی که مرحوم علامه طباطبایی در جلد ۲ المیزان، از صفحه ۶۴ به بعد، در مورد جهاد مطرح میفرمایند را مروری بهش داشته باشیم و این مطالب را با هم مطالعه کنیم. اول، قبل از اینکه این بحث را مطرح بکنیم، این نکته را عرض بکنم که امشب در قم، این ساعت، مراسمی بود در حرم مطهر. در واقع پاسخ به اضافیخوریهای ترامپ. نجاست اضافی خورده بود و بیسبب و بیمورد زر مفتی زد، یک توییت مفتی از خودش در کرد در مورد رهبر عزیزمان و تهدید ایشان. عزیزانمان در قم این ساعت رفتند آنجا و مراسم گرفتند. حقمان بود که ما هم بهشان ملحق بشیم، ولی از باب اینکه به هرحال این جلسه برقرار باشد و همه عزیزان – چون به هرحال قمی نبودند و طبعاً دایره وسیعی از عزیزان هستند که در جاهای مختلفی از کشور بحث را پیگیری میکنند – ما توفیق حضور در آن جلسه نداشتیم، ولی اینجا هم همان حرفی که اهل آن جلسه میزنند را ما هم میزنیم و اگر این جلسه هم در پیشگاه الهی ثوابی داشته باشد، این ثواب را انشاءالله به این نیت، این جلسه را برگزار میکنیم و این ثواب را توی این جهت از خدای متعال میخواهیم که قرار بدهد برای طول عمر و سلامتی رهبر عزیزمان تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه). همه عزیزانم که الان این عرض حقیر را میشنوند، برای سلامتی رهبر عزیزمان صلواتی هدیه بفرمایید: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
در قرآن کریم بحث جهاد با یک ساختاری مطرح شده که مرحوم علامه طباطبایی اینجا در جلد ۲ المیزان به این بحث اشاره میفرمایند. حالا بعضی وقتها عبارات عربیاش را هم میخوانم، از باب اینکه دوستان خسته نشوند و وقت هم گرفته نشود، کمتر عبارات عربیاش را میخوانم. عبارت این شکلی شروع میشود: «الجهاد الذی یأمر به القرآن»، آن جهادی که قرآن بهش دستور داده. میفرماید که قرآن این شکلی بوده که مؤمنین را امر میکرده به اینکه از کشتار دست بکشند. حالا تعابیرش جالب است: «کان القرآن یأمر المسلمین بالکف عن القتال». امر قرآن به این بوده که نجنگ. اصل اولیه بر نجنگیدن، نه کشتن، وارد میدان کشتار نشدن و اذیتها را در راه خدا تحمل کردن.
به چی اشاره میکند علامه طباطبایی (رضوان الله علیه)؟ اول سوره مبارکه کافرون را اشاره میکند: «قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون ولا انتم عابدون ما اعبد» و آخرش هم میفرماید: «لکم دینکم ولی دین». سوره کافرون نیامده بگوید به اینها بگو ای کفار، بیایید بجنگیم. فرموده به اینها بگو ای کفار، من نمیپرستم اونی را که شما میپرستید، شما هم نمیپرستید اونی را که من میپرستم. خب چکار کنیم؟ شما سر خودتون، رانندگیت کار نداشته باش. اصل اولیه در تعامل با کفار و دشمنان این است که کاری به کار اینها نداشته باشیم. از این جهت، از این جهت که وارد جنگ و کشتار و درگیری و اینجور مسائل با اینها نشویم. این نکته اول، ها، کسی همینو برنداره یک تیکه پادکست درست بکند، بگوید دستور قرآن به جنگیدن است. نه، این یک حالت ابتدایی در یک وضعیت معمولی نرمال در یک جامعهای که افرادی با همدیگر دارند زندگی میکنند. یک تعدادی مؤمنند، یک تعدادی کافرند. به هرحال با همدیگر اختلاف عقیده دارند. نگفته برو در خانه کفار دانه به دانه در بزن، به یک یکشان بگو که بیا با همدیگر بجنگیم، من آمدم یک یکتان را بکشم. گفته اتفاقاً بهشان بگو که: «قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون ولا انتم عابدون ما اعبد». من که نمیپرستم اونی را که شما میپرستید، شما هم که نمیپرستید اونی را که من میپرستم. خب چکار کنیم؟ «لکم دینکم». هر کسی مشغول دین خودش. درست شد؟
این اصل اولی. در سوره مبارکه مزمل، آیه ۱۰ میفرماید: «واصبر علی ما یقولون». نسبت به چیزهایی که میگویند صبر کن. نکته داردها! ببینید، المیزان داریم میخوانیمها! ای بابا! دوستان سالها بود هی میگفتند آقا درس المیزان. حالا ما که صلاحیتی هم نداریم چون حالا اسم علامه طباطبایی را میآوریم و دوستان محبت و لطفی دارند و اینها، هی میگویند آقا کلاس المیزان، درس المیزان. حالا به آن شکل رسمیاش و از اول بخواهیم شروع کنیم، خیلی جلسات متعددی، بحثهای متعددی از المیزان مطرح شده و بنای حقیر هم به این است که جلسهای نباشد، جلسهای نگذرد بر ما که یک نکتهای از المیزان و علامه طباطبایی آنجا مطرح نشود. حالا امشب دیگر وارد بحث جدی از المیزان شدیم که یکی از مطالب خوب المیزان است. یک کتابی هم این مباحث را تا یک حدودی، به این مباحثی که داریم میخوانیم پرداختند. البته شرح آنچنانی به این بحثها ندادند و یک مروری به این بحث کردند که البته نکات خوبی هم دارد. کتاب «جهاد در آیینه فطرت»، برگرفته از تفسیر المیزان، اثر استاد عزیز و بزرگوار جناب حاج آقای دکتر سید محمد جواد وزیری فرد. کتاب را دارند، دوستان ما هم تو مجموعه "آلا شاپ" برای فروش گذاشته بودند. بنده هم از همان رفقا گرفتم این کتاب را و این بحثها را به یک نحوی اینجا تو این کتاب مطرح کردم. عزیزان خواستند، ولی البته با این سبکی که الان دارد عرض میشود متفاوت است تا حدودی. یکم با تمرکز و دقت بیشتری میخواهیم بحث را پیش ببریم. دوستانم انشاءالله با توجه بحث را پیگیری کنند. بحث عمیق و بحثی است که دقت میطلبد.
«واصبر علی ما یقولون». الله میفرماید که آقا، راهکار ابتدایی در برخورد با کفار جنگ نیست. شاهدش: یک، سوره کافرون گفته برو به کفار چی بگو؟ گفته برو بگو شما مشغول دین خودتون، ما مشغول دین خودمون. دیگه چی؟ اذیتت میکنند؟ بهشان چی بگو؟ چکار کن؟ «واصبر علی ما یقولون». صبر کن نسبت به چیزهایی که بهت میگویند. نفرموده که اذیتت کردند، بخوابان تو گوشش. اذیتت کردند، بکشش. حرفی از کشتار تو حالت اولیه نیست. اینها مهمها! این تفاوت جهاد ما با جهاد داعشیهاست. نکته بسیار کلیدی و مهمی بود که عرض کردم. «تومنی دو قرآن» جهاد قرآن با جهاد داعشیها متفاوت است. جهاد داعشیها به این نحو است که ابتداییترین برخوردش با کفار «قتال»، کشتن، سربریدن. آن هم کمترین حد کفر. آن هم کافری که اصلاً دست به سمت تعدی و جنایت و ظلم و کشتار دراز نکرده. نکته بسیار کلیدی و مهمی بود که عرض کردم. امشب اینجا این مطالب علامه، اگر خوب دقت بشود، معلوم میشود ساختار جهاد در اسلام چیست؟ در قرآن چیست؟ یکی اینکه اصلاً جایگاه جهاد کجاست و بعد هم در انگیزهها که جلوتر انشاءالله بحثش را مطرح میکنم. البته قبلاً پرداختیم، ولی چون زمان جنگ نبود خیلی از نکات بهش توجه نمیشد. الان چون زمان جنگی توجهی فعلاً – حالا یک هفته ده روزی فعلاً هست، حالا بعدش هم باز تب و تاب میخوابد، شرایط عوض میشود – حالا فعلاً یک تک کوتاهی هست نسبت به این مطالب، دوباره یادآوری میکند که جهاد.
حالا اینجا مطرح است: جهاد باید فی سبیل الله باشد. انگیزه از این جهاد کشورگشایی و فتح و فتوح و غارت و غنیمت گرفتن و جهاد نکاح و زنبازی و دخترها را تور کردن و زنهای دشمن را زیر سلطه خود آوردن و اینها نیست. فی سبیل الله! لذا ساختار «فی سبیل الله» کلاً. شما جنگ ۸ ساله ما را نگاه کنید. تفاوت سبک جنگیدن ما با عراقیها، عراقیهای صدامی بعثی. او شهر را بمباران میکند، زن و کودک را میکشد. چه شکلی پیشروی میکند؟ دفاع ما. حمله دفاعی ما به چه نحوی بود؟ امام اجازه نمیداد شهرها را بزنند. نهایتاً پمپ بنزین مثلاً، یک ترسی بیفتد عراق دست از تجاوز به شهرها بردارد. که قضیه دارد، شهید تهرانی مقدم قضیه جالبی که میگوید: بنا شد یکی از این پمپ بنزینهای بغداد را بزنیم. صاف خورد توی یک اتوبوسی. مثلاً مردم را بترسانیم که آقا تو شهر هم ما میزنیم ها، اگه شما تو شهر بزنید ما هم تو شهر میزنیم. که بعداً معلوم شد تمام این اتوبوس سربازهای بعثی بودند. که اصلاً اینها نمیخواستند آنها را بزنند. یک یک دانه هم که تو شهر مثلاً زده بودند، به اینها خورده بود. و فیلمش موجود است. شهید تهرانی مقدم. «فی سبیل الله» وقتی میشود، این مدلی میشود. اینکه افسار از دست بدهد و افسارگسیخته رفتار بکند و هر کی جلو دستش آمد را به هر نحوی رسید بکشد، اینها نیست. اولاً هر کسی کافر نیست. ثانیاً اگر کافر باشد، هر کافری مستحق قتل نیست. ثالثاً اگر کافری باشد که مستحق قتل باشد، اولین روش برخورد با او کشتنش نیست. این سه نکته را بهش توجه داشته باشید. اینها تفاوتهای جهاد قرآن با جهاد داعش است. خب نکات مهمی است دیگر. به قول برادرمون آقا ابوالفضل، اینها را باید تو تلویزیون بگویند. تو تلویزیون میگویم.
«واصبر علی ما یقولون». نسبت به چی که بهت میگویند صبر کن. دیگه چی؟ آیه ۷۷ سوره مبارکه نساء: «ألم تر إلی الذین قیل لهم کفوا أیدیکم و أقیموا الصلاة و آت الزکاة فلما کتب علیهم القتال...» فلان. نمیبینی آنهایی را که بهشون گفته میشود که دست از ظلم بردارید، «کفوا أیدیکم». بهشون گفته میشود که نماز بخوانید، زکات بدهید. بعد مأمور به قتال میشوند. «فلما کتب علیهم القتال». خیلی علامه طباطبایی هم خیلی زیرک است هم خیلی وقتش تنگ است، وقتش کم است واسه توضیح دادن مطلب. میگوید و میرود. میگوید این آیه، این آیه الان چی شد؟ این چه ربطی داشت؟ دیگه باید یک هوشی به خرج بدهیم، از خود خدا هم بخواهیم که به ما بفهماند علامه چی گفته در المیزان. تازه این اثر عموم است، محاسبه تخصصیاش که دیگر استخوان خرد میکند. و این الان چه ربطی داشت؟ اول آن آیه را گفت، بعد این را. و «قال تعالی فلان» و «قال تعالی فلان». آن آیه، این آیه چه ربطی داشت به آن چیزی که شما اول فرمودید که قرآن به مسلمانان دستور میدهد که دست بردارند از کشتار در حالت اولیه، ما مأمور به جنگ نیستیم.
آیه سوره کافرون را فرمودند. آیه ۱۰ مزمل را فرمودند. آیه ۷۷ نساء را فرمودند. هر کدامش هم باید روش تحلیل بشود. حالا آیه ۷۷ نساء چطور ازش فهمیده میشود؟ همین که میفرماید اول گفتیم «کفوا أیدیکم». به آنها گفتیم دست بردارید، نماز بخوانید، زکات بدهید. بعد گفتیم که قتال. البته اینجا بیشتر میخورد به خود مؤمنین. یعنی چی؟ یعنی اول به مؤمنان گفتیم که دست برداریم، تجاوز نکنید، ظلم نکنید به کسی، دست درازی نکنیم. بعد بهشون گفتیم که نماز بخوانید، زکات بدهید. بعد جنگ را واجب کردیم. معلوم میشود جنگ جزو اولین چیزهایی که واجب شده، نبوده. این نکته مهمی است. باز هم از جهت دیگری مهم است. آن هم این است که تا یک جامعهای یک قراری، استقراری، قوتی، توانی نداشته باشد، خدای متعال مأمورش نمیکند به جنگیدن. لذا تقیه را ما داریم. اینها هم نکات مهمی ها! ببینید، الان ما فعلاً تو زد و خورد جنگیم، فردا و پس فردا خناسها میآیند بیرون. پس فردا خناسها میآیند، یکم از این تب جنگ که افتادیم، یکم که جدیتر زدیم و جدیتر خوردیم، افرادی میآیند آیات و روایاتی را میخوانند، از چی؟ از اینکه آقا پس تقیه چی میشه؟ پس صلح چی میشه؟ پس سازش چی میشه؟ «انجنحوا للسلم» چی میشه؟ پس فردا ما حرفهای امروز چند ماه پیش را گفتیم، اینها حرفهای چند ماه بعد است.
آن جامعهای که توان ندارد، قدرت ندارد، سلاح ندارد، هویت جمعی ندارد، بله آن را دعوت میکنند به تقیه. تازه تقیه هم سازش نیست، تسلیم شدن نیست. تقیه یعنی یک ماسک صلح میزنی، زیر آن ماسک پدر دشمنت را درمیآوری. یک جور عملیات فریب برای نجات مسلمین و آسیب به دشمن. نه آنجوری که اینها، این خناسها میگویند که تسلیمی که آن را زنده نگه میدارد، تو را ضعیف میکند، تو را میکشد. نه، دیگر دیدید شیوههای مذاکره و صلح و اینهاشان را هم که این چند سال دیدید. هر چه که هست دست و پای شما را میبندد، دست و پای دشمن را نمیبندد. او را محدود نمیکند، دست و بال او را وا میکند. شما را محدود میکند، صنایع شما را از جنگ درمیآورد، قدرت و توان شما را از دستت میگیرد. میدانی که قرار است توش دشمنت را فریب بدهی، فضایی که باید روبرویت باز باشد، این را میبندد، کور میکند. که قرآن از اینها تعبیر میکند به منافقین. یا منافق. تعارف هم نداریم.
قبل از خروج ترامپ از برجام و این حرفها، ما یک تفسیر سوره توبه مشهد گفتیم. البته صوتش هم حالا نمیدانم ضبط نشد یا ضبط شد گم شد یا نصفه صوتش هست. نمیدانم. کلاً کلاسی بود، حوزه خراسان. تفسیر سوره مبارکه توبه، سال ۹۶. آنجا تک تک این آیات را که میخواندی با مسائل روز تحلیل میکردیم. بعضی دوستان تو همان کلاس به ما میپریدند. بعد بعدها همان دوستان آمدند و عذرخواهی کردند و سالهای بعد، یکی دو سال بعدش بعداً یک مدت تو همین مجموعه ما فعالیت داشتند. وضعیت همان دوستانی که تو کلاس ما پریدند! حالا غرضم این است که یکم سخت است، عنوان این شکلی، ماها تو ذهنمان جا بدهیم. البته الان که دیگر خیلی چیزها واضحتر شده، ولی واقعیتش همین است. یعنی منفعت دشمن را فقط یک عده تأمین میکنند. امنیت دشمن را این نوع فعالیت تأمین میکند. محصول فعالیت سیاسی، فعالیت دیپلماتیکشان نهایتش این است که امان برای دشمن ایجاد میکند. شما را گوشه رینگ میبرد. شما متهم میشوی، شما ضعیف میشوی، شما ساکت میشوی، شما سرافکنده میشوی. اینها باید بهش توجه داشت.
پس اینی که گفته میشود جنگ مرحله اول نیست و تا جایی که میشود مدارا. این مدارا با آن مدارایی که منافقین میگویند فرق میکند. این سازش با آن سازش فرق میکند. یک تعبیر قشنگی امروز رهبر حکیم و فرزانه به کار بردند: «صلح تحمیلی». این خیلی توش معناست. صلحی را ما قبول داریم که منافعمان تأمین بشود، امنیتمان تأمین بشود، دست دشمن از سرمان کوتاه بشود. درست شد؟ یک جورهایی صلح تحمیلی، آن چیزی بود که به امام مجتبی (علیه السلام) تحمیل شد. البته همانجا هم این را چندین بار عرض کردم، مفاد آن پیمان را وقتی آدم میخواند، آن شروطی که امام مجتبی گذاشتند در توافق با معاویه. آدم این را میبیند که از سر قدرت و از موضع قدرت دارد امام حسن (علیه السلام). اصلاً شما ذرهای ضعف و عقبنشینی و ترس و تردید و خودمتهمبینی و اینها توش نمیبینی. بعضی وقتها ماها یک جوری میرویم با دشمن توافق میکنیم، انگار از قبل پذیرفتیم که ما متهمیم، ما مجرمیم، ما خطاکاریم، ما جنایتکاریم، ما تروریستیم. حالا با این فرض، به هرحال یک کاری بکنیم، یکم آبرو پیدا کنیم.
پس صلح تحمیلی! آن صلحی است که تازه در مورد صلح امام حسن هم با آنکه تحمیلی بود، از موضع قدرت حضرت این صلح را پذیرفتند. اینجا دیگر فرمودند حتی نفرمودند ما صلح تحمیلی را به شرط اینکه از موضع قدرت باشد میپذیریم. اصلاً حرفی از صلح دیگر نیست. اساساً تحمیل نمیپذیریم. نه جنگش، نه صلحش. اگر صلحی هم باشد، ما تعیین میکنیم چه شکلی صلح صورت بگیرد. آقا هیچ وقت شیعه تو این موقعیت در طول تاریخ نبوده. عزیزان من، رفقا، هیچ وقت شیعه، جبهه انبیا، جبهه حق، جبهه مؤمنین توی این نقطه نبوده. نه جنگ تحمیلی، نه صلح تحمیلی. این نقطه، نقطه فتح است. این موضع، موضع کسی است که در آستانه فتح است. خیلیها به این نکات توجه ندارند و ماها هم وظیفه داریم، ماها هم کوتاهی میکنیم.
حالا در مورد مرجفون، انشاءالله امشب که نمیرسیم، ولی شبهای بعد نکات مهمی دارم. حتماً هم باید عزیزان انشاءالله نه از جهت اینکه مطلب ماست، از جهت اینکه مطلب، مطلب قرآنی است، باید سعی کنیم مطالب نشر پیدا کند، باید توسعه بدهیم و پخش کنیم. ما شبهای قبلاً هم یک اشارهای کردم نسبت به مرجفون. یک حکم سنگین در قرآن داریم که فقهای ما گفتند که یا باید تبعید بشود یا باید اعدام بشود. مرجف اونی است که دلهره میاندازد تو دل مردم. فعلاً همین قدرش تو باشی. شبهای بعد مفصل بحث قرآنی و بحث فقهیاش را انشاءالله عرض بکنم. آیاتش را بخوانیم، مطالب مفسرین و فقها را بخوانیم و ببینیم هم مرجف کیست؟ هم حکمش چیست؟ هم چکار میکند؟ فعلاً اجمالاً اونی که شایعه میاندازد، تو دل مردم را خالی میکند، میترساند، از دشمن میترساند، شما را یک جوری میترساند که وادار به عقبنشینی و امتیاز دادن میکند، آن وقتی که هنوز قدرت داری، هنوز توان داری.
خب حالا ببینیم ما چقدر مرجف داریم؟ اینهایی که تو این حالا من میتوانم اسم بیاورم برایتان. تک تک بعضی از اینها که همین الان مواجه بودند با پیامهایشان. بله، بعضی از این افراد رسانهای و مجریان سابق و بعضی اساتید دانشگاه، زرچی و زرچی و اینجور افراد. اینها مصادیق ارجاف است. رجفه، زلزله میاندازد، لرزه میاندازد تو تن مردم، پشت مردم میلرزد، تو دل ملت را خالی میکند. حتماً باید قوه قضاییه ما – این را رهبری هم چند وقت پیش اشاره کردند – حتماً باید قوه قضاییه ما برنامه جدی داشته باشد و برخورد جدی، قاطع، محکم و سریع با مرجف. یک نکته، از آن ور باید تحلیل درست و مبتنی به واقع به مردم ارائه بشود. آقا، شما با یک جماعتی درگیرید. اولاً جمعیتشان از شما کمتر است. مساحت سرزمینشان از شما کمتر است. این سرزمین اشغالی اندازه استان بوشهر شماست. کلش. انگار شما کل ایران قرار است با بوشهر بجنگد. ۸ میلیون جمعیت دارد که یک میلیون فرار کردند. در برابر ۸۸ میلیون جمعیت شما، ۱۱ برابر آنهایید. این یکی.
دیگر، جماعتی که ایمان و اعتقاد و تابآوری و صبر و اینها هم تو وجودشان نیست. جماعت عیاش، ترسو، بزدل، منفعتطلب، پولپرست، قدرتطلب و همه زندگیشان با وسوسه و با واسطهگری و با حیلهگری. مثل روباه. روباه هیچ قدرت درگیری و جنگ ندارد. همه قدرتش توی آن فریبش است. وگرنه هیچ سلاح و ابزاری برای درگیری ندارد این جماعت یهود و صهیونیست. درست شد؟ آقا، یک جماعت بزدل و ترسو. گزارشهای میدانی. خب شما مثلاً تهران بخورد یا بوشهر بخورد خیلی تفاوت دارد دیگر. تو بوشهر یک دانه ساختمان هم که بریزد، ملت فرار میکنند. تو تهران ۱۰ تا ساختمان هم که بریزد هنوز هیچی به حساب نمیآید. ما حجم آتشی که دارد این وسط تبادل میشود، اگر حجم آتش ما بیشتر نباشد، پایاپای حجم آسیبهایی که ما داریم میزنیم، اگر بیشتر نباشد، پایاپای یک پدافند قوی این طرف. آن طرف پدافندی که اختلال پیدا کرده با هزینههای نجومی و دلاری دارد دفاع میکند و نمیتواند دفاع کند. خود پدافند پا میشود میخورد تو سر خودش. درست شد؟ بعد هم چی؟ یک دانه ساختمان که میریزد، همه فرار میکنند. آنجا کل آن سرزمین اشغالی تحت محاصره و درگیری است. یک طرف غزه هنوز درگیر است و آن از آنجا میآیند میریزند توی اسرائیل، برمیگردند. یک طرف لبنان است. یک طرف هنوز سوریه است، با آنکه دولتش، دولت دیگر است، ولی هنوز مردمش انگیزه دارند برای جنگیدن با اسرائیل. یک طرف موشک یمن است. این فرق میکند با ایرانی که ملت پا میشوند میروند مازندران، گیلان، استان مرکزی. آنجا خبری نیست. تیراندازی نیست، موشکی نیست، در امانند. جو روانی فرق میکند. جمعیت بسیار زیادی از اسرائیلیها تو همین دو سه روز فرار کردند. با اینکه دولت ممنوع کرده مهاجرت اسرائیل را. خود همین مهاجرت ممنوع شدن چه جو روانی ایجاد میکند؟ این جمعیت کثیری که دارد با دریا فرار میکند، از دریا فرار میکند، میدانی چه جوی ایجاد میکند؟ چه ترس و رعبی ایجاد میکند؟ آن هم بین این جماعتی که نه توش شهادت مطرح است، نه شهادت تقدیری دارد، نه شهید الگوی حاج قاسم سلیمانی دارد، نه عشق شهادت دارد، نه امام حسین دارد، نه کربلا دارد، نه زینب دارد، نه زیارت امام حسین دارد، نه آرمان ظهور دارد. آرمان ظهورشان هم جنایت است. توهم آدمکشی دارند. کشته شدن ندارد، کشتن دارد، جنایت دارد. یعنی کسی حاضر نیست خودش را فدا بکند. بله، آن سیاستگذارشان فدا بکنند تا به ظهور ماشیح ختم بشود، ولی آن معتقدین به ظهور ماشیح کسی حاضر نیست فدا بشود.
برعکس اینجا که اگر ما بدانیم کشته شدن ما، ولو به اندازه یک سانت ظهور امام زمان را جلو بیندازد و نزدیک کند، هزاران هزار نفر آمدند برای شهادت و کشته شدن. این تفاوت اعتقادی، این تفاوت جغرافیایی، این تفاوت موازنه قدرت، اینها چیزهایی است که باید بهش توجه بشود. حالا ما که خاطراتمان را هم گهگداری میگوییم. امروز رفته بودیم یک جا خرید بکنیم. همینو خرید کنم یک داستانی پیش میآید. یک پسر جوان، نسبت به آنچه گفت، مؤمن بالای سر تمثال امیرالمؤمنین بود و عکس، اظهار ارادت اهل بیت بوده. صحبت شد و این ور با یکی از رفقا نشسته بود. من گوشی را به دوستمون نشان دادم. بحث کامیوندارها بود که گفته بودند آقا ما هر کاری باشد در خدمتیم و اینها. به رفیقم گفتم که این استایل احمق را ببین. اینها اعتصاب کرده بودند کامیوندارها. اینها برای موشک زدن کامیوندارها دوباره برگشتند تو ریل، دارند کار میکنند. آن بنده خدا گفت: چی میگویید شما دو تا با هم؟ گفتم هیچی، این را دارم میگویم. گفت که: نه آقا، هرچی بشه دودش تو چشم ملت میرود. آخرش ما بدبخت میشویم. حرفها چیست؟ خوشحال است! تو مثلاً میگویی که «استایل احمق مثلاً این کارو کرده». «استایل احمق» چیست بابا؟ پدر ما را درآورده! گفتم بله، حالا چشم ملت آنها هم دارد میرود. برای اولین بار آنها هم دارند آسیب میبینند.
بدی شروع که حرف زدن، خب جالب است! اینها انگارههای ذهنی مردم ما. افرادی که حتی یک عرق دینی هم دارند. حالا طرف ساکن قم هم هست، پشت جمکران مغازه و اینها، بغل مسجد جمکران دارد کاسبی میکند. خدمت شما عرض کنم که تو شهر قم و جوان مؤمن و ولی فضای فکری این است. اینها نکات مهمی است. حالا هم درد دارد هم تدبیر میطلبد. بعد برای اینها فکر کردند، کار کردند. هیچی، وارد صحبت شدیم و اینها. برگشت گفتش که: آقا استایل اسرائیل! نکنید! یک پرانتز گنده اسرائیل باز است به اسم آمریکا. او پدرمان را درمیآورد. مضمون حرفش این بود. ما با «اسل» اسرائیل جنگ. با اسرائیل اگه میخواستیم بجنگیم سه روز پیش کارش تمام بود. آمریکا که این وسط، خب هنوز باورش نشده که آمریکا آمده تو میدان. هنوز باورش نشده که ما داریم با آمریکا میجنگیم. هنوز باورش نشده ما سالهاست با آمریکا داریم میجنگیم. هنوز باورش نشده ما سالهاست آمریکا را گوشه رینگ انداختیم. این همه نشانههای عینی. آمریکا به ما حمله نظامی کرده، یک بار، آن وقتی که هیچی نداشتیم، پدافند نداشتیم، خدای متعال شنهای صحرا را پدافند ما کرد. آن هم نه رو سر یک شهر مسکونی. وسط بیابان زد، پدر اینها را درآورد. اینها را فرستاد رفت. اینها ما را هم تجاوز دریایی کردند، وارد مرز دریایی ما شدند. پدر اینها را ما درآوردیم. کف قایق اینها لبریز از ادرار اینها بود. ما با آمریکا تو عراق درگیر شدیم. آن بچههایی که تو عراق با آمریکا میجنگیدند، مگر کی اینها را حمایت میکرد؟ قاسم سلیمانی بود که از اینها حمایت میکرد. کی فرمانده اینها بود؟ ابومهدی مهندس. داعش را کی به وجود آورد؟ کی حمایت کرد؟ امروز اسرائیل، آن روز داعش بود. داعش به مراتب وحشتناکتر بود از جهاتی از رژیم صهیونیستی. سربریدنهایی که بنشینند رو سینه و آن مدل آدمکشیهای عجیب و غریب از جهات.
کی از اینها حمایت میکرد؟ مگر ما آنجا با آمریکا نجنگیدیم؟ مگر ما عینالاسد را نزدیم؟ که الان گزارشهایش دارد درمیآید چند دهها نفر موشکباران ما کشته شدند. ما ۴۰ ساله داریم با آمریکا میجنگیم. این آمریکا مگر به یمن حمله نکرد؟ چی شد اوضاعش؟ این «استایل» مگر به غزه حمله نکرد؟ مگر همین پرانتز گنده که اسمش آمریکا بود، جلوی اسم اسرائیل نبود تو حمله به غزه؟ غزه چی شد؟ چه سستنظامیانی کرد نتانیاهو در غزه که مردم اسرائیل دلشان خوش باشد؟ فضای رسانهها، اخبار و اطلاعات و اینها، فیلمهایی که درمیآید از بین خودشان. کی الان حتی بین خود اسرائیل در نبرد با غزه پیروز میداند؟ افکار عمومی دنیا که هیچی. خشم و انزجار و نفرت نسبت به اسرائیل هیچی نیست. چی میشود که ما اینقدر فهممان مختل میشود؟ اینقدر ذهنمان کج و معوج است؟ نمیبینیم، نمیفهمیم و راحت تو دلمان دلهره میاندازد؟ میترسانند ما را. آقا آمریکا میزندها! اسرائیل که چیزی نیست. آمریکا ابرقدرت است. یک موشک دارد میزند. دکمه! چند دو سه ساله دارند دنبالش میگردند، میگویند بابا کجاست؟ هنوز سر یمن نتوانستند بزنند دکمه را. روز به روز از تو فرسودهتر، ضعیفتر، منطقش تو دنیا رسواتر، پشم و پیلش ریختهتر. پشم و پیلی نمانده به آن تنت آمریکا. بین مردم دنیا کسی حساب نمیبرد از آمریکا. تو دنیا آن بدهیهای اقتصادیاش، تنش داخلیاش، این حماقتهای ترامپ، شخصیت نامتعادل و واقعاً نادان و احمق، بیتدبیر، بی عقل. با کدام احمقی وقتی که ایران خودش پای میز مذاکره آمده و آرام آرام دارد با تو راه میآید، خودش هم وارد جنگ نکرده، خب تو حالا حالاها میتوانی این را؟ آخه احمق، صاف میآیی میزنی؟ «تا تسلیم نشویم ول نمیکنم!» بابا تو بین این مردم چهار تا خواهان داری. نکن با این کارها! با خودت نکن! این مشتری آمریکا را از بین مردم پر نده. احمق! تو چه جور کاسبی هستی که حالیت نمیشود؟ مشتری اینجوری پر نمیدهند. تو که سینهچاک داشتی تو این خیابانهای تهران، «هایلایت ترامپ» میگفتند. چند وقت پیش اشاره کردم به این مستندی که آمریکاییها ساختند. آنجا هم پخش کردند. با بعضی از مردم تهران مصاحبه میکنند تو تجریش و جاهای دیگر، ابراز علاقه و ارادت میکردند به ترامپ. بعد از همه ایرانیهای ما، یک کاری بکن لااقل این چهار تا عاشق و شیدایی که اینجا داری، روشان بشود بازم اسمت را بیاورند. یک غلطی میکنی اینها هم دیگر جرأت نمیکنند. بابا تو روزنامههای ما اینجا داریم. تو اگر یک دو زار عقل از خودت، عقل شیطانی نشان بدهی، اینها واست روپرتاژ رایگان میروند. تیتر این روزنامهها به عنوان ابرقدرت. ما اینجا روزنامههایی داریم که میشود اسم آورد. اینها از زلنسکی قهرمان ساختند. روزنامههایی داریم. اینها روزنامههای مملکت با بودجه مملکت دارد چاپ میشود، با تأییدیه و مجوز وزارت ارشاد. از زلنسکی قهرمان ساختند. از جولانی قهرمان ساختند. برای توافق با تو سر و دست میشکوندند. میگفتند ای کاش آقای روحانی این سری دارد میرود، یک گفتگو با ترامپ بکند. ای کاش! حتی پزشکیان داشت میرفت، دوباره تیتر زده بودند که از این فرصت فوقالعاده کاش استفاده کنیم. ما اینجا احمقهایی داریم که ۴۰ سال است خوردن سررشته امور دستشان بوده که میگوید من باورم این است که آقای روحانی و ترامپ همین که بنشینند با هم گفتگو بکنند، مشکلات و تحریمها برداشته میشود. خب احمق! تو با کارت اینها بازی کن. چرا یک کاری میکنی که اینها هم دهنشان بسته بشود؟ بین ملت رسوا بشوند؟ خوار و خفیف بشوند؟ البته بعداً حالا حماقتهای آنهاست که کار را خراب میکند. بعدها دوباره همین جبهه داخلی یا تدبیر جدیدی میکند، کار واسه اینها. تا وقتی این سربازان شیطان اینجا هستند، این داستان ادامه دارد و این سختیها و پیچیدگیها ادامه دارد. نبرد با اسرائیل پیچیدگی ندارد. اتفاقاً همه چیز را شفاف میکند. این که نعمت است، نعمت عظماست.
خناسها، آنهایی که بین شماها «یتسللون منکم لواذا»! آنهایی که به تعبیر قرآن میفرماید که حتی تو هم نمیشناسیشان. من میدانم کیها. در سوره توبه میفرماید: لا تعلمهم، مردم علی النفاق، حرفهای، شیر است، پای نفاق. هنوز میدان اینها و بازی اینها مانده. اینها هنوز نیامدهاند تو میدان. فعلاً ساکتند. فعلاً آتش خیلی واضح و نمایان و شفا است. آن هم از حماقت این ترامپ و نتانیاهو که بازی منافقین را خراب کردند. آنها اگر آتش نسوزانند، این منافقین خرد خرد کار را درمیآورند. چند وقت زیاد در مورد اینها صحبت کردیم. خیلی نمیخواهم باز به آنها بپردازیم و اونی که کمر ما را میشکند، نفاق است. به تعبیر حضرت امام (رضوان الله علیه)، که کلاً مجموعه روایات هم هست. کافر که ترسی ندارد. هم روایت از پیغمبر داریم، هم روایت از امیرالمؤمنین که میفرمایند که: «من أن أخوف ما أخوف علی أمتی»، اونی که من ازش خیلی میترسم برای امتم، منافق است. منافق علیماللسان، چربزبان. زباندان. خوب حالش را خوب بلد است. خوب رگ خواب ملت دستش است. خوب بلد است چی بگوید، چی را علم کند، چی را دست بگیرد. کافر که ترسی ندارد. نتانیاهو که ترسی ندارد. نتانیاهو هر یک دانه که میزند، حق عیانتر و شفافتر میشود. جبهه روشنتر میشود. معلوم است کی به کی است. این که ترسی ندارد.
در حال بارگذاری نظرات...