تمرکز غروی اصفهانی در شلوغی و غوغای محیط
• تفسیر آیه «یزدکم قوه الی قوتکم» در تقویت تواناییها
• پیوند طهارت روزانه با قدرت معنوی و علمی شبانه
• مهار زبان، شهوت و غضب بهعنوان شاخص قوت
• بیداری سحرگاهی در سیره شیخ مرتضی زاهد
• مقایسه رهبر انقلاب با روسای سالخورده غربی
• روحیه جامعالعلومی علامه طباطبایی در علوم مختلف
• ضرورت هماهنگی روحیه فردی با نیاز جامعه در تحصیل
• نقش همت و استعداد در موفقیت علمی و معنوی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
عزیزان دیگری که سؤال دارند، همین بحث را دانلود کردهاند، خیال میکنم دو سؤال آمده و پرسیدهاند که: «استاد، میشود برای هر کاری در هر لحظه یک هدف تولید کرد؟» و معمولاً انسان فریب میخورد؛ چون هر چقدر هم که قوی شود، اثراپذیریاش از محیط کم میشود. آری، آیتالله بهجت میفرمودند: مرحوم قروی اصفهانی که استاد زبده اصول و فلسفه بود، از درجه یکهای تاریخ شیعه در این علوم عقلی است. ایشان میفرمود: بچهها و نوههایش مثلاً بیست یا سی نفر دورش بازی میکردند، جیغ و سروصدا و فلان، و ایشان عمیقترین مباحث فلسفه و اصول را آنجا تفکر و تعقل میکرد و یادداشت برمیداشت. کتاب [مربوط به] تایم، حالا یا «زمزمه عرفان» بود یا آن «در محضر بهجت» باید باشد؛ مشکلی که دارد نمایه اِسمی ندارد، خیلی بد است. حالا بعد انشاءالله این را درستش بکنیم؛ یک نمایهای بزنیم که از روی اسامی بشود مطلب را پیدا کرد. بله، خب، این خیلی عظمت میخواهد؛ آدم اینهمه دوروبرش شلوغ، سروصدا [باشد]. آدم حتی در این شلوغی نمیتواند یک کتاب داستان بخواند. [اما] ایشان مینشسته... این بزرگوار به عمیقترین مسائل فکر میکرده. خب، این قدرت از کجا میآید؟ میشود آدم اینجوری بشود؟
شما ببینید، برای بنده واقعاً اعجابانگیز است. سال ۸۸ اوضاع سیاسی جوری بود که من نمیتوانستم مطالعه کنم. یعنی آنقدر جو سیاسی خراب بود. ما وقتی میخواستیم بنشینیم مطالعه کنیم، اصلاً ذهنمان قرار پیدا نمیکرد. [فکر میکردیم] «مملکت چی داره میشه؟ الان چی میشه؟ تازه چی شده؟ کجا درگیری شده؟» به دو خط مطالعه نمیرسیدیم. یعنی همهم ذهنمان مشوش بود و همهم توی این اخبار سیاسی [بودیم] که «چی شد؟»
و این بحث غنای رهبر معظم انقلاب که در فقه ایشان یک اتفاق بینظیری است. ایشان بحث خارج غنای خود را سال ۸۸ گفته. وقتی در شهریور ۸۸ بحث را شروع میکند، میگوید: «من توی این تابستان، این چهار جلد کتاب غنا که اینجا داشتیم و چهار هزار صفحه است؛ چهار جلد هزار صفحهای [است]، این را مطالعه کردم.» فرمودند: «این را مطالعه کردم [و] گفتم با دست پر وارد این بحث بشوم.» توی تابستان مطالعه ایشان... فقط یک مطالعهاش توی تابستان، جدای از کارهای سیاسی و اینهمه کاری که دارد، یک کاری که کرده بود، مطالعه فقهی چهار هزار صفحه توی تابستان ۸۸ بود! سال ۸۸! توی آن وضعیت، توی آن اوج فتنه و وضعیت بههمریخته، چهار هزار صفحه فقط در مورد غنا مطالعه کرده! یک بخشی از مطالعه ایشان بوده! خب، این به چی برمیگردد؟
میتواند آدم برود با یک انسجام، با یک قوه تعقل، تخیل قوی و مهارشده و تمرکز بالا [کار کند]؛ «فکر میکنم، به هیچی دیگه کار ندارم.» بعدها به آن هم میپردازم. خیلی حرفهها، اینها قدرت است. اینها قدرتی است که در اثر طهارت برای انسان حاصل میشود. آیا توی قرآن هم این را فرموده؟ «اگر شما استغفار کنید (یا قوم)!» آیه ۵۲ سوره هود: «یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه.» اول استغفار کنید، بعد توبه کنید. یعنی کامل جدا بشوید از آن آلودگیها. استغفار یعنی اول اقرار کنید به اینکه آلودهاید و بعد کامل خودتان را جدا کنید از آن آلودگیها. اصلاً زمینههای آلودگی را همه را از بین ببرید. این چه توبهای است؟ «یرسل السماء علیکم مدرارا.» این آسمان بر شما خواهد بارید. این آسمان فقط آسمان مادی و دنیایی و باران نیست، آسمان معنا هم هست.
«و یزدکم قوه الی قو.» خدا قوت شما را بیشتر خواهد کرد؛ هم قوت جسمی شما را، هم قوت روحی شما را، هم قوت علمی شما را، هم قوت فکری شما را، هم قوه خیال شما را، هم قوت تعقل شما را. همه اینها را تقویت خواهد کرد. ببین، این دیگه قرآن است دیگه! «قوه الی قوه.» راههای تقویت، حالا هزار تا کتاب مینویسند: «چگونه قوی شویم؟»، «راههای تقویت فلان...» راه تقویت طهارت است، استغفار و توبه. توی هر حوزهای که شما طهارت پیدا کنی، تو همون حوزه خدا قوت به شما میدهد. طهارت عملی پیدا کنید، قوت عملی پیدا کنید.
ببینید! اونی که زبانش را کنترل میکند و پاک میکند، این زبان قوی میشود. زبان آدم قوی میشود. زبانت از دستت در نمیرود؛ مهار تو جنگ خودت [است]. این زبان قوی، این زبانی است که به اختیار تو است؛ قدرت پیدا [میکنی]. قدرت در گفتار، قدرت در عمل. آدم وقتی پاک میشود، چرا آدم سحر میخواهد بیدار شود، نمیتواند؟ زورش نمیرسد به خودش که بلند شود؟ زورش به خوابش نمیرسد؟ خوابش از ما خیلی بیشتر [است]. تابستانش یک بدبختی داریم، زمستانش یک بدبختی داریم. تابستان شبها کوتاه [است،] کمخواب [میمانیم]. زمستان شبها سرد است، زیر پتو [هستیم]. با اینکه خوب هم خوابیدهای، میخواهی بلند شوی، «اوه! سرده! سوز...» بعد میخواهم یک وضو بگیری، دست خیس، صورت خیس توی این سرما... پتوی گرم، قشنگ چهار پنج ساعت خوابیدهای، خوب گرم شده، باز نکنم؟! از جا میخواهد بلند شود، نمیتواند. نمیتواند. چرا نمیتواند؟ زورش نمیرسد. چرا زورش نمیرسد؟ این به روزش برمیگردد. تو روز این آلودگیها پاگیرش کرده، زمینگیرش کرده. شب میخواهد بلند شود بپرد. حالا تازه اون بیدار شدن، از جا پریدن، مرحله اولش است دیگه! بعد تازه باید برود با نماز بپرد. نماز معراج است دیگه! خیلیها تازه زورشان میرسد بلند میشوند، نماز را نمیتوانند کاریش بکنن. نماز حضور قلب ندارد. توی نماز تشویش دارد. سحر پا میشوند، توی گوشی... ساعت چهار صبح پیام میفرستند! سحر بیدار بوده، ولی مشغول گوشی و پیام و فوروارد کردن و اخبار چک کردن! بابا، اون موقع که دیگه... بله. حالا برای اینکه خوابش بپرد ها! انشاءالله که همینطوره. اینها قوت میخواهد دیگه!
آدم زورش برسد به خودش. زورش به خوابش برسد. زورش به زبانش برسد. زورش به غضبش برسد. زورش به شهوتش برسد. همش قوت. ما زورمان نمیرسد. شهوت اون وقتی میزند بالا، زورمان نمیرسد، نمیتوانیم مهارش کنیم. چه شهوت بطن، چه شهوت فرج، چه شهوت کلام، چه شهوت راحتی! «دیگه الان من باید بخوابم دیگه»، «دیگه هیچ کاری نمیتوانم بکنم.» «زورم نمیرسد.» اینها ناتوانیهای ماست. چی توان میآورد برای ما؟ وعده خدای متعال است: «یزدکم قوه الی قوتکم.» اینها قوت میآورد برایتان.
پیرمرد نود ساله مثل حضرت امام! این فیلم دیروز رهبر معظم انقلاب را نگاه میکردم که ایشان رفته بود تأسیسات موشکی و هوافضا و اینها را سر میزد. با خودم گفتم: پیرمرد ۸۵ ساله! [متولد فروردین ۱۳۱۸، یعنی ۸۴ سال و هفت هشت ماه. ۸۵ ساله.] سنی است که دیدهاید پدربزرگمادربزرگهای خودتان را نگاه کنید. ۸۵ سال! در واقع شما الان میبینید پیرمردپیرزنی که نه آنچنان کار سنگین داشتند، نه آنقدری مشغله و درگیری داشتند. این کسی که چهل سال، ۴۵ [سال]، نزدیک ۵۰ سال، سی چهل سال که قبلش شکنجه و زندان [بوده]، هم پانزده سال همش تبعید، از ۴۲ تا ۵۷ همش تبعید و زندان بود. از ۵۷ به بعد همش یک جبهه بوده یا درگیر بوده یا در معرض ترور بوده (ترورش کردند!). بعدش هم که دیگه رئیسجمهور بوده هشت سال. بعدش هم که دیگه رهبر بوده. هی روزبهروز کارهای سنگینتر شده. اینهمه مشغله و درگیری و امور دنیا و داخل و بیرون و نیروهای مسلح و فتوا دادن و مرجعیت و شهریه دادن و امور اقتصادی و رسیدگی کردن و مسائل فرهنگی و رصد کردن. پیرمرد ۸۵ ساله دو ساعت سه ساعت رفته اونجا با چه آرامشی، با چه تمرکزی! اون جو بایدنِ [مُنْگُل] را شما نگاه کنید. منگول! دو دقیقه میخواهد حرف بزند، تتهپته میکند، گیج، منگ، خنگ است. به اون یکی گفته: «دیشب تو با زن من بودی!» به رئیسجمهور مکزیک بوده، کجا بوده! چرت و پرت میگوید! چرت و پرت! تازه آنجا توی اصلاً داستان آمریکا داستان دیگری است کلاً. اصلاً رئیسجمهور جنبه سمبولیک رو هوا دارد و از [قبل] اینهمه کار میکند، یک اسم است ریاست جمهوری. اینجا واقعاً همه امور به رهبری میرسد.
بعد اون دقتش، فهمش، تیزهوشیش، توی تحلیل سیاسیش، توی تدبیرش! ۸۵ سال سن! سنی که آدم دیگه الان همه ۵۰-۵۵ سال بازنشسته میشوند. شما برو توی پارکها ببین ۵۰-۶۰ سالهها اوضاع و احوالشان چطور است. طرف ۲۰ سال شاعر است، دارد شعر میخواند، با یک دقتی گوش میدهد، یکهو یک کلمه میزند ساختار شعر طرف را خراب میکند: «اینجا این را گفتی...» خودش فکر نکرده. نشاطی که دارد، اون سرحالی که دارد، اون... کلاً ایشان در شبانهروز چهار ساعت استراحت دارد. چهار ساعت استراحت! دو ساعت ایشان فقط عبادت سحرش است. انسش با قرآن. توی این چند سال اخیر، ایشان شروع کرده بخش عمدهای از سور قرآن را. چند سال پیش که آمار داشتیم، ۱۷-۱۸ جزء حفظ کرده بود. الان دیگه احتمالاً تمام کرده کل قرآن را. با اینهمه مشغله، نشسته قرآن را کامل حفظ کرده. اُنسش با نهجالبلاغه، اُنسش با روایت، اُنسش با شعر، با ادبیات. اُنسش با کتاب رمان. اُنسش... اصلاً چی میشود گفت در مورد این مرد؟ عظمت اینها از کجا میآید؟ از طهارت میآید، از تقوا میآید. فرمود: «شما تقوا داشته باشید، من بهتان فرقان میدهم. من بهتان تعلیم میدهم. من بهتان روزی میدهم.» ببین، چه مفاهیمی است اینها. توی بحثهای «استعداد و دریاب» اشاره به مطالب کردهایم. اون کلیدواژه اصلی همین است: «استعداد ویژه تو را با طهارت و تقوا، استغفار، توبه میتوانی پیدا کنی.» با تقوا روزی ویژهات نصیبت میشود، از آنجایی که حسابش را نمیکنی.
اینها، عزیزان بنده، عزیزان من، خود گوینده بفهمد و اهل عمل باشد، همه چیز توی این کلمه تقواست. واقعاً اگر انسان همهجانبه سعی کرد گناه را از زندگیاش بریزد بیرون، این همهجانبه روزی و رحمت به سمتش سرازیر میشود، میریزد به سمتش، مثل باران میریزد سمتش. این قوتهای فراوانی که ما نیاز داریم، همش محصول تقواست. [یکی] گفت: «آقا، من سحر نمیتوانم بیدار شوم.» حضرت فرمودند: «تو روز...» فرمود: «ذنوبک، گناهانت دستوپایت را بسته.» تو روز تقوا داشته باش، شب میپری. راهش این است عزیزان. بله. خوراک شبش را آدم کنترل میکند. ساعت زنگ میگذارد. زود میخوابد. همه اینها [به جای خود]؛ ولی اونی که اهل طهارت روزه، یک ساعتم شب بخوابد، میپرد از جایش. شام سنگین هم خورده باشد، میپرد از جایش. زخم هم داشته باشد، بیمارستان هم باشد، میپرد از جایش.
بیدارش میکنند. الان داشتم قبل جلسه میخواندم. از مرحوم شیخ مرتضی زاهد فرموده بود: «سحرها کوبه در و تخت بالا سر من میکوبند. هیچکدام از خانواده هم نمیفهمد. همچین محکم از جا میپرم. هیشکی هم صداش را نمیشنود. بعضی وقتها هم صدام میزند.» گاهی میگویند: «به میزانی که تو روز مراقبت داشتم.» عبارت ایشان است. میگوید: «به میزانی که (کتابش هم اینجاست، شیخ مرتضی زاهد. اون وسط از روی... قشنگ، دست شما درد نکند.) یک میزانی که تو روز مراقبت داشتم، به همان میزان شب بیدار...» [شکل بیداری] برای من متفاوت میشود. بستگی دارد که تو روز چقدر حواسم جمع بوده. اگر بیشتر مراقبت کرده باشم، شبها محترمانهتر صدایم میزنند.» شما به روح بزرگان یک صلوات بفرستید تا انشاءالله خودشان عنایتی کنند، پیدا کنم این را، پیدا بشود برایتان. میخوانم. [میگوید]: «روزهایی که بیشتر مراقبت میکنم، شبش مثلاً من را صدا میکنند، میگویند: «آ شیخ مرتضی!» اونایی که روزهایی که کمتر [مراقبت میکنم]، میگویند: «آقا مرتضی!» روزهایی که باز کمتر، میگویند: «مرتضی!» و همینطور! بعضی وقتها هم همون صدای کوبه در فقط میآید، تق، بهم میخورد، از خواب میپرم.» میگوید: «علی ای حال، سحرها بیدارم میکنند. این شکلی. حالا هر شب یک مدل.» حالا شما مگر تونستی بزنی پیدا کنی اینجا از روش.
خب، سؤال بعدی عزیزمان. بپرسید. کاربر گفتند که اگر میشود اعلام بشود تو جلسه که با توجه به سؤالاتی که میآید ذیل دوره، امکان دارد که جلسه با یک فاصله خیلی بیشتر باز هم برگزار بشود؟ یعنی اگر سؤالاتشان... بله. گفتند که اگه ممکنه در جلسه اعلام بشه که هر چند وقت یکبار، با توجه به درخواستها و سؤالات کاربر، این جلسات ادامه خواهد داشت؟ یعنی این بحث بهصورت سلسلهجلسات با فاصله ارائه میشود؟
عزیزانی که دست بالا آوردید، سلام علیکم، سلامت باشید استاد. الحمدلله یکبار دیگه توفیق حاصل شد. خواهش میکنم. «کلاسهای متعدد به دلیل شرایط کاریمون، خب، خیلی بیشتر کنید.» یعنی تخصصی توی باب... با توجه به اینکه خب شما فرمودید، یا خیلی دیگه ما بسط ندهیم، انقدری اینور اونور بشه. تخصصیتر باشه بهتره. ولی الان شما اینجا فرمودید که وقتی اون استغفار و تقوا باشد، خداوند جواب مطالعات بیشتری در زمینههای غیر [تخصص] میدهد. حالا حتماً که تخصص در یک مورد نباشد. بله، خواهش میکنم، سلامت باشید.
حالا نکتهای که هست اینه که خب، اون قضیه تقوا که به هر حال متن حرکت ماست نسبت به تحصیلات هم، اون امور واجب و الزامی و ضروریمون خب به هر حال باید در وهله اول و در اولویت قرار بدهیم و بهش بپردازیم. و اون روحیات هم، آدم در خودش باید ببینه که چطوره. مثلاً بعضیها روحیشون به تخصصیگرایی هست، بعضیها نیست. مثلاً بنده خودم حالوهوای متمرکز شدن روی یک رشته رو نداشتم. خیلی سال پیش، اون اوایل طلبگی، مؤسسه امام خمینی ثبتنام کردیم و درسها رو شرکت میکردیم. تخصصی علوم قرآن. بعد، خدمت شما عرض کنم که یک مدت که رفتم، دیدم من اصلاً با قرآن اینجوری نمیتوانم ارتباط بگیرم. ولش کردم. بعدها خانواده ما همون رشته رو همونجا خوندند و لیسانس گرفتند. مشاوره ما و توصیه ما. گفت: «که مثلاً چی بخونم؟» و اینها. گفتم که: «همین علوم قرآنی اینجا را شما بخون.» غرض اینکه روحیات متفاوته. یک کسی میتواند توی یک موضوع متمرکز بشود، دارد کشششو، دارد. یک کسی هم نه. حالا اونی که کشششو ندارد و اینها، یک وقتی اصلاً کلاً وِل [است]، به هیچجا... چیز نیست. کلاً هیچجا. یک وقت هم هستش که میتواند تو هرجایی یکمی وارد بشود، کار بکند، تو اونجا متمرکز و مثلاً محدود نمونه. هم عرفان یاد بگیره، نه، اینا رو هم بزنه. اینها را همه را هم میزنند با همدیگه. روی همدیگه. بعضی وقتها اینها فقط برای مجلس گرمکنی خوبه که مثلاً آدم هرجا دو تا کلمه از اینها بلغور بکند. نه، درست و حسابی آدم از استادش، با کتابش، توی روش خودش اینها را یاد بگیرد. ولی بعضی حال و هوایی دارند، میتوانند مثل مرحوم مثلاً علامه حسنزاده آملی. روحیش، حال و هواش این شکلی بود که تو علوم مختلف ورود پیدا کرده بود. یا در مورد علامه طباطبایی، رهبر معظم انقلاب تازگی مطالبی که فرمودند، تا علم نسبشناسی رو شجرنامه ما را علامه طباطبایی به ما داده. علامه طباطبایی با چه فضایی کار کرده بود که تو ریاضی آنقدر عالی بود، تو فلسفه که اصلاً درجهیک بود، تو عرفان جز نوابغ، در فقه و اصول عالی بود. تا مثلاً این مباحث این شکلی مثل نسبشناسی و شعر. و تو همه اینها ورود داشت و در یک سطح قابلقبولی بود. خب، بعضیها روحیشون مثل علامه طباطباییه. و البته اون استعداد و اون همت رو هم [دارند].
بعضاً ممکنه میلش را دارند، استعدادش را ندارند. بعضی میلش را دارند، استعدادش را هم دارند ولی همتش را ندارند. اون دیگه هیچی دیگه! بدبختی است؛ خسر الدنیا و الآخره. علامه طباطبایی هم میلش را داشت، هم استعدادش را داشت، هم همتش را. همه اینها را به اوج رسانده بود. اگه آدم میبینه یکی از اینها را ندارد، تو همون تخصصیش کار کند. حالا اون تخصصی که بیشتر هم با شرایط علمی و ذهنی او سازگار است، هم با نیاز جامعه سازگار است. بعضی رشتهها واقعاً آدم تهش نمیفهمد این به درد کجا قراره بخورد؟ خروجیش چی است؟ به چه دردی میخورد؟ چقدر نیاز دارد جامعه؟ بعضیها انگار فقط کأنه یک مدرکی فقط میخواهند داشته باشند. بعضی از این حتی حالا خصوصاً رشتههای دانشگاهی. بعضی وقتها هم رشتههای طلبگی. یک رشتههایی اصلاً آدم نمیفهمد این تهش به درد کجا میخورد. بعد چه ربطی با این دارد؟ مثلاً یک خانم فلان رشتهای را دارد میخواند که این تو مرداش، هر مردی از پس این رشته برنمیآید. حالا این خانم مثلاً از کجا میخواهد مثلاً کجا در این رشته [فعالیت کند]؟ اینها چیزهایی است که باید بهش پرداخته بشود.
بله، این متن را چیز هم گذاشتهاند. از شیخ مرتضی، مرحوم شیخ مرتضی زاهد خودش نقل فرموده بود: «شبها برای عبادت سحری مرا صدا میزنند: «یک مرتضی برخیز!» یک شب دیگر میگویند: «شیخ مرتضی!» یک شب دیگر میگویند: «آقا شیخ مرتضی!» من وقتی دقت میکنم، میبینم اینها به روز من بستگی دارد. هر روز که من در رفتار و اعمالم دقت بیشتری میکنم و زیادتر مواظب هستم، در بیدار شدن با احترام بیشتری روبهرو هستم.»