تعریف و کارکرد مغالطه پهلوان پنبه در رسانه
نقش حب و بغض در عملیات رسانهای
برچسبگذاری بهعنوان ابزار پروپاگاندا
شگردهای نمادسازی در فضای سیاسی و فرهنگی
ایدهی «رسانه در نهجالبلاغه» و شگردهای امیرالمومنین (علیهالسلام)
نمونههای معاصر از پهلوان پنبه در سیاست ایران
مغالطه کاملنامیسر و کمالگرایی افراطی
ارزیابی یکطرفه در نقد انقلاب، ازدواج و سیاست
مغالطه علت جعلی در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی
جنگ رسانهای بر سر نمادهای دینی، هنری و اجتماعی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فعال طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
مغالطه پهلوان پنبه (۲۱۳). خوب، شیوه استدلالش را هم گفتیم؛ نکتههایش: پهلوان پنبه شخصیتی ساخته دست مغالطهگر است که به جای حریف اصلی با وی گلاویز شده، او را به زمین میزند و خودش را پیروز میدان جلوه میدهد.
ببینید، یک بخشی از کار رسانه، دشمنتراشی و تعریف دشمن است. فضای رسانه فضای تقابل است دیگر؛ فضای تقابل، فضای ترسیم دو قطبی است. بله، اصلاً محور کلی فضای رسانه، دو قطبیهاست: حب و بغض. کلاً، حب و بغض. رسانه کارش با حب و بغض است و در حب و بغض، بخش عمده این است که محبت را چگونه جلب بکنی و به چه کسی جلب بکنی و بغض را چگونه فعال بکنیم و به سمت چه کسی فعال بکنیم.
هر کسی در این فضا نیاز به دشمن دارد و طبعاً هر کسی دشمن هم دارد. و بهترین حالت این است که دشمنت را خودت بسازی؛ دشمن دستساز خودت باشد که یک موجود ضعیف باشد و موجود با یک چک راحت بشود منفورش کرد، نفرتها را نسبت به او تحریک کرد. هیچ جنبه خوشایند و شگفتآوری نداشته باشد، هیچ حیثیت محبتانگیزی نداشته باشد. یک هیولا باشد یا یک پهلوانی باشد از جنس پنبه؛ یعنی یک موجود سست که قدرتی ندارد و همه میبینند که این موجود سست و ضعیفی است که توانی برای حمله ندارد، توانی برای دفاع ندارد.
دشمننمایی در فضای رسانه یکی از اصول، یکی از امهات است که در مغالطه پهلوان پنبه خیلی بروز خاصی دارد. ما دشمنِ دشمنمان را چگونه معرفی کنیم؟ خب، هیچکس دوست ندارد دشمنش دشمن قدرتمندی دیده شود. هیچکس دوست ندارد دشمنش دشمن دانشمندی دیده شود. دشمن دانشمند، صرفاً مایه فضاحت برای من [است]؛ چون وقتی دشمن شما دانشمند است، علم او جذابیت دارد برای آن آدم خاکستری که میخواهد بین شما دو تا قضاوت کند. دانشمندیِ او جذابیت میآورد. هیچوقت کسی نمیآید دشمنش را به عنوان یک عنصر دانشمند و فرهیخته معرفی کند، یا آن جنبههای علمی و آن دانشمندیها و دانش او را هیچکس نمیآید نشان دهد.
درست است؟ حالا من بحثهای شرعی و اینها را کار ندارم ها، که این کار درست است یا غلط است. ما بارها عرض کردیم بحث ما اینجا مباحث فقهی نیست؛ نه اینکه داریم حرفی میزنیم که ضد فقه باشد ها، ضد شریعت باشد، نه! ما از حیثیت فقهی وارد مباحث نمیشویم. ما حیثیت فلسفی و روانشناسی، جامعهشناسی و رسانهشناسی و مدیولوژی و اینهاست. از این زاویه به مباحث میپردازیم.
رضا، ممکن است نکتهای گفته بشود، بعداً برویم به بحث شرعیاش، چون یک جایی رفقای طلبه، من را به صلابه کشیدند. البته یکی دو نفر بودند توی جمعی بسیار. یکی دو نفر گفتند: «تو داری پروپاگاندای غربی یاد میدهی. پروپاگاندای غربی هم بر مبنای فریب نوشته شده است.» گفتم: «خب، من پروپاگاندا یاد میدهم، شما بر مبنای هدایت برو عمل کن.»
پروپاگاندا، کلاً مشکل پروپاگاندا؛ عنوانش عنوان زشت و ناجوری است، ولی آن هفت تا قاعدهای که استفاده میکنند در پروپاگاندا، اینها قواعد عقلی و فلسفی است؛ هفت روش برای مهندسی افکار عمومی. امام استفاده کرده است، پیغمبر استفاده کرده است، قرآن استفاده کرده است. مثلاً مدل برچسبگذاری که یکی از هفت روش مهندسی افکار عمومی و در پروپاگاندا مطرح میشود، این کاری است که قرآن کرده است، کاری است که روایات کردهاند. امام حسین (علیه السلام) فرمود: «الا ان الدعی ابن الدعی قد رکزنی بین دعی ابن دعی.» این برچسبگذاری است، برچسبگذاری.
بله، در فارسی ما که میگوییم «برچسب نزن»، آن معنای فارسی را خلط نکنیم با این بحث علمی. درست است، درست. بله، «تهمت نزن»، «بئس الاسم الفسوق بعد الایمان» هم سر جای خودش است، ولی شما باید بلد باشی که جبهه رقیب را چگونه معرفی کنی؟ زیر چه عنوانی تعریفش کنی؟ با چه [کارت] بلیطی نشانش دهی؟ خیلی هنر میخواهد. «جبهه زنازادگان»، تعبیر امام حسین (علیه السلام) در مورد لشکر دشمن به کار رفته. در روایات ما به کرات، به کرات استفاده شده است.
ببینید، حضرت زهرا (س) از این روش استفاده کردهاند، امیرالمومنین (ع)، حضرت زینب (س). «یا أشباح الرجال و لا رجال.» این کجا آمده؟ در نهج البلاغه است. به کرات امیرالمؤمنین از این روش، روش رسانهای، گفته است: «خُنثی». بله، یا مثلاً «یا ابن طُلقا». آفرین، خودِ برچسبزنی است. «احمقهای درجه یک» برچسبزنی است. «رژیم ح******* صهیونیستی»، «سگ هار» او در منطقه. لطفاً! «امام نجس»، «دلهای نجس» [که] سایت سانسورش کرده است. عرض کنم که اینها، خب این یک روش کار رسانهای است و در نهج البلاغه موج میزند.
یک کاری هم که حالا دوستان گفتند: «این کلاس تمام بشود چی میخواهی بگویی؟» من به ذهنم آمد، موضوع مبانی فلسفی را که هفته پیش گفتم، کمی الان یکهو همین الان به ذهنم آمد که موضوع خوبی است. و این را هم باز با شما مشورت کنم، چون این جلسه به علاوه دو جلسه بعدش، دیگر آخرین بحثهای ما در مغالطه [است]. بعد بحث پردیسمان البته ادامه دارد، ولی توی موضوع جدید. بحث «رسانه در نهج البلاغه» موضوع خیلی خوبی است. اگر دوست داشته باشید، این موضوع را هم میشود وارد شد. شگردهای رسانهای امیرالمؤمنین در نهج البلاغه. مدلهایی که استفاده میکنند. یک بیان را چگونه [تنظیم میکنند]؟ در حکمتها به نحوی است، در خطبه به نحوی است، در نامهها به نحوی است. دیپلماسی عمومی امیرالمؤمنین. بعد نوع عبارتپردازی، توییتنویسی امیرالمؤمنین، توییت است دیگر! حکمتها بخش عمدهاش توی خود آن شاخصهای توییتنویسی است؛ ایجازنویسی، هشتگگذاری، مثلاً. ببینید، نظرتان به کدام است؟ این را هم میشود از سال بعد انشاءالله شروع کرد.
پس شما باید دشمنت را دشمن نادان، حیلهباز، با حرفهای سست، بدون استدلال، بدون منطق، آدمهای دوزاری، بیسواد، از جای معدود تغذیهشونده، متحجر، بیسواد [که] انپیتی (NPT) را «امپیتی» مینویسند، از اینها باید نشان دهی.
تو هیچی از استدلال او دیده نشود، هیچی از قوت بیان او دیده نشود. مخاطب باید با شنیدن اسم فلان مخالف شما، به یاد «امپیتی» بیفتد. این کار رسانه است. باید با شنیدن اسم آیتالله مصباح یزدی، به یاد حرام بودن گوشت گوسفند بیفتد در برخی شرایط. باید به یاد خواب امام زمان دیدن در حمایت [از] احمدینژاد، [و] «اطاعت از رئیس جمهور، اطاعت از خداست» بیفتد.
تعریف رقیب و خصم، خوب این کار کردن، هنری است دیگر. حالا او در مسیر باطل، با شیطان دارد از این استفاده میکند، با ناحق. اصولاً ما باید به حق بلد باشیم از این استفاده کنیم. دشمنمان را چگونه عقبمانده نشان دهی [و] خودت را باید پیشرفته [نشان دهی].
یا مثلاً این حرف را از زبان پنج تا آدم جورواجور بکشی بیرون که یکیشان به شدت مفتضح و رسوا، مثلاً: داعشیِ سلبریتی، سلبریتیِ داعشی، ده نفر دارند [به او] میزنند. و یکی از اینها خیلی دیگر وضعش خراب است، همراه فلانی. پدرسوختهبازی در رسانه، خدا و پیغمبریاش را استفاده کنیم. [در این زمینه] سمبلسازی خیلی مهم است. یکی از کارکردهای مهم رسانه سمبلسازی است. به «پهلوان پنبه» هم سمبلسازی میکند.
نماد دلواپسها کی باشد؟ نماد بسیجیها کی باشد؟ بسیجی دهنگشاد؟ بلیط فضای مجازی؟ نماد عدالتخواهی کی باشد؟ نماد مقابله با فلان طیف کی باشد؟ که مثلاً مخالفین [گروه] بهار، یک دانه شاخ گودزیلایشان را میگردیم پیدا میکنیم. هر کس دیگر در ضدش میگوید: «تو هم که مثل فلانی [هستی]. منافعتان به خطر افتاده است؟ شما چه میترسی؟ شما چرا فلان شدی؟ شما را چهکار کردهاند؟ برخورد با تو را دیگر چهکارت کرده است، فلانی؟ تو هم با فلانیها همکاسهای؟ تو چرا فلانیها از این میترسند، تو چرا میترسی؟»
یک شگرد پدرسوختهبازی رسانهای [این است] که هر کس خواست در نقد فلانی حرف بزند، قبل [از آن] برچسبش آماده است. برچسبش را خورده است. قرار بگیری، برچسبت معین است. دوره دوم، [برچسب] «خط انحراف»، «جریان انحرافی»، «رفسنجانی» برچسبی بود که او گذاشته، برای اینکه هر کس بخواهد از احمدینژاد دفاع کند. بله، هر کس بخواهد حمایت بکند، [چنین] میشود. حالا هر کس بخواهد علیه مذاکره حرف بزند، میشود؛ طرف میشود «انزواگرا» و «از دیپلماسی سر در نمیآوری»، «زبان دنیا را نمیفهمید».
نحوه برگرداندن برچسب به خود طرف خیلی مهم است و خیلی کمک میکند در فضای مجازی، در فضای رسانه، به ما. که مثلاً طرف میگوید: «شما از فهمیدن زبان مردم خودتان عاجزید.» خب، ماشاءالله بسازیم. اِلی ماشاءالله میتوانیم صدها مورد بسازیم که این آقایان از فهمیدن زبان مردم خودشان [عاجزند]. درست است؟
این هم یک شگرد دیگر است. خودِ استفاده [از آن]. یک وقتی هم گفتم دیگر: شما یک «علم رجال» در فضای رسانه لازم داریم. علم رجال در فقه میگویید، یعنی مینشینیم مواضع طرف را بررسی میکنیم برای اینکه آخر بفهمیم شیعه است یا مثلاً مخالف شیعه است. این آخر با امامت چندچنده؟ امام حسین را قبول دارد یا ندارد؟ رجال ما، یک بررسی جامع در فضای رسانه، ما این را میخواهیم. مواضع س*** حزباللهی طرف را داریم، شش و هشتش را هم داریم، لای کشیدنهایش را هم داریم. بعداً سر وقت خود [و] سر وقت خودش استفاده [میکنیم].
طرف میآید میگوید که: «آقا، مثلاً دستیار رهبری یک حرفی زده، گفته: «خدا لعنت کند فلانی را.»» یک آدم شاخی اینور میآید، متن میگذارد، میگوید که مثلاً مؤدب باشی و فلان و اینها. مناظرههای تلویزیونی با مجری باید بیاوریم که نامزدها مثل سگ از او بترسند. حرف از منطق میزند. اگر حرف منطقیای داشت، خواستی نقل کنی، اول میگویی: «کسی که مبدع نظریه "ابرها به درخت نگاه میکنند، بعد میبارند" [است]!» جدیدترین نظریه «صاحب نظریه ابرها به خاطر درختان میبارند!»
رسانه بلد باشی چگونه برچسب به خودش برگردانی. شیادی، شارلاتانبازی اشکال ندارد. «رد الحجر من حیث أتی»، «جزاء سیئة سیئة مثلها.» مثلاً اینها نکته مهمی است ها. «جزاء سیئة سیئة مثلها». وقتی کسی مغالطه میکند، باید مغالطه جوابش را بدهی. مغالطه به مثل میخواهد. مقابله به مثلش، مغالطه به مثل است. درست شد؟ «جزاء سیئة، سیئة [است]» که فقط سیئه عملی نیست. سیئه فکری که بدتر است، سیئه علمی که بدتر است. «جزاء سیئة سیئة مثلها». همان را به خودش برگردان. تو «پهلوان پنبه» میزنی [به ما]؛ [ما را به عنوان] پهلوان [ضعیف] برای خودت [جلوه میدهی]. تو عنوان میگذاری برای ما، برچسب میگذاری برای ما، ما برچسب را برمیگردانیم به خودت. خودت [آن را] پیاده کنی! صد تا روما ساختی، دو هزار تایش به خودت منطبق است. ما از آن صدتایی که ساختی، ده تایش را میخواهیم رو خودت برگردانیم. «شما زبان دنیا را میفهمید؟» پیدا کردید؟ از این چیزها بپرسم؟
حالا دیگر به فضاها هم دیدی دیگر، در چه فضایی با چه مخاطبی. در مسجد مثلاً شب قدر، مثلاً ملت میخواهند قرآن به سر بگیرند. لحاظ [نکردن] این لحاظنشدنها، سوتیهای رسانهای و بزک دادن دست طیف مقابل است.
مغالطه مثل را هم میکند، ولی جایش جایش نیست. خروس میشود؛ میشود نماد مغالطه به مثلگر. همین نمادسازی میکند. این میشود سمبل [آنکه] مغالطه به مثل کند. [اگر کسی] حجاب [را سوژه] فیلم بسازد، میشود [مثل] استاد ایرج ملکی. «چطور به تو گیر ندادهاند؟» یک کاری با این بنده خدا میکنند. آدم مؤمنی هم هست، حالا فیلمش ضعیف است. بنده خدا خودش که آدم خوبی است. یک کاری میکنند در سمبلسازی دیگر کسی جرئت نکند برود روی سوژه حجاب، [به خدا قسم]! جرئت نکند با برند مهدویت بیاید جلو، با برند عدالت بیاید جلو، با برند سادهزیستی. نمادسازی میکنند که برندها بسوزد. یک برندی که میخواهند را بسازند، از آن شعار. این یک کار مهمی است در رسانه. یکی از اساسیترین کارهای رسانه همین است. یک بروز خاصی هم در مغالطه پهلوان پنبه دارد.
حقیقت این مغالطه عبارت است از خلاصه کردن تمام هویت رقیب، اعم از یک ادعای تکگزارهای، نظریه، شخصیت یا جریان فکری و اجتماعی (این چهار تایی که در پرانتز آمده، خیلی مهم است)، در یک قول یا فعل غیرقابل دفاع و وارد کردن اشکال به آن قول یا فعل، به گونهای که ابطال تمام هویت رقیب به نظر بیاید.
یک حرفی از یک اصولگرا پیدا کنیم. یکی توییت میزند: «ما اصولگراها [و] مسؤولگراهای اصلاحطلب!» میآید بعد میگوید: «ما اصولگراها مثلاً عقل اجتماعی نداریم، ما اصولگراها دزدیم، ما اصولگراها فلانیم.» [این] کیهان و اینها بوده است، نه [فقط] کیهان و اینها [که] بوده است [و برندی برای] اصولگرایی دارد. حَسَن اصول. چراهاست؟ این بزرگوار، مجلس و اینها را هم داریم دیگر. اصولگرایان برجام تصویب میکنند، موشک میکنند، بعد آخر پاسدار هم میشود! بعد عرض کنم که از اینها. بعد آنها میگویند: «اصولگرای فلانی!» طرف در دولت قبل بوده، دولت قبلیاش هم بوده، آن یکی دولت قبلی هم بوده؛ یعنی چهل سال است مسئولیت دارد. دادگاهی که میشود، میگویند: «وزیر احمدینژاد!» [در حالی که] وزیر هاشمی بوده، وزیر خاتمی بوده، وزیر روحانی بوده، مسئولیت داشته در همه دورهها، ولی موقع دادگاهش، [میشود] دادگاه وزیر احمدینژاد! کار رسانه همین است دیگر. بلد باشی با چه کسی تعریفش کنی. روشن است. خیلی مهم است دیگر. اینها بخش عمده از کار رسانه است.
بله، خب اینکه بلد باشی چگونه سوتیها را تبدیل به پاس گل کنی و گل از آن دربیاوری، این هم خیلی مهم است. خلاصه اینکه بلد باشد آدم چگونه بهرهبرداری کند از این فعالیتها، خیلی [مهم است].
تحقق مغالطه به چند صورت امکانپذیر است:
۱. مغالطهگر بیمقدمه شروع به طرح ادعای سخیفی نموده، آن را تصریحاً یا تلویحاً به حریف نسبت دهد، سپس به ابطال او بپردازد.
۲. مغالطهگر تقریری غلط و ضعیف از نظر حریف ارائه داده و به ابطال آن همت گمارد. معمولاً این با بیان افراطی و تفریطی [همراه است]. اینها را قبلاً خواندیم. چرا اینقدر آشناست؟ افراطی-تفریطی نظریه حریف رخ میدهد، [در برابر] بهترین اقدامی که حریف معتقد به آن است.
۳. حالتی که یک نظر دارای طرفداران متعددی است، اما مغالطهگر به جای پرداختن به سخنان اشخاص طراز اول نظریه، سخن اشتباهی از طرفداران ضعیف را به عنوان نماینده نظریه جلوه داده، به آن حمله کند.
اینها تصمیم گرفتند در پیادهرو خیابان دیوار بکشند. [یعنی] دیوار بکشیم! [مراد از آن] فیلتر [است]. نماد فیلترینگ این است. تا آنجاها [که] به طرف حیثیت افراطی دادهاند [که] اینها همانهاییاند که میخواستند اول انقلاب دیوار بکشند. هر کس میگوید فیلتر، [یعنی] موافق با دیوار کشیدن است، همانم که نمیخواهد زن درس بخواند، دانشگاه برود؛ زن فقط بردگی و کلفتی کند! به سرش بخورد!
یک متنی آمده، «نامه به آذر». [در] برنامهی «برگ افتادی» توی فروشگاهی، نامزد مردی به نامزد زن بیست تا شرط برایش گذاشته: «آذر، فلان کن! آذر، فلان کن! آذر، فلان! آذر، حرف همیشه حرف من است!» «غیرت» که بزنی، میشود همین شوهر آذر. نمادسازی. دیگر نمادسازی. خیلی نمادسازی. به نظرم یک جلسه دیگر هم صحبت کردیم، یک کوچولویی صحبت کردیم. یکی از کارهایی که در اینستاگرام میشود انجام داد، در این فضاهای بصری، همین نمادسازی است: کی نماد چی باشد؟
الان امروز خبری که منتشر شده، ما منتشر کردیم: آیتالله سبحانی منزلشان را دادهاند برای سیلزدهها. این یک تعریف از مرجعیتِ واجب است. این فرصت پیش آمده. ما چقدر روی آن مانور میدهیم؟ نمادسازی کنیم! الان نماد بذل و بخشش در جمهوری اسلامی، در مملکت ما، در ایران کیستند؟ چرا آیتالله سبحانی در ذهنمان نمیآید؟ کاری از این مهمتر؟ خانهات را بفروشی، [و برای] سیلزده [کمک کنی]. [در این] وضعیت اقتصادی با قیمت هنگفت خانه، [اگر] فروخته شد، فروخته شد [تا] هزینه شود؛ [یعنی] آنها بیایند ساکن بشوند. [اگر چنین اتفاقی] در ژاپن و کانادا افتاده بود، دنیا را میترکاندند. یک آخوند را انجام داده است. این خیلی مهم است.
شما باید بلد باشی [که] ذهنیت بدهی. ذهنیت آنها: ذهنیت میدهند [که] آخوند یک موجود مفتخور، بیکار، سربازی نمیرود، هیچ خاصیتی ندارد. یعنی مردم با شنیدن اسم آخوند چه چیزی در ذهنشان میآید؟ هزارپا و نمیدانم... الحمدلله، همه هم یک دور توی چیزش رفتهاند؛ رُلش را رفتهاند. یعنی از محمدرضا گلزار گرفته تا هر کس را بگویی، توی این لباس بازی کرده است. رسانه با عقل و منطق کار ندارد. رسانه کارش این است که جای عقل و منطق مینشیند.
منظورم [این است که] اگر یک ذره بحث سر این است که یک قوه عاقله منفصلهای مردم دارند به اسم رسانه [که] پاک است و اینها، وگرنه آدمها، ذهنیتشان برساختههای رسانه است. دادههایی که رسانه به او داده است، چیست؟ همانقدر ذهنیت دارد، همانقدر میداند.
الان از معلم قرآن نماد داریم؟ از مداح نماد داریم؟ از بازیگر حزباللهی، از کارگردان حزباللهی نماد؟ الان مثلاً، یک آدم حزباللهی دارد میآید در صدا و سیما. چهار تا مجری فلان برنامه، چهار تا کارشناس [هست]. کار ندارد؛ آن یک دانه که همه دارند به او حمله میکنند، نباید نماد حزباللهیگری [باشد]. یک بسیجیِ استاد دانشگاه امام صادق نباید بیاید، برند بشود [که بعداً] صدا و سیما [او را] بخورد و حذفش کند. مخلصیم! این را [میگویند] فلان موضعش بد بود! نمیفهمیم. جنگ نماد [است]. درک از فضای رسانه نداریم. چه اتفاقی دارد میافتد؟ آن نقدش هم که وارد است، این هم که درست میگوید. ترکیبش دارد این میشود که آقا! این آدم حزباللهی نباید بیاید.
«شجریان» است؟ یا مثلاً «سر فلانی» است؟ اینها نمادند. تتلو نماد است، شجریان نماد است. «چرا از تتلو حمایت کردید؟» به مصاحبه [او] مشکل داریم، ولی بحث نماد [است]. او میخواهد نمادسازی بکند. کسی جرئت نکند بعداً بخواهد سوئیچ کند، در مسائل اعتقادی اینور بیاید. هزینه اینکه یک هنرمندی بخواهد یک موضع انقلابی حزباللهی بگیرد، به شدت بالا ببرد. هزینهای که هر کسی [موضع] انقلابی بگیرد را بالا ببرند. بفهمد آدم، اینجا سکوتش خیانت است. موضع علیه او گرفتن که قطعاً خیانت است. سکوت هم خیانت است. تا ابد کسی در این فضا نمیآید. میگوید: «با فلانی چهکار کردند؟» موش و نبات!
۳. حالتی که یک نظر دارای طرفداران متعددی است، اما مغالطهگر به جای پرداختن به سخنان اشخاص طراز اول آن نظریه، سخن اشتباهی از طرفداران ضعیف را به عنوان نماینده نظریه جلوه داده، به آن حمله میکند.
در مورد عادل فردوسیپور مثلاً میگویم: در «نود»، ده تا آدم کارشناس، خبره و حرفهای حرف زدهاند. «مخالفین عادل چه میگویند؟ موافقین عادل چه میگویند؟» [او] شاخها را نشان میدهد.
گفتم دیگر! آمریکا پول میداد به صدام، میگفت: «اسرائیل را بزن.» آمریکا پول میداد به صدام، میگفت: «[تو] نماد مبارزه با صهیونیست باید تو باشی، نه خمینی.» واسه همین وقتی که صدام را کشتند، سه روز عزای عمومی گرفتند در فلسطین. «القائد الشهید». از سید [حسن]، [با] صدا، جا برایش معین میکردند، میگفتند: «موشکت را اینجاها بزن که اسرائیلی کشته نشود.» اولش هم [از آنجا که] مخالف به عنوان نماد ضد امپریالیستی [بود، او را] کشتند دیگر. گرفتنش. [او را] نماد مخالفت با امپریالیسم مدرن کرده بودند؛ صدام را.
همانجور که مخالفت با صهیونیست را توی دوره کردن [برای] اردوغان. این «پهلوان پنبه» است دیگر! [در] فضای رسانه تصویری، وقتی احمدینژاد "بولد" شده بود و در فضای مبارزه با صهیونیست، اینها اردوغان را بهش ضریب میدادند، سر وقتش هم بتوانند قشنگ بچلونندش.
حرف سستی است، استدلالی ندارد، منطقی ندارد. دشمنت را معرفی کنی. کدامشان مخالف من کیستند؟ چه میگویم؟ طرف خط لباس کردن، صد تا سوتی داده، صد تا اشکال بهش کردهاند. یکیاش را پیدا میکند. [مثل] امام رضا (ع) چه گفتم؟ آیتالله خزعلی هم این را در سخنرانیاش گفته. «چطور به تو گیر ندادهاند؟» آقای خزعلی! فقط به من گیر دادهاند. لباس هم پنبه [است].
داستان را گفتی. به این گیر دادهاند که تو با آن ۹۹ تای دیگر که گفتی، این یک دانه را هم [که خوب گفتی، با این اشتباه] مبتذل میشود. آقای خزعلی ۹۹ تای دیگر را ندارد [ولی] یک دانه را که میگوید، ۹۹ تا خوب دارد. این یک دانه وزن پیدا میکند. شما ۹۹ تا افتضاح داری، این یکی میآید بغل آنها [و گم میشود].
آخوندهای خود ما توی همین دانشگاه، عزیزان، بعضیها فاز حمایت برداشته بودند که مثلاً ما این بدبخت را فرستادهایم هوا. فاز مظلومنمایی «پهلوان پنبه» اثر دارد، کار میکند.
حالتی که مغالطهگر به جای مناظره با اشخاص طراز اول یک نظریه، به مناظره با افراد ضعیف طرفدار آن نظر که توان پاسخگویی به شبهات را ندارند، بپردازد و با محکوم کردن وی، چنین وانمود کند که اصل نظر را ابطال کرده است. [این مورد] در نقد مکاتب و نظریههای دینی و سیاسی اجتماعی زیاد اتفاق میافتد.
خوب، مثال یک. در شرایطی که بیم آن میرفت فتنه بزرگی را شاهد باشیم، آرامش کمنظیری را در انتخابات مشاهده کردیم. در شرایطی که خیلیها در دنیا منتظر بودند تا حوادث تلخی در ایران اتفاق بیفتد، از لفظ «فتنه» [استفاده شد]. ذهنیت خاصی در فضای سیاسی کشور موجود است؛ ذهنیتی که یادآور حوادث سال ۸۸ است. حوادثی که در آن، گروهی [بعد از] انتخابات، دست به آشوب در کشور زده و فتنهای مضر و مهیب را به راه انداختند.
استفاده از این لفظ در سخنان، این مفهوم را القا میکند که گویا در این انتخابات هم احتمال اعتراض و ایجاد آشوب توسط گروه مقابل که به خیال گوینده مغلوب شدهاند، وجود داشته است. نسبت دادن فعل غیرقابل دفاع و مسلم است که ایجاد آشوب به خاطر شکست در انتخابات، کاری بسیار زشت و غیرمنطقی است. گوینده [گویا] از [این] نگران بوده [که] در سال ۸۸ [آنچه] واقع شد، [تکرار شود]. و عدهای به نیت تغییر نظام شروع به آشوب کردند. گویا فراموش کرد که چه کسی تلویحاً از آن حمایت کرد. «استدلال داشتید؟ شما هم مخالفت میکردید. ما سال ۸۸ مخالفت کردیم، تا استدلال داشتیم.» بهرهبرداری میکند، به نجابت کار ندارد. به نجابتش خشکش نمیکنم. من دیگر! الان که یکی نجیب است، یکی وقیح، به اینها کار ندارد.
یکی نجیب، با پانصد هزار تا رأی، هفتدهم درصد، سکوت میکند. یکی نانجیب، با دوازده-سیزده میلیون رأی اختلاف، دوازده میلیون رأی [کمتر]. بعد میگوید: «نه، آنجا دوازده میلیون [اختلاف بود، و] ما استدلال داشتیم.» «شما پانصد هزار تا استدلال نداشتید.» «فرق ما [این است که] تقلب نشده بود که بخواهیم چیزی بگوییم.» «اگر تقلب شده بود که شما میگفتید! ما حرف "تقلب شده بود" [را قبول نداشتیم].» «مصادره مطلوب» یعنی خود مدعا با استدلال یکی است. «تقلب شد، چون تقلب شده بود.» «اگر تقلب نشده بود که ما اعتراض نمیکردیم! تقلب شده بود. اعتراض! کسی اعتراض نکرد!»
از خاطر بردند که چه کسی از چند ماه پیش از انتخابات، رمز فتنه «تقلب» را بر جهان جاری کرد. حال چه اتفاقی افتاده است که ایشان نگران «فتنه بزرگ» [شده است]؟
اینکه خیلی آدمها میگویند بهتر است تحریم باشیم و روی پای خودمان بایستیم، این را به «شعب ابیطالب» تشبیه میکنند. و این را به «شعب ابیطالب» تشبیه میکنند. مگر پیغمبر اختیاری «شعب ابیطالب» را انتخاب کرد؟ بعضیها افتخارشان این است که در [این] ما [جرایی] که ما در «شعب ابیطالب» زندگی میکنیم [شرکت داریم]. اگر اینطور بود که پیامبر از شعب بیرون نمیآمد. آشناست. نوع حرف زدن، ادبیات، نیاز به توضیح ندارد که تحریم موجب اختلال در نظام اقتصادی میشود و میتواند شرایط سختی را برای جامعه (برای جامعه هدف) ایجاد کند.
در این حال، اگر جامعه هدف بخواهد مقاومت کند، میتواند این تهدید [را] تبدیل به فرصت کند. نه تنها از تحریم آسیب نبیند، به رشد و خودکفایی هم دست پیدا کند. در این صورت حتی میشود از شرایط تحریم به «تحفه الهی» تعبیر کرد. از قضا این سخن در وصیتنامه سیاسی-الهی امام راحل عظیمالشأن انقلاب تولید دارد [و آمده است]: «این جنگ و تحریم اقتصادی...» [از نظر] کارشناسان خارجی، تحفه الهی بود که ما از آن غافل بودیم. بروید از کسانی بپرسیم که تحریم را نعمت میدانستند. ما تحریم را یک برگه کاغذ، ورقپاره نمیدانیم.
بعضیها فکر میکنند که یک [مشکل] منقلی هست و به ما میگفتند همین که بروی مذاکره کنی، یک کلاه [بر سرت میگذارند]. انشاءالله در قیامت پیگیری قانونی [میکنیم]! آنجا منتظرند. الان دم استخر فرح در انتظار کلاه گشاد دارند. همین نشستیم [و] سر ما میگذارند. نمادسازی میکند. از مخالفین اینجور مذاکره، مخالفین اینجور وا دادن: «درپیت، ازگل، اینها خیلی گشاد [و نادانند].»
بعضیها مخالف بودند. رهبر معظم انقلاب با بیان «نرمش قهرمانانه» مسیر را گشود. و ما با این دو نظر، با این دو فتوای سیاسی توانستیم با یک قدرت بزرگ سیاسی ملی و با منطق و استدلال، با عزت به جایی رساندیم که حالا رئیس جمهور جدید آمریکا نمیتواند تحمل کند. توافق را میخواند، نمیتواند تحمل کند. «بدترین توافق!» البته این توافق برد-برد است، به نفع همه است. این توافق، این منطقه... شما دیدید در کنار مذاکره ۵+۱، مذاکره قزاقستان و آستانه به وجود آمد و میتواند مذاکره هستهای الگویی بشود برای دهها مذاکره دیگری که به امنیت و ثبات این منطقه منجر میشود.
کی توانست این حرکت بزرگ را به وجود بیاورد؟ اندیشه نظریه امنیت و ثبات؛ و نه! اینها را به نیت [ساختن] «استندآپ» [کمدی] میگویند! هنر است دیگر. بالاخره آدمی که هیچی در کارنامه ندارد و قبل از ریاست جمهوری منبری مجالس ختم بوده، میآید شش سال با دهان [و حرف]، مملکت را نگه میدارد. با زبان میچرخد، مملکت اداره میشود. سانتریفیوژ نمیچرخد، میچرخد! حالا یک کسی این دیدگاه صحیح را به صورت مستهجن و غیرقابل دفاع بیان کند، سختی و تلخی آن را به رخ بکشد و سپس با تعبیرات مختلف مثل سخنان فوق، برچسبزدنهایی مثل «کاسبان تحریم»، دیدگاه ضعیف را به رقیب نسبت دهد، قطعاً رقیب را در نظر بیننده بیخبر به زمین زده است.
این کلاس تمام میشود. و آنکه مخالفان FATF را مثلاً یکی را نشان میدهد، میگویند: «من! حالا یکی این است.» این فیلمش باز [هست]، یکی دیگر هم دارد، حالا آن را هم اگر پیدا کنیم، برداشته شده. «حسین! تحریم را برگردانی، برنمیگردم.» «شما زبان دنیا را میفهمید؟ چیست؟ شما در فهم زبان ملت خودتان گرفتارید.» چقدر خوب است که خدا جهنمی آفریده، قیامتی هست. واقعاً از الطاف بزرگ خدای متعال است.
سال دوم. فرض کن مربی یک تیم فوتبال به داور مسابقه اعتراض میکند که چرا دو پنالتی تیمش را نگرفته است. میگوید: «همین باعث شده تیم مقابل برنده بشود.» چندین کارشناس داوری هم در برنامه «نود» نظر مربی را تأیید میکنند. رئیس کمیته داوران فدراسیون فوتبال در برنامه «نود» با مربی و کارشناسهای داوری بحث [میکند تا] نشان دهد که آن دو صحنه پنالتی نبودند. اما آنها به صورت کاملاً مستدل، مستدل، مستدل، با استناد به قوانین کاملاً مشخص داوری، اثبات میکنند که آن دو صحنه پنالتی بوده است.
حالا رئیس کمیته داوران به جای اینکه بپذیرد اشتباه بوده و داور عملکرد ضعیفی داشته، شروع به سخنرانی میکند، میگوید: «اصلاً چرا باید اینقدر [توقع داشت]؟ آیا مربی انتظار دارد که داورها هر جور آنها میخواهند قضاوت کنند؟ آیا داور باید جادهصافکن قهرمانی آنها باشد؟» حالا فرض کنیم کسی اصلاً نظرات کارشناسی داوری و مربی را نشنیده باشد، فقط این بخش از سخنان رئیس کمیته داوران را ببیند، حتماً پیش خودش میگوید: «واقعاً آن مربی و کارشناسهای داوری، چه انسانهای بیمنطقیاند! مگر میشود کسی اصلاً اشتباه نکند؟ آفرین! مگر میشود داورتان، مربیها بخواهند قضاوت کنند؟ مگر میشود داور را به یک تیم کمک کنم که ببرد و قهرمان شود؟»
مغالطه پهلوان پنبه رخ داده است. یعنی آقای رئیس کمیته داوران سخن و نظر مربی و کارشناسان را تحریف کرده تا غیرمنطقی و نامعقول جلوه کند. آنها نمیگفتند که باید بیش از حد به داورها فشار آورد. فقط میگفتند که او باید وظیفه خودش را در حد انتظار انجام دهد. آنها نمیگفتند که داورها اصلاً نباید اشتباه کنند. فقط میگفتند که داورها نباید آنقدر اشتباه کنند که نتیجه مسابقه با اشتباهات آنها رقم بخورد. آنها نمیگفتند [که مربیان] قضاوت کنند؛ [بلکه میگفتند] داور باید بتواند قوانین را در زمین پیاده کند. آنها نمیگفتند که داور باید جادهصافکن قهرمانی تیم خاصی باشد. فقط میگفتند نباید فراوان، خود قهرمانی و تیمی که مستحق قهرمانی است را بگیرد.
بنابراین رئیس کمیته داورها برای اینکه حرف خودش را به کرسی بنشاند، یا دستکم از شدت رسوایی عملکرد داور بکاهد، به گونهای صحنهآرایی کرد که بیننده، سخن مربی تیم بازنده و کارشناس داوری را سخنی کاملاً غیرمنطقی بداند. در حالی که سخن آنها با چیزی که به آنها نسبت [داده شد]، زمین تا آسمان تفاوت داشته است.
بله، مثال سوم. بارکلی، فیلسوف ایدهآلیست انگلیسی، معتقد بود: «ما نمیتوانیم اطمینان داشته باشیم که اشیا حتی هنگامی که ادراک نمیشوند هم وجود دارند.» بارکلی بر همین اساس نتیجه گرفت که باید وجود خدا را فرض بگیریم تا بتوانیم بگوییم که وقتی ما اشیا مادی را ادراک نمیکنیم، خدا آنها را ادراک میکند و بنابراین وقتی آنها را ادراک نمیکنیم، وجود دارند. مشهور است که فردی به نام دکتر جانسون با نظریه بارکلی مخالف بود و برای اثبات نادرستی نظریه او به یک سنگ بزرگ لگد زد و گفت: «من نظریه بارکلی را اینگونه امتحان [میکنم].» منظورش این بود که ممکن نیست جسمی به این سفت و سختی فقط تصوری در ذهن خدا باشد.
اما آیا واقعاً نظریه بارکلی نمیتوانست این واقعیت را که پای دکتر جانسون به یک سنگ خورده، توجیه کند؟ جانسون چنین وانمود کرده که بارکلی نظرش را عرضه میکرده [و] این واقعیت را نمیدانسته یا از آن غفلت کرده که گاهی وقتها پای انسان به چیزهای سفت و سخت برخورد میکند. اما مسلماً چنین نبوده است. درست است که نظر بارکلی عجیب به نظر میرسد و شاید اشتباه باشد، اما راه ابطال آن، لگد زدن به [سنگ] نیست.
مثال: «میتوانیم همه مسائل و مشکلات زیستمحیطی کشور را با ترویج دوچرخهسواری [و] اتومبیلهای برقی حل کنیم.» محیط زیست در کشور ما چنان ویران شده که دیگر انتخاب نوع وسیله حمل و نقل و نحوه رانندگی افراد کوچکترین تفاوتی نسبت به آن نمیکند. «شماها حرفتان این است. شما آن موقع این را میگفتید!» دهه پنجاه میلادی است. بعضیها در عصر حجر زندگی میکنند.
یک زمانی ویدئو قایم میکردند، رادیو را میگذاشتند توی گنجه. کلیدش هم... [میگفتند] بازی بعدی! «کاملنامیسر». چند تا دیگر مانده است؟ ۳۵، ۳۶، ۳۷. خیلی مانده است. کوتاه کوتاه؛ دو سه تا کوتاه کوتاه داریم.
«کاملنامیسر»: رد همه راهحلهای موجود با اشاره به نقاط ضعف آنها و یا مقایسه با کامل [ترین حالت]. ده تا راهحل داریم، برای هر کدامش یک اشکالی درست بکنیم که آخر به نتیجه برسیم همه اینها باطل است. بعد یک راهحل دیگر بگذاریم، بگوییم: «تنها راهی که میماند، این است.»
«من انگیزه برای شرکت در انتخابات ندارم، چون هیچیک از نامزدها تمام شرایط مطلوب را ندارد.» امیرالمؤمنین فرمود: «اگر کسی دنبال دوستی بگردد که عیب ندارد، بدون دوست خواهد ماند.» «فَتبقَ بلا صدیق.» «یبقَ بلا صدیق.» کسی دنبال این باشد که یک رفیقی پیدا کند که هیچ عیبی ندارد، اینها همان مغالطه «کاملنامیسر» است؛ کمالگرایی افراطی.
حالا یک بخشش، واقعاً طرف قصد مغالطه ندارد، دچار اشتباه ذهنی میشود. [افراد دیگر] اشتباه میاندازند [و] از این کمالگرایی افراطی او سوءاستفاده میکنند برای اینکه یک چیزی به خورد [مردم] بدهند، [و] میشود بهش گرفت [و از آن استفاده کرد]. درست است؟ از همین استفاده میکند، برای اینکه [بگوید] ما مسئولی در جمهوری اسلامی معصوم نداریم. واقعاً بله، این درست است. «همه را با این بزنی!» نه، بحث ما این نیست که چون معصوم نیست، دنبال این نیستیم که بگوییم یکی باشد که معصوم است. بحث ما این است که معصوم نیستند؛ یکی خیلی بیشتر از بقیه به شدت معصوم نیست، یکی کمتر معصوم نیست. امام زمان (علیه السلام) است.
زیاد حیف است واقعاً. رسانههای اجتماعی، فضای مجازی [که] نبود. پنهان کردن نیست، مخفی کردن نیست. قوانین از سیاره دیگری زندگی میکنند، زندگی میکنند! مغالطه پهلوان پنبه! توی جلسهای که سه تا خبرنگار حضور داشتند، دفترشان را در ارومیه صادر میکنند! [و] درس خصوصی خبرنگار [را با] فاصله بزرگواران [میدهند]. ما توقع زیادی از مردم از انقلاب درست کردیم. خداوند قبل از ظهور امکان حاکمیت را برای همه فراهم میکند. بفرمایید! جز امام زمان (علیه السلام)، کسی قرار نیست [حاکم شود]. تقدیر الهی. همان نگاه صفر و یکی هم که قبلاً گفتم، کاملنامیسر است. یک بخشش، همه اینها چیست؟ فقط خود امام زمان! توهمی و از نگاه صفر و یکی نشئت میگیرد.
یا معیوبند یا کامل. روحانیت در خیلی مسائل پیشرفت کرده است. الان شما با قبل انقلاب [مقایسه کنید]. همه شکست [خوردند]. ایدئولوژی در برابر لیبرالیسم و کمونیسم و اینها، همه شکست خوردند. روحانیت هم آخرین لول بود که این را هم میرساند به امام زمان. بنده خدا، بنده خدا! [مثل] صوتی بازی. بقیهاش [اینکه] جمهوری اسلامی یک نمونه بود، بهتر از نمونههای مشابه. جوری تصور ایجاد کنیم، حتی در ادبیاتمان. ما هنوز که هنوز است، سال ۱۳۹۷. «امام خمینی» (سلام الله علیه). مراسم احیا در سه نقطه برگزار میشود با همین ادبیات. «محترم» (علیه السلام) در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)، در...
کسی که فهم فلسفی و تشکیکی ندارد، به این خزعبلات میافتد. اینکه ما هی میگوییم نگاه تشکیکی خیلی مهم است. عبدالعظیم [حسنی] در ری. اگر عبدالعظیم در ری، زیارت کربلا در چند نقطه برقرار میباشد: حرم امام حسین، حرم عبدالعظیم (سلام الله علیه). [پس] سلام بالاتر. «صلوات الملائکه علیهم، صلوات من ربهم و رحمة.» [آیا این کارِ] سید مرتضی بوده است؟ ظاهراً اسم شیخ طوسی که میآمده، گفته: «شیخ طوسی صلوات الله علیه.» [یا] از آیتالله سیستانی یکی از... بعد حالا صلوات الله علیه هم میشود گفت. بعد بهش گفتم: «آقا! صلوات الله علیه برای قرآن میگوید. اگر کسی از صابرین بود، مشکلی [نیست].» خب، وقتی آدم منابع و مبانی علمیاش ضعیف بود، از اول ژورنالیستی کار کرده و رسانه بوده و روزنامه نوشته و کتاب چاپ کرده و اینها. [و] موقعش هم الحمدلله بهرهمند بوده از سفره نظام و انقلاب و اینها. الحمدلله فضا فراهم بوده.
چیزی که هست، این است که: بعد، علت جعلی [چیست؟] علت جعلی [چیست؟] علت مشکلات از کی شروع شد؟ از اینکه شما برای امام (سلام الله علیه) نوشتید. از اینجا مسائل پیش آمد و توقع مردم را بالا بردید. اول خود ادعا که باید اثبات بشود، بعد میآید این علت جعلی هم برایش گذاشته میشود که اصلاً از اینجا [شروع شد]؛ چون سه تا حرم کردی: حرم امام خمینی، حرم حضرت امام رضا. ملت واقعاً تفاوت بین امام رضا و امام خمینی را نمیفهمند. [میگویند] علت انتظار، علت ظهور. یعنی مثلاً الان در همه خانهها، مردم یک قرآن دارند، یک مفاتیح. واقعاً مردم فرقی بین قرآن و مفاتیح نمیفهمند؟ مفاتیح، یک رساله عملیه. سه تا کتاب هی همه به هم میدهند: قرآن، مفاتیح، رساله. مشکل [این است که] بغل [این] خدا [و] خزعبلات گفتنش فهم میخواهد. یعنی واقعاً در همه خانهها، رساله بغل قرآن است! یعنی رساله هموزن قرآن است؟ راه برای رسیدن به فهمیدن آن، بین این «سلام الله علیه» و آن «سلام علیه» فرقش را نمیفهمد. البته، تو [اگر] نفهمی، مردم نمیفهمند؛ [همانطور که] گفتیم.
ارزیابی یکطرفه را در یکی دو دقیقه سریع، یکی دو تا را بگویم. مغالطه «علت و دلیل» آن [بعداً] میماند. ارزیابی یکطرفه: به تمام نقاط ضعف یا قوت موضوع اشاره کردن و سپس نتیجهگیری نادرست یا درست [از آن] است.
[آیا] مفاسد انقلاب بهتر شد؟ اقتصادمان بهتر شد؟ ارزیابی یکطرفه است دیگر. شما باید با چه مقیاس و شاخصهایی داری الان مقایسه میکنی در مورد انقلاب؟ با چه پارامترهایی؟ شما [میگویید] همه پارامترها همینهاست؟ همه شعارهای مردم اینها بود؟ [مثلاً] امام حسن (ع) به اسم «شکمتان را سیر میکنم» آمد [و] انقلاب کرد؟ گفتیم دیگر! امام وقتی آمدند بهشت زهرا، تنها چیزی [که گفتند] «آب و برق مجانی» [بود]! مشکلات [دیگری] که داریم...
خوب، مثال: «پیشنهاد میکنم ازدواج نکنی، چون تحمل سختیهایش را نداری: محدود شدن آزادی شخصی، مسئولیت سنگین همسر و فرزندان، بار کمرشکن هزینههای روزافزون و غیره.» هیچ فکر کردهای ازدواج همین بود؟ همه ماجرای ازدواج هم همینهاست؟ هیچی دیگر ندارد؟ واقعاً هیچ لذتی، جذابیتی، عشقی، علاقهای، خوشی، هیچی ندارد؟ همینهاست فقط؟ ارزیابی یکطرفه [است].
خب، اینها را تمام کردیم. مغالطه خیلی مهمی است، بسیار مهم است. انشاءالله جلسه بعد به حول و قوه الهی خدمتتان باشیم در مورد این مغالطه با هم صحبت کنیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...