‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در محضر سوره مبارکه «صف» هستیم. در سوره مبارکه «صف» به موضوع آزار پیامبر رسیده بودیم. آزار پیغمبر باعث انحراف انسان میشود، وقتی از دیگران اطاعت بکند؛ دیگرانی که صلاحیت اطاعت ندارند. این موجب آزار رسول خدا میشود. البته گاهی هم آزار، شخصی است؛ مثل وقتی که جایگاه او را تخریب میکنند، شخصیت او را ترور میکنند، بی آبروش میکنند. این جور آزارها هم هست که البته پیامبر از حیث شخصی خودش آزار نمیبیند، از این جهت که این اثرش و ثمرش این میشود که جایگاه او را در جامعه تخریب میکند و اثر میگذارد در اینکه مردم نسبت به او اطاعت بکنند یا نکنند. اینها هم موجب آزار او میشود.
قرآن کریم یک فرمایشی دارد در سوره مبارکه «فصلت». خیلی این کلام، کلام جالبی است، یک قاعده درخور توجه میفرماید: «ما یقال لک الا ما قد قیل لرسل من قبلک» هر چه که به تو گفته میشود، چیزهایی است که به قبلیها هم گفته شده. اینجا البته مفسرین گفتهاند که منظور این است که هر چه خدای متعال به تو میگوید، به قبلیها هم گفته. اگر به تو میگویم صبر کن، به قبلیها هم گفتم صبر کن. اگر میگویم این کار را بکن، آن کار را نکن، به قبلیها هم همین را گفتم. انگار اطلاعات انبیا همه از یک جنس است. گرفتاریها همه از یک سنخ است. طبیعت این مسیر این طوری است. وقتی کسی پیغمبر میشود، به قول ماها، باید پی این مسائل را به تنش بمالد. آزارش میدهند، اذیتش میکنند، تهمت میزنند، حرف گوش نمیدهند. دشمنان یک طور آزار میدهند، دوستان یک طور آزار میدهند. کفار و منافقین یک طور آزار میدهند، مؤمنین ضعیف یک طور دیگر آزار میدهند. پیغمبر هم البته این آزارها را تحمل میکند، خدا به او دستور داده که تو تحمل کن: «دع اذائهم»، آزار اینها را رها کن، «توکل علی الله».
ببینید آیه در سوره مبارکه «احزاب»، آیه ۴۸ میفرماید: «ولا تطع الکافرین والمنافقین ودع اذاهم» اولاً که حرف کفار و منافقین را گوش نده، بعد هم به آزارشان هم اعتنا نکن. «و توکل علی الله و کفا بالله وکیلا» به خدا توکل کن، برای وکیل بودن کافی است. این آزارها هست. به پیغمبر میفرماید که تو آزار نبین، تو دلخور نشو، تو صبر کن. جایی میفرماید: من میدانم این حرفهایی که اینها میزنند، خیلی سینه تو را تنگ میکند، خیلی دل تو را میشکند ولی اعتنا نکن. صبر کن. در واقع به خاطر خدا، صبر کاری است که پیغمبر باید در قبال این آزارها انجام بدهد.
ولی ما چی؟ ما میتوانیم بگوییم چون پیغمبر صبر میکند، ما هم پس آزار بدهیم؟ نه، ما حق آزار دادن نداریم. این آزارها هم البته متنوع است. یک بخشش، عرض کردم، از بیرون است، یک بخشش از درون است. نمونههایی از این آزارهایی که به پیغمبر اکرم میدادند را میخواهم عرض بکنم خدمتتان. گاهی حتی ممکن است ناخواسته و بیتوجه باشد. حتی آدم توجه به این ندارد که پیغمبر دارد اذیت میشود، ولی همین هم باعث میشود که انسان دچار ضیق بشود، انحراف دل بشود و فاسق بشود و از هدایت و رحمت خدای متعال محروم بشود.
ببینید در سوره مبارکه «احزاب» چندین آیه مرتبط با آزار پیامبر پشت هم داریم که خیلی هم جالب است. در آیه پنجاه و سوم میفرماید وقتی که خانه پیغمبر میروید: بدون دعوت نروید، در بزنید، راه بیفتید بروید، اجازه بگیرید، هماهنگ بکنید. «لا تدخلو بیوت النبی الا ان یؤذن لکم» اذن بگیرید. بعد هم که رفتید، هی چشم نچرخانید که ناهار میآورند، کی شام میآورند، غذا میدهند یا نمیدهند. مثل هیئتهایی که اگر شام ندهند، بعضیها نمیروند. این جوری نباشد. حالا اگه با پیغمبر هم کار داری، سؤالی داری، مشورتی داری، وقت هم گرفتی، اجازه هم گرفتی. پیغمبر مثلاً فرمودند بعد نماز بیا سؤالَت را بپرس. خب، بعد نماز میرویم و انقدر مینشینیم که ناهار هم بهمان بدهند؟ نه، این کار را نکنید.
اولاً دعوت شده بیایید. «فادْخُلوا». بعد هم که غذایتان را خوردید. حالا اولاً، اگر دعوت بودید برای غذا. اگر برای غذا، سؤالَت را بپرس، برو. اگر برای غذا دعوت کردند، پیامبر فرمودند که ناهار خدمتتان هستیم، شام ان شاء الله تشریف بیاورید. با خانواده، حالا با نوه نوباوگان، با کودک، بی کودک. اینها مهم است. این قیدها باید بهش توجه کرد. بعد هم که فقط برای غذا آمدی، غذایت را که خوردی، پاشو برو. «فاذا طعمتم فانتشروا» غذا را که خوردید، پاشید بروید. «ولا مستأنسین لحدیث» ننشینید گپ بزنید، گعده درست کنید. بابا، پیغمبر کار دارد، استراحت دارد، زندگی دارد! میخواهد الان یک استراحتی بکند بعد برود، اموری هست از مردم اداره بکند. جنگ باید برود، مثلاً از رزمندهها سر در بیاورد، از اوضاع و احوالشان ببیند که حالشان چطور است، کارشان چطور شده، چه کار کردهاند. نماز دارد، سخنرانی دارد، امورات خانوادگی دارد. همسر پیغمبر با او کار دارد، بچه کار دارد، خرید میخواهد برود و از این قبیل. شما به شئونات او توجه نمیکنید، خودتان آمدهاید اینجا نشستهاید و دور هم دارید کیف میکنید و پیغمبر هم هیچی نمیگوید. حواستان نیست که اینها موجب آزار پیغمبر میشود.
ببینید تعبیر چقدر جالب است، میفرماید: «ان ذلکم کان یؤذی النبی» اینها پیغمبر را آزار میدهد ولی انقدر این پیغمبر باحیا و انقدر مهربان است، هیچی نمیگوید، به رو نمیآورد. «و یستحیی منکم» خجالت میکشد بگوید: آقا، بس است دیگر! آقا، بفرمایید بیرون. خوش آمدید. خوشگل نمیگوید. حیا دارد. «والله لا یستحیی من الحق» ولی من اینجا خجالت نمیکشم چیزی بگویم، منِ خدا میگویم بهتان. اگر هم خواستید با زن و بچه او صحبتی بکنید از پشت پرده حرف میزنید و درخواست میکنید. خیلی خودتان را صمیمی نگیرید. خانه پیغمبر، پیغمبر رهبر اجتماعی شماست، شأن و شئونش را باید رعایت کنیم. درست است پیغمبر برای شما پروتکل تعریف نمیکند، درست است پیغمبر با شما نظامی برخورد نمیکند، سرهنگی برخورد نمیکند، ولی شماها هم باید بفهمید. پیغمبر، فرمانده شماست، پیامبر، رئیس شماست، پیغمبر، رئیس مملکت است و جایگاه دارد، شأن و شئون دارد، شأن و شئون الهی دارد. اینها را که رعایت نکنی، پیامبر اذیت میشود. هر رفتار خلاف قاعده و خلاف استاندارد و خلاف چارچوب، پیغمبر را آزار میدهد. این نکته اصلی است و این میشود فسق. این نکته اساسی در بحث فسق و آزار پیغمبر این نکته است.
موارد دیگر هم هست، ان شاء الله در گفتگوهای بعدی بهش خواهیم پرداخت.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...