عابد شدن در گرو بردباری
از کوره در نرویم!
تفاوت عبد و عابد
تعجب امام سجاد ع از حلم!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم
«عن محمد بن عبدالله قال سمعته الرضا علیه السلام یقول: "لا یکون جلو آب بدن حتی یکون حلیماً و ان الرجل کان اذا تعبد فی بنی اسرائیل لم یعد عابداً حتی یسمع قبل ذالک اشرسنی"»
محمد بن عبدالله میگوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: «مرد عابد نمیشود تا اینکه حلیم باشد.»
خب، حلیم هم مشخصه معنایش دیگر. حلم و حمل با همدیگر اشتقاق دارند، به هم نزدیکاند، جفتشان معنای یک چیزی را در بار داشتن میدهند. حالا حلیم، حلم، همین که در فارسی میگوییم بردباری. این خیلی تعبیر خوبی است. یک باری دارد، حمل کند، دارد حمل میکند یک چیزی را. باید ببرد، این را. آنکه حلم ندارد، بار را وسط راه میزند، رها میکند. هرچه جمع کرده میگذارد، طاعت هرچه جمع کرده میگذارد. با معصیت رها میکند، ول میکند، لگد میزند. خب، آن تا حلیم نباشد، عابد نیست.
حالا کربلا میرود، مسجد میرود. خب، این از مسجد که برمیگردد، یک نگاه میکند، همهاش میپرد. دو کلمه که حرف بزند با یکی، میپرد. یعنی حلم، خلاصه مراقبهای میطلبد، تقوایی میخواهد تا انسان بار خودش را ببرد. بردبار بار را ببرد.
«و ان الرجل کان اذا تعبده...» مرد وقتی که در بنیاسرائیل عبادت میکرد، عابد شمرده نمیشد تا اینکه قبل از آن ده سال سکوت کند. تا کسی در بنیاسرائیل ده سال سکوت نمیکرد، بهش عابد نمیگفتند. باید ده سال طرف سکوت میکرد، خیلی عجیب است. ده سال که سکوت میکرد، تازه میگفتند عابد است.
بعد حضرت فرمودند که: عابد هم بهش عابد نباید گفت وقتی که تازه اینها ده سال سکوت میکردند، بهشان میگفتند عابد. که عابد هم تازه نباید گفت، باید حلم هم داشته باشد. چه بسا ده سال سکوت میکند، ممکن است سال یازدهم بزند همه را خراب کند. حلم، آدم بتواند خودش را کنترل کند، نفسش را کنترل کند، مهار کند. از کوره در نرود. از کوره در نرفتن در برابر غضب و در برابر شهوت، جفتش در برابر هوای نفس است. وقتی نفس تمایل به عالم دنیا دارد، به عالم ماده دارد، انسان حلم بورزد، خودش را کنترل کند. نفس انسان تمایل دارد به زندگی اشرافی، به زندگی ریخت و پاش، به خوشگذرانی، به سورچرانی، نفسچرانی. چراانی؟! چراانی؟! چراانی؟! نفس به چریدن علاقه دارد. حلم میخواهد. انسان باید کنترل کند خودش را. تازه کنترل بکند میشود بهش گفت عابد. «عابد عبد هم نه!» عابد فرق دارد بین عبد و عابد که دیگر هیچی. آن که اصلاً آن دیگر چقدر کار میخواهد، چقدر زحمت میخواهد.
«ابی جعفر علیه السلام قال: "کان علی بن الحسین علیه السلام، علیهم سلام، علیهم السلام یقول عند غضبه…"»
خب، ببینید وقتی امام سجاد علیه السلام میفرمایند، این آدم. امام باقر علیه السلام میفرمایند که امام سجاد علیه السلام اینگونه میفرمایند که: «مرا به تعجب وا میدارد.» حالا کسی امام سجاد علیه السلام را به تعجب وابدارد، امام سجاد علیه السلام شگفتزده بشوند، آن دیگر کیست؟! «مرا به تعجب وا میدارد که انسان، آن مردی که هنگام غضبش حلمش او را دریابد.» خیلی تعبیر عجیب است، خیلی تعبیر عجیبی است. «حلمش او را دریابد»، نه «او حلم را دریابد.» یعنی ملکه شده باشد. تفاوتش این است. دریابد یعنی ملکهاش شده باشد انسان. حالا حدیثش هم هست اینجا. به نظرم نقل کردند که وقتی که، بله، وقتی انسان حلم ندارد، ادای حلم را درمیآورد، "تَحَلُّم"، تشابُه حلم، ادای حلم درآوردن. انسان هنگام غضب تحلم میکند. آنی که امام سجاد علیه السلام را به تعجب وا میدارد این است که کسی هنگام غضبش حلمش او را دریابد. یعنی این ذخیره در گنجینهٔ نفس او است. موقع بلا، موقع امتحان، موقع فتنه. در فتنهها ملکات ظاهر میشود دیگر. کسی این را بهعنوان ملکه در خودش رسوخ داده، پرورش داده که در فتنه این حلمش میآید بیرون.
ببینید، خیلی عجیب است. رهبر معظم انقلاب سال ۸۸، دیدیم در فتنه دیدیم چقدر این مرد حلم به خرج داد. خب، اینها اینجوری نیست که بدون و دفعتاً ظاهر شود. یک دفعه انسان در شرایطی گیر کند، یک دفعه آدم خوبی بشود، نه خیر. اتفاقاً شرایط که سخت میشود، یک دفعه آدم، آدم بدی میشود. مگر اینکه وقتی که موقعیت داشت، وقت داشت یا فراغی داشت، یک فراخی، آن موقع این ملکات را جمع کرده باشد، آنجا در شرایط سخت ملکه میشود. الان که سرما خلوت است، وقت داریم، فرصت داریم. همین که فرمود: «اغتنم خمساً قبل خمسٍ.» پیغمبر فرمودند پنج تا چیز را قبل از پنج تا چیز دریاب. یکیش چی بود؟ «و فراغک قبل شغلک.» قبل از اینکه مشغولیت پیدا کنی، از این فراغتت استفاده کن، مغتنم بشود.
انسان مشغلههایی پیدا میکند، حالا گاهی به دست خودش است، گاهی تکلیف الهی است، گاهی فضای زندگی پیش میآورد. مشغولیتهای درست میکند. طرف فلان واقعاً پیش میآید، بچهاش تصادف کرده، شش ماه است در راه بیمارستان و دادگاه و زندان. از کار و زندگی و همه چی افتاده. امتحان در اینجور مشغلهها، در اینجور مشغولیتها. حالا وقتی که انسان وقت داشت، فرصت داشت، آن موقع باید استفاده میکرد، ملکات را کسب میکرد.
میفرمایند اگر کسی حلم را آنجا در آن هنگام غضب، این حلمش او را دریابد. هنگام غضب شرایط آماده است برای اینکه انسان از کوره در برود، ولی ملکه حلم کسب شده، فضیلت رسوخ پیدا کرده در باطن انسان. امام سجاد علیه السلام «این مرا به تعجب وا می دارد»، «به شگفتی»! «من از این آدم تعجب میکنم.» یعنی انسان، انسان میبینند دیگر. تعجب وا میدارد یعنی همین. در بین اینهایی که همه انساننما هستند، صورت صورت انسان، و القلوب قلب حیوان. امیرالمؤمنین علیه السلام در نهجالبلاغه میفرمایند: «صورتها صورتهای انسان، قلبها قلبهای حیوان.» خب، یک نفر هست قلبش قلب حیوان نیست، قلب انسان است. این امام سجاد را به تعجب وا میدارد. انسان پیدا شد، هنگام غضب حلمش او را در مییابد. نمیگوید «لا اله الا الله»، مشتش را بگیرد، ساکت بشود. تازه این هم، این خوب است، این هم تازه گیر نمیآید. اینکه گیر نمیآید. هنگام غضب قمه را بر میدارد و قفل فرمان را بر میدارد و تمام. و تازه یک نفر باشی، حرف زده، چند نفر دیگر ظلم میکند. خب، یک نفر آمد مثلاً در مناظرهها افشاگری که «به شما ظلم کرد.» هرکی که به او یک انتصاب خیلی اندکی دارد باید مورد هجمه قرار بگیرد، ظاهر بشود. این چه غضبی است؟ این چه افسارگسیختگی در نفس است؟ چرا اینقدر نفس ول است؟ این چه باطن حیوانی است؟ این چه قلب حیوانی است؟ امام سجاد علیه السلام آن قلب انسان را به تعجب وا میدارد که این ملکه کسب شده برایش. همه عالم جمع میشوند توهین میکنند، به خاطر خدا تحمل میکند. این ملکه را کسب کرده است. ملکات را خدای متعال نصیب بکند، به برکت و حق این روایات. انشاءالله نورانیت را برای ما خدای متعال ایجاد کند.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...