تجربه NDE نابینایان مادرزاد
معلولیت مادرزاد و عدالت خدا
شباهت NDE کودکان و بزرگسالان
تحولات تجربه گران پس از NDE
جامعه قانونمند/ نظم دنیای غرب
چرا بخش عمده نهج البلاغه درمورد مرگ است؟
سلام خدا
حضرت نوح علیهالسلام، سلام در عالمین داشت.
اثر دورغ مصلحتی نابجای شیخ عباس قمی در هنگام مرگ
راه نجات از اثر اعمال خطا
بالا تا خدا یعنی کجا؟!
حیوانات به چه کسی صدمه نمیزنند؟
عالم با کسی که اهل عصیان است در ستیز است.
علم غیب امام معصوم
صراط مستقیم و ویل
چه کسانی در دسترس شیطان نیستند؟
چه کسانی اشراف بر اعمال ما دارند؟
درجات جهنم
مسیر نزول و عروج ملائکه در شب قدر
روایت از امام باقر علیهالسلام در مورد اقسام ملائک
نهیب رهبری به مردم
روایت از امام علی علیهالسلام در مورد ملائکه
روایات پیرامون تونل نور
دعای امام برای افراد به اعمال آنها بستگی دارد.
ملکوت ایام
چرا خداوند برای انجام امور از فرشتهها استفاده میکند؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل الطیبین الطاهرین. و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن إلی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
خب، از مقدمه کتاب مطالبی عرض کرده بودیم. بخش عمدهای از بحث مقدمه را توضیح دادیم. چون تازه از بیرون آمدهایم، خیلی سریع متن را با هم بخوانیم و یک تیکهاش را فقط توضیح بدهیم. آن هم دانلود این ماجراهای زمانی است که اصفهانی بودند و بیاییم سراغ بحث تونل نورمان که یکی از بحثهای بسیار مهم و حلنشده در دنیاست که انشاءالله امروز به برکت اهل بیت این بحث مطرح خواهد شد و انشاءالله حل میشود که این بحثش چیست.
بعضی دوستان کار کردهاند تو این موضوع. بزرگواری تماس گرفتند، گفتند که خلاصه هم محبت داشتند و هم گله: "چند سال است که ما تو این موضوع داریم کار میکنیم و ۶۳ نفر را بررسی کردهایم. روشان کار کردهایم، مستند ساختهایم. تو با یک بحث چهلجلسهای زدی کلاً کاسهکوزهی ما را نابود کردی. صداوسیما: قوانین مستند را پخش بکنیم. خانهی، نمیدانم پدریام را فروختم و خرج این کار کردم و اینها. فایل تو منتشر شد، سوژهی ما سوخت. مدیران صداوسیما گفتند که این ناخواسته ما را ورشکست کرد." گفته بود: "حالا مجبورم هرچی شده دربیاورم. دلم میخواهد پخش بشود. تا بیشتر از این سوژه نسوخته، یک چیزی منتشر کنیم."
بعد ایشان چهلپنجاه تا مشترکات و چهلپنجاه تا چیزی گرفته بود؛ در حالی که بقیه مثلاً ده، یازده، دوازده تا چیز گرفتهاند. ایشان گفت: "مثلاً ما الان گیر این هستیم که بفهمیم آقا این تونل چیست؟ چون هیچکس این را نگفته. تونل نوری که اینها همه میبینند، تونل چیست؟" خب، آنها که خودشان اصلاً نمیدانند. غرب که اصلاً نمیداند ماجرا چیست؛ و اصلش گیرنده این است که اصلاً این وقایع پیش میآید چیست؟ واقعاً مغز است، روح است؟ چیست؟
یک بخش و خوب، تو مباحث خود ما هم اینهایی که رفتند، باز نمیدانند تونل نور دقیقاً تو تونل رد میشود. انشاءالله امروز روایات فراوانی را خدمتتان خواهم خواند که این بحث را حل میکند.
متن کتاب را کمی پیش برویم. کمی عزیزان حوصله بکنند. انشاءالله بعدش بحثها خیلی جذاب میشود، خستگیها درمیرود.
یک بخشی که عرض شد جلسه قبل، در مورد کور مادرزاد. اینها توانستند تجربه ِ(NDE) داشته باشند. در کتاب «حیات پس از زندگی» دکتر مودی، به گزارش زنی که از بچگی کور بوده اشاره میکند. بعد از احیا، جزئیات آنچه که در اتاق عمل رخ داده بوده و شکل ابزاری که مورد استفاده قرار گرفته، افرادی که به اتاق وارد یا خارج شدند، گفتگوهای بین اینها را بازگو کرده. خب، این جواب یک سری شبهات هم هست دیگر. "چرا خدا یک عده را نابینا کرده؟ یک عده مثلاً معلولیتِ فلج دارند، چشم ندارند، گوش ندارند؟" پاسخش این است که نفس انسانی هیچ نقصی ندارد. قوه سامعه را به همه داده، قوه باصره را به همه داده. چشم را نداده، ولی قوه باصره. شاهدش هم همین که بعضی از اینها تو اتاق عمل نابینا بودند، تجربه نزدیک به مرگ داشتند؛ وقتی جدا شده، دیده صحنهها معلوم میشود که نفس. آن بخشش که کمال نفس است، دیدن و شنیدن و گفتن و اینهایی که کمال نفس است. آن بخشی که مربوط به ابزار است. مثل اینکه شما رانندگی بلد باشی، ماشین نداشته باشی. این نقص برای شما. حالا اگر کسی ماشین داشته باشد، رانندگی بلد نباشد چی؟ این نقص. آن بخشی که کمالش است، بخش رانندگی یادگرفتن است. رانندگی را همه میتوانند یاد بگیرند، ماشین را بعضیها میدهیم، بعضیها نمیدهیم. آن بخش کمال نفس را خدا به همه داده. هر نفسی را که آفریده، به تعبیر قرآن، تصفیه کرده: «سَوَّاهَا فَالْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس، ۸). نفس، تصفیه است، همه قوا را دارد. همه قوا هم معتدل: «خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ» (انفطار، ۷). تعدیل کرده خدای قوا.
خدا همین قوای شنیدن و گفتن و فهمیدن و تعقل و اینها را همه را به همه داده و از یک طرف ابزارش را به بعضیها داده و بعضیها نداده. "ما تو بهشت آدم کور نداریم. هرکی تو دنیا کور باشه تو آخرت هم کور است." این کدام کور است؟ این کسی که ابزار ندارد. به کسی که قوه نفسش فعال است. یعنی آن دیدن ایمانی، آن دیدن بصیرتی که با کمال نفس حاصل میشود. این را برای همه میسر کرد، همه میتوانند بهش برسند. ولی دیدن به چشم مادی، بعضیها دارند، بعضیها ندارند. که این هم خودش علتهایی دارد. بعضیاش را خود ماها مقصریم. بعضیاش را پدر و مادر کم میگذارند. کاستیهایی، گاهی جهالتهایی باعث میشود که بچه دچار آسیبهایی بشود.
برخیاش هم ابتلای الهی است. خود انبیا و اولیا هم از این قبیل ابتلائات داشتند. قرآن میفرماید یعقوب هم نابینا بود. نابینا بودن نقص نیست. اگر نقص بود که نباید پیغمبر خدا دچار این مشکلات. پیش میآید. اینها اتفاقاً برخیاش هم موجب کمال بیشتر هم میشود. اتفاقاً بعضی در اثر نابینایی ظاهری و صبر بر این بلا، قوه بصیرت باطنیشان هم فعال میشود.
این پس یک بحثی. خوب، اینجا میگوید که این شخص نابینا همه اینها را دیده بود و برای پزشک این امر غیرقابل باور بود. به همین دلیل او را به دکتر مودی معرفی کردند.
نمونه دیگر، زنی بود که دچار ایست قلبی شده. خواهرش را به خاطر دیابت شدید تو بخش دیگر از همان بیمارستان در حالت کما بود. خواهرش در یک بخش دیگر از بیمارستان به خاطر دیابت در حال کما بود. این زن بلافاصله بعد از احیا، به پزشکش گفته بود که خواهرم فوت کرده. این نابینا بود، سکته قلبی میکند، خواهرش آنور بوده. اینکه سکته قلبی میکند، جدا میشود، میگوید: "دیدم خواهرم از دنیا رفت." یعنی وقتی برمیگردد، میگوید: "دیدم خواهرم از دنیا رفت." پزشک در ابتدا انکار میکند. ولی بعد از اصرار زن، پرستاری را به بخش دیگر فرستاد تا از حال خواهر باخبر بشوند. معلوم شد که ادعای زن صحت داشته. خواهرش در همان زمان از دنیا رفته بود. قبض روح خواهرش.
دکتر کنت رینگ و شارون کوپر نتیجه تحقیقات دوسالهشان روی تجربههای (NDE) افراد نابینا را در کتاب «دید ذهن» منتشر کردند. تو این کتاب، تجربیات ۳۱ نمونه از نابینایانی که برخی از آنها به طور مادرزادی دچار این نقیصه بودند بیان شده. این افراد توانستند بعد از بازگشت به زندگی، اشیا، اشکال و رنگهای اطرافشان را چنانکه بوده، با جزئیات توصیف کنند.
یکی از نمونهها، زنی ۴۵ ساله به نام ویکی امپ بود. ایشان که در حین تولد عصب بیناییاش به خاطر اشکال در دریافت اکسیژن به کلی آسیب دید. بیناییاش را از دست داد. قلبش در ۴۵ سالگی در حین یک عمل جراحی برای مدت محدودی متوقف شد. دوباره به کار انداخته شد. بعد از به هوش آمدن، توانست جزئیات مختلف آنچه که حین عملش میگذشته را عیناً بازگو کند. این هم پس انسانهای نابینا، حالا زن و مرد، سنهای مختلف که تجربه نزدیک به مرگ داشتند و گزارش کردهاند.
یک مورد دیگر کودکان هستند که در مورد این مفصل صحبت کردیم. کودکان زیادی تجربه (NDE) داشتند. گزارشهای آنها شباهت به تجربه بزرگسالان دارد، با اینکه این کودکان هنوز آشنایی قبلی با این پدیده یا با تعلیمات دینی و مذهبی نداشتند. ذهنیتی هم از مرگ و جهان ماوراء و معنویت، یعنی محتوای ذهنی آنها تفاوت زیادی با بزرگسالان دارد.
ملوین مورس، پزشک بخش کودکان بیمارستان واشنگتن در آمریکا، هیچ اعتقادی به زندگی بعد از مرگ نداشت. در سال ۱۹۸۲ در حین طبابت، با اولین مورد (NDE) کودک در کار خودش روبرو شد. در حالی که در یک کلینیک مشغول به طبابت بود، دختربچهای را که در اثر غرق شدن در استخر تمام علائم حیات را از دست داده و برای مدت ۱۹ دقیقه قلبش متوقف بود را احیا کرد. این کودک بعد از احیا برای دکتر مورس تعریف کرد که چگونه بدن خود و دکتر مورس را در حالی که روی بدنش کار میکرده و سعی در احیایش داشته را از بیرون میدیده. بعد از احیا، جزئیاتی از آنچه که در حین ۱۹ دقیقه توقف قلبی او در بیمارستان رخ داده بود را برای دکتر بازگو میکند. میگوید که از تونلی آجری عبور کرده. این هم باز بحث تونل است. میگوید به شکل آجری، از تونل آجری عبور کرده و به جای بسیار زیبا و نورانی رسیده. دکتر مورس به کودک گفت که نمیتوان د به راحتی باور کنه. دکتر در جواب گفت: "نگران نباش ید." دکتر کودک در جواب گفت: "نگران نباش ید." دکتر مورس در جواب گفت: "حقیقت دارد." بازگو کردن جزئیات اتفاقات بیمارستان و آنچه که تو آن اتاق میگذشته، در حالی که کودک هیچ علائمی از حیات نداشته، برای دکتر مورس یک شوک فکری بود. این باعث شد دکتر آن را در ژورنال علمی مشهور انجمن پزشکی کودکان آمریکا به عنوان یک مقاله منتشر کند. با وجود جنبههای خارقالعاده این اتفاق، دکتر مورس همچنان در شک خودش باقی ماند. ولی بعد از اینکه موارد مشابهی را از بقیه پزشکان میشنود، تصمیم به تحقیق جدی تو این مورد میگیرد.
در بررسی خودش، ۲۶ کودک مرده و دوباره احیا شده بودند را مورد مطالعه قرار داد. با ۱۳۱ کودک به شدت مریض بودند ولی علائم حیات را از دست نداده بودند، مقایسه کرد. دریافت که ۲۳ کودک از ۲۶ تا کودکی که بررسی کرده، تجربه (NDE) داشتند. در حالی که هیچکدام از آن ۱۳۱ نفر همچین تجربهای را نداشتند. اینها که از دنیا رفتند، با آنهایی که حالشان خیلی بد بوده بیماری نبوده که چون دوز بیماری رفته بالا. میگفت: "نه، اینها واقعاً از اینور منتقل شدند به جای دیگر."
بعد از این تحقیقات، دکتر مورس مطالعه چندین ساله را روی زندگی این کودکان و اثر (NDE) روی آنها آغاز کرد. دریافت که تجربه در زندگی این کودکان اثر مثبتی گذاشته. خصایص مثل مهربانی و گذشت را در اینها افزایش داده.
یکی دیگر از مباحث مهم، بحث تحولاتی است که برای این افراد حاصل میشود. تجربه نزدیک به مرگ در بسیاری از افراد تأثیرات عمیقی تو زندگیشان داشته و باعث تغییرات شگرف در زندگی آنها شده. در سالهای اخیر، توجه رسانهها و دانشمندان غربی به این پدیده به شدت افزایش یافته. محققان زیادی تو این زمینه تحقیق کردهاند. جنبههای روانی و تغییرات شخصیتی افرادی که تجربه (NDE) داشتند را مورد بررسی قرار دادند.
الان که دیگر باب شده، دیگر این ستارههای هالیوود را تو این شبنشینیهای رسانهایشان، ویکند آخر هفتهها میآیند، مینشینند. این هم شروع میکند با یک قیافه عجیب و غریب از تجربیات نزدیک به مرگ: "اونور رفتیم چی شد؟" دیگر باب شده، دیگر آخر هفتهها مینشینیم مثلاً یک پیاله شامپاین میریزیم بالا و عرض کنم که...
نتایج تمام این تحقیقات نشان داده که این تجربهها اثرات عمیقی روی شخصیت و جهانبینی افراد تجربهکننده میگذارد. آن هم در غرب که همهچیز بر اساس مادیات و منافع مادی تعریف میشود. این تغییرات تقریباً همیشه در جهت مثبت است. مثل احساس هدفدار بودن جهان.
یکی از اینها، یکی از اینها که به خاطر مصرف مواد مخدر رفته بود، وقتی برگشته بود، گفت: "من دیگر دست از اینها برداشتم. تازه فهمیدم زندگی هدف دارد. این زندگی یک هدفی دارد، یک جهتی دارد. خبری است. ماجرا زندگی ادامه دارد. اگر اینجا باشد، اینهمه زحمت و مصیبت و درد، آخرشم بخواهیم بمیریم. خب، هیچی. زودتر بمیرد بهتر است. و مرگ ما را راحت بکند. و گاز را روشن میکنیم. مرگ خاموش. بدون درد، بدون درد و خونریزی، راحت میمیریم. راحتتر بمیرد، بهتر است دیگر. خبرهای دیگری هست. زندگی و فضا عوض میشود."
بعد میگوید که احساس وجود معنای عمیق برای زندگی، احساس مسئولیت و رسالت در زندگی. هرکی که شدت وجودی بیشتری پیدا میکند، این احساسات درش شدیدتر میشود. بله، به تعبیر امیرالمومنین در نهجالبلاغه: «شُغِلَ عَنْ رَعْنَةِ الْجَنَّةِ». امام یک همچین کسی که بهشت را جلو چشم خودش ببیند، مشغول کار است. بهشت و جهنم را در برابر ببیند، احساس مسئولیت میکند. اینکه میبینیم بعضی از این حضرات ما احساس مسئولیت نمیکنند، چون اعتقادی ندارند. بیکارند. اثر بیکاری است.
غصه آخرت مردم را که به جهنم میبرند. رایگان. تکلیف خاک هم نخواهد، کسی را میبرند بهشت. کسی میبرد بهشت را که خودش یک رنگ و بویی داشته باشد.
هیچ دردی، هیچ غصهای، در این فقر و فلاکت مردم. هیچ حسی ندارند، به خاطر اینکه هیچ درکی ندارند از عوالم. جز قدرت و ثروت و مکنت و شامورتیبازی، هیچی دیگر نمیفهمند. اصول دینشان همین پنج تا اصول دین دروغ است. میشود پنجمیشان. اصل توحیدشان...
عرض کنم که. ولی وقتی آدمی میبیند عوالم بعد را، میفهمد خبری هست. این احساس مسئولیت میکند. میگوید که هرکی تجربه را داشتی احساس مسئولیت و رسالت کرده در زندگی. این خیلی نکات مهمی است تو بحث سیاسی و بحثهای اجتماعیمان هم.
علامه طباطبایی هم مفصل در تفسیر المیزان بحث کردهاند. تفسیر سوره مبارکه یوسف. میفرماید که: "شهروند قانونمند بدون تقوا ممکن نیست." شهروند قانونمند بدون تقوا ممکن نیست. بعد خودمان حضرت یوسف را مثال میزنیم. حضرت یوسف تو خلوت که ماجرا جرمش گناه نکردن بود. برایش جرم بود. نه گناه کردن. گناه نکرد. حبس به کسی بخورد بابت اینکه خیانت نکرده. خیلی عجیب است دیگر. فضایی هم جوری بود که هیچکسی خبر نداشت. همه شرایط هم به نفع او بود. این زن هم که موافق بود. هفت در هم که بسته. باخبر نمیشد. مطالبه هم که بود. اصرار هم که بود. تهدید هم که بود. چی آنجا نگه داشت؟ «لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» (یوسف، ۲۴). این ادراک از حق تعالی تو خلوت، تو آن پستو طرف را نگه میدارد. و من الان میفهمم تا جامعه مردم این شکلی نشوند، جامعه اصلاح نمیشود، قانونمند نمیشود.
تازگی شنیدم یکی از اساتید از مرحوم آیت الله بهاءالدینی نقل کردند. خیلی برایم جالب بود که این چیزی که اینهمه ما سرش داد میزدیم، از زبان آیت الله بهاءالدینی هم گفته شده. یکی از اساتید میفرمود خدمت مرحوم آیت الله بهاءالدینی بودیم. بعد یک آقایی از غرب آمده بود. یعنی از طلاب رفته بود آنور و دیده بود و برگشته بود و نشسته بود پیش آقا. خاطرات دیگر هم من تو این هفته از آقای بهاءالدینی شنیدم که جالب بود. حالا یکی دیگرش را هم بهتان بگویم.
که: "نظرتان چیست؟ آیا آهنگران که خدمتشان بودیم؟" این هفته را خیلی خدمت آقای بهاءالدینی میرسیدند. بعد گفتش که: "یک جمعی از پاسداران رفتیم خدمت بهاءالدینی. یک فرم خاصی داشت دیگر. منحصر به فرد. روی به ما کردند و گفتند که: آقا شما تُرکی؟ گفتم: نه آقا، من بچه تهران هستم." تکتک پرسیدن: "و شما؟ شما؟ شما؟ آقا شما تُرکی؟" عرض کردم: "من بچه تهران هستم." حال و احوالی کردند و اینها. میگفت: "بعد بیست سال با ایشان گفتند: آقا شما تُرکی؟" گفتم: "نه حاج آقا، بابام مال آنجا است."
عجیب و غریبی بود. خدمت شما عرض کنم که آقا از غرب آمده بود پیش آقای بهاءالدینی نشست. آقای بهاءالدینی خب، گفتند: "چه خبر؟" گفت: "آقا خیلی اینها نظمشان خوب بود. خیلی زندگیها منظم بود." آنچنان آقای بهاءالدینی عصبانی شد. درشت بود و آدمهای درشت را رگ مک خیلی نمیشود. دیده نمیشود. و اینها. رگهای گردن از این زیر زد بیرون صورت. گفتیم الان آقا سکته میزند. این چقدر عصبانی شد. "نظم حیوانی است نفهم! این نظم حیوانی است. آنجا نظم است. نظم حیوانی است." داد میزد. تأیید کردند. خلاصه نظم حیوانی با نظم انسانی تفاوتش تو این است: نظم انسانی، نظم ایمانی است. نظم برآمده از تقواست. نظم برآمده از درک عالم است. درک هستی. او میداند اینجا اگر پایش را بد بگذارد، کج بگذارد، هزار تا عالم در پیش دارد که این پای کج اینجا آنجا آثارش را نشان میدهد.
چطور مثلاً میگویند آقا رادیولوژی و اینها. خانم باردار نیاید. این ایکسریهای مثلاً فرودگاه و اینها، مثلاً حساسیت دارند نسبت به خانم باردار که این نیاید. میگوید آقا یک دانه از این پرتو اشعه، این سیستم وقتی به آن خانم میخورد، این بعدها در درازمدت ۸۰ سال، بچه در اثر یک دانه تابش این اشعه آسیب میبیند. این قانون است. باید رعایت کنیم. زندگیمان خوب میشود. به این کار ندارد. به عوالم کار دارد. تو این را آسیب نزنی، ۸۰ سال باید لطمه بخورد. من که فقط به خاطر قانونش میگویم. الان که من احساس لطمه نمیکنم. خوبی الان؟ خوب است دیگر. رفتم زیر این اشعه. حسی به هم دست داد. آسیبی خوردی؟ چیزی شد؟ اکثریت هم که این را اصلاً کاری ندارد به عوالم، درجهبندی عوالم را. ولی اونی که دین میآید میگوید بر اساس مرتبهبندی عوالم، اینجا اگر این کار را بکنی، یک ظلمی که اینجا کردی، عوالم بد اسیر هستند. گرفتاری. امیرالمومنین فرمود: «یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ» («روز مظلوم بر ظالم سختتر است از روز ظالم بر مظلوم»). الان روز ظالم بر مظلوم است اینجا. ولی تو عوالم بعد چیست؟ روز مظلوم بر ظالم است. اینجا راه دررو دارد. خلاصی دارد. نجات دارد. در رفتن دارد. دروغ دارد. آنجا هیچی ندارد.
اگر کسی این را درک کند، لذا امیرالمومنین فرمود: "اگر اقالیم سبعه را به من بدهند، هفت اقلیم به من بدهند که یک دانه را از دهن مورچه به ظلم بیرون بکشم، من این کار را نمیکنم." چرا؟ برای اینکه میدانم: «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» (انسان، ۱۰). این ادراک از عوالم آدمها را میسازد.
امیرالمومنین تو حکومتش آدم حسابی کم داشت؟ چرا؟ چون ادراک از این عوالم کم بود. لذا بخش عمدهای از نهجالبلاغه در مورد مرگ، در مورد قیامت است. آدمی که امیرالمومنین میخواهد تربیت کند، با این چیزها تربیت بشود. حضرت فرمود: "من میدانم با شلاق شما راه میافتید ولی به درد من نمیخورد." آن کار معاویه. یک دست شلاق، یک دست هم سکه. حیوان. همه را هم راه میاندازد. شلاق دست خودش باشد، خودش خود را بزند. واعظ از نفسش داشته باشد. آنور را که دیدهاند، احساس مسئولیت پیدا کردهاند. تغییر شغل و نحوه زندگی کردهاند. گاهی وقف کردن زندگی خود به امور مهربانتر و صبورتر شدن با مردم. ترک اعتیاد و غیره.
گردون آلن، مدیرعاملی بسیار موفق و ثروتمند در شهر سیاتل آمریکا بود. بعد از تجربه خودش در سال ۹۳ که در اثر ایست قلبی اتفاق افتاد، از شغلش استعفا داد. زندگی بسیار مرفه و شهرت خودش را کنار گذاشت. به زندگی سادهای روی آورد. شغل مشاوره جوانانی که دچار مشکلات شخصی و خانوادگیاند را انتخاب کرد. به عنوان یک کشیش در کلیسا مشغول به خدمت شد.
استورم، استاد سابق و رئیس دانشکده هنر دانشگاه کنتاکی، هیچ اعتقادی به خدا و زندگی بعد از مرگ نداشت. در سال ۱۹۸۵ در حین یک سفر علمی مریض شد و در بیمارستان برای مدتی قلبش متوقف شده و میمیرد. بعد از احیا، به کلی متحول شده. زندگی خودش را وقف رساندن پیام معنویت به مردم کرد. او که یک منکر به تمام معنا بود، به طور تماموقت در کلیسا به عنوان کشیش مشغول به کار شد. تجربه (NDE) او در چندین برنامه تلویزیونی در آمریکا پخش شد.
دکتر جیل بولت تیلور، دانشمند و متخصص مغز در دانشگاه آمریکا است. در سن ۳۷ سالگی در اثر پاره شدن یکی از رگههای مغزی و خونریزی شدید، دچار یک سکته قوی شد. در نتیجه تجربه در سال ۲۰۰۸ بود. دکتر تیلور توسط مجله مشهور تایمز آمریکا در لیست ۱۰۰ نفر اثرگذارترین افراد قرار داده شد. او در کتاب خودش به نام «حرکت من به سوی بصیرت سیاحت شخصی یک دانشمند مغز»، این اسم کتاب است. متوقف شدن فعالیتهای مغزیاش باعث شد که حقیقت را از چشمانداز جدیدی ببیند. با دیدی باز و اتصال به گذشته و آینده. اینکه میگفتیم عالم برزخ عالمی نیست که گذشته و آینده توش حاضر نیست.
او در کتاب خودش میگوید: "احساسی بالا و پر از شعف من را در خود گرفت. در این حال، آگاهی من به سطحی گسترش یافت." چون میگوید یکی بودن با تمامی هستی. صحبت بکنیم. احساس میکنم با همه هستی یکیاند. همان وحدت وجودی که کفر است.
گفتم بود که قبلاً گفتی، حالا بیشتر صحبت بکنیم. "دیگر مرزهای بین خود و جهان اطراف را حس نمیکردم. خودم را مثل سیالی حس میکردم که در تمام فضا در جریان است. من وارد آنچه بوداییان آن را نیروانا میخوانند شده بودم."
نکته بعدی این است که این بحثهای زمانی اینجاست. قدیمیترین فردی که تو ایران شناخته شده است تو بحث تجربه نزدیک به مرگ، که فایلش چند سالی منتشر شده، همین آقای زمانی است که اصفهانیاند و یک فایل ۴۰، ۵۰ دقیقهای دارند. مفصل تعریف میکنند. شاید عزیزان شنیده باشند. تو خود کانال ما سه چهار سال پیش این فایلش منتشر شد.
تو این تجربیات، احساسات واقعی انسان از کارها، چه خوب و چه بد مشاهده میشود. خب، یکی از مباحث توی تجربیات این است که آدم جنس کارش را درک میکند، بدون اینکه بخواهند بهش بگویند. خودش ادراک میکند. در مورد بیشتر صحبت میکنیم. الان یک اشارهای فقط بکنیم. خداوند در قرآن به پاداش دادن به ذره کار خوب و ذره کار بد مثال زده. این مشخص میشود.
آقای محمد زمانی، ساکن اصفهان و عازم مشهد بودیم. در سانحه رانندگی از دنیا میرود و بعد از گشتوگذار در عالم معنا به دنیا برمیگردد. مصاحبه زیبایی از رسانهها پخش شد. او در قسمتی از خاطراتش میگوید: "حالا این هم جالب است. میگوید: "من شیرخوره بودم. مادرم داشت شعر میخواند و اینها. همه را دیدم و بعد وقتی بدن برای مادرم را گفتم وقتی که داشتی به من شیر میدادی، فلان شعر را میخواندی و اینها." این دیگر حالا بحث مفصلی است که ایشان خیلی حسابی همه را تعریف میکند.
یزد دیگر هم یزدی بود که فایلش منتشر شده، آن هم نکات جالبی دارد. میآید. یکی از ائمه جماعت تهران عزیزی مصاحبه گرفتند و فرستادند که ما وقت نکردیم گوش بدهیم. دیگر از این مسائل زیاد است. جوابها را عرض بکنم توی کتاب خوبی. استاد بزرگوار ما در شرف چاپ است. پنجشنبه که میآید، روز میلاد حضرت زینب. پنجشنبه میشود دیگر. یا چهارشنبه، حالا یا چهارشنبه یا پنجشنبه، رونمایی از این کتاب است.
این ۳۰۰ تا به نظرم سوال بوده که پاسخ داده شده. خدمت شما عرض کنم که اسم کتاب هم آنی که بنا بوده باشد «الفبای بندگی» است. حالا نمیدانم اسمش تغییر کرده یا نه. از استاد آیت الله تحریری. این کتاب انشاءالله در آستانه چاپ است و اکثر سوالاتی که عزیزان دارند آنجا مطرح شده. پاسخهایش آمده. کتاب مبسوطی است و خلاصه، کتاب بسیار قابل استفاده است. اینکه حالا در مورد این کتاب سوالات دیگر هم که هست. انشاءالله حالا یا اینستا گرام یا جای دیگر پاسخش را عرض بکنیم و مطرح بشود. تا دیگر تکتک اینها لازم نباشد که عزیزان جواب بدهند. این هم خلاصه عرض ما از این جهت بود که شرمنده دوستان نشویم. بگذار دیگر تعبیر خواب و فلان و اینها. من بلد نیستم و هم وقتش نیست که بخواهیم تکتک عرض بکنیم.
خب، این آقای زمانی میگوید که: "من از دنیا رفتم." در قسمتی از خاطراتش میگوید: "در دوران کودکی راهی مشهد بودیم. یکی از چیزهایی که دیدم این است." خیلی صحنه قشنگ و خیلی پرنکته است. "آیا مشهد بودیم؟ ماشین جوش آورد. در کنار روستایی متوقف شدیم. راننده ظرف آب را به من داده و گفت: برو از آن چشمهای که تو آن نزدیکی بود، آب بیار. من ظرف را آب کردم، ولی برایم که بچه بودم، حملش سنگین بود. تو راه تصمیم گرفتم کمی از آب ظرف را خالی کنم تا سبکتر بشود. آنجا چشمم به درختی افتاد که به تنهایی در زمینی خشک روییده بود. یک درخت دیدم کنار چشمه. آب سنگین بود. درخت آنجا بود. من به جای اینکه آب ظرف را همان جا خالی کنم، راهم را دور کردم و آب را پای آن درخت خالی کردم. تو مرور زندگیام، چنان به خاطر این کارم مورد تشویق قرار گرفتم که باورکردنی نبود. گویی تمام ارواح به خاطر این عملم به من افتخار میکردند. این کار کوچک یکی از بهترین کارهای زندگیام به نظر میرسید. برایم عجیب بود. به من نشان دادند که این عمل من ارزش بسیاری داشته، چون کاملاً خالصانه انجام شده. هیچ توقعی در آن برای خودم وجود نداشته. ارزش اخلاص بحث مفصلی دارد."
«سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِینَ» (صافات، ۷۹). "ما در تمام عوالم برای نوح سلام میگوییم." سلام خدا یا مثلاً در همهجای کره زمین درود بر تو. مثلاً تمام این در و دیوار. مثلاً ما اینجوری فکر میکنیم دیگر. اعتباری، اعتباریات. یک سلام، هزاران درود، صد آفرین.
بچه بودیم امام نمره دادن د. سال مثلاً ۸۰. آفرین اگر میدادند و صد آفرین. تهش یک برگه بود دیگر. چه فرقی میکرد ۱۰۰ تا ۱۵۰ تا، ۱۰۲، ۴۰۰ آفرین، ۱۶۰۰ آفرین؟ هرچه بود همین بود دیگر. یک برگه کاغذ بود. الان هم که بزرگ شدیم، مفت هم نمیارزید آن صد آفرینها و اینها. سرکاری بود. خدا سلام و آفرینش و اینها که نیست که. اینجوری نیست که خدا ایجاد سِلم میکند بین شما و موجودات عوالم. حالا یک بحث مفصلی است که من الان نمیتوانم واردش بشوم، چون جمع نمیشود.
انسان با عوالم بالا در سلم باشد، چکار کنیم این شیاطین و جن و فلان و اینها ما را آسیب نزنند؟ خب، یکیاش همین است: انسان اگر در سِلم قرار گرفت، ما را بست، ما را میبندند، ما را سحر کردند. این اصلاً چیز خوبی نیست. این علامت این است که آدم خودش مشکل دارد که توانستهاند ببندند.
"تیمهای عظیم عجیب و غریب مشغولند برای اینکه رهبر انقلاب را سحر کنند. سالیان دستهایی در کار است. مجموعههای عجیب و غریب، بودجههایی دارد خرج میشود. از جاهای مختلف دنیا دارند میآیند و هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند نسبت به ایشان." یک بخشیش همین است. در حصن و حصار قرار میگیرد. کسی نمیتواند نسبت به او کاری بکند.
این داستان شاید، گفتم، نمیدانم. یکی از اساتید گفتند. ایشان آدم با کمالی بود. نشسته بودند و یک جوانی از اینهایی که یک سری کارها و شگردها و اینها را یاد گرفته، آمده بود پای منبر. بعد به رفیقش گفته بود که: "من میروم منبر آقا را به هم میریزم. میروم تصرف میکنم. بالا میرود پرتوپلا بگوید و ملت بهش بخندند." بعد این نشسته بود پایین و صحبت کردن و این شروع کرده بود سیگنال انداختن. پارازیت روی ماهواره میاندازند، اینجوری پارازیت انداختن. "کسی سعی نکند مثلاً جلسه را به هم بریزد و از این حرفها." یک چیز کلی گفته بودند. "سفتتر کار کنید. بعضی جوانها شیطنت میکنند تو جلسه. حواسشان باشد. گوش بدهند من چی میگویم." یکم دیگر آن شدیدتر و قویتر شد. گفتند: "آقا جان، پسر جان، بنشین سر جایت." تصرف عجیب و غریبی میکرد که وقتی کسی میخواهد آسیب بزند، اگر کسی در سلام الهی بود، آسیب نمیخورد. سلام در عالمین. حضرت نوح سلام در عالمین داشت. در تمام عوالم، هرآنچه که با او بود، سِلم محض بود. درست شد.
دفع آسیب میشود از آدم. این سِلم محض و این دفع آسیب با عمل خالص ایجاد میشود. اگر کسی عمل خالص داشت، این عمل برود تا خدا، این عوالم را طی بکند. همه عوالم دیگر او را میشناسند. در سلم. روز قیامت ما این را میبینیم. میفهمیم عذاب قبر و فشار قبر و اینها هم همین است. اینکه میگوید قبر تکانش داد، فشارش داد، این قبر سیمانی بتنی که نیست. محلی که این دارد عبور میکند. از هرجایی که رد میشود، ملائکه لعنتش میکنند. بوی گندش بلند میشود.
تو روایت دارد وقتی کسی دروغ میگوید، از دهان او، اینها صورت ملکوتی و برزخی است دیگر. از دهان او بویی بلند میشود تا آسمان هفتم میرود. «یتأذی به الملائکه» («ملائکه از آن رنج میبرند»). یک همچین تعبیری. ملائکه متأذی میشوند و همه لعنتش میکنند. این اثر یک دروغ است.
شیخ عباس قمی، فرمانده بود. لحظات مرگشان. شیخ عباس قمی با آن درجات، با آن مقامات، لحظات مرگشان بودند. ایشان خیلی ناراحت بود. عرق سرد نشسته روی پیشانیش و وضع سلامتیاش خیلی آسیب دیده و حال روحیاش هم خیلی عجیب و به هم ریخته. بهشان گفتند: "آقا چرا شما به هم ریختهاید؟" شیخ عباس قمی که مفاتیح و این ماجراها. ایشان فرموده بودند که: "این لحظات آخر که دارم میروم، حالا یا بهش نشان داده بودند یا یادش آمده است. یک دروغ مصلحتی، یک بار تو جوانی گفته بودم. الان فهمیدم که آن دروغ، جایش نبود، مصلحتی نبود. گرفتار شدم بابت این دروغ. قبل رفتن گرفتار که میشود آدم، رسوا میشود. بعد میبیند همه دارند از آن رو برمیگردند به خاطر این یک کارش. خودش بوی بد این کار را احساس میکند.
چطور اگر کسی مثلاً الان من اینجا نشستهام، رد اتو افتاده باشد اینجا، یک لباس بنده مثلاً یک فرم اتو روی لباس من افتاده باشد. خب من به هرکی که میرسم خجالت میکشم، درست است؟ از مواجهه دیگران خجالت میکشم. خودم از وضع خودم خبر دارم. ولی یک وقت هست اصلاً نمیدانم. این غفلتی که ما تو دنیا داریم. آنی که اهل ملکوت است میبیند، میفهمد. "لباس سوزوندی."
معزی تهرانی فرمود: "اگر مردم میدانستند که آقای بهجت چه اشرافی به اینها دارد، تو کوچه ایشان، پشت در خانه که سهل است، از خانهاش بیرون نمیآمدند تو قم." خب، حالا آقای بهجت کجا؟ امام رضا کجا؟ امیرالمومنین کجا؟
یک وقت ما نجف بودیم. خیلی سال پیش. دوران حیات آقای بهجت. یک جوانی آمد گفت: "تا حالا نرفتم نجف، کربلا، کاظمین، سامرا. آخوند نامحرم است." همین نامحرم بود. امیرالمومنین از اوضاع ما خبر دارند. راهش هم دررفتن این شکلی نیست. که: "راهش توبه است."
ابوبصیر میگوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. داشته باشید اثر اعمال را که اینها ربطی به تونل دارد که میخواهم تونل بگویم. تونل همینهاست. پیرمرد نابینا. نابینا بودند. خدمت امام صادق علیه السلام. "من کوفه که بودم، به یک پیرزنی درس میدادم. قرآن درس میداد تو مسجد. یک روزی مَازَحْتُهَا بِشَیْءٍ ("با او مزاحی کردم"). مزاحی کردم با این خانم، یک شوخی کردم: «مَازَحْتُهَا بِشَیْءٍ»."
خدمت امام صادق علیه السلام که رسیدم، حضرت به من نگاه کردند. فرمودند که: "آدم خوب است تو مسجد که هست، تو خلوت که هست، با نامحرم که هست، حواسش باشد به اینکه اعمال دیده میشود." فهمیدم حضرت کجا را دارند میگویند. آن شوخی که کرده بودم. صورتم را خجالت کشیدم. جلو حضرت صورتم زیر عبا. گفتم که: "هستم تو دلم استغفرالله. بیا، خوب است. بخشیده شدی." راهش نیست که در برود. "استغفار کند. حرم میروم." بیرون دیگر حجاب و چادر و گوشی و موشی و همهچیز عوض میشود. دیگر هفت آسمان تو مشت امام رضا است. اوضاع خراب است.
استغفار راهش. تو عوالم به خاطر این کار خالصانه من برای من ارزش قائلند. بعد کاری که خالص خالص باشد میرود بالا. با خود خدا. خدا بالا پایین دارد که میگوییم کار میرود تا خدا؟ یک روایتی است. اگر فرصت بشود انشاءالله کلی مطلب امروز داریم که باید بخوانم. این را بهتان میگویم. برایتان که تا خدا یعنی چی؟ "خدا مگر جای دیگر است؟ بالا میرود عمل به سمت خدا میرود." ما از دنیا میرویم به سمت خدا بالا میرویم. "خدا مگر جای بالاییه؟ روح طرف دارد میرود بالا به سمت خدا برای ملاقات خدا." این بالا چیست؟ عرض میکنم انشاءالله.
اول این را بگویم که عمل هرچه خالصتر باشد، عوالم بیشتری را طی میکند. خدا حفظ کند استاد بزرگوار جناب استاد ابوالفضل بهرامپور. این چند روز پیش تماس گرفتند. خیلی محبت کردند به ما. حق استادی همشان به گردن ما دارند. بعد عرض کنم که یک نکته خیلی خوبی که گفتند در نهایت مهر و محبت و ادب و تواضع و اینها که واقعاً درس برای بنده و امثال بنده بود. تعریف از بحث و اینها که به کنار. گفتند که: "شما یک جایی ناخواسته نکتهای گفتید. این باعث شده که خیلی روایات دیگر نادیده گرفته بشود."
که آن بحث علامه مجلسی را فرمودند که اینی که کتاب بحار ایشان قبول نشد. خب، ما اینور کلی روایت داریم که حالا ایشان اشاره نکرده، ولی خیلی روایت خوبیه که از کسی اگر یک خط مطلب علمی بماند، یک خط روایت، یک خط مطلب علمی، بابت این یک خط شهرهایی از نور در بهشت بهش میدهند. این روایت امام رضا سفارش شده که هرچه میشنوید و میبینید و اینها بنویسید. این مکتوبش خیلی مهم است. به چهار نفر دیگر هم میرسد. "روایت داریم یکی دو تا نیست." ممنون.
شیخ عباس تو خود کتاب آمال تو بحث امام باقر علیه السلام یک دستهای از این روایات نوشته. دانلود ارزش علم بحارالانوارم که بنویسی، قبول نمیکنند. خب، دیگر هیچکس هیچی نمینویسد. نکته خیلی خوبی است. بله، اگر حرف ما باعث شده که اینور ماجرا ندیده گرفته بشود، ما عذرخواهی میکنیم و تصحیح میکنیم.
به معنای این است که عمل خالص چقدر کم است. عمل خالصی که فقط خدا. بعدشم علامه مجلسی را چون میخواهند ببرند بهشت ذات جنت ذات. چون میخواهند ببرند آنجا، مو از ماست میکشند. آخرش هم برایش پیدا میکنند و میرود. این عظمت علامه مجلسی است. علامت حقارت نیست. علامه مجلسی را یکی از تو اعمالش فقط یک دانه مثلاً دین پرداخت کردن برای فقط پیدا میشود. عظمت علامه مجلسی که تو عملش پیدا میشود. امثال بنده را میگویند: "تو فقط جهنم نرو." یک چیز برایت پیدا کنیم. "جهنم نبریمیت." همین بسته است. تفاوت اینها.
کدام عمل بالا میرود؟ عملی که طرف هیچ توقع نداشته باشد. حالا بعضی در مورد اخلاص فقط بحث ریا را مطرح میکنند. عملی که ریایی نباشد میشود خالص؟ نه، این اخلاص نیست. اخلاص عملی است که انسان درش توجه محض به حق تعالی دارد. به میزانی که این توجه عمیقتر و شدیدتر است، عمل خالصتر میشود. بخش مفصلی دارد، بعدها انشاءالله باید طرحش بکنیم.
اخلاص با یک عمل خالصانه این شکلی آدم میرود تا قرب حق تعالی. قرب ذات. وقتی که آنجا میرود، میبیند همه عوالم به او در سلم است. همه عوالم عاشق اوست. «مَنْ عَبَدَ اللهَ عَبَدَ اللهُ لَهُ کُلَّ شَیْءٍ» («هرکه خدا را بپرستد، خداوند همه چیز را بنده او قرار میدهد»). خیلی. روی پهلوانی تهرانی به دیوار خانهشان زده بودند: «مَنْ کَانَ لِلَّهِ کَانَ اللهُ لَهُ» («هرکه برای خدا باشد، خدا برای او خواهد بود»). خیلی روایت نابودی است.
«مَنْ کَانَ لِلَّهِ کَانَ اللهُ لَهُ». کسی برای خدا شد، خدا برای اوست. کسی عبادت خدا را کرد، خدا همه موجودات را عبد او قرار میدهد. شیر حمله کرد. عارض ائمه هم داریم. تعرض نکرد. فرمودند که: "اگر کسی اهل عصیان نبود، حیوانات بهش تعرض نمیکنند." بنده خدا بود. اینها هم باهاش در سلم. امام رضا وقتی میخواستند. امام هادی علیهم السلام که توی آن قفس شیرها فرستادند که سید واقعی هست یا نیست، شیرها آمدند صورت مالیدند به پای حضرت و تبرک کردند.
علامت عبد خداست. اینهمه موجودات عالم با او در سلم. سلم در عالمین. همه عوالم با او در سلم. اهل عصیان بود، همه عوالم با او درگیر میشوند. تو همین زیارت، توی دعای بعد از زیارت امام رضا چی میخوانیم؟ «سَیِّدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَخَطَتْ وَ لَاخْتَطَفَتْنِی، أَوْ بِلَاغِرَقَتْنِی، أَوْ بِالْجِبَالِ لَهَدَّتْنِی» («سرورم، اگر زمین از گناهانم خبر داشت مرا تکان میداد یا خفه میکرد یا کوهها بر من میریختند»). "اگر زمین خبر داشت من چه گناهانی کردهام، من را در خود فرو میبرد. اگر آسمان خبر داشت من چه گناهی کردهام، من را میدزدید. اگر کوه خبر داشت من چه گناهی کردهام، روی من متلاشی میشد. اگر دریا خبر داشت من چکار کردهام، من را غرق میکرد." علامت این است، یعنی خدای متعال پرده انداخته. نمیبینند باطن ما را. بعد از مرگ نه دیگر. در و دیوار و کوه و صحرا و همه بابت کارهای ما، حالا دشمنی میکند یا بابت اخلاص ما به ما محبت میکند. این نکته را هم پس داشته باشید.
برویم سراغ بحث بعدی. بحث تونل. بگویم؟ ها، نظرتان چیست؟ بگویم تونل را. یکی از چیزهایی که مشترک است بین اینها بحث تونل است. این بحث تونل از آن معضلات این مباحث حلنشده است که این تونل چیست.
من خیلی سریع و شسته رفته برایتان بگویم. کلی متن آوردهام اینجا برایتان. آیات و روایات و اینها. چرا اکثر اینها، بلکه همشان، وقتی که از بدن جدا میشوند، بالا میخواهند بروند تونل میبینند؟ تونل چیست؟ تهرانی که اینجا به جلسه آمده بودند و تجربه نزدیک به مرگشان را گفتند و اینها. ایشان گفتش که: "این تونلی که من دیدم، این تجربه تونل تو ایشان خیلی دیگر واضح بود." یعنی برای ایشان خیلی جالب محقق شده بود. تونل این جوری بود که شبیه تونلهایی بود که من تو فرانسه و اتریش و اینها دیده بودم. بعضی تونلها ۲۰ دقیقه، نیم ساعت مثلاً طول میکشند. نوری روشن است و داریم واردش میشویم. دقیقاً همان شکلی بود. خب، این چه تونلی است؟
ساده و شفافش به این است که آقا اینها طرق سماوات، «طُرُقٌ» یا به تعبیر قرآن، طرایق است. سوره مبارکه مؤمنون آیه ۱۷: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ». که این تیکه دومش توضیح دارد. باید بگویم. "بالا سر شما هفت تا طریقه قرار دادیم. طرایق دارد." امیرالمومنین فرمود: "من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین بلدم." راههای آسمان چیست؟ همین تونلهاست. دعای آسمان. تونلی است از آسمان اول به دوم، سوم، چهارم، پنجم. این هفت تا راه هم همین است. هفت تا تونل از آسمان، از زمین به آسمان اول، دوم، سوم.
یک روایتی دارد. اگر یادم باشد یک روز برایتان میخوانم. تحمل. وقتی بالا میبرند تو هر آسمانی چه مشکلاتی پیش میآید. هر آسمانی ردهبندی چه اعمالی است. آسمان اول غیبت را نگه میدارند. اگر کسی غیبت کرده باشد، عمل از آسمان اول بالاتر نمیرود. یادم باشد برایتان میخوانم یک روز.
در واقع مجوز و ویزایی که هر آسمانی میخواهد چیست؟ چه جنس اعمالی اگر باشد رد میشود؟ دیپورت. طریقه تونل این است. تونل آن شاهراهی است که اعمال ما ازش میرود بالا، ملائکه ازش میآیند پایین. این راه درست شد. علم غیب امام معصوم هم به همین تونل است. غیر از قرآن و روایت هیچ جای دنیا، هیچ جای کره زمین این را پس گیرتان نمیآید. الان دارند کار میکنند مفصل که این تونلها چیست.
نکاتی در مورد این تونل عرض بکنم. صفا کنیم. ببینیم چقدر بحث، بحث جالبی است. البته بیشتر.
نکته اول این است که ما اعمال خودمان در قالب تونل دارد میرود بالا. هرکدام از ما یک تونلی داریم و اتصالی دارد این تونل ما به آن تونل حقیقی راه سماوات و ارض که شاید صراط مستقیم هم همین باشد. این تونل اینوری که میرود بالا میشود صراط مستقیم.
یک تونل هم داریم میرود پایین، این میشود «وَيْلٌ». صراط مستقیم. اعمال وقتی حتی چرا هی میگوییم هر روز هی میگوییم «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؟ این خیلی مهم است دیگر. این اعمال ما متصل بشود به آن. اگر «مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»، ظالم بودیم، میرود تو این تونلی که پایین میرود. که قرآن هرجا «وَيْلٌ» گفته نسبت به یک اعمالی گفته، اعمالی باعث میشود ما اتصال به «وَيْلٌ» پیدا میکنیم. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»، «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ». نماز موجب معراج است اگر ذکرالله توش باشد. اگر ذکرالله نباشد، با سهو و کرختی و بیتفاوتی اینها باشد، نماز میرود تو «وَيْلٌ». بالا ببرد آدم را، پایین میبرد آدم را.
بعد دیگر مراتب جهنم به درجات «وَيْلٌ» است، مراتب بهشت هم به درجات صراط. درست شد؟ آقا، نکته را دادی. این میشود صراط. این تونلی است که دارد میرود بالا. تونل اعمالشان است. از تونل که جدا میشود، وارد آسمان مخصوص میشود. گفت: "من تو آن لحظات آخر که دیگر داشتم از دنیا میرفتم و اینها داشتند فعالیتشان را انجام میدادند که من را برگردانند و احیا کنند. آن لحظاتی که دیگر آن ته چیز بودم، یکهو من را نگه داشتند و گفتند که: ایشان هنوز وقت دارد، برش گردانیم." شدتی برگردانده شدم پایین. این تونل علامت این است که این دیگر تایم دنیاییاش تمام شد، وارد عالم دیگر. اون تونل خیلی چیز مهمی است. گفتم یک جلسه دیگر کیا یادش است؟
گفتش که: "کسانی که بهشان کمک کرده بودم، به همان زبان انگلیسی به من میگفتند که: نرو و بیا و برگرد، دوست داریم و با این حرفها ایستادند." که میخواهم مانع من شوند. مادرش را دید و خواهرزادهاش را دید و شوهر خواهرش را دید و یک سری دوستان این شکلی. خب، این تونل، تونل اعمال بود دیگر. یعنی دارد میرود از این رد بشود، وارد عالم دیگر بشود که آنجا حسابرسی میشود و باز تونلهای بالاتر. یعنی اگر ارتقا بتواند پیدا کند، یک کفی از اعمال اگر داشت، نماز را مثلاً اگر دارد، ولایت امیرالمومنین اگر دارد، باز میرود وارد تونلهای بعدی میشود.
یک منطقه شد. حالا منطقه بعدی، منطقه بعدی، منطقه بعدی. مثل این، حالا مثلاً تشبیه خوبی نیست، ولی دیدار مثلاً رهبری. اصل ورود تو بیت، بیت رهبری مهم است. بعد این گیتهای مختلف دیگر. درجهبندیهایش فرق میکند. گیت چهارم که مثلاً عمومیتر است، اول که اصلاً کسی را راه نمیدهند. گیت چهار خاصتر باشد. گیت سوم خاصتر. گیت دوم خاصتر. دیگر اصلاً از این درها نمیآید. محافظین بیت میگفتند که مثلاً: "رئیس جمهور که میآید شما میبینید؟" گفتند: "رئیس جمهور از آن زیر میآید بالا." خبر ندارد. مسیر مخصوص رهبری. رئیس جمهور از آنجا میآید. مخصوص اوست دیگر.
حساب و کتاب این است که میگوید حساب و کتاب ندارند. از همین باب است. مخلصین روز قیامت حساب و کتاب ندارند. سوره مبارکه صافات میفرماید چرا؟ برای اینکه مخلصین اصلاً در تیررس دیده، اینهایی که حساب و کتاب میکشند نیستند. اینها اتصال دارند به خود خدا. از یک جایی هم میآیند که هیچکس نمیبیند. مخلصین اگر در تیررس بود که شیطان میزد. نهایت دید من تا آسمان چهارم است. بحثی دارد. از آسمان چهارم به بعد دیگر در دسترس شیطان نیست. مخلصین مثل علامه طباطبایی اینها دیگر. اینها از آسمان چهارم رد شدهاند. به میزانی هم که این عوالم را طی میکند، نسبت به عوالم پایین اشراف پیدا میکند. چون تونل آمده بالا، اعمال پایینیها را پهنای شکم میفهمیم. میگویم: «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» («عمل کنید که خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را خواهند دید»). هر کاری بکنید مؤمنین میبینند. به میزان درجات ایمانشان. از اعمال درجات پایینتر باخبر میشود. حالا که وظیفه داشته باشند بگویند یا نگویند، آن یک بحث دیگر است. وظیفه ندارند بگویند، ولی اشراف دارد. یک وقتی هم اگر لازم شد، یک گوشههایی را میدهند.
در مورد این تونل، رد میشد. چون تعلق داشت به این مادر، خواهرزاده و اینها. اینها را تو تونل دید و اعمالش را هم یک شمای کلیاش را تو این تونل دیده بود.
داستان سوم مربوط به به نظرم دیگر که این بابا افتاد توی تونل، رفت پایین. بله، یادتان است؟ پایین دو سه سوم بود دیگر. این تونل افتاد پایین رفت. حقالناس آن پایین است دیگر. پرت میشود پایین. درجات جهنم هم که مراتب زمین. هفت زمین. آن دیگر هفت آسمان نیست. هفت زمین. حالا هفت زمین یعنی زیر این زمینی که الان هستیم. پایینترش. ملکوت زمین. چون اینجا عالم ماده است دیگر. اینها دقت داشته باشید. عالم ماده. ما از عالم ماده پایینتر و پستتر چیزی نداریم. آنجا بالاتر از ماده است. ملکوت است. ولی باطن همین زمین است. هفت لایه زمین، ملکوتش میشود طبقه جهنم. بالا هم هفت آسمان. یعنی آسمانی که بالا میبینیم، چاه دیدمان تا آن نهایت. این میشود ملکوتش. هفت آسمانی که این تونل بالاسر دارد.
پس یکی کلمه طرایق. مرحوم علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد ۱۵، صفحه ۲۷ و ۲۸ میفرماید که: "دقت داشته باشید. نکات خیلی مهم است. آسمانها را طرایق نامیده. طرایق جمع طریقه است. راههای عبور و مرور از این باب است که آسمانها محل نازل شدن امر از ناحیه خدا به سوی زمین است. همچنان که فرموده: «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُمْ» (طلاق، ۱۲). شب قدر ملائکه از این تونلها میآیند پایین. «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر، ۴). این از این تونل است. بالا میرود چی؟ بالا میرود. و نیز راههایی است که اعمال ما در صعودش به سوی خدای سبحان است و ملائکه در هبوطشان و عروجشان طی میکنند. همچنان که درباره عمل فرموده: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر، ۱۰). نمونه این آیه است.
و مفصل با هم صحبت بکنیم. کلمه طیب صعود میکند که میشود عقیده حق. عمل صالح همین را بالا میبرد. مفصل صحبت بکنیم. «خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ» (مومنون، ۱۷). ما راه داریم. آسمان طرایق دارد. "ما از بندگان غافل نیستیم." چه ربطی دارد؟ میفرماید که: "معنایش این است. شما از ما منقطع و بیارتباط با ما نیستید. از تحت مراقبت ما بیرون نیستید. این این راههای هفتگانه بین ما و شما نصب شده تا فرستادگان ملکی ما، ملکی ما ظاهر نباشد. فرستادگان ملکی ما دائماً در نزول و صعود باشند و امر ما را به سوی شما بیاورند. اعمال این تونل، قلّه است. دائم رفت و آمد است. شبانهروز دارند عمل میبرند. بعد ملائکه روز داریم، ملائکه شب داریم. ملائکه روز اعمال روز را میبرند، ملائکه شب میبرند. ملائکه شبانهروز داریم. ملائکه هفته داریم، ملائکه ماه داریم، ملائکه سال داریم. پروندههاش جدا جدا."
یک پدری از ما در آمد چون روایتش خیلی عجیب بود. یک بحث سندی مفصل ما روی این روایت کردیم. ببینیم سندش چطور است. دیدم سندش خیلی خوب است. روایتش خیلی غریب بود. حالا نشنیده بودم خودم. واسه همین رفتم روش کار کردم. ببینم که این چطور است. روایت خیلی جالبی است. داشته باشید.
روایت به دردبخور. و امام باقر علیه السلام میفرماید که: «إِنَّ فِی الْهَوَاءِ مَلَکَهُ» ("همانا در هوا ملکی است.") در مورد اقسام ملائکه که اینها تو این تونل در رفت و آمد هستند. «اسماعیلُ علی ثَلاثِ مِئَهِ أَلْفِ مَلَکٍ» ("اسماعیل بر سیصد هزار ملک حکومت میکند.") تو آسمان یک ملکی داریم به اسم اسماعیل. این ۳۰۰ هزار فرشته زیر دست او است. «كُلُّ واحِدَةٍ مِنْهُمْ عَلَى مِئَةٍ» ("هریک از آنها بر صد ملک است.") باز هرکدام از اینها ۱۰۰ هزار فرشته زیر دستش است. تشکیلات عالم بالا عجیب و غریب است که حالا روایتش را برایتان میخوانم. پسر امام سجاد.
از حضرت بگویم. تشکیلات درست کرده است. وقتی خودش ناظر اعمال ماست دیگر. ملائکه و تونل و رفت و آمد و اینها چیست؟ یک ملکه به اسم اسماعیل. حوصلهها سر نرود. خستهام.
یک ملکه به اسم اسماعیل. این چند تا ملک زیر دستش است؟ ۳۰۰ هزار. آن ۳۰۰ هزار. تو هرکدام چند تا زیر دستشان است؟ ۱۰۰ هزار تا. اینها چکار میکنند؟ «یُحْصُونَ أَعْمَالَ الْعِبَادِ» ("آنها اعمال بندگان را شمارش میکنند.") اعمال بندگان را ثبت و ضبط، حساب و کتاب و اینها. «فَإِذَا كَانَ رَاسُ السَّنَةِ» ("هنگامی که سر سال شود.") سر سال که میشود. که سر سال کیست؟ شب است. سر سال که میشود، «بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمْ مَلَکاً» ("خدا ملکی را به سوی آنها میفرستد.") خدای ملکی را میفرستد به همه اینها که این وزیر بالادست اینهاست. یعنی آن مثلاً رئیس کارخانه بوده، آقای اسماعیل، اینها همه زیردستش هستند. وزیر بالاسر این اداره و این بالاسر این مدیرعامل اسمش سجل است. «یُقَالُ لَهُ السِّجِلُّ» ("به او سجل گفته میشود.") اسمش سجل. پرونده روز قیامت. همانطور که نامه جمع میشود، اعمال را جمع میکنیم. «سجل» یک معنایش معنای نامه دارد. این نامههای لوحهای قدیمی. یک معنایش این است. یک معنای دیگرش میفرماید مثل «سجل» که نامهها را میگیرد، جمع میکند، میبرد قیامت. آسمانها این شکلی جمع میکنیم. پروندهها را آخر سال شب عید میگیرد و بودجه و موجه و اینها را.
خیلی نکته جالبی است. بودجهای که تصویب میشود برای سال بعد ما بستگی به این اعمال دارد. قشنگ تشکیلات دنیایی. رزق گناهانمان است. این شکلی. سال قبلی اینقدر گناه کردهایم. فلان. رزقشان را ببند. بنزین را بکن ۳ تومان. این حساب و کتاب عالم بالایش را یادمان نرود.
فرمود از «ظَالِمُ سَیْفِی» (اشعث، ۳۸۱): "صدام و بوش و اوباما و اینها همه شمشیر من اند. من اراده کردم شما کتک بخورید از ظالم و سیف ظالم شمشیر من است." ببین چکار کردی که من در نظر گرفتم باید کتک بخوری. مخلوق پستی را پیدا کردم که بزند شما را نابود کند. بنیامت مردم یک کاری کردند. رزق از بالا بسته شده. بفرمایید امر به معروف نهی از منکر نکنید، اشرارتان بر شما مسلط میشود. بیتفاوت که باشی، احساس مسئولیت که نکنی، درد که نداشته باشی، "به من چه، به تو چه." اینها. رزق از بالا بسته میشود. بعد این هم میشود نمونههایش دیگر. فاسدین و اشرار و اینها مسلط میشوند. درست شد؟
فرمود: "کسانی به شما مسلط میشوند که به شما رحم نمیکنند." تعابیر را ببینید. همین تونل است. دارد میافتد. خیلی مهم است. از اینور عمل میرود بالا، از آنور رزق میآید پایین. ملائکه میآیند پایین. از عالم. کی اشراف به این تونل دارد از دو طرف؟ امام معصوم، امام محضر. امام رضا. صفا کنیم. بال بزنیم. ببینیم کجا نشستهایم؟ حرم امام رضا. امام زمان کیست؟ بعد شب قدر است. او مسلط به همه این عوالم است. هرچه از پایین بالا میرود، هرچه از بالا پایین میآید، همه در تحت نظر اوست. به جلوی نفس شریف او.
بله، دو دسته ما فشار داریم. یک دسته فشار چوب اعمالمان است. یک دسته فشار برای رشدمان. ما هر دو تا اینها را با هم. بعضی از چیزها در اثر این است که ما خواستیم حرکت کنیم. یک هواپیما که میخواهد بلند بشود، سوخت باید مصرف بکند و فشار وارد بکند به زمین که بلند بشود. فشار دارد، درست است؟ اول میگویند آقا مثلاً ممکن است شما تنفس کم بیاورید، شکلات میدهند. کسی تهوع پیدا نکند و از جا بلند نشویم و فلان نشویم. اینها همه دستورات ایمنی برای چیست؟ برای اینکه میخواهیم بلند بشویم. بلند شدن زحمت دارد. یک بخشش اینهاست. یک بخشش به خاطر انتخابهای خوبمان است. یک بخشش به خاطر انتخابهای بدمان است. این دو تا را همزمان با هم دارد آدم از کجاست. مهم این است. آدم باید خودش را تطبیق بدهد. متن قرآن و سنت را ببیند. ببیند که کجا درست رفته، کجا غلط.
رهبر معظم انقلاب فرمودند قبل از انتخابات اخیر سال ۹۶: "ما تا حالا ندیده بودیم امام و رهبری با مردم این جوری صحبت کنند." سالگرد امام فرمودند: "اگر مردم از راه امام خمینی برگردند، ملت سیلی خواهد خورد." خیلی تعبیر عجیبی است. هیچوقت امام، رهبری مردم را تهدید نکرده بودند که: "سیلی میخورید." کاری که تو این چند سال کردیم ربطی به امام و مسیر امام و شهدا و اینها داشت یا نداشت؟ اگر داشته، کتکهایی که داریم میخوریم از این جهت است که داریم بلند میشویم. برگردیم. کتک میزند. فشاری است در اثر بلند شدن. بلند میشود. فشار دارد. زحمت دارد. رشد این است دیگر. این بچهها سر استخوانهایشان که درد میگیرد. لابد بچه کوچک داشتی. دکتر که میبری چی میگویند؟ میگویند: "این یعنی بچه دارد قدش رشد میکند، به استخوانها فشار میآید. این پا دردش چیز طبیعی است." خوشحال باشی از این پا درد. استخوان میترکاند. دندان میخواهد دربیاید. یک دوستی داشتیم دندانپزشک بود. میگفت: "اگر پدر مادر میدانستند بچه چه فشاری را متحمل میشود وقتی میخواهد دندان دربیارد، برای شتر قربانی میکردند." بچه این لثه میخواهد بترکد از تو این لثه. نرم میترکد. استخوان سفت میآید بیرون. "آدم بد کار کرده" بله، همین بچهام دندان درد میشود به خاطر اینکه فندق با دندان شکسته است. پس دو تا دندان درد است. دو تا دندان درد است. یک دندان درد و لثه درد دندان در میآورد. این علامت رشد است. فندق شکسته است، این جنس دردها. این است. خب.
پس این تونل اعمال ما که بالا میرود، روایتهایش را بخوانم دست تونل را. فرصت میشود جلسه بعد یک نکاتی را عرض میکنم. این هم روایت. سندش خیلی خوب است. در تفسیر قمی جلد ۲ صفحه ۲۱۸ و ۲۱۹. امام صادق میفرمایند که: "فوقالعاده. امیرالمومنین فرمودند که: «لِهَذَا النُّجُومِ الَّتِي فِي السَّمَاءِ مَدَائِنُ مِثْلَ الْمَدَائِنِ الَّتِي فِي الْأَرْضِ» ("این ستارگانی که در آسمان هستند، شهرهایی دارند نظیر شهرهایی که در زمین است"). این ستارههایی که تو آسمان اند مدائن دارند. شهر دارند. مثل شهرهایی که روی زمین است. چطور گوله گوله شهر درست میشود؟ نیشابور، مشهد، کاشمر، گناباد، کجا، کجا، کجا. مجموعه به هم پیوسته است. که این بحث کهکشانها را امیرالمومنین بهش اشاره کردهاند. که اینها آسمانها و ستارهها این شکلیاند. شهر شهر. مدائن مربوط.
«کُلُّ مَدِینَةٍ بِعَمُودٍ مِنْ نُورٍ» ("هر شهری به ستونی از نور متصل است"). راه ارتباطی این شهر به آن شهر چیست؟ یک تونل نور است. هر شهری به شهر دیگر وصل است از طریق یک تونلی از نور. پس یک تونل از آسمان پایین به آسمان بالا داریم. تونلهایی هم تو خود آسمانها از مجموعهای از شهرها به همدیگر.
روایت را روشن بخوانم. «عِرْضُ طُولِ ذَلِکَ الْعَمُودِ فِي السَّمَاءِ» ("پهنای طول آن ستون در آسمان"). حالا طول هر عمودی، هر ستونی، هر تونلی چقدر است؟ «مَسِیرَةُ خَمْسِينَ وَ خَمْسِينَ سَنَةً» ("پنجاه و پنجاه سال راه است"). به اندازه ۲۵۰ سال راه دنیایی رفتن. مسیر ۲۵۰ سال بروی. این میشود طول هر تونلی از اینها که بالاست. عجیب و غریب است دیگر.
روایت بعدی. حالا این تونل نور را یک بابی داریم در کتاب «بصائر الدرجات». آدرس بدهم عزیزان مطالعه بفرمایند. «بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله». جلد ۱ صفحه ۴۳۱. باب البته دو سه تا باب پشت سر هم است: باب ۷ و ۸ و ۹. باب هفتم آن این است: «بَابٌ فِی الْأَئِمَّةِ أَنَّهُمْ تُعْرَضُ عَلَیْهِمْ الْأَعْمَالُ فِی أَمْرِ الْعَمُودِ الَّذِی یُرْفَعُ لِلْأُمَّةِ» ("باب در مورد ائمه که اعمال بندگان بر ایشان در عمودی از نور که برافراشته شده برای امت، عرضه میشود"). اعمال بندگان عرضه بر امام میشود در یک تونلی از نور. این تونل نور این است.
روایت را من خیلی سریع دو سه تایش را برایتان بخوانم. یکیاش را که روی سندش کار کردم این هم خوب بود. حدیث سومش را بخوانم. راههای ارتباطی چیز دیگر نیست. راههای ارتباطی خود این کهکشان به کهکشان دیگر است. مثلاً بهشت، اینهایی که تو بهشت هستند. هرکسی یک شهری دارد. همین روایتی که خواندم. اگر کسی ازش یک خط مطلب علمی مانده باشد، شهرهایی در بهشت بهش میدهند. از یک تونلی میآید.
آن تونل نور. حضرت امام صادق فرمودند: «الْإِمَامُ یَسْمَعُ کُلَّ صَوْتٍ فِی بَطْنِ أُمِّهِ» ("امام هر صدایی را در شکم مادرش میشنود"). توضیح دادهاند که از چه روزی و چه وقتی، حالا تو روایت دیگرش هست. بعد «فَلَذَا سَقَطَ إِلَى الْأَرْضِ کُتِبَ عَلَى مَنْ» ("پس از آن، وقتی به زمین افتاد، بر آن نوشته شد"). امام وقتی که به دنیا میآید، روی بازوی راستش این را مینویسد: «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلاً لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (انعام، ۱۱۵). البته بازوی راستش را نه با دست دنیایی و مادی و این بچه شیرخوار که قدرت ملکوتی که دارد. بر بازوی راست او هم حک شده. دست راست علامتی است، دست چپ علامتی است. بر دست راست او که نماد قدرت و یمن و برکت و اینهاست، این آیه حق تعالی حک شده. به آن کار نداریم.
امام وقتی رشد میکند، از بچگی که در میآید، از سن و سال طفولیت و کودکی در میآید، «نَصَبَ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ» ("برای او ستونی از نور برپا میشود"). یک تونل نوری برایش میزنند. «مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ» ("از آسمان به زمین"). تونلی میزنند. «یُرَىٰ بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ» ("که بوسیله آن اعمال بندگان را میبیند"). اعمال بندهها را آن تو میبیند تو تونل نور. هر روز حضرت به این تونل نگاه میکند.
روایت از امام رضا. چون محضر امام رضا هستیم روایت را بخوانم برایتان که هر روز حضرت میبینند. خیلی روایت قشنگی هم هست. میگوید که عبدالله بن ابان میگوید به امام رضا گفتم که: «إِنَّ قَوْماً مِنْ مَوَالِیکَ سَأَلُونِی أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ لَهُمْ» ("گروهی از دوستان شما از من خواستند که از خدا برایشان دعا کنید"). دقت بکنید. روایت حیف است. به امام رضا گفتم: "آقا، یک تعدادی از شیعیان شما هستند. به من گفتند که بیایم به شما بگویم التماس دعا. یک تعداد از شیعیان فهمیدند من دارم میروم حرم." "آقا رفتی حرم سلام برسان." زنگ میزنیم، تلفن را میگیریم و اینها. "حرم که میروی پیش امام رضا که میروی، سلام ما را برسان. بگو آقا برای ما دعا کند."
«وَاللهِ إِنِّي لَأَعْرِضُ عَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ أَعْمَالَهُمْ» ("به خدا سوگند که من هر روز اعمال آنها را بر او عرضه میکنم"). هر روز والله هر روز اعمال اینها بر من عرضه میشود. یعنی چی؟ اگر خوب باشد دعا میکنم. اصلاً به التماس دعا و گفتن و واسطه و سفارش و این حرفها فاصله بردم د ندارد. البته حرم امام رضا از جهت اینکه خودش وصل به آسمان است، دعا بالا میرود. خب برای هم دعا میکنیم. ولی به این نیست که شما الان تو حرمی، من بخواهم دعا کنم. من چون دورم شما واسطه بشوی. من تو همان تو نور خودم اگر عمل خوب باشد، حضرت میبینند. همان که امام صادق به آن یارشون فرمودند که: "تو داشتی تو مسیر که میآمدی مدینه، سر راه رفتی به پسرعمهات سر زدی، صله رحم کردی." شاید صلحه رحم آورده. "من آن را دیدم خوشم آمد و ۳۰ سال عمرت اضافه شد." ۳۰ سالم عمرمان کم شد.
تونل این شکلی است. اعمال که میرود رزق را میآورد، برکت را میآورد. اینجوری است. صله رحم میکند، افزایش تونل را باز میکند. بسته بود انگار این وقت، آن مثل این چرخگوشتها که سرش را میگیرد، چیزی بیرون نمیآید. این رزقش تنگ شده. «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ» (ذاریات، ۲۲). این تونل نورش را بسته. بس که گناه کرده، این آشغال و زباله و کثافت و اینها گرفته، رزق پایین نمیآید. استغفار که میکنی سرش باز میشود. یک تلمبه به این میزنی باز میشود. ویولن رزق میآید پایین. خیلی جالب است، نه؟ قواعد عجیب و غریبی دارد ملکوت. یک گوشههایش را دارم عرض میکنم خدمتتان. روایت در این باب عجیب و غریب است.
پس ادامه دارد. که هر روز امام برش اعمال عرضه میشود. بعضی جاها دارد دوشنبهها عرضه میشود، پنجشنبهها. دوشنبه و پنجشنبه چه ویژگیای دارد مگر؟ دانلود ملکوت ایام. ما صحبت نکردیم روزها ملکوت دارد. مثلاً روز دوشنبه، روزی بود که پیغمبر خدا به رحمت الهی رفتند. لذا روز دوشنبه، روز عروج است. دوشنبه روز خاصی است. بله، دوشنبهها ما هرچه میکشیم از دوشنبه است.
بعد خدمت شما عرض کنم که پنجشنبهها هم که شب جمعه روح امام پرواز میکند و به حول عرش میرود که این هم روایت مفصل عجیب و غریبی دارد. دوشنبه و پنجشنبه از این جهت خاص. روز چهارشنبه باز یک جور دیگر. البته این به این معنا نیست که برای همه اینجوری اتفاق میافتد. برای همه نحس و برای همه فلان و آن روز یک ویژگیهایی دارد. باید بیشتر دقت کرد. استغفار میخواست، صدقه میخواهد. کسی مواظبتها. روز چهارشنبه حجامت روز چهارشنبه. روزی است که جهنم توش خلق شد. هیچ روزی نحس نیست ها. اشتباه نشود. هیچ روزی به ذاته "امروز روز بدی بود" و اینها نداریم. حضرت دعوا کردند. یکی گفت: "چه روز نحسی بود." حضرت اهل بیت فرمودند: "روزها مایه!". توضیح مفصلی دارد.
شما روز شنبه مثلاً با برکت است. گفتند: "آقا کار و کاسبی میخواهی داشته باشی، عروسی بگیری، چه میدانم. کارهای این شکلی پنجشنبه جمعه باشد." روز جمعه که روز عجیب است. از عصر پنجشنبه تا غروب جمعه، مثلاً امروز که روز جمعه است برای جلسه بعد، غروب جمعه، از وقتی که خورشید نصف غروب میکند، ملکوت ساعتها، ملکوت ایام. خورشید که نصف غروب میکند در غروب جمعه، وقت استجابت دعاست. حضرت زهرا سلام الله علیها از پیامبر نقل کردند که: "پدرم فرمود که کسی حاجتی ندارد مگر اینکه تو آن ساعت دعا میکند و خدا برایش مستجاب میکند." لذا به غلام: "برو پشت بام، هر وقت خورشید نصف غروب کرد، به من خبر بده." از دست ندهم و مشغول دعا و اینها بشوم. رفقا تو جیبتان باشد. و هرکی بهت گفته التماس دعا، غروب جمعه این ساعت، ساعت عجیب و غریب است. "گفتم سحر ساعت مشیه، غروب جمعه ساعت جذب است." "دلم میگیرد." به خاطر اینکه آن تونل را بستهای. چیزی نمیآید. دلت میگیرد. جمعه قواعدش به این است. تونل به قلب بسته است. تونل نمیآید. این دلش میگیرد. اولیا خدا بستهشان.
ساعت غروب جمعه است. عصر جمعه که میشود تازه اینها سر بالا. دعای سمات که سماط به اشتباه میگویند. آن موقع خوب است. صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی آن موقع خوب است. ۱۰۰ تا «انْزَلْنا» در عصر جمعه. یعنی ساعت عصر که عصر شرعی میشود، از دو، دو و نیم اینها. عصر جمعه گفتند نسیمهای رحمتی از ملکوت میوزد. کسی که ثبت استفاده بکند بهش میخورد و استعدادهای او شکوفا میشود. ساعت به کسی عصر جمعه این مال خودم بوده. به احدی ندیدم. این ساعت دعا سلام است. ابوالحسن ضراب. چون دعا برای امام زمان است، برکات را از جانب حضرت شامل حال ما میکند. چون عمل میرود بالا، حضرت میبینند. دعای برای امام زمان دارد میرود بالا. خیلی دیگر یک رزق ویژه میفرستند. هر دعایی که شما به حضرت میفرستید یک رزق ویژه از جانب حضرت برای شما خواهد بود. نماز پنجشنبه خیلی خاص است. مرحوم آیت الله شیخ مرتضی طالقانی فرموده بودند که: "هر پنجشنبه من نماز را خواندم، یک هدیه خاص همان روز بهم رسید." ۱۱۲۱۳۱۴۱۵۱ این ذکر یا الله، «یا اللهی» دارد که انجام بدهید. آقای بهجت مقید بودند، پنجشنبه از دست نمیدادند.
روزها برکات و عجایب و ساعتها همینطور. زیارت مزار شهدا. اساتید فرمودند شنبهها قبل از اذان، قبل از طلوع آفتاب. بینالطلوعین شنبه برکات عجیب و غریب دارد. زیارت شهدا مال آن ساعت است. قبل از طلوع آفتاب. حضرت زهرا سلام الله علیها این ساعت میرفتند مزار جدشان حمزه و اینها. شهدای احد را قبل از طلوع آفتاب. شنبه برکت دارد. آن عنایت خاصش آن موقع است. مثلاً حجامت فلان روز آثار عجیبی دارد. ساعتها ملکوت دارد. روزها ملکوت دارد.
بحث تونل پس چی بود؟ جمع بندی بحثمان تو تونل چه اتفاقی میافتاد؟ اعمال بالا میرفت و رزق پایین میآمد. این تونل حیات مادی دارد قطع میشود. این دارد میرود به آخر تونل میرسد. اعمال هم دارد بسته میشود پروندهاش. حضرت فرمودند که خدا یک کاری کرده به عالم محسوساتمان نزدیک بشویم که بیشتر تنوع پیدا کنیم، چون یک امری اگر محسوسات نزدیک نباشد، نوع آدمها تاثیر نمیگیرند. الان من همین تصویری که میگویم چقدر با ما اثرگذار است. "ملائکه میآیند مینویسند. پرونده از زوم دور کند میرود." خدا ناظر است. خیلی حسی دست نمیدهد. نظارت میشود، نوشته میشود. این عوالم را خدا پر کرده. مرحلهبندی کرده که ما وقتی تاثیر بگیریم.
امام سجاد به زید پسرشان این را بخوانم. تو احتجاج مرحوم طبرسی. خدا انشاءالله توفیق بدهد آبروی امام رضا علیه السلام این معارف درک بشود، فهمیده بشود. ما ارتقا وجودی پیدا کنیم. قرب پیدا کنیم و دعای خاص آقایمان امام زمان شامل حال ما بشود و در فرج حضرتش تعجیل بشود. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه دهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه یازدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه دوازدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سیزدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهاردهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...