کلیت کسانی که تجربه مرگ دارند.
تونل مرگ چیست؟
نظر علامه طباطبایی ذیل آیه «یصعد الکلم الطیب…..».
علامت علم از منظر آیت الله بهجت
علم نردبان بهشت و جهنم
انس خاص با قرآن، علامت قلب برزخی
داستان گریه آیت الله بهجت در نماز
روایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهم
تونل جمعی «عرضه اعمال به امام»
ملائکه چه کاری دارند؟
تحت دستور جبرئیل بودن تمام ملائک
شش تن آل کساء
واسطه بودن ملائک در همه کارها
قانون یعنی ملائکه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَالَمِ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى سَيِّدِنَا أَبِي الْقَاسِمِ الْمُصْطَفَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
من حالا بنا داریم انشاءالله امروز این بخش مقدمه را تمام بکنیم؛ چون دو هفتهای بحث تعطیل است. انشاءالله جوری بشود که بعد از تعطیلات که برگشتیم، بتوانیم از اول داستان از کتاب بخوانیم و انشاءالله دیگر با سرعت و در موضوع کتاب بحث را ادامه بدهیم. ببینیم چه نکاتی از دستور مانده که کمک بکند انشاءالله امروز عرض میکنم، هرچند متن کتاب هم زیاد است.
نکته هفتمی که اشاره میکنند این است:
"ممکن است عدهای اینگونه تصور کنند که این گزارشها میتوانند دروغ باشند و برای کسب توجه ساخته و پرداخته شده باشند. نفع شخصی یکی از بزرگترین انگیزههای دروغ گفتن است. افرادی که این تجربهها را بازگو کردهاند، نهتنها هیچگونه سودی از بازی نبردهاند، بلکه اکثراً با تمسخر دیگران روبهرو شده و چهبسا به هذیانگویی متهم شدهاند و گاه دوستان را از خود رانده و حتی همسر خود را از دست دادهاند. بسیاری از ترس عکسالعمل نزدیکان، آن را ابتدا با پزشک خود در میان گذاشتهاند. با نگاه منصفانه نمیتوان تمامی موارد را دروغ پنداشت. تعداد گزارشهای منتشرشده NDE به چند ده هزار میرسد و شباهتهای بین آنها که توسط افرادی کاملاً متفاوت از سنین و زمینههای فکری و کشورها و تحصیلات و زمینههای مذهبی مختلف گزارش شده است، حتی شکاکترین افراد را شگفتزده میکند؛ برخی که از نزدیک با این تجربهها آشنایی دارند. همانگونه که گفته شد، بسیاری از این تجربهها توسط کودکان خردسالی گفته شده که آشنایی با هیچگونه دین و مذهب یا حتی مفهوم خدای جهانی دیگر نداشتند."
حالا یکسری کارها را بعضیها را بچهها انجام میدهند دیگر؛ اینها را خلاصه با آینه و اینها، وارد آن بحث نمیخواهم بشوم. بچهها یک استعداد و زمینه خوبی دارند؛ البته خیلی هم شاید خوب نباشد. یعنی اهل بیت هم البته از این کارها نمیکردند با بچههایشان که بخواهند بچهها را سوق بدهند به سمت این مسائل و دیدن اینجور چیزها. ولی به هر حال بچهها لطافتهایی دارند، خیلی مسائل را زودتر و دقیقتر میفهمند. لذا بعضیها هم از این کارهای جن و جنبازی که میکنند، با بچهها کارشان را انجام میدهند؛ اینها را خوابنما میکنند و با اینها خلاصه اینها را هیپنوتیزم میکنند به قول حالا امروزیها، خواب میکنند. صداقت و باطن پاکشان و اینها معلوم میشود که اینها میتواند ساخته و پرداخته نباشد؛ شیادیگری پشتش نیست. مال کسی که میخواهد تجارت اقتصادی کند؛ مگر بچه کوچک که دنبال این حرفها است!
و بسیاری از اینها را عرض کردم؛ آقای ملوین مورس اصلاً کتابش این است و ۸۰ مورد را بررسی کرده. از همینجا وارد این وادی شد که روی کودکان کار میکند مفصل.
"بسیاری از تجربهکنندگان نهتنها مذهبی نبودند، بلکه منکر خدا هم بودند." بالاخره باید خاطرنشان کرد که "اکثریت قریب به اتفاق کسانی که از تجربه خود سخن گفتهاند، افراد کاملاً عادیای هستند که علاقه و احساس وظیفه خاصی برای ترویج دین و مذهب ندارند. تمامی این افراد به معنای بودن تجربه خودشان اطمینان دارند. اگر این تجربهها توهم باشند، منطقی است که بخشی از تجربهگران، بعد از بازگشت به زندگی، توهم بودن تجربه خود را درک کنند." اینم مورد.
مورد هشتم که آخرین بخش مقدمه است و یک بحثی را در مورد این دارد که مشترکاتی که افراد دیدهاند، که آنهم دو سه صفحه است. حالا ببینیم چقدر فضا کشش دارد. مطلب هم خیلی داریم امروز. مطالب هفته پیشمان هم مانده؛ یعنی دو هفته پیش نصفمان، هفته پیش هم که نگفتیم، این هفته باید تمامش کنیم؛ چون داریم میخوریم به تعطیلات. اینقدر مطلب هست که نمیدانم از کجایش بگویم. حالا یک کم پیش برویم، انشاءالله. از علامه طباطبایی، ملاصدرا، اینها کلی حرف آوردهام امروز برایتان، اگر توفیق بشود.
"مطالبی که تا حالا جایی نگفته شده: در مورد زندگی افراد، اتفاقاتی از گذشته خودشان میبینند که آن را به کلی فراموش کرده بودند یا این اتفاق در زمانی رخ داده که بسیار خردسال بودند. یادآوری آن بسیار بعید بوده. همچنین بسیاری اقوام یا دوستان درگذشته خودشان را ملاقات کردهاند. گاهی تجربهکننده قبل از تجربه خودش از مرگ کسی که روحش را دیده، بیخبر بوده. بعد از برگشت به دنیا خبر مرگ آن شخص برایش محرز شده."
"کلتون بورپ که مطالب او در کتاب "عرش واقعی" منتشر شد، یک پسر ۴ ساله در آمریکا بود که در سال ۲۰۰۳ در حین یک عمل جراحی بر روی آپاندیس، به طور موقت جانش را از دست داد. بعد از به هوش آمدن برای پدر و مادر در مورد ملاقات با خواهرش که قبل از تولد او در هنگام به دنیا آمدن مرده بود، صحبت کرد. او نمیدانست که یک خواهری داشته که قبل از او از دنیا رفته که ۳۰ سال پیش درگذشته بود. این پسر بچه کارهایی را که افراد در حین مرگ موقت او میکردند، بازگو کرد. افراد بعد از احیا توانستند گزارش دقیق از آنچه در حال مرگ موقت در محیط پیرامون آنها میگذشته، بدهند."
"این گزارشها، تفکر و شناخت امروزه ما را درباره ضمیر انسان زیر سؤال میبرند. در حال حاضر با تئوریهای علمی قابل توجیه نیستند، ولی باید این نکته را خاطرنشان کرد که اصولاً مقولاتی را نمیشود به راحتی در حوزه علم قرار داد. علم، شناخت ما راجع به ارتباط بین پدیدههای مادی و تجربهپذیر است." بله، علمی که ساینس قلابی این است. اگر به وحی متصل شد، آن میشود مرکز همه علوم و تازه میروند میفهمند که در عالم چه خبر است.
"کشف یک پدیده نیاز به مشاهده و اندازهگیری قابل تکرار آن پدیده دارد. در غیر این صورت مقولههای زندگی پس از مرگ، خصوصیت لازمه علم را ندارند. بنابراین اثبات علمی مستقیم افراد، میتواند بیانگر صداقت این ماجرا باشد. البته کسی که اطلاعاتی در مسائل دینی داشته باشد، با مطالعه خاطرات این افراد به راحتی میتواند صحت و سقم مطالب آنها را احساس کند. بسیاری از مطالب این افراد در کتب دینی و روایت اشاره شده و مطالب این افراد تأیید همان مطالب است."
"البته برخی مواقع هم افرادی سودجو پیدا میشوند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند. در کشورهای غربی اخیراً کتابی چاپ شده که نویسندهاش بازماندهای است. او از ورودش به بهشت همراه با پدربزرگش صحبت میکند. او بارها میگوید پدربزرگم من را بهخاطر همجنسگرایی از خود رانده بود، عذرخواهی میکرد و کار من را تأیید میکرد. این کتاب مدتی دستآویز گروههای همجنسگرا شده." خلاصه دیگر، بیدر و پیکر که بشود اینجوری میشود.
"برویم سراغ اصل کتاب و بخش تونل. کتاب را بخوانم و تونل خودم را توضیح بدهم. ببینیم چه میشود دیگر، به کجا میرسیم انشاءالله."
"روایت افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند: مرگ شتری است که بر در خانه همه میخوابد، اما گاهی این شتر… جدایی روح از بدن، ورود به مسیر طولانی، پیش رفتن در تاریکی، رسیدن به نور درخشان، ملاقات موجوداتی نورانی که با تلالوء زیبایی میدرخشند، روایت مشترک افرادی است که تجربه نزدیک به مرگ بر سرشان آمده."
"در مصاحبه با افراد مختلف در چند کشور، ویژگیهای مشترک در تجربیات نزدیک به مرگ آنها طبقهبندی شده. بروز یک یا چند مورد از این ویژگیها، معرف تجربه نزدیک به مرگ است."
آن کتاب "مرگ آشنا"یی که معرفی کردم خدمتتان، برای این بخش آن کتاب خیلی خوب است، مفصل این بحث را توضیح داده. اینجا یک مختصری دیگر میگوییم. ما چون بنا داریم کتاب را بخوانیم، زود میخوانیم و رد میشویم، ولی آنجا کامل توضیح داده که این مشترکات چیست و ردهبندی کرده. تست غربی اینها خیلی خوب است خداییش. هر بحثی را سریع میآیند تبدیل به نمودار و تست میکنند. یکی از کارهای خوبی که آنها دارند ما نداریم. "تجربه نزدیک به مرگ" داشتم، این لیست را میدهم بهش، میگویند تیک بزند.
با این تیکهایی که میزند فهمیده میشود که این چکاره است و این آنچه دیده چند درصد میشود بهش اعتنا کرد. خب این چند اصل پنج ششتایی که اینجا هم در کتاب گفتند، کلیت ماجرای کسانی است که تجربه نزدیک به مرگ دارند.
۱. "احساس مردن: بسیاری از مردم تشخیص نمیدهند که تجربه ویژهای دارند که ربطی به مرگ دارد. آنها میبینند از ارتفاع در بالای بدنشان به بدنشان نگاه میکنند." یکباره احساس ترس یا حیرت و سردرگمی.
"یک بانوی ۶۵ ساله پس از ایست قلبی میگفت: من لحظاتی را احساس کردم که در آن دیگر همسری برای شوهرم نبودم." یک وقتی اشاره کردم بعضی گفتند آقا نفهمیدیم این چی هست. "ما همسر نیستم. اینها را میشناسم، ولی زنش نیستم. بهش تعلق دارم، ولی زنش نیستم. میفهمم من با یک نسبتی دارم. آن نسبت مال آن دنیا بود. آن نسبت را اینجا ندارم. خاطر او را هم دیگر به این شکل بهش ندارم. مثل آن حس دنیاییش نیست که آن وابستگی و اینها. نه، آنجا دیگر اصلاً احساس میکنم وارد یک عالم دیگری شدهام که کلاً با یک افراد دیگری دارد زندگی میکند، ولی این را هنوز میشناسم. مادر بچههایم نبودم. من فقط و فقط خودم بودم." خیلی قشنگ است. همسر بودم؟ نه. مادر بودم؟ نه. "فقط خودم، خود خود آرامش و نبودن."
۲. "زمانی که روح بیمار در بدن قرار دارد، معمولاً درد شدیدی را احساس میکند، اما وقتی که بندها پاره میشوند، احساس کاملاً واقعی از آرامش و تسکین بروز میکند." یک بانو که پس از تصادف از نظر پزشکی مرده بود میگفت: "به نظر میآمد رشتههایی که من را به جهان متصل کرده بودند، پاره شد و از آن به بعد احساس ترس نداشتم." یادتان است توی آن داستان اول رشتههاش بود. رشتههاش پاره شد. "احساس ترس نداشتم، بدنم را احساس نمیکردم. سر و صدای پزشکان را میشنیدم که در اطراف من مشغول کار بودند."
۳. "تجربه خروج از بدن: در این مرحله فرد احساس میکند که بیرون آمده یا بالا میرود. از آنجا به بدنش نگاه میکند. در اغلب افراد وقتی که این امر اتفاق میافتد، احساس میکنند نوع خاصی از بدن دارند، هرچند که در بدن فیزیکی نیستند. یعنی بدن مادی، بدن روحانی که اینجا دیگر در این کتاب گفته قالب مثالی. آنجا مثالی میگوید: اثیری. اینجا دیگر نوشتند مثالی. دارای شکل و ترکیبی غیر از بدن فعلی ما است، ولی آنها نمیتوانند شکلش را توصیف کنند."
"یک بیمار بعد از شوک دارویی میگفت: میتوانستم از بالا به کالبدم در پایین نگاه کنم که روی تخت بیمارستان بود. پزشکان با عجله به فعالیت مشغول بودند، سپس ناگهان وارد جسمم شدم. خوب به یاد دارم که بعد از اینکه برگشتم، به اطراف تخت نگاه میکردم تا خودم را پیدا کنم." بیرون بود، دنبال خودش میگشت. لطافتهای ماجراها دست میدهد. خب اینها البته سطح پایینش است دیگر. اینها دیگر خیلی خیلی خیلی سطح پایینش اینها است دیگر. دنبال خودش میگردد و اینها. آنهایی که قوی هستند راحت میروند و برمیگردند. هر کاری میخواهند میکنند دیگر. قدرت بستگی به درجه ایمان و علم و تقوا و این حرفها، میزان لطافت پیدا میکند.
۴. برسیم به تونل. چندمی شد؟ یک، دو، سه، چهار. چهارمیش میشود: "تجربه گذر از تونل یا این مرحله بعد از جدایی روح از بدن رخ میدهد. در این لحظه معمولاً تونلی برای افراد تجربهکننده باز میشود. آنها درون فضای تاریک شروع به حرکت میکنند. در پایان به یک نور بسیار روشن میرسند. برخی از افراد به جای تونل، از پلکان بالا میروند. پلکان هم بعضیها دیدهاند. برخی خودشان را در عبور از درهای قشنگ دیدهاند که نماد مشخصی از گذرگاهی به عالم دیگر به نظر میرسید. بعضی در عبور صدای همهمه یا نوسان و لرزش برق یا زمزمهای را میشنوند و در مقابلشان افرادی در حال مرگ دیده میشوند. اطراف آنها را ارواح احاطه کردهاند که سعی دارند توجه آنها را به بالا معطوف کنند. آنها از درون یک تونل تاریک گذر کرده به نور راه پیدا میکنند. در حال ورود به نور، احساس احترام نسبت به آن دارند. این دهلیز از لحاظ درازا و پهنا بینهایت و مالامال از نور است. برخی نیز این مسیر را به یاد ندارند." این را تا اینجایش فعلاً داشته باشیم تا به بقیهاش برسیم.
بعضی از لطف کردند برای ما، مطالب فضایی و فیزیکی و اینها فرستادند که آقا اینها کرمچاله است. خب مشکل ندارد کرمچاله. "مسیرهایی که در فضا عبور میشود، میگویند باید حتماً تونل باشد وگرنه این مسافت طولانی قابل طی شدن نیست. با فشار هم باید رد بشود. الآن بهش میگویند کرمچاله." بله، کرمچاله. حالا بر فرض با این توصیفاتی که شده باشد و اینها. آن مال آسمان دنیا است. کلاً باید ما فضا را از فضای دنیا و آسمان دنیا در بیاوریم. بله، در آسمان دنیا ممکن است یک همچین چیزهایی داشته باشیم، ولی اینی که اینها میبینند، ورود به عالم بعدی است، به آسمانهای بعد است. ما یک بحثی در مورد آسمان کردیم. حالا بعضی از عزیزان گوش دادند، عنوانش "از زمین تا آسمان" است. آنجا بحث مهمی است. حالا عزیزان اگر حال و حوصله و فرصتی داشتند، در مورد آسمان میدانید که اینها هرچه هست آسمان دنیا است. باز بعد آسمان اول کار داریم و آنجا همهاش از تونل است. با تونل انسان جابهجا میشود از این آسمان به آسمانهای بعدی.
خب تونل را گفتیم که بخشیش اعمال ما است. یعنی از این تونل اعمال ما بالا میرود. رزق ما و تقدیرات ما پایین میآید. تونل دوطرفه است. مرحوم علامه از آیه قرآن استفاده کردند کلمه طرق. این طرائق قرآن همین است. یک تونل خودمان شخصی داریم. یک تونل لااقل اینها را داریم. بیشتر ممکن است باشد. یک تونل هم هر شهری دارد، هر امتی دارد.
اینهم هست. همانجور که پرونده اعمال اینطوری است. هر کسی خودش یک پرونده دارد. در مورد پرونده و اینها انشاءالله صحبت میکنیم. هر کسی خودش یک پرونده دارد. هر امتی یک پرونده دارد. حساب کتابها فردی است و جمعی است. بعد هر روزی یک پروندهای دارد، هفتهای یک پرونده دارد، ماهی یک پرونده دارد، سالی یک پرونده، عمری یک پرونده دارد.
فرق میکند. لذا بعد گفتیم اعمال ما در این تونل است، دارد میرود بالا. الان این کلمات بنده از این تونل دارد میرود. الان بنده در تونل هستم. خبر اعمالم در تونل دارد میرود، هی یکسری چیزها میرود، یکسری چیزها میآید.
اول آیهاش را بخوانم بعد یک روایتی از حضرت زهرا سلام الله علیها بخوانم که خیلی این روایت مهم است. علامه طباطبایی، جلد ۳ تفسیر المیزان، صفحه ۱۰۰، بفرمایید که ذیل آیه، یعنی یک بحث میکنند: "اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه". "کلمه طیب" صعود میکند به سمت خدا. اعتقاد. اعتقاد خوب. اعتقاد عقایدی که آدم در باطن خودش دارد. اینها وقتی میخواهد بالا برود چه چیزی بالا میبرد این را؟ "عمل صالح"؛ یعنی آن چیزی که ارتقا میدهد عقیده آدم را عمل است.
بحثهایی داشتیم یک وقتی در مورد "سبک زندگی از منظر المیزان". مفصل بحث است. حوصله داشتید گوش بدهید. نسبت عمل صالح و ایمان که ایمان را تقویت میکند، مفصل این مطلب است. توی کانالی، توی تونلی میرود بالا اعمال ما. دیگر فضای مادی را هم کلاً باید ازش در بیاوریم. دیگر از جنس نور این اعمال هم همینطور است. البته اعمال اول بالا میرود، رد میشود، میآید پایین. این را توجه داشته باشید. بعضی گفتند آقا این وقتی بالا میرود در آن ماجرای آن داستان هم ما گفتیم پایین رفت، بالا میرفت در همان حق الناس هم بله بالا میرود سقوط میکند آنجا. جهنمش هم باز از عالم ماده. بالاخره عالم مثال است دیگر. عالم مثال. کلاً این عرض من. توجه داشته باشید. عالم مثال کلاً از عالم ماده بالاتر است. این عالم ماده کف عوالم وجود، "اسفل السافلین"، ته جمعش میکنند. جهنم در عالم باز، آنهم باز به حسب اینکه از عالم ماده دارد میرود بالا، میرود بالا، ولی در کمترین درجه عالم مثال. نمیدانم توانستم بگویم یا نه.
پس بالاخره ما یک بالا رفتنی داریم. عمل کفار هم دارد میرود بالا. بالا میرود از ماده به عالم مثال. چون عالم مثال عالم بالایی است، میرود بالا ولی در پایینترین جای عالم بالا میرود. درست شد؟ مثالی که زدم قبلاً اگر آن یادشان باشد. گفتم هر که از جنین وارد دنیا میشود، وارد یک عالم بالاتر میشود، ولی جنینی که سالم نیست، درست است که وارد یک عالم بالاتر شد، آمد بالا، آمد جلو، ولی وارد هزار تا بدبختی شد که در عالم قبلی نداشت.
پس روشن است دیگر؟ وارد عالم بالاتر میشویم ولی لزوماً به این معنی نیست که چون عالم بالاتری، وضعیت بهتری هم دارد. نه، هزار مرتبه وضعش بدتر است، ولی آن عالم عالم بالاتر است. به هر حال ما میرویم بالا، اعمالمان میرود بالا. آنجا دیگر وضعیتی پیدا میکند. یا باز از همان جا میرود بالا، بالاتر، یا عمل، خدایی نکرده، حتماً میفرماید کسی اگر مشرک باشد، شرک به خدا داشته باشد، مثل این است که از آسمان پرتاب بشود به زمین. خیلی مثال عجیب است. مشرکین وضعشان میرود بالا، خودش و عملش پرت میشوند پایین، ته چاه.
یعنی تونل اینوری است، کانال میآید در، وحی نمیرود در. پس ما عملمان علی ای حال بالا میرود، صعود میکند. اعتقاد او.
و میفرمایند که "زمانی تعبیر به صعود میکنیم که بخواهیم بگوییم فلان کس قصد دارد به فلان نقطه از بلندی برسد یا نزدیک شود. زمانی تعبیر به رفع میکنیم که بخواهیم بگوییم از نقطه پایین جدا و از آن دور شد." پس عمل صالح انسان را از دلبستگی به دنیا دور میکند. آدمی که در این تونل است دارد میرود بالا، قلبش اگر دارد میرود بالا، علامتش به این است که "اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي تَجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ". دل کمکم دارد از این دنیا کنده میشود. بعضی از آدمها میآیند به ما میگویند میگویند آقا آن بحثها را گوش کردیم و دیگر اصلاً دیگر دل و دماغ ماندن در دنیا را نداریم. مسئولیت این را به عهده نمیگیرم من که هیچ کارهام. این لطف خدا معلوم میشود که آدم دارد رشد میکند. علامت رشد معلوم میشود که دل کنده شده از دنیا. این میشود قلب برزخی. البته این اول ماجرا است. باید کمکش کرد جهت مدیریتش. کم کم انشاءالله قلب رشد میکند.
عرض میکنم انشاءالله اگر فرصت بشود، کمکم ملائکه را میبیند، مصافحه با ملائکه میکند، همنشین ملائکه میشود، برزخ انبیا کمکم راه پیدا میکند، برزخ اولیا راه پیدا میکند. چیزی از توهم بالاخره نباید چه کار بکند؟ بیاید در یک حرم. یک چیزی مثلاً یک چیزی پیدا بکنیم. اینجوری نیست. اگر وارد آن عالم شد، کمکم خودش میبیند، مییابد. عالم، عالم دیگری است.
آقای بهجت میفرمود که یکی از اساتید میفرمود که این جایی نقل نشده ظاهراً من ندیدم در کتابی. آقای بهجت میفرمودند: درس بخوانید، درسی بخوانید که بعد از یک ماه درس خواندن به آسمان که نگاه کردید، آسمان را چیز دیگری ببینید. "یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ". علامت علم این است. که تو تونل افتاده، دارد میرود بالا. دارد میبرد. علم این است. بعضی علم، آقا حجاب اکبر است. در سال آدم میخواند، افتاده در این ویل. همینجور دارد میتازد. دارد باد میکند. چرا تو درس خواندنی که آخرش میشود انکار خدا و انکار غیب و فلان و اینها، بیشتر میخواند، بدتر مصیبت.
این سوال را یکی از اساتید را که اینجا ذکر خیرشان را کردم هفته پیش، دو هفته پیش یادم نیست، به کسی پای منبرشان نشسته بود، میخواست تصرف بکند در سخنرانی ایشان. هفته پیش بود. "بنشین جوان." کنار کعبه، کنار مستجار کعبه از ایشان پرسیدم. گفتم که: آقا یک نصیحتی به ما. گفتم: یک چیزی یادگاری بگویید. من بگویم این را کنار مستجار کعبه از شما. ایشان فرمود: "علم نردبان است." همین تونل است. همین کانال است. "علم نردبان است. اینوری بگذاری، میشود "الْعِلْمُ هُوَ النُّورُ" میبرد تا خدا. اینوری بگذاری پایین بگذاری، میشود "هُوَ الْحِجَابُ الْأَكْبَرُ" میبرد ته. "حواست باشد نردبانت را کجا میگذاری." خیلی جمله خوبی است. "علم نردبان است." البته علم الهی دیگر. علم الهی میبرد اینور. علم مادی هم که حجاب میشود. آدم در توهم بدتر این علم. اینجوری است. آدم یک مدت که هی پیش میرود، احساس میکند قلب دیگر بنده این چیزها نیست. چیزهای دیگری ادراک میکند. خیلی چیزهایی که بقیه نمیفهمند، او میفهمد. احساساتی دارد این قلب. واکنشهایی دارد در برابر چیزهایی.
سوره مبارکه اسراء آخرش میفرماید: "آنهایی که به علم رسیدهاند وقتی قرآن برایشان تلاوت میشود اشکشان جاری میشود." علامت این که آدم قلب برزخی پیدا کرده این است که یک انس خاصی با قرآن پیدا میکند. قرآن را یک جور دیگر میفهمد. قرآن را یک جور دیگر میخواند. وقتی قرآن میخوانند، یک حس دیگر پیدا میکند. تونل است، دارد میرود. مشتاق ملاقات خدا میشود. این علامت رشد است. به میزانی که انسان اشتیاق به ملاقات خدا پیدا میکند که در این تونل دارد میرود.
حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه در کابل شهادت میگوید: "خدایا تو میدانی من چقدر مشتاق ملاقات تو هستم." خیلی در آن تونل رفته بالا. ماها علامتش است دیگر. علامت رشد این است.
آدم مشتاق ملاقات خداست. از بقیه چیزها غافل میشود. در آن تونل پایینیه که میافتد از ملاقات خدا فراری است. مطالبی آوردم که همه ترسناک هستند. باید از خود حضرت عشق بگیرید دیگر. امید، انگیزه. هرچه میخواهید از امام رضا بگیرید. به من ربطی ندارد.
یکی از علامتهای رشد دل که آدم در این تونل است، دارد میرود، نماز است. دیگر حالا من به نماز خودم نگاه میکنم میبینم که اوضاع خیلی خراب است. "الصَّلاةُ مِعْرَاجُ الْمُؤْمِنِ".
نمایز آقای بهجت. در ذهنش سوال کرد، سوال کرده بود که آقا بهجت چی میبینی تو؟ معروف هم بود که شب خوابش را آمد خانه و شب خواب دید: آقای بهجت "الله اکبر" گفتند، افتادند توی تونلی، چیزی، دارند میروند بالا. "نماز بخون، اینجوری داشته میرفته بالا و دید وارد یک بهشتی شده، و باغی و جنتی و نهری و میوهای و درختی. مشغول تفرج و گشت و گذار شد. همینجور داشت. این کلماتم میشنیدم از او. سوره حمد میخواندش. کنار نهر قدم میزد. میرفت سمت چشمه. از آن بالا مثلاً آبشار جاری بود "وَ لَا الضَّالِّينَ" را داشت میکشید. آن آبشار هم داشت. اتفاقی دارد میافتد. وارد یک چیز جدیدی میشود.
شاید باطن ملکوتی نمازهای بهجت و برخی از ملائکه هم حتی نفهمند. بله، مخلصین خیلی جایگاهشان بالا است.
میگوید که دیدم این همینجور ایشان میگشت و دیدم یکهو افتاد توی شیبی. «تَشَهُّد» میگوید. آقای بهجت رسید به «سلام». کمکم دارند در را میبندند. آقای بهجت هم دارند بیرون میکنند. دیدم آقای بهجت دارد «زار» جیغش بلند «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ» در میبندند. «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ». فیلمهای همینگونه نمازشان را ببینید. «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ» را که میگفت با گریه میگفت. با یک فشاری میگفت: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ». ناله میزند. نماز میخواند شلنگ تخته میاندازند، هم از آنور به آنور پیوند میدهد، وسط رکوع میرود در قنوت، در قنوت میرود در سجده. خودش را نمیفهمد چند چند شد.
تونل نماز واجب کشش و مکشش خیلی بالا است. واجب. بله بله بله بله بله.
آقای قرائتی گفتند که خیلی بهم حس خوشی دست داد. از آرزوهایم این است. حالا شوخی کنم برای شما. یکی از آرزوهایم این است که آیت الله جوادی آملی و آقای قرائتی را بیندازم در مخلوطکن. ترکیبی از این دو بزرگوار. آن عمق آیه جوادی و این بیان آقای قرائتی. این دوتا را با هم یکی کنم. به نظرم یک چیز ترکیبی ازشان در بیاید. خیلی این دو بزرگوارم به هر دو به شدت علاقهمندم.
فرمود که نماز خواندم. "خیلی به هم چسبید." یک حال عجیب و غریبی پیدا کردم. نشستم. بعدش به تسبیحات فکر کردم. من وضو نداشتم. حس و حال خاصی پیدا کرد. تونل است. بله، آنجا ایستاده بودم. «نَشِینُ سَرِ صِرَاطٍ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِيمَ». نمیگذارم چیزی در تونل بیاید. یک گیری، گوری دارد دیگر. آدم میبیند یک چیزی خیلی حال خوشی، وضعیت خوبی دارد پیدا میکند. در تونل نیست. در صراط نیست.
سوء ظنی که آدم باید به خودش داشته باشد. نماز. تونل اعمال ما همه در تونل است. بعضی تونلها تونلهای فردی است که اعمال ما دارد ازش بالا میرود. بعضی تونلها هم تونلهای جمعی است. امام معصوم اعمال را در آن تونل میبیند. اعمال که به امام عرضه میشود آنجا است. نمیآیند تک تک گزارش بدهند. زید پسر حسن اکبر، پسر قاسم مرتضی، ناهار بخورد. گزارش بعدی میگوید آقا یکی دیگر بابای او است. آقا تک تک گزارش بدهند. من الان آن مانده، این مانده، این مانده. او باطن خودش است. شما چهجوری به خودتان اشراف دارید؟ شما الان ۵۰ سال عمرتان، ۳۰ سال، ۴۰ سال، ۲۰ سال. همه ۲۰ سال با شما یکجا. به شما میگویم یادت است اول ابتدایی بودی؟ روز اول مدرسه میخواستی وارد شوی. شما مراجعه میکنی به کجا؟ مراجعه کرد به خودتان. مراجعه کرد؟ کجا بود؟ در خودتان یک توجه کردید. باز درست است؟ همه عالم در برابر امام معصوم این شکلی است.
توجه میکند. پرونده طرف باز. آیتالله یعقوبی میفرمود در کتاب خاطراتش. میفرمود یک آقایی تحقیق کرد. علامه طباطبایی از من تحقیق کرد. به من هم نگفت. ایشان فرمود که من یک لحظه نشسته بودم احساس کردم علامه طباطبایی دارد دنبال من میگردد. رفته بود. علامه طباطبایی گفته بود نظر شما در مورد آقای یعقوبی چیه؟ علامه داشتم وضو میگرفتند. الان یک لحظه توجه کردن. یعقوبی را پیدا کردم. خودم عرضه کردم. توجه به من کردند. به آن آقا گفتند که خیلی خوب است. خیلی خوب است. استفاده کنید.
عوالم بالا ارتباطات. یک بار هم پایین همدیگر را ندیدم. پیش آمده دیگر. با چشمهای اهل دل و بدن. با آقا هیچ کاری هم نداشتیم. ارتباط رفتیم و نشستیم. دو سه تا رفیقم کنار ما بودند. گفتند: خب شما با آقای فلانی مثلاً حالا مثلاً چه بگویم که توهین به آن آقا نشود. محضر ایشان میرسید. ما برق از سه فازمان پرید: شما فلانی از کجا میشناسید؟ گفت: من اصلاً نمیشناسم. در ارتباطم. ندیدمش. صحبت کردن و فهمیدیم دیگر حالا ماجرایش چیست. جن و اینها نبود البته. یک آدم خوبی بود نسبت. ولی باهاش قطع رابطه کردیم ما بهخاطر مسائل، بحثهای سیاسی و اینها.
شکمی آدم میلنگد. آدم یک دو تا چیز اینور ببیند، ۱۰ تا چیز آنور نبیند. اینهم هست. مشکلات اینجوری هم داریم. گول نخورد آدم که آقا دیگر این یک کلمه گفت دیگر هرچه گفت. همه خط و ربط سیاست و اینور دنیا. همه چیز را از این بگیریم دیگر. مگر من آدم خوبی هستم؟ "ترک گناه کرده." جان مادر، خلاصه این اینجوری است دیگر. نسبت مثلاً کشف میشود. از جای دیگری میفهمد. رفیق این است، تعلق دارد. در برزخ اینها با هم هستند.
خیلی مسائل اینجوری داریم. بعد فاصله گرفتنها در عالم برزخ، جلو رفتن و عقب افتادنها، یک چیز عجیب غریبی است. این تونل خیلی واقعی است. خیلی خیلی واقعی است. سرعت، سبقت بگیر. پرتاب میشوند در ملکوت. سرعتت کم نشود ها! جا نمانی. خدا خواسته ما فکر و ذکر و درگیری صبحانه شبمان این حرفها باشد؟ صبح که پا میشویم به تونل فکر کنیم، به بالا مولاها فکر کنیم، به پرواز فکر کنیم، به ملائکه فکر کنیم که عرض میکنم انشاءالله اگر وقت بشود، ما به چی فکر میکنیم؟ این تونل دلار که رفته بالا میآید پایین. تونل اعمال اگر درست باشد، خدا کسانی را بر ما میگمارد که این تونل دلار را هم میآورند. درست نباشد، کسانی را میگمارد که تونل دلار را میبرند بالا.
عمل من و شماست دیگر. میشود مسئولین، میشود وضعیت اقتصادی. فرمود: "خدا یکی از عقوبتهایی که میکند، اجناس را گران میکند. قیمتش را گران میکند." عقوبت خداست. در تونل وقتی عمل درست حسابی نمیآید، میگوید: "گران کن." سر به راه بشوند. حواسشان جمع بشود به این تونل و عالم بالا و اینها. اصلاحش کنند. خدا تنگ میگیرد. خدا از باب دق دلی و عقده گشایی نیست. فلان فلان شده حالا اینجوری میکنی دو تا میزنم حالیت بشود با کی طرفی. بیدار شود این بنده خدا.
پس این تونل اعمال ما را امام کجا میبیند؟ در تونل میبیند. روایتش را بخوانم برایتان. در بصائر الدرجات جلد ۱ صفحه ۴۳۴، ابی عبدالله علیه السلام فرمود: "إِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ". امام در شکم مادرش هم که باشد صدا را میشنود. داد و بیداد. سر ضریح نرسیدیم. همهاش با محسوسات. قبرستان نگاه میکردم. بندگان خدا از ما بهتر است. به همهاش توجه ندارد. بعضی از همشهریان، هممیهنان پاکمان. خوب ضریح ندارد، دم و دستگاه ندارد، گنبد ندارد. ایستادم با گوشی عکس میگرفتم. نگاه میکرد. میرفت.
گفتم: آقا این قبر اصلی امام معصوم است. این قبر اصلی شما. حرم حضرت. سرداب بخواهید بروید حرم امام رضا، تازه یک معصوم است. این چهار تا معصوم. قبر اصلیشان اصلاً. آدم اگر بفهمد اینجا چه چیزی است، میمیرد. غش میکند. کنار این چهار تا قبر مطهر در قبرستان بقیع. ضریح ندارد. دلم نمیگرفت از زیارت و اینها. احساس میکنم زیارت نیامدهام. زیارت ضریح باید ببوسیم. در مثلاً دولا بشویم. یک جایی دست بمالیم. الان دست به کجا بمالم؟ زیارت نشد که. طناب گذاشتند. تنهایی زیارت.
آقا، قلب متوجه به امام میشود. آنجا خبرهایی میشود. عنایاتی شده به بعضیها در همان قبرستان بقیع، کنار همان چهار تا قبر خاکی. غوغایی است. میروند و میآیند کسانی. دائماً بدانیم چه خبری است. کنار هر کدام از این قبور مطهر. خلاصه این فضاها باید آدم فاصله بگیرد.
امام معصوم در باطن، در شکم مادر صوت را میشنود. «فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ». چهار ماهش که بشود: «كُتِبَ عَلَى رَاوِيَتهِ». "بر بازویش مینویسند: و تمّت کلمه ربّک صِدقا و عدلاً لا مبدّل لکلماته. این آیه را مینویسد." وقتی به دنیا میآید نورانی است. یک نوری ساطع میشود. اسمش را بگذاریم همان کانال و تونل و این حرفها. «مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ». بین زمین و آسمان یک تونل میزنند برای امام. «فَإِذَا دَرَجَ رُفِعَ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ». یکم که بزرگتر میشود امام. در سنین مختلف هم وضعش فرق میکند. اینهم هست. یکم که امام بزرگتر میشود این نور را برایش بالا میآورند.
«یَرَى بِهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ». بین شرق و غرب عالم، او در آن میبیند. هرکه دارد هر کاری میکند، هر ماجرایی هست، هر اتفاقی هست، او در آن تونل میبیند. ما الان مثلاً دختر خانوم من مثلاً من که زنم در خانه نشستهام بیحجاب مثلاً، آقا ما را میافزایند؟ زشت نیست؟ شنیدید امام زمان ما را از کدام دکان بقالی دزدیدند این حرفها؟ حالا در مورد لخت شدن در هیئت و اینها، خب من نظرم مثبت نیست، ولی این استدلال دیگر خیلی مسخره است.
حضرت زهرا در این جلسه، خدا! حمام میخواهد برود، همین است. سرویس بهداشتی هم میرود، همین. انگار امام میآید مثلاً قامت این را نگاه میکند. بابا! امام تونل تو را دارد نگاه میکند. هرچه بالا میفریستی برای امام مهم است. البته امام اشراف دارد. بخواهد ببیند میتواند ببیند. من نمیبیند زن و مرد و محرم و نامحرم و سر باز و سر بسته. عمل برایش مهم است. البته خب در نماز چرا خانم در نماز حجاب دارد؟ خدا میبیند. خدایا یک لحظه وایستا من بپوشانم. خب «الله اکبر». آنجا از باب ادب عبودیت است. ادبی است که من خودم باید به قلب خودم تزریقش بکنم. من در برابر یک بزرگی ایستادهام. برابر نداریم. خدا برابر نیست. ایستادن ندارد. اینها را ندارد. بحث ادب من است.
برای امام زمان فرقی نمیکند من لنگم را دراز کنم در حرم. اینجور وارد بشوم، خم وارد بشوم. به من توهین شد. چیزی گیر من میآید؟ از ادب من. توجهی به من میشود؟ عنایت به من میشود؟ از خدا جوییم توفیق ادب. بیادب محروم ماند از لطف. درست ؟. خودش محروم میشود بابت بیادبیش. هرچه ادب میکند، توجهش بیشتر میشود. مثلاً میگفتند نماز که میخواهی بخوانی دستهایت را بگذار روی رانت. یک حس توجهی میآورد برای آدم. حال تعبد میآورد. رکوع که میروی دستهایت را مثل بال باز کن. گردنت را هم بکش مثل کسی که آماده است گردنش را با شمشیر بزند در توهم میافتد. الان خدا، وایستا، خدا با شمشیر! نه اصلاً خوشم نیامد این صحنه. بابا تو حال خودت را اینجوری درک کنی. ادب بندگی اقتضا میکند آدم این مدلی باشد. عرض من روشن است؟
پس امام به آن تونل کار دارد، نه به تک تک قیافهها و چشم و ابرو و اینها. یک حدیث. حدیث بعدی این است. میفرماید: "لَا تَتَكَلمْ فِي الْإِمَامِ". حدیث نکنید. "فِی بَطْنِ أُمِّهِ". امام وقتی جنین باشد، مادرش همه حرفها را میشنود. «کُتِبَ الْمَلِكُ بَیْنَ عَيْنَیْهِ». به دنیا میآید، ملکی اینجا مینویسد وسط دو تا بالامر. وقتی امامت را به عهده میگیرد، «رُفِعَ لَهُ فِي كُلِّ بَلَدٍ مَنَارٌ». امام وقتی امام میشود، یکی از راههایی که امام میفرماید امام شده، همین تونلی است که جلو امام باز میشود. «اَعْمَالُ الْعِبَادِ». اعمال بندهها را از آن تو میبیند. عمل مثلاً سکینه رفته پشت عمل کلثوم. این را ندیدم یکهو جا بمانید.
شما خاطره مدرسه رفتنتان با خاطره مثلاً ازدواج کردنتان. آن خاطره مدرسه رفتنه بیاید جلو نگذارد خاطره ازدواج کردنتان. معرفت نفس واقعاً گرهها را حل میکند. معرفت نفس دیگر. شما خودتان ببینید چهشکلی تسلط و اشراف دارید. علم امام اینشکلی است. علم امام حضوری است. تصویر و صورت و قیافه و اینها ندارد که مثل شما باشم. شما همین الان هم که خاطره بچگیتان یادتان میآید، بخواهند صورتش را هم دقت کنید. من را بخواهند صورتش را هم به یادتان میآورید. اصل واقعی پیش شما حاضر است، حتی بدون صورت. تصویر مدرسه. تصویر خیابان چه شکلی بود؟ آقا یادم نمیآید. متن واقعه را دارم. صورتش را ندارم. درست است؟
امام معصوم اشرافش به اعمال ما این شکلی است. اصلاً گم شدنی نیست. مشکل امامت. توحید همه چیز دارم. من خودم را حرم. حالا به کسی مثلاً با حجاب میشود. یک کسی مثل من مثلاً خودش را جمع و جور میکند. امام رضا دیگر از این در که رد شدی دیگر الان آقا حواسش هست ها. یا در که میروی آقا میگوید این کی بود؟ زیارت چادر پوشیده بود. اینجا من داشتم نگاش میکردم. این رفت آن پشت دیگر نمیبینم.
بعضیا حجابشان چهطور است؟ در قبر هم با اوست. در عالم ذر هم با او بوده. قبلش، بعدش، اولش، آخرش. الان که شما میروید امام رضا را زیارت کنید، تا ۸۰ سال بعد شما که من و شما خبر نداریم را هم امام رضا دارند میبینند. من ۸۰ سال بعد تا قیامت. نسل و ذریه که از ما میآید. امامه. بابا جان! امام یعنی خورشید. خورشید همه این پایین برایش چیست؟ خودش اصلاً روشن میکند اینها را.
ذهنیت نسبت به امام رضا مثلاً یکجا هستیم. امام رضا ما را ببیند. شلوغ است. خیلی دور شدیم. آن صحنه آنجا را خیلی دوست دارم. خیلی به امام رضا نزدیک است. دیواری پایین دارد. الان یک چیز عجیب غریبیاست واقعاً ماست. عجیب غریبی توی ایمو. اینها زنگ میزنند انقلاب وایساده به خانمش زنگ میزند. خانم هم آنور سر لخت نشسته. گوشی را گرفتم سمت حضرت. چه زیارتی آخه؟ تونل الان دارد، آن این ماجرا اینوریه. میرود زیارت. نمیرود. شاید زیارت مسائل را قاطی میکنیم. خیلی تصویر گنبد را نشان بدهم یعنی زیارتش وصل میشود تماس صوتی. بارها شده مشهد مثلاً در حرم تماس میگیرم. گهگاهی ایشان هم سخت جواب میدهند. گوشی را سلام، قشنگ همینجوری در دلم دیگر نیست. قشنگ تلفظ میکنند، میگویند: ادب بندگی و ادب زیارت اوست نه. ؟ بهخاطر اینکه حضرت صدا را میشنوند. ارزان روشن است. اینها را باید اصلاً تفکیک کرد. در صحن امام رضا این صدای در میآید. ازت میشنوم. من اینجا باشم که سلام بدهم. بالا نمیرود. اینجا سقف به در و دیوار میخورد. برمیگردد. آنجا صدا چون ادب خودش را دارد. نشان میدهد که من میخواهم اینجا ابراز چاکری کنم به امام رضا علیهالسلام. روشن عرض کردم.
خب پس اعمال را امام کجا میبیند؟ این شکلی است. بعد میفرماید که: «جُعِلَ لَهُ فِي كُلِّ قَرْيَةٍ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ»، در هر شهری یک ستون نوری حضرت دارد. «یَرَى بِهِ مَا یَعْمَلُ أَهْلُهَا فِیهَا». هرچه در آن شهر مردم انجام میدهند در آن ستون دیده میشود. هر کسی پس خودش یک تونل دارد. کمالش بالا میرود. هر شهری یک تونل دارد. هر خانواده یک تونل دارد. هر امتی یک تونل دارد. تونلها میآیند به هم میخورند. یک بحثهایی قبلاً کردیم. بعد اینها ممکن است اعمال مثلاً امت اثر میگذارد. این تونل خودش خوب است ها. خودش میرود بهشت، ولی امتش سطح امت هنوز پایین است. امت، امت رستگار نیست. پیغمبر فرمود: "تعداد بچههایتان سقط بشود، من روز قیامت به تعداد امتم مباهات میکنم به بقیه امتها." اعمال امتم. پرونده امت. کل امت چی؟ «یَدْعُونَ إِلَى كِتَابِ». اعمال امت. هر امتی نامه اعمال دارد.
غوغایی کرده. میگوید که دیوانه کرده من را علامه طباطبایی. حرفهایی که سید از کجا درآورده؟ از در قرآن این حرفها را آورده بیرون. خیلی حرفهای عجیب. تونل ما، خود این تونل اعمال ماست. این که اعمال ما را مینویسند، یعنی همین عکسبرداری. ملائکه میگویند یک لحظه صبر کن گوشیم را در بیاورم. فیلم بنویسم. گفت: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى». این یکم آیه را کم کشید.
پس اعمال هر امتی جدا جدا. اینهم است. از این روایت. چرا ملائکه مینویسند؟ اصلاً این را من آن جلسه اشتباه گفتم. گفتم سوال جناب امام سجاد بود. نه، این سوال یک بنده خدایی از امام صادق علیهالسلام. سوال زید فرق میکند. آنهم انشاءالله اگر فرصت بشود. گفتش که: «فَمَا عِلَّةُ الْمَلَائِكَةِ الْمُعَلِّينَ» ؟ طبرسی جلد ۲ صفحه ۳۴۷. «مَا عِلَّةُ الْمَلَائِكَةِ الْمُوَكَّلِينَ بِعِبَادٍ یَكْتُبُونَ عَلَیْهِمْ»؟ مگر خدا نمیبیند اعمال ما را؟ چرا ملائکه؟ خدا دیده! اینها بیکارند؟ حقوق الکی؟ مثلاً شرمنده نباشم اینهم است. ملائکه در عالم چه کار میکنند؟
اولاً یک نکته قشنگ که در داستان دوم «آنسویِ مرگ» بود در «قیامت» گوش میدهیم، ببینیم ۸۰ درصدش باز دوباره مرگ است که اصل بحث آنجا بوده. ما هم سریع رد شدیم. از کنار مُباع بارانی که پایین میآید. یک مُشت در عالم پیدا نمیکنید. یک مُشت به اندازه یک مُشت، یک وَجَب، مگر اینکه همان یک مُشت پُر از نه مادهاش باشد. ملائکه. ارزان روشن است. این مُشک یعنی عالم. یعنی عوالم وجود. هر آنچه که از عالم وجود داریم، این عالم وجود خدا تجلی کرد از ملائکه. همه اسماء الله.
الان من دارم حرف میزنم دقت بکنید بنده را انشاءالله به درد میخورد. الان من دارم حرف میزنم. اسم متکلم؛ خدا متکلم است دیگر. اسم متکلم خداست. او متکلم است. تکلم او در من بروز دارد. درست است؟ بله. من دارم میبینم. او بصیر است. بصیر او در من بروز دارد. جلوه دارد. من هم دارم میبینم. او سمیع است. سمیع او در من جلوه دارد. من هم دارم میشنوم. درست شد؟
حالا اینی که خدا جلوه میکند. ما و خدا. این عوالم وجود که او در اعلی درجه مراتب عالم وجود که میشود عالم لاهوت و این حرفها. این عوالم کی تنزل پیدا میکند؟ میآید پایین. این عوالم هم باز مادیاش نکنیم که یعنی خدا باز یکجا است ما یک جای دیگری هستیم. خورشید و شعاع نور خورشید. خورشید آن بالا است. خودش عین نور است. پایین بعد الان شده نور. اینجا الان این چراغها را اینجا خاموش بکنی، یک نور اندکی از خورشید اینجا داریم. درست است؟ بعد برویم بالا چی؟ نور قویتر. برویم پشت سوار هواپیما شویم. برویم بالا. هرچه بالاتر میرویم هی نور شدیدتر میشود. من که داریم مثلاً این نور چند تکه بود. یک خورشید بیشتر نداریم. یک نور خورشید هم بیشتر نداریم. هرچه دور شدیم از نور خورشید، حجاب افتاده، فاصله افتاده، بهرهمان از نور کم شده. درست است؟
حالا این وسط را میگوییم آقا از ما که اینجا نشستهایم تا خورشید همه را نور پر کرده. از ما تا خورشید را نور پر کرده در مراتب نور صد در صد که میشود نور خورشید، هی آمده پایین. نور ۸۰ درصد، ۷۰ درصد، ۵۰، ۶۰، ۱۰. الان مثلاً نور ۵ درصدی. ۵ درصد نور خورشید اینجا جلوه دارد. درست شد؟
حالا این میشود ما و خدا. فاصله ما خدا. این فاصله ما و خدا را که ما در عالم مادهایم، خدا اشرف عالم وجود است. او خودش وجود عین وجود است. این فاصله را که عوالم وجود است، همه را ملائکه پر کردهاند. درست شد؟
ملائکه وجود را پر ماده کردهاند. ماده هیچ. به حساب. به قول یکی از اساتید میفرماید: "من هر وقت گفتم ماده، شما بگو عدم." خیلی قشنگ. وجود نیست که. شما اصلاً مادرت زیر خاک است. شما که میگویم شما یعنی قوه بینایی، قوه شنوایی، قوه تفکر. درست است؟ اینها همه را ملائکه پر کردهاند. میبینی چون خدا میبیند. واسطه دیدن شما و خدا کیست؟ ملائکه. واسطه شنیدن شما که شنیدن خدا در شما بروز کرده، شما هم شدید سمیع. او بروز کرده از او. اما این واسطه کیست؟ ملائکه. حالا وهابی نادان احمق فقط خدا. همه عالم واسطه پر کرده. میگوید فقط خدا. چقدر آدم تعطیل! بله بله. این عظمت خداست. آفرین. میتوانست واسطه نباشد، ولی چون عوالم را اینجور طیفی آفریده، مثل اینکه خورشید از ما فاصله نداشته باشد. هر کسی خودش خورشید متصل به خورشید باشد. اولاً اینکه جزغاله شدیم. درست شد؟
این عوالم وجود را خدای متعال اینجور مرتبه مرتبه نازل کرده برای اینکه ما اگر از اول وقتی به دنیا میآمدیم در عالم لاهوت بودیم منفجر میشدیم. ماده همینطور. خورد خورد رشد کنیم. رشد کنیم، رشد کنیم، رشد کنیم. هی ظرفمان وسعت پیدا کند. هی خدای در ما بتابد. بعد آن مرتبه بالایش را که جبرئیل. جبرئیل با آن عظمت که رأس ملائکه است. ما در ملائکه بالاترین رتبهای که داریم مال جبرئیل است که ۶۰۰ تا بال دارد. وقت ؟ با هم صحبت میکردند. یک معنای بال را هفته پیش گفتم که دو بال و سه بال و چهار بال چیست. یک معنای دیگر هم دارد که علامه اشاره میکند. یک وقت دیگر انشاءالله اشاره میکنم بهش. ۶۰۰ تا بال دارد جبرئیل. بالش را اگر وا کند کل عوالم وجود را پر میکند. «مُطاعٍ به تعبیر قرآن مطاعٍ ثُمَّ أَمِينٍ». همه ملائکه تحت دستور جبرئیل هستند. جبرئیل شب معراج به پیغمبر چی گفت؟ «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمِلَةً لَاحْتَرَقْتُ». «أنملة» یعنی بند انگشت. «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمِلَةً لَاحْتَرَقْتُ». از اینجا به بعد دیگر شما باید بروی بالا. من یک بند انگشت بالاتر بیایم منفجر میشوم. آتش میگیرم. یعنی خدا همان جایی که هست. پیغمبر رفت. «قاب قوسین أو أدنى». ظرف فقط ظرف پیغمبر بود که توانست آنقدر به حق تعالی نزدیک بشود. هیچ حجابی بین او و خدا نباشد. هیچ ملکی به این درجه نمیرسد.
اگر سختتان نیست، شما دیگر رفقای مایید دیگر. ما همهتان را دوست داریم و دیگر در این بحثها هم که همهاش را گوش کردید و هم ماجرا هستید دیگر. شما حسابتان فرق میکند. از شما واهمه ندارم برای گفتن این مطلب. ولی باز میترسم چون منتشر میشود ماجراهایی درست بکند با عشق شما میگویم. آنهایی که میشنوند. اینها مشغول الذمهاند. یعنی ذمه روز قیامت اینها را که اگر بحث را متوجه نمیشوند و گوش میدهند با «تسویه حساب میکنم» این تکه را ردش کنند. ولی شما بدانید ملائکه درجه وجودیاش از اهل بیت پایینتر است. لذا اهل بیت مجبورم با اینها بگویم دیگر. چاره ندارم. با این غیر از این ندارم دیگر. چهکارش کنم؟ فرض کنید زبانم لال مثلاً این مرتبه خدا زبانم باز لال این مرتبه ملائکه است زبانم لال اینهم مرتبه اهل بیت است. خدا عین وجود است دیگر. مرتبه عالی وجود اہل بیت در قرب مطلق که در زیارت رجب در دعای رجبیه میگوییم: «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ». "خدایا! هیچ فرقی بین تو و اهل بیت نیست. یک فرق فقط است: اینها عبد تواند."
زحمت تا زحمت. یک میم فرق. جهانیان در این یک میم. گفتن این میم چیست احمد ؟ میم دارد، احد ندارد. احمد میم که با احد فرق میکند. میم ممکن الوجود. همه تفاوت دارد. پیغمبر با خدا. هرچه او هست اینهم هست. فقط این ممکن الوجود. هرچه او دارد از خودش دارد. هرچه این دارد از او دارد. این تفاوت.
پس اهل بیت میشود مرتبه وجودیشان. ملائکه که از جبرئیل شروع میشود میآید پایین. جبرئیل و عزرائیل و اینها که این چهار تا دره هستند. اسرافیل و میکائیل. این چهار تا در. جبرئیل از اینها بالاتر است. چون جبرئیل جزء اصحاب کساء است. بین ملائکه یک نفرشان از اصحاب کساء. چند نفرند؟ شش نفر. پنج نفر اهل بیتند، یکی هم جبرئیل است. جبرئیل از همه اینها بالاتر. ولی جبرئیل یک حجاب بزرگ دارد بین خودش و خدا. حجاب بزرگ چیست؟ اهل… حجاب! رد حجاب را نه یعنی تاریک کردنها. عبور کنیم ما یک جایی برسیم که دیگر ما خدا خودمان باشیم. این وسطیه نباشد. لذا همیشه بین ما و خدا اهل بیت حجاب و واسطه هستند. تکفیری احمق نادان چه میفهمد بدبخت این حرفها را.
خب حالا این عوالم را همه را ملائکه پر کردهاند. همه کارهایی که ما داریم میکنیم با ملائکه. بنده دارم حرف میزنم. انرژی را کی دارد میدهد؟ تکلم را کی میدهد؟ فکر را کی میدهد؟ علم را کی میدهد؟ همهاش به واسطه ملائکه. از آنور میآورند پایین تونل. از اینور میبرند بالا. دو دسته ملائکهاند. یک دسته ملائکهاند واسطه آوردن پایینند. یک دسته ملائکه واسطه بردن بالا. کتابت میکنند. یادداشت میکنند. درست شد؟
نظام ملائکه رتبه بندیهایشان فرق میکند. بحث ملائکه البته بحث مفصل است. کتاب معرفی کنم. اگر امروز نرسیدم بحث را کامل تمام کنم، مطالعه کنید. جلسه بعدی که میآییم بیشتر با هم صحبت کنیم. کتاب «ملائکه» از آیت الله محمد شجاعی.
بفرمایید: "بستگی به درجه آن اولیا دارد. بعضی ملائکه از اولیا خدا بالاترند. بعضی اولیا خدا از ملائکه بالاترند." یکی از اساتید میفرمود بعضی ملائکه اسم علامه طباطبایی را بدون وضو نمیآورند. حالا ملائکه وضو دارند مگه؟ ندارند. اسم میآورند. چهجوری است؟ من اینها را نمیفهمم. ایشان علامه از خیلی از ملائکه بالاتر هستند.
با آفرین. ملائکه اراده دارند یا ... آیت الله محمد شجاعی از شاگردان برجسته علامه طباطبایی است. یک پاورقی در این کتاب دارد. من این را میخواستم بخوانم برایتان. هیچ ربطی به بحثمان ندارد ها، ولی پاورقیاش خیلی قشنگ بود. اگر پیدایش بکنم. چون انشالله ایام راهی از قم هستم. انشالله میرویم. نایب الزیارهتان هستیم.
پیدایش نکردم. یک جملهای این را میخواهم یادگاری بگویم. اگر قم رفتید کنار مزار علامه طباطبایی این را انجامش بدهید. حالا ببینم پیداش میکنم. پیدام هم نشد. دیگر روزی نیست. خلاصه این کتاب «ملائکه» آقای شجاعی را مطالعه بکنید انشالله. خیلی نکته دارد. چون جمله خیلی قشنگی ایشان میگوید: "بروید سر قبر علامه طباطبایی حاجت بخواهید." ولی یک جمله در مورد علامه میگوید. خیلی جالب است. حالا دیگر وقت. در بحث معاد تقریباً میتوانم بگویم شاید بهترین آثار از آیت الله شجاعی هستند.
شاید کسی که در صدر آثارش آیت الله شجاعی در هر موضوعی مفصل کار کرده. این کتاب «ملائکه» از آثار بسیار خوب ایشان است. دسته بندی کرده ملائکه را. یک دسته ملائکه اول کتاب. یک دسته از ملائکه قانون هستند. قانون. یعنی ملائکه قانون پایستگی انرژی. ملا قانون سوم نیوتن. یعنی ملائکه. نه یعنی ملائکه تمثیل استها. اشتباه نکنید. بعضیها میگویند اینها تمثیل است دیگر. همان قانون اصلی. قانون فرشته. نه عزیزم فرشته از شما. فرشته را در قالب قانون کشفش کردی.
همه اینهایی که در قانون عالم است همهاش ملائکه است. ما کشف میکنیم فکر میکنیم قانون است. قانون جاذبه. ملائکه شما را میکشند سمت زمین. روش قانون یعنی ملائکه عاقلانه. غیر از این غیر عاقلانه. زمین مرده بیشعور. چطور بکشد سمت؟ خب یک نکته در مورد بالهای ملائکه بحث خیلی قشنگ دارند. انواع فرشتگان. فرشته اول وسائط فیضند. ربوبیت الهی را در آسمانها، کوهها، دریاها، زمین، حیوانات، انسانها، مرگ، برزخها، بهشتها و جهنم اینها اجرا میکنند. درست شد؟
خورشید و اینها را میآورند. نور و اینها میتابانند. ماه و اینها را میآورند. ستارهها را اینها نگه داشتهاند. آن کارها را میکنند. این ابروی من و شما رشد میکند. هر کدام یک ملک دارد که این یک دانه را بر رشدش بدهد، کنترل کند. حواسش باشد بیرون نزند. اینجور نشود، آنجور نشود. این مژه من و شما. بعد ابرو رشدش نسبت به مژه چقدر است؟ موی سر رشدش نسبت به ابرو چقدر است؟ شما موی سرتان را کوتاه میکنید. یکی دو ماه. موی ابرویتان را چند وقت یک بار کوتاه میکنید؟ پنجاه سالی. آقایان پنجاه سالی یک بار شاید کوتاه نکنید. حالا خانمها زودتر. موی مژهتان را چند وقت یک بار کوتاه میکنید؟ آن ملائکه آن با این فرق میکند. ملائکه موی سر. ملائکه ابرو. ملائکه مژه. ملائکه ریش.
بحث مریضی بحث مفصلی است که ملائکه گاهی دست از کار میکشند. شیاطین. شیاطین اختلال میکنند در کار ملائکه که این بعضی وقتها آسیبهای جسمانیاش به این است. لذا عرض کردم یک بحث جدی که ما داریم. حالا نمیدانم در بحثهای ایمان درمانی بهش میرسیم یا نه. رقص ملائکه درمانی. بسیاری از مشکلات ما با ملائکه. امروز خیلی میخواستم در مورد ملائکه حرف بزنم.
یکی از اساتید میفرمود که: "دنبال این نباشید که یک عارفی پیدا کنید، یک نگاهی بکند، یک چیز خاصی بگوید." خیلی جمله خوبی است خدا حفظ کند استاد ایشان را. ایشان فرمود: "دیدار مؤمنین بروید. مؤمنینی که آدمهای خوبیاند. اینها که اهل گریه برای امام حسین، اهل نماز، اهل انفاق، با جنسهاشان." هرکی یک طیف کار خاصی وقتی انجام میدهد. سورههای قرآن. صحبت میکنم. ملائکه سورههای قرآن. ملکه سوره یاسین. سوره انعام. سوره توحید. سوره حمد. قویترین ملائکه موکل مال سوره حمد. بعد مال سوره توحید است.
نه در موردش باید صحبت بشود. میل به گناه ندارند ولی گفتند اراده دارند. حالا یک بحث بله. بحث مفصل. دیدار مومن. مومن که دور و برش پر ملائکه است. بله. مومن چشم برزخی ندارد. مشکل شما را بهت بگوید. ملائکه دور و بر او که چشم برزخی دارند. افاضه هم که میکنند. بسیاری از مشکلات در اثر زیارت مومن برطرف میشود. از جهت اینکه ملائکهای که با او «مومن» اند یک توجهی به این یکی مومن میکنند.
مشکل. خیلی قاعده طلایی عجیب غریبی است. فامیلت یک آدم حسابی نداری. زیارت قبر شهید برو. همین تشییع پیکر قاسم سلیمانی. خدا میداند چه فیضی جاری شد برای مملکت. پس این ملائکه. این آقا بسیاری از مشکلات. بعد میگوید در خانهها. خانهای که در آن موسیقی آمد، ملائکه نمیآیند. بحث مفصل است. با کسی رفت و آمد کنید که نورانی باصفا باشد. گاهی یک رفت و آمد ملائکه را از شما میپراند. دیگر حواله نیست. شما زیارت امام حسین که میروید یک طیف از ملائکه با شما هستند و میآیند.
رضا! زائران امام حسین خود دیدنشان آدم را کمک می کند. ملائکهای که باهاش آمدهاند به این توجه کنند. تعداد ملائکه از حرم با شما میآیند. سهمیه ذخیره و ارزیات اضافه. در خانه. بعد مثلاً خانهای که درش قرآن خوانده میشود، ملائکه میآیند. شیاطین میروند. اسامی. اسمش را اسم دشمن اهل بیت گذاشتهاند. اسم حمیرا را داریم. اسمش تو خانه صدا میکنی، ملائکه میروند، شیاطین میآیند. دیگر اینجا باید آدم. پیغمبر در هر مجلسی که یاد نداشتند دیگر ۷۰ بار استغفرالله گفتند. باید یک جوری باشد که آدم دیگر حالا در رفت و آمدهاش و حشر و نشرش و اینها حواسش باشد. محدودش کند تا جایی که میشود. دیگر حالا دیگر خود آدم دیگر. من وارد آن بحثش نمیخواهم بشوم. میخواهم بگویم این ملائکه هستند.
ملائکه و شیاطین گاهی با یک کسی دو دقیقه آدم همکلام میشود. شیاطین او میآیند یک عمر این را بدبخت میکنند. دنبال جن و من و سحر و این حرفها هم نباشیم. همه چیز به عملمان برمیگردد. از این کانال من که من یادم است گل و بلبل، سالم، خوب آمدم. من را بستند. بدبختم در ایران ما الان ۸۳ میلیون هستیم که ۷۹ میلیونمان چشم خوردند. چین، تایلند، تایوان اینها یکسری آدم آوردیم، اینها را چشم بزنند که کسری داریم دیگر. ۴ میلیون ۸. ۷۹ میلیون. چشم زدند. همهاش هم که خوب تو همه خانهها یک دانه آیه «وَ إِن یکاد» زدهاند. یعنی ما همه چیز اوکی. توجهت به خدا جلب بشود. آیت الکرسی بزن. سوره حمد را بزن. پشت ماشینش.
ماشینش ته آویزان بود و اگزوز نداشت و همه چیز روی هوا بود. هرچه دارم از دعای مادر است! کی نفرین مادر؟ اعتماد به نفس بالا. ملائکه که میآیند اینها را خنثی میکنند. ملائکه شما را حفظ میکنند. «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ». بسیاری از اطلاعات را ملائکه رفع میکنند. بسیاری از گرفتاریها، مشکلات خانوادگی، ازدواج. ملائکه بروند برایت موردش را پیدا کنند. ملائکه شرایط را جور کنند. ملائکه به دل بابای او بیندازند. به دل خودش. دل بابای تو را نرم کنند. روش اسباب همه عالم بر مبنای ملائکه است. پر کردن این عالم. «ملعون أطوارا». خدا عالم را از اطوار ملائکه پر کرده. طورتور همینجور ریخته از این ملائکه.
این را میخواستم بخوانم. سریع بخوانم. اقسام ملائکه. مانده. انشاءالله جلسه بعد. ملائکه یادداشت میکنند. حضرت فرمودند که: «اسْتَعْبَدَهُمْ بِذلِكَ». خدا اینها را گرفته مشغول این کار کرده. «وَ جَعَلَهُمْ شُهُوداً عَلَى خَلْقِهِ». اینها را شاهد بر اعمال بندهها قرار داده. «لِيَكُونَ الْعِبَادُ لِلَمُلَازَمَتِهِمْ إِيَّاهُمْ أَشَدَّ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ مُوَاظَبَةً». ملائکه هستند. احساس میکنم همهاش یکی دنبالم است، دارد میآید. یکی از بغلمان است. یکم از تو در میآید. «جون مادراتون، تو رو خدا ما رو اذیت نکنید.» ما این حرفها. این حس خوبی است. آدم احساس کند همهاش دو نفر با او هستند. چون شب میخواهی بخوابی، نماز صبح بیدار شوی، نماز شب بیدار. بسپارم به ملک؟ میدادم. عزیزم چهار ؟. من را بیدار کن. بیدار میکنم ولی بلند نمیکنم. دیگر فردا شب بگویی صدا. خیلی حساب کتاب دارند اینها. اینقدر هم نازکنارنجیاند. فداشان بشوم. دل نازک. باز باید برویم خدا را دمشان را ببینیم. خدایا! «ملکم با من قهر کردی؟»
سین میکند، جواب نمیدهد. احساس میکنم ملائکه به خودشان نزدیکترند وقتی میفهمد ملائکه یادداشت میکنند. ملائکه کنارشان. بیشتر حواسشان را جمع میکنند. خدا نگاه میکند. چون قرب وجودی بهش بیشتر دارد. نزدیکتر است به فضای ذهن و خیالش. نزدیکتر است. بهتر میتواند در فضای خیالش بیاورد. خدا را که نمیشود در خیال آورد. نوشتن خدا. خدا میبیند مراقب باشیم.
تا دو هفته بعد انشاءالله تمرین کنیم. روزی چند دقیقه بنشینیم فکر کنیم ملائکه. مراقب گفتند هر آنچه از مراتب انسان میخواهد بهش برسد با مراقبه میرسد. نه. بخش جدی از مراقبه است. خیلی قشنگ است اینها. الان میرویم حرم، موقع نماز جمعه است. بعدش مینشینیم فکر میکنیم: "من صبح تا حالا این دو تا از من چیا دیدن؟ چیا فرستادم؟" صورتهایی که اینها از من برداشتند. حالا یک بحث مفصل یادم باشد. نکات خیلی قشنگی دارد برایتان میگویم. یادداشت میکنند، چهشکلی یادداشت میکنند؟ اهل دنیا چی میگفتند به اینها؟ با اینها رفاقتهایی که داشتند. ماجرا ۷ ساعت. تا ۷ ساعت نمیبینند. بعضی اعمال از چشم اینها اصلاً پنهان است. عمل اگر خیلی خالص باشد، اینها اصلاً نمیبینند. نمیفهمند. روز قیامت حساب نیست. چون در پرونده نیامده. او ماجراها دارد. بحث اعمال غوغا است. در این عالم غوغا است.
حاج قاسم سلیمانی در این هفته اینقدر از معارف گیرش آمده که اگر ۱۰ میلیارد سال در این دنیا میماند، گیرش نمیآمد. روز اولی که رفت اینقدر لبریز از حقایق عالم شده که این عالم چه خبری است! الان ۸۰۰ میلیارد تریلیون دلار بهش بدهند که یک ثانیه برگردد دنیا، برنمیگردد. یک ثانیه. چه خبر است! اول که وارد شده است ها. آن تونل که داشته میرفته چیا دیده؟ همان را بیاید برای ما بگوید. باید ۸۰ سال بنشینیم فقط گوش بدهیم. رفقای شهید سلام علیک کردم. او هر شهیدی یک طعمی دارد. یک بویی دارد. یک حقیقتی دارد. یک برزخی دارد. هر کدام بغل میکند، برزخ نشان میدهد. او ماجرایی.
ما اینجا ماندهایم در حجاب طبیعت بدبخت. برو. خدا گرفت برد با بهترین شهادت. بهترین شهادت نفس. اینقدر شهید میرسد دیگر کم مانده خودش را به شهید بدهد. این آقا شهادت. اینها رفتند آنجا. لذا فرمود: "ما چون قوه خیالمون اینها را درک میکند بهتر میفهمیم." میگوید: "ملائکه مینویسند. ما در خیال میآید درگیرش میشویم." بنشین به اینها فکر کنیم. ای کاش اینها را فیلم کنند. کارتون سارا به دار تاراب. نمیدانم چیچی میرسی یا نمیرسی؟ ۸۰ قسمت این شبها درگیر این است. گریه میکنند. وای! الان باباش فهمید! الان ننهاش میزند در گوشش. "شما کجا هستید؟ این عوالم چه خبر است؟ خداوکیلی."
بعد میفرماید که: "بیشتر حواسشان را جمع کنند و از معصیت شدیدتر گریز کنند." «وَ كَمْ مِنْ عَبْدٍ يَهُمُّ بِمَعْصِيَةٍ». بعضی وقتها آدم میخواهد یک گناهی انجام بدهد، «فَذَكَرَ مَکَانَهُمَا». به یاد این دو تا ملک میافتد. فرمان پاشید ؟، جمع میکند. «فَكَفَّ فَيَقُولُ رَبِّ أَرَانِي». میگوید خدا دارد من را میبیند. خدا میبیندش. یک مرتبهای از مراقبه است دیگر. شیاطین البته اینها یک کارکردشان است که اعمال را مینویسند. شیاطین را دور میکنند. این را هم بگویم عرض من تمام.
در این حرم یک بزرگی به ما گفت: "مشهد که میروی." خدا رحمت کند. آن سه نفر بودند. اینها با هم عقد اخوت خوانده بودند در سامرا. رفقای بهجت. مشهد دوستی مشهد داریم. قم بودیم. مشهد داریم. مرحوم آیت الله برهان گفت: "من یک دوستی دارم مشهد. آیت الله توسلی. از من شنیدید. رفتی مشهد سلام من را به آیت الله توسلی برسان. بگو من با عهدی که ۸۰ سال، ۵۰ سال پیش با هم سام داشتیم هنوز هستم. هر شب جمعه هر حرمی که بودیم نایب الزیاره آن دو تای دیگر باشیم." آقای فلانی. آیت الله زابلی که ایشان هم به رحمت خدا رفته، نوازگری شما دوتا در حرم از معصومه هستم. تو هم نایب الزیاره من در حرم امام رضا مشهد. آیت الله توسلی پیدایش کردم.
مشهد پلاک ۱. "توسلی را به من نشان بده." فیلم شیخ خمیدهای دارد. هیچ نشانهای از ایشان نداشتم. گفتم: "این رفیقمان است. حتماً پیر است دیگر. همین به شیخ پیری من باید دنبالش بگردم." ۵۰ سال پیش عقد اخوت و اینها خوانده بودند. توسلی یک نگاه چپی کرد. بله. بعد دیگر حالا صحبتهایی شد. «عمامه گندت». من نصیحتت کنم. "غم در درون ما، در قلب ما، معرکه دائماً. دو طایفه دارند با هم میجنگند. یک طرف ملائکه، یک طرف شیاطین. سلاح ملائکه ذکر. سلاح شیاطین غفلت. هر وقت غافلی، شیاطین دارند میزنند، میآیند جلو. هر وقت حضور ذکر داری، توجه داری، ملائکه در میان جلو. اینها را سلاح بهشان برسان. اینها قوی بشوند، پیروز بشوند."
کارت دیگر میل به گناه از آدم میرود. بسیاری از ابتلاآت و امتحانات و زمینهها و خطرات و فساد. هزار تا مسئله و مشکلاتی که ما نگرانش هستیم. شیاطین. داستان دوم یادتان است؟ شیاطین میآمدند چه کارها میکردند؟ موقع مرگ چه کار میکردند؟ موقع پول دادن چه کار میکردند؟ با چی از بین میرفتند؟ مردن یعنی «نزد مردنی نیست.» شیطانه دفن میشود. او دفع شدن اینشکلی دارد میبیند. حالا ممکن است بمیرند. میمیرند. وارد برزخ. خلاصه این آقا با توجه و ذکر خدا پس میزند. این میشود توجه به ملائکه. ملائکه خیلی کار ازشان میآید. ما ملائکه خیلی کار داریم در زندگیمان هم. صبح تا شب باهاشان مواجهیم. انشاءالله حواسمان بهشان باشد. بله بله بله بله بله بله. اصلاً با اینها رفیق بشویم. هدیه بدهیم. ذکر صلوات خیلی خوب است. بله بله. ذکر صلوات. چهمیدانم. سوره برایشان بخوانیم. البته خب بهترش این است که شما برای اهل بیت... اهل بیت ملائکه را میفرستند. فرمود: «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ خُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا». ملائکه خادمهای ما هستند و خادمان محبین اهل بیت. چون زیارت که میروید ملائکه با شما هستند به شما علاقهمند هم میشوند. خیلی کارها هم میکنند ها. دیگر حالا وقت نیست برایتان بگویم. چون شب که میخواهید بخوابید، دستور مفصلی دارد. یک مثلث نور شکل میگیرد. اینها تا صبح در مثلث نور چند هزار ملک عبادت میکنند. ثوابش بله. هدیه برایش بفرستید. هوایش را داشته باشید. با او کار داریم.
انشاءالله خدا انشاءالله به آبروی امام رضا عاقبت ما را ختم به خیر کند. همه را به فیض شهادت نائل کند. شهدای ما را دعای ما قرار بدهد. خون شهدا را انشاءالله بتوانیم حقش را ادا کنیم. پایمال نشود. انتقام خون شهدا را بگیریم تا به آن مقصدی که شهدا بهخاطرش کشته شدند انشاءالله نائل بشویم. خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. وَ صَلَّى اللهُ.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه دهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه دوازدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سیزدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهاردهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پانزدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه شانزدهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...