واسطه فیض بودن ملائکه در همه عوالم
آقای بهاءالدینی و نور ولایت در رهبری
دستهبندی فرشتگان از دیدگاه علامه طباطبایی رحمة الله علیه
ملائکه شیدا
تفاوت ملائکه و انسان
نظر علامه نسبت به فرشتگان عالین
معارف عجیب در دعای سمات
درخواست حضرت موسی از خدا
مقام قضا و قدر بودن عرش
زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه و ملاقات خدا در عرش
مفاخره زمین مکه و زمین کربلا
فرشتگان عابد (عابدین)
زندگی دنیوی خود را چگونه آباد کنیم؟
آیا جایی در عالم هست که ملائکه نباشند؟
باخبر بودن ملائکه از کارهای انسان
فرصت دادن خداوند برای ظاهر شدن باطن خدا هر چیز
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل بیته الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
از بحث ملائکهمان، مباحثی، انشاءالله نکاتش را عرض بکنیم و بعد بیاییم سراغ ادامه کتاب. در باب ملائکه، دستهبندی ملائکه صورت کلی این سه دسته است. حالا من از کتاب ملائکه آیتالله شجاعی نکات را عرض میکنم. برخی نکات را بعداً باید از تفسیر المیزان داشته باشیم. این بحث ملائکه بحث خیلی مهمی است برای ادامه مباحث کتاب؛ چون بزرگوار جانباز عزیز که وارد این تجربه نزدیک به مرگ شده، ایشان در واقع وارد عالم ملائکه شده؛ آنجا ماجراهایی که برایش پیش آمده، در واقع مال عالم ملائکه است. فهمید و رویش دقت کرد و شناخت که چه ویژگیهایی دارد. دستهبندی ملائکه و اوصاف ملائکه و اینها را مقداری با هم گفتوگو میکنیم.
ملائکه اولاً گفتیم که واسطه فیضاند در همه عوالم. واسطه فیضاند هم در دنیا، هم در برزخ، هم در قیامت. خدای متعال مشیتش را به واسطه فرشتهها محقق میکند. هیچ چیزی در این عالم بدون حضور ملائکه رقم نمیخورد. حتی جهنم. حتی جهنم هم به واسطه ملائکه اداره میشود. ملائکهای که از آنها تعبیر میشود به "غلاظ و شداد". رئیس ملائکه جهنم اسمش "مالک" است. حالا این اسامی ملائکه، اسامی جالبی در رابطه با آنهاست. خیلی جور تعابیر زیاد است. مثلاً ملک ماه رجب که چند شب بعد ندا میدهد، اسمش "دائی" است. دائی دعوت. ملائکه قبر مثلاً اسامی خاصی دارند. ملائکه مرگ، ملائکه جهنم، ملائکه بهشت، ملائکه رزق. حالا آن رأسش مثلاً جناب میکائیل است. آن معاون اول ایشان، وزرای ایشان، نمایندههای مجلس بالاخره هستند دیگر.
یه سری ملائکه کارشان لعن است. حالا اینها اعتباری نیست. صحبتهای دیگرمان را هم جاهای دیگر عرض کردیم. مثلاً یک سری ملائکه استغفار میکنند. سوره مبارکه "غافر" فرمود، کارشان استغفار است. خوب! استغفار ملائکه یعنی چه؟ تسبیح دستش است و بعد نماز صبح شروع میکند استغفرالله، استغفرالله. این دو تا برای آن، سه تا برای این.
ماجرای همان اتوبوسه را گفته بودم. پیرمرد بزرگواری نشسته بود در اتوبوس و رصد میکرد صحنه را. هرکس که وارد میشد، اگر از در عقب اتوبوس وارد میشدند، از آن در عقب، زیبارویانی که وارد میشدند، ایشان "الحمدلله" میگفت. زشترویانی که وارد میشدند، "استغفرالله" میگفت.
تصادف شده و اینها، برگشت نگاه کرده، دو سه دقیقه مشغول بود. آمد برگردد به صحنه حواست نبود، دو تا "الحمدلله" سوار شدند، سه تا "استغفرالله" پیاده شدند. اعتباری است اینها. همش لفظ است.
ظاهر ملائکه اصلاً عالمشان عالم ظاهر نیست. ملائکه اصلاً تعلق به عالم ظاهر ندارند. ملائکه تعلق به عالم باطن دارند. به هرچه که هست در باطن، در باطن عوالم دارد رقم میخورد. در باطن عالم دارد رخ میدهد. کار ملائکه این است. استغفار ما یک "استغفرالله" ظاهری است تا در باطن یک اتفاقی بیفتد. ملائکه همان اتفاق باطنیه را برای ما رقم میزنند.
ملائکهای که مسئولیتشان استغفار است، الان در حرم امام رضا (ع) ملائکه هستند، کارشان فقط استغفار است؛ یعنی وجود شما را پاک میکنند. نه اینکه میگویند استغفرالله. میگیرد یا نمیگیرد. "الحمدلله" و "استغفرالله" اینجوری نیست. خود آن اثر را در شما ایجاد میکند، این کار ملک است. درست است؟ ملائکه کارشان، عالمشان، عالم ملائکه میشود. حالا ورود او به کجاست؟ کدام ملائکه را میبیند؟ چه میبیند؟ چرا این تجربههای نزدیک به مرگ متفاوت میشود؟ همین است؛ چون طرف وارد یک بخش دیگری از عالم باطن شده است.
تجربه نزدیک به مرگ را گفتم، انتخابات بامزهای شنیدیم از اثرات آن سوی مرگ. یکی از کاندیداها، کاندیدا شده. تجربه چیست؟ تجربهاش چقدر است؟ چه تجربهای داشته است؟ گفت: "تجربه نزدیک به مرگ". حالا بله، برگه مینویسد: "تجربه نزدیک به مرگ". خلاصه این تجربه نزدیک به مرگ هر کسی متناسب با این است که وارد عالم باطن که میشود، کدام بخش میرود. آن هم به خاطر سنخیت وجودیاش. این علایم اشاراتی جلسات قبل در مورد این کردیم. ملائکهای که ببینیم، جنس آن ملائکه، صورت ملائکه، ممکن است یک ملک برای ۱۰ هزار نفر به ۱۰ هزار صورت ظاهر شود. ملک است.
قصه ملک و کلک فردوسی را شنیدهاید دیگر؟ بحثهای قبل از "آن سوی مرگ" این را در آن جلسات اول آن بحث نظام تقدیم گفتم. یکی از دوستان میگفتند که یک مقایسهای داشتم در قم و یک عموزادهای بودیم با هم. یک چند سالی ما از این آقا دور افتادیم و خبری نداشتیم. بعد مثلاً ۱۰ سال بعد، او را در خیابان چهارمردان دیدیم. الان دیگر اسم چهارمردان میآید، قم میلرزد. دیگر قم و کرونا، کرونا، این ویروس از مرکز ووهان به دو مرکز سوهان منتقل شد. عرض کنم که آخرالزمان هر جایی اگر مبتلا به عذاب و عقاب این شکلی عمومی بشود، قم در امان است. آخوندها بودند دیگر. کرونا از آخوند و جامعهالمصطفی، طلبههای چینی با خودشان آوردند.
عرض کنم خدمتتان که دیدم محاسنش را بلند کرده و یک عصایی و انگشترهای گنده و بعد چشمهایش را باریک کرده بود. آمدم جلو گفتم که حاج آقا فلانی سلام علیکم و السلام. گفتم که شناختید من را؟ گفت: "بله، به جا آوردم." گفتم که "عوض نشدهام برادر من؟" گفت: "واصل شدهام." ماجرا مفصل است. "آقا ما مشغول ریاضاتی شدیم، به ما عنایاتی شد." خیلی واقعاً دیگر جالب شد. خب دیگر چی تعریف کرد؟
گفتش که "من چلههایی مشغول روزه بودم و چله میگرفتم و روزه و اینها. یک روزی دم غروب دیدم پروانهای آمد و روی لب ما نشست و دقایقی نشست و بالی زد و رفت. من هم رفتم خدمت استادم گفتم همچین حالی برای ما رخ داده است. استاد ما گفت این ملک بوده. این ملک از شدت علاقه به بوی دهان روزهدار آمده است، آمده است روی لب شما نشسته است و از این بو ارتزاق کند و شما در آنجا واصل شدی." آقا برادر بزرگوار ایشان میگفتند که من تسبیح درآوردم و دادم دست این بابا گفتم: "حاج آقا یک استخاره لطف میکنید برای ما؟"
بهاءالدین آقای بهاءالدینی دیگر اصلاً روستای پنچر. پنچر کردن. پنچری نمیکرد. پنچرکنی داشت. بهاءالدین گفت: "خوب است ان شاءالله." یکی دیگر هم گرفت: "بد است ان شاءالله." گفتم: "که بریم ان شاءالله." گفتم که "نه، من استخاره کردم شما را ببرم. عارف واصل استخاره کرده، ترکش بد استخاره عارف واصل اگر دست ما را گرفت." و با ترس و لرز آمد.
رحمتالله علیه. دیگر در عوالم خودشان مشغول دود بودند. سیگار البته. ۷۰ سالگی دکتر از ریه ایشان عکس گرفتند، گفتند: "مثل جوان ۱۸ ساله میماند." ۷۰ سال دارد سیگار میکشد، گفت: "اصلاً هیچ." هماکنون در سراسر کشور توسل به امام رضا (ع). عرض کنم که بهاءالدینی در را باز کردیم، نشست. بهاءالدین کام گرفتن. گفتم: "میگویند ملک، ملک نیست، کلک است." من هم میشناسم آن کلک را. یخ این مرد بزرگ، این خودش چون مال عالم ملائکه بود، کسی اگر در عالم ملائکه، چیزهای دیگری را میفهمید.
اولین کسی که قائم مقام رهبری را معرفی کرده بودند، یکی از شهیدان بهاءالدینی. به ما فرمود: "اینها همش بیواسطه یا با یک واسطه از خود آقای بهاءالدینی با یک واسطه مثلاً نهایتاً دارد نقد." سال ۶۴, ۶۵ اینها بود که تصویب شد که فلانی قائم مقام رهبری. سرش را انداخت بالا، فرمود: "نور ولایت در سینه او نمیبینم." نور ولایت در سینه همین سیدعلی خودمان. سیدعلی خودمان نور ولایت در سینه ایشان است. اصلاً حرفی از ایشان آن موقع نبود برای رهبری. تازه بعد از امام هم کسی خیلی باور نمیکرد ایشان است. نور ولایت در سینه ایشان است.
مال یک عالم دیگرند دیگر. مال عالم ملائکهاند. تشخیص دیگری است. اینها که با تحلیل بیبیسی و فلان و اینها. این مال کرکر مثل من است. نگاه میکند به تحلیل ملائکه. اگر آدم شد، یک جنس دیگری پیدا میکند وجودش. تشخیصش ملکسیرت میشود، ملکصفت میشود. ملائکه به استخدام او درمیآیند. ملائکه کارگر او میشوند، کارگزار او میشوند. امر را انجام میدهند.
خاطرات نمیدانم بگویم، نگوییم. در قم بود. ۹۰ سالگی ایشان همسر گرفته بودند. ایشان به اطرافیان میگفتش که "این آمار را گول زدن تو پی جوانتر. قبل از اینکه ملائکه، من نمیدانم حوریا." آنجا ملائکه کارشان این است دیگر. تو امور مختلف، بر اساس جلواتی که دارند، یک کسی تو چاه دارد میافتد، نگهش میدارند. یک کسی تصادف دارد میکند، نگهش میدارند. بیخ گوش آدم رد میشود. روبهروی آدم نمیافتد. به طرز عجیبی اینها همش کار چیست؟ کار ملائکه است. اسامیشان و جلوههایشان مختلف است که مأمور به دروداند. یک دستهشان به استقبال انسان میروند. در رأس فرشتههای بهشت اسمش رضوان است. ملائکه بهشت. او از مالک اینور. رضوان.
علامه طباطبایی در رساله "وسائل"… رساله "وسائل" جز وسائل توحیدیه مرحوم علامه طباطبایی. هفت تا رساله است. یکیش به نظرم رساله چهارم یا پنجم میشود، الان دقیق یادم نیست. به نظرم رساله چهارم است. رساله چهارمش میشود رساله "وسائل". خیلی کتاب شریفی است. این کتاب "وسائل توحیدیه". رساله اول "ذات"، رساله دوم "صفات"، رساله سوم "افعال" و یک رسالهاش "نبوت و منامات" که بحثهای فوقالعادهای دارد. از آن کتابی است که باید درس داده بشود و درس گرفته بشود. "ما دانشجواییم، چکار کنیم؟" میگویم: "وقتت را تلف نکن. مجتهد بشوی، فقیه بشوی. از یک کار مسئولیت این شکلی فرق میکند. آثار علامه طباطبایی علاف گذرا زیدون و اینها چیزی گیرت نمیآید و حوصلم سر میرود." بلد باشد درس بدهد. آنی که از معارف و دین و خدا و پیغمبر دنبال تشنه است، اینجاست. تو این کتاب تفسیر المیزان، پارسال این شکلی. طول سالهای علامه فرشتهها را سه دسته کرده است.
دسته اول: فرشتههایی که واسطههای فیضاند. فرشتههای کارگزاری که مشغول کار و تدبیر عالم مشیت و اوامر الهی را در مراتب گوناگون و ابعاد مختلف محقق میکنند. ربوبیت الهی را در آسمانها، کوهها، دریاها، زمین، حیوانات، انسانها، مرگ، برزخها، بهشتها و جهنمها اجرا میکنند. همه عالم را ملائکه پر کردهاند. "فَمَلَکَ طُوارا" خدا از این اطوار ملائکه پر کرده عالم را. عالم لبریز است. یک سؤال این است که چطور خود خدا پر کرده عالم را؟ نور خدا را.
حالا شما فرض کنید ما یک دستگاهی داشته باشیم. این مثال بنده را دقت بکنید. چطور ملائکه عالم را پر کردهاند؟ منشورهایی که بچه بودیم دست میگرفتیم، نور به آن میخورد، هفت تا نور درمیآمد. رنگینکمانی که درست میشود، این رنگینکمان چیست؟ کی درست میشود رنگینکمان؟ بعد از باران، نور که میخورد، این تابش نور و ذرات معلق در واقع تبخیرشدهای که در آسمان است، این باعث طیفبندی رنگ رنگینکمانی میشود. ۷ تا رنگ. ما الان واقعاً در بیرون چی داریم؟ تو آسمان چی داریم؟ همان نور. هر روز داریم نور خورشید است دیگر. نور خورشید جلوه کرد در آبی و بنفش و زرد و سبز و اینها. درست است؟ هفت تا رنگ شد. یکی هست، هنوز هم نور خورشید است. هفت جلوه شد. دقت بکن، اینها خیلی مهم است. هفت جلوه شد. شما منشور را که میگیری، همان نور است. از اینور هم که درآمده، همان نور است. نور خورشید هیچ فرقی نکرد. فعالیتی روی نور انجام ندادید. به اصطلاح میگویند که وحدتش تکثیر شد و در تکثیرشان وحدتش حفظ شد.
فلسفه عرفانی سنگین و اینها بحث وحدت یعنی کثرت درون وحدت، وحدت کثرت. مثال قشنگش منشور است. کلاً قرآن این مسئله را توضیح داده. ملاصدرا پیش بردهاند که با مثال نور خیلی بحث حل میشود. مثلاً آقا خدا در همه عالم هست و جزئی از عالم نیست. الان خدا تو این دیوار هست، جزئی از دیوار نیست. چه شکلی؟ مثال قشنگش دوباره نور است. یک پیاله آب داریم، یک لیوان آب داریم. این لیوان آب توش آب است و توش نور هم دارد. واحدی ندارد. نباشد. ولی نور آمد محیط بر این آب شد. بر تمام ذرات آب احاطه دارد. "داخل فی الاشیا" تفسیر کنیم، "خارج عن الاشیا بالمباینه". خدا در همه اشیا هست، ولی ممزوج نمیشود. خارج از اشیا هست ولی نه با مباینت. داخل اشیا هست نه با ممازجت. منظور شدن مثل چیست؟ مثل نور آب. نور اشراف وجودی دارد بر آب. رتبه وجودیاش است. بعد میگوید: "حالا من را هم راه بده." در مورد خدا تصور میشود مثل ماست. خدا در ماست. خدا در این خانه است. خدا در این اتاق است. خدا در عالم است. خدا تو این دنیاست. خدا تو بهشت است؟ بهشت هم همین است که نور توی آب است.
حالا چطور این نور عالم را پر کرده است؟ "الله نور السماوات والارض". مثل نور است که قشنگ هم تعبیر این آیه قرآن همین است. از آن وحدت به کثرات، تعبیر فوقالعادهای است. در مورد آیه نور شاید ۲۰ جلسه صحبت کردیم، منتشر نشده. صحبت خدمت شما عرض کنم که این وحدتی است که میآید تبدیل به کثرت میشود، کثرت به وحدت. این منشور است که آمده این نور را هفت تا کرده. نور هنوز نور خورشید است. شعاع شمس هیچ فرقی نکرد. جلوهاش متفاوت شد. همه عالم جلوه حقتعالی است. همه عالم نور خداست. نور خدا بر همه عالم محیط است. همه عالم را در بر گرفته. نور خدا یعنی وجود. هر آنجایی که خبری از وجود است، یعنی نور است، یعنی خداست. این وجود مطلق پایین که آمده، جلوه که کرده، تکثیر شده. مرتبه اولی که تکثیر شده، شده چی؟ شده پیغمبر اکرم و ۱۴ معصوم. اولین جلوه کثرتی خدای متعال، پیغمبر اکرم. دومین جلوه کثرتی، مرتبه نازلتر میشوند ملائکه.
حالا تمام عالم، رخدادهای این عالم، افعال این عالم، تجلیات این عالم به واسطه آن منشوری که تکثیر کرده این را. آن منشور کثرت داده. آن منشور کیست؟ پیغمبر و اهل بیت. باز از آن منشور، یک منشور دیگر که این تکثیر شده به واسطه اهل بیت. تکثیر شده، تکثیر شده، آمده در وجود ملائکه. همه عالم را پر کرده. نور اهل بیت همه عالم را پر کرده. باز ما میگوییم اهل بیت، امام رضا (ع) قامت مثلاً ۱۸ ؟. این جسم امام رضا (ع) است. بدن امام رضا (ع) را گذاشتند زیر خاک، رفتند. امام رضا یعنی آن حقیقت. آن نور یعنی آن نوری که جلوه کرده به واسطه اینها. جلوه کرده. آن شعاع متصل به شمس. درست شد؟ یک خورشید است. پرتو خورشید، خورشید یک دانه، پرتو خورشید متعدد است. آن تعدد از آن اولی که دارد درمیآید، این نور از خورشید دارد جدا که نمیشود. از خورشید جدا نشده. خیلی مثال خورشید مثال خوبی است. یعنی بیرون میآید از دل او. جدا نیست. در خورشید چه شکلی است دیگر؟ همانی که درون خود خودش است، با ذات آن یکی است. بیرون آمده و هی آمده جلو تا اشیایی ایجاد کرده. البته آمده به ماده که رسیده، خورده به این زمین، سایه درست شد. پژو دیوار بوده خورده به دیوار، پشت سایه افتاده. این شده حق و باطل. سایه نداریم؟ یا چیز مشتبه نمیشود؟ همش نور است؟
حالا آنجا نوری که میبینیم گاهی نوری است در جلوه نورانی، گاهی نوری است در جلوه ناری. مطلب میشود جهنم و بهشت. بهشت و جهنم این است. آن جلوه نورانیای است که آن نور وقتی خورد، وقتی به آینه نور میخورد، چی میشود؟ نور میخورد، انعکاس پیدا میکند. ولی به سنگ وقتی میخورد، چی میشود؟ جذب میشود. یعنی چی؟ یعنی ازش نوری انعکاس پیدا نمیکند و فقط گرم میشود. این نور در او تبدیل به نار میشود. سنگ وقتی انعکاس نمیدهد، متراکم میشود. باعث شعلهور شدن او میشود. بهشت و جهنم این است. اگر کسی صیقل داد وجودش را، تزکیه کرد، نور به او میخورد، منعکس میشود به عالم. کسی صیقل نکرده بود، تزکیه نداشت، نور به او میخورد، جمع میشود، جذب میشود، متراکم میشود، میشود نار. عالم حقیقت باطن خودش را بهش نشان میدهد. این میشود حقیقت ناری که او در خودش ایجاد کرده: "بما کنتم تکسبون". این ناری است که خودت کسبش کردی. ناری است که خودت آوردی. "من تَذَکَّی". بله. سوره مبارکه "اعلی" اوایلش: "الاشقی الذی یصلی النار الکبری". "یصلی" خودش دارد آتش را شعلهور میکند. "الاشقی الذی یصلی النار الکبری". خیلی قشنگ است و جالب است. اگر جدا بشود تزکیه وقتی ارتباط با حق پیدا میکند، از باطل، از سایه جدا میشود، حجاب میکند، متراکم میشود. این نوری که میخورد میشود "یصلی النار الکبری"، آتش شعلهور میشود در خود. متراکم میکنند. حجاب درون او منعکس بشود.
ملائکهای را میبیند که مسئولیتشان رسیدگی به اینجور اجرام کسانی است که آتش در وجودشان به پا شده است. حالا خودمان. ملک که آتشی نیست. ملائکه جهنم معصومند. ملائکه جهنم چطور عین رحمت فیض بودند؟ واسطه فیضبودن. ملائکه دوم، ملائکه شیدا. "من عاشقم!" کلاً ولنتاین بازی عالم دیگر. یک جای دیگر و الحق شیفته، شیدا و عاشق بیقرار حضرت حق. در مقام حب و دوستی خدا. در کمال و در فرط عشقند. ملائکه عالین. ملائکه عالی آفرینش و خلقشان. و اینها در جمال و جلال حق بودند. این از ملائکه در حدی در عشق و عظمت خدای سبحان غرقند که حتی به خودشان توجه ندارند. اینها همیشه در فنایند.
تفاوت ملائکه با انسان این است: خلق کرده. انسان خودش باید به مراتبی برسد. و نکته بعدی این است که ملائکهای که در فنایند، دیگر به بقا نمیرسند. برنامه چیست؟ اگر کسی رفت بالا، فانی در حق شد، پایین را هم بتواند اداره کند. غافل نشود. زن و بچه و اینها هم دارد. بالاخره کار دارد. شغل دارد. اداره دارد. ارباب رجوع دارد. بقا به فنا که میرسند یعنی اینکه از غیر حقتعالی جدا. با بقا همراه باشد، یعنی فنایی نداریم که دیگر از دستور خدا غافل باشیم. انسانی معنا ندارد. در مورد ملائکه چرا. ملائکه بعضیهایشان در فنایند، اینکه انقدر غرقاً، حتی متوجه امر خدا هم نمیشوند. آیه ۷۵ سوره ص، خداوند متعال به ابلیس فرمود که: "چرا سجده نکردی؟ استکبرت تکبر کردی؟ ام کنت من العالین بودی؟" عالی مقصود ملائکه عالی است. ملائکهای بودم که اصلاً مأموریتی به سجده نداشتند. چرا؟ برای اینکه امر خدا مرتبه نازل یعنی پایینتر است. اینها غرق در ذات خدا، حتی از امر خدا هم غافلاند. ملائکه عالی، به ظاهر جمعی هستند که مقامشان بالاتر از این است که امر به سجده متوجه اینها بشود. از این رو خدای متعال به ابلیس گفت عدم سجده تکبرت بوده یا اینکه تو از بلندمرتبگانی که امر سجده متوجه آنها نمیشد معنا ندارد. شعور به خود دارند، نه شعور به غیر خود. ملائکه بدون شعور محو عظمت خدای سبحانند.
علامه طباطبایی در "وسائل توحیدیه" صفحه ۱۹۲: یک دستهای از ملائکه "لَا یَلْتَفِتُونَ إِلَی غَیْرِ اللَّه" التفات به غیر خدا. در جریان خدا مخلوقات بودند. البته قاعدتاً نسبت به اهل بیت چرا؟ ما بازی نمیخواهیم بشویم که میشود کسی به خدا برسد بدون اینکه از کانال وساطت اهل بیت باشد؟ خب طبعاً. یک دسته دیگر از ملائکه کروبیانند. دعای سمات. سمات اسم درستش چیست؟ "سَمات" جمع سه. "سَمات" چون اسماءالله فوقالعاده است که بزرگان خیلی اهتمام داشتند. قاضی هم یک شرح مختصری از این، از ایشان مانده، توضیح دعای "سَمات". کثرت جمعه خوب است. مثل امروز. آنجا در مورد این کروبیان نکاتی دارد. یکی از اساتید گفته بود که کار پژوهشی کنید روی این "دایسما". هر منطقه تاریخی که اسم آورده، بروید مطالعه کنید. هر شخصیتی که اسم آورده، مطالعه کنید. یک واحد درسی خیلی توش معارف عجیب و غریب و نکات خیلی خوبی است. خلاصه اینها را به آنها کروبیان هم میگویند. خلق اول. پس معلوم شد دیگر. کروبیها اینجوری نیست که دیگر از اهل بیت هم عبور کرده باشند. پس عالین شیعه اهل بیت هم میفهمند که به واسطه اهل بیت عبودیت خدا را بکنند، به واسطه اهل بیت محو در ذات حقتعالی. اینها از خلق اولند.
حالا عرش کجاست؟ پشتش چی میشود؟ مثلاً کوچه پشتی؟ مثلاً خرابههای پشت عرش؟ همه اهل زمین تقسیم بشود، برای همه اهل زمین کفایت میکند. کسی درخواست کرد. آها! دانشگاه. از اینها خبری نیست. نه تو حوزه خبری نیست، نه تو منبر خبری نیست. هیچ جا از این خبر نیست. "الحمدلله. نمیتونی من را ببینی." "ولاکن انظر الیالجبل". درست است؟ "فلما تجلی لِلْجَبَلِ و خر موسی." نگاه کن به کوه. اسرار بزرگان در این آیه گفتهاند از جهت عرفانی و سلوکی و معرفتی و چیزهای عجیب و غریبی. "نگاه کن. اگر کوه سر جایش بود، تو من را میبینی." خدا تجلی کرد برای کوه. حضرت موسی ع دید "بی کروبیین"؟ "فتجلی لِلْجَبَلِ". خدا به یکی از این ملائکه عالی، به یکی از این کروبیها امر کرد که خودت را تو جبل جلوه بده. کروبی در جبل جلوه کرد. حضرت موسی غش کرد. آفرین! غافل از امر خدا. امر خدا چون امر تکوینی است. اعتباری و خطابی و اینها نیست که بگوییم مثلاً غافل بودند. نه. یعنی خدای متعال وقتی که داشت تکویناً امر میکرد به این ملائکه، اینها را اصلاً خطاب قرار نداد. این دسته از ملائکه را خطاب قرار نداد، نه اینکه اینها شنیدند و حواسشان پرت بود. اصلاً یعنی خدا به اینها نگفته بود. اینها نشنیدند. خدا به اینها اصلاً نگفت مخاطب قرار بگیرند. ولی در مورد این ملکی که مورد خطاب واقع شد، خدای متعال، عرض کنم خدمت شما که مثلاً امری که به او کرده، اراده کرده که این چون قرب وجودی دارد به حقتعالی، موسی هم میخواهد در مرتبه قرب وجودی ملاقات داشته باشد. این در واقع تنزل ملک به حساب نمیآید. ملائکه کروبی تنزل نمیکنند. اینجا هم تنزل نکرده. موسی چون خیلی بالا بود، لیاقت ملاقات خود خدا را داشت. ملاقات حضرت عالی مربوط به دنیا بوده. بعد از مرگش در عالم برزخ او ملاقاتی که میخواست برایش حاصل شد. حالا تفاوت امیرالمومنین ع و حضرت موسی (ع) فهمیده میشود. بعد اینکه بمیری، میبینی تفاوت از شیعیان ما از خلق اولند؛ یعنی مقام و منزلت رتبه، نه اینکه تقدم زمانی. خلق اول یعنی درجه اول وجودی. در پشت عرش قرار داد. نشان این است که مقام آنها از عرش و عالم تدبیر و قضا و قدر بالاتر است؛ چون قضا و قدر توش بررسی و حساب و کتاب میشود. درست شد؟
نگفتم یکم پرهیز دارم از اینکه برای مماس بشویم ولی اشکال ندارد. شما جلوتر با این نکات کار داریم. اقتصاد مقاومتی این یک مفهوم کلی است. خطری مواجهیم به اسم تحریم، فشار اقتصادی، رکود. حج؟ اقتصاد مقاومتی. اقتصاد مقاومتی خلاصه کل رساله وسائط علامه است. خلاصه کل آن بحث همین است. بعد این مفهوم اقتصاد مقاومتی میآید توسط رهبری ابلاغ میشود. یک اجمالی دارد. قبل از اینکه ما رهبری ابلاغ بکند، نمیتوانیم بگوییم اقتصاد مقاومتی یعنی چی؟ اقتصاد مقاومتی؟ رهبری ابلاغ میکند یعنی اقتصاد مثلاً چی؟ چی؟ درونگرای درونزا ولی برونگرای نمیدانم چیست؟ چیست؟ درونزای بروننگر. مثلاً دانشبنیان. بعد مثلاً ضدتحریم است. اینها تحویل مجمع تشخیص، مثلاً مفاهیم پردازش میکند. درونزا یعنی چی؟ بروننگر یعنی چی؟ دست دولت، شب جمعه باخبر میشود مجلس. درست حسابی دولت بررسی میکند. اجراییاتش را در نظر میگیرد. درونزا اگر بخواهد باشد، یعنی چی؟ بررسی میکنم. وزارتخانههای مختلف مفهوم درونزا در هر کدام از اینها چه مفهومی، چه محتوا و ماهیتی پیدا میکند؟ درونزا بودن تو وزارت نفت یعنی چی؟ تو وزارت اقتصاد یعنی چی؟ تو وزارت آموزش و پرورش یعنی چی؟ تو هر کدام از اینها، فلان شرکت یعنی چی؟ فلان شرکت، فلان شرکت. آن شرکت میگوید آب. مفهوم کامل خورد میشود از بالا به پایین. این چهار تا عالم است. آن اجمال قبل از تفصیل. آن عرش مقام قضا و قدر است. وقتی قراره یک چیزی تنزل بکند، میآید عرش. به عرش نمیآید. فرمود: "شب جمعه بری کربلا، خدا را در فوق عرشش زیارت میکنی." مقامی که میخواهد قضا و قدر را بنویسد، میفهمد که همه عالم با اباعبدالله دارد در فوق عرشش رقم میخورد. میفهمی؟ همه عالم محو در اباعبدالله. درست شد؟ قشنگ بود این دیگر! این کروبی محو کیان فوق عرش است. شب جمعه آنجا دارند زیارت میکنند. فوق عرش یعنی مقام تنزل نیست. همان مقام کروبیان است. لام که محو دیگر. محو در حقتعالی. کدام در حقتعالی؟ شب جمعه در کربلا میآید به عرش. خدا در عرش ملاقات میکند. یعنی هرآنچه که خدا قضا و قدر دارد، شب جمعه در کربلا عالم نوشته میشود. از آنجا پخش میشود. رزق از بالا به عالم ماده که میآید، از کجا منبعث میشود؟ واسط سه نقطه. از کجا تو عالم فراگیر میکند؟ از کربلا.
زمین مکه با زمین کربلا یعنی ملکوتشان عجیب و غریب هم هست. اینها با همدیگر شروع کردند مفاخره. "قدم بزنم، طواف کنم؟" خداوند متعال بهش نشون داد که من تو ذهنم اینه: فرمود که "من ۳۰ هزار سال قبل از اینکه تو را خلق کنم، زمین کربلا را خلق کردم." "اگر زمین کربلا نبود، تو هم نبودی." زمین کربلا یعنی چی؟ میگوییم امام حسین (ع) اگر نبود، هیچ مسجدی نبود، عبادتگاهی نبود؛ یعنی این دیگر. برکت خون شهید. یک وقتی اتصال وجودی، رتبه وجودی. خون هست. اثر میکند. اتصال وجودی یک کسی به کسی دیگر است. او کارگزار اباعبدالله است. چطور کربلا میشود محل قضا و قدر شب جمعه عرش، این حرفها یک شهید خودش میتواند اینجوری میشود مرکز قضا و قدر یک امت، یک ملت. تقدیرات دیگر از این به بعد با او رقم میخورد بر اساس اتصال وجودی و قرب وجودی کسی به امام حسین (ع). قوه وجودی امام حسین (ع) به خدا. او در فوق عرش است. بعضی شهدا امام حسین (ع) و خدا را در فوق عرش زیارت میکنند. حاج قاسم سلیمانی ولی در عرش زیارت میکنند. تو آسمان چهارم زیارت میکنند ولی آسمان پنجم زیارت میکنند. مراتب فرق میکند.
چی شد؟ بعضی ملائکه انقدر ملکصفتاند که اینها همنشین کروبیانند. پایینتر ملائکه گوجه و خیار و اینها رو نهایتاً. خیلی خوب باشم ملک بنزین. پس عرش بالاتر. خلف عرش بودن کروبیا اینجوری بلوچ دارم میگویم کجا میرود که از امروز اگر وقت بشود. خب خدا را طبعاً تجلی خدای متعال از طریق این فرشتهها خواهد بود. تجلی بود، تجلی موسی کرد. اینها خطاب برایشان دستور انجام بدهند. دستو نداد که سجده کنیم. عالی بودند اینها. درست شد؟ لذا در برابر درخواست رؤیت جمال، جلوهگری وجه حق از سوی موسی، خدا به یکی از این فرشتهها دستور داد که بر کوه جلوه کند. خاصی در انجام کاری به وسیله فرشتهها داشته باشد، هیچ ایرادی ندارد که خواست ویژه خود را از طریق آنها عملی کند. نخواستم بگویم که بحث فنای بر شیطان و اینها را آقای شجاعی رضوان الله علیه در ادامهاش مطرح کرده است.
دسته اول واسطههای فیض، ملائکه. دسته دوم کروبی، ملائکه. دسته سوم عابدین دائمی. در حال تسبیح و عبادت و سجده. بعضیهایشان تو کل عمرشان تو سجده. زندگی یکنواخت. مثلاً ۱۰ هزار سال باز ماده لحاظ میکنیم. دست و پا زندگی کنیم. بالا درخت زندگی بدون بند ناف. مشکلش این است موتور موتور لحاظ نکنی. آقا بدون ماده زندگی کنیم. ماده است مال تدریج است. گل. رفت و آمد ارزان. روشن است. پایش درد بگیرد. فلج شده. مثلاً جبروت هم میگوید اگر بخواهی بهش صورت بدهی. بعضی از اینها از اول آفرینش به تناسب منزلتشان و تجلی حضرت در سجده بودند و خواهند بود. بعضی از آنها در قیام نماز. برخی در تسبیح.
خوب، همین خطبه ۱ نهجالبلاغه که برخی عمو منشوره است که تکثیر شده. نور خدا تکثیر شده. در قالب ملائکه درآمده. هر کدام یک جلوه از یک اسماند. زندگی دنیا این نکته قشنگ مربوط به امروز و انتخابات. زندگی دنیای ما چه شکلی آباد میشود؟ هر چقدر زندگی دنیامون ملائکه منطبق بشود. امام زمان (عج) سقف این پایین بههمریخته است. تطبیق ندارد. با اینها قوی باشد یعنی چی؟ یعنی مجلس قویاً تطبیق پیدا کنیم. یکم متفاوت ببینیم. وقتی پایین میآید مجلس قوی. مجلس قوی یعنی چی؟ یعنی چی؟ یعنی کسانی درش باشند که خودش پا بگذارد. جناحش پا بگذارد رو غریزهها و هوای نفس و خواهش سفارشها و بدهبستانها و زد و بندها و لابیگریها و حزباللهی باشد، حزباللهی نباشد. قوی باشد. قوی شد. وقتی بروز پیدا کرد، غلبه پیدا کرد. ظهور انسانهای قوی در مجلس. همه ظهور بروز و غلبه با اینها بود. در مجلس بروز پیدا میکند. مجلس قوی، ایران قوی. ملائکه هو روشن شو. مسیر ملائکه "هو النصیر". شما را اداره میکنند. امام خمینی (ره) رضوان الله علیه نشسته تو خانه. آمریکا حمله کرده به صحرای طبس. "شن ما زدیم." "شنها مامور خدا بودند. چرا مامور خدا بودند؟ چون شما مامور خدا بودی." دو نفر رفتند تو کعبه. یکی حضرت عبدالمطلب. پدربزرگ عبدالمطلب غلط است. مشهد خیابان عبدالمطلب. عبدالمطلب حضرت عبدالمطلب ساخت. شترهات را بگیری. خانه صاحب دارد. من رفتم حمله به کعبه. و چی شد؟ "فجعلهم کف عصف ماکول". مثل کاه جویده شده. یعنی کاری که الان تو دهان است. خورده شده. جذب شده. دفع شده. قرآن چون با ادب است، گفته "کف عصف ماکول".
عبدالله بن زبیر پناهنده به کعبه شد که فیلم تو مختار دیدیم. اون فیل شاه بود. اون مختار. عرض کنم که آنجا حمله کردن، زدند، کمرم داغونش کردند و آتش به منجنیق تا زدند. گفتش که: "کاریش نکن. بهتره خرابش کنم که ما مظلومنمایی کنیم." خب چرا خدا تو ماجرای سپاه ابرهه از کعبه دفاع کرد؟ تو ماجرای عبدالله بن زبیر دفاع نکرد؟ یزید که از هر کافری بدتر بود. خودش خودش نصیر بود. خدا نصرت او. نصیر نبود. خدا نصرت دیگری. درست هم هست. ولی نصرت از این آدم وابسته به این است که او هم دارد نصرت میکند. "اَللّٰهُ یَنْصُرُ مَنْ یَنْصُرُهُ." این خودش اسم نصیر وقتی پیدا کرد. ملائکه نصیر هم میآیند. مطالعات پیدا کرد به ملائکه نص. مملکت این انقلاب به خاطر نصرت خدا قیام کرده است. قسمت بعدی میرسیم. چرا؟ برای اینکه این انقلاب، این جمهوری اسلامی، خدا این جمهوری اسلامی را ول نمیکند. تمام شد. تا وقتی که اسم نصیر را داریم بروز میدهیم. اگر برگشتیم از اسم نصیر، اگر از راه امام خمینی (ره) برگردیم، سیلی میخوریم. نصیر بودن اسم نصیر بود. شما مثل اسم نصیر باشید. کدام ؟ نصرت میرساند؟ نه دیگر. عبدالمطلب. پیغمبر چه سالی بود که پیغمبر به دنیا آمد؟ عام الفیل، سال تولد پیغمبر. چی شده؟ قصه دوره ابرهه به خاطر اینکه نصرت عبدالمطلب بود، خدا از عبدالمطلب و از پیغمبر، از مکهای که قراره توش پیغمبر به دنیا بیاید، از مکه عبدالمطلب و ابوطالب، از این مکه دفاع کرد. ولی همین مکه وقتی شد مکه عبدالله بن زبیر، خدا از این مکه دیگر دفاع نکرد. از این کعبه دیگر دفاع نکرد. پس این هم از ملائکه که در سجدهاند.
همه این شکافها، "فَمَلْأَى أَطْوَارًا مِنَ الْمَلَائِکَةِ خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَطْفَارًا". این هم دور دور خدا. ملائکه را پر کرد. عالم را این عوالم را از ملائکه. هیچ اندازه یک سوزن سر انگشت. اینها نکات فوقالعاده است. چشمانشان خواب نمیگیرد ولا سهو العقول، خسته نمیشوند. نکاتی میگویند که من دیگر بخواهم این را بخوانم وقت از دست میرود. ملائکه حفیظاند. من و شما را حفظ میکنند. حفظ میکنند. این حفظ خیلی مهم است. ملائکه حفیظ دور بر آدم باشند. دیوار زدن و دفع سحر و فلان و اینها نیست. اگر کسی خودش مظهر اسم حفیظ شد، ملائکه حفیظ نمیگذارند آسیبش برسد. انقدر دنبال راه دیگر نباشیم. ساده. میانبر. او اسم آن آیتالکرسی است. آن بنگکات.
اگر بنیاسرائیل که خدا تو کتاب "قیامت" مرحوم آیتالله دستگاه. تفسیر سوره "طور". ایشان این روایت هست. تو بحار به نظرم تفسیر قمی اینها هم بنیاسرائیل درخواست میکرد که خدا عذاب فرعون را نزدیک کند. خدای متعال فرمود که فرعون با همه اینکه ادعای ربوبیت و خدایی و اینها دارد، سردر خانهاش اسم من را نوشته به نام خدا. مثلاً نوشته من به حرمت این اسم خودم. حضور خداست دیگر. اسم خدا وقتی جلوه است دیگر. "وجَهُ اللَّهِ" که باقی است. دزدیدن اسم امیرالمومنین ع، فلان کس گفته چه آثاری برایش داشته و از این تعابیر، از این روایات، از این مسئله زیاد داریم.
حالا اسم حفیظ شد. آیتالله رسولی گفتند که طاهری خرمآبادی به من گفتند که ما اینجا باخبر شدیم که حضرت امام سحر کردند. قربانی و ذکر و اینها. دو سه روز بعد حاج قاسم بود، خدا رحمتشان کند. من آمدم سوالی صحبت خرمآبادی این را گفته. میگفت که امام فرمودند که: "به آقایان بگویید من کلاً ضد سحرم." روضه که دیگر پهنای صورت مثل ابر بهار گریه کرد. بست. چه شکلی کسی مذهب اسم حفیظ میشود؟ چقدر فرمول قشنگی هست. به درد ما میخورد. آفرین آفرین. شما وقتی حافظ شریعت شدی، حافظ دین شدی، حافظ ناموس شدی، حافظ مملکت شدی، این میشود مظهر اسم حفیظ. خودت را حفظ کردی. اگر شهید بشویم آسیب میخوریم در واقع ظاهری است. آسیب باطنی اگر به آن عقیده، به آن فکر، به آن منطق، به آن جریان اختلالی وارد شد، آسیب واقع میشود. شهادت خودش مزد است. به شهادت خودش باز پمپاژ خون است برای امتداد اسم حفیظ. یعنی خودش شهید حفظ میکند، جمع میکند، مراقبت میکند. کجاها آسیب وارد میشود؟ کجا آسیب وارد نمیشود؟ آسیب وارد نشود. دستگاه، دستگاهی است که مظهر اسم حفیظ است. حافظ شریعت، حافظ دین. خود امام زمان (عج) حافظ اوست. الان "حجت الله علیهم و هم حجت ؟". دستگاه حفظ را اول میخوانند که بخوانید. اگر روز جمعه است: "خدایا تو حافظ امام زمان باش. از جلو و عقب و بالا و پایین." سلامتی. مثلاً برای خودمان خاصیت دارد. اتصال وجودی پیدا میکنیم. ما به اسم حفیظ متصل میشویم. دعای حفظ امام زمان (عج) میکنی، خودت حفظ میشوی. وصل میشوی. در خود آدم ظاهر میشود. ابراز محبه، ابراز شوقه.
ملائکه حفیظ و ملائکه حفظه ایران. از هر اسم یک سری ملائکه. ملائکه اسم هادین. هدایت بزرگان. به کسی که شناختی نداشت از ایشان، بزرگوارید که گفتم جلو حرم ازشان پرسیدم که رشد میکند. ولی قاضی و بهجت نمیشویم. یک سه اهل دلی که ایشان به ظاهر ندیده بود، گفته بود که: "خدای متعال هر روز به این آقا سلام علیکم یا هادی. خدا سلام میدهد." غلام سلام میدهد دیگر. "سلام علی نوح فی العالمین" و "سلام علیه". خدا سلام میگوید. "الله علی فلانی." خدا سلام میگوید. کسی به عنوان مظهر اسم هادی. دوستان پرسیده بودند اسم ستار هم داریم؟ ساتر هستی؟ اسم غفار را داری یا نه؟ یه کسی یه جارو بکند دیگر، تا حسابش با کراما کاتبین است. عمراً اگر بگذارد.
اسم منطقه خوب داریم دیا. دوستان خدا. منتظر از دوستان خدا هدایت مبارکه حضرت عیسی (ع) خدمت ایشان ذکر خیر ایشان هم بشود. خدا طول عمر بدهد. بچهاولی که بردی با پنجه بغل بچه رو گرفت. پرسیدن که: "ماشاءالله ماشاءالله خدا حفظش کند. اسم این چیه آقا؟" گفتم که: "فاطمه معصومه." "به به! چه نام قشنگی! رَبِّ اَعُوذهِا بِکَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطٰانِ الرَّجِيمِ." همه چیز قرآنی است دیگر. کلاً همه زندگی این دعای مادر مریم برای مریم را خواندن که: "خدایا من این بچه را با ذ ؟ شیطان." محبت خیلی خاصی و لبخندی به این بچه. چشم داشتند. ماشاءالله ماشاءالله. اسمش چیه آقا جان؟ مظهر اسم "معیوب". پناهدهنده. یکی میشود مظهر اسم حفیظ. یکی میشود مظهر اسم هادی. یکی میشود مظهر اسم مبارک. چقدر سود داریم اسما خدا مثلاً. اسم "مریح" یکی از اساتید فرمود که: "اسامی که کسی تا حالا صداش نزده، صدا بزن. خیلی جواب سریع میدهد." ابواب خالیه که سمتش نمیرود. خدا دوست دارد تجلی بکند. زود از این در یک چیزی باز میکند. قشنگ مفا میدهمت. نفحه، نسیم میدهند. نفحات. نفع دارد. خدا و مورتاح، روح راحت ایجاد میکند. راحت میشود. نفخات، سبکت میکند. آرامش میدهد. مظهر اسماءالله. بعضی ملائکه کارشان تصدیق است. تصدیق عملی. توضیحاتی دارد. من وارد نمیشوم. فقط سریع میخواهم رد بشوم. برسیم به بحث ملائکه. ملائک کاتبین.
اینها آقا جان هم حافظیناند هم کاتبینمان. ملائکه حافظین همان کاتبیناند. کتابت میکنند. این دیگر جان بحثی که اینجا حسابی باهاش کار داریم. ملائکه رو دیده بود و اونی که اینها ثبت و ضبط کرده بودند. قیامت نه؛ برزخ. ملائکه شدن. قواعد. فرمولش هم همین است. "انفطار" آیه ۱۰ تا ۱۲. "برای شما حافظینی هست. کراما کاتبین." اینها کرامند، کریمند. تلگرام. کرام باید صحبت بکنیم و کاتبم. "یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ". میدانند. در جریان یک بحث عجیب و غریب جبر و اختیاری داره. اینجا که اصلاً وارد آن بحث نمیشوم. اصرارم نکنید وارد بشویم. یادداشت میکنم. نسخهبرداری. نسخهای که خدا به آنها داده. خدا یک نسخه از من و شما داده به اینها. گفته: "من میدانم این آخرش این میشود." بشود. جبری نیست ها! میدانم این میشود. این نسخه دستت باشد. هر کاری که میکند با این تطبیق بده. استنساخ. درست شد؟ پس ملائکه در جریان هستند که ما آخرش چیکارهایم و کیم و چی؟
عجیب و غریب مال اینجاست دیگر. که مثلاً کامپیوتری که برای بچهها رشته کامپیوتر میخوانند، خیلی از توش قشنگ جواب درمیآید. اون مثال خیلی دقیقه. مادره گفتش که: "اگر تو ماشین خریده بودی، انتخاب هم با خودش است. ممکن است بدا صورت بگیرد." این هم میدانم. دنبالش بگردید دیگر. اگر بدا صورت گرفت تو ساختار میرود. برمیگردد. مسئله چی شد؟ ملائکه اجمالاً از ما خبر دارند. وضعیتمان تهش چی میشوی؟ محمدتقی روشن حرف زدن، گره باز میشود باهاش. ملائکه میدانند. کسی که هنوز نیامده به شما میگویند نسل چند. میثم تمار نگاه کرد به اون خانم گفتش که: "نسل هفتم تو فلان عالم به دنیا میآید. از اون فلان اتفاق رخ میدهد." از کجا میفهمد؟ برزخ اعمال آینده امام توش حاضر است. به این معنا حاضر. حاضر به صورت اجمالی، به صورت قوه. ما میدانیم ما همچین کارهایی خواهیم کرد. پیغمبر فرمود: "امت من بعد از من ۷۳ فرقه میشود." نگفتند که ۷۳ فرقه بشویم. علم آینده کجاست؟ با همه جزئیاتش هم میداند. با جزئیات ظهور گفتند. روشن است. چه شکلی میشود جزئیاتش کلام؟ اگر حال و حوصلهای داشتید مفصل توضیح دادیم. الان وقت دو سه دقیقهای. بله بله. اون هشتگ کلام اگر بزنید ۲۴ جلسه بوده. تو اون پنج شش جلسه اولش مفصل بحث کردیم. خلاصهاش به این است که شمر، خود شمر شده. خدا شمر نکرده. تو ماجرای اون دکتر پول خونهای که دستش بود و میتوانست باهاش ماشین بخرده. چکار کرد بنده خدا؟ بعد از طرف مادرش صدقه داد. خدا میداند شاگردها قطعاً نمره میافتند. بعد اینها درس نمیخوانند. دانستن من گاهی وقتها علم شما کاری میکند که به شما میگوید کارش نداشته باش. دقت بکنید. جالب است. مثلاً تحت نظر بود یا نبود. جرم و جنایت در اختلال و امنیت. آفرین! میخواهد بروز بدهد. قشنگ دادگاه یعنی قشنگ بروز بدهد. احتجاد کرد با کسی نابود ؟ کند. شمر بودنش را نشان داده. خودش هم شمر شده. تو کار منم. من حواسم هست. من اجازه دادم شمر شمرگونه رفتار کند. اطلاعات قوه قضائیه، من نظام. اجازه دادم که رو نزند. شروری کند. شیطنت کند. من مگر اجازه ندادم؟ روز قیامت وقتی شمری فلفل بشود، بروز پیدا کند. خدا باطن را فرصت میدهد که ظاهر بشود. یک ماجرای دیگر است. نباید قاطی بشود با اینکه، عرض کنم که درجه رتبهشان. ملکه فطرس را با اینکه علامه قبول نمیکردند ماجرایش را آیتالله جوادی قبول دارند. ملکه فطرس ممکن است اینطور بوده باشد؛ چون از جهت سند، سند خوبی دارد. روایت امام حسین (ع) مالیدن و علت کتاب چیزی نخوندی. ۱۰ دقیقه به اذان تمام کن. بله بله بله بله. حسن عجله معلق همین است دیگر. یعنی تو اون دوراهی قرار دادم. تعیین نکردن. ماجرای داوود و اینها. رتبی بوده. کی بوده؟ چگونه دیدار امام صادق (ع) تو مسیر رفته بود صله رحم پسرعموش. پسر حافظه ما هم ضعیف. افزایش پیدا کرد. پسرعموش هم ۳۰ سال عمرش کم شد. عقب افتاد. مدینه که دارد میرود به این شهر میرسد. اگر صله رحم کند ۳۰ سال افزایش. همه فرمول دست ملائکه است. بالاتر باشد که کل ماجرا را میداند. مثل جبرئیل در جریان همه آنچه رخ میدهد هست. مقطعی میداند. تیکهتیکه. برایش. فصل بعدی، سیزن بعدی زندگی این شکلی است. مثال جبر و اختیار و این تغییرات و اینها. اطلاعات مربع مثلث اینها جهت ۱۲ تا دکمه. درست است؟ ۱۲ قطعه دست این باباست. توی صحنه. او را میآورند. شبیهسازی که شده توی نرمافزار. قشنگ دنیا نرمافزاری. قشنگ دنیا شبیهسازی واقعیت مجازی. تصرف. دکمه مربع مثلث را بزنی. این هم پاسخ. دکمه بالا جبران. بالا میرود. تفویض. بلکه آثار عامل جبریه. اختیار تو ترکیب این ۱۲ تا قطعه با همه اختیار. سمت راست را بگیرد. مربع و یکم فشار بدهد. تو میآید. اینجا مربع بزند. چپ و راست هم بزند. این شدت توپ هم مثلاً از یک درصد تا ۱۰۰ درصد. میدانیم این از این میتواند استفاده بکند. اون اختیار را دارد. با این فرصت مواجه است. حالا یک کسی مثلاً وارد جام جهانی تجربه ندارد. علمش به بالاتر است. استفاده میکند. بازی کردیم. مجبور میشود. علمی. اختیار شما. مربیها وقتی که ارنج را میبندند، میگوید اگر فلان بازیکن از راست حمله کرد، اعتباری میگوید که اجرا بشود. ملائکه میگویند برای کشف ثبت بشود. کار ملائکه ثبت است. آنچه ثبت کردی. نکات قشنگ و جالبی هم هست.
خدایا در فرج آقامون امام زمان (عج) تعجیل بفرما. روز جمعه به واسطه این انتخابات برای مردم رای خوب، مجلس خوب برای ما رقم بزن. این انتخابات را یک “عید الله حقیقی” برای ما قرار بده. امام زمان را از نتیجه این انتخابات راضی بفرما. این انتخابات را مقدمه ظهور امام زمان (عج) قرار بده. قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...