عمل و نیت تمام شدنی نیست
زبان استعداد
خدایی شویم که اگر نشدیم کارمان زار است
از فضل خداست که از طریق انبیا قواعد زندگی را به ما گفت
عمل خاص ببریم، بقیهاش با خدا
واکنش متقین در مقابل کسانی که از آنها تعریف میکنند
بعضی نَفسها زود اشباع میشوند
اخلاص را همه دارند، مراقب ماندگاری اخلاص باشیم
چگونه با انفاق علنی دچار ریا نشویم؟
در دستگاه سیدالشهدا، برخی قواعد خدا تغییر میکند
نگاه ما به امام حسین (ع)، نگاه بیمهای نباشد
ذات ما با اشک بر اباعبدالله پاک میشود
اینجا به نظر قطره، آنجا به نظر دریا
برداشته شدن عذاب از قبرستان به چه معناست؟
فاصله ما با خدا یک قدم است
باطن زیارت و عبادت چیست؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله العالم، و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و طیبین و الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
بحث نیت را جلسه قبل از کتاب عرض کردیم. چون مطلب زیاد بود و بحث شاکله هم در واقع کلیت مبحث شاکله، همین بحث نیت است، ممکن است دیگر فرصت دیگری پیش نیاید که بیشتر دراینباره صحبت بکنیم. بحث نیت، بحث حیاتی و سرنوشتسازی در وضعیت برزخی ما و در وضعیت ما پس از مرگ است. لذا به این نتیجه رسیدیم، تصمیم این شد که این جلسه را هم درباره نیت صحبت بکنیم و کل وقت امروز را انشاءالله به بحث نیت بگذرانیم. روایات بحث نیت خیلی زیاد است. یک جلسه یک ساعت و نیمه کفایت نمیکند؛ لااقل یک دهه بحث لازم دارد برای اینکه ظرایف، نکات و لطایف گفته شود.
فعلاً تعدادی روایت را از کتاب «میزانالحکمه»، جلد دوازدهم، عربی، صفحه ۵۰ تقدیم میکنم. این دوستانی که درخواست سیر مطالعاتی برای آشنایی کلی و ارتباط با دین دارند، بنده دو تا میزان معرفی میکنم: «میزانالحکمه» و «المیزان». اول کتاب «میزانالحکمه» است که اگر این پانزده جلد خونده شود، یک دور، مسائل دین فهمیده میشود و خیلی کمک میکند. کتاب شریف «تفسیر المیزان» هم که همینطور است؛ روایات و آیات و عمق پشت سرش و آن نظام هماهنگی که اینها را به هم متصل میکند.
البته «تفسیر المیزان» نیاز به مقدماتی دارد. در حدود دو سه جلسه روشِ ورود به المیزان را عرض کردیم. حدود چهار پنج جلسه مباحث روششناسی المیزان و شصت هفتاد جلسهای هم یک سری بحثهای کلی در مورد المیزان داشتیم که منتشر نشده و رفقا دارند روی آن کار میکنند که منتشر شود. این تفسیر شریف المیزان، برای کسانی که دنبال دین میگردند، عرض کردم: بنده نه با حوزه موافقم نه با دانشگاه. هر دوتا چیزهای فرعی هستند و بالاخره در هر دو باید افرادی باشند و کار کنند. آنچه مهم است، آشنایی با معارف الهی است. معارف الهی هم اگر کسی میخواهد، در المیزان است و بخش خوبی و بخش وسیعی از معارف هم در همین میزانالحککمه است.
در «میزانالحکمه»، باب نیت، باب مفصلی است. چندین روایت داریم. خیلی روایت خوبی است. میخوانم انشاءالله تکتک ببینیم که درباره نیت در روایات چه چیزی گفته شده است.
امام صادق (ع) فرمود: «انما خلد اهل النار فی النار لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا لَوْ دَاموا فِیها أن یعصوا الله أَبَدًا». چرا جهنمیها در جهنم خلود دارند؟ چون نیتشان وقتی در دنیا بودند این بود که اگر تا ابد در دنیا میماندند، تا ابد معصیت میکردند. «وَإِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا لَوْ دَامُوا فِیهَا أَنْ یُطِیعُوا اللَّهَ أَبَدًا». چرا بهشتیها تا ابد در بهشت هستند؟ چون نیتشان وقتی در دنیا بودند این بود که اگر تا ابد در دنیا میماندند، تا ابد خدا را اطاعت میکردند. «فَبِنِیَّاتٍ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ». با نیتشان، این دو گروه خالد شدند (به خلود رسیدند). آنها در جهنم خلود دارند و اینها در بهشت.
«علی شاکله» یعنی «علی نیته». هسته مرکزی شاکله ما را هم نیت ما شکل میدهد که بحث شاکله، بحث مفصلی است. فرمود: «النِّیَةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ، وَ إِنَّ النِّیَّةَ هِیَ الْعَمَلُ». اصلا نیت خودش عمل است. چطور عملی است؟ دیروز توضیح دادم: «عمل جوارحی» نیست، «عمل قلبی» است. بعد فرمود که خیلی زیباست از امام رضا (ع) است و امام رضا را چند صد متر آنورتر از ما چند بلکه چند کیلومتر، چند هزار کیلومتر داریم. روز قیامت که میشود، «اوقف المومن بین ید الله»؛ مؤمن را پیش خدا، در محضر حق تعالی، نگه میدارند. «فیکون هو الذی یتولى حسابه»؛ خدا خودش متولی حسابرسی او میشود. «فیینظر فی صحیفه»؛ به پروندهاش نگاه میکند. «فاول ما یرا سیئات»؛ اولین چیزی که میبیند گناهانش است. «فیتغیر لذالک لونه»؛ رنگش میپرد. (تو این کتاب هم همینطور بود دیگر، اول سیئاتش و…) «وترتعش فرائصه»؛ ستونهای بدنش شروع میکند به لرزیدن. «وتفضع نفسه»؛ خیلی میترسد. «ثم یرا حسناته»؛ بعد خوبیهایش را میبیند. «فتقر عینه و تصر نفسه و تفرح روحه»؛ چشمش روشن و دلش شاد و روحش خرسند میشود. «مما اعطاه الله من ثواب فرحه شدید»؛ ثوابهایی که خدا به او داده، خوشحالیاش خیلی شدید میشود.
خدای متعال به ملائکه میفرماید: «هلموا الصحف التي فيها الأعمال التي لم يعملوها»؛ پروندههایی بیاورید که در آن اعمالی وجود دارد که او آنها را انجام نداده است. اعمالی که در آن عملی انجام داده، که عملش را انجام نداده است یعنی چه؟ «قال فیقرئونها»؛ میروند میآورند و قرائت میکنند. بعد میگویند: «بعزتک قسم انک لتعلم»؛ خدایا به عزتت قسم تو میدانی که «انا لم نعمل منها شیئا»؛ ما این کارها را اصلاً نکردیم. بله، راست میگویید! «نویتموها»؛ نیتش را کردید. «فکتبناها لکم»؛ برایتان نوشتیم. «ثم یثابون علیها»؛ حالا ثوابش را به شما میدهیم.
اینها که میروند شبها ضدعفونی میکنند، رسیدگی میکنند، پرستاری میکنند، پول میدهند، کمک میکنند، خدماترسانی میکنند؛ ما نیت همه اینها را همین الان با قلبمان داریم. از کار اینها خوشحالیم، برای اینها دعا میکنیم، راضی هستیم به کار اینها. اگر همین الان قلب تصدیق بکند که نیت هست، همه اینها را در پرونده ما مینویسم. حالا اگر کسی هم نیت را دارد و هم عمل را انجام میدهد، آن قطعاً برتر است. نگوییم که خب، آن بدبخت دارد میرود زحمت میکشد، ما اینجا روی کرسی نشستهایم! نه، اگر هم نیت باشد و هم عمل باشد، قطعاً وضعیت فرق میکند. البته خود نیت هم کار سادهای نیست؛ خود نیت هم کار توهمی نیست و خدا هم یک جاهایی ما را محک میزند که ببیند واقعاً چقدر نیت داریم. دویست تومان پول بده به فلانی که کمک شود. بله، حرف خالی که ذهنی نیست. قلبی است؛ یعنی واقعاً قلب بخواهد و یک اقدامی، یک حرکتی، یک تحرکی.
بحثی را در «میزانالحکمه»، از صفحه ۵۰۷ در مورد شاکله، مطرح کرده که من اینجا بحث شاکلهاش را نمیخوانم. انشاءالله در مورد شاکله هر وقت صحبت کردیم، این چند صفحه مطلبی که مطالب خوبی هم هست در مورد شاکله (حدود هفت هشت صفحه)، انشاءالله آنجا میخوانیم.
نکته بعدی این است که جایگاه نیت خیلی مهم است. عمل شما را برمیگردانم به نیتتان. نیتش را داشتی یا نداشتی؟ از عمل چه میخواهی؟ از این میخواهی با این عمل کجا برسی؟
فرمود: «ایها الناس انما الاعمال بالنیات». اعمال به نیت حساب میشوند. «و لكل امرئ ما نوا». سهم هر آدمی به نیتش است. «فمن كانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله». هر که هجرتش به خدا و رسولش باشد، هجرتش به خدا و رسولش است. و «من كانت هجرته الى دنیا یصیبها او امراة یتزوجها فهجرته الى ما هاجر الیه». هر که هجرتش به دنیا باشد که به آن برسد، یا زنی که با او ازدواج کند، هجرتش به همان چیزی است که به سمتش حرکت کرده است.
دانشگاه میرود برای اینکه ایام امتحانات طرف میگفت که: ما آمدیم اینجا ازدواج کنیم، برگهها چیست که جلو ما میگذارید؟ ما اینجا آمدیم همسر خوب پیدا بکنیم! یکی هم از یک کاری انگیزهاش این است که ۴ نفر ببینندش، یک لایکی بکنند، یک کفی بزنند، یک سوت. یک وقت این انگیزه است، مشهور شویم، امضا بگیرند، با انگشت نشان دهند که این اوج حماقت کسی است. واقعاً جهنم است دیگر. که چی شد؟ یک نانوایی دیگر نمیتوانی بروی.
کسی به این چیزها فکر بکند، برایش اینها دغدغه و علاقه است. یک وقت هم انگیزه این است که انسان حق تعالی را ببیند. یک وقت هم این است که امام زمان راضی شود. یک وقت آدم خانهاش را یک جوری میچیند که امام زمان بیایند ناهار. وسایل را هم که خریده، میگوید به این نیت، به این امید میخرم یک روزی امام زمان روی این فرش بنشینند.
اگر کسی وقتی رفت فرش بخرد به این نیت فرش خرید (میخواهم فرش بخرم یک روزی امام زمان آمدند روی این بشینند)، فرمود نیت داشته باشی بهش میرسی. نیت اگر الهی باشد، اگر دنیایی باشد نه. دنیایی باشد اولاً که اجر اخروی نداری. همان دنیویاش هم معلوم نیست که بهش برسی. اگر اخروی باشد، دنیا تأمین است، آخرتش هم بهش میرسی.
اثر آدم کاسهبشقاب که میخری، وقت نیتش این است که فقط جاریاش که میآید روی او کم نشود. ملت حرف و حدیث نگویند. نگویند اینها چقدر املاند، اینها چقدر فلانند. نیت این است. کاسهبشقاب را توش شام بدهیم برای روضه اباعبدالله، ختم صلوات بگیریم، مجلس. آدم خانه را میگیرد با این. میگوید خانه بزرگ میخواهم. امیرالمؤمنین به شریح قاضی همین را فرمودند. فرمودند تو برای چه رفتی خانه بزرگ خریدی؟ تو مگر سفرهات پهن است برای مردم که رفتی خانه بزرگ خریدی؟ آدمی که سفرهاش برای مردم پهن نیست، وقتی خانه بزرگ میخری، وضو و وباله برایش. نهجالبلاغه است. جزو نامهها است. آدم خانه بزرگ بخرد نه به این نیت که توش جولان بدهیم، به این نیت که مجلس اباعبدالله بگیریم، سفره پهن بکنیم، اطعام بکنیم، جمعیت بیایند. این نیت. ببینید تفاوتها را. این هم خانه دارد، آن هم خانه دارد. این هم ماشین دارد، آن هم ماشین.
یکی میگوید: من ماشین میخرم در خیابان پیرمرد پیرزنها را، البته اولش همه میگویند، اولش همه اینها را میگویند: پیرمرد پیرزنها را، میدان بار ببرم خانهشان. بعد دو سال که میگذرد، پیرمرد هم وایساده بغل راه، با فشار میرود. هرچی آب توی جوب جمع شده میپاشد روی پیرمردها. بهش میگویند عمو حالیت نمیشود اینجا نباید وایسی! به هر حال، آنچه نیت ماست، آن گیرمان میآید. ما چه میخواهیم، بستگی به ما دارد.
غربیها بحث قانون جذب را مطرح میکنند. ما قانون جذب را قبول نداریم، قانون نیت را قبول داریم. خیلی هم بین اینها قانون توهمات همهاش در عالم ماده است. تلقین: من کرونا نمیگیرم، من کرونا نمیگیرم، من کرونا نمیگیرم. هی تلقین کنم اثر روانی دارد ولی این جوری نیست که یارو کرونا میگیرد، میگوید من شرمندهات شدم حاجی، آمدم دیگر تا دم در. خیلی هی به خودت گفتی من دیگر تعارف نمیکنی؟ من دیگر رویم نمیشود بیایم تو. تعارفی نیستش که. نیت فرق میکند با قانون جذب. قانون جذب بحث توهمی است. نیت امر قلبی حقیقی و متناسب با نیت تقدیرات ما عوض میشود. واقعاً عوض میشود به شرط اینکه در مدار خودش بیفتد، در فضای الهی.
اگر کسی نیت خوب، پاک، الهی داشت، خدای متعال تقدیرات را به نفع این نیت او که واقعاً در این نیتش هم صادق است، برمیگرداند. لذا گفتند که امام حسین (ع) حرکت کرد به سمت کوفه، میخواست در کوفه تشکیل حکومت دهد. چرا امام زمان میآیند حکومت را در کوفه تشکیل میدهند؟ این تحقق نیت جدش اباعبداللهالحسین است. امام حسین حرکت کرد برای اینکه حکومت در کوفه تشکیل بدهد دیگر. همه کائنات به این سمت میرود که آنچه امام حسین میخواست، محقق شود. مگر میشود خدا بین این عبد خالصش با خواسته او فاصله بیندازد؟ او میخواست که حکومت در کوفه تشکیل بدهد، محقق میشود توسط امام زمان. این نیت صادق اگر باشد، ولو ۱۰ هزار سال بگذرد، آخر محقق میشود.
ما قصه کهف را بحث مطرح کردیم: «کان ابوهما صالحا»؛ حضرت موسی و خضر آمدند بنایی کردند برای دو بچه یتیم. قرآن فرمود: بابای اینها آدم خوبی بود. آدم خوب بود. خدا در نسلش هوای این را داشت، چون نیت پاک داشت، نیت صالح داشت، قصد رسیدگی به آنها را داشت. شما اگر حواستان به ذریه بقیه باشد، به یتیمهای بقیه باشد، بقیه هم حواسشان به ذریه و یتیمهای شما هست. به نیتت نگاه میکند. از این نیت، این آمد: خدایا من نمیخواهم یتیمی گرسنه در این عالم بماند، من نمیخواهم یتیمی احساس بیپدری بکند. این نیت را در تو که دید، میگوید خیلی خوب، پس یتیم خودت هم با من. به نیت آدم اثر میدهد، دلش را میخورد، همین است. «نون دل» یعنی این شکلی. من نون توهماتش… نون دل پاک.
«من حسنت نیته زید فی رزقه»؛ هر که نیتش خوب باشد، رزقش زیاد میشود. یکی از راههای افزایش رزق (بحث مفصلی است، حدود ۱۵ جلسه صحبت کردیم) «رزق حسینی» عنوانش است. رزق خورد و خوراک و پول و اینها نیست. همه آنهایی که لازم داریم وقتی تأمین شود، میشود رزقمان. چه چیزی باعث میشود که رزقمان زیاد شود؟ پشت در بستهایم. اگر نشستیم، رزقمان میرسد. نانمان میرسد، آبمان میرسد. زندگیمان تأمین میشود: نیت پاک. وقتی قصد آدم این است که دستگیری بکند از بقیه، کمک بکند، مشکلی در کسی نباشد. این قصد، این نیت وقتی در دلش بود، آن وقت رزقش افزایش مییابد. چون صلاحیت دارد.
خدا یک مقداری از رزق رحمانی داریم، یک رزق رحیمی داریم. رزق رحمانی را خدا به همه میدهد، به مؤمن و کافر. به صلاحیت کار ندارد. رزق رحیمی را بر اساس صلاحیت. کسی که وقتی خدا یک چیزی بهش میدهد، از کانال او به بقیه میرسد. دارد به خدا اعلام میکند: خدایا من صلاحیت دارم، بازم به من بده. آنی که وقتی بهش میدهند، خیر از او به هیچکس دیگر نمیرسد، لیاقت این چیزها را ندارم، به من نده. من میبندم راه را. به من که بدهی به هیچکس دیگر نمیرسد.
آیا قرائتی مثال میزند، وقتی چایی میآورند، شما اگر برای یکی دیگر برداشتی، تا وقتی که داری برای بقیه برمیداری، سینی را جلویت نگه میدارد. وقتی که سر سفره دیس را میگذارند، بشقاب جلو شماست، میکشی. شما که برای بقیه داری میکشی، همه دیس مال تو است. تا وقتی داری میکشی، دیس دست تو است، بشقاب هم دست تو است. اگر کشیدی داری به بقیه، دیگر دیس را ازت میگیرند. خیلی صورت قشنگی برای ماجرا. این میشود نیت پاک. نیتت چیست؟ این را گرفتی که به بقیه بدهی؟ کارمند بانک که میخواهد این را برای خودشون نیست: هی بیشتر…
حضرت فرمودند که بعضیها میروند جنگ برای اینکه یک خدمتی پیدا کنند، یک مرکبی پیدا کنند، یک پولی پیدا کنند. اینها دیگر اجر عندالله ندارد. اینها اجرشان همان اسبی است که توی جنگ غنیمت گرفتند. اینها بر اساس نیت خدا اجر میدهد. و «جزی یوم القیامه الشهدا هم» بر اساس نیتهایشان محشور میشوند. این بین شهدا هست. درجات شهدا متفاوت بر اساس نیت.
بعد روایت میفرماید که این هم نکته قشنگی است که حالا در راه خدا باشد. یک آقایی توی جنگ خیلی نیرومند بود و چابک بود و اینها. اصحاب پیغمبر برگشتن گفتند که «لو کان هذا فی سبیل الله». ای کاش این کارهایش به خاطر خدا بود. این همه میجنگد و فلان و اینها. حالا حضرت یک کاری کردند که ما سوءظن نداشته باشیم که فکر کنیم بقیه نیتشان پاک نیست و اینکه برای خداست. چه چیزهایی برای خداست؟ حضرت فرمودند که: اگر این بابا آمده برای اینکه بچههای کوچکش را تأمین کند، «فی سبیل الله» است. اگر آمده برای پدر و مادر پیرش چیزی پیدا کند، این «فی سبیل الله» است. اگر آمده یک چیزی تأمین شود برای اینکه دستش جلو کسی دراز نباشد، این هم «فی سبیل الله» است. اگر برای ریا آمده، برای فخرفروشی آمده، «فهو فی سبیل الشیطان». این دیگر در راه خدا نیست، در راه شیطان است.
بعد توی روایت دیگر دارد که جهاد کردند ولی جهاد نکردهاند. جهاد حقیقی چیست؟ جهاد حقیقی این است که «اجتناب المحارم»؛ از حرام فاصله بگیرد، با دشمن مجاهده کند. بعضیها هستند با دشمن مبارزه میکنند، خوب هم میجنگند ولی هدفشان این است که اسمشان «لا يريدون الا الذكر والاجر». اینها فقط میخواهند که یک اسمی ازشان بماند. اسم در کنند. یک پاداش، یک پولی، یک چیزی گیرشان بیاید. اسم و رسمی، نانی، چیزی، مزدی. طرف شجاع است، میجنگد. بقیه هم دفاع میکنند. یک وقتی هم ترسو است، نمیجنگد، پدر و مادرش هم تسلیم دشمن میکند. کشته شدن در حقیقت یک نوع مرگ. هر آدمی به یک انگیزهای میجنگد. «عَلَى مَا قَاتَلَ عَلَیْهِ». پس توی جنگ هم ملاک انگیزه و نیت آدم است. ندارد. بعضی میخواهند فقط ذلیل نشوند، زیر بار دشمن نروند، خوار نشوند. این یک نیت است. یک وقتی هم خدا مطرح است، میخواهد دشمن خدا را پس بزند، عزت ایمانی او مطرح است، شخصیت دینی، ناموس مملکت مطرح است. این یک چیز دیگر است. یک نیت اهل سگ هم از خانوادهاش دفاع میکند. سگ کم است؟ وگرنه هیچ سگی که دفاع از خانوادهاش کشته شود، او را شهید نمیگویند. آن شهادت، آن مجاهد بودن، همه به نیت آدم است.
توی روایت دیگر دارد که پیغمبر وقتی از غزوه تبوک برمیگشتند (غزوه تبوک سختترین جنگ پیغمبر با رومیها بود، یک مسافت طولانی را راه رفتند. یک تعدادی هم توی شهر مانده بودند، کسانی که چون سه نفر مانده بودند نیامدند که اینها را پیغمبر فرمودند بایکوت کنید، هیچکس حق ندارد با اینها نه معامله کند نه حرف بزند. سوره توبه به خاطر این سه تا نازل شد، به ستون بستن خارج از شهر را و قطع رابطه کردند تا این سه تا توبه کردند، گریه و زاری. خدا اینها را بخشید. ماجرای توبه اینها این بود که اینها جنگ نرفته بودند. یک تعدادی پیرمرد، پیرزن، اینها بودند، مریض بودند، شل بودند، لال بودند، کور بودند، مشکلات این شکلی داشتم که نتوانستند برم). پیغمبر وقتی از غزوه تبوک برگشتند فرمودند: «ان اقوام خلفنا بالمدینه»؛ یک تعداد افرادی بودند که اینها را ما در مدینه گذاشتیم با ما نیامدند. «ما قطعوا وادیا و لا شعبا الا کانوا معنا»؛ هیچ درهای را نیامدند، هیچ وادیای را نیامدند ولی همه آن درهها و وادیهایی که ما رفتیم و «اذا حبسهم العذر» داشتند ولی نیت که داشتند. همین که آدم نمیتواند برود، دلش بیقراری میکند، این علامت نیت است. یک حسرتی، حرم نمیتواند برود، کربلا نمیتواند برود، اعتکاف نمیتواند برود، دلش آشوب است. این چه بسا اجرش از آن وقتی که اعتکاف میرفت بالاتر است. ریا کند، اوج پیدا کند، هزار تا آفت نصیبش شود. اینجا هیچی ندارد، اینجا فقط دلشکستگی! اصلاً به حساب نبودن نیا؟ نیتش را با نیتشان با ما ملاک.
ابوذر فرمودند: «یا اباذر همبالحسنه»؛ همه کار خوب داشته باش، کار خوب انجام نمیدهی نیتش را داشته باش. «لکیلا تکتب من الغافلین»؛ همین که نیت خوب داشته باشی، جزو غافلین به حساب نمیآیی. چون قرآن غافل… غافل کیا هستند؟ در حد حیوانات زندگی میکنند و پایینتر از حیوانات. آنهایی که غافلاند. اینجا فرمود: کیا غافلاند؟ آنها که نیت خوب ندارند. یعنی آدمی که نیت ندارد، سطح زندگیش سطح زندگی حیوانات است. حیوانات هم میخورند، میچرند، ازدواج میکنند با نیت نیست. این میشود زندگی حیوانی. تفاوت انسان و حیوان در چیست؟ در نیت است. یک افق بالاتری میبیند. یک جای بالاتری میخواهد. یک زندگی بالاتری را میخواهد. به آن سمت حرکت میکند. این تفاوت.
این آدم خیلی دلنشین است. کسی که اگر برود توی بستر، توی رختخواب، نیتش این باشد که «ان یقوم یصلی من اللیل»؛ نیتش باشد که شب عبادت کند. خواب بهش غلبه میکند. صبح پا میشود میبیند که شب از دست داده. «کتب له ما نوا»؛ نیتش را نوشتند. عبادت شب برایش. نام پرونده اعمالی است که بیدار نبودیم و نماز شب نخوندیم و روزه نگرفتیم و «کان نومه صدقه علیه من ربه». این خوابش هم یک صدقهای از جانب خدا به این بود، تو راحت باش عزیزم. نیتش را دارد. بیدار میکنیم آدم را. فلان داری تکانی میخورد دیگر، خواب میماند، ساعت زنگ نمیخورد، زنگ میخورد، نمیفهمد. غصه دارد، ناراحت است، گریه میکند. اینها علامت این است که واقعاً نیتش را دارد. نه اینکه: آخ جون، هم خوابیدیم هم ثوابش را بردیم. نیت هم بخوابد دیگر صالح خودش یکی از دو عمل است که عرض کردم عمل قلبی است.
«احسان النیه یوجب المثوبه»؛ خوب کردن نیت باعث میشود که آدم ثواب ببرد. بعد آن روایت هم که دیروز خواندیم. «اهوا اخیک معنا دل برادرت با ما بود یا نه؟» گفت: بله. حضرت فرمودند که تا قیامت یک عدهای میآیند که الان تو صلب پدراناند و تو رحم زناناند، اینها با ما ثواب جنگ را دارند. بعد فرمود که هرکه از شما که بمیرد در بستر با معرفت خدا و رسول و اهل بیت، این شهید مرده. اجرش با خداست. نیتی که داشته و «لاستوجب ثواب ما نوا من صالح عمله». بر اساس نیتش اگر نیت کسی شهادت باشد، این توی بستر هم که بمیرد با شهدا محشور میشود بر اساس نیت. «وقامت النیه مقام اصلات للسیفه»؛ این نیتش به جای شمشیر کشیدن در راه خدا به حساب میآید. با نیت شمشیر کشیده، با نیتش پس زده.
خیلی نکته میفرماید که امیرالمؤمنین بیتالمال بصره را تقسیم کرد. به هر کدام ۵۰۰ درهم داد. خودش هم مثل بقیه ۵۰۰ درهم. اینجا یک کسی که توی جنگ حاضر نبود آمد گفت: یا امیرالمؤمنین، من درسته که «قاب أن جسمی» بدنم با شما نبود ولی «کنت شاهدا معک بقلبی»، دلم همش توی جنگ با شما بود، نتوانستم بیایم. حضرت فرمودند که: «فدفع الیه الذی أخذ لنفسه»؛ آن ۵۰۰ درهم که برای خودشان برداشته بودند، امیرالمؤمنین.
الان من و شما نیت کنیم که یا صاحب الزمان، ما دوست داریم اعتکاف با شما باشد. بر اساس معرفت آدم، معرفت بالا برود، خدا از این معرفت به ما بدهد، از آن نیتها هم به ما بدهد. یکی از رفقا میگفتش که از فرزندان یکی از بزرگان، به نظرم همان شبی که پدرش این را گفته بود به من تماس گرفت. خیلی به وجد آمده بود. قاضی گفته بود که دهه آخر ماه رمضان ناپدید میشد، هیچکی هم نمیدانست که کجا. در آخر ماه مبارک کجا میرفت؟ این استاد بزرگوار ما به این آقازادهشان فرموده بود و این با یک وجدی تماس گرفت گفت که: میدانی آقای قاضی دهه آخر ماه رمضان کجا میرفتند؟ گفتم: آخر ماه رمضان گل نشسته بودم تلویزیون نگاه میکردم! شاید پدرش از خود علی آقا شنیده. بعد گفت: پدرم آمد دست گذاشت روی پای من گفت: آقا فلانی، تو اینجا نشستی در آخر ماه رمضان تلویزیون نگاه میکنی؟ علی آقای قاضی دهه آخر ماه رمضان با امام زمان معتکف میشد. دهه آخر ماه رمضان با امام زمان معتکف میشود! خب، ما الان نیتش را. هرچی از این خوبی که آدم میشنود، نیت بکند همانجا با قلبش خدایا من هم اعتکاف دهه آخر ماه رمضان با امام زمان (ع) را خواستم. ثوابش را هم نوشتند. اگر «نیت» قوی شود، به «بیقراری» تبدیل شود، حضورش هم حاصل میشود دیگر.
اگر واقعاً ببینند آدم بیقرار است، تاب نمیآورد، داستانی دارد، خیلی اوج بگیرد، شدت پیدا کند، ببینند که دیگر او زنده نمیماند مگر اینکه این را باید بهش بدهیم. بیقراری به اینجا برسد، نصیب میشود. اگر الهی باشد، فرمود از دنیا نمیرود. «لم يخرج من الدنیا الا اعطاه». از دنیا نمیرود اینکه خدا بهش عطا نکند. «لم يخرج من الدنیا الا اعطاه». از دنیا خارج نمیشود (منظور این است) تا قبل از اینکه بمیرد خدا بهش عطا میکند. جفتش هم نیت. اگر خیلی اوج بگیرد، بیقراری به شوق.
بعد میفرماید که یک وقتهایی پیش میآید که «اِنَّ الْمُؤْمِنَ لَتَعْرِضُ عَلَیْهِ الْحَاجَةُ الْأَخِی»؛ یک مؤمنی میآید یک حاجتی از برادر مؤمنش دارد. آن یکی ندارد که حاجت این را برآورده کند. اما در دلش، «فَیَهمُّ بِها قَلْبُهُ»، در دلش میگوید آخی، ای کاش میشد من یک کاری برایش بکنم! اینجا خدا میفرماید خیلی جالب است: «فَیُدْخِلُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالی بِهَمِّهِ الْجَنَّةَ». به خاطر همین «همّی» که از خودش نشان داد، «همتی» که از دلش نشان داد، خدا این را وارد بهشت میکند. قبلا گفتم دیگر، این مال «بهشت» است. این عمل از جنس «بهشت» است. عمل رفت توی بهشت، عمل انسان را هم میبرد توی بهشت.
این هم شبیه همان روایت قبلی است که خواندیم، یک کم تفاوت دارد. میفرماید: توی روز کسی نیت دارد شب عبادت کند. خواب بهش… خدا نماز را برایش ثابت میکند. نفسهایی هم که کشیده، «یکتب و نفسه تسبیحا»، نفسهایی هم که کشید و خوابید، صدقه برایش قرار میدهد. یعنی صدقتاً خدا بهش خواب را داده است، این هم حالا باشد برای… این هم صدقهای از من به تو.
خیلی زیباست. میفرماید که یک عبد مؤمن فقیری میگوید که یا رب… میگوید یعنی به زبان دلش میگوید: پول بده من یک سری کار خیر بکنم. مدرسه علمیه بزنم، چهار تا طلبه را تأمین بکنم، به فقرا رسیدگی بکنم، یتیمها رسیدگی بکنم، کتاب چاپ بکنم، چه میدانم، سایت بزنم، کانال بزنم. با دلش واقعاً این انگیزه را دارد، ولی نیت را دارد. «من البر و وجوه الخیر»؛ از این کارهای خوب انجام بدهم. «فإذا علم الله عزوجل ذلک منه»؛ اگر خدا این را ببیند در او، یعنی واقعاً محقق بشود، یک چیز توهمی الکی نباشد، واقعاً توی دلش ثابت باشد، مستقر بشود این حرف، این نیت، «بصدق نیته». اگر این را با صدق نیت در او ببیند، خدا برایش عین آنی که گفته را مینویسد. روز قیامت همه صدتا مدرسه ساخته، هزار تا طلبه پرورش داده.
آن رفیق ما که ماجرایش را گفتم، شهید بهشتیپور (رحمةالله علیه) میخواست مدرسه علمیه بزند و خیلی زحمت کشیده بود خانوادهاش. بعد خوابش را دیدند. ایشان گفته بود که: ناراحت بودم. گفتم: تو تصادفی از دنیا رفتی، این همه زحمت کشیدی مدرسه علمیه بزنی، آخر هم هیچی. خیلی زحمت کشید و چند سال. گفت که به… گفته که: غصه نخور. من اینجا که وارد شدم، گفتم که اینجا برایت یک مدرسه علمیه هست. همان تعدادی که میخواستم طلبه پرورش بدهم، اینور به من سپردند، شاگردهای من و تخته و میز و فلان و تشکیلات. نیت اگر صادق باشد برای انسان محقق میشود.
اگر کسی واقعاً بیقرار بشود برای ملاقات امام زمان (عج)، آقا، نیت این است: خدایا، من میخواهم آدم بشوم، استاد میخواهم برای اینکه آدم. این همش قواعد است دیگر. صدق نیت مهم است. وگرنه رسیدن به یک کسی و پیدا کردن و این استاد و آن استاد و این خوشگلتر و نورانیتر، به اینها نیست. این بازیها نیست. صدق نیت را اگر خدا در او ببیند، برای او محقق میکند. واقعاً میخواهد آدم بشود؟ واقعاً سؤال دارد؟ واقعاً جواب ندارد برای سؤالاتش؟ واقعاً نیاز دارد کسی دستش را بگیرد؟ یک کسی بهش خط بدهد؟ واقعاً خدا همه اینها را در او میبیند. کدام واقعاً؟ سریع راهش میاندازد. پشت کوه باشد دیگر.
از اویس قرنی بدتر داریم؟ در وضعیت بدتری که از شهر نمیتوانست به خاطر مادرش بیرون برود. گاوداری داشت و رسیدگی میکرد به این گاوها و بعد در این حال مادر پیر و نابینایی هم داشت. پیغمبر را ببیند. گفت: غروب نشده باید خانه باشی. که او هم آمد پیغمبر را ببیند، حضرت نبودند و نگاه کردی آفتاب دارد میرود، برگشت سریع از یمن هم پا شده بود آمده بود که مسافت طولانی هم هست از یمن تا حجاز. یک بار پیغمبر را ندید ولی اتصال وجودی که با پیغمبر… آخر هم که پای رکاب امیرالمؤمنین (ع) شهید شد. که نفر آخری بود که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: جنگ را شروع نمیکنم تا نفر آخر سپاه هم ملحق شوند. دیدند یک نفر آمد، دو تا پر اینور آنور کلاه خودش بود. حضرت فرمودند: «انت اویس القرنی؟» تو اویس قرنی هستی؟ گفت: بله. منتظر تو نفر آخر سپاه بود. نفر دهمی هم بود که توی آن جنگ شهید شد. اتصال وجودی اگر این صدق نیت را ببینند، روزی را رقم. استاد را میدهند، برکات را میدهند. در دل واقعاً باید بجوشد انسان، واقعاً بخواهد. این خیلی مهم است که سخت هم هست.
بله، خیلیها به استادشان میرسند، نمیکشند. مگر شیطان ول میکند آدم را؟ اینقدر وسوسه میاندازد این چرا آبیتنشه؟ اینقدر ماجرا درست. صادق بر نیت بماند. دل بماند، صاف بماند، این دل محکم بماند، مستقر بماند. خیلی ور میرود با این دل تو، دل آدم را خالی میکند. کار شیطان این است. کارش این است که دل را خالی میکند تو این مسیر حرکت بکند. صدق نیت و اصل نیت را میرباید از آدم. اصل کاری هم که شیطان از کف آدم میزند، میبرد. دل آدم را خوش میکند. میگوید: تو که هنوز مشغول نماز شب هستی، ذکرت هم که الحمدلله برقرار است، قرآنت هم که میخوانی! غ… دیگر نیست؟ آن دل دیگر نیست. دل خالی شده، دل پریده. دل رفته سمت چیزهای دیگر. کمکم که دل رفت دیگر همان صورت اعمال هم کمکم از آدم میگیرد.
خدا نجاتش بدهد. خدا واسع کریم است. همه اینها را میدهد اگر واقعاً کسی نیت صادق داشته باشد. توی «زیارت جامعه» دارد که حضرت عرض میکند: «مهنوشد الله! انا قد شارکنا اولیائک». ما خدا را شاهد میگیریم. به شما اهل بیت. ما مشارکت کردیم با اولیای شما، با انصار شما. ما خون ناکثین و قاسطین و مارقین را ریختیم و خون قاتلان امام حسین (ع) را هم ریختیم. تو زیارت میگویی ما که نریختیم؟ به «نیات و القلوب». با چی ریختیم؟ با نیت ریختیم خون دشمنان اهل بیت را. ریختیم با نیت. ما مدافع حرم بودیم، مدافع حضرت زینب (س) بودیم. ما مثل قمر بنیهاشم (ع) شمشیر بلند کردیم. ما رفتیم آب آوردیم. الان وقتی روضه میخوانیم برای ما میگویند بچههای اباعبدالله تشنه بودند. ما گریه میکنیم. این علامت نیت ماست. هر بار که گریه کردیم، ثواب آب دادن به بچههای امام حسین (ع) بر ما نوشته است.
توی روایت داری که کسی «ظهر عاشقی» (روایت فوقالعادهای هم از توی «کامل الزیارات» هم آمده، توی «ثواب الاعمال» هم آمده) ظهر عاشورا… الان من و شما ظهر عاشورا، میگوید: آب به یک تشنه بدهی، ثواب آب دادن به بچههای اباعبدالله (ع) ظهر عاشورا بهت میدهند. انگار به حضرت علیاصغر (ع) آب دادی. ظهر عاشورا. برای اینکه اصلاً عمل، توی این، در محاصره زمان و مکان و اینها قرار نمیگیرد. نیت که این محدودیتها را ندارد. علیاصغر (ع) آب بدهیم نجات… او یک بار یک واقعه تاریخی بود ولی حقیقتش که ثابت است: «کل یوم عاشورا». حقیقت باطن عالم. شما الان توی این باطن عالم با باطن خودت داری فعل و انفعال انجام میدهی. امام حسین (ع) کمک میکنی، شمر از او پس میزنی، از حضرت زینب (س) دفاع میکنی، از امیرالمؤمنین (ع) دفاع میکنی، از حضرت زهرا (س) دفاع میکنی. توی مسجد داری سخنرانی میکنی در دفاع از حضرت زهرا (س) علیه دشمنان. همه این کارها هست با نیت. همه را انسان با نیت میتواند حاصل کند.
روایت بعدی این است که میفرماید که «معن بن یزید» میگوید که پدرم، یزید (آن یزید ملعون نیست)، یزید یک چند دیناری گذاشت صدقه بدهد. اینها را پیش یک مردی توی مسجد گذاشت. من آمدم اینها را گرفتم پیش پدرم بردم. پدرم گفت: به خدا قسم مقصود من این نبود که تو بیایی این پولها را بگیری. بعد میگوید که ما اختلافمان را بردیم پیش پیغمبر که: خدایا رسولالله، این پولها را گذاشته، من برداشتم. فرمودند که: «یا یزید، لک ما نویت». تو نیت نکردی به فقرا بدهی، ثوابش را بردی. تو هم پولهای بابایت را برداشتی، پولها نوش جانت. تو هم نیت صدقه کردی. تو هم نیت صدقه. باید آن صدقهات هم نوش جانت شود. هم تو به صدقهات رسیدی، هم بنیاد غرض حاصل.
جای دیگر دارد که توفیق اصلاً بر اساس نیت است. بر اساس نیت خدا توفیق میدهد به آدم. آنها که نیتهای بزرگ بزرگ دارند، خدا به اینها این امکان را میدهد که کارهای بزرگ بزرگ بکنند. مثلاً مختار را میگویند که اصلاً از اول حُسن و حالش این شکلی بود. کی همچین اتفاقی رقم… «علی قدر» نیت تکون من الله العطیه. که اینها دیگر حالا توضیحاتی چون دادم فقط سریع روایت. عطیه از جانب خدا بر اساس مقدار نیتت است. هر چقدر نیت بالاتر برود، عطیه از جانب خدا، روزیت بیشتر میشود. رزقت بیشتر.
هر کسی که نیتش خوب باشد «يوفق»؛ توفیق یارش میشود، موفقیت. موفقیت یعنی چه؟ یعنی توفیق. «رمزهای موفقیت»، «رازهای موفقیت»، «صد راهکار موفقیت». یک راهکار موفقیت بیشتر نیست: نیت خوب داشته باش. همه چیز با تو در وفق قرار میگیرد. همه شرایط برات جور میشود. آنی که واقعاً نیت خوب دارد، ملائکه مسئول کارش میشوند، شیاطین ازش دور میشوند. خدا کارش را رله میکند. نیت درست حسابی. هی گره میافتد، هی از اینور به آنور، هی به هم میخورد، از آنور چالش میشود، از اینور کله میافتد، از آنور به هم میخورد. این میآید پولش را میخورد، آن میآید… نیت نیت خوبی نیست. دنبال این نیست که واقعاً یک کاری برای خدا بکند. خدا را لحاظ نکرده. سر این را کلاه بگذاریم و با آن بازی در بیاوریم. آن دهنمان را ببندیم و خفش بکنیم و اینها که میآید، توفیق و موفقیت هم میرود.
امیرالمؤمنین (ع) در همان نامه به پسرشان امام حسن (ع)، نامه ۳۱، میفرمایند که: بدان آنی که کلید خزاین آسمانها و زمین دستش است، با دعا به تو اجازه داده که بروی گنجهای زمین و آسمان را باز کنی. خودش مسئولیت اجابت را برایت به عهده گرفته است. اگر اجابتت عقب افتاد ناامید نشو. چون «عطِیَةٌ عَلَى قَدْرِ نِیَّتِکَ». هر چقدر نیتت بزرگتر باشد، خدا چیز بزرگتر بهت میدهد. چیز بزرگتر ممکن است بیشتر طول بکشد. اگر بچه نیتش فقط این باشد که سیر بشود، یک چیزی ته بندی بکند، همین الان یک شکلات بهش میدهند. اگر غذای درست حسابی بخواهد که قوی بشود و ۴ سال صبر کند، آبگوشت به عمل میآید. بعضی وقتها اجابت عقب میافتد به خاطر اینکه نیت بزرگ بزرگ کردی. چیز بزرگی میخواهی؟ طول میکشد تا ما حاصل بشود. غصه نخور. تو نیتت را نگاه کن. قطعاً خدای متعال هر دعایی… اصلاً ما دعای غیر مستقیم توی این عالم نداریم. به دعای تو قطعاً اجابت میکند به میزان نیت تو در آن دعا بهت اثر میدهد. چه میخواهی؟ دقیقاً برای چه کاری میخواهی؟ خدایا، علم میخواهم. برای چی میخواهی؟ بقیه را کم کنم؟ دانشگاه پرتی میاندازمت. دنیا را آباد کنم؟ همه را بیارم؟ این خیلی علم است. همه را هم خدا بهش میدهد. نیت یک عالم عجیب غریبیست که اصلاً جدی گرفته نمیشود و باز هم عرض میکنم این حرفها را نه توی حوزه یادمان میدهند، نه توی دانشگاه یادمان میدهند، نه توی مدرسه یادمان میدهند. اینها لب دین است.
اصل فرمود. وقتی خدا، امام باقر (ع) فرمود: وقتی خدا در کسی حسن نیت ببیند، «بالسمه بمعصمه» (عصمت) میپوشاندش. چه کار کنیم به عصمت برسیم؟ کسی نمیتواند به ما آسیب بزند. نیت خوب داشته… حب و بغض به نیت است دیگر. آسیب بزند. نماز شما را، روزه شما را. کسی میتواند کاری بکند از نماز بیفتی، از روزه بیفتی؟ ولی نیت تو چی؟ نیتش مزاحمی ندارد. هیچ مخالفی ندارد. هیچ آسیبی ندارد. چون وصل به حقایق است. به ملکوت، به خدا.
فرمود که این هم خیلی زیباست: خدا به چه میزان بهت کمک میکند؟ به میزان نیتت. نصرت خدا، یاری خدا، میزان نیت. هر که نیتش خوب باشد، خدا همه کمکش را برای او میگذارد. کمک خدا به او… کم. این همان بحث روابط دو طرفه. یکی از قشنگترین فاکتورهای بحث روابط دو طرفه نیت است. به میزانی که نیت داری، نیت ارتفاع دارد، عمق دارد، به همان میزان خدای متعال هم هوایت را دارد. آدمی که خالص است، از هیچی نمیترسد. از خودش هیچی ندارد. برای خودش هم هیچی نمیخواهد. هرچی گذاشته برای خداست. میگوید: خدا هم بلد است مال خودش را چه شکلی اداره کند. این مال خداست. مال من که نیست، مال خداست. اگر خودش بخواهد نگه دارد، به من چه؟ جز وظایف تعریف شده من نیست. مال خداست. سلامتی من، عمر من، زندگی من، بچه من، مال خداست. من برای خدا میخواستم این را. میخواستم برای خدا به خدا هم سپردم. اگر بچه من را میخواهد بگیرد، خدا مال خودش را برداشته است. میخواهد بدهد، مال خودش را میآورد. میخواهد مریضش کند، مال خودش را مریض میکند. این چقدر آرامش به آدم میدهد!
با نیت اصلاً انسان به واسطه اخلاص به این درجات میرسد. به رضا میرسد، به تسلیم میرسد، به شهود میرسد. اینها همش با نیت. هر چقدر نیت انسان… نیت از عمل بهتر است. «نیت مؤمن از عملش بهتر است، عمل منافق از نیتش بهتر است». و همه بر اساس نیتشان کار میکنند. «اذا عمل المؤمن عملاً نار في قلبه نور»؛ وقتی مؤمن یک عملی انجام میدهد، یک نوری در دل میدرخشد. بعد میفرماید که نیت مؤمن از عملش بهتر است. نیت فاجر از عملش بدتر است. او یک کار بدی میکند، آن نیت بدش از این کار بدتر است. بعد میفرماید که نیت کافر از عملش بدتر است. نیت مؤمن از عمل او رساتر است. یعنی آنقدر با نیت بهش میرسد. با عمل بهش نمیرسد. با اخلا… چون ممکن است نتواند. مانع هست، آسیب هست ولی آن نیت است که مانع ندارد. راه برای نیت باز است. در مورد فاجر هم همینطور است. خدا عطا میکند به عبدش بر اساس نیتش. آن چیزی که به عملش عطا نمیکند. در نیت ریایی نیست و عمل گاهی با ریا آمیخته میشود.
امیرالمؤمنین میفرماید که مؤمن به همه کارهای خوبی که انجام میدهد (یعنی نیتش را دارد)، اما به همهاش که نمیرسد. خیلی کارها را توی سر دارد ولی فقط بخشیش را توفیق پیدا میکند انجام بدهد. لذا برای آنهایی که فرصتش را پیدا نمیکند، افسوس میخورد. میدهد. بعد میفرماید که چه بسا نیتی که از عمل نافعتر باشد. نیت مؤمن از عملش بهتر است. این هم توضیح قشنگی است. چرا نیت مؤمن از عملش بهتر است؟ امام باقر (ع) میفرماید: به خاطر اینکه نیت کارهای خیر میکند موفق به انجامش نمیشود. نیت کافر از عملش بدتر است. چون کافر خیلی نیتهایی دارد که خیلی بدی و شر و ظلم توی عالم ایجاد بکند، موفق به عملش نمیشود. نیتشان آن بهتر است. این بدتر است. بلبل کنه؟ نمیتواند. نیتش بهتر است. میخواهد همه عالم را به لجن بکشد، نمیتواند. نیتش بدتر است. و محاسبه و اجر هم بر اساس کدام است؟ بر اساس نیت است. گلستان کنی، همه بهشت را برات گلستان میکنیم. تو میخواستی همه عالم را جهنم کنی، همه جهنم را میدهیم به تو. میخواستی تا ابد به لجن بکشی، تا ابد به لجن میکشانیمت. تو میخواستی تا ابد گل و بلبل کنی، تا ابد توی گل و بلبل نگهت میداریم. نصب بر اساس نیتی که خدا اجر میدهد.
بعد میفرماید که فقط مال اصلش نیت است. بله، نیت خوب. نیت بد هم اگر آدم مؤمنی است یعنی شاکلهش شاکله بدی نیست. یک وقتی تصمیم به گناه میگیرد ولی انجام نمیدهد. آنجا محاسبه ندارد. ولی اگر کافر شاکلهاش با نیتش یکی شده است. مثل ترامپ، مثل نتانیاهو، مثل صدام. این نیتش این است که همه عالم را به لجن بکشد. همه را بکشد. همه را قتل عام بکند. ویروس منتشر بکنند. این کار را بکنند، آن کار را بکنند. این دیگر بر اساس نیتش محاسبه میشود. تا ابد بماند گناه بکند. برای همین تا ابد توی جهنم میسوزد. این به نیتش جزا به توان. اگر واقعاً بخواهم و کار خوبی باشد، اجرش را بهم میدهد. فلان شخص تق… بله، حالا دیگر آن هم بستگی به آن هم مراتبه فرق میکند. بله، یعنی هر چقدر توانش هم بیشتر میشود اثر نیتش هم بیشتر.
بعد میفرماید که خیلی وقتها هستش که آدم قشنگی… میفرماید که مثلاً بیمار میشود، ترس پیش میآید. الان مثلاً ما مجلس روضه نمیتوانیم برویم. درس نمیتوانیم برویم. حرم نمیتوانیم برویم. مسجد نمیتوانیم برویم. هر اذانی که میگویند_ نماز که میشود_ آدم توی دلش شکم یک جوری است که مثلاً نماز ظهر من باید فرادا بخوانم، توی خانه بخوانم. «نیت مؤمن» بهتر است. چون به همه اینها برایش «نماز جماعت» مینویسد. الان اذان که میشود، باز باشد من توی خانه بخوانم، مسجد هست، فرادا بهش میدهند. یک وقتی هم مساجد بسته است، نیتش این است که ای کاش مسجد باز بود. الان میرفتیم مسجد نماز میخواندیم. انفرادا میکند توی خانه ولی همه را بهش جماعت میدهند. بر اساس جماعت حساب. چون ممکن است عمل ازش گرفته بشود ولی نفس و عقلش را دیگر ازش نمیگیرند. نیت هم با قلبه، با نفس. با توضیحاتی دارد مرحوم مجلسی (رحمةالله علیه) توضیحاتی دادهاند. اینجا هم اشاره شده که من رد میکنم.
ابوذر برای همه کارهایت نیت خوب داشته باش. حتی «فی النوم و الاکل»؛ تو خوابیدن، تو تفریح، تو مسافرت. مرحوم حاج آقا فخر تهرانی (رحمةالله علیه) میفرمود: هر جا منو دعوت میکنید، اول به من بگید امامزاده اونجا کجاست. من میخواهم بیایم به نیت سبزهزار و اینها نمیآیم. به نیت امامزاده میآیم. کنارش میروم، چارتا آب و علف هم میبینم. زیارت برایم مینویسد. یک وقتی هم آدم مشهد میآید، اصل نیت این است که برود مشهدی که شما خارج از مشهد میروید. خانه هم بگو: میخواهم برم زیارت امام رضا (ع). زن و بچهام هم میبینم. میروم آنجا. خود آدم میبیند. به همین سادگی فرق میکند.
برخی بزرگان گفتند: مشهد که هستید، قم که هستید، هر وقت از خانه بیرون میآیید، به نیت زیارت امام رضا (ع) بیاییم بیرون، به نیت زیارت حضرت معصومه (س) بیاییم بیرون. ولو میدانی که به زیارت نمیرسی. ولو به این است که فقط گنبد را ببینی. سلام میدهی. توی همه قدمهایی که زدی از ۸ صبح زدی بیرون تا ۱۱ شب. هرچی رفتی، ثواب زیارت امام رضا (ع) برایت مینویسند. مشهد دارد میآید به نیت پارک آبی و موج آبی و اینها میآید. اجر آدم بر اثر … را به شدت کم میکند. کربلا میرود واسه اینکه توی راه غذای خوبی که میدهند بخوریم. یک وقتی هم میرویم برای اینکه زیارت بکنیم. توی راه هم یک چیزی بهمون میدهند. مثل اینکه آدم حمام میرود برای اینکه غسل بکند یا حمام میرود کنارش یک غسلی هم میکند. نیت است دیگر. میگوید: حمام میروی به نیت غسل. حالا یا مستحبی یا واجب. غسل جمعه به این نیت برو. یک پاکیزگی هم حاصل میشود. نقدش کن. حمامی که میروی ازش استفاده کن. از همه کارهای مباح سطحی ظاهری حیوانی میشود بالاترین اجر را درآورد به شرط نیت. از بالاترین کارهای انسانی و ایمانی همیشه کمترین اجر. از جهاد در راه خدا همین که من فقط یک اسب بگیرم، بیا سوار شوم برم… مجاهدین در راه حق، پایه رکاب پیغمبر (ص) جنگ. آخرش این میشود که یک اسبی میخواستی، گیرت میآید. این تفاوتها به چیست؟ به نیت. این خیلی بحث مهمی است. خود عمل با زمینهساز نیت میشود؟ بله، یک سری مجاهدت میخواهد دوباره.
بعد میفرماید که امیرالمؤمنین به مالک فرمودند که: این کارهایی که بر مردم میکنی، همش با نیت پاک باشد. «کلها لله». اگر همه اینها را برای خدا انجام دهی و حواست به خدا باشد، مینشینی، پا میشوی، بخشنامه میکنی، اجرا میکنی، رسیدگی میکنی، همه اینها عمل صالح به حساب میآید. چون به مردم خیرش و برکاتش را میبینی.
امام سجاد (ع) در دعای نهم «صحیفه سجادیه» عرض میکند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا»؛ خدایا این همسات دل ما را، آن صداهای خفیفی که توی دلمان است، حرفهایی که توی دلمان میزنیم و «حرکاتِ اعضائنا»؛ آن حرکات اعضای ما را و «لمحاتِ أَعْیُنِنَا»؛ این تکان خوردن چشم ما را و «لَهَذَا تَسْمَعِ أَلْسِنَتِنا»؛ تکان خوردن زبان ما را، همه را در «موجبات سوابک». همه اینها را یک کاری بکن توی اینها ثواب گیر ما بیاید. هر زبانی که تکان میدهیم، یک چیزی گیرمان بیاید. هر چیزی که به دلمان میآید توی دلِ تو. هر حرفی که با خودمان میزنیم از تو این یک چیزی گیرمان بیاید. چقدر مراقبه قشنگ و چقدر آدم حواسش را جمع میکند. «حَتَّى لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَکَ»؛ از هیچ کدام از اینها حسنه از دستمان در نرود، یک عنایتی از تو شامل آن بشود. «وَ لَا تَبْقَى لَنَا سَیِّئَةٌ»، با هر کدام اینها دیگر هیچ سیئهای برای ما نماند که عقاب کنی.
در دعای مکارم که دعای ۲۰ صحیفه سجادیه است، عرض میکنم: «بنیتی إلی أحسن النیات»؛ نیت من را به احسن نیتها برسان و «بعملی إلی أحسن الأعمال»؛ عمل من را هم به احسن اعمال برسان. «اللهُمَّ وَ اغفِر بِلطفِ نِیَّتی»؛ با لطف خودت نیت من را وافر کن. نیت وافر مثل چی؟ روزه بگیریم. یک وقت آدم میگوید: ماه رمضان هم نزدیک است. سفر باشیم، روزهها را نگیریم. یک وقت نیت گناه نکند توی ماه رمضان بابت روزه خوری. سالم باشیم روزهها را بگیریم. خیلی دیگر خوب است دیگر. یک وقت میگوید: خدایا، من ۵۰ سال هستم، روزههای ۵۰ ساله دارم. من روزههای تا ابد را میخواهم. من هزاران سال زیر خاک هستم. همه ماه رمضانهای اینها را روزههایش مال من. شب قدرهایش مال من. ثوابهایش مال من. دعای ابوحمزههایش مال من. دعای سحرهایش مال من. امشب وفور در هرچی هست، دارد.
کاسبی نیت، همه را. قبض آب و برق پرداخت میشود. مالیات میدهیم. جریمه ماشین را پرداخت میکنیم. یک وقت جریمه ماشین میدهیم که ماشین را نخوابانند. پول آب و برق را میدهیم که چی بشود؟ نیت چیست؟ آب و برق قطع نشود. این میشود تبدیل به آن پولی که میخواهند یارانه کنند، بدهم به یک خانواده مستحقی. من این پولی که الان دارم میریزم، پول آب و برق، نیتم را چی میکنم؟ بابت این پولی که دارد میدهد ولی آدم هیچ احساس از دست دادن. از تکتک اینهایی که دارد از دستمان میرود کلی میتوانیم کاسبی کنیم. فقط هم وقتی میفهمیم که از دنیا برویم. اولین لحظه که آدم میمیرد میگوید: من چقدر با این گوشی کارهام را میتوانستم بکنم. با این نیتها، با این فقط هم تصمیم گرفتم فلان چیز مال من، فلان کار مال من. فلان. چقدر باید دست من رفت صبح تا شب پای تلویزیون، گوشی، ماهواره، پایِ چه میدانم، هزار تا ماجرا. این شکلی. وقت تلف شد، هیچی هم کاسبی نکردم. مطالعه نمیکنم با نیت. توی مطالعه همه آنهایی که مطالعه میکنند شریک بشوم. توی درس، توی جنگ و جهادی که همه رزمندهها دارند شریک بشوم. توی خدمتی که پرستارها و پزشکان میکنند شریک بشوم. همه اینها مال من. مینشستم یکم به خودم میآمدم، توجه میکردم. همه بریم که باز نگم ختم فلانی است واسه چی شرکت میکنی؟ دیگر به هر حال زشت است دیگر. ختم ما آمدند مزد ندهیم. باز پس فردا یکی از ما میمیرد اینها میخواهند بیایند. سوغاتی میبرند بالاخره این هم برای ما یک چیزی آورد. زشت است.
تفاوت مؤمن و کافر فقط در عقلشان است. این احمق دارد پول هم میدهد، خرج هم میکند. فقط برای اینکه آبروش نرود. ضایع نشود. حرف و حدیث نشود. مردم هیچی نگویند. این عاقل دارد کلی کاسب میشود. برای خداست. این عزت آن مؤمنه، عزتی. مؤمن، احترام به مؤمن. این حافظ قرآن است. آن سید است به خاطر جدش. چقدر میشود فرق بکند. این شیعه امیرالمؤمنین است. آن بچهاش طلبه است. آن بابایش فلان بوده. به احترام فلانیش میرویم. زائر امام رضا (ع)، حاجی مکه رفته، کربلا رفته. زاویه دید، یعنی قلب فضایش عوض بشود. رویکردش به عالم بالا باشد. همین عالم را جور دیگری ببیند. به بالا نگاه کند. همه پایین نگاه میکنند. همه حمید سرش توی علوفه و توی طویله است. توی آغل است. او حواسش به جای دیگر است. او نگاهش به. «قر خونه فرعونم» که هست. پیش تو خانه میخواهم کنار خودت. اینجاها نمیخواهم. یکم کنار امام رضا است. زن و بچهها بریم روی در و دیوار حرم. گاهی مینویسند که کار زشتی هم هست. واقعاً خیلی از این کارها. وایساده توی ایمو دارد با خانمش صحبت میکند. خانمش آن وقت وسط صحن. همه مردم دارند میبینند. این هم رفته روی در و دیوار میبینی که نوشتم با قلم خود. این کار تصرف غیرشرعی است. خود این کار حرام است روی دیوار امام رضا (ع) با خودکار مینویسد: یا امام رضا (ع)، بچهام فلان نشود، شوهرم فلان نشود، آن یکی آن جور بشود. همش مادیات دنیا. دنیایی که تأمین میکند تو نخواهی. میخواهیم ها! میخواهیم. آن خواستن هم از این باب نیست که ما از خدا فقط دنیا… که فقیرم به دنیا هم فقیر. بیشتر. فقیهترین. محتاجیم به چی؟ به آخرت محتاجیم.
اول مناجات شعبانیه میگوید دیگر: اینجا به من عطا کردی. اینجا پوشاندی ولی من آنور بیشتر محتاجم. آنجا احوجم. اینجا هم ازت میخواهم. زن میخواهم، بچه میخواهم. نان میخواهم، آب میخواهم، نمک میخواهم، همه چیز را میخواهم چون فقیرم. توی آخرت فقیرترم. نگاهم به آن استاد عزیزم حاج آقای میرباقری. ببین نیت چقدر فرق میکند. زاویه دید چقدر عوض میشود. گاهی میبردیم با ماشین میرساندیم. ایشان میفرمود که یک دعا است با یک زاویه دید. ایشان فرمود: راه ما را نزدیک کردی، خدا راهت را نزدیک کند. یک دعا است. یک زاویه دیدی. نه حالا من و شما یک وقتی بگو: من هم با ماشین میآیم، برسانمت. مثلاً! این همین فقط همین قدر میبیند. پول بنزینت چقدر شد؟ من آن را بدهم بهت. اینجا این مقدار من را بردی حالا پول بنزینش را هم بده. ولی زاویه دیدت به جای دیگری باشد. هم تو نیاز به جای دیگر داری هم او محقق بشود. همه چیز با پول بنزین و اصطکاک ماشین و فلان و همش م… همه چیز مادی. چقدر هزینه شدی؟ چقدر خرج شدی؟ چقدر روغنش شد؟ چقدر فلان؟ تنها چیزی که به حساب نمیآید، ارزش قائل نیست، همه را به حساب میآوری جز خدا.
آدم پایین است دیگر. سر گوسفندها و گاوها اینها سرشان پایین است. هیچ گاو و گوسفندی به آسمان نگاه نمیکند. تفاوت انسان و حیوان به این است. سر به هوا. میگویند: عاشق سر به هوا. عاشق سر به هوا. سرش به آسمان است. عاشق این شکلی است. طرف حسابش یکی دیگر است. دارد برای این کار میکند. سر به هوا. از این توقع ندارد. از این نمیخواهد. «لا نرید منکم جزاء و لا شکورا» به زبان نیاوردن. به زبان دلشان بود. امام باقر (ع) فرمودند اینها گفتند: ما از شما تشکر نمیخواهیم، پاداش نمیخواهیم. تشکر یک تشکر خشک و خالی. نکرد چرا خراب میکنی نیتت را؟ تشکر کنم ازت. تشکر نکنهها! باشد برای تو.
اختصاصی یک روایت فوقالعاده هم دارد برایتان بخوانم. این هم خیلی قشنگ است. توی این باب نیست جای دیگر است. خیلی آرامشبخش است. چون میگویند که: آقا مثلاً من و جاریام، من دستپختم خوب است. رسیدگی میکنم. فلان میکنم. به چشم مادرشوهر نمیآید. آن جاریه است. عاشق این است. آن داماد است، همه کار میکند. به چشم نمیآید. آن یکی داماد است، هیچ کاری نمیکند، امشب طلبکار دارد همه عاشقشاند. این روایت پاسخ به این مسئله است. خیلی این روایت زیباست. میفرماید که یک بابی اصلاً در بحار جلد ۶۴، «ان المؤمن مکفر». مؤمن مردِ کفران است. مؤمن این شکلی است. بعد روایاتش را چندتایی خیلی زیباست (جلد ۶۴ صفحه ۲۵۹) شروع میشود باب ۱۳. امام صادق (ع) فرمود: کفران واقع میشود چرا؟ چون عملش «یسعد الی الله». عملش میرود بالا، بین مردم منتشر نمیشود. کسی از عمل… «و الکافر مشهور». کافر هر کاری میکند همه باخبر میشوند. چرا؟ بنر زدند، تشکر کردند. آخرش که آنجا فهمیده میشود. «کان رسول الله مکفر». امیرالمؤمنین (ع) فرمود که پیغمبر (ص) هیچ کسی مثل پیغمبر مورد کفران نبود. هیچ کس از کارهای خوب پیغمبر که تشکر نکرد. کارهای خوب پیغمبر خاصیت پیغمبر (ص) چیست؟ میگوید: شما دو هفته نباشین چه اتفاقی میافتد؟ فرمود: «کان معروف علی القرشیه». به قریش رسید، به عرب رسید، به عجم رسید و هیچ کسی به اندازه پیغمبر بر این خلق حق ندارد. «کَلَالِکَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ مُکَفَّرُونَ». میگویند: شما خاصیتتان چیست؟ حرم خرج میکنید، دم و… خاصیتشان چیست؟ مکفر نیست، «لا یشکر معروفنا». همه رزق شما، برکات و امنیت و آسایش و هرچه خوبی توی این عالم ما به شما میرسد. ماییم. ما شکرمان به جا آورده نمیشود و «خیار المؤمنین مکفرون». مؤمنان خوب هم مورد کفران هستند. «لا یشکر معروف». عمل اینها بالا میرود، میرود برای خدا. اینجا منتشر. علامت اخلاص. علامت آدم نیت پاک. که این چون اینجا نیست عملش، چه کار کردی؟ خاصیتش چیست؟ خدا چه چیزی را بالا نبرد؟ دو سه تا روایت ازش خواندم.
بعد میفرماید که امام صادق (ع) فرمودند: توی هر کاری عبد باید نیت خالص داشته باشد. در هر حرکت و سکونی. اگر این کار را کرد، دیگر غافل به حساب نمیآید. «بهترین عمل نیت خالص». «حسن النیه جمال السرائر». هرچی نیتت قشنگتر باشد، سریرهات قشنگتر میشود. سریره داریم که میشود همان باطن ما، ملکات ما. یک صورت داریم، یک سیرت داریم. یک صورت داریم. سیرت ما یا سریره ما را چی شکل میدهد؟ سریرههای خوشگلتر در اثر چیست؟ در اثر نیت خوشگلتر است. «صورت زیبا نمیآید به کار، سیرت زیبا اگر داری بیا». این سیرت زیبا چیست؟ نیت.
«بهترین ذخائر حسن الضمائر». افضل الذخایر. اینها دیگر از کلمات امیرالمؤمنین است، خودش معلوم است. «بهترین ذخائر حسن الضمائر». «جمیل النیه». وقتی نیت قشنگ داشتی، «سبب لوقوع الامنیه»؛ به همه آرزوهایت میرسی. آنی که میخواهی با نیت انقدر سریع بهش میرسی با هزار تا کار دیگر بهش میرسی. همه چیز برات. «فواصل المرء الا کل ما یبتغی»؛ آدم به هرچی که میخواهد برسد. «من طیب عیشهی»؛ اگر زندگی خوب میخواهی. «امن سربهی»؛ امنیت میخواهی. «سع رزقهی»؛ رزق فراوان میخواهی، با چیست؟ «به حسن النیه». کاربرد نیتت را پاک کن، اخلاقت را خوب کن. هرچی میخواهی بهش میرسی. فرمود که خودت را عادت بده به حسن نیت. به مقصد زیبا. «تدرک فی مباقیک النجاة». هرچی میخواهی بهش میرسی. «احسان نیا یوجب المطلوب». «من حسنت نیته كثرت مطلوبه». تاب مودت محبتت میافتد توی دلها. دوستت میدارم. پاک. دیگر زندگی گوارا میشود، ثوابت زیاد میشود.
بعد فرمود که خدا دوست دارد که نیت آدم را نسبت به مردم قشنگ باشد. همان جور که دوست دارد نیتش در اطاعت از خودش بیریا باشد و قوی باشد. و فرمود به هرچی میخواهی برسی با حسن نیت میرسی. که دیگر چندین روایت است که دارم همین جور رد میکنم، فرصت نیست که بخوانیم.
بعد فرمود که این هم قشنگ است. آقا الان ما توی بلا افتادیم. چه جوری از این بلا در بیاییم؟ از این کرونا چه شکلی در بیاییم؟ «حین تنزل بهم النقم». وقتی که بلاها روی سر مردم میریزد. «و تزول عنهم النعم». نعمتها ازشان میرود. الان چقدر نعمت از ما گرفته شده! «فَضْلِ اللَّهِ رَبِّهِمْ بِصِدْقِ نِیَّاتِهِمْ». برگردم در خدا با نیت صادق و «وَلَهِمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ»؛ این دل، اشتیاق از خودش نشان بدهد به خدا. «لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ». همه این بلاها را خدا، اثر اینها را برمیگرداند. برمیگرداند. «أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسِدٍ». هرچی از اینها فاسد شده برای اینها. الان اقتصاد فلج شد. پدر مردم در آمد. شب عیدیم. نیتهایمان را خوب کنیم. نیتمان را پاک کنیم. هرچی از دست دادیم، خدا برمیگرداند. این قاعده است. امیرالمؤمنین میفرماید: دروغ هم نمیگوید. خطبه ۱۷۸ نهجالبلاغه بود اینی که خواندم.
بعد میفرماید که همان جور که بدن فقط یک نفس زنده لازم دارد که بدن را زنده نگه دارد، دین هم زنده نمیماند مگر با نیت و ایام شهادت و نیت سابقه. با چی حاصل میشود؟ با عقل. آدم میرود بالا. بیشتر عقلانیترین چیزهای وسیعتری را میبیند. بد خورد و خوراک و فک و دهن خودش را نمیبیند. هزار نفر دیگر هم میبیند. هزار تا مصلحت دیگر هم میبیند و لحاظ میکند توی کارش. آدم عاقل نیتش وسیع میشود. به نیتش هم اجر میبرد. مراتب انسانها در بهشت به مراتب عقلشان است. و از همین عقلی که نیتهایشان متفاوت میشود. از این نیتها مراتبشان متفاوت میشود.
بحث نیت از کتاب شریف «میزانالحکمه» روایت. من تقریباً از این باب، بخش سومیاش که حالا نیتهای بد هم باز ماجرایی دارید که روایت آن را نخواندم. نیت بد یک درد پنهانی. بعد میفرماید که «رب عمل». خیلی کارها آدم انجام میدهد، نیت فاسد کار را خراب میکند. «هرکه نیتش بد باشد به آرزوهایش نمیرسد». «من ساء عقده». هر که بد نیت باشد، «سر فقد»؛ یعنی وقتی که از بین برود باعث خوشحالی میشود. آدم بد نیت وقتی میمیرد همه خوشحالاند. واسه شادی. بعد میفرماید که «من ساء عزمه». هر که عزمش بد است، «رجع علیه سوء عمله». آدم بد نیت. «من ساء مقصده». هر که مقصدی که میخواهد بد است، «فحواه کل أمر شر». هر چیزی که میشود شر است. چون آنجا که میخواهد از تهش در بیاید. این دفعه «ساذنیه». «ترتفع البرکه». وقتی نیت خراب شد، برکت هم کنار میرود. قواعدش را توضیح دادیم. «من الشقا». یکی از علائم شقاوت بدبختی عاقبت به شری چیست؟ «فساد النیه». نیت طرف میخواهد فقط رأی بیاورد. رئیس بماند. خدا در خودش این نیت را بیرونش کرد. «اذا فسدت النیه وقعت البلیه». وقتی نیت فاسد میشود، بلا، گرفتاری میآید.
«اللهم اغفر لي». در دعای امیرالمؤمنین (ع)، در خطبه ۷۸ نهجالبلاغه: «قلبی». آن کارهایی که با زبانم کردم که به تو نزدیک بشوم ولی دلم مخالفت میکرد، اینها را برای من ببخش. دل نبود، زبان فقط بود. خطرناک است. درست است چوبش را نمیخورد، ثبت نمیشود ولی آثار برایش بالاخره دارد. بو دارد دیگر. قبلاً خواندیم. نیت بد بوی بد را دارد. بوی بد را دارد. ثبت نمیشود که. بوی، چیزی را ثبت نمیکند. شما اگر رفتی کبابی، بوی کباب به مشامت خورد. ازت اثر بوی که به مشامت خورده که روز اثر دارد. بالاخره چیزی ازت نمیگیرند ولی بو… کسی نیت گناه اگر بکند، از رزق محروم میشود. نیتش را کردیم. بعد منصرف شدیم یا نتوانستیم. خیلی رزق از کفمان در میآید بابت…
کتاب، بخش نیت را از جلد ۱۲ «میزانالحکمه» خواندیم. جلد ۶۷ بحار، یک باب مفصلی است و خیلی روایت دارد. البته اکثر روایات آنجا همین جا خوانده شد. به نظرم دیگر بحث نیت را میشود بیشتر از اینها مطرح کرد ولی به این حد کفایت بکنیم که جلسه بعد ادامه بحث کتاب را انشاءالله داشته باشیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه بیست و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه بیست و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه بیست و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه بیست و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه بیست و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه بیست و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه بیست و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی ام
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...