ثواب و آثار صدقه در روایات
تقابل صدقه و شیطان
نیت در صدقه
بهترین نوع صدقه
فضیلت صدقه در روز جمعه
صدقه در خفا
صدقه در روز و شب
خزانهدار صدقه
استجابت دعا و صدقه
صورت ملکوتی صدقه
انواع متنوع صدقه
پرورش یافتن صدقه
سپرِ صدقه
صدقه با واسطه
صدقه قبل از اینکه در دست سائل برسد، در دست خدا قرار میگیرد
لبخند زدن خدا به ما
از خدا، دستگیری دیگران را بخواهیم
رحم دیدن و رحم کردن با صدقه
صدقه یکی از موارد انفاق است
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
در بحث صدقه، روایاتی را خواندیم و روایات فراوان دیگری هم هست. از کتاب ثواب الاعمال مقداری روایت خواندم، ادامه آن روایات را عرض میکنم تا برویم. باز روایتی دیگر که داریم، از امام باقر (علیه السلام) روایت داریم که: «البر و الصدقه ینفیان الفقر». خیرخواهی، کمککردن به دیگران، «بِرّ» معنای احساس وظیفه میدهد. این احساس وظیفه در برابر دیگران، دلسوزی و خیرخواهی و دستگیری از دیگران و صدقه، این دو تا با همدیگر فقر را نفی و از بین میبرند و «یحزبان العمر»، عمر را هم طولانی میکنند و «یدفعان عن صاحبها سبعین میته»، هفتاد نوع مرگ بد را از صاحبش دفع میکنند.
روایت دیگری از جابر از امام باقر (علیه السلام) که امیرالمومنین فرمودند: «تصدقت یوماً به دینار»، یک روزی من یک دینار صدقه دادم. پیغمبر اکرم به من فرمودند که: «أما علمت یا علی ان صدقه المؤمن لا تخرج من یده حتی یفتک عنها الحی سبعین شیطانًا». پیامبر اکرم فرمودند: «علی جان، نمیدانی که صدقه مؤمن از دستش در نمیآید، مگر اینکه قبل از اینکه از دست این در بیاید، دهن هفتاد تا شیطان در میآید و همه اینها میگویند: «کلهم یأمرنه باأن لا تفعل». همه میگویند که این کار را انجام نده». از دهان این، در واقع انگار از دهان این ۷۰ تا شیطان میکشد بیرون و این ۷۰ تا انگار هی میآیند و وسوسه میکنند که این کار را _ تقابلش با شیطان _ که حیثیت ملکوتی صدقه این است و انگار تو دهنی به هفتاد تا شیطان است، باعث تضعیف این شیاطین میشود. دیگر این شیاطین، شیطان متکبر (این از روایت فوقالعاده ماست، خیلی این روایت، روایت محشری است)، روایت دارد که شیطان متکبر، متکبرهایی جوریند که اگر یک بار و دو بار حرفشان را گوش ندهی و بیاعتنایی کنی، دیگر خودشان را سبک نمیکنند. پلاکت را که بکنی، دیگر اینورها نمیآید. یا مثلاً اگر دو تا پیام را سین کردی، جواب ندادی، دیگر پیام نمیدهد. متکبر این شکلی است. لذا میفرماید که شیطان متکبر، دو بار که به او اعتنا نکردی، دیگر نمیآید. دیگر وسوسه معتادت نمیکند، مگر اینکه احساس کند خودت داری به او چراغ سبز نشان میدهی _ به قول امروزیها پالس مثبت برایش میفرستی _ و از این چیزها وگرنه اگر دو بار بیاعتنایی کردی و بعد هم دید که به او محل نمیگذاری، دیگر سمتت نمیآید تا خودت نروی سمتش، او سمتت نمیآید.
این تو دهنی به شیطان زدن با صدقه است که ۷۰ تا میآیند و میگویند که این کار را نکن. این تو دهنی که میزند، اینها میروند دو قدم عقب مینشینند و وقتی که عقب نشستند، دیگر سمت شما نمیآیند تا اینکه شما بری سمتشان. اینها تو دهنی میخورند، از شما عقبنشینی. این از جهت شیاطین. «حتی یقه فی ید رب جل جلالی»، چیزی تو دست سائل، آن کسی که از شما درخواست میکند، قرار نمیگیرد. رفته در مورد گدایی، انشاءالله عرض میکنم که گدایی قاعدۀ اولیهاش حرمت است، حرام است. گداییکردن حرام است. اگر هم تازه شرایط، شرایط خاصی و اینها، باز هم کراهت شدید و گدایی ابداً چیز خوبی نیست.
این حرفهایم ابداً به معنای گداپروری و ترویج تکدیگری نیست که کاری بکنیم که هر که گدا شد، احساس خوشبختی بکند و همه گدایی کنند. این چیز بدی است و نکاتی عرض میکنم که صدقات ما نباید کمکی به این ماجرا بکند. اگر صدقۀ شما کمک به گداپروری بکند، صدقه حرام است. اینجور صدقهدادن حرام است. چون اعانه بر اثم میشود _ به قول علما کمک بر معصیت _. یعنی طرف به پشتوانۀ اینکه میداند، میآید سر چهارراه میایستد. گدایی میکند، نه کاسبی، نه شغلی، نه فعالیتی. الان بسیاری از افرادی که تکدیگری میکنند، در این مملکت درآمدشان از بسیاری از مشاغل بالاتر است. جوانی که آمده گل میفروشد، آمده شیشۀ ماشین تمیز میکند، اگر برود گدایی بکند، ۱۰ برابر درآمد دارد. آنی که دستفروشی میکند، جوراب میفروشد، چهمیدانم سوزن میفروشد، نخ میفروشد، چهمیدانم کیسه میفروشد، لیف میفروشد، گدایی بکند، چندین برابر درآمد دارد. این فرهنگ بدی است و غلط است، این خوب نیست. صدقهای که کمک بکند طرف را راه بیندازد، فعالش بکند. من کی زمینگیرش بکنم و مفتخورش بکنم؟ طرف اهل تولید بکند، حمایت باشد، حمایت از فعالیت باشد، نه حمایت از جمود و رکود.
حمایت از تحرک باشد. کسی حرکت بکند و توانش را ندارد، جان ندارد، انرژی ندارد برای حرکتکردن، صدقه خوب است که او را به حرکت بیاورد، کمکش باشد برای حرکت، نه اینکه طرف اگر یکم حرکت داشت که آقا دارند ما را تأمین میکنند. البته این را هم فرمود که اگر گداهایی که دروغگو بودند، نبودند، خدا بر شما عذاب نازل میکرد. چون خیلی از اینها راست میگویند و باز هم این را بگویم که در مجموع، ولو آدم احتمال این را هم بدهد که اینها دروغ میگویند، باز هم خوب است که آدم صدقه بدهد. این دو تا را با همدیگر داشته باشیم که خیلی کار را سخت میکند، پیچیده میکند. پس هم قاعدۀ اصلی در ما صدقهدادن، قاعدۀ اصلی درونی که میگیرد، حرامبودن و کار سخت میشود. اگر میتوانی محک بزنی، طرف میگوید من مسافرم و خیلی خوب که اکثریت، ظاهراً آنجور که فهمیده میشود، دروغ میگویند. ترفندهای عجیب و غریبی اجرا میکنند.
یکی از اینها چندش به تور ما خورده بود جاهای مختلفی از راهآهن تهران و چهمیدانم، خیلی قیافه وزین و شخیص و عجیب و غریب و اصطلاحات خیلی فنی گفت: «من دانشجوی فلان شهرم و از دانشگاه...». بعد ما رفتیم و برگشتیم، دیدیم که پلیس راهآهن دستگیرش کرد. سریع آمدیم، گفت: «تیغ زدی. خاطرت به من ندادی، این را...». بعد خیلی اصلاً باکلاس، از آن فرمش پایین نیامده بود. اگر آن داد و آن دستبند آن مأمور نبود، حتی آن لحظه هم باورم نمیشد که دارد دروغ میگوید. اینقدر که این آدم متشخص و آدم جا افتاده و فرهیختهای خودش را نشان میداد. به هر حال اهل بیت حتی جاهایی بوده که میدانستند دروغ میگوید. طرف درخواست کمک کرد و امام فرمودند: «من که میدانم تو فلان جا اینقدر پول قایم کردی، ولی این را بگیر» (در هر صورت). چون دارد که این دارد ماءالوجه، آبرویش را دارد میگذارد، آبرویش را دارد میفروشد. آبرو مثل یک یخ میماند که وقتی طرف درخواست میکند، این را دارد تقطیرش میکند، دارد قطرهقطره میشود، آب میشود، از آبرویش دارد میگذارد. لذا شما دست خالی ردش نکن، ولو میدانی دروغ میگوید، ولو میدانی، مگر اینکه این کمک شود. مثلاً، میدانی که معتاد است و میرود مواد میکشد. خب اینجا وجه ندارد یا مثلاً کار خلاف میکند با این پول. اینها هم بحثهای ندارد. فره. خیلی ریزهکاری زیاد دارد، بحث صدقه، بحث سختی است به این سادگیها نیست.
اینی که میدهی در دست سائل، فرمود که: «قبل از اینکه تو دست سائل بگذاری، میگذاری تو دست «یقه فی ید رب جل جلا»». صاف میرود تو دست خدا. آیه را خواندن پیامبر اکرم برای امیرالمومنین که در سوره مبارکۀ توبه، آیه ۱۰۴: «أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ» توبه: ۱۰۴ _ نمیدانند؟ _. خدا توبه را قبول میکند و صدقات را میگیرد. خدا خودش صدقات را اخذ میکند. خود خدا صدقات را _ صدقه را که میگذاری، آن طرف دیگر دست زید و بکر و امر و اینها نیست _ فکر میکنی مثلاً مشتقی و مشحسین و اینها دارد. این دست خداست. دست مشتقی، ولو کاری هم که بکند، حرام باشد، ولو دارد دروغ میگوید. ولو دارد دروغ میگوید، صدقهای که دارد میگیرد، اهلش نیست. شمایی که میدهی، دست خودشان را هم میبوسیدند اهل بیت. میگفتند: «تماس با دست خدا پیدا کرده».
روایت دیگری دارد از امام باقر (علیه السلام)، ابو بصیر نقل میکند. حضرت فرمودند که: «من اگر حج به جا بیاورم، برایم بهتر است که بخواهم برده آزاد کنم». و تا ده تا برده را اسم بردند، یعنی یک حج بهتر از ده تا برده است که میخواهم آزاد کنم. بعد تا به ۷۰ تا شمردند، «حتی انتهاء الی سبعین»، تا ۷۰ شمردند که من اگر یک حج به جا بیاورم، برایم از ۷۰ تا برده بهتر است. «و اهل بیت من المسلمین»، اگر یک خانواده از مسلمین را، عائلش را به عهده بگیرم، عائلۀ خودم، یعنی سرپرستیاش را به عهده بگیرم و «اشبعه جواتهم»، گرسنگی اینها را برطرف کنم، «اکس و عورتهم»، برهنگی اینها را بپوشانم، «اکفف وجوهم عن الناس»، آبرویشان را از مردم نگه دارم که به گدایی و دست دراز کردن اینها نیفتند، «أحب الی حج حتی انت الی عشره»، اگر یک خانواده را اداره کنم _ یک نفر اینها را بپوشانم، سیر کنم، آبروش را نگه دارم _ از ده تا حج، بلکه از ۷۰ تا حج برایم بهتر است. پس یک حج از ده تا برده آزادکردن، بلکه ۷۰ تا برده آزادکردن بهتر است. یک دانه سرپرستی خانواده از ده تا حج یا ۷۰ تا حج بهتر است.
قبلی که توضیح دادیم، معلوم است. میخواهم قیمت عمل، نه اینکه تو یک خانواده را اداره کردی، دیگر نمیخواهی حج بروی. اگر حج نرفتی که میشود جزو فاسقین. قبول نمیشود، خلط ماجراست. «انما یتقبل الله من المتقین»، خدا فقط از متقین قبول میکند. اینهایی که میگویند، در مورد متقین است. متقین کیست؟ کسی که حج، آن کس که حج نمیرود که اصلاً تقوا ندارد. تقوا ندارد که اصلاً عمل قبول نمیشود ازش. حالا سامانههایی ظاهراً هست برای اینکه _ مثلاً اگر میتوانیم مستقیم بدهیم که بهتر است _ اگر هم نه که روزانه بتوانم مثلاً برداشت شود، بعد مثلاً رو حساب بیاید، قبض شود و فلان شود. اگر بشود این دوستان ما خودشان یک کارهایی را راه بیندازند از بین عزیزانی که حالا مخاطبین ما هستند و اینها. وضعیت الانیمان خیلی صدقه کمک میکند. مخصوصاً ماه شعبان هم که به خصوص سفارش شده. صدقه در ماه شعبان برکات خاص و ویژهای دارد. با این غم و اندوهی که فضای مملکت ما را گرفته و حال مردم ما حال خوبی نیست. غصه دارند بسیاری از این خانوادهها، عزیز از دست دادهاند و خیلی هم دوران تلخی است الان برای اینجور ماجراها. تشییع درست حسابی، نه تدفین درست حسابی. بعضی از این عزیزان، و قبر را حتی بهشان خبر نمیدهند، نه مراسمی، نه چهار نفر بتوانند بیایند کنارت بنشینند، تسلیتت بدهند، سبک بشوی، گریه بکنی. میبرند دفن میکنند. بعد تو خانه میآیند مینشینی، حتی خانۀ آن متوفی نمیتوانی بروی. یعنی عزیزی که مثلاً شوهرش تا پریروز سرحال بوده، خوب بوده، یکهو گرفتار شده و تازه خانواده را میبرند تو قرنطینه. تازه خیلی از این خانوادهها هم متأسفانه خودشان باز مبتلا به کرونا. یعنی طرف خودش الان شدیداً بیمار. بهش میگویند: «پدرت هم از دنیا رفت». الان ما داریم همینجور در بین طلبهها که خودش مبتلا شده، پدرش از دنیا رفته، خودش هم حالش شدید است. این خیلی وضعیت روحی، وضعیت سخت و تلخی است.
مشکلات اقتصادی مردم، آن پیرمرد و پیرزنی که مثلاً با دستفروشی اموراتشان اداره میشود، یعنی واقعاً جگر آدم کباب میشود به اینها فکر میکند که مثلاً سر چهارراهی میرفتند مثلاً لیف سفید و آبی میفروختند، همین هم الان از خانه نمیتوانند بیرون بیایند. کمترین درآمد را و رسیدگی به اینها نیست، کسی به داد اینها نمیرسد. خیلی اینها سخت است، حتی تصورش و فکر به مسجدی که روزمزد بوده، بنّایی میکرده، کارگری میکرده، دستفروش بوده و همین الانش آنهایی که به هر حال کارشان کارهای در واقع تجاری به حساب میآید، تجارت میکردند، مغازهدار بودند، حقوقبگیر نیستند. حقوق ثابت ندارند. الان همه کارها تعطیل و راکد، نه درآمدی، نه... و این حال در واقع، فضایی است که در جامعه است. حالا بسیاری از این عزیزانی که گوش میدهند و دنبال میکنند، توشان داریم عزیزانی که مبتلا هستند به کرونا. بعضی پیام دادند که ما کرونا گرفتیم و دلخوشیمان تو این ایام فقط همین بحثهاست که گوش میدهیم و این را بدانند که ما از عمق دل به این عزیزان علاقه داریم، دعا میکنیم. هر چند به دعای ما اتفاقی نمیافتد و شرمندهایم که نمیتوانیم به این عزیزان خدمتی برسانیم. حضوری جان ما آتش گرفته است از این مصیبتی که بر مردم وارد شده. خانوادههایی که عزیز از دست میدهند، خانوادههایی که گرفتار کرونا هستند، خانوادههایی که مشکل اقتصادی دارند. خیلی خیلی ماجراست. خیلی تنهاییهایی که عزیزانی که تو خانهاند تنها هستند و مشکلاتی از این قبیل.
آن عزیزانی که رسیدگی میکنند، باز بین قشر زحمتکش و فداکار پرستار، پزشک، عزیزانی که خدمات درمانی انجام میدهند، خصوصاً عزیزانی که نیروهای امنیتی هستند که اینها معمولاً خیلی یادی ازشان نمیشود، آن نگهبان بیمارستان، آن چهمیدانم افسر نیروی انتظامی، آن سرباز، افراد مختلفی که دارند کار میکنند، زحمت میکشند، شب و روز ندارند تو این وضعیتی که از حیث سلامت خطراتی برایشان هست، آن عزیزانی که رفتند، مشغول کفن و دفن شدند، مشغول رسیدگی به اموات شدند، مشغول رسیدگی به بیماران شدند و همینطور جاهای مختلف فعالیتها. واقعاً خدا قوت باید گفت و باید دعا کرد برای این عزیزان و باید یک صدقه داد برای خود این عزیزان که محفوظ باشند. صدقه دیگری داد برای این بیمارانی که اینجوریاند، صدقهای داد برای آن امواتی که از دنیا رفتند که خدای متعال به اینها عنایت کند. خانوادههایی که عزیز از دست دادند که خدای متعال صبر و سکینه بر اینها نازل بکند. مسئله امروز ما با صدقه بخش عمدهایش برطرف میشود. فقط صدقه سنگینی لازم دارد، قربانیهای سنگین.
یکی از دوستان الان به من پیام داد، شماره حسابی داده بود که مثلاً اگر کسی خواست کمک بکند. بعد پیام داده که مقداری کمک جمع شد و چند تا گوسفند، چند ده تا مرغ و اینها تهیه شده و برای خانوادههای به شدت مستمند و نیازمند حاشیۀ شهر مشهد بردند و دادند. حالا این دوستمون هم اگر بشود، شمارهای ازش منتشر شود. میدانم که تعداد زیادی از عزیزانمان از این مؤمنین و خوبان و پاکانی که با حسن ظن و محبتشان این بحثها را گوش میدهند و محبت دارند به ما قطعاً بنا دارند که دستگیری بکنند از این عزیزان. خلاصه شرایط، شرایط سختی است و با اینکه ما در کوران این ماجرا بودیم، یعنی این ترور بیولوژیک اصل هدفش ایران و جمهوری اسلامی و مردم ما بودند، ولی به لطف خدا تا به حال به طرز اعجازآمیز و اعجابآوری ما این بحث را پشت سر گذاشتیم. شما در ایتالیا تعداد اموات را ببینید، در آمریکا ببینید که چه گرفتاری، واقعاً چه بلایی سر اینها در آمده و کار از دستشان در رفته. و اینجا بدون امکانات و با آن روحیۀ رشادتآمیز مردم به هر حال این روحیه را هیچ جای دنیا مردم ندارند. تو این فضا، آنی که اول خودش را میبازد، پرستار است، آن پزشک است، رها میکنند، واقعاً به بیمارها رسیدگی نمیکنند که خودش نگیرد، ولی ما اینجا میبینیم این ایمان ما، مردم مؤمن ما این روحیۀ ایثار، فداکاری، جهاد وقتی که هست، جان را به خطر میاندازند، میآیند تو متن ماجرا. با توکل به خدا و با عنایت حق تعالی، خدای متعال انشاءالله فضل و رحمتش را تو این ایام به حق نالههای زین العابدین، به حق بیمار کربلا امام سجاد (علیه السلام) که درد بیماران را خودشان به نحو اتم کشیدند، میدانند که این بیماری چقدر سخت است و تو این شرایط اگر کسی عزیز هم از دست بدهد، چقدر تلخ است. خدا را قسم میدهیم به آبروی امام سجاد (علیه السلام)، به نالههای سحری امام سجاد (علیه السلام)، به مناجاتها و سجدههای زین العابدین (سلام الله علیه)، خدا این مصیبت را از سر مردم ما بردارد. رفع بکند این بلا را، گرفتاری را و منتج بکند به یک فرج غریبی و یک فتح غریبی و گشایشی ایجاد بکند. این دلها را باز بکند. این حال مردم را خوب بکند. با توحید، نه با سرگرمی، چهمیدانم لغو و باطل و فلان و اینها که ما حواسمان پرت شود، نه. جلوۀ خودش با عنایت خودش، با آن دست کرم، آن یدالله، همراه فضل خودش را به ما نشان بدهد و این عنایت را بکند و این گرفتاریها را از این مملکت برطرف بکند.
لذا اصل کاری که از ما بر میآید، فعلاً صدقه است. از صدقه غافل نشویم. به هر نحوی که میتوانیم، صدقات خیلی تویش برکت است، خصوصاً قربانی، خصوصاً قربانی، خصوصاً قربانی. خیلی اینها برکت دارد. با همۀ این نیتهایی که عرض کردم، ولو صد تومان صدقه میدهیم، تمام نیتهای این شش مدل نیتی که عرض کردم تویش داشته باشیم که همۀ این اطلاعات در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) دارد. این هم روایت قشنگی است که تو صدقه، آنی که مهم است، خود آن مستقیم صدقهدادن خیلی تویش برکت است. ولی این واسطههایی هم که هر که واسطه میشود، «معروف علیه ثمانین کف»، اگر ۸۰ تا دست واسطه شود برای یک کار خوب، «لاجر و کلهم»، همهشان اجر میبرند، «من غیر ان ینقسم من صاحبه من اجره شی»، کم بشود. همهشان اجر کامل میبرند. یعنی شما به فلانی میگویی و او به فلانی میگوید. یک پیامی که ۸۰ نفر، ۸۰ واسطه فوروارد میکنند تا میرسد به نفر آخر، تمام این ۸۰ نفر وسط، ولو هیچ کدام دست به جیب نشدند، فورواردش کردند، به یک نفر رساندند، او به بعدی، او به بعدی. کل کارهای خیلی این شکلی هستند. کتاب باشد، چه سخنرانی باشد، چه مطلب علمی خوبی، چه روایت باشد، چه صدقه باشد، هر چه، همۀ این دستهایی که واسطهاند تو این کار، بدون اینکه اجر هیچکدام کم بشود، به همهشان اجر کامل میرسد توی این سیستم کار خیر وقتی قرار میگیرد، ولو ۸۰ تا دست باشد.
جای دیگر دارد که امام صادق از پیامبر نقل میکنند که «افضل الصدقه، صدقهٌ عن ظهر غنا»، بهترین صدقات، صدقهای که از روی استغناء نفس باشد. یعنی آدم دیگر چشمش پشت سر او نباشد. اثر غنا، اثر فقر و اینها. چشمش پشت این که دارد میدهد، احساس بینیازی کند. این قشنگترین صدقه است. وقتی میدهد، احساس کند که من واقعاً نیاز به این نداشتم. این خیلی این نظر رحمت خدا را جلب میکند. روایت دیگری دارد که بصیر که از یکی از امام باقر یا امام صادق (علیهم السلام) پرسید که: «ای الصدقه افضل؟»، کدام صدقه بهتر است؟ حضرت فرمودند که: «جهد المقل»، آن کسی که دارایی کمی دارد. بعد فرمود که: «اما سمعت قول الله عزوجل: وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ» حشر: ۹؛ سوره را نخواندهای، آیه را میفهمی که به خودشان ترجیح میدهند، ولو خودشان گرفتارند، نیاز مبرم دارند. ترحمنا فضلاً میبینی. اینجا دارد فضل را نشان میدهد تو این آیه. میبینی فضل و فضل و آن کسی که خودش محتاج است، خودش ندارد، خودش گرفتار است. بعضی از این عزیزانی که درخواست این را دارند که آقا مثلاً بگویید ما یک نفر را معرفی کنید که ما صدقهای بهش بدهیم و چهمیدانم کمکی بکنیم. آدم وقتی به ما نگاه میکند، میبیند که خودش هشتش، گرو نُهش است. خودش پول لازم دارد. اصلاً صدقه تعلق بگیرد. ولی با چه اخلاص و محبتی واگذار میکند و به دیگری میرساند با تلاش، با اصرار. این خیلی نظر رحمت خدا را جلب میکند. خیلی تو این ماه شعبان، «و ارزقنی مواساة من قطرت علیه من رزقکما و طعت علیه من فضلک». یکی از دعاهایی که ما داریم تو این ماه شعبان این است، تو صلوات شعبانیه: «روزی من کن مواسات با کسانی که روزیشان را تنگ کردی و به من روزی دادی». خیلی جالب است این روزی. «روزی من کن که روزی آنهایی که کم است، تو روزیشان را کم کردی که من روزی آنها را بهشان برسانم». این را روزی من کن که روزیرسان باشم. ما فکر میکنیم روزی فقط گرفتنی است. نه عزیز من، روزی خیلی وقتها دادنی است. روزی گرفتنی، حیوانات هم دارند. روزی دادنی فقط مال انسان است. روزیاش این است که میگیرد به بقیه میدهد. حیوان میگیرد مصرف میکند. هیچ حیوانی نمیگیرد که بقیه چیز بدهد. حیوانات میگیرند که مصرف کنند، همهاش گرفتنی است. روزیشان گرفتنی است. اگر آدمی روزی را فقط تو گرفتن میبیند، این درد حیوانات است. اگر آدمی روزی را تو دادن میبیند، از خدا میخواهد روزیش بشود که ببرد برساند به دیگران، برساند به دیگران، بدهد. این آن آدمی است که تربیت شده ماه شعبان و تربیت شده صلوات شعبانی است. از رحمت خاص ماه شعبان بهره دارد. اگر رحمت خاص ماه شعبان آمد، آدم این شکلی میشود. میخواهد دستگیری بکند از بقیه. حالش این شکلی است: «منقلب». درگیر است: «من چه کار میتوانم بکنم برای بقیه؟». از خدا میخواهد، دعا میکند. تا حالا شده ما برویم حرم، حاجتمان این باشد؟ میگوید حاجتت تو ماه شعبان این باشد: «خدایا، یک کاری کن بتوانم دستگیری کنم». معمولاً ما حرم که میرویم، حاجتمان این است که: «خدایا، دستم را بگیر. یک چیزی کف دستم بگذار. آبرویم را حفظ کن. اینقدر دستم پر باشد. دست بگیرم آنهایی که دارند آبرویشان میرود. «وَارْزُقْنِی مواساة من قطّرت علیه رزقَک، و وطّعت علیه فضلَک»». این رزقی است که خیلیا نمیبینند. این رزق... میگوید طهارت دائم که داشته باشی، با وضو باشی، نیت پاک که داشته باشی، خیلی چیزها خدا روزیت را زیاد میکند. همینی که تو همون صد تومانی که داری، حست این است که دوست داری صد تومان را به بقیه برسانی، بزرگتر از همۀ روزیهای دیگر است. خودت را توسعه میدهد. «سنّازی المحسنین»، خودت را بزرگ میکند. دلت دریا میشود. صد تومان کف دستت میگذارد. با این صد تومان بیقراری که من به کی برسانم؟ پانصد تومان حیوانیه، رزق انسانی نیست. رزق انسانی این است که صد تومنت را اضافه نمیکند، خودت را اضافه میکند. ولی اول، به جای اینکه آنی که تو دستت است زیاد کند، خودت را زیاد میکند. اینقدر وسیع میشوی. همهاش به فکر این و آنی. توسعه است. آن وقت برزخش هم خیلی وسیع است. این باغی که تو برزخ دارد، هزاران سال بروی، تمام نمیشود. توسعهای است که در قلب او بود، جلوه میکند آن ور. دیگر این دست بخشندهای بود که وسعت میداد به بقیۀ زندگی. بقیه را تو تنگنا در نمیآورد. لذا صدقه تنگ قبر و فشار قبر را برمیدارد. طرف مرده، میدانی تنگی در میآورد. صدقه کارش گشایش است، وسعت است.
بعضی از روایات را میخوانم در مورد صورت ملکوتیاش که سایه هم گفته شده. در مورد صورت ملکوتی صدقه، روایت دیگری دارد که حضرت فرمودند که: «فک الحی سبعین شیطان»، از دهن ۷۰ تا شیطان در میآید که همه میگویند که: «لا، لا، لا». وقتی صدقه میخواهی بدهی که شبیه همان روایت. بعد میفهمند که از پیغمبر سؤال شد که کدام صدقه بهتر است؟ حضرت فرمود که: «لِلرحم الکاشح»، نسبت به آن فامیلی که رحمته و نسبت به تو کینه دارد. چون رحم در اولویت است. آنی هم که بهت کینه دارد، در اولویت است. این دو نبش در اولویت است. «سلمن قطع»؛ چون پا گذاشتن رو تعلقات از همه بیشتر است. دیگر امام خمینی میفرماید همۀ دین پا گذاشتن رو تعلقات است. همۀ دین، فلسفۀ کل احکام این است: پا گذاشتن بر تعلقات و ایجاد علقه نسبت به خدا. فلسفۀ همۀ احکام ما این است: حج برای این است. زیارت برای این است. نماز برای این است. روزه برای این است. روزه یک علقهای را میکند، یک حلقه ایجاد میکند. نماز حلقه میکند، یک حلقه ایجاد میکند. صدقه میکند، یک حلقه ایجاد میکند. حج الغایی میکند، ایجاد میکند. فلسفۀ دین است. احکام مدد غیر خودش بکند به خودش متصل کند. حالا هر چه که بیشتر القای تو را میکند، فضیلتش بیشتر است. هر چه بیشتر علقه در مورد خدا برایت ایجاد میکند، فضیلتش بیشتر است. کدام صدقه بیشتر؟ خود صدقه که برای تعلق زدایی و تعلق زایی. تعلق از غیر زدوده میشود، تعلق به حق زاییده میشود. حالا به رحم وقتی که صدقه میدهی، این تعلق به حق است. به آنی که ازت نفرت دارد وقتی صدقه میدهی، این تعلق زدایی است. چون آدم طرفدارا به آنها رسیدگی میکند. فالوورها و حاج آقا، حاج آقا، استاد، استاد میگویند. و آدم بالاخره هوای اینها را دارد. بندهای که مثلاً استاد است. اگر یک چیزی گیرم آمد، سر کلاس میروم به کدام طلبم، هوایش را دارم. به کدام دانشگاه هوایش را دارم. آنی که خیلی با من جفت است و خیلی از من تعریف میکند و با این پوله میتوانم داشته باشمش. مثلاً کمکیه، با این حمایت است. از من نفرت دارد، بدش میآید، خاصیتی هم برایم ندارد. به آن کار ندارد. مزیت دارد، نظر خدا را جلب میکند. به آنی که دور است، خدا آنی که دور است را برایت نزدیک میکند. درست شد؟ اینها همهاش قواعد عالم است، خیلی حساب کتاب عجیبی است. میگوید تو آنی که دور بود را نزدیک کردی. آنهایی که ازت دور بودند را برایت نزدیک کردهام. استاد عرفان و نمیدانم استاد معنویت و فلان کتاب و فلان همسر و اینها، خیلی دور است، برایت نزدیک کردم. دورها را به خودت نزدیک کردم. اگر نزدیکها را دور کردی، نزدیکها را ازت دور کرده ام. همسایه دیوار به دیوار با فلان عارف دارند زندگی میکنند، ۷۰ سال همسایهاند. یک بهره... ببین چه کردی که خدا این نزدیک را ازت دور کرده. ما میدانیم بعضی از این بزرگان همسایههایشان به اینها توهین میکردند. بعد مثلاً این شاگرد خاص سلوکی داشت در اندونزی. اطرافیان نزدیک. همین ماجرا این است: «آتیه له الابعد من بیعه العقربیه له الابعد». در نهج البلاغه: دور و نزدیکها ماجرایش این است. آن صدقهای که به آنی که دورتر است میدهی، دورها برایت نزدیک میشود. بعد نفرتها ازت زدوده میشود. نفرتزدایی کردی دیگر. کینهها را زدودی دیگر. کینهها از تو محبوب میشود. دلها یک محبتی نسبت بهت دارند. کسی نمیداند چرا، نه آنی که بهت علاقه دارد میداند چرا دوستت دارد، نه تو میدانی چرا دوستت دارد. زدودی. یک محبتی ایجاد کردی، یک پا رو خود گذاشتی. اینها ماجرایش این است. اینها صورت ملکوتی است. حالا در ملکوت، در برزخ که غوغاست. عالم برزخ حساب کتاب حقایق این ماجراها چیست؟ فقط خدا میداند. این صدقات آنجا چه صورتی پیدا میکند؟ چی؟ نفرتی که از بین بردی، محبتی که ایجاد کردی. این محبت آنجا چندین هزار جلوه دارد. با چه جلوههایی میخواهد خودش را نشان بدهد. رحم، رحمت. رحم کردی، «ارحم ترحم». رحم کن، رحم میبینی. آن رحمی که: «رحمه ربک خیر ما یجمعون» زخرف: ۳۲. فرمود: «رحمت حق تعالی از هر آنچه جمع کنی بالاتر است». کل اعمال یک طرف. رحمت حق تعالی. بهشت است و رحمت او. شب اول قبر است و رحمت او. برزخ است و رحمت او. قیامت است و رحمت یک سر سوزن رحمتش میچربد بر کل اعمال و داراییات. یک سر سوزن رحمتش هزاران جلوه میکند تا ابد، تمام نمیشود، تمام نمیشود. رحم کنی، رحم میبینی. صدقه رحمکردن است. به رحم دیدن اینکه ۷۰ تا بلا دفع میشود به خاطر اینکه رحم میبینی. این ماجرایش این است. «الرحم الترحم»؛ یعنی کسی که مستحق رحم کردن است. افراد نزدیکی که به تو و خدا رحم کردن به آنها، را بر تو واجب کرده. دیگران را هم باید بهشان رحم بکنی. ولی این مقدار. یعنی میزان رحمی که تو ارحامت بکنی، شدیدتر است دیگر. از خواهر و برادر، طبقات ارث دیگر از پدر و مادر و فرزند، بعد برادران و خواهران، بعد دایی و عمو و خاله و عمه و اینها. این سه طبقه ارث میشوند. سه طبقۀ رحم. به همین ترتیب، به هر چه صدقه به فرد نزدیکتری باشد، اثرش بیشتر است. بحث صدقات واجب خانواده تعلق میگیرد به عائله مان یا نه، آن یک بحث دیگری است که نمیخواهم واردش بشوم. بحثهای فقهی دارد و بحث سادات و اینها هم بحثهای فقهی است که اگر انشاءلله بشود، نکاتی عرض میکنم.
میفرماید که اگر کسی در ماه رمضان یک صدقهای بدهد، خدا ۷۰ نوع بلا از او دفع میکند. از امام صادق، چون وقت نیست، عربی کمتر میخوانم. از حضرت پرسیدند که: «اینهایی که میآیند جلو در خانۀ من، «یسعل علی الابواب»، جلو در خانه گدایی میکنند. به اینها صدقه بدهیم یا نه؟ آیا بهشان ندهیم؟ «و یأتیه و ینبی قرابته». بدهیم فامیلهایمان و «بل یبعث بها الی من بینه و بینه قرابه»، به آنهایی که فاملتند بده». آنهایی که اقوامتند، این اجرش بیشتر است به نسبت آن گدایی که میآید جلو در خانه. صله رحم هم به حساب میآید. امام باقر (علیه السلام) وقتی عرفه میشد، «لم یرد سائلاً»، هیچ گدایی را رد نمیکرد. در عرفه که دارد. روز جمعه میفرماید که هر خیر و شری مضاعف است. لذا صدقۀ جمعه مضاعف میشود ثوابش. عبدالله بن سنان میگوید که: «سائلی آمد شب جمعه خدمت امام صادق (علیه السلام)، «فسعله فردهه»». این درخواست کرد از حضرت. حضرت ردش کردند، بهش چیزی ندادند. «ثم التفت الی جلسا». نکته تعجب کردند دیگر، طرف درخواست کرد، چیزی ندادند: «أما عندنا ما یتصدق علیه»، ما داریم الان صدقه بهش بدهیم. «ولکن صدقه یوم الجمعه تضاعف اضعاف». ولی صدقه در روز جمعه چندین برابر ثواب است. یعنی من الان ندادم. پولی که برای صدقه بود، گذاشتم کنار تا فردا بدهم که روز جمعه است. چند برابر بشود. شب جمعه هم ندارم، روز جمعه دادم، چند برابر.
در مورد صدقۀ مخفیانه، صدقۀ مخفیانه باعث میشود که غضب رب خاموش شود. آتش غضب حق تعالی را خاموش میکند. همین کارهایی که با همین اپلیکیشن تحت پوشش هست. صدقه مخفیانه. هیشکی... طاوس به پسرش میگوید: «اگر با دست راست صدقه دادی، یک کاری کن دست چپت نفهمد». هیشکی. «سهام صدقه علنی از امام صادق (علیه السلام) که صدقه العلنی تدفع و سبعین البلاء»، علنی ۷۰ بلا را دفع میکند. صدقۀ مخفیانه غضب حق تعالی را خاموش میکند و صدقۀ شب و صدقۀ روز باز فرق میکند با هم. صدقۀ روز میفرمایند که: «تمیت الخطیعه»، گناه را میکشد، میمیراند. «کما یمیت الماء الملح»، همانجور که آب نمک را حل میکند. روایت دیگری دارد که معلم بن خنیس میگوید که: «امام صادق (علیه السلام) یک شب بارانی از خانه در آمده بودند.» این هم جالب است. صدقه به اهل سنت بدهیم یا ندهیم؟ دستگیری از اینها بکنیم یا نکنیم؟ میگوید که: «دیدم که حضرت آمدند سایبان بنی ساعده» که جایگاهی بود که فقرا آنجا بودند. «من هم دنبال حضرت راه افتادم و یکهو دیدم از دست حضرت چیزی افتاد و بسمالله (خدا این را به من برگردان) «اللهم رد علینا» این را به ما برگردان». راوی میگوید: «رفتم خدمت حضرت، سلام کردم». حضرت فرمودند: «تو معلای؟». گفتم: «آقا». حضرت فرمودند که: «دست رو زمین بکش. هر چه پیدا کردی، به من بده». میگوید که: «من هم هر چه پیدا میکردم، به امام میدادم. دیدم کیسه نانی.» به حضرت عرض کردم که: «فداتون بشم، اجازه بدهید من به جای شما این کیسه نان را بیاورم». امام فرمودند: «نه، من اولیترم، سزاوارترم برای اینکه بخواهم کیسۀ اینها را ببرم. همراهم بیا». میگوید: «رفتیم رسیدیم به سایبان بنی ساعده». کارتونخوابهای آنجا بودند دیگر. شبها میخوابیدند آنجا. خیلی هم لطیف است این ماجرا که حضرت امام صادق، امام زمان ما هم این شکلیاند دیگر. آنچه که امام زمان میروند، سر میزنند به این کارتونخوابها. ما الان شیعۀ امام زمانی هستیم، ما نسبت به کارتونخوابها چیستیم؟ شب بیرون میخوابند. یعنی خیلی سوز میگیرد قلب آدم وقتی اینها را میبیند تو این سرما، تو خیابان ولیعصر تهران گاهی میدیدم زیر، کنار آن چوب، زیر درخت. صبح زود که خوابیدهاند. خیلی واقعاً فضای اعصاب خردکن، خیلی سخت است، خیلی تلخ است اینجور چیزها. خیلی. میگویند حضرت آمدند کنار اینها، سقف سایبان بنی ساعده. تعداد خوابیده بودند زیر پتوی هرکدامشان. ازت یک دانه یا دو تا قرص نان گذاشتند تا تمام شد. میگوید: «ما با هم برگشتیم. وقتی داشتیم بر میگشتیم، عرض کردیم که: «آقا، اینها را میشناسی؟ دیگر اینها را میدانی که شیعه نیستند، شما... »». «نیستاند. «لو عرفوا لواسیناهم بالدوغ»، اگر شیعۀ ما بودند که باهاشان مواسات میکردیم و بهشان نمک هم میدادیم». جدا از نان، مواسات میکرد، نمک هم میدادم. چون شیعه نبودند، فقط نان دادم. بعد فرمود که: «ان الله لم یخلق شیء الا و له خازن یخزنه»، خدا هیچ چیزی را خلق نکرده، مگر اینکه یک خازنی دارد، یک خزانهداری دارد که این خزانۀ این شیء را دارد. همۀ این عالم این شکلی است. یک خزانهداری دارد. «الا الصدقه»، همۀ عالم را خدا برایش خزانهدار گذاشته. خزانۀ باران، خزانۀ باد، خزانۀ خورشید، نور، انرژی، چهمیدانم اکسیژن، دی اکسید کربن. هر چه شما بگویی خزانهداری دارد. «الا الصدقه». صدقه خزانهدار ندارد. «فان الرب تبارک و تعالی یلیهما بنفسه»، خود خدا عهدهدار صدقه است. خودش ذخیره میکند، خودش خزانهدارش است.
پدرم امام صادق فرمودند، پدرم، یعنی امام باقر (علیه السلام)، وقتی که صدقه میداد، یک چیزی را سائل وقتی تو دست سائل میگذاشت، «ثم ارتدوا منه و قبله»، اول میگذاشت. این را ادب بشود بین، انجام بشود. محمود آیت الله انصاری شیرازی این شکلی بود. گاهی از این کارها میکرد. خیلی. اول پول را امام باقر (علیه السلام) پول را میگذاشتند تو دست... حالا الان با این وضعیت کرونا و اینها، دست سائل. بعد از دست او دوباره در میآوردند، میگرفتند، بوسش میکردند، بعد بهش میدادند. میبوسیدم و بو میکردند. «قبله و شمه». خیلی عرفانی حدیث. امام خمینی در ۴۰ حدیث مفصل توضیح میدهند. بوی حق تعالی را داریم احساس میکرده. امام باقر (علیه السلام) جلوۀ حق تعالی را میدید. میبوسیده، بو میکرده. تو دست گدا نمیرود، تو دست خدا میرود، قبل از اینکه تو دست گدا برود. «لأحب الله». دوست داشتم آنی که به دست خدا رسیده را بگیرم، ببوسم و ببوبم. میفرماید که: «صدقه در شب غضب حق تعالی را خاموش میکند و گناه سنگین را از بین میبرد و حساب را ساده میکند و تحون الحساب»، چه کار کنیم حسابمان سخت نشود؟ حسابمان سخت نرسد. همین حساب کتابی که تو این «سه دقیقه در قیامت» و اینها بود. جاهای دیگر بعضیها اشاره کردند. چین حساب را ساده میکند صدقه. «و صدقه النهار»، خب این صدقۀ شب این شکلی است. صدقۀ روز چی؟ «تثمر المال»، مال تو را زیاد میکند. «تزید فی العمر»، عمرت را طولانی میکند.
بعد دارد که حضرت عیسی (عیسی مسیح) یک روزی از کنار ساحل رد میشد. یک قرص نانی را از خوراک خودش انداخت تو دریا. یکی از حواریون برگشت گفت که: «روح الله، کلمت الله، آقا جان، چرا این کار را کردی؟ این نان مگر خوراک تو نبود؟». ایشان فرمود که: «این کار را کردم که این جنبندههای دریا بیایند از این بخورند. همین ثواب است عندالله العظیم». همین ثوابش خیلی. حاکم خراسان که تقریباً به اندازۀ ایران فعلی بود، خراسان قدیم، خوابش را دیدند بعد از مرگ. گفتند که: «چی میخواهی؟». گفت: «همین هایی که جلو گربه میاندازی». به زبان امروزی: «همین هایی که تو آکواریوم برای ماهی میگذارید. صدقه کنید به ما برسد. نمیدانید اینجا چه دعوایی سر همینها است. نمیدانید اینجا چه دعوایی سر همین آشغالی که جلو گربه میاندازیم، پوست مرغی که جلو گربه میاندازیم، همین ته نانی برای ماهی میگذارید، همین پوست هندوانهای که برای الاغ میاندازید، کاهویی که برای گوسفند میگیرید، غوغایی میکند». به اینها چقدر محتاجاند اینجا. «خلق الله». فرمود: «اینی که تو آب انداختم، تو دریا انداختم، ثوابش پیش خدا خیلی سنگین است». لذا تو روایت هم دارد اگر مسافرت میروید توی بیابان و جای مثلاً یعنی منطقه سکونتی نیست، منطقه سکونی و مسکونی نیست. این آشغالهایی که از غذاتون میماند _ مگر اینکه حالا مثلاً چیزهایی که قابل استعمال نیست و چیز هم نمیشود، در طبیعت بر نمیگردد، تو چرخه نمیآید _ مثلاً اگر اضافه مونده، گوشت استخوانی برنج دارد، کنار بریزید. حضرت فرمود که سفرتون از مستحباتش این است که تو سفر این سفره را بترکانید برای این حیوان. پرندهها میآیند از این برنج برمیدارند، از این گوشت برمیدارند. حیواناتی که رد میشوند، استخوانی. خب این پس میشود. فرمود: «ثوابه عندالله العظیم». بعد دعا. دعای آن کسی که دارد. یکی از محلههای استجابت دعا که ردخور ندارد. آنی که الان بهش کمک کردی و چیزی تو دستش گذاشتی، هر دعایی بکند مستجاب است. از ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند. امام صادق فرمودند، امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «مولود امروز تصدق علی مسکین مستضعف، هیچ مردی نیست که صدقه بدهد بر یک مسکین مستضعفی، «فدعا له المسکین به شیء»، آن مسکین برایش یک «تلک الساجبه»»، مگر اینکه همانجا استجابت بشود. یکی از درهای استجابت. اگر حاجتی داریم و کار راه نمیافتد. به این عزیز گرفتاری که بغل ایستاده و دارد تکدیگری میکند و میدانم که قلتاق نیست، شیاد نیست، واقعاً اثر احتیاج است که از خودمان سیما و لحن و اینها خیلی وقتها فهمیده میشود. بعضیها مشخص است حرفهایاند. نحوۀ بیان و دیالوگ. بعد مشخص است که تو رودربایستی ماندهاند، با یک شرمی، با خودخوری دارند دست دراز میکنند. پیدا کن، یک عزیزی دارد یک کاری میکند و میدانی که این سطح درآمدش پایین است. در سطح شهر وقتی عبور میکنیم، از این افراد زیاد میبینیم. اینجا برایش یک کاری انجام بده. یک هدیهای بهش بده. یک دستگیری ازش بکن و ازش بخواه آنجا برایت دعا کند. اینجا که از آن دعاهایی که ردخور ندارد، ردخور ندارد و سریع استجابت میشود و حل میشود، صدقه به حساب میآید و یکی از آن صدقات بسیار خوبی است که در استجابت خیلی اثرگذار است.
من باز هم روایت بخوانم. در مورد صدقه، آیه قرآن، فرمود که: «از اموال اینها صدقه بگیر. اینها را تطهیرشان کنیم و تزکیهشان کنیم». که خواندیم آیهاش را، «چرا ما»؟ سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۳. روایت دیگر دارد که خیلی روایت جالب است. صورت ملکوتی صدقه. یک انفاق داریم، یک صدقه داریم. صدقه یکی از موارد انفاق است. میفرماید که: «عرض القیامه نارون»، زمین قیامت، کف قیامت را آتش گرفته. که حالا این صورت ملکوتی است و کلی هم تویش معناست و کلی تویش حرف. «قیامت زمینش چیست و آتشش چیست؟». گفتم حالا به نظرم تو بحث سوره مبارکه مؤمنون توضیح دادم. شاید هم اینجا گفتم، نمیدانم. ولی تو ذهنم است که تو سوره مبارکه مؤمنون این را مفصل توضیح دادم که این آتش قیامت عرصه سوزاندن است. چون میخواهد هر آنچه که از حجاب است را بسوزاند و آنچه که در پس پرده است را نشان بدهد. این پردهها را دارد میسوزاند. این میشود آتش صحنه قیامت. صحنه آتش به این معنا، یعنی همه چیز در حال سوختن است. این تعلقات، این مادیات. این حجابهای بین ما و خدا. همه چیز دارد میسوزد. این میشود زمین قیامت. زمین یعنی آنی که، آنی که فراگیر است و بستر حضور ماست. زمین حضور ما. این آتش، همه در یک بستری از آتشاند. آن آتشه چیست؟ دارد میسوزاند، حجابها را میسوزاند. یک گروه هم یکیه فقط که آنجا سایه دارد، در حجاب. یعنی حجابهایش نمیسوزد و خودش نسبت به این آتش در حجاب است. اذیت نیست، در آزاد است. چون وقتی حجابها سوخته میشود، آدم اذیت است دیگر. آتشی است در دل تو. آتش به پا میشود. مثل سوختن میکنی، احساس گرگرفتگی میکنی. کی آنجا احساس گرگرفتگی ندارد؟ «ما خلا المومن». مؤمن فقط سایه دارد. «فإن صدقته تظله». سایهاش چیست؟ صدقهاش. صورت ملکوتی صدقه چیست؟ سایه است. چون تو هم سایه بودی رو سر بقیه دیگر، سایه کردی دیگر. میگوید: «سایهات بالا سرم باشد». «سایهات بالا سرم باشد» یعنی چی؟ یعنی حمایتت بالا سرم باشد. صدقه چیست؟ حمایت از بیپناه. بالا سرش بودی. آن بابا نداشت. آن خرج آور خانه نداشت. این درآمد نداشت. این کسی را نداشت که واسش وساطت بکند. نمیشود سایه سرش شدی، سایه سر آن بابا شدی، سایه سر آن مادر شدی، سایه سر آن بچه شدی. صدقهی تو سایه شدی. سایهای که شدی را میبینی. در قیامت سایهات را میبینی. قیامت فقط اعمال ماست. هیچ چیز دیگری نیست. خودمان هستیم آنجا و جلوۀ ما و جلوۀ اعمال. سایهات را میبینی. سایه کردی، سایه شد. آنجا همه در آتش، همه در حال سوختن. گفت: «پی گوسفند، یک مقدار روغن». همان را دیدم که تو عالم برزخ، مادر من که آدم فوقالعاده بد اخلاق و خسیسی بود، یک تیکۀ روغن بند انگشت هی به لبش میمالد. گفتم: «این چیست؟». گفت: «اینجا عطش مطلقم، دارم نابود میشوم. همینقدر فقط صدقه دادهام». یک اینقدری حالا جلو گربه انداخته بوده ظاهراً، جلو گربه انداخته. پی گوسفند جلو گربه انداختم، این شده برای من صدقه. با همین فقط لبم را تر میکند، با این روغنه. که جزغاله نشود، لب آتیش نگیرد، خشک. صورت ملکوتی عمل. آن ور ماییم و اعمال. این وقت سایه کردی. آن آتش. این را هم پیامبر فرمودند: «أهلها حر القبور»، صدقه که میدهی، حرارت قبرت کم میشود. حرارت قبر، حرارت از دست دادن است. ما فقط داغ نیستیم، داغدار نیستیم. خود میت هم داغدار است. ما داغ داریم که او را از دست دادیم. او داغدار است که تنش را از دست داده. داغدار است که بچههایش را از دست داده. او هم داغ دارد. اموالش را از دست داده. داغداری او به چه نحو است؟ داغداری به این است که: «من ای کاش بیشتر از اینها استفاده میکردم. خدا استفاده میکردم. این تن را باهاش عبادت میکردم، روزه میگرفتم، نماز شب میخواندم، قرآن میخواندم». این همهاش پای سریال بود و همهاش تو گوشی بود و این انگشته، همهاش داشت بالا پایین میرفت، تاچ میکرد. این هم داغدار است: «انگشت من چه کارهایی که نمیتوانستم بکنم، فقط این بالا پایین میکرد». کار بکنم. این هم داغدار است. داغ از دست دادن. شما داغ از دست دادن عزیزت را داری. او هم داغ از دست دادن عزیزش را دارد. کدام عزیزش؟ تن عزیز. این میشود حرارت قبر. کیا حرارت قبر ندارند؟ آنهایی که سایه دارند. سایه بودند. آرامش ایجاد کردند. خنکها آوردند. یک خانهای داشت میسوخت از داغ نداری. با صدقه این داغ را خاموش کردی دیگر. تو آن خانه سایه شدی دیگر. آرامش شدی دیگر. پناه شدی دیگر. این هم تو قبرت نشانۀ آرامش است. یک آتشی، آتش نداشتن تو این خانه بود. گر گرفته بود. این مادره نگاه میکرد به یخچال، هیچی ندارد. گل میگرفت. مرغ دارد، گوشت دارد، میوه دارد. چطور آتیش؟ این را خاموش کردی تو قبرت هم آتیشت خاموش شد. این صدقه است. «و انما یستظل المومن یوم القیامه فی ظل صدقته». مومن روز قیامت در سایۀ صدقه است.
جای دیگر پیغمبر میفرمایند: «کل امرئ ان فی ذل صدقته حتی یغضی بین الناس». هر کسی در سایۀ صدقه تا اینکه بین مردم حسابرسی بشود و قضاوت بشود. اعمال حسابرسی میکنند. این صدقه سایه انداخته برای اینکه تو فشار و رنج نباشد. میفرماید که چقدر این روایت فوقالعاده است. وای، وای. خدا بخیر کند. راهت را بخوانیم و بمیریم. میخواستم اول بگویم خدا کند بخوانی و نمیریم. از شدت شوقش. گفتم نه، خدا کند بخوانی و بمیری. چقدر این روایت. پیامبر اکرم میفرمایند، سندش را هم بگویم: در کنز العمال است. «ان الله عزوجل یضحک الی الرجل اذا مد یده فی ال»؛ وقتی کسی دستش را برای صدقه دراز میکند که صدقه بدهد. تو اتوبانها هست این صندوق صدقات. این دستها که دراز میشود، خدای متعال لبخند میزند به این مرد و «من ضحک الله الیه غفر له»، هر که خدا بهش لبخند بزند، بخشیده میشود. خدا بهش لبخند میزند، میخندد. استعاره خداست، تشبیه خداست، نه دست دارد، نه چشم دارد. «أخون دارد، ثارالله، یدالله، عین الله، اذن الله». حالا میگوییم «ضحک الله»، خندۀ خدا، لبخند خدا. «بهجت». به ما لبخند بزند. یک کاری بکنیم که علامه طباطبایی مثلاً شب خواب ببینیم. علامه طباطبایی به ما لبخند میزند. امام خمینی مثلاً لبخند میزند. بعد بالاتر فرض کنیم امام زمان لبخند میزند. برویم بالاتر فرض کنیم رسول الله در ما لبخند میزند. برویم بالاتر فرض کنیم خدا دارد به ما لبخند میزند. وقتی صدقه میدهی. خوب. چون دو طرفه هم هست. یعنی هم از آن ور خدا ازت میگیرد، هم از... لبخند میزند. یعنی ایستاده لبخند میزند. چه صحنه غوغایی است! چه محشری است! در این صحنه. امیرالمومنین میفرمایند که: «الصدقه جنه من النار»، سپر در برابر آتش. نمیگذارد آتش بیاید. خب خیلی از این بلاها هم آتش است دیگر. عمل گناه ما رفته بالا. با ۷۰ جلوه برمیگردد سر ما. تیر کمونی است که انداختیم بالا. یک تیر آتشین، یک سنگ آتشین پرت کردیم بالا. اعمالمان این شکلی است. میرود بالا، مستقیم میرود بالا. برمیگردد تو سر ما با ۷۰ جلوه. ۷۰ گناه در ۷۰ جلوه میآید سر ما. اینی که فرستادیم بالا چه کار کنیم؟ وقتی برمیگردد به صورت بلا، برنگردد؟ سپر بگیر دستت. سپر چیست؟ صدقه. گناهی که رفته بالا، باید با ۷۰ بلا برگردد تو سرمون. رد میکنی. صدقه اینها را رد میکند.
دوست ندارم کسی تو اینها شریک من باشد. یکی تو وضو است، نمیخواهم کسی با من مشارکت کند. آب بریزد، آب مثلاً فلان کند. خودم همه کارهایش را از اول تا آخر انجام بدهم. «من صلاتی»؛ چون بخشی از نماز است و «و صدقتی». یکم صدقه. من نمیخواهم تویش کسی شریک باشد. میخواهم همهاش را خودم بدهم. همهاش را خودم بروم. برسان تا جایی که میشود، کسی شریکم نباشد. «فانها من یدی الی ید السائل». میخواهم از دست خودم به دست سائل، بدون واسطه و شریک برسد. «فانها فی ید الرحمن». چون میخواهم خودم بگذارم تو دست خدا. الان اگر کسی نامه بخواهد بدهد به رهبر انقلاب، مزیت برایش کدام است؟ اینکه نامه را خودش ببرد به آقا بدهد یا بدهد واسطهها برایم بدهند؟ به واسطه به آن میرسد، بدون اینکه خودم بتوانم برسانم به آن. چه کار میکنم؟ صدقه این است. ملاقات خدا، دست خدا، لبخندش هم که میبینی، چه غوغایی است. یعنی آدم دیوانه میشود اگر این را بفهمد. صبح تا شب برویم صدقه بدهیم. شوخی نبود. امیرالمومنین اهل صدقه دادن بوده. انگیزۀ ما برای سر کار رفتن و کار و فعالیت اقتصادی این باشد: پول در بیاوریم که صدقه بدهیم.
امام صادق میفرمایند که خدای متعال میفرماید که: «ما من شین الا و قد وکلت من یحبه غیر»؛ برای همه چیز واسطه گذاشتهام این را بگیرم. «الا الصدقه»، برای صدقه واسطه نداشتم. «انی اطلقفها به یدی تلقفاً». با دست خودم صدقه را میقاپم. عجب. الان به این سن که به اینجا رسیدهام، طلبه بودم، این همه درس اخلاق و کتاب و اینها تو عمرم هیچ منبری نشنیدهام که این روایت را خوانده باشم. تو عمرم یک بار ندیدم این را. باید خوانده شده باشد. چقدر این روایت: «تلقفها بیدی تلقفاً». میقاپمش. حالت شوق و عشقی که خدا دارد به او نشان میدهد، چیست؟ اومدی بده من این را. چه محبتی نهفته است در این صدقه. وجه محبتی ایجاد میشود نسبت به آنی که دارد صدقه میدهد. خدا صدقه را جزایش چیست حالا؟ حالا از خودش که ازت میگیرد، حالا به تو چی میدهد؟ تو که صدقه دادی آدم عقلش برسد که دیگر چیز دیگر نمیخواهد. آن که لبخند زد و از دستت هم که گرفت و دستم هم که به دست او رسیده، دیگر چیز دیگر. ولی او هم حالا شرمندهات نمیماند، برایت پر میکند. «یرب الصدقات». خیلی زیباست. از پیغمبر میفرمایند که: «خودتون را از آتش نگه دارید. «اتقوا النار»، یک سپر داشته باشید در برابر آتش. «ولو بشق تمره»، ولو به یک نصف خرما». نصف خرما صدقه بدهید، سپرتان میشود. افطاری میتواند باشد. میفهمی که افطاری بدهی ولو به یک دانه خرما. مسا، یک بسته خرما که میتوانی بگیری، پخش کنی. دو کیلو شیر که میتوانی بگیری، داغ کنی. نباشد. یک کیکیه شکلاتی کاکائویی و مخصوصاً عام بکنیم، به همه برسد. بعد میفرماید که: «فأن الله عزوجل يربيها لصاحبها»، خدای متعال پرورش میدهد. خدا پرورش میدهد. تمام نمیشود که. این مثل یک دانه گل نیست که بیایند بهت بدهند. این مثل یک گلستان است. در ازایش گل بهت نمیدهند. در ازایش یک ماهی بهت نمیدهند. یک استخری برایت میشود که تویش ماهی پرورش میدهند. در ازای صدقه یک جزای ثابت ندارد که مثلاً اگر یک دانه گوشت دادی مثلاً یک گوشت بهت بدهند. نه، یک کیلو گوشت دادی. یک کیلو گوشت را برایت میبرند تو پرورش. هر آنچه از این گوشت، مشت از این در میآید، برایت در میآورند. کارخانهاش را میزنند برایت. کارخانه گوشت تولیدی. حالا هر چه به این ربط دارد. پرورش ماهی. «یرب الصدقات». خدا پرورش میدهد. «یوربیها لصاحبها کما یربی احدکم فلوهو او فصیلهوکم». شما کره اسب یا بچه شترتان چه شکلی پرورش میدهید؟ پرورش میدهد. «حتی یوفیه ایاها یوم القیامه». خدا این را برای آن نصف خرما را برای صاحبش توسعه میدهد، پرورش میدهد. «حتی یکون اعظم من الجبل العظیم». این یک دانه هسته خرما، یک دانه خرما داده، وقتی در قیامت میرود، بزرگتر از کوه شده برایش. همینجور در حال پرورش بوده. صدقه این شکلی غوغا میکند.
میفرماید که باز از پیغمبر، خدا برای شما یک دانه، دانه خرما یا یک لقمه نان را پرورش میدهد. «کما یربی احداکون فیله و حتی تکون مثل احد اسب». یا یک بچه شتر پرورش میدهی، خدا پرورش میدهد تا اینکه آن نان و آن خرما از احد بزرگتر میشود، به اندازه احد میشود، وقتی میروید یک کوه احدی شده. امام صادق میفرمایند که خدای متعال میفرماید: «من از بندههایم گاهی بعضی ازشان هستند یک نصف خرما صدقه میدهند. من این را برایشان پرورش میدهم، همانجور که شما کرهاسب و پرورش میدهید. «حتی اجلها لهو مثل جبل احد»، تا مثل کوه احد میشود». خب صدقه دفع بلا میکند. مقدارش را گفتیم. باز هم این روایت را هم بخوانیم در مورد اینکه چه نوع بلاهایی را دفع میکند. «بلا صدقه بلا را دفع میکند و هی انجه و دواء». مؤثرترین دارو است. «تدفع القضاء»، قضا و قدر را دفع میکند. قضایی که برایت نوشتهاند، نوشتهاند که برایت محقق بشود. «و لا یذهب بالادوا الا الدعاء و الصدقه». چیزی غیر از دعا و صدقه دردها و بیماریها را از بین نمیبرد. یعنی از مسیر معنویش اگر مریضی به خاطر مسئله معنوی باشد، مهمترین عامل درمان صدقه و دعاست. اگر از مسیر مادی است که همان باید مسیر مادیاش هم طی بشود. تو دو تا عامل دارد بیماریها. یک عامل معنوی دارد، یک عامل مادی. روایت دیگری دارد از پیغمبر اکرم که فرمود: «ان الله لا اله الا هو»، هیچ الهی غیر از الله نیست. «لیدفع بالصدقه الداء و دبیله». خدا درد و آن تودههایی که تو معده میآید. غدهها، دفع میکند با صدقه. «والحرق و الغرق»، آتشسوزی، غرقشدن. «والهدم»، نابودشدن، از بینرفتن. «جنون»، دیوانگی. میگوید پیغمبر تا هفتاد تا شمردند، ۷۰ تا شمردند، ۷۰ تا شر را شمردند که همه اینها را صدقه دفع میکند. فرمود سادهترینش که دفع میشود: جذام و پیسی. تا پیسی، لکهایی که رو تن میافتد، اینها با صدقه دفع میشود. جذامی که میآید، هفتاد باب از شر را دفع میکند. مرگ بد را دور میکند. هفتاد نوع مرگ بد را دور میکند و مریضهایتان را با صدقه درمان کنید. «والامراض»، عارضهها، پیشآمدهای ناگوار را دور میکند. هم بیماریها را دور میکند و عمرتان را طولانی میکند. زیاد میکند حسناتتان را زیاد میکند.
مجتهدی میفرمود، آیت الله مجتهدی میفرمودند که این برای ماجرای معنویش است. مسیرت مادیاش را نمیخواهیم بگوییم. مسیر مادی گاهی بعضی دردها فقط از راه دکتر، از راه فلان دارو فقط درمان میشود. بین بعضی خانوادههای قدیم رسم بود که مثلاً بچه وقتی مریض میشد، پدر میگفت: «نسخه پزشک چقدر میشود هزینهاش با داروهایش؟». حاج آقا مجتهدی میفرمود (رضوان الله): «پنجاه هزار تومان میگذاشتند زیر بالش بچه به عنوان صدقه داو مرزاکم به صدقه». مریضهایتان را با صدقه دوا کنید. بسیاری از این دردها با صدقه درمان میشود. یک جابهجا میشود. اگر هم حتمی است و این مسیر مادیاش به این است که طرف مریض باشد، از جاهای دیگر بلاهای دیگری دفع میشود، خیلی بلاهای سنگینتری از این. میفرماید که: «اکثر من الصدقه ترسق»، صدقه زیاد بدهید، رزقتان زیاد بشود. «تزید صاحبها کثره»، این برای صاحب کثرت میآورد. صدقه. «فتصدقوا یرحمکم الله»، صدقه بدهید، خدا بهتان رحم کند. «استنزلوا الرزق بالصدقه»، رزقتان را بیاورید پایین با صدقه. این کانال است، این وسط آشغال گرفته، نمیآید. دیدید این چرخگوشت مثلاً لابهلای آن چیزی میآید، جمع میشود، چیزی بیرون نمیآید، گوشت بیرون نمیآید. باید تمیزش کنی، چربیها و آلودگیها ازش بیرون بیاید. رزق هم که میخواهد بیاید، تو مسیر آشغال میگیرد، مانع میگیرد که معمولاً هم گناههاست. رسوب میکند، نمیگذارد رزق بیاید پایین. همسر خوبی، کار خوبی، کاسبی خوبی، شغل خوبی، خانه خوبی، امکانات خوبی، ماشین خوبی، هر چه، هر چه مادیاتش است، معنویتش که «الی ما شاء الله». این و بسته گناه با چی این را سوزن میزنی؟ وا میشود، صدقه است. «استنزلوا الرزق بالصدقه اذا املقتم». وقتی نداشتی، دستت خالی شد، «فتاجو الله بالصدقه»، با خدا تجارت کن. پول نداری با خلق الله تجارت کنی، یک جنسی بخری، ببری، بفروشی، تجارت کنی. با خدا تجارت کن با صدقه. یکی از آقایون فرمود که: «خدا را شاهد میگیرم یکی از بزرگان به من فرمود که هر وقت احساس کردی پولت کفاف ماهت را نمیدهد، مهمانی بگیر». فامیل درجه یک از ارحام دوستان، اطعامی محسوب میشود. این آقا ۳۰ سال است من زندگیم این شکلی اداره کردهام. (میبینم مثلاً ۲۰ روز مانده تا آخر ماه. ۱۵ روز مانده. یک هفته مانده برایم، ندارم. جواب نمیدهد). با همان مهمانی میگیرم. ممکن هم است کسی این کار را انجام بدهد و نگیرد. یا ایمان نداشته، یا خدا بزرگتر از آن میخواهد بهش بدهد. یعنی خدا دیده که این اخلاص عمل بالا بوده، اثرش خیلی زیاد شده. این نخواسته تا این ماهت را تأمین کند، خواسته تا آخر عمر اش تأمین باشد.
دربارۀ «اِنّی لَألعَقُ احیاناً»، میفرماید که من خیلی وقتها، «اِنّی لَألعَقُ احیاناً»، دستم خیلی خالی میشود، «فَوَ تَاجَرُ الله بالصدقه»، با خدا تجارت میکنم، با صدقه دادن. امام صادق، «فالصدقة تقودعین»، بدهیاتت را میدهد. صدقه که بدهی، بدهیهایت درست میشود، برداشته میشود، میرساند و «تخلق بالبرکة»، جای او را هم برکت پر میکند. روایت دیگری دارد که امام صادق به پسرشان محمد بن جعفر فرمودند که: «یا بَنيّ، کم فَضَلَ مَعکَ مِن تِلکَ النفقه؟»، از آن خرجی که پیشت بود چقدر اضافه آمده پسرم؟ گفت: «أربعون دیناراً»، ۴۰ دینار. «أخرج فَتَصدّق بها»، ببر این را بیرون، صدقه بده. پول نمانده برایم فقط همین. حضرت فرمود: «تَصدّق بها فأن الله عزوجل یخلفها»، صدقه بده، خدا پرش میکند برایت. «أما علمت ان لکل شیء مفتاحاً و مفتاح الرزق الصدقه»، هر چیزی یک کلیدی دارد و کلید رزق صدقه است. «فتصدق أیام». میگوید که چون پول حضرت بود دیگر، میگوید از ده روز بهشان نگذشت «حتی جاءهُ مِن موضع اربعه آلاف دینار»، از یک جایی برای حضرت ۴۰۰۰ دینار رسید. کافی، جلد ۴. این روایت خیلی روایت فوقالعادهای است. ۴۰ دینار مانده بود، ۱۰ برابر از یک جایی رسید. یک جایی را باور نداریم. بانک را باور داریم، وام را باور داریم، اینها را باور داریم. آن یک جاییه منظورت بانک است، کلان. تعطیل است. منظورت وام است که من مشمول نمیشوم. منظور همین یک جاییه، همین است. تو عالم مادیات، اسباب مادی گیریم. مسببالاسباب، رزاق را نمیشناسیم. آخرت، برزخش که غوغایی است.
هر کار خوبی صدقه است که این را گفتیم. «کل معروف صدقه.» باز روایت دیگری دارد که: «ما وقی به المرء عرضه»، هر چه آدم باهاش آبرویش را حفظ کند برایش صدقه به حساب میآید. «تصدقوا علی اخیکم بعلم یرشدوا»، به برادر صدقه بده به علم. یک چیزی یادش بده که ارشادش کنی. مشورتی بهش میدهی که کارش را خوب انجام بدهد، محکم انجام بدهد. این هم صدقه است. «بعد الکلمه الطیبه صدقه»، حرف خوب. «سلام، عزیزم. جانم آقا». الان ایموجی خوب، ایموجی با آن دو تا قلب که تو چشماش است، آن هم صدقه است. آن قلب خالی، آن هم صدقه است، نه برای نامحرم و فلان و اینها. مؤمن و فلان و «كل خطوها الی الصلوه صدقه». هر قدمی که برای نماز برمیداری، صدقه است. «اسماع الاسم صدقه». آدمی که گوشش سنگین است. بخواهی حرف را بهش بفهمانی، صدقه است. «تبسمک فی وجه أخیک صدقه»، لبخند زدن تو صورت برادر مؤمنت صدقه است. نهی از منکر صدقه است. یک کسی آدرسی ازت میپرسد، ارشادش کردی. «رجل فی ارض ضلال»، یکی گم شده است، آدرسی میپرسد، صدقه. «لقاک صدقه، عماقتک الحجر»، سنگ از راه برمیداری و «شوک»، خار برمیداری و «العظم»، استخوان برمیداری. «إفراغك مِن دَلوِك فی دلو أخیک صدقه». آبِ این دلوی فارسیاش چی میشود؟ سطل. از سطل خودت میریزی تو سطل برادرت، «کل مسلم فی کل يوم صدقه»، بر هر مسلمانی که هر روز صدقه بدهد. کی طاقتش را دارد؟ همین که از سر راه مسلمین یک دانه خاری برمیداری که یک چیزی که آسیب میزند. به راه بیرون نمیروی از خانه که کرونا انتقال پیدا نکند، شیوع پیدا نکند. همین نیت. اگر عیادتت برای مریض صدقه است، امر به معروف، نهی از منکر، پاسخ سلام. «ردك السلام»، جواب سلام میدهی، صدقه است. نیت اگر یک چیزی بهش بدهی. یک صدقهای که خدا خیلی دوست دارد، «اصلاح بین الناس اذا تفااسد»، وقتی به هم رابطهشان تیره و تار شده، «تقارب بینهم اذا طابوا»، از هم دور شدهاند، به هم نزدیکشان میکنی، این هم صدقه است.
بعد باز میفرمایند که امام سجاد (علیه السلام)، مولود امروز، وقتی صبح میشد، اول صبح حضرت میزدند، برای اول آفتاب میزدند برای طلب رزق از خانه بیرون. کله صبح میرفتم برای خانوادهام صدقه بیاورم، صدقه بدهم. (گفتم که شما مگر صدقهگیر هستید؟) «من طلب الحلال فهو من الله عزوجل صدقه». هر کس حلال را طلب بکند، در طلب حلال این از جانب خدا برای صدقه است. صدقه خدا به اوست. دنبال حلال وقتی میروی، ترک کار بد صدقه است. حالا انجام خوب بدهم که انجام نمیدهم، صدقه است. اینجا میتوانستی یک حرف تندی، پیامی بدهی، یک تشرای بزنی، متلکی بیندازی، غیبتی، تهمت، دروغی، غمزهای، کرشمهای، عشوهای. هر کدام از اینها را که ترک میکنی، این صدقه به حساب میآید. ترک شر، صدقه. «کف شرک عن الناس»، شرت را از مردم نگه دار، این هم صدقه است از جانب تو. «امسک لسانک»، چقدر اینها فوقالعاده است. زبانت را نگه دار، «فإنها صدقه تتصدق بها علی نفسک»، این صدقهای است که خودت به خودت میدهی وقتی زبانت را نگه میداری.
از ابوموسی است که میگوید پیغمبر اکرم فرمودند که: «به هر مسلمانی واجب است صدقه بدهد». «اگر پیدا نکند چی؟». «با دستش کار کند. از دسترنجش هم خودش استفاده کند، هم صدقه». (باز گفتیم اگر نتوانست چی؟) حضرت: «یُلحِفُ بِهِ»، به آن کسی کمک کند نیاز دارد، یک کمکی بهش. «بخیر». بهترین صدقه، فرمود: «که بهترین صدقه پیامبر اکرم فرمود این است که تا وقتی که سالمی، «انت فی صحیح شهیون تعمل البقا و تخاف البقر». به زندگی امیدواری، میترسی به فقر مبتلا بشوی. اینجا صدقه بدهی. «و لا تُلِحُّ المَهلَةَ»، مهلت ندهی. «حتی اذا بلغت الحلقوم»، نگذاری کار به حلقوم برسد. جانت به حلقوم برسد. الان تو وقت داری بدهی. «قتله فلان کذا و فلان کذا»، آنجا که دارد جانت در میآید، وصیت کنی بگویی به فلانی اینقدر بدهیم، به فلانی آنقدر بدهیم. چون آنجا بخواهی نخواهی فقط کانال بقیه هست. آنجا روغنریختن داری، نظم میکنی. الان آن تعلق ازت کنده نمیشود. الان: «بعد از من بدهید به فلانی». زحمت کشیدی. حالا بدهید به فلانی. آن هم باز خیلی اثر این را ندارد. طرف نیت کرده بود که انبار خرمایش را بعد از خودش صدقه بدهد. اجرا کردند. همه را دادند. وقتی میخواستند بروند ته محله پیغمبر، یک دانه خرما رو زمین بود، چسبید کف نعلین پیغمبر. اگر همین را در دوران حیاتش به دست خودش داده بود، از این انبار خرما که بعد از خودش داده، اثرش برایش بیشتر بود. چون تعلق کنده میشود. آن سایه، آن نسیمه، آن رحمته، آنها، همهاش آن آثار آنی است که خودش داده. بله، بعد از مرگ ما بدهیم برایشان بالاخره آثار دارد. آثار این شکلی دارد. ولی آنی که خودش میدهد، میفرماید که: «جهد من مقل»، بهترین صدقه این است که آدمی که تنگدست است، آنی که دارد را وقتی نیازمندیش «الی فقیر فی سر»، مخفیانه بده به کسی که نیاز دارد. «رجلاً یعطي جهده»، هر چه در توان دارد میدهد. این بهترین صدقه است و مخفیانه هم میدهد.
فرمود که بهترین صدقه صدقۀ زبان است که باهاش کار کنی که خونی ریخته نشود و کار اتفاق بدی دفع بشود و منفعتی به برادر مسلمانت برسد. بهترین صدقه صدقۀ لسان است. آن هم شفاعت است، واسطه بشوی، میانجیگری کنی تا یک اسیری آزاد بشود. یک خونی از ناحق ریختن حفظ بشود. به برادرت یک خوبی برسانی. یک اتفاق بدی دفع بشود. فرمود: «هیچ صدقهای بهتر از قول حق نیست». حرف حق زدن. باز میفرماید که بهترین صدقه این است که آدم «یتعلم المرأ المسلم»، آدم علم بیاموزد. «سمیّه» یعنی یاد بگیری که بعد به برادر مسلمانت یاد بدهی. بهترین صدقه حفظ زبان. بعد فرمود پیغمبر به کسی که جانم در دست او است: «قسم ما انفق الناس من نفقه احب من قول الخیر»، هیچ انفاقی بهتر از حرف خوب، حرف خیر نیست. باز در روایت دیگر دارد که بهترین صدقه به اسیری که چشاش از گرسنگی تیره و تار شده است. (اسیر اصلاً مسلمان نیست دیگر، بگو صدقه). بهترین صدقه: «افضل صدقه ظلوف سُتاتَن فی سبیل الله»، سایه بزنی، سایهبان بزنی برای مردمی که از گرما محافظت بشوند. هر جایی که سایه، سایهبان درست کنیم. «افضل صدقه فی رمضان»، بهترین صدقه در ماه رمضان که در پیش است، به چیزی نمانده تا ما. و فرمود که صدقهدادن برای کسی که دارد، آسان است. اما خدا کسی را که مال کم دارد و همان را میدهد، این را خیلی ستایش کرده. «فرمانده یفرون علی انفسهم»، این خیلی خوب است. آن هم البته خوب است. ولی «افضل صدقه»، بهترین صدقه: «ابراد الکبد الحراء»، جگر داغ را خنک کنی. همان آبدادن، یک شربتدادنی، چهمیدانم یک چیزی که خنک کند. جگر ضعیف. «من افضل صدقه»، به کسی که ضعیف است کمک بکنیم، بهترین صدقه است. از امام کاظم (علیه السلام) میفرماید که تا وقتی که ارحامت محتاجاند، به دیگران صدقه نده. این صدقه دو برابر اجرش است. آن صدقه که به برادرت میدهی، به خواهرت میدهی، به دخترت میدهی. «یک مرفوعه علیها الی خودت برمیگردد». یعنی اثرش را میبینی. «لیس لها کاسب غیرک»، هیچ کسی جز خودت اینجا کاسبش نیست و این هم صدقه است، هم صله رحم. و پیغمبر فرمود: «ابتدأ به من از امام حسین علیه السلام است که ایام میلاد از پیغمبر شنیدم. فرمود: «از خانواده، از آیت شروع کن». ام اول مادر، بعد پدر، خواهر، بعد برادر، «ثم ادناک فدناک»، بعد هر که به تو نزدیکتر است. و همینجور هر نزدیکی که به تو نزدیک هست.
بهترین صدقه صدقۀ مخفیانه است که گفتیم. میفرماید که هفت نفرند که در سایۀ عرش خدا هستند روزی که هیچ سایهای جز سایۀ عرش خدا نیست. یکی از آن هفت تا پیغمبر فرمود: «رجلاً تصدق بیمینه»، با دست راستش صدقه میدهد. دست چپش باخبر نمیشود. صدقه زیاد بده. قضای خدا را کنترل میکند. «نمن افضل البر صدقه مخفیانه و سری». بهترین چیزی که بهش توسل میکنند، امیرالمومنین فرمود: «آنهایی که میخواهند توسل کنند، به وسیلهای پیدا کنند. به آن وسیله به خدا نزدیک بشوند، اول ایمان، بعد جلوتر فرمود، صدقۀ مخفیانه گناهان را از بین میبرد، غضب را خاموش میکند. حالا بحث حق صدقه را هم داریم که خود صدقه حق به گردن آدم دارد که این را دیگر اینجا نمیگویم. چون تو رسالۀ حقوق انشاءالله بهش میرسیم. اگر خدا توفیق بدهد. «چشم مردم صدقه نده تا ازت تعریف کنند». «فقط استوقیت اجره»، گرفتی دیگر که تعریف کردند. مگر اینکه لازم است آدم میخواهد فرهنگسازی بکند، این دیگر بحث دیگر است. دست چپت باخبر نشود. «فان الذی تتصدق العلانیه المخفیان». مخفیانه میدهی، ولی پاداشش را علنی میگیری. باز در روایت دارد که امام صادق فرمودند که صدقۀ مخفیانه افضل از صدقۀ علنی است. «و کذالک والله العبادت فی السر»، هر عبادتی مخفیانهاش از علنی ثوابش بیشتر است. و اهل بیت هم که صدقۀ مخفیانه دادند. امام باقر میفرمایند که پدرشان امام سجاد که مولود امروزند، تو دل شب تاریک از خانه بیرون میرفت. در واقع، گونی، یک انبانی پشت حضرت بود. پشتشان حمل میکردند. در خانۀ تکتک میرفتند. اینها را میکوبیدند. هر که در را باز میکرد، یک چیزی بهش میدادم. آن حضرت هر وقت به فقیر چیزی میداد، صورتش را میپوشاند که کسی حضرت را نشناسد. به صورت ناشناس میرفتند. میفرمایند که: «اهل مدینه وقتی که امام سجاد از دنیا رفتند، تازه فهمیدند که کی بوده که شبها برایشان چیزی میبرده که دیگر ازش خبری نشد». محمد بن اسحاق میگوید این روایت را. بعد میفرماید که امام صادق (علیه السلام) همینطوری بودند. شب که میشد، نان و گوشت و پول برمیداشتند _ این سه تا خیلی توش نکته است _ رو دوش میگذاشتم برای فقرای مدینه میبردند. بین اینها تقسیم میکردند. هیچ کس را حضرت نشناسد. تا که حضرت از دنیا رفتند، از این کمکها دیگر خبری نشد. فهمیدند که اینها از امام صادق بوده. صدقۀ مخفیانه که روایاتی در موردش گفتیم. آنهایی که واجبات است، آن حقوقی که واجب است؛ زکات، خمس. اینها که واجب است، اینها را خوب است علنی بدهی. آنهایی که مستحب است، اینها را خوب است مخفیانه بدهی. «یشتحبون اظهار الفرائض و کتمان نوافل». واجبات را علنی انجام میدادند اهل بیت، مستحبات را مخفیانه کتمان میکردند. و صدقۀ شب آثارش که برخی از روایاتش را خواندیم. پیغمبر میفرمایند که: «وقتی روزت را آغاز میکنی، صدقه بده. اول صبح «تذهب عنک نحس ذالک الیوم»». نحسی آن روز را برایت از بین میبرد. شب که صدقهات را بدهی، اول شب هم صدقه بده تا نحسی شب را از بین ببرد. آدم نحسی ما صحبت کردم تو آن بحث سال خوب از نگاه امام هادی (علیه السلام). ممنون که روزها مگر میشود نحس باشند و نباشند و سال نحس، ماه نحس، روز نحس. آنجا نکاتی را عرض میفرمایند که در مورد صدقۀ روز و صدقۀ شب. امیرالمومنین یک درهم داشت. یک درهمش را شب داد. یک درهمش را روز داد. یک درهمش را مخفیانه داد. یک درهمش را علنی داد. این چهار درهم را به هر نحوش «باللیل و النهار سراً و علانیه»، به هر چهار مدل انفاق کرد امیرالمومنین (ارواحنا فداه). آیه ۲۷۴ سورۀ بقره است. میفرماید تو گشایش و سختی صدقه بده. همان وقتی که داری، حالت خوب است. همان وقتی که نداری که آیه قرآن آل عمران ۱۳۳ و ۱۳۴. خب چه مقدار صدقه بدهیم؟ مرز صدقه چقدر است؟ که دیگر اینهایش را بماند برای فردا که بحثمان دیگر طولانی شود، خستهکننده میشود. تا چه حد صدقه بدهیم؟ همهاش را بدهیم؟ کم بدهیم؟ یک خرده بدهیم؟ مثلاً این مقدارش چقدر است و توضیحات عرفانی هم در مورد صدقه. نکات در مورد صدقه. مسائل فقهی را انشاءالله فردا بحث صدقه را ادامه بدهیم و آنجا عرض میکنم به حول و قوه خدا. کمک بکند ما را و توفیق صدقه بدهد و با صدقه انشاءالله یک نورانی و برزخ شیرینی نصیب ما بکند. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه سی و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهلم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...