بخش پایانی صدقه
صدقه کافر
قاعده فیزیکی صدقه
صدقه مدیریت انرژی
صدقه و نماز نافله
صدقه به سادات
صدقه و اَجَل
تقدیر و عمر
عمر تابع چیست؟
عواملی که باعث طول و کاهش عمر میشود
نکاتی پیرامون چشم زخم
مدیریت انرژی در قواعد دینی
پیشنهاد به متخصصان
صدقهای به نام درختکاری
طول عمر را برای چه بخواهیم؟
واژه فوقالعاده انرژی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بِسْمِاللهالرَّحْمَنِالرَّحِیمِ. الْحَمْدُلِله رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی الله عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا اَبوالْقَاسِمِ الْمُصْطَفَی مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَهُ الله عَلَی الْقَوْمِ الظَّالِمِین.
بحث صدقه را جلسه قبل و در جلسات قبل نکاتی عرض کردیم. این جلسه، انشاءالله بحث صدقه را تمام میکنیم. چند تا روایت مانده که اینها هم روایات خوبی هستند و درخورِتوجه. و یک مقدار هم نکات فیزیکی میخواهم عرض بکنم انشاءالله. و یک مقدار هم درمورد تقدیر و چیزهایی که در تقدیرات ما نوسان ایجاد میکند و انشاءالله این بحث و پروندهاش را میبندیم و میرویم سراغ ادامهٔ کتاب که احتمالاً ادامهٔ کتاب را با سرعت بیشتری طی چند جلسه میخوانیم و بهحولوقوهٔ الهی انشاءالله بحث را به پایان میبریم.
درمورد صدقهٔ کافر که صدقه برای کافر هم خاصیتی دارد یا نه، امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند که: «جُنّتٌ عَظیمهٌ صدقه»؛ سپر بزرگی است «و حجابٌ للمؤمن مِن النار»؛ برای کی حجاب از آتش است؟ برای مؤمن. چون مؤمن خودش جنسش از آتش نیست و این برایش سپر میشود، ولی آنی که از جنس آتش است، آتش در ذات اوست، در باطن اوست. و کسی که از تو آتش گرفته که سپر بهدردش نمیخورد، کسی که از بیرون آتش میخواهد به او وارد بشود، سپر برایش خاصیت دارد. مؤمن چون از درون آتش ندارد، از بیرون میخواهد آتش به او بیفتد و صدقه برایش سپر میشود که این نیاید به سمتِ او. خب، برای کافر چی؟ برای کافر سپر در برابر آتش نیست، ولی سپر در برابر برخی از بلاها هست. «و وِقایهٌ للکافر مِن تَلَفِ المالِ»؛ برای کافر هم باعث میشود که مالش از تلف حفظ بشود. برای کافر هم خاصیت دارد. «و اَجلٌ لهُ الخلفُ»؛ جایگزینش خیلی زود برایش محقق میشود. این یک نکتهای دارد، قاعدهٔ فیزیکی که حالا روایت تمام بشود، عرض میکنم. «و یَدفَعُ السُّقمَهَ عَن بَدَنِهِ»؛ باعث میشود که مریضی از بدن او هم دور بشود. الان ایتالیا یا اگه صدقه بدهند، برای آنها هم اثر دارد. آلمانیها و اسپانیاییها و آمریکاییها و اینها هم اگر صدقه بدهند، برای اینها هم بیماریِ آخرت است. «مِن نَصیبٍ ولی فی الآخِرَهِ»؛ ولی تو آخرت هیچ نصیبی ندارد. چون ملکوتی برای او در واقع اصلاً شکل نمیگیرد، برای کافر و راهِ آسمان به او بسته است که قبلاً آیاتش را خواندیم و روایاتش را گفتیم. لذا عمل تو همین جا جزایش داده میشود؛ یعنی بالا میرود و میآید یک جای دیگری از دنیای او را تأمین میکند. بین بالا رفتن و برگشتش تو همین دنیاست. برایش نقد میشود.
خب، یک روایت و درمورد قاعده فیزیکیاش، ببینید فیزیک خیلی علم شریفی است، خیلی علم پرمغزی است، خیلی مایه، خیلی جای کار دارد. از رفقای خوبمان که این بحثها را پیگیری میکنند که ما در بین عزیزانمان اساتید دانشگاه، هیئتعلمی، عزیزان تحصیلکرده و فرهیخته، الحمدلله زیاد داریم. افرادی که مباحث را با یک عمقی پیگیری میکنند، از این عزیزانی که دستی بر آتش دارند؛ حالا عزیزانی که رشتههای مهندسی خواندند یا غیرمهندسی، ولی ارتباط با فیزیک داشتند، ببینید فیزیک قواعدِ عالم ماده، صحبت میکند. مادی هم هست ها؛ یعنی کاملاً قابل اثبات در فضای ماده است، ولی از یک چیزهایی میگوید که ما وقتی مستقیم به ماده مراجعه میکنیم، اینها را نمیفهمیم. انگار خیلی ظاهر نیست. تو عالم ماده است ها، ولی باطن عالم ماده است. باطن عالم ماده است؛ نه یعنی ملکوتش ها. اگر ملکوت باشد، اصلاً با هیچ عیار مادی قابلسنجش نیست. مثلاً اینکه این نورانی است و نوری است یا ناری است، این را اصلاً نمیشود با هیچ مقیاس مادی سنجید. ولی انرژی چقدر! این واژه، واژهٔ فوقالعادهای است. انرژی؛ این مقدار انرژی دارد، این مقدار. البته الان اینها وسایل ملکوت و کلاً آوردند ریختند تو این بحثهای فیزیکی و به لجن کشیدند بحثهای ملکوت را؛ خصوصاً در غرب. اینجا هم یک عده نشخوار میکنند این حرفها را، به بازی میگیرند کل دین را و این که هم اصلاً انگار ملکوتی نیست. کلاً هرچی هست همین است. کلاً انرژی، انرژی مثبت، انرژی منفی، هیچ خبری نیست. بالاتر از اینجا هیچی نیست. نه بهشتی هست، نه چاکراها و فلان و اینها. انرژی مثبت و حالت خوب میشود و فلان، همین تو صدقهای که بدهی حالت خوب میشود، خودت خوشحالی از زندگیت لذت میبری. خوبِ آدم نادار، پس عوالم بعد چی میشود؟ عالم مثال چی میشود؟ عرض کردیم تو عالم بالاتری داری. جزو واضحات است اینها. دو مثال میز و اینها را عرض کردم که این میز وقتی تصور میکنی الان تو ذهن تو آمده، این اگر خود میز آمده که میز الان ۲۰ کیلو وزنش است. چرا الان مغز تو ۲۰ کیلو وزن صورتش تو ذهنتون آمده؟ صورتش تو ذهنتان آمده، داری تصورش میکنی. کجا آمده؟ تو یک بخشی داری که داری این شیء مادی را با آن تصور میکنی، ولی خواص ماده آنجا نیست. خب، این چیست امشب؟ عالم مثال شما امشب، عالم غیب شما. خب، این چی میشود؟ این چیست؟ این بعد از مرگ چی میشود؟ عالم این کجاست؟ این را تو یک عالمی دریافت میکنی. آن اسم آن عالم چیست؟ عالم مثال. جزو واضحات است؛ یعنی یک دو زار توجه میخواهد. عالم مثال، عوالم بالاتر، اینها خیلی واضح است. با اندک توجهی برای انسان کشف میشود. پس این عالم مثال جزو واضحات است و انرژی و اینها نیست؛ یعنی این که همه چیز انرژی باشد و چیزی بالاتر از این نباشد، این حرفها نیست. نه، بالاتر از این هم هست. ولی فضای انرژی خیلی کمک میکند. ما بینابین بین ملک و ملکوتیم. آن چیزی که تو فیزیک صحبت میشود، بین ملک و ملکوت است. نه آن چنان ظاهر است، نه آن چنان باطن است. بین ظاهر و باطن است. لایهٔ بین ظاهر و باطن. انرژی خیلی توش معناست.
ببینید ما مثلاً چیزهایی که اضافی داریم تو زندگی، اینها را وقتی با خودمان نگه میداریم، داریم انرژی مضاعف میگیریم. انرژی مضاعفی که به کارمان نمیآید؛ یعنی انرژی را داریم هدر میدهیم. این پولی که الان تو گاوصندوق است، انرژی دارد و این انرژی دارد هدر میرود. حالا انرژی به معنای فیزیکیاش و انرژی به معنای ملکوتیاش، هر دو. یعنی از این پول یک کاری میآید. یک قوهای دارد، یک توانی دارد. میتواند یک زندگی را راهبیندازد. من این را ذخیره کردهام. این انرژی است که اضافه بر سازمان دارم ذخیره میکنم. این، صورت ملکوتیاش میشود «هذا ما کُنْتُم لِأَنْفُسِکُمْ». میشود آتش. انرژی اضافی است. انرژی اضافی میشود بهصورت نار در ملک بروز پیدا میکند. انرژی که درست مصرف میشود، نور میشود. این پولی که الان من اضافی دارم، این میتواند چهار تا زندگی دیگر را راهبیندازد یا میتواند تو مسیر مثبتی تو زندگی خودم مصرف بشود. الان بهصورت مثبتی از این استفاده نمیکنم، مصرف درستی از این ندارم. این میشود هدر دادن انرژی.
حالا مثلاً تو یک درخت، انرژی درخت مصرف میشود سرِ این که مثلاً میخواهد به فلان شاخه، فلان شاخهای که ثمر ندارد، نتیجه ندارد، انرژی برساند. انرژیش دارد هدر میرود. چهکار میکنند؟ میآیند هرس میکنند. شاخوبرگ اضافی که دارد انرژی را هدر میدهد در این درخت، ازش میکَنند. این انرژی تو مسیر مثبت میافتد. آن وقت میوه ازش درمیآید. شاخوبرگ درست درمیآید. انرژی را تنظیم میکنند، نمیگذارند انرژی هدر برود. بهینهسازی میکنند انرژی را. هدفمند میکنند انرژی را. اسم قرآن، «تزکیه»، اسم این را میگذارد. «زکات». صدقه یک بخشی از این پروسه است؛ بخشی از این مدیریت انرژی. این که نگذاریم انرژیها هدر بروند. انرژی که میآید، با خودش تقدیرات میآورد. انرژی دیگری، یک چیز دیگری میآورد. مثلاً طول عمر میآورد. صدقه! از آن طرف داشت هدر میرفت و داشت میسوزاند؛ یعنی این پولی که اضافی داشتی و هزینه نمیکردی، داشت میسوزاند عمرت را. بودن تو در این عالم دنیا را داشت دچار اختلال میکرد. صدقه دادی، این که رفت، یک انرژی با خودش فعال کرد. انرژی که فعال شد، تبدیل شد به ۳۰ سال اضافهتر شدن. اگر نبود، ۳۰ سال عمرت سوخته بود. این هرس کرد. همان طور که این آبی که داشت پایین درخت میرسید، داشت هدر میرفت، آسیب میزد، هم شاخوبرگ اضافی درست میکرد و معیوب، هم عمر درخت را میآورد پایین، درخت را فاسد میکرد. ما این را تزکیه کردیم، مانع هدر رفت شدیم. انرژی افتاد تو مسیر مثبتش. این بانشاط شد، جوان شد، باطراوت شد، درخت شاداب شد. این تو بدن شما، تو زندگی شما، این ماجرای انرژی خیلی ماجرای فوقالعادهای است. درخواست میکنم از عزیزانمان که تو این حوزهها تخصص دارند، روی موضوع کار بکنند و به ما بدهند محصول مطالعاتشان و مقالاتشان و فکرشان و کارشان و ایدهشان را. یک دور دین را، همهٔ نکاتی که گفته شد درمورد صدقه و مسائل از این قبیل و گفته میشود، اینها را تو فضای انرژی بیاورید، معادلسازی بکنید، به آن ادبیات بدهید. یک خوانش جدید فیزیکی برای این حرفها داشته باشیم که اینها انرژی دارد. انرژیها دارد هدر میرود. انرژی تولید میشود.
من مثلاً از این پول آمدم، حالا صله رحم مثلاً همین شکلی است. شما میآیی یک خانوادهای را بهش انرژی وارد میکنی و آن انرژی که وارد میکنی، باعث سلامت خودت میشود. چون انرژی داشت هدر میرفت و تبدیل به نور میشود برایت. یک انرژی مثبتی میشود. انرژی مثبت را جذب میکند. حالا آن انرژی مثبتی که الان میگویند انرژی مثبت، به هم انرژی مثبت بدهیم و فلان و اینها که بخش عمدهاش از آنها توهمات است. انرژی مثبت این شکلی است؛ یعنی دین آمده قوانینی به ما داده که حالا من انشاءالله در تفسیر سورهٔ مبارکهٔ نور این نکات را عرض میکنم، اگر خودتم توفیق بدهد. کل قوانین دین، قوانینی هستند که باعث میشوند... یعنی همهٔ آن چه از شریعت ما داریم، حالا نکته را فعلاً نقداً داشته باشید تا به بحث سورهٔ نور برسیم انشاءالله که همین روزها انشاءالله امروز فردا شروع میشود. این نکات را عرض میکنم. ببین، کل شریعت آمده برای این که جلوگیری پیگیری بکند از هدر رفت انرژی. این جلوگیری از هدر رفت انرژی کل شریعت است و این شریعت قواعدش یک جوری تنظیم شده تو عالم ماده، تو عالم ما میشود اعتباریات، قوانین پشت بندش تو عالم تکوین، تو عالم حقایق، در ملکوت آثاری دارد. همین که گفته این پول را بده، آن پول را نده، این را نگاه کن، آن را نگاه نکن، این را بگو، آن را نگو، اینجا بکن، نکن، بگیر، نگیر، بده، نده. دست آخرش امر و نهیِ ظاهر بگیر و ببند است. باطنش چیست؟ یعنی شما تو یک ماشین، قوانینی دارید در آن سیستم که آقا این را مثلاً به این دست نزن، به این دست بزن. این دکمه را فعال کن، آن را فعال نکن. این تو این سیستم امر و نهی، نظام اعتباری سوار است. این نظام اعتباری نتیجهاش چیست؟ اثرش را شما میبینید در کارکرد آن موتور. این موتور کار میکند، انرژی تولید میکند، باعث حرکت میشود. آن یکی باعث توقف میشود. چیزهای مختلفی است که در قالب دستور به شما گفته این طور استارت بزن، آن طور استارت نزن. مثلاً این کلاژ را اینجوری بگیر، این گاز را اینجوری فشار بده. این ترمز را این شکلی بگیر. وقتی ترمز میگیری مثلاً ترمز نگیر که مثلاً پایت رو کلاچ نباشد و ترمز یک آن که مثلاً این باعث میشود که ماشین رو دنده وقتی است خاموش میشود. اینها همش دستور است و اثرش را شما میبینی تو خاموش شدن ماشین. انرژی تولید نمیشود، یا این انرژی تولید میشود. یک بکن و نکنی است که نتیجهاش توی تولید انرژی و عدم تولید انرژی یا هدر رفت انرژی تو ماشین دیده میشود. مثلاً به شما میگویند که آقا دنده سنگین مثلاً با این سرعت حرکت نکن، با این سرعت حرکت کن. با دنده دو تا این مقدار برو. مثلاً با سرعت ۷۰ تا نرو با دنده ۲. مثلاً نامش امر و نهی است و نتیجهاش این میشود که مثلاً با سرعت زیاد رفتن باعث میشود سوخت شما برود بالا. این طور رفتن باعث میشود سوخت شما کمتر مصرف بشود. خب، یک مقدارش را میبینیم. یک مقدارش را هم نمیبینیم، نمیفهمیم. اینها اثر حقیقی دارد در آن ماشین من.
حالا اثر حقیقی این امر و نهیها، بکن نکنها چیست؟ در تولید نور. سورهٔ مبارکهٔ نور کلاً فضایش این است. فضای امر و نهی است. دستورات شریعت و فرض همش احکام است و این احکام چی میشود؟ تبدیل به چی میشود؟ تبدیل به نور میشود. لذا تو آن آیاتی که درمورد ازدواج صحبت میکنیم، بعدش میآید آیهٔ نور مطرح میشود. آن عفتی که بهخرج میدهی، مهار میکنی، نمیگذاری انرژی هدر برود. جوان مؤمن پاکدامنی که این انرژی را، این قوه را، یا در مسیر ازدواج و تولید نسل به کار میگیرد، یا مهارش میکند که سر تا پای او را نسوزاند و قوای دیگر او را نسوزاند و هدر ندهد. بعدش وارد «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» میشود. سر صفحه بحثِ ازدواج و «صالحینَ مِن عِبادِکُم و اِمائَکُم» است. بعد میآید پایین صفحه بحث آیهٔ نور میرسد. خیلی بزرگان روی این بحث کردند که ربط این آیات با همدیگر چیست. وقتش این است که آن انرژی را باعث شده که هدر برود، خصوصاً در بحث شهوت. خیلی که از صورتی است که روح شهوت خیلی اثرگذار است. سورهٔ مبارکهٔ نور هم مداومتش باعث میشود که خود انسان غریزه و شهوتش کنترل میشود، هم خواندنش در خانواده باعث میشود که غریزه و شهوت خانواده کنترل میشود. تو روایت هم دارد که اگر کسی این را تو خانه مدام بخواند، اهل آن خانه اهل زنا نمیشوند؛ یعنی بهطور طبیعی، با بستر طبیعی؛ یعنی این انرژی به سمت سوخت. مگر این که کسی خودش بخواهد اصرار و لجاجت و اینهایش. وگرنه مسیر طبیعی و منزل نبود که کسی را سوق بدهد به سمت زنا. این کنترل میکند آن فضا را. خود سورهٔ نور اثر فوقالعادهای دارد تو بحث شهوتش. از همان اول شروع کرده تو بحث زنا و حد زدن به زناکار که خود این مدیریت، یعنی مدیریت از بیرون که این عقوبت باشد. ولیشِ طایفهٔ دیگر، سورهٔ نور گفتیم دیگر، نمیخواستیم وارد... فقط یک جوری حد را جاری کنید بر زناکار که بازدارنده باشد که بقیه حواسشان را جمع کنند به سوخت ندهند این انرژی و توان. سورهٔ نور، سورهٔ شهوت است و مدیریت شهوت. که این شهوت اگر خوب مدیریت شد، «یکادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ»؛ میشود این آقا. یک سوختِ این روغن زیتون ماست. اگر مدیریتش کنیم، الکی نسوزانیم، به اشتعالش ندهیم که همین طور میخواهد شعلهور بشود. زمینه شعلهور شدن را دارد. این روغن زیتون را اگر مانع شعلهور شدنش شدیم، آوردیم تو چراغدان ریختیم. آن چراغدان و شیشه برایش گذاشتیم. آن چراغدانی که شیشه داشت و مصباح داشت، آن را تو مشکات گذاشتیم. چند لایه حفظش کردیم. این قوا و انرژیهایی که داشتیم را مهار کردیم، نگذاشتیم هدر برود، نگذاشتیم بسوزد. تو مصباح گذاشتیم، تو مشکات گذاشتیم. آن وقت نورش عالم را روشن میکند.
خیلی تو این آیات فوقالعاده است. خیلی معارف لبریز است، دارد موج میزند در سورهٔ مبارکهٔ نور. این رمز این ماجرای انرژی است. صدقه تو این فضای انرژی تعریف میشود. صدقه یعنی مدیریت انرژی، کنترل انرژی. نمیگذارد انرژیهایمان هدر برود. مهار میکند هدر رفت انرژی را و برکات فراوانی که پشت بندش دارد. «کُلُّ مَا اَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُمْ»؛ هر چیز را که انفاق بکنیم، خدا پشت سرش پر میکند. چون انرژی این انرژی را میاندازد. شما را تو وجود شما انرژی میاندازد. یک انرژی سوختهای را گرفتی، فعالش کردی. سوخت میدهیم. علمی که کارکرد ندارد. علمی که تبدیل به عمل نشود، علمی که تبدیل به تعلم و تعلیم نشود. یعنی در خود من احساس شور برای این که بیشتر یاد بگیرم، انرژی در من ایجاد نمیکند. «عالِماً» نمیشود. وعلمی که در دیگران تولید نمیکنم؛ یعنی به بقیه نمیدهمش، این علم راکد است. یک علم بیخود است. این علمی که انرژی بوده که سوخته. این روغن سوخته است. مصرف و وبالم هست. «لَوَأَنْ شَرَى»، این علم همان علم کم «مثل الحمار» است. یک بار اضافی رو دوشش است. هیچ بهرهای از این ندارد. یک انرژی مضاعف است؛ مثل الاغی که یک کتابی رو دوشش است. انرژی مضاعفی که بیبهره است. برای او دارد حملش. عالم بی عمل، ماجرای انرژی بیخاصیت، انرژی بلااستفاده. این انرژی میشود مصرف. گرفت، به استفاده آورد. صدقه، زیبایی که میدهید به دیگران، زکاتش رو میدهید. زیبایی که دارد فقط دارد مصرف میشود، دارد هدر میرود. زیبایی او میتواند محرک باشد برای ازدواج. چرا میگوید که حجاب داشته باش؟ این انرژی مدیریت میکند. حجاب مدیریت انرژی است. اگه انرژی آزاد بشود، بهصورت افسارگسیخته و بیمهار میسوزاند. چرا میگوید نگاه نامحرم، یک تیر آتشین است؟ ببینید چقدر لطیف است. حالا دین یک جور دیگر. یک انرژی اضافیِ بلا استفاده است؛ مثل تیر آتشین. تیر آتشین وقتی به من مینشیند، یک چیزی به من اضافه میشود. هم من را میسوزاند، هم کارکردی برایم ندارد. چشم از کارکردش میافتد. اضافی بهم شد این تیر. این شکلی است. تیر مسموم از شیطان است. حالا آن. حالا هم من نباید نگاه کنم. سورهٔ نور است دیگر. همهٔ اینها در سورهٔ نور است. چقدر فوقالعاده است. نگاه ما را به عالم عوض میکند. میگویم تو نگاه نکن، همان «نگاه نکنه» را تو بپوشان، همان را بپوشان. «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ». «قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ». هم چشمها را کنترل کنند، هم دامن را کنترل، هم از هم نگیرند، هم به هم ندهند. انرژی اضافی را، هم مراقب باشند انرژی اضافی از هم نگیرند. هم مراقب باشند انرژی اضافی به هم ندهند. انرژی اضافی، انرژی است که بیثمر است. قوا را میسوزاند. انرژیهای دیگر را هدر میدهد. فکر، حالا ببین ما آمدیم کلاسهای دانشگاهمان را، دختر و پسر جوان در کوران شهوت، کنار هم مینشینند و کارکرد علمی ندارند. انرژی مضاعف است. دختر وارد کلاس میشود، این نگاهش میکند. بعد دیگر نه دل به کار میدهد، نه دل به درس میدهد. نه درس چیزی میفهمد. انرژی مضاعف است. آمده درگیرش کرده. تقوا مدیریت مهار انرژیهاست. بعد تقوا که دارد، چیزهای دیگر هم بهش میدهند. علم بهش میدهند. روزهای دیگر بهش میدهند. برکات برایش میآید. مدیریت انرژی را جدی بگیریم. صدقه مدیریت انرژی اضافیهایی است که داری و دارد هدر میرود، دارد به سوخت میرود. اینها را استفاده کن. روغن زیتون! نگذار مشتعل بشود. بیا تو چراغ بر، چراغ با آن روشن کن. تمام پول ما، زیبایی ما، جمال. فرمود: زکاتش عفت است. عفیفانه رفتار میکنی. در معرض قرار نمیدهی، نمیگذاری انرژیش هدر برود. دیگری را بسوزاند. اینها میشود عفت دیگر، عفت این زکات زیباییات. آن وقت زکات زیبایی اثرش چیست؟ زکاتش را که میدهی، انرژیش را فعال میکنی. از جنس خودش مضاعف میشود. زکات زیبایی را که میدهی، زیباییات مضاعف میشود. هم زیبایی مادی، زیبایی خودش یک بحث مفصل است. زیبایی یعنی تناسب. زیبایی امر نسبی است. تناسبهای تو هم در عالم ماده، تو زندگی دنیایت بالاتر میرود، بهخاطر عفافی که داشتی. هم اصل جمالی که لازم داری در عالم ملکوت، کی ایجادش میکنی؟
ولی وقتی این جمال را هدر دادی، پیغمبر فرمود: در شب معراج دیدم که زنهایی از سر مو آویزانند. خیلی توصیفات دیگر که در آن روایت باشد. سرچ بکنی پیدا میشود. معمولاً جزو روایاتی است که خیلیها مسخرهاش میکنند. کس نفهمید. اینها هدر داده بودند. این مو. میگوید: بهخاطر یک تار مو. چوب کبریت یک جنگل آتش میگیرد. چهربطی دارد؟ واقعاً انرژی را اگر بفهمی، اصلاً این حرفهای مزخرف و خندهدار را نمیزنی که بهخاطر یک تار مو اگر جهنم ببرند، این از داعشیها بدتر است. اصلاً نفهمیدیم ساختار عالم را. کلاً تو شهر هرت داری زندگی میکنی. خیلی پرتی. خیلی پرتی. اصلاً نمیدانیم ساختار عالم چیست. نظام اعتباری است که یک کاری میکند. بعد نگاه میکنی حالا چهکارش بکنم؟ هرچی هست، خودتی. بله، میسوزی. گاهی یک کبریت کل زندگیت را میسوزاند. یک سر خاکستر سیگار یک زندگی را به باد میدهد. کسی بگوید آقا یعنی انقدر مثلاً خاکستر سیگار. این خدایی که بخواهد خاکستر سیگار زندگی، با یک کبریت بخواهد همه زندگیام. این فرش گرانقیمت که این همه زحمت کشیدم. نفهمیدی ساختار عالم، نظام علی را نفهمیدی، نظام اثرگذاری را نفهمیدی، یکپارچگی هستی را نفهمیدی. این انرژی در متن عالم و این نور و نار را نسبتش را نفهمیدی. پرچم میزنی در حجابی. فهمت در حجاب، زندگی در حجاب، اعمال در حجاب. ببین چه کردی؟ گناه! اینها محصول گناه است. ببینیم چه کردیم که نمیفهمیم حقایق را. به حجاب رفتیم. عالم یکپارچه انرژی است.
خلاصه این میآید. حالا تو شب انرژیش بیشتر است. فرمود که غضب رب را خاموش میکند. انقدر انرژی دارد که آن غضب حقتعالی دارد کوران میکند. این صدقهٔ شب آن را خاموش میکند. از جنس خودش تولید میکند و مضاعف میشود. زکات پول دادی، پول مضاعف برمیگردد. زکات جمال دادی، جمال مضاعف برمیگردد. تناسبها، تناسب تو تو عالم دنیا، تناسب تو تو عالم ملکوت. زکات علم دادی، علم مضاعف برمیگردد. زکات وقت دادی، وقت مضاعف برمیگردد. زکات جا دادی، مکان وسعت. «فَسَّعُوا لِأَحْوَالِكُمْ تَفْسَحُوا فِي الْمَجَالِسِ». آیهٔ فوقالعاده است. جزو همان قواعد دوطرفه است که قبلاً بهش اشاره کردیم. در سورهٔ مبارکهٔ مجادله: «یَا أَیُّهَا الَّذِِينَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفْسَحُوا فِی الْمَجَالِسِ»؛ وقتی تو جاهایی که نشستید، میگویند یکم جا وا کن. این هم زکات است. صدقهٔ جا. «فَفْسَحُوا»؛ جا وا کنید. «یَفْسَحُ الله لَکُمْ»؛ خدا برایتان جا وا میکند. قواعدش یک انرژی اضافی داشتی. جلو میتونستی توی مثلاً ۳۰ سانت جا بشینی، ۶۰ سانت جا گرفته بودی. ۳۰ سانتش هدر میرفت. ۳۰ سانت را جا وا کردی. «یَفْسَحُ الله لَکُمْ». حالا این ۳۰ سانت را تو قیاس ملکوتی و برزخیش برایت جا وا میکند. احتمالاً ۳۰ سانت تبدیل میشود به ۳۰ هزار کیلومتر. حالا تو برزخ مقیاسها را نداریم، ولی مثلاً میگویم. مثلاً ۳۰ هزار کیلومتر برزخی برایت جا وا میکند. «تَفْسَحُوا»؛ وقتی بهت میگویند جا وا کن، جا وا کن. جا وا میشود. بعد این گشایشهای فراوانی که جاهای مختلف زندگی. انرژیها را هدر نده. جاهای دیگر انرژیهای دیگری که دارد میسر میشود. «لَلْیُسْرَا». اینها را ما تو بحث دغدغهٔ زندگی راحت یک گوشههایی از بحث را اشاره ساده میشود. سادگی ایجاد میکنی برای دیگران. انرژی میدهی، زندگیشان را ساده میکنی. از دشواریها درشان میآوری. از تنگناها در میآوری. از دشواریها درت میآورد. از تنگنا در میآورد. ساده میشود برایت. بقیه تو همین موقعیت مشابه خیلی شرایط برایشان سخت است. تو ماهی سه تومان درآمد داری. دیگری هم ماهی سه تومان درآمد دارد. تو پنج تا بچه داری. او یک دانه بچه دارد. تو هم مستأجری. او هم مستأجر است، ولی تو اموراتت میگذرد، اموراتش نمیگذرد. پس به این نیست. به آن سه تومان درآمد نیست. به مستأجر نیست. به بچه هم. اینها همش توهمات ماست. فکر میکند دو تا بچه میشود سه تا بچه. میشود چهار تا. این دارد مدیریت میکند انرژی را. مقدار پولی که دارم دارد مدیریت میشود. در حالی که مدیریت انرژی این مدلی نیست. کلاً داریم اشتباه میفهمیم. کلاً عالم را اشتباه فهمیدیم. زندگی را اشتباه فهمیدیم. مدیریت انرژی به این نیست که تو دو تا بچهات را سه تا نکنی که انرژی درست تقسیم میشود. تو یک جاهای دیگر داری انرژی زندگیت را هدر میدهی. صدقه نمیدهی، انفاق نمیکنی، دستگیری نمیکنی. آنجاها را اگر فعال بکنی، آن میزان انرژی هدر رفته برمیگردد. این جاهات را تأمین میکند. تو ده تا بچه را میتوانی تأمین کنی با همین مقدار پولی که الان داری. اینها برای امثال ماها که زندگی طلبگی جزو واضحات است، بحث علمی نیست، مجرب است برای ما. ما با این قواعد زندگی میکنیم. واضح است برایمان. طلبههایی مثل ما هراسی از این ندارند که مثلاً سه تا بچه باشد، چهار تا باشد، پنج تا باشد، ۱۰ تا باشد. مستأجر باشد و مثلاً اینطور. این جور هراسهایی. البته نه این که آدم بیگدار به آب بزند و تدبیر نداشته باشد و اینها. آن یک بحث دیگر است. تدبیر باز آدم بیتدبیر دارد انرژی فکریاش را هدر میدهد. این را باز دقت کنید. انرژی فکریات را هم هدر نده. یعنی تدبیر کن، ولی تو تدبیرت همه انرژیها را لحاظ کن. نه فقط انرژی پول را که مثلاً سه میلیون پول چقدر انرژی دارد، چقدر توان دارد. مثلاً با آن میشود ۵۰۰ تا نان خرید. خب صدقه چقدر انرژی دارد؟ صدقه ۵۰۰ تا نان است که دادی، ۵۰۰۰ نان برمیگرداند. نگاه انرژی خیلی محشر است. واگذار میکنم به عزیزانی که تو فیزیک دستی بر آتش دارند و تخصص دارند. منتظر میمانم که عزیزان مطالب را برسانند. این پس بحث انرژی را یادگاری داشته باشید.
بریم تو ادامه روایاتمان. چند تا دیگر بگوییم و بعد یک سری نکته درمورد صدقه. پیغمبر اکرم فرمودند که: «قالَ رَجُلٌ: لأتَصَدّقَنَّ اللَّیله»؛ یک آقایی گفتش که امشب حتماً صدقه میدهم. از منزل خارج شد و صدقهاش را برد و تو دست دزدی گذاشت. صبح که شد مردم گفتند که دیشب به یک دزد صدقه داده. گفت: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ إلّا سارق»؛ خدایا شکر، صدقهام دست دزد افتاد. «اللَّیله أتصدقن»؛ امشب یک صدقهٔ دیگری. «فخرج بصدقه»؛ آمد و شب صدقه را گذاشت تو دست زناکار. فردایش مردم گفتند که: «تصدّق اللیله علی زانیه»؛ این دیشب صدقه به زناکار داد. زن زناکار. «فقال: اللهم لک الحمد الاّ زانیه»؛ گفت: خدایا شکرت، این صدقه سر جایش رفت. به دست زناکاری. «أتصدقن»؛ امشب صدقه میدهم. «فخرج بصدقته»؛ با صدقهاش خارج شد و «فوَضَعها فی ید غَنی»؛ آمد و گذاشت تو دست یک آدم دارایی. «فأصبح الناس»؛ صبح که شد، مردم شروع کردند حرف زدن. گفتند: «تصدّق علی غنی»؛ یک شب که به دزد میدهد، یک شب به زناکار میدهد، یک شب به پولدار. «اللهم لک الحمد عَلی سارِقٍ و زانیهٍ و غَنی»؛ حمد خدا مال توست که این صدقه دست سارق افتاد، دست زناکار افتاد، دست دارا. اینجا دارد که پیغمبر فرمودند که برگشت. کسی که تو از حکمت کار این بنده خدا باخبر بود، برگشت گفت: اما صدقه تو که «عَلى سارقٍ فَلَعَلَّهُ أَن یَستَعِفَّ عَن سَرِقَتِهِ»؛ اینها خیلی توش نکته است. این روایت که در کنزالعمال هم هست. دست دزد افتاد برای این بود که شاید از سرقت دست بردارد.
لطایفش: مرحوم روضهخوانان معروف تهران بود، یک وقتی دیده بود که توی چرا؟ سیروس آن طرفهای تهران، یکی از این زنهای خیابانی کنار خیابان وایساده. ایشان پاکت گرفته بوده از جلسهٔ روضه. مثلاً به پول الان ۱۰ برابر. مردم از این خانم پرسیده بود که تو هزینهها چقدر بود؟ گفته بود: مثلاً من با ماهی ۵ میلیون زندگیام اداره میشود. ایشان کل آن را داده بود و گفته بود که پس تا دو ماه هیچ کاری نکن. دست برمیدارد. بدنم زندگی. صدقه به زناکار. بله، اگر میدانی مانعش میشود، صدقه به زناکار. البته با آن فرمولهایی که جلسهٔ انرژی که انرژی صدقهای که تولید میآورد، صدقهای که فعالیت بیاورد. توجه داشته باشید. فرمود که شاید صدقه دست زن بدکاره افتاد برای این بود که از زنا خودداری کند. آن هم که دست و آن پولدار رسید، برای این بود که عبرت بگیرد از آنی که خدا بهش دارد عطا میکند. لذا حالا پیغمبر هم میفرماید که این بانک این انجام شد، ولی هدر نرفت صدقهٔ دارا بود داد؛ یعنی زوایای دیگری دارد صدقه. لزوماً بحث پولش نیست. زوایای دیگرش را اگر لحاظ بکنیم، ببینیم که انرژیهای دیگری، انرژی در انفاق دارد تولید میکند. انرژی در عفت دارد تولید میکند و همین طور در جنبههای مختلف. پس صدقه خیلی انرژیهای متراکمی در خودش دارد و بهترین صدقه این است که انرژی متراکمایش بیشتر باشد. هرچی این ابعاد درش بیشتر لحاظ بشود، آن صدقه فضیلتش بیشتر است.
یک روایت دیگر، دو سه تا روایت دیگر درمورد صدقه بخوانم که اینها مهم است و قشنگ است. درمورد درخت کاشتن، صدقات خوب است. پیغمبر فرمود که: «مَنْ غَرَسَ غرساً لَمْ یأکُلْ مِنْهُ آدمیٌّ و لا خَلْقُ اللَّهِ»؛ اگر درختی بکارد، آدمیزاد از آن بخورد یا خلقالله ازش بخورند، «إلاّ کَانَ لَهُ صَدَقَه»؛ این برایش صدقهٔ ماندگار است. کسی که درختی را بکارد و صبر کند بر حفظش و قیام بر او بکند تا این که ثمر بدهد، هرآنچه از میوه که این در طول تاریخ میدهد، بهحساب هر کدامش صدقه است. «یُوصَمُ ثَمَرُهَا صَدَقَه»؛ هر کدامش را صدقه بهحساب میآورد. جای دیگر میفرمایند که: یک مؤمنی، مسلمی میآید درختی میکارد. هر چی از آن خورده بشود، صدقه است. هر چی از آن تولید بشود، صدقه است. درنده از آن بخورد، «فَهُوَ لَهُ صدقه»، پرنده از آن بخورد، «فَهُوَ لَهُ صدقه». و کسی سایه از او بگیرد، آنجا بشیند، تکیه بهش بدهد، همش «کَانَ لَهُ صدقه»؛ برایش صدقه بهحساب میآید. و روایت از این قبیل هم که داریم درمورد صدقه و روایات قشنگی است. میفرماید که: «طَلَبُ الْجَوَازِ عَلَى الصَّرَاطِ»؛ عبور از پل صراط. صراط خودش صراط مستقیم، تونل ارتباطی با حقتعالی، کانال ارتباطی با حقتعالی. آنی که اگر کسی میخواهد توش پر انرژی و پرقدرت حرکت بکند. «فَوَجَدْتُهُ فِی الصَّدَقَهِ»؛ دیدم در صدقه است. بحث انرژی. انرژیهایی که دارد هدر میرود. تو یک کانال که کانال عبودیت است. این میشود صراط مستقیم. صراط مستقیم همان عبودیت است. همهٔ انرژیها و قوا وقتی میآیند در مسیر بندگی خدا، این باعث رشدت میشود، باعث سیرت میشود، باعث قدرتت میشود. تو این مسیر و اصحاب شمال دارند هدر میدهند انرژی را. همین طور پراکنده است. شمال شامل همه چیز است. همه جا دارد میرود. پخش و پلا میشود. اصحاب یمین با قدرت تمرکز از سابقون السابقونند که همه را دارند توی مسیر با قدرت میفرستند بالا جزو مقربین. و میفرماید که در صدقه دیدم، صدقه باعث میشود که انسان سرعت پیدا میکند در صراط و مسیر و در صراط با قدرت طی میکند.
درمورد صدقه مطلب زیاد است که حالا ما یک مقداریش را گفتیم. بحث فقهی صدقه را هم نکاتی درش هست که اشاره میکنم. انشاءالله این هم عرض کردم که برای اموات، یکی از بهترین چیزها صدقه است. اصلش هم صدقه است که انسان بتواند صدقه را بدهد. حضرت امام در تحریرالوسیله نکاتی دارند. تو جلد ۱ صفحه ۱۰۸: مستحب است شب اول دفن برای میت نماز هدیه خوانده بشود که در زبانها به نماز وحشت معروف است که در حدیث نبوی هیچ ساعتی برای میت شدیدتر از شب اول قبرش نیست. پس با صدقه به اموات خودتان رحم کنید. اگر چیزی برای صدقهدادن نداشتید، یکی از شماها دو رکعت نماز بخواند. اگر صدقه نداشتید، نماز. نماز وحشت، نماز لیلهالدفن و اینها مال فرض صدقه است؛ یعنی فرض اولیه صدقه است. حالا خوب است آدم بخواند آن نماز را، ولی اصلش صدقه است. این جایگزین صدقه بوده در واقع. حالا نمازش را هم بگویم که رکعت اول یک حمد، دو تا «قل هو الله» است. رکعت دوم یک حمد، ده تا «تکاثر» است. این یک نماز. بعد از سلام نماز به یحیی «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اِلَی قَبرِ فُلانِ بْنِ فُلانٍ». فلان، اسم طرف و اسم پدرش را میگوییم. خدا از همان ساعت هزار فرشته به قبر میت میفرستد در حالی که هر کدام از آنها جامهٔ حوله تا روزی که در صور دمیده بشود؛ یعنی در تا قیامت قبر وسعت پیدا میکند. به کسی که نماز میخواند، به عدد آنی که آفتاب برش میتابد، حسنه داده میشود. به ۴۰ درجه رفعت پیدا میکند. شما که میخوانی ۴۰ درجه رفعت پیدا میکنی و به تعداد هر آنچه در عالم است که آفتاب بر آن میتابد. شاهآبادی سفارش میکردند شبها یکی از سه تا دستور خاص ایشان یکیشان این که هر شب خمسهٔ تان را بدهید. این هم حالا ربط بحثمان دارد. شبانه خمس بدهید. آن مقداری که امروز درآمد داشتی و هزینه داشتی، حسابوکتاب کن، یکپنجم مازادی که درآوردی را خمس. یکی از نماز اول وقت در هر حالتی. یکم هر شب نماز میت برای اموات مؤمنین و مسلمین که از دنیا رفتهاند که الان تو این ایام این همه عزیزان را داریم از دست میدهیم و دهها و صدها نفر شاید در روز به رحمت ایزدی میپیوندند و خوب است که به نیت این عزیزان نماز هر شب را بدهیم. بهترش که همان صدقه است. اگر صدقه این را لحاظ بکنی که بهتر است. نمازش هم خیلی خوب است. یک نماز دیگر هم دارد که به این نحو است که یک حمد تو رکعت اولیه، حمد و آیتالکرسی. رکعت دوم یک حمد و ۱۰ تا «انزل» که همین معروفتر است، معمولاً بین ما. بعد از نماز هم میگوید «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ». اگر نماز وحشت را به هر دو کیفیت بخواند، بهتر است. بهترش این است که هر دو تای آن را بخواند. حالا اموات نزدیک نماز بخوانیم. یک نماز برای یک نفر کفایت میکند و چهل یا ۴۱ نماز وحشت که متعارف است در اخبار وارد نشده که گفتند ۴۰ نفر بخواند، یکی آنها نداریم. بعد میفرمایند که آیتالکرسی تا «خَالِدُونَ أَبَدًا» احتیاطاً خوانده بشود.
درمورد نمازهای نافله باز امام جای دیگری میفهمند در تحریر که قضای نمازهای نافلهٔ شبانهروزی مستحب است. اگر آدم نافلهها را میتواند بخواند که بخواند، اگر نمیتواند قضایش را مستحب است بخواند. ترک قضای آنها درصورتی که بهخاطر جمعکردن دنیا آنها را ترک نموده، کراهت مؤکد است. اگر من نماز شب نمیخوانم یا مثلاً نافله ظهر، نافله عصر، نافله صبح، اینها را نمیخوانم، به این که میخواهم تو آن تایم بروم دنیا جمع بکنم، بهخاطر ترک دنیاست. نه این که حالا حال ندارم، بهخاطر ترک دنیاست. این کراهت شدید دارد. بعد میفرمایند که کسی که نمیتواند آنها را قضا کند، حالا من نه نافله را میتوانم بخوانم، نه قضایش را پشت سر هم سریع میخوانند دیگر. به آدم به نافله ظهر و نافله عصر چهکار بکنیم؟ برایش مستحب است که بهمقدار توانایی صدقه بدهد. یکی از موارد صدقه. کمترین صدقهای که برای هر دو رکعت، یک مد صدقه. مثلاً نافله ظهر، چهار تا دو رکعتی، ۸ رکعت است، میشود چهار مد. هر مد چقدر است؟ حدود ۱۰ سیر گندم. ۱۰ سیر گندم میشود ۴۰ سیر. یک نافله ظهر نخواندی، مستحب است که بهجایش ۴۰ سیر گندم. اگر نتوانست برای هر چهار رکعت یک مد بدهد. اگر نتوانست یک مد برای نمازهای مستحبی شب، یک مد برای نمازهای مستمحب روز. اینها خیلی کم. اصلاً نمیدانم ما تو ایران کسی داریم که این مسائل را شنیده باشد یا نه. جای گفته شده باشد. برای خودمان طلبههایی که درس دادیم و این بحثها را گفتیم و اینها تازگی دارد؛ یعنی من تازگی دیدم این مطلب را، تا قبلش هم دیگر ندیده بودم، نشنیده بودم این مطلب را.
بعد جای دیگر امام درمورد صدقه میفرمایند که وقتهای خاص مثل، حالا اینها احکام خود صدقه است. در تحریر جلد ۲ صفحه ۹۸ میفهمند که ما متون زیادی، نصوص زیادی داریم درمورد استحباب صدقه و تشویق بر این، خصوصاً تو وقتهای خاصی مثل جمعه، عرفه، ماه رمضان. به طایفههای خاصی مثل همسایهها تو اولویتند، ارحام فامیل. تو حدیث داریم که صدقه به دیگران روا نیست در حالی که خویشاوند محتاج باشد. بعد میفرمایند که صدقه بیماری و ورم و آتشسوزی و غرقشدن و ویرانی و دیوانگی و ۷۰ نوع بلا را دفع میکند. و روایاتی که درمورد صدقه خواندیم و تعدادشان.
امام اینجا میفرمایند که من دیگر روایات را نمیخوانم. چند تا مسئله میگویند. مسئله یک این است که تو صدقه قصد غربت شرط است. نیت باید بکنیم بهخاطر خدا. حالا بحثهای تخصصی دارد، نمیخواهم وارد بشوم. مثلاً صدقه معتاد هم درست است که اینها بحثهای تخصصی طلبگی است و نمیخواهم وارد بشوم که بحث خاصی است؛ یعنی شما اگر صیغهاش را نخواندی، همین طور پول را دادی و چیزی نگفتی، این هم درست است که عمدتاً اما همین جوری انجام میدهیم. صدقه به هر لفظی، با هر فعلی که باشد، به هر نحوی الان یا مثلاً کارت به کارت میکنند، چهمیدانم، به هر مدلی، این صدقه درست است. فقط عطا کردن توش باشد. در اختیار طرف قرار بدهیم. قصدش این است که طرف تملیک مجانی برایش بشود. من مالکیش میکنم به نحو مجانی. و قصد غربت هم البته دارم. این محقق میشود. ولی باید به دست طرف برسد، قبض بشود؛ یعنی آن طرف قبض بکند، دریافت کند. اگر طرف دریافت کرد، یعنی من چیزی به اسم صدقه دادهام بهش. خب، یک وقت شما مثلاً یک پولی میگذاری تو کاسه، بنده خدا ننشسته. این هم بحثهای فنی و دقیقی دارد. وقتی چیزی به نیت صدقه میدهی، اگر طرف گرفت. یک وقت میگذاری تو آن کاسه و برمیدارد. هنوز برنداشته. اینجا میتوانی پولت را برداری. نیت صدقه. ولی اگر آنجا گذاشتی، طرف برداشت، دیگر نمیتوانی برداری. جایز نیست. ولو به بیگانه باشد، طرف بیگانه باشد، نمیشود گرفت.
خب، حالا سادات چی؟ بحث مهمی است صدقه دادن به سید. بعضی از اینها که میآیند تکدی میکنند، اینها شال سبز بستهاند. چهمیدانم، به سرش، به تنش کلاه سبز دارد. مثلاً میفهمیم سید. چهکار کنیم؟ به نیت خمس. به سادات فقیر به نحو عام. نه آن خمس حسابشده دقیقی که واجب است. به نحو خمس مستحب. خمس واجبش اجازه میخواهد از طرف مرجع تقلیدمان. برای هزینه به سادات که میخواهیم بدهیم، اجازه باید بگیریم. اگر سید میخواست صدقه بدهد؟ سید به سید صدقه بدهد؟ اشکال ندارد. سید هم به سید میتواند بدهد و هم به غیر سید. زکات واجب میتواند بدهد. فطریه میتواند بدهد. اینها همش حلال است. اما صدقهٔ غیر سید به سید، اگر صدقه مستحبی باشد، امام میفرمایند: حلال است. زکات واجب و فطریه باشد، نمیشود. فطریهٔ سادات و اینها را ثواب میکند، ولی صدقه مستحبی اشکال ندارد. واجبات دیگر چی؟ مثلاً رد مظالم، کفاره. مثل اینها. امام میفرمایند که این هم به فتوای امام ملحق میشود به صدقه مستحبی. آن هم اشکال ندارد. رد مظالم میشود به سید فقیر داد، من غیر سید. رد کفاره هم همین طور از طرف مرجع و اجازهٔ رد مظالم و کفاره را غیر سید به فتوای امام به سید میتواند بدهد. اگر چه احتیاط مستحب این است که به اینها داده نشود و خود را از اینها منزه نگه دارد. بهترش این است که داده نشود رد مظالم کفارات و غیر سید به سید.
تو صدقه طرف بالغ باشد. پس بچه اگر صدقه بدهد، این قبول نیست. بزرگ میدهد به بچه. بچه صدقه بدهد اشکال ندارد. آن صدقه خودش از جیب خودش صدقه بدهد. مثلاً بچه ۱۰ ساله، پسربچه ۱۰ ساله. این در نگاه امام صدقه نیست. بعد عاقل باشد و مثلاً ورشکسته و اینها هم نباشد. مشکلاتی که باعث میشود طرف مهجور بشود با هٔ جیمی. نداشته باشد. اینها بحث فقهی است. نمیخواهم وارد جزئیاتش بشوم. و صدقه به کفار میشود داد؟ بله. کسی که پول دارد و به فقیر لازم نیست صدقه بدهیم. صدقه درست است. شما نیتت بوده و محقق شدهای. روایت را خواندیم دیگر. به زناکار داده بود و پولدار همش هم صدقه بهحساب. پس به آدم پولدار صدقه بدهیم، اشکال ندارد. به کافر ذمی، مسیحیها و یهودیهایی که تو مملکت ما هستند، زرتشتیها، به اینها میتوانیم صدقه بدهیم. مرحوم حاجآقا غلامرضا فقیه خیلی دستگیری میکرد از زرتشتیهای یزد و از یهودیهایی که ایشان وقتی از دنیا رفت، یهودیها برایشان یک مجلس ختم جدایی گرفته بودند و زرتشتیها. یک فقیه مجتهد شیعه، عالم بزرگ شیعه وقتی از دنیا رفته بود، یهودیهای یزد و زرتشتیهای یزد برایش مراسم جدا گرفته بودند. خیلی تو این حرف است. خیلی اتفاق عجیبی است. بس که رسیدگی میکرد تو دوران قحطی و شرایط سخت و اینها. خب، الان خیلی فرصت خوبی است برای تبلیغ ماها که میتوانیم به ارامنه که هستند تو تهران، مناطق مختلف، زرتشتیها که اصلاً تو شهرهای مختلف، به برادران اهل سنتمان رسیدگی بکنیم. تبلیغ بسیار خوبی است برای شیعه. از فرصت خیلی خوبی است. و صدقه به غیر شیعه، به اهل سنت، اینها اشکال ندارد. ولی اگر دشمن اهل بیت و کافر حربی. نسبت به اینها نمیشود صدقه داد. ولو فامیل من باشد. پدر من هم باشد. به اهل بیت توهین میکند. برادرم باشد. فامیل نزدیکم باشد. صدقه نمیتوانم بدهم.
دیگر بخش دیگرش هم که قبلاً توضیح دادیم. صدقه هر چقدر پنهانی باشد، بهتر است و آشکارا دادنش هم اشکالی ندارد. واسطه هم هر چقدر افراد بشوند، اشکالی ندارد. این هم نکتهٔ قشنگی است. میفرمایند که رد سائل. یک کسی درخواست میکند، ما بهش چیزی ندهیم، ولو این که گمان کنی که او بینیاز است. احتمال میدهم که این پول خودش پولدار است، ولی رد کردنش امام میفرمایند مکروه است. بلکه به او ولو چیز مختصری داده شود. گدایی را رد نکن. البته اگر پولی چیزی داری. ما شرایط کرونا و فلان و اینها هم نباشد دیگر. یک چیزی شده آدم بدهد. این طرف دست خالی نرود. و گدایی کردن بدون این که نیازمند باشد یا بلکه نیازمند هم باشد، شدیداً مکروه است. بلکه گفته شده که اولی این است که حرام باشد؛ یعنی قاعده اولیش به حرمتش باشد. گدایی کردن. ترک اعتیاد هم اینجا سزاوار نیست؛ یعنی هیچ تو هیچ حالتی شما دست گدایی دراز نکن به سمت کسی. منع مؤکدی وارد شده در روایت دارد که از مردم گدایی کند در حالی که روزی سه روزش را خدا، در روز قیامت در حالی ملاقات میکند که صورتش گوشت ندارد. بهاندازه خوراک سه روزت بخت یاری. برای چی گدایی میکنی؟ این میشود همان که گوشت ندارد که توضیحاتش را جلسه قبل اشاراتی کردم به این که چرا وضعیت این خوبی از بحث صدقه ما که البته حالا ما در صدقه میتوانیم صحبت بکنیم. ولی داریم دیگر از کنار بحث رد میشویم و میخواهیم در واقع بحث پیش برود. وگرنه این به این سادگیها نیست. این صدقه را خیلی باز بشود هزینهها درموردش.
خب، درمورد تقدیر ما و خصوصاً در عمر ما که جابجا میشود. درمورد این داستان که تو کتاب داشتیم، دیدیم که چندین سال مرگ عقب افتاد با صدقه. من روایاتی را بخوانم درمورد برخی چیزهایی که باعث طول عمر میشود و بعضی چیزهایی که باعث کاهش عمر میشود. نکته اولی که اینجا باید بهش توجه بشود، این است که ما دو جور اجل داریم: یک اجل معلق داریم، یک اجل محتوم. اجل محتوم، اجل حتمی ماست. در واقع جابجا نمیشود که بهش اجل مسمی هم میگویند. اجل معلق، اجل غیر مسمی است. جابجا میشود. تو روایت از امام صادق (ع) دارد: «اَلْأَجَلُ الَّذِی غَیْرُ مُسَمًّی مَوْقُوفٌ یُقَدّمُ مِنْهُ مَا شَاءَ وَ یُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا شَاءَ». اجل غیر مسمی جابجا میشود. هر چقدرش را بخواهد جلو میاندازد، هر چقدرش را بخواهد عقب. اما اجل مسمی: «فَهُوَ الَّذِی یَنزِلُ مِمَّا یُرِیدُ أَنْ یَکُونَ مِنْ لَیْثِ الْقَدَرِ إِلّا مُثْلَهَا مِنْ قَابِلٍ». هر شب قدر آنی که خدا تقدیر کرده و حتمی است، نازل میشود تا سال بعد. قابل جابجایی و تغییر نیست. این دو تا اجل. بعضی چیزها این اجل را جابجا میکند. آن عجلی که معلق است که یکیش صدقه است. «بِالصَّدَقَهِ تُفَسَّحُ الْآجَالُ». امیرالمؤمنین (ع) میفرماید که با صدقه «فَسَحَت». جا وا میکند. اجل. همان که گفتم تو مجالس «تفسّح»، «تفسّحُ الْآجَالُ». اجل جا وا میکند. صدقهای که میدهی، انگار یک انرژی بهش وارد میشود و اجل جا باز میکند. مهلت بیشتر میشود.
امام صادق (ع) این روایت هم خیلی روایت زیبایی است. جالبی. بحث مردم با کارهای خوبی که میکنند، عمر میکنند. «أَکْثَرَ مِنْ مَا یَعِیشُونَ بِأَعْمَارِهِمْ». ایشان به «اَعمارِهِمْ». بیش از آن چه که عمرشان است، زندگی میکنند؛ یعنی آن قدری که آدم با کارهای خوبش میتواند زندگی تو دنیایش را وسعت بدهد و وقت بیشتری بگیرد برای زندگیکردن تو دنیا با عمرش و اجلش، انقدر نمیتواند زندگی کند. ممکن است برای من ۵۰ سال نوشته باشند زندگی کنم، ولی با کارهای خوبم یک کارهایی میکنم که این ۵۰ سال را تبدیل کنم به ۸۰ سال. برعکس اگر: «مَوْتِ الَّذِینَ بِذُنُوبِهِمْ أَکْثَرَ مَنْ مَاتَ بِأَجَلِهِ». آن کسانی که با گناه میمیرند، بیشتر از کسانی هستند که بهاجل میمیرند. تو روایت دارد که رفتند قبرستان، گفتند: اکثر قبل از اجل مردن به خاطر گناه. اگر گناه نبود، اینها بیش از این عمر میکردند. این جابجا میشود. پس گناه ما کار خوب و کار بد. نه، آثار اعمال در ملکوت، در عوالم بالا، در ماده و همه این نسبت و ارتباطش با همدیگر برقرار است و اثرگذار. باعث طول عمر و کاهش.
درمورد عمر کتاب شریف میزانالحکمه جلد ۸ ، ۸ عربی صفحه ۱۲۴. درمورد عمر: «مَا یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لَا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرٍ إِلا فِی کِتَابٍ». در سورهٔ مبارکهٔ فاطر آیه ۱۱ میفرماید که هیچ کسی عمر نمیکند و از عمرش کم نمیشود مگر این که خدا همه اینها را در کتاب دارد نوشته. عمر حالا چیست؟ و فرمود: «إِنَّ عُمُرَكَ وَقْتُكَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ». امیرالمؤمنین: وقتی که توش هستی، میشود عمرت. تعداد نفسهایت. نفسهایی که پشت سر هم میکشی. نه. و این عمر ما تابع یک سری چیزهاست که جابجا بشود، بالا و پایین بشود. روایت دارد از عمرت استفاده بکن، غنیمت بدون. روایات این شکلی که زیاد است و نمیخواهم بخوانم این روایات را. به این بخش برسیم که درمورد چیزهایی که باعث طول عمر میشود و باعث کاهش عمر. این فصلش را میخواهم عرض بکنم. چون خیلی انواع مختلفی دارد درمورد عمر. تو چه سنی چه اتفاقی برای آدم میافتد و اینها. خیلی روایت جالبی است و «و ما یَزِیدُ فی العُمرِ و ما یُنقِصُ».
بعضی چیزها باعث طول عمر میشود. یکیش: «أَکْثَرَ مِنَ الطَّهُورِ»؛ زیاد طهارت داشته باشید. این طهارت هم به معنای وضو، هم به معنای غسل است. استعجال (شتابکردن). هر وقت حدث حادث میشود، چیزی که وضو را از بین میبرد، چیزی که غسل را از بین میبرد، سریعاً انسان تحصیل طهارت کند. مثلاً شرایطی است که یک خانمی تو ایام خاص، خب بیشتر با وضو باشد. حالا الان غسل نمیتواند بکند، واجب نیست غسل، ولی با وضو باشد. در حال جنابت اگر میتواند با وضو. اگر میتواند غسل کند که اصلاً این بهتر است. اگر نه، با وضو باشد. اگر نه، با تیمم باشد. ولو شده مثلاً تو آن بستری که هست، با همان پتویی که هست، با همان سنگی که کنارش است، با همان زمین. داری شب میخواهی بخوابی، اگر وضو داری که وضو، اگر نشد تیمم. شده به همان بسترت. تو روایت دارد با همان بستری که داری تیمم. این هم بالاخره یک بهرهای از طهارت دارد و بزرگان خیلی سفارش میکردند به دائمالوضو بودن که خیلی برکات دارد. همان انرژی است و تبدیل به نور است. چون وضو خودش نور است. دقایق شما را دارد انرژی به سمت نور تولید میکند. وقتی با وضو هستی و حواست هست، مداومت داری بر این که دائمالوضو باشی. من سختترین حالتم وقتی است که وضو ندارم. کمی که وضو را باطل میکردند و میخواستند تجدید بکنند، تو مابینش، تو آن چند ثانیه خیلی اذیت میشدم. فقط من را ناپاک در برابر حقتعالی که او پاک است. خیلی سخت میگذرد. و این مداومت بر حضور. بزرگان ما میدانیم برخی اساتید را که نصف شب وقتی از خواب پامیشوند، دوباره وضو میگرفتند، بعد میخوابیدند. ساعت را ببینم باز وضو میگرفتم یا تیممی چیزی بدون وضو نمیخواهم با طهارت. حالا خدا نصیب این بندهٔ حقیر سیاه اینها هم بکند که بتوانم طهارت باشم. این باعث طول عمر میشود. همان انرژی که میآید و انرژی تولید میکند در ما. انرژی بهینهسازی میشود. از انرژیهای اضاف در واقع جلوگیری میکند. باعث میشود که هدر نرود و حضور شیطان را هم دور میکند. چون اصلاً شیطان تو فضای هدر رفت انرژی ما فعالیت دارد و آنجاست که موقعیت کار کردن دارد. اگر کسی در حال استفاده بهینه از انرژیهایش باشد، شیطان اصلاً زمینهٔ نفوذ در او (ندارد). طهارت مداوم این شکلی است. حالا پاکیزه بودن ظاهری و اینها هم البته هست، ولی آنی که اینجا طهوری که اینجا گفته شده «اللَّهُ فِي عُمُرِکَ». خدا عمرت را طولانی کند. طهارت قلبی و اینها هم که قطعاً دیگر بالاتر. دلت پاک باشد از آلودگیها، از رذائل، از...
روایت دیگر دارد که پیغمبر میفرمایند که هرکی دوست دارد که «یََبْسَطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ»؛ رزق پیدا کند، توسعه پیدا کند، اجلش هم عقب بیفتد. «فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ»؛ صله رحم کند که بحثهای صله رحم ما را عزیزانی که دوست دارند، میتوانند پیگیری بکنند. چندین جلسهٔ آنجا. «لَا یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا الْبِرُّ». هیچی عمر طولانی نمیکند مگر بر. بر یعنی عمل به وظیفه. کار مطابق استانداردی که خدا میخواهد آدم انجام بدهد. این میشود بر که همان باز مدیریت انرژی است و بحث انرژی خیلی خوب فهمیده میشود. از امیرالمؤمنین که: «مَنْ أَرَادَ الْبَقَاءَ وَ لَا بَقَاءَ»؛ هرکی میخواهد ماندگار و پاینده باشد. البته پایندگی نداریم تو دنیا که هیچکی نمیماند، ولی هرکی میخواهد بماند، همیشگی باشد، تو همین دنیا. «فَلْیُبَاکِرِ الْغَدَاءَ»؛ صبح زود صبحانه بخورد. اول صبح، اول طلوع آفتاب، بهترین وقت برای صبحانه. «وَ لَیْجُزُ الْهِضَابَ»؛ کفش خوب بپوشد. «وَ لَیُخَفِّفُ الرّدَاءَ»؛ قرضش را کم بکند. «وَ لَیُقِلَّ قَشیَانَ النِّسَاءِ»؛ ارتباطش را با زنها، ارتباط در واقع زناشویی آن را کمتر کند که انرژیها هدر نرود. البته آن هم باز نسبی است ها. ممکن است برای کسی نیاز به بیشترش باشد، برای کسی نیاز به کمترش باشد. آن دیگر هر کسی خودش از مزاج و مذاق و مسائل دیگرش سر در میآورد و میفهمد که چقدر. نمیخواهم بگویم که مثلاً فلان قدرش باشد، فلان قدرش نباشد. به هر حال اینها اثرگذار در انرژیهای ماست که هدر میدهد. مثلاً این قرض و قولههای زیادی که آدم میگیرد، خب بالاخره انرژی ما را هدر میدهد. یک فکر و ذهن و همه اینها درگیر قسط. اینها عمر را کم واضحی میبینیم اثراتش را.
روایت دیگر دارد که امام باقر (ع) میفرماید که: «مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ». خدا روزی بکند انشاءالله. به حق ماه. شیعیان ما را سفارش کن که بروند زیارت قبر اباعبدالله. «فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزیدُ فِی الرِّزْقِ». رفتن به کربلا و زیارت اباعبدالله رزق را زیاد میکند. رزق را با همه اقسامش. در همه عوالم. کَرَمهای بحثی کردیم تحت عنوان رزق حسینی، آن هم ۱۵ جلسه است. دوستان میتوانند اگر دوست داشتند، بحث مربوط به رزقمان آنجا ملاحظه کنند. «وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ»؛ عمر را طولانی میکند. «وَ یَدْفَعُ مِدَافِعَ السُّوءِ»؛ پیشامدهای بد را هم دور میکند. خب، دیگر چهها عمر طولانی میکند؟ «مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ»؛ حکیمیتش خوب باشد. نیت پاک دارد. مثلاً میبیند در مسجد دارند چیزی میفروشند. یک خانمی دستفروش است. کسی را که از کار او حمایت بکند. سر چهارراه یک گلفروشی. برای این که از کار او حمایت بشود. جنس ایرانی میخرد به خاطر این که فقط از آن کار ایرانی حمایت بکند. اینها همش انرژی مثبت و تولید ملکوت نورانی است که باعث این میشود که طرف عمرش هم طولانی میشود. اثر آن انرژی این است که یک بخشش میشود در طولانی شدن عمرش. «تَجَنَّبَ الْبَلَاءِ»؛ از کارهای بد دوری کنید. «یَمُدُّ لَکُمْ الْأَعْمَارَ»؛ عمرتان طولانی. «مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهلِ بَیْتِهِ»؛ هرکی با خانوادهاش خوب تا میکند، «زَادَ فِی عُمُرِهِ»؛ عمرش طولانی. حضرت فرمود امیرالمؤمنین: اگر دوست داری خدا عمرت را طولانی کند، «فَفِ بَرِّ وَالِدَیْکَ»؛ پدرمادرت را خوشحال کن. انرژی دیگر. به آنها انرژی میدهد. انرژی. «وَ یُسَرِّی»؛ امام صادق (ع) فرمودند که: «یَا مُیَسِّرَ قَدْ حَضَرَ أَجَلُکَ غَیْرَ مَرَّهٍ وَ لَا مَرَّتَیْنِ». خیلی ربط. حضرت فرمودند که چندین بار اجلت رسیده بود. نه یک بار، نه دو بار. چند بار وقتش بود که تو از دنیا بروی. «کُلُّ ذَلِکَ یُؤَخِّرُ اللَّهُ أَجَلَکَ لِصِلَتِکَ قَرَابَتَکَ». همهٔ اینها را خدا اجل تو را عقب انداخت بهخاطر این که با فامیلانت صله رحم کردهای. همان دو راهی که قبلاً میگفتیم. به دو راهی میرسیدی، میگفتند که خب دیگر تمام. یک هو میافتی تو آن کانال. آن یکی ریلیات را عوض میکردی با یک محبتی، با یک صله رحمی. از آن ور هم قطع رحم. یک حرف تند، یک برخورد ناشایست. این هم کم میکند. یک هو تو ریل این وری میافتی. یک هو سی سال میبینی کم میشود. «مَنْ کَانَ یُحِبُّ أَنْ یُزَادَ فِی عُمُرِهِ فَبِرَّ شَیْخَیْکَ»؛ یعنی اگر دوست داری که خدا عمرت را طولانی کند، به شیخین محبت کن. شیخین، پدر مادر، پیر. به آن دو تا پیر محبت کن که این طولانی. کارهای خوب باعث طول عمر میشود.
چند تا روایت هم اینجا دارد. پیغمبر فرمود که: خوشبهحال کسی که عمر طولانی دارد؛ یعنی طول عمر برای چی میخواهیم؟ باز خود طول عمر برای انرژی، برای تولید انرژی بیشتر، به ملکوت بیشتر میخواهیم. بحث ایمان درمانی بنده یک اشارهای کردم به برخی برکات طول عمر که تو مسیر سیر و سلوک هم آدم نیاز به طول عمر دارد. خدا عمر طولانی بدهد که بتواند ۷۰ سال کار کند و کمکم. اینجا هم همین است. طول عمر میخواهم برای این که کار خوب بکنیم و «وَ حَسَنُ عَمَلِهِ فَحَسَنٌ مَنْقَلَبُهُ». کسی عمر طولانی داشت، کار خوب کرد، بازگشتگاه او، آنجا که برمیگردد بهش که عالم برزخ است، قشنگ میشود. چرا؟ چون خدا ازش راضی است. حالا اگر عمر طولانی داشت «وَ سَاءَ عَمَلُهُ»، برای برخی البته عمر طولانی عذاب است ها. این هم بحث. شما جاهایی داشتیم خدا بعضیها را طول عمر میدهد برای این که اینها بیشتر در خودشان آتش ایجاد کنند. مهلت بیشتر برای این که این فرصت بیشتری داشته باشد برای کثافتکاری بیشتر. پروندهاش سنگینتر. کلمهٔ «سالها» را تو جلسات قبل عرض کردیم. طول عمر از باب رحمت. وای به حال کسی که عمر طولانی پیدا کند و «وَ سَاءَ عَمَلِهِ»؛ کارش هم بد باشد. «وَ سَاءَ مَنْقَلَبُهُ»؛ آنجا هم که برمیگردد، استخرت علیه نار.
مؤمن خوب است که طلب طول عمر داشته باشد، از خدا بخواهد که خدا به او عمر طولانی بدهد. حضرت زهرا (س) در دعا عرض میکنند که: «اَللّهُمَّ بِعِلْمِکَ الْغَیْبِ». خدا به آن علم غیبت و قدرتی که علی الخلق داری، به قدرتی که بر خلق داری، «احْیِنِی مَا عَلِمْتُ الْحَیَاتَ خَیْراً لِی». تا آنجایی که میبینی حیات خیر است برای من. برای کسی. حضرت زهرا (س) ۱۸ سال باشد خوب. اهل بیت ما همه که طول عمر نداشتند. طولانیترین عمر در اهل بیت ۶۳ سال داریم. ۶۳ سال و ۶۸ سال. بینهایت شهید حاج قاسم سلیمانی ۶۴. سنی ندارد. هیچ امامی انقدر عمر نکرد. اکثر ائمه انقدر دیگر. مثلاً ۴۵ سال مثل امام مجتبی (ع) داشتیم و ۵۰ و خردهای سال مثل امام حسین (ع)، ۲۵ سال مثل امام جواد (ع)، ۲۸ سال مثل امام عسکری (ع) و عمرها همین طور کوتاه. حالا دیگر فقط امام عصر در بین اهل بیت این مقدار عمر. و لذا تا جایی که خیر است برای ما. حیات. این همه شهدا همه بهظاهر جوان مرگ شدند. پس این هم خیلی ملاک نیست. آن استفاده بهینه از عمر خیلی ملاک است. و حالا ممکن است جابجا هم بشود و «وَ تَوَفَّنِي إِذَا كَانَتِ الْوَفَاةُ خَیْراً لِى». هر جا که مردن من برایم بهتر است، من را از دنیا ببر. و این دعای قشنگ امام سجاد (ع) در دعای مکارمالاخلاق است. «کرامت» و: «اَمرِنِی مَا کَانَ عُمْرِی بَذَلْتُ فِیهِ». تا آنجایی که عمر من بذل در طاعت تو میشود، به من عمر بده. «وَ إِذَا کَانَ عُمْرِی مَرْتَعًا لِلشَّیْطَانِ». اگر عمرم دارد مرتع شیطان میشود، چراگاه شیطان میشود. «فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ». دیگر من را ببر سمتِ (خودت). خب، این هم درمورد طول عمر و اصل این ماجراها و اینها که باز از آن طرف هم برخی چیزها باعث کاهش عمر میشود.
مرحوم آیتالله شبّر از علمای بزرگ. آثار اخلاقی خیلی خوبی هم دارد. یکی از آثارشان کتاب طبالائمه است که یکی از ابواب این کتاب صفحه ۲۲۱ این است: باب و «ما یَدْفَعُ الْأَجَلَ». چیزی که اجل را دفع میکند. «وَ یُطِیلُ الْعُمُرَ»؛ عمر را طولانی میکند. «وَ یَزِیدُ الْمَالَ»؛ مال را زیاد میکند. «وَ مَا یَنْقُصُ الْعُمُرَ»؛ عمر را کوتاه میکند. «وَ الْمَالَ»؛ مال را کم میکند. «وَ یُنْزِلُ الْبَلَاءَ»؛ بلا را نازل میکند. و اینجا مطالب را میفرمایند. میفرمایند که مداوای با عبادات، صدقات، صله ارحام، دعا، زیارت امام حسین (ع)، آداب اغذیه. اینها که همه ابواب قبلی توضیحاتش داده شده و اینها اثرگذار است. یکیش هم همین است که فرمودند که: «مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِذُنُوبِهِ». آدمها آن قدری که با گناه میمیرند، «أَکْثَرَ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ». روایت دیگر دارد که هرکی دوست دارد که اجلش عقب بیفتد. «وَ لَمْ یَمْنَعْ مَا أَوْلَاهُ اللَّهُ». آنی که خدا بهش داده را خدا ازش نگیرد. «فَلْیَخْلُفْنِی فِی أَهْلِ بَیْتِهِ بِخِلَافٍ حَسَنٍ»؛ با خانوادهٔ من خوب تا کند. هرکی با اینها خوب تا نکند، «یُبْتَلَى اللَّهُ عُمُرَهُ». اینها کوتاه. خوب تا کردن خیلی اقسام. منزل آدم خرج اهل بیت باشد. روضه بگیرد. خرج اهل بیت کند. خرجی بدهد. مجلس علمی باشد. مجلس شرح دعا باشد. خواندن دعا باشد. چهمیدانم، از این قبیل کار. دارایی من، امکانات من، وسایل من، هرچی دارم، اینها باعث طول عمرش میشود و خدای نکرده قطع این چیزها هم باعث قطعش. گاهی توی خانهای سالیان سال جلسه برگزار میشود و بعد قطع میشود به دلایل الکی و چوبهایی خورده میشود که ما اینها را دیدیم. از روز قیامت هم با چهره سیاه بر میگردد. سر سفره کنار سفره که هستید، «أَطِیلُوا الْجُلُوسَ عَلَى الْمَوَائِدِ». این روایت ایشان جمع کرده. اینجا خیلی سر سفره که مینشینید، طول بدهید. تند تند نخورید. سفرتان طولانی باشد. این ساعتی است که جزو عمرتان بهحساب نمیآید. باز دارد که وضو قبل از غذا و بعد از غذا فقر را از بین میبرد و باعث میشود که در وسعت قرار میگیرد زندگی. فرمود که هرکی دوست دارد که خیرت خانهاش زیاد بشود، موقع غذا وقتی غذا را میآورند، وضو بگیرد و بعد غذا وضو بگیرد. که هرکی دستش را بشوید موقع غذاخوردن و بعدش «أَفْشِ إِفَاءَهُ». هر چقدر در سعه زندگی و «عَافِیَةٍ مِنْ بَلا جَسَدِهِ»؛ با وسعت زندگی میکند و بدنش هم از بلا معاف میشود. خدا عافیت میدهد که از اسباب عافیت است. و دارد که اگر بعد غذا وضو گرفتی، دستهایت را به چشمهایت بکش. «فَمَسْحَ عَیْنَیْکَ بِفَضْلٍ». چشمهایت را بکش. این باعث امان از چشم درد.
یکی از چیزهایی که عمر را کوتاه میکند، زناست. «یُذْهِبُ بِنُورِ الْوَجْهِ». تو بعضی از اصناف و طایفههایی که این ماجرا زیاد است که حالا نمیخواهم اسم بیاورم، این میبیند آدم نور تو این چهرهها نیست. به شدت تاریک است. فقط نور چهره را از بین میبرد. «وَ یَقْطَعُ الرِّزْقَ». رزق را قطع میکند. «وَ یُسْرِعُ الْفَنَاءَ». فنای طرف را هم سریع میکند؛ یعنی از بین رفتنش رو سرعت میدهد. و این همان هدر دادن انرژیهاست و سوخت و میافتد تو این فضاها. باز مرگش هم نزدیک. گناههایی که «تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ». دعای کمیل که: خدایا من به تو پناه میبرم و استغفار میکنم از آن گناههایی که فنا را جلو میاندازد. آنها چیست؟ قطع رحم یک است که باعث جلو افتادن مرگ میشود. قسم دروغ، حرف دروغ، زنا، بستن راه مسلمین است و امانت را ادعا کند به غیر حق بکند. مدعی امانت بشود که من صاحب خوب. وسیله ارحام هم که آن ور عمر طولانی میکند که چند تا روایت هم ایشان تو این مضمون میآورد. بعد میفهمند که: قاطع رحم خدا گاهی از عمرش ۳۰ سال کم میکند و صله رحم کسی انجام بدهد، تا ۳۰ سال بهش افزایش عمر میدهد.
چهار تا چیزی که در عمر افزایش عمر میشود: اول صبح سیب خوردن و ازدواج دوشیزه. به سمت چپ خوابیدن و دست شستن در آب که تو بهرهبرداری با آب گرم، با آب گرم دستشور. خب، حالا اینها لزوماً بحث استحبابش اینها نیست؛ یعنی به هر حال آثار خوبی رو بدن دارد دیگر. فضای مادی ما آثار خوب دارد و میفرمایند که اگر رکوعش را طولانی کند و سجدهاش را تو نمازش طولانی کند، این باعث طول عمر میشود. اگر سر سفره طولانی بنشیند و به کسایی که به این خاصیت خوب ندارند او برای آنها خاصیت خوب داشته باشد، این هم باعث طول «اَلصَّلاهِ فِی مَسجِدِ السَّهله». نماز در مسجد سهله باعث طول عمر میشود. انگشتر عقیق را دارد که اگر یک انگشتر تهیه کنیم و رویش بنویسی «مُحَمَّدٌ النَّبِیُّ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ»، خدا او را از مرگ نگه میدارد. «وَ لَمْ یَمُتْ إِلَّا عَلَی الْفِطْرَةِ»؛ اگر بمیرد، بر فطرت میمیرد، با دین میمیرد. مگر دستی بلند بشود و انگشتر عقیق داشته باشد، خدا «أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ»؛ خدا دوست دارد آن دست را و اجابت هم میکند و «وَ مَنْ کَفَّلَ فِیهَا عَقِیدٌ»؛ هیچ دستی از این بالاتر که توش عقیق باشد برای خدا محبوبتر نیست. وقتی دست بلند بشود، به هر کسی سهمی در عقیقه داشته باشد، «حَظُّهُ أَوْفَرُ»؛ برده با اوفرترین حظش را برده. اگر کسی میخواهد عمرش طولانی بشود، اینها همه مرحوم شبّر نقل کردهاند. این عالم بزرگوار که جای دیگر کمتر خوانده میشود، ایشان مرتب کردهاند. هرکی دوست داری که عمرش طولانی بشود و بر دشمنش غلبه کند و از مرگ بد حفظ بشود، اول صبح وقتی دارد صبح میکند و وقت غروب که دارد شب میشود: «سُبْحَانَ اللَّهِ مِلْءَ الْمِیزَانِ»، با حمزه «مِلْءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَى الْعِلْمِ وَ مَبْلَغَ الرِّضَا وَ زِنَهَ الْعَرْشِ». تو برخی نسخهها دارد و «الْکُرسِیِّ»؛ این هم اضافه کردهاند. از اهل بیت استش که هرکی مواظبت بر این دعا داشته باشد، کرامت بین مردم پیدا میکند، عزیز میشود و عمر طولانی هم پیدا میکند. از آفات هم حفظ میشود. «اَللّهُمَّ اجْعَلْنِى مَحبُوباً فِى قُلُوبِ المُؤمِنینَ؛ وَ احْشُرْنِى مَعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ بَلِّغْنِى إِلَى المِائَتَیْنِ وَ الْعِشرِینَ سَنه». من را به ۱۲۰ سال برسان. «فِی حَالِ صِحَّهٍ وَ سَلَامَهٍ»، ۱۲۰ سال با صحت و سلامت عمر کند. «و وَسِّعْ عَلَیَّ رِزْقِی و کَفِّنْیِ مَا أَهَمَّ و لَا تَحْرِمْنِی مَا سَأَلْتُکَ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ وَ کَرَمِکَ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ». تو برخی نسخهها هم دارد و «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ». این هم باعث طول عمر میشود.
یونس بن یعقوب میگوید که: خدمت امام صادق (ع) بودیم. گفتیم که: آقا، هر چیزی راهچارهای دارد غیر از مرگ. حضرت فرمودند: «مَارَ أَنَا الْمَوْتَ یَعْلَمُ الْحِیلَهَ». گفتیم راهچارهٔ مرگ؟ صله رحم راهچارهٔ مرگ است. مرگ. و روایت دیگری که باز اینجا نقل کردهاند تو این موضوع. داریم سر میکنیم تا فردا وارد آن بحث جدید کتاب بشویم. خوب است. امام صادق (ع) میفرمایند که: وقتی که نماز مغرب را خواندی و نماز صبح را خواندی، این ذکر را بعدش بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ». خیلی ساده است. هفت بار بگو. هرکی این کار را بکند، جذام بهش نمیرسد. (C) نمیرسد. جنون نمیرسد. ۷۰ نوع بلا ازش. بعد نماز صبح، بعد نماز مغرب هفت بار: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ». و فرمود که هرکی هفتاد بار بگوید این را، وقت اساتید ما سفارش میکردند ۷۰ بار بگوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ». این را خدا ۷۰ نوع بلا ازش دور میکند که سادهترینش این است که مبتلا به جنون نمیشود. در این.
حالا بحث چشمزخم. چون داشتیم باز محمد شد بر باب بعدی که مطرح میکنند بحث در واقع چش زخم. زیاد پرسیده میشود. صفحه ۲۲۵ کتاب ایشان است. میفهمند که حضرت یعقوب به پسرش فرمودند که: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ واحِدٍ». در سورهٔ مبارکهٔ یوسف است دیگر. آیه ۶۷. به پسرشان فرمودند که: از یک در وارد شهر نشوید وقتی میخواهید بروید به کشور مصر. درهای متعدد دارد. تو فیلمش هم یادتان است دیگر. ساخته بودند. هم از یک درهای مختلف. تو روایت دارد که: «خَافَ عَلَیْهِمُ الْعَیْنَ». از چشمزخم ترسید. چون اینها خیلی جمال و هیبت و کمال داشتند. همه با هم که میآمدند، تو چشم بودند. جدا جدا کردند که در بیاید که چشم نخورد. مراقبت از چشمزخم. و پیغمبر فرمودند که: «إِنَّ الْعَيْنَ حَقٌّ». چشمزخم حق است. «وَ الْعَيْنُ تُنْزِلُ الْحِجَارَةَ». آن قلهٔ کوه و نقطهٔ مرتفع کوه میآورد پایین. با چشم میشود آن را آورد. مدارک امام حسن و امام حسین را پیغمبر برایشان با این کلمات در واقع این عبارتی که میگویم حفظ بکنیم. حالا اگر بشود رفقا هم این را پوسترش بکنند که کار بشود منتشر بشود، این هم خوب است. «أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّهِ». حالا پیغمبر چون برای امام حسن و امام حسین «کما» میآوردند، اگر برای دیگری میخوانیم مثلاً برای بچهمان میخواهیم چشم نخورد، میگوییم «هو». دربارهٔ او میگوییم «هو». اگر به خودش، «نفسی». «بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّهِ مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ وَ هَامَّهٍ وَ مِنْ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهٍ». این از هر چشمی دور بشود. به جای اسفند و چهمیدانم تخممرغ و اینها، این ذکر خیلی خوب است. ابراهیم بچههایش را همین شکلی تعویذ میکرد. تعویذ با عین و دال ذال. در پناه قرار میداد که به این آسیب نرسد. حضرت موسی هم: «اَوْلادِ هارُونَ بِهاذِهِ». «أَبُو حضرت موسی» این شکلی تعویذ میخواند. مدارک چشمزخم باعث میشود که یک مرد وارد قبر. واسه مرگ کسی میشود به هر حال. «وَ الْجَمَلُ الْقِدْرَ». «الْجَمَلُ فِی الْقِدْرِ». چشمزخم باعث میشود که شتر تو دیگ. اینها ذکرهایی است که برای. حالا امام صادق: «نَفْسِی وَ ذُرِّیَتِی وَ أَهْلِ بَیْتِی وَ مَنْ کَلِفْتُهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ وَ هَامَّهٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهٍ». خوب این هم از این.
دارد که هر وقت ترسیدی (حالا بعضیها میگویند ما چشممان شور است، چهکار بکنیم؟). هر وقت بر چیزی ترسیدی که چشم بزنی، خیلی وقتها پدر مادر بچه را چشم میزنند. تعریف میکند، چشم میخورد بچه. سه بار این را بگو: «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ». این را سه بار بگویید. برای دفع چشمزخم خیلی مهم است. به شگفتی آوردت، خیلی خوشت آمد، تعجب کردی که جا خالی زمینهٔ چشمخوردن است. بحث انرژی. البته بیشتر بحث انرژی کتاب جن، جایگاه جن، جادوگر و شیطان. یک همچین تعبیری از استاد اصغر طاهرزاده. همین بحث ایشان آنجا دارد که عمدتاً این قبیل مسائل، چشمزخم و این جور چیزها، از همین انرژیهایی است که اگر خواستید، این کتاب را مطالعه بکنید. حالا اگر بشود این هم پبدیافش را رفقا بگذارند برای این فایل این جلسه، خوب است که دوستان هرکی خواست مطالعه بکند. آن هم کتاب قشنگی است. به همین بحث ربط دارد. خب، حالا چهکار کنیم؟ هر وقت یک چیزی خوشمان آمد، این را بگوییم: «اللَّهُ اللَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ». همین ذکری که بگویی، دیگر ضرر نمیرساند. یک بار دیگر میگویم حفظ کنیم: «اللَّهُ اللَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ». دارد که این هم خوب است: «بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِیکَ مِنْ کُلِّ عَیْنٍ حَاسِدٍ اللَّهُ یَشْفِیکَ». این هم چیز خوبی است. بعد فرمود که امام صادق (ع) فرمودند که: معوذتین بخوانید. سورهٔ ناس و سورهٔ فلق. این هم برای دفع این چیزها خیلی خوب است. هر وقت یک چیزی تعجب میکنید و احساس میکنید کسی چشم میزند و فلان و اینها یک کلمه: ون یکاد خبری نیست. این دستورات ضرری نمیرساند.
بعد امام صادق (ع) فرمودند که اگر قبرها شکافته بشود، میبینید که: «لَرَأَیْتُمْ أَکْثَرَ مَوْتَاکُمْ بِالْعَیْنِ». اکثر این مردههایتان چشم خوردهاند. بعد فرمود که: هر وقت احساس کردیم که ممکن است چشم بزنید یا چشم بخورید، «فَلْیَذْكُرْ اللَّهَ فِي ذَلِكَ». یاد خدا کنید. به هر نحوی. سبحانالله، الحمدلله. ذکر صلوات، بسمالله. به هر نحوی شده ذکر خدا باعث میشود که دیگر ضرر نرساند. اگر از چشمزخم برای کسی میترسید، سورهٔ حمد بنویسید؛ یعنی بخوانید و بنویسید. بیندازید گردنش. بیندازید بهش. به تو خانه است. اگر کسی یک جایی یک سورهٔ حمد، سورهٔ ناس، فلق، توحید، آیتالکرسی. این ذکر که میخوانم چند خط. حالا یک بار میگویم که حالا اشکال ندارد. «اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَكُنْ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا وَ أَحْصَاهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّهٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ بِسْمِ اللَّهِ عَبَثَ عَابِسٍ وَ حَبَسَ حَابِسٍ وَ حَجَرٍ یَابِسٍ وَ مَا أَنْقَارَثٍ وَ شِهَابٍ قَابِسٍ مِنْ نَفْسٍ نَافِسٍ وَ مِنْ عَیْنِ الْاَعْیَانِ عَلَیْهِ وَ إِلَى أَحَبِّ النَّاسِ إِلَیْهِ فِی کَبِدٍ وَ کُلْیَةٍ دَمٍ رَقِیقٍ وَ شَحْمٍ وَثِیقٍ وَ عَظْمٍ دَقِيقٍ فِي مَالٍ هِیلٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً». باز روایت دیگری دارد که هرکی که بهش چشم میخورد، به چشم میرسد، فاتحهٔ الکتاب شده حمد را بخواند با این دعا: «بِسْمِ اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ فُلَانٍ بْنِ فُلَانٍ» (اسم آن که ازش میترسیم چشم بزند، اسم خودش با اسم مادرش را میگوییم) «بِکَلِیمَاتِ اللَّهِ التَّآمَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ الْعَیْنُ النَّاظِرُ الْمُسْتَقِیمُ وَ مِنْ الشَّیْطَانِ وَ خَیْلِهِ وَ رِجْلِهِ مَقَالَهُ یَا بَنَیَّ لَا تُدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ مُتَفَرِّقِینَ». و اینجا هم دارد که امام رضا (ع) خراسان که بودند، خب، ازت خیلی پولدارم. برای عطرهای گرانقیمت خرج میکرد. نگاه کردم، گفتم که چشمزخم حق. عطرهایی میزنند و عطر خوبی است. چه بویی! حضرت فرمودند که این را توی رقعهای بنویس. توی کاغذ. سورهٔ حمد، قل هوالله، ناس و فلق، آیتالکرسی. آن کاغذ را گذاشتند تو شیشهٔ اصلشان که چشمزخم به آن عطر نرسد. برای مرکب هم همین طور که ممکن است چشم بخورد. حالا الان یکی میروند قربانی میکنند و میمالند مثلاً به پلاک چیزی که چشم نخورد. اینجا دارد که حضرت فرمودند که این را بنویس: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ اهْدِنِی بِحِفْظِکَ الَّذِی حَافَظْتَنِی بِهِ غَیْرَکَ فَاحْمِلْنِی بِقُوَّتِکَ الَّتِی لَوْ حَمَلَنِی بِهَا غَیْرُکَ لَنَامَ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا وَ ذُلًّا وَ لَیْلًا». این هم برای چشمزخم خیلی خوب است. با آن دستوراتی که کلاً عرض کردیم، همه اینها اثرگذار در چشمزخم. خب، ماجرای صدقه و طول عمر، آثار این شکلی را بحمدالله به پایان رساندیم. انشاءالله فصل بعدی کتاب را به بخشهای بعدی کتاب چون خیلی مطالب، به هر حال یک اشاراتی بهش کردیم. با سرعت بیشتری انشاءالله میخوانیم و پیش میرویم. خدا انشاءالله توفیق بدهد عامل به این مباحث باشیم.
وصلَّی اللهُ عَلی سَیِّدنا محمّدٍ و آلهِ.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه سی و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه سی و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهلم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...