محرم و نامحرم در نگاه امام خمینی
توصیه امام خمینی به تحصیل بانوان
نظر امام خمینی درباره حضور زن در اجتماع
آموزش نظامی زن
حریم محرمها
امام خمینی(ره)، الگوی تام در دوران غیبت
شاخص خانواده اسلامی در غرب
نقش شهوت در ملکوت انسان
عظمت حجاب زن
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین».
متاسفانه عزیزانی را این ایام از دست دادیم؛ خوبانی بودند و متاسفانه یکی پس از دیگری... و چقدر این کوران سریع است که حتی نمیرسیم که یاد بزرگان بکنیم. آیتالله سیدجعفر کریمی از خوبان دوران بودند و از وفاداران کنار حضرت امام و رهبر انقلاب بودند. امروز هم که آیتالله شیخ محمداسماعیل کوهستانی را از دست دادیم، انسان باصفا و ملکوتی را که بنده خاطراتی را از ایشان دارم. انسان باصفایی بود. مرحوم والدشان، آیتالله کوهستانی، خاطرات خوبی از ایشان میفرمود؛ انسانی بسیار سلیمالنفس و باصفا در آن بیت شریف که بیت فوقالعادهای است. رحمتشان کند. ما غبطه میخوریم به این عزیزانی که با ایمان رفتند و رفتند... الان جوری شده که باید غبطه بخوریم به این عزیزانی که دارند میروند و از جهنم دنیا خلاص میشوند و از زمین آلوده و این روزگار سخت و کثیف خلاص میشوند. ای عزیزان، انشاءالله که ما هم با ایمان از دنیا بریم و به این خوبان ملحق بشیم.
در مورد بحث نامحرم نکاتی را بنده میخواهم عرض بکنم. شاید همه وقت این جلسه به این بخش بگذرد. بخش مهمی است از کتاب «برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمت الله علیه» که پنج جلد است. دو جلدش را نکاتی آن سری خواندم. از جلد یکش میخواهم نکاتی بخوانم و باز برمیگردم و از جلد دو نکاتی را انشاءالله میخوانم.
از سیره حضرت امام، یکی از اساتید ما که از ایشان ذکر خیر زیاد کردیم در این جلسات و خصوصاً در «آنسوی مرگ»، ایشان خیلی ارتباط قلبی شدیدی با مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت داشتند و خیلی ارتباط خاصی با مرحوم آقا سیدعلی آقای قاضی (رضوان الله علیهما) داشتند. یک وقت ایشان میفرمودند که به من از عوالم بالا خبر و گزارشی دادند – حالا با واسطه، ظاهراً – که به فلانی بگویید: «تو از آقای قاضی میگویی و خوب است، از آقای بهجت میگویی و خوب است، ولی آنی که بهعنوان الگو الان باید مطرح باشد بین مردم و به مردم نشان داده بشود، مردم این شخصیت را بهعنوان الگو بپذیرند و رفتارهایشان را با او تطبیق بدهند، در موضوعات مختلف زندگی نگاهشان به او باشد و به عنوان یک حجت...». چون امام زمان در مورد ولی فقیه و فقهایی که عهدهدار دین مردمند و ولایت دارند، فرمود: «أنا حجت الله علیهم و هم حجج الله علیکم». من حجت خدا بر اینهایم و آنها حجت خدا بر شمایند. فقهایی در این سطح حجت خدا بر ما هستند. البته آقای قاضی هم حجت خداوند است، ولی از باب ولایتی که برای حضرت امام بوده و ولایت داشتند و این نصرت اینطور از جانب امام زمان پشت ایشان بوده و این عنایات بوده، به من گفتند که: «الگوی تام در دوران غیبت، حضرت امام (رضوان الله علیه) است. ایشان را معرفی کنید و ملاک برایتان شخصیت ایشان باشد؛ هم از جهت معنوی، هم از ابعاد مختلف زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اینها». البته در مورد رهبر معظم انقلاب مطلب زیاد است که انشاءالله جلوتر یک بحث مبسوطی – حالا یا یک جلسه، یا دو جلسه، سه جلسه، چقدر بشود – ما بحثهای مفصل در مورد رهبر انقلاب داشتیم در جلسات متعدد. ولی باز انشاءالله به مناسبت جلوتر که برسیم، نکاتی را عرض میکنم؛ و هوشمندی حضرت امام همین قدر بس که اینطور در بین همه اطرافیان خوب فهمید و خوب دید کُنه ماجرا را که چه کسی صلاحیت رهبری دارد بعد از خود ایشان. آن وقت حضرت آقا اصلاً در این، در مظان رهبری نبود در بین هیچ کس و اصلاً فضا به سمت رهبری ایشان نبود. سن و سال ایشان هم سن و سال زیادی نبود؛ چون وقتی که رهبر شد، ۴۹ سالش بود. سن ۴۹ سال برای مرجعیت کم است، چه برسد برای ولایت فقیه و رهبری یک همچین مملکتی با همچین انقلابی؛ و آن هم کسی که حتی در بحث اجتهاد ایشان، برخی عزیزان دلشان گرم نبود؛ یعنی برایشان چیزی رُخ نداده بود که بخواهند رهبری را در قامت یک فقیه مثلاً محک زده باشند. بیشتر به عنوان یک شخصیت سیاسی میشناختند.
و از عظمت امام همین قدر بس که عمق علمی رهبر انقلاب را اینقدر خوب ایشان کشف کرد و فهمید که ایشان یک مجتهدِ یک مجتهدِ مسلّم و قدرتمند است و ابعاد مختلف... محکم زد حسابی ایشان رهبر انقلاب را و ملاحظه کرد این موقعیت را در ایشان. و کشف کرد که ایشان برازنده رهبری است و میبینیم در این سی و اندی سال چقدر مقتدرانه و حکیمانه و داهیانه رهبر انقلاب این کشتی را در این طوفانها پیش بردند. اینها از عظمت حضرت امام (رضوان الله علیه) است. به هر آن کس که دست میگذاشت با عناوینی، دقیقاً آن عناوین در او منکشف میشد و معلوم بود. اگر کسی را سادهلوح میخواند، به وضوح این را در او میشد دید بعد از سالیانی. اگر در مورد کسی میفرمود که: «شما تصمیم عجولانه میگیری، وقتی عصبانی میشوی مملکت را آسیب میزنی»، قشنگ این را بعداً... اگر در کسی صلاحیتی را در مثلاً رهبری دید، در موقعیتهای دیگری دید، حتی بین خانواده خودشان، آنهایی که خیلی امام بهشان علاقه داشتند و به نحو ویژهای از اینها یاد میکردند، بعداً دیدیم که در فتنهها جور دیگری درخشید و دیگرانی به این نحو ندرخشیدند و شاید اصلاً ضد این هم...
بههرحال، این عظمت حضرت امام، عمق نگاه حضرت امام، خصوصاً در مسائل اجتماعی و سیاسی... این فقیه، عارف عالیرتبه در مراتب بسیار بالای معنویت و انسانیت و معرفت حق تعالی، ایشان قرار دارد به شهادت بزرگان و اولیای خدا که ما مقداریاش را در بحث «آنسوی مرگ»، مقداریاش را هم در همین بحثهای «سه دقیقه در قیامت» اشاره کردیم. آن سلامت حضرت امام، آن شاغولی که در امام میشود خیلی صاف دید که با متن شریعت مطابقت دارد و یک سر سوزن آدم در حضرت امام – آن کسی که تسلط دارد به مبانی دین و احکام و اخلاق و عرفان و معارف و اینها – یک سر سوزن فاصله و تباین نمیبیند بین امام و متن شریعت و متن دین. این عظمت حضرت امام (رضوان الله علیه) است. و اثر انگشت او بود. قاسم سلیمانیها روییدند! برکت نفس قُدسی او بود. او روحالله بود به معنای واقعی کلمه. و مردگان را زنده میکرد؛ مردگانی که از عالم بقا بهرهای نداشتند، حیات میبخشید. از این جوانانی که در جبهه متحول کرده، سالک کرده و واصل کرده... این بروبچههای روستایی مثل قاسم سلیمانیها را آورد و اینطور با عزت اسلامی در دنیا چهره کرد و ماندگار کرد. کار امام است. امام چون اتصال به حق تعالی داشت، دست او یدالله بود و نطق او نطق الله بود. کلام او کلام خدا بود و هر چه که بود از جانب خدا بود و او هیچ نبود. و این میشود عظمت امام که بود روحالله.
امام را باید دقیقتر مطالعه کنیم، خصوصاً به جوانترها. حالا ما هم سن و سالی نداریم، رفقای هم سن و سال خودم گله از ما کوچکترند یا از ما بزرگترند از لحاظ سنی، همه... از اینها به خصوص میخواهم خصوصاً در این ایام تعطیلات، فرصت بهتری داریم، همه ما شاید بیشتر برایمان فراهم باشد، وقت بگذاریم برای مطالعه حضرت امام و اُنس با حضرت امام. کلمات حضرت امام خیلی اثرگذار است، خیلی نگاه ما را عوض میکند. کتاب «چهل حدیث» امام، حالا متن شهر سنگین باشد، برخی از اساتیدی که درس «چهل حدیث» را دادهاند، بگیریم، گوش بدهیم، اُنس داشته باشیم. خدمت شما عرض کنم که «صحیفه امام»، خصوصاً خصوصاً «صحیفه آفتاب» که چکیده اصل صحیفه و زبده مطالب مبنا و مکتب حضرت امام را مطرح کرده است. بسیار اینها آثار خوبی است. حالا رفقای من بشود اینها را معرفی بکنند.
خدمتتان عرض کنم که ما خودمان هم یک معرفینامه برای برخی آثار امام مثل «جنود عقل و جهل» و تفسیر «سوره حمد»، شاید و دو سه تا دیگر از آثار حضرت امام نوشتیم که در کانال چند سال پیش است؛ اینکه مثلاً چه ویژگیهایی در این کتاب هست و نقاط قوتش. خلاصه آثار حضرت امام را به طرز، خصوصاً این آثاری که «تبیان» چاپ کرده، به صورت موضوعی بسیار قابل استفاده است. بیش از ۳۰ جلد به نظرم موضوعات مختلف را کار کرده. «اهل بیت در نگاه امام»، یک جلد مثلاً. «انسان کامل»، یک جلد. مثلاً «استکبار در نگاه امام»، یک جلد. مثلاً «انسانشناسی در نگاه امام»، یک جلدش. «معاد در نگاه امام»، «نبوت در نگاه امام»، «نبوت و ولایت» و همینطور آثار دیگر که بسیار آثار قابل استفادهای است و خصوصاً همه آثار امام را کار کردهاند، اینها را موضوعبندی کردهاند. آثاری که عربی بوده را هم اینجا آوردهاند و فارسیاش کردهاند؛ یعنی برخی آثار امام ترجمه فارسی اصلاً فقط در همین «تبیانها» است که بخشهایی از آنها ترجمه شده است.
آثار حضرت امام را باید خیلی نسل ما و ماهایی که دنبال حقیقتیم و تشنه معارف دینیم و میخواهیم با دین بدون پرده و بیحجاب مواجه بشویم، کُنه مسائل را بفهمیم، باید امام خمینی را مطالعه کنیم، با امام آشنا بشویم. در بحث محرم و نامحرم هم همینطور است. یکی از موضوعات بسیار مهم که هم ما زن را بهعنوان یکی از ارکان جامعه در متن حوادث داشته باشیم، حضور قدرتمند زن را – نصف پیکر جامعه است و جامعه فلج است بدون حضور زن – و با نگاه متحجرانه به زن هم زن تحقیر میشود، هم جامعه آسیب جدی میبیند. ولی نگاه امام خیلی فوقالعاده است و خیلی پیشرفته است، خیلی عمیق است. این انسانی که اینطور مقید به ضوابط بوده، یک جاهایی روبروی همه در واقع تقریباً اکثر متشرعین زمان خودش، آدمهای اهل تشرع و اینها میایستد و بعضی مسائل در مورد زنها مطرح میکند که برخی آقایان کم میآورند و گیرپاژ میکند: «این چیست؟ مثلاً امام چرا اینجوری میگوید؟ این اصلاً یک چیز دیگر است.» از حرف امام، مواردش را انشاءالله عرض میکنم. موارد زیادی هم هست تا انشاءالله عبرتی باشد برای عبرتگیرندگان؛ هم کسانی که دوست دارند فعالیت اجتماعی و سیاسی نگاه اسلام نسبت به زن بدانند، هم کسانی که دوست دارند مسائل اخلاقی و عرفانی رعایت بکنند و ترکیب این دو تا با همدیگر که هم زن در جامعه باشد، هم به شدت حریم و حدودش رعایت بشود و ارتباطش با نامحرم بر اساس ضوابط باشد، جمع این دو تا چه شکلی میشود؟ یک چیز اعجازآمیز و حیرتانگیزی است که انشاءالله من نکاتی را عرض میکنم.
در جلد ۱ این کتاب، فصل هفتم «مسائل و حقوق زنان»، خب خیلی مطالب خوب اینجا دارد. من همهاش را نمیرسم بخوانم، ولی بحث در مورد تعدد زوجات دارد که امام مخالف بودند با عدد زوجات و یکی زیاده، نصف یکی کم. نکاتی که میفرمودند و که حالا چرا به تعدد نظر خوشی نداشتند و اینها... اینجا بحث دیگری بشود. چرا هر کسی اگر تعدد داشته، کار معصیتی انجام داده؟ این نیست. بحث شرعی بحث دیگریست. بحث مصالح و اینها دارد. بحث تعدد زوجات را مطرح کردهاند. فقط یک توضیح اشاره میکنم که میگویند امام شاگردی داشتند که آن آقا رفته بود ازدواج مجدد کرده بود و امام رفته بودند از این استادشان علت را پرسیده بودند. این ادب خیلی مهم است که ما وقتی کسی کاری میکند، ازش سوال بکنیم. اگر او را عالم میدانیم، اگر هم خودمان را جاهل میدانیم که باید بدانیم جاهل... وقتی به مسئله موجب میشود، باید سوال کنیم، نه نقد و فحش و فضاحت. پرسیده بودند علتش چیست؟ آن آقا گفته بود که: «به شما ربطی ندارد.» امام از آن جا بلند شده بودند، رفته بودند و دیگر به آن خانه نرفتند. چون امام فرمودند که: «بدون دلیل این آقا دلیل خاصی برای ازدواج مجددش نداشت» و به خاطر همین قطع رابطه کردند. جمله بدی نگفته بودند امام، همین فقط نرفته بودند. خلاصه، این هم نکته جالبی بود در مورد مسئله حقوق زنان که این قدر به این مسائل امام اهمیت میداد که به هر حال شاید حقی تضییع بشود از آن همسر اول. به این... اینطور از خودشان واکنش نشان میدادند.
در مورد اصل اینکه امام خیلی نظر داشتند زنها در فعالیت اجتماعی و سیاسی باشند، این بخش اول است و توضیحات مفصلی دارد. اول این را میگویم، بعد در مورد مرزها و اینها که چقدر امام مقید به این مرزهای بین محرم و نامحرم بودند. هر دو بخشش برای ما عجیب و غریب است؛ یعنی ماها معمولاً میگوییم: «نه آن جور، نه این جور». در حالی که جفت اینها آنرمالیم. امثال بنده آنرمالیم، امام نرمال است که هم از این ور این قدر در را وا میکند که زنها را در همه فعالیتهای سیاسی شریک میداند، از آن ور آن قدر در را میبندد که حتی همسرش ۴۰ سال به برادرش که مجتهد بوده – برادر امام، آیتالله پسندیده، فامیلیشان خمینی بود، معروف بود به آقای پسندیده – همسر امام چهل سال به برادر امام سلام نکرده بوده. در حد سلام و علیک رابطه نداشتند. مجزا بوده کاملاً فضای زندگی و هیچ گفت و گویی نبود. روبرو نمیشدند که بخواهند سلام و علیک بکنند. این جور مدیریت... مردها کامل جداست الان. کامل جدا. فضای خانههای قدیم با فضای آپارتمانی الان فرق میکرده. آنجا خانه یک درد داشته، یک حیاط داشته. مردها این اتاق این ور خانه، زنها آن ور خانه. بحث ادب و اینها نبوده که بگوییم بیادبی. خلاصه، البته بعد که امام تبعید میشوند، میآیند. سلام و علیک میکنند. پسندیده به همسر امام میگویند که: «اگر پیامی دارید، بگویید به امام بگویم.» همسر امام خیلی ناراحت بوده که آخر بعد ۴۰ سال مجبور شده بوده مثلاً صحبت کرده با برادر امام. امامی که مثلاً اینطور در فضای سیاسی که مثلاً به خانم دباغ میگوید: «شما شکنجههایی که شدی، بیا برای عموم مردم مطرح کن». یعنی یک زن بیاید بگوید که من چه شکنجههایی شدم. از آن طرف همسر خودش... اینها خیلی ضابطههایش دقیق است. مثل امامی میخواهد که متن شریعت را فهمیده، به حقیقت عالم راه پیدا کرده و میتواند کشف بکند؛ رضای خدا به چیست، خدا کدام را میخواهد، چه نحو میخواهد، چقدر میخواهد. فرق امام خمینی با ما این است که ما هوای نفس حاکم بر زندگیمان است. وقتی که کار سیاسی میکنیم، بر مبنای هوای نفس رأی میدهیم. هوای نفس در معرض رأی قرار میگیریم، هوای نفس به زن میگوییم: «از خانه بیرون نرو»، هوای نفس است. میگوییم: «برو بیرون»، هوای نفس است. همهاش هوای نفس است. امام همهاش خواست خداست. لذا باید دنبال امثال امام رفت که همه زندگیاش را محو کرده در خواست خدا و امر خدا.
گفتند که به ترتیب خاطرات را میخوانم دیگر. حالا اسم خیلی نمیخواهم بیاورم. افرادی که ناقل این خاطرات هستند معمولاً این خاطرات خانم دباغ – خانم حدیدچی که خدا رحمتشان کند – یا ایشان نقل کردهاند یا دختران امام نقل کردهاند و یا عروس امام. عمدتاً این خاطرات را اینجور شخصیتهایی نقل کردهاند که حالا بنده چند تایش را عرض میکنم. خیلی قشنگ و مهم است.
میگویند: «در فرانسه عدهای دانشجوی دختر و پسر از کشورهای مختلف آمده بودند تا امام را زیارت کنند. مردها جلو نشسته بودند، خانمها پشت سرشان. وقتی امام میخواستند تشریف ببرند، خانمها به ایشان گفتند: «آقایان جلو نشسته بودند، ما نتوانستیم سوالاتمان را طرح کنیم.» دختر دانشجو بودند دیگر؛ یعنی امام قبل انقلاب یک مجتهد سنتی به معنای واقعی کلمه، وقت... رفته فرانسه، قشنگ مثل یک استاد دانشگاه دارد رفتار میکند. استاد دانشگاه مثلاً انگار لیبرال. اینجوری میخواهم بگویم. این قدر باز برخورد میکند که اصلاً شما باورت نمیشود که یک مجتهد سنتی است که گوشه کنارهای حوزه علمیه قم مثلاً مطرح شده. پیرمرد ۷۰ سالهاش است، بیش از ۷۰ سالهاش. امام در این ماجرا و این قدر باز برخورد میکند، امثال من اگر بودند میگفتند که اصلاً شماها اینجا چه کار میکنید و آن هم دختر جوان و دانشجو. اینها گفتند که آقایان جلو نشسته بودند، ما نتوانستیم سوالاتمان را طرح کنیم. امام به اتاق عقبی رفتند و فرمودند: «من چند دقیقه اینجا مینشینم تا شماها بیایید و سوالاتتان را طرح کنید.»
این را خانم دباغ میگوید. میگوید: «این کار امام برای من خیلی جالب بود. با اینکه وقتشان تمام شده بود، ولی برای اینکه حق خانمها پایمال نشود، این حرکت را کردند.» بعد خانمها آمدند و یکی یکی سوالاتشان را مطرح کردند. یکی از اینها گفت: «میخواهد ادامه تحصیل بدهد، ولی بچه و شوهر دارد و آنها مایلند که او بیشتر در خانه باشد.» امام فرمودند: «این مسائل نمیتواند مانع از همدیگر باشد. شما آن را به نحو احسن انجام بدهید، ولی تحصیل هم بکنید.» حوزه خواهران که نبوده که. داشته در فرانسه درس میخوانده، دانشجو در همین رشتههایی که در غرب بوده و بعد آن هم فضای دانشگاههای غرب و اینها، نه دانشگاه جمهوری اسلامی. در فضای دانشگاههای غرب و و خانم متدینی هم هست و امام بهش میگوید: «شما تحصیلت را داشته باش، درست را بخوان.»
خیلی نکته مهم و جالبی است. میشود درس خواند و باید خواند. خانمها باید تحصیل کنند. بخش وسیعی از نیازهایی که در جامعه داریم، به واسطه خانمها برطرف میشود و خانمها یکی از اضلاع جامعهاند. ندید گرفتن زن، باید تحصیلکرده باشد، باید درس بخواند. ما الان خانواده خودمان را با اصرار فرستادیم دانشگاه و البته رشتههای خوب و بدون اینکه بخواهند مثلاً مجبور بشوند خیلی از فضای خانه فاصله بگیرند که چون خودشان بیشتر دوست داشتند در فضای منزل باشند و اینها. علوم قرآن ایشان کارشناسی گرفتند و ارشد هم شرکت کردهاند و اینها. خدمتتان عرض کنم که و کم درس هم زندگی هم همه چی و مطالعه و رکن زندگی هر انسانی باشد، تحصیل. همینطور امکاناتی که الان در زندگی ماها آمده است، این قدر همه چیز راحت شده، همه درسها فراهم است، آماده است. هر کتابی شما بخواهی، درسش، استادش، کتابش، سیدیاش، فلان، همه چی مهیاست. تحصیلات. فرمود: «طلب العلم فریضه علی کل مومن و مومنه». طلب علم واجب است بر هر مرد مومنی و هر زن مومنی.
خب، اگر گفتیم زنها، خانه برایشان جایگاه امن نیست و خانهداری یک موقعیت ممتازی است که خدای متعال به زنها بخشیده که تربیت انسان را که گل سرسبد خلقت، عصاره خلقت، خدا سپرده به زنها. کارهای دیگر، مرد مثلاً میرود مهندس میشود، بر فرض مثلاً آهن و سنگ و اینها کار دارد، تربیت سنگ میکند، تربیت آهن میکند و خدا تربیت فرزند، تربیت انسان را به مقام قُدسی زن سپرده. زن خیلی جایگاه بلندی دارد، ولی این به این معنا نیست که، یعنی زن در خانه باشد و بیسواد باشد و هی فقط رفت و روب و آشپزی و جارو. اینها هم خوب است، اینها هم فضیلت است، اینها هم ثواب دارد به شرط اینکه به بیگاری کشیده نشود این خانم و این حس تلقی نشود که این زن مثلاً کارش این است که این کارها را بکند. این اثر لطف. تقسیم وظیفه است که میکند. تقسیم وظیفه خیلی مهم است. بههرحال یا کار خانه یا کار بیرون خانه. دیگر تقسیمی باشد. باید در خانه تقسیم کار صورت بگیرد. ولی مسئله این است که مهمتر از اینها تحصیل علم است.
خب، زن باید اهل تحصیل علم باشد. شما اهل بیت من را نگاه میکنی. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در قله علم. شما در بین زنهایی که در اهل بیت و مقامات عالیه دارند، یک نفر بیسواد، کمسواد اینها پیدا نمیکنید. حضرت زینب (سلام الله علیها) عالمه به غیرمعلمه است. حضرت معصومه (سلام الله علیها)... و ابوهها. بقیه بانوان مقدسی که در اهل بیت ما هستند، مقام علمیشان را شما نگاه کنید ببینید چقدر رتبه دارند! حضرت حکیمه خاتون چه جایگاه بلندی دارند! ولایت به ایشان واگذار میشود، ولایت ظاهری، ولایت باطنی امام زمان و بعد از امام عسکری، ولایت ظاهری با حکیمه خاتون است. مثل حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام سجاد. حکیمه خاتون را میبینید مقام علمی را ببینید. زنهایی که در اهل بیت هستند ببینید. هیچ کدام از اینها اصطلاح امروز خیابانگرد باشند و همهاش از این ور به آن ور و فلان و اینها نبودند. حریم بیت را داشتند و در منزل بودند و مسائل را به شدت مواظب بودند. در عین حال عالیترین مقامات علمی.
و در زمانه خود ما مرحومه بانوی امین که در منزل بود و هم به عالیترین مقامات علمی و معرفتی و عملی رسیدند. از این قبیل بانوان ما زیاد داریم. کتاب «ریاحین الشریعه» به نظرم شش جلد است. حالا من همراه نیاوردم از قم. قم کتابش را داریم، آنجا شش جلد فقط در مورد بانوانی است که در عالم اسلام مقامات علمی و معنوی دارند. کتاب «پاسداران حریم عشق» مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی که ده جلد است. بخش زیادی از این ده جلد شرح حال بانوانی است که به مقامات بلند رسیدهاند، مثل رابعه عَدَویه و امثال ایشان که خیلی مطالب ناب و فوقالعاده است. بنده یک وقت برای یکی از اولیای الهی این بخش مربوط به رابعه عَدَویه را میخواندم از روی کتاب. از شاگردان قدیم مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت و صاحب کمالات و ایشان زار زار گریه میکرد و هی من را میبوسید. میگوید: «چنین مطالبی که بنده میخواندم، دوباره بخوان این را. سه بار که یک زن این قدر مطالب عمیق عرفانی گفته بود که این مردی که مثلاً چهل سال در وادی سیر و سلوک زحمت کشیده و استخوان خرد کرده، این جور به وجد میآمد. بال بال میزد. کودک میدیدم این جور بال میزند.» کلماتی که این بانو رابعه عَدَویه میفرمود. خب، این مقامات، مقام یک زن. اینها مقام علمی و معرفتی یک زن است. نه تنها میسر است، باید رفت سمتش و بعد فعالیت کرد در این جهت.
خب، ما پس قاطی نکنیم مسائل را. خانمها باید در تحصیل علم وارد بشوند. البته خب، هر چه رشتههایی باشد که بیشتر به بافت زنانه نزدیک است. برخی رشتهها، حالا من نمیخواهم اسم بیاورم، ولی خب، برخی رشتههای تحصیلی را من خیلی فکر کردم که اینها مثلاً ربطش با خانمها چیست و یک زن در این رشته چه ثمراتی میتواند داشته باشد و زیر رشتههایی که به شدت کار فیزیکی سنگینی دارد و کار سخت به حساب میآید، با این بافت لطیف زنانه، فیزیک لطیف چه نسبتی دارد؟ اینها خیلی معلوم نیست. بههرحال زندگی آهنی و ماشینی غرب یکی از بلاهایی که سرمان درآورده، این است که در این حوزهها مردانگی و زنانگی را از بین برده. خودشان همین تفاوت زنهای ما با زنهای ایرانی این است که زنهای ایرانی زنند. نکات جالبی است که از غربیها میشنوند آدم و زنهای ما جنسشان معلوم نیست چیست. نه مردان جنسیتشان معلوم است، نه زنان. فقط میدانیم که این دو تا با هم یکیاند. البته زن بههرحال به معنای یک طعمه، یک ابزار، خیلی آنجا مطرح است و رسماً در بعضی بازارها، در بعضی کشورها، بازار خاص دارد و پشت ویترین خرید و فروش میشوند، قیمتگذاری میشوند، مزایده و مناقصه دارند. ابایی از این مسئله ندارند. هرچند خودشان میگویند که مثلاً ما این کار را میکنیم برای اینکه مثلاً مهار بکنیم بحث روسپیگری را، فلان و این حرفها. ولی خودشان هم میدانند که این توجیه است. عملاً یک تجارت جنسی در غرب رایج است. عملاً به بردگی گرفته میشوند، از کشورهای دیگر پا میشوند میآیند آنجا و به استخدام گرفته میشوند در این زمینه.
بههرحال، چیزی که هست، این است که این زنهای اینجا زنند و باز از نکات جالب این است که در غرب میگویند که زن و مرد هَمدوش همند و زن باید خودش درآمد داشته باشد و مخارجش با خودش است. ما یک قانون عجیب و غریبی داریم. بنده با برخی از خانمهای اروپایی صحبت کردم و دیدم که نسبت به این مسئله خیلی حس شَعَفانگیز عجیبی دارند که اسلام چیزی به اسم نفقه قائل است. میگوید: «ما اینجا باید برویم کلی کار بکنیم. من با این توان و با این جثه دوست دارم مادر باشم. دوست دارم به خانه برسم.» آنهایی که از فطرت دور نشدهاند. «و من باید کار بکنم، خرجم را در بیاورم. مخارج من اگر میخواهم تحصیل بکنم، مخارجم با خودم است. اگر میخواهم به سر و وضعم برسم، هزینههایی دارم. ورزش کنم، چه چه. هزینههای من با خودم است. خودم و درآمد داشته باشم.» در حالی که در ایران توهین به حساب میآید به یک زن که مرد بهش بگوید که: «اگر میخواهی باشگاه ورزشی بروی، خودت باید بروی کار کنی که پولت را در بیاوری که بتوانی باشگاه بروی. اگر داری تحصیلات میکنی، خودت باید بروی پول در بیاوری.»
خب، این از شگفتیهای احکام ماست که این بار سنگین را دوش مرد گذاشته. مردها عهدهدار مخارج زنها هستند. خب، بالاخره رسانه نمیخواهد این چیزها دیده بشود. فقط آن بخشش گفته میشود که شما میخواهید در خانه نگه دارید و توسریخور باشند و... نه، اتفاقاً بحث «در خانه نگه داشتن» نیست. حالا عرض میکنم جلوتر، بحث مراقبتها. بحث خانه نیست که خانه اصالت داشته باشد و در کنارش هم ما از بحث تحصیلات. هیچ عاقلی، هیچ کسی که مسلط به دین باشد، همچین حرفی نمیزند که اسلام برایش مزیت به این است که یک زن بیسواد باشد؛ چون از هیچ عالم فرهیخته و مومن و روشندل این حرف را نمیشنوید که برای زنها بهتر این است که بیسواد باشند، نادان، بیبهره از فکر و فرهنگ اجتماعی باشند، تحصیلات نداشته باشند که راحتتر بشود اینها را مثلاً چپاول کرد و در مُشت داشت و اعمال قدرت کرد. هیچ کس این حرف را نمیزند. شما به بیوت علما که نگاه کنید، در بین همسران اینها، مقامات علمی فوقالعاده. خصوصاً در بین این شما مراجع زمان ما و علمای زمان ما را به دخترانشان نگاه کنید و مقامات علمی اینها را ببینید که عمدتاً مقامات علمی بالایی است. یعنی خانههای علما وقتی نگاه میکنید، پسرها که هیچی، دخترانشان هم همینطور. همین الان مراجعی که هستند را شما مراجعه کنید ببینید. در بین دخترانشان، در بین دامادهایشان، عمدتاً فضا، فضای علمی و عالمپرور این بیوت پرورش میدهند این بچهها را.
خلاصه، پس این بحث تحصیلات برای امام خیلی مهم بوده و حضور در عرصه اجتماعی و سیاسی. میگویند که: «در ابتدای پیروزی انقلاب که امام در مدرسه رفاه بودند، در مورد ملاقات خانمها وقتی به حضور ایشان عرض کردم – چون هر روز تعداد زیادی از خانمها غش میکردند که حالا جلوتر توضیح میدهم – عرض کردیم که اجازه بدهید دیدار خانمها را تعطیل کنیم.» «با قاطعیت فرمودند: «فکر کردی اعلامیه من و شما شاه را بیرون کرد؟ نخیر، همینها شاه را بیرون کردند. بگذارید آزاد باشند.» چقدر امام برای زنها ارزش و حُرمت واقعی قائل است. آخه برخی قائل حُرمت هستند؛ یعنی حریم. یعنی برای زن ارزش قائلند که به این اسم این ارزش بیاید. این را سرخاب سفیدابش میکنند، «این را در نمایشگاه بگذارید» که آن به اسم اینکه «تنها باید باشند...». شما میخواهید زنها را از عرصه اجتماعی بیرون کنید. خب، حالا میخواهید چه کارش کنید؟ چه کار کنم؟ «برو آن پشت به سر و وضعت برس.» برگه استخدام میزند که: «خانم زیبارو، نمیدانم با آداب معاشرت بالا و فلان و اینها» و ته شغلی هم که بهش میدهند منشیگری است و پول جمع کن برای این بابا و: «وایسا اینجا بغل این ماشین.» چهار تا زن، چهار تا در ماشین را میگیرند در نمایشگاه ماشین که این ماشین فروش برود. مثلاً بیایند به هوای این زن. نگاه کنند برای تبلیغ صابون و شامپو و ریکا و از زن استفاده کنند. جذابیتهای این زن کرم را تبلیغ بکنند، نمیدانم چی چی تبلیغ بکنند. این میشود ته اینکه زن در عرصههای... حضور همینهایی که مدعیاند، این قدر وقتی که مسئولیت و ریاست پیدا میکنند، هیچ بهره زنها از مدیریت و ریاست کلان در دوره اینها ندارند. نه وزیر میشوند، نه مدیرکل میشوند. عمدتاً این شکلی است. خیلی عجیب است واقعاً. اینها جالب است در نوع خودش.
بله، زن در صحنه بودنش نه یعنی در صحنه باشد به عنوان یک عروسک تا آن کارتلهای اقتصادی از این بهرهشان را ببرند، درآمد و سرمایه تولید بکنند. یک ابزاری مترسکی در دست اینها باشد که از دلسوزی و محبت و رحمت این زن نهایت استفاده را بکنند، بهرهوری بکنند. خانم که باشد دل میسوزاند، با همه جان و دل کار میکند و موقع سود بردنم نصف میگیرد نصف یک مرد و کارهای بسیار سطح پایینی هم به اینها بدهیم؛ مشاغلی که مشاغل بسیار سطح پایینی به حساب میآید در جامعه. سطحش را پایین بیاوریم. ولی میخواهم بگویم که اگر ما برای زنها قلهای که در جامعه لحاظ کردیم برای فعالیت اجتماعیشان منشیگری بود، این خیانت به زن است. کی گفته زن به خیلی مراتب بالاتر؟ البته مقامات اجتماعی اینجوری نیست که بالا و پایین داشته باشد. چه بسا یک منشی از مدیرکل بالاتر باشد عندالله. مقام اجتماعی که ما مثلاً در محاسبات ذهنی و ظاهری خودمان داریم که خب چرا یک زن نمیتواند مدیرکل بشود؟ چرا نمیتواند رئیس بشود؟ چه منعی برای این هست؟ بههرحال این بحث مهمی است و باید لحاظ کرد. مثلاً یک فضایی است که کاملاً زنانه است بعد مدیر آنجا مثلاً مرد. خب، چه دلیلی؟ الان چقدر در جامعه ما مشاغلی هستش که اصلاً کامل زنان است؟ مثلاً سونوگرافی که کاملاً سر و کارش با زن. ما همین قوم خودمان میدیدیم که کل قم مثلاً شاید دو تا خانم پیدا میشد برای سونوگرافی. مکانیک اساساً سر کارش با زنهاست. خب، این تخصص میخواهد، دانش میخواهد. چه شده که خانمها این سمت نرفتهاند؟ تازه باز سونوگرافی نمیخواهم مثلاً این را هم به عنوان قله معرفی کنم در سطح جامعه. حالا خلاصه، جایگاه زنها را باید بالاتر از اینها دید.
ماجرای دیگر. میگویند: «در روزهای اول پیروزی انقلاب در مدرسه رفاه چون خانمها و بچههایشان برای دیدن امام میآمدند، پذیرایی از آنها برای کمیته استقبال تولید اشکال میکرد؛ هم به دلیل وجود بچههای آنها، هم اینکه بالاخره حضور آقایان هم در آن مکانها لازم بود. به این دلیل خدمت امام عرض کردیم: «اگر اجازه بفرمایید به خاطر کم شدن این مشکلات، رفت و آمد خانمها برای دیدار شما کمتر بشود.» ایشان در جواب فرمودند: «واجب است خانمها بیایند، واجب است خانمها.» البته برای من دردناک است که ببینم خانمها و بچههایشان در این رفت و آمدها صدمه میخورند و دچار مشکل میشوند، اما به دلیل اینکه خود خانمها بدانند که شخصیت خاصی دارند که من مشتاق هستم آنها را زیارت کنم، شما تحمل کنید و خانمها رفت و آمد کنند، بیایند و بروند. بعد از آن، رفت و آمد خانمها بیشتر شد. امام حتی یک بار هم اجازه ندادند مابین خانمها و آقایان تفاوتی قائل باشیم. جای دیگری دارد که ماجراها... که میخواستند که منزل امام نیامدند. اینها امام گفتند که: «ما اینها بودند که انقلاب را پیروز کردند، میخواهید اینها را از صحنه بیرون کنیم؟»
بعد میگویند که: «در جریان انتخابات مجلس اول تلاشهای فراوانی انجام گرفت که زنها از شرکت در انتخابات محروم بمانند. اما مقاومت و پافشاری امام این توطئه را با شکست مواجه کرد. در جریان انتخابات عده معدودی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نامه خدمت امام نوشتند و امضا کردند و تقاضا کردند که زنها را از انتخابات و رفتن به مجلس نهی و منع کنند.» زنها در مجلس نباشند و در انتخابات شرکت نکنند. که امام پاسخ این نامه را در یک سخنرانی دادند. فرمودند: «دخالت در سیاست نه تنها وظیفه همه هست، وظیفه زنها هم هست. زنها هم باید در صحنه باشند.» شورای نگهبان نمایندهای خدمت امام فرستاد که: «ما میخواهیم زنها را از رفتن به مجلس منع کنیم.» امام فرمودند: «این کار را نکنید. زنها باید به مجلس بروند و از نظر شرع هم هیچ اشکالی ندارد.» بعد آن نماینده شورای نگهبان وقتی بلند شد از اتاق برود بیرون، امام او را صدا کرد و فرمودند: «به شورای محترم نگهبان از قول من بگویید مبادا زنها را از دخالت در مسائل انتخابات منع کنند. اگر این کار را کردند، من موضع میگیرم و برخورد میکنم.»
خیلی نگاه امام نگاه عجیبی بود که اگر نگذارید زنها وارد عرصه انتخابات بشوند و برای مجلس شدن پا پیش بگذارند، با شما برخورد میکند. در حالی که یک حجمه سنگینی رو امام بود در آن دوران که: «برای چی شما ممانعت نمیکنید از اینکه زنها وارد مجلس دارند میشوند؟ راهش را ببندید. زن مجلس که جای زن نیست و زن که نباید بیاید وارد مجلس بشود. زن و کنج خانهاش باشد.» مثلاً این نگاه تحجر... تجملآمیز. از این طرف متحجرانه به زن که زن و فعالیت اجتماعی میخواهد منعش بکند و از آن طرف حالا میبینید که امام چقدر مطالب جالبی دارد.
خانمها بعضی از آقایان از تهران و قم به امام در نجف پیام داده بودند که بههرحال ممکنه خانمهایی که در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکنند، دستگیر بشوند. خیلی اینها جالب است. دقت بکنید. راهپیمایی، یک وقت ممکنه دستگیر بشوند، بعد اینها هتک حرمت بشوند. لذا از امام خواسته بودند: «شما مثلاً بفرمایید که خانمها در راهپیمایی شرکت نکنند. راهپیمایی اگر نظر شما به آنها برسد، قطعاً اطاعت میکنند.» امام با شنیدن این پیام به شدت برآشفته و عصبانی شدند؛ چون معتقد بودند مبارزه و حرکت سیاسی و اسلامی بدون حضور خانمها قطعاً ناقص است و به ثمر نمینشیند. «هر کس که چنین اعتقادی ندارد، اعتقادش فاسد است و انحراف و اعوجاج دارد.» خیلی اینها عجیب است. پس از آن هم پیام دادند: «خانمها دوش به دوش مردان و در کنار آقایان در تمام مراحل شرکت داشته باشند. هیچ کس حق ندارد تفوه – یعنی حرفی – نسبت به مسئله جدا کردن خانمها از حرکتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشد.»
این ور ماجرا، زن باید در عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشد. موضع بدهد، حرف بزند، گفتگو بکند. چه فضای حقیقی، چه فضای مجازی. وظیفه است. هر خانمی باید مجهز باشد به این سلاح، توان داشته باشد برای دفاع کردن. حرف بزند، استدلال بکند، موضع داشته باشد. هیچ تفاوتی بین زن و مرد در این جنبه نیست. حالا حدود و صغوری دارد که انشاءالله عرض میکنیم.
باز جای دیگر میگویند که این هم جالب است. میگویند که: «در دور دوم انتخابات ظاهراً ۱۱ نفر از آقایانی که معتقد بودند زنان نبایستی در فعالیتهای سیاسی وارد شوند، نامهای را محرمانه به امام که در بین آنها هم از آقایان روحانی بودند، هم افراد شخصی و خصوصی، نزد ایشان برده بودند و نوشته بودند که نباید خانمها در انتخابات شرکت کنند.» دلیلشان هم همان نظر امام در سال ۴۲ بود که ایشان فرموده بودند حرام است. خب، امام ماجرای ۴۲ را گفته بودند. آن هم به خاطر این بود که در رژیم پهلوی میخواستند زنها را بیاورند مجلس با همان نگاهی که عرض کردم؛ یعنی نه به عنوان اینکه به عنوان یک بازوی فکری باشند، به عنوان اینکه یک عروسکی، ابزاری باشند، هم برای نمایش دموکراسی، هم برای سوء استفاده و در واقع یک برندسازی باشد که دخترها را بکشانند به دانشگاه و به اسم دانشگاه بکشانند به فساد و بقیه ماجراها. لذا امام سال ۴۲ مخالفت کرده بود با اینکه زنها وارد مجلس بشوند، خیلی شدید مخالفت کردند. اینها بعد انقلاب و در ماجراهای انقلاب به امام همان مطالب را میگفتند. میگفتند: «شما که مخالف بودید، الان هم من مخالفت کنید. زنها نباید وارد مجلس بشوند.»
امام: «اما فتوکپی آن نامه را دست بعضیها دیدیم و خود من هم که همسر شهید رجایی ماجرا را تعریف کردند، خود منم یک نسخه از آن را داشتم که همه این افراد آن نامه را امضا کرده بودند. یکی از همین آقایان عضو کمیسیون رسیدگی به سوالات بود که منم عضو همان کمیسیون بودم. این آقا ناراحت بود از اینکه امام این نامه را به بیرون انتقال دادند، در حالی که اینها نامه را به دست خود امام داده بودند.» البته من در اینجا نمیخواهم بگویم که بعضی از این آقایان اگر نگوییم همه آنها به آنی که نوشته بودند معتقد نبودند؛ یعنی به امام گفته بودند: «شما مانع حضور زنها بشوید در مجلس.» بعد این نامه توسط امام به بیرون درز پیدا کرده. اینها ناراحت بودند که: «چرا شما این را به بیرون درز دادید که حالا همه مردم فهمیدند؟ ما گفتیم که مانع بشوید، فرهنگسازی میکردید.» دیگر الان که تو این را گفتی، بازی درآوردن و پشت رهبری قایم شدن، اینهاست دیگر. حالا نمیخواهم خیلی توضیحات بدهم.
بههرحال بالاخره میگویند که: «من به آن آقا گفتم: «این موضوع از دو حال خارج نیست؛ یا شما معتقدید که زن نباید در مجلس و فعالیتهای سیاسی وارد بشود، یا موافقید که اگر موافقید بگذارید نظر شما به اطلاع مردم برسد و تکلیفشان را بدانند.» همان سال امام پیام دادند. فرمودند: «بر خانمها تکلیف است.» نفرمودند: «خانمها میتوانند.» فرمودند: «بر خانمها تکلیف است که در مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و صنعت فعالیت داشته باشند.» در اینجا صنعت برای من سوال بود که چرا امام در جریان انتخابات از مسئله صنعت اسم بردند. بعد که یک مقدار مطالعه کردم، فهمیدم: «در آن شرایط بعضی از آقایان و حتی گروهی از روشنفکر مآب، معتقد بودند که در بعضی رشتههای تحصیلی خانمها وارد نشوند. استدلالشان هم منطقی بود. میگفتند: «بنا به وضع اقتصادی و نیازهای جامعه، بعضی از رشتههای تحصیلی را به جهت اینکه به درد خانمها نمیخورد یا اینکه از بُعد فیزیکی زنان توانایی ادامه تحصیل ندارند و همینطور از بُعد اقتصادی، پس مانع ورود زنان بشویم.» اگرچه استدلالشان به نظر قانعکننده میآمد، اما آنی که امام میدانستند، آنها نمیدیدند. بعد سیاسی قضیه بود. اصل مسئله درست بود، ولی امام نظرشان به این بود که نباید در جامعه این فرهنگ بشود که انگار ما مخالفیم با تحصیل خانمها. بله، حالا مشاورههای تحصیلی باید باشد. هر خانمی که میخواهد وارد دانشگاه بشود، برای رشته خودش مشاوره بگیرد که چه رشتهای به دردش میخورد. همان طور که رشتهها بعضی با مردها بیشتر مناسبت دارند، برخی با زنها. هر زنی هم به درد هر رشتهای نمیخورد، هر مردی هم به درد هر رشتهای نمیخورد. یک بحث دیگریست. ولی این نباید در فضای مردم جا بیفتد که انگار مثلاً نظر به این است که کلاً زنها وارد حوزهها نشوند، دنبال تحصیلات نروند، دانشگاه نروند، درس نخوانند، وارد فضاهای مدیریتی، سیاسی، اجتماعی، فعالیتهای این شکلی نشوند. این حرف غلطی است.
در مورد اصل حضور خانمها که امام خیلی نکته داشتند در رابطه با آموزش نظامی خواهران. امام رسماً دستور دادند که باید آموزش ببینند. در حالی بود که عدهای تلاش داشتند خانمها خانهنشین باشند، از صحنه جامعه منزوی و طرد بشوند. به یاد دارم عدهای از نمایندهها نوشته بودند که: «خانمها در انتخابات شرکت نکنند.» امام با صراحت فرمودند: «حضور خانمها در مجلس لازم است.» این هم یک نکته.
یک نکته جالب دیگر این است، حالا باز در مورد مراعاتهایی که امام داشتند. پس این اصل قضیه که امام چقدر نظر داشتند که زنها در فعالیت باشند در همه عرصهها. حالا باز مراقبتهایی که امام داشتند. میگویند: «در پاریس بعضی از خبرنگارها یا کسانی که برای دیدار به منزل امام میآمدند، بدون حجاب اسلامی بودند. آن وقت خاک فرانسه هم بود. منزل امام که گاهی دیده میشد بعضی از برادران غیر روحانی با آنها صحبت و بحث میکردند که منظره خوبی نداشت.» امام فرمودند: «در داخل محوطه منزل حجاب اسلامی بایستی رعایت شود.» حالا من و شما در خانهمان کار میکنیم. یکی از علمای قم به بنده میفرمود: «که من شرطم این است با اقوام که اگر کسی میخواهد وارد منزل ما بشود، باید با حجاب باشد. با حجاب بیاید وگرنه من راهش نمیدهم.» منزل ما اگر میخواهید بیایید با حجاب. هیچ تعارفی. الان مینشینیم و آن خانم هم سر لخت میآید و میرود و چایی هم میآورد و کلی هم تشکر میکنیم. گپ و گفتی هم داریم. نگاه نکنیم اینها. همین است که مراعات مرزها و حریمها نمیشود.
به ظاهراً آدم متدینی آدم قشنگ. نصف زنها در مجلس سر لختند و راحت میآیند، میروند، میگویند، میخندند. دور هم نشستهاند، دست میزنند و از این قبیل ماجراها. اینها همانهایی است که گرفتاری برزخی شدید دارد و کلی ماجرا توش است که حالا برخی روایاتش را انشاءالله میخوانیم. امام فرمودند: «در داخل محوطه منزل حجاب اسلامی باید رعایت بشود.» از آن پس این مسئله سخت رعایت شد و وسایل حجاب اسلامی هم در آنجا فراهم شد تا کسانی که حجاب اسلامی نداشتند، مثل خبرنگارها، بتوانند وارد بشوند. حالا بعضیها فاز روشنفکریشان میزند بالا. تاریکفکری، تاریکقلبی در واقع به اسم روشنفکری میزند بالا که: «نه، این حجاب اجبار است و این اسلام و اینها مخالفت دارد.» حریم منزل امام بود. امام گفته وارد منزل من کسی نشده مگر با حجاب. فضای جامعه بحث دیگری است که حالا شاید بعداً بهش اشاره بکنیم که قانون حجاب و مراعات قانون. ولی این محدوده را امام داشتند. «در خانه من، اینها اگر وارد میشوند، باید با حجاب باشند. شما هم ننشین اینجا بگویید با هم بخندیم، فلان کنیم، حرف بزنیم، گپ بزنیم.» بیت مرجعیت، بیت رهبری است. اینجا یک طلبهای دارد زندگی میکند که انتساب به امام زمان دارد.
در مناسبتها، از بین کسانی که محضر امام میرسیدند یا خواهرهایی بودند که اصرار داشتند که بدانند آیا ایشان لازم میدانند که اینها چادر داشته باشند یا با روسری و مانتو پوشیده که حجاب شرعی به اندازه کافی رعایت شده باشد، میتوانند حضور یابند. سوال بود برایشان که اگر کسی میخواهد بیاید خانه امام، در دیدارها و اینها، محضر امام برسد، حتماً باید با چادر باشد؟ با مانتو و روسری پوشیده هم اگر باشد، کفایت میکند؟ در عمل نشان داده شده بود که اگر خواهری با پوشش کامل بدون چادر میآمد، امام نهی نمیکرد و افسرده نمیشدند. در پاریس نمونههای فراوانی از این دست موجود بود که عکسهایش هم خیلیهایش هست؛ از این دختران دانشجوهای مسلمانی که خدمت امام میآمدند، حجاب چادر نداشتند، با مانتو و روسری بودند و امام هم هیچ ممانعتی و هیچ ایرادی نگرفتند. امام تعارف با کسی نداشتند. با هیچ کسی تعارف نداشت امام. و اگر چیزی بود، امام برخورد میکرد و میگفت و نگفته بود حضرت امام. در منزل ایشان، جماران و اینها به این نحو رفت و آمد بود.
یک تعدادی از خواهران ما در پاریس به حضور امام آمدند و درباره تحصیل خانمها در دانشگاه از ایشان پرسیدند. امام فرمودند: «لازم نیست کسی در این باره صحبت بکند.» یعنی آنجا مصلحت ندیدند که خیلی بخواهد این بحثها مطرح بشود. بعد سوال شد: «شرکت در کلاسهایی که مختلط است، آیا اشکال ندارد؟» در دانشجوی کلاسم اینجوری است. بعد دخترهای بیحجاب با پسرها سر یک کلاس مختلف. «اگر با حفظ مسائل اسلامی باشد و شهوی نباشد، اشکالی ندارد.» اگر زمینه غلیان غریزه را فراهم نمیکنند در این کلاس. صرف حضور اینها در این کلاس.
نکاتی عرض کردم که صرف این همنشینیها آثاری دارد؛ یعنی بههرحال مزیت با این است که کلاس پسرها جدا باشد، کلاس دخترها جدا باشد. راندمان علمی برود بالا. الان هم در دانشگاه به اینها رسیدهاند؛ یعنی در دنیا. در دنیا به این رسیدهاند که دانشگاه تکجنسیتی، دانشگاه موفقتری است. در ژاپن و کشورهای دیگر به این رسیدهاند و دانشگاه تکجنسیتی به شدت دارد باب میشود. ۵۰ سالی از دنیا عقبیم. آنها میروند تجربه میکنند، سرشان به سنگ میخورد، میافتند در یک سیکل جدیدی که اصلاح کنند. ما چون حرفها را میرویم مسیری که اینها ۵۰ سال پیش رفتهاند. این حرفها تازه. نمیدانیم که خود دنیا فهمیده که اینها توش چیزی در نمیآید.
بههرحال، اصل اینکه بخواهند سر کلاس بنشینند، منعی توش نیست. هرچند که روانشناسی به این رسیده که راندمان کلاس بالاتر میرود به آن نحو که تکجنسیتی باشد، ولی امام این نگاهشان خیلی مهم است که این اثر تحجر نیست که ما کلاً احساس خطر میکنیم اگر یه دختر و پسر زیر یک سقف نشستند. بنده به عنوان یک استاد در دانشگاه، وقتی که حالا کلاسهای مختلف، جلسات مختلف، همیشه در کلاس باز بود برای دختر و پسر. سر کلاس میآمدند، مینشستند. هیچ منعی نبود. حتی دخترانی که حجاب به قول ما مثلاً کامل نداشتند و اینها، بعضیهایشان افراد پای ثابت جلسات ما بودند و به شدت هم خوشفکر بودند، به شدت خوشقلب بودند، خوب میفهمیدند و خوب هم منتقل میشدند به اصل مطلب و آن یک بحث دیگری بود. ما به کسانی هم که مثلاً اگر حجابشان حجاب کامل به آن معنایی که ما میگوییم نیست، هیچ سوءظنی نداریم. بحث مسئله و ضابطه کار یک چیز است، اینکه حالا یک کسی مثل بنده حالا منتقل بشود چقدر بتواند به مسئله منتقل بشود، درک بکند، بعد حالا چقدر بتواند خودش را تطبیق بدهد، آن یک بحث دیگری است. اصل مسئله حجاب جزو واضحات در دین است و هیچ کسی اصلاً نمیتواند توش خدشه بکند که حجاب جزو بدیهیات در فضای دینداری است. ضابطهای که بین مرد و زن، محرم و نامحرم لحاظ شده، هم جزو واضحات است.
و نکته دیگر هم که هست، این است که حالا خیلیها توجهی ندارند، اثر خوب روی خودشان است. خیلی خانمها، خصوصاً چون خودشان را نگاه میکنند، میبینند که در ارتباط با مرد نامحرم مثلاً غریزه این وسط نیست. انگیزه دیگری نیست. غلیان شهوتی نیست. فکر میکنند که آن مرد هم همینطور است. بگذار راحتتر صحبت میکنند. شاید مثلاً یکم صمیمیتر برخورد میکنند، چون فضای ذهنی زنانه با فضای ذهنی مردانه فرق دارد. و به این خواهران خوب و این دختران پاک و اینها باید گفت که مردها مثل شما فکر نمیکنند. «فی قلبه مرض». شما اثر محبت، نرم صحبت میکنی. آن نرم صحبت کردن شما در فضای ذهن و مغز زنانه یک خوانش دارد، در فضای ذهن و مغز مردانه یک خوانش دیگری دارد. مرد دارد پالس دیگری میگیرد. شما داری پالس محبت میفرستی، او پالس شهوت میگیرد. این فضای ذهن مردانه است. هیچ هم لزوماً از سر مثلاً هرزگی و نامردی نیست. پالس مثبت میفرستی. حالا برخی هم آلودهاند و آدمهای ناپاکیاند و به خودشان اجازه میدهند وارد حریم شما بشوند. برخی هم مثل این جانباز عزیزمان در این کتاب مراقبت میکنند و وارد نمیشد که آنجا هم آن زن آسیب جدی میبیند و یک برزخ سختی خواهد داشت در اثر این جور برخوردی به همین مرد و اساساً آتش دیگر. فضای آتش. حالا روایاتش را باید بخوانیم و تحلیل بکنیم با هم که روایات جالبی هم هست. اینجا دارد یک آتشی گداخته میشود به هر دو طرف را میگیرد و انرژیها و استعدادها را میسوزاند، نابود میکند. هم آن دختر را، هم این پسر. که میبینی من در جامعه عمدتاً مسائل مربوط به افسردگی و غمها و غصهها و بیحالیها و بیانگیزگیها، بیحوصلگی، عمدتاً یک ربطی به این جور مسائل دارد. بر اساس تجربه خودم دارم عرض میکنم. بالاخره ما بین این همه جوان و دانشجو بودیم و از ۱۸ سالگی در بهترین دانشگاههای کشور رفت و آمد داشتیم، سخنرانی داشتیم، ارتباط داشتیم، با بهترین دانشجوهای کشور، اینجا ایران، شبکه بیرون و اینها. تجربه شده برای ما به وضوح که به شدت آسیب میبینند این بروبچههایی که خوشذهناند خصوصاً نوکمزاجهای گرم که هم خوشفکرند و با استعدادند و عاطفیاند و این زمینهها هم در اینها قویتر است و به شدت آسیب میبینند و جوری هم میشود که دیگر هیچ کارایی... کلاً کاراییشان را از دست میدهند. خیلی عرصه، عرصه خطرناکی است.
لذا امام فرمودند که: «این نباید غلیان شهوتی نباشد.» یعنی صرف بودن در این کلاس منعی ندارد اگر ضوابط رعایت بشود. همان جور که ما در کلاسها دخترها یک طرف، پسرها یک طرف. هیچ تماسی این دو طرف با هم نداشتند و کلاس کاملاً فضای صمیمانه و گرمی داشت. همه با استاد ارتباط برقرار میکردند. استاد با هم ارتباط. هیچ هم نگرانی از این نداشتیم که مثلاً حواشی این کلاس وقایع دیگری رخ بدهد. کلاس بهانه باشد. ببین این مسئله است. یک وقت کلاس بهانه است. کلاس یک پوششی است. کلاس فرمالیته است. آن رابطه مهم است. اصلاً کلاس را میآید برای آن رابطه. این معلوم میشود که سیستم معیوب است. این دختر با پسر کار دارد، نه آن پسر با این دختر. البته غریزه طبیعی یک انسان هست و ممکنه درگیریهای در درون و خودخوریهایی پیدا کند. این که ما میگوییم این است که همین هم اگر ما بتوانیم مدیریتش بکنیم و نباشد خیلی بهتر است، ولی چه اشکالی دارد که حالا دختر و پسر یک سقف بنشینند در جلسه، در سمینار، یک کنفرانس و با هم بخندند، با هم گریه بکنند، با هم خوششان بیاید، با هم بدشان بیاید؟ اینها آن مرزهایی نیست که شریعت گفته. یعنی مرز به این نیست که فقط مردها بیایند، زنها نیایند. این مرزبندی را قبول ندارد. مرز این است که بخواهند گرفتار هم بشوند، غریزهها در هم تنیده بشود، غریزهها به سمت هم کشیده بشود و گرفتار کنند همدیگر را. این آن مرزی است که خدا وارد شده و به شدت مراقبت میکند. ملکوت انسان را میسوزاند و نابود میکند. شهوت. شهوت اگر پا بگیرد و مهار نشود و کنترل نشود، ملکوت و ملکات انسان را نابود میکند. به معنای دقیق کلمه نابود میکند، نابود میکند. سر بلند بکند، کلاً غریبه میشود با عوالم خوب. در یک آن، در یک آن، ملکی را تبدیل به حیوان درندهای میکند. در یک لحظه. جملات اینها از بنده یادگاری داشته. مهم. خدا انشاءالله همه ما را نگه دارد که خیلی عرصه خطرناک است.
بعد میگویند که: «در مورد رعایت حجاب سوال کردند دانشجوی فرانسه که: "باید چادر سر کنیم؟" امام نگاهی به خواهر سوالکننده کردند.» نگاه حلال. اینجا اشکال. «او روسری به سر و مانتو آستیندار به تن داشت. فرمودند: "حجاب شما حجاب اسلامی است و خیلی خوب است. مشکلی ندارد."» امامی که در فرانسه چقدر امام... فضای اروپا فضای دیگری است. آنجا همسر مجتهد و همسر عالم هم که باشی، خیلی فضای اروپا به این نیست که شما با چادر بگردی. یک مقنعه داشته باشی، روسری بلندی داشته باشی و لباس گشادی داشته باشی کفایت میکند. این دیگر اوج حجاب است. حالا در بعضی کشورها مثلاً انگلیس، خب فضای اسلامی بهتر است. موسسات اسلامی و اینها خصوصاً لندن. خب آنجا مثلاً چادری هم در خیابان زیاد میبینیم. مثلاً در برخی کشورها مثل کانادا اصلاً فضای این شکل نیست. بعضی ایالتهای آمریکا اصلاً فضای این شکلی نیست. باز در خود اروپا جنوب اروپا یک فضایی دارد، شمال اروپا یک فضایی دارد، مرکز اروپا یک فضایی دارد و خیلی با هم متفاوت است. باز این طرف استرالیا مثلاً یک فضایی دارد. کشورهایی مثل ژاپن و چین یک فضایی دارد. باز آن هم استانهای مختلف، مناطق مختلفش فضایش متفاوت است. این خیلی مهم است که در کجا و چه شرایطی یک حکم کلی نمیشود تراشید. مثلاً فضای قم از جهت حجاب یک فضایی است. تهران یک فضایی است. تهران مثلاً خیابان ایران و بهارستان یک فضایی دارد، سعادتآباد یک فضایی دارد. بعد مثلاً شهرک غرب، چه میدانم پاسداران، چه میدانم. جاهای مختلف تهران، افسریه، شرق تهران، غرب تهران، مثلاً پونک، هر جایی یک فضایی دارد که آن جا شرایط مثلاً برای حجاب سختتر میشود یا سهلتر میشود. اینها را باید در فضا و موقعیت خود آن جا دید.
حالا همین امامی که در فرانسه به آن دختر دانشجو که مانتو داشت و روسری داشت، گفته بودند که: «شما حجابت خیلی خوب است.» همین تعبیر دقیقاً: «حجاب شما اسلامیست و خیلی خوب است.» حالا ببینید از فرانسه که برمیگردند به برخی از این خانمهایی که از فرانسه با امام برگشته بودند چه میگویند. این خیلی جالب است. خانم دباغ میگوید که: «من وقتی از فرانسه آمدم، چون ایشان هم فرانسه با امام بودند و کارهای خانه امام را انجام میدادند، هنوز مانتو شلوار تنم بود. فضای مانتو شلوار بود. مچ پا هم صدمه خورده بود و عصای زیر دستم بود. با آن مانتو شلوار خدمتشان رسیدم تا گزارش بدهم. فرمودند: «شما چادر ندارید؟ بگوییم به احمد برایتان یک چادر بخرد؟» گفتم: «نه حاجآقا، چادر دارم، اما چون به کوه میرفتم و اسلحه رو دوشم و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم آویزان بود و گاهی هم سه تیربار را هم روی دوشم میگرفتم – خدا رحمتش کند بانوی مجاهد – و از کوه بالا میرفتم، این بود که اگر چادر هم به سر میکردم، دیگر خیلی مشکل بود.» فرمودند: «چادر برای زن بهتر است.» من از همان جا آمدم و چادرم را سرم کردم و دیگر برنداشتم. قبلاً هم چادری بودم، ولی بعد مانتو شلوار میپوشیدم. در فرانسه هم خدمتشان با مانتو شلوار و مقنعه خاص خودم بودم.» فرانسه که بودند با مانتو شلوار امام گفتند: «خیلی خوب است.» ولی در ایران گفتند که: «چادر برای زن بهتر است.» اینجا فضایش فرق میکند.
امام در پوشش خانمها روی رنگ نظر خاصی نداشتند. در کل معتقد بودند که پوشش نباید مفسدهانگیز باشد. البته چادر را بهتر میدانستند، چون معتقد بودند چادر برای زن برازندهتر است و سمبل انقلاب اسلامی است. در غرب، خانواده اسلامی را نه از ریش مرد میشناسند، نه از انگشتر میشناسند، نه هیچ نشانهای نیست برای اینکه بفهمند یک خانواده مسلمان است و یک خانواده مسلمان نیست. تنها شاخص شناخت اینکه یک خانواده مسلمان است، پوشش زن است. چه ارزشی دارد این که این پرچم اسلام است! نماد پرچمی که دست حضرت عباس (سلام الله علیه) بود، این بر سر خانم مسلمانی است و این خودش احیای دین است و علامت حیات دین است. حیات این مکتب و نماد زندهبودن مکتب و هر دلی که دنبال قطبنما میگردد و میخواهد جهت را پیدا کند و به سمت خدا و اهل بیت بیاید، با این چادر و با این پوشش زن محجبه میتواند راه را پیدا کند. هر کسی که چادر سرش است، یک دعوتی را به صورت ناخودآگاه میکند به یک مکتبی. ببینید چقدر ارزش دارد اینکه شهدا در وصیتنامههایشان همهاش، یعنی عمدتاً وصیتنامه شهدا بحث چادر و حجاب مطرح است. از این باب نبوده که شهدا حالیشان نبوده که مثلاً اختلاس از بیحجابی بدتر است. از این باب نبوده. از این باب بوده که اینها رفتند برای اینکه شعائر زنده باشد. نمادهای دین حق زنده بماند.
آن انقطاعی که این شهدا در آن لحظات بهشان دست داد و آن معنویت، آن ملکوتی که برایشان حاصل شد که مثل شهید باکری که آن لحظه آخر که اصلاً ایشان دیگر میبیند و به احمد کاظمی میگوید: «بیا اینجا ببین چه باغی است، چه بهشتی است.» اینهایی که این جور به حقیقت راه پیدا کرده بودند، میفهمیدند حجاب چیست. از باب اینکه این حجاب حیات میدهد به جامعه و این هویت یک جامعه اسلامی است. الان در تونس، مسلمان. خیلی کشورهای دیگر، مصر، جاهای دیگر، ترکیه، عمدتاً مسلمانند. اکثریت مسلمانند، ولی اکثریت بیحجابند و شما نمیتوانی بفهمی که این خانم مسیحی است، زرتشتی است، گبر است، مسلمان است. نشانههای اسلام از بین رفته. چرا در فرانسه و جاهای دیگر مخالفت میشود با روسری و بیرون میکنند؟ چون صرف این کار تبلیغ رسانه است. حیات یک هویت خیر. یعنی واقعاً شاید بشود گفت که حجاب زن از عمامه یک عالم شاید کم نداشته باشد. کسی که هر دو یک نماد و یک حقیقتند، زنده میکنند یک مکتبی را و خوش به حال آن خانمهایی که با حجابشان حامل این پیامند. سختیها را تحمل میکنند. اینها خیلی پیش خدا ارزش دارد. داستانهای عجیبی هم اینجا نقل شده است از عنایاتی که امام زمان داشتند به این خانمهایی که دست از پوشش برنداشتند.
در زمان رضا شاه ملعون، چندین هفته، چند ده هفته زنها در دوران کشف حجاب از خانهها بیرون نمیآمدند تا جایی که از زیرزمینها به همدیگر پُل زده بودند و ارتباط زنها از زیرزمینهای خانهشان به همدیگر بود برای اینکه بیرون نیایند که چادر از سر اینها کنده نشود و برده نشود. که در زندگینامه بزرگان و اینها چیزهای عجیب و غریبی نقل شده است. در کتابهایی که مال سده اخیر است، حکایت کردهاند ماجرای کشف حجاب را، چیزهای عجیب و غریبی آدم میشنود از این زنهایی که ابداً از این ماجرا کوتاه نیامدند و حجاب را رها نکردند و همه اینها مجاهدین راه حق بودند و حشرشان با حضرت زهرا (سلام الله علیها) که اینها همه واقعاً شهید به حساب میآیند و این جهاد زنان است. اگر کسی میگوید که جبهه و جنگ و مدافعان حرم و اینها... خب، این هم یک نماد دست من و شماست در متن شهر. هر چادری یک پرچم است. هر چادری حکم پلاک یک شهید را دارد. حکم پوتین یک شهید را دارد. حکم مزار یک شهید را دارد. حکم یک بارگاه شهید و یک مثلاً مزار شهدای گمنام و فلان و اینها را دارد. یک بارگاه شهید، یک چادر. همان قدر حیاتبخش است و معنا و هویت و حقیقت دارد.
نه، حالا نکات دیگر در مورد این مسائل که: «من منزل امام در پاریس وارد شدم با مانتو شلوار روسری بودم. بعد به احترام امام از خانم چادری و در رفت و آمد بین منزل و محل ملاقاتهای امام به سر میکردم.» میگفت: «امام که متوجه مطلب شدند، از طریق حاج احمد آقا به من پیغام دادند: «شما به همان وضع اولی که داشتید بمانید تا معلوم بشود جزو خانواده من نیستید.» خانم دباغ ایران که میآید، امام بهش میگوید: «شما چرا چادر نداری؟» فرانسه که میرود میگوید: «چرا چادر داری؟ خانواده مایی؟» حواسش به چیها که نبوده! آدم میماند آخه تو سروصلاتت را مینویسی. چه میدانم مثلاً شرح دعای سحرت را مینویسی که آدم میخواند، هیچی سر در نمیآورد. تو چه وادیای، تو چه عالمی سر میکردی؟ بعد اینجا به این جزئیات کار داری؟ همه اینها را تو چی بودی واقعاً؟ کی بودی؟ کجا بودی؟ خلاصه، رحمت خدا بر، و رضوان خدا بر مرد بزرگ و بینظیر و بیقرین حضرت امام (رحمت الله علیه).
خلاصه، میگویند که امام گفتند که: «معلوم بشود شما جزو خانواده من نیستید. جزو همین مردمی هستید که به خاطر این انقلاب حاضر شدید سرمایهگذاری کنید.» چادر ورزش نیست. امام در کل لباس پوشیدهای چون مانتو شلوار و مقنعه را رد نمیکردند. در مورد رنگ لباس هم نظر خاصی نداشتند. رنگ مشکی که چرا چادرها مشکی است؟ چون بحث آنسوی مرگ نشد توضیح بیشتر بدهم. ببینید رنگ مشکی دو تا ملکوت دارد. رنگ مشکی یکیش ملکوت ظلمت و تاریکی و تیرگی، سرد، عدم ارتباط، عدم اتصال. اینها همهاش ملکوتش سیاه است که لباس تن جهنمیها سیاه است. این یک سیاه است. یک سیاه دیگر هم داریم. آن هم ملکوت احترام حرمت. مثلاً پرده کعبه مشکی. عمامه سادات مشکی. عمامه سادات مشکی از باب تیرگی و عزا و غم و مصیبت و اینها نیست. از باب حرمت. یعنی اینها احترام ویژه دارند. پرده کعبه مشکی. یعنی این خانه یک احترام ویژه دارد. چادر مشکی زن هم معنایش همین است. متکبرین هم رنگ مشکی را دوست دارند از همین باب است؛ چون رنگ مشکی علامت حرمت و احترام است. اینها وقتی این را میپوشند در ضمیر ناخودآگاهشان ممکنه خودشان هم ندانند، این پیام را منتقل میکنند که: «باید به من احترام بگذاری. من شایسته احترام هستم.» نظام متکبر را لباس فرعون مشکی بوده. مشکی پوشیدنی یعنی این است. ملکوت. لذا آنهایی که حرمت ویژه دارند، خدا رنگ مشکی بهش داده و ملکوت مشکی یک همچین ملکوتی دارد. در خدمت شما عرض کنم که چادر مشکی زن هم معنایش همین است. لذا اثر ناخودآگاهی هم که دارد همین است. بین چادر سفید و چادر مشکی قشنگ این پیام معنادار دیده میشود. این تفاوت که آن خانمی که چادر مشکی دارد، مرد باهاش سنگینتر برخورد میکند. «باید به من احترام بگذاری. باید در رابطه، رابطه با من احترامآمیز باشد.» این خیلی مهم است. رنگ مشکی از این جهت ویژگیهای خاصی دارد. حالا ممکنه چیزهای دیگر هم باشد، ولی حالا این آنقدر است که مکشوف و روشن است.
یادم هست همان روزها خانم دانشجویی از امام سوال کرد: «جورابهایم ضخیم است، ولی رنگشان کرم است. آیا این مسئله اشکالی دارد؟» امام فرمودند: «اینجا، یعنی پاریس، نه.» خیلی نکته نکته دقیقی است؛ چون فضا و محیط مهم است. بستر. یعنی پیامی که در آن فضا منتقل میشود، فرق میکند با پیامی که در ایران منتقل میشود. یعنی یک مرد ایرانی از جوراب رنگی یک پیام دیگری دریافت میکند، ولی آن مرد غربی، چون که آنجا اصلاً کلاً این پوششها نیست، او آن حرمتی که میخواهد برای این زن لحاظ بکند، در همان پوشش ابتدایی رنگیش کفایت است برای اینکه بفهمد که این زن با بقیه زنهایی که ولنگارند فرق دارد. ولی در فضای ایران نه. در فضای ایران آن زنی که مقید است و سالم است با آن زنی که اهل مسائل نیست، تفاوتشان در این نیست که آن عریان است و یک مقداری پوشیده است. توی نحوه و کیفیت پوشش. اینها بحث محیطهایی است که باعث میشود که و همین ممکنه باعث تفاوت فضای قم باشد. در فضای قم باز به نحوه چادر سر کردن مثلاً نه اینکه آنهایی که چادر دارند و آنهایی که مثلاً بدحجاب در تهران این جور دستهبندی بشود. دستهبندی نمیشود؛ چون در قالب چادریها هستند. خودمان چادری. در نحوه پوشش یک جور پوششی دارد که یک پیامی به مرد میدهد. آن یکی چادری یک پوشش دیگر دارد. در آنی که مانتو دارد این شکلی است. یعنی حتی مثلاً در دامن آن خانمی که دامن بلند دارد، یک پیامی به مرد صادر میکند و مرد میفهمد که نباید با این وارد هر نوع رابطه سخیف و سبکی بشود و باید یک احترامی را رعایت بکند. آنی که مانتو کوتاهتر و تنگتری مثلاً دارد.
نکات مهمی در بحث حجاب که خیلی وقتا گفته نمیشود و بهش توجه نمیشود. امام درباره حجاب دختر میفرمودند: «دختر تا تکلیف نشده، حجاب برایش لازم نیست. میتواند هر رنگی که میخواهد بپوشد، ولی وقتی تکلیف شد دیگر نگویید عیب ندارد. دیگر وقتی که تکلیف شد نگویید عیب ندارد اینکه بچه است، اینکه سن ندارد.» الان خانمهای ۵۰ سالش هم میگویند: «عیب ندارد.» شده ۴۰ سالش. هفت قلم به خود رسیده و میگوید: «مگه چیست؟ تو نگاه نکن.» هر کسی حرف خوبی زد، میگفتش که: «مثل اینکه آنی که حامله است...» حالا نمیخواهم قیاس بکنیم مثلاً کروناییها را با مثلاً این جور افرادی. قیاس به فردش نیست، قیاس به آن اثر. که مثلاً یک کسی کرونا دارد و بیاید در شهر و بهش بگویند که این خطر دارد برای ما. میگوید: «خب تو نگیر.» حالا یک کسی هم با بدترین پوششها بیاید در جامعه و بگوید: «تو نگاه نکن.» «تو اثر نپذیر.» جامعه اثرگذاری و اثرپذیری زندگی دنیا همین اثرگذاری و اثرپذیری است. نمیشود که من اثرم را بگذارم بعد به تو بگویم «نپذیر.» ناقل و حامل کرونا باشد و هر جایی بروم و به تو بگویم: «تو نگیر.» این چه فکر خندهداری است؟ هم تو باید اثر نگذاری، هم او نباید تأثیر بپذیرد. قرآن به هم مرد گفته نگاه نکن، هم به زن گفته نگاه نکن. هم به مرد گفته دامنت را حفظ کن، هم به هم زن. هم به مرد. به هر دوتایشان گفته. یک طرفه نیست. همان قدر که مردی که نگاه بثقالی بیمار است در مورد بحث نگاه انشاءالله توی «رساله حقوق امام سجاد» توضیحاتی میدهم. همان قدر که این مرد بیمار است، زنی هم که میخواهد کاری بکند که این جور نگاهها جلب بشود یا حواسش نیست به اینکه این جور نگاهها بهش جلب میشود، این هم آن قدر بیمار است. جفت اینها را قرآن در سوره نور به هر دوتای این را میگوید: «بیمار.» هر دوتایش بیمارند. آن بیماری مردانه است، این بیماری زنانه است. تفاوتش فقط به این است. مرد و بیماری، زن سبک و جلف هم بیماری. فرقی ندارد.
میگویند که: «اگر خانم – یعنی خانم امام – بیرون میرفت حتماً باید به امام میگفت کجا میخواهد برود. اگرچه امام در رابطه با خارج از خانه برای خانم چنین قیودی قرار داده بودند، ولی در داخل خانه آزادی مطلق وجود داشت.» از همان ابتدا به خانم گفته بودند که ملاکشان تبعیت از شرع و عمل به واجب است. خواستگاری. خانمش از ایشان پرسید که: «شما از من چه توقعی داری؟ چی میخواهی؟» کلاً در بحث تنها سوالی که امام در واقع در بحث تفاهم و اینها همین نکته فقط مطرح شده بود. فقط همین را پرسیده بودند که: «از من چی میخواهی؟» «هیچی، فقط به واجبات عمل و گناه نکن. همین. تنها خواسته و خط قرمز زندگی من این است. گناه.» آشپزی و نمیدانم به خانه برسی، به سر و وضعت برسی و موهایت را رنگ کنی، باید چه کار کنیم؟ صبح به صبح جات را جمع کنی. از اینهایی که... از چیزهایی که به خیلیهایش هم خندهدار. خیلی از این خواستگاریها، از این تنها چیزی که در مثلاً خواستگاری میشود همین بحث تقیّد به حدود الهی است که ملکوت ما را شکل میدهد و اصل حیات ابدی ما با این است. به این یک دانه کار نداریم. انسان وقتی سطح حیاتش را در حد دنیا و حیوانیت و اینها دید، دیگر با آن افقها کاری ندارد. همین که فقط تو قورمهسبزی بلدی خوب بپزی، این برنج شفته نشود، خانه را هم زود به زود تمیز کنیم. آن هم بگوید که مثلاً با من فقط محبت داشته باشد، مثلاً هفتهای یک دانه باید گل بخری و همین. خب پس اوکی، بریم. نه عزیز من، شما باید ببینی که ابدیتت به چه شکل میگیرد. آن فقط ملاکش حلال و حرام. مثلاً در آن زمان این نکته خیلی بامزهای است. امام که حالا آن تو رو اینطور خیلی این دو تا رو وقتی کنار آدم تحلیلش سخت است برای آدم که امام آمد یک جاهایی آنقدر اپن برخورد میکند. یک جاهایی خیلی بسته و سفت. همهاش هم بر اساس ضوابط شریعت. «در آن زمان پوشیدن لباس آستین کوتاه در خانه برای دختر یک روحانی پسندیده نبود.» آن دوران دختر آخوند و مجتهد در خانهاش کوتاه بپوشد. همین الانش هم شاید مثلاً یک جوری باشد، اما امام میگفتند: «در خانه اشکال ندارد؛ چون خلاف شرع نیست، اما بیرون از خانه باید کاملاً پوشیده باشد.» یا پوشیدن لباس زرد، سرخ و آبی برای زن و دختران در خانه مسئله نمیدانستند. میفرمودند: «در رنگ قیدی ندارم. هر رنگی.» این تاپ چی مثلاً چیست پوشیدی؟ فلان، ناروتو، حالا فلان. فقط مثلاً اگر برادرش هست حالا دیگر مراقبتهای دیگری است که باید بشود. چون خود محرم و نامحرم باز دزد دارد. شوهر محرم است، ولی خیلی محرم است. پدر محرم است، کمتر از شوهر محرم است. برادر محرم است، کمتر پدر محرم است. عمو محرم است، کمتر از برادر محرم است. یعنی انسان یک مراقبتهایی باید داشته باشد در برابر اینها. خب مثلاً عمو جوانتر است یک طور است، اما مثلاً سنش بیشتر است یک طور است. برادر جوانتر است، سنش بیشتر. خود این خانم مثلاً سن و سالش نسبت به پسرش، نسبت به دامادش با شوهرش میچرخد. جلو دامادش هم شکلی، جلو پسرش هم همین شکلی. مراقبتها توجه نمیشود، متاسفانه ملاحظه بشود.
در خانه شوهر یک حریمی دارد، پدر، برادر، داماد، پسر. اینها هر کدام ضوابطی دارد. «قیدی ندارم. در خانه هر طور میخواهید لباس بپوشید به شرط اینکه خلاف شرعی توش نباشد، تحریککننده نباشد.» بعضی ماشاءالله یک جور لباس میپوشند دیگر این داماد اصلاً به همسر خودش نگاه نمیکند در آن خانه؛ یعنی بیشتر حواسش به مادر زن است. خلاصه، این هم بعضیها متاسفانه اینها را توجه نمیکنند. فرهنگ ما خیلی فاصله دارد از این حرفها.
امام یک جایی از سخنرانیشان میفرمایند که: «کاری که رضا شاه در بیحیایی و بیعفتی با این مملکت کرد، دهها سال میگذرد تا بحث حجاب را ما بتوانیم در این جامعه خوب به مردم بفهمانیم که مسئله چیست.» زیرساختی که پهلوی درست کرد که خدا انشاءالله اشد عذاب اینها را گرفتار بکند. از یک طرف هم آن حجمه و کوران بیرونی در این موج بعدی دموکراسی و لیبرالیسم که در این قرن اخیر خصوصاً خیلی اوج گرفت و فمینیسم و این موج رسانهای و این حملات رسانهای و اینها. و از این طرف هم فضای زیرساخت جامعه. بههرحال این مقداری که ما حجاب داریم عجیب است؛ چون نه ما کار درست حسابی برای حجاب کردیم، نه ما یک فیلم، نه یک سریال حجاب داشتیم، نه یک فیلم حجاب به معنای عفاف، به معنای حیا، به معنای فهماندن جایگاه یک زن که به او نگاه جنسیتزده و جنسیگرایانه نشود. انسانیت او ملاک باشد نه جنسیتش. بعضی فیلمها به ظاهر فیلمهای خوبی است از جهت حجاب و فلان و اینها، ولی آن زن هیچ کارکردی غیر از جنسیت زن ندارد. مثلاً پوشیده هم است ولی همهاش جنسیتزده. مرده این را میخواهد. هی به این زُل میزند و این فقط دنبال این است که به این برسد و دختر نمیدانم چی چی نقاش و فلان و قبلیه میخواستم فلان، همهاش بحثهای جنسیت است. یعنی یک زنی است که این همهاش مراقب است که این شوهرش را نخواباند. همهاش فضا فضای جنسیتزده است. خب، این هم با آن روح آن مطلب متفاوت است. کسی بلد باشد فیلمی بسازد که یک زن را فارغ از هویت جنسیتیاش نشان بدهد. کمالات یک زن را نشان بدهد. شخصیت یک زن را نشان بدهد نه یک جنسیت زنانه را که مردها را سمت خودش میکشاند و جذابیت جنسیتی دارد برای جنس مخالف. ممکنه ظاهرش پوشیده باشد در فیلم، ولی همهاش باطنش همینهاست. ازدواج هم همهاش همین شکلی است. طلاق هم شکلی است. دوست داشتن هم شکلی است. نفرتها هم شکلی است. همهاش همین است. کلاً فضا. نه فیلمی ساختیم، نه کتابی نوشتیم، نه سریالی ساختیم، نه هیچ کاری نکردیم و الان این همه حجاب فوقالعاده است. این معجزه است واقعاً. این همه حمله و این همه حجمه.
بعضی افراد به صورت خاص کارشان را گذاشتهاند از معاندین در مورد حجاب و بودجه خاص دارند و دارند کار میکنند. دستگاههای مختلفی دارد فعالیت میکند فقط علیه حجاب زدن حیا، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای بالخصوص فقط بحث خیانت را دارد پیگیری میکند. فقط بحث حریم زن و مرد و به هم ریختن خانواده. با این حال مقداری که حجاب داریم جزو عجایب است.
این نکته را هم از امام عرض کردم. در خانه هر طور دوست دارید بپوشید. خیریه این ور اپن که به طرز عجیبی امامی که اگر نماز شبش قضا میشد زار میزد، یک شبانهروز یک بار بچهها را برای نماز بیدار نکرد و همسرش را برای نماز شب بیدار نکرد. میگفتند که هر وقت بالغ شد و خودش گفت: «هر وقت بالغ شد و خودش بخواهد.» از من. چون کسی که خواب است که تکلیف ندارد. «من میخواهم خودش از من بخواهد که بیدارش کنم.» این خیلی مرزها را رعایت کردن سخت است. اولاً علم میخواهد، بعد یک باطن سالم، باصفا و شفافی مثل حضرت امام میخواهد که این طور مراقب باشد. بحث محرم نامحرم در نگاه امام را جلسه بعد هم ادامه میدهیم؛ چون مطلب زیاد دارد و بعد انشاءالله وارد یک سری روایات خیلی جالب و کمتر شنیده شده میرسیم که چقدر این بحث، بحثهای خطرناک و مهمی است که برخیها نمیگذارند این حرفها به گوش ما برسد و بعضی از ماها متاسفانه خیلی توجه به اینها نداریم. خدا انشاءالله توفیق بدهد بتوانیم با وظایفمان آشنا بشویم و توشه جمع بکنیم برای ابدیتمان. تقواست که انشاءالله اگر خاطرم باشد، جلسه بعد به این مناسبت جلوتر عرض میکنم که اصل سرمایه ما در عالم برزخ تقواست. «تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی». بهترین توشه برای برزخ تقواست. تقوا همین است. تقوا همین بهترین توشه. نکاتی هست که اگر خدا توفیق بدهد و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهلم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...