کمال انسان به چیست؟
رابطه ملکوتی اخلاص و حکمت
تقوا، اسم رمز عملیات
رعایت ارتباط با نامحرم، یکی از شاخصههای تقوا
جهاد بانوان
زن نامحرم کیست؟
اتلاف انرژی با نگاه حرام
تولد صحیح در عالم برزخ
حریم و حدود چشم
چرا از عمل خود اثری نمیبینیم؟
گریه رحمت، گریه شکایت
اعمال خیر بر بالین محتضر
پاسخ آیتالله بهجت (ره) ، آیا گریه بر اموات خاصیت دارد؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
قرار بود بحث محرم و نامحرم را ادامه دهیم. بحث بسیار مفصل و پردامنهای است و خیلی هم مطلب دارد. تازه از آن همه مطلب، خیلی کم آن را میخواهیم بگوییم. یک بخش اندک آن را میخواهیم بگوییم که همینش چند جلسه از ما وقت میگیرد؛ چون بحث مهمی است و کمتر هم به آن توجه شده.
قبل از اینکه وارد بحث بشویم، بنده چند نکته در مورد مباحث قبل -نه چندتا نکته، یکی دوتا نکته، شاید هم یک نکته- در مورد بحثهای قبل عرض کنم. در مورد بحثهای قبلی نکته زیاد مانده و خصوصاً از کلمات مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت میخواهم بخوانم. فعلاً چون ترافیک بحث در این بخش محرم و نامحرم بالاست، کمی این را رد کنیم؛ برسیم به بخشهایی که ترافیک مطلب کمتر است. در فصلهای بعدی نکات خیلی جالب از کلمات مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت را عرض میکنم.
علیالحساب، چون سؤال داشتیم در مورد این بحث گریه بازماندهها بر میت که ما عرض کردیم این خاصیتی ندارد، برخی عزیزان حالا به نحو نقد یا سؤال گفته بودند که نه اینطور نیست و خاصیت دارد، خیلی هم خوب است برای میت. حال بنده این را برایتان از کتاب «در محضر بهجت»، جلد ۲، صفحه ۱۶۷ میخوانم. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت. خوب دقت بکنید. درخواست ما از عزیزان این است که این بحثها را، کلاً این بحثها و بحث... حالا به هر حال عزیزان مشغول کار کردن، گوش میدهند، سبزی پاک میکنند، پشت فرمانند. به هر نحوی عزیزان گوش میدهند؛ حالا مینشینند، یادداشت میکنند، چه میدانم، دوزانو مینشینند، چهارزانو مینشینند، دراز میکشند. هرچه که هست، فقط از دوستان توقع داریم با دقت گوش بدهند. این توقع بنده است.
حالا ما در بحث سوره نورمان نکاتی گفتیم. باید بعداً دیدم که عزیزان کلاً یک چیز دیگر متوجه شده بودند و یک برداشتهای دیگری و برخوردهای دیگری. فعلاً آن را متوقفش کردیم. درگیر بحث «سه دقیقه در قیامت» هستیم و داریم با سرعت بیشتر این جلسات را ضبط میکنیم. لذا خیلی الان به بحثهای دیگر نمیرسیم. ما این را باید به یک جایی برسانیم؛ بعد برمیگردیم. بحثهای دیگر هم کمی واقعاً دلم سرد شد نسبت به اینکه مطالب خوب شنیده نمیشود و گاهی صدوهشتاد درجه مخالفش فهمیده میشود و بعد نقل میشود که خب در نقل آن مطلبی که اینجوری است، اگر مطلب بنده این را نگفته باشم، این حقالناس میشود. خود شما دارید نقد میکنید، چه دیگری وقتی میشنود نقد میکند؟ آنی که بنده گفتم را باید بگویید، تازه با همان لحنش. لحنشم جابهجا بشود، باز این آنی که من گفتم نیست. مثلاً یک وقتی لحن شوخی مشخص، لحن خنده مشخص است یا مثلاً کنایه است، مشخص است. اینها، کلام آنی که هست باید منتقل شود. این دوستان، عزیزان! توقع بنده این است، اینها با دقت گوش داده شود و ما از سؤالات عزیزانمان خیلی استفاده میکنیم، از نقدها خیلی استفاده میکنیم. خیلی، بنده گاهی عزیزان که مطالب دریافت میکنند، نمیفرستند. بعضی نقدهای تند و توهینآمیز را من خودم از یک کانالی که دارم، میآیم میروم مطالعه میکنم، فقط برای اینکه نقدها را ببینم آنقدری که میتوانم؛ چون همهاش را که نمیتوانم.
انشاءالله ده جلد رفقا فعالیت دارند و در خیلیهایشان ما اصلاً نیستیم؛ ولی عرض کنم که آنقدر که بتوانم میروم نقدها مستقیم مواجه بشوم، ببینم که عزیزان دقیقاً چه میگویند و توقع چیست؟ مطلب چیست؟ چطور دارد فهمیده میشود؟ نسبت به ابهام هست. حالا اینجا چون ابهامی بود، میخواهم عرض کنم:
«ادامه و راحتی در آخرت است و ناس یطلبونها فیالدنیا فلا یجدون». مردم راحتی را در دنیا جستجو میکنند و نمییابند. اگر خوشیها و بدیها یکجا دیده شود، میبینید که در دنیا دو روز است. «والدهر یومان یومٌ لک و یومٌ علیک». روزگار دو روز است: روزی به نفع تو و روزی بر ضررت. سروصدا و گریه اطرافیان، نفعی به حال شخصی که در حال احتضار و جان کندن است ندارد. دوباره میخواهم دقت کنید: سروصدا و گریه اطرافیان، نفعی به حال شخصی که در حال احتضار و جان کندن است ندارد؛ بلکه خلوت، یعنی خلوت کنند دور این بنده خدا را و هم خلوت ظاهری که خلوتش کنم و هم خلوت باطنی که از تعلقات من خلوت کند. گریه به فکر تعلقاتش میاندازد و گفتن «تحلیل»، یعنی «لا اله الا الله» برای طرفین نافع است.
آن کار خیر بکنیم. وضعیت وخیمی دارند و میبینیم که دیگر دقایق آخر و روزهای آخر است. بهترین ذکر «لا اله الا الله»، دعای عدیله. دعای عدیله را هم خودمان زیاد بخوانیم، هم برای عزیزان بخوانیم. این بیماران گرفتار کرونا که خدا انشاءالله این بیماری را، شرش را بکند و این عزیزان را نجات بدهد، اگر دیگر رو به لحظات آخرند، دعای عدیله خیلی خوب است. بزرگان سفارش میکنند دعای عدیله را در حرم اهل بیت بخوانید و به آن امام واگذار کنید که لحظه آخر آن امام با دعای عدیله بیایند و شما را از عدول در اعتقادات نجات بدهند. نگذارند که خطتان عوض شود، لحظات آخر که لحظات بسیار حساسی است و شیطان خیلی کار میکند که… مرگ با دعای عدیله خیلی خوب است. سوره صافات خیلی خوب است برای عزیزان که رفتن این عزیز را سبک میکند و راحت میکند و ذکر «لا اله الا الله» هم برای او خوب است، هم برای شما خوب است.
حالا ادامهاش را ببینید: «شاید اگر محتضر توجه داشته باشد و جایش خوب باشد». تازه اگر خوب باشد و آنجا که دارد میرود، وقتی حضرت عزرائیل با جلوه خوب ملائکه رحمت میآیند و بهش جایگاهش را نشان میدهند، خانهاش را نشان میدهند، اهل بیت میآیند، در آغوش میگیرند، شاداب است. اینجا از گریه کردن و اظهار ناراحتی آنها ناراحت گردد. شاید ناراحتم بشود از اینکه شما دارید گریه میکنید. آن گریه اثر رحمت و محبت… خب پیغمبر اکرم گریه کردند برای ابراهیم وقتی از دست دادند. اهل بیت هم گریه میکردند. حضرت زینب سلام الله علیها برای امام حسین چقدر گریه کردند! آن گریه اثر رحمت، اثر عطوفت، با دعای خیر اینها همه خوب است. آن گریه بیقراری و گریه سخت و گریه تلخ، آن که حالا اگر بوی شکایت و اینها داشته باشد، خیلی بد است. اصلاً دوری میآورد برای آنی که دارد گریه میکند؛ و اگر هم بیقراری باشد و هیچ جنبه حقی هم در این بیقراری نیست. یک وقت کسی را شهید کردند و او بابت مظلومیت او، مثل حسی که ما مثلاً نسبت به شهادت حاج قاسم سلیمانی داشتیم یا شهید حججی داشتیم یا خیلی شهدای دیگر. خب این یک حسی است که حس بیقراری است و درش جنبه حقانیتی هست. یک وقت نه، یک بچه است فقط اثر تعلق جدیدش به پدرش و هیچ وجه دیگری هم ندارد. حالا از آن جنس هم تازه خیلی وقتها هستش که میگوییم بابا رفت، من چکار کنم؟ جهیزیه من را جور کند! مثلاً از این جنس اگر باشد، آن هم جایش خوب باشد.
آقای بهجت میفهمند. آقای بهجت دیگر آقای بهجتنا. من نیستم. آقا این را میفرمایند که: «و شاید ناراحتم بشود.»
در روایت آمده است که… این را این نقل قول ما در «آن سوی مرگ» از آقای بهجت داشتیم. فقط، فقط جایش را. نه خودِ گفتگو. یعنی از روی متنش نخوانده بودیم. خب آنجا بالاخره همهچیز جویده جویده بود دیگر. یک قطعات پراکندهای از یک دریای وسیعی از مطالب بود که همینجور سرهم شده بود در ۳۹ جلسه و عجیب ۳۹ جلسه جا شده بود. لااقل ۴۰۰ جلسه وقت میخواست این بحثها طرحش. حالا «سه دقیقه در قیامت» را به ۴۰۰ جلسه نمیرسانیمش. به صد هم انشاءالله نمیرسد؛ ولی به هر حال کمی داریم توضیح میدهیم، داریم همینجور دیگر سریع رد نمیشویم وگرنه خیلی بحث است که حالا بنده امروز وارد میشوم، مثلاً بحث حیوانشناسی و صورت حیوانات را ببینید، غوغایی است در این بحث. شاید ۳۰، ۴۰ جلسه فقط خود این بحث و بلکه بیشتر؛ که حیوانات مختلف را ما بخواهیم لحاظ بکنیم و جایگاه برزخی هر کدامشان: اول حشر حیوانات، بعد فلسفه خلقت حیوانات، بعد ملکات حیوانات، بعد صور برزخی حیوانات. هر کدام از اینها بحث بسیار مفصلی دارد. دیگر داریم سریع رد میشویم.
حالا به هر حال این جمله آقای بهجت را داشته باشید. میفرماید: «مؤمن و کافر فردا از تأخیر مرگ حسرت میخورند و آرزو میکنند که ای کاش زودتر مرده بودیم». همه آنور میگویند: «ای کاش زودتر آمده بودیم!» مؤمن برای اینکه زودتر به مقامات و تنعم برسد، میگوید: «بابا اینجا چقدر خوب است! ای کاش زودتر آمده بودیم. کجا بودیم ما؟». و کافر برای تخفیف در عذاب به واسطه کمی عمرش: «ای کاش من زودتر آمده بودم، ای کاش ماه رمضان ۲۹ روزه بود!» یک وقتی ماه رمضان وقتی ۳۰ روز میشود، هم رحمت است و هم عذاب. رحمت برای آنهایی که روزه میگیرند که یک روز اضافهتر روزه… چقدر برکات عجیب! و آنهایی که روزه نمیگیرند، یک روز اضافهتر ۶۰ تا روزه میآید روی گردنش. کفاره ۶۰ روز، گرفتاری بیشتر. هر یک روزی که زودتر میرود، میگوید: «خوب شد زودتر رفتم. خوب شد زودتر…» خب، این از این نکته که در مورد نحوه جان دادن و اینها بود که البته باز اینجا نکته زیاد است و وحشت… انشاءالله جلوتر برخی مطالب را میگوییم.
یک نکته دیگر که میفرمایند، میفرمایند که این در کتاب «در محضر بهجت»، جلد ۱، صفحه ۱۸۳ آمده است: «کمال انسان به تقواست». همه این بحثهایی که ما داریم میگوییم آقا ما آنور یک چیز بیشتر لازم نداریم. یک کلمه، یک کلمه خلاصه عصاره که ما در تفسیر سوره مبارکه حج خیلی در مورد این مطلب صحبت کردیم. خلاصهاش این است: ما یک چیز بیشتر نمیخواهیم: تقوا. این کلمه شاهکلید، اسم رمز عملیات، آنی که پوشش میدهد همه نیازهای ما را. لباس است دیگر. «لباسُ التقوا»؛ میپوشاند کل وجودت را، کل قامت ملکوتی تو را. این قواره… قواره تو، فقط تفاوت اینجا این است که شما اینجا اندازهای داری. تو دنیا اندازهای داری، به اندازه این لباس برایت میدوزند. تو برزخ به اندازه لباست اندازه پیدا میکنی. اینجا اندازه بنده مثلاً چقدر است؟ مثلاً میگویند «ایکس لارج»، مثلاً میگویند «مدیوم»، مثلاً میگویند چه میدانم «۴ ایکس لارج»، مثلاً چه میدانم «اسمال». اینها اندازههای مختلف، سایزهای مختلف. خب بنده را مثلاً اگر «ایکس لارج» باشم، اگر «دو ایکس لارج» به من بدهند، این دیگر اندازه من نیست. لباس باید با من مطابقت پیدا کند. ولی تو عالم برزخ چون هرچه که هست ماییم، آنجا فقط خودمانیم. آنجا به اندازه لباسمون هستیم، لباس تقوایی که میدوزیم برای خودمان. هرچه وسیعتر این تقوا، هرچه کاملتر، هرچه وسیعتر، هرچه همهجانبهتر، حضور و وجود ما هم همهجانبهتر و آنجا همهاش جلوههای تقوای ماست. ما پس یک چیز فقط لازم داریم: سرمایه ما بعد از مرگ و در عالم برزخ فقط و فقط تقواست. «تزوّدوا فانّ خیر الزاد التقوا». توشه جمع کنید، بهترین توشه، بهترین زاد تقواست. به حرف این و آن و به این شعارها و به این مسائل گفتار نیک و نمیدانم دل پاک و چه میدانم انرژی مثبت. همه اینها را بگذارید کنار. اینها اگر حرفهای خوب است و درست است، همهاش تو تقوا هست. اگر هم درست نیست و خوب نیست، مفت نمیارزد. اگر خوب است، تو تقوا هست. شما تقوا را که بگی، همه اینها توش هست. یک چیز فقط هست، آن هم تقواست. این اندازه انسان که خدای متعال را لحاظ میکند و پروا نسبت به او دارد و مراقبت نسبت به او دارد و حضور نسبت به او دارد و خودش را در مقام بندگی کنترل میکند که یک وقت کاری نکند که با ساحت ربوبیت تناسب نداشته باشد. این کنترل در مقام عبودیت در قیاس با مقام ربوبیت. ما در مقام عبودیت هستیم، خدا در مقام ربوبیت. اینی که در مقام عبودیت است باید جوری خودش را کنترل کند که تناسب داشته باشد با جایگاه کسی که در مقام ربوبیت است. این را میگویند تقوا.
تو عرصه خانوادگیش همین است، تو عرصه اجتماعیش همین است، تو عرصه سیاسیش همین است. جالب است سوره مبارکه احزاب این شکلی است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تطع الکافرین و المنافقین». خیلی عجیب. ای پیغمبر، تقوا داشته باش و از کفار و منافقین اطاعت نکن. اطاعت از کفار و منافقین. کفار و منافقین، اطاعت، تسلیم نسبت به اینها، کرنش نسبت به اینها، پذیرش داشتن نسبت به… اطاعت یعنی پذیرش داشتن نسبت به اینها. این میشود مصداق بیتقوایی و توشه آخرتی انسان را سبک میکند و آسیب.
امیرالمؤمنین از کنار قبرستان رسالت رد شدند. در نهجالبلاغه خطاب کردند به این اهل قبرستان. فرمودند که: «چه خبر؟ اول از خبر اینور بگویم: اموالتان تقسیم شد، زنانتان ازدواج کردند. هذا خبر ما عندنا». این خبر آنی است که پیش ماست؛ پیش شما چه خبر؟ اینها اگر زبان داشتند، اگر میتوانستند جوری حرف بزنند که شما بشنوید -چون زبان که دارند بین خودشان- اگر میتوانستند جوری حرف بزنند که شما بشنوید، به شما میگفتند: «آنور فقط تقوا به درد میخورد. هیچچیز…» کتابهای چه میدانم تجربههای نزدیک به مرگ و اینها، که ما مفصل در جلسات ابتدایی در «قیامت» در مورد اینها صحبت کردیم و گفتگو کردیم. شاخص همه اینها، مقیاسی که حرف اینها را ما میتوانیم تشخیص بدهیم، مقیاسهایی که برخی از اینها رگرسیون و اینها آمده بودند، چیزهایی گفته بودند. تراز گذاشته بودند برای اینکه تشخیص بدهیم که این اندیای چقدر درست است، چقدر غلط است. هرچی که ما این قیاسمان این است: هرچیزی که از جنس تقوا باشد و هرچیزی که اینها در عالم برزخ دیدند و ربط به تقوا دارد. تقوایی که قرآن تعریف میکند، تقوایی که اهل بیت تعریف میکنند. هرچی از این جنس ما قبول داریم، روی چشم. این کتاب «سه دقیقه در قیامت» را به همین دلیل. هرچیزی که از جنس تقوا نیست با همین مقیاس. آنی که قرآن و اهل بیت میگویند، آن هم نه آنی که بنده میگویم. قرآن و اهل بیتی که علامه طباطبایی معرفی میکند، قرآن و اهل بیتی که آقای بهجت معرفی میکند، قرآن و اهل بیتی که این عالمانی که هوای نفس توِشان نبوده و در مقامات بالای توحید و بندگی بودند. آن خوانشی که اینها از قرآن و اهل بیت برای ما دارند، تفسیری که آنها برای ما دارند؛ یعنی بر اساس ضوابط، بر اساس قاعده است، بر اساس هوای نفس نیست. آن را ما قبول میکنیم، شاخص. همه را با اینها تطبیق میدهیم.
این نکته بسیار مهم. پس ما آنور فقط تقوا میخواهیم. امیرالمؤمنین میگویند فقط تقوا. تقوای سیاسی، اطاعت از کفار و منافقین نکردن، این تقواست. عزیز من، برادر من، قربان شکلت بشوم! تویی که میگویی مثلاً نیش زدن به فلان آدم این مصداق بیتقوایی است. نه عزیزم! نیش نزدن به فلان آدم مصداق بیتقوایی است. «بل یجدو فیکم غلظه». منافق. مثلاً فلانی… خب رهبر انقلاب چند وقت پیش در مورد برخی حضرات نکاتی فرمودند. رسماً اسم آوردند و به طرز عجیبی نکاتی فرمودند. فرمودند برخی از مسئولینی که مثلاً فلان جا مسئولیت دارند و خودشان رأی آوردند، اینها میآیند انتخابات را زیر سؤال میبرند. «وَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ». این آیه در مورد منافقین است. تو دلشان مرض است. این آیه را ایشان خواندند، تطبیق دادند. آیهای که در قرآن در مورد منافقین است، تطبیق دادند به برخی از مسئولین مملکت. حالا که باید با اینها چه کرد؟ آن بحث دیگری است. من با آنش کار ندارم. منافقین اطاعت نکن. باید در تو غلظت و سفتی و سختی و اینها… اینور هم که رهبر انقلاب به عنوان مصداق با… و معرفی کردن کبرا این هم صغرا. بله اینها نکته است. اینها نبودنش بیتقوایی است، اینها نبودنش نداشتن توشه است.
مبناهای سیاسی و واکنشهای سیاسی، آنقدر که امیدواریم شاید به نماز شبشان امیدوار نباشیم. انقطاعی که هست، از نماز شب بیشتر. گاهی شما روبرو یک جریان یهو قرار میگیری و نابودت میکنند، تیربارانت میکنند، خودت را فدا میکنی و این مثال تقواست. خدا را داری لحاظ میکنی. تو عبدی، او رب است. او از تو خواسته که در برابر کفار کرنش نکنید و در برابر کسانی که در برابر کفار کرنش دارند و عیناً منطق آنها را پیاده میکنند، در برابر اینها کرنش نکنید، سفت باشید، صف باشید به تعبیر قرآن: «سقفاً کانهم بنیان مرصوص». «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا». دوست دارد. خیلی عجیب است. محبوب خداست این. با این لشکری که روبروی کفار ایستاده، محبوب خدا شده. دقت کنیم. ای کاش ما با قرآن ارتباط دیگری برقرار کنیم و عمیق بشویم. آیات قرآن را در زندگیمان بر مبنای قرآن شکل بدهیم. شاقول ما قرآن باشد. با قرآن فکر بکنیم، با قرآن بفهمیم، با قرآن… این میشود سرمایه ابدی و برزخ. آنهایی که از دنیا رفتند، میفهمند من چه میگویم. آنهایی که از دنیا رفتند، خوب میفهمند من چه میگویم. خوب میفهمند من… خدا کند خودم خوب بفهمم چه میگویم. راه غیر از این نیست. راه غیر از تقوا نیست. تقوا غیر از همین خط و خطوطی که قرآن و اهل بیت معرفی کردهاند نیست. این عرض اولیه بنده را داشته باشیم. با این خیلی کار دارم. این «الفیه» که دارم میگویم تا «یا» باید با همدیگر برویم. اول بحث دارم پا را روی صفر میگذارم چون خیلی حرفها میخواهم بزنم که احتمالاً خیلیهامان خوششان نمیآید. احتمالاً این حرفها میماند ما مردهایم و احتمالاً این حرفها بعد از مرگ ما شنیده میشود. این الان ما داریم ضبط میکنیم و داریم میگوییم و شاید مثلاً در یک سال دوری یا سال نزدیکی یک عزیزی دارد این حرفها را میشنود و ما دیگر در این دنیا نیستیم. انشاءالله که با عزت از دنیا خارج شده باشیم. در آن وقت این حرفها باشد یادگاری بین ما و شما. اعتبارسنجیاش هم باشد قیامت بین ما و شما. بقیهاش باشد قیام. ببینیم کی درست نفس… بره ویروس بیاد، ویروس بیاد و چند تا نفس نیاد، بعد میبینیم همه اینها که میگوییم آن وقت دیده میشود.
آقای بهجت میفرمایند که: «کمال انسان به تقواست. لاأقل من ذلک و لاأکثر.» نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر. قرآن میفرماید: «ان اکرمکم عند الله اتقاکم». هرکی بیشتر تقوا دارد، بین شما گرامیتر است. پیش خودم… لباسهای خوشگلتر و درجه بالاتر… برندها هی میرود بالا و کلاس آن لباس… الان چطور میگویند مثلاً این مال فلان بی کلاس، آن باکلاس، آن یکی باکلاستر است. اینها باکلاسترند. یک بحثی داشتیم: «مقام عندالله»، «شأن عندالله». یک همچین چیزی، کلاس… صحبت کردیم که ما میگوییم «باکلاس» در مورد حضرت معصومه. دقیقاً همین تعبیر در زیارت. شما خیلی باکلاس بودی پیش خدا. چی کلاس آدم پیش خدا؟ تقوا. کیا باکلاسند پیش خدا؟ با تقواها. باکلاسهای بهشت و برزخ کیانند؟ با تقواها. محلههای باکلاستر بهشت مال کیاست؟ مال آنهایی که تقوایی بیشتر داشتند. با همین فرمان دیگر کلاً بگیرید همه را. دیگر بالاتر بودن. بعد آمده بود پایینتر، بعد به پیشانیام نگاه کن، بعد بهشتش را نشان داد. اینها آن مال کدام طبقه بود؟ مال طبقهای که باکلاستر بودند. که آن هفت تا آسمان و اینها هم عین تقوا و قرآن میفرماید: «فَاْتَقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ». هر چقدر میتوانی تقوا داشته باش. تو همه زورت را بزن، همه زورت را بگذار. تو هر کار میتوانی بکن. تو این مسیر توقف نداشته باش. نگو بس است. مسیر رشدت این است، پیشرفتت این است. میگوید: «از این محله مثلاً درب و داغان شهر تو را بردم فلان جای شهر. دیدی چطور پیشرفتت دادم؟ تو قبل اینکه با من ازدواج کنی، کدام محل مینشستی، الان کجایی؟ من پیشرفت تو این زندگی با من پیشرفت کردی.» نه عزیزم. گاهی پیشرفت بین اینکه از آن بالا شهر پا میشود میآید پایین شهر. خودش از بالا شهر میآید پایین شهر. خود مادیاش، این بدنیاش که قراره برود زیر خاک، خود واقعیاش از آن پایین شهرهای بهشت میرود بالا شهر. به دلایلی آمده پایین. برای حفظ دینش بوده، برای جلسات اخلاقی بیشتر، معنویتش بیشتر است، به عالمی نزدیک بشود، مسجدی نزدیک باشد، به حرم نزدیک باشد. این ملاکها را داشته. این تقواست. این باکلاستر شد. اهلش میفهمند.
خب در مورد تقوا یک نکته دیگر هم بگویم. چند تا مطلب. حالا اینجا خیلی مطالب ایشان فوقالعاده است و انسان واقعاً سیر نمیشود از نکاتی که ایشان میفرمایند و به شدت هم تأثیرگذار. نهیب واقعاً. یعنی من خودم وقتی با مطالبشان مواجه میشوم، احساس میکنم یک سیلی محکمی تو گوشم میخورد. خدا کند بیدار بشویم. به حرف آیتالله بهجت در جلد ۲ «در محضر بهجت»، صفحه ۷. این دیگر آغاز سال نوین ماست در این مباحث که وارد بحثهای جدیدی میخواهیم بشویم. صحبت کردیم. نه در «سه دقیقه در قیامت»، خیلی مطالب دیگری میخواهیم بگوییم. کمی همینجور میخواهیم با همدیگر بیپرده و رک باشیم. کمی راحتتر بالاخره الان مجموعاً در این دو تا بحث آنجا ۳۹ تا، اینور هم فکر کنم جلسه چهل و هفتم میشود. در این نود و خوردهای جلسه با همدیگر خیلی صحبت کردیم، خیلی حرف داشتیم. ولی کمی میخواهیم وارد یک سری کارهای جزئیتر بشویم. انشاءالله خدا میفرمایند برای رسیدن به درجات کمال و یقین قطعاً تنها ورع از محرمات کفایت نمیکند. نه تنها ورع از «سبعه موْبقه»، از کبائر مانند شرک و قتل نفس و غیره، بلکه ورع از چهل محرم که در کتاب «عیون اخبار الرضا» ذکر شده است، نیست، کفایت نمیکند. ما یک گناهان کبیره داریم. هفت تا گناه کبیره داریم در رأس که ما در آن بحثهای جواد با نفس، کتاب «وسائل الشیعه» اینها را توضیح… آن بحثش را منتشر کردیم. هفت تاست که اینها در رأسند. یک چهل تای دیگر دارد که اینها باز پایینتر است که همان هفت تا را گفتیم. همین ۴۰ تا را گفتیم: شرک و آدمکشی و اینها. این چهل تا واسه بحث غنا و فلان و اینها. زنا و قمار و چه و چه. آن هفته و این چهل تا… آن هفت تا را توش دارد. این چهل تا این نیستا که اگر ما دیگر اینها را انجام ندادیم، تمام بالا.
امشب در این جلسه در گفتگو میفرمایند که: «بلکه یک نگاه تند که سبب ایذاء یک مؤمن شود و یا هتک حرمت او، حرام است». دیگر میرویم تو کوچکموچیکا و ریزهپیزهها. البته خیلی هم ریزهپیزه، کوچککوچیک نیست. حقالناس است دیگر. یک نگاه تندی که به کسی بکنیم، طرف اذیت بشود. یک اخم تند به یک مؤمن به ناحق، به ناحق یا بیش از استحقاق. استخدامش، فقط یک تذکره. دیگر چرا اخم کردی؟ هتک حرمت است. واقعاً، واقعاً دیگر جالب میشود. «همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد». جذب دیانت و آداب دینی خودت بکنی او را. نه تبسمی که او دارد یک گناهی میکند و نگران است که شما مثلاً واکنش چیست، بعد شما تبسم میکنی. او تبسم که معنای اوکی دارد به گناهکار و گناه، حرام است. «بنابراین کسی که میخواهد به درجات کمال و یقین نائل گردد» -آخرین جلسه یقین بود که بحث شب قدر میخورد- «باید از این گونه گناهان هم پرهیز نماید». ای کسی میخواهد به درجات کمال و یقین برسد، باید از اینجور گناهان هم پرهیز کند.
خوب پس تقوا چی میخواهد؟ مراقبت نسبت به همه گناهان میخواهد. حالا از متن آیتالله بهجت زیاد انشاءالله جلسات بعد میخوانم. تقوای اجتماعی، سیاسی، تربیتی، خانوادگی، اقتصادی، تقوای اعضا، تقوای فکری. اسم بعضی افکار، بعضی ذهنیتها «ظن». در قرآن آنقدری که بنده بهش رسیدم، حالا شاید برخی محققین و عزیزان قبول نکنند این عرض بنده را، ولی تا یک حدی روش کار کردم و دنبال معادل دقیق میگشتم در فارسی خودمان، اینطوری به این رسیدم. حالا شاید کامل نباشد، ولی واژه «ظن» با این ظنی که تو منطق و فلسفه… تو منطق میگویند آقا یقین یعنی آنی که صد درصد برایت روشن است، شک یعنی که پنجاه پنجاه، «ظن» یعنی بین ۵۰ تا ۱۰۰. تو قرآن آنقدری که بنده فهمیدهام معنای ظن این نیست. معنای ظن در قرآن آن ذهنیتی است که انسان یک امری برایش مبهم است. ذهنیت یک نوع ذهنیتی خاصی است، ذهنیت همراه با ابهام که نباید آدم ترتیب اثر بهش بدهد. اگه ذهنیت با ابهام است و نسبت به یک امر منفی ترتیب اثر. اگه نسبت به یک امر مثبت است، ترتیب اثر بدهد. لذا تو قرآن بعضی ظنها ازش نهی شده، بعضی ظنها هم گفتند ظن خوبی است که خشوع دارند، ناگمانشان. حالا گمان فارسی غلط است، ترجمه اینها. ذهنیت همراه با ابهامشان این است که ملاقات میکنند خدا را و همان باعث حرکتشان شده و راه افتادن. نمازشان خشوع دارد. اسم بعضی ذهنیتها، تو آدم که باشی، این گناه است. تقوا نیست و آدم… من میبینم به شدت به قوای ادراکی ما در عالم برزخ آسیب میزند. بعضیها فکرشان ضعیفتر است، درکشان ضعیف. این هم همین. تقوای در کلام، در گفتار. «اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا» که ما در بحث نظام تقدیم در موردش مفصل صحبت کردیم. تقوایی در گفتار. قول سدید داشته باشیم. حرفتان را باید خوب سد داشته باشد. نشود این حرف بهترین رخنه کرد و خرابش کرد. خیلی باید قرص و محکم باشد.
تقوای در شنیدن. حالا این بخشی از این مطالب در آن بخش بحثهای «رساله حقوق» گفتیم و میگوییم انشاءالله خدا توفیق بدهد. و تقوای در چشم، تقوای در لامسه، تقوای در بویایی حتی، آن هم هست. در بویایی هم داریم. خلاصه تقوایی در چشم که بحث… خب بزرگان به ما میگویند آقا ترک معصیت کن به مقامات میرسیم. ما هی میگوییم آقا میخواهیم کاری بکنیم و دنبال استاد فلان و اینها و عمدتاً هم میگوییم بابا ما ترک معصیت کردیم، چیزی نشد یا بعدش را بگو. اصلاً عزیز من! نمیشود. اینها رابطه علت و معلول است. من یک جمله از امام برایتان آماده نکردم که… کتاب «بچه الحدیث» امام در کتاب «چهل حدیث» یک نکته در مورد نیت میفرمایند. شاید تو «آداب الصلات» شان هم باشد. حالا الان شک دارم. میفرمایند که: «بعضیها فکر میکنند به اخلاص رسیدند.» خیلی جمله فوقالعاده و فنی ها! امام به عنوان یک شخصیتی که اوستای کار خودساخته است و به درجات عالی معنویت و یقین رسیده، این حرف ازش خیلی حرف کلیدی و طلایی است. امام میفرمایند که بعضی میگویند: «آقا ما اخلاص را داریم.» میفرمایند که: «نمیشود عزیز من! روایت فرموده اگر اخلاص داشته باشی، حکمت از قلبت به زبانت جاری میشود.» علت و معلول است. نمیشود. نمیشود علت از معلول تخلف کند. نه میشود معلول از علت تخلف کند. نمیشود که آتش باشد و نسوزاند. نمیشود هم سوختگی باشد و بدون آتش. نمیشود تو اخلاص داشته باشی و حکمت از قلبت به زبان جاری نشده باشد. امام میفرمایند: «اگر حکمت از قلبت به زبان جاری نشده، پس اخلاص نداشتی.» دو دوتا چهارتا. حکمت جاری بشود و چیست و اینها یک بحث دیگری است. نمیخواهم واردش بشوم. آن «رساله سیر و سلوک» مرحوم بحرالعلوم اینها تو همین وادی است که آن هم سفارش نمیکنم به خواندنش. دانلود… منبع… خواستم بگویم که کجاها میشود این بحث را یافت. آقای بحرالعلوم فرمود که: «اگر چشمتان را کنترل کنید از حرام، «ترون العجایب»، عجائب میبینید.» خب علت و معلول. اگر من عجائب ندیدم، معناش چیست؟ چشمم را کنترل نکردم. عجائب چیست؟ عجائب مادی میبینم، عجایب معنوی میبینم، عجایب در رزق میبینم، عجایب در علم میبینم، عجایب در عالم مثال و ملکوت و خواب و اینها میبینم. علامت کنترل چشم است. هر چقدر کنترل قویتر باشد، آن عجائب شدیدتر و واقعاً عجیبتر است.
خوب پس ما میگوییم آقا ما ترک گناه کردیم. ما تقوای چشم داریم. اگر تقوای چشم داشتیم که اثرش حاصل شده بود. بعضی بزرگان اینطور میگویند. میگویند: «شما اگر این مرتبه حلال و حرام را خوب طی کرده باشی، خودِ استاد اخلاقت را پیدا میکنی.» یعنی بهت میگویند کی استادته. مییابی او را به هر نحوی، به هر طریقی. علت و معلول یعنی این. قدم اول که طی میشود، اثرش این است که آن رزق، آن مرتبه بعدی بهش میرسد: «انّا لَکِ هذا؟ قالت هو من عند الله». از طرف خدا میآید. آن رزق میآید. عرض من پس ما اگر اثر نمیبینیم، معلوم میشود که کاری انگار صورت نگرفته است، باید یک کار مجددی شروع کنیم.
دقتهایی حالا، ببینید در مورد چشم میخواهم شروع کنیم بحث نامحرم؛ چون بحث غریبی است و ما هم تا حالا به این صورت این را بحث نکردیم و بعد از این هم بحث نخواهیم کرد؛ چون خیلی زمینهها میخواهد این بحث و بحثهای خطرناک و دقیقی. اینجا میخواهم کمی وارد بحث چشم بشویم و این حریمها و حدود و مسائل از این قبیل را ببینیم و ببینیم واقعاً ما با این نکاتی که اهل بیت میگویند، مواظبت بر چشم داریم یا نه؟ مواظبت بر گوش داریم یا نه؟ ببینید چقدر وقت ریزهکاری دارد. در نگاه به نامحرمش یک جور است، در حرف زدن با نامحرمش یک جور است، در لمس با نامحرم ریزهکاریها و دقتهایی دارد. تماس، تماس فیزیکی با نامحرم، حجاب و پوشش در برابر نامحرم چه مرد چه زن. وارد میشویم و میبینیم ما چقدر اینها را داریم. یکی از شاخصها بحث نامحرم است و میبینیم چقدر از ماها میگوییم دیگر داری تندروی میکنی. متن دین را میخواهیم با هم بخوانیم، متن قرآن و روایات را و میبینیم چقدر تو همینها میلنگیم و امثال من میبینم که باید بروم همین جاها را فعلاً حالا حالا کار کنم. استاد و فلان و اینها. مگر یک استاد یکی همینها را هی به من تذکر بدهد. آن خوب است. یک استادی باشد، یک کتابی باشد، راهنمایی باشد، همین را هی به من بگوید آقا چشمت را کنترل کن. این خوب است. من که من میخواهم بگویم آقا چشم را ولش کن، برو بعدیاش را بگو. این نیست. اگر باشم تو توهماتم یعنی در توهمات دارم سیر میکنم. من هنوز میبینم نه زبانم کنترل شده، نه چشمم کنترل شده، نه گوشم کنترل شده. دستورهای خاص میدهند و در توهمات به هیچ رشدی هم تو… ابداً عاقبتبخیری و تولد صحیح در عالم برزخ وابسته به همین است که این کف کف معصیت و طاعت مراعات. کف کفش معصیتی در من نمانده باشد و طاعتی هم از من ترک نشده باشد و این به ملکه برسد برای من. بزرگان میفرمودند باید طوری بشوی که در خواب هم به نامحرم نگاه نکنی. نتیجه سختی هم نیست. کمی مراقبت خدا روزی بند. در خواب هم دیگر نگاهی به نامحرم نمیکند. نامحرم تو خواب هم که میبیند، ملکه میشود. بحث ملکات.
یک نکته جالبی را فقط در مورد ملکات بگویم؛ چون در خواب ملکات دیده میشود. ملکات خود آدم، ملکات دیگران. در عالم برزخ، ملکات. یک کسی میگفتش که من خواب دیدم تازگی که تو خواب جشن تولد گرفته بودند برای ما. من این کیک را آمدم برش زدم و بعد یکی از اقوام ما یک متلکی به ما انداخت تو خواب. من تو خواب ناراحت شدم، قهر کردم. هم آنی که متلک انداخته بود، ملکهش بود. عالم برزخ دیده. همینی که ناراحت شده و قهر کرده بود، ملکش بود که این هم تو عالم برزخ و تو خواب دیده. و این ناراحتیه هم کفاره گناه خودش بود که واقعاً تو خواب ناراحت شده بود. برایش کفاره گناه به حساب میآید؛ و چون برخی از گناهان در اثر ترس در خواب و ناراحتی در خواب پاک میشود. این در واقع آن شخص خودش که نبود که بخواهد ناراحت بکند. الان چی به حساب میآید؟
نکته لطیفی است. الان او بالاخره در خواب به این متلک انداخت، این چی میشود؟ او هیچی. او ملکش است. ملکش آن دیگر ثابت است. آن دیگر میشود جهنم صفات. جهنم فعل نیست که یک وقت مگر متلکی بیندازم. این اصلاً نمیتواند متلک نیندازد. وارد عالم برزخ هم که میشود، از همان اول شروع میکند لجن انداختن و متلک انداختن و اینها و میبرندش یک جایی که از جنس خودش است. عذابش هم به این است که دائماً افراد دور و برش هستند که این به آنها میپرد، آنها به این میپرند. این به آنها میتوپد، این این… آنها گیر میدهد، دنبال نقطه ضعف میگردد، دنبال عیب میگردد، دنبال سوژه میگردد. آنها هم همینطور. حالا فرض کنید یک کسی تا ابد بخواهد تو این موقعیت چقدر دردآور است. اصلاً قابل تصور نیست تمام نشود؛ چون ملکه که تمام نمیشود که. همیشه هست. آنجا جلوه این را میبیند که همیشه… همیشه بودنش را میبیند. دادن یکی از ملکات. صد تا ملکه دیگر هم دارد که آنها را هم در عین حال میبیند. این است که و این است که میگوییم ما وقت نداریم و الان که وقت داریم باید قدر بدانیم، برای همین است. ماییم و یک ابدیت و دو روز وقت تو این دنیا. بانک کرونا معلوم هم نیست چقدر باشیم تو این دنیا و کارمان چقدر دیگر طول بکشد و چقدر دیگر فرصت داشته باشیم برای…
در مورد بحث نامحرم میخواهم نکاتی را عرض بکنم. پس ما قرار شد اینها را گوش بدهیم و بنیانمان باشد برای ترتیب اثر دادن. یکی از دروازههای رشد، بحث کنترل چشم است که به شدت اثرگذار است در نورانی شدن انسان و جهش آنی و سریع به سمت ملکوت. پس سریع روزیهای خاص را نصیب آدم میکند و خیلی برکات دارد. این را هم بگویم در مورد بحث شهادت که نگاه حرام شش ماه عقب میاندازد. توجه داشته باشیم. رهبر انقلاب از یکی از شهدای همدان نقل کردند که او از دوستش پرسیده بود که من چکار کنم شهید بشوم؟ سرش را به من بگو. این را خود رهبری میگفتند به حالت بغضآلودی هم. او دوستش به این میگوید که: «اشک». اگر میخواهی شهید بشوی، گریه. اشک. حالا اشک، بنبست قبلی که گفتیم. اشک ربطی به چشم دارد. دروازه شهادت چشم. این کانال روزی شهادت. کانال روزی شهادت چشم ماست و از این کانال جلو میافتد و عقب میافتد. اگر از این چشم اشک آمد و گریه کرد کسی برای وصال به شهدا و تمنای قرب به حق تعالی، لقای خدا، وصال به اهل بیت و از این قبیل مسائل، این هی نزدیک و نزدیکتر میشود، نه اینکه مرگش جلو بیفتد. شهادت غیر از… یعنی روزی شهادتش جلو میافتد، نه اینکه زمان شهادتش جلو بیفتد. اینها دقت بکنید. زمان شهادت جلو نمیافتد. روزی شهادتش… آنجا هم که میگفت شش ماه عقب میافتد، عقب نمیافتد یعنی عمر من کم میشود که؟ نه. روزی شهادت شش ماه تأخیر میافتاد. دوباره برود شش ماه بعد بررسی بکنیم که به این شهادت بدهیم یا نه؟ چون تایم مرگ که عوض نمیشود با شهادت و غیر شهادت. ما آخر همان وقتی که باید بمیریم، میمیریم. فرمود که: «لا ینقصان من الامور امر به معروف نهی از منکر از عمر کم نمیکند. جهاد از عمر کم نمیکند. میدان جنگ عمرت کم نمیشود.» همه اینها که شهید شدند. حاج قاسم سلیمانی اگر مجاهد بود و نبود، آن روز ۱۳ دی ۹۸ از دنیا میرفت. زرنگی ایشان این بود که کاری کرد استحقاق پیدا کرد با روزی شهادت برود، آن هم با این شهادت، شهید بشود. میشود یک جوری دفن بشود که مثلاً ۵۰ نفر بیایند تشییع جنازه، هیچ موجی ایجاد نشود. ۵۰ میلیون در تشییع مستقیم و غیر مستقیم حضور داشتند و این آثار عجیب و غریب و برکات، اینها همهاش روزی است و از راه چشم است. این از راه چشم. حالا کانالهای دیگری، روزیهای دیگری هست. خلاصه این پس بحث محرم و نامحرم و خصوصاً مراقبت بر چشم.
اول نکاتی در مورد خود اصل ارتباط محرم و نامحرم در روایات. اول ببینیم که مطلقاً رابطه محرم و نامحرم این جوری نیست که منتفی است و ابداً نباید با روبرو… اگر ضرورت ایجاب میکند، نه تنها اشکال ندارد مواجه شدن، بلکه وقتی لازم است. بعضی جاها که کاملاً واجب است. مثلاً یک کسی دارد تصادف کرده، از دنیا میرود. یک خانمی است. شما آقایی، باید از پشت فرمان در بیاوری. لباس خوبیم مثلاً ندارد. ممکن است بخشهایی از بدنش هم عریان باشد، زخمی شده. خب اینجا شما باید قطعاً اگر شما دست نزنی به او و زن دیگری هم مثلاً نیست که او را از آنجا بیرون بکشد یا قدرت این… میمیرد. قطعاً واجب است بر شما. اینجا اگر بگویی من به خاطر محرم نامحرم دست نمیزنم، قطعاً میروی جهنم، در مرگ این آدم شریکی. درش بحثی نیست. ولی باز آنجا در سنجش اولویتها و اینکه چقدر این کار اولویت داشته. کس دیگری لحاظ کردن… عرض میکنم اینها برای یک عدهای خیلی مسخره است. ما هم هیچ توقع نداریم. حالا من روایت خیلی سخت و سنگین که توقعم این است که اکثر مخاطبین ما دچار فاجعه بشوند، سکته بزنند در مواجهه با این روایات، دو سه تا روایت خاص گذاشتم کنار که احتمالاً هر کدامش یک جلسه ۶۰ دقیقه وقت میبرد. یک دو سه جلسه دیگر انشاءالله بهش میرسیم و میخوانیم. میبینید چه عجیبغریب است آن روایات. چقدر مطالب عجیبغریب را آورده است. خوب، اول شروع کنیم پس با یک گام نرم و ملایم، با یک شیب ملایمی داریم وارد بحث محرم و نامحرم میشویم.
روایت اول: گفتند که هند، مادر معاویه که میشد همسر ابوسفیان، آمد پیش پیغمبر. زمانی که… پس اینها میآمدند، سؤال میکردند با پیغمبر بدون واسطه و حجاب. سؤال داشتند مثلاً جالب است که راوی این حدیث هم همسر پیغمبر است. سؤال داشتند. فقط به همسر پیغمبر بگویم؟ ممکن بود حیا کنند. حجب و حیا اینها باشد. بعضیهایشان خودشان بخواهند که از طریق همسر پیغمبر سؤال کنند. ولی راه باز بود. پیغمبر هم نمیگفتند: «الا و لابد باید از همسرم بپرسید، از یک کانال واسطه، پشت دیوار بپرسید یا نامه بدهید.» مثلاً مستقیم میآمدند، جلوی جمع میپرسیدند و جواب هم میگرفتند. پیغمبر هم هیچ نهی نمیکردند. ما در بحثهای اصول فقه میگوییم تقریر معصوم، حجت معصوم. وقتی برای یک کاری صحه میگذارند، کار درست است. با رفتارش، مگر اینکه در شرایط تقیه باشند، نتوانند کاری بکنند که پیغمبر که این جور نبودند. میگوید که همسر ابوسفیان که میشود مادر معاویه، هند جگرخوار، آمد پیش پیغمبر. شهید. خیلی جالب است که این هم در بحث محرم نامحرم به دردمان میخورد هم در بحث غیبت. یکی از جاهایی است که هم میشود با نامحرم ارتباط داشت، هم میشود غیبت کرد. جفت اینها را در روایت دارد. میگوید که فقها بر اساس همین فتوا… آمد گفت آقا ابوسفیان خیلی خسیس و به قول ماها گداست. آب از دستش نمیچکد. پول نمیدهد. ما خرجی نمیدهد. خب تو مقام مشورت با کسی که صاحب مشورت است و میتواند مشاوره بدهد و چارهای غیر از این نیست که من مسئله طرح کنم، اینجا اینجا غیبت اشکال ندارد. فقط برای آن شخص، مجازی مطرح کنم. فقط برای این شخص. گفت ابوسفیان خیلی بخیل است: «فهل علی جناح اناخذ من مال؟» من اگر پولش را مخفیانه چیزی بردارم، گناه کردم؟ حضرت فرمودند: «خوی أنت و بنوک ما یکفی بالمعروف». هم خودت هرچی میخواهی بردار، هم بچههایت. فقط کاری باشد که معروف باشد، یعنی اندازه نیازت باشد، بیشتر از آن نباشد. یک روایت. پیغمبر هم جواب دادند. هیچ هم نگفتند که غیبت نکنید، فلان نکنید. پس مقام مشورت، مشاوره با مرد اشکال ندارد؛ به شرط اینکه در این مورد زنی نیست که مشاوره بدهد یا آن زن در حد آن مرد نیست یا آن مرد اطلاعاتش، توانش بالاتر است و واقعاً نیاز است و ضرورت ایجاب میکند با هم. پس مشاوره اشکال ندارد. با حریم، با حدود. سؤال اشکال ندارد.
روایت دیگری مرحوم صدوق نقل میکند در کتاب «من لایحضره الفقیه». اینجا سه چهار تا روایت پشت سر هم است که میخواستم بخوانم. حیفم آمد چون اینجا الان بنده یک فیش ۲۷ صفحهای گذاشتم که بخشی از روایاتی است که میخواهم در مورد بحث محرم نامحرم بگویم. ۲۷ صفحه آچار فیش آماده کردم. این روایت را آوردم. دیدم که این سه تا روایت بعدی که در «من لایحضر»، جلد ۳، صفحه ۵۶۱ آمده، ربط بحثمان دارد. کلیت بحثمان دارد. ربطی به این نکته ندارد. حیفم آمد که اینها را نیاوردم. این هم اینجا آوردم، با اینکه بحثمان جلوتر بهش میرسد؛ ولی الان میخواهم این را بخوانم. اصل رابطه محرم نامحرم در مورد حجاب و پوشش و اینهاست. آنها را هم دقت کنید، جالب است.
از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت است: «ذکر رسول الله الجهاد». جهاد، جهاد صحبت میکردند. یک خانمی پاشد پس. تو جلسه سخنرانی این طور بوده که خانمها سؤال میکردند از پیغمبر. تو مسجد پیغمبر، تو مجلس پیغمبر، خانمها این امکان برایشان بوده. پیغمبر مسجد، وقتی نماز چون تمام میشد، یک وقفهای میکردند که اصحاب گفتند ما میدانستیم که این وقفه پیغمبر برای این است که خانمها اول از مسجد خارج بشوند. اولویتم با خانمهاست. سر جا مینشستند. چون معمولاً سؤالی چیزی ازشان بود. از جا بلند نمیشد. چند دقیقهای میایستادند خانمها مسجد را تخلیه کنند که زن و مرد با هم قاطی نشوند موقع خروج از مسجد. بعد که خیالشان جمع میشد که این خانمها رفتند، آنهایی که کاری ندارند، چیزی نیست، رفته بودند. ولی در مسجد اینطور مدیریت میکردند که زن و مرد با هم قاطی نشوند. اول خانمها خارج بشوند، بعد آقایون خارج بشوند. این هم نکته مهمی است. این تفکیک نکته مهمی دارد که یک خانمی به پیغمبر گفت: «یا رسول الله، فمالنساء من هذا شیءٌ». در مورد جهاد شما صحبت کردید. آقا جان، خانمها هیچ سهمی از این جهاد ندارند؟ این مال آقایون است. این بهشت مف… این همه از ثواب و اجر و اینها… «فقال: بلا». چرا؟ خانمها هم سهم جهادند: «للمرائة ما بین حملها الی وضعها الی فطامها من الاجر کالمُرابط فی سبیل الله». خانم از وقتی که باردار، تا وقتی که زایمان کند و شیر بدهد و از شیر بگیرد بچه را، یعنی از اول باردار شدن تا وقتی که بچه را از شیر میگیرد، اجرش به اندازه اجر کسی است که مرزداری میکند. مجاهدی که دارد مرز، مرزبانی میکند، مدافعان حرم، اجر مدافعان حرم دارد: «فإن هلکت فی ما بین ذلک». اگر تو این مدت از دنیا برود… مثل این همسر این طلبه عزیزمان که در قم به رحمت خدا رفت با این بچههای دوقلو. که ایشان یکی از مصادیق این است. از بین بارداری تا گرفتن بچه از شیر. که ایشان موقع زایمان بود. تو این مدت اگر از دنیا برود: «لها مثل و منزلت شهید». ثواب، ثواب شهید است، جایگاه شهید.
بعدی را ببینید. اینها جالب است. میفرمایند که در محضر امام کاظم علیه السلام حرف خانمها مطرح شده. در مورد خانمها صحبت. «وسط الطریق خوب نیست». نگفتن حرام است. ببین اصلاً فضا را کمی فضای حلال حرامی باید این بحث را در نیاوریم. بحث آداب و بحث ملکوت است. با حلال و حرام و واجب و مستحب و اینها الان اصلاً ما کار نداریم. بعضی چیزهایی که گفته میشود اینجا واجب است، بعضی مستحب است، بعضی مکروه، بعضی حرام است. واجب است یا حرام؟ اصلاً بحثمان در واجب و حرام نیست. در بحث آن آداب و ملکاتی است که دارد در ما شکل میگیرد. ملکه حیا. خب حیا تو یک سری موارد و مصادیقش وجوبی ندارد، ولی آن صفت حیا که خیلی خوب است. بعضی کارها که من میکنم، از سر حیای من است. درست شد؟ حرمتی ندارد. الان اگر یک آقایی مثلاً با چه میدانم شلوارک باشد مثلاً پیش مادرش، یک پسر ۲۰ ساله، ۲۵ ساله، ۳۰ ساله، یا مثلاً پدری باشد پیش دختر خودش مثلاً تو خانه با شلوارک و زیرپوش رکابی باشد. این کار حرام است؟ نه. مگر اینکه بدون مفسده دارد. ولی درست است؟ نه، نه حرام است، نه درست است. حرام نیست یعنی با خطکش فقهی مشکل ندارد. درست نیست. ملکه حیا در این آدم شکل نگرفته. این فضیلت در او حاصل نشده. این خودش یک بهشتی است. حیا خودش یک بهشتی دارد در بهشت صفات. یک عالم. این الان از آن بهشت صفات، از بخش حیا محروم است. این بحث خانمها شد.
حضرت فرمودند که: «خوب نیست زن مسلمان برای زنان خوب نیست از وسط جاده راه برود». وسط خیابان راه برود. تو چشم خوبه. خانم هر چقدر میتواند: «ولاکن تمشی الی جانب الحائط». از کنار دیوار. هر چقدر حضور او در جامعه باشد، تو چشم نباشد. دو تا با هم بیرون نیاید. نه، بیرون بیاید، رفت و آمد بکند، به کارهای لازمش رسیدگی بکند، ولی با این حدود. خب تو از آن بغل باید بروی. یک خانم تو اتوبوس مثلاً میخواهیم سوار بشویم. هر چقدر آنجا یکی کمتر تو دید است. مترو گاهی آدم میبیند مثلاً بخشهای مربوط به آقایون مثلاً خانمها میآیند، آنجا مینشینند. خب این حرام است؟ نمیدانم، من نمیتوانم چیزی بگویم. شاید حقالناس باشد چون بالاخره جا مال آقایون است و این دارد یک جایی از مردها را اشغال میکند. حلال فتوا نمیشود ولی درست است؟ نه. یک نوع زنی که با حیا، ملکه حیا در او هست، اینطور نمیآید بین این همه مرد، راحت، ریلکس و بعد هم بگوید: «تو نگاه نکن.» این دیگر کمی همینجور قلدر هم توش است. یعنی هم از آن بهشت حیا محروم است، هم کمی هم بوی جهنم قلدر هم میدهد. اینجا دقت کرد. حضرت فرمود که هر چقدر میشود از بغل دیوار. یعنی هر چقدر کمتر. تو تلگرام هستی، تو فضای مجازی هستی، نامحسوس. خانمی تو پروفایل، تو عکسهای دیگر، نحوه حضور و اینها. جایی که ضرورت لازمه، آنجا اشکال ندارد. حضرت زینب سلام الله علیها سخنرانی کردند کوفه جلوی این همه نامحرم که دشمن هم بودند و بعضیهایشان نظر سوء هم داشتند. حالا کوفه نه شام اینطور بود. بعضیهایشان رسماً داشتند حرفهای بدی میزدند. آن سنگینی دارد. حضرت زینب سلام الله علیها آنجا پاشدند: «أنْتَ یا یزید». پاشدند، آن جور: «أمن العدل ی بن الطلقا». تعبیر تند و بلد و حضرت زینب سلام الله علیها آنجا فرمودند. در کوفه به نحو دیگری. دختر اباعبدالله آنجا سخنرانی کردند که دختر جوانی هم بود و زیبا هم بود. پس اینها مرز ضرورت فلان بحث دیگری است. قاعده اولیه. حالا دیگر سر کلاس و توی مترو همه را خودمان میتوانیم بفهمیم با اینها. توی بیمارستان و اینها دیگر قاعده است. دست ما.
امام صادق علیه السلام میفرمایند که: «لا ینبغی للمرئة» این دیگر خیلی فوقالعاده است. من نمیخواستم این را الان بخوانم. از آنهایی است که کمی گیر پاش دارد. حالا جلسه اولمان الان دارد تمام میشود ولی عزیزانمان مثلاً با یک روز تأخیر گوش میدهند. آنجا از این دست روایت زیاد داریم و نکات از این قبیل زیاد داریم. حالا من این را میگویم شما احتمالاً ۲۴ ساعتی باهاش درگیرید تا ادامه توضیحات ما بگوییم.
در سوره مبارکه نور در مورد حجاب یک کلمهای دارد. این اصلاً متن قرآن است که این خیلی جای سؤال که این عبارت برای چیست؟ چرا این شکلی دارد قرآن در مورد بحث پوشش حرف میزند؟ آیه ۳۱ سوره مبارکه نور. «قل للمومنات یغضضن من ابصارهن». ببینید بحث چشم دارد مطرح میکند. آیه ۳۰ و ۳۱ بحث سوره نورمان را توضیح میدهیم البته توضیح دادیم قبلاً و که آن هم جدا منتشر میشود و با این بحث جدیدی هم که داریم در مورد سوره مبارکه نور توضیح میدهیم و باز منتشر میشود. «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم». به مردان مؤمن بگو که چشمانشان را کنترل «و یحفظوا فروجهم». دامنشان را هم کنترل کنند. «ذالک ازکی لهم». این باعث این بیشتر با تزکیه جور درمیآید. تذکر گفتی معناش چیست؟ مدیریت انرژیها که انرژیها هدر نرود و در مسیر مثبت هزینه بشود و ازش سوخت مفید تولید بشود و حرکت و سیر و رشد و اینها توش دربیاید. این میشود تزکیه. این مدیریتت میکند. انرژیت هدر نرود. نگاههای الکی انرژی هدر میدهد. چقدر انرژی دانشمند شدن بوده با این نگاهها از بین رفته. با این روابط دختر و پسری و این عشق و عاشقی و پیامها و این رابطهها و با این کات کردنها و سینگل شدنها و اینها چقدر انرژیها سوخته و چقدر فرسایش با یک کنترل ساده از همان اول و یک «نه» و رفتار جسورانه و محکم. شما به فکر خودت باش. خودت را بچسب. خودت را سفت بگیر. انرژیهایت هدر نرود. ابدیت داری. یک نگاه گاهی یک ابدیت را نابود میکنی که از این قبیل روایات زیاد داریم: «کم نظرة اورثت حزنا طویلا». یک وقت یک نگاه یک حزن و حسرت طولانی به جا میگذارد. یک ابدیت حسرت به خاطر یک نگاه: «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصنعون». خدا خوب میداند اینها دارند چه صنعتی تولید میکنند. صنعتی که در آن تولید میکنند این صنعتگری که خودشان را دارند در یک عالم بالا میسازند. خدا میبیند چی داری میسازی از خودت. آنی که داری میسازی چشم دارد یا ندارد. «و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن». جالب است. به زنان بگو چشمانشان را کنترل کنند. کنترل چشم فقط برای زن هم. نباید به نامحرم نگاه کنیم. حکم صریح قرآن است. نص آیه قرآن است. به وضوح دارد میگوید هم مرد هیز داریم هم زن هیز داریم. البته مردها بیشتر از راه چشم آسیب میبینند و آن تمنا درشان بیشتر شکل میگیرد. دلیل نمیشود. همانجوری که در بحث صوت خب خانمها بیشتر از راه صوت آسیب میپذیرند ولی مردها هم همینطور. لذا به خانمها میگوید حرف زدن به آقایون را هم دقت کنید که اینها از روی کانال آلوده نشوند، با اینکه بیشتر خانمها آلوده میشوند از کانال صوت و صدا. «و یحفظن فروجهن». بگو دامنشان را حفظ کنند. چشم و دامن. به خانمها میگوید چشم، دامن، حجاب که این بحث حجاب را مفصل مطرح میکند که بنده آیه خیلی سریع میخوانم و ترجمه میکنم به خاطر قید این نکتهاش و با این روایتی که این وسط هست که بخش امروزمان را این جلسهمان را تمام کنیم و به باز ادامه را در جلسه بعد توضیح میدهیم انشاءالله. میفرماید که به اینها بگو که: «لا یبدین زینتهن». زینتشان را آشکار نکنند. از فقها بپرسید، از مراجع تقلید زینتها را آشکار نکنند یعنی چی. خودش به صورت خود به خود بیرون میآید و دیده میشود. آنهایی که ظاهر است دیگر. یعنی نشان دادنی نیست. یک زینتی نیست که در معرض دید بگذاری. زینتی است که در معرض دید بگذاری. این خودش در معرض دید هست مثل کف دست مثلاً یا صورت. خب صورت زیباست. البته عرض کردم امام فرمود زیباتر است. مثلاً بیشتر دقت این چشم مثلاً زیباست. چادرم که میپوشی این چشمش زیباست. اینکه چشم را نمیخواهد در دید بگذارد. اینکه خوشگلش نکرده برای نامحرم. اینکه رژ و خط چشم و فلان و اینها که ندارد. موی رنگ کرده و فلان اینها که نیست. زینتی که نیستش که ظاهر شده. کاری بهش نداریم. «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن». به اینها بگو که با روپوشهایشان روی این گردنشان. چون اینها سرهایشان را میپوشاندند در عصر جاهلیت. گردنها بیرون بود. رقص جاهلیت هم آنقدر حجاب بود که سر را بپوشاند و وقتی کسی زنا میکرد، سنگسارش میکردند. یعنی اینها از عصر جاهلیت هم بود. یعنی چیزهایی بود که این قدر که اینها عقبافتاده اند الان. اصل جاهلیت الان به مراتب بدتر از جاهلیت دوران پیغمبر. در عصر جاهلیت پیغمبر اصلاً همجنسبازی نبود. نکات جالب. اصلاً طرد میکردند. میکشتند. اگر کسی همجنسبازی میکرد. عرب نمیدانم چی چی خوار، فلان و اینها. آن سگ شرف دارد به این جامعه کثیف تمدن غربی که الان ما میبینیم که همجنسبازی جزو قانون و وقتی مملکتی مثل ما این را نمیپذیرد، تحریمش میکنند که ناقض حقوق بشر است که حقوق همجنسها را به رسمیت نمیشناسد. جزء عجایب است. آن دوره آن قدر پوشش بوده. سینهها را هم بپوشاند. روی سینه را گردن. بعد «ولا یبدین زینتهن». زینت فقط برای اینها. خیلی جالب هم هست. یعنی به خانمها نمیگوید کلاً بپوشان. میگوید به غیر اینها نشان نده. یعنی در حکم اینکه به چه کسانی. چون خانم دوست دارد زینت را نشان بدهد. این خلاف فطرت است که بهش بگوید زینت را نشان نده کلاً. میگوید ببین زینتت را به اینها فقط نشان بده. نگذار زینتت را غیر از اینها ببینند. یعنی در بحث زینت نشان دادن دارد توضیح میدهد. زینت را به اینها نشان بده، به غیر اینها دیگر نشان نده. خوشگلیهایت باشد برای اینها: «لبعولتهن او آبائهن». اول شوهر، بعد آباء. پدر، «آباء بعولتهن». این مرتبهبندی هم خیلی جالب است و پردقت است. پدر شوهر. «أبنائهن» بچهها. «أبناء بعولتهن» بچههای شوهر که حالا به نحو خاصی محرم میشوند بعد از ازدواج و اینها. «او اخوانهن» برادرهای خانم. «او بنی اخوانهن» برادرزادههایش، خواهرزادههایش. «او نسائهن» این کلمه «نسائهن» پدر ما را درآورده. اینجا میفرماید شوهر و بابا و پدر شوهر و فلان و همه اینها و زنهایشان. اشکال ندارد به زنهای خودتان نشان بدهید. به برادرزادههایت مثلاً نشان بده زینتت را، به خواهرزادههایت نشان بده، به زنهایتان را هم نشان بده. این دیگر چیست؟ این دیگر چه صیغهای است؟ جنس ماست. در بحث شاخص محرم و نامحرم آمده زن را هم مطرح کرده. ما مگر زن نامحرم هم داریم؟ بله، نامحرم هم داریم. زنهای نامحرم نسبت به زنهای نامحرم. بپوشان. آنهایی که بردگان شما. «التابعین غیر أولی الأربة من الرجال». مردانی که حس جنسیتی ندارند و اخته شدهاند و از این قبیل ماجراها که کار میکنند، به نام اشکالی ندارد. «نسا». بچههایی که هنوز به سن ممیزی نرسیدهاند که نقد تلویزیون هم گفتیم ۱۲ سالش است، ۱۳ سالش است. پسر بیاید ببوسد. الان دیگر مثلاً ۵ سال ۶ سال که از آن ظرافتهای زنانه و جنسیت زنانه سر در نمیآورند، اینها هم اشکال ندارد ببینند. پس یک درصد نامحرم هم شدند پسرهای نابالغ و بچههایی که از سن ممیزی رد شدهاند، ممیز شدهاند. ممیز برای نابالغ است. اگر نابالغ و ممیز هم نیست، اشکال ندارد. آن هم در دسته محارم به این معنا. چون محرم نامحرم تعبیر فقهیش فرق میکند. ببینید ما میگوییم محرم نامحرم، منظور ما در فارسی این است که به کیا میشود نشان داد؟ به کیا نمیشود نشان داد؟ نشان بدهم این میشود محرم. نشان بدهم این میشود نامحرم. با اینکه تعبیر فقهی این نیست. حالا درست است ها. فقهیش این است با کیا میشود ازدواج کرد؟ با کیا نمیشود ازدواج کرد؟ آنها که باهاش نمیتوانی ازدواج کنی، شاید محارم. این میشود محرم. با پدر شوهر نمیتوانی ازدواج کنی، با برادرت نمیتوانی ازدواج کنی. اینها میشوند محارم. نامحرم با ایشان ازدواج کرد. حالا آن پسر نابالغ به معنای فارسی ما درست است. کی محرم است؟ به معنای فقهیش درست نیستا. به معنای فقهیش ازدواج باهاش حرام نیست ولی به معنای فارسی ما درست است. اینها وقتی خلخال به پا میبستند که این صدای جرینگ جرینگ داشت. میفرماید پاها را همینجور محکم نکوبند که این صدای جیرینگ جیرینگه دربیاید به گوش مردها برسد که این هم تحریککننده. «و توبوا الی الله جمیعاً». توبه کنید. مصداق توبه دانسته. مراعات این بحثها. اینها توبه است. اصل این کار بازگشت به سمت خداست. حرکت جهش به سمت خداست. اگر تا حالا این طور نبودیم از علامت جهش کنیم و توبه کنیم: «ایها المومنون لعلکم تفلحون». که اگر کسی توضیح «تفلحون» میخواهد، باید بحث سوره مبارکه مؤمنون را گوش بدهد. شکوفا بشود استعدادهایتان. «لعلکم تفلحون». فلاح در قرآن معنای شکوفایی استعداد.
فرمود به زنهای نامحرم نشان ندهید. زن نامحرم کیست؟ امام صادق علیه السلام میفرماید: «لا ینبغی للمرئة ان تنکشف بین یدی الیهودیة و نصرانیة». ما حکم فقهی حرام نمیخواهیم بگویمها. حرام. من نمیدانم. شاید هیچ فقیهی به این فتوا نداده است. این کار حرام. نمیدانم. شاید هم فتوا داده. من نمیدانم. نکته فنیش را دارم عرض میکنم و بر اساس آن قوه حیا و آن حس، آن فضیلتی که در یک زن هست، حریم زنانه یک نفر، آن پرده عصمت یک زن که محافظت نسبت بهش میشود و از تو آن چه آثار عجیب و غریبی درمیآید. میفرماید بین زنهای یهودی و مسیحی کشف حجاب نکن. انتن. کشف حجاب برندار. جمع و جورتر. خیلی شل نباش در برابر زن عجیبغریب. برادرم، آن هم پسرم، بابام. حکم ننهاش را دارد. وقتی زن یهودی و نصرانی است، مسلمان نیستند، این کار را نکن. چرا؟ توضیحش خیلی مهم است. علتش: «انهن یصفن ذلک لازواجهن». خانمها میروند برای شوهرانشان توصیف میکنند. الان تو عروسی ندیدی این زن سعید نمکشی مثلاً اکبر فلان. چه قیافهای، چه تیپی، چه مویی رنگ کرده، چقدر خوشگل شده بود. اینها. چقدر بهش میآمد. آن رژ لب. نمیداند با این ذهن این مرد بدبخت و این شوهرش دارد چکار میکند. با دست خودش دارد زندگی خودش را نابود میکند. میفرماید اینها میروند توصیف میکنند. به قول طلبه، «علت عمومیت و خصوصیت ایجاد». یعنی اینجا فقط بحث زن یهودی و زن مسیحی نیست. هر زنی که تو میدانی میرود، آن مجلس را تعریف میکند. نه، فیلمش. آن که هیچی. میروند توصیف میکنند. تو میدانی آنقدر این تقوا ندارد، تعریف میکند. اگر زنی است که این شکلی است، تو پیش او کمی خودت را جمع و جور کن. اینها حریم محرم و نامحرم است که خیلی ساده گرفتیم. بحث خیلی ساده گرفتیم. حالا من در این بحث خیلی حرف دارم.
انشاءالله مفصلتر جلسه و جلسات بعد توضیح میدهم که خدا توفیق بدهد انشاءالله بتوانیم این مطالب را عمل بکنیم و نسبت به اینها حساس.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهل و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاه و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاه و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...