شامّه برزخی
از رحمت خدا دور میشود کسی که ….
بوی خوش در عالم برزخ
یکی از نقاط آسیبپذیری جوانان
ملکوت بوسه حرام در عالم برزخ
دست کثیف در عالم برزخ
سلام کردن به نامحرم
دست دادن به نامحرم
مفاد پیماننامه پیامبر اکرم ص با بانوان
کمتوانی زن به چه معناست؟
زن جز اسرار الهی است
توضیحاتی پیرامون بررسی سندیّت احادیث
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
در بحث محرم و نامحرم نکاتی را عرض کردیم. بخش دیگری از مطالب میماند. در مورد این بحث باید بگویم که حقیقتاً در جمعآوری مطلب و کار روی این مطالب، حالا نمیخواهم تعبیر خاصی به کار ببرم، ولی یک عرق از ما درآمد. میخواستم بگویم پدری از ما درآمد، اما گفتم عارقی از ما درآمد و یک کار سنگینی روی این موضوع انجام گرفت. روایات و مطالب باید خوب بررسی شوند و خیلی دقیق و حساب شده باشند. خصوصاً یک کار سندی روی روایات انجام دادیم. روایات مشهور زیادی در این زمینه داریم که در جلسات و منابر و کتابها زیاد خوانده میشوند، ولی ما مثلاً بررسی کردیم و دیدیم سند اینها قوی نیست. بگذارید بگویم در این جزوه چند صفحهای که بنده جمع کردم، از این روایات، در واقع، حرفی نیست. سعی کردیم این روایات ضعیف را نیاوریم، مگر این که خیلی انگشتشمار روایتی که از جهت سندی ضعیف است ولی بر اساس مبانی فقهی و علمی میشود به آن اعتنا کرد که آنها را خیلی محدود داریم؛ شاید به انگشتان یک دست در بین این چند ده روایت نرسد.
حالا از جهت سَند هم یک نکتهای بگویم که به درد عزیزان بخورد. ببینید ما در مباحث رجال و در روایت، نکاتی داریم و روایات را دستهبندی میکنند: روایت مُرسَل، روایت مُسنَد، روایت حَسَن، روایت مُوثَق، روایت صحیح – عرض کنم که در عالیترین درجه صحت سَند روایات، روایتی که صحیح باشد، میگویند «صحیحه» که در آن، همه راویها هم موثقاند و هم شیعه دوازدهامامی و سالم و اینها. در درجه پایینتر، همه موثقاند، ولی حالا لزوماً شیعه به این نحو نیستند؛ آن میشود «موثق». و همینطور مثلاً میآیند پایینتر بر اساس این دو، حَسَن و ضعیف و مُرسَل و "مُضمَر" و این دو دسته روایات را فقها بر اساس اینها فتوا میدهند. یعنی وقتی یک روایتی صحیح باشد یا موثق باشد، از جهت سند، دیگر فقیه روی این روایت کار ندارد، مگر این که تعارضی داشته باشد و عموم، خصوصی باشد یا مُطلَق، مُقَیَّد باشد و کارهای فنی دیگری که در فضای علم اصول و علم فقه مطرح است. که حالا بنده بحث تخصصی را نخواستم مطرح بکنم، همینقدر خواستم یک آشنایی و دلگرمی نسبت به این بحث باشد تا عزیزان ما، یک طمأنینه خاطر داشته باشند؛ چون ما خوب، بحث قرآنی که روشن است و میفهمیم و بر اساس آنچه قرآن گفته، عمل میکنیم، اما روایات باید بحث سندیتش و کارهای این شکلیاش خوب بررسی شده باشد. و نمیشود، خب! این هم یک ضعفی است که عمدتاً در جلساتی دیده میشود که یک عزیزی میآید و یک کتاب روایی برمیدارد و همان را میخواند؛ خیلی وقتها که اصلاً حتی در همان حد هم نیست. یک روایتی شنیده؛ این بزرگوار دارد همان را نقل میکند بعد اصلاً آن بزرگوار دیگر به سَند و «مَند» و این حرفها کار ندارد، در حالیکه اینها بحثهای تخصصی است، خصوصاً حالا بحثهای فقهی که وقتی بخواهد فرد عمل بکند، باید روی آن کار شود. همینطور ما دستورالعمل بدهیم. آقا در مورد تربیت، در مورد بحث طب باید کار شود. این فقها استخوانهایشان خورد میشد تا بتوانند یک نظریه بدهند؛ یک خط مطلب بگویند که آقا این کار خوب است، آن کار بد است. این از ضعفهایی است که الان متاسفانه دیده میشود و کار علمی و بنیه علمی در این مباحث خیلی نیست، متاسفانه.
و چیزی که هست، وقتی بحث اعتقادی میشود، کار خیلی سختتر میشود و آنجا با یک روایت، دو روایت نمیشود بحث را حل کرد، ولو سندها هم خوب باشد. سند که باید کامل حل شود. حالا در بحثهای فقهی با یک روایت صحیح فتوا میدهند، ولی در بحث اعتقادی با یکی دوتا کار حل نمیشود؛ باید مجموعهای از روایات دست به دست هم بدهند و مبنایی را درست بکنند.
البته ما خدا را شکر میکنیم که به لطف خدا، مباحثی که داشتیم، پیش اهل فن، از فقیه گرفته تا اساتید در بحثهای معنوی و سلوک و اخلاق و فلان و اینها، تا عزیزانی که در تفسیر ید دارند و مفسرند و اینها، به لطف خدا، ما مراجعات و پیامها و محبتها را دائماً از جانب این عزیزان دریافت میکنیم. همیشه پیام مثبت دریافت کردهایم و تا به حال بنده با یک پیام حتی مواجه نشدهام از اهل فنی که نقد فنی در مورد بحث داشته باشد که مثلاً این مطلب غلط بود. تا به حال الحمدلله مواجه نشدهایم. به نحو سؤال بوده یا مثلاً این سندش چی بود یا چرا، برای مثال، یک عزیزی میگفت رنگ سیاهی که تو گفتی مثلاً کفش به رنگ سیاه و اینها، مثلاً گفتند که این در روایت به آن نحو نیست. حالا خیلی تفاوتی نمیکرد. مثلاً خاطرم نیست. خیلی نکته جالب هم این بود که این عزیز بزرگوار از برادران مکتب تفکیک در مشهد بودند. از دوستان خوب ما. کمتر از جهت اندیشهورزی بالاخره در دو مکتب متقابل به حساب میآمدیم. تماس گرفتند. خیلی محبت کردند. خیلی تشکر کردند و هم گفتند من میخواهم وارد بحثهای فلسفی شوم؛ چه کار کنم؟ در این مباحث مثلاً خیلی علاقهمند شدهام؛ در مورد ملاصدرا و مباحث از این دست کار بکنم. خلاصه، و نکاتی هم که داشتم، البته قابل استفاده و متین بود. در این حد بوده این نکات، ولی در این حد که مثلاً این مبنا کلاً غلط بوده، این اصلاً سندیت ندارد، آن مطلب کلاً… مگر ماجرای علامه مجلسی که آن هم مثلاً برخی اساتید قبلاً عرض کردم، نظرشان به این بود که به نحوی مطرح نشود که انگار مثلاً کتاب نوشتن خاصیت ندارد. یعنی باز هم اصل داستان را زیر سؤال نمیبردند؛ باز هم تأیید میکردند. یعنی کلیت مباحث به لطف خدا، از الطاف خدا به ما بود که در یک زمان کوتاهی این حجم از مطلب گفته شد. خیلی اما فکر نمیکردیم بحث اینطور باشد وگرنه مطالعات روی کار قویتر میشد و سعی میکردیم با مشت پر وارد جلسه شویم. در یک فضای گفتگوی دانشجویی صمیمی بود که بالاخره میخواستیم کمی روزنههایی نسبت به عالم مَلکوت داشته باشیم و میدیدیم که عزیزان حال و هوایشان میطلبد و این بحثها را مطرح میکردیم. ولی بعد دیدیم که به لطف خدا با این که این حجم سریع بود و خیلی هم وسیع بود، فلاسفه به ما اشکال نکردند، نه فقها اشکال کردند، نه اخلاقیون اشکال کردند، نه سیاسیون؛ آنها که همه بر مبنای قرآن و روایات و تسلط به این مباحث دارند. هیچ کسی در این مباحث به لطف خدا تا به حال اینطور نبوده. حالا به دست اساتید بزرگتر، مراجع تقلید و اینها هم اگر برسد و نظرشان را بفرمایند که خب خیلی نورعلی نور است و خیلی برای ما عزیزتر و شریفتر.
به هر حال نکتهای که هست این است که در این مباحث باید ما دقت داشته باشیم. لذا ما این بخش روایات را، امروز که میخواهم عرض بکنم خدمت عزیزان، نشستیم روی سند تک تک این روایات کار کردهایم. نمیدانم حالا ۷۰ تا، ۸۰ تا، ۱۰۰ تا روایت، نمیدانم چقدر است. ۵۰ تا، ۴۰ تا، نمیدانم؛ تعداد زیادی روایت است. قشنگ بود و خیلی اتفاق تندی هم بود، یعنی خیلی رویش میشد مانور داد. آنها را نیاوردیم توی بحث و هر چیزی که روایت است، یا صحیحه یا موثقه. و نکته عجیب و جالب این است که ما در این روایات یک روایت فوقالعاده داریم که احتمالاً یک جلسه جدا وقت میخواهد. روایتی است که حضرت عبدالعظیم از امام جواد علیه السلام روایت کردهاند. امام جواد علیه السلام با سلسلسةُالذّهَب به پیغمبر اکرم رساندهاند روایت را. و روایت در مورد معراج است که گوشههاییاش را جلسات قبل اشارهای کردم. آن روایت از جهت سند شاید از همه اینها قویتر است و از همه اینها غریبتر است؛ یعنی اصلاً در جامعه ما این روایت، روایت شناختهشدهای نیست. خیلی روایت فوقالعاده و خیلی روایت غریبی است. حالا ما بحث سندی را داریم؛ آنجا هم میرسیم و ببینیم چقدر آنجا تعابیر خاصی است و گوشههایی در این روایات داریم که بهشدت دروازههایی برای ما باز میکند که اگر خدا توفیق بدهد، انشاءالله روی بعضیهایش کار کنیم. چون ما این کتابها را نمیخوانیم برای این که آن سوی مرگ و سه دقیقه در قیامت اینها برایمان حجیت دارد. روایت برایمان حجیت دارد. یعنی این بحث را بفهمیم؛ اینها ما را کمک میکند. این بزرگوار میگوید من گفتم اگر آنجا صحبت میکردی با این خانم، آسیب جدی میخوردی و در برزخ گرفتار بودی و بعد هم در زندگیات هم مشکلات جدی پیدا میکردی. خب حالا ممکن است یکی دیگر بیاید بگوید من تجربه نزدیک به مرگ داشتم؛ به من گفتند که اصلاً دمت گرم که این همه دوستدختر داشتی. اصلاً عتابت میکنند بابت این که چرا تو مثلاً آن پنجمی که میتوانستی داشته باشی، چرا نگرفتی، چرا به چهارتا اکتفا کردی؟! چه گلی به سر کنیم اگر یک کتاب این شکلی چاپ شد؟ طبعاً بعد از این، مثلاً در دورانهای بعدی ما میرویم به این سمت. یعنی این الان حرفهای بنده را شما داشته باشید که نیمهشب ۱۹ فروردین سال ۹۹ دارد گفته میشود و چند سال بعد ببینید اگر خدای ناکرده به دوران ظهور منتهی نشود و در عصر طلایی نباشیم، ببینید که این حجمه جدی به اعتقادات ما. یعنی دشمن از این کانال یک آسیب جدی خورده بود و بحث تجربه نزدیک به مرگ در ایران به لطف خدا از کانال و حوزههای علمیه داغ شد که این لطف خدا بود، واقعاً.
و اولین باری که این بحثها مطرح شد، با برند روحانیت و فضای طلبگی و اینها و با شنیدن آیات و روایات بود. و خب قطعاً یک آسیب جدی برای فرهنگ غرب و فرهنگ بیگانه است و طبعاً آنها برای ما مینشینند برنامهریزی میکنند و از این به بعد با این پرچم میآیند جلو. تجربههای نزدیک به مرگ را مینشینند با خلاقیتها و قلمهای قوی داستانپردازیها خواهند کرد و سعی میکنند ایموج* را بخوابانند در جامعه. کاری که ما باید بکنیم این که باید مبنا دستمان باشد، هم خودمان، هم بقیه. و ملاک ما خواب و مکاشفه و تجربه نزدیک به مرگ و اینها نیست. ملاک و ضابطه آیات و روایات است، آن هم با فنون استنباطی و اجتهادی و علمیت طلبگی با قواعد کار که باید از متن قرآن و سنت که یک عمر زحمت کشیدن میخواهد و تلاش میخواهد در اصول و فقه و ادبیات و رجال و درایه و بحثهایی از این قبیل کار کردن و وارد شدن. و اینها در این بخش. خلاصه که ما نداریم هیچ؛ از علما و بزرگانی که مطالبی فرمودهاند، میخواهیم کمک بگیریم. از علامه طباطباییها و بزرگانی از این قبیل که اینها به ما کمک بکنند. حتی نشان بدهند که ما با این شاخص تشخیص بدهیم کدام یک از اینها که گفته میشود درست است، کدام غلط است. عالم ملکوت را از این زاویه باید ببینیم و بشناسیم تا فردا چیز دیگری، یک تعریف و خوانش دیگری برای ما نداشته باشد.
خب این از آن بحثهای مهم است و بحثهای بسیار چالشی و طبعاً مخالفین جدی دارد. خیلیها سعی میکنند با این قرائتی که بنده حالا میخواهم مطرح بکنم با این آیات و روایات، زاویه بگیرند و به نحو دیگری بخواهند تعریف بکنند. ما هم هیچ ترسی نداریم. همین الان هم اعلام میکنیم هر بزرگوار که میخواهد وارد گود شود، بسمالله. بیایند ادلهشان را مطرح بکنند. اگر میخواهند مناظره بکنند، اگر میخواهند مکاتبه بکنند، به نحو دیگری اگر میخواهند مطلب را مطرح بکنند، بسمالله. این قرائتی است که بنده از دو کتاب به خصوص میخواهم روایت را بخوانم. یکی کتاب کافی است که جزو کتب اربعه ماست و یکی هم کتاب وسائلالشیعه که کتاب دم دست فقها بوده که معمولاً بر اساس همین کتاب فتوا میدادند و اگر در یک موضوع دنبال روایت میگشتند، همین وسایل برایشان کفایت میکرده. من روی تکتک سندهای اینها هم کار شده. اگر بخواهید هم من یاد میکنم، یعنی هر روایتی که بخوانم، سندش را میگویم که یا صحیحه یا موثقه. و مطالب و اینها پیش… وارد بحث بشویم.
بحث ما یک گوشههایش بحثهای فقهی است. یک گوشههایش مربوط به آداب است. یک گوشههایش هم بحثهای اعتقادی و مربوط به عالم ملکوت و آثار اعم است که ما کلیت مباحث را داریم مطرح میکنیم از باب آثار اعمال و آثار برزخی و صور برزخی اعمال. یک جاهایی هم نکات خاصی دارد، انشاءالله رویش با دقت و تمرکز بیشتری کار کنیم.
روایت اول از پیغمبر اکرم. شبیه به این روایت را در جلسه قبل داشتیم. پیامبر اکرم میفرماید: «لیس للنساء من صلوات الطریقة شیءٌ». وسط جاده، وسط راه مال خانمها نیست. روایت هم صحیح و سندش صحیحه. دیگر توضیح دادم «صحیح» بالاترین درجه است، بعدش «موثق». بر اساس صحیح و موثق، فقها فتوا میدهند. این هم یادگاری از این جلسه که دیگر با این اصطلاحات طلبگی هم آشنا باشیم. این روایت روایت صحیحه. یعنی بر اساس این فتوا میدهند. الان حکمی ما کار نداریم که این واجب است یا مستحب است. احکام را باید از مراجع بپرسید. ما با آن چارت فکری و آن نظام فکری دین کار داریم نسبت به این مسئله در نظام ارزشگذاری دین. نگاهش مثبت است یا منفی؟ حدود و ضوابط و ثغور و قواعدی که دارد مطرح میشود چیست؟ ما چه باید بکنیم و در اثر چه عملی، چه ملکوتی هست و چه نتیجه و عاقبتی هست.
این بحثی است که ما درد میکنیم، یعنی آن نظام فکری، ولی این که این واجب است یا حرام است، مستحب است، فلان است. مسواک زدن. مسواک بزنیم با حضرت ابراهیم محشور میشوی. مسواک زدن واجب است؟ نخیر. میگوید مستحب است؟ نخیر. ترکش حرام است؟ نخیر. ترکش مکروه است؟ نخیر. ما میگوییم مسواکت را بزن اگر ملکوتی این شکلی میخواهی که همنشین حضرت ابراهیم باشی در عالم برزخ. مسواک را با این نیت بزن. مسواکت را این شکلی با این توجه بزن. بحثهای نظام تقدیم. روایتش را گفتیم قبل از بحثهای آنسوی مرگ. اینجا میگوییم که یک سری آثار خاص مثل شهادت که به این بزرگوار گفتند اگر شهادت میخواهی باید کنترل کنیم. بحث نظام اعمال، جزای اعمال عالم را داریم تحلیل میکنیم. هستی را داریم نگاه میکنیم. در این هستی، اثری که گذاشته شده برای کنترل چشم این است. خدای ناکرده اگر کسی چشم را کنترل نکند، اثری که گذاشتند. اگر تو در ارتباط با نامحرم، آن ابتدائیات مسئله باشد، یا آثاری دارد. وارد جزئیات ای خدای ناکرده وارد خیلی دیگر جزئیات و خیلی آسیبهای دیگر بشود، خیلی آسیبهای دیگر به دنیا و آخرتش وارد میشود. اینها انشاءالله روایتش را میخوانیم. ما با این بخش کار داریم. پس باز خلط نشود؛ گفته نشود که آقا اینها چیست فتوای فلان. نه ابداً ما فتوا نمیدهیم. ولی مطالبی که میگوییم رویش کار کردهایم.
حضرت فرمودند که زنها از وسط راه سهمی ندارند، «ولکن نها تمشی فی جانب الحائط و الطریق». اگر میخواهند راه بروند، کنار دیوار، آن کنارههای راه و مسیر حرکت بکنند. سندش هم صحیح است.
روایت بعد از پیامبر اکرم که سند این هم صحیحه. میفرماید: «کل امرأة تعطیبت ثم خرجت من بیتها». هر خانمی که خوشبو و خوشعطر کند، «ثم خرجت من بیتها» بعد از خانهاش خارج شود؛ یعنی در فضایی قرار بگیرد که با دیگران رفت و آمد و ارتباط دارد. این اگر با بوی خوش، یعنی فضایی که نامحرم طبیعتاً از این بو سهمی دارد، «فهی تلعن». ببینید لعن یعنی دور شدن از رحمت الهی. این خانم در این فضا که قرار میگیرد، یعنی جایی است که دارد در محیط حضور نامحرم بوی خوش از خودش میدهد. در باطن عالم، صحیح، روایت صحیحالسند است. یعنی در تکتک این روات، راویانی که این را نقل کردهاند، خدشهای نیست. از آنجایی که به ما رسیده، که مرحوم کلینی نقل کرده این را در خود مرحوم کلینی هیچ بحثی نیست در این که این کتاب کافی هم از مرحوم کلینی، هیچ بحثی نیست در این که کلینی از شخصیتهای درجه یک ماست. هیچ بحثی نیست از کلینی تا پیغمبر اکرم. تکتک افرادی که این را نقل کردهاند، روی هیچکدامشان بحثی نیست. قسم حضرت عباس میتوانیم بخوریم که این روایت را پیامبر اکرم فرمود. فرمود: این زن که در این فضا میآید بیرون، تا برمیگردد از رحمت خدا خارج است. وارد حریم لعنت خدا تا وقتی که برگردد، فضایی قرار بگیرد که این بوی خوش سهم شوهرش بشود. این همان نکاتی است که ما عرض میکردیم که ما میگوییم واجباتمان را انجام دادهایم؛ اینها به ما آسیب میزند. اینها آسیبهاست. خب، یک مرد هم دنبال این بو باشد، بو بکشد. برخی بزرگان گفتند که بینی چون کمتر از همه اعضا گناه میکند و گناه دارد، مگر همین مُدل که مثلاً کسی در پی این باشد که بوی نامحرم را احساس کند، مثلاً استشمام بوی نامحرم کنیم. خیلی کم است دیگر؛ این از گناهانی است که به ندرت انجام میدهیم. خیلی باید زحمت بکشد آدم تا به این گناه برسد. میفرمودند که لذا اولین قوهای که در انسان، قوه برزخی که فعال میشود، شامه برزخی است. ما در حرمهای اهلبیت، معمولاً بوی خوش را زود احساس میکنیم به خاطر همین. آن بوی ملکوتی از عالم مثال است. معروف بود در کوه خضر، کوه خضر قم، میگفتند که شبهایی که اینجا خلوت است، بوی عطر دامنه کوه میآید. شبهایی که شلوغتر است، فقط در محراب است. ما این را تجربه کردهایم و قشنگ میدانیم. کل آن محیط را این بوی عطر پر کرده بود و شامهمان آلوده است. یعنی ببینید چی بوده که ما هم احساس میکردیم. این را از این باب میگویم، نه این که من هم فهمیدم. یعنی این دیگر غوغا بود. شما اگر بودید، قطعاً آنجا ملکوتش را با چشم میدیدید. منی که کلاً زکامم و مریض و قلب و روح و شخصیتم همه داغون است، آنجا آن بو را احساس میکردم. محرابش به نحوی، آن بوی محراب وقتی خلوتتر بود، میدیدیم قشنگ تا وسطهای کوه هست. این بین آن رفقایی که آنجا بودند معروف بود.
گفتند که این بو… خب این بوها، این بینی هر چقدر کنترل میشود... حالا این خانمی که مهار میکند در برابر نامحرم، بوی خوش... بوی بد بدهیم؟ این هم نیست. پیاز بخوریم مثلاً. یک خانم مثلاً بگوید اینجا نامحرم است، من پیاز بخورم، "ها" کنم. اینها حکم گاز اشکآور مثلاً دارد اینجا؟ برای اینها نفرت؟ وقتی میگوییم جلب محبت و جلب توجه نکن، نه یعنی یک کار بکن که جلب نفرت بکنی. و اگر کسی این کار را کرد، آن وقت میبیند یک بوی خوشی در برزخ از او به مشام میرسد و قبر او یک بوی خوشی میدهد، اهلش از این قبر استشمام میکند. دولت برزخ او یک بوی ویژهای میدهد. این کسی بوده که بوی خوشی از او به نامحرم نرسیده. خب این هم از این.
روایت بعدی از پیامبر اکرم. این هم صحیحالسند است که باز هم همان روایت قبلی به نحو دیگری با یک طریق دیگری است که زنها از وسط راه نروند، از حاشیه مسیر بروند. آن روایتی هم که از امام صادق علیه السلام جلسه قبل خواندیم که زن در برابر زن یهودی و مسیحی کشف نکند حجابش را، آن هم سندش صحیحه. یعنی عالیترین درجه سند در بین روایات است.
خب این روایت دیگر از پیغمبر اکرم، این موثقه. فتوا میدهد، ولی در درجه روایت صحیح نیست. درجه دو روایت است، درجه دو. ولی روایتی است که بهش اعتماد داریم. پیامبر اکرم میفرمایند که: «لا حرمة لنساء اهل الذمه». حالا در بحث نگاه کردن میفرماید که به زن اهل ذمه، اینهایی که اهل کتاباند و در جامعه اسلامی زندگی میکنند، مثلاً الان میشوند ارمنی؛ فیلمهای ما که میخواهند بسازند، میخواهند زن بیحجاب نشان بدهند، این ارمنیها و اینها را بندگان خدا را نشان میدهند. این که مثلاً ارمنی است، زرتشتی است، حالا مثلاً یهودی در مملکت ما زندگی میکند، کلیمیها و فلان. و نگاه به زنهای اینها اشکالی ندارد. به موی سرشان و به دستشان. «ان ینظر الی شعورهن» مگر این که آدم مفسده ببیند. یعنی به صورت نوعیاش اشکال ندارد. کی؟ شما نگاه کنید ولی اگر مفسده دارد و میدانی که در سر؛ نگاه کردن به خطری، فتنهای، آلودگیای، ربایش دلی، تحول در قوه خیالی، آسیب به قوه خیال، درگیر شدن خیال... اگر اینها هست، به همان هم نگاه نکن. آن حالا بعضی دیگر حالات و روحیات متفاوت است. بعضی حتی به کفش نامحرم نگاه میکنند، حالشان یکجوری میشود. خیلی بحث خطرناک و عجیب و غریبی است دیگر این بحث قوه خیال و پاتوق شیطان اینجا. یعنی میآیند اینجا مینشینند؛ شب تا صبح در این قوه خیال ما قهوه میخورند و قلیان میکشند. قشنگ اینجا را میکند قهوهخانه و پاتوق. با چی؟ در را با چشم آدم وا میکند برای اینها. قشنگ در با چشم وا میشود برای شیطان. میآید اینجا مینشیند، جا میاندازد. قشنگ خودش تشکیلات نابود میکنیم. قوه خیال هرچی بخواهد میریزد اینجا. هر کاری بخواهد میکند. فاجعهای است دیگر. رُمان تجربه که حالا در فضاهای دانشگاهی و با رفقای طلبه و با جوانها و اینها در سالیان زیاد برایم حاصل شده، عمدتاً آسیبها خصوصاً برای جوانان، چه پسر و چه دختر، همینجاست. و مشکلات جدی جدی که عمدتاً با نگاه کنترل میشود. سختیهایش را دارد نگاه نکردن. سختیهایی دارد ولی این را اگر آدم نداشته باشد، این سختی را تحمل نکند، به هزارتا سختی بدتر میافتد. آخر هم به نتیجه نمیرسی، یعنی آخر باید دست برداری ولی با یک بار سنگین. به کلی زخم لگدکوب خیال که در برخی اشعار گفتهاند، همین لگدکوب میشود این خیال. نابود. دیگر آن وقت نه حضور قلبی هست و نه توجهی و نه اشکی و نه تمرکزی. پنج دقیقه کتاب میخواهد بخواند، هیچی تمرکز. بس که این صورتها آمده و بس که این صورت در مغز، در این ذهن، در این قوه خیال... تمام نمیشود این پردازش. تا بخواهد اینها را «لود» بکند و یک «چک» بکند و همه را یکجا یک «آنالیز»ی بکند، او کلی وقت میبرد. این تمام نمیشود که. حالا پس به هر چیزی ولو کفش نامحرم باشد، اگر میبینی برایت ضرر دارد، نگاه نکن. این حرف خیلی حرف غلطی است. میگوید تو اینجاها باشی، خودت را کنترل کنی، مهم است. کی گفته؟ کی گفته؟ خوب ببین تو اگر رفتی در معرض کرونا و کرونا نگرفتی، مهم است؟ ضعیفم. اگر آدم یکجوری است که من میدانم مثلاً در یک جمع فامیلی وقتی وارد میشوم، آسیب دارد برای من. ولو اینها زنهای مؤمناند. میدانم آقا، مینشینم، این خطر برایم دارد. اذیت میشوم، آزار، تبعات منفی دارد. خب، نروم. این شیطان از توی گوش آدم میآید، میگوید تو اگر اینجاها بودی و خودت را کنترل کردی، مهم است. حرف غلطی است. اینها مُخلِّدند. محل نگذار. اگر رفتم وسط کرونا و نگرفتم، مهم است. کدام آدم عاقلی میآید خودش را اینجوری به خطر بیندازد که چی مثلاً؟ چی میخواهی اثبات کنی؟ برای کی میخواهی اثبات کنی؟ پرهیز کرد و فاصله گرفت از میکروب، از ویروس. آنجایی که شیطان دارد جولان میدهد و عرصهای که شیطان دارد شکار میکند و اسیر میکند، نباید برود در معرضش. نباید برود در دسترس بدون سلاح.
خب چند تا روایت دیگر بخوانم که این روایات حالا آن بخش کتاب کافی برمیگردم یک کتاب خوبی معرفی کنم: کتاب «تربیت جنسی، مبانی، اصول و روشها از منظر قرآن و حدیث»، مجموعه «دارالحدیث» که زیر نظر آقای شهری بود. کتاب چاپ کردند. کتاب خیلی خوبی است. یک چند تا روایت اینجا بگویم در مورد همین کنترل این مسائل.
در کتاب شریف «وسائل الشیعه»، جلد ۲۰، صفحه ۳۴۱، پیغمبر اکرم میفرمایند که لب کسی را نبوسید، ولو محرمتان باشد. بچهها را از یک سنی به بعد دیگر لبشان را نبوسید. شش سال و اینها که میشوند، چون لب مرکز تجمع احساسات و بیشترین حجم انرژی عاطفی در لب است که حالا صورت ملکوتیاش هم یک عالمی دارد که مثلاً اگر کسی لبش این شکلی بود، او چی میشود؟ مثلاً لب غنچه بود، لبش سرخ است، لبش مثلاً ترکترک، خشک، اینها آثار عجیب و غریبی است و هر کدام یک حکایتی دارد. بهرهمند از عشق و شکوفایی در عالم برزخ، اینها لبهای سرخ و پری دارند. آنهایی که در از احساسات سهمی ندارند در خواب و اینها مثلاً این شکلی میشوند و گرفتارند و بیبهرهاند، در یک فضای سرد و یخیاند. اینها لبهایشان خشک و ترکزده است. لب این شکلی. کنترل لب هم به هر حال بحث است. و محارم را هم گفتند که در غیر مسئله همسر، لب کسی را نبوسید. حتی گونه همدیگر را هم نبوسید. این هم در بین بزرگان و اساتید ما میدیدیم که آن هم بالاخره یک حسی در آن هست. آنی که خوب است، پیشانی همدیگر است یا صورت به صورت تماس داده شود که این خوب است. گونه همدیگر را ببوسیم. سن و سال و فلان و اینها فرق میکند، مثلاً رهبر انقلاب میبوسند، بله. مکرراً میبوسند، یعنی دست را میگیرند چهار بار، پنج بار. جایگاه ایشان، موقعیت ایشان و آن فضای عاطفی و آن روح معنویتی که بر آن بوسه حاکم است. همانجور که مثلاً من دست ایشان را میخواهم ببوسم یا مثلاً دست یک رئیس را که مثلاً پشت میز نشسته و میخواهم کار من را راه بیندازد، آن روح حاکم. بوسیدن دست شاید اصلاً حرام باشد. بوسیدن دست کجا، این بوسیدن دست کجا! این فضاها فرق میکند. پس این بوسههایی که شائبهانگیز است. دوتا نوجواناند، مثلاً بحال مثل پسر زیبارویی هم هست، مرد جوانی است، او را میگیرد و خلاصه از لپ خیلی محکم میبوسد. خب این وجهی ندارد.
میگویم ما در مقام فتوا نیستیم ها. حرام و حلال اینها را کار نداریم، داریم وجه کار را بررسی میکنیم. پس گفتند کودک را تا سن شش سال، بعد دیگر از لب نباشد. پیشانی بوسیده شود. خود پیشانی هم خیلی پیشانی چون مرکز تجمع قوا. لب مرکز تجمع احساسات. لب مرکز تجمع قوا. تمرکز شما در پیشانی شماست و محل نور. نور مؤمن از پیشانیاش است، سجده هم همین است. از این کانال شما که به او بوسه میزنی، همه احساسات را انگار دارد بهره میگیرد از نوری که به پیشانی مؤمن است. این حالا در خواب دیدنش هم باز یک عوالمی و این اثر گرفتن این انرژی است. این حس معنوی و این سرشار شدن از این عاطفه و نور و انگیزه و عشق و شور و محبت و اینهاست که گفتند مؤمنین به هم میرسند، پیشانی همدیگر را بوسه بکنند که خیلی خوب است. برخی دوستان مقید بودند به این، خیلی هم حس پرشکوه و زیبایی هم دارد. بوسیدن پیشانی خیلی حس خوبی برای آدم نصیب آدم میشود. این هم گفتند که پیامبر اکرم که زیر لحاف بخواهند دوتا کودک از آن سن شش سال به بعد بخوابند، این هم گفتند که با هم نباشند. در روایت دارد که شش سال دیگر جنس مخالف را نبوسیم. اگر مخالف مثلاً شما دختر بچه که شش ساله شده، دیگر شش سال را رد کرده، مگر مثلاً بوسه از روی چادر به روی سر او، بوسه مثلاً لپ و روی پا. این دقتهاست دیگر. به حلال، این کار حرام است. این. آن زمینههایی است که در قوه خیال شکل میگیرد. اصلاً بحث ما بحث فقهی نیست. بحث فلسفی و انسانشناسی اینها. اینها در حوزه قوه خیال، آثار عجیب و غریبی دارد. آنی که میخواهد سِیر و سلوک بکند، حرکت بکند، رشد بکند، خلاص بشود از این گرفتاریهای قوه خیال، اینها که خدا نصیب همهمان بکند، آن دقتها و مواظبتهاست. اهل بیت بیکار نبودند که اینها را به ما گفتند. خوب میشناختند جنس ما را. خوب این ریزهکاریها دستشان بوده. خوب شیطان را میشناختند که از کجاها میآید، چه شکلی میآید، چه چیزهایی را میگیرد و میزند میرود جلو. خب این پس گفتند دختربچه شش ساله را مرد نبوسد. زن هم پسر بچه هفت ساله را نبوسد. پسر دیگر هفت ساله شد، زن او را نبوسد.
و فرمودند که: «لیس القُبلة علی الفم»، بوسه به روی لب نیست، «اذا لزوجة و ولد صغیر»، مگر برای همسر و بچه کوچک. بچه کوچک اشکال ندارد، البته نوزاد نه. نوزاد باز میکروبها منتقل میشود. به لبمان میشود، باز جنبه دیگری است. ولی بچه کوچکی که عرض کردیم زیر آن سن و سال، اشکالی ندارد. خیلی مهم است. حالا اگر یک کسی یک بچهای را، یک کودکی را، از سر شهوت ببوسد. کودک زیبایی، پسربچه خوشگلی، مثلاً حالا یا دختربچه خوشگلی. مردی مثلاً دیده دختربچه هفت، هشت ساله زیبایی است یا پسربچه مثلاً هفت، هشت ساله زیبایی است. یا مرد او را میبوسد یا زن. هر کسی. خیلی عجیب و جالب است. میفرماید که: «من قبل غلام من شهوة» از پیغمبر اکرم (کافی، جلد ۵، صفحه ۵۴۸)، «الجم یوم القیامة بلجام من نار». صورت ملکوتی چیست؟ وقتی میگویند در قیامت اینجوری است، همین الان دیگر قیامت ما اینجاست. همین الان صورت ملکوتی شکل گرفته و قیامت میشود. یعنی از عالم دنیا، عالم برزخ در میآید و میبیند. وگرنه همه هست. فردا میشود قیامت؟ نه. همین الان قیامت ما در عالم بالا توضیح دادیم. تمام میشود دنیا، میرویم در برزخی که همین الان هست. برزخ تمام میشود، میرویم در قیامتی که همین الان هست. اگر کسی یک کودک را از سر شهوت بوسید، نتیجه این عمل، اثرش در بالا چیست؟ در برزخ و قیامت؟ خدا لجام میزند به او. از یک لجامی از آتش. لجام که آن پوزبندی که به دهان میزنند، به لب میزنند. لب را مهار میکنند. دیدهاید؟ این اسب را وقتی میزنند، این دو طرف لب میخورد و این را پوزبندی است که این لب دیگر در توان و قوای او نیست و این دهان انگار درگیر است. و اگر در واقع این حیوان که به هر سمتی بخواهند صورتش را برگردانند، مسیر برمیگردد. یعنی ابزاری است برای کنترل توجه او. حیوان وقتی حیوان، هر طرف که نگاه میکند، میرود دیگر. لجام را به... در قیامت همین شکلی است. اینهایی که در حد زندگی حیوانی بودند، بر اساس شهوات فقط زندگی میکردند، اینها در حد حیوانات. اینها بردنشان هم مثل همین حیوانات است. خب حیوان چه شکلی میبرند؟ حیوان که ادراک ندارد. بهش میگویند برو فلانجا بهشت، چی بهش میگویند؟ آقا برو فلان طبقه، برو فلان اتاق. خودش میرود. فقط آن ها حکم در واقع بادیگارد دارند برایش. ملائکه ساپورتش میکند. در مورد جهنمی؟ چه شکلی میبرندش؟ کله را با لجام، با افسار میکشند این وَر، راست را میبیند، میرود سمت راست. افسار را چه شکلی انداختند؟ چی افسار شد؟ به صورت او، به دهان او. بوسه حرام، بوسه اثر شهوت او. این شهوت مهار نشده در دنیا. شهوت مهار نشده است. در عالم برزخ چیست؟ مهاری است به دهان تو. مهار نکردی؟ شد مهار تو. مهار میکنند آنجا با آن. با همین بوسه. صورت ملکوتی بوسه. افسار؛ لجام میاندازند به او. برو راست.
بعد دیگر حالا تعابیری که آنجا به کار میرود به صورت حیوانات، انشاءالله عرض میکنم اگر در این جلسه فرصت بشود، این جلسه اگر نشود، جلسه بعد که مثلاً به شکل میمون درمیآید که عرض میکنم چرا میمون؟ چه ویژگیهایی در میمون هست؟ یا مثلاً به شکل فیل درمیآید در برخی روایات دارد. چرا فیل؟ حالا فیلش را البته بحث نمیکنم. به شکل خوک درمیآید. خوکش را هم بحث نمیکنیم. این دیگر صورتهای مختلف بستگی به نوع شهوت و جنس شهوت و آن فردی که این شهوت بهش داشته و سنی که این فرد داشته، میزان حرارت و میزان ابراز شهوت و ریختن شهوت بر آن شخص و اینها همه متفاوت است و هی صورتش متفاوت میشود. بحثهای خیلی دقیقی است.
روایت دیگری دارد از امام رضا علیه السلام، در بحارالانوار، جلد ۱۰۴، صفحه ۴۱. و کتاب فقهی هم که به امام رضا علیه السلام منسوب است، نقل کردهاند: «اذَا قَبَّلَ الرَّجُلُ غُلَاماً بِشَهوَةٍ». وقتی یک کسی یک بچه را از سر شهوت ببوسد، «لَعَنَتْهُ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَةُ الْأَرْضِ». ملائکه آسمان لعنش میکنند. از رحمت، از حوزه رحمت او را خارج میکنند. رحمت؛ بحثهای اشکانیهای توضیحات را گفت. و ملائکة الارض. ملائکه، الحمدلله باز است دیگر مطالب با هم قشنگ دارد میفهمیم به لطف خدا. ملائکه آسمان لعنتش میکنند، ملائکه زمین لعنتش میکنند، ملائکه رحمت لعنتش میکنند، ملائکه غضب هم لعنتش میکنند. «وَ أعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا». آماده میشود برایش جهنم. یعنی سریع صورتش تبدیل به جهنم. مثل این شهربازیهای بادی هست؟ دیدهاید یک دستگاه باد هست که فشار قوی است. یک چیز مچالهای از صندوق عقب ماشین درمیآورند، میگذارند. این دستگاه باد به این میزند، طی ۳۰ ثانیه یهو میبینی یک شهربازی عَلَم میکند که ۵۰ تا بچه میروند بالایش، بازی میکنند. «أُعِدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ» که در قرآن داریم، همین است. یعنی یکهو همین را برمیدارند و در آن جلویش نشان میدهند. این همان بودهها. باد تویش نبود. آن جلویش را نداشت. شهربازی عقب ماشین یک چیز کوچک است. عقب ماشین است. اصلاً دیده... اصلاً به حساب نمیآید. آن دستگاه پمپ آمد، بادش را به این داد. آن صورت واقعی او را بهش نشان داد. «أُعِدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ». فراهم کرد جهنم را. آماده کرد. یعنی صورت واقعیاش را نشان داد. صورت واقعی این بوسه چی بود؟ آتش بود دیگر. شهوت بود دیگر. این شهوت آتش است. او را ببین. در عوالم بعد هم همان آتش است. آتش است دیگر. بابا! گم نمیشود. عمل اثر دارد. عمل حاضر است در ملکوت. حالا بحثهای تطبیقیمان هم اینجا داریم. روی این مورد قشنگ کار میکنیم، دیگر تحلیل بکنیم. ببینیم که از این چه میفهمیم در مورد زنها. مثلاً بعضی تعابیر خیلی خاص دارد که خیلی با این نگاهها میشود قشنگ رویش کار کرد و فهمید.
خب، پس این شد جهنم. در روایت دارید که محارم را چه شکلی ببوسید؟ از پیغمبر اکرم در بحار، جلد ۷۶، صفحه ۴۲. میفرماید که: «اذا قبل احدکم ذات محرم»، محارمشان را ببوسند، «قد حاض»، اونایی باشند که به سن تکلیف رسیدند. محارمی که به سن تکلیف رسیدهاند. از مادر البته نیاورد. خواهر و عمه و خاله. پیامبر اکرم میفرمایند این سه تا را اگر میخواهی ببوسی، «فلیقبل بین عینیها»، پیشانیاش را، بین دو تا چشمش را ببوس. «و رأسها»، سرش را ببوس. «ولیکف عن خدّها»، گونهاش را نبوس، لپش را نبوس و «ان فیها دهان». خواهر، عمه، خاله وقتی به سن بلوغ رسیدند، اینها را پیشانی و سرشان بوسیده شود. اینها ریزهکاریهایی است که و آثار دارد در عالم ملکوت، خصوصاً در شاکله. رفقا پیامهای زیادی داشتیم که بحثهای شاکله کی مطرح میشود و کجا. اینها همه شاکلهساز است. یک بخش بحث شاکله در بحث نیت است، یک بخشی از بحثهای شاکله در همین بحث نگاه است. داریم میگوییم رفقا که دنبال شاکله بودند، اینها شاکله است. اینها شاکله را شکل میدهد. آن وقت میبینی یک ضمیر ناخودآگاهی است هی از تو تقاضا دارد. نگاه کن. رفتی حرمها درگیری، یک سری صورتها دارد میآید. پیادهروی اربعین است، ولت نمیکند. شب قدر قرآن به سرها. این گرفتاری دست به گریبان است. شاکلهاش تقاضا از همین چیزهای ساده شاکله شکل گرفته است. از همین بوسهها و از همین تماسهای بسیار سطحی و ابتدایی. بسیار سطح ابتدایی. این هم از این نکته.
این کتاب هم که معرفی کردم، عزیزان مطالعه کنند. دیگر تربیت جنسی کتاب خوبی است. ما فرصت نمیکنیم همه روایتش را بخوانیم. کتاب مفصلی است و معرفی کنند کتاب را. نکات دیگری هم دارد که من دیگر در مورد دست دادن هم بحث اینجا دارد که انشاءالله از روی روایات میخوانم و توضیح میدهم. فقط یک روایت را اینجا بخوانم. این روایت جالبی است. خب بریم از خود کتاب کافی بخوانیم. کتاب تربیت جنسی در کتاب کافی، جلد ۵، صفحه ۵۲۵، باب مصافحه با زنها، دست دادن با خانمها. خب در فرهنگ غرب خیلی رایج است. در بین ما هم خیلی رایج است. متاسفانه بعضی اصناف، بعضی محیطها ابداً نسبت به این چیزها حریمی، مرزی، مراعاتی، مراقبتی اصلاً ندارد. خیلی. غیر از این اگر باشد، امل بازی، تحجّر و عقبافتادگی و عقبماندگی و عقبماندگی. عزیز من! عقبماندگی این است که آدم در عالم ملکوت عقب بماند. برزخ عقب. اینجا کلاً دو روزه، تمام میشود. تو خوب، من بد. جفتمان با کرونا، سکته، با سرطان تمام میشویم. تمام. ماییم و یک اَبَد. یک اَبَد. بنشین فقط به ابد. بعد فرمود: بابت یک گناه، حس بدی که دارد این روح در عالم برزخ! سنگینی شرمندگی؛ فشار روحی و شخصیتی. حالا بعضیهایش ملکه میشود. آن که دیگر فاجعه است. خدا نجاتمان بدهد. اینها را بنده برای خودم دارم میگویم. خدا کمک بکند که ما تا بفهمیم در زندگی ما اثرگذار باشد.
خب، این روایت اول، سندش هم صحیح است: «سمعتُ ابو مهران». میگوید که به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «الْمُصَافَحَةُ اَلرَّجُلُ الْمَرْأَةَ». یک مردی بخواهد به یک خانمی دست بدهد، این چه حکمی دارد؟ حضرت فرمودند: «لا یحل للرجل ان یصافح المرأة». حلال نیست برای مرد که با یک خانم دست بدهد. «إلا امرأة یحرم علیه ان یتزوجها». توضیح نمیدهم این جلسه. جلسه قبل بود، دادم که محرم در اصطلاح که ازدواج با او حرام است. حضرت فرمود مگر این که محرمت باشد. یعنی ازدواج با او حرام باشد. او را دست دادن بهش اشکال ندارد. «اخْتٌ»، حالا آنها کیستند؟ خواهر. «اَبُو»، عمه. «عَمَّةٌ» عمه او. «خَالَةٌ» خاله. «وَ نَحْوُهَا»، و مثل اینها که محارم به حساب میآیند. دست دادن با اینها اشکالی ندارد. «فَأَمَّا الْمَرأةُ اَلَّتی یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا»، اونی که نامحرم است که میشود باهاش ازدواج کرد. «فَلَا یُصَافِحُهَا»، با این دست ندهید. «إِلَّا مِنْ وَرَاءِ ثَوْبٍ». اگر میخواهی دست بدهی، از روی یک پارچهای، حائلی باشد. این برای آنها که غرب میروند خوب است. مسلمانیم و فلان و اینها. مراجع، مراجع دستشان را تماس فقط بدهند. «اِلّا مِنْ وَرَاءِ ثَوْبٍ وَ لَا یَغمِضْ کَفَّهَا». گفته دستش را فشار ندهید. آن فشار باز محبت است. آن قوه خیال درگیر میشود. حس ندارند مثلاً. حالا آن کافر است. چیزها کلاً تعطیل میشود؟ «این که»، «اینکه» مسئله را حل نمیکند. میگفتش که این عزیزان بزرگوارانی که شغل شریفی دارند و فاضلاب را تخلیه میکنند، اگر نباشند، زندگی ما مختل میشود. خب. میگوید که این دفعه اول که میروی، خب این بوی کثیفی و بوی نجاست و بوی آلوده میزند به مشامت، حالت را به هم میزند. یزدان میگویند: "تو پنج بار، ده بار بیای، دیگر بوی این و بوی گل برایت هیچ فرقی نمیکند. کلاً بیحس میشوی نسبت به این." خب این در آن بوی بد. آن مگر اثری دارد در این که این بابا هیچ حسی ندارد، نجاست بو ندارد. این بزرگوار دیگر استشمامی نسبت به آن بو ندارد. این، آن قوه دیگر کلاً واکنش را از دست داده در برابر این. رها شده. خودش را رها کرده. بویایی خوش در برابر این بو رها کرده. دیگر پیامی اصلاً مخابره نمیکند به مغز. دریافتی اصلاً ندارد. بیحس شده. خب این هم در گناه این شکلی شده. عادی شده. عادی شده یعنی چی؟ عادی شده یعنی دیگر آن کار بدی ندارد؟ یعنی دیگر صورت ملکوتی ندارد؟ یعنی اثر در قوه خیال و در شخصیت من ندارد؟ یا نه؟ آنقدری هست که دیگر اصلاً این شخصیت من کلاً مهارش را از دست داده در برابر این. یکی شده با این. آن شخص انگار با این بو یکی میشود. نکات مهمی در بحث انسانشناسی که روانشناسان خیلی از این حرفها میتوانند استفاده کنند. انگار این شخص با این بو یکی شده. جزئی از خودش مییابد این بو را. هیچ جسارتی که این کار را دارند میکنند، نداریم. دستشان درد نکند. زحمت میکشند. بر اثر اجبار. هیچهم بد نیست که با این بو حالا دنیاست. ارزش انسان ندارد نه. خوبه ۹۰. مسئله این است که اینها با آن مسئله یکی شدند. آن گناه یکی شدند. این هم با نگاه به نامحرم، دست دادن به نامحرم، در آغوش گرفتن نامحرم، حتی بوسیدن نامحرم. هیچکدام هیچ حسی برایش ندارد. برای این که این با این کار یکی شده. اصلاً شیطان دخالت نیست وسط ندارد. سر به سرش نمیگذارد. کاری به کار این ندارد. اذیتی برش ندارد در این ماجرا. چون دیگر خودش یکیشان شده است. متحد شده با این کار. این عین این کار است. الان عینیت دارند در این با هم با این گناه، آلودگی. همین که یکم حس و حال معنایی پیدا میکند، آن وقت حساسیتها شروع میشود. بعد آزارها شروع میشود. این فکر میکند که مثلاً در بد وادی افتاده. نه عزیزم. این علامت خوبی توست. تا وقتی که ما آن وری بودیم و در دانشگاه بودیم و با اینها سر و کله میزدیم، این صفایی در کتاب حجش این نکته را میفرماید. جاهای دیگر هم یکی دو باری اشاره به این میکند. شاید در کتاب آیات سبز هم باشد که بعضی جملهٔ نامفهوم. ما مارکسیست بودیم و چپ بودیم و فلان بودیم و با دخترها سر و کله میزدیم، بالا و پایین میرفتیم. هیچ حسی نسبت به اینها نداشتیم. از وقتی که این ور یکم انقلابی و حزباللهی، مذهبی شدیم، صدای دختر از دور میشنویم، اذیت میشویم و خیلی اصلاً میریزیم به هم. عرق میکنیم. حالمان بد میشود و سردرد میشویم. ایشان میفرمود که برای این که شیطان فعالیتش را با تو شروع کرد، «لأقعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ». گفت میروم سر صراط مستقیم مینشینم. وقتی کسی که اصلاً صراط مستقیم کار ندارد، در مسیر صراط مستقیم کار ندارد، تیرباران نمیکند. تو که در مملکت مایی، مملکت... برود از مملکت من خارج شود. از بردگی من درآید. آسیبها و هجوم شیطان تازه شروع میشود و طبیعی هم هست و باید مقاومت کرد و بعد هم درگیر شد. از آیةالکرسی نباید غافل شد. از صدقه نباید غافل شد. از توسل، استغاثه، تضرع، دعا، نماز، نماز شب، اشک بر اباعبدالله. اینها همهاش شاهکلید برای خلاص شدن از این فشارها و یکمی آدم مقاومت میکند بعد میبیند فروکش میکند. همان که آن قاعده که عرض کردم، شیطان متکبر وقتی چند بار زد و واکنش نشان نمیدهی، او دیگر خودش را بالا میگیرد. اینها که دیگر من با تو درگیر نمیکنم خودم را. سطح من دیگر نیست. میخواهم خودم را بیشتر از این رو بزنم. بیشتر از این میخواهم تیر بیندازم. بیش از این ضایع بشوم؟ اینجوری دیگر. یکمی عقبنشینی. بعد دیگر سبک میشود آدم. احساس میکند این حجم، این هجوم دارد کم میشود. این هجوم با آن هجوم دیگر فرق میکند که یک وقتی یک تصویری دیدهای، آن پدر تو را درمیآورد. آن خودت زمینه را آماده کردهای. درگیری مال آلودگی است. اینجا درگیری مال خلاصی است. فرق میکند این دو تا. یک وقت آدم درد میکشد، چون ویروس وارد و خارج میشود. دو حالت دارد. اینها را قاطی نکنیم با هم. پس این درد دارد؟ بله. نگاه نکردنش درد دارد و وارد این جمعها میشویم. یک صدای باریک و نازکی میآید، پدر آدم را درمیآورد. یک بوی خوش عطر زنانه از آن ته پدرش را درمیآورد. در بازار میرود و مثلاً در تلویزیون یک عکسی، یک تصویری. خانمهای محجبه بدون آرایش. اینها را هم میبیند، یکجوریاش میشود. طبیعی است. داری وارد عالم ملکوت. اینها فشار ورود بالای ملکوت است. اینها فشار شکل گرفتن یک برزخ زیباست. درد زایمان است. درد تولد. داری متولد میشوی در عالم برزخ از مسیح. فرمود که کسی وارد ملکوت نمیشود، «حَتّٰی یُوْلَدَ مَرَّتَیْنِ». مگر این که دوبار متولد بشود. تولدت مبارک. همراه با...
خب این یک روایت. روایت دیگر هم که این هم صحیحه و از امام صادق علیه السلام میفرمایند که به زنی که «لیست به محرم» که محرم نیست، دست ندهید. «اِلّا مِنْ وَرَاءِ ثَوْبٍ»، مگر از روی روپوش و پوشش.
یک سری روایت دیگر دارد که پیغمبر وقتی که بیعت گرفتند از زنها، این شکلی بود بیعتشان که این هم سندش صحیحه که اولاً پس با زنها بیعت گرفتند. این هم خیلی جالب است. شاید هیچ مکتب سیاسی در تاریخ، آن هم خصوصاً در این دوران پیغمبر، اینجوری نبود که زنها را جدا بیاورند بیعت. یک ظرف آبی آوردند در تشتی و پیامبر دستشان را در این زدند و بعد به این خانمها گفتند: «اِسْمَعْنَا یَا أَهْلَ اللّهِ»، گوش بدهید بهتان چه میگویم؟ با من بیعت کنید. مفاد بیعت هم این است: یکی این که شرک نداشته باشید. یکی این که دزدی نکنید. یکی این که زنا نکنید. خیلی جالب است. بیعت خانمها متعهد به چه قوانینی شدند در جامعه اسلامی. و بچههایتان را نکشید و تهمت و افترا نزنید. اگر مثلاً بچهدار شدید. این را به مرد دیگری، به کس دیگری تهمت نزنید. اگر زنا و اینها بود... شوهرهایتان را در کارهای خوب، آنها که قانونی است و حق است و معروف است، اینها را معصیت نکنید. «أَقْرَرْتُنَّ»؟ اقرار میکنید؟ قبول میکنید؟ «قُلْنَا نَعَمْ». گفتند آره. اینجا حضرت دستشان را از این ظرف آب درآوردند و به اینها گفتند که دستهایتان را در این آب بزنید. «ثُمَّ اَقْمَصْنَ أَيْدِيَكُنَّ». این شکلی بیعت کردند. ملکوتی دارد ها. خود دست و این دست در آب برود، آن دستم در آب بیاید. چون اصطلاحاً میگویند رساناست. منتقل میکند. انرژیها را هم میخواهند آن جنبههای عاطفی و خیالی منفی، آن حس جنسیتگرایانه منتقل نشود، همان انرژی معنوی منتقل بشود. آب خیل چیز خوبی است. آن ولایت دارد. سرایت پیدا میکند. خدا آب هم مؤید ولایت. خیلی درش حرف زیاد است. در آب فرو کردن. و این جای روایت خیلی زیباست و خیلی نکته دارد.
از امام صادق علیه السلام میفرمایند که: «کانت ید رسول الله الطاهرة اطیب من أن یمسها کفه انسان لیست له بمحرم». پاکیزگی پیغمبر خیلی طیبتر از این است. خیلی شأنش بیشتر از این است که بخواهد دست یک نامحرمی به این دست بخورد. چقدر در اینها لطافت. این دست طهارتش خیلی بیشتر از این است که بخواهد دست نامحرمی بخورد. لذا حضرت این کار را کردند که چون در بیعت دست میدادند، به آب زدند. طهارت دست است. این دست طهارت دارد. دستی که به دست نامحرم نرسیده، پاک است. این دست در عالم برزخ هم پاکی دارد. بعضی وارد بهشت میشوند ولی دستهایشان کثیف است. کسی در بهشت به اینها دست نمیدهد. در برزخ شستوشو. دیگر شستوشو چیست؟ صدقات و اینها مثلاً شستوشوی دست. صدقات از طرف اینها میدهند و اینها. مثلاً بعد بس که کثیف است، آدم هر غذایی را نمیتواند بخورد. قرص... اینها دیگر ماجرا دارد. در عالم برزخ غذاهایش فرق میکند. بعضی دست غذا... دستخورده. در برزخ بالاخره یک محدودیتهایی دارد با بهشت عدل فرق میکند. در بهشت عدل کلاً محدودیتها برداشته میشود. عالم برزخ محدودیت هنوز دارد.
خب این هم از یک بحث دیگر که در روایات دارد. بحث سلام کردن به نامحرم، خصوصاً مرد به زن بخواهد سلام بکند. همین حال و احوال و چاقسلامتی و اینها. روایت اول که سندش موثق است از امیرالمومنین علیه السلام. حضرت فرمود: «لا تبدأ النساء بالسلام». شما شروع نکنید به زنها سلام بدهید. شما به نامحرم گرم بگیرید. مگر یکجایی ضرورتی. مثلاً من یک کاری دارم، آمدهام یک باجهای، میخواهم کار ضروری. اینجا سلامی میکنم. اشکالی هم ندارد. ولی اینکه مثلاً حالا بیایم وارد بشوم یکجایی، شروع کنم با یک خانم مثلاً حال و احوال و اینها جالب نیست.
یک نکتهای در این روایت، این نکته فوقالعاده است. حالا عرض... دعوت به قضا نکنید. «خانم فلانی بریم تریا؟» مثلاً «چیپس و سلف» مثلاً با هم یک غذایی بخوریم؟ یک رستورانی با هم برویم؟ نامحرم مثلاً یک کیکی را برمیدارند با هم تقسیم میکنند و اینها. زیاد دیده میشود. مذهبی، غیر مذهبی، همهجور. کیک را قشنگ تقسیم میکنند و آبمیوهاش را هم میزند، شیرین میکند. بله، سس میریزد مثلاً و روش. خلاصه اینها همهاش درش ماجراهاست. فرمود این کار را نکن. امیرالمومنین حالا روایتش را داشته باشیم. بقیهاش. یک تعبیر خیلی یک کلمه خیلی خاص اینجا به کار رفته. در فارسی ما خیلی رکیک است ولی این کلمه خیلی پرمعناست. من اول میگویم بعد ببینید که این در فارسی ما چقدر معنایش زشت است. «النساء عورة». زنها عورتند. «فَاسْتُرُوا عَلَيْهِنَّ بِالسُّكُوتِ وَ عَوْرَاتُهُنَّ بِالْبُيُوتِ». زنها کمتواناند و عورت. کمتوانیشان را با سکوت بپوشانید. عورتشان را با بیوت بپوشانید. با خانه. خب کمتوانی چیست؟ کمتوانی به این معنا نیستش که یعنی کمعقلاند یا مثلاً خدای ناکرده اصلاً این بحث اینها نیست. کمتواناند به معنای این که خدای متعال چون اینها مظهر جمال آفریده. عاطفه، رحمت. این رحمت زود میجوشد. این کمتوان در مدیریت این رحمت است که نگذار اینجا جای رحمت است. این رحمت وقتی میآید، این عاطفه، این نمیتواند بروزش ندهد. این خوب است. لذا وقتی بروز میدهد، حالا چه حس مثبت چه حس منفی، این را با سکوت واکنش نشان بده. آرام میشود. تمام. این در مورد کمتوانی.
عورت چیست دیگر؟ «زنها عورتند». فوقالعاده. یک وقتی ما این را به رفقا که بحثهای توییتی و اینها داشتیم، عرض میکردیم. عورت به معنای... ببینید ترجمه فارسی بکنم، میخواهم ترجمه انگلیسی بکنم. چرا کلمهای داریم در انگلیسی قشنگ. ما یک واژهای در انگلیسی داریم به معنای جملهٔ نامفهوم. یعنی این واژه، واژه «Private». «Private» معنایش چیست؟ همین که میگویم برو توی «پی وی»، «پی وی» مخفف «Private» است. «Private». شما همین الان به کتابهای لغت، دیکشنری وقتی مراجعه میکنید، چند تا معنا برایش گفته. خیلی بامزه است. خیلی جالب. یکی از معانی «Private»، «محرمانه» است. یکی از معانیاش «عورت» است. دیکشنری نوشته مثلاً «محرمانه»، مثلاً «رازآلود»، «عورت». خود کلمه عورت معنایش چیست؟ معنای انگلیسیاش «Private» است. یعنی معنایش «محرمانه» است. محرمانه یعنی چی؟ یعنی یک اهل خاصی دارد. در اختیار جایگاه خاصی قرار میگیرد. نامه محرمانه است یعنی چی؟ یعنی کسانی که دسترسی به این نامه دارند، افراد خاصیاند. صلاحیتی باید باشد برای این که این در دسترس قرار بود. چقدر این واژه پرمعنا و دقیق است. جالب این است که این واژهها میافتد دست دشمن و چه لجن مالش میکنند. ما هم دیگر بایکوت.
اسنادش موثق است. این حدیث سند خوب عالی سندش نیست. روایت چی دارد میگوید؟ میگوید زنها محرمانهاند. چون زن نماد شب است دیگر. مرد نماد روز. زن نماد... در بحثهای مختلف توضیح. مظهر سرّ خداست. مظهر اسرار خداست. حضرت زهرا لیلة القدر در قله شبهای عالم است. سیدة نساء عالمین است. در رأس همه زنهاست. همه زنها شباند. زنها میشود حضرت زهرا. رأس همه شبها میشود لیلة القدر. آن سری که دیگر هیچکس بهش دسترسی ندارد. شب کلاً نماد امر مخفیانه و مستتر و پوشیده و پنهانی و اینهاست. آن چیزی که پوشیده و پنهانی و در زوایا و لایههای عمیقی است که اصلاً به سرش راهی نیست. لیلة القدر. آن فاطمه زهراست. اینها هم یک بهرهای دارند. اینها هم یک مرتبه از اینها دارند که کسی نسبت به شناخت ندارد. طرف کتاب نوشته در آمریکا، همه آنچه از زنها میدانیم. ۲۰۰ صفحه است. کل ۲۰۰ صفحه سفید. همه آنچه از زنها میدانیم. نماد شباند. پوشش عظیم معنایش همین است که شما حیلهها و مکرتان سنگین است. زوایای شما خیلی عمیق و تو در تو. نمیشود به اینها رسید. لذا نوع مدیریتی که خدای متعال لحاظ کرده در مورد زنها این شکلی است. یک قواعدی را لحاظ کرده با آن سرآلود بودن و محرمانه بودن ساختار زن. تناسب این روابط این شکلی کرده است. هر کسی میخواهد باید از یک کانال مشخصی... باجه گذاشته. گیت گذاشته. برای این که بتوانی ارتباط برقرار کنی، باید مراحلی طی بکنی. باید سلامت تو سنجیده بشود و تبسنجی بشوی. نمیدانم. خیلی باید همه چیزت اوکی باشد. خیلی آزمایشها گرفته بشود تا تو را به این حریم راه بدهند. این نوع مدیریتی است که خدای متعال در مورد زن انجام داده و احکام را این شکلی. لذا گفته خانه، کیا خانهنشیناند؟ الان مثلاً علامه حسنزاده (خدا حفظشان کند) مدتهاست کسی بهشان دسترسی ندارد. ایشان در خانه نشستهاند الان. این فحش است. ما میگوییم ایشان در خانه نشسته. عظمت یک شخص در دسترس نیست. مگر کسی به آقای حسنزاده دسترسی دارد؟ کسی راه ندارد. ایشان همهاش در خانه است. کسی را راه نمیدهد. کسی با ایشان ارتباط ندارد. عظمت یک شخص خیلی ویژه است. گفته برای زن اول این است که در خانه باشد و «ستروا اوراتهن بالبیوت». بهترین جا بیت است. حتی نسبت به مسجد برایش اولویت و ترجیح دارد. از این باب است. الان بنده دو سه هفته است در خانهام. بیرون نیامدهام مگر برای این کارهای ضروری. یک سری خریدهایی کردهام در همین منطقه، محوطه. یعنی پشت فرمان نشستهام، احساس میکنم بهترین دوران زندگیام را دارم سپری میکنم. و آرزویی بود از من که برآورده شده. الحمدلله دنبال این میگشتم یک دورهای بشود من فقط در خانه بنشینم. خب این بد است یا خوب؟ قطعاً خوب است. در خانه نشستن مگر بد است؟ «محروم شدم». فعالیت اجتماعی انجام میدهم. هیچ. نسبت به دوره قبلم فعالیت اجتماعی، این کارها کمتر نشده که بیشتر هم شده. روابط محدودتر شده. زوائد گرفته شده. اینها باید... این درسهایی که من میتوانستم از در خانه بنشینم بدهم بعد بلند میشدم صبح به صبح پاشم بروم آنجا بنشینم سر کلاس. این یکی بیاید، آن یکی بیاید. نمیدانم دیر کرد. آن زود کرد. این این را بگوید، آن آن را بگوید. بعد از این کلاس به آن کلاس، از آن کلاس به آن کلاس، از آنجا مثلاً باز راه را برگردم. باز یک کلاس دیگر. مثلاً از اینجا بروم حوزه، از آنجا بروم دانشگاه، از آنجا بروم فلانجا، از آنجا... زوائد گرفته شد. این رفت و آمد و بنشین پاشو اینها اضافیهایش بود دیگر. گرفته شد. خیلی با این رحمت تناسبش بیشتر است. پس زن چون جزو اسرار الهی است و در پرده دست خدای متعال این را سری قرار داده، احکامش را هم جوری برای او لحاظ کرده که این در پرده بودن او لحاظ بشود. حقیقت در پرده است. در بین گلاب و گل، حکم ازلی این بود *«کین شاهد بازاری و آن پردهنشین باشد».* گلاب و گل نسبتش چیست؟ هر گلابی که شما در خیابان میبینی از گُل گرفته شده. ولی آن گُل محمدی. «اللهم». آن را در بازار نمیفروشند. گلابش را میفروشند. آن گل پردهنشین است. آن را میبرند قشنگ مقطرش میکنند. دو آتشه. این گلاب دو آتشه هم. طرف دو آتشه است. این چیز خوبی است عزیزم. وقتی دو آتشه نمیشود؟ یعنی خیلی دیگر عصارهاش گرفته شده. دوبار عصارهاش گرفته. علامت طهارت طرف. اگر دو آتشه از آن گُل نشانی نمیماند. این در خانه است. گلابش بیرون همه جا بورو و همه جا را گرفته. حضرت زهرا سلام الله علیها از اسم میماند از او رسمی، نه مزاری و نه در خانه بوده. این گُل عالم را گرفته. هر جای عالم نگاه میکنی بوی وجود فاطمه زهرا (س) همه عالم را خوشبو کرده. شبی که خودش دیده نمیشود. و همه الان همه شب. الان این شهر مشهد، این ایران، این آسیا، نیمکره این ور زمین کلاً تاریک است. شب. کو کسی نمیبیند؟ ولی همه جا را گرفته. حضور او احساس میشود بدون این که خود او دیده بشود. حجاب دقیقاً آیه... همین را میگوید. میگوید من این کار را کردم که حضور شما احساس بشود. خودتان دیده. قشنگترین طراحی. خوب شناخته این جنس انسان را. جنسیت ملکوت زنانه با ملکوت مردانه هم تفاوتهایی دارد و حقایق اینجا هست که خیلی ریزهکاریها دارد. دیگر بقیه انشاءالله در عالم برزخ توضیحات بیشترش انشاءالله. کانال تلگرام و ایتا و اینها، پیج اینستا. آن وَر میزنیم و دور هم جمع میشویم و یک لایو میگذاریم و با هم گفتگو میکنیم که مثلاً اینجا خانمها چه ویژگیهایی دارند. آقایون چه ویژگیهایی دارند. برزخ زنانه، برزخ مردانه. چون جنسیتها هست. در خود بهشت عدن هم این تفاوتها بین زن و مرد. «بهشت زیر پای مادران است». خب چرا؟ یعنی چی؟ «تحت اقدام الامهات» یعنی چی؟ زیر پای مادران است. زیر پای ما نیست. اگر ما رفتیم بهشت، زنهایی که مادر نشدند، یعنی نخواستند که بشوند (نمونه که خواستند و نشد چون به آنها میدهند)، آنهایی که نخواستند و نشدند، خودشان گفتند من سگ دارم دیگر بچه میخواهم چه کار؟ آنها این بهشت زیر پایشان نیست. بر فرضم که بهشت رفتند، نه نیست. بهشت زیر پای مادر. یک چیز دیگر. پای مادر با بهشت نسبت دیگری داریم. پای مادرانه یک بهشت دیگری است. جنس دیگر است. بهشت مادرانه است. بهشت مردانه است. آن بهشت زنانه. تفاوتها آنجا. روحیات، لطافتها، شاکلهها، شخصیتها. همه اینهایی که اینجا گفته. آن وَر همه اینها هست. اینها را که گفتی. مراعاتها را بکن. آن وقت آثار پیچ فوقالعاده است.
چند تا روایت دیگر بخوانم بحثمان را تمام کنیم. امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تسلّم علی المرأة». سندش هم صحیح است. به زن سلام نکنید. اصل اولیه این است. دختر. واجب نیست. حالا دامادشان هم نسبت به دختر همان است که باز بود دیگر. جلسات قبل. اینجا کسی است؟ یا مثلاً رفت و آمدها کنترل شده است. این کنترل است. این ضابطه هست. مگر جایی که واقعاً مصلحت و لازم باشد.
روایت بعدی از امام صادق علیه السلام. قبلاً خواندم ولی چون عربیاش را نگفتم، دوباره میخوانم که متنش هم متن جالبی است و سندش هم صحیحه. «کان رسول الله یسلم علی النساء». پیغمبر به زنها سلام میکردند. خب این پس معلوم میشود که سلام قاعدهای دارد. مطلق آنجا گفت کلاً سلام ندهید. اینجا میفرماید که پیامبر سلام میکرد. پس معلوم میشود که ضابطه دارد. اصطلاحاً در فضای فقهی میگویند مطلق و مقید. «و یَردُدْنَ عَلَيْهِ». خانم هم جواب پیغمبر را میداد. «و کان امیرالمومنین علیه السلام یسلم علی النساء». امیرالمومنین به زنها سلام میدادند. «و کان یكره أن يسلم على الشابة منهن». ولی کراهت داشتند که به زنهای جوان سلام بدهند. یک روایت دیگر دارد که امیرالمومنین نسبت به هیچ حلالی کراهت نداشت. حلال کراهت فقهی نیست. یعنی حلال نمیدانستند. درست نمیدانستند. میفرماید حضرت کراهت داشتند به دخترهای جوان سلام بکنند. به زنها سلام میکردند. به دخترهای جوان سلام نمیکردند. چه میفرمود؟ میفرمود: «اتخوف ان یعجبنی صوتها». بعضی از امیرالمومنین زدند بالاتر. دیگر بیمار جنسی هستید و نه عزیزم تو آن شامه از کار افتاده. نه این که زیاد هم زد و فضولات و اینها را از کار افتاده. این است ماجرا. بیمار. حالا یکم بنشین فکر کن ببین کدام است. امیرالمومنین فرمود: من میترسم صدای اینها من را به اعجاب بیاورد. یک حس سؤال دیگری در من ایجاد بکند. حسم عوض بشود. «یعجبنی صوتها». در اعلی درجه عرفان و معنویت و اینهاست که خدا را بدون پوشش میبیند و اگر پردهها کنار برود، یقینش اضافه نمیشود و خدا را که ندیده نپرستیده و بزرگترین آیه خداست و اینها. امیرالمومنین ماست. روایت هم صحیحه. سندش نامفهوم. میترسم که صدای اینها در من یک حس و حالی ایجاد بکند. «فیدخل علیه أکثر من ما طلبت من الأجر». آن سلامی که میخواهم بکنم، میخواهم یک اجری برایم داشته باشد. آن چیزی که گرفتاری که برایم میآورد بیشتر از آن اجری است که میخواهم نصیبم بشود. قوه خیال است بابا جان من. آدمیزاد است. این صدا است. این جواب «سلام علیکم» یا امیرالمومنین. حاج آقا تو جوان. این جوان اینجوری نیست. حس و امیرالمومنینش هم دارد دیگر. حالا آن خانم خودش خوب است. حسی ندارد. واقعاً. یعنی شائبهای ندارد. حس او. اثر اخلاص کامل، اثر محبت، اثر وفا، صداقت محض. آن خوانش مغز مرد و آن حس مرد و نیرویهای مردانه و اینها را نمیداند چیست. چه میشود آنجا، چه پردازش میشود، صفحه چی میآید؟ چه پیامی مخابره میشود؟ اینی که تو میفرستی، آنجا یک چیز دیگر خوانده میشود. میشود گرفتاری. دو شما در بچههایمان. یک خانمی خوابی دیده، آمده بود گیر داده بود که من این پسر جوانی که مثلاً فلانجا هست، این مجرد، آن هم مجرد. من خواب تو را دیدم که مثلاً گرفتار شده بودیم. عزیز ما فقط صفر برخورد کن و صفر برخورد کرد. هم نجات پیدا کرد و هم بابا دست از سر این. اذیت شد از درس و بحث و اینها افتاده بود. عاطفه هم هست. دلش نشکند و اینها. باز این کانالی خودش خوب است.
در مورد غیرت یک سری روایت دارد که صورت ملکوتی بیغیرتی و اینها که نه بیشتر بیغیرتان. این صورت ملکوتی اینها چه شکلی است؟ و برزخی اینها چه شکلی است؟ با لطف خدا انشاءالله کمک کند ما را. پس این روایت تا اینجا داریم. از این جزوه ۲۷ صفحهای ما ۸ صفحهاش را تقریباً هفت و نیم صفحهاش را پیش رفتیم. ۲۰ صفحه هنوز مانده. خدا بخیر کند. ۲۰ صفحه بعدی را. تازه این ۲۰ صفحه غیر از دو تا روایت طولانی است که جداگانه گذاشتهام که بخوانیم. حساب *سوا* است. خدا انشاءالله کمک کند به آنها برسیم و خرد خرد پیش برویم ببینیم چه میشود.
و صلی الله علی سیدنا محمد وآله.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهل و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و پنجم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه چهل و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاه و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاه و دوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه پنجاه و سوم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هشت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و هفت
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و نهم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نودم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و یکم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه نود و شش
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و ششم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هفتاد و هفتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
جلسه هشتاد و چهارم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
در حال بارگذاری نظرات...