استغفار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای اهل قبور
درخواست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خدا برای دخترشان
فشار انتقال از یک عالم به عالم دیگر
قبر، دالان بین عالم دنیا و عالم برزخ
تفاوت ورود به دو دنیا عالم دنیا و عالم برزخ
معنای فشار قبر
چه چیزی موجب افزایش فشار قبر میشود؟
آیا دعا کردن برای رفع فشار قبر اثر دارد؟
فشار قبر، تعلق به عالم ماده
لحظات احتضار اهل کتاب
حضور اهلبیت علیهمالسلام در کنار محتضر
شفاعت پارتیبازی نیست
چه کسانی از شفاعت محروماند؟
شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای چه کسانی است؟
شفاعت، راضیه مرضیه
شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز قیامت
سه دسته در محضر خدا شفاعت میکنند
انبیا عالم پرورند، علما شهیدپرور
چگونه از شفاعت انبیاء بهرهمند شویم؟
شفاعت به میزان عمل فرد است
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن قیام یوم الدین.
بحث جلسه قبل در مورد شفاعت در عالم برزخ بود که آیا اصلاً ما در عالم برزخ شفاعت داریم یا نه؟ خب بحثهای مفصلی در مورد شفاعت قبلاً کردیم و نکاتی در مورد شفاعت در برزخ قبل اشاره شد. یک بخش از روایات را دیدیم که دلالت دارد بر اینکه ما در عالم برزخ، بعد از مرگ هم میتوانیم مشمول شفاعت بشویم. باز هم دستهی دیگری از روایات را داریم؛ دو دستهی دیگر هست که دلالت بر این دارد که در عالم برزخ شفاعت میشود.
دستهی اولیه که میخواهیم در این جلسه عرض بکنیم این است که در برخی روایات دارد که پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) میرفتند به قبور مؤمنین سر میزدند، زیارت میکردند، کنار این قبرها میایستادند، ترحم میکردند، طلب رحمت میکردند، استغفار میکردند. در روایتی دارد که ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند: «میگوید که امام صادق فرمودند: ان رقیه بنت رسول الله رقیه دختر پیغمبر وقتی از دنیا رفت، قام رسول الله علی قبر. حضرت کنار قبر او ایستادند. فرفعه یده الی السما، دستشان را به سمت آسمان بالا بردند و دمعت عیناه، چشمان مبارک رسول الله پر اشک شد. فقالوا یا رسول الله انا قد رعیناک رفعت راسک الی السماء و دمعت عیناک».گفتند: «یا رسول الله، میبینیم که شما سر به سمت آسمان بلند کردی و چشمهایت از اشک پر است.» حضرت فرمودند: «اننی سللت ربی ان یه بلی رقیه من القبر.» من از خدا خواستم دخترم رقیه را از فشار قبر نجات بدهد.
ببینید، درخواست پیغمبر اولاً فشار قبر حتی برای دختر پیغمبر هم ممکن است. فشار قبر بحثش از آن حس سبکی اول و رد شدن از تونل و اینها جداست. فشار ورود و حضور در زندگی عالم برزخ، آن دالان ورود به عالم برزخ است. و این فشار وابسته به این است که انسان آن تعلقش چطور باشد. ببینید، وقتی که یک بچه میخواهد به دنیا بیاید، فشاری را تحمل میکند برای عبور از عالم جنین و رحم و ورود به دنیا. یک دالان باریکی برای او هست تا از رحم به عالم دنیا بیاید. همهی ما این را تجربه کردیم. چرا؟ به خاطر اینکه در واقع، اگر بخواهیم تحلیل بکنیم، حالا یک کمی هم بحثش، بحث قبیح و مستهجنی به حساب میآید، نمیخواهم خیلی قوهی خیال را ببرم و اینجا پرورش بدهم و افکار را درگیرش بکنم... عالم جنین یک عالم نسبتًا وسیعتری است نسبت به آن درگاهی که از آن خارج میشود این کودک، و آن درگاه، درگاه بسیار تنگ و باریکی است. از آنجا باید وارد عالم دنیا شود. این فشاری را متحمل میشود.
این فشار قبر، قبر او، مردن او از عالم جنین و رحم، ورود به زندگی جدید دارد. دارد میمیرد، دیگر! دارد منتقل میشود از یک عالم به یک عالم دیگر. منتقل میشود. این مابین دوره انتقال، وضعیت انتقالی، یک فشاری آنجا هست. خب این را تکویناً ما همه داریم در عالم دنیا همه متحمل میشویم. حالا سزارینش به نحو دیگری، زایمان طبیعی باز به نحو دیگری. همه وقتی میخواهند به دنیا بیایند، بچهها با یک فشاری همراه هستند. با یک فشار قبر، ورود به عالم دنیا که عالم وسیعی است، با یک فشاری همراه است. جنین دارد از طرف رحم پس میخورد. رحم دارد او را بیرون میدهد. بیرون میدهد به درگاهی دارد او را تحویل میدهد که اینجا خیلی تنگ و شرایط خوب... این تجربه را برخی در تونل تجربه میکنند؛ در همین تجربههای نزدیک به مرگ دارد. برخی هم در بعد از اینکه دیگر مشخص میشود کار تمام است، در واقع وضعیت حسابرسی اول، فشار قبر، بعد حساب...
چرا این فشار قبر هست؟ چون این بچه از جنس عالم جنین است و خو گرفته و تعلق به اینجا دارد. در عین حال الان دیگر بزرگ شده، بزرگتر از عالم جنین شده، نمیتواند در عالم جنین بماند. و چون به اینجا هم تعلق دارد، از یک طرف میخواهد بماند، به اینجا انس دارد. از یک طرف دیگر، اینجا کارش تمام شده و او الان دیگر سنخیت و نسبتی با عالم جنین ندارد. هم باید برود، هم میخواهد بماند. در آن دالانی قرار میگیرد که هم از جنس عالم جنین است و هم از جنس عالم دنیاست. از رحم مادر منتقل میشود به آن دالان که این بینابین است. این میشود باعث فشار. فشار در این دالان که میافتد، فشار زیادی را تحمل میکند. در عبور حالا این دالان، همه ما عبور میکنیم. یک مامایی هست، یک قابلهای هست ما را تحویل میگیرد، میآورد در عالم برزخ که متفاوت است.
دالان برزخ، از یک طرف ما انس با این دنیا داریم؛ تختخوابمان، محل کارمان، ماشین، خانهمان، بدنمان... از یک طرف روح مفارقت کرد از این بدن و با این بدن دیگر کار ندارد. بزرگتر از عالم ماده شده، دیگر جایش در عالم ماده نیست. این نفس دیگر وسیعتر است نسبت به عالم ماده، نمیتواند در عالم ماده بماند. دالان دارد. این دالان را میگوییم «قبر»؛ قبر، دالان بین عالم دنیا و عالم برزخ است. قشنگ آن حالت باریکی و اینهایش یک شباهتهای این شکلی دارد.
مسئله این است که تفاوت اینجا با عالم جنین در این است که آنجا همه عبور میکنند؛ دو دقیقه، پنج دقیقه، ده دقیقه. اینجا بعضیها مدت آن برایشان خیلی طولانی میشود: پنجاه سال، ده سال، پانصد سال. ده... تو از این دالان بخواهد عبور بکند، از این تنگنا و از این فشار، و بیاید و خودش را دیگر در عرصهی عالم برزخ ببیند و باورش بیاید که مال عالم برزخ است و آنجا بتواند زندگی بکند، این میشود فشار. هر چیزی که از جنس تعلقات مادی است و تعلقات مادی ما را افزایش میدهد، اینها فشار قبر را افزایش میدهد.
آنجا دیگر پسر پیغمبر، دختر پیغمبر هم همینطور. خلق و خوی بد، خدایی انسان انس دارد با برخی راحتطلبیها، برخی صفاتی که از سر تعلق به عالم ماده است. سعد بن معاذ همین شکلی بود دیگر! فرمودند فشار قبر... فشار قبر این نیست که این در و دیوار سیمانی فشارش بدهد. اصلاً با این کار آن دالان ورود به عالم برزخ، و بدن مثالی، آن در فشار قرار میگیرد، آنجا فشار است و تنگ. تو از این دالان بخواهد عبور بکند و خودش را در زندگی جدید تعریف بکند و در عالم جدید بیابد و ببیند، این میشود فشار قبر. و حالا برای رفع این فشار قبر دعاهای ما اثر دارد یا ندارد؟ بله، اثر دارد. دعای پیامبر از این فشار قبر رها میکند.
نماز لیلة الدفن که نماز وحشت هم به آن گفته میشود، خیلی اثرگذار است در اینکه آدم زود از این دالان عبور بکند. قرائت قرآن برای مرده، نشستن کنار قبر او، شب اول، انس گرفتن با او. همان که حضرت زهرا (سلامالله علیها) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیت کرد: «کنار قبر من بنشین، یاسین بخوان، قرآن بخوان.» ادعیه، زیارات، توسلات... اینها خیلی اثر دارد. خب این از چه جنسی است؟ از جنس شفاعت است. دعای ما، زیارت ما با او جفت میشود، او را عبور میدهد. چون دعا از جنس عالم ملکوت است، دعا از جنس عالم برزخ است. دعا از جنس عالم نور است. با این جفت میشود، این را میبرد در عالم نور. سریع، سریع به مقصد و مانند پارکینگ، سریع دیگر به حسب هر کسی دیگر: یک کسی سریعش میشود یک ثانیه، یک کسی سریعش... ده هزار سال را تبدیل میکند به پنج سال. سریع. و هر چه نور و عمل و اینها هی قویتر است، البته وضعیت باطنی طرف ملاک است. از این فشار عبور میدهد، ردش میکند. در عالم برزخ وارد میشود، در زندگی عالم برزخ.
خیلیها در قبرند هنوز. معنایش این است. اینی که خیلیها در قبرند، معنایش این است؛ یعنی هنوز در فشار، هنوز در این دالان. نه دنیاییاند چون دیگر ماده ندارند، بدن ندارند. نه اخرویاند، نه برزخی. هنوز ادراک برزخیشان نیست. خانهی برزخیشان هنوز نرسیده. جایگاه در برزخ ندارند. اکثراً شاید این شکلی باشد. اکثر مردهها دچار گرفتاریهایی در این دالاناند. نه یعنی همان تیکه مدنظر نیست. ممکن است تصاویری هم دارد میبیند. عالم وسیعی شامل حقالناس و اینها ممکن است همین باشد. این همان در همان دالان هنوز در گیر گرفتاری دالان است. نه یعنی تصور بکنیم یا اتاقکی است، تونلی مثلاً. ممکن است زمین وسیعی هم باشد ولی بیآب و علف، هیچ خانهای در آن نیست، آلونکی در آن نیست، هیچ میوهای نیست، هیچ غذایی نیست. حیرت، آوارگی، سردرگمی، تردید، آشفتگی... این میشود تونل و آن دالان و آن فشار قبر و عذاب و گرفتاری. ممکن است صدها سال در آن اسیر باشد.
خب، دعای پیغمبر برای رقیه، دخترشان بود. از فشار قبر نجات یافت. و روایات دیگر هم دارد که همین کار را برای قبر فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم انجام دادند. خیلی جاهای اینها چه شخصیتهایی، چه جایگاهی! دختر رسول الله، مادر امیرالمؤمنین. برای رهایی اینها از فشار دعا کردند. سعد بن معاذ را هم آنجور مرتبهای داشت و موقع دفنش حضرت آنجور دفن کردند که قبلاً اشارهای به آن شد. فرمودند که ازدحام ملائکه زیاد بود و هفتاد هزار ملک برای تشییع او آمدند. قل هوالله زیاد میخواند. آخر هم که در قبر گذاشتند، با لباس خودشان گذاشتند. کفنش پیراهن پیغمبر بود. مادر سعد گفت: «خوش به حالت!» حضرت فرمودند: «وایستا! شلوغ نکن. عجله نکن. بچهات به خاطر بدخلقیهایی که داشت، فی خل بدخلقی یک بدخلقی، یک زغطة فی القبر دچار یک فشار قوی دچار شد که هر کسی غیر از او بود، بیچاره بود. او به خاطر همین ادعیه و این دعا و این توسلات، حضور ملائکه و حضور من و اینها نجات پیدا کرد. تازه این فشار به حداقل رسید.»
در حال سوء خلق، بد اخلاقی برمیگردد به اینکه ما وابستگی به عالم ماده داریم دیگر. آدم اگر وابستگی نداشته باشد بدخلقی نمیکند. خودمان یک میل به راحتطلبی داریم، از سادهترین راه استفاده میکنیم که آن هم بروز خشم و عصبانیت است؛ سادهترین راه، دم دستیترین کار. میل به راحتی. این عجله است. این از جنس عالم ماده است. از جنس کششهای اینجا یعنی ایستایی و دنیوی. این کشش پایینی. صعود، ورود به عالم برزخ... اون میخواهد برود بالا. یا این پایین میکشد. این ویژگی بدخلقی که دارد، از پایین میکشد. در برخی روایات دیگر دارد که مثلاً اگر کسی ادرارش را زیاد نگه دارد، این باعث فشار قبر است. و خیلی هم کم تحلیل میشود. خب یعنی چه؟ چرا این فشار؟ چرا؟ چون از میل به راحتی طرف است. حوصلهاش نمیکشد بلند شود برود. این الان همین که اینجا نشسته برایش راحتتر است. خب این حق بدنش هم هست. دارد آسیب هم میزند. بسته است. جداست این. این صفت، صفت بدی است. این حکایت از تعلق به عالم ماده دارد. این اینجایی است، نمیتواند پاش را از آن بکند و بلند شود برود، وظیفهاش را عمل کند. اینها فشار قبر میآورد. و روایات فشار قبر هم خیلی زیاد است. حالا شاید یک وقتی ما این روایات را بخوانیم، تحلیل بکنیم، رویش بحث بکنیم. فعلاً اینی که هست که این میخواهد برود بالا، این ویژگی تعلق به عالم ماده میکشدش پایین. این میشود فشار. البته دعا، زیارت، توسل، این حرفها فشار را کم میکند. پس ما یک بخش از شفاعتی که داریم در عالم برزخ این است. خب دستهی سوم از روایات... یک دستهاش را جلسه قبل گفتیم. و یک دستهاش را این جلسه گفتیم.
این میشود دستهی روایاتی که دارد که پیغمبر اکرم و اهل بیت حاضر میشوند کنار محتضر و محتضر میبیند اهل بیت پیغمبر را. امر میکنند به ملکالموت، حضرت عزرائیل که مدارا کند، ارفاق کند، تخفیف بدهد در قبض روح مؤمن. روایت را به نظرم در آن بحثهای شفاعت خواندم: «ارفق باخی» که حضرت سلمان به ملکالموت گفت که با این برادر من مدارا کن. آن هم گفت: «انی رفیق به کل.» یعنی «من رفیق هر مؤمنی هستم و مدارا میکنم.» خب این هم واسطهگری حضرت سلمان بود موقع جان دادن برادر خوبش که آدم متدینی بود. حضرت سلمان واسطه شدند. شفاعت. و تأثیر هم در آثار جان دادن او، در آثار برای او داشت. اینجور چیزها میشود شفاعت. و دارد که اصلاً وقتی اهل بیت میآیند، این باعث شادی میشود، باعث رفاه میشود، باعث راحتی میشود.
روایتی را تفسیر فرات بن ابراهیم نقل کرده، از ابن کثیر. این سند میآید به امام صادق (علیه السلام) میرسد که ایشان از امام باقر (علیه السلام) نقل میکنند که پیغمبر فرمودند به امیرالمؤمنین (علیه السلام): سلسله سند خوبی است: پیغمبر و امیرالمؤمنین. فرمودند که: «یا علی، ان فیک مثلا من عیسی بن مریم.» علی جان، تو مثالی از عیسی بن مریم داری. خدای متعال در مورد دست عیسی فرموده که: «و ان من اهل الکتاب الا لیومن به قبل یکون علیهم شهیدا.» هر کدام از اهل کتاب که بخواهند از دنیا بروند، قبل از مرگ او به او ایمان خواهند آورد. حالا یا معنا این است که طرف که دارد میمیرد، لحظه مردنش حضرت عیسی را میبیند. یک معنا. یک معنای دیگر هم این است که حضرت عیسی قبل از اینکه از دنیا بروند، برمیگردند به دنیا، رجعت میکنند، هستند. البته در فضای عالم دنیا و اینها میبینند اهل کتاب، میبینند و ایمان میآورند به حقیقت حضرت عیسی. هر دو اینها درست است. هر دو هم برداشت درست.
پس یکی از معانیاش این بود: هر اهل کتابی، اینهایی که مسیحیاند، اما موقع جان دادن میبینند حضرت عیسی علیه السلام را. و در روز قیامت هم حضرت عیسی (علیه السلام) شاهد بر اعمال آنهاست. حضرت فرمودند که: «یا علی، انه لا یموت رجل یفتری الا عیسی بن مریم حتی یومن به قبل.» خب آن معنای اولش آنجا. پیغمبر در این روایت میفرمایند: «علی جان، هیچ کدام از اینهایی که ظاهراً طرفدار عیسی بودند، مسیحی بودند، ولی خب نسبتهای خلاف واقع دادند به حضرت عیسی، دنیا نمیمیرند مگر اینکه قبل از مرگشان ایمان میآورند که فرزند خدا نبود. این توصیفات مبالغهآمیزی که در مورد او میکردند، غلط بود. این یک عبد صالح بود، یک بندهی مطیع بود.» این حقیقت هستهای است. میبینند و میروند. خیلی از این تجربههای نزدیک به مرگ هم این ماجرا تویش هست. هستهی عیسی را از این راه میبینند.
و «یقول فیه الحق حیث لا ینفعه ذلک.» به آنجا حق را در مورد حضرت عیسی میفهمند و دیگر اگر بخواهند طرفدار او هم بشوند، دیگر فایدهای هم ندارد. چون موقع مردن است دیگر، فایده ندارد. و «انک علی مث.» تو همین شکلی هستی. از این جهت شبیه عیسی. «لا یموت عدوه حتی یراک عندالموت.» دشمنان تو موقع مرگ تو را میبینند. «فتکون غرا و هدا حتی بقیه بالحق من امر و یقول فیک بالحق و یغرف به ولایتک حیف لا ینفعه ذلک شیء.» تو با عصبانیت، ایجاد ترس و ایجاد ناراحتی برای آنها ظاهر میشوی. اینها به امر تو ایمان میآورند، باورش میفهمند چیست. در مورد تو حرف حق را قائل میشوند و به ولایت تو اقرار میکنند. ولی اینها هیچ فایدهای برایشان ندارد. چون ایمان بعد از مرگ و بعد از ورود به عالم برزخ... آنجا همه باورش میشود. فایدهی نفس تمام شده و آن حالت قوه بودن نفس درآمده. اینجاست. تا وقتی در دنیاست، اگر تصمیمی بگیرد، نیتی بکند، چون نفس هنوز حالت هیولانی خود را دارد، نفس تحولات پیدا میکند. ولو یک لحظه هنوز وقت داشته باشد، نفس اثر میپذیرد. تا وقتی زندهایم، هنوز قابلیت مطرح است. به محض اینکه دیگر مُردیم، دیگر قابلیت تمام شده. انسان بالفعل میشود. خب بعد از بالفعل شدن، هر چه ببیند، دیگر خاصیتی برایش ندارد، نفس تغییری پیدا نمیکند. مگر اینکه چیزهایی در آن اعماق نفس باشد که آن بعد از مراتبی جلوه بکند. بخشش را در بحثهای شفاعت توضیح دادیم.
این دشمنت تو را میبیند و فایده ندارد. «و اما ولیک ف انه یراک عندالموت.» همان کسی که تو را دوست دارد و ولایت تو را قبول دارد، این موقع مردن تو را میبیند. «فتکون له شفیعا و بشرا.» این تکهاش خیلی مهم است. ولی تو موقع مرگ تو را میبینی، تو شفیع او میشوی. موقع مرگ دیدن امیرالمؤمنین موجب شفاعت است برای کسانی که ولایت امیرالمؤمنین را قبول دارند. حضرت شفیع این میشود که ما شفاعت عالم برزخ داریم. همان لحظه ورود عالم قبر شفاعت میکند.
خب ما به حضرت معصومه هم عرض میکنیم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة.» در بهشت ما را شفاعت کن، برای بهشت شفاعت کن. «للجنة» نیست، بلکه «فلـ شفعي لي» است. نه اینکه شفاعت کن تا برویم بهشت. توبه شفاعت معنای معلوم دارد. معلوم میشود ما حتی اگر بهشت برزخی هم رفتیم، باز هنوز شفاعت آنجا هم شفاعت میشود و انسان ارتقا پیدا میکند. آن شفاعت در بهشت است. قم یک مرتبهی عالی هم در برزخ است، هم در قیامت. حتی در بهشت باز هنوز شفاعت معنا دارد و هنوز ارتقا امکانپذیر است.
خب، پس اینجا امیرالمؤمنین (علیه السلام) شفیع میشوند، مایهی بشارت میشوند و قرة عین و موجب روشنایی چشم. خب پس این روایات دلالت بر این دارد که ما شفاعت را در عالم برزخ هم داریم. و آنی که فرمود: «من میترسم برای شما نسبت به عالم برزخ.» منظورش چه بود؟ منظورش این بود که آن شفاعت کبری چون هنوز بروز پیدا نکرده، کار سخت است. آن شفاعت کبری که بیاید، همه شماها اوضاعتان خوب میشود. از همهتان دستگیری میکند. ذرهای اگر کسی جنبه خیر و صلاحی درش باشد، روزنهای، اسماء الله و نورانیت در وجودش باشد، دستش را میگیرد، نجات پیدا میکند. ولی در عالم برزخ چون هنوز آن شفاعت کبری مطرح نیست، گرفتاری داریم. نه اینکه شفاعت نیست، شفاعت هست ولی بهره ما از شفاعت کمتر است. شفاعت کبری نیست. و چون مراتب نازلهی شفاعت، مراتب پایینش است، خیلیها ممکن است هنوز نجات پیدا نکند و در عالم برزخ گرفتار بشوند.
این است که ما باید خودمان دست و بالمان را پر بکنیم از اعمال، از تقوا، از صلاحیت، نورانیت تا انشاءالله در عالم برزخ گرفتاریهایمان به حداقل برسد. لااقل در وادی حقالناس گرفتار نباشیم. که اکثر گرفتاریها نسبت به حقالناس است. نسبت به حق الله گرفتاری نداشته باشیم. آیا قرآن نیز شدید گفته است؟ جلسه قبل خواندیم: «لم نکن من المصلین.» اینها که اهل نماز نباشند، اینها گرفتارند در عالم برزخ. خیلی ماجرا دارند. نبود نماز یک معضل جدی است در عالم برزخ. خیلی مهم است. به هر حال اینها بخشی از روایات است.
خب، یک مقدار دیگر در مورد شفاعت و با نکاتی را عرض بکنیم که بحث پروندهی بحث شفاعت را ببندیم. خب این شفاعت را عرض کردیم که همان مقام محمود است. یک نکتهای که در مورد شفاعت، حالا بنده شفاعت میخوانم تا حدی هم تحلیل بکنیم اینها را. اگر این جلسه برسیم، در مورد مقام شهدا نکاتی را عرض میکنیم. اگر نشد، جلسه بعد انشاءالله در مورد مقام شهدا به خاطر خاطره عرض بکنیم و پروندهی این داستان را، این بخش را ببندیم.
پیغمبر فرمودند که: «لا یقول لعانون شهدا و لا شفعا یوم.» اینهایی که بددهن اند، همهاش لعن و نفرین میکنند، دائم کارشان بدگویی از این و آن است، نه شهید میشوند -شهدا میشوند به مقام شهادت، مقام شهود، شاهد بودن، این شهادت به شاهد- و نه شفیع میشوند، مقام شفاعت نمیتوانند داشته باشند. حالا ممکن است خودشان مشمول شفاعت بشوند ولی شفیع نمیشوند. روایت دیگر دارد که: «شفاعتی لامّتی من احب اهل بیت.» شفاعتم برای امت من است. پیغمبر فرمودند که: «برای آنهایی که اهل بیت من را دوست داشته باشند.» اگر کسی محبت اهل بیت نداشته باشد، پس شفاعت نمیکنند. مح مباحث بحثهای شفاعتی که گفتیم اینها تتمه است دیگر. آن بحثهای شفاعت. این روایت به ما کمک میکند. دیگر آنها کامل است.
فرمود: «اشفی لی یوم القیامه لمن کان فی قلبه جناح و بعودت ایمان.» روز قیامت شفاعت میکنم برای کسی که به اندازهی بال مگسی در دلش ایمان داشته باشد. اگر همان بحث سرسوزن... حالا ما در فارسی میگوییم سرسوزن. در زبان عربی میگویند بال مگس. اندازهی سرسوزنی اگر ایمان باشد، شفاعت میکنم. یک سرسوزن اگر نورانیت در وجودش باشد، بالاخره دستش را میگیرد. آن مال شفاعت کبراست، مال قیامت.
در برزخ فرمود که: «یشفع الانبیا فی کل من کان یشهد ان لا اله الا الله مخلصا.» هر کس یک دانه لا اله الا الله گفته، اثر ترس و اینها در آن نبوده، واقعاً به خاطر خدا گفته، انبیا برای شفاعت و اینها را از آتش نجات میدهند. باز روایت از امام صادق (علیه السلام) فرمودند که: «اعلام من الله احد من خلقه شیا.» فرمود که: «هیچ کدام از این آفریدههای خدا برای شما پیش خدا نمیتوانند کاری بکنند. نه ملک مقرب، نه نبی مرسل، نه کمتر از آن.» «فمن سره ان تنفعه شفاعت الشافعین عند الله.» هر کس میخواهد که شفاعت شافعین پیش خدا برایش ارزش داشته باشد و فایده داشته باشد، نفع داشته باشد، سود داشته باشد، این شفاعت چیزی است که ما خودمان برای خودمان میبریم.
یک صوت را از آیتالله حسنزاده آملی بنده دارم، حالا الان فرصت نمیشود بگذارم. ایشان میفرمود: «شفاعت پارتیبازی نیست. ما شفاعت را از اینجا با خودمان میبریم. ما میبریم.» بحث وادی شفاعت را مفصل توضیح دادیم. ما زمینه را ایجاد میکنیم که شفاعت خوبان در ما کارگر بیفتد و برایمان اثر داشته باشد. خب اگر کسی میخواهد که شفاعت شافعین برایش سود داشته باشد، خاصیت داشته باشد: «فلیطلب الی الله ان یرضا.» از خدا بخواهد که خدا از او راضی بشود. یک کاری بکند که رضایت خدا را جلب بکند. به هر میزان که رضایت خدا را جلب بکنی، مشمول شفاعت میشوی.
عرض کردم: «شفاعت در فضای رضایت تعریف میشود.» کاری بکنیم که مورد رضایت قرار بگیریم و خدا کاری میکند که ما راضی بشویم. «راضیه مرضیه.» این شفاعت در این دو تا کلمه نهفته است: «راضیه مرضیه.» آنقدر بهت عطا میکند که تو راضی بشوی. و چرا به تو این توجه میشود؟ مورد رضایت خدا بوده. کسانی شفاعت میکنند که مورد رضایت خدا باشند. آنقدر شفاعت میکنند که خودشان راضی بشوند. این نکتهی اصلی در بحث شفاعت ما است. برای اینکه بهرهمند از شفاعت مرضیهی خدا واقع بشویم. و آدمها به هر میزان که مورد رضایت خدا هستند، بهره از شفاعت هم دارند، به شفاعت هم میتوانند بکنند.
دیگر دارد که: «اینی که فرمود «من اتخذ عند الرحمن عهدا».» کسانی میتوانند شفاعت کنند که پیش خدا عهدی داشته باشند. فرمود که این ولایت امیرالمؤمنین و اهل بیت است که این عهد عند الله است. آنهایی که ولایت دارند شفاعت میکنند. و جای دیگر دارد: «لمن ارتضا که شفاعت برای کسانی است که خدا راضی از اینها است.» یعنی خدا از دین اینها راضی است. امام رضا (علیه السلام) فرمود.
خب عرض کردیم که مقام محمود، مقام شفاعت است. پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمودند که: «روز قیامت مردم گروه گروه میشوند. هر امتی دنبال پیغمبرش.» «کل امة تتبع نبیها.» هر امتی دنبال پیغمبر خودش است. همه میگویند: «یا فلان اشفه، یا فلان اشفه.» شفاعتتان به آنجا منتهی میشود. «تنتهی الشفاعة الی محمد.» خود پیامبر دارند میگویند. به پیامبر. «فذلک یوم یبعثه الله مقاما محمودا.» اینجاست که خدا پیغمبر را به مقام محمود میرساند که شفاعت او جلوه میکند و شفاعت کبراست. او مقام محمود است.
روایت دیگر دارد باز از پیغمبر میفرمایند که: «وقتی من در مقام محمود باشم و قیام بکنم، در مقام محمود. تشفعت فی اصحاب الکبائر من امتی.» شفاعت میکنم در مورد کسانی که در امت من اهل کبیره بودند، گناهان بزرگ داشتند. «فیشفعون الله فیهم.» خدا شفاعت من را میپذیرد. «والله لا تشفعت فی ولی.» باز همان جا در که همه کسانی که اهل کبیره بودند را از امتم شفاعت میکنم. اگر کسی ذریهی من را اذیت کرده، بچههای من، سادات اهل بیت، اینها را آزرده، اینها را من شفاعت نمیکنم. خیلی نکات مهمی داریم. روایات هست.
باز جای دیگر پیغمبر میفرمایند که: «من وقتی که در مقام محمود قیام بکنم، لشفعته فی ابی و امی و امی عمّی و اخن کان.» «برای پدر و مادرم آنجا شفاعت میکنم. برای عموی خودم شفاعت میکنم.» ابوطالب مثلاً مشکل دارد که اصلش غلط است. بر فرض هم اگر مشکلی باشد، مشمول شفاعت میشوند. ابوجهل و اینها بحثشان جداست. عموی پیغمبرند ولی آنها صلاحیت شفاعت ندارند. فرمود: «و برادری که در جاهلیت داشتم، کسانی که به من رابطهای داشتند، پیمانی داشتند. پیمان حلف الفضول و اینها.» این آدمهای خوب و صالح را من همه را شفاعت میکنم.
باز روایت دیگر دارد که امام باقر (علیه السلام) در مورد این وصف «یأتیک ربک فترضا» فرمودند: «ال شفاعة والله الشفاعة والله الشفاعة.» این شفاعت به خدا شفاعت است، به خدا شفاعت. اینکه آنقدر خدا بهت عطا میکند تا راضی بشوی، این همان مقام شفاعت است. مقام محمود را هم امام صادق (علیه السلام) فرمودند که: «هِی الشفاعة.» این هم شفاعت.
خب روز قیامت شفاعت پیغمبر به چه نحوی است؟ باز روایت از خود پیغمبر است. میفرمایند که: «هر پیغمبری در محضر خدا دعایی کرده، از خدا چیزی خواسته.» من دعاهایم را خب، مثلاً یکی طوفان خواست، یکی چه میدانم، زلزله خواست، کی چی خواست. نوح و هود و... پیغمبر اکرم تا حالا دعایشان را خرج نکردهاند. دعای پیغمبر چیست؟ شفاعت.
آن را گذاشتهاند برای بعد از این دنیا. آن دعای پیغمبر آنقدر بزرگ است و وسیع است و آن حاجت مستجاب پیغمبر آنقدر فراگیر است که خودشان رحمت واسعه هستند و همهی عالم را تحت رحمت خودشان قرار میدهند: «رحمة للعالمین». دنیا ظرفیت نداشت برای استجابت دعای پیغمبر و طرح دعای پیغمبر. برزخ هم میماند برای قیامت که میشود شفاعت کبری و آن یک سر سوزن اگر در وجود کسی روزنهی امید باشد، شفاعت نصیبش میشود و دستش گرفته میشود.
فقط «خبر تو دعوتی لشفاعتی لامّتی یوم القیامة.» «من گذاشتم کنار. دعایم را گذاشتم کنار، آن هم شفاعت برای امتم است در روز قیامت.» یعنی حتی در برزخ هم شفاعت برزخ داریم. ولی آن شفاعت خاص رسول الله را در برزخ ظرفیتش نیست که بخواهد جلوه کند.
باز روایت دیگری از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ان الله اعطانی مسئلت.» خدا به من فرمود که ازش، از خدا درخواست کن. «فاخرتم مسئلتی.» من درخواستم را عقب انداختم. «لشفاعة المؤمنین من امتی یوم الق.» گذاشتم که در روز قیامت شفاعت بکنم. و خداوند پذیرفت. و «فعل ذلک.» قبول کرد که من این را در قیامت درخواست کنم.
خب، چه کسانی از شفاعت محروماند؟ ما آیات فراوانی را داریم در سورهی مبارکهی شعرا آیه ۹۹ دارد که مجرمان از شفاعت محروماند. کسانی که خدا را فراموش کردند (سورهی اعراف آیه ۵۳) اینها هم محروم از شفاعتاند. و همین سورهی مدثر هم که جلسه قبل خواندیم، کسانی که از نماز بهره ندارند و مشکلات دیگر را دارند، اینها هم از شفاعت محروماند.
و فرمود پیغمبر: «از شفاعت لا تکون لاهل الشک و الشرک.» شفاعت برای اهل شک و شرک نیست. «و لا لاهل الکفر و الجهود.» کسانی که اهل کفر بودند و اهل انکار بودند، آنها بهره نمیبرند. «بل یکون للمؤمنین من اهل توحید.» باید طرف اهل توحید باشد تا از شفاعت بهره داشته باشد. شرک اگر باشد، این بهرهمندی از شفاعت ندارد. چون شرک گناهی است که بخشیده نمیشود. قسمت مانع برای جفت شدن توحید باشد. این اصل جفت شدن با پیغمبر را دارد. بعد دیگر حالا کم و کسری دارد آن جفت شدن با پیغمبر جبران میگردد. ولی وقتی کسی شرک داشت، این دیگر در نقطه مقابل پیغمبر دارد. جفت نمیشود با پیغمبر که بخواهد شفاعت شامل حالش باشد.
فرمود: «کسی اگر به شفاعت من ایمان نداشته باشد، فلا انا له الله شفاعته.» خدا او را به شفاعت من نمیرساند. فرمود که: «شفاعتی یوم القیامة حق.» شفاعت من در روز قیامت حق است. «فمن لم یومن بها لم.» هر کس ایمان به شفاعت من نداشته باشد، اهل شفاعت نیست.
باز پیغمبر فرمودند که: «دو نفرند که شفاعت من به اینها نمیرسد: صاحب و سلطان اصوف قشون و قال فی الدین مار.» یکی آن آدم زوردار، زورگو و ظالم. یک نفر هم کسی که غلو میکند، از دین خارج میشود. اینها شفاعت من به آنها نمیرسد.
فرمود که: «من شفاعتم را برای اهل گناهان کبیره گذاشتم، ما خلا اهل الشرک و الظلم.» مگر اینکه اهل شرک و ظلم (ظلم شاید منظور همان حقالناس باشد اینها محروم میشوند از شفاعت). باز روایت از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود: «لا ینال شفاعتی من استخف بصلاته.» اگر کسی از نماز کم بگذارد و خفیف بشمارد نمازش را، شفاعت من به او نمیرسد که در آن بحثهای شفاعت در مورد این توضیح دادیم. «ولا یرد علیه الحوض لا والله.» به خدا در حوض بر من وارد نمیشود و حوض کوثر را درک نمیکند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند که: «من کذب بشفاعة رسول الله لمتنله.» اگر کسی شفاعت پیغمبر را تکذیب کند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند که: «اگر ملائکهی مقرب، انبیای مرسل اینها در مورد یک ناصبی، مثل این وهابیها اینها که دشمن اهل بیتاند و بدگویی و توهین میکنند به اهل بیت، همه اینها بخواهند شفاعت این را بکنند، ما شفع.» او شفاعتش پذیرفته نمیشود.
باز روایت از امام صادق (علیه السلام) فرمود که: «این روایت را خواندیم: ان شفاعتنا لا ینال موقع از دنیا رفتن و رحلتشان. فرمودند که: «شفاعت ما نمیرسد به کسی که نماز را خفیف بشمارد.»
یک سری شفاعتها هم که رد میشود و قبول نمیشود، واردش نمیشویم. در بسته درسهای شفاعت توضیح دادیم. روایت از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود که: «انما شفاعتی یوم القیامة لمن عمل الکبائر.» روز قیامت شفاعت برای کسانی است که کبیرهها را انجام دادهاند از امت من. اهل کبیره بودهاند و مردهاند. چون اگر طرف توبه بکند که خود توبهاش میشود شفیعش. اگر توبه نکرده، روز قیامت اهل توحید بوده، ظلمهای آنچنانی در حد وسیع هم ندارد. بیا اگر ظلم داشته، در عالم برزخ پاک شده از این ظلمها درآمده. به نحوی آنجا اگر کبیرهای دارد، عرض کردم، حتی کسانی که خودکشی کردهاند، آنجا طبق این روایات از شفاعت بهرهمند میشوند. چون کبیره است به هرحال. مگر اینکه حالا میگویم ظلمهایی باشد که به نحوی است که در برزخ هم جبران نشده و مانده برای عالم قیامت. شاید یک مقدار جهنم هم برود. بعد از جهنم نجات پیدا کند و بیاید بهشت. حالا مقدار جهنم رفتنش هم ممکن است کوتاه باشد یا طولانی باشد.
باز روایت دیگر دارد که پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمودند: «انما شفاعتی لاهل الکبائر من امتی.» «شفاعت من برای کسانی است که اهل کبیره از امتم.» «المحسن فما علیهم من سبیل.» آدم خوبه، آنهایی که اهل احسان بودند، اینها گرفتاری ندارند که بخواهد شفاعت اینجا به این به کمکشان بیاید.
خب باز روایت دیگر امام صادق (علیه السلام) میفرمایند که: «روز قیامت ما در مورد گناهکاران از شیعیانمان شفاعت میکنیم.» «محسن فقط نجاهم الله.» محسنان را که خدا نجاتشان میدهد. از امام صادق (علیه السلام) «المؤمن، مومنان.» مومنان دو دسته اند. یک دسته هستند که: «مؤمنون صدقوا عهد الله و وفاءوا به شرط.» وقتی که داشته با خدا به عهدش وفا کرده، عمل کرده. «رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه.» اینها کسانی که راست میگفتند در عهدی که با خدا داشتند. حول و هراس دنیا بهش میرسد. نه حول و هراس آخرت. «و ذلک من من یشفع و لا یشفع له.» این از کسانی است که شفاعت میکند و خودش مشمول شفاعت واقع نمیشود. این شفاعتهای سطح پایین از اینها. این سطحش بالاتر است که بخواهد از این شفاعتهای پایین داشته باشد، بلکه خودش شفاعت میکند. آنهایی که به عهدشان وفا کردند، امثال قاسم سلیمانی.
و «مؤمن کخامة زرع.» یک مؤمن دیگر داریم که مثل ساقهی گیاه است. «احیانًا و تقوم احیانًا.» یک وقتهایی کج است، یک وقتهایی راست است. یک چیز ضعیف و باریک. این گیاههای خیلی نرمی که اول رویششان است. گلدانها. بازی در میآورد. این یک کمی اینوری میکند، کامل آنوری میشود. یک کمی اینوری بشود، یک سنگ در مسیرش میآید. کامل مسیرش عوض میشود. هم گرفتاریهای دنیا، خطش را پیدا کند. هی در سرش میخورد و هی در مسیر چک و چونه دارد و آسیب دارد برای اینکه خط را گم نکند و برگردد. این هم گرفتاری و حول و هراس دنیا دارد، هم هراس آخرت. «و ذلک من من یشفع له و لا یشفع.» این شفاعت نمیکند ولی مشمول شفاعت واقع میشود.
باز روایت دیگری دارد که اینها همهاش روایات جالبی است. بحث شفاعت خیلی به ما کمک میکند. امام باقر (علیه السلام) ابوعیّون به ایشان گفتند که: «یا اباجعفر تقرون الناس.» برگشت به امام باقر گفت که: «شما چرا مردم را فریب میدهید؟ مردم را مغرور میکنید؟ هی میگویید شفاعت محمد، شفاعت محمد.» شفاعت پیغمبر. اینجا دارد که «فغضب علیهالسلام حتی طربد وجه.» حضرت خیلی عصبانی شدند، رنگ صورتشان عوض شد. فرمودند: «ویلک یا أبا ایمن، چی میگویی تو؟ اقرک ان عف بطنک و فرج.» اهل حلال خوردن بودی و دامن تو آلوده نکردی، فکر کردی که تمام شد؟ میگویی مردم را فریب ندهیم؟ تو خودت فریب خوردی. تو فریب خوردی فکر کردی که چون اهل زنا نیستی و مال حرام نمیخوری، دیگر نجات پیدا کردی؟ «اما لو قد ریت افزا القیامة.» اگر ببینی قیامت چه خبر است. «لقد احتجت الی شفاعة محمد صلیالله علیه و آله و سلم.» میفهمی چقدر نیاز به شفاعت پیغمبر داری. «ویل فهل یشفع الا لمن وجبت له النار.» فکر کردی که فقط پیغمبر برای کسانی شفاعت میکنند که اینها جهنمیاند؟ نخیر. بهشتیان با شفاعت او وارد بهشت میشوند. شفاعت را بد فهمیدی.
«احد من الاولین و الآخرین الا و هو محتاج الی شفاعة محمد صلیالله علیه و آله و سلم.» از اولین و آخرین کسی نیست مگر اینکه همه روز قیامت محتاج شفاعت پیغمبرند. موسی کلیمالله با شفاعت پیغمبر میرود بهشت. آدم صفیالله، ابراهیم خلیلالله. هم اینان با شفاعت پیغمبر. اینا آمدند چون با پیغمبر جفت شدند. پیغمبر رحمان و رحیم، حق تعالی جفت اند. اینها دیگر در بحثهای شفاعت کامل توضیح دادیم. از دریچهی او هر چه رحمت میرسد و او چون نقطه ۹۹ است، هر کس در هر مرتبه شفاعت است به او وصل است، به او پیوند دارد. از دریچهی او وارد بهشت میشود. همه بهشتیها به شفاعت پیغمبر. شفاعت فقط در مورد اینهایی نیست که از جهنم نجات پیدا میکنند. شفاعت را بد فهمیده بودی.
همین را دارد که هیچ کدام از اولین و آخرین نیستند مگر اینکه نیاز دارند به شفاعت. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند که: «هل یحتاج المؤمن الی شفاعة محمد صلیالله علیه و آله یومئذ.» روز قیامت مؤمن محتاج شفاعت پیغمبر است؟ «انا للمؤمنین خطایا و ذنوب.» به هرحال مؤمنان اشتباهاتی دارند، گناهانی دارند. «و ما من احد الا یحتاج الی شفاعة محمد.» سطح فهم افرادی که سؤال میکردند پایین بوده، حضرت معارف ناب و آن مراتب عالی مباحث را نمیتوانستند مطرح بکنند. آن سطح ملاصدراها بوده که بخواهند بفهمند. حضرات در یک قالبی جواب دادند که هم ملاصدراها اصل مطلب دستشان بیاید و بتوانند شکار بکنند، همین که دارد میشنود آن راوی، بالاخره مؤمنان هم اشتباهاتی دارند که آن طرف فکر کند که انگار باز مثلاً در مورد گناه است که دارد شفاعت میشود، درحالیکه نه. این خطاهایی که دارم فقط بحث گناه نیست. همین که آدم توجه به نفس دارد، همین که انسان در عالیترین مراتب توحید نیست، توحید ذاتی هنوز نرسیده، این خودش هنوز یک مقداری از حجاب است و آن هم با چه چیزی برطرف میشود با شفاعت برطرف میشود.
بگذار همه احتیاج به شفاعت پیغمبر اکرم دارند. روایت از امام کاظم (علیه السلام) دارد که به سماعه بن مهران فرمودند که: «اذا کانت لک حاجة الی الله.» هر وقت حاجت داشتی در محضر خدا، خب شفاعت برای گرفتن حاجت هم هست. به محضر خدا حاجت داشتی، این را بگو. این دعایی که خیلی خوب است، ما میتوانیم انجام بدهیم. «اللهم انی اسئلک بحق محمد و علی.» خدایا من به حق محمد و علی از تو درخواست میکنم. «فان لهما عندک شأنا من الشئون.» این دو نفر پیش تو خیلی جایگاه عالی دارند. در بحث شفاعت حضرت معصومه هم همین را میگوییم دیگر: «اشفعی لی فی الجنة فان لک عند الله شأنا من الشئون.» اینی که خیلی جایگاه ویژهای داری باعث میشود که طلب شفاعت کنیم. اینجا فرمود که: «اگر کسی این را بگوید که حالا این دعایش البته ادامه دارد: فانه اذا کان یوم القیام لم یبق ممتحن.» روز قیامت که میشود، هیچ ملک مقربی نیست، هیچ نبی مرسلی، هیچ مؤمن امتحان پس دادهای نیست «الا و هو یحتاج الیهما فی ذلک الیوم.» همه آن روز محتاج پیغمبر و امیرالمؤمنیناند. بگذار از الان ارتباط را پیوند برقرار کن که آن روز دستگیری شود.
چه کسانی شفاعت میکنند؟ این هم باز بحث دیگری است. پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمودند که: «ثلاث یشفعون الی الله عزوجل.» سه دسته هستند که در محضر خدا شفاعت میکنند. «فیشفعون.» شفاعتشان پذیرفته میشود. «اول الانبیا، بعد ثم العلما.» علما دسته دومی که شفاعت میکنند. «شهدا.» بعد شهدا. مقام علما از مقام شهدا بالاتر است. اول انبیا شفاعت میکنند، بعد علما، بعد شهدا. شهدا مرتبه بعد علما هستند. بلکه شاید برخی از شهدا هم خودشان مشمول شفاعت علما باشند. حضرت امام (ره) به شهید شوشتری فرمودند که: «اگر آبرو داشته باشم، روز قیامت شفاعتت را میکنم.» شهید شوشتری خودش شهید شد. امام مقامش بالاتر است. قم شوشتری شهیدپرور است. انبیا عالمپرورند. علما شهیدپرورند. این است که اینها بالاتر اند. شهدا اگر شهید شدند، به خاطر علما بوده که شهید شدند. علما مگر عالم شدند به خاطر انبیا بوده که عالم شدند. سلسهی طولی مقامات و نظام تشکیکی که در بحث مادی شفاعت توضیح دادیم باعث میشود که اینها مراتب شفاعتشان معلوم شود.
«شفاعت الانبیا الانبیا، شفاعت برای انبیا است و الاوصیا، وصی انبیا هم شفاعت میکنم و المؤمنین، مؤمنان هم شفاعت میکنند به میزان درجه ایمانشان. والملائکة. ملائکه هم شفاعت میکنند.» روایت دیگر دارد. پیامبر فرمودند که: «من روز قیامت شفاعت میکنم. شفاعتم پذیرفته میشود. علی شفاعت میکند، پذیرفته میشود. اهل بیت هم شفاعت میکنند، پذیرفته میشود.»
دیگر پیغمبر که فرمود ۵ تا چیزند که شفیع هستند: «القرآن، قرآن روز قیامت. و رحم.» رحم روز قیامت شفیع است. آنهایی که اهل صله رحم بودند و اینها خود این نسبتهای خانوادگی را ملاحظه کردند و لحاظ کردند که یک گوشه ما در آن بحثهای شرح وصیت امیرالمؤمنین که ۱۳ جلسه شرح کردیم، بخشهایی را آنجا توضیح دادیم. عزیزان میتوانند به آن بحث مراجعه بکنند. در بحث شرح وصیت امیرالمؤمنین بخشش در مورد رحم بود که آنجا عرض کردیم رحم چیست و ماجرایش. یک بخشی هم در بحث صله رحم مفصل بحث کردیم. رحم روز قیامت.
سومین شفیع، امانت است. امانت روز قیامت شفاعت میکند. آنی که امانتدار بوده را دستش را میگیرد. «و نبیکم.» حالا این هم که گفتم این پنج تا نهتنها چیزهای پیغمبر است. شما هم شفاعت میکنید «و اهل بیت نبیکم، اهل بیت پیامبر شما هم.» و باز هم آن که «تعلم القرآن.» قرآن یاد بگیرید، روز قیامت شفاعت میکند.
دیگر چی شفاعت میکند؟ «الصيام والقر.» ماه مبارک رمضان. «ماه این دو تا بود دیگر. روزه و قرآن. چقدر فضای خوبی بود. ماه رمضان برای شفاعت که لطف کردیم. امسال ماه رمضان ما بحث مبسوطی در مورد شفاعت داشتیم که فضای ماه رمضان فضای شفاعت هم هست.» روزه و قرآن شفاعت میکند. «للعبد یوم القیامة.» روز قیامت برای بنده شفاعت میکند.
دیگر چی شفیع است؟ «لا شفیع انجه من التوبة.» هیچ شفیعی کارآمدتر از توبه نیست. فرمود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «من شفع له القرآن یوم القیامة شفع فیه.» هر کس روز قیامت قرآن برایش شفاعت کند، شفاعتش پذیرفته میشود. «استجیبو الانبیا الله.» انبیای خدا را استجابت کنید. «وسلموا لامرهم.» تسلیم امرشان باشید. عمل کنید در مسیر طاعت اینها. «تدخلوا فی شفاعتهم.» این سه تا را داشته باشید، در شفاعت انبیا داخل میشوید. استجابتشان کنید، تسلیم امرشان باشید، اطاعتشان کنید. کارهایتان برای این باشد که مطابقت بدهید به آن خواستهی انبیا. این باعث میشود در شفاعت جفت میشوید. اینجا میرفتیم پیش آقای بهجت، یک نماز میخواندیم، عکسشان هم روی دیوار خانهمان بود. ولی حالا چقدر بهره میبردیم از دیدارهای بهجت؟ آن دیگر بستگی به میزان معرفتمان داشت و و این عکسی هم که میگذاشتیم با توجه پیدا میکردیم. خود این توجه باعث ذکر ما میشد. خودمان را جمع و جور میکردیم و توجه میکردیم. از کانال این توجه عنایتی هم به او میشود. حالا چه عنایتی میشود، دیگر این را باید برویم در عالم برزخ ببینیم انشاءالله.
خب روایت بعدی از امیرالمؤمنین (علیه السلام): «شافع الخلق العمل بالحق و لزوم الـ صدق.» خلایق را چه چیزی شفیعشان است؟ عمل به حق. این خودش شفاعت میکند. «و لزوم صدق.» آدم همیشه ملازمت داشته باشد با صدق و صادق باشد. اهل دروغ و دغل و فریب و اینها نباشد. این خودش شفیع است. جفت میکند با اهل بیت و در اوج صدقاند و در اوج عمل به حق.
باز روایت دیگر دارد که: «آنقدر روز قیامت ما شفاعت میکنیم، والله لشفعه، و الله لشفعه.» به خدا ما شفاعت میکنیم، به خدا شفاعت در مورد گناهکاران از شیعیانمان. تا یک دشمن وقتی این را میبینند، میگویند که: «فما لنا من شافعین.» ما بدبختیم، ما کسی نداریم.
و باز روایت دارد که امام صادق (علیه السلام) فرمودند که: «وقتی روز قیامت میشود، به عابد میگویند تو برو بهشت.» اهل عبادت «ولی به عالم میگویند که باش تا فِعّل الناس.» «وایستا برای مردم شفاعت کن. به حسن تعدیبک لهم.» همانجور که اینجا در دنیا که بودی به اینها چیزی یاد میدادی، ادبشان میکردی، واسطهی فیض بودی، از کانال تو اینها اصلاح میشدند و راه پیدا میکردند. آن در قرص نزول بود، این ور هم قرص صعود است. اینجا هم دستشان را بگیر ببر در بهشت، شفاعتشان کن.
و باز روایت دیگری داریم اینکه ما در نماز میگوییم که: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.» ادامه دارد این عبارت. ما همین قدرش را میگوییم. برخی علما هم کامل «وسیله و فلان و اینها». این خاصیت دارد یا ندارد؟ مثلاً الان شفاعت پیغمبر گیر این است که ما درخواست بکنیم از خدا بخواهیم. روایت دارد از پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود که: «صلوا لله الوصیله.» «از خدا درخواست کنید که به من این وسیله را بدهد. فمن سل لی الوصیله حلت له الشفاعة.» هر کس برای من از جانب خدا درخواست وسیله بکند، یعنی من واسطه بشوم، شفاعت من شامل حال خودش میشود. آره، وسیلهای که انجام میگوییم همین است.
«وسیله پیغمبر را نزدیک کن. فضا را برایش فراهم کن. امکانش را ایجاد کن که او تعداد بیشتری را تحت پوشش شفاعت خودش قرار بدهد.» این دعایی که شما میکنید، همانجور که صلوات شما را ذیل رحمت میبرد و عنایت حق تعالی جاری میکرد، این درخواست شفاعت و اینکه شفاعت پیغمبر مقبول بشود، افراد بیشتری در شفاعت پیغمبر وارد بشوند، این هم زمینهساز فیض و رحمت است. این هم باعث این میشود که ما از شفاعت بهرهمند بشویم.
«الوسیله درجة عندالله.» «حالا وسیله خودش یک درجه پیش خداست که لیس فوقها درجة.» دیگر بالاتر از این درجه نیست. ما از خدا میخواهیم که خدا به پیغمبر مقام وسیله را عنایت بفرماید که همان واسطه فیض بودن به مطلق. فرمود که: «فصلی الله الوسیله.» «از خدا بخواهیم که به من بدهد. خدا رحمتش را جاری نکرده.» ما که گفتیم خدا دارد جاری میکند. انگار ما هم این وسط میآییم یک نخودی در این آش. ما خودمان این وسط داخل میکنیم. ما این وسط داریم خودمان را لوس میکنیم، یک ادایی درمیآوریم. همانجور که خدا وقتی دارد رزق میدهد به بندههایش، خود خدا دارد میدهد. صدقه میدهیم در فلان Saat به فلانی برسانیم. ما خودمان این وسط ایستادهایم.
خدا میخواهد وسیله را به پیغمبر اکرم بدهد. ما وقتی دعا میکنیم انگار خودمان را وسط میاندازیم. ما شامل شفاعت شامل حالمان میشود. از ابوسعید خدرُی که پیامبر اکرم میفرمود که: «اذا سألتم الله لی.» اگر میخواهید برای من دعا کنید و از خدا چیزی بخواهید، «فسلوه الوصیله.» از خدا برای من وسیله بخواهید. «فسال النبی صلیالله علیه و آله و سلم عن الوسیله.» ما از پیغمبر سؤال کردیم. «وسیله آن جایگاه اختصاصی من در بهشت.»
امیرالمؤمنین (علیه السلام): «ایها الناس، ان الله تعالی و اعده نبیه محمدا صلیالله علیه و آله الوسیله.» «خدا وعدهی وسیله را داده. آن جایگاه عالی و وعده الحق.» وعدهی خدا هم حق است. وعدهی خدا است. «وعدهاش را علا.» و «ان الوسیله علی درجة الجنة.» وسیله بر فراز درجات بهشت است. «و ضروتو وایب ذلفه.» آن قلهی بلندیهای تقرب است. یعنی دیگر از آنجا دیگر مقام قُربی بالاتر نمیشود فرض کرد. «و نهایت و غایت الامنیه.» نقطه پایانی آرزوهاست که انسانی به مقام انسانیت نمیتواند از آن عبور بکند و شاید اصلاً نتواند به آن برسد. آن مقام وسیله است که دیگر اوج درجات است. از خدا میخواهیم که آن مقام را پیغمبر به ما بدهد.
«وَابتَغوا الیه الوسیله» را هم در برخی روایات دارد که: «انا وسیلة.» فرمود: «من وسیله هستم.» خدا خودش وسیله است دیگر. اهل بیت وسیلهاند. یعنی همین در مقام وسیله هستند. او مقام واسطهی فیض بودن هر چه به خلایق میرسد از کانال اینهاست. خدای متعال به واسطهی اینها خلایق را آفریده بوده است. این مقام وسیله است و شفاعت هم حالا آن از بالا به پایین بود، این از پایین به بالاست. هر کس هم که بخواهد به متعال برسد، جلوهای از رحمت خدا را دریافت بکند با شفاعت اهل بیت و شفاعت پیغمبر.
«ائمة من ولد الحسین علیه السلام.» «این ائمه که فرزندان حسینند، هم العروة الوثقی.» اینها «عروة الوثقی»اند. «و هم الوسیله الله عزوجل.» اینها وسیله به خدای متعال هستند.
خب باز در روایت دارد. پیغمبر فرمود که: «روز قیامت، فردا نزدیکترینتان به من و کسی که بیشترین درواقع زمینه و استعداد برای شفاعت دارد، اوجبکم علیه شفاعتا.» آنی که شفاعت به من واجب است. «اصدقکم لسانا.» آنی است که زبانش از همه صادقتر است. «و ادائکم للعمانه.» آنی است که نسبت به امانت از همه بیشتر امانت دار است. «و احسنکم خلقا.» از همه اخلاقش بهتر است. «و اقربکم من الناس.» به مردم از همه نزدیکتر است. خاصیت و فایدهاش برای مردم بیشتر است.
خب باز در مورد شفاعت دارد که: «ان المؤمن یشفع فی مثل ربیعة و مضر.» هر مؤمنی شفاعت میکند به اندازهی آن دو قبیله بزرگ ربیعه و مضر که ما گفتیم، و بگوییم اندازهی چین و هند. حتی برای خادمش هم شفاعت میکند. میگوید: «یا رب، بحق خدامتی کان یقین الحرة والبرد.» از خدا درخواست میکند. میگوید: «خدایا این خدمتکارم به من حق دارد. در سرما در گرما من را حفظ میکرد. نمیگذاشت گرما بهم برسد.» همین قدر اگر کسی رانندهی کسی بوده، شیشه را بالا میداده که سرما نخورد، کولر روشن میکرده، بخاری روشن میکرده، همین حد حق میآورد. و حق هم که بیاید، شفاعت میآید در مورد حق. در شفاعت توضیحاتی را عرض کردم.
بفهم که هر مردی نسبت به قبیلهاش «یشفع الرجل فی القبیلة.» برای قبیله خودش شفاعت میکند. برای خانواده شفاعت میکند. «یشفع الرجل لرجلین.» برای دو نفر دیگر هم میتواند شفاعت بکند. «الا قدر عمل.» شفاعت به اندازهی عمل هر کسی است. به میزان عملش شفاعت میکند. «فذلک المقام المحمود.» همین مقام محمود.
پس معلوم میشود که مقام محمود اختصاص به پیغمبر هم ندارد. هر کس به میزان عملش، به میزانی که در درگاه الهی محبوبیت دارد، مقرب است. خدای متعال او را دوست دارد، پذیرفته او و عملش را. به همان میزان میشود مقام محمود. میزان شفاعت میکند. این شهید بزرگوارمان هم که در کتاب ماجرایش را گفتیم، مقام محمود داشت و شفاعت کرد.
کمترین درجهای که مؤمنان شفاعت میکنند چیست؟ پیغمبر فرمود که: «اقل المؤمنین شفاعة من یشفع لثلاثین انسان.» دیگر کمترینش ۳۰ نفر است. کمترین حدی که کسی شفاعت میکند دیگر ۳۰ نفر را با خودش میتواند ببرد در بهشت. کمترین مرتبهی شفاعت. روایت دیگر هم دارد که امام باقر (علیه السلام) همین را فرمودند که کمترینش سی نفر است. «۳۰ نفر را میتواند شفاعت کند.»
خب اینها روایات مربوط به شفاعت بود که خواندیم. مقام شهدا که انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد. این را جلسه بعد مطرح خواهیم کرد و دیگر حالا الان چون یک بحث مبسوطی میطلبد. بخواهیم واردش بشویم نصفه میماند و حیف است. یک جلسه را کامل در مورد مقام شهدا بگذاریم و جایگاه شهدا و اینکه بعضیها هم ظاهراً کشته نشدهاند ولی شهید اند. کشته شدن همیشه به معنای شهید به حساب آمدن نیست. جلسه بعد مفصل بحث میکنیم تا از این داستان هم عبور کنیم.
خدا انشاءالله ما را اهل شفاعت بکند و از شفاعت بهرهمند باشیم و محروم نشویم از شفاعت. به مقام محمود برسیم. در مراتب عبودیت و تقرب به خدای متعال رشد بکنیم. بالا برویم. آبرومند باشیم در درگاه خدا.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...