اهمیت عشق به قرآن و عترت در پیروی عملی
• طواف عاشقانه بر محور قرآن و عترت در رفتار مؤمن
• جایگاه چهارده معصوم بهعنوان نزدیکترین بندگان به خدا
• زیبایی باطنی انبیا و اولیا برتر از جمال ظاهری حضرت یوسف علیهالسلام
• تجلی کمال مطلق و جمال مطلق در امام رضا علیهالسلام
• امام رضا علیهالسلام بهعنوان انیس النفوس و گمشده حقیقی انسان
• شکایت امام سجاد علیهالسلام از نفس اماره
• هشدار درباره وسوسه شیطان و میل نفس به دنیا
• پناه بردن به خدا برای نجات از آلودگیهای نفس
• ضرورت انس با اهل بیت و عمل به تعالیم آنان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. خدا کند در ما عشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت تا اولاً بتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکبی از آن دو را بیابیم و ثانیاً در مقام پیروی و عمل، با توجه به آن دو و بر محور آن دو، طواف عاشقانه بنماییم.
اگر عشق پیدا بشود به قرآن و عترت، میبینیم که اینها یکی دوتا نیست؛ اگر دوتا هم باشد، دوتایی است که با هم ترکیب میشود و یک حقیقت را شکل میدهد، معجون مرکبی از اینها درمیآید. و ثانیاً در مقام پیروی و عمل، با توجه به آن دو و بر محور آن دو، طواف عاشقانه بنماییم. در عمل هم انسان باید بر قرآن و عترت طواف عاشقانه بکند، نه اینکه حالا با کراهت و سنگینی گوش به حرفی بدهد.
و بدانیم که آنها از هر معشوقی بیشتر شایسته عشقورزی هستند. هر که را دوست داریم به خاطر این است که کمالی در او میبینیم، احساس میکنیم یک چیزی دارد. انسانها را و دیگران را به خاطر چیزهایی که دارند دوست داریم؛ چیزهایی که ندارند، خاطر تواضعی که دارند، ادبی که دارند، گاهی به خاطر پولی که دارند، زیبایی که دارند. هرکس هرکی از او خوشش میآید به خاطر همینهاست، چیزهایی که او دارد.
خب در عالم خلقت، در بین مخلوقین، داراتر از این چهارده ذات پاک نیست. ما در آخر زیارت جامعه میگوییم: اگر ما کسی نزدیکتر از اینها به خدا پیدا میکردیم، میرفتیم سراغ آنها. نیست از اینها نزدیکتر به خدا، نیست کاملتر از اینها در عالم. و هر آنچه که میخواهیم: "اوجُس أن ذکرُ الخیر. کنتم اسلحه." و هر خوبی که در عالم لحاظ بشود، شما اصلش هستید، شما فرعش هستید، شما معدن و مأوا و منتهاش هستید. هر خوبی در عالم هست، جلوهای از شماست. ادب، اگر در عالم ادب هست، ادب اصالتاً مال شماست، در او بروز پیدا کرده. علم مال شماست، در او بروز پیدا کرده. هرچه هست از شماست. امشب جمال مطلق و کمال مطلق.
اگر این را انسان فهمید، عاشق اهل بیت میشود. راجع به حضرت یوسف علیه السلام است که "جماله فی نفسه اعلم جماله فی بدنه"، جمال باطنی او و جمال ظاهری او بیشتر بود. و "جماله النفسانی اعظم من جماله الجسمانی"، جمال نفسانی و جمال جسمانی اش بزرگتر و زیباتر بود. و "کل نبی او وصی نبی جماله الروحانی اعظم من جمال یوسف الجسمانی". همه انبیا و اولیا جمال باطنیشان از جمال ظاهری یوسف زیباتر است.
همه انبیا، همه انبیا و اولیا جمال باطنیشان از جمال ظاهری یوسف زیباتر است. یوسف چطور دلربا بود؟ غرق شدند، مست شدند، محو شدند، دستهایشان را بریدند. جمال باطنی همه انبیا از جمال ظاهری یوسف زیباتر! تازه برخی، باید اینجور گفت که روح انبیا از جسم اهل بیت آفریده شده. پس جمال درونی و باطنی او، زیبایی بدنی و جسمانیاش، برتر و بزرگتر بود. روشن است که این اختصاص به حضرت یوسف علیه السلام ندارد، بلکه جمال روحانی تمام پیامبران و اوصیا و جانشینان آنها از زیبایی جسمانی حضرت یوسف علیه السلام برتر و بیشتر است.
آیه "قطعن ایدیهم" سوره یوسف، آیه ۳۱. کلینیک زنان، وقتی یوسف را دیدند دستشان را بریدند. دروغ است یا راست؟ "آیا هو فی باطنه احسن منه فی ظاهره؟" باطنش از ظاهرش زیباتر بود؟ خب، وقتی که باطنش از ظاهرش زیباتر است، اینها با دیدن ظاهرش دستشان را بریدند، با دیدن باطن او چه بود؟ درباره باطن اهل بیت چه داریم که وقتی خدای متعال چهارده معصوم را نشان داد به ملائکه، اینها میخواستند سجده بکنند، اما آنها "الله اکبر" گفتند تا اینها بفهمند که ما خدا نیستیم. دیدند که هر آنچه از کمالات الهی است، خب همینه، همه کمالات الهی بروز پیدا کرد و "و ما اوتیت من العلم الا قلیلاً" سوره اسراء، آیه ۸۵ به شما جز علم اندکی داده نشده.
جمال واقعی حضرت یوسف اخبار شده بود، جمال واقعی یوسف را که نمیدیدند. و از طرفی هم دارد که "اوتی یوسف"، روایت خیلی زیبایی است: "اوتی یوسف شطر الحسن و نصف الاخر لباقِ الناس". زیبایی ظاهری را خدای متعال دوتیکه کرد؛ نصفش را داد به یوسف، نصفش را داد به بقیه خلایق. اگر همه عالم با هم جمع بشوند چقدر زیبا؟ همه زیباییهای دنیا، همانقدر زیبایی خدا داد به بقیه و باز هم از یوسف کمتر؛ تازه میفرماید که باطن او از ظاهرش زیباتر. باطن همه انبیا از ظاهر او زیباتر. باطن معصومین از باطن همه انبیا زیباتر. اینها را اگر آدم بفهمد، بعد میبینیم که این امام رضایی که در محضرش هستیم او کیست؟ کمال زیبایی را در امام رضا علیه السلام، جمال مطلق.
خدا کند که متوجه بشویم به این مسئله. این عشق را خدای متعال به ما بدهد. ما که با کمالهای نیمبند دلمان میرود. یک محبتی، یک احسانی. یکی به آدم. آقای بهجت میفرمودند که یک کسی به من گفت: «من برای شما یک عمره مفرده به جا آوردم.» آقای بهجت فرمود: «از وقتی که این را شنیدم تا حالا نشده در دعای خود فراموشش کنم.» از وقتی شنیدم که این برایم یک عمره به جا آورد. خب حالا شما آقای بهجت را مقایسه کنید با امام زمان علیه السلام. آقای بهجت کجا؟ امام زمان علیه السلام کجا؟ یک کار کوچک انسان در طول عمرش انجام داد، آیا میشود او فراموش بکند؟ با امام رضا علیه السلام یک بار، امام رضا فرمود: «یک بار زیارت بیایی تمام.» یک بار، یک بار بیایی آن سه جا که وعده داده مال یک بار است. حالا فرض کنید که هر روز برود زیارت، مداومت بر زیارت داشته باشد، خواب و خوراک و فکر و ذکرش زیارت باشد. هیچوقت اینها دستشان دست پایین نخواهد بود، رو دست اینها کسی نمیتواند بزند در محبت و احسان. در کم نشدن کمال مطلق به جمال مطلق.
اگر بدانیم، انس پیدا بشود. امام رضا علیه السلام "یا انیس النفوس"، در ادعیه "یا انیس النفوس". انیس نفوس، نفس با او انس پیدا میکند. همانی است که تو میخواهی. همانی است که ما گم کردیم. همانی است که گمشده ماست. اینقدر این درون در میزنی، دنبال میگردیم، پیدایش نمیکنیم. گمشده ما امام رضا علیه السلام است، "انیس نفوس" ما. خدا کند بفهمیم، پرده از قلب ما کنار برود، قدر این وجود نازنین را واقعاً بدانیم، انس پیدا بکند نفسمان، رها نکنیم، غافل نشویم.
از خوب است که این حاجت شاکین را بخوانیم. شکایت میکنند امام سجاد علیه السلام از نفسش پیش خدا. جالب است. عرض کردم باید پناه ببریم به خدا از خودمان. هم باید پناه ببریم به خدا از خودمان. هم باید گله بکنیم از این نفسی که قانع نمیشود، سیر نمیشود، از این آلودگیها دست برنمیدارد، ول نمیکند، سر عقل نمیآید، تجربه نمیشود برایش. میبیند هروقت معصیت میکند، دور میشود، عقب میافتد، آلوده میشود، کوچک میشود، باز ول نمیکند، تجربه نمیشود برایش. از این نفس شکایت میکند امام سجاد.
بسم الله الرحمن الرحیم.
"الهی الیک اشکو نفساً بالسوء اماره الی الخطیئه دایما و للمعاصی مولعه." شکایت میکنم از این نفسی که دایماً امر به بدی میکند. به سمت گناه میدود، برای گناه اشتها دارد، ولع دارد، متعرض است. دائم میخواهد من را گرفتار غضب تو کند. "تسلک بی محال دایما و تجعلنی عندک اهون." دائم من را به وادی هلاکت دعوت میکند و میخواهد من را در چشم تو کوچک کند. "کثیرة العطایا و طویلة الامل." بیماریهایش زیاد است، آرزوهایش طولانی است. "ان مسه الشرّ جزع و ان مسه الخیر منع." شر برسد، جزع میکند. خیر برسد، مانع میشود. "یمیل دائماً الی اللعب و اللهو و تملا الغفله و السهو جميع وجوده." میلش همش بازی و سرگرمی، غفلت و حواسپرتی همه وجودش را گرفته. شکایت میکنم از این نفس "الی الحوبه و تسوف بی التوبه". هی بهم میگوید: برای توبه وقت داری، برای آدم شدن وقت داری، دیر نمیشود.
"الهی اشکو الیک عدواً یضل و شیطان." از شیطانی که فریبم میدهد شکایت میکنم. "ملأ بالوسواس صدری واَحاطت به هواجسه قلبی و زین لی حب الدنیا و حال بینی و بین الطاعت و الزلفی." الهی، علیک اشکو قلباً قاسیاً، معلوم، متقلبا، و برعینی و التعب طالب بلا و عین عن البکاء من خوف جامده. شکایت میکنم از چشمی که برای تو اشک ندارد، اشکش خشک شده. "الا ما سرّها جام."
"الهی لا حول و لا قوه الا بقُدرتِک و لا نجات لی من الدنیا الا بِعصمتِک." کسی من را نگه ندارد جز تو. "فسلوک به حکمت و نفا مشیتک و تجعلنی لغیر جودک رضا و لا توفیق و لا سیرنی للفتن قارا و کن لی علی الاعداء و علی المخاطی و العیوب ساتراً و من البلاء واقیا و من المعاصی رافعا و رحمتک یا ارحم الراحمین." خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان. قلب نازنین حجت ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف را از ما راضی بفرما. نوکر حضرتش ما را قرار بده. شر ظالمین را به خودشان برگردان. نسل ما را از خوبان قرار بده. اموات علما و بزرگان ما را از سر با برکت اباعبدالله و رسول اکرم میهمان بفرما. خلق و خوی ما را خوی نبوی قرار بده. هرچه گفتم صلاح ما بود. هرچه نگفتیم، صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.