انس معنوی با کتب معصومین و اهمیت آن
نهجالبلاغه بهمثابه محضرِ مستقیمِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
ضرورت خواندن روایات بهنیت تشرف عقلی و حسی
فقدان عمل و شوری نسبت به میراث روایی معاصر
تجربههای عاطفی و یادبود جلسات مرحوم بهجت
زیارت و آداب آن بهعنوان پیوند عاطفی با ائمه
نقش مناجات در پرورش حسن ظن و توکل
نمونههای تاریخیِ اویسی و اتصال معنوی به امامان
شهادت شهید علمالهدی و انس فداکارانه با نهجالبلاغه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
این همه ودایع، کتب، مخازن روایات و ادعیه در اختیار ما، بهگونهای است که اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد یا صدایش را از نوار گوش دهد یا در خدمتشان باشد تا مطالب آنها را استماع کند و نه اینکه خود در محضر آنها صحبت کند، بهتر از اینها پیدا نمیکند. خیلی جالب و عجیبی میفرماید: "شما الان فکر کنید که به زبان امروزی، شما فرض کنید امام صادق(ع) یک کانال تلگرام دارد و هر روز حضرت سخنرانیهایشان را آنجا پخش میکنند. از بین ما کسی پیدا میشود که نرود عضو آن کانال شود؟ کسی پیدا میشود که یکروز سخنرانی امام صادق(ع) را گوش ندهد؟ میشود یا نمیشود؟ ایشان میفرماید: همین کتابهای روایی که داریم، همان کانال معصومین است، نوار است، اصلاً نه، بالاتر، محضرشان است، بحث اصلاً انگار شما محضر امام صادق(ع) مشرفید. یک کتاب اخبار الرضا، شما محضر امام رضا(ع) مشرفید. محضر خود امام، سؤال و جواب. نهجالبلاغه، محضر خود امیرالمؤمنین(ع) است و با ما حرف میزند."
چطور میشود که ما با این کتابها اینقدر غریبهایم؟ انس نداریم. چرا آن درک را نسبت به اینکه این محضر امام، محضر معصوم است، نداریم؟ این کتابهایی که مانده و یادگار مانده، مخازن علم است، مخزن هر آنچه علم که شما بخواهید. این کتابها در روایات. جملۀ عجیبی است: "بهگونهای که اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد..." دیگر الان اگر میخواستیم با امام صحبت بکنیم، تماس بگیریم، تلفنی. "چی میخواستن بفهمن که توی اصول کافی نفرمودن؟ چی میخواستن بفهمن که توی خصال صدوق نفرمودن؟ توی توحید صدوق، توی معانی الأخبار نفرمودن؟ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، تحف العقول نفرمودن؟ توی وسائل الشیعه نفرمودن؟ بحارالأنوار که هرچی بوده جمع کردن، زحمتش رو کشیدن. چی میخواستن بگن که اینجاها نیست؟" چه چیز خاص پشت پرده است آخه؟ میخوام یکم این حصار مخصوص خودمان یکی باشد که هیچ جا نیست.
"حالا این همه که این عمومیها رو گرفتیم، چیکار کردیم؟ که از طبیب یه دستور ویژهای میخواهیم که تا حالا به هیچ بیماری، بیمار مشترک با همۀ بیماران است، همونی که همه گرفتن و خوردند و خوب شدند. تو فعلاً اونو بگیر و مداوا کن، اون داروی عمومی را. بعد خصوصی وقتش بشه، خود طبیب میاد و وقتی دیگه، بودن میشناختیم."
حالا چی داشتن؟ یه بار به ما گفته بودن که یه روایتی هست با این مضمون که برو بگرد پیدا کن که انسان وقتی وضو میگیرد، چشمش رو نبندد، بسم الله اگر بگوید چه میشود و اینها. بعد این روایت جستجو شد و در مورد آن شخص، در مورد ما چی؟ "اونم که دیده. حضرت همینه که تو روایتشون هست. رو بهش روشن، یعنی از خود امام صادق(ع) شنیدی. چه فرقی؟ تو خوابی باشه، رویایی باشه، چه فرقی؟ الان ما داریم این کتاب رو میخونیم در محضر خود مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت(ره)." حسم که این است. شما. تصور بنده نسبت به این جلسات، ساعت همچین حسی دارم. با شور و شوق میآیم. احساس میکنم دقایقی را، ۲۰ دقیقه، نیم ساعت، چقدر محضر مرحمتاللهالعظمی بهجت(ره) هستیم. چون برای ما صحبت میکند، ما با ایشون کلاس. خیلی از خدا میخواهیم بعد از مرگمان هم این اتفاق بیفتد. "حالا اگر آقای بهجت در دسترس نیست، همون گیرش نمیآوریم. اونجا خدمت ایشون باشیم و درس داشته باشیم. معارف رو عمیق بخوانیم و عمل بکنیم و اهل بشیم. اونجا معارف عمیق رو به نحو شهود نفس این بزرگ. چه فرقی محفل محضر خدای از این حس یکم انسان باید فاصله بگیره. دیدن و شنیدن و اینا با عقل باید، با عقل."
اگر محضر معصوم حاضر بشود، همینه، همین کلمات. "تشرف عقلی" پیدا کن، تشرف "حسی" اکتشاف. "تشرف حسی ارزش حکم تشرف حسی رسیده مثلاً فضیلتی داره. این همه آدم ابیهیم رو دیدن شعر به ظاهر. از همۀ این بنی بشر، تماس فیزیکی که با اباعبدالله پیدا کرد، از همه نزدیکتر. جدیدتر به این مسائل نیست. تش عقلی مثل اویس قرنی. تمام عمرش پیغمبر(ص) رو ندید. تازه امیرالمؤمنین(ع) رو هم کی دید؟ ظاهراً یک روز قبل. تمام این سالها. که حالا جنگ صفین میشه، سال چند؟ تقریباً مثلاً سال پیامبر، سال ۱۱ هجری رحلت کردند. ۲۵ سال بعد میشه ۳۶ هجری. امیرالمؤمنین ۴۰ هجری به شهادت رسیدند. این مثلاً سال ۳۸ هجری، ۳۸ سال خیلی. ۳۸ در دوران هجرت. حالا نمیدونم اویس قبل هجرت مسلمان شده یا بعد. ۳۸ ساله نه پیغمبر(ص) رو دیده، نه امیرالمؤمنین(ع). مفضل جنگ صفین خواستن شروع کنند. ابن عباس جنگ رو شروع کنیم؟ حضرت فرمودند من شروع نمیکنم. مفید نقل کرده. شروع نمیکنم تا اینکه سپاه من تکمیل بشه، ۱۰۰۰ نفرم تکمیل بشه."
ابن عباس خیلی نگران بود که ۱۰۰۰ نفر تکمیل میشه یا نمیشه. رفتم شمردم ۹۹۹ تا. گفتم: خوارج توی سپاه هستن و اینها دست میگیرن علی گفته ۱۰۰۰ نفر، مظلوم بوده که از این یک کلمه. اونا میخواستند غربت. دنبال همین بودند که از علی اگه ۹۹۹ تا، ۱۰۰۰ تا نشد، همینو دست غریبی. گفتم که همین ماجرا میشه برام. صبح شد، هنوز ۱۰۰۰ نفر تکمیل نشسته بودم. دیدم که یه نفری سواری اومد و کلاه خودی داشت، دو تا پر داشت این ور و آن ور. امیرالمؤمنین(ع) شروع کردند و فرمودند که: "تو برادری هستی که من منتظرتم. از جانب قرن میاد. تو اویسی." بغل در آغوش کشیدنش. و رفت و در میدان شهید قرص. گاهی اینه. ۳۸ سال یک بار تشرف حسی نداشته. تمام این روزها و سالها. "تشرف معصوم به او، چشم معصوم به اتصال داره. منتظر باشد امیرالمؤمنین برای او." حالا امام زمان(عج) چه حال و شوقی که او به ما داشته باشد، شعفی که او داشته باشد، بیتاب ما باشد. "تش اتصال با چی حاصل میشه؟ با همین. همینهایی که دست ماست. اگر عاشقانه انسان محضرش باشد."
مخصوصاً کتابهای محمده، فوق العاده بخوانیم. انس داشته باشیم. گرم باشیم. "این روایت: هر وقت دلم برای معصوم تنگ میشود، بنشینم خصوصاً امیرالمومنین(ع). خصوصاً خصوصاً که اهلش میدونن لذت انس با امیرالمؤمنین. لذت و این لذت هم برای اهلش توی نهجالبلاغه است."
زیارت. زیارت روزی شیخ عباس قمی (ره) در مفاتیح، هیچ جا نگفته من التماس دعا. این همه آداب زیارت، ادعیه و اینها رو نقل کرده. یک جا دیگه انگار اختیار از دستش در رفته است. زیارت امیرالمؤمنین(ع) که نقل میکند، میگوید: "اگه کسی اونجا رفت و چشمش به گنبد افتاد، صاحب این اوراق سیاه رو هم از یاد نبر." خودش نجف بوده. "نجف مین. عجیب انس امیرالمؤمنین. لذت معانست با او. عجیب و پیر هم میکنه." اهلش میگن آقا نهجالبلاغه آدم رو پیر میکند. "حسن امیرالمؤمنین محبت فرمود: "لو احبنی جبلن لته" اگه کوه منو دوست داشته باشه، متلاشی میشه. نهجالبلاغه از همین کلمات امیرالمومنین. همین کوه منو دوست داشته باشه، متلا." جای دیگه کسی اومد گفت من خیلی شما رو دوست دارم.
هدفم، برو خودتو برای بلا آماده کن، برای فقر. اینکه کسی بخواهد با امیرالمؤمنین بکشد و بیاید با اون غربت، با اون مظلومیت. لذا اگر دلمون تنگ میشه برای این پدرمان، پدرمان، "به چه پدری مهربانتر از امیرالمؤمنین؟" اگر کسی دلتنگ میشود، راهش همینه: نهجالبلاغه رو به آغوش بکشد، این کلمات رو ببوسد، به دیدگانش بمالد. "آقا با من حرف زده، برای من پیام فرستاده." شما اگر به یه بزرگی پیامک بدید، چند بار سرک میکشید این گوشی رو که جواب پیامتون اومد یا نیومد؟ همینقدر ببینی که واسم پیام شما رو خونده، چقدر خوشحال میشید. قبل اینکه ما پیامی بدیم، امیرالمومنین (ع) برای ما کتاب فرستاده. نه، پیام فرستاده. بابا نشسته حرف زده. نامه نوشته. نامۀ ۳۱ رو بخونید. برای ما نامه نوشته. از جایگاه یک پدر مهربان که دلش برای بچهاش میسوخته، غصهشو داشته. نشسته حرف. اینها عشق میاره، اینها انس میاره، اینها توجهات میاره. خوب، اون وقت اگه دید اینو واقعاً با یقین میگما: "همین کلمات را با عشق خواندیم و عمل کردیم و سیر نشدیم." میگه: "خب تو الان تقاضا داری من باید بیشتر از اینها با تو حرف بزنم." دیگه از اون به بعد خودش رو میبینه. خود او میاد و با او حرف میزنه. خودمون اینجوری مسیر.
"میفرماید همه چیز در دسترس ماست ولی حالمان مانند حال کسانیست که هیچ نه به قرآن قائلند نه به عترت و نه روایات آنها را قبول دارند. اگر ائمه اطهار حاضر بودند باز باید به همین روایاتشان عمل میکردیم." واقعاً این سرمایهها رو داریم و دست خالی. درد ایناس. منی که امیرالمومنین رو قبول دارم، با اونی که علی رو قبول نداره چه فرقی میکنم؟ وقتی نه انسی، نه شوری، نه عشقی، نه کاری به حرف او دارم، نه کاری به مرام او دارم، نه کاری به زندگی. "لابد عذرمان این است که در صورت حضور آنها هم مجبور نبودیم از آنها پیروی کنیم و به حرفهایشان گوش دهیم. چنانکه در طول تاریخ امتحان داده که در زمان حضورشان قدردان آنها نبودیم." وقتی کسی الان با کلمات معصوم که همچین حالی نداره، خود معصوم رو ببینه تبعیت [نمیکند]. حرف بسیار مهم. "اگر کسی الان اینجور مثل سرباز در برابر فرمانده، شاگرد در برابر استاد، در برابر نهجالبلاغه نیست، این خود امیرالمومنین هم خطبه بخواند توی مسجد کوفه، اینکه اونجا گوش نداده اینجا هم گوش نمیدهد."
شهید علمالهدی (رضوان الله علیه) که از شهدای خوب همین مشهد ماست و انس عجیبی داشت با نهجالبلاغه. ایشون بدنش چون زیر تانک رفته بود، قطعهقطعه شده بود. جنازهها چند باهم بودن. نمیتونستن تشخیص بدن. از روی کاغذهای خونین نهجالبلاغه که توی جیبش بود، تشخیص دادن که این جنازۀ سید حسین علمالهدی است. میگفتن این صبحگاه این خطبۀ "عین عمار" رو میخواند. گریه میکرد که امیرالمؤمنین غصه داشته، آدم نداشته، دنبال عمار میگشته. میخواند و گریه. این حرف مال دیروز نیست، مال امروزه، مال هر روزه. "خطبههای غریبانۀ امیرالمؤمنین مال همیشه است. همیشه حرف علی اینه. همیشه تنهاست، همیشه غریبه در طول تاریخ از ازل تا ابد. اول مظلوم عالم امیرالمومنین." خدا کنه که شرمنده امیرالمؤمنین نباشیم. بهترین روز میلاد فرزندشان امام عسکری (ع)؛ با عنایت امام عسکری دست ما رو بگیرن، امام عسکری ما رو متصل کنن به امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین هم اتصال بدن به اونجایی که باید.
خوب، مناجات پنجم از خمسۀ مناجات راغبین. بانک، رغبت، مراقبت به امیرالمؤمنین. این مناجات را بخوانیم امروز. بگیم "آقا ما دلمون تنگ شده." هم را حرم شما، هم برای زیارت شما، هم برای خود شما. از جنس دلتنگی امیرالمؤمنین برای فاطمه زهرا(س) که او هم دلش تنگ بود، رس. دلتنگی ما کجا، دلتنگی شما برای فاطمه زهرا کجا. میگوید پیغمبر اکرم روایت داره، میگه: "پیغمبر تو حلق اصحاب نشسته بودند." همونجور که رو زمین نشسته بودم. اصحاب میگن: "دیدیم پیغمبر سر و گردن مبارک رو بالا آوردن." تعجب کردیم چرا پیغمبر این کارو میکنه. فیلم. "یه نفر بیرون مسجد ایستاده داره نگاه میکنه. یه کاسبیه توی بازار، صبح به صبح میاد منو نگاه کنه. من اینجور سر و گردن رو بالا گرفتم و نگاه بکنم، آتش دلش آروم بشه و بره." نشون میده اگر کسی واقعاً دلتنگ باشه، نشون میده. در آغوش میگیرن، آروم میکنن. یعنی انگار ما واقعاً دلتنگ هم نبودیم اگر ندیدیم. و خبری نشد. "دیریست که دلدار سلامی نفرستاد. که دلدار سلامی نفرستاد. پیکی ندوانید، پیامی نفرستاد."
بسم الله الرحمن الرحیم. الهی ان کان قبیح الذنب. خدایا اگر توشم برام مسیر تو. "حسن ظنی به توکل علیه." ولی حسن ظن دارم به توکل بر تو. دستم خالیه. امیرالمؤمنین رو قبر سلمان نوشتن: "قفت علی الکریم." از زبان سلمان نوشتن: "مهمان کریم شدم بدون چون." وقتی آدم مهمون کریم میشه بده با خودش چیزی ببره. همه پذیرایی با کریمه.
"من کان جرمی قد اخافنی من فن رجایی قد اشعر بالامنه." گناهم باعث شده از عقوبت تو بترسم ولی امیدم باعث شده خودم رو در امان ببینم. از زبان تو. "و ان کان ذ قد ارضنی عقاب فقد آدمنی حسن." گناه من رو در معرض عقوبت تو قرار داده. ولی باز دلم خوشه تو کریمی پس نمیزن.
"علی متن الغفلت عن الاستعداد. فقد [نعمت] بهت معرفت به کرم." اگر غفلت باعث شده آماده نباشم برای ملاقات تو، ولی اینکه میدونم تو کرم داری، من بیدار میشم، هوشیار. "و بینک فروت الاعسیان و طغیان فقد آنسنی بشر الغف و الرضا." وقتی افراط در گناه و طغیان رو در خودم میبینم وحشتزده میشم. چه میخوام بکنم با این بار. ولی دوباره دلم گرم میشه، بشارتهایی که داد، بشارت دادی میبخش. "لا تقنط من رحمت." به تعبیر اون استاد میفرمود: "هر نفسی که میکشی یه پیام از خدا (یعنی هنوز بهت وقت دادم هنوز مهلت داری برگردی)."
"سبح وجه و به انواع قدس الیک به رحمت و لت انتحق ذنی بما من جزیل اکرام و جمیل انعامک فی القربا." رفتید سفر تا حالا؟ فرض کنید همین پیادهروی اربعین و کربلایی که رفتیم. بچه کوچیک داریم. خونه سر در نمیاره از گرونی و این حرفا. او فقط توقع سوغاتی داره. این همه هزینه میکنه آدم میره با اون گرونی سوغاتی میخره برای بچه میاره. چرا؟ میگه: "آخه توقع داشت ازم، چشمش به این سوغاتی بود." امام سجاد به ما یاد دادن اینجور حرف بزنیم. "درسته گناهکارم ولی چشمم به رحمت توئه. دارم ازت. او خدایی که من میشناسم. خیلی امید دارم، خیلی حسن ظن دارم." کاری با خودم ندارم. نگاه میکنم میبینم یه عمر همش غفلت و گناه. استعداد و جوونی بود سوزوندن. میخوام ناامید بشم. میگم: "او یه نظر بکنه، حله." یه همهچی درسته. "و زلفا لک و تمتعه بالنظر من امید دارم ببینمت. در آغوش رحمتت بگیرم. خودم رو ببینم در آغوش بگیری با کرم با عنایت." آخه فرمود: "روز قیام خدا بهشون نگاه نمیکنه. باهاشون حرف نمیزنه."
رضا امیرالمؤمنین در مناجات که در صدر مناجاتهاست، اول حرفی که میزنن اینه: "وصف حرف بزنم، بشنو. به من رو برنگردان. میدونم لایق حرف زدن نیستم. لایق توجه نیستم. ولی خودت گفتی هرجور بودی، هرجور بودی بیا." اون طرف مست کرده بود، جام شراب دستش بود. امام صادق داشتن رد میشدن. صورت برگردوند رو به دیوار. حضرت دست گذاشتن رو شونش. فرمودن: "چی داری تو این جام؟" برگشت گفت: "شیر آقا، شیره." حضرت فرمودن: "یکم برام بریز." شخص نشست رو پیشونیش. با ترس و لرز شروع کرد ریختن. دید شیره. حضرت فرمودن: "تو هیچ حالتی به ما پشت نکن. برنگردان." یه عمر و برگردوندیم. تو اومدی دست رو شونه. "هر وقت گرفتار غفلت شدم یه جور اومدی دست رو شونم گذاشتی، گفتی برندار."
"متحرط نفها ببین اومدم، عنایت بهش کنیم. کسی که یه عمر جدا بوده. به منتظر کاروان من کهلیه." چقدر این تعبیر عجیبه. "هرون من گله." یه وقت دیگه هم گفتم: "بچه خرابکاری میکنه، چیزی میشکونه، کاری میکنه. پدر عصبانی میشه. دنبال بچه میکنه. این ور اون ور رو نگاه میکنه فرار کنه. فرار میکنه به بنبست میخوره. میبینه الان دست پدر و مادر بهش برسه. خودشو پرت میکنه تو بغل. ببینم راه آخرش باید تو خودت بندازم خودم."
"احسن مال انار آیه ما بدعت بهی من فضلک فتم." اون عنایتهایی که برام شروع کردی، گمش کن. برام نگو این لایق نیست، استحقاق. خیلی درها رو به روم باز کردی. با خیلی عوالم غریبه تو منو آشنا کردی. خودمو لایق خیلی جاها تو منو اهل کردی. تو منو آوردی. تو در رو باز کردی. تازه بفهمم چه خبره، چه جاهایی هست. "در ببند به روی من این دری که باز کردی. گرفتی، از این در رد کردی تا آخر خودت ببر. دستمو رها نکن. کرمک فلا تسلبه." عنایتی که کردی سلب نکن از من. اونایی که از من رو نیار. "منو رسوا نکن. قبیل فعلی فغفرما." یه چیزایی هست فقط تو کسی نمیدونه. میدونم خیلی از چیزایی که خودم با تو داشتم و تو خبر داری اگه مردم بدونن دیگه جواب سلامم محل نمیذارن. تو نه تنها پوشوندی ای محبت، منم تو دل مردم انداختی. بهم رو کنن، محبت کنن. اینجا بخشیدی. بعد از مرگ بیشتر محتاج غفران الهی. تعابیری در این مناجات.
"اون تو رو شفیع گرفتم برای خودت." عجب حرفیه. گفتم یه نفر دلسوزم باشه واسطه کنم پیش تو. نگاه کردم دیدم دلسوزتر از خودت پیدا نمیشه. خودتو واسط میکنم. رحمت تو واسط میکنم که جلوۀ تام. "ای رحمت امیرالمؤمنین و اولادشه اهل مظهر رحمت. اینها رو شفیع میگیرم."
"احسان راغباً فتقانه مستشفی مستمطرا غماً فضل، یک ابر فضلت رو بر من بباران. طالبان قاصدا جناب واردن شریعت، رفته خیرات من عنده علی حضرت. بابا جمالتو روبرو بشیم نه با جلال تو. مریدان وجه تارقت یه کار کن همه عمرم در خونتو بکوب. این همه رفتم سرخورده شدم. یا چیزی ندادن یا اگر تو هنوز نیومده بخشیدی. هیچ وقتم نیاوردی یه از کاسه خالی من پذیرایی کردی با احسان و کرمت."
"آخرین جا بمونم مستکین جلاله اهلو من المغفرت و الرحمه ولا تفعل بی ایمان اهل من العذاب والنغمه به رحمت یا ارحم الراحمین."
"نسلک اللهم و ند بسمک العظیم الاعظم الاعزل الاکرم عظمتک یا یا رحمان و یا رحیم یا مقلب القلوب قلوبنا علی دینک انک علی کل قدیر. الهی یا حمید و به حق محمد یا علی القلی یا فاطمه به حق فاطمه یا محسن به حق الحسن یا قدیم الاحسان به حق الحسین."
"اللهم عجل لولیک الفرج." خدایا به آبروی مولود امروز امام عسکری فرج فرزند دلبندش را برسان. قلب نازنین حضرتش از ما راضی و خشنود بفرما. عمر ما نوکری حضرتش را قرار بده. نسل ما نوکران حضرتش را قرار بده. اموات ما، شهدا، فقها ما را سر سفرۀ بابرکت امام عسکری مهمان بفرما. شب اول قبر امام عسکری به فریادمون برساند. در دنیا زیارت در آخرت شفاعت اهل بیت را نصیب ما بفرما. دشمن دین، قرآن، انقلاب، ولایت اگر قابل هدایت نیستند نیست و نابود. رهبر عزیز انقلاب حفظ و نصرت، طول عمر، عزت عنایت بفرما. هر آنچه گفتی و صلاح ما بود، آنچه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.
بانبی و آل رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات.