*ریشه «قول بدون عمل»؛ دلبستگی به دنیاست در برابر سختیهای جهاد [02:30]
*پاسخ کوبنده خدا به ترسوها: دنیا متاعی اندک است و آخرت برای متقین بهتر [04:13]
*هشدار قرآن: «مرگ» شما را مییابد، حتی اگر در برجهای استوار پنهان شوید [05:05]
*باور به حتمیت مرگ، هراس از میدان جنگ را از دل میزداید [06:50]
*فرار از مرگ ممکن نیست؛ دنیا محل گذر است و زندگی اصلی جای دیگر [08:05]
*ریشه اصلی پیمانشکنی در جنگ: انحراف در «اندیشه» و «انگیزه» [08:32]
خداوند در ابتدای سورۀ مبارکۀ صف توبیخ میکند که «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ چرا چیزی را میگویید که به آن عمل نمیکنید؟ این توبیخ، متوجه کسانی است که ادعای رزم و حضور در میدان میکنند، اما وقتی کارزار سخت میشود، میدان را خالی میکنند.
قرآن در جایی دیگر، حال این افراد را توصیف میکند: کسانی که وقتی با دشمن روبهرو میشوند و حقیقتِ مرگ را میبینند، هراس وجودشان را میگیرد و به خدا گِله میکنند که چرا الان وقت جنگ بود. پاسخ خداوند این است که مشکل شما زمانِ جنگ نیست؛ مشکل، دلبستگی به دنیاست: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ». گمان نکنید با فرار از میدان، از مرگ هم میگریزید؛ «أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ». مرگ، شما را هرکجا که باشید، حتی در مستحکمترین دژها، پیدا میکند.
اما کجا بودند این ترسوها تا مردانی را ببینند که مرگ را به بازی گرفتند؟ آن ساعتی که اباعبدالله(علیهالسلام) در گودی قتلگاه تنها ماند، نه از مرگ هراسید و نه از قلّت یارانش. نگاهی به چپ و راست انداخت و صدا زد: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنِی؟»؛ اما جز طنینِ صدایِ غربتِ خویش پاسخی نشنید. صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِالله.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
بحث در مورد این بود که در ابتدای سوره مبارکه صف، خدای متعال، که مرتبط با میدان جنگ است، توبیخ میکند که چرا چیزی را که انجام نمیدهید میگویید. مفسران ما فرمودند که با توجه به سیاق این آیات و این سوره، این توبیخ بیشتر مرتبط با کسانی است که اول اعلام آمادگی و اعلام رزم میکنند، اعلام حضور میکنند و این محاسبه را ایجاد میکنند که اگر جنگی باشد، اینها در میدان هستند. اما وقتی جنگ میشود و سختیهای جنگ خود را نشان میدهد، اینها میدان را خالی میکنند، عرصه را ترک میکنند، زیر قولشان میزنند، و ادعای توخالی و گزافهگویی میکنند. بیشتر مرتبط با اینهاست، البته لحنش طوری است که هر نوع گزافهگویی و ادعای توخالی را شامل میشود. هرجایی که آدم حرفهایی را در مورد چیزهایی که انجام نمیدهد بزند، این توبیخ خدای متعال در مورد آنها هم هست.
عرض کردیم آیاتی را از سوره بقره و سوره مبارکه نساء قرائت کردیم (تلاوت کردیم). در آیه ۷۷ سوره مبارکه نساء فرمود که اینها وقتی در میدان قرار میگیرند، مردم را میبینند. میبینند این همه آدم روبه روی اینها، که با اینها همسو که نیستند هیچ، دشمن هم هستند. وقتی جدی میبینند که اینها ایستادهاند و راستراستی میخواهند با ما بجنگند، راستراستی میخواهند ما را بکشند، راستراستی چند نفر را هم کشتهاند، این را که میبینند، هراس وجودشان را فرا میگیرد. یخشان آب میشود که "خشیت الله او اشد خشیت".
بعد تازه برمیگردند به خدای متعال اعتراض میکنند که: "الان چه وقت دستور جنگ بود؟ یکم دیگر مهلت میدادی؛ یک وقت دیگر میانداختی." خدای متعال به اینها پاسخ میدهد، اشکال اینها را این شکلی پاسخ میدهد. یعنی اشکال شما وارد نیست که زمان جنگ الان نبود که مثلاً اگر یک مدت دیگر صبر میکردیم شما برای جنگ آماده بودید و آن موقع دیگر هراسی نداشتید و با انگیزه و با نشاط و با امید و قوت قلب وارد میشدید. نه، مشکل این نیست. مشکل این است که دلتان به دنیا بسته است، به این زندگی حیوانی و سطحی دل بسته و دلخوش کردهاید که در آیات دیگری هم به این اشاره میکند. در سوره مبارکه توبه، یک دوگانهای میگذارد بین جهاد و محبتهایی که حالا عرض میکنم انشاءالله.
شما مشکلتان این است. اینکه حرفتان دو تا شد، اینکه "تقولون مالا تفعلون" به اینجا برمیگردد؛ به اینکه وابستگیهایی دارید که وقتی میآییم در میدان، این وابستگیها تضاد پیدا میکند با جنگ، تضاد پیدا میکند با شهادت. این میشود که میزنید زیرش. این وابستگیها نمایان میشود، این تعلقاتتان بزرگ میشود جلو چشمتان. "قل متاع الدنیا قلیل"؛ به اینها بگو که اینهایی که در دنیاست و ابزار زندگی دنیاست، اینها کم است. "والآخره خیر لمن اتقا"؛ آخرت خوب است برای آنکس که تقوا دارد. "ولا تظلمون فتیلا"؛ اگر شما در مسیر تقوا و بندگی باشید، به اندازه آن نخی که پشت هسته خرماست، به آن اندازه چیزی از حق و حقوقتان و از منافعتان کم نمیشود، ظلم بهتان نمیشود. هرچیزی که سهمتان است، حقتان است، هرچیزی که منفعتتان است، بهتان داده میشود.
بعد خدای متعال به یک نکتهای دست میگذارد که توجه به این نکته باعث میشود وقتی در میدان جهاد قرار گرفت، حرفش دو تا نشود، آن هم توجه به این است که فکر نکنید اگر جابهجا شدید داستان مرگ شما هم جابهجا میشود. جابهجایی اجل شما ربطی به جابهجایی محل شما ندارد. محلتان را جابهجا کنید، اجلتان جابهجا نمیشود. فکر نکنید اینجا میدان جنگ است، اینها اینجا معرکه است. چون اینجا قرار گرفتید، این محل باعث میشود که اجلتان سر برسد. نه، محلتان را عوض بکنید، هر وقت، هرجایی اجل شما سر رسیده باشد، همانجا من جانتان را میگیرم. "عین ما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیده"؛ هرجا باشید، مرگ سراغتان میآید.
خیلی جالب است، اینجا فاعل خود "موت" است. یک جوری خدای متعال در مورد مرگ صحبت میکند، انگار مرگ یک موجود زنده است و قدرتمند است و دنبال دارد میگردد: "یدرکم الموت". انگار کوچه به کوچه، خانه به خانه، این جناب مرگ دنبال راه افتاده است تا پیدا کند ماها را. مثل این تاکسیهای اینترنتی که شما موقعیت برایش تعریف میکنی، میآید آنجا، یا مثلاً مثل پست، یا هزار تا مثال دیگر که این میگردد خانه به خانه این آدرس را پیدا میکند؛ حالا با کد پستی و با پلاک و با شماره و اینها، با شماره اشتراک و اینها، میآید سر وقت، میآید سراغت. مرگ هم این شکلی است. مرگ را فرستادند، گفتند آقا فلانی را فلان ساعت، فلانجا میگیری میآوری. این دیگر با جابهجایی محل شما، آن آدرسی که بهش دادند که عوض نمیشود. شما هم که جابهجا بشوی، میروی در همان نقطهای که برای او تعریف شده، آن موقعیتی که برای او تعریف شده، ربطی به جابهجایی شما ندارد. شما هرچقدر هم اینور و آنور بشوید، آخر در دام او میافتید، حتی اگر در برجهای سربهفلککشیده و استواری باشید که هیچی از بیرون نتواند تویش نفوذ بکند. "فی بروج مشید"؛ حتی در این موقعیت هم باشید، مرگ سراغ شما میآید.
اگر این تلقی برای آدم شکل بگیرد، آن وقت دیگر وقتی در میدان جنگ قرار میگیرد، این هراس و این واهمه به دلش مستولی نمیشود، اینطور دچار ضعف نمیکند، هراس در وجودش نمیافتد. وقتی این هراس نیفتاد، زیر حرفش نمیزند. کی میزند زیر حرف؟ ادعایش را میکند، ولی وقتی موقع عمل میشود، هزینهها را وقتی میبیند، واقعیت میدانی را وقتی میبیند، میترسد و جا میزند.
آنکس که از مرگ هراس دارد، آنکس که به خیالش اگر از این نقطه به آن نقطه رفت، میتواند از مرگ فرار بکند. نه، فراری از مرگ نیست. اینجا هم جای بقا و جای زندگی نیست، یک دوره گذران ساده و موقت است. اصل زندگی جای دیگر است. اگر شما با تقوا باشید، آنجا زندگی برایتان خیر است، بهتر است. انگیزهها را باید درست کرد، اندیشهها را باید درست کرد. داستان جنگیدن و نجنگیدن و "الان وقتش نبود" و "فردا اگر بود بهتر بود" و این حرفها نیست. شما وقتی با واقعیت جنگ مواجه شدید، چون انگیزه و اندیشهتان مشکل داشت، جا زدید و زیر حرفتان زدید.
توضیحاتی در مورد خود آیه هست که این آیه نکاتی دارد، خصوصاً با توجه به آیه بعدیاش که خدای متعال یک نهیب خیلی سخت و محکمی را به مؤمنین میزند. انشاءالله به توفیق الهی، جلسه بعد آن آیه را هم با همدیگر تلاوت خواهیم کرد.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
-------------------------------------
[آیه قرآن] سوره نساء، آیه ۷۷ — «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا»
[آیه قرآن] سوره نساء، آیه ۷۸ — «أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ ۗ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِندِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا»
در حال بارگذاری نظرات...