تربیت الهی با شلاق توبیخ و تهدید؛ این شدت عمل، لازمه رشد مؤمن است [02:00]
*رحمت خدا در عتاب او نهفته است؛ چون مؤمنان را دوست دارد، با شدت هشدار میدهد [03:14]
*تاریخ گواه است: خدا در ماجرای احد، احزاب و حنین با مؤمنان با توبیخ سخن گفت [03:40]
*ستایش شدن برای کار نکرده مذموم است، اما خشم شدید الهی را در پی ندارد [05:40]
*وقتی هزینه جنگ از جیب پرداخت شود، حرفها عوض میشود [07:48]
*تعطیلی کسبوکار و خرج کردن دارایی، نقطه چرخش و پیمانشکنی در جنگ است [08:48]
*خشم شدید خدا متوجه کسانی است که در روز سخت نبرد، پیامبر را تنها گذاشتند [09:30]
خداوند در سورۀ صف با عتابی سنگین میفرماید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ چرا چیزی را میگویید که به آن عمل نمیکنید؟ این توبیخ، خطاب به مؤمنانی است که در ایمانشان سستی میکنند، نه منافقان. به فرمودۀ مفسران، شدتِ این آیه و خشم بزرگ خدا، بهویژه متوجه کسانی است که وعدۀ حضور در میدان جهاد میدهند، اما با دیدنِ سختیها و هزینههای جنگ—چه از جان و چه از مال—پیمان میشکنند و میدان را خالی میکنند.
خداوند این پیمانشکنی را، که موجب آزارِ رهبر الهی میشود، با شدیدترین لحن مذمت میکند. اما امان از آن روزی که امتی به امامِ خود وعده دهد و او را تنها بگذارد.
کوفیانی که هزاران نامه برای یاری اباعبدالله(علیهالسلام) نوشتند، اما روز واقعه، راه را بر او بستند و شمشیر به رویش کشیدند. آنگاه که امام حسین(علیهالسلام) در مقابل آن لشکر ایستاد و فریاد برآورد: «أَلَمْ تَكْتُبُوا إِلَيَّ...»؛ مگر شما نبودید که برایم نامه نوشتید؟ اما جز هلهلۀ دشمنان پاسخی نشنید. صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الشُّهَداء.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
. بسم الله الرحمن الرحیم.
در آیات ابتدایی سوره مبارکه صف خدای سبحان فرمود: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون؟!» ای مومنین! چرا آن چیزی را که بنای عمل کردنش را ندارید (یا اهل عمل به آن نیستید)، ازش حرف میزنید؟ «کبر مقتًا عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون.» این موجب خشم پیش خداست، خشم شدید و بزرگی را در پیشگاه الهی دارد اینکه شما در مورد چیزهایی صحبت میکنید، اما اهل عمل به آن نیستید.
نکتهای که مرحوم علامه طباطبایی -رضوان الله علیه- اینجا میفرمایند (البته نکات زیادی را میفرمایند، یکیاش این است که برخی فکر کردند این مومنانی که اینجا گفته شده، منظور خود مومنان نیستند، منظور منافقان هستند که ادای مومنان را در میآورند)، در حالی که مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند که اینطور نیست، اینجا واقعاً منظور مومنین هستند. ولی این مومنها خب البته درجاتی دارند، همه مومنین که در یک سطح نیستند، با یک انگیزه نیستند. بعضی مومنین انگیزههای قویتر دارند، ایمان قویتر دارند، بعضی هم نیاز به تذکر دارند، نیاز به توبیخ دارند. الله میفرماید برخی خیال کردند خدا با مومنین اینجور عتابآمیز و تلخ صحبت نمیکند، در حالی که اینطور نیست، خدا با مومنین هم با عتاب صحبت میکند، با شدت صحبت میکند، تهدیدشان میکند.
و علامه میفرمایند که اصولاً همین مدلی اینها تربیت میشوند. تا این توبیخها نباشد، تا این شلاق خدای متعال این شکلی بر سر مومن به عنوان اینکه خدای متعال او را وادار به یک حرکتی بکند تا این نباشد، تا این ایجاد حرکت از جانب خدای متعال با این تهدیدها نباشد، خب، او هم راه نمیافتد، رشد نمیکند. آنهایی هم که رشد کردند، همین شکلی آرامآرام پیشرفت کردند و رشد کردند و این توبیخها بوده، این برخوردهای شدتآمیز بوده.
بله، خدای متعال بالمومنین رئوف رحیم است، نسبت به مومنین رأفت دارد و رحمت دارد، ولی این عتابها و این توبیخها منافاتی با رحمت او ندارد، بلکه اصولاً اثر رحمتش است. چون مومنین را دوست دارد، این شکلی با شدت و حدت باهاشان صحبت میکند و تهدیدششان میکند که اگر زیر حرفتان بزنید، خشم سنگینی را پیش خدای متعال خواهید داشت. این آیات خطاب به مومنین است، خطاب به منافقین نیست.
علامه طباطبایی میفرماید که نمونه هم برای این زیاد داریم، جاهایی که اتفاقاً این عتابها خطاب به مومنین بوده. نمونههایی را ایشان میفرمایند؛ مثلاً اینکه آیات مربوط به جنگ احد، جنگ احزاب، حنین، صلح حدیبیه، جنگ تبوک، خود داستان انفاق در راه خدا. علامه میفهمند که در تمام اینها آیات با شدت و با توبیخ دارد با مومنین صحبت میکند. خدا اینها را دوست دارد، دوست ندارد که اینها جهنم بروند، دوست ندارد اینها خودشان را در معرض خشم خدا قرار بدهند. برای همین بیشتر و شدیدتر اتفاقاً توبیخشان میکند و بهشان تذکر میدهد و تلنگر. و همین هم اتفاقاً باعث میشود که مومنین در مسیر درست حرکت بکنند و مراقب خودشان باشند.
ولی اینجا این آیات اختصاص به داستان جنگ دارد، بیشتر؛ یعنی در کلام علامه اینطور است. آیتالله جوادی آملی هم اینطور میفرمایند که اینی که توبیخ میکند که چرا چیزی که میگویید انجام نمیدهید، البته به هر حال اصل این یک رذیله است، یک صفت بد است، ولی این شدتی که اینجا توی این لحن است، مال همیشه و همهجا نیست که حالا در امور معمولی هم آدم اگر مطالبی میگوید و اهل عمل به آن نیست، این تعبیر برایش به کار برده شود.
آیتالله جوادی آملی نمونههایی را هم از قرآن میآورند. مثلاً قرآن میفرماید: «یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا.» بعضیها هستند خوششان میآید بابت کاری که نکردند، دیگران ستایش اینها را بکنند. مثلاً این به ما مثلاً میگویند: حاج آقا، دستت خیر بود، مثلاً قدمت خوب بود، مثلاً شما آمدی پایت را گذاشتی توی مغازه ما، ده تا مشتری آمد. خب، بدبخت بنده هم خوشم میآید، کیف میکنم از اینکه همچین چیزی بهم میگویند. من که تأثیری بر اثر نمیگذارم، من کاری نکردم برای اینکه مشتری بیاید توی مغازه. دارند من را مدح میکنند بابت یک کاری که انجام ندادم و من هم خوشم میآید. قرآن این را مذمت کرده که آدم بابت کاری که نکرده، وقتی مدحش میکنند، خوشش بیاید.
ولی آیتالله جوادی میفرمایند که اینجا با اینکه مذمت میکند، نفرموده «کبر مقتًا عند الله»؛ خیلی خشم سنگینی در پیشگاه الهی دارد که شما خوشتان بیاید بابت کاری که نکردید، تعرفتان را بکنند. همچین تعبیری به کار نرفته. معلوم میشود که این توبیخ و این شدتی که اینجا خدای متعال دارد میفرماید، مربوط به یک موضوع خاصی است که از سیاق مجموع آیات سوره مبارکه صف که مرتبط با فضای جهاد و جنگ است، این فهمیده میشود که این قضیه مربوط به جنگ باید باشد که حالا روایاتی هم در این زمینه هست و نکاتی هم هست که انشاءالله عرض میکنم.
علامه طباطبایی میفرماید که بعضی از مومنین قبل از جنگ وعده داده بودند که استقامت میکنند و فرار نمیکنند، میدان را خالی نمیکنند و برای پیروز شدن در میدان جنگ هم از خودشان کوتاهی و سستی نشان نمیدهند. این بار را دوش میکشند و پیش میبرند. در خرج کردن برای جنگ هم مضایقه نمیکنند. این هم نکته مهمی است. حالا الان در جنگهای امروزی خیلی این داستان خرج کردن خیلی چیز محسوسی نیست، چون یک بیتالمالی هست و یک بودجهای هست و از آنجا تخصیص بودجه میشود و اینها، خیلی این فشار احساس نمیشود. البته همین هم گاهی احساس میشود، برای همین هم مثلاً گفته میشود: آقا، پول ما را خرج فلان جا نکنید، مثلاً لبنان نبرید، غزه نبرید، که این هم به هر حال از بودجه است دیگر.
ولی وقتی که ما دست به جیب باید بشویم، خرج باید بکنیم، اسبی که خودم دارم باید بدهم به میدان، شمشیر خودم را باید بدهم به میدان، خودم باید بروم در میدان حضور پیدا کنم، مغازهام تعطیل بشود، تجارتم تعطیل بشود، از کاسبی بیفتم، از نان خوردن بیفتم، خب. الان جنگها تخصصی شده، یک سری رزمنده هست، کارشان این است، نظامیاند، نیروهای مسلحاند، بودجه دارند، خیلی مستقیم با زندگی ماها درگیر نیست. ولی آن وقتی که مستقیم درگیر بشود، خود ما مجبور باشیم برویم جنگ، خودمان باید حمایت اقتصادی بکنیم.
آنجا یکی از آن جاهایی است که آدم نسبت به جنگ حرفش عوض میشود. اولش خیلی سفت و محکم میگفت: ما پای جنگ هستیم، ما را ویرانه کردند، سرزمینمان را آواره کردند، از کاشانهمان تحقیرمان کردند، بچههایمان را کشتند. اول آدم میگوید، بعد که میآید این هزینهها را میبیند و ناامنی اینکه از نان خوردن افتاد و همان پولهایی هم که جمع کرده باید خرج بکند و اینها، زیر حرف، یکی از آن چیزهایی که باعث میشود این افراد حرفشان دو تا بشود در داستان جنگ، خود این هزینهکرد و انفاق نسبت به داستان جنگ است. این باعث شد که اینها خلف وعده کردند در این قراری که داشتند با پیغمبر، زیر حرفشان زدند.
ایشان میفرمایند این آیات بیشتر توی این فضا است که افرادی وعده حمایت و کمک و حضور نظامی و پشتیبانی نظامی، پشتیبانی اقتصادی از جنگ به پیغمبر دادند، ولی آن روزی که میدان، میدان سختی شد، خسته شدند، کم آوردند، کنار کشیدند. اینجا خدای متعال به اینها میفرماید: «کبر مقتًا عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون.» که انشاءالله توضیحات بیشتر در بخش بعدی خدمت عزیزان عرض خواهم کرد.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
------------------------------
[آیه قرآن] سوره صف، آیه ۲ — «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»
[آیه قرآن] سوره صف، آیه ۳ — «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»
[آیه قرآن] سوره آل عمران، آیه ۱۸۸ — «...يُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا...»
[آیه قرآن] سوره صف، آیه ۳ — «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»
[داستان/حکایت تاریخی] مرحوم علامه طباطبایی برخلاف برخی که مخاطب آیه را منافقین میدانستند، معتقدند که آیه واقعاً مؤمنان را خطاب قرار میدهد. المیزان، ج۱۹، ص۲۴۹.
[داستان/حکایت تاریخی] علامه طباطبایی بیان میکنند که عتاب و توبیخ شدید خداوند نسبت به مؤمنان، بخشی از روش تربیتی الهی برای رشد و پیشرفت آنهاست و این شدت عمل با رحمت خداوند منافاتی ندارد، بلکه اثر رحمت اوست. المیزان، ج۱۹، ص۲۴۹.
[داستان/حکایت تاریخی] علامه طباطبایی نمونههایی از عتاب شدید خداوند به مؤمنان را در آیات مربوط به جنگ احد، احزاب، حنین، صلح حدیبیه، جنگ تبوک و داستان انفاق ذکر میکنند. المیزان، ج۱۹، ص۲۴۹.
[داستان/حکایت تاریخی] آیتالله جوادی آملی معتقدند لحن شدید آیه نشان میدهد که این توبیخ برای هر عدم تطابق حرف و عملی نیست، بلکه به موضوع خاصی، احتمالاً مرتبط با جنگ، اشاره دارد.
https://javadi.esra.ir/w/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B5%D9%81-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-02-1396/12/20-
در حال بارگذاری نظرات...