هشدار به مؤمنان: چرا وعده مبارزه میدهید اما هنگام عمل، میدان را خالی میکنید؟ [00:35]
*مصداق بارز «قول بدون عمل»؛ عقبنشینی از مقاومت با دیدن هزینههاست [01:50]
*روایت تاریخ از مدعیان دروغین: از شعار مبارزه با استکبار تا بوسیدن دست همسر جلاد [03:05]
*نهیب قرآن: «کَبُرَ مَقْتًا»؛ خداوند از پیمانشکنان بهشدت بیزار است [04:08]
*تفاوت ظریف میان «گفتنِ آنچه عمل نمیشود» و «عمل نکردنِ آنچه گفته میشود» [05:00]
*توضیح علامه طباطبایی: آیا هر عدم توفیق در عمل، مصداق خشم خداست؟ [06:10]
*حالت اول؛ نفاق: ادعای کاری را میکنی که اساساً اهل آن نیستی [07:33]
*حالت دوم؛ ضعف اراده: اهل عمل هستی، اما گاهی دچار سستی میشوی [08:55]
*آنکه میداند «این کاره نیست» ولی ادعایش را دارد، منافق است [09:15]
خداوند در سورۀ صف، مؤمنان را توبیخ میکند که «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ چرا چیزی را میگویید که اهل عمل به آن نیستید؟ یکی از مصادیقِ روشنِ این آیه، کسانی هستند که وعدۀ جهاد و پایداری میدهند، اما با دیدنِ سختیهای میدان، حرفشان دو تا میشود و عقبنشینی میکنند.
مرحوم علامه طباطبایی میان دو حالت تفاوت قائلاند. یکوقت انسان چیزی را میگوید که از اساس «اینکاره نیست» و بنای انجامش را ندارد؛ این نفاق است. اما گاهی انسان در انجامِ چیزی که به آن باور دارد، دچار سستیِ اراده میشود که این از ضعفِ عزم است.
اما مصداقِ اتمّ این نفاق و پیمانشکنی را باید در کربلا جُست. مردمی که هزاران نامه برای اباعبدالله(علیهالسلام) نوشتند و ادعای یاری کردند، همانها بودند که روز عاشورا راه را بر او بستند و شمشیر به رویش کشیدند. امام حسین(علیهالسلام) در آن صحرای بلا، غریبانه به آن سپاه نگریست و فریاد برآورد: «أَلَمْ تَكْتُبُوا إِلَيَّ...»؛ مگر شما نبودید که برایم نامه نوشتید و مرا دعوت کردید؟ اما جز هلهلۀ دشمنان پاسخی نشنید. صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا مَظْلُوم.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در آیات ابتدایی سوره مبارکه صف، خدای متعال فرمود: «یا ایها الذین آمنوا ! لم تقولون ما لا تفعلون»؛ ای مؤمنان، چرا کاری که انجام نمیدهید را میگویید؟ چرا در مورد چیزی حرف میزنید که اهل عملش نیستید؟
عرض کردیم بر اساس تفسیر قرآن به قرآن و مراجعه به آیات دیگری از قرآن کریم در سوره مبارکه بقره و سوره مبارکه نساء، یکی از مصادیق بارز و مهم این خلف وعده، این ادعاها و این گزافهگویی، آن وقتی است که انسان وعده میدهد و میگوید: «بریم جنگ، من هستم. ما پای جنگ هستیم، ما مقاومت میکنیم». ولی وقتی با هزینههای این مقاومت مواجه میشود و با سختیها و فشار و هراسهای ظاهری این میدان مواجه میشود، زیرش میزند و حرفش دو تا میشود.
در سوره مبارکه نساء، آیات ۷۷ به بعد را که یک مروری کردیم در جلسات قبل، یک چند آیه جلوترش در آیه ۸۱ میفرماید: «و یقولون طاعة». اینها میگویند که چشم، چشم گفتند. گفتند: «هر چه شما بگویید». به پیغمبر ابراز طاعت کردند. حالا بیعت کردند و حمایت کردند و به پیغمبر اعلام کردند که ما هستیم، ما تسلیم هر چه شما بگویید. «فاذا برزوا من عندک طائفة منهم غیر الذی تقول». ولی وقتی میآیند بیرون، یک طایفهای از اینها، یک طیفی از اینهایی که با تو این شکلی صحبت میکردند که ما هستیم پای کار و میمانیم، اینها یک چیزهای دیگری را میگویند. «غیر الذی تقول»؛ غیر آنهایی که میگفتند، حرفهایشان عوض میشود.
این تغییر حرف، یکی از مصادیقش در قرآن، تغییر حرف انسان نسبت به جنگ، نسبت به مبارزه است، نسبت به جهاد. خوب، نمونه هم واقعاً زیاد دارد در تاریخ که افرادی که اولش سفت حرف از مبارزه با امپریالیسم، مبارزه با استکبار و مبارزه با صهیونیست این چیزها میزدند و میگفتند؛ امثال یاسر عرفات، آدمهای این مدلی. ولی به مرور حال و هوایشان عوض شد. آتشی شعلهور، حس انتقام و نبرد و جنگ و اینها را در وجودشان شعلهور میکرد، به مرور فروکش کرد و از یک جایی هم بعضیهایشان تسلیم شدند، دست بالا آوردند و امثال این یاسر عرفات دولا شدند، دست همسر رئیس رژیم صهیونیستی را هم بوسیدند. کارشان به این جاها کشید. این همان تغییر حرف است.
این تغییر حرف را خدای متعال میفرماید: «ساده نگیرید. کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ». خشم بزرگی پیش خدا دارد این جوری حرف بزنید، بعداً زیرش بزنید.
البته اینکه حرف آدم تغییر کند و دو تا بشود، مرحوم علامه طباطبایی یک بیان بسیار زیبایی دارد، بیان فنی و دقیقی را دارند. در «المیزان» تفکیک میکنند دو تا حالت را. حضرت آیتالله جوادی آملی در تفسیر شریف «تسنیم»، بیان استادشان را یک کمی توضیح میدهند که این معنایش چیست. اینکه آدم حرفی بزند و عمل نکند، خوب تقریباً میشود گفت شاید همه ما همین طور باشیم. به هر حال حرفهایی زدیم که عمل نکردیم.
یک وقت وعده است. آدم به کسی وعده میدهد، عمل نمیکند. خب، آن جداست. اینجا حرف از وعده در آیه نفرموده: «چرا وعدهای میدهید که عمل نمیکنید؟» فرموده: «چرا چیزی میگویید که عمل نمیکنید؟» خیلی از ماها به هر حال نمیتوانیم به همه آن چیزی که گفتیم عمل بکنیم. حالا به هر حال ممکن است من در مورد نماز اول وقتم صحبت بکنم. چند بار هم پیش بیاید که نماز اول وقت را به هر دلیلی نخوانم. یعنی من هم مصداق این میشوم که فرمود: «بزرگی پیش خدا دارد». «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ». مقت به معنای بغض شدید. خدا به شدت بدش میآید و بزرگ هست این نفرت پیش خدا.
یک موقعیت خطیری دارد، اگر بفهمد آدم اینکه این جوری حرف بزند، پشتوانه پشت حرفش نباشد، پیوست عمل ضمیمه نشده باشد، سنجاق نشده باشد به این گفتارش، این پیش خدا خیلی... خدا خیلی بدش میآید. خب اگر این طور باشد که ما دیگر هیچ نمیتوانیم بگوییم، چون به هر حال حرفهایی که میزنیم، ممکن است خیلیهایش را موفق به عمل نشویم. به هر حال خیلی از حرفهایی که میزنیم و خیلی وقتها عمل نمیکنیم. آدم توصیه میکند به اینکه با خانواده خوش رفتار باشد، خودش هم بنا دارد خوش رفتار باشد، به هر حال چهار بار هم از دستش در برود. ما مصداق این میشویم؟
علامه طباطبایی میفرمایند که نه، دو تا حالت دارد. حالا من تعبیر عربی ایشان را عرض میکنم، بعد هم تعبیر فارسی شاگرد بزرگوارشان آیتالله جوادی آملی را میخوانم برایتان.
عبارت علامه طباطبایی این است. ایشان میفرمایند که: «فَهُوَ تَعَالَى يُبْغِضُ مِنَ الْإِنْسَانِ أَنْ يَقُولَ مَا لَا يَفْعَلُهُ لِأَنَّهُ مِنَ النِّفَاقِ، وَ أَنْ يَقُولَ الْإِنْسَانُ مَا لَا يَفْعَلُهُ غَيْرَ أَنْ لَا يَفْعَلَ مَا يَقُولُ، فَالْأَوَّلُ مِنَ النِّفَاقِ وَ الثَّانِي مِنَ ضَعْفِ الْإِرَادَةِ وَ وَهْنِ الْعَزْمِ».
عبارت ایشان این است. یک کمی دقت میطلبد. میگویند که دو حالت دارد. یک وقت هست انسان چیزی را که انجام نمیدهد، میگوید. یک وقت چیزی را که میگوید، انجام نمیدهد. خب، ظاهراً دو تا یکی است. چه فرقی دارند؟
نه، یک وقت چیزی که انجام نمیدهد، اصلاً اهلش نیست. آدم این کارها نیست. بنای عمل ندارد. چیزی را میگوید که اصلاً آدم این کارها نیست. بندهای که هیچ وقت صبح ساعت مثلاً ۶ صبح نمیتوانم بیدار بشوم، با شما قراری میگذارم ساعت ۶ صبح. خوب، چیزی که انجام نمیدهی چرا میگویی؟ چیزی که آدمش نیستی را برای چی مطرح میکنی؟ چیزی که توانش را نداری؟ چیزی که در خودت نمیبینی، قدرت انجامش را نمیبینی؟ سابقت هم نشان داده که تا حالا اهل اینها نبودی، برای چی این را میگویی؟ آقا! من روزی ۱۰ ساعت کار میکنم. آقا! واقعاً کار میکنی؟ آره. خب، یک روز تا حالا تو عمرت ۱۰ ساعت کار کردی؟ این میشود مصداق اینکه: «چیزی که انجام نمیدهد را میگوید.»
ولی یک وقت هم چیزی که میگوید را انجام نمیدهد. میگوید: «روزی ۵ ساعت کار میکنم.» واقعاً هم در هفته از پنج روز کاری، سه روزش، چهار روزش را ۵ ساعت کار میکند. یک روزش هم به هر حال پیش میآید که ۵ ساعت را نمیتواند کار کند، ۴ ساعت کار میکند. اونی که گفته را انجام نداده.
علامه میفرمایند که آن وضعیت اولی که گفتیم، از نفاق است. اصلاً میداند آدم این کارها نیست، بنای انجامش را ندارد. این کاره نیست. قشنگ فارسیش این است: «این کاره نیست!» چیزی را میگوید که «این کاره نیست.» این نفاق است. ولی این کاره هست، یک وقتهایی انجام نمیدهد. این از سستی اراده است. این دو تا با همدیگر فرق دارند. فعلاً این تعبیر را از علامه طباطبایی داشته باشید.
آن نکته بیشتری که آیتالله جوادی اشاره میکنند را در جلسه بعد بهش میپردازیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
----------------------------
[آیه قرآن] سوره صف، آیه ۲ — «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»
[آیه قرآن] سوره نساء، آیه ۸۱ — «وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ...»
[آیه قرآن] سوره صف، آیه ۳ — «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»
[داستان/حکایت تاریخی] مرحوم علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» بین دو حالت مختلف از «گفتن چیزی و عمل نکردن به آن» تفکیک قائل میشوند. المیزان، ج۱۹، ص۲۴۹.
[داستان/حکایت تاریخی] حضرت آیتالله جوادی آملی در تفسیر شریف «تسنیم»، بیان استادشان (علامه طباطبایی) را توضیح میدهند. مقاله «سیره تفسیری استاد علامه طباطبایی» از جمله منابع تحلیلی و معتبر در این زمینه است که توسط خود آیتالله جوادی آملی نگاشته شده و در سایت اسراء قابل دسترسی است.
https://javadi.esra.ir/w/%D8%B3%D9%8A%D8%B1%D9%87%D9%B4-%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%82%D8%AF%D9%91%D8%B3%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D9%91%D9%87-
[داستان/حکایت تاریخی] نقل قول علامه طباطبایی در مورد تفاوت بین دو نوع عدم تطابق قول و فعل: «فَهُوَ تَعَالَى يُبْغِضُ مِنَ الْإِنْسَانِ أَنْ يَقُولَ مَا لَا يَفْعَلُهُ لِأَنَّهُ مِنَ النِّفَاقِ، وَ أَنْ يَقُولَ الْإِنْسَانُ مَا لَا يَفْعَلُهُ غَيْرَ أَنْ لَا يَفْعَلَ مَا يَقُولُ، فَالْأَوَّلُ مِنَ النِّفَاقِ وَ الثَّانِي مِنَ ضَعْفِ الْإِرَادَةِ وَ وَهْنِ الْعَزْمِ». طبق توضیح علامه طباطبایی، حالتی که انسان چیزی را میگوید که اصلاً اهل عمل به آن نیست، نفاق است؛ اما حالتی که انسان «این کاره هست» ولی گاهی موفق به انجام آن نمیشود، از سستی و ضعف اراده است. المیزان، ج۱۹، ص۲۴۹.
در حال بارگذاری نظرات...