برخی نکات مطرح شده در این جلسه
روح الاجتماع؛ عامل پیشرفت یا سقوط امتها
فرهنگ، چهرهی عینی روح جامعه
امر به معروف یعنی نظارت بر روح جمعی امت
چرا فرد خوب در جامعه فاسد هم سقوط میکند؟
نسبت اختیار فرد و جبر اجتماعی در فلسفه اسلامی
نخبگی افراد کافی نیست؛ روح جامعه تعیینکننده است
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
برای فهم نظریات مرحوم علامه طباطبایی، یکی از منابع خوب و آثار بسیار برجسته، آثار مرحوم شهید مطهری است. واقعاً شهید مطهری را باید یکی از بهترین شارحین آراء علامه طباطبایی دانست. عمده آثار شهید مطهری، نشئتگرفته از افکار ایشان است؛ سرنخ را از علامه گرفته، بسط داده، موضوع را پرورش داده و واقعاً خیلی شیوا، خیلی جذاب، خیلی گیرا و بسیار مفید است.
بحثی را که از دیروز آغاز کردیم، با عنوان «بحث شخصیت جامعه» است؛ این که جامعه شخصیت دارد، روح دارد، حقیقت دارد.
مرحوم شهید مطهری در آثار مختلفی از خودشان، بسط دادند، توضیح دادند و بحث کردند. من دیروز به اشتباه کتاب «سیل در سیره نبوی» را معرفی کردم. تکیه کردیم به مطالعات دوران نوجوانی و به آنجا ارجاع دادم؛ از آنجا گفتم. بعد دیشب که دوباره مراجعه کردم، دیدم: نه، در [کتاب] «سیره نبوی» نیست. [بلکه در] «اسلام و نیازهای زمان»، «نقدی بر مارکسیسم» و «فلسفه تاریخ» است. در این سه تا کتاب، مرحوم استاد مطهری این بحث را پرورش دادند و وارد شدند و خیلی قشنگ توضیح دادند.
آنچه مدنظر علامه بود – اگر آن فیلم معروف از ایشان را دیده باشی که بعد از شهادت شهید مطهری گریه میکرد – این است که: «وقتی آقای مطهری، با همان لهجه شیرینش، وارد جلسه و کلاس من میشد، به من حالت رقص درس میداد؛ چون میدیدم که هر آنچه گفته میشود، ضایع نمیشود. این مرد هر آنچه ما میگوییم را میفهمید.» لذا باید برای فهم [آراء] طباطبایی، همیشه تکیه به مطالب شهید مطهری داشته باشیم. در این بحثی که با هم داریم، تا بحث بهتر جا بیفتد.
[در کتاب] «اسلام و نیازهای زمان» از صفحه ۲۱۷ تا ۲۲۰ مطرح کردم. فرمودند که این مطلب مال علامه طباطبایی است، از آثار ویژهی ایشان است. در نکتهای که اول میفرمایند، این است که جامعه مخلوط یا مرکب است. بحثی داریم: «همگن و غیر همگن و اینها.» میگفت: «افراد وقتی کنار هم میآیند، اینها مثل نخود و لوبیا هستند؛ فقط کنار هماند. یک کلی را در نهایت شکل میدهند، ولی فرد فانی درون کل نیست. افراد ارتباطشان با همدیگر جوری نیست که در هم اثر گذاشته باشند، در هم ترکیب بشوند، ولی نخود، نخود میماند، هیچ تأثیری از لوبیا.»
شهید مطهری یک مثال این را میزند؛ یک مثال هم مثال درخت. احوالپرسی از همدیگر، درخته دیگر؛ میوه ندادن این اثری روی میوه دادن این یکی ندارد. ولی جامعه این شکلی نیست. جامعه، ترکیب افراد با هم است؛ یک کلی را شکل میدهند و همه فانی در آن کل میشوند. افراد اثر دارند و این افراد هم روی همدیگر اثر دارند. بحث بسیار دقیق است؛ با دقت گوش بدهید.
یک نکته این است که اصلاً جامعه، اولاً حقیقت دارد یا ندارد؟ بله، جامعه حقیقت دارد. نسبت فرد و جامعه چیست؟ امثال «دورکیم»، جامعهشناس فرانسوی، که شهید مطهری هم خیلی با ایشان کار دارد، میگوید: «[نظر او] نزدیک میشود به حرف قرآن، ولی او هم یک چیز دیگر فهمیده است.» او گفته است که جامعه اصالت دارد و افراد اصالت ندارند. [در] اثباتگرایی [او]، در جامعه فرد نداریم، همهاش جامعه است. [او میگوید:] بله، جامعه روح دارد، حقیقت دارد، فرد اصلاً چیزی نیست. اصلاً ما چیزی به اسم فرد نداریم. (ولی ما هم فرد داریم هم جامعه داریم.) آن جامعه روح دارد و یک جبر در کار است در رابطه ما با این جامعه.
خیلی بحث دقیق است. [این نکته] اشاره [میکند که] خیلی وقتها خیلی انسانها در یک جامعهای، از یک سطحی بالاتر نمیتوانند بروند، چون «روح الاجماع» به اینها اجازه [نمیدهد]. [روح الاجماع] تا یک حدی آدمها را نگه میدارد. «روح الاجماع»: جمع وقتی با هم جمع میشود، یک جا یک روحی از این جامعه درست میشود. آن روح جامعه است که اینها را پیش میبرد.
شهید مطهری در «نقدی بر مارکسیسم» [میفرمایند که] فرهنگ به درد [فهم این] حرفها میخورد: «فرهنگ جامعه است. جامعه روحی دارد. این همان فرهنگ جامعه است.» یک بعدش فرهنگ است، بیش از این است. [جامعه] مریض میشود، گاهی سالم است، عقبافتاده است، پیشرفته است. خیلی ربطی هم با افراد ندارد. [ممکن است] جامعهای بسیاری از افراد [آن] نخبه باشند، ولی این روح جامعه پخمه باشد.
رابطهی نخبگی و پخمهبودن [جامعه]. [در آیه شریفه: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»]، مردمِ اهلِ قریهها اگر ایمان بیاورند، ما درِ برکات را به رویشان باز میکنیم. [حال] ۸۴ میلیون جمعیت دارد؛ همهی این ۸۴ میلیون باید ایمان بیاورند تا در این برکات باز بشود. [اگر] یک نفر هم مؤمن نباشد، آن اتفاق نمیافتد.
بفرمایید اگر ۸۳ میلیون و ۹۹۹۹۹۹ نفر مؤمن هستند و یک نفر این وسط نخاله است، [روح الاجماع چه میشود؟] یک «روح الاجماع» تابع اکثریت میشود. این ظرایف [را] نمیفهمند. رابطهی اکثریت [چیست]؟ اکثریت تأثیر دارد؟ کجاها اکثریت تأثیر ندارند؟ متوجه نمیشوند. حقیقتاً ارادهی جمعی غالب بر یک کشور، بر یک امت، بر یک ملت است. «روح الاجماع»؛ مهاجرت کن! فرهنگ، شالوده است.
اگر یک امتی «روح الاجماع»اش مشکل دارد، برای چه مانده آنجا؟ اصلاً معنا ندارد [که بگویی] «من خودم خوبم.» مهم این است که [کسی که این را میگوید] در جامعه شعور ندارد که بفهمد اجتماع یعنی چه. نمیفهمد. [او نمیفهمد که] تو خودت یک بخشی از این جامعهای هستی که این جامعه ۹۹ درصدش فساد است؛ یعنی ۹۹ درصد تو [هم] فاسد است. ۹۹ درصد اجتماعی تو فاسد است. این را نمیگیرد، نمیفهمی!
وقتی یک جامعهای تعالی دارد، این افراد را میکشد بالا. یعنی چه؟ یک جبری حاکم است، ولی اینجا حاصل اختیار است. نکتهاش در این است: ما خودمان با اختیار خودمان، با اعمال خودمان، سطح «روح الاجماع» را ترقی میدهیم. آن سطح اجتماعِ «روح الاجماع» وقتی شکل گرفت، حالا اوست که بر ما حکومت میکند و ما را پیش میبرد.
یک سری چیزها فرهنگ میشود در یک ملتی، در یک قوم. یک سری چیزها عادی است، یک سری چیزها ساده است. یک سری کارها یک جایی ساده است، یک جای دیگر سخت است. چه چیزی باعث میشود اینجوری بشود؟ فرهنگ میشود. یک سری چیزها مثلاً، «روح الاجماع» احترام به بزرگتر را در خودش پذیرفته است؛ بعد نسل بعدی بدون اینکه بهش چیزی بگویی، این را میگیرد و [این گونه] تربیت میکند. خانواده هم شما نیستید که بچه را تربیت میکنید. ما «روح الاجماع» خانوادگی نداریم. لازم نیست کار ویژهای انجام بدهی. محیط یعنی چه؟ [یعنی] محیط چیست؟ [این] اشتباه خیلی ساده است. فرهنگ، عادی [است]؛ یک کاری [ممکن است] خیلی هزینه داشته باشد، حیا داشته باشد یا حیا نداشته باشد. [این بحث] مفصل است. بعد در جلسات بعد مفصلتر با هم صحبت کنیم.
خب، پس این که جامعه جبری بر ما دارد، [یعنی] ما بخواهیم یا نخواهیم، آن جامعه بر ما اثر دارد. امر به معروف و نهی از منکر میکنید؟ چهکار میکنید؟ شما چیستید؟ شما نظارت میکنید که کسی با افعالش «روح الاجماع» را آسیب نزند. [این توضیح که] «بدوی است، این مالِ ابتداییهاست، برای بچهی ابتدایی خوب است، اینجوری توضیح دادند»، ولی امثال شماها که فهمیدهاید و نخبهاید، باید اینجور مسئله را فهم کنید [=بفهمید]. امر به معروف و نهی از منکر، نظارت بر «روح الاجماع» است که روح الاجماع آسیب نبیند و اجتماع را پایین نیاورد. خاصیت پایین آمدن [روح الاجماع این است] که من تنزل میکنم، بدون اینکه بفهمم.
من یک مثال برایتان بزنم؛ خیلی در حاشیه حرف زدم. آیتالله جوادی آملی حرف عجیبی [گفتند که من] شانزده ساله [بودم] تقریباً از [آن] شنیدم. سالیان سال فکر میکردم چرا این مرد حکیم، متکلم، فیلسوف، فقیه، اصولی، مفسر [چنین میگوید]؟ ایشان فرمود: «من قم که هستم، هر سال چند ماهی را دماوند هستم و تشریف میبرم دماوند. این تفسیر «تسنیم» که از ایشان سالی ۴۵ جلد چاپ میشود، عمده کارش را ایشان در دماوند انجام میدهند. دوستان در قم مطالب را جمع میکنند، مرتب میکنند و به ایشان میدهند. ایشان دماوند که تشریف میبرند، روزی ۱۸ ساعت تقریباً وقت میگذارند و این را مرتب میکنند و در واقع اثرگذارترین مؤلف سال شدهاند. یک سال، در یک سال، فقط ۲۰ اثر از [ایشان] چاپ شد.» [ایشان ادامه دادند:] «یک چیز عجیب و غریبی [است؛] خیلی پایین است [=سرعت انجامش کم است]. من دیدم خیلی آرام [هستم]. من ماندهام چهجوری با این سرعت کم ۲۰ جلد کتاب را در یک سال چاپ کردهاند؟ قم که هستم، مثلاً متن اسفار را یک صفحه را در یک دقیقه میخوانم و متوجه [میشوم]، ولی دماوند که میروم، همین یک صفحه را در ۲۰ دقیقه میخوانم و آخر متوجه نمیشوم.»
خاصیت قم این است؛ این ویژگی مال قم است که اینجوری است. خیلی حرف عجیبی است! سطح «روح الاجماع»اش یک وزارت علمی دارد، کاملاً تنزل دارد. در ابتدا آدم گیر میکند؛ هرچه فسفُنه، هیچ اتفاقی نمیافتد. حرف عجیبی است! مطلب، مطلب عجیبی.
شما با امر به معروف و نهی از منکر، آن سطح را کنترل میکنید؛ [و آن سطح شما را] تربیت میکند. جلسات بعد، حالا یک چند جلسهای همین سخنان مرحوم شهید مطهری را بیشتر توضیح بدهیم [و ببینیم] کلمات مرحوم علامه [به] کدام سمت [میروند].
خدایا، با آبروی پیغمبر اکرم، امت رسول الله را از همه گزندها و آسیبها، خصوصاً مردم عزیز یمن که از دیروز دوباره دچار بحران و فتنهی جدیدی شدهاند، از همه گزندها و آسیبها نجات و خلاصی عنایت بفرما.
جلسات مرتبط

جلسه نه : رشد عقل اجتماعی در امت پیامبر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده : امر به معروف؛ ولایت متقابل مردم بر یکدیگر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده : «واعتصموا بحبل الله»؛ نخستین قانون اجتماع الهی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دوازده : امام؛ روح جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سیزده : جامعه؛ انسانی بزرگ با روح واحد
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پانزده : جدال سه نظریه درباره شخصیت جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شانزده : جامعه حقیقی در نگاه قرآن و اهل بیت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفده : آیا انسان محکوم به روحالاجتماع است؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هجده : فرد جسم است، جامعه روح است
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نوزده : کمال روح؛ عالم شدن فرد و جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت