برخی نکات مطرح شده در این جلسه
جامعه همان جسد واحد؛ درد یک عضو درد همه است
ولایت و عصمت؛ حیات جامعه در پرتو پیامبر
بیت در قرآن؛ فراتر از چهار دیوار خانه
آسیه در کاخ فرعون، اهل بیت خدا شد
پسر نوح؛ فرزند بود اما اهل بیت نبود
وقتی عمل غیر صالح ملکه وجود میشود
روحالبیت؛ پیوند عمیق زن و شوهر و خانواده
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
بعضی عزیزان مطرح فرمودند، عزیزانی که بحث را در فضای مجازی پیگیری میکنند – که خب تعداد عزیزان حاضر در این جلسه هم بیشتر است و هم پیگیرترند و با دقت و کنجکاوی خاصی پیگیری میکنند – سؤال مهمی پرسیدند که: «با این تعریفی که از "روحالاجتماع" شد، چطور انسان همیشه تحت تأثیر روحالاجتماع میتواند بر خودش غلبه کند و تأثیر نگیرد؟» سؤال، سؤال بسیار مهم و خوبی است.
گفتیم جامعه بر ما اثر دارد؛ اثر جبری دارد. ما ارتکازات، تلقینات و واژههایی که در جلسه آخر به کار بردیم، همهاش را از جامعه میگیریم. ولی اینطور نیست که انسان نتواند بر فضای روح اجتماع خود غلبه کند.
من چند واژه قرآنی را برای شما به کار میبرم؛ واژههای بسیار دقیق و عمیق و محل تأمل. میخواهیم بر روی قرآن اینگونه تدبر کنیم. البته این شیوه تدبر مال دوران ابتدایی و راهنمایی است؛ در آن دوره باید با بچهها اینها را کار کرد. اما دانشجوی نخبه و فرهیختهای مثل شما باید قرآن را بر اساس یک مهندسی و هندسه و نظم خاصی تدبر کند.
چند واژه را در جلسات قبل به کار بردم. این واژهها، واژههای مهمی بود: «امت»، «ملت»، «قوم»، «طایفه»، «فرقه»، «فِئه». اینها واژههای بسیار مهمی است و هر کدام در قرآن معنای خاص خود را دارند. از واژههای دیگری که اینگونهاند، واژه «بَلَد» و «مدینه» است. واژه «بیت» نیز از واژههای بسیار مهم است.
ببینید، اولاً جامعه خودش یک روح است؛ یک حقیقت. یک مثال غلطی که معمولاً گفته میشود، این است – باز هم عرض میکنم برای سطح پایین مثال درستی است ولی برای سطح بالا مثال غلطی است –: میگوید کشتیای که در آن نشستهای، اگر یک نفر گوشهای از آن را سوراخ کند، ضررش به همه میرسد. آب کمکم میآید، همه کشتی غرق میشود و ضررش به شما هم میرسد. این مثال برای فهم ابتدایی رابطه اجتماعی درست است؛ روایت هم هست. ولی این مثال، به قول طلبهها و فلاسفه، از جهتی «مقرّب» است و از جهتی «مُبعِد» است. از یک جهت وجه شبه دارد؛ مثلاً شما وقتی کسی را به شجاعت شیر تشبیه میکنید، میگویید: «تو مثل شیر شجاعی.» در علم بلاغت میگویند که شیر از جهت شجاعتش مدنظر است، وگرنه دهان شیر هم بوی بد میدهد. وقتی شما کسی را به شیر تشبیه میکنید و میگویید «مثل شیر میماند»، منظور این نیست که همه چیزش مثل شیر است، حتی بوی دهان شیر را هم دارد. از یک جهت مقرّب است و از یک جهت مُبعِد. شجاعتش مثل شیر است، بوی دهنش را کار نداریم، چنگالش را کار نداریم. از یک جهتی مثال درست است، از یک جهت مثال غلط است.
از چه جهت مثال غلط است؟ برای اینکه اصلاً جامعه اینگونه نیست که به شما که رسید، بد به من میرسد. به شما که رسید، رسیدن به شما همان رسیدن به من است. جلسه قبل یادتان هست؟ روایاتش را تا حدی مطالعه و بررسی کردیم. جامعه مثل جسد واحد میماند. مگر میشود فرض کرد دست بگوید: «ببین، تو الان اذیت شدی، منِ چشمم بعداً آرام آرام اذیت میشوم»؟! معنا دارد؟ میگوید: «تو که درد داری، همین الان من بیخوابی دارم. تأثیری که روی تو گذاشته میشود، همان تأثیر روی من است.» هر کدام بروز خودش را دارد، کارکرد خودش را دارد، جدای از هم نیستند. یک روح است که بر اینها حاکم است. او دارد آسیب میبیند. شما که داری خطایی میکنی، آن خطا و آن آوردهای که خطا برای شما دارد، برای من هم آورده دارد. من دارم با کار شما تنزل پیدا میکنم. این مهم است. توضیحات را تا حدی دادیم، بیشتر هم خواهد آمد.
جامعه را در قیاس با پیغمبر اکرم – که روح حقیقی جامعه است – بسنجید. ولایت و عصمت، ولایت کبری که پیغمبر اکرم و اهل بیتاند، اینها روح حقیقی جامعهاند. اگر جامعه به اینها متصل باشد، در «استَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ» (انفال/۲۴) استجابت که میکنید، ارتباط که برقرار میکنید، با این روح جامعه حیات پیدا میکند. حالا زندهاید. حالا بر مبنای چیز دیگری با همدیگر مرتبط میشوید که آن ولایت است.
شما الان وقتی به رفیق بغلدستیتان در تلگرام پیام میدهید – حالا مثال اساماس و ایمیل را هم میشود زد و همه درست است – این پیام مستقیماً به او منتقل میشود یا واسطهای دارد؟ بفرمایید، واسطه کیست؟ آن اپراتور مرکزی این اپلیکیشن، یا نرمافزاری مثل ایمیل، جیمیل و...، درست است؟ این پیام در کسری از ثانیه مخابره میشود. سریع است، دیگر آدم واسطه را فراموش میکند، درست است؟ مثل این آتشگردان (فرفره) که اینقدر سریع میچرخد، آدم فکر میکند این دایره است. پنکه مثلث است؟ نه، دایره نیست. تصور شما این میشود که دایره است. آنقدر که ارتباطات سریع است، آدم یادش میرود یک واسطهای دارد. شما اگر با هر فردی در جامعه ارتباط برقرار میکنی، بر مبنای روحالاجتماع ارتباط برقرار میکنی. در خانواده، زن و شوهر بر مبنای «روحالبیت» ارتباط برقرار میکنند. روح بیت، بیت خودش یک شخصیت دارد، خانواده خودش یک حقیقت است که پیوند میدهد. «لباس»؛ اینقدر یکی میشود (مثال قرآنی)؛ چقدر این مثال عمیق است! لباس هم از شما جدا نیست. درست است؟ رابطه فرد با جامعه و افراد دیگر اینگونه است. نه میشود گفت دقیقاً آن (فرد) همان (جامعه) است، نه میتوان گفت همسر من دقیقاً خود شماست و شما بیرونی هستید. اینقدر ارتباطات عمیق است. یک روحی شما را به هم پیوند داده است. راجع به «بیت» کار دارم، اگر فرصت کنم نکات بسیار مهمی را الان بگویم.
ببینید، واژه «بیت» از واژگان بسیار عمیق قرآنی است. ما در مورد اهل بیت میگوییم که: «بابا، اهل بیت، اهل بیتاند.» یک بیتی هست؛ اینها اهل آن بیتاند. آن بیت چیست؟ جایزه دارد! قرآن این بیت را تعریف کرده است. آفرین! سوره مبارکه نور: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (نور/۳۶). این سه آیه محشر است. در «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/۳۵) آیه بعد، خدا نور سماوات و ارض است. بعد تشبیه میکند این نور مشکات دارد، مصباح دارد، زجاجه دارد، روغن دارد، پرتو دارد... اهل بیت... بعد جلوتر اینها کیستند؟ این مشکات و مصباح و اینها کیستند؟ رجالاند! اهل بیت، به جهت اهل بودنشان، رجالاند. بابت بیتش چیست؟ حالا توضیحش میآید. «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ» (نور/۳۷). تنزل نمیکنند از توجهات ربوبی. کجایند این رجال؟ کجایند؟ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ». اینها بیتهایی دارند که خدا این بیت را بالا آورده است. خدا اذن داده این بیت رفعت پیدا کند، اذن داده در این بیت ذکر خدا بشود. پس اهل بیت غیر از خود آن بیتاند. یک روحالبیتی حاکم است بین این چهارده معصوم.
خیلی از مفسرین آیات را اشتباه ترجمه میکنند؛ میگویند آقا، «بیت» دیگر یعنی بیت رسولالله! هر کس در این چهاردیواری باشد، رسولالله است! وقتی همین آیات و آیه تطهیر نازل شد، (سؤال شد): «اهل بیتی که در آیه تطهیر آمده است، (منظور) رسولالله است؟ من هم عضو این بیتم دیگر؟» جواب حضرت بسیار دقیق و عمیق است. یک کلمه است، به ظاهر هم خیلی ساده است. حضرت فرمودند: «تو اهل بیت هستی، ولی اهل این بیت نیستی.» اینها را خوب دقت کنید؛ پاسخ به دهها شبهه است.
آسیه در خانه فرعون زندگی میکند. خود خانه فرعون یک روحی دارد، یک روحالبیتی دارد. ولی آسیه آنقدر رشد کرده، خودش بالا آمده، چون رفعت پیدا کرده، از این بیت عبور کرده و به یک بیت دیگر رسیده است؛ آن بیتی که بالاست. اهل یک بیت دیگر شد. حالا خدا چه میگوید؟ میفرماید که آنقدر بالا آمد، گفت: «رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ» (تحریم/۱۱). یعنی: «من دیگر مال بیت فرعون نیستم، من مال بیت توام. برای من یک بیتی در نزد خودت (مقام عنداللهی که همان مقام اهل بیت است) بنا کن.»
سؤالی که این عزیز پرسیدند همین است: «ما در خانوادهای به دنیا آمدهایم. آیا این جبر خانواده ما را تنزل میدهد؟» نخیر، شما خودتان اهل یک خانواده دیگر (هستید). امیرالمؤمنین (ع) در مورد فرزند یکی از غاصبین حقشان – که از سرداران سپاه اسلام بود – چه تعبیری کردند؟ جالب بود: پدر غاصب حق امیرالمؤمنین، دختر دشمن امیرالمؤمنین، اما پسر جزء سرداران سپاه امیرالمؤمنین! در نهجالبلاغه و جای دیگر هم امیرالمؤمنین در مورد این شخصیت بینظیر فرمود که: «او فرزند من است، از صُلب فلانی.» برعکسش را هم داریم؛ گاهی کسی از صُلب ولیّالله است، ولی فرزند او نیست.
مثالش کجاست؟ بفرمایید. در مورد پسر نوح (ع)، خدای متعال در سوره مبارکه هود چه فرمود؟ آها! آفرین! اولین واژهای که خیلی کار داریم: (خطاب به نوح) «سوار کشتی شو، از هر حیوانی یک زوج بردار، اَهلت را هم بردار، حرکت کن و برو.» پسرش کافر بود. (نوح پرسید): «ببرم دیگر؟» (خدا فرمود): «او اهل تو نیست، پسرت هست.» ببینید، «اهل بیت»، اهل (معنوی) بیت نیست! پسرته! چرا؟ «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ» (هود/۴۶). اشتباه ترجمه کردهاند؛ گفتهاند «عمل غیر صالح» یعنی محصول عمل غیر صالح، یعنی خطایی کردهایم که به دنیا آمده است. وقتی در یک انسان، عمل غیر صالح ملکه شد – که اصلاً نمیگوید عامل عمل غیر صالح، میگوید عمل با او یکی است، حقیقت ملکه شده، «فصل مُقَوِّم» به قول فلاسفه پیدا کرده – او دیگر عمل غیر صالح است. وقتی عمل غیر صالح شد، تنزل پیدا میکند، دیگر از این روحالبیت و اهلالبیت خارج میشود.
حالا شما ببینید در قرآن تمام واژه «مدینه» را کجا به کار میبرد، یا واژه «بلد» را ببینید چقدر ظریف است. میفرماید که چرا خدا به «بلد»، به این «بلد» قسم نمیخورد؟ (در سوره بلد، آیه ۲): «وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ». چون تو در این شهر هستی، من به این شهر قسم نمیخورم. توضیحات مفصل دارد چرا به این شهر قسم نمیخورد؛ توضیحات مفصل دارد چرا پیغمبر «حِلّ» (مقیم) به این بلد است و خدا قسم نمیخورد. خلاصهاش این است: پیغمبر یک شأنی به این بلد بخشیده، هویت ماورایی پیدا کرده است. (قرآن میفرماید:) «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ» (انفال/۳۳): پیغمبر بین شما هست، من عذاب این شهر را نازل نمیکنم.
جای دیگر، وقتی واژه «مدینه» را میآورد، هر وقت پیغمبر را در شهر نظر دارد، به آن میگوید «مدینه»، هر وقت پیغمبر را نظر ندارد، میگوید «یثرب». خیلی لطیف است اینها! در جنگ (احزاب)، اهل مدینه (که در واقع منافقین بودند) روبروی پیغمبر بودند. بله، در سوره مبارکه احزاب، اینها به هم میگفتند: «یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا» (احزاب/۱۳). دیگر اهل مدینه نیستند، اهل یثرباند. «مدینه» از حیثیت ارتباطش با پیغمبر است. اگر آن ارتباط قطع بشود، اینها اهل یثرباند. این تناسبات اینگونه است.
میشود یک نفری هم در کاخ فرعون باشد، (و) اهل بیت باشد. میشود یک نفری هم در خانه نوح (ع) باشد، (ولی) اهل دوزخ باشد و «مَعَ الْکَافِرِینَ» باشد؛ روحالاجتماع کافرین بر او غلبه دارد. این یک بحث بسیار مهم است. فرصت نشد (در مورد) یکی از شاهکارهای المیزان، آیه «فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا» (فرقان/۵۴) صحبت کنیم و انشاءالله فردا وارد بحثش خواهیم شد.
خدایا، فهم قرآن را به ما عنایت بفرما. در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
جلسات مرتبط

جلسه دوازده : امام؛ روح جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سیزده : جامعه؛ انسانی بزرگ با روح واحد
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهارده : فرهنگ، تجلی روح جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پانزده : جدال سه نظریه درباره شخصیت جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شانزده : جامعه حقیقی در نگاه قرآن و اهل بیت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هجده : فرد جسم است، جامعه روح است
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نوزده : کمال روح؛ عالم شدن فرد و جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست : شکلگیری جامعه بر اساس رضا و سخط
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و یک : وحدت در کثرت؛ جامعه در نگاه المیزان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و دو : نقش اجتماعی؛ مهمتر از عیار فردی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت