تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه : رشد عقل اجتماعی در امت پیامبر

00:15:28
94

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

قرآن؛ کتابی برای دفع اختلاف نه فقط رفع آن

ازدواج؛ تجلی نقش عبودیتی در جامعه

«أنتم لباس لهنّ»؛ تشبیه بی‌نظیر قرآن درباره همسر

اسلام؛ مکتب تولید امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا

عصمت؛ خواسته الهی از تک‌تک انسان‌ها

سوره حجرات؛ منشور زندگی اجتماعی اسلامی

غیبت؛ تخریب آبروی جامعه پیش از ظلم فردی

مهندسی الهی؛ تعریف نقش‌ها در سازه اجتماعی اسلام

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
تفاوت اساسی که بین اسلام و قرآن با کتب قبلش ذکر شد، در بیان علامه طباطبایی این بود که در واقع کتاب‌های قبل رفع اختلاف می‌کردند؛ قرآن دفع اختلاف می‌کند. بین «رفع» و «دفع» تفاوت است. کسی می‌خواهد وارد این نمازخانه بشود، وارد می‌شود؛ شما بیرونش می‌کنید. این «رفع» است: شخص بیرون [می‌رود]. یک وقت است دم در کسی می‌ایستد، اصلاً نمی‌گذارد کسی وارد نمازخانه بشود. کتب قبل کارکردشان رفع اختلاف بود؛ یعنی: «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِی مَا اخْتَلَفُوا فِیهِ». اولین‌ها اختلاف کردند، اختلف کردند. این کتب و انبیا آمدند برای رفع اختلاف؛ حقوق را معین کردند: قصاص، دیات، حدود، قوانین جزایی و کیفری، ساختارهای ابتدایی اجتماعی؛ برای اینکه این‌ها به همدیگر تجاوز نکنند، به حقوق همدیگر تجاوز نکنند. این «رفع اختلاف» بود. ولی قرآن، کارکردش «دفع اختلاف» است. اساساً یک جوری تمدن می‌سازد که اختلاف در آن پیش نیاید.
اختلافی هم که گفته می‌شود، اختلاف غیرنرمال [نیست]؛ چون «لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ». قرآن می‌فرماید که اصلاً بشر دائماً تا قیامت در اختلاف است. اینکه بشر در اختلاف نباشد، که معنا ندارد؛ در اختلاف است. به چه معنا؟ یعنی نمی‌شود دو نفر کاملاً با همدیگر تطبیق داشته باشند، دو نفر دقیقاً مثل هم فکر کنند، دو نفر دقیقاً شکل هم باشند؛ این نمی‌شود. اختلاف در بشر طبیعی است؛ ولی اختلاف اجتماعی، این یک چیز غیرطبیعی است. یعنی در ساحت اجتماع بخواهد چالش ایجاد شود، اصطکاک ایجاد شود، درگیری باشد، به هم بخورند؛ این معنا ندارد.
من یک مثالی برای شما بزنم. این نکته را زیاد گفته‌ام؛ می‌خواهم حالا کاربردی‌اش کنم. خب، مثلاً چه‌کار می‌کند قرآن و پیغمبر ما که انبیای قبلی نکردند؟ یک تفاوتش این است. ببینید، بشر به اقتضای طبیعت خودش ازدواج می‌کند؛ از اول هم این‌طور بوده است. هر انسانی کشش داشته به طرف مقابل، برای بقای نسل خودش را به ازدواج آورده و ازدواج کرده است. دین سفارش کرده است به ازدواج. یک مدتی بود بشر بود و کتابی نبود و ازدواج هم بود. سفارش به ازدواج کند؟ چه‌کار می‌کند؟ تعریف نقش می‌کند بر مبنای عبودیت. در امت‌های قبل، زن و شوهر بودند؛ یک سری حقوق ابتدایی در نظر گرفته می‌شد. با آن سطح فهم، ادراک و تعقل اجتماعی. این واژه خیلی واژه قیمتی است، از کلیدواژه‌های «المیزان» است: «عقل اجتماعی». عقل اجتماعی به مرور رشد کرده است.
بعد برگردم، بحث را ادامه دهم. آقا، عقل اجتماعی رشد کرده است. خب، یعنی امت ما از امت‌های قبلی عقل اجتماعی‌شان بیشتر است. بعد اگر یک انسانی در امت پیغمبر به کمال برسد، یک انسانی هم در امت موسی مثلاً به کمال رسیده بوده؛ خب، مسلماً آنی که پای پیغمبر، موقع کمال رسیده، بالاتر است. [شاید بگویید:] «پیغمبر قرار می‌دادی، من هم همین‌قدر رشد می‌کردم.» شبهه افتاد یا نه؟ بعضی‌ها سؤال خوب می‌اندازند؛ جواب نمی‌توانند بدهند. خلاصه، پدر صاحب بچه درمی‌آید! حالا من سؤال را نمی‌دانم خوب توانستم جا بیندازم یا نه. جوابش چیست؟
مثل این می‌ماند که یک بچۀ هفت‌ساله – تأکید می‌کنم: هفت‌ساله – بچۀ هفت‌ساله‌ای که کلاس اول ابتدایی است، نمره بیاورد، به اصطلاح کارنامه‌های امروزی، «بسیار خوب» بشود. درست است؟ حالا می‌تواند این بچه بگوید: «خب، من هفت‌ساله‌ام، شما من را ببر توی هجده‌سالگی، نوزده‌سالگی؛ من بروم کنکور بدهم، رتبۀ اول بشوم و افتخار و آن عکسی که روی روزنامه‌ها چاپ می‌شود، آن مال من بشود! مجلات دبستانی‌ها، گل‌های دبستانی، صفحه اول روزنامه... رتبۀ یک کنکور بشوم! من اینجا اعتراض دارم!» اعتراض وارد است به نظر شما؟ بفرمایید، چرا؟
شما به حسب استعدادها و توانایی‌هایت، به آن لولی که برای تو در نظر گرفته شده، آن نقطه کمالی که برای تو در نظر گرفته شده، اگر برسی، هیچ تفاوتی با آن شخص نداری. چه کارکرد اجتماعی، چه کارکرد ساختار عالم غایتی که برای بشر در نظر گرفته شده، شما تحسین می‌شوی. چون جوان نوزده‌ساله‌ای که رتبۀ یک کنکور شده، فرقی نمی‌کند. بله، درست است. آخرش تفاوت بین آنی که نوزده‌ساله است و کنکور داده، با آن بچۀ هفت‌ساله‌ای که شاگرد اول مدرسه شده، [وجود دارد]؛ ولی در قیاسش با آن اهداف تعریف‌شده برایش، نقصی نیست.
این یک نکته. نکته بعد: خب، همسر که در همه ادیان بوده، پیغمبر ما مگر چه‌کار ویژه‌ای انجام داد؟ نسبت به همسر، قرآن انجام داد. قرآن یک تعریفی آورد در مورد همسر و ازدواج که اصلاً در تاریخ سابقه ندارد. تشبیهات، تمثیلات، نقش‌بندی‌هایی که قرآن دارد، اصلاً جایی نیست! و «أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ». خیلی حرف است!
در مورد حضرت سلیمان علیه السلام، در آن آیه معروفی که عرض کردم، آیۀ ۱۰۲ سوره بقره که عرض کردم، مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید این آیه یک میلیون و دویست هزار ترجمه [دارد]؛ فقط یک میلیون و دویست هزار ترجمه، تفسیر نه. ترجمه! در این آیه، یک بخشش این است: «یُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ». چند تا در واقع جن بودند (حالا یا هرچی)، آمده بودند در منطقۀ حکومتی حضرت سلیمان، بین زن و شوهر اختلاف می‌انداختند. بعد حضرت سلیمان این را علاج کرد. خب، زن و شوهر بودند، اختلاف بین زن و شوهر بوده، علاج دعوای زن و شوهر بوده؛ این‌ها که یک تعریف جدید در کارکرد عبودیت با تعریف عبودیت [نداشتند]!
ببینید عزیزان من، هر دینی حدش در اندازۀ آن آدم‌های کاملی است که تولید می‌کند. کل دنیا این‌جوری حرف بزنید برای حقانیت اسلام. کدام مکتبی توانسته مثل امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا تولید کند، خروجی داشته باشد؟ خیلی حرف است! ما تحدی می‌کنیم با این‌ها، با کل عالم. اسلام سطحش سطح فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین است. در این تراز آدم تربیت می‌کند. خروجی‌اش این‌هاست؛ خروجی‌های اولیه و به ذاتش این‌هاست. آمده برای تولید انبوه علی و فاطمه. حالا، درست است که آخرش همین چهارده تا می‌شوند، ولی او منعی ندارد برای تولید این‌ها. کم‌کاری از ماست. شما اگر کاملاً خودت را تطبیق دهی با این دستورات، می‌روی تا آنجا. با این حقیقت اگر پیوند بخوری، تا آنجا [می‌رسی].
خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت را. ایشان می‌فرمود که: «از نوع دستوراتی که خدای متعال به ما داده، فهمیده می‌شود خدای متعال از تک‌تک بشر عصمت کبری را اراده کرده است.» خیلی حرف است! همین که بهت گفته این‌ها را انجام نده (همه را اگر انجام ندهی)، این‌هایی که بهت گفته انجام بده (همه را اگر انجام بدهی)، به عصمت می‌رسی. خدا از تک‌تک شما عصمت خواسته؛ نه فقط اینکه ظلم نکن! بالاتر از این [است].
وقتی پیغمبر اکرم فردای ازدواج امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا آمد به این‌ها سر بزند، سؤالی که پرسید چه بود؟ از فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین پرسیدند که: «چگونه یافتی همسرت را؟» حالا در کارکرد همسری دارد [می‌پرسد]. چون همدیگر را می‌شناسند. در همین ماجرای هجرت که پیام رخ داد، امیرالمؤمنین بود که فاطمه زهرا را از مکه به مدینه برد، سوار بر شتر کرد، تحویل پیغمبر داد؛ [در حالی] که پاهای امیرالمؤمنین همه تاول زده بود و با زحمت این «فواطم» را، «فاطمیات» را تحویل پیغمبر دادند. این‌ها مگر همدیگر را نمی‌شناختند که حالا پیغمبر فردای ازدواج بیاید بگوید: «چطور بود؟ شناختی؟ خوب بود؟» در کارکرد همسری دارد می‌پرسد: «چگونه یافتی فاطمه را در قالب همسری؟ چگونه یافتی علی را در قالب همسری؟» چه فرمودند؟
فاطمه زهرا فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ.» [وی] نه ظلم نمی‌کند، نه حقوق من را ادا می‌کند؛ خوب کمکی است برای طاعت خدا. اصلاً همسر این است؛ تعریفش در نگاه اسلام.
لباس برای شما (لباس) دو حیثیت دارد: یک طرفش درونی، یک طرفش بیرونی است. مرحوم علامه طباطبایی بحث‌های فوق‌العاده‌ای دارند ذیل این آیه در سوره مبارکه بقره. (در «المیزان»، ایشان می‌فرماید که این از تشبیهات فوق‌العادۀ قرآن است.) لباس، اولاً از جنبه درونی، محرم به همه این عیوب و متصل [است]. این‌ها از جهت بیرونی هم دافع، دافع آسیب‌ها، گزندها، خطرات [است]. این تعریف، تعریف اجتماعی برای همسر است. گفتمان بشود. شوخی هم باهاتان بکنم: گفتمان بشود، آن وقت هر جوان مجردی که وقت ازدواجش شده و ازدواج نمی‌کند، در فرهنگ عمومی باید با انگشت نشانش بدهند: «این لخت است! لباس ندارد!» تحقیر بشود. پیغمبر تحقیر می‌کرد. جوان عزب را تحقیر می‌کرد. فرهنگ عبودیت، یک چیز [با این] مضمون، معنا ندارد. کسی که می‌تواند ازدواج بکند و ازدواج نمی‌کند، تعریف این است.
حالا، در ارتباط با همسایه، در ارتباط با پدر و مادر، در ارتباط با فرزند، قوانین بگذارد؟ نه، تعریف دارد؛ برای اینکه این آدم در مسیر عبودیت شما چه نقشی دارد. این را داشته باشید. عرض من تمام.
تعریف می‌کند تک‌تک آدم‌ها، اصناف مقابل شما را می‌گوید: ببینید، این از جهت همسایه بودن، یک تعریفی دارد، یک نقشی دارد در عبودیت شما. این از جهت همسر بودن، یک نقشی دارد در عبودیت شما. آن از جهت والدین بودن، یک نقشی دارد. آن از جهت استاد، آن از جهت شاگرد، آن از جهت رفیق. این آیه را شما ببینید! دیوانه‌کننده است! آیات قرآن. کدام دینی آمده این‌جوری تعریف کرده ساختار اجتماعی را؟ در سوره‌ای که اصلاً برای همین آمده، سوره مبارکه حجرات. عمده پیام این سوره، نحوه زیستن ما با همه [است].
بعد می‌گوید: «ببین، من اگر بهت می‌گویم غیبت نکن، نه به خاطر اینکه ظلم [است].» این که مال مراحل قبل بود. برادر توست. تو چه‌جور دلت می‌آید به برادرت آسیب بزنی؟ آسیب به برادرت، آسیب به خودت است؛ آسیب اجتماعی. آبروی او لکه‌دار بشود، آبروی اجتماعی تو لکه‌دار شده، آبروی اجتماع تو لکه‌دار بشود. سطح دیانت، ظلم است. بالاتر دارم می‌گویم، تعریف دارم می‌کنم برایت. نقشۀ مهندسی خلقت یعنی این. خلقت، گفتم چه: این اجزا را با همدیگر ترکیب می‌کند، نقش می‌دهد. خاطرتان هست؟ گفتم یک مهندس، یک مکانیک چه‌کار می‌کند؟ یک سازه‌ای که دارد درست می‌کند، اجزا را دارد با هم ترکیب می‌کند. این اجزا را با همدیگر دارد تعریف می‌کند. درست است؟
تأثیرپذیری، تأثیرگذاری. نقش این در ازای او، نقش او در ازای این سازه، که سازۀ مرتب و پیشرفته است؛ سازه‌ای است که یک دکمه بتواند ده تا چیز را کنترل کند؛ با ده تا قطعه دیگر تعریف شده باشد. بخشش، جایگاهش، بد. ساختار اجتماع در امت‌های قبلی بدوی بوده است؛ برای همین است پیشرفتگی در دوران پیغمبر است. اوج تعریف و نقش را در دوران پیغمبر دارد.
ببخشید، زیاد صحبت کردیم. حرف زیاد است در این موضوع. خدا توفیق دهد این مدتی که مشهد هستیم و خدمت شما هستیم، بتوانیم بحث را ان‌شاءالله به ثمر برسانیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00