برخی نکات مطرح شده در این جلسه
المیزان و اثبات وحدت جامعه در عین کثرت
سوره حجرات؛ فلسفه تفاوت ملتها و زبانها
ضدیتها؛ راز رشد و معرفت در هندسه خلقت
ابتلا در ثروت همانقدر جدی است که در فقر
انفاق؛ رشد فرد با پر کردن خلأ دیگران
کرامت حقیقی؛ همدلی با مریضها و نیازمندان
دینِ آبادگر جامعه؛ فراتر از کرامات شخصی
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. خب، ما متن المیزان را با هم مرور میکردیم و به این بخش رسیدیم. مرحوم علامه طباطبایی برای اثبات اینکه جامعه در عین کثرت خودش یک وحدتی دارد، سه تا آیه را مطرح فرمودند. یکی از این آیات، آیهای است که در سوره مبارکه نساء به آن اشاره شد. عرض کردیم که «نَسَب محرمیت» از طرف مرد و محرمیت از طرف زن. علامه طباطبایی، در جلد ۱۵ [المیزان] میفرماید که خدای متعال اینجا بشر را صاحب این دو نقش دانسته است؛ یعنی در عین وحدت، کثرت را دیده و در عین کثرت، وحدت را دیده است. با وجود اینکه افراد این جامعه تعدادشان زیاد است، متنوعاند، متعددند، بر همه یک عنوان کلی صدق میکند.
مثالی که قبل زدیم، مثال جسم بود. این بدن اعضای مختلفی دارد؛ متکثرند، متفاوتند. در عین تفاوت، همه اینها یک عنوان دارند؛ آن هم جامعه است. در مورد جسم، یک عنوان داریم؛ آن هم این است که فلان فرد یا انسان. در مورد بیرون، یعنی افرادی که در بیرون هستند، به آنها میگوییم [که] از سوره مبارکه حجرات [صحبت کنیم]. از شنبه، سه جلسهای از آیه اولش یک دور بررسی کنیم؛ ببینیم قرآن چه میفرماید؟ جامعه باید چه شکلی باشد، فرمودهاند. بعد یک توضیح مختصر [میدهیم] تا برود برای جلسه بعد.
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی». ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفریدیم؛ یعنی از نظر جنسیت، جنس شما را زن و مرد آفریدهایم. «و جعلناکم شعوباً و قبائل». ما شما را شعبه شعبه کردیم. این کثرت را ما ایجاد کردیم. [این] مطرح بحثهای روز جامعهشناسی [است]: قبیلهها از کجا شکل گرفته؟ از کی بشر شعبه شعبه شد؟ آدم و حوا بودند، چرا این همه متفاوت شدند؟ آدمها، قیافهها متفاوت شد، زبانها متفاوت شد. این بحث بسیار مهمی است. وقتی پدر و مادر یکی هستند، [باید] همان زبان منتقل بشود. یک دفعه شما میبینید چند ده زبان شکل میگیرد، چندین قاره شکل میگیرد، چند ده ملیت شکل میگیرد. [خدا میفرماید:] «من اصلاً کثرت دادم. اول یک وحدت بود، من کثرتش دادم. من متفاوت کردم. تفاوت را من ایجاد کردم. تفاوت از بیرون نیامده است.»
دنبال علل زیستشناسی، باستانشناسی و اینها نروید که مثلاً در باستانشناسی ببینید از کی بشر اتفاقاتی برایش افتاد. آن ماجرای بابل چیست؟ بابل! ماجرای بابل: از آنجا زبانها متفاوت [شدند]؛ مبدأ تحول زبان میدانند. جریان بابل باعث شد که (در ماجرای حضرت ابراهیم و نمرود و اینها که البته [قصه] نمرود درست است)، ماجراهایی که پیش آمد و مطرح [شد]. از آنجا یک دفعه صاعقهای زد؛ اینجور [میگویند] که: «اینها که پا شدند، دیدند حرف همدیگر را نمیفهمند؛ زبانها متفاوت [شد].» البته مشکلی ندارد ما بخواهیم یک اتفاق این شکلی را در تاریخ از آنجا شروع [بدانیم]، ولی خیلی دنبال این مسائل نباید بود که انگار یک چیز غیر طبیعی [است].
«لتعارفوا». برای اینکه نسبت به همدیگر معرفت پیدا کنیم. یعنی چه معرفت پیدا کند؟ شما قاعده معرفت وابسته به چیست؟ «تعرف الأشیاء بأضدادها» که معرفت حاصل [میشود]. در جامعه، این تفاوتهاست که معرفت میآورد. برجستگیها فهمیده میشود، نعمت فهمیده میشود. کی میتواند بفهمد که خدا به من یک نعمت ویژه داده است؟ وقتی که میآید بررسی میکند، [میبیند] دیگران این را ندارند. با اضداد است که معرفت پیدا میکند نسبت به نعمتی که خدا به او داده است. حالا اطلاعاتی که در جامعه شکل میگیرد، اصلاً ما آمدهایم برای همین اطلاعات؛ برای اینکه با این اطلاعات رشد کنیم.
اگر این ضدیتها در جامعه نباشد، هندسه خلقت نیست. این ضدیتها اگر نباشد، ما اصلاً پی نمیبریم به ابتلائاتمان. یک وقتی من یک چیزی دارم و ابتلای من در داشتن است؛ من خبر ندارم که خدا چه به من داده است. ندارم و ابتلای من در نداشتن است و باز خبر ندارم که خدا به من چه نداده است. آدم سالم وقتی با یک مریض مواجه میشود، متذکر میشود نعمت را. حالا باید شکر کند، بعد به کار بگیرد این نعمت را. بابت نداشتن و در همین نداشتن رشد بکند.
حالا ما یک تعریف غلطی که از ابتلا داریم، فقط فقدان است که ابتلاست. نه، وجدان هم ابتلاست؛ چون وقتی که آدم دارد، [و] چون وقتی که آدم ندارد... در سوره مبارکه فجر ملاحظه بفرمایید: «إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» و [یا اگر] «فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ». [استاد] جوادی آملی [میفرمایند]: «یک وقت کسی را مبتلای به ثروت میکنم، یک کسی را مبتلای به فقر میکنم.» الان همه دعا میکنیم: «خدایا، میشود ما یک خرده مبتلا به ثروت کنیم؟» از این جور بلاها، برای ادعا بود. بعد ماه رمضان [میگوییم]: «خدایا، ما یک ماه رمضان گفتی گرسنگی بکشیم [و] درد فقرا را بچشیم؛ یک ماهی هم پول بده، [تا] درد ثروتمندان را [بچشیم].» جفتش ابتلاست.
این ابتلا کی کشف میشود؟ در این تفاوتها. رشد جامعه به چیست؟ پر کردن این تفاوتها. نگاه فلسفی و حکیمانهای باید داشت به این مسائل. رشد من و شما به چیست؟ انفاق؛ یکی از واژههای پربسامد قرآن. انفاق یعنی چه؟ یعنی پر کنی خلأهای دیگران را. این خلأ، اولاً در همین ضدیتهاست که فهمیده میشود؛ ثانیاً رشد شما در پر کردن آن خلأ است.
بحث مفصلی هم در مورد سوره مبارکه ماعون، انشاءالله، خواهیم داشت. خیلی جالب است. تکذیب دین میکنند اینجور آدمها. تکذیب دین میکند. اصلاً دین را قبول ندارد. همسایه او احتیاج به دیگ دارد برای غذا پختن. میآید در میزند [و میگوید]: «نیاز نداری؟» ما به اینها میگوییم: «[او] دین قبول ندارد.» تعریف کردهاند؟ در کدام مدرسه دینی برای ما این شکلی تعریف کردهاند؟ بر اساس سوره مبارکه ماعون، [کسی که] مسکین نمیدهد [و] تشویق نمیکند دیگران را، فرهنگسازی را رها کرده [است]. دین دارد هندسه را مهندسی میکند، مدیریت میکند.
او پدرش را از دست داده است. بقیه شما پدرشید! تو پدر داری؟ بفرما [معنای] پدر نداشتن یعنی چه؟ اینها، صفحه اصلی شکلگیری همه اطلاعات ما در همین محور است. ما با هم این شکلی امتحان میشویم؛ بابت چیزهایی که داریم و نداریم امتحان میشویم. هر کدام از ما چیزی دارد و چیزی ندارد. بابت چیزی که دارد، باید رسیدگی کند به آن کسانی که این چیز را ندارند. بابت آن چیزهایی که ندارد، باید شاکر باشد و تحمل کند، قناعت داشته باشد. و دیگران وظیفه دارند نسبت به او [اقدام کنند].
معنویت، درست است. از کراماتشان هم خبر داریم؛ میدانیم که کفش جلو پایشان جفت میشده است. بزرگان از کرامات میخواهند بگویند، میگویند: «کفش جلو پایش جفت میشود.» ما که هیچ بزرگی ندیدیم [و] کفش جلو پایش [جفت شد تا] اعتماد به نفس پیدا کنیم! کرامات زیاد داشتند؛ بله، طیالارض داشتند، چشم برزخی داشتند، فضایل این شکلی داشتند. بعضاً خود ما هم [دیدیم].
حالا آقای بهجت؛ سیره اجتماعی متدین، که اینها شده بود بروزات تدین ایشان. آقای بهجت یک کسی بود [که] اکتساب کرده بود فضائلی را؛ فضایل او بروز داشت. [این] منش، این چشم برزخی و این مسائل، آن تدینی که ایشان کسب کرده بود، چه بود؟ چند نفر میتوانند اینها را عمل کنند؟ اینها دیگر متدین [واقعیاند]. شیخ علی آقای بهجت به کرات هم چیزهای مختلف [انجام میداد].
پدر ما از عجایبش این [بود]: [هنگامی] که مثلاً مشهد میآمد، یک ماه، دو ماه، سه ماه [میماند]. [یا مثلاً] قبل از اینکه [محلی] که برای درست کردن خیابان [بود] (در ۱۵ سال اخیر یا ۵۰ سال [پیش از آن]) [شکل بگیرد]، هر سال تابستان سه ماه را ایشان مشهد بود. وقتی میآمد، [به] مسافرخانه [میرفت]. آقازاده ایشان میگفت: «مسافرخانه را که ایشان میگرفت، اول طی [میکردند] [که] یک ماه که میماندند شبی ده تومان [باشد]. شب آخر که آقای بهجت میخواستند بروند، پانصد تومان میداد.» اسم آقارا هم میپرسید. یک دفترچه داشت. آقازاده ایشان میگفت: «سحر که پدر ما پا میشد، نماز شبش دو سه ساعت طول میکشید.» یک بخش اعظمی از عبادتش این [بود که] کسانی که برایش یک وقتی یک کاری کرده بودند (طرف پولش هم گرفته بود)، [در] دفترچه [اسمشان را] میآورد [و] دعا میکرد. «مش قنبر، حسینیه فلان جا، دویست تومان هم اضافهتر گرفته.»
بعد از مدتی (بعد از شش ماه)، من و مادرم را میفرستاد، میگفت: «بروید سر بزنید به خودش و خانوادهاش.» نمیرفتیم، ولی هر سال مشهد میرفتیم. همه حسینیها هی با هم جمع میشدند. ما باید میرفتیم آمار میگرفتیم. یک هیئت تحقیق و بررسی داشت؛ ایشان میفرستاد [که] بروید آمار بگیرید اینهایی که میآمدند التماس دعا داشتند. این [کار] مصیبت بود برای ما. یکی میآمد میگفت که: «آقا، من بچهام مریض است، دعا کنید.» خب، حالا به هر کی بگویم، ما میگوییم: «انشاءالله به درک!»
بعد گاهی پدر من مریض میشد، قلبش درد میگرفت، بستری میشد. روزی سه بار از من میپرسید: «فلانی بچهاش خوب شد؟ از بیمارستان مرخص شد؟ آمارش را گرفتی؟ حالش را پرسیدی؟» میگفت: «اینقدر این مصیبت برایم پیش آمد، این اواخر دیگر اجازه نمیدادیم کسی بیاید به پدر ما التماس دعا بگوید، [یا] مصیبتی چیزی بگوید.» نمیشد؛ مصیبت پیش میآمد.
[یک بار] گرفته بودم، آورده بودم [در] حیاط بزرگ کنم. [آن] بچه [که] حرف نمیزد، [با] استخاره با دست [اشاره] میداد. سیزده، چهارده سالگی در سکوت مطلق بود. مغازه که میرفت، کاغذ میگذاشت [تا] اول کار با خودش آشنا بشود. آدمی که حرف نمیزد، استخاره که میگرفت، دیده بودیم خودمان، از آقای بهجت این ویژگیها را. نوجوانی با ایشان آشنا شدیم و میرفتیم زیارتشان. دستش را ایشان برای استخاره اینجوری میگرفت: اگر خوب بود، میداد بالا؛ میانه بود، اینجوری میکرد. بعد همین آدمی که حرف نمیزد، روزی سه بار آمار این جوجه را [میگرفت]. [باز هم] مصیبت داشتیم سر مریضها، سر التماس دعاها، سر جوجه! آدم حساب کند پشت پرده چه خبرها بوده؛ چقدر با دعا داشته رشد میداده.
ماجراها هست و خاطرات هست؛ خاطرات مفصلی هست. یکی از اساتید (از شاگردان ایشان بود)، [که] یک روز من مریض شدم [و] سر درس نرفتم. مهمانم داشت میآمد؛ چیزی هم نداشتم. من دیگر در خانه افتاده بودم؛ رویم نمیشد بیرون بروم. خبر نداشتند [و میگفتند]: «آقا، این پول را فرستادند برای فلانی گوشت بگیرد از فلان جا.» یک قصابی بود در گذران قم. من ماهی فرجی [نمیخواستم]؛ [میگفتم] آدم گوشت میگیرد [و] آبگوشت [درست میکند]، [که] غذای سالم [است]. آبگوشت بخورد. [بعد] این یکی [گفت]: «پولم برود [و] برنج بخرم برای خانه.» خبر [رسید]: «گوشت خریدیم با برنج.» مهمانم که آمد، راه [انداختم]. خاطرات زیاد [است].
دین یعنی اینها. چقدر دین به ما یاد میدهند اینها را؟ کجا یاد میدهند [اینها را]؟ حوزه، دانشگاه، مدرسه، خودمان؟ وای! چه حرفهایی! اینها [چیزهایی هستند که] جامعه با اینها آباد [میشود]. دینی که جامعه را آباد میکند، اینها [هستند]. اهل دین [مرا] قرار بده و به واسطه تدین ما، جامعه را آباد بکند، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه شانزده : جامعه حقیقی در نگاه قرآن و اهل بیت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفده : آیا انسان محکوم به روحالاجتماع است؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هجده : فرد جسم است، جامعه روح است
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نوزده : کمال روح؛ عالم شدن فرد و جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست : شکلگیری جامعه بر اساس رضا و سخط
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و دو : نقش اجتماعی؛ مهمتر از عیار فردی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و سه : سوره حجرات؛ مانیفست جامعهسازی قرآنی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و چهار : ولایتمداری؛ مرز اطاعت و عقل اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و پنج : دو جریان اصلی مخالفت با ولایت در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و شش : ولایت؛ عقلانیت یا تعبد کور؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت