برخی نکات مطرح شده در این جلسه
تقدم نکردن بر پیامبر؛ قاعده اول جامعه دینی
جامعه مطلوب؛ هماهنگ با نظم ملائکه
وقتی یاران باید هزینه را به جای ولی بدهند
چگونه عمار و ذوالشهادتین زبان امیرالمومنین بودند؟
نقش امیرالمومنین در ابلاغ سوره برائت و میدانهای سخت
فاطمه زهرا؛ مدافع خط اول ولایت
اگر امام خمینی ده اندرزگو داشت، دنیا را میگرفت
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. آیه اول سوره مبارکه حجرات. نکتهای که جلسه قبل بررسی [شد و به آن پرداختیم، این بود که] خودتان را بر خدا و رسول مقدم [ندارید]. عرض کردیم که رکن اول یک تمدن و جامعه، رهبری آن جامعه است؛ آن کسی است که دارد فونداسیون آن جامعه را، [و] سازه را، طراحی میکند: رهبری، امامت، ولایت، حکومت. [این] قاعده اول [است].
خب، وقتی گفته میشود که پشت خدا و رسول باشید، جلو نزنید، یک سؤال جدی که اینجا شکل میگیرد این است که خوب [در این صورت] قالب این حکومت و قالب این تمدن، یک تمدن توتالیته میشود و یک حکومت دیکتاتوری و حکومتی که عقل باید تعطیل باشد؛ یک چیزی شبیه نازیسم، مدل تمدنسازی هیتلر. لسان اینکه «جلو نزن!»، «پشت من بیا!»، «حرف نزن!»، «صدایت را بالا نبر!»؛ این دو آیه اول سوره مبارکه حجرات، انگار خیلی فضا را بگیری [و] ببندی؛ خیلی خفقان است؛ خیلی همه چیز «پیغمبری» است. سؤال و شبههای است. ما انشاءالله از فردا، یک چند جلسهای وارد این بحث خواهیم شد و در موردش بحث خواهیم کرد: جایگاه عقل ما چی میشود؟ اصلاً جایگاه عقل چیست در ساخت تمدن؟ که بحثهای بسیار مهمی است، خصوصاً برای بحثهای دانشگاهی خودمان، علوم روز، عقل بشری، عقل اجتماعی؛ این جایگاهش چی میشود؟
ما همیشه باید منتظر باشیم یک روایتی بیاید، پیغمبر چیزی بفرمایند؟ چون برای فلان رشته، برای فلان علم روایتی نداریم، آیهای نداریم، پس دیگر تعطیلش کنیم؟ دیگر مثل حرف «کجا روایت فرمود برید غنیسازی کنید؟»، «کجا روایت در مورد برق مثلاً چیزی فرمود؟». ما روایت نداریم. قدیم هم دوران امام صادق علیه السلام شمع بوده. این حرفها هست، یک لایههای عمیقش هم هنوز هست؛ یعنی ادبیاتش متفاوت شده ولی نگاه، نگاه منجمد و پوسیده هنوز هست. از جلسه بعد انشاءالله واردش میشویم.
امروز یک نکتهای را میخواهم عرض بکنم خدمتتان. خیلی نکته [مهمی] است. این محدوده اینکه باید پشت پیغمبر باشیم و جلو نزنیم و عقب هم نیفتیم، محدودش کجاست؟ علامه طباطبایی در تفسیر شریف و بینظیر المیزان، این محدوده را مشخص فرمودهاند. [اینکه] فرمودهاند، خیلی قیمتی است. نکتهای که در المیزان اشاره میفرمایند، علامه طباطبایی در جلد ۱۸ تفسیر المیزان میفرماید: «اینی که فرموده: «جلو ننداز»، «جلو نیفتید»...»؛ خیلی ببینید چقدر این فهم، فهم تیزی است؛ چقدر این تفسیر، تفسیر دقیقی است! میفرماید: «منظور آیه این نیست که جلوتر از پیغمبر قدم نزن! منظور در حکم [این است که] احکام را از او بگیر و نه از دیگری؛ و از خودت چیزی متناظر و متناسب با آنی که او تعیین میکند، قانونگذاری [نکن]. [بلکه باید از] قانونی که او دارد، [جلو برویم و احکام را] استخراج کنیم.»
اول آیه فرموده: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، آخر آیه هم گفته: «اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». این [معلوم] میشود که حکم دارد [بیان] میشود. آن مقام، همان مقام حکم است که مؤمنین احکام اعتقادی و عملی خود را از آن مقام میگیرند.
حالا جلوتر ایشان میفرماید که نهی در این آیه ما را نهی میکند از اینکه:
هم به سخنی اقدام کنیم که از خدا و رسول – حالا این جلسه بعد باید بحث کنی که یعنی چی – [نشنیدهایم]. چیزی که از خدا و رسول نشنیدی، عمل نکن؛ اقدام نکن برایش.
هم به فعل و یا ترک فعلی اقدام کنیم که حکمش را از خدا و رسول نشنیدهایم. ترک هم باز چیزی نباشد که یعنی از خودت چیزی تولید نکن. نه در اقدام، نه در ترک؛ همه را از پیغمبر بگیر، از خدا بگیر.
[حتی] نسبت به عملی اراده کنیم که حکم آن اراده را از خدا و رسولش نشنیدهایم. خدا خواسته!
خیلی عجیب است! علامه طباطبایی واقعاً عجیب است. در مورد ملائکه میگوید: «ملائکه [من] این شکلیاند: «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ». از حرف من سبقت نمیگیرند. دقیقاً طابقاً نعل به نعل حرف من را اجرا میکنند.» آیه اول سوره حجرات، علامه طباطبایی میفرماید این [میدانی] یعنی چه؟ یعنی خدا میخواهد جامعه را بسازد شکل ملائکه. چطور جامعه ملائکه، تشکیلات ملائکه؟ ملائکه فوقالعاده تشکیلاتی زندگی میکنند. ابتلا با همدیگر ندارند. اختیار نسبت به همدیگر ندارند. زندگی اجتماعی از این لحاظ برایشان معنا ندارد ولی زندگی تشکیلاتی فوقالعاده بین اینها تشکیلاتی است. یعنی یک مَلَک وظیفهاش مشخص شده است، حد و حدودش مشخص است. دقیقاً تو آن محدوده دارد کار میکند. عالم [آنقدر] میزان است! یک مَلَکی میآید اثباتش بکند. مَلَکی میآید باد را میآورد، به حرکت درمیآورد. مَلَک دیگر ابر را بارور میکند. آن مَلَک دیگر باران را جاری میکند. آن مَلَک دیگر قطره را پایین میآورد تا برساند به آن گودی. آن مَلَک دیگر محاسبه میکند. هر کدام هزار هزار ملائکهاند؛ در روایت دارد: «هر وجب از کره زمین، مَلَئی از ملائکه در آنجا زندگی میکند.» یعنی هزاران هزار مَلَک توی یک [وجب] مجردند. مثال تشبیه ما که یک وجب [را] خب مشخص است [که] موجود مجرد [را] با امر مادی مقایسه نمیکنند؛ برای مثال.
حکم «سبقت نگیر». من سریع این را بگویم چون خیلی سؤال میکنند و نکته مهمی هم هست: [آیا] پیغمبر خدا، [اگر] جلو بیفتیم، نه؟ سه تا حالت دارد: یک جاهایی باید دقیقاً با او حرکت کنیم، یک جاهایی باید جلوتر [از او] بیفتی، یک جاهایی او باید برود، تو نباید بیایی. خیلی عجیب است!
سیره اهل بیت و سیره پیغمبر میگوید. داستان جالبی است. ماجرای صلح حدیبیه را شنیدید دیگر؟ آقا جان! عزیز من! اینها آمدند با سران قریش میخواستند بیایند برای حج از مدینه. پیغمبر راه افتادند. آنها گفتند: «ما اجازه نمیدهیم.» و یک معاهدهای شکل گرفت. آنها کوتاه آمدند. مخالف بودند. آنجا حالا ماجرا مفصل است. بعد پیغمبر قرار شد یک متنی را تنظیم بکنند. حالا نمیدانم اسم متن چی بوده. حالا آن موقعها مثل الان اسمگذاری نمیکردند. سند این را که نوشتند، طرف پیغمبر – خب پیغمبر سواد ظاهری نداشتند دیگر؛ اُمّی بودند. اصل اعجاز هم همین بود به حسب ظاهر، یعنی در تلفظ و کتابت. فقط همین. شهید مطهری بحث مفصلی [در] کتاب «پیامبر اُمّی» [دارند]. فقط در مرحله کتابت بوده که پیغمبر این تواناییاش را به حسب ظاهر نداشتند وگرنه آن منشأ علم است. هر چه امیرالمؤمنین علم دارد، از پیغمبر دارد. به حسب ظاهر کتابت و قدرتش را نداشت [که] متن را بنویسد. معاهدهای است که حالا با اسم پیامبر که او رسولالله است با سران قریش. اینها آمدند گفتند که: «ما که اگر تو را رسولالله قبول داشتیم که با تو جنگی نداشتیم!»
پیغمبر اکرم فرمودند که – ماجرا عجیب استها، دقت کنید! – پیامبر اکرم فرمودند که: «این واژه «رسولالله» را [از اینجا] بردارید!» «این رسولالله را خط بزن، علی جان!» «تو خط بزن!» به امیرالمؤمنین [که] سواد ظاهری [داشت و] کتابت میکرد، [فرمود:] «علی جان، تو خط بزن. تو این را از رویش نگاه کن. خطش [را به من نشان بده]. من [نمیخواهم که] جلو [تر بروی یا آن را] جلو [بیندازی]. بیا، انگشتت را زیرش بگیر [و] نشان بده کدام کلمه است. من خودم خط میزنم.» داستان دیگری است.
علی جان! همین [روش] را با همین حالت تو هم داری تو ماجرایی که معاهده میبندند، میآورند و «تو [اسم] امیرالمؤمنین را قبول نداریم!» غرض اینکه اینجا امیرالمؤمنین گوش نکرد [به] حرف پیغمبر، [نه]! این عین اطاعت است؛ این عین عبودیت است.
یک جاهایی کجاست؟ وقتی که دارد تحمیلی صورت میگیرد نسبت به ولی. موقع تحمیل که میشود، موقع اضطرار که میشود، شرایط اضطراری پیش میآید، معصوم مجبور میشود از یک سری چیزها عقبنشینی کند. تو [در آن] عقبنشینی بعضی [از افراد] صف اولاند! «آخ جانم! یک فرصتی پیدا شد! همه را جمع کنیم، جشن خط زدن اسم رسولالله! دیدی بالاخره راضی شد اسمش را خط [بزنیم]!» تو تحت فشار و اضطرار هستی و تو باید اکراهت را برسانی. کجاست؟ وقتی که او خواستهای دارد و اتفاقاً مطرح کردن خواسته برای او هزینه است. چقدر این حرفها مهم است! تو ادبیات سیاسی ما این حرفها چقدر لازم است! این حرفها یک جایی طرح کردن خواسته از سمت ولی، هزینه برای خود اوست.
چرا امیرالمؤمنین فریاد میزد: «أین عمّار؟ أین ذوالشهادتین؟ أین ابن تیهان؟» این سه تا را اسم میآورد. ابن تیهان و ذوالشهادتین؛ اولین ویژگیشان این بود که اینها صدای رسای امیرالمؤمنین بودند. تنها بودند. نوبت به این نمیرسید که علی بخواهد چیزی بگوید. حرف امیرالمؤمنین را مردم از زبان عمار اول میشنیدند. سپر میشد برای اینکه گفتن این حرف هزینه داشت، فحش داشت، افکار عمومی پس میزد. «مار [بخورند]!» [یا میگفتند:] «افراطی!» اشکال ندارد. بعد علی یک خرده دوزش را میآورد پایین. علی میشود معتدل. میگوید: «ولایتمدار!» اگر قرار است که فرهنگسازی بشود، فرهنگ نهادینه بشود، تمدن ساخته بشود، اگر رکن تمدن ولایت است، ما الان فعلاً تو مرحله تثبیت ولایت ماندیم. همین هم هنوز بهش نرسیدیم. سوره مبارکه حجرات ما فعلاً تو مرحله اولیم که ولی حق را به عنوان ولی بپذیریم. خیلی مشکلات داریم.
پس یک جاهایی جلو [افتادن] از باب اضطرار [است]؛ تو باید اکراهت را نشان بدهی. یک جاهایی او اگر جلو بیفتد، هزینه است؛ تو باید جلو بیفتی. کجاست که همیشه باید با او باشی؟ تو مرحله احکام است؛ حکم تعیین، قانونگذاری. تو مرحله اجرا، اینجاست که یا باید عقب باشی یا باید جلو. درست شد؟
تو مرحله قانونگذاری، تو قانونگذاری فقط او مشورت میخواهد از شما. میگوید: «آقا! الان جنگ احزاب همه اینها دور مدینه جمع شدند، چهکار کنیم؟» هر کسی طرح میدهد. خود اینها اعتنا دادن به عقل اجتماعی، به عقل بشری است. خیلی مهم است. پیغمبر پای محاسبات و تجربه را دارد میآورد وسط. سلمان میگوید: «آقا! من تجربه دارم. ما خندق کندیم، جنگ پیروز شدیم.» [اگر] رسولالله امروز باشد [و] به این تکنولوژی و صنعت و اینهایی که محصول تجربه متقن [است]، من با او کار دارم. محصول تجربه متقنم باشد، پیغمبر اعتنا نمیکند؟ پیغمبری که به حرف سلمان اعتنا کرد تو تاکتیک جنگی، قطعاً این صنایع امروز، تمدن مدرنیته، آن بخشیش که تمدنی است که مبتنی بر تجربه قطعی است، پیغمبر تأیید میکند. امام زمان هم تأیید میکند.
تو مرحله اجرا، اجرا کند، ابلاغ کند، بیان کند. لذا سوره برائت را کی آمد خواند؟ پیغمبر آمد خواند برای سران قریش؟ یا امیرالمؤمنین؟ خیلی شجاعت میخواست. سوره توبه وقتی نازل شد، یکی دو تای دیگر بودند، پیغمبر فرمودند که شما... پیغمبر خیلی اینها را رسوا میکرد. یک چندتایی بودند. [به] مختلف خیلی آبروریزی شد برای اینها. تو ماجرای جنگ خیبر بود، پرچم دست اینها [بود]، رفتم یک خرده نگاه کردند، [و] لرز [یدند]. تو ماجرای سوره برائت بود و خیلی ماجراهایی که اثبات کند که این علی یک چیزی دارد که بقیه ندارند. امیرالمؤمنین دست گرفت، آمد، شروع کرد: «بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ...» [و] شروع کرد خواندن این آیات را در برابر سران قریش: «چهار ماه بهتان فرصت میدهیم. یک آدم میشوید یا جمعتان میکنیم؟» پیغمبر نخواند اینها را. کی تلقی وحی کرد؟ رسولالله. کی قانونگذاری و تشریع کرد؟ رسولالله. کی اجرا کرد؟ امیرالمؤمنین. یار وقت گذشت!
در خطبه فدک ببینیم درد و دلهای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرماید: «وقتی قرار بود از کیان مسلمین دفاع بشود، از حریم ولایت دفاع بشود، کی دفاع میکرد؟ فاطمه زهرا! فقط علی بود که خط اول میدان کوبنده است.» فرمود: «شما تو بسترها خواب [بودید و] برنمیگشتید!» او خط اول بود. موقع اجرا تو لهیبها، تو زبانههای آتش، علی بود که به شمشیر میزد. دشمن بود. خط اول بود. هزینهها را او میداد. همه هزینهها برای او میشد.
هزینهها را جامعهای که سلمان داشته باشد، صد تا مثل مالک داشته باشد، چقدر کار پیش [میرود]! امام خمینی رحمتاللهعلیه فرمود – خیلی جمله عجیبی است! خیلی ارادت داشتم! این جمله را که خواندم، ارادتم از بین رفت، دیوانه ایشان شدم! – حضرت امام به همسر شهید اندرزگو فرموده بود: «اگر من ده تا اندرزگو داشتم، دنیا را میگرفتم.» یک سرباز [که] جعل هوا و هوای خودش را برداشته، [و] هوای ولی را گذاشته [است]. مجری، هیچی از خودش ندارد. قانونگذاری نمیکند، تز نمیدهد. مجمع تشخیص مصلحت برای خودش راه انداخته. باید [این] درد و دلها را خرد خرد به صورت تئوریک با همدیگر آرام آرام [با] رعایت قرآن ادامه خواهیم داد.
خدایا! آداب ولایتمداری و پذیرش ولایت ولیّ حق را به ما عنایت بفرما. ارکان ولایت را در جامعه دینی روز به روز قویتر بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد.
جلسات مرتبط

جلسه نوزده : کمال روح؛ عالم شدن فرد و جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست : شکلگیری جامعه بر اساس رضا و سخط
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و یک : وحدت در کثرت؛ جامعه در نگاه المیزان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و دو : نقش اجتماعی؛ مهمتر از عیار فردی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و سه : سوره حجرات؛ مانیفست جامعهسازی قرآنی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و پنج : دو جریان اصلی مخالفت با ولایت در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و شش : ولایت؛ عقلانیت یا تعبد کور؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هفت : جدال ساختگی میان علم و دین پس از رنسانس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هشت : عقل؛ پیامبر درونی هر انسان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و نه : مدینه فاضله فارابی؛ عقل اول در رأس جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت