برخی نکات مطرح شده در این جلسه
سوره حجرات؛ نقشه راه جامعه سالم
چرا نماز جلوتر از امام حرام است؟
امیرالمومنین و فریادهای ناشنیدهاش
شریح قاضی؛ رئیس فاسد در حکومت امیرالمومنین
سکوت امام مجتبی و قیام امام حسین؛ راز تفاوت چیست؟
سلمان؛ کسی که هوای خود را هوای علی کرد
جامعه ممتاز؛ تنظیم حساسیتها با ولی خدا
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. جلسه قبل جامعه را به دو چیز تشبیه کردیم: یکی تیم فوتبال و دیگری یک مجموعهای که دارد یک فیلم سینمایی میسازد. هر کدام از این جهات تشبیه، جهات قوت و ضعفی دارد.
ما در واقع در جامعه نقشی ایفا میکنیم و انگار یک سریالی را همه با هم داریم میسازیم و بازی میکنیم که آخر، برآیند بازی ما، آن درجهای میشود که آن سریال و آن فیلم پیدا میکند. اگر آن فیلم اسکار میگیرد، بابت این است که هر کسی نقش خود را خوب بازی کرده؛ اسکار را فیلم میگیرد، نه آن فرد. ممکن است یک فردی در بهترین حالت باشد، در اوج خود باشد، عالی بازی کند نقش خود را، ولی فیلم در مجموع ضعیف باشد. جامعه ترکیبی است از نقشهای مختلف؛ آدمها در ارتباط با یکدیگر نقشهایی دارند که اگر این نقشها درست ایفا شود، این جامعه، جامعهای پیشرفته و رشدیافته است.
این جلسه با اجازهٔ شما میخواهیم وارد بحث سورهٔ مبارکهٔ حجرات بشویم. چند جلسهای در این سوره باشیم و با هم بحث بکنیم. این سورهٔ بسیار زیبا را مختصر همین چند دقیقهای که خدمتتان هستیم [بررسی میکنیم]. فعلاً این چند جلسه در سورهٔ مبارکهٔ حجرات هستیم تا بحثمان کمی کاربردیتر بشود و دقیقاً مشخص شود که سورهٔ مبارکهٔ حجرات نقشها را خیلی قشنگ معرفی کرده است.
آدمها در این تیمی که هستند، نقششان در برابر یکدیگر چیست؟ خب، شما وقتی یک تیم فوتبال را تصور میکنید، آدمها اولاً نسبت به مربی نقشی دارند؛ یعنی بازیکن در ارتباط با مربی نقشی دارد، مربی در ارتباط با بازیکن یک نقشی دارد. بازیکنها نسبت به یکدیگر [نیز نقش دارند]؛ مثلاً خط دفاعی، اول خود این خط دفاعی، نسبتش با یکدیگر تعیین شده است. به آن آقا میگویند: «شما مدافع چپید، شما مدافع آخر، تو در کار آن یکی دخالت نکن!» یا مثلاً وقتی منتومن میکنند، میگویند: «شما فلان بازیکن را میگیری، این را رها نمیکنی.» یا مثلاً به سه تا بازیکن میگویند: «شما فقط این را میگیرید و با کس دیگری کار ندارید.» این نقشی است که تعیین میشود، که مربی تعیین میکند. باز در خود میدان، یک کاپیتانی دارد. کاپیتان باز یک نقشی دارد؛ دیگران در قبال کاپیتان نقشی دارند. دروازهبانی داریم، مهاجمی داریم، داوری داریم. بازیکن در برابر داور یک نقشی دارد؛ داور در برابر بازیکن یک نقشی دارد. بازیکن در برابر بازیکن تیم مقابل یک نقشی دارد؛ حد و حقی دارد؛ در واقع حقوقی دارد، حدودی دارد، حریمی دارد. ترکیب تیمی که همهٔ اینها را مراعات کند، میشود تیم؛ تیم به معنای واقعی، یک تیم خوب، یک تیم ایدهآل. جامعهای ایدهآل است که همهٔ نقشها در آن تعیین شده، تعریف شده و مراعات شده باشد. این جامعه، جامعهای پیشرفته است.
سورهٔ مبارکهٔ حجرات را از این جهت باید مانیفست جامعهسازی دانست. سورهٔ مبارکهٔ حجرات دارد تعیین نقش میکند و جامعه میسازد. از امتیازات قرآن نسبت به کتب دیگر، تورات و انجیل و اینها، یکیاش همین سورهٔ حجرات است. چرا قرآن برتر است؟ چون بقیهٔ کتابها سورهٔ حجرات نداشتهاند، اصلاً به این حریم کشیده نشدهاند. میخواهم [بحث] تعیین نقش اجتماعی بشود، ولی شما ببینید در این سورهٔ مبارکه چقدر قشنگ از اول شروع میشود. با این نگاه با هم بحث بکنیم. این نگاه البته نگاهی است که در واقع ممکن است جا بخورید، چون در هیچ تفسیری این حرفها را نشنیدهاید. البته ما از تفسیر المیزان بسیار کمک میگیریم برای این بحثی که داریم، ولی با یک رویکردِ تعیین نقش؛ چون میخواهیم بحث را پیگیری بکنیم. این نگاه به قرآن را شما از هر زاویهای که بخوانید، به شما مطلبی میدهد که ممکن است دیگری چون از این زاویه ندیده، این مطلب را ندیده یا نگفته باشد. حالا ما با این زاویه نگاه بکنیم.
خود دوستان هم تأمل بکنند. من درخواست میکنم از عزیزان روی این سورهٔ مبارکهٔ حجرات که امروز با هم شروع میکنیم، خود دوستان هم تدبر و تأمل بفرمایند. نکاتی که حاصل میشود را بگویند، ما استفاده میکنیم.
آیهٔ اول سورهٔ مبارکهٔ حجرات را این را امروز بخوانیم. اولاً، خود کل این سورهٔ مبارکهٔ حجرات، مرحوم علامه طباطبایی در جلد ۱۸ تفسیر المیزان میفرمایند که: «این سوره مسائلی از احکام دین را گفته؛ احکامی که با آن سعادت زندگی فردی انسان تکمیل میشود و نظام صالح و طیّب در مجتمع او مستقر میگردد. جامعهٔ سالم با این سوره ساخته میشود؛ نظام سالم با این سوره ساخته میشود.» این تقسیمبندیهایی که دارد، یک بخشش مربوط به پیغمبر اکرم است، بخش دیگر هم مربوط به ارتباط مردم با یکدیگر است. یک نگاهش هم نگاه مردمشناسی در واقع دارد و [به] فلسفهٔ اختلاف و اینکه چرا اصلاً اختلاف در جامعه هست و کارکردِ این قالب کلی سورهٔ مبارکهٔ حجرات [میپردازد].
آیهٔ اول میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ». خب، یعنی چه؟ آیه میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید، خودتان را جلوتر از خدا و رسول نیندازید، خودتان را بر خدا و رسول مقدم نکنید.» این آیه معنای ظاهری دارد. در حرمها هم تذکر میدهند و باید هم رعایت بکنیم: جلوتر از قبر امام علیه السلام نباید نماز خواند. چه بالاسر، چه پایینپا، فرقی نمیکند. [آیا] پایینپا رفتن و جلوتر خواندن دیگر مشکلی ندارد؟ نه، جلوتر نماز خواندن حرام است. حالا بطلانش بحث دیگری است؛ [اما] حرام است مقدم کنی خودت را [بر] خدا و رسول که خدا و رسول، امام را هم در بر میگیرد؛ با این تعبیر، جسد امام را هم در بر میگیرد. شما جلوتر از امام و رسول نباید راه بروید، نباید نماز بخوانید. و حالا در واقع چه میخواهد بگوید؟
اولین چیزی که در تعیین نقش دارد، این است که شما اول جایگاهت را با رهبر جامعه تعیین کنی. چه کسی باید جلوتر باشد؟ آن کس که جلوتر است را اول تعیین کن؛ جلوتر از او راه نیفت. اولین چیزی که جامعه را به هم میریزد، همین است. رکن اصلی جامعه این است که رهبر و ولی مشخصی [داشته باشد]. جامعه بدون ولایت و بدون رهبر که معنا ندارد. حتماً یک نفر جلوتر است و بقیه دارند دنبال او میروند. او هم یا بر حق است یا بر حق نیست. اگر بر حق نیست که نباید جلوتر باشد، [پس] بکشش کنار، بکشش عقب. درست است؟ اگر بر حق است، تو پشتش برو. شیعه یعنی چه؟ بفرمایید، پیرو یعنی چه؟ حالا از مشایعت میآید. مشایعت یعنی چه؟ تشییع جنازه. به قول استاد میفرمود که: «بعضیها تشییع جنازه نمیکنند، جنازه اینها را تشییع میکند؛ [طرف] جلوتر دارد میرود. بلند بگو لا اله الا الله!» [یعنی] جنازه دارد تشییعش میکند این را. دنبال تشییع جنازه یعنی دنبال جنازه بروی. شیعه از مادهٔ 'شیع' [است، به معنای] پشتِ سر یک کسی [رفتن است که] او را مقدم کرده، دارد حرکت میکند. چرا امیرالمومنین اینقدر ناله دارد؟ در روایاتشان و در روایاتمان، روایات متعدد [هست که] جامعه از همینجا است که خراب شده. نقطهٔ اولی که هرچه ضعف و بدبختی و مصیبت میبینی، مال همینجا است که ما شیعه نبودیم، ما پیرو نبودیم، پیشرو بودیم، جلوتر رفتیم.
نکتهٔ بامزهاش این است که جلوتر میرفتند و به امیرالمومنین میگفتند: «بیا اینجا!» تحمیل میکردند؛ یعنی نه تنها خط و خطوطی که او تعیین میکند را دنبال نمیکنند، [بلکه میگویند]: «مصلحت این است: اینجا صلح کن، اینجا امضا کن، اینجا حرف نزن، اینجا سکوت کن، این را اعدام نکن.» ببینید، سخنرانیهای امیرالمومنین درد و دلهای عجیب و غریبی دارد. امیرالمومنین [میفرمود]: «هر کاری که من خواستم بکنم،...» قاضی میفرماید که: «خب، شریح آدم فاسدی بود. رئیس قوه قضاییهٔ آن دوران بود. [این مسائل] «فابریک» دیگر و [اصطلاحات] «تو بورس» الان [مثل] رئیس قوه قضاییه و این حرفها مشتری دارد.» رئیس قوه قضاییهٔ حکومت امیرالمومنین، یک آدم فاسد و منحرفی بود. یک پسری داشت؛ پدر جد اختلاس بود. پسر شریح قاضی، اوستای اختلاس [بود.] ۸۰ سالش [بود]. امیرالمومنین فرمود – که مرحوم علامه اربلی نقل میکند در «کشف الغمه» -: «تو هم پیر شدی، هم خرفت شدی، هم بچهات اختلاس کرده، دولت [ات] تمام شده، رویشهای انقلاب باید بیایند سر کار. این همه آدم درست حسابی پای رکاب امیرالمومنین هست که خود امیرالمومنین تربیت کرد.» حضرت فرمود: «با همهٔ اینهایی که بهت میگویم، نمیتوانم بهت دست بزنم، نمیتوانم جابجات کنم، چون جامعه به هم میریزد. آدم زیاد داری، شورش میکنی، آرامش جامعه را به هم میزنی.»
خیلیها این حرفها را نمیفهمند دیگر؛ آرامش جامعه به هم میخورد یعنی چه؟ کجاها اشکال ندارد آرامش جامعه به هم بخورد؟ کجاها اشکال دارد؟ اینها همان است که ولایت باید تعیین بکند. رهبر آن میگوید: «الان آرامش به هم خورد، اشکال ندارد.» [ولی در اینجا] این مسئله، مسئلهٔ حیاتی [است که] آرامش به هم نخورد. اینکه مقدم نشوی، یعنی همین دیگر؛ خودت را جلو نینداز. پیشاپیش الکی مواضع عدالتخواهانه را از پهنای شکم مبارک در نکن! به قول خودت میخواهی وارد یک حریمهایی بشوی که دیگران جرئت ندارند اینجا علم عدالتخواهی را بلند کنند! بعد جامعه را دوشقه میکنی، مردم را به جان هم میاندازی، فضای آرام را متشنج میکنی. نه، تشنج بر حق [فرق دارد]. یک وقت تشنج، تشنجی است که باطل دارد پس میخورد، میرود عقب. یزید هم به امام حسین میگفت: «تو داری جامعه را متشنج میکنی. مردم یک شوک میخواهند. اینجا، این که معنا ندارد آرامش و وحدت که اینجا معنا ندارد.» خیلی این بحث دقیق است. اینها اصل حرفهایی است که باید دور هم جمع بشویم، بحث بکنیم، کار بکنیم. فلسفهٔ سیاست اینها است. یک نیرویی که میخواهد کار سیاسی بکند، کار فرهنگی بکند, اینها را باید – یعنی مطالب را – قورت داده باشد.
این حرفها نیست بین ما؛ نه در حوزه، نه در دانشگاه، نه هیچجا. کی باید شورش کرد؟ کی باید آرام نشست؟ چرا امام حسین فریاد میزند، [اما] امام مجتبی سکوت میکند، به حسب ظاهر؟ چرا امیرالمومنین یک جاهایی داد میزند، از یک سری چیزها اصلاً کوتاه نمیآید، مثل عزل معاویه؛ [اما دربارهٔ] رئیس قوه قضاییه خودش که در مملکت خودش است [و] معاویه در شام است، [نسبت به] رئیس قوه قضاییه خودش که در کوفه [است،] میگوید: «نمیشود!»؟ نه، عجیب نیست؟ در نگاه شما نکته دارد یا ندارد؟ [به امام] گفتند: «دیگر شکوه خودت را درست کن، نمیخواهد به فکر درست کردن شام باشی!» یک هندسهای دارد. اصل جامعه به این است که شما این ولایت را بپذیری و خودت را مقدم بر او نکنی. صدایت را بالاتر نبری. آیهٔ بعدی میگوید: «صدایت را از صدای پیغمبر بالاتر نبر.» خیلی ظریف است. این [آیهٔ] پیغمبر یک بخش دیگر [را نیز میگوید]: این است که اولویتها با او تنظیم بشود. وقتی او نسبت به یک چیزی دارد داد میزند، تو هم داد بزنی. وقتی نسبت به یک چیزی آرام صحبت میکند، آرام صحبت کنی. حساسیتهایت را به او تنظیم کن.
اگر یک جامعه حساسیتهایش را با امام و ولی بر حق تنظیم کرد، قطعاً اولین قدمِ پیشرفت [را برداشته است]. اصل مسئله [این است]: شما شیعه نیستید! ببینید روایت ما را؛ روایت معروفی که اینها از مدینه آمدند خدمت امام رضا علیه السلام، شنیدید دیگر. در تفسیر امام عسکری [آمده است]: [امام رضا به خادمش فرمود:] «آمدهاند پشت در و تعدادی از شیعیان شما از مدینه آمدهاند [برای] ملاقات شما.» این همه راه از مدینه تا مرو؛ ظاهراً ۲۰۰۰ کیلومتر راه! این همه راه آمدند. چقدر در راه بودند؟ شاید ۶ ماه در راه بودند! رسیدند اینجا به عشق ملاقات امام رضا. آمدند. چهل روز حضرت اینها را پشت در نگه داشتند. بعد از ۴۰ روز اینها آمدند [و] اشکگذاری کردند، گفتند: «ما میخواهیم برگردیم شهرمان؛ برویم بگوییم رفتیم مرو، راه ندادند؟ اینها تف در صورت ما نمیاندازند؟ شیعیان مدینه، شما چه مشکلی دارید؟ امام رضا راهتان نداد؟ به چه روی برگردیم مدینه؟» ابوالفضل [به امام رضا علیه السلام عرض کرد: «]شیعیان شما [چنین میگویند].» امام رئوف [فرمودند]: «چرا ادعای تشیع کردیم؟» بعد، این تعبیر عجیب است. [امام] فرمود: «إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ...» شیعهٔ علی میدانید کیست؟ حسن و حسین [مانند آنها]. نه مالک و عمار [که در مراتب پایینترند]. ترازو کجا میبرد؟ شیعه [یعنی کسی که در پیروی، مثل] حسن بود، [مثل] حسین بود. در مراتب پایینترش، مالک و عمار و سلمان و مقداد. حرفی ندارد. در مورد سلمان تعبیر این است: «جَعَلَ هَوَاهُ هَوَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛ [یعنی] خواستهاش را، خواستهی علی بن ابیطالب قرار داد. سلمان، سلمان میکنیم، «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» شده، اهل خانهٔ ما شده. سه تا ویژگی داشته: یکی از ویژگیهایش این بود [که] هوای خودش را، هوای علی بن ابیطالب قرار داد. سلمان، سلمان میکنیم، «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» شده، اهل خانهٔ ما شده. آن کسی که دارد در او مدیریت میکند، ایجاد انگیزش میکند، خط میدهد، سلمان نیست؛ [بلکه] علی، علیِ درونش را فعال کرده؛ علی دارد به او خط میدهد. اصلاً خودش را برداشته، از خودش فاصله گرفته. هوای نفس دیگر در او معنا ندارد. هرچه که هست، حق است؛ چون در علی هم همینطور است. از خودش که چیزی ندارد که [بشود غیر حق]؛ [بلکه] حق است، حقِ محض.
اگر یک جامعه این شکلی شد، جامعه، جامعهای ممتاز است، پیشرفت میکند. این رکن اول در نقشبندی جامعه: ارتباط با رهبر. [دومین رکن،] به مرور، مراعات با یکدیگر است که در واقع یعنی در عمل مراعات میکنیم و مرور میکنیم، ان شاء الله [در جلسات آینده] از این جهت [نیز بحث خواهیم کرد]. خدایا! در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. بالاترین صلواتها و سلامهای خواستهٔ خودت را، در طبقهایی از نور به محضر شریف و مبارکش تقدیم کن. و صلی الله علی سیدنا محمد و...
جلسات مرتبط

جلسه هجده : فرد جسم است، جامعه روح است
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نوزده : کمال روح؛ عالم شدن فرد و جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست : شکلگیری جامعه بر اساس رضا و سخط
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و یک : وحدت در کثرت؛ جامعه در نگاه المیزان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و دو : نقش اجتماعی؛ مهمتر از عیار فردی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و چهار : ولایتمداری؛ مرز اطاعت و عقل اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و پنج : دو جریان اصلی مخالفت با ولایت در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و شش : ولایت؛ عقلانیت یا تعبد کور؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هفت : جدال ساختگی میان علم و دین پس از رنسانس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هشت : عقل؛ پیامبر درونی هر انسان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت