‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
**الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام الدین.**
ادامۀ بحثمان از جلسۀ گذشته. من میخواستم که شیوه را عوض کنم و مطالب را از بیرون بگویم، بعضی جاهایش را هم که لازم بود از رو بخوانم. بعد دیدم درس امروزمان را اگر بخواهم از بیرون بگویم، همهاش نکته است و از بخشهای بسیار نکتهای است که مطالب خوبی دارد. یک بخشش هم همان آیات سورۀ مبارکۀ نور است که تازگی آقا خواندند. *«قلوبهم مرض»*؛ همین را بحث امروزمان شرح میدهد که حال منافقین و اینها به چه نحوی است و ماجرا چیست؛ یعنی این توضیح بر آن مطلبی است که تازگی فرمودند و نکتههای زیاد دارد، مطالب خیلی نابی، که ۵۰ سال هم هنوز این مطالب… پاراگراف اولش در مورد این است که ابنعباس به معاویه میگفت: «قرآن نخوان». ابنعباس هم گفت: «چطور قرآن نخوانم؟». گفت: «خب بخوان، تفسیر نکن!». اگه گفتم: «نرو»، میگی: «جبهه نرو!». اگه میری، «جلو نرو!». جلو میری، «رومین» نرو! روی…
معاویه به ابنعباس میگفت: «قرآن نخوان!». گفت: «نمیشه». گفت: «لااقل میخوانی، تفسیر نکن! قرآن بخونم، تفسیر نکنم؟ اینا چیه میگی؟». گفت: «دید خیلی بدجور حرفی زده و اینا». گفت: «خیلی خب، تفسیر بکن! اما تفسیری که از طریق خانوادۀ خودت، از طریق امیرالمؤمنین رسیده، اونو نگو. نمیخواهد مردم قرآن را بفهمند، نمیخواهد اساساً مردم هیچ چیز را بفهمند». این ویژگی معاویه! درست شد؟ معاویه کلاً از فهمیدن مردم هراس داشت. در جلسۀ ۵: «هرچه مردم کمتر میفهمیدند، به نفع معاویه بود».
استخفاف، استضعاف و استفاف. این دو تا شگردهای فرعون، فراعنه است. مدل کارشان… کاری بکنند که مردم نفهمند. آدمهای عاقل، آدمهای دانا، آدمهای فهمیده، آدمهای زیرک، آدمهایی که مچ باز کنند، اینها موی دماغاند برای فراعنه و آزار میدهند فراعنه را. *«استضعف»*، *«یستخف»*. *«فاستخف قوم»*. آیۀ بعدیاش: *«إنّی جَعَلْتُ أهلَها شِیَعًا یَسْتشفِعُ طائِفَتَ»*. در سورۀ مبارکۀ قصص، فکر کنم در سورۀ مبارکۀ زخرف، اگه اشتباه نکنم… به نظرم سورۀ قصص، اولهایش است: *«جَعَلَ أَهلَها شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنهُم»*. این شگردهای فرعون است: استضعاف و استخفاف. توضیح بیشترش را اگه میخواهید، بحث آیندۀ انقلاب توضیح دادیم که حالا رفقا هم کار و چیزی رویش کردند، جزوهاش کردند، و این کتاب *«ارتداد»* هم یک جورایی مایه گرفتن از همان بحث آیندۀ انقلاب است.
به کارنامۀ معاویه وقتی مراجعه کنیم… آقا، خیلی نکته دارد این بخش. دوست دارم رفقایم هم که جلسۀ شبههای داشتند، اشکالی داشتند، مطلبی داشتند؛ خود بحث تو خود کلاس استفاده کنیم، کتککاری کنیم با هم، اشکال ندارد. کلاس است دیگر، اینجا مجلس روضه که نیست که یکی بخواند، بقیۀ هم گوش بدهند، گریه بکنند. کلاس باید بحث بکنیم، مسائل حل بشود، شبههای، گرهی… اینی که ما اصلاً اینجا خدمت شما هستیم و میآییم و میرویم و اینها فلسفهاش این است که همدیگر را بتوانیم توجیه بکنیم، روشن بکنیم و یک گره تو ذهن من، شما باز بکنید. شاید ذهن شماست که نیست، من هم عرضه ندارم وا بکنم. من نگاه بکنم، فقط ببینم که این چیست. این کار است دیگر. اصل کلاس… غرض همین انتخابات است که پسفردا داریم. نکات سیاسی جالبی تو شعر سیاسی و فرهنگی این افق تمدنی آقا… خیلی خیلی برای خود من جذابیت زیادی دارد و من، غیر از امام و علامه طباطبایی، خیلی این افق را… البته چرا، تکوتوکی، حالا شهید صدر، مثلاً خود شهید مطهری و شاگردان علامه طباطبایی، باز مثلاً شخصیتهایی مثل آیت الله حائری شیرازی، اینجور شخصیتها این مایهها را دارند؛ ولی آقا خیلی کمنظیر است. یعنی یک فضای خاصی دارد، یعنی نگاه او نسبت به قرآن و تاریخ و سیرۀ اهلبیت و همهچی متفاوت است و همۀ این قطعات را هم کنار هم میچیند و مینشیند. هیچ بخش زیر بخش… بعضی از ما بحث سیاسی که میکنیم، زیر بحث اخلاقی خورده میشود. بحث اخلاقی که میکنیم، کلاً بحثهای خانوادگیمان میرود هوا. بحث خانوادگی میکنیم، کلاً طرف سیاسی بود. آقا اینجوری نیست. آقا یک نکته را میگوید، ده جا پیادهاش میکند، میبینی همه دارد همین را میگوید. این هنری است که آقا دارند، خصوصاً تو کتاب *«طرح کلی»* همین دیده میشود. ویژگیهای مؤمن را وقتی میخواهد تطبیق بدهد، میبینی قشنگ همه با هم جور درمیآید. این تو خانواده بیاید، این شکلی میشود. تو عرصۀ سیاست، شکلی میشود. تو اخلاق و عبادت و معنویت و عرفان و تهجد و چه و چه و چه… اینها همه یک چیز را میخواهد بگوید.
پرکاری آقا… آدم صبح تا شب باید به زن و بچه برسد، حواست باشد. دور دو هفته بعد، آقا میگوید: «نماز، عبادت، ذکر. صبح تا شب فقط آدم مشغول ذکر باشد». *«دائمون»* صاحب نماز و ذکر، روح عبودیت… اون تفسیر آیتالکرسی از آقا را بخوانید. همۀ اینها خلاصه میشود در اینکه روح عبودیت بیاید، به نفی طاغوت. طاغوت… همۀ حرف انبیا تو این دو کلمه خلاصه میشود: *«ان عبدالله»*. هرچه هم که تو عرصۀ خانواده است، بروز همین دوتاست. تو عرصۀ سیاست، بروز همین دوتاست. هرچه تو عرصۀ شخصی، فردی، عبادی، معنوی خودت است، همینه. تو عرصۀ تربیت همین، رسانه، فرهنگ، هنر، همهاش همینه: نفی طاغوت، عبودیت الله. برمیگردد به عبودیت. همه ذیل عبودیت تعریف میشود. از جهت علمی و کار درسی، قشنگ شکیل قرآنی، علامه طباطبایی و *«تفسیر المیزان»*. از جهت رسانهای و بیان تبیینی، *«طرح کلی اندیشۀ اسلامی»* بینظیر است.
عرضهای مختلف. انتخاب چه راهکاری؟ در نهایت، در نهایت، دنبال همین تطبیقش. اصل مسئله همینه دیگر. همۀ سختی کار در تطبیق است. یک پزشک هم چهار سال درس میخواند، پزشک میشود. علوم پزشکی، حاذق، پزشک متخصص، پزشک حرفهای... با اون یکی تفاوتش در این نیستش که این بیشتر درس خونده، لزوماً تفاوت این نیست که این مثلاً کتابهای بیشتری خونده یا کتابهای بهتری خونده. نه، معمولاً تفاوت دو تا طبیب که یکی میشود طبیب حاذق و دقیق و سر به هوا، معمولاً در این است که این تشخیص و تطبیقش خیلی خوبه. فلان بیماری... اون یکی نا وارد. مشکل کبد بهشون گفتم اینو دوزش کمتر… عرض کنم که چهار سال تنها زندگی کردیم و تو چهار سال ملتزم بودیم، غیر از شیرکاکائو و کیک چیزی نخوریم و خلاصه زد کبد ترکاند. تا بعد ازدواج، اوایل بعد ازدواج، در مرگ رو به قبله دراز شدیم و شهادتین… یک لگد زد، گفت: «پاشو». عرض کنم خدمتتون که بعد دکتر رفتیم و گفتیم: «آقا، ما خارش شدید». مشهد، اول یک دکتر رفتیم قم، گفت: «این اگزماست». یک سری داروی تقویتی، این قرص تقویتی، ما خوردیم. دیدیم داریم میمیریم! خارش شدید. پدری از ما درآورد. شامپوهای خاص نوشت و صابون. گرون هم بود. بعد، خدمت شما عرض کنم که خلاصه رفتیم و از این پزشکهای حالا به قول الانیات به اسلامی، طب سنتی... هرچی. مشکل مال کبد و آثارش خیلی سریع محسوس دیده شد. تبریزیان نه، خیراندیش نه، روازاده نه. تو قم نسبتاً در سطح کشور... خدمتتون عرض کنم که خلاصه این بندهخدا یک سری راهکار به ما داد و خیلی اثر گذاشت. مسائل نیست، به تشخیص و تطبیق. گفتش که: «آقا، من کلاً به این رسیدم. نیروهای امنیتی که میگن، ما که نگاه میکنیم، اصل بر اینه که هر کسی متهمه، مگر اینکه خلافش اثبات بشه». برنج زیاد میخوریم، برنج هم یبوست زاست. وقتی از معده خوب کار نکنه، کبد دچار اختلال میشود. اول یک راهکار میدهد برای زینت معده و بعد یک کار میدهد برای تخلیۀ صفرا. بعد یک سری راهکار برای خنک کردن کبد. همین سادگی. خیلی هم دستورات ابتدایی و معمولی. سریع آثارش ظاهر میشود.
اصل مسئله چیست؟ در تطبیق. تطبیق خیلی علم نمیخواهد. البته علم لازم دارد، قطعاً. تطبیق نور تصویر نه، * «اتقوا فراسته المؤمن فإنّه ینظر بنور الله»*. ماجرا این است، آن نیست. این شکلی باید کار کنیم. ما خیلی وقتها تو ماجرا که میافتیم، جنس ماجرا را واسه خوب تشخیص نمیدهیم از کدوم جنس ابتلاست. همهاش را با هم قاطی میکنیم. میگوید: «نه! اینجا اصلاً فلانی...» اینجا که بود، خانم سریع طلاق داد. تو خود اهلبیت، پیامبر اکرم یک همسر، دو تا همسر داشتند. اینها چزاندن پیغمبر... مثل چی پدری از پیغمبر درآوردن. پیغمبر با اینها قهر کرد. سورۀ تحریم نازل شد در مذمت اینها. سراغ جمیل کنید. با پیغمبر وصیت کرد امیرالمؤمنین. بعد از رحلت پیغمبر، طلاق. پیغمبر از اختصاصاتی که زوجیتشان ادامه پیدا میکنه. کسی بعد پیامبر نمیتواند با همسر پیامبر ازدواج کند. طبرسیه. امیرالمؤمنین بعدش طلاق ام المؤمنین به حساب نه فقط پیغمبر. پیغمبر ۹ تا زن دائمی داشتند. بعد از مرگ او نمیتواند ازدواج کند و بعد از مرگ او هم میشود طلاق داد. طلاق! خب، این ماجرای پیغمبر.
امام حسن که اصلاً با قاتل خودشان زندگی کردند که طرف نفوذی معاویه بود توی خانۀ امام. امام جواد علیه السلام همینطور با دختر قاتل پدرش زندگی کرد که آخر شد قاتل خودش. از آن طرف روایت دارد، امام صادق علیه السلام آمدند، همسرم را صبح طلاق داده بودی. «علی علی خوشش نمیآید، من هم خوشم نمیآید. تنم به تن کسی بخوره که اهل جهنم بدنم ارزش قائلم. نمیخواهم بدنم حب جسد، جسد من به جسد کسی بخوره که اهل جهنم». یک چیز گفتیم. طرف یک چیزی گفت. *«رهنمود رهبری و نظام و فلان و اینا»*. این الان همونجا. «جسد من و جسد کسی بخوره، برو گمشو»! این است یا مدل پیغمبر است؟ مدل امام حسن اصلاً طرف قاتلم تا اونجام باید صبر کنم. «زهرو داده». امام حسن میگوید: «از این در پشتی برو که دسترسی پیدا نکنند کی به تو سمو داد». کجا باید چهکار بکنیم؟ دیتای علمی به شما مگر ندادم؟ شما تحیرتان بیشتر شده یا کمتر شده؟ کشف این شرایط با کیست؟ با چیست؟ نه، اصلش با نور است. نور چیست؟ اخلاص. واقعاً آدم دردش بنایش بر این است که برای خدا کار کند. هوای نفس میآید وسط، کل این قواعد همه قاطی میشود. اینها که باسوادند و هوای نفس دارند، فوقالعاده فوقالعاده درمیآورد. همۀ کفریاتش را پیدا میکند. چیزهای عجیبی من دیدم که میگویم: کربلا درس مذاکره و پیغمبر درس مذاکره است. یک دور میشود تاریخ پیغمبر را میخواند که چهار تا چیز در بیاورد. آدم وقتی یک چیزی را میخواهد با این واجب عینی است، ازدواج از اون بدش میآید، آیا تو روایت پیدا میکند این فاسق است؟ اصلاً حرامزاده است! پیدا میکند. عجیب است که اول آدم علاقهمند میشود، حب و بغض پیدا میکند، بعد استدلال تولید میشود. عقل تابع عقل تابع قلب. عقل مینشیند استدلال میبافد برای آنچه که دل قبول کرده. این فلان جناح را دوست دارد، مینشیند تولید میکند استدلال که چرا باید به این رأی داد. این از اون بدش میآید، مینشیند تولید میکند. حقیقت را دوست دارد، از دشمنان اهلبیت بدش میآید، از خود اهلبیت خوشش میآید. دشمنان اهلبیت در… کیا بدشان میآید، از کیا خوششان میآید؟ کیا محبتشان خالصانهتر است، بیشتر دیده میشود؟ ادا و اطوار و شعر و شعار و این حرفها نیست.
الان بعضی از این حضراتی که کاندیدا هستند… من خودم، خداوکیلی، رفاقت داریم ولی خداوکیلی مُردّم به اینها رأی بدهم. بررسی، بررسی بکنیم. احراز صلاحیت بشود. باز این صلاحیتش چقدر است، اون صلاحیتش چقدر است. بین این و اون… بچه محلهمان است، فلان دانشگاه است، فلان دانشگاهیها به این رأی میدهند. خیلی چیزهای بدی است. اینها همهاش مصداق تعصبی است که تو روایات گفتند: «این تعصب از جهنم است». و مرحوم حضرت امام در *چهل حدیث* یک بابی در مورد تعصب صحبت کردند. تشکیلاتی! همان چیزی که ما تا الان ضربه خوردیم از همین نگاه صفر و صدی بوده. کشف کردیم، جناح مقابل پیروز. حداقلهای خودشان لحاظ بشود. یک صحبتهایی کردم، یک مقدار دیگرش هم فردا شب صحبت دارم، عرض میکنم اونجا.
ولی اولاً که ما نگاه ایدهآلی را کلاً نباید ازش دست برداریم. واقعبینی و آرمانگرایی اینها منافاتی ندارد. آرمانگرا شدن مهم این است که اگه شما بر اساس مصالحی کوتاه آمدی که اینجا فلان رأی را ندهی و به فلانی رأی بدهی، یادت نرود آرمانت چیست. آرمان را میشود: «فعلاً همینی که این باید رأی بیاورد، به اون یکی رأی نیابد».
بریم سراغ معاویه. ببینیم چهکار میکرده معاویه و اصل مشکل معاویه چیست. این صفحه بسیار صفحه کلیدی و حیاتی است به کتاب من. صفحه ۱۲. خیلی جملات وقتی به کارنامۀ معاویه مراجعه میکنیم، غیر از ظلمها، غیر از آدمکشیها، دقت کنید، غیر از زندهبهگور کردنها، غیر از در زندان پوساندنها، غیر از نابود کردن حُجْر بن عَدِیها و عید حجریها… کنار معرفی لازم شهید حجری معرفی کنم. جسدشان پیدا شد. شهید حجری هم که ایشان هم از اصحاب خاص امیرالمؤمنین بودند و و علم منایا و اینها داشتند. آخر هم که دست و پایشان قطع شد و زبانشان را بریدند و به شهادت رسیدند. حُجْر بن عَدِی هم که حالا ماجرا دارد. جناب حُجْر کلیتش آدم خوبی است، حالا وارد بعضی جزئیات در نقد ایشان میشویم. غیر از این جنایتهای چهارواداری… هارواداری یعنی زشت و زن… به امثال میثم تمارها... دورۀ معاویه در واقع در واقع خیلی تحت تأثیر معاویه نبود. ماجرای میثم بیتأثیر بوده ولی جریان آل زیاد بیشتر میثم را چون تو کوفه بود، بیشتر از اینها اذیت شد. به هر حال در مجموع میشود نسبتش داد به معاویه. خب، غیر از این جنایتهایی که کرده، ما ممنون از معاویه کشته؟ قتلوعام کرده؟ نابود کرده؟ همۀ کس میفهمد. هر عوامی هم درک میکند.
یک جنایت معاویه دارد که جز چشمهای دقیق آن جنایت را… آن جنایت این است که معاویه باید این کودک نورسیده را، این جامعۀ اسلامی را ۲۰ سال لااقل جلو میبرد. این امانتی که به دست او سپرده شده بود، این جامعۀ اسلامی را ۲۰ سال میبرد جلو. ۲۰ سال جلو نبرد. به همان حالت که بود، نگه ۲۰۰ سال هم عقب. این جنایت معاویه است. *«معاویه زمانت را بشناس»*. وقتی کار دستش میافتد، پیش نمیرود. عقب هم میافتی. رنگ و روی معاویه است. تطبیق مشکل پیدا میکند. شمر زمان. اونجوری باید ببره. تازه اگه سر هم برید، شمر از قفا بریده بود، قبول نیست. باز هم فرق میکند. باز هم میشود مذاکره کرد. آب هم داد. بعد از گُفا برید. همیشه یک چیزی میشود پیدا کرد برای اینکه در بروی از ماجرا، در حالی که ماجرا اون روح قضیه است، ذات قضیه است. اصل حقیقت مهم است. حقیقت معاویه چیست؟ قرآن چقدر این حرفها را قشنگ میگوید. *«وما»*. وای! چقدر دیوانه میشوم من با این آیات. تو بحثهای آیندۀ انقلاب توضیح دادم مشکل فرعون چیست. *«وَما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشید»*. خیلی میگوید. مسئله این است. فرعون امر میکرد کسی رشد پیدا نکند. تو سورۀ دخان در مورد معاویه، در مورد فرعون چی میگوید؟ چقدر این آیات محشر است: *«فَما بَکَت عَلَیهِمُ السَّماءُ وَالأَرضُ»*. گریه نکرده. چقدر آدم گند… خاک بر سر آدم بمیرد، آسمان و زمین بهرایش گریه نکند. خیلی هوا عجیبغریب است، یک آدم بیشتر نمیخورد. تازه به خودش هم باید با ارفاق بخورد. آقای فرعون، خیلی بهت نمیادا! خدا لعنتت کند.
دقت کن، قرآن میگوید. میگوید: «بابا، چیزی که زیاد است، فرعون است». *«فراعنه الارض»* به تعبیر روایت. «فراعنۀ زمین پر فرعون است». هرکی یک دزدی از فرعونیت و تفرعن را دارد. دوز فرعونیت و تفرعن چیست؟ رشید نیست. امر او تابع امر خدا نیست. برآمده و جوشیده از دل حقیقت نیست. بر اساس خواست خودش است، ارادۀ خودش است، هوای نفس خودش است، تحلیلهای من درآوردی خودش است. اثرش هم چیست؟ جامعه جلو نمیرود. تازه اگه جامعه متوقف هم بشود، خیانت است، جنایت است. چهبرسد به اینکه جامعه عقب بیفتد. از حیث فرهنگی، اقتصادی. بعد این ۶ سال، ۹۲ تا ۹۸، جلو رفتیم؟ عقب رفتیم؟ متوقف بودیم؟ نه، عقب افتادیم! یک وقت عقب افتادیم، حرکت نکردیم. عقب افتادیم. یک وقت همه دارند جلو میروند، تو اینوری برمیگردی. این خیانت! این معاویهصفتی است. بعضیها برمیخورد. تعلق قلبی چون هست. بالاخره دوستش دارد دیگر. رئیسجمهور آمریکا، نخستوزیر انگلیس و رئیسجمهور فرانسه. آنها را دوست دارم، این را هم دوست دارم، نوکر آنهاست دیگر. هدر رفتن و بعد یک وقت هستش که ما فرصت میدهیم جامعه دو قدم برگردد عقب که بچشد طعم عقب برگشتن را. این عقب برگشتن نیست، این جلو رفتن است. شهید مطهری میفرماید که: «شما مسیر جادۀ هراز را که میخواهید بروید، خیلی مثال، مثال قشنگی فلسفۀ تاریخ به نظرم». میگوید: «مسیر جادۀ هراز را که میخواهی بروی، مثلاً آمل پشت کوه است. بعد شما جنوب دارید به شمال. تهران به آمل. تهران جنوب، پایین کوه. آمل شمال، بالای کوه. ولی تو این مسیر هی دائم میروی شرق، میروی غرب، شرق، غرب. یک جاهایی میرود سمت جنوب.» یعنی کوهی که داری دور میزنی، یک جاهایش اصلاً کلاً پشت به آمل داری حرکت میکنی. کلاً پشت به آمل داری حرکت میکنی ولی مهم این است که داری میروی. در طول تاریخ هیچ وقت دین عقبگرد نداشته، ولو دست معاویهها بوده، چون یک تجربۀ تاریخی ایجاد میکند. میبرد این جریان را. مؤمنین دارد میبرد. مؤمنین خودشان در حرکتاند. ولو به ظاهر عقب رفتهاند. این عقب رفتهها هم عقبگرد نیست، جاماندن هم باز تو اون سیستم کلان عالم عقبگرد نیست، حرکت رو به جلو حرکت تکاملیه، حرکت اشتدادی فلسفۀ تاریخ که بحث خیلی خوبی هم هست. اگه حال و حوصله دارید، مطالعه کنید. خیلی تو اینها فلسفۀ تاریخ شهید مطهری کتاب خوبی است. فلسفۀ تاریخ آیه الله مصباح کتاب خوبی است. یک دانه هم آقای فکر کنم مال آقای رهدار رهدار. دکتر رهدار، *فلسفۀ تاریخ*. تو ذهنمه که ایشان هم چرا امام جمعه عقلاً چیزهای مثبتشان را خیلی بد میکند؟ خب، چرا مثلاً اگه واقعاً مثلاً طرف جاسوس دوتابعیتی است، نمیدانم چیز است، فلان است. میگویی: «خائن است». بعدش مثلاً باید قوۀ قضاییه جواب پس بدهد، بعد از دوران مسئولیتش. خب، الان بر مردم تقویت کنید. در ادامۀ همین پیش میآید. این است که این… این فرد معاویهفش، چطور توانسته از فیلتر شورای نگهبان رد شود؟ شورای نگهبان که رهبری در مورد بعضی از این افراد، «آقای فلانی و فلانی، نتونیم اعتماد کنیم، دیگه به کی میشه اعتماد کرد تو این کشور؟». لطفاً عرض کنم که حالا بحث را ببینید. الان آوردید روی مورد جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی ساخت و ساز و ساختاری، چارتی دارد. تشکیلاتی دارد و این چ… این حقیقت و هویت جمهوری اسلامی تو این بستر، تو این قالب، تو این تن تعریف شده. به این تن اگه آسیب بهت بخورد، اون روح مفارقت میکند. پذیرفتیم یک عهد عمومی و دو طرفه است بین حاکمیت و مردم، بین حکومت و رعیت به تعبیر امیرالمؤمنین. یک عهد مشارکتی دو طرفه است. ساختارها را لحاظ کردیم. قرار شده که مردم یک جاهایی اعتماد بکنند به حاکمیت، حاکمیت هم یک جاهایی اعتماد بکند به مردم.
چند تا رفرنس میدهم برای اگه میخواهید گوش بدهید، حال و حوصلهای دارید. یکی همین سخنرانیهای آیندۀ انقلابمان است. یکی ۹ جلسه از همین *«طرح کلی اندیشۀ اسلامی»*، بحث ولایتش است. حال و حوصله داشتید گوش بدهید. یکی بحث *«چرا رهبری دخالت نمیکند»*. این سه تا موضوع را اگه دوست داشتید، گوش بدهید تا حد زیادی این را اونجا جواب دادم. اساساً کار ولایت را ما نباید به این تطبیق بدهیم که ولی یعنی بیاید بگوید: «مردم، هازال دزدان! مردم، هازال گرگان! مردم، هازال روباه!» «سلمنا، آفرین!» حالا نه، تعریف چه مدل؟ آقا گفتند که: «وقتی بود که اینها میخواستند بروند مذاکره با ترامپ و اینها. همین شهریور بود دیگر، شهریور و مهر». بعد آقا چند بار جاهای مختلف گفتند، آخر روزی که اینها داشتند میرفتند تو درس خارج اعلام کردند که: «مذاکره ممنوع است و فلان و اینها». وقتی برگشتن، آقا فرمودند که: «اگه اینها بیعقلی میکردند، عقلانیت به خرج دادند مسئول ما که نرفتن با ترامپ مذاکره کنند. مذاکره میکردم، مشکلاتمان بدتر میشد». فحش خار و خاشاک بدتر است! یعنی دارد راه برای آینده میبندد. شرایط رو، مقتضیات رو… یک وقت از یک فضایی دو تا، دو تا تعریفی میکنم که بتوانم وقت نقدم را کنارش بیارم. حالا اونی که مهم است، این است. پیغمبر در مورد همین معاویه به نظر شما چهکار کرده؟ جمهوری اسلامی بسته تو ساختار یک جوری است که یک عهد دو طرفه است که نمیشود خیلی روشن بگوییم که این مسائل توش پیاده نگهبان نداشت. رأی هم نمیگرفت. به انتخابات هم نیاز نداشت. از این تعریفهایی که بعه... شما دیگه از طلحه و زبیر بدتر سراغ دارید که در مورد زبیر گفتند: «سیف الاسلام، پیغمبر فرمود». زبیری که آخرش… آفرین! خیلی خوب. تو همون وقتی هم که امیرالمؤمنین روبروی زبیر ایستادند تو جنگ، وقتی که آمد مذاکره کند، همونجا امیرالمؤمنین باز از زبیر تعریف کرده. بروید بخوانید. «تو سیف الاسلام بودی، تو اینجا چهکار میکنی»؟ یک دوتا اینجوری گفتند که این متنبه بشود، اثر بکند. پدراست دیگر. ببین، پدرانه رفتار کردن فرق میکند. ما کارهایمان سیاسی است. توییتر میزنیم که خارخشها که طرف بیاید جلوی چشمش. توییتر فضای جنگ است ولی عرصۀ سیاست، حکومت عرصۀ تربیت. سر کلاس دیگر معلم نمینشیند هی دو تا متلک بگوید، این را بزند، چهار تا بگوید، اون را بچزاند. کلاس یعنی مدیریت دو تا مگه منتقدام؟ یکی از دوستانی که جلسۀ قبل خیلی تند ما برخورد کرد، من خودم ناراحتم که نیست. چشم به در، کی میآید تو. آماده کردم این نیست. فضا، فضای تربیت، فضا، فضای رفاقت، رابطۀ پدرانه است. تو رابطۀ پدرانه اتفاقاً وقتی آمد، میگویم: «آفرین! چه طرزفکر خوبی داری تو! اهل مطالعه! مطالعه دقتی از شما بعید است». توی مدیریت، توی راه بردن، تو حرکت، تو تربیت، پدرانه رفتار کردن اصلاً تازه وقتی زبیر متنبه میشود، میرود پشت خیمه میخواهد سوار اسب بشود، عقبنشینی بکند، فلان فلان شدهای میآید همون پشت میزند پرپرش میکند زبیر را. قاتل و مقتول در جهنم.
پیغمبر با معاویه چهکار کرده؟ معاویه که دیگر فرزند ابوسفیان و ابوسفیان هم که سردمدار قریش و معاویه خودش پرچمدار در جنگ بدر و احد علیه مسلمین. یعنی اون سپاهی که حمزه سیدالشهدا را کشته، فرمانده اینها معاویه بوده. جالب است، خیلی اینجا پیغمبر معاویه کنارشان، بودند. بود. شمشیر دستشان بود. فرمودند که حالا به تعبیر امروزی خودمان، «میشه یک خرس گنده یک روزی حاکم میشود اینجا که هرچه میخورد، سیر نمیشود». ماجرا دارد. میگوید که آخه نسائی، صاحب *«سنن»* یکی از سنن سکه درجه یک اهل سنت را نسائی. ایشان رفته بوده مصر. مصریها بهش میگویند که: «تو تو این سننت و اینها در متن خلفا چیزهایی گفتی، در متن فلانی هم بگو. در متن فلانی در مورد خلفا افراد مختلف میگوید، در مدح معاویه هم از کلام پیغمبر یک چیزی بگو، حال کنیم!» «من چیزی ندیدم در کلمات پیغمبر در...» «مگر میشود؟ خاله المؤمنین؟ کاتب وحی است!» «مگر میشود؟» یک دانه من سراغ دارم، پیغمبر مستقیم در مورد معاویه چیزی گفته باشد. گفتند که: «آقای معاویه! بیا کارت دارم.» «غذا میخورم». «کارت دارم». «غذا میخورم». «آقای معاویه! کارت دارم». گفت: «دارم غذا میخورم». «لا أشبع الله بطنک»! «الهی شکمت سیر نشود». پیغمبر سراغ دارم که در وصف خاله المؤمنین فرمودند: «خلاصه شکم سیر» نه، یک نمد میآورند و نثاری را میاندازند توش و میبندند و انقدر لگدکوبش میکنند که میکشن. تو باشی دیگه در مورد… آقا جان، ما از اینجور روایتها از پیغمبر نقل نمیکنیم. پیغمبر فرمودند که: «بعداً حالا معاویه اینجا وایستاده، شمشیر دست پیغمبر...» «یک خرس گنده یک روزی میآید اینجا حاکم میشود». *«إذا رأیتموه علی»* من بغلشونه. شمیر هم دست حضرت است. تا گفتند: «الان منبری». شمشیر آوردند گذاشتند روی شکم معاویه. فرمودند: *«فبروا بطنه»*. «هر وقت دیدید اون روی منبر من نشست، شکمش را پاره کنید». روی شکم معاویه نشان داده. اینجوری خودشه. دیگه فلان فلان شده است. چیه؟ ماجرا اون رشد حاصل نمیشود. الان مظلوم میشود. یک دوقطبی با پیغمبر درست میکند. پیغمبر چند ظالم؟ افراد پای رکاب خودشان را میزند، نابود میکند. «من مگر چهکار کردم؟» «گوش میدادم، پاره کنی». بصیرت با اینها حاصل نمیشود. فهم عمومی حاصل نمیشود. تا فهم عمومی و بصیرت نباشد، جامعه حرکت نمیکند. حرکت جامعه منوط به فهم عمومی است. رشد فکری مردم، رشد فرهنگی مردم با اعلام و کد و اسم و فلان اینها. رشد فرهنگی مردم باید بشناسند ترفندها را، ببینند راهکارها را، کشف کنند چی تو چنته دارد. از دل چه شعاری چیا درمیآید. گفتمانها سوخته بشود. خیلی مهم است. گفتمانها اگه سوخته نشود، افراد هی میروند و میآیند. بعد اگه گفتمان سوخته نشود، افراد بروند و بیایند، انقلاب دیگه به ۴۰ سال نمیکشید. دو سه تا گفتمان هم اول انقلاب سوخته بود، تموم شده بود. دو سه تا فرد سوخته بود، گفتمانشان هم منقضی شده بود. گفتمان یعنی فردی میآید یک گفتمان. شما فرصت میدهی گفتمان را مطرح بشود. «جاسوس است». «بابا این بنیصدر جاسوس! فلان». بلند شده گفتمانش را بگوید. همۀ افراد اهل این گفتمان که جاسوس نیستند. این جاسوسی را الان تو برداری نماز شبخوانی که گفتم، هیچی نمیآید جاش بنشیند. نماز شبخوان به برجام رأی دادند. نماز شب میخوانند. من تو اینها عارف سراغ دارم حضرات که جز هیئترئیسۀ مجلس بود، ما پشتش نماز میخواندیم. او یک حالات *«در نماز بهجت بود»* در مسائل سیاسی کلان به برجام رأی داده بود. آب و تاب. چهکار کنی؟ این با اسم امام و انقلاب سیدالشهدا اینها میآید برجام بهت حقوق نمیکند. اون باز به اسم مذاکره اومده و کربلا درس مذاکره گرفته. مذاکره هم نمیگیرد. این شب عاشورا خودش روضه میخواند. گفتمان باید منقضی بشود. این حرکت جامعه. پس ما عقبگرد نداریم. یک جاهایی هم درست است، ماشین دارد به سمت تهران برمیگردد ولی این تو جادۀ آمل است، تو جادۀ آمل است. درست است حرکت به سمت تهران است ولی جاده، جادۀ آمل است. این گردنۀ آهوان که شما میروید، همینجور میچرخد. دیگه تهران است. کامل برمیگردی. کامل.
جنایت معاویه پس چی بود؟ از چه لحاظی عقب برد؟ پولشان کم شد؟ نه. ای کاش پولشان کم میشد. قلمروشان کم شد؟ کشورشان تجزیه شد؟ عدهشان بیخودی مردند؟ ای کاش این کارها میشد. *«به عقب میبره»*. خیلی مشکل نداریم این که دیگه یکی کشته شد. این را دیگه نمیتوانم تحمل کنم. فاسد میکند گفتمان را. یعنی چی؟ کجا؟ نه بابا تا کی؟ تا وقتی جشن ۲۵۰۰ ساله عرقخوری کرد. اونجا دیگه صدای همه در آمد. این آقا این عرق میخورد. این را دیگه نمیتوانید تحمل کنید. مملکت. گفتمان باید بسوزد. نماز میخواند، سالم است. عرق نمیخورد. کتاب نوشته: *«اکبرالکبائر»*. نمیدانم بحثهای واقعیت، جذابیت. اگه حال و حوصله داشتید، فصل دومش ۱۰ جلسه مفصل در مورد این موضوع صحبت کردیم که غربزدگی از زنا بدتر است، از لواط بدتر است. آدمی که قلباً تمایل دارد، واقعیت، واقعیت یا جذابیت، بر فصل دوم همین کلیپ، لیست انگلیسی. رأی نمیدهی. مال همان بحث انگلیس اندازۀ یزد و کرمان ما است. خیلی نکات اینجوری زیاد دارد. اون بحث که اصل مشکل یزید همین بود. مشکل یزید اولاً تو غربزدگیش بود. بعد تو عرقخوریش بود. یعنی تو تمایل به طاغوت بود. تمایل به اجنبی، وادادگی بود. حالا عرقخوری رو داشت. معاویه عرقخوری علنی هم نداشت. آزادگی از همه اینها بدتر است. عکس با زن باید پیدا کنی که من بتوانم تو جامعه توجیه بکنم این خیلی فاسد است. *«جامعه رشد درست حسابی»*. ۵۰ سال پیش میگوید: «ای کاش این کارها میشد. از لحاظ فکر، از لحاظ بینش، از لحاظ اخلاق مردم را عقب برد». این جنایتی بود که به هیچ صورت بخشودنی نبود و نیست. این گناهی بود که علاجش با ۱۰ سال، ۲۰ سال حکومت درست دیگری انجامپذیر نبود. امام فرمود: «بلایی که رضا شاه و محمدرضا سر ما درآوردن تو عرصۀ فرهنگ، خصوصاً فقط یک قلمش بحث حجاب تا ۵۰ سال درست نمیشود». امام دیوار بکوباند. روز اول گفتند که: «آب و برق را برایتان رایگان میکنیم». دوست عزیزم آقای امینپور قم که آمده بود منزل، قم گرفت که جمعههای درسی با هم منزلش را نزدیک منزل ما گرفته بود که رفت و آمدش راحت باشد. بعد با هم رفته بودیم بنگاه. آمدیم مشهد. تا یک سالی صبر کرد، امیدوار بود که برگردیم. دیگه دید ما برنمیگردیم، رفت خونه را تحویل گرفت. تبدیل به احسن. توی خونه خرید. رفته بودیم با هم بنگاهی. با جک یک پیرزنی نشسته بود و حالا من احتمالاً نمیدانم که این شناخت ولی خودش میگفتش که این من را شناخته. سال ۳... خودش علامت انقلاب. گفتش که: «آقای خمینی! تو بهشت زهرا گفتی آب و برق را برایتان رایگان میکنم». البته راست گفتا! شما دقت نکردید: «به زمین رایگان میکنم». قبرستان! شبههای تو ذهن اکثر مردم… «بابا، اولاً که یک حرف مال چند ماه بعد بوده. مال اسفند اینها بوده. تو قم امام گفته بوده. بعدش هم این امیرعباس انتظام که تازگی از دنیا رفت، این گفته بود این حرف رو». و حرف دولت بازرگان و اینها بود. امام آمدند، گفتند: «به این دل خوش نکنید که فقط ما برق را رایگان کنیم. سعادت ابدیت میخواهیم برای مردم ایجاد کنیم». بعد نکته بامزه این است که اتفاقاً سخنرانی امام بهشت زهرا منتشر کردم یک وقتی امام دقیقاً تو بهشت زهرا چی میگویند. امام میگویند: «با این جنایاتی که محمدرضا در عرصۀ اقتصادی به بار آورده، این اقتصاد تا ۵۰ سال اصلاح نمیشود». اقتصاد نداشته باشید. چقدر رسانه میتواند بی پدربازی در بیاورد. چی را تبدیل به چی کند؟ و اگر وعدهای داده، بدون اوضاع قبل از انقلاب گل بوده.
عرض کنم خدمت شما که پس اصل ماجرا چیست؟ اصل ماجرا این است. میخواهد از جهت فکری عقب نگه دارد. یک جامعه رشد فکری نمیکند. حالا باز قاطی نکنیم آقا. از جهت کاری که خدا میکند، معاویه هم خیر شد. یزید هم خیر شد. یزید کلاً خیر شد یا نشد؟ یزید جنایتی که کرد، خیر شد نشد ولی کار او کار خیر بود یا نبود؟ خدا چهکار میکند با کفار و طواغیت؟ یک بحث است. جنایت برخی از این حضرات تو مملکت ما ۴۰ سال خیانت کردند. ۴۰ سال فقط مملکت را عقب نگه داشتند. هرجا تلاشی بوده، هر حرکتی بوده، اینها همه زورشان را زدند. فقط این را تعطیل کنند. فضایی داریم، تعطیل. هستهای داریم، تعطیل. موشک داریم، تعطیل. خودمان کردیم اینها را تعطیل. کاری بکنیم که خود این تعطیل. این عقب نگه داشتن جامعه است. این جنایت است. نه آدمکشی. پیدا کنیم که مثلاً فلانی در این قتل چقدر دخالت دارد. تحلیل کرد. کلان باید دید. این نگاه آقا از این جهت خیلی فوقالعاده است. یک نقشۀ کلی دارد. صحنه این گیتی را نگاه میکنی. توی عوالم دارد چه میکند. روی تکتک این آدمهایی که استعدادی داشتند برای رشد و شما این استعدادها را از بین بردی. من الان روزی نیست که اروپا و اروپاییها و اینها گفتگو نداشته باشند. متن ماجرا و اینها زیاد. وقتی آمارها و گزارشها، جزئیات اینها را آدم از اون ور میشنود، یک چیزی که هر روز من این تو دلم و حالم بد میشود، همین است که چه جنایتی اینها کردند. چه استعدادهایی دارد تو اروپا هدر میرود. چه استعدادهایی در… چه آدمای پاک، سالم، نزورکی… باید اهل کثافتکاری؟ از ۶ سالگی دیشب آماری بود که ۶ سالگی فیلم پورن به اینها نشان میدهند. با جزئیات به هم یاد میدهند برای اینکه جلوگیری کنند از بعضی بزهکاریها. خودارضایی را از همون ۶ سالگی بهش یاد میدهند. با فیلم بدشدن یاد میدهند که اینها وسایل جلوگیری … حواست باشه که بعداً خواستی کاری هم بکنی، خیلی هم خیلی کاری نکنی. پیشگیری. تو مدارس مثلاً شما میروید تو فرانسه و جاهای دیگه، آره که دختر و پسر با هم زندگی میکنند. دختر ۱۳ ساله تو خوابگاه، اونجا یک چیز تق تق میکنند، میروند تو بچهها. استعدادها اینها. محمدتقی بهجت و علامه طباطبایی، قاسم سلیمانی و اینها اگه بیشتر نباشند، استعدادشان کمتر نیستا! تبدیل به چیا که نمیشوند. این جنایت هزار برابر اون قتل عام هیروشیما و ناکازاکی، قتل عام یمن و عراق و این از همه اونها بدتر است. خون ببینیم، گلوله تفنگ، سر و صدا. این استعداد یک جامعهای باور خود را نسبت به خودش از دست میدهد. این جوان احساس میکند که آقا فایده ندارد، من تو این مملکت کارهای نیستم، خاصیتی ندارم. انگیزش را از دست میدهد. جانشین شهید احمدی روشن. تهران که بودم جلسۀ سخنرانی ایشان آمده بود. لطف. بعد شهید احمدی روشن ایشان جانشین شده و اسمش هم توی لیست تحریمهای آمریکاست و تو برجام همه را از تو لیست تحریم درآوردن غیر از… تو خلوت به من گفتش که: «شهید احمدی روشن مسئولیتش سوخت تراکتور بوده. تحریمها رو دور میزده. سوختۀ ورزش شهید و حالا درددلهایی که میکرد و ماجراهایی که داشت و غصههایی که داشت و نگرانیهایی که داشت، اینها حالا به کنار.» گفتش که: «تو نمیدونی ما جنگ با دنیا الان نداریم. تو بحث هستهای ما تو همین سازمان خودمون با همین افرادی که اصل جنگ با ایناست. مسئولش مهمترین رقیبش است که این الان فقط اون رو من همه تحریمها رو آمریکا…» جنایت اینهاست. نه اون آدمکشی و اون غارت و اختلاس و بعضیها نمیبینند و نمیفهمند اینجور آدمای فاسدی هزار برابر اثرشان از اون که اختلاس میکند بدتر است. اون سرمایه در میرود، این سرمایه استعدادی و سرمایه انسانی مملکت را نابود میکند. نمیفهمد نابود کرده. شاخص هم ندارد. الان تو انتخابات پاک است. آدمهای پاک داریم که احمقاند و این استعداد انسانی را هدر میدهند. فرصت. همین لیستی که تو تهران جای دیگه بستند، ده تا جوون شایسته داریم. میگوید: «نه، ما هر جناحی هر حزبی از تو این جناح اصولگرا اینها دو تا سهمیه، سه تا سهمیه، پنج تا آخوند بزن، چهار تا خانم، سه تا جوون». اینجوری لیست میبندند. این نابود کردن. تو مجلس اون وقت به فکر من و شما بشود. استعداد من و شما را دریابد. اینها غصههاست که صدایش درنمیآید. جلسۀ پنجشنبه که اینجا بودم، پس با شما صحبت کردم. گفتم: «محل درگیر اینیم که رأی بدهیم به فلانی یا فلانی». اصلاً مسئله این نیست. ساختار و مجلس ما این مشکل را دارد. خیلی توش نکته دارد. مشکل معا
ویهها چیست؟ معاویهصفت کیست؟ طاغوت چیست؟ اصل مدل طاغوت چیست؟ آیندۀ انقلاب توضیح دادیم. مهمترین کاری که انقلاب کرد، این بود به ما گفت: «آقا، تو خودت را جدی بگیر». همین بس است به عنوان خدمات انقلاب. «چقدر برای مردم خدمت کنیم». انقلاب زد. «ما میتوانیم». تو آبان ۵۷ میگویند: «شما این همه کشته دادید، تا حالا خاصیتش چی بود؟ انقلاب که پیروز نشد.» ۱۵ ساله داری میجنگی. سه ماه قبل از پیروزی انقلاب امام میفرماید: «همینقدر ما مردم گفته باشیم شما میتوانید یک کارهایی بکنید. پیروزی انقلاب تحقیرت میکند. استضعاف، استخفاف. مگر تو هم میتوانی؟ آخه بدبخت. بابا اینجا نفت داریم. آخه تو مگر میتوانی بنفس کار کنی؟ بده من. بابا، همۀ دنیا الان این شکلی دارد اداره میشود.» کار معاویهها و کار طاغوت این است، خفیفت میکند. استضعاف یعنی همین دیگه. قدرت ضعیف به حساب میآری. انقلاب چهکار کرد؟ گفت: «تکتک شما آدمها، اون پیرمرد ۹۰ ساله هم خاصیت دارد. یک آدم، یک نوزاد ۶ ماهه هم». کاری که امام حسین تو عاشورا کرد، این بود دیگه. گفت: «من از پیرمرد ۹۰ سالهای به اسم حبیب بن مظاهر کُره گرفتم، از بچۀ ۶ ماهه هم کُره گرفتم». باوری است که امام حسین ایجاد کرد. اصل ماجرا، اصل حرف این است: هرکی این باور را سرد میکند، توی صنعت آبگوشت بزباش! هیچی نداریم. این خودِ خودِ معاویه است. ولو نماز شب بخواند و قرآن بخواند و ۸۰ جایش پینه بسته باشد از عبادت. منکر به حساب نمیآوریم دیگه. «خانمها فردا بدون روسری با دوچرخه بیایند تو حیاط دانشگاه. فردا فیضی تجمع» نه! «دقت کن!» نه میتوانی. «ما یک کارهایی بکنیم». مدیر، مدیر از خارج میآوریم. «او از این حرفها». «با یک بمب میتوانند ما را نابود بکنند. آمریکا و هزار تا این حرفها که میزنند، مردم را سرد میکند». منکرات. دانلود حجاب. بنده تحلیل داشتم، گوش دادید. چرا وضعیت حجاب ما در بین قشری که دوست دارم مثلاً با سیمهای متفاوتی ظاهر بشوند، وضعیت آرایشی و پوششیشان نسبت به همین قشر، یعنی نسبت به همان طیف اعتقادی در غرب بدتر است؟ عبارت ساده: چرا آرایشهای ایرانی غلیظتر از آرایشهای غربی است؟ تو خیابانهای انگلیس، لندن، لسآنجلس اینها هر کی را دیدی خیلی غلیظ آرایش کرده، بدون ایرانی است. چرا اینجوریه؟ دست کی؟ یا ایرانیان یا فلان دسته. چرا اینجوری میشود؟ احساس حقارت. این احساس حقارت تو همون انقلاب جنسی ببینید. میآید، میگوید که: «شما چرا آرایش نمیکنی تو خیابان؟» از دختران، فقط صبح به صبح شانه میکنم میآیم بیرون. غلیظ و فلان. چه حوصلهای! آدم دو ساعت پای آینه وایسد این کار را بکند. مگر میهمانی خاصی باشد، کار خاصی باشد. چرا اینجوریه؟ برای اینکه از اول تو مغزش پر کردند. تو مدرسه دبیرستان همون اول: «تو اَبَرقدرت دنیایی. تو جهان اولی هستی. تو شهروند یک کشور صنعتی هستی. همۀ دنیا مال ما است. ما با علم اون دنیا را اداره میکنیم». سرمایه هیچی هم ندارد. هیچی. فقط آب باران دارد. نفت و گاز و اینها که دیگه هیچ. سرمایه غرب هیچی ندارد. این فکر فرو کرده. این وضعیت، سخنرانی. میگویم که: «آقا، ایران معادل ۲۲ تا کشور است». مسخره میکنند ما را. انگلیس اندازۀ یزد و کرمان ما است. ژاپن اندازۀ سه تا خراسان با گلستان و مازندران است. این پنج تا استان ما میشود ژاپن. ۱۳۰ میلیون جمعیت دارد. کل این کشور ما ۸۰ میلیون جمعیت دارد. فکر ندارد. واقعاً منبرها نباید این را بگویند. تو هم مدارس نباید این را بگویند. فهمیده بشود این امکانات، این ظرفیت، استعداد. علما ممکن است. بله، کیا؟ اونهایی که از معاویهها میترسند. نکتهاش این است. بعضی معاویه نیستند ولی از معاویه میترسند. معاویه خفهخون ایجاد میکند دیگه. یک حرف که بزنی، یک موج رسانهای برایت ایجاد میکند. پدرت را در میآورند. یک کلمه میگویی: «مخالف بودما». ولی بندهخدا شیرفهم شد. رسانه مثل واتیکان کنیم. حلقۀ نفت هم جای نفت هم بهش بدهیم، خودش خودش را اداره کند. فضای مجازی این است. یک کلمه حرف بود دیگه. معاویهها بلدند چهکار بکنند. حالا مشکل دارد این حرف. ولی یک کلمه حتی دربیاید. ما شبکۀ افق برنامه جلسه داشتیم چند روز پیش. ما اون خانم زینب ابوطالبی. خود ما نمیدانستیم این حرف را زده. روی آنتن دیگه بوده. بعد یک هفته این را تو آرشیو داشتند. رئیس شبکه نگاه نمیکند این را. من در تعجبم از مدیران شبکه. من تعجب میکنم از بابای من که میشود شبکه چهار نگاه میکند. من بابایم میگویم: «مرد حسابی! خود مسئول بخشی که الان نشسته شبکۀ چهار برنامه را روی آنتن میفرستد، اون خودش شبکۀ سه نگاه میکند». تو ولی این رصد میکند. معاویهصفتها اینها دیگه، رصد میکند. تو یک کلمه حرف بزن. بعد بار رسانهای. تیرباران رسانه. دیگه جرئت نکنی حرف بزنی. این ماجرای علما بعضی وقتها همینه. مصباح را خدا حفظ کند. ایشان که با افتخار رأی میدهیم. انشاءالله به ایشان نابودش هم میکنیم. ۱۲ هزار صفحه علیه دوران اصلاحات مطلب نوشته. کتاب مصباح دوستان را بخوانید که ۳۰۰ ۴۰۰ صفحه کلیاتی از ماجرای دوران اصلاحات. کارهایی که با این مصباح کردند. من توی کانادا که بودم، استاد من تو دانشگاه به من گفتش که: «مرتضی، مردم کشور تو وحشیاند». گفتم: «برای چی؟» گفت: «من شنیدم علیه فیلسوف ۱۲ هزار صفحه مطلب نوشتند». «فیلسوف چقدر قیمتیه!» «مملکت شما ۱۲ هزار صفحه مطلب نوشتند». یک سری روزنامهها میآمد بیرون. ۵۰ تا روزنامه با هم. همه هم یک تیتر و یک مطلب. هر سمت این منطقه ممنوعه بیایید، معاویهها کارشان را میکنند. سکوت علما این است.
ماجرا مطالب اصلیمان بعد از دوران معاویه. ۲۰ ۳۰ سال بعد از او عمر بن عبدالعزیز آمد که عادل بنیامیه است. نتوانست کاری انجام بدهد. نتوانست فجایع معاویه را جبران کند. گودهای معاویه را هموار کند. تازه دو سال هم بیشتر بهش مهلت ندادند که حکومت کند. مسمومش کردند و کشتند.
جز فساد نمیرویید، جز فساد پذیرفته نمیشد. اون خلیفه گفتش که: «من یک کاری کردم با حکومت تا ۷۰ سال علی نتواند روی کار بیاید. متعه را حرام کردم. اینجا را به هم ریختم. تو احکام قضایی این کار را کردم. تفسیر قرآن ممنوع کردم. هرجایی که احساس میکردم میتواند قدرت ایجاد کند برای علی، ازش گرفتم. هرچی که احساس میکردم توی نقطهای باشد، ما دستمان از اونجا باز باشد، اون را ایجاد کردم. علی هم بیاید همین سیستم را اداره کنیم». فقط جنگی؟ جنگ سر تغییر قوانینی است که قبلی ایجاد کرده. ساختارسازی. لیبرالها یک قلمش است. بعضی از اینها محصول ۲۰ سال ۳۰ سال پیش است. بعضی از اینها ۳۰ سال بعد تازه فهمیده میشود. یک جوری چهار تا ساختار چیده. تعهداتش را که دادند، رفته. کارهایی که کردند، تحویل دادند. اینها اصل جنایت است. تا ۳۰ سال بعد نشود درست کرد. این از وظایف مستقیم سند ۲۰۳۰. نه انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی را دادند، رفته. «سند ۲۰۳۰ را نظرتون و نگاهتون نسبت بهش چیست؟ چون یک نسلی را تربیت میکند که این نسل به طور کامل از عهد…» تا چند سال مخفیانه یا علنی. بعد رهبری که موضع گرفتند، بعدش چی شد؟ از دستور کار خارج شد؟ از تصویب هم لغو شد یا نشد؟ موارد هنوز تا… تا چند ماه، تا چند هفته پیش رهبری باز تو سخنرانی گفتند: «هنوز من خبر دارم». علنیترین موضعی که رهبری نسبت به این مسئله تو دیدار با معلمها چند بار گفتند. تو دیدار با مسعود فرهنگی گفتند. «شورای عالی انقلاب فرهنگی چه شکلی خارج شده؟» یعنی اونهایی که خواب بودند، وقتی این داشته تصویب میشده، اونها تازه بیدار شدند. نه اینکه هرکی هرجا تصویب کرده، هرجا دارد اجرا میکند، اجرا خارج شد. نباید با هم قاطی بکنیم. رهبری چهکاره؟ رهبری مسئولیت هر مدرسه را که ندارد. که میگوید: «من مدرسه ما مدرسه تأسیس کردیم تو قم. میدونم چه مدلیه. آقا، من یک سری ایدههای جدید خودم دارم ولی اون چارت کلی آموزش و پرورش من باید اجرا کنم. پلنی میدهند، اینها باید اجرا کنیم». «امتیازاتمان را هم بگو». یک جاهایش هم میخواهی حذف کنی. تو اون چهارچوب که ما اجازه میدهیم به شما اصلاً اجازه تأسیس مدرسه بدهند. ولو مدرسۀ غیرانتفاعی. حالا اون ده تا را وقتی بخشنامه کلان شد به همه جا که اینها باید توش باشد. بچه نباید مثلاً قبرستان برود. بچه باید نسبت مسائل آزاد باشد. آموزش جنسیش باید این مدلی باشد، بر فرض میگویم. وقتی این آمده توی اون لایه جا دادند و رفت. تنظیم شد. حالا تکتک میخواهم از همۀ مدرسه درش بیاوری. خدا خیرت بده. کسی که فردای اینکه رهبری گفته، میآید میگوید: «به رهبری اطلاعات غلط دادند». و یک کار اگه تو دولت دوم ادامه بدهم، سند بیست سی. من گفتم: «قابل اصلاح نیست اول کار». ولی تو یک دولت ۴ ساله، تو یک مجلس ۴ ساله هم نمیشود تغییرش داد. قطعاً تغییر به نحو کامل. نه ۴۰ سال. تو مملکت جریان لیبرال ریلگذاری کرده. ریلگذاری که ۵۰ سال قبل اینها توسط شاه داشت انجام میشده با بسیاری از قوانینمان که همین الان دارد اجرا میشود. قانون گوگوش که میگویند همین الان جز قوانین ما است. تو مجلس یکی آمد و کلاً از نو امیرالمؤمنین. آقا، اینها را بروید بخوانید. خیلی حرفهای عجیب است. امیرالمؤمنین را بخوانید از آقای ریشهری. یک بخشی دارد در مورد اصلاحاتی که امیرالمؤمنین نتوانست انجام بدهد. یک باب است. ۱۸ مورد مواردی که اسم میآورند. میگویند: «من این کار را نتوانستم بکنم». اواخر حکومت حضرت است. خندهتان میگیرد. «نتوانستم انجام بدهم». بگویم مثلاً یک موردش را بهتان. «باور کنید امیرالمؤمنین تضعیف نکن». در چشم، در نگاه ما در مورد امیرالمؤمنین نگاه پرقدرتی داریم. تاریخ بخوانیم یکم. امیرالمؤمنین میفرماید که: «مقام ابراهیم کنار کعبه جابجایش کرده بودند». تو سال حکومت. مگر ساختار تغییر سادگی است؟ بخشنامۀ رشد جمعیتی. این هجوم جمعیتی وقتی که مهاجرت به مرکز زیاد میشود. آقای احمدینژاد آمد قانون برای اینکه مهاجرت معکوس بشود. من یادمه تو تهران ۸۹ ۹۰ بود. کی بحث زلزله هم مطرح بود و این هم باید از این نهایت سوءاستفاده را کرد. گفت: «یکی از بزرگان به من گفته که زلزله میآید». شهرستان. شهرستان. هیچکی که ازش تکان نخورد. من یک موتوری پیک سوار شدم. بازار تهران میخواستم برم خانۀ پدربزرگم. شروع کرد فحش خار و خاشاک و اینها کشیدن و اینها پشت پیک. بهش گفتم که: «جدیداً آشنا شدم». اون لحظات. برو بخشنامه میشود درست کرد. «زلزله میآید. زلزله بیاید چوب روی سرم بیفتد». ساختارسازی یعنی یک فرمی را. خب، همینه. خب، ببین اونم یهویی بحث مهاجرت مردم از روستاها تو همون دولت. یک کار اشتباهی انجام داده. آمدند به افرادی که گردش نخبگان و حرکت نخبگانیه را معکوس کند دیگه. گفتش که: «من پول میدهم به شما نفری ۵ میلیون چقدر و زمین میدهم تو بیابانهای ایران خونه بسازید». تا مدتها جوک ازش تولید شد. فقط جوک تولید شده. هیچ خاصیت دیگری نداشت. تا مدتها جوکی بودی از این تولید شد. مسئله این نیست. وقتی ساختار شما میآیی یک اهرمهایی، یک جاهایی یک پای سفت
ی میگذاری. یک دری وا میکنی تا صد سال کسی نتواند ببندد. مطلق بگویم هر کاری اینها کردند، اینجوری بود و کل مملکت را دادیم رفتن. اینجور نبود. رهبری هزینه کرد تو ماجرای ۲۰۳۰ و موفقیتی هم حاصل کار ایشان نبود. آنچنان توی شورای عالی انقلاب فرهنگی از تصویب ملغا بکنند و تو اجرا... خب، حالا از تصویب ملغا شده. اجرا شده. باز به همون تیمی که اجرا کرده تو مسیر اجرا برش گرداند. بعد طرف رسماً میآید از هرچی نمیگذرم. انگلیس آدم تربیت بکنند تو مملکت ما. دیگه از این نفوذ و رخنه بدتر. توی اون چهارچوب اصلی نظام آقا گفتند: «کاری که اینها کردند در مورد برجام برای بلندمدت اینها برای ۲۵ سال آینده». "ماجرای ۲۵ سال آینده را نخواهید دید". مال همینجا بود دیگه. ۲۵ سال آینده ما را نابود کردند. "آینده را درک نخواهید کرد". مذاکره و گفتگو، فلان اینها نبود. یک برنامۀ درازمدت. غربیها کار کوتاهمدت ندارند. یکساله، دوساله نگاه نمیکنند. همهاش ۵۰ ساله. زیر ۱۰۰ سال اصلاً به حساب نمیآورند. خیلی دیگه با شیرین رفتار کنم، میشود ۲۵ سال.
پس عرض ما این شد: اصل خطر معاویهها اینجور جاهاست. نسبت به اینها و حساسیت نشان داد. ما نسبت به قوانین، نسبت به کار مجلس، نه شناخت داریم، نه حساسیت داریم، نه واکنش داریم. آثار جامعه را میبینیم. تازه شب انتخاب به یاد میافتیم. تازه ۴۸ ساعت لیست میدهیم. «ما اینیم». در عظمت اسلام همینقدر است که با ما تا حالا زنده مانده. در عظمت جمهوری اسلامی بس که با این خواص سقوط نکرده. معجزه دنبال چی میآید؟ حضرت صالح بهش میگویند: «آقا، این کار را میکنی یا شتر در میآوری؟» میگوید: «بگذار من شتر را در بیارم». جمهوری اسلامی. وضعیت مملکت. نماینده رفته رقصید و فلان. نماینده رفته پاشید و فلان. نماینده تو فلان چیچی شرکت داشته. فلان سفارت رفته عرق زده و فلان اجتماع شرکت داشته و فلان لیست را مثلاً میگویند این در فلان اجتماع شرکت داشته سال ۸۸. مردم این خیلی بد است. بلد نیستیم جا بیندازیم. آقا، اصل دعوا چیست؟ ماجرا چیست؟ اصلاً ما معضلمان چیست؟ دقیقاً قاسم سلیمانی ته ته خوب بودنش را خاصیت داشتن. اینها چیست؟ ما قاسم سلیمانی را که خدا آمده کشته، جلو چشممان قطعهقطعه کرده. «مردم، ببینید، زنده بمونید، تبیین بکنیم. خاصیتش به چی بود؟ خودش باید ترور بکند و بیاید اعلام بکند با افتخار که من کشتم». ساختار. رفته کف مردم. سپاه مردمی از تو کوچه و بازار درست کرده. اون فرمانده میگفتش که: «شما عراق و سوریه و اینها را ول کن.» «اینها چیزهای مخصوص است». ساختار. حالا اینوریش را هم بگویم دیگه. معاویهها ساختار اونوری را خراب میکنند. قاسم سلیمانی ساختار میسازند. الان میدانی اصل معضل آمریکا جدای از سوریه و یمن و اینها چیست؟ اصل غصهاش یک لشکر صد هزار نفرۀ قاسم سلیمانی، فاطمیون درست کرده. آمریکا بخواهد دست به افغانستان بزند، لشکر فاطمیون سوریه را ول میکند، میآید افغانستان را بیرون میکند. حکومت افغانستان حکومت شیعی تابع جمهوری اسلامی. بچههای روستا، کارگرها، اینها از توی افغانستان و محلههای مشهد و جاهای دیگه. اینها را جمع کرد، برد تو سوریه. یک ارتش سری زیرپوستی، پارتیزانی، مخفی، پخش تو عالم تولید کرده برای افغانستان و روز مبادا پاکستانش است. یمن و اینهایش هم که محسوس است دیگه. سوریه و لبنان را میبینیم. یک خاورمیانۀ جدید تولید کرده، یعنی یک تهدید عظیم. ساختار جدید تولید کرده. من خیلی آدم، خیلی دوستش دارم. شهید بشود. خیلی آدم بزرگی است. بفهمیم. نه مخالفین، دشمنان معاویه را.
عرض من روشن است. نمیدانم از این حرف امروزمان چیزی کاسب شدید یا نه. اگه کاسب شدیم که خیلی چیز کاسب شدید. اگر مثل من کاسب نشدید که خدا انشاءالله سر تقصیراتمان بگذرد که وقتمان را تلف کردیم. خب، من امروز کم خواندم. اشکال ندارد. نکات مهمی را با هم مقایسه کردیم. شلیک این نکات به دردمان بخورد تو زندگی. مبنایی بشود برای تحلیلهامان. من هم از نکاتی که دوستان گفتند تشکر میکنم، خصوصاً نقدهای فیالجمله داشتند. امیدوارم که جوابی داده باشم بابت اون مطلبی که پرسیدید.
موافقید جمعبندی بحث؟ «مردم نادان، بیهوش، بدون تحمل و دقت در مسائل، چشمها باز بینند. بلندگوهای معاویه همان را باور کنند. همان را معتقد میشوند». بنده داستانها دارم از جهالت مردم شام در دوران بنیامیه. غالباً هم داستانهای خوشمزهای است. خیلیهایشان بحثها و سخنرانی و بحثهای تفسیر مکرر گفتم. این دیگه بماند طلب شما برای جلسۀ بعد که وقتی گفتند ابوقبیس را فتح کردند، گرفتند. مردم گفتند که: «قبول نیست. باید ابوقبیس را بیاورند ما ببینیم». سرلشکر مثلاً معاویه گاگول میخواهد. این تیتر بحث: «معاویه گاگول میخواهد».
گفت که: «از سپاه امیرالمؤمنین بود، مال کوفه بود. رفته بود شام. گرفتنش. حکومت معاویه گرفت. این شترش را گرفتند». و یکی از این شامیها برگشت. گفت: «شتر من است». «بامزهای! دادگاه رفتم دادگاه». قاضی گفتش که: «میگوید شتر من است». میگوید: «نه آقا، مال من است». گفت: «شاهد داری؟» گفت: «آره، ۵۰ نفر». ۵۰ تا آمدند. گفتم که: «این ناقه (یعنی شتر ماده) یک جمل داریم، یک ناقه داریم. ناقه شتر ماده است. جمل شتر نر است». گفت: «این ناقه، ۵۰ نفر شهادت دارد، این ناقه مال این باباست. فقط یک نکته. ببخشید! شتر ماده». برگشتی کوفه: «برو به علی بگو با یک جماعتی در افتادی. معاویه یک سپاهی دارد که به اینها گفتند ۵۰ نفر بیایند شتر شهادت بدهند. شتر ماده مال این است». هیچکی نگاه نکرد که این اصلاً ابزارآلاتش به چه نحوی است. نر و ماده است. ۵۰ نفر آمدند شهادت دادند که مال این است. «بگو با بد لشکری در افتادی». معاویهها گاگول میخواهند. یک تکرار بکنیم. آیا تکرار همه چی حل میشود؟ خصلت معاویهصفتی است. با چشمبندی و ترس، سر بزنگاه سر وقت میترسانمت. یک لگد بزنم، راه بیفتد. کارت را انجام بدهی. این کار شیاطین، فراعنه و معاویهصفتهاست. خدا ما را از شر همه اینها نجات بدهد و خودمان از این گونه صفاتی ....
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه نوزده
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و یک
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و دو
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و سه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و پنج
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و شش
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و هفت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و هشت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه بیست و نه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه سه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه چهار
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه پنج
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه شش
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه هفت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه هشت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه نه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه یازده
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه دو
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه ده
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
در حال بارگذاری نظرات...