شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه پانزده

00:23:42
752

کتاب آن سوی مرگ کوششی کم‌سابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهره‌گیری از گفته‌های افرادی که پیش از این تجربه‌ای نزدیک به مرگ را داشته‌اند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

برگشت از حالت کما
قبض روح مردی ۴۰ ساله
شروع گرفتن روح از شصت پا
چهار صورتی که هنگام مرگ بر هرکسی وارد می شود.
تنها صورت اعمال همراه انسان است.
قبض روح توسط ملائک،عزرائیل و خداوند
علت عشق امیرالمؤمنین به مرگ
علت نگرانی سید علی آقا قاضی بعد از مرگ
فایده خواندن سور مسبحات ،سوره اسرا و واقعه
مکان بهشت برزخی
جنس و نحوه استراحت در بهشت برزخی
داستان تلاوت قرآن در شب
نصیحت مهندس به خودش
همه دنیا یک لحظه است.
تجربه مختصر نویسنده کتاب

متن جلسه

هوش مصنوعی :سلسله مباحث مصطفی امینی‌خواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه پانزدهم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم روز میلاد با سرور و پربرکت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هدیه به محضر امام حسین علیه السلام قمر بنی هاشم علیه السلام و امام سجاد علیه السلام اللهم صل علی محمد و آل محمد این کتاب آنسوی مرگ رو با دوستان با هم مرور می‌کردیم ماجرای دوم کتاب بودیم انشالله اگه خدا بخواد امروز این ماجرا رو تموم کنیم که از روز شنبه بتونیم ماجرای سوم رو شروع میگه که من تو حالت کما که بودم رفتم یه دوری تو شهر زدم و اون اتفاقات رو دیدم و بنا شد که برگردم داخل استوانه رفتم به بیمارستان برگشتم اونجا تو اتاق جراحی منو صدای روحانی کلی با هم صحبت کردیم خیلی از حرفا رو یادم رفته فقط قسمت آخرش رو یادم میاد قسمت آخرشم این بود به این صدای روحانی گفتم قبل اینکه بخوام به بدنم برگردم می‌خوام یه قبض روحی رو ببینم از یک چه شکلی آدما قبض روح میشن اونم به من گفتش که احوال هر کسی هنگام مرگ فرق می‌کنه بستگی داره که تو دنیا چطور بوده باشه همین الان تو این بیمارستان یه مرد خوب داره می‌میره تو می‌تونی تماشا کنی که چطوری جون میده میگه که تو یکی از اتاق‌های بیمارستان حاضر شدم تا اون مرد رو ببینم یه مرد ۴۰ ساله بود روی تخت دراز کشیده بود دو تا بیمار دیگه هم تو اتاق بودن هر دوتا خواب بودند مرد ۴۰ ساله به شدت درد داشت مرد ۴۰ ساله به شدت درد جاهای بسیار زیبای کتاب همین یکی دو صفحه یک می‌خوام امروز بخونم براتون من خودم به شدت از این صحنه خوشم اومد حالا روایتم داره می‌خونم یه مرد ۴۰ ساله بود به شدت درد داشت می‌دونست که در حال مردنه ترس عمیقش از کاملا در صورتش مشخص بود مومن سطح بالایی هم نبوده معمولی از مرگ می‌ترس ناگهان شخصی با روپوش سفید وارد اتاق شد او به طرز تکان دهنده زیبا بود این فرد زیبارو به سمت مرد ۴۰ ساله رفت نزدیک شونه راستش ایستاد خم شد ازش پرسید خیلی درد داری جوابی از دهن مرد بیرون نیومد فقط پلک‌هاشو رو هم فشار داد مرد سفیدپوش بهش گفت نگران نباش به زودی دردهات برطرف سرش رو به عقب برگرد متوجه شدم که شخص دیگه‌ای وارد اتاق شده این یکی بی‌نهایت بی‌نهایت بی‌نهایت زیبا زیباییش فوق زیبایی بود تار و پود آدم را تسخیر می‌کرد او با متانت و خوشرویی به مرد بیمار گفت آمدم تورو از دردهات نجات بدم دستاشو روی پاهای بعد اونا رو آروم آروم به سمت شکم سینه و گردنش حرکت از پا جلو می‌گیرن دیگه می‌دون از شست پا جون گرفته میشه تا گردن برگرده از تو پا برمی‌گرد روح تو بدن می‌خواد بیاد از تو پا میاد سری داره برخی گفتن خدا می‌خواد بگه تا اینجا برسه من مهلت میدم اذا بلغ الحلق تعبیر قرآن بعد وقتی دستاش به گردن مریض نزدیک شد ازش پرسید دیگه دردی حس می‌کنی مرد ابروهاشو بالا اون شخص بی‌نهایت زیبا بهش گفت حالا لطفاً به بالا نگاه به گردن که رسید گفت حالا نگاه مرد محتضر به بالا نگاه کرد و چشماش از شادی برق زد شخص بسیار زیبا رو گفت اونجا محلیه که تا قیامت داخلش خواهی ماند بهشت برزخیشو بهش نشون اون اشخاصی هم که می‌بینی اولیای خدا دوست داری در مکانی که می‌بینی و در نزدیکی اولیا خدا زندگی کنی مرد ۴۰ ساله لبخند زد لبخندی که نشانه رضایت کامل بود سپس اون شخص دست‌هاشو روی سر او کشید همون لحظه روح مرد از بدنش جدا شد دیدمش که آروم آروم بالا رفت از سقف اتاق عبور کرد مرد در حالی که به مرگ راضی شده بود صدای روحانی به من گفت حالا اون دو نفری که اومدن کی بودن دوستان اون دو نفری که اومده بودن کی بودن دومیش اسرائیل آفرین نفر اول صورت ملکوتی اعمال روایت داره که چهار تا صورت موقع مرگ برای هر کسی حاضر میشه صورت اموالش صورت اولادش صورت اعمالش قشنگی هم هست فرمودند که صورت ملکوتی یادمه این روایت آیت الله جوادی تو درس می‌خوندن سوره مبارکه مریم به عنوان اینکه هر چیزی یه تمسری داره در بحث تمسل این روایت رو می‌خوندن که موقع مردن کل امو به یه صورتی برات ظاهر همه اموال به صورتی بعد اولادت با اینکه مثلاً شما چهار تا بچه داری ولی یه صورت ظاهر میشه صورت ملکوتی اولاد تک تکشونا مجموعشون یه صورت این صورت ملکوتی اموال بهت میگه که حاجی ما تا اینجا با هم بودیم و دیگه التماس دعا از من یه کفن بهت بیشتر از این دیگه نداریم با صورت ملکوتی اولادش بهش میگه که منم دیگه باید ولت کنم برم من تا تو قبرت میام که بزارمت تو قبر دوست داره معمولاً آدما اینجوری این دوتا رو خیلی دوست دارن به یکیشون بی‌رغبته هر چقدر آدم درجه ایمانش و اعمالش بالاتر باشه نوع مردنش جذاب‌ترین لذت بخش‌تره واسه بعضیا داره که کشم ریاح انگار گل بو می‌کنه نفس عمیقی از یه بوی خوشی میکشه یهو می‌بینه خارج بعضیا رو خود خدا قبض روح می‌کنه مرحوم علامه طباطبایی یکی از شاهکارهای تفسیر المیزان اینجاست سه تا آیه داریم یکی می‌فرماید که ملائکه قبض روح یکی میگه جب عزرائیل قبض روح می‌کنه یکی میگه خدا قبض روح می‌کنه دعوا میشه مثلاً بکش بکش میشه فرمود که خود خدا قبض روح بکنه چون آدم مومن اگه خدا قبض روح نکنه یه وقت میبینی که عزرائیل این انترما رو می‌فرسته نام ناوردن از اینور می‌کشه از اونور می‌کشه زخمیت میکنن تا ببرن وارد حرفه‌ای بدون درد و خونریزی میبره نماز آیت الکرسی بخونه خود خدا قبض روح سه دسته آدمن مومنین متوسط رو ملائکه قبض روح می‌کنند مومنین خالص رو عزرائیل الان این آقا عزرائیلو ندیدا ملک الموت دیده ملک الموت با فوق العاده این همه این زیبایی که خود اسرائیل باز یه چیز فوق‌العاده‌ای که حضرت ابراهیم وقتی او رو دید غش کرد خود خدا که مرتبه بالاست اون مال اولیای خاص خداست پیغمبر اکرم عزرائیل اومد در زد که قبض روح بکنه اون چی بوده نه وقتی یه جایی رئیس جمهور میده این وزرا میان دیگه بلاتشبیه گذران میاد عزرائیلم میاد با نوچه حضرت ابراهیم به عزرائیل گفت من از جبرئیل کمک نخواستم به عزرائیلم جون نمیدم بستگی به درجات مومنین داره ولی نکته خیلی قشنگش اینه که خدا انقدر مهربونه موقع جون دادن راضی می‌کنه مو منو نمی‌ذاری مومنه اذیت بش به امیرالمؤمنین گفتن تو چرا انقدر عاشق مرگی حضرت فرمود که خیلی روایت خیلی روایت فوق العاده غریبم هست فرمود که من نگاه کردم دیدم خدا بهترین دینشو به من داد بهترین پیغمبرشو برام فرستاد بهترین دوسم داره فهبت لقاعه منم بهش علاقه عاشق دیدم دوسم پیامبر خوب برام فرستاده کتاب خوب فرستاده دوسم داشته که فرستاده منم عاشقش شدم یعنی خدایی که امام حسین برای ما فرستاده مثل امروزی دوستمون داشته که فرستاده همین یه دلیل بسه برای اینکه عاشقش به خدایی که امام حسینی که عزیزش بود از اون بالا که کنارش بود راضی شد به اینکه این پایین کنار ما هم باشه تو زیارت جامعه می‌گیم دیگه شما محتدین به عرش بودید کنار عرش بودید خدا راضی شد شما رو بیاره کنار ما رو زمین ما کنار شما این خدا دوست داشتنیه فال بعضیا خیلی عاشق خدا بعضیا کمتر مرح سید علی آقا قاضی اینو بگم و یکی دوتا قاضی من هرچی دارم از اباعبدالله الحسین دارم از عنایت امام حسین من آماده مردنم من خیلی مرگم دوست دارم فقط بابت یه چیزی از مردن نگرانم لهجه شیرین آذریش ایشون فرموده بود که من مانده‌ام بعد از مرگ نماز را چه کنم نماز ما بمیریم دیگه نماز نمی‌خونیم اینو چیکارش کنم بعد گفته بودن که وقتی از دنیا رفت خوابش رو دیدم دیدم توی قصری حوریا و فرشته‌ها و میان و میرن نماز بخونم نمی‌دونم تو بهشت دیگه قبله رو وضو بگیرم مورد هم داشتیم مورد داشتیم این یکی از اساتید ما نقل می‌کرد آقا من بهشت مثل شماها نیستم کلاس متفاوته دیگه خلاصه موقع مردن خدا اشانتیون میده تحویل می‌گیره با محبت میبره تو روایت داره که چند تا سوره رو اگه کسی اهلش باشه موقع مردن یکی جاشو تو بهشت می‌بینه یکی امام زمان رو موقع می‌بینه جاشو تو بهشت می‌خواد ببینه سوره واقعه رو هر شب بخونه امام عصر رو می‌خواد موقع مردن ببینه یکی سوره اسرا شب‌های جمعه مسبهات هر شب دور می‌بینه یه وقت از نزدیک می‌بینه یه وقت هم کلام میشه فرق می‌کنه حدید تقابن جمعه اعلا ۶ تا از دنیا نمیره مگر اینکه امام زمانو می‌بینه اگر تو دنیا ندید قطعاً موقع مرگ می‌بین بلکه چه بسا در طول حیاتش خلاصه گفتش که کسی که اول وارد شد تجسم اعمال خوب این مرد بود پرسیدم نفر دوم کی بود گفت نفر دوم فرشته مرگ بود موظف جون آدم‌های خوب رو بعد از کسب رضایتشون بگیره و با ملایم وارد شدن مرد بودن گفت نه مرد بودن نه زن تجسم اعمال انسان از جنسیت خاصی برخوردار نیست فرشته‌ها نه زنند نه مرد بعد گفتم دیگه چی گفتی گفت دیگه چیز دیگه‌ای یادم نمیاد بعد این صدای روحانی به من گفت سریع برگرد به بدنت برگشتم جسمم شدیداً احساس تنهایی به من دست داد همراه با احساس فرو رفتن تو چاهی تاریک بسیار و بی‌انتها نهایتاً احساس توقف زمان باز کردم وقتی به هوش اومدم یه پرستار کنارم بود میگه خوشحال بودی زنده‌ای گفت مطلقا خیلی ناراحت بودم که برگشتم بعد تو آی سی یو مسئله خاصی پیش نیومد بگه نه اونجا مرتب خواب می‌رفتم باز بیدار می‌شدم خیلی خسته بودم خیلی قشنگه میگه که باید هم می‌بودم من راهی طولانی را طی کرده بودم خستگی داره لذا تو روایت داره که مومن وقتی که وارد بهشت میشه بهشت برزخی وادیالسلام نجفه رفقاش دورش جمع میشه که بازم نشون میده که همین مومنه معمولی هم رفقایی که دورش جمع میشن چون از احوال مردم دنیا خبر اگر شهدا و اینا باشن از احوال دنیا خبر دارند از علما و بزرگان هم اگه باشن خبر محمد اومده میان دورش حسن چطوره خوبه زنده است میگه خب خدا را شکر چون اگه مرده بود اگه جز مومنین بود میومد اینجا می‌دیدیمش بعد میگن که مثلاً اون مثلا قنبر چطوره از دنیا رفت اینا ناراحت میشن سخت جواب میده یکی از اون پشت میگه که آقا اینو ولش کنی این یه راه طولانی اومده خسته است استراحت عروس برو مثل عروس بگیر بخواب یکم استراحت حالا تو بهشت استراحت چه شکلی میشه چون آیه قرآنم داره مقیل دارن اینا خواب تو بهشت برزخی از قیلوله میاد خواب قیلوله دارن تو بهشت برزخی می‌خوابن حالا خواب چه شکلیه من نمی‌دونم یه استراحتی دارم خستگی دارم ولی خستگیشون از جسم ماها از جنس ماها نیست خستگیشون جسمانی نیست مادی نیست دو کلمه با فلانی حرف زدم روحم کدر شد خسته شدم بهم فشار اومد یا مطالعه می‌کنیم یا من ۵ ساعت مطالعه کردم هیچ کاری نکردیا کار فیزیکی انجام ندادی خسته ای ذهن خسته است قلب خسته است از این جنس خستگیه وقتی برگشتم خیلی خسته بودم چند روز بعد منو به اتاق خصوصی بردن این چند کلمه رو دل بدین یه دو صفحه اینجا داره دو صفحه آخرش فردام که نیست میگه که چند روز بعد منو بردن یه اتاق خصوصی تو اتاق خصوصی مادرم کنارم بود شب اول وقتی اونجا به خواب رفتم مجدداً صدای روحانی رو شنیدم به من گفت امشب یکی از عزیزترین و مقدس‌ترین شب وقتتو با خوابیدن به هدر نده پرسیدم چه کاری می‌تونم بکنم گفت قرآن بخون گفتم ولی من قرآن ندارم گفت مشکلی نیست من قرآن می‌خونم تو بعد از شنیدن هر کلمه تکرارش کن تلاوت قرآن می‌کرد من کلماتی که می‌شنیدم به زبان می‌آوردم تا صبح چندین سوره از قرآنو خوندم وقتی بیدار شدم مادرم به من گفت آفرین پسر نمی‌دونستم قرآنم حفظ کردی تموم شب کتاب خدا را با صدای بلند خوندی وقتی آیه‌ها رو می‌خوندی منم با تو می‌خوندم طبیعی که مادرم صدای روحانی رو نشنیده بود واقعیت به مادرت گفتی میگه تا وقتی تو بیمارستان بودم چیزی بروز ندادم روزی که از بیمارستان خونه اومدیم بهش گفتم مادرم ۲۰ روز تو منزلم موند از من پرستاری کرد بعد به خونه خودش رفت میگه دوباره تنها شدم از وقتی تنها شدی از وقتی که برگشتی به این دنیا تغییراتی تو اخلاقت احساس کردی میگه آره تا حدی می‌تونستم از گناه فاصله بگیرم به طرز بی‌سابقه مهربون شده بودم نمازام سر وقت شمرده می‌خوندم معنای عبارات توجه می‌کردم روزه مستحبی می‌گرفتم دیدار بیمارا می‌رفتم صدقه می‌دادم بقیه فهمیدن تغییر رفتارتو میگه آره همه میفهمیدند که من اخلاقم عوض شده ازت نمی‌پرسیدن چرا عوض شدی بعضیا می‌پرسیدن بهشون می‌گفتم که بالاخره من از دنیا رفتم یه چیزایی هم می‌گفتم که بعد از مرگ یه چیزایی دیدم بقیه چی می‌گفت با لبخند واکنش نشون می‌دادند در پشت هر لبخند جمله یا جملاتی کوتاه پنهان بود چه جمله‌ای خوش به حال مهندس یا برعکس بعضیا می‌گفتن طفلکی مهندس مغزش آسیب دیده خدا به جوونیش رحم کنه مهندس مواظب باش این حرفای چرند عاقبت خوبی نداره نتیجه تنها زندگی کردن همینه آدم مجرد به سرش می‌زنه اکثراً سعی داشتن منو به ازدواج تشویق کنن می‌خواستم به خیال خودشون من از اون تنهایی خطرناک بیرون بیار کی یه ماجرای اون ۴۰ صفحه اینجا اگر تنهایی در اومدی میگه آره چه در اومدنی از تنهایی چهل صفحه میریم جلو فاجعه رو که چه اتفاقاتی افتاده عرض کنم که ماجرای جنیه که به اسم هام میاد و باهاش رفیق میشه و بعد دیگه خلاصه اتفاقاتی میفته و بعد بعداً می‌فهمه این شیطان بوده و قطع رابطه می‌کنه میام خونه رو آتش می‌زنم وسایلو برمی‌دارن می‌برن دیگه اتفاقاتی میفته و اینا بعد میگه که آخر داستان دو صفحه پایانی مهندس زندگی زمینی هر چند کمی لذت بخش کمی زیبا کمی وس بالاخره تموم پس مثل یه آدم عاقل و دوراندیش رفتار کن همه این دنیا تو مقایسه با اون عالم ذره‌ای در برابر بی‌نهایت همه عمر زمینی تو در مقایسه با عمر آسمونیت لحظه‌ای در برابر ابدیت پیامبر اکرم فرمود الدنیا سا فجعلها طاعه چهار کلمه است خیلی قشنگ الدنیا ساعه همه دنیا یه لحظه حضرت نوح ملکه قبض روح اومد قبض روح کنه ۲۰۰۰ سال عمر کرده آقا ۲۰۰۰ سال عمر کردی جوونیم تازه برنامه‌ها داریم گفتی وقت رفتنه توقف نکرده مرد حسابی آخرالزمان یه تعدادی میان ۵۰ سال عمر حضرت نوح ۵۰ سال به ۲۰ سال و ۱۵ سال و ۱۸ سال خلاصه لحظه‌ای در برابر ابدیت به خاطر یک ذره حقیر به خاطر لحظه گذرا خودتو به شیطون نفروش اگه آدم خوبی باشی در عالم بی‌نه باید در عالم جاودان خوشبختی بدون هیچ رنج و کمبودی بنابراین حماقت نکن آدم باش ندارید و اینا یه تیکه قشنگ آخر داره نویسنده کتاب رندانه نوشته چیز دیگه‌ای هست می‌خوای بگی گفت که شما باید یه حرفی رو بزنی من آدمایی رو که تجربه مرگ داشتن از بقیه تشخیص وقتی با این افراد روبرو میشم لرزش و حرارت خاصی رو تو قلبم احساس می‌کنم شما یکی از این این آقای جمال صادقی که نویسنده اصلیه که اون رفیقش حسینه حسین گاه گاه خندید مهندس مهندس به صورتم خیره شد گفت چرا به دوستتون نمی‌گید که اشتباه نمی‌کنم مرگو تجربه کرده بود الان همه مردم دنیا می‌دونستن حداقل ۸ جلد کتاب در موردش نوشته بود مهندس نگاه سنگینشو از روم برند منتظر بود تا اعتراف کنم خطوط جدی صورتش نشون داد که اگه مجبور بشه تا ابد منتظر میمونه هیچ راه گریزی برام باقی نمونده بود زیر نگاه اعتراف گیرندش تسلیم شدم من من کنان گفتم فقط فقط یه تجربه کوتاه بود مربوط به شبی که در دریای تالش تا مرز مرگ مهندس گفت کوتاه یا طولانی به هر حال شما مرگو لمس صدای عصبانی و بازخواست کننده حسین تو گوشم پیچید پس چرا به من نگفتی چرا از من جواب دادم میخواستم پیش خودم نگه دارم صورتم رو با کف دستام پوشوندم باز به اون تجربه زودگذر فکر کردم به موسیقی شکوهمندی که در زیر آب شنیدم به لحظه‌ای که تمام وقایع زندگیم از پیش چشمانم گذشت که گفتم لحظه مرگ این شکلیه به نور مهربانی که مرا پوشاند و از عمق دریا به سطح آب اصلی تجربه مختصری که نویسنده کتاب داشته ماجرای دوم تموم شد انشالله از شنبه میریم سراغ ماجرای سوم ماجرای سوم خوفناکه اول خیلی امید می‌داد ماجرای دوم سوسو بود ماجرای پدر در میاره چون این آقا جای خوبی نمیره این آقای سوم وقتی از دنیا میره جای خوبی نمی‌برنش به بدن با یه عنایت ویژه‌ای برش می‌گردونم اون اولای ماجراش یکمی هول انگیزه انشالله با هم آمادگی داشته باشید از شنبه انشالله بخونیم خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما قلب نازنین حضرتش

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00